بسربن ارطاة

معرف

‌ (یا ابی‌ اَرطاة‌) عُمَیربن‌ عُوَیمِر (یا عُوَیم‌) یکی‌ از سرداران‌ معاویة‌بن‌ ابی‌سفیان‌
متن
بُسربن‌ اَرطاة‌ (یا ابی‌ اَرطاة‌) عُمَیربن‌ عُوَیمِر (یا عُوَیم‌) یکی‌ از سرداران‌ معاویة‌بن‌ ابی‌سفیان‌. از تیرة‌ بنی‌عامر قریش‌، و مُکنّ'ی‌ به‌ ابوعبدالرحمان‌ یا ابوعبدالله‌ بود (زبیری‌، ص‌439؛ شباب‌، 1966ـ1969، ج‌1، ص‌60؛ بخاری‌ جعفی‌، 1407، ج‌1، قسم‌2، ص‌123؛ یعقوبی‌، ج‌2، ص‌197). اگرچه‌ مورخان‌ شامی‌ و برخی‌ دیگر، بسر را از صحابه‌ دانسته‌اند که‌ پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم‌ را درک‌ و از او روایت‌ کرده‌ است‌ (ابن‌سعد، ج‌7، ص‌409؛ ابونعیم‌، ج‌3، ص‌129؛ ابن‌عبدالبر، ج‌1، ص‌157؛ طوسی‌، ص‌10؛ ذهبی‌، 1402، ج‌3، ص‌409)، اما به‌ گفتة‌ محمدبن‌ عمر واقدی‌، بسر دو یا سه‌ سال‌ پیش‌ از رحلت‌ رسول‌اکرم‌ تولد یافت‌. با توجه‌ به‌ این‌ مطلب‌، برخی‌ صحابی‌ بودن‌ او را با قاطعیت‌ رد (ابن‌معین‌، ج‌2، ص‌58؛ بسوی‌، ج‌2، ص‌478؛ ذهبی‌،1410، حوادث‌ و وفیات‌ 61ـ 80ه، ص‌369) یا در آن‌ تردید (ابن‌عدی‌، ج‌2، ص‌438ـ 439) کرده‌اند. بر این‌ اساس‌، در روایاتی‌ که‌ احتمالاً تحت‌ تأثیر دیدگاه‌ نخست‌، از حضور بسر در فتوح‌ صدر اسلام‌ سخن‌ گفته‌اند، باید احتیاط‌ کرد. در جریان‌ لشکرکشیهای‌ مسلمانان‌ در سال‌ سیزدهم‌ در شام‌، بسر به‌ فرمان‌ خالدبن‌ ولید، به‌ روستاهایی‌ در غوطة‌ دمشق‌ حمله‌ کرد (بلاذری‌، 1956، ص‌132؛ طبری‌، ج‌3، ص‌407؛ برای‌ دیگر روایتها رجوع کنید به شباب‌، 1967ـ1968، ج‌1، ص‌136؛ ابن‌عبدالبر، همانجا). در 21 که‌ عمروبن‌ عاص‌ بخشهایی‌ از افریقیه‌ را گشود، به‌ فرمان‌ او، بسر به‌ حملاتی‌ دست‌ زد که‌ به‌ صلح‌ با مردم‌ وَدّان‌ و فَزّان‌ انجامید (یعقوبی‌، ج‌2، ص‌156؛ قس‌ بسوی‌، ج‌3، ص‌309، که‌ حمله‌ به‌ وَدّان‌ را در 26 دانسته‌ است‌). در 23 نیز به‌ لوبیا (لیبی‌ کنونی‌) لشکر کشید (بسوی‌، ج‌3، ص‌307) و در 27، که‌ عثمان‌ به‌ والی‌ خود در مصر دستور ادامة‌ پیشروی‌ در افریقیه‌ را داد، بسر همراه‌ با لشکری‌ امدادی‌، از مدینه‌ بدان‌ سو حرکت‌ کرد (بلاذری‌، 1956، ص‌267). پس‌ از آن‌، احتمال‌ می‌رود که‌ بسر در مصر اقامت‌ گزیده‌ باشد. در آغاز خلافت‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌، بسر در شمار بزرگان‌ عرب‌ ساکن‌ خَرِبْتا (از «کوره‌»های‌ مصر) هواخواه‌ معاویه‌ و در سلک‌ عثمانیه‌ بود (ابن‌سعد، همانجا) و در آستانة‌ جنگ‌ صفین‌ به‌ معاویه‌ پیوست‌ و از فرماندهان‌ سپاه‌ شد (نصربن‌ مزاحم‌، ص‌44، 424؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، ج‌2، ص‌518). وی‌ در نبرد تن‌ به‌ تن‌ با علی‌ علیه‌السلام‌ با آشکار کردن‌ شرم‌ خویش‌ از مهلکه‌ رهایی‌ یافت‌ (نصربن‌ مزاحم‌، ص‌459ـ462؛ ابن‌عبدالبر، ج‌1، ص‌164ـ165) و در کشاکش‌ با یاران‌ آن‌ حضرت‌ نیز پایداری‌ و شجاعتی‌ ننمود ( رجوع کنید به نصربن‌ مزاحم‌، ص‌426ـ429؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، ج‌3، ص‌42ـ43، 132ـ133). وی‌ بعداً در زمرة‌ نمایندگان‌ سپاه‌ شام‌ در توافقنامة‌ حکمیت‌ حضور یافت‌ (نصربن‌ مزاحم‌، ص‌507) و پس‌ از آن‌ همچنان‌ از مشاوران‌ نزدیک‌ و معتمد معاویه‌ بود (طبری‌، ج‌5، ص‌98).معاویه‌ در ادامة‌ حملات‌ سردارانش‌ در عراق‌، در آغاز 40، بسر را با سه‌ هزار سپاهی‌ از شام‌ گسیل‌ کرد تا به‌ یمن‌ بتازد (ثقفی‌، ج‌2، ص‌554، 591ـ602؛ یعقوبی‌، ج‌2، ص‌197؛ طبری‌، ج‌5، ص‌139ـ140؛ ابن‌ابی‌الحدید، ج‌2، ص‌6؛ قس‌ بخاری‌ جعفی‌، 1406، ج‌1، ص‌111: 37ق‌؛ ابن‌عساکر، ج‌10، ص‌10: 39ق‌؛ طبری‌، ج‌5، ص‌176: 43ق‌؛ ثقفی‌، ج‌2، ص‌625: ششصد تن‌ یا بیشتر، ضمن‌ سخنانی‌ از علی‌ علیه‌السلام‌؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، ج‌4، ص‌231: چهار هزار تن‌). هدف‌ از این‌ اقدام‌، تعقیب‌ و کشتار و غارت‌ شیعه‌ و هواخواهان‌ امیرالمؤمنین‌ و ارعاب‌ مردم‌ و اخذ بیعت‌ از آنان‌ بود (زبیری‌، ص‌439؛ ثقفی‌، ج‌2، ص‌598ـ600، 653ـ656؛ یعقوبی‌؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، همانجاها). با ورود بسر به‌ مدینه‌، ابوایّوب‌ انصاری‌، عامل‌ علی‌علیه‌السلام‌، گریخت‌، و بسر با مردم‌ و خصوصاً انصار بدرشتی‌ تمام‌ سخن‌ گفت‌ و آنان‌ را به‌ دلیل‌ کوتاهی‌ کردن‌ در ماجرای‌ قتل‌ عثمان‌ نکوهید و به‌ نام‌ معاویه‌ از مردم‌ بیعت‌ ستاند؛ سپس‌ خانه‌های‌ انصار را به‌ آتش‌ کشید و پس‌ از گماشتن‌ ابوهریره‌ در مدینه‌، به‌ مکه‌ رفت‌ (ثقفی‌، ج‌2، ص‌602ـ607؛ مسعودی‌، ج‌3، ص‌211؛ یعقوبی‌، ج‌2، ص‌197ـ198؛ طبری‌، ج‌5، ص‌139). به‌ گفتة‌ واقدی‌، بسر طی‌ یک‌ ماه‌ اقامت‌ در مدینه‌، هر که‌ را متهم‌ به‌ شرکت‌ در شورش‌ بر عثمان‌ بود، کشت‌ (طبری‌، ج‌5، ص‌176؛ ابن‌عساکر، ج‌10، ص‌10ـ11). وی‌ در مدینه‌ و در راه‌ مکه‌، به‌ قتل‌ و غارت‌ خزاعه‌ و دیگران‌ پرداخت‌ (ثقفی‌، ج‌2، ص‌608؛ مسعودی‌، همانجا). با نزدیک‌ شدن‌ بسر به‌ مکه‌، قُثَم‌بن‌ عباس‌، عامل‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌، شهر را ترک‌ کرد و بسر پس‌ از گماشتن‌ شیبة‌بن‌ عثمان‌ حجبی‌ (ثقفی‌، ج‌2، ص‌608ـ609؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، ج‌4، ص‌233ـ234)، به‌ رغم‌ فرمان‌ معاویه‌ (ثقفی‌، ج‌2، ص‌600)، جمعی‌ از خاندان‌ ابی‌ لهب‌ را در مکه‌ از میان‌ برد و به‌ سوی‌ طائف‌ رفت‌ (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، اغانی‌ ، ج‌16، ص‌266). او از آنجا گروهی‌ را برای‌ کشتار شیعة‌ علی‌علیه‌اسلام‌ به‌ تَباله‌ در یمن‌ فرستاد، اما بعداً آنان‌ را امان‌ داد (ثقفی‌، ج‌2، ص‌608ـ611)؛ هر چند به‌ روایت‌ ابن‌اعثم‌ کوفی‌ (ج‌4، ص‌234ـ235)، مردم‌ تباله‌ همگی‌ از پای‌ درآمدند. بسر در سَراة‌ نیز جمعی‌ دیگر از یاران‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ را به‌ قتل‌ رساند (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، همانجا) و در راه‌ صنعا، دو پسر خردسال‌ عبیدالله‌بن‌ عباس‌ را که‌ نزد بنی‌کنانه‌ به‌سر می‌بردند، سر برید (ثقفی‌، ج‌2، ص‌614ـ616، قس‌ ص‌611ـ613، 621)؛ سپس‌ در نَجران‌، و مناطقی‌ دیگر از یمن‌، چون‌ اَرحَب‌ و جُرف‌ و جَیسْان‌، بسیاری‌ از قبیلة‌ همدان‌ و بنی‌سعد و دیگر شیعیان‌ علی‌علیه‌السلام‌ را به‌ طرز فجیعی‌ کشت‌ و زنان‌ آنان‌ را به‌ اسارت‌ گرفت‌ (ثقفی‌، ج‌2، ص‌617ـ 618، 620؛ یعقوبی‌، ج‌2، ص‌198ـ199؛ طبری‌، ج‌5، ص‌139ـ 140؛ مسعودی‌، همانجا). چون‌ بسر به‌ صنعا رسید، عبیدالله‌بن‌ عباس‌ و سعیدبن‌ نمران‌ به‌ کوفه‌ گریختند و جانشین‌ عبیدالله‌ پس‌ از چندی‌ مقاومت‌ کشته‌ شد (ثقفی‌، ج‌2، 618ـ 619، 621؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، ج‌4، ص‌236). شماری‌ از ایرانیان‌ یمن‌ (ابناء) که‌ به‌ روایتی‌، به‌ دو پسر عبیدالله‌ پناه‌ داده‌ بودند، به‌ قتل‌ رسیدند (ثقفی‌، ج‌2، ص‌621؛ مسعودی‌، همانجا). پس‌ از آن‌، وائل‌بن‌ حجر، که‌ در ظاهر از یاران‌ علی‌علیه‌السلام‌ بود، در رفتاری‌ خیانتکارانه‌، بسر را به‌ حضرموت‌ که‌ جمعی‌ از عثمانیه‌ در آنجا بودند، فراخواند که‌ به‌ دنبال‌ آن‌ بسیاری‌ از یاران‌ حضرت‌ علی‌علیه‌السلام‌ کشته‌ شدند (ثقفی‌، ج‌2، ص‌629ـ631؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، همانجا).علی‌ علیه‌السلام‌ در خطبه‌ای‌ دو کارگزار خود در یمن‌ را سرزنش‌ کرد و با سخنانی‌ عتاب‌آمیز مردم‌ را به‌ مقابله‌ با دشمن‌ برانگیخت‌. جاریة‌بن‌ قدامه‌ سعدی‌ به‌ دستور آن‌ حضرت‌، با دو هزار سپاهی‌ از بصره‌ بسرعت‌ به‌ طرف‌ صنعا حرکت‌ کرد. وهب‌بن‌ مسعود خثعمی‌ نیز با دو هزار سپاهی‌ از کوفه‌، در حجاز به‌ او پیوست‌ (ثقفی‌، ج‌2، ص‌619ـ620، 624ـ627، 636؛ مسعودی‌، ج‌3، ص‌211،349؛ یعقوبی‌، ج‌2، ص‌197ـ198). جاریه‌ شتابان‌ خود را به‌ یمن‌ رساند و در تعقیب‌ بسر به‌ حضرموت‌ تاخت‌. ازینرو بسر به‌ سرزمین‌ بنی‌تمیم‌ در یمامه‌ گریخت‌. بعد از شهادت‌ علی‌ علیه‌السلام‌، جاریه‌ پس‌ از چندی‌ توقف‌ در جرش‌ به‌ مکه‌ و مدینه‌ رفت‌ و از مردم‌ به‌ نام‌ حسن‌بن‌ علی‌علیه‌السلام‌ بیعت‌ گرفت‌ و به‌ کوفه‌ بازگشت‌ (ثقفی‌، ج‌2، ص‌624، 629ـ630، 638ـ640؛ یعقوبی‌، ج‌2، ص‌199؛ طبری‌، ج‌5، ص‌140). بسر نیز بدون‌ دادن‌ تلفات‌، از راه‌ سماوه‌ به‌ شام‌ رفت‌. شمار کسانی‌ را که‌ بسر در رفت‌ و بازگشت‌ به‌ قتل‌ رساند سی‌ هزارتن‌ یا بیشتر دانسته‌اند (ثقفی‌، ج‌2، ص‌639ـ 640؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، ج‌4، ص‌238؛ نیز: طبری‌، همانجا). با این‌ حال‌، ابن‌اعثم‌ کوفی‌ در روایتی‌ منحصر به‌ فرد و شگفت‌انگیز می‌گوید که‌ بسر و برخی‌ یارانش‌ پیش‌ از رسیدن‌ به‌ شام‌، در نبرد با عبیدالله‌بن‌ عباس‌ کشته‌ شدند و جاریه‌ نیز پس‌ از اخذ بیعت‌ به‌ نام‌ علی‌ علیه‌السلام‌، به‌ کوفه‌ نزد آن‌ حضرت‌ برگشت‌ (ج‌4، ص‌239ـ 240؛ ثقفی‌، ج‌2، ص‌640ـ641، پانویس‌4).در41، پس‌ از شهادت‌ علی‌علیه‌السلام‌، بسر به‌ همراه‌ معاویه‌ برای‌ رویارویی‌ با حسن‌بن‌ علی‌ علیه‌السلام‌ از دمشق‌ عازم‌ عراق‌ شد (خطیب‌ بغدادی‌، ج‌1، ص‌210). وی‌ که‌ فرمانده‌ طلایة‌ سپاه‌ معاویه‌ بود، در برخی‌ درگیریها از سران‌ امام‌ حسن‌ علیه‌السلام‌ شکست‌ خورد (بلاذری‌، 1394، ج‌3، ص‌38؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، مقاتل‌ ، ص‌73؛ رجوع کنید به خطیب‌بغدادی‌، همانجا).در همان‌ سال‌، پس‌ از صلح‌ امام‌ حسن‌ علیه‌السلام‌ با معاویه‌، که‌ حُمران‌بن‌ ابان‌ بر بصره‌ چیره‌ شد، معاویه‌، بسربن‌ ارطاة‌ را برای‌ دفع‌ او فرستاد، و همچنین‌ دستور قتل‌ فرزندان‌ زیاد، والی‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ در فارس‌، را داد. بسر، پسران‌ زیاد را بازداشت‌ کرد و تهدید به‌ قتل‌ نمود، اما در پی‌ وساطت‌ ابوبکره‌، برادر زیاد، نزد معاویه‌ دست‌ از ایشان‌ بازداشت‌. پس‌ از آن‌، بسر شش‌ ماه‌ در بصره‌ حکومت‌ کرد و سپس‌ در اواخر 41 عزل‌ و عبدالله‌بن‌ عامربن‌ کریز به‌ جای‌ او منصوب‌ شد (ابن‌سعد، ج‌5، ص‌49؛ طبری‌، ج‌5، ص‌167ـ 170). از روایت‌ متفاوت‌ ثقفی‌ (ج‌2، ص‌648ـ652، 661) بر می‌آید که‌ بسر پس‌ از آن‌، با سپاهی‌ به‌ بصره‌ بازگشته‌ و با تهدید از مردم‌ بیعت‌ گرفته‌ و پس‌ از استیفای‌ اموال‌ عبدالله‌بن‌ عامر، به‌ معاویه‌ پیوسته‌ است‌. منابع‌ از ماجرای‌ گفتگوی‌ بسر و عبیدالله‌بن‌ عباس‌ در حضور معاویه‌، و تصمیم‌ عبیدالله‌ به‌ انتقام‌ خون‌ پسرانش‌ از بسر سخن‌ گفته‌اند (ثقفی‌، ج‌2، ص‌661ـ663؛ مسعودی‌، ج‌3، ص‌371). بعداً بسر طی‌ سالهای‌ 43، 44، 46، 50، 51و 52، حملاتی‌ زمستانی‌ (مَشتی‌') و تابستانی‌ (صائفه‌) را گاه‌ از طریق‌ دریا، به‌ سوی‌ سرزمین‌ روم‌ فرماندهی‌ کرد که‌ گفته‌ می‌شود در برخی‌ از آنها تا قسطنطنیه‌ پیش‌ رفت‌؛ هرچند به‌ اعتقاد برخی‌، بسر هیچ‌ لشکرکشی‌ زمستانی‌ به‌ سرزمین‌ روم‌ نداشته‌ است‌ (شباب‌، 1967ـ 1968، ج‌1، ص‌238، 259؛ یعقوبی‌، ج‌2، ص‌240؛ بسوی‌، ج‌3، ص‌319؛ طبری‌، ج‌5، ص‌181، 212، 234، 253، 287). پس‌ از این‌، یادی‌ از بسر در صحنة‌ حوادث‌ نیست‌. به‌ روایت‌ ثقفی‌ (ج‌2، ص‌640ـ642؛ نیز: مسعودی‌، همانجا) سرانجام‌ نفرین‌ حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ گریبانگیر بسر شد و او عقل‌ خود را از دست‌ داد و دست‌ به‌ کارهای‌ جنون‌آمیز می‌زد.منابع‌، سال‌ مرگ‌ او را به‌ اختلاف‌ آورده‌اند؛ به‌ روایت‌ واقدی‌، بسر در اواخر ایام‌ معاویه‌ در مدینه‌ مرد (ابونعیم‌، ج‌3، ص‌129؛ ابن‌عساکر، ج‌10، ص‌4). اما به‌ نوشتة‌ ذهبی‌ (1402، ج‌3، ص‌411) او تا 70 در قید حیات‌ بوده‌ است‌. برخی‌ نیز مرگ‌ او را در 86 در زمان‌ عبدالملک‌بن‌ مروان‌ (شباب‌، 1967ـ 1968، ج‌1، ص‌382؛ همو، 1966ـ1969، ج‌1، ص‌61) و یا ولیدبن‌ عبدالملک‌ (مسعودی‌، همانجا) می‌دانند.منابع‌: ابن‌ابی‌الحدید، شرح‌ نهج‌البلاغه‌ ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌ 1385ـ1387/1965ـ1967، بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، الفتوح‌ ، چاپ‌ علی‌ شیری‌ ، بیروت‌ 1411/1991؛ ابن‌سعد، الطبقات‌ الکبری‌ ، بیروت‌ 1405/1985؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب‌ فی‌ معرفة‌ الاصحاب‌ ، چاپ‌ علی‌محمد بجاوی‌، قاهره‌ ] 1380/1960 [ ؛ ابن‌عدی‌، الکامل‌ فی‌ ضعفاءالرجال‌ ، بیروت‌ 1405/1985؛ ابن‌عساکر، تاریخ‌ مدینة‌ دمشق‌ ، ج‌10، چاپ‌ محمد احمد دهمان‌، دمشق‌ ] 1964 [ ؛ ابن‌معین‌، التاریخ‌ و العلل‌ ، چاپ‌ احمد محمد نورسیف‌، مکه‌ 1399/1979؛ علی‌بن‌حسین‌ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، الاغانی‌ ، بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ همو، مقاتل‌ الطالبیّین‌ ، چاپ‌ احمد صقر، قاهره‌ 1368/1949؛ احمدبن‌عبدالله‌ ابونعیم‌، معرفة‌الصحابه‌ ، چاپ‌ محمد راضی‌بن‌ حاج‌ عثمان‌، ریاض‌ 1408/ 1988؛ محمدبن‌ اسماعیل‌ بخاری‌ جعفی‌، التّاریخ‌ الصغیر ، چاپ‌ محمود ابراهیم‌ زاید، بیروت‌ 1406/1986؛ همو، کتاب‌ التاریخ‌ الکبیر ، بیروت‌ ] تاریخ‌ مقدمه‌ 1407/ 1986 [ ؛ یعقوب‌بن‌ سفیان‌ بسوی‌، المعرفة‌ والتاریخ‌ ، چاپ‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد 1975ـ1976؛ احمدبن‌ یحیی‌ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌ ، چاپ‌ محمدباقر محمودی‌، بیروت‌ 1394/ 1974؛ همو، کتاب‌ فتوح‌ البلدان‌ ، چاپ‌ صلاح‌الدین‌ منجد، قاهره‌ 1956؛ ابراهیم‌بن‌محمد ثقفی‌، الغارات‌ ، چاپ‌ جلال‌الدین‌ محدث‌ ارموی‌، تهران‌ 1355ش‌؛ احمدبن‌علی‌ خطیب‌ بغدادی‌، تاریخ‌ بغداد ، مدینه‌ ] بی‌تا. [ ؛ محمدبن‌ احمد ذهبی‌، تاریخ‌ الاسلام‌ و وفیات‌ المشاهیر والاعلام‌ ، چاپ‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، ج‌4: حوادث‌ و وفیات‌ 61ـ80 ه، بیروت‌ 1410/1990؛ همو، سیراعلام‌ النبلاء ، ج‌3، چاپ‌ محمد نعیم‌ عرقسوسی‌ و مأمون‌ صاغرجی‌، بیروت‌ 11402/1982؛ مصعب‌بن‌ عبدالله‌ زبیری‌، کتاب‌ نسب‌ قریش‌ ، چاپ‌ لوی‌ پرووانسال‌، قاهره‌ 1953؛ خلیفة‌بن‌ خیاط‌ شباب‌، تاریخ‌ خلیفة‌بن‌ خیاط‌ ، چاپ‌ سهیل‌ زکّار، دمشق‌ 1967ـ1968؛ همو، الطبقات‌ ، چاپ‌ سهیل‌ زکّار، دمشق‌ 1966ـ1969؛ محمدبن‌جریر طبری‌، تاریخ‌ الامم‌ والملوک‌ ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، بیروت‌ ] 1382ـ1387/1962ـ1967 [ ؛ محمدبن‌حسن‌ طوسی‌، رجال‌ الطوسی‌ ، نجف‌ 1380/1961؛ علی‌بن‌حسین‌ مسعودی‌، مروج‌ الذّهب‌ و معادن‌ الجوهر ، چاپ‌ شارل‌ پلا، بیروت‌ 1965ـ1979؛ نصربن‌ مزاحم‌، وقعة‌ صفین‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ 1382، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1404؛ احمدبن‌اسحاق‌ یعقوبی‌، تاریخ‌ الیعقوبی‌ ، بیروت‌ ] بی‌تا. [ .
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 3
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده