تفأّل و تطیّر ، از روشهای کهن پیشبینی، متداول در برخی جوامع پیشین که آثار آن در برخی فرهنگها به جامانده است.تفأل در لغت به معنای فال گرفتن و فالِ نیک زدن، اختر نیک گرفتن (زوزنی، ج 2، ص 586)، شگوننیک و خوشبینی، در مقابل تطیر، است (جوهری؛ ابنمنظور، ذیل «فأل»؛ فیروزآبادی، ج 4، ص 28؛ طریحی، ذیل «فأل») چنانکه به بیمار بگویند: «ای تندرست!» و به جویندة چیزی بگویند: «ای یابنده!»، با این امید که بیمار تندرستی خود را باز خواهد یافت و جوینده به مطلوب خود خواهد رسید (همانجاها). به تصریح برخی لغتنویسان ( رجوع کنید به ابنمنظور؛ فیروزآبادی، همانجاها) این واژه در مورد امور شر و نحس هم به کار رفته است. در واقع، واژة فال در جاهلیت، نظیر طِیَره ( رجوع کنید به ادامة مقاله)، هم برای فال نیک به کار میرفته هم برای فال بد و بعدها به فال نیک اختصاص یافته، همانطور که طیره مختص فال بد شده است (جوادعلی، ج 6، ص 802؛ نیز رجوع کنید به فالگیری * ).واژة تفأل و مشتقات آن در قرآن کریم نیامده اما در احادیثمنقول از پیامبر اکرم و ائمه علیهمالسلام به کار رفته (برای نمونه رجوع کنید به ابنماجه، ج 2، ص 1170؛ متقی، ج 10، ص 117؛ قمی، ج 2، ص 340) و از مجموع آنها بر میآید که از تفأل و فال نیک زدن به چیزهای گوناگون نهی نشده است و حتی خود پیامبر اکرم نیز در برابر شگون بد زدن، تفأل میزده است ( رجوع کنید به ابنماجه، همانجا؛ ابناثیر، ج 3، ص 405؛ متقی؛ قمی، همانجاها). در جامعة عرب پیش از اسلام، همانند یونان و روم و ایران، مردم به تفأل و تطیر اعتقاد بسیار داشتند و این دو در زندگی آنها نقش مهمی داشت (جوادعلی، ج 6، ص 789). در آن محیط آکنده از خرافات و شرک، پیامبر تفأل را نیک میشمرد، زیرا آن را امیدبخش میدانست اما از تطیر منع میکرد، چون انسان را به آینده بدبین میکند ( رجوع کنید به نووی، ج 14، ص 219ـ220).بر اساس منابع حدیثی، تفأل، با قصد یا بدون قصد، مباح است، زیرا محافظت از ذهن و خیال در بسیاری موارد از قدرت انسان بیرون است و در این مورد، همچنانکه در مورد تطیر، بین کاربرد لغوی و کاربرد فقهی این دو واژه فرقی وجود ندارد ( رجوع کنید به الموسوعة الفقهیّة ، ج 13، ص 77).در یک حدیث از تفأل به قرآن نهی شده است (کلینی، ج 2، ص 629). محدّثان و فقها در بارة این حدیث، با اشاره بهضعف سند آن، توضیح دادهاند که تفأل غیر از استخاره است؛ تفأل از مقولة پیشبینی آینده و بیان امور پنهان است، ولی استخاره نوعی درخواست معرفت و بصیرت و بر طرف شدن شک در کاری است که فرد قصد دارد آن را انجام دهد یا ترک کند و در واقع، واگذار کردن امور به خداوند است تا او را راهنمایی کند (مجلسی، 1363 ش، ج 12، ص 518؛ نجفی، ج 12، ص171). علاوه بر این، ممکن است تفأل به قرآن در این حدیث، اشاره به شیوة رایج مردم عرب بوده باشد یعنی تفأل به یک آیه به محض شنیدن یا دیدن آن (مجلسی، 1363 ش، همانجا؛ همو، 1403، ج 88، ص 244). احتمال میرود منشأ این نهی، پیشگیری از پدید آمدن بدگمانی به قرآن بر اثر عدمتحقق موضوعِ پیشبینی شده باشد و حال آنکه تفأل به چیزهای دیگر چنین زیانی ندارد (همانجاها؛ نجفی، ج 12، ص 171). بر این اساس، نجفی (ج 12، ص 172) نهی از تفأل به قرآن را متوجه عامة مردم دانسته که به سبب آگاه نبودن از چند و چون کار نسبت به قرآن بدبین میشوند؛ در این صورت استخاره و تفأل حکم واحد دارند و احتمال قوی دارد که استخاره نیز مانند تفأل نهی شده باشد.تطیر، به معنای فال بد زدن و فال بد گرفتن، از واژة طَیر (پرنده) گرفته شده و به صورت طِـیرَه به فتح یا سکونِ «ی» هم به کار رفته است (راغب اصفهانی؛ ابنمنظور، ذیل «طیر»). جاحظ (ج 3، ص 438) اصل تطیر را پراندن پرنده میداند که سپس برای چیزهای دیگر نیز استعمال شده است. عرب جاهلی هنگامی که قصد انجام دادن کاری یا ترک آن را داشتند پرندهای را به پریدن وا میداشتند و سپس از نوع حرکات آن بر آنچه واقع خواهد شد، حکم میکردند (قلقشندی، ج 1، ص 399). آنها از پرندگان خاصی برای این کار استفاده میکردند و شومترین پرنده در نزد ایشان غُراب بود (جاحظ، ج 3، ص 443). اعراب به تطیر نیز اعتقاد فراوانی داشتند. بنا بر قرآن (یس: 18؛ نمل: 47؛ اعراف: 131)، در میان برخی امتهای پیشین تطیر رواج داشت، آنها به پیامبرانشان فال بد میزدند و ازینرو به آنان ایمان نمیآوردند اما پیامبران در پاسخ آنان میگفتند که تطیر و فال بد زدن نمیتواند حق را باطل و باطل را حق کند و امور تنها به مشیت خداوند اداره میشوند نه به واسطة پرندهای که نیک و بد خود را نمیداند.پیامبر اکرم طِیره و تطیر را مکروه میشمرد (ابنماجه، ج 2، ص 1170) و آن را مساوی با شرک (ابوداوود، ج 2، ص 230؛ ترمذی، ج 4، ص 161) و راه بر طرف کردنش را توکل به خدا میدانست (همانجاها). در روایات شیعی توکل کفارة طیره معرفی شده ( رجوع کنید به کلینی، ج 8، ص 198) و توکل و بیاعتنایی و دعا برای دفع آن توصیه شده است ( رجوع کنید به حرّ عاملی، ج 11، ص 361ـ362).تفأل و تطیر فرآیندهایی روانیاند و راههای پیشنهاد شده در احادیث برای دفع آنها نیز جنبة روانی و معنوی دارند. بنابراین، ممنوع و منهی شمردهشدنشان نباید ناظر به وجه ذهنی و روانی آنها باشد، چون این وجه از اختیار انسان بیرون است؛ ازینرو، در توضیحِ «لاطِیَرةَ» در حدیث معروف به حدیث رفع ( رجوع کنید به کلینی، ج 2، ص 463) گفته شده که یا مراد این است که تطیر و فال بد زدن هیچ نوع مؤاخذهای ندارد یا منظور این است که نباید به آنها ترتیب اثر داد (انصاری، ج 2، ص 38). تنها سه مورد از مصادیق تطیر در حدیثی منسوب به پیامبر آمده که از آنها نهی نشده است (ابنحنبل، ج1، ص180)؛ علما به توجیه این حدیث پرداختهاند ( رجوع کنید به الموسوعة الفقهیّة ، ج 25، ص 331) اما عایشه این حدیث را که ابوهریره از قول پیامبر نقل نموده، تکذیب کرده و آن را نقلِ عقیدة پیامبر از قول اعراب جاهلی دانسته است (علمالهدی، قسم 2، ص 201ـ202).منابع: علاوه بر قرآن؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، چاپ محمودمحمد طناحی و طاهر احمد زاوی، بیروت 1383 /1963، چاپ افست قم 1364 ش؛ ابنحنبل، مسند الامام احمدبن حنبل ، بیروت: دارصادر، ] بیتا. [ ؛ ابنماجه، سنن ابنماجة ، استانبول 1401/1981؛ ابنمنظور؛ سلیمانبن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود ،چاپ سعید محمد لحام، بیروت 1410/1990؛ مرتضیبن محمدامین انصاری، فرائد الاصول ، قم 1419؛ محمدبن عیسی ترمذی، سنن الترمذی ، استانبول 1401/1981؛ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?] 1385ـ1389/ 1965ـ1969 [ ، چاپ افست بیروت 1388/ 1969؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاح العربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران 1368 ش؛ حرّعاملی؛ حسینبن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن ، چاپ محمد سید کیلانی، بیروت ] بیتا. [ ؛ حسینبن احمد زوزنی، کتاب المصادر ، چاپ تقی بینش، مشهد 1340ـ 1345 ش؛ فخرالدینبن محمد طریحی، مجمع البحرین ، چاپ احمد حسینی، تهران 1362 ش؛ علیبن حسین علمالهدی، امالی المرتضی: غرر الفوائد و درر القلائد ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1373/ 1954؛ جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بیروت 1976ـ 1978؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، قاموس المحیط ، بیروت: دارالعلم، ] بیتا. [ ؛ قلقشندی؛ عباس قمی، سفینةالبحار و مدینة الحکم و الا´ثار ، چاپ سنگی نجف 1352ـ 1355، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ کلینی؛ علیبن حسامالدین متقی، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال ، چاپ بکری حیّانی و صفوة السقّا، بیروت 1409/ 1989؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی، بحارالانوار ، بیروت 1403/ 1983؛ همو، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول ، ج 12، چاپ جعفر حسینی، تهران 1363 ش؛ الموسوعة الفقهیّة ، کویت: وزارة الاوقاف الشئون الاسلامیة، ج 13، 1408/ 1988، ج 25، 1412/ 1992؛ محمدحسنبن باقر نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ، ج 12، چاپ عباس قوچانی، بیروت 1981؛ یحییبن شرف نووی، صحیح مسلم بشرح النووی ، بیروت 1407/1987.