جوانشیر، خاندان، از خاندانهای معتبر قفقاز و شوشی، در دوره قاجار. برخی از اعضای این خاندان پس از سلطه کامل روسها بر قرهباغ و شوشی، به دربار ایران پناهنده شدند و بعدها نیز صاحبِ مناصب بلندمرتبهای در دربار قاجار گردیدند.1) پناهخان جوانشیر. مشهور به پناه علیبیگ ساروجلوی جوانشیر (جوانشیر قراباغی، ص 83)، در زمان شاهعباس دوم صفوی (حک:1052ـ1077) از ترکستان به قرهباغ آمد (همان، مقدمه احمدی، ص20). وی در زمان نادرشاه (حک: 1148ـ 1160) جارچیباشی بود (جهانگیرمیرزا، ص 24، پانویس 1). او ابتدا بسیار مورد لطف نادرشاه قرار داشت، اما نادر در اواخر حکومتش به وی خشم گرفت و پناهخان ناگزیر در 1156 به کوهستانهای قرهباغ گریخت (جوانشیر قراباغی، ص 84، پانویس 1). وی با شنیدن خبر قتل نادرشاه، در ناحیه قرهباغ دعوی حکومت کرد و با بازگشت ایلات جوانشیر، که نادرشاه آنان را به خراسان کوچانده بود، قدرتش افزون گشت (همان، ص 85). پناهخان از عادل شاه افشار اطاعت کرد و در 1161 از وی لقب خانی گرفت و به حکومت قرهباغ منصوب شد.پس از برکناری عادل شاه و به حکومت رسیدن شاهرخ افشار (حک : 1161ـ1210)، پناهخان گنجه، ایروان، نخجوان و اردبیل را تصرف کرد و خانهای آن مناطق را به اطاعت خود در آورد (همان، ص 91ـ92) و سپس قلعههای بیات و تِرناوِت را بنا کرد. او در حدود 1170، به درخواست ملکشاه نظرورنده، یکی از حاکمان ارمنی نواحی قرهباغ، قلعه پناهآباد را بنا کرد. این قلعه بعدها به قلعه شوشی شهرت یافت (باکیخانوف، ص 159ـ160؛ جوانشیر قراباغی، ص 93). یک سال پس از احداث قلعه شوشی، محمدحسنخان قاجار (پدر آقامحمدخان) به آنجا حمله کرد ولی موفق به تصرف آن نشد (جوانشیر قراباغی، ص 94ـ 95).در رقابت گسترده میان محمدحسنخان قاجار و کریمخان زند برای تسلط بر حکومت، پناهخان جانب کریمخان را گرفت، که به شکست و کشته شدن محمدحسنخان قاجار انجامید. پس از آن فتحعلیخان افشار از آذربایجان، به قصد مطیع کردن پناهخان، به سوی قلعه شوشی لشکر کشید، اما کاری از پیش نبرد، از اینرو تصمیم به مصالحه گرفت و پیشنهاد کرد که دخترش با ابراهیمخلیل خان، پسر پناهخان، ازدواج کند. وی با این حیله ابراهیمخلیلخان را به اسارت خود در آورد و با سرعت به سوی ارومیه حرکت کرد (همان، ص 95ـ97). پناهخان، به قصد آزاد کردن پسرش، به لشکر کریمخان زند ــ که برای سرکوبی فتحعلیخان به طرف ارومیه حرکت کرده بودند ــ پیوست (مفتون دنبلی، 1349ـ1350 ش، بخش 1، ص 491؛ فسائی، ج 1، ص 605؛ قس افشار محمودلو، ص 144ـ 145). با شکست فتحعلیخان، ابراهیم خلیلخان آزاد شد. کریمخان پناهخان را با خود به شیراز برد (جوانشیر قراباغی، ص 97ـ99) و پسرش، ابراهیم خلیلخان، را به حکومت قرهباغ منصوب کرد (غفاری کاشانی، ص 212). پناهخان پس از مدت کوتاهی در شیراز درگذشت. پیکر وی را به قرهباغ فرستادند و در همانجا به خاک سپردند (جوانشیر قراباغی، ص 99).2) ابراهیم خلیلخان جوانشیر. او در تمام دوران حکومت کریمخان زند تا شروع حکومت قاجاریه، به دور از برخوردهای سیاسی با حکومت مرکزی ایران، به توسعه اقتدار خویش در منطقه قفقاز مشغول بود. آقامحمدخان قاجار در پی سرکوبی حکام سرکش آذربایجان و واداشتن آنان به اطاعت از خود، از ابراهیم خلیلخان نیز خواست تا به اطاعت دولت مرکزی در آید. ابراهیمخلیلخان نیز در 1207 با فرستادن عبدالصمدبیگ، پسرعموی خود، به رسم گروگان به تهران، اظهار اطاعت نمود (ساروی، ص 242).در 1209، آقامحمدخان قاجار نخستین لشکرکشی خود را به سوی قفقاز، برای تسخیر قرهباغ و سرکوبی ارکلی خان، والی گرجستان، آغاز نمود (مفتون دنبلی، 1351 ش، ص 23). ابراهیم خلیل خان، علاوه بر درخواست کمک از دولت عثمانی( اسناد و مکاتبات تاریخی ایران: قاجاریه، ج 1، ص 4)، آشکار و پنهان با ارکلیخان و روسها نیز مناسباتی برقرار کرده بود، بنابراین در برابر آقامحمدخان قاجار مقاومت کرد و تسلیم نشد. آقامحمدخان قاجار که موفق به تسخیر قلعه مستحکم شوشی نشده بود، با کشتن عده بسیاری و به اسارت گرفتن دو تن از برادرزادههای ابراهیم خلیلخان، او را به اطاعت واداشت. سپس آقامحمدخان برای تسخیر تفلیس به گرجستان رفت (ساروی، ص 269ـ271).آقامحمدخان پس از تصرف تفلیس و متواری شدن ارکلیخان و در پی اظهار اطاعت دیگر خانهای قفقاز، خواستار تسلیم ابراهیمخلیلخان شد؛ از اینرو، در 9 ذیحجه 1211 عازم شوشی گردید. ابراهیمخلیلخان، که تاب مقاومت در برابر سپاه آقامحمدخان قاجار را نداشت، به داغستان گریخت (همان، ص 297). در همان هنگام، آقامحمدخان قاجار در کنار قلعه شوشی به قتل رسید و ابراهیمخلیلخان با شنیدن این خبر به شوشی بازگشت و بیش از پیش بر اقتدار خویش افزود. او همچنین از طرف فتحعلیشاه مأمور فرستادن جسد آقامحمدخان به تهران شد (خاوری شیرازی، ج 1، ص 46، 62).ابراهیمخلیلخان از زمان مرگ آقامحمدخان قاجار در 1211 تا تسلط کامل روسها بر قرهباغ سیاستی دوگانه داشت؛ از طرفی ظاهراً میکوشید مناسبات دوستانه را با دربار ایران حفظ کند و از طرفی خواستار استقلال خویش و تفوق بر قدرتهای پیرامون با حفظ روابط حسنه با دولت تزاری روسیه بود. در ادامه همین سیاست، ابراهیمخلیلخان برای اظهار اطاعت از شاه قاجار، پسرش ابوالفتحخان را در 1212 نزد فتحعلیشاه فرستاد (همان، ج 1، ص 88؛ هدایت، 1339 ش، ج 9، ص 335). فتحعلیشاه در 1214 با دختر ابراهیمخلیلخان به نام آقابیگم آقا مشهور به آقاباجی، ازدواج کرد (جوانشیر قراباغی، ص 119؛ هدایت، 1373 ش، ص 333). با این همه، هنگام حمله مجدد قوای روسیه به قفقاز در 1220 و با ورود ژنرال روسی، سیسیانوف * ، به قفقاز، ابراهیم خلیلخان اطاعت از روسها را پذیرفت و در همان سال با روسها عهدنامهای امضا کرد که بر اساس آن، ملزم به پرداخت ده هزار اشرفی به عنوان خراج سالانه و واگذار کردن قرهباغ به روسها شد (باکیخانوف، ص 187). پس از علنی شدن همراهی ابراهیمخلیلخان با روسها، عباسمیرزا نایبالسلطنه به همراه قوایی به سوی آذربایجان حرکت کرد. ابراهیم خلیلخان از سیسیانوف یاری خواست، اما قوای مشترک روسها و سواران قرهباغ در نبرد با عباسمیرزا شکست خوردند و مجبور به عقبنشینی شدند (همای مروزی، ص 192ـ193؛ خاوری شیرازی، ج 1، ص 222). ابراهیمخلیلخان پس از این ناکامی، با آگاه شدن از حرکت عباسمیرزا به سوی شوشی،بار دیگر از سیسیانوف یاری خواست و او نیز سرهنگ کِتلیرفسکی را، با دویست عراده توپ و آذوقه کافی، روانه عَسکران نمود (مفتون دنبلی، 1351 ش، ص 149؛ هدایت، 1373 ش،ص 346) اما اینبار نیز شکست خوردند. ابراهیمخلیلخان در 1220، در پی اتحاد قبلی خود با نیروهای روسی، ژنرال سیسیانوف را به قلعه شوشی راه داد. سیسیانوف چهارصد تن از نیروهایش را به محافظت از قلعه گماشت و اختیار قلعه شوشی را کاملاً بهدست گرفت (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367 ش، ج 3، ص 1477)، اما هنگامی که ابراهیم خلیلخان دریافت که قصد نهایی روسها تصرف کامل قرهباغ است و او حتی قادر به حفظ استقلال ظاهری خویش نیست، با ارسال نامهای از عباسمیرزا خواست تا نزد فتحعلیشاه او را شفاعت کند. جعفرقلیخان، نوه ابراهیم خلیلخان، که مخالف همراهی پدربزرگش با سپاه ایران بود (خاوری شیرازی، ج 1، ص 248)، به روسها خبر داد و آنها نیز در 1222 شبانه، با راهنمایی جعفرقلیخان، ابراهیم خلیلخان را به همراه 31 نفر از بستگانش، از جمله همسر و دخترش، به قتل رساندند (باکیخانوف، ص 189؛ محمودمیرزا قاجار، ج 1، ص [87 ]؛ خاوری شیرازی، ج 1، ص 236، 248). پس از آن، سیسیانوف حکومت قرهباغ را به مهدیقلی خان، پسر ابراهیم خلیلخان، سپرد (جوانشیر قراباغی، ص 132). جعفرقلیخان که تصور میکرد پس از مرگ پدربزرگش دولت روسیه او را به حکومت قرهباغ منصوب خواهد کرد، از روسها رنجید و به اطاعت حکومت ایران در آمد؛ بنابراین، روسها به او بدگمان شدند، تا جاییکه در 1226 او را دستگیر و برای تبعید به سیبری، به تفلیس منتقل کردند. به هنگام انتقال به تفلیس، زمانی که از رود ترتر عبور میکردند، جعفرقلیخان از دست روسها گریخت و خود را به ایل جبرائیللو، که در حال کوچ به سمت ایران بودند، رساند (مفتون دنبلی، 1351 ش، ص 269؛ اعتضادالسلطنه، ص 345ـ346). عباسمیرزا با آگاه شدن از فرار جعفرقلیخان از دست روسها، حکومت قرجهداغ (ارسباران) را، به انضمام چهار هزار تومان مقرری سالانه، به وی واگذار کرد (مفتون دنبلی، 1351 ش، ص 274ـ275).از سوی دیگر، مهدی قلیخان، که از تعدیات روسها به ستوه آمده بود، در 1235 به دربار ایران پناه آورد ( اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز ، ص 258ـ259). مهدیقلیخان در دوره دوم جنگهای ایران و روس (1241ـ1243) همراه سپاه ایران با روسها جنگید. پس از سقوط گنجه، وی در ربیعالاول 1242 مأمور کوچ دادن ایلات قرهباغ به سوی قراجهداغ شد و به دستور عباسمیرزا حدود قراجهداغ و مغان، به عنوان ییلاق و قشلاق آن قوم، تعیین شد (خاوری شیرازی، ج 1، ص 625، 629).3) ابوالفتحخان جوانشیر، پسر کوچک ابراهیم خلیلخان. وی که در دربار ایران بهسر میبرد، بر خلاف برادرش، مهدی قلیخان، متمایل به ایران و در خدمت قشون ایران بود. ابوالفتحخان، بلافاصله پس از درخواست کمک پدرش از حکومت ایران، به همراه قوایی که عباسمیرزا برای یاری ابراهیمخلیلخان فرستاد، به سوی شوشی شتافت اما پیش از رسیدن وی پدرش را کشتند. ابوالفتحخان در 1225 به حکومت دِزْمار منصوب شد (مفتون دنبلی، 1351 ش، ص 234). او شعر نیز میسرود و طوطی تخلص میکرد. وی در 1255 درگذشت (تربیت، ص 247).4) عباسقلیخان جوانشیر، مشهور به والی، فرزند ابوالفتحخان. وی در 1251 به فرمان محمد شاه قاجار به حکومت کاشان منصوب شد (ضرابی، ص 406؛ هدایت، 1339 ش، ج10، ص 169؛ احمدی کرمانی، ص210)، اما سال بعد، هنگام سفر محمدشاه به گرگان، بهسبب شکایت مردم، عزل شد (سپهر، ج 2، ص 246، 257).محمدشاه در 1257 عباسقلیخان را به حکومت کرمان منصوب کرد (اعتضادالسلطنه، ص 527؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367 ش، ج 3، ص 1656). وی در دوران حکومت در کرمان، قلعه بم را مرمت و در آنجا چاه آب حفر کرد. همچنین آذوقه چندین ساله شهر را در قلعه ذخیره نمود و دستور داد تا برای پرورش کرم ابریشم در حومه شهر کرمان دوازده هزار درخت توت بکارند (سپهر، ج 2، ص 366؛ احمدی کرمانی، ص 214). وی تا 1259 در این منصب باقی ماند ( رجوع کنید به هدایت، 1339 ش، ج 10، ص 273).پس از مرگ محمدشاه قاجار، عباسقلیخان به دستور مهدعلیا * اداره امور خالصهجات را برعهده گرفت (خورموجی، ص 38). سپس در 1265 به حکومت اردبیل و مشکین منصوب شد و همچنین مأمور حفظ امنیت مرزهای ایران با روسیه گردید که از زمان فوت محمدشاه، راهزنان آن را ناامن کرده بودند (همان، ص 81). در 1275، با تشکیل شش وزارتخانه و حذف مقام صدراعظم در دوره ناصرالدینشاه، عباسقلیخان با لقب معتمدالدوله به وزارت عدلیه منصوب شد (اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ص40؛ روزنامه وقایع اتفاقیه، ش 397، ص [1] ـ2). وی در 1276، علاوه بر سمتی که داشت، عضو مجلس شورای دولتی شد و تا زمان مرگش (1278) در این سمت باقی ماند. پس از مرگش، منصب وزارت وی به برادرش، محمدابراهیم خان، رسید (اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367 ش، ج 3، ص 1822، 1841).5) محمدابراهیمخان جوانشیر، پسر دیگر ابوالفتحخان جوانشیر. وی مدت کوتاهی وزیر عدلیه بود و سپس از این سمت برکنار شد اما بار دیگر با لقب معتمدالملکی به همان سمت رسید(بامداد، ج 2، ص 229).6) عبدالحسین خان جوانشیر ، از بازماندگان خاندان ابراهیمخلیل خان جوانشیر. وی در 1256، در زمان محمدشاه قاجار، به حکومت کرمانشاهان منصوب شد (سپهر، ج 2، ص 379؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367 ش، ج 3، ص 1655). او از عهده مقابله با خانهای کرمانشاهان برنیامد، پس در 1257 محمدشاه قاجار محبعلیخان، سردار ماکویی، را برای کمک به عبدالحسینخان به آنجا فرستاد. عبدالحسینخان، به گمان اینکه محبعلیخان برای عزل او به کرمانشاهان آمده، با خانهای کرمانشاهان همدست گردید، اما کاری از پیش نبرد؛ سپس معزول و به تهران فرستاده شد (هدایت، 1339 ش، ج10، ص 316؛ اعتمادالسلطنه، 1363ـ1367 ش، ج 3، ص1660).7) محمدتقیخان جوانشیر، از دیگر بازماندگان ابراهیمخلیلخان جوانشیر. وی در 1267 در دوره ناصرالدینشاه، به حکومت شاهرود و بسطام منصوب گردید ( روزنامه وقایع اتفاقیه، ش 1، ص 2)، اما در 8 جمادیالا´خره همان سال درگذشت.پس از او، یکی از بستگانش به نام حسینعلیخان جوانشیر به جای وی حاکم ولایت مزبور شد (روزنامه وقایع اتفاقیه، ش10، ص [2]؛ اعتمادالسلطنه، 1363 ش، ص60). احتمالاً در دوره محمدشاه قریههای پریخان، مشکین، دوشودرلو، ساروخانلو تراکمه و بارانچه به وی اعطا شده بود ( رجوع کنید به فرمانها و رقمهای دوره قاجار، ج 1، ص 295، 297، 303، 309).اولاد و بازماندگان ابراهیم خلیلخان جوانشیر در دربار ایران با احترام میزیستند و شاهان قاجاری مناطقی را به عنوان تیول در اختیار ایشان میگذاردند.منابع: یحیی احمدی کرمانی، فرماندهان کرمان، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران 1371 ش؛ اسناد و مکاتبات تاریخی ایران: قاجاریه، چاپ محمدرضا نصیری، تهران: کیهان، 1366ـ 1368 ش؛ اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز، تهران: وزارت امورخارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1372 ش؛ علیقلیبن فتحعلی اعتضادالسلطنه، اکسیرالتواریخ: تاریخ قاجاریه از آغاز تا سال 1259 ق، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1370 ش؛ محمدحسنبن علی اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمداسماعیل رضوانی، تهران 1363ـ1367 ش؛ همو، المآثر و الا´ثار، در چهل سال تاریخ ایران، چاپ ایرج افشار، ج 1، تهران: اساطیر، 1363 ش؛ عبدالرشیدبن محمد شفیع افشار محمودلو، تاریخافشار، چاپ محمود رامیان و پرویز شهریار افشار، [ارومیه] 1346 ش؛ عباسقلی آقا باکیخانوف، گلستان ارم، چاپ عبدالکریم علیزاده و دیگران، باکو 1970؛ مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری، تهران 1357 ش؛ محمدعلی تربیت، دانشمندان آذربایجان، تهران 1314 ش؛ جمال جوانشیر قراباغی، تاریخ قرهباغ، چاپ حسین احمدی، تهران 1382 ش؛ جهانگیر میرزا، تاریخنو: شامل حوادث دوره قاجاریه از سال 1240 تا 1267 قمری، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران 1327 ش؛ فضلاللّهبن عبدالنبی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران 1380 ش؛ محمد جعفربن محمدعلی خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، چاپ حسین خدیوجم، تهران 1363 ش؛ روزنامه وقایعاتفاقیه، ش 1، 5 ربیعالا´خر 1267، ش 10، 8 جمادیالا´خره 1267، ش 397، سلخ محرم 1275؛ محمد فتحاللّهبن محمدتقی ساروی، تاریخ محمدی (احسن التواریخ)، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران 1371 ش؛ محمدتقیبن محمدعلی سپهر، ناسخالتواریخ: تاریخ قاجاریه، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1377 ش؛ عبدالرحیم ضرابی، تاریخ کاشان، چاپ ایرج افشار، تهران 1356 ش؛ ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشنمراد، چاپ غلامرضا طباطبائی مجد، تهران 1369 ش؛ فرمانها و رقمهای دوره قاجار، ج 1، تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، 1371 ش؛ حسنبن حسن فسائی، فارسنامه ناصری،چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1367 ش؛ محمود میرزاقاجار، تاریخ صاحبقرانی، نسخه خطی کتابخانه ملی ایران، ش 1892/1117/س ؛ عبدالرزاقبن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثرسلطانیه: تاریخ جنگهای ایران و روس، تبریز 1241، چاپ غلامحسین صدری افشار، چاپ افست تهران 1351 ش؛ همو، تجربه الاحرار و تسلیه الابرار، چاپ حسن قاضی طباطبائی، تبریز 1349ـ 1350 ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، فهرسالتواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث، تهران 1373 ش؛ همو، ملحقات تاریخ روضه الصفای ناصری، در میرخواند، تاریخ روضه الصفا، ج 8 ـ10، تهران 1339 ش؛ محمدصادقبن محمدباقر همایمروزی، تاریخ جهان آرا، نسخه خطی کتابخانه ملیایران، ش 2259/ف.