حَوْقَلَه/ حَوْلَقَه، لاحَولَ وَ لا قُوَّةَ إِلّا بِاللّه گفتن. حَوْلَقَه و حَوْقَلَه، هر دو، مصدر منحوتِ (تراشیده شده) عبارت لاحَولَ وَ لاقُوَّةَ إِلّا بِاللّهاند (رجوع کنید به ازهری، ج 5، ص370؛ ثعالبی، ص 224ـ 225؛ سیوطی، المزهر، ج 1، ص 482ـ483). در زبان عربی برای اختصار در بیان دو یا چند کلمه یا عبارت پرکاربرد، آنها را باهم ترکیب کرده عبارت جدیدی پدید میآورند؛ حوقله و حولقه نیز از این جملهاند (رجوع کنید به ابنانباری، ج 1، ص 103؛ ازهری، همانجا؛ سیوطی، المزهر، ج 1، ص 483ـ484). معنای دیگر حوقله پیر و ناتوان شدن یا نوع راه رفتنِ پیرمردان است (رجوع کنید به جوهری، ذیل «حقل»)، از اینرو ابندَحْیَه استفاده از واژه حوقله را برای اختصارِ ذکرِ لاحول ولا قوّة الّا باللّه خطا و کاربرد حولقه را صحیح دانسته است (رجوع کنید به سیوطی، همانجا).درباره اِعراب و درنتیجه معنای این عبارت، اقوال مختلفی وجود دارد و میان ادیبان و نحویان در این باره اختلاف هست. ابنانباری (ج 1، ص 103ـ107) پنج وجه اعرابی، و به تبع آن، پنج معنای متفاوت برای این عبارت ذکر کرده است. حَوْل به معنای حرکت، نیرو و نیز قدرت بر تصرف در امور (حیله) است و مفهوم این ذکر آن است که قدرت و نیرو تنها از آن خدا و به خواست اوست (همان، ج 1، ص 99؛ جوهری؛ ابناثیر، ذیل «حول»). مقصود از این عبارت، اظهار نیاز به درگاه خدا و درخواست کمک از او در کارهاست که این کار حقیقت عبودیت دانسته شده است (ابناثیر، ذیل «حولق»). این عبارت به صورت «لا حَیْل وَ لاقُوَّةَ إِلّا باللّه» نیز آمده است (رجوع کنید به ابنمنظور، ذیل «حول»). این عبارت در قرآن کریم نیامده، اما عبارت «لا قُوَّة إِلّا باللّه» یک بار در آیه 39 سوره کهف به کار رفته است.امام علی علیهالسلام، در پاسخ پرسشی از معنای این عبارت، بیان کرده است که ما در برابر خدا از خود اختیاری نداریم و جز قدرتی که او به ما ارزانی کند قدرتی نداریم (قدرت و اختیار ما ذاتی نیست)؛ پس چون ما را مالک آن قدرت ــکه خود بدان سزاوارتر است ــ گرداند، مکلف میشویم و اگر آن قدرت را از ما بگیرد تکلیف را از ما برمیدارد (نهجالبلاغة، حکمت 404). در احادیث دیگر، این عبارت را اینگونه معنا کردهاند که ما هیچ نیرو و قدرتی برای ترک معصیت، جز با کمک خدا و هیچ توانی برای انجام طاعات جز با یاری او نداریم (رجوع کنید به ابنبابویه، 1361ش، ص 21) بنابراین، هرکس این عبارت را بگوید کار خود را به خدا سپرده است (همو، 1362ش، ج 1، ص 299). بنابر حدیثی از پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم این جمله گنجی از گنجهای بهشت است (ابنحنبل، ج 2، ص 333؛ بخاری، ج 5، ص 75) و نیز این ذکر از اذکاری است که موسی علیهالسلام هنگام شکافته شدن دریا بر زبان جاری کرد (سیوطی، الدرّالمنثور، ج 6، ص270). همچنین امام حسین علیهالسلام در روز عاشورا پیوسته این ذکر را بر زبان جاری میکرد (رجوع کنید به ابنشهرآشوب، ج 3، ص 258؛ ابنطاووس، ص70).احادیث بسیاری در فضیلت این ذکر نقل شده است و مسلمانان به بسیار گفتن آن توصیه شدهاند (برای نمونه رجوع کنید به برقی، ج 1، ص 9، 11؛ متقی، ج 1، ص 453ـ459). در احادیثِ پیامبر و امامان، گفتن این ذکر برای رفع وسوسه و حزن (رجوع کنید به الفقهالمنسوب للامامالرضا علیهالسلام، ص 385)، برطرف شدن بیماری و فقر (کلینی، ج 2، ص 551، ج 8، ص 93)، پس از دعا و نمازهای ظهر و مغرب (همان، ج 2، ص 521، 528؛ ابنبابویه، 1368ش، ص 9)، هنگام خروج از منزل (کلینی، ج 2، ص 542) و پس از گفتن یا شنیدن حَیَّ عَلی الصَّلوةِ، حَیَّ عَلی الْفَلاحِ و حَیَّ عَلی خَیرِ الْعَمَل در اذان سفارش شده است (ابنحنبل، ج 4، ص 91ـ92؛ بخاری، ج 1، ص 152؛ طوسی، ج 1، ص 97). همچنین این ذکر از مصادیق باقیات صالحات دانسته شده است (سیوطی، الدرّالمنثور، ج 5، ص 348ـ351؛ نیز رجوع کنید به الباقیات الصالحات*).واژه حوقله در نثر فارسی نیز بهکار رفته است (برای نمونه رجوع کنید به وقار شیرازی، ص 137). در نظم و نثر فارسی تعابیر لاحول گویان و لاحول کنان و گفتن لاحول ولا قوّةالّا باللّه، برای راندن شیطان، اظهار تعجب، اعتراض و نشان دادن ناخرسندی کاربرد دارد (برای نمونه رجوع کنید به منوچهری، ص 196، 203؛ مولوی، ج 1، دفتر2، ص 258ـ261، بیت 206ـ250؛ سعدی، ص 154، بیت 2910، ص 157، بیت 2975؛ دهخدا، ذیل همین تعابیر).جلالالدین سیوطی در کتاب شرح الحوقلة و الحیعلة به توضیح درباره این ذکر و فضیلت آن پرداخته است (رجوع کنید به حاجیخلیفه، ج 2، ستون1040).منابع: ابناثیر، النهایة فی غریبالحدیث و الاثر، چاپ محمود محمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت 1383/1963، چاپ افست قم 1364ش؛ ابنانباری، الزاهر فی معانی کلمات الناس، چاپ حاتم صالح ضامن، دمشق 1424/2004؛ ابنبابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم 1368ش؛ همو، کتابالخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362ش؛ همو، معانیالاخبار، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1361ش؛ ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ ابنشهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف 1956؛ ابنطاووس، مقتلالحسین علیهالسلام، المسمی باللهوف فی قتلیالطفوف، قم ] 1417[؛ ابنمنظور؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیباللغة، ج 5، چاپ عبداللّه درویش، قاهره ]بیتا.[؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، ]چاپ محمد ذهنیافندی[، استانبول 1401/1981؛ احمدبن محمد برقی، کتابالمحاسن، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1330ش؛ عبدالملکبن محمد ثعالبی، فقهاللغة و سرّالعربیّة، چاپ سلیمان سلیم بواب، دمشق 1409/1989؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛ حاجیخلیفه؛ دهخدا؛ مصلحبن عبداللّه سعدی، بوستان سعدی: سعدینامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1363ش؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الدرّ المنثور فی التفسیر بالمأثور، چاپ نجدت نجیب، بیروت 1421/2001؛ همو، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمد احمدجادمولی، علی محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ]بیتا.[؛ محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج 1، چاپ محمدتقی کشفی، تهران 1387؛ علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، قاهره 1411/1991؛ الفقهالمنسوب للامامالرضا علیهالسلام، و المشتهر ب فقهالرضا، مشهد : مؤسسة آلالبیت، 1406؛ کلینی؛ علیبن حسامالدین متقی، کنز العُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت 1409/1989؛ احمدبن قوص منوچهری، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1375ش؛ جلالالدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح رینولدآلن نیکلسون، چاپ نصراللّه پورجوادی، تهران 1363ش؛ احمدبن محمد شفیع وقار شیرازی، محاکمه انسان و حیوان «مرغزار»، چاپ محمد فاضلی، مشهد 1372ش.