حرمسرا، محلی در قصر خلفا و پادشاهان، ویژه سکونت مادر و همسران و دختران و کنیزان آنها. ساختن حرمسرا در قصر پادشاهان پیشینهای طولانی دارد، از آن جمله حرمسرای خشایارشا در مجموعه تخت جمشید است (رجوع کنید به تخت جمشید*؛ نیز رجوع کنید به براسیوس، ص 44، 49). ظاهرآ ایجاد حرمسرا در دوره اسلامی، به نوعی تحت تأثیر آشنایی خلفا و پادشاهان مسلمان با دولتهای گذشته، از جمله ایران، بوده است (چُکسی، ص 60). واژه عربی حرم، که در اصل به معنای اهل خانه و زنان است (رجوع کنید به خلیلبن احمد؛ جوهری، ذیل «حرم»)، در منابع عربی و فارسی به معنای محل سکونت زنان نیز به کار رفته است (رجوع کنید به همانجاها؛ دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «حرم»، «حرمسرا»). آنچه مسلّم است این واژه بیانگر حرمتی است که مسلمانان برای این مکان و نیز ساکنان آن قائل بودهاند.درباره حرمسراهای حکمرانان مسلمان، بهطور کلی دو دیدگاه در میان محققان معاصر وجود دارد. گروهی برآناند که حرمسراها اساسآ برای ارضای امیال حاکمان تشکیل میشده و هدفی جز برآوردن هوس مردان نداشته است. از نظر اینان، زندگی زنان حرم یک سره به پوچی، بیهودگی، تنبلی، جلوهفروشی و حسادت میگذشته است (برای نمونه رجوع کنید به شیخ، 2005، ص 3ـ5، که نمونههای گوناگونی از دیدگاههای مستشرقان را آورده که همگی، به زعم او، در صدد القای تصور مذکور از حرمسرا هستند؛ نیز رجوع کنید به شجاع، ص 29؛ دلریش، ص 186، 212). در مقابل، گروهی که به نظر میرسد متأثر از جنبشهای طرفداری از حقوق زنان در دوره جدیدند، نگاه بدبینانه به حرمسراها را ساخته و پرداخته ذهن مستشرقانِ عصر حاضر میدانند و برآناند که این گروه از شرقشناسان قصد دارند حرمسرا را نماد استبداد شرقی و حاکمان مستبد مسلمان و نیز مظهر ظلم و بیرحمی به زنان در جامعه اسلامی معرفی کنند. از نظر این گروه، مستشرقان نگاه قالبی، نادرست، مجعول و خیالی خویش را از حرمسرا، بر همه حرمسراهای دوره اسلامی تعمیم دادهاند (برای نمونه رجوع کنید به شیخ، 2005، ص 1ـ5؛ ورئارن، ص 178ـ184؛ نیز رجوع کنید به حجازی، ص210ـ211). این عده، با بیان نقش برخی مادران، همسران و کنیزان خلفا و پادشاهان مسلمان در مسائل سیاسی و اقتصادی و فرهنگی عصر خویش، درصدد اثبات نقش بسیار مهم تربیتی و آموزشیِ حرمسراها هستند (رجوع کنید به شیخ، 2003، ص 41ـ55؛ همو، 2005، ص 9ـ12؛ ماجده صلاح مخلوف، ص 14ـ15، 30). به نظر میرسد هر دو گروه در داوری خویش افراط کردهاند. در کنار گزارشهایی از رواج فساد و بیبند و باری در حرمسراها (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 5، ص 244ـ 247؛ ذهبی، حوادث و وفیات 281ـ290 ه، ص 19؛ شاردن، ج 4، ص 1320)، انبوهی گزارش نیز از آموزش علوم و فنون گوناگون به ساکنان حرم و نیز نقش مؤثر برخی زنان حرم در مسائل سیاسی و اجتماعی در دست است (رجوع کنید به ادامه مقاله). در حرمسرا، افزون بر زنان و کنیزان، مادر و دختران و کودکان خلفا و پادشاهان نیز زندگی میکردند که نشان میدهد هدف از تشکیل این مراکز، تنها برآوردن امیال و هوسهای حاکمان نبوده بلکه انگیزههای سیاسی و اجتماعی نیز وجود داشته است.احترام و تقدس حرم، در کنار نظارت شدید بر آن، به دلایل سیاسی و امنیتی، موجب شده است که آگاهی درباره اوضاع درونی و ساختار حرمسرا در دوره خلفای اموی و عباسی و نیز دیگر خاندانهای حکومتگر مسلمان تا حدود قرن دهم، به برخی اشارههای پراکنده مورخان و نویسندگان مسلمان محدود باشد. در منابع به اخباری درباره حرمِ برخی خلفای اموی و نیز تعدادی از خلفای نخستین عباسی اشاره شده است (برای نمونه رجوع کنید به طبری، ج 8، ص 214؛ ابنابیاصیبعه، ص 185). به سختی میتوان واژه حرم را در این گزارشها به معنای حرمسرا فرض کرد و به نظر میرسد که اغلب، خانواده و محارم این خلفا در مدنظرند. از دستهای دیگر از گزارشها اجمالا چنین برمیآید که هارون در بغداد و احمدبن طولون (حک: 254ـ270) و پسرش خُماروَیه در فُسطاط دارای حرمسرای بزرگی بودهاند (رجوع کنید به مسعودی، ج 4، ص 249ـ250؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 15ـ 16، 57ـ58)، اما ساختار این حرمسراها و چگونگی زندگی زنان در آن ناشناخته است. گزارش مبهم ابوالفرج اصفهانی (همانجا) از حرم هارون نیز نشان میدهد که حتی در قرن چهارم، تصوری رمزآلود و افسانهای از این حرمسرا وجود داشته است. شاید اولین گزارشهایی که اندکی ساختار و تشکیلات حرم در آن منعکس شده است، درباره حرمسرای مقتدر عباسی (حک: 295ـ320) باشد (رجوع کنید به شیخ، 2005، ص 6ـ7): گروهی خادم، به ریاست یکی از خواجهها، از دروازههای حرم محافظت میکردند. ورود به این مجموعه و خروج از آن بسیار سخت بود و افراد و وسایل آنها به دقت تفتیش میشدند. مادر خلیفه ــ که لقب افتخاریِ «السّیدة» داشت ــ باشکوه تمام و خدم و حشم و کنیزان بسیار در بخشی از حرم میزیست و ریاست حرم را وی به برخی از کنیزان، که قهرمانه خوانده میشدند، واگذار میکرد. بنابر روایتی از تنوخی (ج 2، ص 137ـ139)، شخصی با عنوان عریف، سرپرستی گروهی از خدمه را برعهده داشت که هر روز وارد حرم میشدند و به نظافت خانههای متعددی که ویژه سکونت هریک از زنان بود، میپرداختند. مقتدر با عدهای از کنیزان خویش، شبها را با غنا و خوشگذرانی در این حرم سپری میکرد. گروه زیادی از خادمان سیاه و سفید و عدهای حاجب، که هریک وظیفهای خاص داشتند، در حرم مقتدر خدمت میکردند (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 1، ص 419). تخصیص ماهیانه سه هزار دینار برای هزینههای این حرم (رجوع کنید به صابی، 1958، ص 22) حاکی از گستردگی آن است. مادر خلیفه و قهرمانهها از نفوذ سیاسی و اقتصادی زیادی برخوردار بودند. قهرمانه خزانه حرم را در اختیار داشت و مواجب و ارزاق ساکنان حرم را میپرداخت (رجوع کنید به مسکویه، ج 5، ص 95؛ صابی، 1958، ص 381). همچنین رابط میان خلیفه و وزرا و سرداران بود و نامههای آنان را به خلیفه میرساند. گاه برخی بزرگان، پس از عزل از منصب خویش، نزد قهرمانهها زندانی میشدند. حتی گزارشی از به مظالم نشستن یکی از قهرمانهها در دوره مقتدر در دست است (رجوع کنید به طبری، ج 11، ص 67؛ برای آگاهی بیشتر از نفوذ السیدة و قهرمانهها در این دوره رجوع کنید به مسکویه، ج 5، ص 141، 179، 210؛ صابی، 1958، ص 36ـ37، 48، 54). ولخرجی در حرمسرا و دخالت زنان حرم در امور سیاسی به اندازهای گسترش یافت که در 317، شورشی بر ضد خلیفه برپا شد و شورشیان خواستار بیرون بردن حرم از دارالخلافه شدند (ذهبی، حوادث و وفیات 301ـ320ه ، ص 375).مسکویه (ج 5، ص 221) در ذکر حوادث 315 از دیوانالحرم نام برده است. صابی (1406، ص 78، نیز رجوع کنید به پانویس 4) نیز از منصب «الخادم الحرمی الرسائلی» خبر داده که ظاهراً وظیفه او رساندن نامهها به درون حرم بوده است. این آگاهیها، به رغم ابهام و اختصارشان، وسعت حرمسراها در این دوره و کثرت مشاغل و مناصب مربوط به آنها را نشان میدهند.برای خدمت در حرمسرا و نگهبانی آن از خادمان اختهشدهای استفاده میکردند که استاذ (الخَدَمُ الاُستاذون)، الطَواشِیه و گاه زناندار یا «زمامدار» نامیده میشدند (رجوع کنید به همان، ص 17؛ قلقشندی، ج 5، ص 459ـ460، 489، ج 6، ص 10؛ ابنتغری بردی، ج 3، ص 16). حضور گسترده این خادمان و نیز کنیزان در حرمسراها، باعث رونق خرید و فروش آنان شده بود، به گونهای که تاجرانی که انحصار تجارت این کالا را در دست داشتند، با آوردن آنها از سرزمینهای دیگر و سپس آموزش و فروش آنها به دربارها، مبالغ هنگفتی از خلفا و حکمرانان دریافت میکردند (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 16، ص 342؛ ابنخلّکان، ج 1، ص 332، 356؛ قلقشندی، ج 5، ص 85، ج 6، ص 15، 31). احترامی که همگان برای حرم قائل بودند موجب میشد که با حرمِ خلفا و حاکمان معزول و شکست خورده نیز رفتاری شایسته شود و حتی برای آنها مقرری وضع گردد (رجوع کنید به ابناثیر، ج 8، ص 436؛ تاریخ سیستان، ص 284). با این حال، از مصادره حرمسرای افراد شکست خورده و تقسیم ساکنان آن میان یاران فردِ پیروز، گزارشهایی در دست است (رجوع کنید به ابناثیر، ج 8، ص 165، 380).درباره حرمسراهای دوره عثمانی، صفوی، قاجار و مغولان هند آگاهیهای نسبتاً گستردهای وجود دارد.ساختمان حرمسراها، که اغلب در کاخهای سلطنتی قرار داشت، با دیوارهای بسیار بلند محافظت میشد و متشکل از چندین حیاط تو در تو، با تالارها و اتاقهای گوناگون بود. در هند این بناها را «محل»، «شبستان اقبال» یا «شبستان خاص» میخواندند (رجوع کنید به علّامی، ج 1، ص 26؛ جهانگیر، ص 221، 229؛ مکرجی، ص 27ـ30). ساکنان حرم، باتوجه به مرتبه خویش و میزان محبوبیت نزد سلطان، یکی از این حیاطها یا یک یا چند اتاق را در اختیار داشتند. حیاطها دارای درختان متعدد، باغچهها، فوارهها و آلاچیقهایی برای تفریح زنان بود ()نخستین سیاحتها در هند(، ص 151؛ ماجده صلاح مخلوف، ص 11). کمپفر (ص 179ـ181) ــ که به هنگام تعمیر حرمسرای صفوی و خالی بودن آن از شاه و زنانش، بخشی از حرمسرا را دیده ــ از کلاهفرنگیها، خانهها، گردشگاهها و حیاطهای زیبایی که با طاقنماها و سنگها و فرشهای قیمتی تزیین شده بودند، سخن گفته است. مفصّلترین توصیف از ساختمان حرمسرای صفوی، از آنِ شاردن است. به گفته وی (ج 4، ص 1452ـ1456)، حرم چهار محوطه داشت. در محوطه اول، که بخش اصلی حرم بود، چهار عمارت مهمانخانه، فردوس، آیینهخانه و دریاچه واقع بود. این محوطه بین 150 تا 180 عمارت داشت. عمارتهای محوطه دوم مخصوص سکونت شاه بود و نهرهای روان و چند استخر نیز داشت. در محوطه سوم پسران بزرگ شاه سکونت داشتند و محوطه چهارم به زنان و خواجهسرایان پیر و نابینا اختصاص داشت. در حرمسراهای این دوره همه نوع امکانات رفاهی یک شهر فراهم بود و زنان هیچ نیازی به بیرون از حرم نداشتند (رجوع کنید به همان، ج 4، ص 1313؛ مکرجی، ص 16ـ17)، حتی در حرم عثمانی، بیمارستانی مخصوص زنان (جاریهلَر خَسْته خانهسی) ساخته شده بود (رجوع کنید به بیمارستان*).زنان ساکن حرم دارای سلسله مراتب بودند. مادرِ سلطان، بانوی نخست حرم به شمار میرفت و اعتبار و نفوذ زیادی در حرم و بیرون از آن داشت. وی در بخش جداگانهای در حرم میزیست و خواجهسرایان و کنیزان بسیاری در خدمت داشت (رجوع کنید به سانسون، ص 76؛ کمپفر، ص 183؛ )نخستین سیاحتها در هند(، ص 164؛ الدولة العثمانیة، ج 1، ص 155؛ پولاک، ص 164؛ پیرس، ص 137ـ138). او اغلب به صورت پنهان با وزیران و صاحبان مناصب مهم در ارتباط بود.پس از مادر سلطان، گاه برخی زنان خاندان سلطنتی، چون دختران و محارم شاه، قرار داشتند (رجوع کنید به مکرجی، ص20)، اما در اغلب حرمسراها، همسران دائم شاه در مرتبه بعدی بودند. این زنان، که بیش از چهار نفر نبودند، باتوجه به میزان محبوبیت نزد شاه، در حرم قدرت و اعتبار داشتند. برترین آنان، که پس از ملکه مادر قرار میگرفت، در حرمِ عثمانی «قادینافندی» (رجوع کنید به خاتون*) و در ایران سوگلی نامیده میشد و دارای القاب و عناوین تشریفاتی بود (رجوع کنید به دلاواله، ص 96؛ ماجده صلاح مخلوف، ص 14؛ الدولةالعثمانیة، ج 1، ص 156؛ مکرجی، ص 26ـ27). برخی از این زنان در دوره قاجار چنان نفوذی یافتند که علاوه بر خزانهداری حرم، دربار و تشکیلات جداگانهای برای خویش فراهم ساختند (رجوع کنید به احمد میرزا قاجار، ص 18ـ19؛ فووریه، ص 116؛ شیل، ص 73).همسران غیردائم یا صیغهای شاه در مرتبه بعد قرار داشتند. به نظر میرسد درباره تعداد این زنان در منابع، مبالغه شده است (برای نمونه رجوع کنید به علّامی، ج 1، ص 26، که تعداد این زنان را در حرمِ مغولانِ هند پنج هزار نفر ذکر کرده است؛ نیز برای تعداد زنان حرمسرای فتحعلیشاه قاجار رجوع کنید به صدیقالممالک، ص 55؛ دروویل، ج 1، ص 143). تعداد زیادی کنیز به زنان سهگانه مذکور خدمت میکردند. عدهای رقاصه نیز، برای رونق بخشیدن به جشنها و مهمانیهای حرمسرا، معمولاً در بخشی از حرم سکونت داشتند. در صورت درگذشت سلطان، حرم وی به صورت جداگانه در گوشهای از حرمسرایِ شاه بعدی نگهداری میشد (رجوع کنید به شاردن، ج 4، ص 1313؛ )نخستین سیاحتها در هند(، ص 186).پیوستن زنان به حرمسرا، علاوه بر افزونخواهی سلطان، گاه دلایل سیاسی و اجتماعی نیز داشت. معمولاً سعی میشد دخترانی از حکمرانان ایالتهای مختلف، خانهای بزرگ، درباریان و طبقات متنفذ از گوشه و کنار کشور و حتی زنانی از بستگان حکمرانان همسایه، در حرم حضور داشته باشند (رجوع کنید به علّامی، همانجا؛ شاردن، ج 4، ص 1315؛ کاساگوفسکی، ص 161)، زیرا این پیوند خویشاوندی میان خاندان سلطنتی و گروههای مذکور، زمینه وفاداری به حکومت مرکزی را فراهم میساخت. بهعلاوه، حضور یک زن در حرمسرا، باعث نفوذ خانواده وی در دربار و بهرهمندی از منافع اقتصادی و اجتماعی آن میشد، حتی برخی بستگان وی به مناصب و مشاغل مهم گماشته میشدند (اوزون چارشیلی، ج 3، بخش 1، ص 228؛ پولاک، ص162). به همین دلیل خانوادهها برای پیوستن دختر خویش به حرم تلاش میکردند و علاوه بر تقدیم آنها به سلطان (رجوع کنید به کمپفر، ص 182؛ پولاک، همانجا؛ ماجده صلاح مخلوف، ص 17، 24ـ25)، گاه با پرداخت رشوه به خواجهسرایان، مقدمات ورود دختر خویش را به حرمسرا فراهم میساختند (رجوع کنید به مستوفی، ج 1، ص 379). در عین حال، از بردن اجباری برخی دختران به حرمسرا نیز گزارشهایی در دست است (رجوع کنید به کمپفر، ص 52).بر تعداد زنان ساکن در حرمسرا دائماً افزوده میشد (برای نمونه رجوع کنید به اعتمادالسلطنه، ص340). از طرف دیگر، شاه گاه برای تنبیه برخی زنان یا تشویق یکی از امرا و سرداران خویش و نزدیک ساختن رؤسای قبایل به خود، یکی از زنان ساکن حرم را به عقد آنها درمیآورد و به این ترتیب به تصفیه زنان حرم میپرداخت (تاورنیه، ص 518؛ شاردن، ج 4، ص 1318؛ کمپفر، ص 182ـ183؛ احمد میرزا قاجار، ص 39، 169).کلیه خدمات حرمسرا و نیز نگهبانی از حرم و تأمین امنیت آنها برعهده خواجهسرایان بود. این گروه به دو دسته تقسیم میشدند: دسته اول خواجهسرایان سفید بودند که وظیفه اصلی آنها نگهبانی از حرم بود. این گروه حق نزدیک شدن به زنان را نداشتند و فقط خدمات بیرونی حرمسرا را انجام میدادند (رجوع کنید به تاورنیه، ص 629؛ شاردن، ج 4، ص 1319). رئیس خواجهسرایان سفید، «ایشیک آقاسیباشی حرم» و در عثمانی «آغا بابالسعاده» نام داشت. وی که فردی پیر و محترم بود از میان خواجهسرایان معتمد برگزیده میشد و در دربار نفوذ و اعتبار فراوانی داشت (رجوع کنید به میرزاسمیعا، ص 18، 27؛ نصیری، ص30ـ31؛ بیات، ص 373؛ الدولةالعثمانیة، ج 1، ص 162).دسته دوم خواجهسرایان سیاه بودند که در درون حرم مراقبت از زنها و انجام دادن کارهای گوناگون آنان را برعهده داشتند. این گروه ــکه اغلب از هندوستان، سواحل بنگال یا افریقا خریداری میشدند (رجوع کنید به شاردن، ج 4، ص 1331)ــ اجازه داشتند هر جای حرمسرا را که بخواهند بازرسی کنند و به تعبیر کمپفر (ص180)، همچون «خفاش» هریک از اهل حرم را غافلگیر و در کار وی تجسس کنند. آموزش آداب و رسوم حرم به تازهواردان و تعلیم برخی علوم و فنون نیز از وظایف خواجهسرایان سیاه بود (رجوع کنید به همان، ص 183ـ184). میرزاسمیعا (ص 18) رئیس این گروه را «ریشسفید» حرم نامیده است. این شخص که «خواجهباشی»، «داروغه» و در حرم عثمانی «آغادارالسعادة» خوانده میشد (رجوع کنید به شاردن، ج 4، ص 1314ـ 1315؛ پولاک، ص 161؛ الدولة العثمانیة، همانجا)، پیرْغلامی زشت و درشتخو بود که بر همه امور داخلی حرم نظارت داشت و زمان حضور شاه در حرم، رابط میان وی و بیرون از حرمسرا بود (رجوع کنید به نصیری، ص 1). این شخص، به سبب تقرب به سلطان و نفوذش در میان زنان حرم، از قدرت زیادی در دربار و مسائل سیاسی برخوردار بود، به گونهای که قدرت او را با وزیر برابر دانستهاند (رجوع کنید به شاردن، ج 4، ص 1315؛ ماجده صلاح مخلوف، ص 12). در حرمسرای شاهسلیمان اول صفوی، در شورایی مرکّب از شاه و ملکه مادر و چند تن از خواجهسرایان سیاه، تصمیمات مهم گرفته میشد (کمپفر، ص 185).محافظت از زنان، هنگامی که برای تفریح یا سفر از حرمسرا بیرون میرفتند، نیز بر عهده خواجهسرایان بود. زنان با پوششی کامل و برپشت چهارپایان، در هودج و اغلب شبانه، حرکت میکردند، با این حال یک روز قبل از خروج، قرقچیها شهر و مسیر عبور را قرق میکردند و هیچ فرد مذکر بالغی اجازه نداشت در شهر بماند یا در مسیر حرکت زنان قرار گیرد. اگر مردی، به هر دلیل، از مسیر قرق دور نمیشد یا اتفاقآ با حرم برخورد میکرد، خواجهسرایان به شدت او را میزدند و حتی ممکن بود کشته شود (رجوع کنید به شاردن، ج 4، ص 1325ـ1329؛ کمپفر، ص 184ـ 185؛ فووریه، ص 176ـ177؛ ماجده صلاح مخلوف، ص40؛ مکرجی، ص250ـ254).گروهی از زنان نیز در حرم عهدهدار کارهای گوناگون بودند، از جمله تهیه قهوه و قلیان برای شاه، نگهداری لباسهای وی، حمل آفتابه برای او و چاشنیگیری (رجوع کنید به احمد میرزاقاجار، ص 89؛ ماجده صلاح مخلوف، ص 21؛ دلریش، ص 195ـ 196). به گفته علّامی (همانجا)، حتی نگهبانی از اتاقهای حرم و مراقبت از ساکنان نیز، در دوره مغولان هند، برعهده گروهی از زنانِ مسلح به تیروکمان و خنجر بود (نیز رجوع کنید به مکرجی، ص 38ـ39). در دوره قاجار، مراقبت از زنان حرمسرا و نظارت بر آنان برعهده چند زن با عنوان «سرخانم» بود که هریک خواجهسرایانی تحت امر خویش داشتند (رجوع کنید به مستوفی، ج 1، ص 386). یکی از مناصب مهم حرم که به برخی از زنان سپرده میشد خزانهداری یا صندوقداری بود. خزانهدار، که در هند تحویلدار نیز خوانده میشد (رجوع کنید به علّامی، ج 1، ص 26)، مسئول محاسبه هزینههای حرم و پرداخت حقوق و مقرری زنان بود و ساکنان حرم درخواستهایشان را از طریق وی به سلطان تقدیم میکردند (رجوع کنید به احمد میرزا قاجار، ص 22؛ ماجده صلاح مخلوف، ص 18ـ19). در حرمسرای عثمانی، خزانهدار اعتباری همپای وزیر داشت و حتی یکی از مُهرهای سهگانه سلطان در دست وی بود. وی لباسی ویژه و مجلل میپوشید و سلطان برای او احترام زیادی قائل بود. او حتی اجازه داشت هنگامی که سلطان استراحت میکند، برای بیان عرایض خویش، وارد اتاق او شود. گاه ریاست تشریفات حرم نیز به یکی از زنان سپرده میشد (رجوع کنید به ماجده صلاح مخلوف، ص 19ـ21).بدیهی است که زنان ساکنِ حرمسرا، زندگی روزانه خویش را با پرداختن به برخی کارها و سرگرمیها سپری میکردند. یکی از کارهای اصلی آنان یادگیری علوم و فنون گوناگون بود، از جمله خواندن و نوشتن، قرائت و حفظ قرآن، فراگیری احکام شرعی، تاریخ و جغرافیا و حساب، موسیقی، گلدوزی، خیاطی و گاه رقص و آواز، تیراندازی، شکار، سوارکاری و آموزش آداب سکونت در حرم. به شاهزادگان و زنان محبوب شاه برخی معلمان برجسته و دانشمندان عصر، و به سایر زنان، خواجهسرایان آموزش میدادند (کمپفر، ص 183؛ سانسون، همانجا؛ ماجده صلاح مخلوف، ص30ـ31، 38ـ39؛ مکرجی، ص40، 69ـ73؛ پیرس، ص 139). مکرجی (ص 93ـ100) به رواج بازیِ شطرنج، ورق، تخته نرد، چوگان و تفریحاتی چون کبوترپرانی و دعوا دادن حیوانات در حرمِ مغولانِ هند اشاره کرده است.شرکت در مراسم ویژه ماههای محرّم و رمضان از دیگر مشغلههای زنان حرم بود. به گفته احمد میرزاقاجار (ص 37)، در روز عاشورا در «حرمخانه» مراسم عزاداری برپا میشد و یکی از زنان یا واعظان مشهور، به مرثیهسرایی میپرداخت. در ماه رمضان، علاوه بر برپایی نماز جماعت و مجالس وعظ و دعا، برگزاری جلسههای قرائت قرآن و افطاری دادن به روزهداران نیز رایج بود (رجوع کنید به هدایت، ص 87؛ دلریش، ص 192ـ193؛ ماجده صلاح مخلوف، ص 37ـ38).بخش زیادی از وقت زنان حرم، صرف آرایش و نظافت خویش میشد. آنان میکوشیدند با آرایشها و تزیینات گوناگون و پوشیدن لباسها و جواهرات قیمتی، بر رقبای خویش پیشی گیرند و نظر سلطان را به خود جلب کنند (رجوع کنید به فووریه، ص 119؛ مکرجی، ص 17). این کار موجب رواج حسادت شدید میان زنان میشد و آنان برای مقابله با رقیب، به ساحران و جادوگران پناه میبردند و گاه به توطئه برضد یکدیگر میپرداختند (رجوع کنید به تاورنیه، ص 502ـ503؛ شاردن، ج 4، ص1320ـ1321؛ شیل، ص90ـ91).در حرم به مناسبتهای گوناگون (چون نوروز، سیزده بدر، سالگرد تولد یا جلوس سلطان و نیز اعیاد دینی)، جشنهایی برپا میشد و زنان غرق در تجمل و زینت در آن شرکت میکردند (رجوع کنید به جهانگیر، ص 273؛ احمد میرزاقاجار، ص 43ـ44؛ مکرجی، ص100ـ109).سلطان در سفرهای جنگی و شکار نیز تعدادی از زنان حرم را همراه خویش میبرد (رجوع کنید به دلاواله، ص 114، 278، 388؛ فسائی، ج 1، ص 556؛ دلریش، ص 194). همچنین زنان حرم، با موکبهای عظیم، به مکه و مدینه و برخی زیارتگاهها سفر میکردند (رجوع کنید به فورویه، ص 178؛ دلریش، ص 193). پرداختن به کارهای عامالمنفعه و شرکت در امور خیریه، چون بنای مدرسه و مسجد و کاروانسرا و تعمیر زیارتگاهها، و نیز وقف مکانهایی برای تهیه هزینه این مؤسسهها و کمک به فقیران و بینوایان، از مشغلههای عمده برخی زنان ثروتمند حرم، به ویژه مادر و همسران پادشاه، بود (رجوع کنید به قزوینی، ص 81؛ احمد میرزاقاجار، ص30ـ33؛ ماجده صلاح مخلوف، ص 42ـ52).ایجاد و نگهداری حرمسرا هزینههای هنگفتی بر حکومت تحمیل میکرد، چنانکه علاوه بر خرید کنیز، خواجهسرا، لباسها و جواهرات گرانبها و نیز ارزاق و مایحتاج عمومی، به همه زنان حرم و گاه نزدیکان و خویشان آنان، حقوق و مستمریهای گزاف داده میشد (رجوع کنید به علّامی، ج 1، ص 26؛ تاورنیه، ص500؛ شاردن، ج 4، ص 1315؛ دوسرسو، ص 67؛ پولاک، ص 163؛ اوزون چارشیلی، ج 3، بخش 1، ص 227ـ228). سفرهای تفریحی و زیارتی اهل حرم نیز هزینههای زیادی داشت. همچنین اگر شاه یکی از زنان حرم را به عقد فردی دیگر درمیآورد یا به هر دلیل از حرم خارج میساخت، دارایی و اموال فراوانی به وی اعطا میکرد (رجوع کنید به دوسرسو، همانجا). علاوه بر زنان و بستگان سلطان، شاهزادگان بهویژه ولیعهد نیز در حرم زندگی میکردند. نگهداری ولیعهد در حرم اولاً موجب میشد که پادشاه مستقیماً بر تربیت و آموزش وی نظارت داشته باشد و ثانیاً از هرگونه ارتباط و تماس وی با بزرگان و سرداران حکومتی جلوگیری میشد تا مبادا تحت تأثیر آنها، خیال نافرمانی و سرپیچی در سر بپروراند. در واقع، ولیعهدها از بدو تولد تا زمان رسیدن به حکومت، در حرمسرا محبوس بودند (رجوع کنید به کمپفر، ص 24ـ25). این امر یکی از عوامل و دلایل ضعف فکری، بیکفایتی و نیز فساد و شهوترانی پادشاهان بود (رجوع کنید به دوسرسو، ص 35ـ36).حضور ولیعهد و سایر شاهزادگان در حرم، در کنار مادر و همسران بانفوذ پادشاه و نیز خواجهسرایانی که گاه عهدهدار مناصب مهم بودند، موجب میشد حرمسرا به یکی از کانونهای مهم قدرت بدل شود. گزارشهای زیادی از دخالتهای اهل حرم در رویدادهای مهم سیاسی، چون عزل و قتل سلطان، انتصاب سلطان جدید، عزل و نصب حاکمان ایالتها و بزرگان حکومتی، بدگویی از برخی وزرا و بزرگان و شفاعت عدهای دیگر، و حتی برقراری مناسبات خارجی با دولتهای همسایه در دست است (برای نمونه رجوع کنید به منشیقمی، ج 1، ص 155؛ اسکندرمنشی، ج 1، ص 192ـ195؛ گلستانه، ص 54ـ56؛ اعتمادالسلطنه، ص 443؛ اوزون چارشیلی، ج 3، بخش 1، ص 43ـ44؛ پیرس، ص 186ـ265).منابع : ابن ابیاصیبعه، عیونالانباء فی طبقات الاطباء، چاپ نزار رضا، بیروت ] 1965[؛ ابناثیر؛ ابنتغری بردی، النجومالزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره 1426ـ1427/ 2005ـ2006؛ ابنخلّکان؛ ابوالفرج اصفهانی؛ احمد میرزاقاجار، تاریخ عضدی، چاپ عبدالحسین نوایی، تهران 1355ش؛ اسکندر منشی؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران 1350ش؛ ماریا براسیوس، زنان هخامنشی، ترجمه هایده مشایخ، تهران 1381ش؛ بایزید بیات، تذکره همایون و اکبر، چاپ محمد هدایت حسین، تهران 1382ش؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران 1361ش؛ تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، [?1314ش[؛ ژان باتیست تاورنیه، سفرنامه تاورنیه، ترجمه ابوتراب نوری، چاپ حمید شیرانی، تهران 1363ش؛ محسنبن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشدة، چاپ عبود شالجی، بیروت 1398/1978؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛ جهانگیر، امپراتور هند، جهانگیرنامه ]یا[ توزک جهانگیری، چاپ محمدهاشم، تهران 1359ش؛ بنفشه حجازی، ضعیفه: بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر صفوی، تهران 1381ش؛ خطیب بغدادی؛ خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ پیترو دلاواله، سفرنامه پیترو دلاواله : قسمت مربوط به ایران، ترجمه شعاعالدین شفا، تهران 1348ش؛ بشری دلریش، زن در دوره قاجار، تهران 1375ش؛ ژانآنتوان دو سرسو، سقوط شاه سلطان حسین، ترجمه ولیاللّه شادان، تهران 1364ش؛ الدولة العثمانیة: تاریخ و حضارة، نقله الی العربیة صالح سعداوی، استانبول: مرکز الابحاث للتاریخ و الفنون و الثقافة الاسلامیة، 1999؛ دهخدا؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، حوادث و وفیات 281ـ290ه ، 1414/1993، حوادث و وفیات 301ـ320ه ، 1415/1994؛ مارتین سانسون، سفرنامه سانسون: وضع کشور ایران در عهد شاه سلیمان صفوی، ترجمه محمد مهریار، اصفهان 1377ش؛ ژانشاردن، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران 1372ـ1375ش؛ عبدالمجید شجاع، زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه، سبزوار 1384ش؛ مری لئونورا شیل (وولف)، خاطرات لیدی شیل: همسر وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران 1368ش؛ هلالبن مُحَسِّن صابی، رسوم دارالخلافة، چاپ میخائیل عواد، بیروت 1406/1986؛ همو، الوزراء، او، تحفةالامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، ]قاهره[ 1958؛ ابراهیمبن اسداللّه صدیقالممالک، منتخبالتواریخ، تهران 1366ش؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ ابوالفضلبن مبارک علّامی، آئین اکبری، چاپ سنگی لکهنو 1892ـ1893؛ فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، 1381ش؛ حسنبن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1367ش؛ ژوآنس فووریه، سه سال در دربار ایران: از 1306 تا 1309 قمری، ترجمه عباس اقبال آشتیانی، تهران 1363ش؛ ابوالحسنبن ابراهیم قزوینی، فواید الصفویه: تاریخ سلاطین و امرای صفوی پس از سقوط دولت صفویه، چاپ مریم میراحمدی، تهران 1367ش؛ قلقشندی؛ ولادیمیر آندرییویچ کاساگوفسکی، خاطرات کلنل کاساکوفسکی، ترجمه عباسقلی جلی، تهران 1355ش؛ ابوالحسنبن محمدامین گلستانه، مجملالتواریخ، چاپ مدرس رضوی، تهران 1356ش؛ ماجده صلاح مخلوف، الحریم فیالقصر العثمانی، قاهره 1418/1998؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران 1360ش؛ مسعودی، مروج (بیروت)؛ مسکویه؛ احمدبن حسین منشی قمی، خلاصةالتواریخ، چاپ احسان اشراقی، تهران 1359ـ1363ش؛ میرزا سمیعا، تذکرةالملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1378ش؛ علینقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، چاپ یوسف رحیملو، مشهد 1372ش؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات، تهران 1363ش؛Nadia Maria Cheikh , " The Qahramana in the Abbasid court: position and functions", Studia Islamica (2003); idem , "Revisiting the Abbasid harems", Journal of Middle East women's studics, vol.1, no.3 (2005); Jamsheed K. Choksy, "Women during the transition from Sasanian to early Islamic times", in Women in Iran from the rise of Islam to 1800, ed. Guity Nashat and Lois Beck, Urbana: University of Illinois Press, 2003; Gaspard Drouville, Voyage en Perse, pendant les annees 1812 et 1813, St. Peterslourg 1819, repr. Tehran 1976; Early travels in India: 1583-1619, ed. William Foster, New Delhi: Oriental Books Reprint Corporation, 1985; Engelbert Kaempfer, Am Hofe des persischen Grosskonigs (1684-85), ed. and tr. Walther Hinz , Leipzig 1940; Soma Mukherjee , Royal Mughal ladies and their contributions New Delhi 2001; Leslie P. Peirce , The imperial harem: women and sovereignty in the Ottoman empire, NewYork 1993; Ismail Hakki Uzuncarsili , Osmanli tarihi , Ankara , vol.3, pt.1, 2003; Christine Verhaaren, "Royal French women in the Ottoman sultan's harem: the political uses of fabricated accounts from the sixteenth to twenty-first century", Journal of world history (Jun 2006).