رابعه عدویه

معرف

از زنان عارف و زاهد در قرن دوم.
متن

رابعه عَدَویه، از زنان عارف و زاهد در قرن دوم. کنیه اش امّالخیر و امّعمرو بود و در بصره، احتمالا در سال 95 یا 99، در خانواده ای فقیر به دنیا آمد (← عطار، 1378ش، ص 73؛ نیز ← اسمیت[1] ، ص 5). پیش از او، سه دختر در خانواده اش متولد شده بودند؛ ازاین رو، او را رابعه نامیدند (عطار، همانجا). نام پدرش را اسماعیل نوشته اند (← ابن خلّکان، ج 2، ص 285؛ ذهبی، حوادث و وفیات 171ـ 180ه .، ص 117)؛ اما در این انتساب تردید هست و احتمالا او را با رابعه/ رایعه شامی، همسر احمدبن حواری، اشتباه گرفته اند (← بدوی، ص 12). رابعه بیشتر زندگی خویش را در بصره گذراند (اسمیت، همانجا؛ لوونشتاین[2] ، ص 468). او پس از درگذشت پدر و مادرش و شیوع قحطی در بصره، به بهای ناچیزی فروخته شد و به خدمت آل عَتیک درآمد (← عطار؛ ابن خلّکان، همانجاها؛ ابن تَغری بِردی، ج 1، ص 330). چون آل عتیک از نوادگان قیس و بنی عدوه بودند، رابعه را نیز منسوب به این دو قبیله، قیسیه و  عدویه خوانده اند (جاحظ، ج 1، ص 364؛ نیز ← بدوی، ص 9ـ 10). رابعه در جوانی، از بندگی این خاندان آزاد شد، اما به درستی معلوم نیست که بلافاصله پس از آزادی، به عبادت و زهد روی آورد یا مدتی به لذات دنیوی پرداخت و پس از آن توبه کرد (← عطار، 1378ش، ص 74؛ نیز ← بدوی، ص 18). گفته شده که رابعه پیشنهادهای متعدد ازدواج را رد کرده و حتی حسن بصری* (متوفی 110) از خواستگاران او بوده است (عطار، 1378ش، ص 79)، اما به لحاظ تاریخی چنین سخنی درست به نظر نمی رسد، زیرا حسن بصری در هنگام تولد رابعه بیش از 75 سال داشته است (ثبوت، ص 3ـ4). به نظر می رسد منابعی که از ازدواج او سخن گفته اند، او را با رابعه شامی اشتباه گرفته اند (← بدوی، ص 60ـ61).

سخنی حاکی از تعلم رابعه نزد مشایخ تصوف در دست نیست (اسمیت، ص 47)، اما گفته شده که وی در مجالس حسن بصری حاضر می شد (← عطار، 1378ش، ص 33، 74؛ قس ثبوت، ص 18، که به لحاظ تاریخی این گزارش را نادرست می داند). شاگردان و مصاحبانی پیوسته به منزل رابعه می رفتند    تا به مواعظ و تعالیمش گوش فرا دهند و در سیر و سلوک با او مشورت کنند (جامی، ص 613؛ نیز ← اسمیت، ص 13). از شاگردان و مصاحبان او، سفیان ثوری* (متوفی 161)، عبدالواحدبن زید* (متوفی 177)، مالک بن دینار* (متوفی 130)، مَعاذه عدویه، مریم بصری و ریاح قَیسی (متوفی 180 یا 195) بودند (ابوطالب مکّی، ج 2، ص 1067ـ1068؛ عطار، 1378ش، ص 85؛ جامی، همانجا). رابعه تمام شب را به عبادت می پرداخت (ذهبی، حوادث و وفیات 171ـ180ه .، ص 118؛ ابن تغری بردی، همانجا) و غالبآ محزون بود و زیاد می گریست و خوف او بر رجایش غلبه داشت (ابن جوزی، ج 4، ص 27؛ شعرانی، ج 1، ص 65ـ66). حفنی (ص 147) رضا را از بالاترین مقامات رابعه معرفی کرده است. وی به شدت از دنیا گریزان بود و حتی اشتغال سفیان ثوری را به احادیث و اقبال مردم را به سفیان در فراگیری حدیث، از مصادیق دنیاطلبی او می دانست (ابوطالب مکّی، همانجا؛ قس حفنی، ص 147ـ148، 163، که این اظهارنظر را نشانه علم گریزی رابعه براثر اهتمام زیاد به زهد دانسته است). مشرب عرفانی رابعه و همه ابعاد تعالیم او بر مدار عشق الهی استوار بود (طه عبدالباقی سرور، ص 123ـ124؛ ابراهیم عطا[3] ، ص40). برخی معتقدند رابعه نخستین عارفی بوده که عشق و محبت را در تعالیم زاهدان نخستین وارد کرده است (← شیمل[4] ، 1978، ص60؛ مأمون غریب، ص 60ـ61). صوفیه

بارها ابیاتی از او در بیان دوگونه محبت، نقل کرده اند: یکی «حب الهوی» که سالک در آن با ذکر حق از غیر او منقطع و به خدا مشغول می شود و از این حال لذتی هم می برد؛ دیگری حب درخور حق، که محبتی است که در آن خدا از سرتفضل، حجابها را کنار می زند تا سالک به دیدار او نایل شود (← ابن عربی، ج 2، ص 359؛ حریفیش، ص 183). ابوطالب مکّی (متوفی 386) در قوت القلوب (ج 2، ص 1068ـ1069) و غزالی (متوفی 505) در احیاء علوم الدین (ج 4، ص 3033)، در شرح آن ابیات، حب نخست را حب به خدا به سبب اِنعام و احسانش، و حب درخور حق را محبت به جمال و جلال مکشوف بر سالک دانسته اند. در اندیشه عرفانی رابعه، سالک باید فارغ از بهشت و جهنم، از سر عشق، درصدد وصول به بهشت آفرین باشد (ابن عربی، ج 4، ص 57؛ جامی، ص 544)، چنان که او در مناجاتی می گوید: خداوندا اگر تو را از ترس دوزخ می پرستم در دوزخم بسوز و اگر به امید بهشت می پرستم بر من حرام گردان و  اگر از برای تو، تو را می پرستم، جمال باقی از من دریغ مدار (← عطار، 1378ش، ص 87). درباره بی توجهی رابعه به بهشت و جهنم، حکایت مشهوری وجود دارد که در آن او آبی در یک دست و آتشی در دست دیگر دارد تا با آنها، آتش دوزخ را فرونشاند و بهشت را با آتش بسوزاند (← افلاکی، ج 1، ص 397؛ برای بازتاب این حکایت در آثار ادبی و هنری جهان ← د.اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه).

رابعه در مقام عشق ورزی هرگونه التفات به غیر را با عشق حقیقی و معشوقِ بی نهایت ناسازگار می شمرد، و حتی محبت به اولیای الهی و عداوت با شیطان را با مقام عشق سازگار نمی دانست (عطار، 1378ش، ص 80). پرهیز وی از هرگونه لذت و تعلق خاطر به امور حلال، ازجمله ازدواج، نیز ریشه در این نگرش داشت. او بر آن بود که خدای غیور، عاشق را از هر تعلق و اشتغال به غیر باز می دارد (← همان، ص 79، 82؛ نیز ← شیمل، 1978، ص 39). هرچند رابعه در مقام عاشقی در اطوار معشوق فانی بود، این امر مانع از اهتمام او به شریعت و انجام دادن واجبات نبود (← ادامه مقاله). همچنین، به رغم امید فراوانی که به رحمت الهی داشت، بر نقص بشری خود واقف بود؛ چنان که آورده اند، چهل سال، از سر حیا، سر خود را به سوی آسمان بلند نکرد (مُناوی، ج 1، ص 287). کثرت یاد حق (← ابن جوزی، ج 4، ص 30)، بی نیازی از خلق، خودداری از قبول احسان، پرهیز از تملک (جاحظ، ج 3، ص 127؛ عطار، 1378ش، ص 77، 84ـ85؛ مناوی، ج 1، ص286)، اجتناب از عجب (عطار، 1378ش، ص 78)، اخلاص و پنهان کردن نیکیهای خود از دیگران (ابن خلّکان، ج 2، ص285؛ نیز ← حفنی، ص150) ویژگیهای سلوکی عرفان رابعه است. نزد صوفیه، به ویژه از اواخر قرن پنجم به بعد، رابعه جایگاه خاصی داشت و در کمتر اثری در تصوف، از عظمت رابعه و عمق تعالیم او سخن نرفته است (شیمل، 1379ش، پیشگفتار احمد مهدوی دامغانی، ص ] 4[). گفته شده که ابن عربی (متوفی 638) در بیان تفسیر آیه 55 سوره یس، دیدگاه رابعه را نقد کرده است، اما در دیگر مواضع، از او به بزرگی یاد و از تعالیمش دفاع کرده، و او را افزون بر اینکه عبادت شرعی داشته، صاحب عبادت ذاتی دانسته است که به نیکان در آخرت اختصاص دارد. بنابراین او در همین دنیا نیز ذاتآ در حال عبادت بود، ازاین رو او را بر حسب حال و مقام، برتر از برخی رجال دانسته است (← ج 2، ص 359، ج 4، ص 432؛ نیز ← مناوی، ج 1، ص 290). عطار (1378ش، ص 72) او را در پیوند با خدا و معرفت بی نظیر خوانده است. به گزارش ابن عربی (ج 2، ص 48ـ49)، در سلوک عرفانی رابعه، پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم واسطه بین خلق و حق نیست، بلکه رابعه خود را مستقیمآ مخاطب کلام الهی می داند.

تاریخ درگذشت رابعه را، به اختلاف، 135 (← ابن خلّکان، ج 2، ص 287؛ ابن تغری بردی، ج 1، ص330)، 180 (ذهبی، حوادث و وفیات 171ـ180ه .، ص 119؛ مناوی، ج 1، ص 291) و 185 (← ابن خلّکان، همانجا؛ نیز ← د. اسلام، همانجا) ذکر کرده اند. نوربخش (ص 31)، براساس تاریخ وفات مصاحبان رابعه، درگذشت او را بین سالهای 180 تا  185 دانسته است. به نوشته ابن خلّکان (همانجا)، مزار او در سمت شرقی بیت المقدّس، بالای قله کوه طور، است (قس بدوی، ص 125ـ126، که آن را قبر رابعه شامیه دانسته است). در دمشق نیز قبری به رابعه عدویه منسوب است (بدوی، ص 126، قس همان، که آن را قبر نمادین رابعه شامیه خوانده است). مقدسی (ص 130) نیز مزار رابعه را در بصره دانسته است (نیز ← بدوی، ص 128ـ129). از رابعه، به جز اقوال و حکایات و مناجات و اندکی شعر، اثری برجای نمانده است (← قشیری، ص 96، 139، 195، 328؛ عطار، 1378ش، ص 72ـ87). عطار در مصیبت نامه برخی حکایات او را به نظم درآورده است (← ص 198، 335). به گزارش مناوی (همانجا)، ابن جوزی کتابی مستقل در مناقب رابعه نگاشته است.

منابع : ابن تَغری بِردی؛ ابن جوزی، صفة الصفوة، چاپ محمود فاخوری و محمد رواس قلعجی، بیروت 1399/1979؛ ابن خلّکان؛ ابن عربی، الفتوحات المکیة، بیروت: دارصادر، ]بی تا.[؛ ابوطالب مکّی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب و وصف طریق المرید الی مقام التوحید، چاپ محمود ابراهیم رضوانی، قاهره 1422/2001؛ احمدبن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا 1959ـ1961، چاپ افست تهران 1362ش؛ عبدالرحمان بدوی، شهید عشق الهی: رابعه عدویه، ترجمه محمد تحریرچی، تهران 1387ش؛ اکبر ثبوت، حسن بصری : گنجینه دار علم و عرفان (زندگینامه و سخنان و آراء)، تهران 1386ش؛ عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت ?]1367/ 1948[؛ عبدالرحمان بن احمد جامی، نفحات الانس، چاپ محمود عابدی، تهران 1386ش؛ شعیب بن سعد حریفیش، کتاب الروض الفائق فی المواعظ و الرقائق، دهلی: کتب خانه اشاعت الاسلام، ]بی تا.[؛ عبدالمنعم حفنی، العابدة الخاشعة رابعة العدویة امامة العاشقین و المحزونین، قاهره 1411/1991؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 171ـ180ه .، بیروت 1414/1993؛ عبدالوهاب بن احمد شعرانی، الطبقات الکبری، بیروت 1408/1988؛ آنه ماری شیمل، زن در عرفان و تصوف اسلامی، ترجمه فریده مهدوی دامغانی، تهران 1379ش؛ طه عبدالباقی سرور، رابعة العدویة و الحیاة الروحیة فی الاسلام، ]قاهره ?1376/  1957[؛ محمدبن ابراهیم عطار، تذکرة الاولیاء، چاپ محمد استعلامی، تهران 1378ش؛ همو، مصیبت نامه، چاپ نورانی وصال، تهران 1356ش؛  محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، چاپ محمد وهبی سلیمان و اسامه عموره، دمشق 1427/2006؛ عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة فی علم التصوف، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه جی، دمشق 1408/1988؛ مأمون غریب، رابعة العدویة فی محراب الحب الالهی، قاهره 2000؛ مقدسی؛ محمد عبدالرووف بن تاج العارفین مُناوی، طبقات الصوفیة، چاپ محمد ادیب جادر، بیروت 1999؛ جواد نوربخش، زنان صوفی، تهران 1379ش؛

EI2, s.v. "R¦abi‘a al-‘Adawiyya al-K¤ aysiyya" (by Margaret Smith-[Ch.Pellat]); Ibrahim Ata, "The spread and influence of sufism in India-historical development", Islamic culture, LIV, no.1 (Jan.1980); Felix Loewenstein, "Saint Magdalene-or Bibi Rabi‘a Ba¤sri in Mogul painting?", in ibid, XIII, no.4 (Oct.1939); Annemarie Schimmel, Mystical dimensions of Islam, Chapel Hill, N.C. 1978; Margaret Smith, R¦abi‘a the mystic & her fellow-saints in Isla¦ m, Cambridge 1984.

/ مهدی کمپانی زارع /

___________________________

[1] . Smith[2]  Loewenstein[3] . Ibrahim Ata[4] . Schimmel

 

 

نظر شما
مولفان
گروه
عرفان ,
رده موضوعی
جلد 19
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده