حریت و ائتلاف، حزب (در ترکی: حریت و ائتلاف فرقه سی)، بزرگترین حزب مخالف با حزب حاکم اتحاد و ترقی* در عثمانی. حزب حریت و ائتلاف ــ که بخش مخفی و رهبری آن «جمعیت» و بخش علنی و مجموعه نمایندگانش در مجلس مبعوثان، «فرقه» (حزب) نامیده میشد (رجوع کنید به آقشین، ص 150)ــ به سبب نقشی که مؤسسان آن در تغییر رژیم سیاسی در عثمانی داشتهاند، رهبر سیاسی انقلاب 23 جمادیالآخره 1326/ 23 ژوئیه 1908 به شمار آمده است (احمد، 1986، ص 12).حزب حریت و ائتلاف در 29 ذیقعده 1329/ 21 نوامبر 1911 اعلام موجودیت کرد (تونایا، ج 1، ص 264ـ287). این حزب از افراد و احزاب مخالفِ غالباً درون مجلس، از محافظهکاران و سنّتگرایان گرفته تا لیبرالهای تجددخواه، تشکیل شده بود. ناتوانی این احزاب و گروهها از مخالفت با انحصارطلبی اتحاد و ترقی و کنار زدن آن از اریکه قدرت، عمدهترین عامل به هم پیوستن آنان بود (همان، ج 1، ص 267؛ زورخر، ص 107). گذشته از احزاب مخالف با حزب حاکم، بسیاری از نمایندگان ملیتها و قومیتهایی چون بلغاری، یونانی، آلبانیایی، ارمنی و عرب (برای تفصیل مناسبات هر کدام از آنها با حزب مورد بحث رجوع کنید به بیرینجی، ص 50ـ51)ــ که عموماً، ضمن مخالفت با بینش ملیگرایانه و مرکزمدار اتحاد و ترقی، به ظاهر از اتحاد و تمامیت امپراتوری عثمانی جانبداری میکردندــ به حزب حریت و ائتلاف پیوستند. نمایندگان مستقل مجلس نیز، که در آغاز به هیچ یک از دو حزب رقیب وابستگی نداشتند، سرانجام با پیوستن به این حزب تازه تأسیس، آن را تقویت کردند (تونایا، ج 1، ص 265). برخی مؤسسان این حزب ــ که تنها اشتراکشان دشمنی با اتحاد و ترقی بودــ عبارت بودند از: صادقبیگ، سرهنگِ سابق و از مؤسسان و اعضای مهم جمعیت اتحاد و ترقی (بیرینجی، ص 45)؛ ماهر سعید، از ترکهای جوان اولیه و از بنیانگذاران حزب احرار (رجوع کنید به آقشین، ص30، 100ـ101، 108)؛ اسماعیل گوملجنه لی، رئیس حزب اهالی (بیرینجی، ص 40)؛ رضا توفیق بولوکباشی (همان، ص242)؛ و رضانور (همان، ص240ـ241). در این حزب، لیبرالها با محافظهکاران، روحانیان سنّتگرا با روشنفکران اصلاحطلب و مشروطهخواهان با طرفداران استبداد همکاری داشتند (احمد، 1969، ص 99). رجال سیاسی متنفذی چون شاهزاده صباحالدین (رجوع کنید به ماردین، ص 210ـ218)، محمد کامل پاشا (احمد، 1969، ص 172ـ173) و شریفپاشا (همان، ص 179) نیز از حامیان آن بهشمار میرفتند (تونایا، ج 1، ص 282؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Hurriyt we Itilaf Fikasi".isa) دامادْ فریدپاشا به ریاست حزب حریت و ائتلاف برگزیده شد، اما با بحرانیتر شدن مناسبات این حزب با حزب حاکم، در اواخر ربیعالاول 1330/ اواسط مارس 1912 از ریاست استعفا کرد و مشیر فؤادپاشا جانشین او شد (رجوع کنید به بیرینجی، ص 65ـ66).اهمّ اصول برنامه 68 مادّهای حزب حریت و ائتلاف به این قرار بود :1) عثمانیگرایی. با گرایش روزافزون اتحادیون (اعضای حزب اتحاد و ترقی و طرفداران آنان) به ترکگرایی، این حزب که چنان گرایشی را در یک حکومت چند ملیتی، باعث اضمحلال و از هم پاشیدن حکومت میانگاشت، از آرمان عثمانیگرایی سنّتی دفاع کرد.2) عدم تمرکز و تأکید بر اصالت ابتکار فردی (رجوع کنید به رامسائور، ص 81ـ90).3) مشروطهخواهی. ائتلافیون از حکومت مشروطه دفاع میکردند و بر آن بودند که اتحادیون حکومت را به انحراف کشیدهاند و باید آن را به جای خودش برگرداند.4) اقتصاد آزاد. حزب حریت و ائتلاف در امور اقتصادی با حزب حاکم همنظر و با جریانهای سوسیالیستی و امثال آن مخالف بود، اما درباره نحوه وام گرفتن خارجی با حزب حاکم اختلاف نظر داشت (تونایا، ج 1، ص 268ـ269؛ د. ترک، ذیل" Hurriyet ve Itilaf Firkasi").5) مخالفت با اصلاحاتِ اجتماعیِ اساسی (د. اسلام، همانجا؛ برای متن کامل برنامه 68 مادّهای حریت و ائتلاف رجوع کنید به تونایا، ج 1، ص 287ـ295).افزون بر ترجمان (ارگان)های احزابی که به حریت و ائتلاف پیوسته بودند (چون تنظیمات، تأسیسات، تشکیلات، تقدیرات، تأمینات، اصلاحات، همراه، شهراه و افهام)، برخی مطبوعات غیروابسته به حزب (مانند اقدام، ینیاقدام، اقتحام و به ویژه علمدار) نیز از مواضع آن دفاع میکردند و نظرها و انتقادهای آنان را منتشر مینمودند (همان، ج 1، ص 278).نخستین قدرتنمایی حریت و ائتلاف در انتخابات میاندورهای بود که، سه هفته پس از تأسیس آن، در 19 ذیحجه 1329/ 11 دسامبر 1911 برای پرکردن جای خالی نمایندهای که به سفارت فرانسه منصوب شده بود، در استانبول برگزار گردید. در این انتخابات، نامزد حریت و ائتلاف پیروز شد (همان، ج 1، ص 271؛ بایور، ج 2، بخش 1، ص 236). این انتخابات نخستین برخورد انتخاباتی جدّی بین دو حزب رقیب در عثمانی بود (لوئیس، ص 221). این پیروزی مانند ابزاری تبلیغاتی برضد اتحاد و ترقی مورد استفاده قرار گرفت و باعث شد پیش از آنکه حریت و ائتلاف امکان سازماندهی و نفوذ بیشتری یابد، اتحاد و ترقی برای انحلال مجلس مبعوثان و به دست آوردن اکثر کرسیها در مجلس بعدی، تدابیری بیندیشد (بیرینجی، ص 103ـ104). بدین ترتیب سلطان محمد پنجم، که تحت نفوذ اتحاد و ترقی بود، در 28 محرّم 1330/ 19 ژانویه 1912 دستور انحلال مجلس را صادر کرد (کارال، ج 9، ص 155ـ159؛ بایور، ج 2، بخش 1، ص 237ـ242).در انتخابات بهار 1330/ 1912ــ که با اِعمالِ نفوذ آشکارِ وابستگان و عوامل حزب حاکم و بهویژه مأموران حکومت در سراسر قلمرو عثمانی همراه بود (زورخر، ص 107ـ108؛ بیرینجی، ص 143ـ155؛ توتوغلو، ص 156)ــ حریت و ائتلاف شکست سختی خورد و شمار نمایندگان آن از بیش از صد نفر در مجلس اول، به پنج نفر در مجلس دوم کاهش یافت (کارال، ج 9، ص 161؛ احمد، 1969، ص 104). حزب اتحاد و ترقی برای پیش بردن اهداف خود به اقدامات غیرقانونی متوسل شد (تونایا، ج 1، ص 277؛ لوئیس، ص 223؛ د. اسلام، همانجا). به نظر رضا نور (یکی از رهبران مخالفان) بهرهبرداری دائم اتحادیون از نیروهای نظامی، مخالفان را به این نتیجه رساند که برای کسب توان مقابله با اتحادیون، چارهای جز جلب طرفداری ارتش ندارند (رجوع کنید به بایور، ج 2، بخش 1، ص 231). در نتیجه، در اواخر بهار 1330/1912 گروه افسران نجاتدهنده (خلاصکار ضابطان غروپو)، که برای مقابله با حزب اتحاد و ترقی به طور سرّی سازماندهی شده بودند، به فعالیت پرداختند (آقشین، ص 198ـ199). این گروه ــ که شاخه نظامی حزب حریت و ائتلاف به شمار میآمدند (د. اسلام، همانجا)ــ با همکاری حریت و ائتلاف تهدید کردند که در صورت پافشاری جمعیت اتحاد و ترقی بر مواضع خود، به اقدامات خشونتآمیز متوسل خواهند شد (رجوع کنید به بیرینجی، ص 176 به بعد؛ تونایا، ج 1، ص 313ـ350؛ عمجه، ص 113). در نتیجه این تهدیدات، دولت سعیدپاشا در اوایل شعبان 1330/ اواسط ژوئیه 1912 سقوط کرد و دولت غازی احمد مختار پاشا جای آن را گرفت. اگرچه در دوره سهماهه دولت، مجلس مبعوثانِ ساخته و پرداخته اتحادیون منحل گردید و خود آنها از حاکمیت کنار گذاشته شدند (آقشین، ص 204، 209ـ210؛ لوئیس، ص 224؛ زورخر، ص 108) و حزب حریت و ائتلاف که در آغاز کار این دولت، یک فراکسیون مخالف پنج تا دَه نفری بود (بیرینجی، ص 191)، در همین دوره توسعهای محسوس یافت (تونایا، ج 1، ص 281)؛ با وجود این، به علت سیاستهای بیطرفانه دولت، حمایت اولیه ائتلافیون از دولت به دشمنی بیامان با آن بدل شد (بیرینجی، ص 192). کاملپاشا ــکه دولت نخستش در دوره مشروطیت دوم به دنبال کشمکش با جمعیت اتحاد و ترقی، در 1327/ 1909 سقوط کرده بودــ در دولت دوم خود (1330 ـ 1331/ 1912 ـ 1913) از سلطان محمد پنجم خواست که اتحاد و ترقی را قلع و قمع کند (کارال، ج 9، ص 156ـ157؛ توتوغلو، همانجا). اتحاد و ترقی همچنان دور از حاکمیت و تحت فشار بود (تونایا، ج 1، ص 26)؛ اما حزب حریت و ائتلاف نیز، در نتیجه کشمکشهای درونی، بیش از آن به ضعف گراییده بود که بتواند با استفاده از فرصت، جای خالی آن را در حاکمیت پر کند (آقشین، ص 217؛ تونایا، ج 1، ص 280).ضعف روزافزون حریت و ائتلاف، ناشی از ساختار ناهمگون و فقدان وحدت ایدئولوژیک آن بود که از همان روزهای نخست تشکیل، به انحای گوناگون خود را نشان میداد، اما گردانندگان حزب میکوشیدند از برملا شدن آن جلوگیری کنند (بیرینجی، ص 93). نخستین ناسازگاری درونی حزب، در تنها همایش سراسری آن (جمادیالآخره 1330/ ژوئن 1912) آشکار گردید که به انشعاب در حزب انجامید. در یکی از جناحها شماری از جوانانِ غالباً غربگرا گردآمده بودند که خود را «منوّران» یا گروه روشنفکران میخواندند. آنان جناح مقابل را، که غالباً از وابستگان صنف علمیه و عناصر محافظهکار بودند، یوبازلار (متحجران)، درویشلر (درویشها) و خواجگان مینامیدند. در عوض، جناح اخیر نیز خود را تامْ مسلمانلر (مسلمانان کامل) و جناح مقابل را دینسیزلر (بیدینها) مینامیدند (همان، ص 94). در گروه روشنفکران، کسانی چون دامادْ فریدپاشا، مشیر فؤادپاشا و رضا نور بودند (آقشین، همانجا). در گروه دیگر هم کسانی چون صادقبیگ و دامادْ صالح پاشا حضور داشتند (همانجا؛ بیرینجی، ص 93ـ 94). حریت و ائتلاف، با کنارهگیری تدریجی اعضای جناح روشنفکران و تسلط جناح محافظهکار، پویایی خود را از دست داد. در این میان صادقبیگ، رئیس دوم حزب، که مسئولیت تشکیلات آن را برعهده داشت، عملا رهبر حزب حریت و ائتلاف بود (بیرینجی، همانجا). با کنارهگیری اعضای نخبه حریت و ائتلاف از آن، حزب به تدریج به یک کمیته تقلیل یافت (تونایا، ج 1، ص 281)، چنانکه در روزگار دولتهای غازی احمدمختار پاشا و محمدکاملپاشا اعتبار و نفوذ چندانی نداشت و تلاش رهبرانش بیشتر مصروف یافتن کار و مقام برای وابستگانشان میشد (همانجا). سرانجام صادقبیگ، پس از ملاقات با کاملپاشا، صدراعظم، با صدور اعلامیهای در 22محرّم 1331/ 1 ژانویه 1913، با تأکید بر اولویت شرکت حزب در کار دفاع از وطن در زمانیکه جنگ بالکان ابعاد گستردهای یافته بود، فعالیت سیاسی، شعب و باشگاههای خارج از استانبول حزب را تعطیل کرد. این کار شاید برای سرپوش گذاشتن بر ضعف و اضمحلال حزب بود. در عمل، جز گروه صادقبیگ که به کمیتهای انقلابی بدل شده بود، اثری از حریت و ائتلاف باقینماند (بیرینجی، ص 70ـ71). در پی شکست عثمانی در جنگ بالکان و همزمان با قوّت گرفتن این شایعه که دولت مشغول مذاکره درباره واگذاری ادرنه به بلغارهاست، جمعیت اتحاد و ترقی با شمار اندکی از اعضا و هواداران خود به باب عالی حمله برد و کاملپاشا را وادار به استعفا کرد و از پادشاه حکم صدارت محمود شوکتپاشا را در 23 ذیحجه 1331/ 23 نوامبر 1913 گرفت (عمجه، ص170ـ 172؛ کارال، ج 9، ص 194ـ196؛ آقشین، ص 222ـ 227). در واقع، جمعیت با این عمل اقدام به کودتا کرد (بیرینجی، ص 206) و بار دیگر زمام حکومت را به چنگ آورد؛ در نتیجه، حریت و ائتلاف در مقابل عمل انجام یافته قرار گرفت و بسیاری از وابستگان آن ناگزیر به مهاجرت شدند (همان، ص 201) و تنها معدودی از آنان توانستند، با همکاری برخی مخالفان دیگر، ترور محمود شوکتپاشا، صدراعظم جدید، را سازماندهی کنند (رجوع کنید به تونایا، ج 11، ص 277؛ شاو، ج 2، ص 296؛ زورخر، ص 115).سرکوبی شدید و وسیع پس از ترور، باعث شد که مخالفان سیاسی به خارج از کشور بگریزند، دوران حیات سیاسی چند حزبی پایان یافت و منجر به حاکمیتِ تک حزبیِ اتحاد و ترقی تا پایان جنگ جهانی اول شد (دانشمند، ج 4، ص 404ـ406؛ کارال، ج 9، ص 207 به بعد؛ بیرینجی، ص 211ـ216). بدین ترتیب، فعالیت حزب حریت و ائتلاف در داخل کشور پایان گرفت؛ البته برخی سران فراری آن، چون صادقبیگ و اسماعیل گوملجنهلی، در آستانه جنگ جهانی اول و در جریان آن، برای احیای آن کوشیدند و چندی موجودیت آن را در پاریس اعلام کردند، اما با کنارهگیری شریفپاشا از ریاست و قطع کمکهای مالی وی، مرکزیت حزب به مصر انتقال یافت که کاری از پیش نبرد (رجوع کنید به بیرینجی، ص 216ـ220).در پیشکست عثمانی در جنگ جهانی اول و پدید آمدن خلأ در حیات سیاسی عثمانی، حزب اتحاد و ترقی نیز کنار رفت و حریت و ائتلاف در ربیعالآخر 1337/ ژانویه 1919 بار دیگر در عرصه سیاسی کشور حضور یافت و به سرعت قویترین تشکل سیاسی دوره متارکه شد (د. ا. د. ترک، ج 18، ص 509). در دورههای پنجگانه صدارت دامادْ فریدپاشا (جمادیالآخره 1337ـ 4 صفر 1339/ مارس 1919 ـ 17 اکتبر 1920؛ همان، ج 8، ص 439) شماری از ائتلافیهای میانهرو شرکت داده شدند. این امر کشمکشهای بیشتری در حزب به وجود آورد که به جدا شدن گروهی به نام حزب حریت و ائتلاف میانهرو (معتدلْ حریت و ائتلاف فرقهسی) انجامید. در این زمان، با توسعه دامنه مبارزه رهاییبخش در آناطولی، عرصه برای فعالیتهای حریت و ائتلاف و حزب منشعب از آن روز به روز تنگتر شد، چنانکه در دوره حکومت احمد توفیقپاشا (29 مهر 1299ـ12 آبان 1301/ 21 اکتبر 1920 ـ 4 نوامبر 1922)، واپسین حکومت استانبول، از هر دو حزب تنها نامی باقیمانده بود و بسیاری از فعالان آنها ــکه جزو فهرست سیاه حکومت آنکارا بودندــ به خارج گریختند (رجوع کنید به حزب*، بخش :4 در ترکیه).منابع :Feroz Ahmad, Ittihatciliktan Kemalizme, tr. Fatmagul Berktay, Istanbul 1986; idem, The Young Turks, Oxford 1969; Sina Aksin, Jon Turkler ve Ittihat ve Terakki, Istanbul 1987; Hasan Amca, Dogmayan hurriyet, Istanbul 1989; Yusuf Hikmet Bayur, Turk inkilabi tarihi, vol.2, Ankara 1991; Ali Birinci, Huvviyet ve Itilaf firkasi: II. Mesrutiyet devrinde Ittihat ve Terakki'ye Karsi Ckanlar, Istanbul 1990; Ismail Hami Danismend, Izahli Osmanli tarihi kronolojisi, Istanbul 1971-1972; EI2, s.v. "Hurriyet we Itilaf Firkasi" (by F. Ahmad and D. A. Rustow); Enver Ziya Karal, Osmanli tarihi, vol.9, Ankara 1999; Bernard Lewis, The emergence of Modern Turkey, New York 2002; Serif Mardin, Jon Turklerin siyasi fikirleri: 1895-1908, Istanbul 1989; Ernest Edmondson Ramsaur, The Yaung Turks: prelude to the revolution of 1908, Beirut 1965; Stanford J. Shaw, History of the Ottoman empire and modern Turkey, Cambridge 1985; Fethi Tevetoglu, Omer Naci, Istanbul vol. 1, 1992; Tarik Zafer Tunaya, Turkiye'de siyasal partiler, Istanbul vol.1, 1988; T A, s.v. "Hurriyet ve Itilaf Firkasi" (by Fethi Tevetoglu); TDVIA, s.vv. "Damad Ferid Pasa" (by Cevdet Kucuk), "Hurriyet ve Itilaf Firkasi" (by Ali Birinci); Erik Jan Zurcher, Turkey: a modern history, London 1998.