پیوک ، در اصطلاح علمی دراکُنکولوس مدیننسیس (یا سابقاً فیلاریا مدیننسیس )، کِرمِ انگلی نَخْدیسی که درازای بالغ آن به بیش از یک متر هم میرسد و در بافتهای زیر پوستی آدمی و بعض پستانداران نواحی گرمسیر جای گرفته باعث بیماری دردناک و گاهی کُشندهای میگردد. این بیماری (دراکُنکولوسیس ) تا حدود دو دهة پیش در جنوب ایران شایع بود.کِرمینة پیوک در بدن سخت پوستانِ کوچکِ آب شیرین (مثلاً سیکلوپس ها) رشد میکند و با آب آشامیدنیِ آلوده از طریق دیواره و بافتهای روده به زیر پوست پستانداران راه میگشاید، در آنجا بالغ میشود و پس از چندی پوست را شکافته سَردرمیآورد ( فرهنگ وبستر ، ذیل "guinea worm" ؛ لیتره ، ذیل "filaire" ).این انگل در عربی به العِرقْ المَدَنی/ المَدینی ] منسوب به مدینه در حجاز [ ، و در بعض زبانهای اروپایی به «کرمِ گینه» و «کرمِ مدینه» معروف است ( رجوع کنید به شلیمر ، ص 203ـ204؛ ثابت بن قُرّه، ص126). علت نامگذاری آن به عرقالمدنی شیوع آن در مدینه بوده، چنانکه ابنطاوس، به نقل از قسطابن لوقا در کتاب تدبیر الابدان فی السفر ، آن را از بیماریهای سفر حج نوشته است (ص165ـ166). در فارسی آن را، علاوه بر پیو/ پیوک ، رشته و نارو نیز نامیدهاند (برهان؛ دهخدا، زیراین واژهها). سعدی (ص39) با نام «رشته» به این انگل اشاره کرده است: «یکی را حکایت کنند از ملوک/ که بیماریِ رشته کردش چو دوک».علتشناسی . بعض پزشکان قدیم دورة اسلامی (و دیگران) پیوک را نه موجودی زنده، بلکه علتی ناشی از «فساد عصب»، «خشکی خون»، «خون غلیظ لزج»، و «بلغم گرم» میدانستند ( رجوع کنید به منقولات رازی در حاوی ، ج11، ص290 ] جالینوس [ ، ص291 ] الیهودی = ماسرجویه [ ، ص295؛ ابن سینا، ج3، کتاب چهارم، ص139). بولس اجانیطی * ، بنابر آنچه رازی از وی نقل کرده (1374ـ1390، ج 11، ص291، 295ـ296)، ظاهراً نخستین کسی است که به حرکت آشکار آن در زیر پوست اشاره کرده است. به نوشتة ابنسینا، پس از ظهور جوش در پوست و سوراخ شدن آن، چیزی سرخ مایل به سیاه از آن خارج و بهطور مداوم دراز میشود، که حرکتش مانند حرکت یک جانور است، چندانکه برخی گمان بردهاند که جانور است (همانجا).سرایت این بیماری، به نقل از اختصارات ، کتاب مفقود منسوب به عبداللهبن یحیی برمکی، ناشی از نوشیدن آب فاسد است (رازی، 1374ـ1390، ج 11، ص292). رازی (1408، ص333) آن را بیماری شهرهای گرم و کثیف که آب و زراعت کم دارند، دانسته است. به نوشتة ابن سینا، شاید برخی از آبها و سبزیها عامل ایجاد آن باشند و غالباً از غذاهای خشککننده ] ی مزاج [ به وجود میآید (همانجا).نشانه شناسی و شیوههای درمان . نشانههای بروزپیوک را، نمایان شدن آن همچون مار و حرکت آشکار آن در زیر پوست، سوزش و التهاب شدید، گاهی همراه با تب، بروز تاولهایی بر روی پوست، خارش و درد نوشتهاند (برای آرای حکمای قدیم رجوع کنید به ثابت بن قُرّه، همانجا؛ رازی، 1374ـ1390، ج 11، ص 290ـ291؛ همو، 1408، ص 333؛ زهراوی، ص194؛ ابنسینا، ج3، کتاب چهارم، ص138ـ139). محلهای بروز آن را بیشتر در مچ پاها و ساقها و رانها نوشتهاند (رازی، 1374ـ1390، ج11، ص291، بهنقل از بولس؛ همو،1408، ص333؛ زهراوی، ص193؛ ابنسینا، ج 3، کتاب چهارم، ص 139؛ کمپفر ، ص528؛ شلیمر، ص205)، ولیدر خُصیتین، کمر، پهلوها و دستها نیز دیده شده است (رازی، 1374ـ1390، ج 11، ص290، بهنقل از جالینوس، همان، ج11، ص 291، بهنقل از بولس؛ ابن سینا؛ کمپفر؛ شلیمر، همانجاها).پزشکان قدیم، چون گمان میکردند که خشکی مزاج و بدن از عوامل پیدایش پیوک است، برای پیشگیری از آن مرطوب کردن بدن را از طریق غذا و استحمام، و فَصْد را برای «رد شدن خون فاسد» تجویز میکردند (ثابتبن قُرّه، همانجا؛ رازی 1374ـ1390، ج 11، ص290، 293، بهنقل از ماسرجویه؛ همو، 1408، ص 333؛ ابنسینا، همانجا). از پزشکان اروپایی، کمپفر، پزشک و جهانگرد دانش پژوه آلمانی (1651ـ1716 میلادی)، نیز نقل کرده که بومیان معتقد بودند که پاشیدن مکرّر آب سرد بر بدن هم برای درمان و هم برای پیشگیری سودمند است (ص 534).برای تسریع بیرون آمدن و «پزاندن» پیوک، مرهمها و ضمادهای مُبَرِّد و مُرَطِّبِ مختلفی ذکر کردهاند، مثلاً روغن گُل سرخ، عِنَب الثَعْلب، صَبْر و کافور (رازی، 1374ـ1390، ج 11، ص292، بهنقل از ابنماسویه)؛ ماءالشعیر، آب صبر و کاسنی (ثابت بن قُرّه، همانجا)؛ صبر، صندل، کافور، مُرّ، اِسْفَرزه (ابنسینا، همانجا؛ نیز رجوع کنید به کمپفر، ص533ـ535؛ شلیمر، ص 212)؛ گندم، جو، شنبلیله، انجیر و بابونج (ابنطاوس، ص 197).رایجترین شیوة خارج کردن این «عِرْق» از بدن، پس از بیرون زدن آن از پوست، مالش ملایم موضع ظهور کرم و بستن سر آن به قطعة کوچکی سُرب یا به تکهای چوب بود؛ هر روز کرم را اندکی بیشتر و آهسته به دور آن میپیچیدند تا بتدریج همة آن از بدن خارج میشد. چون، در صورت پاره شدن عِرْق/ کرم، انگل به درونِ بدن بازمیگشت و درد و عفونت ایجاد میکرد، نهایت دقت را برای جلوگیری از این امر میکردند. شرحهای مفصلی از این روش در دست است (ثابتبن قُرّه، ص 126؛ رازی، 1374ـ1390، ج 11، ص 290، بهنقل از بولس و اختصارات ؛ همو، 1408، ص 333؛ ابنسینا، همانجا؛ زهراوی، ص 193؛ مجوسی، ج2، ص491ـ492؛ کمپفر، ص532؛ شلیمر، ص207ـ 208، 210، 212؛ دیولافوا ، ص537 ـ 538؛ پولاک ، ص481). حسنبن فضل طبرسی دعایی را ذکر کرده است (ج 2، ص 260) که به هنگام شروع خارش و در حین مالیدن صبر بر جای خارش خوانده شود، و برای درمان آن نوشته (ج 2، ص 318ـ 319) که باید نخ پشمینی را تابید و بر آنهفت گره زد و بر هر گره سه بار سورة حَمد و پس از آن سهبار دعایی را که ذکر کرده خواند (نیز رجوع کنید به نقل همانها در مجلسی، ج 92، ص72ـ73).در صورت پاره شده کرم و بازگشت بازماندة آن به درون بدن، بدن را میشکافتند و در صورت لزوم آن موضع را با روغنها و ضمادهایی ضدعفونی میکردند و سپس بقیة کرم را بیرون میآوردند (رازی، 1374ـ1390، ج 11، ص292، همانجا، بهنقل از ابن ماسویه، همان، ج 11، ص 294، بهنقل از قسطابن لوقا؛ همو، 1408، ص 333؛ زهراوی، همانجا؛ ابن سینا، ج3، کتاب چهارم، ص 139ـ140). کمپفر (ص 534 ـ 535) به مواردی اشاره کرده که به جای کرم، عصب را کشیدهاند و سبب نقص عضو در بیمار شدهاند. شلیمر (ص213)، پزشک و دانشمند معروف هلندی در ایران در نیمة دوم سدة سیزدهم/ نوزدهم، نیز به مواردی که منجر به مرگ بیمار شده اشاره کرده است. در صورت خارج کردن تمام کرم از بدن، بر زخمگاه ضماد میگذاشتند تا سریعتر التیام یابد. شلیمر این ضماد را که بومیان به کار میبردند مرکّب از بذرالبنج ، برگ سیب زمینی و کافور نوشته است (ص209).کمپفر شرح دقیق و مبسوطی دربارة این بیماری نوشته است (ص 524 ـ 535). وی دریافت که، برخلاف نظر ابنسینا، «عِرْق» مزبور در واقع نوعی کرم است. او دوبار موفق به زنده بیرون آوردن آن شد، آن را با میکروسکُپ بررسی، و شکل ظاهری و واکنشهای آن را به دقت وصف کرد. وی، با مشاهدات خود و با استفاده از اطلاعات دیگران، به این نتیجه رسید که این انگل در نواحی گرمسیرِ دارای آب و هوای نامطبوع که مردم از آبِ آبانبارهای آلوده برای شُرب استفاده میکنند به وجود میآید؛ او تأکید کرده است که مردم نقاط کوهستانیکه از آب چشمه استفاده میکنند فقط نامی از این بیماری شنیدهاند. پس از او، شلیمر مفصلاً دربارة این بیماری وتجارب خود نوشته است. بنابر مشاهدات او، سیاهپوستان بیش از سفیدپوستان در معرض ابتلا به این بیماری بودند (ص 206). کمپفر و شلیمر به مرگبار بودن این بیماری و وحشت ناشی از آن اشاره کردهاند.دیولافوا و پولاک، استاد اتریشی دارالفنون ناصری و پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، نیز گزارشهایی از رواج بیماری پیوک در بوشهر، لار و بندرعباس ثبت کردهاند. از ایرانیها سدیدالسلطنة کبابی (1291ـ1320ش) توضیح نسبتاً مفصلی دربارة این بیماری نوشته است (ص599 ـ602).این بیماری تا دهههای 1320 و 1330ش در مناطق خاصی از استانهای فارس، هرمزگان، بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان و جنوب خراسان رواج داشت و در دهة 1340ش شروع به کاهش نمود. آخرین مواردِ مشاهدة آن در ایران، 145 مورد، در دهة 1350ش و در شش روستای لارستان (اکنون لار و لامِرد) بود (عبدالرب و دیگران، ص10). از آن پس، با افزودن کُلر به آبِ آبانبارها («برکه»ها)، گسترش شبکة آب لوله کشی، آگاه سازی مردم از این بیماری و ضرورت استفاده از آب سالم، آبرسانی با تانکر به روستاهای دور، و بهسازی بنای آبانبارهای سنّتی، موردی از این بیماری گزارش نشده است (همان، ص20، 26).در سطح جهانی، نخستین گردهمایی بین المللی برای مهار کردن این بیماری در 1361ش/ 1982 در شهر واشنگتن برگزار شد. در 1370ش/ 1991 مجمع بهداشت جهانی هدف را متوقف کردن انتقال این بیماری تا 1374ش/ 1995 و کسب گواهینامة نابودی آن در سطح جهانی تا پایان دهة 1370ش/ 1990 اعلام کرد (همان، ص7).در 1375ش/ 1996 هیئتی از سازمان بهداشت جهانی پژوهشهای وسیعی در مناطقی از ایران که سابقة رواج بیماری در آنجا وجود داشت، انجام داد و برای اطمینان از ریشه کن شدگی این بیماری جایزهای نقدی به مبلغ یک میلیون ریال برای شناسایی و معرفی هر مورد از آلودگی به انگل پیوک تعیین کرد، و سرانجام ریشه کن شدگی این بیماری در ایران را تصدیق و گواهی مربوط را اعطا نمود (همان، ص11، 26).منابع: ابنسینا، کتاب القانون فیالطب ، بولاق 1294؛ ابنطاوس، الامان من أخطار الاسفار و الازمان ، قم 1409؛ محمدحسینبن خلف برهان، برهان قاطع ، چاپ محمدمعین، تهران 1361 ش؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامة پولاک ، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران 1361 ش؛ ثابتبن قُرّه، کتاب الذخیرة فی علمالطبّ ، چاپ صبحی، قاهره 1928؛ علیاکبر دهخدا، لغتنامه ، زیرنظر محمدمعین، تهران 1325ـ1359 ش؛ ژان پل راشل دیولافوا، ایران، کلده و شوش ،ترجمة علیمحمد فرهوشی، چاپ بهرام فرهوشی، تهران 1369 ش؛ محمدبن زکریا رازی، کتاب الحاوی فیالطب ، حیدرآباد دکن 1374ـ1390/1955ـ 1971؛ همو، المنصوری فیالطب ، چاپ حازم بکری صدیقی، کویت 1408/ 1987؛ خلفبن عباس زهراوی، جراحی و ابزارهای آن ، ترجمة فارسی بخش سیام از کتاب التصریف لمن عجز من التألیف ، چاپ احمد آرام و مهدی محقق، تهران 1374 ش؛ محمدعلیبن احمد سدیدالسلطنه، بندرعباس و خلیجفارس = اعلام الناس فی احوال بندرعباس ، چاپ احمد اقتداری و علی ستایش، تهران 1363 ش؛ مصلحبن عبدالله سعدی، بوستان سعدی: سعدینامه ، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1359 ش؛ حسنبن فضل طبرسی، مکارمالاخلاق ، ترجمة ابراهیم میرباقری، تهران ?] 1355 ش [ ؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت 1403/1983؛ علیبن عباس مجوسی، کاملالصناعة الطبیّة ، بولاق 1294؛Mohammad Abdur Rab, Abdul Hakeem Kohlani, and Bheeshma Kumar Sainanee, Report by the International Certification Team on the Eradication of Dracunculiasis in the Islamic Republic of Iran , [Geneva]: W H O, 1996; Engelbert Kempfer, Amoenitatum exoticarum politico- physico- medicarum fasciculi v,variae relationes, observationes & descriptiones rerum Persicarum & ulterioris Asiae, Lemgoviae 1712, repr.Tehran 1976; ـmile Littrإ, Dictionnaire de mإdecine, de chirurgie, de pharmacie...., 17th ed., Paris 1893; J.L. Schlimmer, Terminologie mإdico-pharmaceutique et anthropologique: franµaise-persane, litho. ed., Tehran 1874, Typo. repr. Tehran 1970; Webster's third new international dictionary of the English language: unabridged , ed. Philip Babcock Gove, Springfield, Mass. 1981.