تبلیغ، آیه ، شصتوهفتمین آیه از سورة مائده. این آیه که در آخرین روزهای حیات پیامبر اکرم صلیاللّه علیه و آله و سلم نازل شده، حضرت را مأمورِ ابلاغ پیامی مهم کرده و حاکی از آن است که اگر پیامبر این پیام را ابلاغ نکند، رسالت خدا را به انجام نرسانده است. مفسران شیعه و بسیاری از اهل سنّت تصریح کردهاند که این آیه در سفر حجةالوداع در هجدهم ذیحجّة سال دهم هجرت در منطقة غدیرخم بر پیامبر نازل شده است (قمی، ج 1، ص 179؛ عیّاشی، ج 1، ص 331ـ332؛ سیوطی، ج 2، ص 298؛ فیضکاشانی، ج 2، ص 51؛ حُوَیزی، ج 1، ص 653ـ 655؛ آلوسی، ج 6، ص 194).دانشمندان شیعه با اتکا به روایاتی از امامان علیهمالسلام و نیز بعضی صحابة پیامبر اکرم، مناسبت نزول آیه را با واقعة غدیر قطعی میدانند (کلینی، ج 1، ص 290؛ احمد طبرسی، ج 1، ص 57؛ ابوالفتوح رازی، ج 4، ص 275ـ281؛ فیضکاشانی، همانجا؛ حویزی، ج 1، ص 653ـ 658؛ قمیمشهدی، ج 4، ص 167)، در صورتی که علمای اهلسنّت با ذکر آرای صحابه و تابعین از مناسبتهای دیگری هم در نزول این آیه سخن گفتهاند. بنا به روایت دانشمندان شیعه و نیز بعضی علمای اهل سنّت، پس از بازگشت رسول خدا از حجةالوداع، در منطقة غدیرخم این آیه نازل شد: «یااَیُّهَاالرّسولُ بَلِّغْ مااُنزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اَللّ'هُ یَعْصِمُکَ مِنَ النّاس اِنَّ اللَّهَ لایهدِی القَومَ الکافِرین» (ای پیامبر آنچه از پروردگارت به سوی تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرساندهای و خدا تو را از ] گزند [ مردم نگاه میدارد). پیامبر به مسلمانان دستور توقف داد و پس از اقامة نماز و ایراد خطبهای، به معرفی علی علیهالسلام پرداخت و از جمله فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا علیٌّ مَوْلاه» (قمی، ج 1، ص 179ـ181؛ عیّاشی، همانجا؛ فضل طبرسی، 1408، ج 3، ص 344؛ حویزی، همانجا؛ رشیدرضا، ج 6، ص 464ـ 465). در این هنگام صحابه، از جمله ابوبکر و عمر، این مقام را به علی علیهالسلام تهنیت گفتند (رجوع کنید به فضل طبرسی، 1417، ج 1، ص 262؛ فخررازی، ج 12، ص50؛ نظامالاعرج، ج 2، ص 616؛ امینی، ج 1، ص 11). بر این اساس، معنای «بلّغ ما انزل الیک» چیزی جز اعلام و ابلاغ ولایت علی علیهالسلام نبود و این موضوع قبلاً از طریق وحی به رسول خدا گفته شده بود، اما رسول خدا از نگرانی آنکه عدهای وی را به حمایت از پسرعموی خود متهم سازند، از اعلام آن خودداری کرد (عیّاشی، ج 1، ص360؛ فضل طبرسی، 1408، همانجا، به نقل از حاکم حسکانی).در تفاسیر اهلسنّت از احتمالات دیگری در سبب نزول آیة تبلیغ، و به عبارت دیگر معنای «بلّغ ما انزل الیک»، سخن رفته است که دو موردِ آنها از بقیه مهمتر است:1) آیة تبلیغ در مکه نازل شده و غرض از نزول آن سفارش به رسول خدا در ابلاغ حقایق دین به کفار و مشرکان بوده است. ضمناً به موجب برخی روایات، ابوطالب به جهت حفظ پیامبر از گزند دشمنان، برای حضرت مراقبانی گماشته بود، اما پس از نزول آیة تبلیغ رسول خدا مراقبان خود را مرخص کرد و فرمود که خداوند مرا از کید مردم حفظ میکند و علاوه بر آن موظف گردید که حقایق دین را بدون واهمه به کفار و مشرکان ابلاغ کند (طبری، جامع ، ج 4، جزء 6، ص 198ـ 199؛ ثعالبی، ج 1، ص 442؛ سیوطی، ج 2، ص 298). در نقد این نظر گفته شده که مفسران اتفاقنظر دارند که سورة مائده در مدینه نازل شده (ابنعطیه، ج 5، ص 5؛ قرطبی، ج 3، جزء 6، ص 30) و مطابق روایاتی، آخرین سورة نازله است (ترمذی، ج 5، ص 261، به نقل از عبداللّهبن عمر؛ طوسی، ج 3، ص 413)؛ لذا فرض نزول آیة تبلیغ در مکه ونیز اینکه آیة مزبور طی سالیان دراز بدون الحاق به سورهای خاص به تنهایی خوانده میشده یا احیاناً در بایگانی بوده است، فرض درستی نیست (ابنعاشور، ج 6، ص 256). علاوه بر آن، بعضی صاحبنظران روایاتی را که در خصوص مراقبت از جان پیامبر در مکه است، حدیث غریب و منکر دانستهاند (ابنکثیر، ج 2، ص 132).2) آیة تبلیغ در مدینه نازل شده و هدف از نزول آن مکلف کردن رسول خدا به ابلاغ بیواهمة حقایق وحی به اهل کتاب بوده است (طبری، جامع ، ج 4، جزء 6، ص 198، به عنوان رأی شخصی؛ فخررازی، همانجا؛ ابوحیان، ج 3، ص 529). به گفتة ابوحیان (همانجا)، «ما انزل الیک» یعنی «ماانزل الیک من الرّجم و القصاصِ الذی غیّره الیهود فی التوراةِ و النصاری فی الانجیل». استدلال وی آن است که سخن در قبل و بعد از این آیه نیز در بارة اهل کتاب است و موضوع آیه نباید با موضوع آیات قبل و بعد از خود بیگانه باشد (نیز رجوع کنید به فخررازی، همانجا). در این نظر مناقشه شده است، از آنرو که پس از جنگهای مسلمانان و یهودیان، از جمله جنگهای بنیقریظه و خیبر، قدرت و شوکت یهودیان درهم شکست و با تصرف پایگاههای آنان و تبعید شماری از آنان به خارج از مدینه، نفوذ آنان از بین رفت (احزاب: 26ـ27؛ حشر: 2ـ4). مسیحیان نیز در عربستان، بویژه در مدینه، فاقد قدرت بودند و تنها مقابلة مسلمانان با آنان ماجرای مباهله * بود (آلعمران: 61)، که آن هم به درخواست مسیحیان منتفی شد. پس با توجه به قدرت پیامبر و مسلمانان، آن هم در واپسین سالهای عمر رسول خدا، موجبی جهت نگرانی آن حضرت از یهود و نصارا وجود نداشت تا سبب واهمه در ابلاغ حقایق دین به آنان گردد. بعلاوه، آیة تبلیغ از جهت موضوع با آیات قبل و بعد از خود بیگانه نیست، زیرا آیات قبل و بعد از آیة تبلیغ در نکوهشِ یهود و نصاراست و چهبسا آنان تصور میکردند که با رحلت رسول خدا، دوران قدرت مسلمانان سپری میشود و بار دیگر زمینة نفوذ و سلطة آنان فراهم میگردد، اما آیة تبلیغ که در بارة تعیین رهبری امت اسلام پس از پیامبر است، بطلان این تصور را آشکار ساخت و این مطلب با آیة «اکمال دین» که پس از اعلام ولایت علی علیهالسلام نازل گردید، کاملاً مناسبت دارد (طوسی، ج 3، ص 435؛ فضل طبرسی، 1408، ج 3، ص 246؛ حویزی، ج 1، ص 587 ـ590).از تدبّر در آیة تبلیغ چند نکته بهدست میآید: نخست آنکه در این آیه رسول خدا موظف به ابلاغ مطلبی خطیر و حساس گردید، زیرا در صورت ابلاغ نکردن آن، رسالت پروردگار به انجام نمیرسید و از این جهت مطلب مورد نظر ارزشی معادلِ اصل نبوت و رسالت داشت. نمیتوان تصور کرد که مطلب مذکور مطلبی اعتقادی مانند توحید و نبوت و معاد یا موضوعی فقهی از قبیل احکام نماز و روزه و حج بوده است، زیرا سورة مائده از آخرین سورههای نازله است و این حقایق پیش از آن به پیامبر نازل و به مردم ابلاغ شده بود؛ لذا در اواخر حیات رسول خدا نوبت به اعلام مطلبی رسید که علاوه بر اهمیت و تازگی آن برای مردم، در جای خود مکمل اصل رسالت به شمار میرفت و این چیزی جز طرح رهبری امت اسلامی پس از رحلت پیامبر نبود.نکتة دیگر آنکه بهسبب حساس بودن مطلب موردنظر، رسول خدا در ابلاغ آن نگرانی به خود راه داده بود، اما خداوند با پیام «واللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ الناس» از رسول خدا رفع نگرانی کرد. باتوجه به منتفی بودن نزول آیه در بارة مشرکان قریش و اهل کتاب، روشن میگردد که مصداق «ناس» در آیة تبلیغ، منافقان درون جامعة اسلامی بودند. پیامبر نیز در معرفی علی علیهالسلام به عنوان جانشین خود نگران مخالفت و کارشکنی آنان بود، زیرا از یکسو حضرت علی شخصیتی قاطع و انعطافناپذیر شناخته شده بود (ابوالفتوحرازی، ج 4، ص 276) و از سوی دیگر، نو مسلمانانی که علی علیهالسلام پیشتر در جنگها بستگانشان را به هلاکت رسانده بود، کینة او را در دل داشتند. مهمتر از این موارد، علی علیهالسلام به هنگام وفات پیامبر، سیوسه ساله بود و پذیرش رهبری او در جامعهای که سن افراد و شیخوخیت ملاک مهمی در تصدی مناصب بود، امر سادهای نبود. این امر در جنگ تبوک نیز که پیامبر اکرم، حضرت علی را به جای خود در مدینه قرار داد یا در واپسین لحظات عمر خود اسامةبن زید را به فرماندهی منصوب کرد، بروز یافت (رجوع کنید به طبری، تاریخ ، ج 3، ص 186؛ ابنابیالحدید، ج 1، ص 159). لذا در جریان معرفی علی علیهالسلام به عنوان رهبر امت اسلام نیز وجود این نگرانیها طبیعی بود، اما خداوند با نزول آیة تبلیغ هرگونه تردید را از رسول خدا زایل ساخت.منابع: علاوه بر قرآن؛ محمودبن عبداللّه آلوسی، روح المعانی ، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ] بیتا. [ ؛ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/1965ـ1967، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنعاشور، تفسیر التحریر و التنویر ، تونس 1984؛ ابنعطیه، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز ، ج 5 ] رباط [ 1399/ 1979؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم ، چاپ خلیل میس، بیروت: دارالقلم، ] بیتا. [ ؛ ابوالفتوح رازی، تفسیر روحالجنان و روحالجنان ، چاپ ابوالحسن شعرانی و علیاکبر غفاری، تهران 1382ـ1387؛ محمدبن یوسف ابوحیان، تفسیر البحر المحیط ، بیروت 1403/1983؛ عبدالحسین امینی، الغدیر فیالکتاب والسنة و الادب ، ج 1، بیروت 1403/ 1983؛ محمدبن عیسی ترمذی، الجامع الصحیح و هو سنن الترمذی ، ج 5، چاپ ابراهیم عطوه عوض، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ] بیتا. [ ؛ عبدالرحمانبن احمد ثعالبی، الجواهر الحسان فی تفسیر القرآن ، چاپ ابومحمد غماری ادریسی حسنی، بیروت 1416/ 1996؛ عبدعلیبن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین ، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ] 1383ـ 1385 [ ؛ محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیر المنار ، ج 6، مصر 1375؛ سیوطی؛ احمدبن علیطبرسی، الاحتجاج ، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت 1401/ 1981؛ فضلبن حسنطبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی ، قم 1417؛ همو، مجمعالبیان فی تفسیرالقرآن ، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضلاللّه یزدیطباطبائی، بیروت 1408/ 1988؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ همو، جامع ؛ طوسی؛ محمدبن مسعود عیّاشی، تفسیر العیّاشی ، چاپ هاشم رسولیمحلاتی، قم ] بیتا. [ ؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر ، قاهره ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ محمدبن شاه مرتضی فیضکاشانی، تفسیر الصّافی ، بیروت 1402/ 1982؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ، ج 3، جزء 6، بیروت 1965، چاپ افست تهران 1364 ش؛ علیبن ابراهیم قمی، تفسیر القّمی ، بیروت 1412/ 1991؛ محمدبن محمدرضا قمی مشهدی، تفسیر کنزالدقایق و بحرالغرائب ، چاپ حسین درگاهی، تهران 1366ـ ] 1370 [ ش؛ کلینی؛ حسنبن محمد نظامالاعرج، تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان ، بیروت 1416/1996.