تبریز، روزنامه ، روزنامهای محلی که به طور ناپیوسته از 1289ش/ 1328ق تا اواسط دهة 1340ش در تبریز منتشر میشد. نخستین شمارة آن در پانزدهم ذیحجّة 1328 منتشر شد و مدیرمسئول آن اسماعیلیکانی، از سران حزبعامیون دموکرات و از قضات عالیرتبة دادگستری، بود (صدرهاشمی، ج2، ص102). در آغاز فقط روزهای یکشنبه و چهارشنبه منتشر میشد.تبریز ، خود را روزنامهای «آزاد، ملی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی که در طرفداری عامه سخن میگوید» معرفی کرد. مقالة افتتاحی آن با عنوان «تکالیف اجتماعیه» در تبیین شعار روزنامه تحریر شد که مقالاتی با همین عنوان در شمارههای بعدی نیز چاپگردید. نگارندة این مقاله بر اهمیت روزنامة آزاد ملی تأکید ورزیده و آن را نخستین وسیله برای آگاهی افراد از حقوق و تکالیف خود برشمرده است. به همین منظور هیئت تحریریة آن، خدمت به عالم انسانیت را به واسطة مطبوعات ضروری دانسته و به انتشار روزنامة آزاد ملی که به نشر افکار سودمند بپردازد و در حفظ حقوق مردم سخن براند، اقدام کرده است (سال 1، ش 1، 15 ذیحجّة 1328، ص 1ـ2).از شمارة پنجم (دوم محرّم 1329)، حسین فِشَنگچی ــ که نامش به صورت اختصاری ح. ف. چاپ میشد ــ صاحب امتیاز و ناشر روزنامه گردید و از شمارة سیزدهم (1 صفر 1329) نام اسماعیل یکانی از روزنامه حذف و مدیریت آن به حسین فشنگچی واگذار گردید. حسین تبریزی، معروف به کربلایی حسینآقا فشنگچی، از آزادیخواهان صدر مشروطیت و از یاران ستارخان بود. وی قبل از مشروطه، صرافی داشت و چون همانند بعضی صرافان فشنگ و اسلحة کمری میفروخت، به فشنگچی معروف شد. وی به «کمال» نیز شهرت داشت که به مناسبت تأسیس دبستان کمال در تبریز بود. دبستان کمال در شورش مردم تبریز علیه بلژیکیها در 1321، غارت شد و پس از آن حسین تبریزی به قفقاز و سپس به مصر رفت. در مصر به انتشار روزنامة کمال که قبلاً در تبریز منتشر میساخت، همت گمارد. وی از مؤسسان انجمن حقیقت * بود و با حزب اجتماعیون عامیون ارتباط داشت (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به طاهرزادة بهزاد، ص427؛ امیرخیزی، ص29، 372؛ صدر هاشمی، همانجا؛ کسروی، ص31).مدیر جدید تبریز ، از هر روزه شدن نشریه و دگرگونیهایی در محتوای آن خبر داد: الحاق یک فصل ادبی، ثبت اهم وقایع تاریخی، عنایت بیشتر به مسائلی در باب اخلاق و معارف و نظام و مالیه و امورخارجه، و پرهیز از تمجیدات بیهوده از اشخاص (حسین کمال، «از اداره»، سال1، ش13، 1 صفر 1329، ص1)، ولی عملاً تمامی آنچه وعده شده بود، تحقق نیافت. وجه بارز شمارههای جدید، آن بود که سرمقالهها با امضای «حسین» درج شد، در حالی که پیش از آن سرمقاله فاقد نام نگارنده بود. انتشار آن نیز به سه شماره در هفته افزایش یافت.روزنامة تبریز محافظهکار و در مشروطهخواهی میانهرو بود و یکی از مهمترین جراید ملی و آزاد تبریز محسوب میشد (تربیت، ص 282؛ کهن، ج2، ص599). مضامین روزنامه، به استثنای سرمقالهها، غالباً جنبة خبری داشت. روزنامة تبریز بندرت از زبان بومی بهره میجست و فقط گاهی در برخی شمارهها معماها یا لطایفی به ترکی در آن چاپ میشد.درج سلسله مقالاتی با عنوان «لزوم جلب مستشارها» در شمارههای اولیة روزنامه، حاکی از بدبینی کامل به رجالی بود که هیچ نوع همسازی با مشروطه نداشتند و در دورة استبداد رشد کرده بودند. ازینرو نشریة تبریز خواهان به کارگیری مستشارهای خارجی برای جلوگیری از هرجومرج بود (سال 1، ش 3، 22 ذیحجّة 1328، ص 1، ش 4، 25 ذیحجّة 1328، ص 1). این نشریه در حیطة محلی بر لزوم دایر شدن مراکزی چون دارالمعلمین و ادارة معارف تأکید میکرد، همچنین نامههای مردم را در انتقاد از وضع شهر تبریز یا مشکلات کلی کشور نظیر نبودن رفاه و امنیت و قشون منظم، درج میکرد و از مسئولان برای رفع مشکلات یاری میخواست.ورود سپاهیان تزار به تبریز و اشغال آن در 1329 ــ که وقایع خونین عاشورای 1330 را به دنبال داشت ــ موجب تعطیلی روزنامه در ذیحجّة 1329 شد. در این فاصله حسین تبریزی راهی سفر شد و پس از مراجعت مجدداً روزنامه را دایر کرد (صدرهاشمی، ج2، ص101).سال نخست روزنامه با 127 شماره خاتمه یافت و در سال دوم، پس از انتشار حدود پنج شماره در ذیحجّة 1329 به علت وقایع تبریز از نشر بازماند.نخستین شماره از دورة دوم در 28 جمادیالاولی 1337 منتشر شد و در سرمقالة آن علت 84 ماه تعطیلی روزنامه، تجاوز دولت روس ذکر شد («علت تأخیر و تعطیل انتشار روزنامه تبریز»، سال 10، ش 1، 28 جمادیالاولی 1337، ص 1). ادامة کار به شیوة سابق بود. دورة دوم به سبب کوتاهی دورة دولتها که ناشی از بیثباتی اوضاع سیاسی بود، ویژگی بارزی داشت که در سرمقالهها بازتاب یافته است. آرزوی رهایی کشور از جهل و فقر و ذلت و داشتن دولتی جوان و مقتدر، که ضعف آن منشأ تمامی خرابیها بود، نگارنده را بر آن داشت که وظایف ملت را در تقویت دولت یادآور شود و راهکارهایی نیز برای خلاصی از این وضع برشمارد که از جمله نشر معارف و تعمیم مدارس و استقرار تعلیم اجباری بود («تقویت دولت وظیفه ملت است»، سال 10، ش 3، 6 جمادیالا´خره 1337، ص 1؛ «امروز ما به چه محتاجیم»، سال 10، ش 40، 9 شوال 1337، ص 1). در این دوره آثاری از نویسندگان خارجی با ترجمة کسانی نظیر پورحسین عظیمزاده اسکویی، میرزا محمدخان صفازاده و حسن ولادیخان، در پاورقی درج میشد. تحولات اواخر دورة قاجاریه که کشور را در آستانة کودتای سوم اسفند 1299 قرار داد، بار دیگر روزنامه را در بیستم شعبان 1338/ نوزدهم اردیبهشت 1299 به تعطیلی کشاند.آغاز دگربارة آن پس از گذر از بحرانها در دورة ریاستالوزرایی رضاخان بود که در نوزدهم دی 1303 نخستین شمارة دورة جدید تبریز (شمارة مسلسل 317) منتشر شد. در این شماره، عبارت «برای مدارس نصف قیمت دریافت خواهد شد» و در کنار نام صاحب امتیاز و ناشر که حسین تبریزی بود، اسم شخصی به نام اصناف به عنوان مدیر مسئول دیده میشد. شعار دورة جدید این بود: «روزنامة تبریز طرفدار جدّی توسعه معارف و ادبیات، تعلیم اجباری عمومی، نظام اجباری، تسطیح طرق و شوارع، ایجاد راهآهن، تعدیل مالیات، اصلاح زراعت و فلاحت با اصول فنی و علمی، ترک تجملات، ترویج زندگانی ساده، مبارزه بر ضد مسکرات، تشویق در استعمال امتعة وطنی». این عبارت از همسویی نشریه با اهداف دولت حکایت داشت (سال 15، ش4، 30 دی 1303، ص1).در آستانة تغییر سلطنت، خبر مراجعت احمدشاه موجب نگرانی گردانندگان روزنامة تبریز از به هم خوردن امنیتی شد که رضاخان به وجود آورده بود (سال16، ش27، 15 مهر 1304، ص1) و ازینرو روزنامه برضد احمدشاه مطالب تندی نوشت. به طور مرتب تلگرامهای «کمیسیون مختلط نهضت ملی آذربایجان» به مجلس که در آن صریحاً خواستار انقراض دودمان قاجار بودند، در روزنامه درج میشد (سال16، ش30، 28 مهر 1304، ص1). پس از انقراض حکومت قاجار در نهم آبان 1304، روزنامه ضمن درج «بشارتنامة نهضت ملی آذربایجان»، آن روز را عید رسمی و ملی اعلام کرد (سال 16، ش34، 13 آبان 1304، ص 1).در فاصلة سالهای 1304 تا 1308ش مطالب روزنامه متنوع و پرمحتوا، و در بارة مسائلی بود از قبیل آزادی («آزادی چیست»، سال16، ش65، 20 فروردین 1305، ص 1)، مسائل و حقوق زنان در حیات سیاسی که غالباً برگرفته از جراید خارجی بود، درخواستهای اصلاحطلبانه خصوصاً در بارة آذربایجان و مباحثی در بارة اوضاع اقتصادی، تجارت و کشاورزی.از اواخر 1307ش تبریز هر روز، بجز ایام تعطیل و سوکواری و اعیاد، منتشر میشد و کلمة «یومیه» نیز به عنوان اصلی آن افزوده شد. تبریز بتدریج تحتتأثیر فضای حاکم در دورة رضاشاه، شیوة سابق خود را از دست داد و سیاست طرفداری از حکومت مرکزی را در پیش گرفت که تا آخرین شمارة آن ادامه داشت.با مقایسة روزنامة تبریز در اوایل دورة رضاشاه و اواخر آن، نوع بینش حکومت نسبت به مطبوعات و محدودیتهای ایجادشده، بخوبی معلوم میشود. مطالب اوایل و تا حدی اواسط این دوره مفید و بازگوی فکر و اندیشه است، اما در اواخر آن، فاقد محتوا و رسالت روزنامه میباشد.ظاهراً انتشار تبریز پس از آنکه متفقین در شهریور 1320 ایران را اشغال کردند، متوقف شد، زیرا دورة جدید آن از 1322ش تا برقراری حکومت خودمختار آذربایجان در آذر 1324، انتشار یافت تا آنکه این حکومت آن را توقیف کرد (ابوترابیان، ص66). پس از سقوط حکومت خودمختار، تبریز بار دیگر، در سیزدهم دی 1325 انتشار یافت.حسین تبریزی پیش از شروع دورة جدید، درصدد بود روزنامه را در تهران منتشر کند، اما با مخالفت و مذمت دانشجویان مواجه شد، ازینرو پس از ترک تهران، که مدتی در آنجا ساکن بود، نشر روزنامه را در تبریز از سر گرفت (تبریزی، «چه فکر میکردم و چه دیدم»، سال38، ش3، 16 دی 1325، ص 1). در دورة جدید صاحب امتیاز و مدیر همچنان حسین تبریزی و سردبیر حسین امید بود. روزنامه در این دورهبه افشاگری حکومت یکسالة سیدجعفر پیشهوری میپرداخت. سلسله مقالاتی به قلم شخصی با نامِ اختصاریِ م. ع. که عضو سابق حزب توده بود، از سیاستهای حزب توده و حکومت دموکراتها در تبریز پرده برمیداشت.تبریز در دورة محمدرضا پهلوی (1320ـ1357ش) با سیاستهای حاکم هماهنگ بود، در عینحال در دورة دکتر محمد مصدق، اقدامات و شیوة سیاسی وی را تحسین و حمایت میکرد («پیروزی دکتر مصدق پیروزی ملت ایران است»، سال44، ش6، 9 بهمن 1331، ص1، 4)، ولی پس از کودتای 28 مرداد 1332 با درج سرمقالة «اطاعت السلطان من الایمان»، محافظهکارانه عزل وی را گردن نهاد (سال44، ش39، 11 شهریور 1332، ص1). در اواخر دهة 1320ش انتشار روزنامه به سبب کمبود و گرانی کاغذ به چهار شماره در هفته کاهش یافت. روزنامة تبریز از آن پس تا پایان فعالیتش همانند سایر جراید، صرفاً خبری بود، البته از خبرهای محلی کاسته شد و بیشتر خبرهای کشور و جهان چاپ گردید. این خبری بودن صرف سبب شد که در گزارش استاندار آذربایجان به فضلاللّه زاهدی، نخست وزیر، در بارة پیشینة مدیران جراید شهرتبریز، از روزنامة تبریز به عنوان «روزنامة سالم» نام برده شود و قید گردد که در صورت تقویت آن میتوان برای تحقق اهداف دولت از آن استفاده کرد ( اسنادی از مطبوعات ایران ، ص 195).روزنامة تبریز احتمالاً تا نیمههای دهة 1340ش، تا یکی دو سال پس از مرگ حسین تبریزی (خرداد 1343)، منتشر میشد. حسین تبریزی با بیش از پنجاه سال روزنامهنگاری، پس از مرگ همانند فردی گمنام به خاک سپرده شد (برزین، ص125).از آخرین شمارههای روزنامة تبریز ، تکشمارهای از 1338ش در سازمان اسناد ملی ایران، شاخة تبریز، نگهداری میشود. دورة تقریباً کاملی از آن (از 1289ش/ 1328ق تا 1332ش) در خانة مطبوعات و کتابخانة ملی تبریز موجود است. چند شمارة آن نیز در سازمان اسناد ملی تبریز نگهداری میشود. در تهران نیز، شمارههای سال اول در مؤسسة مطالعات تاریخ معاصر و چند شماره در کتابخانة ملی موجود میباشد.منابع: حسین ابوترابیان، مطبوعات ایران از شهریور 1320 تا 1326 ، تهران 1366ش؛ اسنادی از مطبوعات ایران (1340ـ1320 ه . ش) ، تهیه و تنظیم ادارة کل آرشیو، اسناد و موزة دفتر رئیس جمهور، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، 1378ش؛ اسماعیل امیرخیزی، قیام آذربایجان و ستارخان ، تبریز 1339ش؛ مسعود برزین، شناسنامة مطبوعات ایران از 1215 تا 1357 شمسی ، تهران 1371ش؛ محمدعلی تربیت، تاریخ مطبوعات ایران ، در ادوارد گرانویل براون، تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران در دورة مشروطیت ، ج2، ترجمة محمد عباسی، تهران 1337ش؛ محمد صدرهاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران ، اصفهان 1363ـ1364ش؛ کریم طاهرزادة بهزاد، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران ، تهران 1334ش؛ احمد کسروی، تاریخ مشروطة ایران ، تهران 1363ش؛ گوئل کهن، تاریخ سانسور در مطبوعات ایران ، تهران 1362ـ1363ش.
جهاد سازندگی، نهادی انقلابی در ایران برای سرعتبخشی به سازندگی کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی. پس از گذشت حدود چهار ماه از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امامخمینی در 26 خرداد 1358، ضرورت تشکیل جهاد سازندگی را به منظور آبادانی روستاها اعلام کرد. در پی این پیام، جهاد سازندگی در 27 خرداد تشکیل شد (ایروانی، ص184؛ امام خمینی، ج4،ص439ـ440). در 27 شهریور 1358، اساسنامه جهاد به تصویب هیئت وزیران رسید. طبق اساسنامه،هدف از تشکیلِ جهاد سازندگی، بسیج امکانات و استعدادهای مردم و دولت برای همکاری در امور تهیه و اجرای سریع طرحهای سازندگی باتوجه و تأکید بر نیازهای روستاها و نقاط دورافتاده مملکت اعلام گردید (ایران. قوانین و احکام، ص 1).بر اساس اساسنامه، شورای عالی جهاد مسئولیت بررسی برنامهها و طرحهای پیشنهادی، تصویب طرحهای مناسب و جلب همکاری مردم برای اجرای طرحها را برعهده داشت. این وظایف را شوراهای جهاد سازندگی استان و شهرستان، در سطح محدودتری، بهعهده داشتند (همان، ص 2، 4ـ6).در اواخر 1358 ش، پس از استعفای دولت موقت، جهاد سازندگی تحت نظر شورای انقلاب در آمد و بهصورت نظام شورایی اداره شد (ایروانی، ص 191ـ192).زمینه فعالیت جهاد سازندگی در سالهای نخست آن، به عمران، خدماترسانی و آموزشهای فنی منحصر بود، ولی بنا به ضرورت و مقتضیات جامعه، مسئولیتهای جهاد، دائماً در حالتغییر و تحول بود و رسیدگی به اموری چون امور فرهنگی، بهداشت و اشتغال را نیز برعهده گرفت (میرزایی، ص 114).جهاد سازندگی تا 1362 ش نهادی دولتی محسوب نمیشد، اما انجام کارهای زیربنایی و تولیدی، اهتمام به مشارکت در سیاستگذاریهای کشور و مهمتر از همه تلاشهای بیوقفه آن سبب شد تا به وزارتخانه تبدیل شود. بدین منظور، مجلس شورای اسلامی در آذر 1362 لایحه تشکیل وزارت جهاد سازندگی را تصویب کرد (ایروانی، ص 195؛ ایران. قوانین و احکام، ص 8). وزارت جهاد سازندگی از 1363 ش عهدهدار وظایف جدیدی شد، از جمله نظارت و سرپرستی سازمان امور عشایر در 1363 ش، صنایع روستایی و دستی در 1364 ش، شرکت سهامی شیر در 1365 ش و شیلات و فرش در 1366 ش (خزاعی، ص 73). حرکت به سوی خودکفایی کشور از طریق توسعه کشاورزی، از اهداف اصلی وزارتخانه محسوب میشد. تشکیلات جهاد سازندگی پس از دولتی شدن، گسترش یافت و سیاستهای آن متمرکزتر گردید. برای پرهیز از تداخل وظایف آن با وزارت کشاورزی و سایر وزارتخانهها، تفکیک وظایفی صورت گرفت. بر این اساس در مهر 1369، مسئولیت دو بخش گسترده امور دام و منابع طبیعی به وظایف جهاد سازندگی افزوده شد و در مقابل از برخی وظایف کوچک در زمینههای مختلف کاسته شد که نتیجه آن تغییر سیاستهای عمران روستایی به سمت امور دام و منابع طبیعی بود. تغییر سیاستهای جهاد متأثر از عواملی چون افزایش عرضه نیروی کار و کاهش توان اشتغالزایی در روستا بود (ایران. قوانین و احکام، ص 16 به بعد؛ خزاعی، ص 73ـ75). دو سال پس از تشکیل وزارت جهاد سازندگی، لایحه مقررات مالی، اداری و استخدامی آن به تصویب مجلس رسید (ایران. وزارت جهادسازندگی، 1364 ش، ص 27).جنگ عراق با ایران، زمینههای فعالیتهای جهاد را متحول کرد و بر مقدار آن افزود. جهاد طی هشت سال جنگ، برای جمعآوری، ارسال و توزیع کمکهای مردمی به جبههها، «ستاد پشتیبانی جنگ جهاد سازندگی استان و شهرستان» را تشکیل داد و با چهل گردان مهندسی ـ رزمی و چهار قرارگاه عملیاتی و پشتیبانی در تمامی مراحل دفاع، حضور داشت. وظایف محول به جهاد سازندگی، در طول جنگ، پشتیبانی امور مهندسی جبهه و بازسازی و نوسازی مناطق جنگ زده بود. طراحی و ساخت طولانیترین پل شناور جهان (پل خیبر) به طول چهارده کیلومتر، که ارتباط بین جزایر مجنون و ساحل هور را امکانپذیر میساخت، نمونهای از عملیات برجسته جهاد سازندگی بهشمار میآید (ایروانی، ص 225ـ226، 229؛ 20 سال تلاش برای سازندگی ، ص 144).پس از پایان جنگ، جهاد سازندگی به بازسازی مناطق جنگزده پرداخت (ایران. وزارت جهاد سازندگی، 1372 ش ب ، ص 79ـ80). در 1375 ش، جهاد سازندگی طرح بسیج سازندگی را به منظور بهرهگیری از تواناییهای جوانان تحصیل کرده در رشته کشاورزی و نیز تأمین نیروی انسانی در بخش ترویج و توسعه روستایی مطرح کرد که نخستین مرحله آن در 1378 ش با بهکارگیری نیروهای فارغالتحصیل کشاورزی در دوره نظام وظیفه به اجرا در آمد ( 20 سال تلاش برای سازندگی ، ص 39ـ41). جهاد سازندگی به منظور برقراری پیوند بین فعالیتهای اجرایی با مراکز تحقیقاتی، اقداماتی کرد؛ از جمله راهاندازی شش مؤسسه تحقیقاتی مادر شامل رازی (فعال در زمینه تولید واکسنهای پزشکی و دامپزشکی)، جنگل و مرتع، دامپروری، شیلات، آبخیزداری و مهندسی، مرکز اطلاعرسانی و خدمات علمی جهاد سازندگی به عنوان نخستین مرکز اطلاعرسانی علمی کشور (تأسیس 1372 ش)، مؤسسه آموزش عالی علمی ـ کاربردی جهاد سازندگی (ایران. وزارت جهادسازندگی. معاونت طرح و برنامهریزی، ص 89).جهاد سازندگی در دوران فعالیتش، دستاوردهای مهمی به همراه داشته است. برای نمونه، بخشی از کارکردهای آن عبارتاند از: دستیابی به خودکفایی و بینیازی از واردات در بخش دام و طیور؛ بهرهگیری از روشهای مناسب صید در بخش شیلات؛ پرورش و تولید سالانه هزاران تُن میگو و ماهیان سردابی و گرمابی؛ اجرای بیش از دو هزار طرح راهسازی، ساخت مدرسه، جایگاه سوخت، چاه کشاورزی و برقرسانی و احداث جایگاههای توزیع سوخت در بخش عشایر؛ اجرای طرح ساماندهی خروج دام از جنگل، مدیریت و احیا و غنیسازی جنگلهای دیگر کشور، اجرای طرح ملی تعاون دام و مرتع، توسعه فضای سبز و جنگلکاری و ایجاد کمربندهای سبز حفاظتی در بخش منابع طبیعی (همان، ص 84 ـ 88).کمک به مناطق محروم کشورهای مسلمان نیز از اهداف جهاد سازندگی بود. جهاد سازندگی با تأسیس دفاتری در کشورهای تانزانیا، سیرالئون، غنا و لبنان به اجرای طرحهایی چون کشت آبی و دیم، تهیه و توزیع ادوات صیادی، آموزش روستاییان و کشاورزان، ارائه خدمات و احداث مراکز درمانی در این کشورها پرداخته است (ایران. وزارت جهادسازندگی، 1372 ش ب ، ص 77ـ 78).فعالیت دو وزارتخانه جهاد سازندگی و کشاورزی، به موازات هم در بخش عمران روستایی و کشاورزی، موجد ناهماهنگیهایی به ویژه در بخش کشاورزی شده بود؛ از اینرو، دو وزارتخانه در 1379 ش در هم ادغام شدند و وزارت جهاد کشاورزی، جایگزین دو وزارت کشاورزی و جهاد سازندگی شد ( برزگر ، ش 833، ص 8 ـ9).منابع: ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین و مقررات جهادسازندگی، تهیه و تدوین محمد علی مرادیبنی و جواد افشاری ابهری، تهران 1376 ش؛ ایران. وزارت جهادسازندگی، «تشکیلات جدید وزارت جهادسازندگی»، جهاد ، ش 161 (خرداد 1372 الف )؛ همو، «گزارشی از عملکرد جهادسازندگی: 14 سال با مردم، 14 سال تلاش و سازندگی»، جهاد ، ش 161 (خرداد 1372 ب )؛ همو، «لایحه مقررات مالی، اداری، استخدامی و تشکیلات جهاد سازندگی، جهاد، ش 81 (آذر 1364)؛ ایران. وزارت جهادسازندگی. معاونت طرح و برنامه ریزی، «دستاوردهای وزارت جهاد سازندگی»، جهاد ، ش230ـ231 (تیر و مرداد 1379)؛ محمد جواد ایروانی، نهادگرائی و جهادسازندگی ، تهران 1378 ش؛ برزگر ، ش 833 (دی 1379)؛ 20 سال تلاش برای سازندگی: نگاهی به عملکرد و دستاوردهای 20 ساله جهاد سازندگی، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری شقایق روستا، 1379 ش؛ علی خزاعی، «تغییر نیاز روستاها و ضرورت تحول در سیاستهای جهادسازندگی»، جهاد، ش 234ـ235 (آبان و آذر 1379)؛ روحاللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، صحیفه نور، ج 4، تهران 1371 ش؛ علیاصغر میرزایی، «ارزیابی الگو و عملکرد ترویج در وزارت جهاد سازندگی (سابق)»، جهاد، ش240ـ241 (تیر و مرداد 1380).
خواندنیها، مجله، نشریة اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بهمدیریت علیاصغر امیرانی، حاوی گلچینی از مطالب دیگر نشریات ایران. امیرانی در 1334 در بیجارِ کردستان بهدنیا آمد. او تحصیلات مقدماتی را در مکتبخانه گذراند و در 1307ش، برای ادامة تحصیل عازم تهران شد. امیرانی برای امرار معاش در صحافی و سپس در حروفچینی چاپخانة ترقی بهکار پرداخت و مدتی نیز روزنامهها را به منزل مشترکان میرساند. در 1319ش، با ورود به مؤسسة اطلاعات فعالیت مطبوعاتی خود را آغاز کرد، همزمان، با نشریات نسیم صبا و ایران باستان نیز همکاری میکرد و از همین جا به فکر تأسیس و نشر مجلة خواندنیها افتاد. او در همان حین بهتحصیلات خود ادامه داد و در رشتة حقوق از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد (مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ص18؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندة «علیاصغر امیرانی»، ش 3058، ص 60، ش 1/3059، ص 10؛ بهزادی، ج 3، ص 31ـ 38؛ چهره مطبوعات معاصر، ص 6). او پس از انتشار خواندنیها، امتیاز مجلة دیدنیها را نیز گرفت که حاوی عکسهای خبری و سیاسی بود، ولی بیش از چند شمارة آن را منتشر نکرد (ابوترابیان، ص 88).امیرانی در جریان وقایع 17 آذر 1321 معروف به بلوای نان بازداشت شد، ولی از آن پس با نزدیکی به دربار محمدرضا پهلوی از امتیازهای خاصی بهره برد (← ادامة مقاله). شاه به امیرانی اعتماد داشت و از وی حمایت میکرد. زمانی که ساواک مجلة خواندنیها را توقیف کرد، به دستور شاه از آن رفع توقیف شد. همچنین شاه در 1344ش، وی را به عنوان نمایندة تامالاختیار برای پاسخگویی به دانشجویان معترض روانة امریکا کرد (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندة «علیاصغر امیرانی»، ش 3058، ص 66ـ67؛ نیز برای نمونههای دیگری از نفوذ امیرانی ← بهزادی، ج 3، ص 53ـ54). گفتهاند امیرانی عضو رسمی سازمان امنیت بود و از سوی آن سازمان، نظارت بر مطالب جراید ایران را بهعهده داشت. او برای تأمین امنیت و نیز ارتباط میان محل کار و منزل، بدون مجوز از دستگاه بیسیم و سلاح کمری استفاده میکرد (← مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ص 110، 166ـ170، 306؛ دربارة ارتباط احتمالی او با سفارت انگلیس ← «مجلهای که به سردبیرانش قدرت و ثروت اعطا میکرد»، کیهان، سال 57، ش 16286، 14 مرداد 1377، ص 8). امیرانی مبتکر بلیت بختآزمایی بود (بهزادی، ج 3، ص 38) که به گفتة امیرانی سازمان شاهنشاهی و اشرف پهلوی آن را به نام خود کردند (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندة «علیاصغر امیرانی»، ش 3058، ص 95). همچنین به پیشنهاد امیرانی تقویم شاهنشاهی جایگزین تقویم شمسی شد (امیرانی، 1350ش، ص 7؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندة «علیاصغر امیرانی»، ش 3058، ص 101). امیرانی به دلیل وسعت آگاهی از خبرهای سیاسی به کعبالاخبار معروف بود (← بهزادی، ج3، ص104).او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اتهام وابستگی و همکاری نزدیک با خانوادة سلطنتی، مناسبات نزدیک با اسرائیل و همکاری با ساواک به اعدام محکوم گردید که حکم صادره در تیر 1360 اجرا شد (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندة «علیاصغر امیرانی»، ش 3058، ص60، 86 ؛ بهزادی، ج 3، ص 111ـ113).نخستین شمارة مجلة خواندنیها در شهریور 1319 منتشر شد. چگونگی انتشار آن به دورة خبرنگاری امیرانی در روزنامة اطلاعات و استقبال از بلیت بختآزمایی برمیگردد. او پس از تشکیل بنگاه زربخش برای پیشبرد کار بختآزمایی، نیاز به نشریهای داشت تا شمارههای برنده را منتشر کند و چون در زمان سلطنت رضاشاه امتیاز نشریه به سادگی داده نمیشد، امیرانی به ابتکار خویش بدون اخذ مجوز، مقالههایی شامل مطالب ممیزی شده جراید در شهربانی دورة رکنالدین مختاری و داستانهای دیگر نشریات را همراه با شماره بلیتهای برنده در مجلهای کوچک به نام خواندنیها منتشر کرد که اوایل به عنوان نشریة بنگاه زربخش شناخته میشد (← بهزادی، ج 3، ص 39ـ40؛ برزین، ص 175؛ صدرهاشمی، ج 2، ص 259؛ مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ص 291). چند شمارة نخست خواندنیها چندان جاذبهای نداشت ولی پس از شهریور 1320، امیرانی با انتخاب جالبترین گزارشها و داستانها به شعار خواندنیها «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» تحقق بخشید. رونق خواندنیها از همان زمان آغاز شد و مردم که قادر به خرید همة نشریات نبودند با مطالعة آن تا حدی از مطالعة جراید دیگر بینیاز شدند (بهزادی، ج 3، ص 41ـ42). موفقیت خواندنیها سبب شد تا نشریاتی به تأسی از آن با عناوین خواندنیهای ما و بهترین خواندنیها در دهة 1330ش منتشر شود. خواندنیها تا 1336ش، بدون امتیاز منتشر میشد. اما در این سال (از شماره 42، سال هشتم) امیرانی صاحب امتیاز و مدیرمسئول مجله شناخته شد (امیرانی، 1335ش، ص 9).مطالب نشریه به صورت بیطرفانه از روزنامههای چپ، راستگرا، یا نشریات ملی و بیطرف انتخاب میشد. حتی در دورة حکومت دکتر مصدق که نشریات آزادی بسیاری داشتند، امیرانی با گزینش مطالبی از روزنامههای شهباز، به سوی آینده (وابسته به حزب توده)، باختر امروز*، شاهد (وابسته به جبهة ملی) و نشریات مخالف دکتر مصدق، نظیر آتش و داد، از شیوة خود در حفظ تعادل میان نظر مخالفان و موافقان دولت تخطی نکرد («روش خواندنیها و خوانندگان امروزی»، خواندنیها، سال 39، ش 21، 14 بهمن 1357، ص 9ـ11). با وجود این، درج برخی مقالات تحریکآمیز، واکنشهای تندی را به دنبال داشت (برای نمونه ← «حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا علیهالسلام» (کذا)، خواندنیها، سال 8 ، ش 34، 8 دی 1326، ص 6ـ8 ، ش 35، 12 دی 1326، ص 8 ـ11، ش 36، 15 دی 1326، ص 14ـ15؛ برای آگاهی از برخی واکنشهای اهل سنّت به آن ← اسناد مطبوعات ایران، ج 3، ص400ـ405). میزان خواندنی بودن مطالب با علامت ستاره مشخص میشد؛ هرچه تعداد ستارهها افزایش مییافت، مطالب خواندنیتر بود (امیرانی، 1349ش، ص 6). نشان مجله به شکل هلال در میان ستارگان بود و ترتیب انتشار آن ابتدا ماهانه، سپس دو بار در هفته و در اواخر، هفتگی بود. خواندنیها در آغاز فعالیت، برخی از مطالب خواندنی و مفصّل را با نام خود موضوع در ضمیمهای بهچاپ میرساند. سه ضمیمة خواندنیها با نامهای «آذر»، «شبهای بابل» و «بازیگران عصر طلایی» بهطور مستقل در 1320 تا 1321ش، منتشر شد (← خواندنیها، دورة 2، ش 9، آذر 1320، ص 2، دورة 3، ش 1، شهریور 1321، ص 2).امیرانی تا پیش از کودتای 28 مرداد 1332 سرمقاله نمینوشت ولی پس از کودتا تهیة سرمقاله را ــ که حاوی انتقادهای سیاسی و اجتماعی بودــ بهعهده گرفت و این سرمقالهها را بعدها با عنوان «بدون رتوش» بهچاپ رساند (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندة «علیاصغر امیرانی»، ش 3058، ص 25؛ همو، پروندة «مجله خواندنیها»، ش 21128، ص 5، 188).از 1338ش، در روش مجله تغییراتی صورت گرفت و نیمی از مطالب در خود مجله تنظیم شد. افزون بر آن در گزینش مطالب نیز مقالههای سیاسی و انتقادی بر مطالب دیگر رجحان یافت. ستونهای اصلی مجله را امیرانی، ذبیحاللّه منصوری و خسروشاهانی ــ که مسئول صفحه طنز با عنوان کارگاه نمدمالی بودــ تهیه میکردند. سعیدی سیرجانی نیز سالها با خواندنیها همکاری داشت (بهزادی، ج3، ص46ـ47،64). افزون بر امیرانی، امیرهوشنگ عسکری، عباس فروتن، نصراللّه شیفته، ایرج نبوی، حسین مکی، محمود طلوعی و چند تن دیگر از سردبیرهای مجله بودند («مجلهای که به سردبیرانش قدرت و ثروت اعطا میکرد»، کیهان، سال 57، همانجا؛ بهزادی، ج 3، ص 77).از 1341ش، که مقارن با انقلابِ سفید* و برقراری مجدد محدودیت مطبوعات بود، خواندنیها تنها نشریهای بود که اجازه درج مسائل انتقادی را داشت. ازاینرو مقالههایی با اطلاع ساواک در جهت خواست مردم چاپ میشد که افکار عمومی را به مجله جلب میکرد. خواندنیها با استفاده از این امتیاز با رجال سیاسی بهویژه نخستوزیران درافتاد (برای نمونه ← «بدون رتوش»، خواندنیها، سال 23، ش 65، 14 اردیبهشت 1342، ص 3، ش 69، 28 اردیبهشت 1342، ص 3). در خواندنیها مطلبی بر ضد شاه چاپ نمیشد و این روال در تمام دورة سلطنت شاه به جز مدت کوتاهی برقرار ماند (← بهزادی، ج 3، ص90؛ جهانگیری، ص 56ـ57). هرچند خواندنیها نشریهای درباری محسوب میشد، ولی غالباً ساواک از چاپ بسیاری از مطالب آن جلوگیری میکرد و شهربانی نیز مانع توزیع برخی از شمارههای آن میشد (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندة «مجله خواندنیها»، ش 21131، ص 54ـ 56، 83 ـ84 ، 95؛ جهانگیری، ص40ـ43، 53، 70).در 1348ش، نخستوزیر وقت، هویدا، به سبب چاپ مقالات تند انتقادی، ادارة خواندنیها را به وزارت اطلاعات محول کرد و امیرانی نیز ممنوعالقلم شد. امیرانی از مهر 1349 بار دیگر مدیریت و سردبیری مجله را خود به عهده گرفت (← مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندة «مجله خواندنیها»، ش 21131، ص 124، 200؛ جعفری، ج 2، ص 1056؛ برای نمونههایی از این گونه مقالات ← شیفته، ص 16ـ17، 79).خواندنیها طی فعالیت خود شش بار توقیف شد: دوبار در اوایل دهة 1320ش بهدستور قوامالسلطنه، نخستوزیر به اتهام همکاری با دربار؛ دو بار پیش از کودتای 28 مرداد 1332 در دورة نخستوزیری هژیر و رزمآرا؛ و دوبار نیز پس از کودتا. البته رفع توقیف دو مورد به دستور مستقیم شاه صورت گرفت. در مدت توقیف، روزنامة ندای عدالت به مدیریت خواجهنوری به جای خواندنیها منتشر میشد (امیرانی، 1351ش، ص30). در آستانة انقلاب اسلامی، خواندنیها همچنان شیوة سابق را در چاپ مطالب رعایت میکرد. به هنگام اعتصاب مطبوعات در آبان 1357، روزنامهنگاران اعتصابی، خواندنیها و چند نشریة دیگر را که قصد شکستن اعتصاب را داشتند، تقبیح کردند («مواجهه با انقلاب مردم ایران»، کیهان، سال57، ش16289، 18 مرداد1377، ص8).خواندنیها طی 39 سال فعالیت دو بار (دورة حکومت دکتر مصدق و دوران انقلاب) بالاترین شمارگان را داشته است (مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، پروندة «علیاصغر امیرانی»، ش 3058، ص 32). پس از پیروزی انقلاب و پس از بازداشت امیرانی خواندنیهای جدید در تیر 1358 با عنوان خواندنیها در مسیر انقلاب زیرنظر شورای سه نفره کارگران منتشر شد، ولی به علت محتوای ضعیف پس از چند شماره در اواسط مرداد 1358 تعطیل گردید (جهانگیری، ص 849 ـ850 ؛بهزادی، ج3،ص110).منابع : علاوه بر اسناد مذکور در متن، موجود در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حسین ابوترابیان، مطبوعات ایران از شهریور 1320 تا 1326، تهران 1366ش؛ اسناد مطبوعات ایران: 1320ـ1332 ﻫ .ش، چاپ غلامرضا سلامی و محسن روستایی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1374ـ1376ش؛ علیاصغر امیرانی، «چه کسانی میخواستند خواندنیها را ببندند و چرا»، خواندنیها، سال 33، ش 36، 26ـ30 دی 1351؛ همو، «سال 2500 شاهنشاهی به جای سال 1350 شمسی»، همان، سال 31، ش 57، 14 فروردین 1350؛ همو، «کمی از مدیر خواندنیها، امتیازیکه از طرف مردم داده شد»، همان، سال 16، ش 136، 6 شهریور 1335؛ همو، «ملاک و معیار خواندنی بودن مطالب در خواندنیها»، همان، سال 31، ش 22، آذر 1349؛ مسعود برزین، شناسنامه مطبوعات ایران از 1215 تا 1357 شمسی، تهران 1371ش؛ علی بهزادی، شبهخاطرات، ج 3، تهران 1380ش؛ عبدالرحیم جعفری، در جستجوی صبح: خاطرات عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1383ش؛ زبیده جهانگیری، امیرانی در آیینه خواندنیها، تهران 1386ش؛ چهره مطبوعات معاصر، ]تهران[: پرس اجنت، ?] 1351ش[؛ نصراللّه شیفته، «سیزده سال تفنن و تفریح و تاراج: حکومت هویدا و هویداهای دیگری که با او کار میکردند»، خواندنیها، سال 39، ش 20، 7 بهمن 1357؛ محمد صدرهاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان 1363ـ1364ش؛ مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک: مجله خواندنیها، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381ش.
داریا، روزنامه، روزنامة سیاسی، انتقادی، اجتماعی به مدیریت حسن ارسنجانی*، در سالهای 1323ـ1330ش. در 1322ش حسن ارسنجانی برای رهایی از ملاحظات مدیران جراید از درج مقالات تند و انتقادیاش، در صدد تأسیس روزنامه بر آمد، اما طبق قانون مطبوعات به دلیل کمی سن موفق به این کار نشد؛ ناچار با گرفتن ده سال کبر سن، مجوز انتشار روزنامه را بهدست آورد (ارسنجانی، ص 39).داریا وارونة واژة «ایراد» است، لقبی که اعضای هیئت تحریریة روزنامة ایران ما، به دلیل ایرادهایی که ارسنجانی میگرفت، به او داده بودند. او بعدها مقالات خود را با نام مستعار دکتر داریا نوشت و روزنامهاش را نیز داریا نامید (بهزادی، ص 18). سردبیر داریا، ابراهیم فخرائی، صاحب امتیاز روزنامة فروغ بود.نخستین شمارة داریا در 28 خرداد 1323 منتشر شد. ترتیب انتشار آن صبحها به صورت روزانه در چهار صفحه بود. سرمقاله افتتاحی آن، ضمن اشاره به پایان یافتن جنگ جهانی دوم (1939ـ1945/1318ـ1324ش) و تبعات ناشی از آن، دولتمردان ایران را به ایجاد تحولی اجتماعی فرا خواند و تأکید کرد که اساس حکمرانی ایران با تحول سریع جهان محکوم به فناست و باید قواعد جدیدی که ضرورت دنیای قرن چهاردهم/ بیستم است، بر ملت ایران حاکم شود. داریا از عملکرد نهادهای حاکم، از جمله مجلس، انتقاد میکرد و مجلس شورای ملی را سرچشمة تمام بینظمیها، ستم و چپاول اموال مردم میدانست (برای نمونه ← «مرکز فساد»، داریا، سال 1، ش 2، 29 خرداد 1323، ص 1).وجه تمایز داریا در قیاس با سایر روزنامهها، پیشگامیاش در مبارزه با شرکت نفت ایران و انگلیس بود که هفت سال پیش از ملی شدن صنعت نفت ایران* آغاز شد. شیوة مبارزة داریا در آغاز، درج مقالاتی دربارة تاریخچة نفت ایران با عنوان «نفت برای ما بلا و برای دیگران طلاست» بود که با اشاره به مبارزة ملتها برای در دست گرفتن صنعت نفت و انتشار اطلاعاتی دربارة فعالیت نمایندگان شرکتهای امریکایی و انگلیسی، افکار عمومی را برای مباحث بعدی آماده کرد. از آن پس، بیشتر ستونهای داریا به نشان دادن اهمیت نفت اختصاص یافت. اما بسیاری از سیاستمداران به داریا ایراد میگرفتند و مدعی بودند که نفت ایران اهمیت چندانی ندارد که این همه سر و صدا برای آن به راه انداخته شود (برای نمونه ← «یکسال فعالیت سیاسی ما»، داریا، سال 2، ش 77، 17 شهریور 1324، ص 3). تداوم انتشار مقالات دربارة نفت ایران موجب شد روزنامهنویسان ارسنجانی را کارشناس مسائل نفت بدانند و به وی لقب حسن نفتی بدهند (← ارسنجانی، ص 40).داریا از نخستین روزنامههایی بود که به حضور کارشناسان نفتی امریکایی در ایران اعتراض کرد (برای نمونه ← «نفت»، داریا، سال 1، ش 16، 19 تیر 1323، ص 1). همچنین به سیاست خارجی محمد ساعد، نخستوزیر وقت به علت ضعفی که در قبال مداخلات خارجی در امور سیاسی کشور داشت، تاخت و آن را «بازیچه دست سفارتخانههای دول دوست» نامید (← «استقلال سیاسی»، داریا، سال 1، ش 29، 12 دی 1323، ص 1).لحن تند داریا برضد شرکت نفت سبب شد تا سفارت انگلیس، داریا را به دلیل اتخاذ شیوة مخالفت با آن کشور «بدترین جراید» بنامد و از نخستوزیر وقت، توقیف آن را خواستار شود. بدین ترتیب داریا از سوی فرمانداری نظامی به دلیل مخالفت با مشی سیاسی دولت توقیف شد که مدت ششماه ادامه یافت (اسناد مطبوعات ایران، ج 3، ص426ـ427، 429).در دورة اشغال ایران از سوی متفقین، داریا به سبب انتشار مقالات تند بر ضد آنان، وجهه مردمپسندی یافته بود. گواه این امر، درخواست اهالی نیشابور برای رفع توقیف داریا و اعتراض فداکار، نمایندة مجلس، به توقیف غیر قانونی آن و مؤاخذه کردن نخستوزیر مبنی بر این بود که چه کسی حق طرح مسائل حیاتی کشور را از یک روزنامهنویس ایرانی سلب کرده است (همان، ج 3، ص 429ـ430).در خلال توقیف داریا، دولت برای رفع توقیف آن به ارسنجانی پیشنهاد داد که مقالهای برضد یکی از همسایگان ایران (شوروی) در داریا نوشته شود تا به سفارت همسایة دیگر (انگلیس) ارائه دهند و این زمانی بود که شوروی کسب امتیاز نفت شمال را درخواست کرده بود. مخالفت ارسنجانی سبب شد تا توقیف داریا طولانی شود (← «یکسال فعالیت سیاسی ما»، داریا، سال 2، ش 78، 19 شهریور 1324، ص 4). ظاهراً دولت بدینوسیله میخواست با نشان دادن مخالفت افکار عمومی، خیال انگلیسیها را از بابت اعطا نکردن امتیاز نفت به شوروی راحت کند. ناگفته نماند که داریا در جرگه جراید چپ بود و گرایش روزنامه نیز در توجیه سیاستهای شوروی بود، به طوری که در دفاع از تأخیر قوای شوروی در تخلیه ایران، آن را حسن نیت تلقی کرد و مدعی شد که شوروی در پیِ روی کار آمدن دولتی مطمئن در ایران است که به منافعش آسیبی نرساند (← «تخلیة ایران از قوای شوروی»، داریا، سال 2، ش 204، 7 فروردین 1325، ص 1). اما انگلیس و امریکا همواره در مظانّ اتهام داریا قرار داشتند (← «امریکا و امپریالیسم»، داریا، سال 1، ش10، 8 تیر 1323، ص1) و به همین دلیل، مکرر توقیف میشد و غالب درخواستها برای توقیف آن نیز از سوی سفارتخانههای خارجی بود (برای نمونه: درخواست توقیف یک هفتهای داریا از سوی والاسمری، سفیر کبیر امریکا، به سبب درج مقالهای در خصوص خرید اموال ارتش امریکا از سوی دولت ← «توقیف داریا»، داریا، سال 2، ش 99، 18 مهر 1324، ص 1). با این همه داریا حضور امریکا را در ایران به عنوان قدرت سوم و برای ایجاد توازن، ضروری میدانست، از اینرو با ارسال نامهای به سفیر امریکا، او را به حکمیت در باب بحران آذربایجان و نظارت در انتخابات دورة پانزدهم مجلس فراخواند (← «نامه سرگشاده به جناب آقای والس مری»، اختر، سال 2، ش 93، 3 آذر 1324، ص 1؛ «نظارت امریکا»، اختر، سال 2، ش 95، 6 آذر 1324، ص 1). این امر تأیید برخی از رجال سیاسی را به همراه داشت؛ از جمله دکتر مصدق ضمن تأیید آن، چنین افکاری را متعلق به وطنپرستان آزادیخواه ایرانی دانست (← «انعکاس فوقالعاده داریا»، اختر، سال 2، ش 94، 5 آذر 1324، ص 1).در اسفند 1324، داریا پس از تأسیس «حزب آزادی» از سوی ارسنجانی، ترجمان رسمی حزب آزادی شد.داریا برای حل بحران آذربایجان و کردستان خواستار روی کار آمدن دولتی مقتدر بود. از همین روی از قوامالسلطنه برای نخستوزیری حمایت میکرد و امید داشت پس از تصدی نخستوزیری برای حل و فصل مسائل بحرانی با دولت شوروی وارد مذاکره شود (← «حکومت آقای قوامالسلطنه»،فروغ، سال 1، ش 31، 12 دی 1324، ص 1؛ «تنها راه نجات»، فروغ، سال 1، ش 32، 13 دی 1324، ص 1). داریا، با حمله به سیدضیاءالدین طباطبائی (روزنامهنویس و سیاستمدار) به دلیل ایجاد تیرگی بیشتر در مناسبات ایران و شوروی و تشدید وخامت اوضاع، او را به خیانت علیه استقلال و حاکمیت ملی و غارت اموال عمومی متهم کرد و خواستار تعقیب قانونی و مجازات او شد (← داریا، سال 2، ش 146، 28 آذر 1324، ص 1؛ وزیری، ص 1). افزون بر آن با سلسله مقالات «سیدضیا چه میگوید» و «مجلس بدون ماسک» به افشاگری برضد سیدضیا در اِعمال سیاستهای انگلستان در ایران پرداخت.داریا از اواسط 1325ش، به دلایل نامعلوم به مدت بیش از سه سال تعطیل شد. آغاز مجدد فعالیت آن در 7 آبان 1328 بود و با توجه به اینکه در مرداد 1325 از هیئت روزنامة حزبی خارج شده بود، پس از آن به صورت مستقل به فعالیت خود ادامه داد. فعالیت دگربارة داریا مصادف با جنبش ملی شدن صنعت نفت بود که همسو با فعالان آن وارد عرصه مبارزه شد و از رهبران جبهه ملی ایران* خواست تا «تشکیلات مجهزی» را برای مبارزه با شرکت نفت ایجاد کنند (← «تشکیلات لازم است»، داریا، سال 7، ش 353، 3 بهمن 1329، ص 1). داریا همراه با جرایدی نظیر شاهد و باختر امروز* با شرکت نفت و قرارداد الحاقی مخالفت کرد و دولت رزمآرا (تیر ـ اسفند 1329) را متهم کرد که ایران را تسلیم «سیاستهای انگلو امریکن» کرده است (← «دولتی که مورد اعتماد امپریالیسم امریکا و انگلیس باشد مورد اعتماد ملت ایران نیست»، داریا، سال 7، ش 266، 20 تیر 1329، ص1). اگرچه گفته شده است که داریا با کمک محرمانه رزمآرا منتشر میشد و با تمایل به شوروی از امریکا انتقاد میکرد (← خامهای، ص 806)، روزنامة فرانسوی لوموند نوشت، داریا از جمله روزنامههای مؤثر در جلوگیری از اهداف رزمآرا در تحمیل قرارداد نفت به مردم بود (← ارسنجانی، ص 71). پس از اینکه مجلس قرارداد الحاقی نفت را رد کرد، روزنامههای طرفدار جبهة ملی توقیف شدند، به چاپخانة روزنامة داریا نیز حمله شد و مهاجمان آن را غارت کردند. دکتر ارسنجانی نیز بازداشت شد. به همین دلیل، داریا به مدت دو هفته به جای چهار صفحه در دو صفحه منتشر گردید. در اعتراض به این اعمال، گروهی از روزنامهنگاران در مجلس تحصن کردند (← «مبارزه ادامه دارد»، داریا، سال 7، ش 335، 4 دی 1329، ص 1؛ خامهای، ص 837 ـ838).داریا همواره سیاستی مسالمتآمیز با حزب توده داشت. افزون بر آن، در اواخر 1324 به جبهه آزادی (انجمن مطبوعاتی وابسته به حزب توده) پیوسته بود که بیش از پنجاه روزنامهنگار ضد انگلیسی در آن عضویت داشتند. با این همه در جریان مبارزه برای نفت، حزب توده صراحتاً تغییر موضع داد و در اعلامیهای، داریا را یکی از ایادی امپریالیسم معرفی کرد. داریا با ناباوری انتشار چنین اعلامیهای را به شرکت نفت نسبت داد و آن را توطئهای برای بر هم زدن مناسبات آنان قلمداد کرد (← دنا، ش 4، 7 آذر 1329، ص 1؛ آبراهامیان ، ص 300).داریا از هر سو در معرض اتهام قرار داشت، بهطوریکه انگلیسیها آن را روزنامه مارکسیستی و ناسزاگو و روسها آن را روزنامه فاشیست مرموز و سلطنتطلبان آن را روزنامة جمهوریخواه خطرناک میخواندند (آبراهامیان، ص 232).افزون بر مباحث سیاسی، مباحث اجتماعی نیز جایگاه خاصی در داریا داشت، از جمله طرح مسئلة تقسیم اراضی که همانند نفت، سالها پیش از اجرای آن، داریا به اهمیت مسئله پیبرد و نوشت که باید رعیت را از غلامی در آورد و صاحب حق کرد (← «اراضی بزرگ باید تقسیم شود»، داریا، سال 2، ش 213، 22 فروردین 1325، ص 1). همچنین، با چاپ سلسلة مقالات «مبارزه» برضد استعمال مواد مخدر، بهخصوص تریاک، به بررسی اینگونه مشکلات اجتماعی پرداخت (برای نمونه ← فراسیون، مظفر، سال2، ش108،، ص1، 4، ش 111، ص 1، 4).داریا برای نخستینبار در تاریخ مطبوعات ایران، مقالاتی را دربارة پیروان ادیان دیگر در ایران، با هدف شناساندن آنان به ایرانیان مسلمان و ایجاد تفاهم بیشتر، منتشر کرد. در سالهای 1324 و 1325ش، تقریباً در هر شماره مقالاتی از نویسندگان ارمنی در پاورقی داریا چاپ میشد. اودیس هاراطونیان، یرواند اودیان، شاهین پطروسیان از جمله نویسندگان ارمنی داریا بودند. اقدام دیگر داریا تلاش برای حفظ و گسترش زبان فارسی بود، با این اعتقاد که زبان فارسی میتواند به عنوان زبان عمومی ممالک مشرق زمین، واسطة اتحاد میان آنها باشد. به همین منظور سلسله مقالههایی دربارة زبان فارسی منتشر کرد و برای آسان کردن الفبای فارسی ضرورت اصلاح خط فارسی را گوشزد نمود (← عرفان، داریا، سال 1، ش 8، ص 2، ش 10، ص 2؛ اعتصامزاده، داریا، سال 1، ش 4، ص 3، ش 5، ص 3).نویسندگان داریا عبارتبودنداز : علیاصغر وزیری،علیاصغر فراسیون، رضا آذرخشی، علیاکبر مهتدی، پروین گنابادی، ناصر نجمی، رضا فیض کرمانشاهی، سیدعلیاصغر حاج سیدجوادی، ملکالشعرای بهار، ابراهیم نادری و حسین داودی.داریا طی فعالیت مطبوعاتیاش 162 بار توقیف شد و در این مدت فقط 356 شماره را منتشر کرد (ارسنجانی، ص 40) و در اوایل 1330ش نیز به دلایل نامعلوم تعطیل شد. داریا یکی از روزنامههای نادری بود که متحمل توقیفهای بیشمار شد و هربار پس از رفع توقیف، فعالیتش را از سرگرفت. طی مدت توقیف از امتیاز روزنامههایی چون عدالت، طلیعه پیروزی، آرمان ملی، اختر، علیبابا، تهران امروز، پرورش، دنا، مظفر، ندای حقیقت و زن امروز به عنوان جانشین استفاده کرد که بیشتر این روزنامهها نیز بارها به دلایل متعدد توقیف شدند. بیشتر شمارههای داریا در کتابخانة دانشکدة حقوق و علومسیاسی دانشگاه تهران، کتابخانة مجلس شورای اسلامی و کتابخانة ملی ایران موجود است.منابع: نورالدین ارسنجانی، دکتر ارسنجانی در آیینه زمان، تهران 1379ش؛ اسناد مطبوعات ایران : 1320ـ1332ﻫ .ش، چاپ غلامرضا سلامی و محسن روستایی، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1374ـ 1376ش؛ اعتصامزاده، «لزوم اصلاح خط فارسی»، داریا، سال 1، ش 4، 31 خرداد 1323، ش 5، 1 تیر 1323؛ علی بهزادی، شبه خاطرات، تهران 1375ش؛ انور خامهای، خاطرات سیاسی، تهران 1372ش؛ محمود عرفان، «زبان فارسی در ترکستان»، داریا، سال 1، ش 8 ، 6 تیر 1323، ش 10، 8 تیر 1323؛ علیاصغر فراسیون، «مبارزه»، مظفر، سال 2، ش 108، 5 آبان 1324، ش 111، 9 آبان 1324؛ علیاصغر وزیری، «اعلام جرم علیه سیدضیاءالدین طباطبائی»، داریا، سال 2، ش 208، 17 فروردین 1325؛Ervand Abrahamian, Iran between two revolutions, Princeton, N. J. 1983.