تالقان (طالقان)، شهری تاریخی و مرکز ولایت تَخار * در شمال افغانستان. این شهر در 403 کیلومتری شمال شهر کابل، در مشرق شهر قدیمی تالقان واقع است. رود تالقان از وسط شهر میگذرد و رشتهکوه هندوکش در شمال آن امتداد یافته است. تالقان در 1341ش، مرکز ولایت تخار شد (دولتآبادی، ص 51). این شهر در منطقة زلزلهخیز قرار دارد و در 1376ش، در واقعة زلزلهای که در ولایت تخار روی داد، آسیب دید ( گاهشمار رویدادهای افغانستان در سال 1376 ، ص 218).تالقان دارای فرودگاهی خاکی است و راه فیضآباد (مرکز ولایت بدخشان) به قُندوز/ کُندوز (مرکز ولایت قندوز) از آن میگذرد. این شهر از طریق شهرهای خانآباد (واقع در ولایت قندوز) ـ بَغلان ـ چاریکار (مرکز ولایت پروان) به کابل مرتبط میشود. نام تالقان در منابع به صورتهای مختلفی مانند تالیخان، تالیقان، تالُقان، تالُکان، تالُق ـ آن و طالقان آمده است ( ) فرهنگ جغرافیای تاریخی و سیاسی افغانستان ( ، ج 1، ص 176).از دورة پیش از اسلام تالقان و ورود اسلام به تالقانِ تاریخی، اطلاع چندانی در دست نیست و در اینباره نباید آن را با طالقان جوزجانان (رجوع کنید به طالقان(2) * ) یکی دانست، اما ظاهراً فتح تالقان به دست مسلمانان کمابیش مقارن با فتح تخارستان * (طخارستان) در سال 30 بوده است (بلاذری، ص 393ـ 394). قدامةبنجعفر از جغرافینویسان قرن سوم، در ذکر اعمال خراسان، تالقان را جزو ناحیة تخارستان ضبط کرده است (ص 243). در این دوره، تالقان، طارقان و طایقان هم نامیده میشد (همانجا). در قرن چهارم، شهر اهمیت بسیار یافت. در این دوره، جادة بلخ به بدخشان از همین شهر میگذشت. جغرافینویسان مسلمان قرن چهارم از بازار بزرگ، باغ و بوستان فراوان و کشت و برز بسیار در آن یاد کرده و به نهر بزرگی در نزدیکی آن اشاره کردهاند ( حدودالعالم ، ص100؛ اصطخری، ص 278ـ279، 286؛ مقدسی، ص 303). در این میان، تنها مؤلف حدودالعالم (همانجا) از آن به عنوان «شهری بر حد میان تخارستان و خُتَّلان» یاد کرده است. در قرن ششم، سمعانی (ج 4، ص 35) نام آن را طایْکان و طایْقان ضبط کرده و محمدبنقاسم طایکانی را به آنجا منسوب دانسته است. شهر در آن دوره آباد بوده و منبر و بازار داشته (همانجا)، اما با حملة چنگیز در 618، ویران شده است (جوینی، ج 1، ص 104ـ 105؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 517ـ519). پس از این حمله، حداقل تا سدة یازدهم هجری، شهر شکل سابق خود را بازنمییابد، زیرا که در منابع بعدی، تالقان به عنوان شهری کوچک با باغ و بستانِ اندک معرفی میشود (رجوع کنید به ادامة مقاله).در قرن هفتم با تقسیم تخارستان به دو قسمت علیا و سفلا، تالقان در تخارستان سفلا قرار میگیرد (رجوع کنید به یاقوت حموی، ذیل «طخارستان»). یاقوت حموی، تالقان را از شهرهای عمدة تخارستان ندانسته (همانجا) و آن را یک سوم بلخ، اما بزرگتر از وروالیز/ وزوالین/ ولوالیز معرفی کرده است (همان، ذیل «طالقان»). با این حال، در همین دوره، به گفتة مارکوپولو (ج 1، ص 153) که حدود پنجاه سال پس از حملة چنگیز از تالقان دیدن کرده، شهر مرکز فروش غلات و اجناس ناحیه بوده است. وی (همانجا) نام تالقان را دژ «تاییکان» ضبط کرده و از فراوانی پسته و بادام و تپههای نمک در جنوب شهر سخن گفته است. از حوادث مهم اواخر این قرن، تصرف شهر به دست قُتْلُغ خواجه در دورة پادشاهی غازان محمود بوده است (وصّافالحضره، ج 3، ص 218). در قرن هشتم، تالقان کوچک ولی آباد بوده و غله و میوة بسیار داشته است (حمداللّه مستوفی، ص 156). در قرن نهم، حافظ ابرو (ج 2، ص 75) آن را قصبهای از نواحی بلخ با آب روان و باغ و بستان کم، ذکر کرده است. وی همچنین (همانجا) به مدفون بودن شش تن در غاری اشاره میکند که بیش از چهارصد سال از زمان دفن آنان میگذشته است.از این شهر در قرن دهم اطلاع چندانی در دست نیست، اما در سدة یازدهم در دورة سلطنت ندرمحمدخان اشترخانی ــ که مرکز حکومتش بلخ بود ــ شهر آبادانی خود را بازیافت. محمودولی بلخی، مورخ دربار ندرمحمدخان، تالقان را شهری بینیاز از نواحی بلخ، با آب و هوایی خوش، نعمتی بسیار و حصاری محکم وصف میکند. وی همچنین آن را به منزلة بندری برای قافلههای هند، کاشغر، خراسان و دیگر شهرهای ناحیه معرفی و از بازار و مدارس علمیة آن یاد کرده است (بخارایی، تعلیقات عشیق، ص230ـ231). از وقایع مهم این دوره، گریختن محمد زمانخان، والی بدخشان، به تالقان بهسبب لشکرکشی ازبکان خراسان به بدخشان بود (منجم یزدی، ص 176ـ177).پس از قتل نادرشاه در 1160، تالقان به همراه بلخ، خُلْم و بدخشان در دست امیران محلی اُزبک قرار داشت و در پی آن به دستور احمدشاه دُرّانی (متوفی1192) در 1163، شاهولیخان توانست این سرزمینها را فتح کند (غبار، ص 362ـ363؛ فرهنگ، ج 1، قسمت 1، ص 132ـ133). در اوایل قرن سیزدهم، تالقان از بخشهای ولایت بلخ و در اختیار قبیلة کوچک، اما جنگجو و مستقل ازبک بود که به قُندوز و بدخشان تاختوتاز میکردند (الفینستون ، ص 414، 423). در این قرن، تالقان از مهمترین شهرهای بازرگانی منطقه به شمار میرفت و پس از قندوز و امام صاحب پررونقترین میدانهای خرید و فروش را داشت (بخارایی، تعلیقات عشیق، ص 234ـ235؛ گروتس باخ ، ص 108). در 1205 غالباً ازبکهای تالقان بدخشان را غارت میکردند (بخارایی، ص 151).تعداد خانههای تالقان در 1253، به اظهار بارتولد (ص 61) سیصد تا چهارصد باب ضبط شده است. احتمالاً در این دوره شهر استحکاماتی داشته و اهالی آن در تابستانها در زمینهای زراعی دوردست و باغهای حومة شهر چادر میزدند. ازینرو جمعیت شهر در زمستانها بیشتر بود، و به دلیل تغییر و تحول فصلی جمعیت، بازار شهر در زمستانها رونق بسیاری داشت (گروتس باخ، ص 25ـ26، 96ـ97). از حوادث مهم شهر در این دوره، تسلط محمد مرادبیک بر آنجا در 1236 (بخارایی، ص 144) و دستبهدست شدن مناطق شمالی افغانستان از جمله تالقان در میان امیران بخارا و افغانستان پس از مرگ احمدشاه درانی و سرکوبی آنان به دست دوستمحمدخان بارَکزایی (حک : 1259ـ 1295) است. پس از آن، تالقان جزو متصرفات امیر نصراللّه منغیتی (حک : 1277ـ1303) بود که از امیر بخارا اطاعت میکرد (غبار، ص 582 ؛ بخارایی، تعلیقات عشیق، ص 232). ظاهراً اطاعت از امیربخارا تا روزگار عبدالرحمان (1298ـ1319) ادامه داشته است که مدارس علمیة تالقان در دورة حکومت او ویران شد (بخارایی، تعلیقات، ص 231ـ232). به نظر میرسد که حتی پس از مرگ وی و در دورة حکومت حبیباللّه خان افغان (1319ـ1337)، حکام این منطقه و بدخشان و بلخ تابع امیران بخارا بودهاند، زیرا این سرزمینها در اسناد دیوانی به نام ترکستان خوانده میشد (همان، ص 232؛ فیض محمد، ج 1، ص 5 ،10).محمدنادرخان در 1301ش، تالقان را از مضافات دارالحکومة خانآباد از ولایت قَطَغَن و بدخشان دانسته و در بارة مسجد جامع، چهار کاروانسرا، بازار، طوایف مغل و تغل و ازبک، آداب و رسوم و لباس اهالی (کرباس، صحن، بَرَک و دستارهای مَلمَل)، تکلم اهالی به فارسی و ترکی و افغانی، بزرگان، محصولات و تعداد دامهای آن مطالبی آورده است. همچنین وی از مزارات پیرامون تالقان، مزار پیر فرخار، شاهنعمتاللّه ولی، خواجه ابدالولی و قبر شش تن به نامهای شیخنظامالدین، شیخنجمالدین، سیدغدیرالدین، سعدوقاص، مولانا رحیماللّه و شیخخلیلاللّه ــ که اجسادشان از بخارا به آنجا منتقل شده ــ یاد کرده است (ص 71، 75ـ85).در این دوره، عدة کمی از کسبة بازار در شهر سکونت داشتند و بقیه هر روز از اطراف شهر و روستاهای مجاور به آنجا میآمدند (گروتس باخ، همانجا).با اتصال مناطق شمالی افغانستان به کابل از طریق احداث جادة ماشینرو هندوکش در 1312 ش، نوسازی شهرهای شمالی کشور، از جمله تالقان سرعت یافت و در 1337ش، بنای شهر امروزی تالقان در مشرق شهر قدیمی، بر روی زمینهای آبی کشتِ پنبه آغاز شد. به دستور مقامات دولتی، سکونت در شهر جدید انجام گرفت و کارمندان و افراد متمول شهر قدیمی، اولین ساکنان شهر جدید را تشکیل دادند (همان، ص 95، 108ـ109). بازار و کاروانسراهای شهر قدیمی بتدریج خالی از سکنه و خراب شد (همان، ص 108). در 1349ش، از کل هشت هزار تن جمعیت ساکن در شهر قدیمی، تنها کمتر از ده درصد آن باقی مانده بودند (همان، ص 109) و در 1351ش تنها بیست مغازة آن دایر بود (همان، ص 108)، در حالی که در همین سال، شهر جدید هزار و شش مغازة دایر داشت (دولتآبادی، ص 51).طبق آماری که دانیل بالان (ص 274) از گُجَرهای منطقه در 1357ش/1978 تهیه کرده بزرگترین گروه کوچرو آنان که در حدود 590 خانوار بودند، در جنوبشرقی تالقان در درة فرخار به سر میبردند. با ورود طالبان در 1373ش به صحنة سیاسی و نظامی افغانستان، تالقان نیز درگیر منازعات داخلی شد؛ در 1376ش، مدتی مقرّ برهانالدین ربّانی، رئیسجمهور افغانستان، بود. در اواخر همین سال به تصرف طالبان درآمد و آنان شهر و فرودگاه آن را بشدت بمباران کردند (امامی، ص 79 ؛ گاهشمار رویدادهای افغانستان در سال 1376 ، ص80 ، 202).جمعیت تالقان در 1361ش، 947 ، 20 تن برآورد شده است ( ) دایرةالمعارف ورلدبوک ( ، ج 1، ص 138).منابع: اصطخری؛ اطلس عمومی و مصور افغانستان ، تهران: سحاب، 1366ش؛ حسامالدین امامی، افغانستان و ظهور طالبان ، تهران 1378ش؛ مونت استوارت الفینستون، افغانان: جای، فرهنگ، نژاد ( گزارش سلطنت کابل )، ترجمة محمد آصففکرت، مشهد 1376ش؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تذکرة جغرافیای تاریخی ایران ، ترجمة حمزه سردادور، تهران 1358ش؛ دانیل بالان، «کوچنشینان و میزبانان یکجانشین در کوههای هندوکش مرکزی و غربی افغانستان»، ترجمة حسین بابائی و مهدی سیدی، در افغانستان: اقوام ـ کوچنشینی ، به کوشش محمدحسین پاپلی یزدی، تهران 1372ش؛ میرزا شمس بخارایی، تاریخ بخارا، خوقند و کاشغر ، چاپ محمداکبر عشیق، تهران 1377ش؛ بلاذری؛ جوینی؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، تاریخ حافظ ابرو ، ج 2: بخش جغرافیای خراسان ، چاپ کرافولسکی، ویسبادن 1982؛ حدودالعالم ؛ حمداللّه مستوفی، نزهةالقلوب ؛ بصیراحمد دولتآبادی، شناسنامة افغانستان ، قم 1371ش؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ سمعانی؛ غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ ، تهران 1374ش؛ میرمحمدصدیق فرهنگ، افغانستان در پنج قرن اخیر ، قم 1374ش؛ فیض محمد، سراج التواریخ ، تهران 1372ش؛ قدامةبن جعفر؛ گاهشمار رویدادهای افغانستان در سال 1376 ، به کوشش عیسی کاملی، تهران: وزارت امورخارجه، ستاد پشتیبانی افغانستان، 1377 ش؛ اروین گروتس باخ، جغرافیای شهری در افغانستان ، ترجمة محسن محسنیان، مشهد 1368ش؛ محمد نادرخان، راهنمای قطغن و بدخشان ، تهذیب برهانالدین کوشککی، چاپ منوچهر ستوده، ] تهران [ 1367ش؛ مقدسی؛ جلالالدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی ، یا، روزنامة ملاجلال ، چاپ سیفاللّه وحیدنیا، تهران 1366ش؛ نقشة راهنمای افغانستان ، مقیاس 000 ، 600 ، 1:1، تهران: گیتاشناسی، 1994؛ عبداللّهبن فضلاللّه وصّاف الحضره، تحریر تاریخ وصّاف ، به قلم عبدالمحمد آیتی، تهران 1346ش؛ یاقوت حموی؛Historical and political gazetteer of Afghanistan , ed. Ludwig W. Adamec, vol. 1: Badakhshan province and northeastern Afghanistan , Graz 1972; Marco Polo, The book of Ser Marco Polo the Venetian concerning the kingdoms and marvels of the East , translated and edited, with notes by Henry Yule, 1871, 3rd. ed. by Henri Cordier, 1903-1920, repr. London 1975; The Times atlas of the world , London 1985; The World book encyclopedia , London 1995; World travel map: Indian subcontinent , scale 1: 4 ، 000 ، 000, Edinburgh: Bartholomew, 1977.