البیان فی تفسیرالقرآن ، کتابی مهم در تفسیر و علوم قرآنی، اثر فقیه شیعی معاصر، آیتالله سیدابوالقاسم خویی (متوفی 1371 ش). این کتاب مشتمل است بر برخی مباحث علوم قرآنی از جمله اعجاز، تحریف، نسخ، و نیز تفسیر سورة حمد. بهرغم خواسته وهدف مؤلف در ارائة تفسیرِ سورههای دیگر قرآن، البیان تنها مشتمل بر تفسیر سورة حمد است. این مجموعه در واقع، حاصل درسهای آیتالله خویی * در حوزة علمیة نجف است ( رجوع کنید به خویی، معجم رجالالحدیث ، ج 22، ص 19).مؤلف در آغاز، به اجمال، از شیوة تفسیر خود سخن گفته، سپس در فصل نخست با عنوان «فضل قرآن» جایگاه قرآن را در پرتو آیات آشکار ساخته و بر لزوم تدبر در آن تأکید کرده است. در فصل دوم، در بحث از «اعجاز قرآن» به تبیین لغوی اعجاز، معنای اصطلاحی آن و فرق آن با سحر پرداخته است. وی برترین معجزه را آن میداند که با برترین جریان روزگار هماوردی کند، ازینرو با تبیین جایگاه بلاغت و فصاحت در روزگار جاهلی، به اثبات برتری قرآن در اعصار و مانندناپذیری آن در بیان و عرضة حقایق والا میپردازد. در بیان ابعاد مانندناپذیری قرآن، به تشریع و اِخبار از غیب نیز اشاره میکند (ص 33ـ77). از دیرباز، کسانی براین باور بودهاند که گاه در قرآن از لحاظ بیانی، اموری ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه یافته است (ابنقتیبه، ص 22). مؤلف در فصلی جدا (ص 81 ـ99) به برخی از اشکالها و ایرادها در این زمینه پرداخته و با استناد به تاریخ بدانها پاسخ گفته، و در اثر دیگر خود، نفحاتالاعجاز ، نیز به نویسندهای امریکایی که با نام ظاهراً مستعارِ نصیرالدین ظافر در کتابی با نام حُسنالایجاز (بولاق 1912) به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است ( البیان ، ص 93-94؛ رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 24، ص 246).بحث قرائت، که از پیشینهای کهن و اهمیتی ویژه برخوردار است، بتفصیل در البیان ، مطرح شده است. مؤلف به جایگاه قرائت در آرای قرآنپژوهان اشاره میکند و با تصریح به عدم تواتر قرائتهای هفتگانه میگوید: عدم تواتر قرائتها سخنی مشهور در میان شیعه است و بعید نمینماید که در میان عامه نیز چنین باشد (ص 123). مؤلف برای اثبات عدمتواتر قرائتها، ابتدا قاریان دهگانه را معرفی میکند و سپس چگونگی گزارش قرائتهای آنها را بازگفته، مینویسد: توجه به واقع زندگانی قاریان و تأمل در طرق نقل قرائتها و چگونگی اسناد قرائتها، نحوة استدلال قاریان و پیروان آنها به قرائتهای خود و نقد دیگر قرائتها، و انکار بسیاری از محققان برخی از این قرائتها را (که نمونههایی از آنها آورده است) نشان میدهد که این قرائتها متواتر نیستند (ص 126ـ157)؛ آنگاه دلایل تواتر قرائتها را نقد میکند و نشان میدهد که هیچکدام دلایل استواری ندارند (ص 157ـ160). مؤلف گاه بر این نکته تأکید کرده است که این دلایل، تواتر قرآن را ثابت میکند نه قرائتها را، و بین این دو فرقی است روشن. از آنجا که مؤلف تواتر قرائتها را نفی کرده، در ادامة بحث، پیوند «قرائتهای هفتگانه» را با حدیث «اَحرُف سبعه» گسسته دانسته و تأکید کرده است که این حدیث به هر معنایی که باشد، پیوندی با موضوع قرائتهای هفتگانه ندارد. وی در تأیید این نظر خود، آرای تنی چند از مفسّران و قرآنپژوهان بزرگ عامه را آورده است که از جمله به تأخر چند سدهای تعیینِ قرائتهای هفتگانه از سوی ابنمجاهد استناد کردهاند (ص 163). مؤلف پس از نقد حجیّت قرائتها، با استناد به روایتی از کافی ، تأکید میکند که در نماز قرائتی صحیح است که بهروزگار امامان علیهمالسلام متعارف بوده باشد (ص 167). بحث از روایت «احرف سبعه» در علوم قرآنی بسی درازدامن است ( رجوع کنید به حسن ضیاءالدین عتر). مؤلف، گونههای مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامی آنها، تصریح کرده است که به دلیل تهافت و تناقض روایات و عدم امکانِ جمع، نمیتوان آنها را پذیرفت (ص 171ـ193). ازینرو، وی روایات «احرف سبعه» را یکسره مردود میشمارد (برای انتقاد از این نظر رجوع کنید به شاهین، ص 29ـ32).مهمترین بحث البیان ، بحث «تحریفناپذیری» قرآن کریم است. مؤلف تحریف را معنی کرده، انواع و ابعاد آن را نمایانده و محل نزاع بحث را روشن کرده است. وی ضمن تصریح به اینکه محققان هرگز به تحریف عقیده نداشتهاند، «نسخ التلاوه» را گونهای از تحریف دانسته است. وی در اثبات تحریفناپذیری قرآن، به آیات قرآن، سنت، روایات فضائل سورهها و فضیلت قرائت قرآن استناد کرده است (ص 207ـ 235) و افزون بر اینها بهلحاظ تاریخی و با توجه به واقع زندگانی مسلمانان، وقوع تحریف را غیرممکن دانسته است. مؤلف، اشکالهای برخی از عالمان را بر این موضوع آورده و نقدکرده است. بحث وی از مصحف حضرت علی علیهالسّلام و نقد سندی و محتوایی روایتها شایان توجه است. از جمله اهم دلایل معتقدان تحریف، چگونگیِ جمع قرآن است.آنان براین باورند که چون قرآن در زمان رسولالله صلّیاللّه علیهوآلهوسلّم جمع نشده، بههنگام جمع آن در زمان خلفا تحریف صورت گرفته است. بدینسان، مؤلف به بحث ازجمع قرآن پرداخته و پس از نقد و بررسی روایتها و تحلیلابعاد بحث و فرضهای مختلف آن، به نتیجه رسیده است که قرآن به همین صورت کنونی به روزگار رسول اکرم جمع بوده است (ص 239ـ259؛ نیز رجوع کنید به تحریف * ).مؤلف پس از اثبات سلامت، استواری و وحیانی بودن قرآن، به بحث «حجیّت ظواهر» آن میپردازد، و برای اثبات آن، به دلایل عقلی، قرآنی و روایی استناد میکند؛ آنگاه دلایل کسانی را گزارش میکند که به عدم حجیّت ظواهر قرآن اعتقاد دارند، از جمله: مخاطبان قرآن فقط امامان علیهمالسلاماند؛ بهرهگیری از ظواهر آیات و استناد بدان، تفسیر به رأی است که از آن نهی شده است؛ معارف قرآن بسی ژرف است و دست نایافتنی؛ و بالاخره تحریف قرآن و از بین رفتن قرائن مهم آن. مؤلف که در بخشهای پیشین دلایل تحریف را نقد کرده است، در این بخش، دیگر دلایل آنان را به نقد کشیده بر حجیّت ظواهر قرآن تأکید میکند (ص 263ـ273).در بحث از حجیّت ظواهر قرآن، که عملاً حجیّت تمامت آیات آن است، چگونگی «نسخ» آیاتی از قرآن مطرح میشود.از اینجا مؤلف به بحث از «نسخ» میپردازد، و از یک سو اصل آن را میپذیرد و از سوی دیگر با بررسی اهم مصادیق آن، که گاه تا به 214 آیه رساندهاند (احمدبن محمد نحّاس؛ مصطفی زید، ج 1ـ 2، باب 3) و نقد و ردّ باورهای قرآنپژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن یک آیه، یعنی «آیة نجوی» (مجادله: 12) را پذیرفته است. مؤلف در پی بحث از نسخ به بداء * هم پرداخته و دیدگاه شیعه را در این باره باز گفته است (ص 277ـ394).بحث از اصول تفسیر، از دیگر بحثهای کتاب است که مؤلف در آن، تکیه بر دیدگاه مفسّران را در تفسیر نااستوار میداند، و بر استناد به ظواهر کتاب، با توجه دقیق به معانی واژگان در ادب عربی، و خردورزی تأکید میکند و برای روایات صحیح در تبیین آیات، جایگاه ویژهای قایل میشود و اشکالهای پذیرفتن خبر واحد در تفسیر و حجیّت آن را پاسخ میگوید (ص 397ـ 402). «حدوث یا قدم قرآن»، کهاز نزاعهای کهن معتزله و اشاعره است، بحث پایانی بخش علوم قرآنی این کتاب است. مؤلف آن را از بحثهای دخیل در فرهنگ اسلامی دانسته و از جمله آثار ورود بحثهای فلسفة یونان در حوزة فرهنگ اسلامی تلقی میکند. وی در این بحث، به نقد دیدگاه اشاعره پرداخته، دیدگاه معتزله و شیعه را در حدوث کلام الهی استوار میداند (ص 405ـ413).تفسیر سورة حمد، بخش پایانی کتاب است که مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربی، آیات را تفسیر کرده است. بحث لغوی کلمة «عبادت» و بحث فقهی واژة «بسمله» از جمله بحثهای سودمند و راهگشای کتاب است. بینش فقهی و دقتهای اصولیِ مؤلف در جای جای تفسیرِ وی آشکار است.در تعلیقات این اثر، از حدیث ثقلین، ترجمة قرآن، جبر و اختیار، شفاعت و مانند آن بحث شده است (ص 499ـ 528).مؤلف البیان در بحثهای مقدماتی، و نیز در تفسیر سورة حمد، آشکارا از بحثهای کلامی استادش، علاّ مه بلاغی، در آلاءالرحمن اثر پذیرفته است. تأثیر این کتاب در حوزة علوم قرآنی، بویژه در بحث تحریفناپذیری قرآن کریم، بسیار بارز است، تا جایی که برخی آثار، نوعی ملخص یا مبسوط البیان بهشمار میروند. توجه عالمان و قرآنپژوهان اهل سنت نیز نشانة دیگری از گسترة حضور این اثر است (نیز رجوع کنید به شاهین؛ رومی، ج 1، ص 190 بهبعد).البیان بار نخست در 1375 در نجف به چاپ رسید (مشار، ج 1، ص 241). هاشم هاشمزادة هریسی و محمدصادق نجمی آن را با عنوانِ بیان، در علوم و مسائل کلی قرآنی ، به فارسی ترجمه کردهاند. ترجمة کاملی از آن نیز به زبان اردو، به مترجمیِ محمد شفاء نجفی، در 1410/1989 در اسلامآباد به چاپ رسیده است. همچنین، دو فصل «جمع و تدوین قرآن» و «مصونیت قرآن از تحریف» توسط اصغرعلی جعفر در 1987به انگلیسی منتشر شده است. فصل «حجیّت ظواهر قرآن» نیز به ترجمة مجاهد حسین در مجله التوحید در 1989 منتشر شده است. انتشارات دانشگاه آکسفورد هم ترجمة انگلیسی کاملی از البیان به قلمِ عبدالعزیز ساشادینا در 1998 منتشرکرده است.منابع: محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعةالی تصانیف الشیعة ، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت 1403/1983؛ ابنقتیبه، تأویل مشکل القرآن ، چاپ احمد صقر، قاهره 1393/1973؛ ابوالقاسم خویی، البیان فیتفسیرالقرآن ، بیروت 1408/1987؛ همو، معجم رجال الحدیث ، بیروت 1403/1983، چاپ افست قم ] بیتا. [ ؛ فهدبن عبدالرحمان رومی، اتجاهات التفسیر فیالقرن الرابع عشر ، ریاض 1407/ 1986؛ مصطفی زید، النسخ فیالقرآن الکریم: دراسة تشریعیة تاریخیة نقدیة ، بیروت 1391/1971؛ عبدالصبور شاهین، تاریخ القرآن ، قاهره 1966؛ حسن ضیاءالدین عتر، الاحرُف السبعة و منزلة القراءات منها ، بیروت 1409/1988؛ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی وعربی ، تهران 1340ـ1344 ش؛ احمدبنمحمد نحاس، النّاسخ و المنسوخ فیالقرآنالکریم ، چاپ شعبان محمداسماعیل، قاهره 1407/1986.