خُزاعه، از قبایل بزرگ اَزْدی یمن، افراد این قبیله بزرگ و مشهور عرب نسبت خود را به عمروبن (عامربن) لُحَیّ (رَبیعَة) بن حارثةبن عمرو (مُزَیْقِیاء) بن عامر (ماءالسماء) بن حارثه میرسانند. بعضی، اَفْصی برادر لُحیّ را نیز منشأ گروهی از خزاعه شمردهاند و پارهای دیگر، خزاعه را شامل تمام نسل و فرزندان (حارثةبن) عمروبن عامر دانستهاند (رجوع کنید به ابنکلبی، 1408، ج 2، ص 439؛ ابنهاشم، ج 1، ص 94؛ ابنقتیبه، ص 108).نسبشناسان نسب خزاعه را به فُهَیَره دختر عامر/ عمروبن حارثبن مُضاضبن عمرو جُرهُمی، یا قَمْعَة دختر مُضاضبن عمرو جُرهمی، یا خِندِف/ لیلا دختر حُلوانبن عِمرانبن الحافبن قضاعه رساندهاند (رجوع کنید به ابنکلبی، 1408، ج 2، ص 439ـ 440؛ همو، 1332، ص 8؛ ازرقی، ج 1، ص100). عده کمی از مورخان و نسبشناسان بر این باورند که نسبت خزاعه به عمروبن (عامربن) لُحَیبن قَمْعَة/ عُمَیْربن إلیاسبن مُضَربن نِزاربن مَعَدبن عدنان میرسد (رجوع کنید به مصعببن عبداللّه، ص 7ـ8؛ ابنقتیبه، ص 64؛ یعقوبی، تاریخ، ج 1، ص 229؛ ابنحزم، ص10، 233ـ235، 467).برحسب نظر برخی مورخان، همسر قمعة بن الیاس پس از مرگ وی با حارثة بن ثعلبةبن عمروبن عامر جرهمی ازدواج کرد و او لُحَی را به فرزندخواندگی پذیرفت؛ ازاینرو هر دو نسب در مورد خزاعه میتواند صحیح باشد (سهیلی، ج 1، ص 347؛ قلقشندی، 1402، ص 98؛ همو، 1405، ص 228).اجمالا نسبشناسان فرزندان عمروبن لُحّی* را خزاعه دانستهاند، اما در مورد قحطانی یا عدنانی بودن وی اختلافنظر دارند، بهنحوی که برخی او را منتسب به مُضَر (از قبایل عدنانی) و بیشتر منتسب به اَزد (از قبایل قحطانی) دانستهاند (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، 1405، ص 81ـ82؛ ابن فضلاللّه عمری، سفر4، ص 255؛ قلقشندی، 1402، همانجا).کَعْب، عَوف، و مُلَیح (از تُماضِر، دختر حارثبن ثَعْلَبَةبن دُودانبن أسَد)، عَدی (از رُحْم، دختر کاهلبن أسد) و سعد (از عَمْرَه دختر سعدبن عبداللّه بَجَلی معروف به اُمّمخارِجَه که در سرعت و کثرت ازدواج در میان عرب عصر جاهلی مَثَل بود) فرزندان عمروبن لُحَی بودند (ابنکلبی، 1408، ج 2، ص440؛ ابوعبید، ص 287؛ ابنحزم، ص 235، 467ـ468؛ یاقوت حموی، 1987، ص230ـ231) که از آنان طوایف و تیرههای مختلف خزاعه همچون بنیسَلوُل، بنیقُمَیر، بنیحُلَیل، بنیضاطِر، بنیکُلَیب (هر چهار طایفه منسوب به حُبشیّةبن سَلول)، بنیحِزمِربن سلول و بنیمصطلق به وجود آمدند (رجوع کنید به ابنکلبی، 1408، ج 2، ص440ـ456؛ ابوعبید، ص 287ـ291؛ ابندری، ج 2، ص 297، 468ـ469؛ ابنحزم، ص 235ـ236؛ برای اطلاع کامل از تیرهای خزاعه رجوع کنید به کحّاله، ج 1، ص 26، 37، 39، 57، 112، 123، 146، 167، 197، و جاهای دیگر). برخی از مورخان و نسبشناسان اَسْلَم، مالِک و مَلِکان/ مِلْکان، سه تن از فرزندان اَفصیبن حارثةبن عَمْروبن عامر، را نیز جزو خزاعه دانستهاند (رجوع کنید به ابوعبید، ص 291ـ293؛ ابندرید، ج 2، ص 477؛ قس ابنحزم، ص240ـ242، 468).افراد منسوب به خزاعه را خُزاعِی میگویند (سمعانی، ج 2، ص 358؛ حازمی همدانی، ص 54). براثر سیل عَرِم و شکسته شدن سد مَأرِب در یمن، کوچ کردن قبایل یمنی ازد از سرزمین خود (سبأ) به سمت شمال جزیرةالعرب به ریاست عمرو (مُزیقیاء)بن عامر (ماءالسماء) بن حارثه و پراکنده شدن قبایل و تیرههای مختلف آن، قبیله خزاعه در تهامه و حجاز از دیگر قبایل ازد جدا شد و در اطراف مکه در بطن مَرّ یا مَرّالظَّهران (یک منزلی مکه) رحل اقامت افکند، و ازاینرو به آن خزاعه (به معنای بهجا ماندن یا جدا شدن از دیگران) اطلاق گردید (ابنهشام، ج 1، ص 13ـ14، 94؛ بلاذری، 1417، ج 1، ص 12؛ مسعودی، مروج، ج 2، ص 173، 324ـ330؛ یاقوت حموی، 1965، ذیل «مأرب»، «مَرّ»؛ ابنمنظور، ذیل «خزع»، «ضلل»).هرچند تاریخ دقیق این کوچ معلوم نیست، اما بنابر برخی گزارشهای مورخان مهاجرت خزاعه در فاصله ظهور حضرت مسیح علیهالسلام تا مبعث پیامبر اسلام صلیاللّه علیه و آله وسلم (قزوینی، ص 41؛ د. اسلام، چاپ دوم، ذیل مادّه: حدود سده پنجم میلادی) یا در دوران حکومت عمرو بن تُبَّع (از پادشاهان حمیری در قرون چهارم و پنجم میلادی) که 33 سال به درازا کشید (ابنقتیبه، ص 633ـ634)، رخ داده است.مورخان و جغرافیدانان، نواحی و مناطق سکونت خزاعه و آبها و کوهها و چشمههایی را که این قبیله در کنار آن اقامت داشتند، ذکر کردهاند، از جمله سفیدنج، فَنین، ابواء، قُدَید، بطن مَرّ، مدارج، وادی رحمه، جِعرانه، غدیر خُم، وَتیر، تهامه و حجاز (طبری، ج 7، ص 355، 362؛ ابنحائک، ص 232ـ233؛ بکری، 1403، ذیل همین واژهها و ذیل «شَراء»؛ یاقوت حموی، 1965، ذیل همین واژهها؛ قلقشندی، 1402، ص 99).همچنین پارهای نواحی در خارج از جزیرةالعرب جزو مناطق سکونت خزاعه محسوب میشد، همچون یَیْن در سه میلی حیره (یاقوت حموی، 1955، ذیل «یَیْن»)، درب خزاعه در بغداد (سمعانی، ج 5، ص 329)، یهودیه در حومه اصفهان (یعقوبی، البلدان، ص 274)، غزه (قلقشندی، 1402، همانجا)، مصر، شام (ابوالفرج اصفهانی، ج 14، ص 154؛ یاقوت حموی، 1965، ذیل «الرّایة»؛ مَقریزی، ج 2، ص 33)، نیز اندلس و عراق (عامری ناصری، ص 123).پیش از اسلام، جُرهُمیان سالها بر مکه تسلط داشتند و امور کعبه را اداره میکردند. چون در حق مردم مکه و حاجیان ستم روا داشتند و به فسق و فجور در حرم دست زدند (رجوع کنید به جرهم*)، بنیبَکربن عبد مَناةبن کِنانه، و غُبشان، از تیرههای قبیله خزاعه، تصمیم گرفتند به این امر پایان دهند. ازاینرو، با جرهمیان جنگیدند و آنان را از مکه بیرون راندند و خود اداره کعبه را برعهده گرفتند (ابنهشام، ج 1، ص 119؛ ازرقی، ج 1، ص90، ج 2، ص 41؛ بلاذری، 1417، ج 1، ص 12ـ13؛ یاقوت حموی، 1965، ذیل «مأرب»، «مناة»، «وَدّ»).به روایتی دیگر، وقتی قبیله خزاعه به مکه رسیدند و از جرهمیان که حاکمان مکه بودند اجازه خواستند تا در کنارشان سکنا گزینند و آنان نپذیرفتند، جنگ درگرفت و خزاعه پیروزمندانه وارد حرم شدند و قبیله جُرهم را از مکه بیرون راندند (ابنقتیبه، ص640؛ ابوالفرج اصفهانی، ج 15، ص 16ـ17).براساس روایتی دیگر، وقتی عَمروبن لُحَی (پدر خزاعه) به سن بلوغ رسید، با حارث جُرهُمی که ریاست مکه را برعهده داشت، بر سر ریاست کعبه درگیر شد و با کمک بنیاسماعیل با جرهمیان جنگید و آنان را از مکه اخراج کرد و خود حجابت کعبه را برعهده گرفت (ابنکلبی، 1332، ص 8).بنابر برخی قرائن تاریخی، تسلط خزاعه بر مکه و حجابت عمروبن لُحَی در حدود سالهای 175 تا 210 میلادی بوده است (حمّور، ج 1، ص 204، 619). برخی مؤلفان تاریخهای متفاوتی ذکر کردهاند، از جمله ابوالفداء (ج 1، جزء1، ص 76) گفته است عمروبن لحی حدود چهارصد سال پیش از اسلام (ح 210 میلادی) به حکومت رسید. محبالدین خطیب (ص 472ـ 473) تسلط خزاعه را در 429 پیش از هجرت/ ح 192 میلادی، ذکر کرده و شهرستانی (ج 2، ص 233) ریاست عمروبن لحی را همزمان با پادشاهی شاپور ذوالاکتاف (حک : 310 یا 309ـ379 میلادی) نوشته است که به گفته ابوالفداء (همانجا) درست به نظر نمیرسد.پس از چیره شدن خزاعه بر مکه، فرزندان اسماعیل علیهالسلام نزد قبیله خزاعه رفتند و اجازه سکونت و همجواری با آنان در مکه را گرفتند. عمروبن لحی که رئیس قبیله خزاعه و مکه شده بود، دستور داد هر جرهمی را که به حرم مکه نزدیک شود، بکشند (ازرقی، ج 1، ص 96؛ ابوالفرج اصفهانی، ج 15، ص 17ـ18؛ بکری، 1992، ج 1، ص 385). او با بخششهای زیاد، آوازه و منزلتی بسیار یافت و سخنانش در مکه همچون شرع و قانون پذیرفته میشد. گفته شده است وی نخستین کسی بود که آیین توحیدی ابراهیم را تغییر داد و بتپرستی را در جزیرةالعرب رایج ساخت و سنّتهای بدعتآمیزی وضع کرد که بعدآ اسلام به آنها پایان داد (رجوع کنید به عمروبن لحی*).به نظر میرسد خزاعیان نخستین کسانی بودند که امور مکه و حجاز را نظم بخشیدند و وظایف مهمی چون افتاء، سرپرستی مراسم حج، قضاوت در بازار عکاظ، اجازه حرکت حجاج از عرفات و منا، نَسیء* (جابهجایی ماههای حرام)، امور کاروانها و کارهای تجاری را میان بزرگان قبایل تقسیم کردند (حمّور، ج 1، ص 193ـ194).علاوه بر هُبَل و بتهای دوره نوح (ابنکلبی، 1332، ص 54؛ ابنهشام، ج 1، ص 79)، خزاعه و برخی دیگر از قبایل عرب بتهای لات، عُزّی (ازرقی، ج 1، ص 126؛ یاقوت حموی، 1965، ذیل «اللات»)، و إساف، نائِلَة و مَناة را هم میپرسیدند (ابنکلبی، 1332، ص 9، 14؛ یعقوبی، تاریخ، ج 1، ص 254) و تیره بنومُلَیح از خزاعه، جنّیان میپرستیدند (ابنکلبی، 1332، ص 34).حجابت کعبه در میان بزرگان خزاعه موروثی بود و سرانجام به واپسین آنان، حُلیلبن حُبْشیّه/ حَبَشیّه، رسید (ابنکلبی، 1408، ج 2، ص440ـ441؛ ابنهشام، ج 1، ص 122ـ123). براساس برخی روایات، حُلیل صاحب فرزندی به نام مُحْتَرِش/ مُخْتَرِش، معروف به ابوغُبْشان، شد و او کسی است که به روایتی، حجابت و کلیدهای کعبه را به قُصَیبن کِلاب، جد پنجم پیامبر صلیاللّهعلیهوآلهوسلم، فروخت یا واگذار کرد. بدینترتیب، حکومت خزاعه بر مکه پایان یافت و آنان از مکه اخراج شدند (ابنکلبی، 1408، ج 2، ص 443؛ ابوعبید، ص 288؛ ابنحزم، ص 236؛ قلقشندی، 1402، ص 108ـ109؛ برای روایات دیگر در این باره رجوع کنید به قُصیّبن کلاب*).به گفته مسعودی (مروج، ج 2، ص 176) خزاعه سیصد سال و به روایت اغراقآمیز ازرقی (ج 1، ص 101)، پانصد سال حکومت بر مکه و حجابت کعبه را در دست داشتند (نیز رجوع کنید به د.اسلام، همانجا)، اما حمّور (ج 1، ص 211) مدت تسلط آنان را بر مکه از حدود اواخر سده دوم تا اواسط سده پنجم میلادی دانستهاست. خزاعه در این مدت چیزی از کعبه به سرقت نبردند و همواره آن را تعظیم و از مکه به خوبی دفاع کردند و حتی چند بار که برخی از ملوک تُبَّع* تصمیم بر تخریب کعبه گرفتند، در برابرشان ایستادگی کردند (ازرقی، ج 1، ص 102ـ103).خزاعه پس از شکست در جنگ با قُصَی و رانده شدن از مکه، مدتی در حومه این شهر سکونت کردند تا آنکه براثر نوعی بیماری، جمعی از آنان هلاک شدند (بلاذری، 1417، ج 1، ص 56) و بقیه ناگزیر از آنجا کوچ کردند (طبری، ج 2، ص 256)؛ اما ازرقی (ج 1، ص 107) گفته است خزاعه تا زمان وی (اواسط سده سوم) همچنان در حومه مکه به سر میبردند. بیشتر مورخان بر این باورند که تسلط قصی بر مکه و اخراج خزاعه از حرم الهی در دوران حکومت منذر اول پسر نعمان در حیره و سلطنت بهرام گور ساسانی و در حدود 435 تا 440 میلادی رخ داده است (رجوع کنید به یاقوت حموی، 1965، ذیل «مکة»؛ جوادعلی، ج 4، ص 56؛ حمّور، ج 1، ص 203ـ204؛ قس هیکل، ص 111 :400 میلادی).در روزگار جاهلیت، خزاعه در کنار قریش و کِنانه جزو قبایل معروف به حُمْس* یا اهل حرم محسوب میشد که در موسم حج از امتیازات خاص بهرهمند میشد (ابناسحاق، ص120؛ ابنهشام، ج 1، ص 211ـ212). تیرههایی از قبیله خزاعه در جاهلیت جزو گروهی از قبایل به نام اَحابیش* بودند که با (مطّلببن) عبدمناف و قبیله قریش پیمان دوستی و همدستی معروف به حلف احابیش بستند (ابنحبیب، 1361، ص 246؛ ابنقتیبه، ص 616؛ بلاذری، 1417، ج 1، ص 112؛ یعقوبی، تاریخ، ج 1، ص 241). بعداً نیز خزاعه و دیگران با عبدالمطلب، رئیس قریش که از نوادگان حُبّی، دختر حَبْشی خزاعی،محسوب میشد، پیمان یاری و همکاری بستند (واقدی، ج 2، ص 781؛ ابنحبیب، 1405، ص 86ـ90). این پیماننامه را در کعبه آویختند و تا چند نسل همچنان مورد احترام باقی ماند (ابنحبیب، 1361، ص 475؛ بلاذری، 1417، ج 1، ص 79ـ 80؛ طبری، ج 2، ص250ـ251).خزاعه در دو نبرد یومالشّرب و نَکیف/ ذونکیف در کنار قریش، بر ضد بنیبکربن عبد مناةبن کنانه شرکت کرد (ابنحبیب، 1405، ص 115، 182ـ185؛ بلاذری، 1417، ج 1، ص 84). این قبیله با قبایل قریش، کِنانه، هُذَیْل و هوازن در برپایی بازار عکاظ، که هر ساله از نیمه ذیقعده تا اول ذیحجه برپا میشد، شرکت میکرد (مرزوقی اصفهانی، ص 385).هنگام حمله ابرهه به مکه، خزاعه در کنار سایر قبایل عرب و قریش، قصد مقابله با لشکر وی را داشتند، اما چون دیدند توان جنگ با آنها را ندارند، از این کار صرفنظر کردند (ازرقی، ج 1، ص 143).از آنجا که حُبّی خزاعی یکی از اجداد مادری پیامبر اکرم بوده، در حدیثی منسوب به آن حضرت آمده که او (پیامبر) از خزاعه و خزاعه از اوست (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، 1412، ج 1، ص170؛ ابناثیر، 1970ـ1973، ج 1، ص 223) و شاید از همین رو بود که همه افراد خزاعه در تهامه، اعم از مؤمن و کافر، پیامبر را رازدار خود میدانستند و هیچ خبری را از وی پنهان نمیکردند (واقدی، ج 2، ص 593؛ ابنهشام، ج 3، ص 108؛ طبری، ج 2، ص 535).در شعبان سال پنجم یا ششم، بنیمُصْطَلِق*، یکی از تیرههای خزاعه، به سرپرستی حارثبن ابیضرار خزاعی به جنگ با پیامبر در کنار آب مُرَیْسیع رفتند و شکست خوردند و جُوَیریه، دختر حارث، اسیر شد. بعدآ پیامبر او را آزاد و با وی ازدواج کرد (واقدی، ج 1، ص 404ـ412؛ ابنهشام، ج 3، ص 302، 307ـ308، ج 4، ص 295).در هنگام صلح حدیبیه* میان پیامبر و قریش در سال ششم، قبیله خزاعه با پیامبراکرم و قبیله بنیبَکربنعبدمَناةبنکِنانه با قریش همپیمان شدند (واقدی، ج2، ص612؛ ابنهشام، ج 3، ص332، ج4، ص31ـ32؛ بلاذری، 1413، ص35؛ طبری، ج 2، ص635).در سال هشتم، طایفه دیل، از طوایف بنیبکر، برای گرفتن انتقام خونی که خزاعه در جاهلیت ریخته بودند، شبانه به کمک گروهی از قریش به خزاعیان ساکن در وَتیر، در جنوب مکه، تاختند و یکی و به روایتی بیست تن از افراد خزاعه را کشتند و بقیه آنان به مکه پناه بردند، در پی این واقعه، که به منزله نقض صلح حدیبیه بود، رئیس خزاعیان با گروهی از افراد این قبیله نزد پیامبر رفتند و استمداد جستند و پیمان کهن خزاعه و عبدالمطلب در جاهلیت را یادآوری کردند (واقدی، ج 2، ص 780ـ789؛ ابنهشام، ج 4، ص 31ـ33، 36ـ37؛ طبری، ج 3، ص 44ـ45).نقض صلح حدیبیه زمینه فتح مکه را فراهم کرد و پیامبر اکرم در سال هشتم راهی مکه شد و آنجا را گشود. در این فتح، خزاعه سه پرچم در دست داشت که یکی از آنها در دست ابوشریح کعبی خزاعی بود (ابنهشام، ج 4، ص 36؛ ابنسعد، ج 4، ص 295؛ مسعودی، التنبیه، ص 266). به روایتی، پیامبر اکرم در فتح مکه فقط به خزاعه اجازه داد ساعتی تا نماز عصر، در حرم مسلح باشند (واقدی، ج 2، ص 839؛ بحشل، ص 164؛ قس ابنهشام، ج 4، ص 56ـ58) و برای آنان منزلت خاصی قائل شد تا حدی که خزاعیان را در سرزمین خودشان مهاجر اعلام کرد و در این باره برایشان گواهی نوشت (ابنعبدالبرّ، 1405، ص 85).عمر شخصآ حساب و کتاب مربوط به خزاعه را به اقامتگاهشان در قُدَید میبرد و همگی در همانجا به وی مراجعت میکردند (ابنسعد، ج 3، ص 298؛ بلاذری، 1413، ص 452).گفته شدهاست در سال 35، خزاعه در شورش بر ضد عثمان که به قتل وی انجامید، با سایر قبایل عرب همراه بود (ابنشبّه نمیری، ج 4، ص 1281؛ ابنعبدربّه، ج 5، ص 51). در جنگ جمل در سال 36، خزاعه به دو دسته تقسیم شده بود، که یک دسته در کنار علی علیهالسلام جنگید. در این جنگ، عمروبن حَمِق* فرمانده پیادگان خزاعه در سپاه علی بود (دینوری، ص 146؛ مفید، ص320) و گروهی نیز به رهبری عبداللّهبن خلف خزاعی در کنار عایشه قرار گرفتند (دینوری، ص 147).در جنگ صفّین در سال 37، بسیاری از خزاعیان در رکاب حضرت علی جنگیدند. از آن میان، عبداللّهبن بُدَیل و سلیمانبن صُرَد فرمانده پیادگان سپاه حضرت علی بودند و ریاست همه خزاعه با عمروبن حَمِق بود. شماری از خزاعیان سپاه علی در این جنگ شهید شدند (نصربن مزاحم، ص 205، 233؛ خلیفةبن خیاط، ص 117؛ دینوری، ص 171؛ طبری، ج 5، ص 15، 24؛ مسعودی، مروج، ج 3، ص 132، 135).در سال 40، هنگام حمله بُسربن أرطاة* عامری (از امرای معاویه) به قلمرو امام علی، بسیاری از قبیله خزاعه در مدینه کشته شدند (همان، ج 3، ص 211). خزاعه با دیگر قبایل یمنی در قیام حُجْربن عدی* کندی در سال 51 شرکت کردند (رجوع کنید به طبری، ج5، ص 261). بعدها در سال 130، هنگام یورش ابوحمزه خارجی به مدینه، افرادی از خزاعه وی را راهنمایی کردند و ازاینرو، قریش ابن قبیله را به تبانی با حروریه (گروهی از خوارج) متهم کرد (یعقوبی، تاریخ، ج 2، ص 339؛ طبری، ج 7، ص 393ـ395).پس از ظهور ابومسلم در خراسان، نخستین گروهی که به هواخواهی از عباسیان به دعوت وی پیوستند، افرادی از خزاعه بودند. نام عده بسیاری از خزاعیان در زمره نقیبان و داعیان عباسی در خراسان یاد شده است که از آن جملهاند سلیمانبن کثیر و مالکبن هَیثم (رجوع کنید به اخبارالدولةالعباسیة، ص 202، 216ـ223، 274).بسیاری از افراد قبیله خزاعه شهرت یافتهاند که صحابی، تابعی، عالم، شاعر، ادیب و امیر بودهاند، برخی از آنان عبارتاند از: عاتکه دختر خالدبن خُلَیف معروف به امّمُعبد خزاعی، صحابی (ابنحبیب، 1361، ص410)؛ همسرش اَکْثَمبن جَوْن خزاعی، صحابی (ابناثیر، 1970ـ1973، ج 1، ص 133)؛ کُرْزبن عَلقَمهبن هلال خزاعی که در هجرت رسول اکرم، رد پای آن حضرت را تا در غار پیدا کرد (ابنکلبی، 1408، ج 2، ص 444)؛ بُدیَلبن وَرقاء* و پسرش عبداللّه از صحابه پیامبر و امام علی علیهالسلام (ابنحزم، ص 239؛ ابنعبدالبرّ، 1412، ج 1، ص150)؛ سلیمانبن صُرَد* خزاعی؛ عمروبن حَمِق خزاعی از صحابه پیامبر اکرم و حضرت علی؛ طلحة الطلحات، والی سیستان در زمان امویان، کُثَیّر عزّه* شاعر عصر اموی؛ قبیصةبن ذُؤَیب، دیوانسالار خلیفه عبدالملک اموی (ابوعبید، ص290؛ ابنقتیبه، ص 291، 419، 448؛ ابندری، ج 2، ص 474ـ476؛ ابنحزم، ص 238)؛ ابوالشیص* محمدبن عبداللّهبن رزین خزاعی، شاعر عرب و خویشاوند دعبل؛ دِعْبِل خزاعی*، شاعر شیعی (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج20، ص120ـ186)؛ حمزةبن مالک خزاعی که در زمان خلیفه هادی عباسی در ناحیه جزیره شورش کرد (ابناثیر، 1399ـ1402، ج 6، ص 95)؛ ابوشِیص محمدبن عبداللّه خزاعی (متوفی 196)، شاعر دوره عباسی و پسرعموی دعبل خزاعی (ابنندیم، ص 183)؛ احمدبن نصر خزاعی* (متوفی 231)، محدّث و از اشراف بغداد، نواه مالکبن هیثم (از نخستین نقبای دعوت عباسی) که بر واثق خلیفه عباسی خروج کرد (رجوع کنید به طبری، ج 9، ص 135ـ138؛ خطیب بغدادی، ج 6، ص 397ـ405؛ نیز رجوع کنید به اخبارالدولةالعباسیة، ص 202، 216)، و محمدبن عبدالرحمان معروف به شیخخزاعی (متوفی 329) که در اندلس بر خلیفه عبدالرحمان الناصر شورش کرد (ابنحیّان، ج 3، ص 21ـ22، ج 5، ص190، 197).منابع :ابناثیر، اسدالغابة فی معرفةالصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛ همو، الکامل فی التاریخ، بیروت 1385ـ1386/ 1965ـ1966، چاپ افست 1399ـ1402/ 1979ـ1982؛ ابناسحاق، کتاب السیر و المغازی، چاپ سهیل زکار، ]بیجا[: دارالفکر، 1398/1978، چاپ افست قم 1368ش؛ ابنحائک، صفة جزیرةالعرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بغداد 1989؛ ابنحبیب، کتاب المُحَبَّر، چاپ ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد، دکن 1361/1942، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ همو، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، بیروت 1405/1985؛ ابنحزم، جمهرة انسابالعرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ] 1982[؛ ابنحیّان، المُقتبس، ج 3، چاپ ملچور آنتونیا، پاریس 1937، ج 5، چاپ چالمتا، مادرید 1979؛ ابندرید، کتاب الاشتقاق، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/1979؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنشبّه نمیری، کتاب تاریخالمدینة المنورة: اخبار المدینة النبویة، چاپ فهیم محمد شلتوت، ]جده[ 1399/1979، چاپ افست قم 1368ش؛ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفةالاصحاب، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت 1412/1912؛ همو، الانباهعلیقبائلالرواة، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1405/1985؛ ابنعبدربّه، العقدالفرید، ج5، چاپ عبدالمجید ترحینی، بیروت 1404/1983؛ ابنفضلاللّه عمری، مسالکالابصار فی ممالکالامصار، سفر4، چاپ حمزه احمد عباس، ابوظبی 1423/2002؛ ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ ابنکلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکیپاشا، قاهره 1332/1914؛ همو، نسب مَعدّ و الیمن الکبیر، چاپ ناجی حسن، بیروت 1408/1988؛ ابنمنظور؛ ابنندیم (تهران)؛ ابنهشام، السیرةالنبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، قاهره1355/1936؛اسماعیلبنعلی ابوالفداء، المختصر فی اخبار البشر: تاریخ ابیالفداء، بیروت: دارالمعرفة للطباعة و النشر، ]بیتا.[؛ ابوالفرجاصفهانی؛ قاسمبن سلام ابوعبید، کتاب النسب، چاپ مریم محمد خیرالدرع، بیروت1410/1989؛ اخبارالدولةالعباسیةوفیهاخبار العباس و ولده، چاپ عبدالعزیز دوری و عبدالجبار مطلبی، بیروت : دارالطلیعة للطباعة و النشر، 1971؛ محمدبن عبداللّه ازرقی، اخبار مکة و ماجاء فیها منالآثار، چاپ رشدی صالح ملحس، بیروت 1403/1983؛ چاپافست قم1369ش؛ اسلمبنسهل بحشل، تاریخواسط،چاپ کورکیس عوّاد، بیروت 1406/1986؛ عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندریفری، تونس 1992؛ همو، معجم مااستعجم من اسماءالبلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، بیروت 1403/1983؛ احمدبنیحیی بلاذری، کتابجُمَلمنانساب الاشراف، چاپ سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت 1417/1996؛ همو، کتاب فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن 1866، چاپ افست فرانکفورت 1413/ 1992؛ جوادعلی، المفصل فی تاریخالعرب قبلالاسلام، بغداد 1413/ 1993؛ محمدبن موسی حازمی همدانی، کتاب عجالة المبتدی و فضالة المنتهی فی النسب، چاپ عبداللّه کنون، قاهره 1384/1965؛ عرفان محمد حمّور، مواسمالعرب: المواسم الثقافیة و التجاریة و الدینیة و الطبیعیة، بیروت 1427/2006؛ خطیب بغدادی؛ خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، چاپ مصطفی نجیبفوّاز و حکمت کشلی فوّاز، بیروت 1415/1995؛ احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره 1960، چاپ افست قم 1368ش؛ سمعانی؛ عبدالرحمانبن عبداللّه سهیلی، الروضالانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره 1387ـ1390/ 1967ـ1970، چاپ افست 1410/1990؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفة، ]بیتا.[؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ احمد عامری ناصری، الاصول الیمنیة فی القبائل العربیة و رجالها، بیروت 1427/2006؛ زکریابن محمد قزوینی، آثار البلاد و اخبارالعباد، بیروت ] 1998[؛ احمدبن علی قلقشندی، قلائدالجُمان فی التعریف بقبائل عربالزمان، چاپ ابراهیم ابیاری، قاهره 1402/1982؛ همو، نهایةالارب فی معرفة انسابالعرب، بیروت 1405/1984؛ عمررضا کحّاله، معجم قبائل العرب القدیمة و الحدیثة، بیروت 1402/1982؛ محبالدین خطیب، «عهد جرهم من مکة من القرن السادس و العشرین قبل الهجرة الی سنة 429 ق ه »، الزهراء، ج 5، ش 7ـ8 (1347)؛ احمدبن محمد مرزوقی اصفهانی، کتاب الازمنة و الامکنة، چاپ خلیل منصور، بیروت 1417/1996؛ مسعودی، التنبیه؛ همو، مروج (بیروت)؛ مصعببن عبداللّه، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره 1953؛ محمدبن محمد مفید، الجمل و النُصرة لسید العترة فی حرب البصرة، چاپ علی میرشریفی، قم 1374ش؛ احمدبن علی مَقریزی، المواعظ و الاعتبار فی ذکر الخطط و الآثار، چاپ ایمن فؤاد سید، لندن 1422ـ1425/ 2002ـ2004؛ نصربن مزاحم، وقعة صفّین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1382، چاپ افست قم 1404؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966، چاپ افست قاهره ]بیتا.[؛ محمدحسین هیکل، حیاة محمد، قاهره 1968؛ یاقوت حموی، کتاب معجمالبلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ 1866ـ1873، چاپافست تهران1965؛ همو، المقتضبمنکتابجمهرة النَسَب، چاپ ناجی حسن، بیروت 1987؛ یعقوبی، البلدان؛ همو، تاریخ؛EI2, s.v. "Khuzaa" (by M. J. Kister).