جَزّارپاشا، احمد، از والیان عثمانی در سوریه جنوبی (ایالات صیدا و شام) و مدافع عکّا در برابر ناپلئون در اواخر قرن دوازدهم و اوایل قرن سیزدهم ( د. اسلام ، چاپ دوم، تکمله 5 - 6، ذیل «جزّارپاشا»). در باره تاریخ تولد و زادگاهش اختلاف هست (جودتپاشا، ج 7، ص 268)، اما در باره اینکه بُسنَوی بوده، اتفاقنظر وجود دارد (همانجا؛ نیز رجوع کنید به شهابی، ص 37؛ جودتپاشا، ج 1، ص 307). در جوانی، گویا به علت ارتکاب جُرمی ( رجوع کنید به حِتّی، ص 475)، به استانبول رفت و به عنوان سلمانی به خدمت علیپاشا حکیم اوغلی (1100ـ1171)، صدراعظم عثمانی، درآمد و در 1169، که صدراعظم به حکومت مصر منصوب گردید، به همراهش به آنجا رفت (شهابی، ص 37ـ 38؛ نیز رجوع کنید به جودتپاشا، همانجا) و از آنجا به حج مشرّف شد. پس از عزل حکیم اوغلی، او همچنان در مصر ماند و در کشمکشهای گروههای مملوک شرکت کرد و در خدمت عبداللّه بیگ، «کاشف» (متصرف، تحصیلدار) بُحَیره و از وابستگان علیبیگ بولوت قپان که شیخالبلدِ (کدخدا) قاهره بود، در آمد و پس از کشتهشدن عبداللّه بیگ در جنگ با اعراب بدوی هُنادی، جای او را گرفت و به مناسبت کشتار این اعراب به خونخواهی عبداللّه بیگ، به جزّار، یعنی قصاب، معروف شد (شهابی، ص 38؛ جَبَرتی، ج 3، ص 47ـ 48؛ جودتپاشا، ج 1، ص 306، ج 7، ص 269) و در زمره نزدیکان و مملوکان هجده گانه علیبیگ در آمد، اما چون نخواست، برای حذف مخالفان و رقبایش، به شخصی بیاراده در دست وی بدل شود، از مصر به قسطنطنیه گریخت (شهابی، ص 40ـ41، 47؛ الموسوعة العربیة العالمیة ، ذیل مادّه) و احتمالاً در همان زمان بود که رسماً به خدمت دولت عثمانی در آمد ( د. اسلام ، چاپ دوم، تکمله 5 -6، همانجا؛ نیز رجوع کنید به جودتپاشا، ج 1، ص 309). وی در 1184، از طریق حلب و سوریه و فلسطین، در کسوت ارمنیان به مصر بازگشت، با حیله مالی به دست آورد (شهابی، ص 47)، با دختری از اعراب هنادی ازدواج کرد (جبرتی، ج 3، ص 48؛ جودت پاشا، ج 7، ص 269) و به سوریه بازگشت (جودتپاشا، همانجا). او در آنجا ابتدا تحت حمایت امیر یوسف، از امرای شهابی که بر جبل دَروز و شهرهای صیدا و بیروت حاکم بودند ( د. ا. ترک ، ج 3، ذیل "Durziler" ، ص 667)، قرار گرفت ( د. ا. د. ترک ، ذیل مادّه)، سپس به خدمت عثمان پاشا، والی شام، در آمد ( د. ا. ترک ، ذیل مادّه) و از طرف وی مأمور سرکوبی قیام ظاهرالعُمَر * ، رئیس اعرابِ بنیزیدان (در منطقه صَفَد سوریه؛ رجوع کنید به د. اسلام ، چاپ اول، ذیل «جزّار ـ پاشا») شد، زیرا شیخظاهر، با همدستی قبایل دیگر، به اخراج مأموران عثمانی از منطقه پرداخت و قلمرو خود را تا حوالی صیدا توسعه داد، عکّا را تصرف کرد و در آنجا مستقر شد و حتی پسر بزرگش، شیخعلی، را بر صیدا و صفد حاکم ساخت ( د.ا.ترک ، ذیل Omer" "Zahir). نیروی اعزامی عثمانپاشا (والی عثمانی شام) به سرداری جزّار احمدبیگ برای دفاع از شهابیان در صفر 1186/1772 از نیروهای متفقِ ظاهرالعمر، که ناوگان روسی مستقر در دریای مدیترانه نیز آنها را یاری میکرد، شکست خورد (همانجا؛ شهابی، ص 48). ظاهرالعمر پس از آن دامنه استیلای خود را تا بیروت، قلمرو امیریوسف شهابی، گسترش داد، امیر یوسف برای محافظت بیروت از عثمانپاشا تقاضای کمک کرد، او نیز نیرویی سیصد نفری را به فرماندهی جزّار به آنجا فرستاد. جزّار در جریان ورود به بیروت زخم مهلکی برداشت و پس از بهبود، بهعنوان «مُتَسَلّمِ» (تحصیلدار و دستیار حاکم رجوع کنید به پاکالین، ذیل "Mutesellim" ) امیریوسف در بیروت ماندگار شد (شهابی، ص 80)، اما اقدامات وی برای بازسازی استحکامات دفاعی و تحکیم موقعیت خود در شهر، موجب نگرانی امیریوسف شد و چون جزّار بر ماندن در شهر اصرار کرد، امیریوسف به ناچار از دشمن سابق خود، ظاهرالعمر، و به واسطه او از ناوگان روسی، کمک خواست و جزّار، پس از چهارماه مقاومت، سرانجام تحت شرایطی تسلیم شد و پس از کنار آمدن با ظاهرالعمر، در 1187/1773 به عکّا رفت، ولی چون احساس خطر میکرد، از آنجا به شام، نزد عثمانپاشا گریخت (همان، ص 51- 54؛ د. ا. د. ترک ، همانجا) و بخشی از مهمات ظاهر العمر را نیز به آنجا برد ( د. اسلام ، چاپ دوم، تکمله 5- 6، همانجا).جزّار احمدبیگ بهسبب خدماتی که در این دوره برای پیشبرد سیاست دربار عثمانی، در مناطق ساحلی سوریه و فلسطین انجام داده بود، در 1181/1767 عنوان میرِمیران ( رجوع کنید به پاکالین، ذیل "Mir-i Miran" ) یافت ( د. اسلام ، چاپ اول، همانجا)، سپس با گزارشهای تقدیرآمیز عثمانپاشا و جزائرلی غازی حسنپاشا * و به توصیه آنها، «محافظ» (نگهبان قلعه ) عکّا و سپس با پایه وزارت (نشان و هدیه سلطنتی)، والی ایالت صیدا شد (جودتپاشا، ج 7، ص 269؛ د. ا. ترک ، ذیل مادّه).جزّار احمدبیگ ــ که پس از ارتقا به رتبه وزارت عنوان پاشا یافته بود با استخدام جنگاورانی که غالباً از اقوام آلبانیایی، بسنوی و افریقاییان شمالی بودند ( د. ا. ترک ، همانجا)، نیروی نظامی کارسازی فراهم آورد (جودتپاشا، همانجا) و با استفاده از فرصتها، برای افزایش قدرت و نفوذ و توسعه قلمرو خویش کوشید (شاو ، ج 1، ص 253) و در این راه با عشایر یاغی، امرای متنفذ و متمرد و حتی والیان محلی درافتاد. وی با استفاده از اختلافات و کشمکشهای موجود بین اقوام و قبایل و خاندانهای حاکم منطقه، چون شهابیان و زیدانیها و بنیمَتْوال (شهابی، ص 47ـ 48) و مارونیها و دروزیها ( د. ا. د. ترک ؛ د.اسلام، چاپ دوم، تکمله 5- 6، همانجاها) و شاخههای دروزی (شهابی، ص 97ـ 98)، امرای خاندان شهابی (همان، ص 78ـ 79، 84 -90، 99ـ103)، ضمن تصرف سرزمینهایی چون صفد، بقاع، و دیرالقمر (همان، ص 82- 83، 97 و جاهای دیگر) و توسعه قلمروش، موفق به حذف یا تضعیف امرای محلی و تبدیل آنها به اتباع و دست نشاندگان خود شد ( د. ا. د. ترک ، همانجا). وی در تمام این مدت، حتی زمانی که به حکومت شام منصوب گردید، در عکّا مستقر بود و به آبادی و توسعه شهر، به ویژه استحکام باروهای آن، توجه خاص داشت (شهابی، ص 79).جزّار گذشته از جنگها و سازشهایی که برای افزایش نفوذ و اعمال حاکمیت خویش میکرد، از زندانی کردن، شکنجه، تبعید، اعدام و کشتارهای دسته جمعی مخالفان و دشمنان و حتی کارگزاران خود نیز رویگردان نبود (جبرتی، ج 3، ص 49؛ شهابی، ص 88 -89، 93ـ 95، 103، 112ـ113؛ د. ا. ترک ، همانجا). اِعمال چنین سیاستهای خشنی، سبب ساخته شدن مَثَلِ «ظالمتر از جزّار» گردید (شهابی، ص 8- 9). گاهی در مقابل ستم و سختگیریهای او، شورشهایی پدید میآمد که با قساوت هر چه تمامتر منکوب میگردید (همان، ص 118؛ د. اسلام ، چاپ دوم، تکمله 5 -6، همانجا).بین او و حکومت مرکزی عثمانی مناسبات پیچیدهای حاکم بود. جزّار از ابراز تمرد آشکار در برابر حکومت مرکزی پرهیز میکرد، اما بعضی اقدامات اقتدارطلبانهاش ، سبب بروز شبههها و نگرانیهایی در استانبول گشت و در نتیجه، برای تحدید نفوذ روزافزون او اقداماتی میشد که غالباً هم نتیجه مطلوبی نداشت، چنانکه دولت عثمانی، با توجه به حوادثی که در سوریه و مصر روی میداد، در 1196، 1199، و 1203 او را به ولایت شام منصوب کرد، اما هر بار پس از مدتی، از بیم افزایش قدرت او و ادعای خودمختاری و استقلال، از آن مقام عزلش کرد (شهابی، ص 82، 89، 103، 121؛ د. اسلام ، چاپ دوم، تکمله 5ـ6، همانجا). بارها نیز امیرالحاج شد ( د. ا. د. ترک ، همانجا؛ نیز رجوع کنید به جودتپاشا، ج 7، ص 268ـ270) و در یکی از سفرها، امنیت را در مدینه برقرار کرد (راسم، ج 3، ص1240). دولت عثمانی حتی یک بار برای دور کردن جزّار از منطقه خاورمیانه، که نفوذش در آنجا افزایش یافته بود، او را به ولایت بِسنی * منصوب کرد، لیکن چون جانشین شایستهای برایش نیافت، همچنان در سوریه و فلسطین ابقا گردید ( د. ا. د. ترک ، همانجا). او گاهی حتی اقدامات آنها را عقیم میکرد؛ از جمله اقدامات او در باره کنسولگریهای فرانسه در شهرهایی چون عکّا و صیدا و بیروت، اخراج تجار فرانسوی از آن شهرها و نافرمانیاش از دستورهای صریح حکومت مرکزی دایر بر باز گرداندن آنها بود (شهابی، ص 95ـ96؛ راسم، ج 3، ص 1239). جزّار با برقراری امنیت در قلمرو خویش، زمینه مناسبی برای توسعه تجارت در عکّا و صیدا و بیروت، فراهم آورد و خود انحصار تجارت کالاهای پر درآمد و مطلوبِ بازرگانان اروپایی، چون منسوجات ابریشمی و پنبهای و حبوبات، را به دست گرفت ( د. اسلام ، چاپ دوم، تکمله 5 -6، همانجا) و این نیروی اقتصادی، زمینه قدرت و نفوذ سیاسی او را فراهم آورد. محدودیتهایی که وی برای بازرگانان اروپایی و بهویژه فرانسوی و نیز اعراب مسیحی ثروتمند اعمال میکرد، باعث نارضایی و تبلیغات منفی آنها و شکایتشان از وی شد ( د. ا. د. ترک ، همانجا) و حتی سفیر فرانسه در استانبول، در این خصوص شخصاً از جزّار به سلطان سلیم سوم (حک : 1203ـ1222) شکایت کرد (کارال، ص 152ـ154). با این همه، فرانسویها از برقراری مناسبات حسنه با وی در محدوده منافع متقابل ناگزیر شدند و در حوالی شهرهای مذکور مستعمرههای جدید فرانسوی ایجاد گردید، لیکن لشکرکشی ناپلئون به مصر و سوریه وضع را دگرگون کرد ( د. ا. د. ترک ، همانجا).پس از آنکه ناپلئون مصر را در تابستان 1213/1798 فتح کرد (دورانت، ج 11، ص140ـ141)، بر اثر پیشامدهایی ــ از جمله تار و مار شدن نیروی دریایی تحت فرمان ناپلئون در 18 صفر 1213/ اول اوت 1798 به دست نیروی دریایی انگلیس در لنگرگاه ابوقیر (لوتسکی، ص 43؛ دورانت، ج 11، ص 143)، قطع ارتباط مصر و فرانسه از طریق مدیترانه، اعلان جنگ سلطان سلیم سوم به فرانسه و عقد پیمان عثمانی با انگلیس و روس برضد فرانسه (ماتیه، ص 3631؛ لاموش، ص 213ـ214؛ ماله و ایزاک، ص 507؛ اوزون چارشیلی، ص 451) ناپلئون از سه گزینه موجود، یعنی ماندن در مصر، پیشروی به سوی هندوستان و روی نهادن به جانب استانبول از طریق سوریه و پیشدستی کردن بر دشمن، راه سوم را بر گزید و به سرعت آماده حمله به سوریه شد (یوجل و سویم ، ج 4، ص 141). در همین زمان، جزّار که به سرعسکری و ولایت مصر منصوب شده بود (شهابی، ص130ـ131؛ اوزون چارشیلی، همانجا؛ آقشین، ص 81)، برای مقابله با لشکریان ناپلئون ضمن اعزام نیروهایی به العَرش، غزّه، یافا و حیفا، به تقویت قلعه عکّا، که خود در آنجا مستقر بود، پرداخت، ولی شهرهای مذکور با دادن تلفات زیاد، یکی بعد از دیگری سقوط کردند (جودتپاشا، ج 7، ص 17ـ19؛ لوتسکی، ص 45) و ناپلئون که در اواخر رجب 1213/ ژانویه 1799 از مصر حرکت کرده بود، در 12 شوال/ 19 مارس به عکّا رسید (اوزون چارشیلی، ص 453). وی ضمن پیشروی به سوی عکّا، نامههای اغفالکنندهای برای جزّار فرستاد که پاسخ هیچکدام از آنها را دریافت نکرد (یوجل و سویم، ج 4، ص 142). امیربشیر شهابی نیز نامههایی از ناپلئون دریافت کرده بود که آنها را برای جزّار فرستاد (شهابی، ص 132). اوزون چارشیلی (ص 457) تصویر یکی از نامههای ناپلئون به جزّار را چاپ کرده است.محاصره عکّا، بهرغم حملات شدید فرانسویان در مدت دو ماه و چند روز، به سبب مقاومت قهرمانانه جزّار پاشا (گلاب ، ص 240) و پشتیبانی ناو گروه انگلیسی تحت فرمان ناخدا یکم ارشد، سیدنی اسمیت، و نیز حضور واحدی از عساکر «نظام جدید» * عثمانی که زیر نظر کارشناسان نظامی فرانسوی تربیت شده بودند، و شماری از مهاجران اروپایی در بین مدافعان شهر، نتیجهای بهبار نیاورد (جودتپاشا، ج 7، ص 18ـ20؛ شهابی، ص 123، 133؛ کینراس، ص 439؛ یوجل و سویم، همانجا). ناپلئون علت اصلی ناکامی خود را وجود شخصی به نام فلیپو دانسته است. فلیپو از مهاجران فرانسوی بود که گویا در آکادمی نظامی از همدرسان ناپلئون (دورانت، ج 11، ص 145؛ یوجل و سویم، همانجا) و از قرار معلوم از دستیاران جزّارپاشا در سازماندهی دفاع عکّا بود (ماله و ایزاک، ص 508؛ جودتپاشا، ج 7، ص 26). حملات پیدرپی فرانسویان برای گشودن قلعه عکّا بیحاصل ماند و سرانجام ناپلئون، به سبب کثرت تلفات نیروهای خود در جریان جنگ و بر اثر شیوع طاعون، بهناچار در اواسط ذیحجه 1213/ مه 1799 عقبنشینی کرد (شهابی، ص 133؛ جودتپاشا، ج 7، ص 25ـ26؛ تارله، ص 82؛ دورانت، همانجا). بقایای لشکر فرانسوی، که نیروهای جزّارپاشا آنها را تعقیب میکردند، سوریه را به سرعت ترک کردند (جودتپاشا، همانجا؛ اوزون چارشیلی، ص 454). ناپلئون، اگر چه نخستین شکست نظامی خود را در کنار باروهای عکّا تجربه کرد (یوجل و سویم، همانجا) و رؤیای استیلایش بر شرق در آنجا برباد رفت ( رجوع کنید به شرّاب، ص 539؛ د. اسلام، چاپ دوم، تکمله 5 -6، همانجاها)، چونان فاتحان به قاهره وارد شد (جودتپاشا، ج 7، ص 36؛ آقشین، ص 82) و در بیانیهای، از پیروزیاش بر جزّار و زخمی شدن وی و اینکه جزّار قاتلی است که گروهی از اشرار عرب و اسافل عشایر و فراریان را دور خود گرد آورده و آرزویی جز هتک ناموس مصریان ندارد، سخن گفت (جودتپاشا، ج 7، ص 36ـ 38؛ نیز رجوع کنید به هامرـ پورگشتال ، ج 8، ص 418).شکست ناپلئون موجب رضایت دربار عثمانی از جزّار و تجلیل از وی گردید (هامرـ پورگشتال، همانجا) و شاعران عرب در اشعار خود او را ستودند (جودتپاشا، ج 7، ص 37)، اما اعزام وزیر اعظم، یوسف ضیاءپاشا، به مصر و عزل جزّارپاشا از سرعسکری آنجا، موجبات ناخشنودی جزّار را فراهم کرد، چنانکه به وزیر اعظم بیاعتنایی نمود (شهابی، ص 138) و از یاری به اردوی او خودداری کرد (جودتپاشا، ج 7، ص 269) و حتی به آرناؤد اسماعیل پاشا (والی صیدا، متوفی 1220)، که از وزیر اعظم فرار کرده بود، پناه داد (همان، ج 7، ص 270). گردنکشی جزّار، سبب نارضایی و شکایت صدراعظم از وی گشت (شهابی، ص 159ـ161) و دولت، او را متمرد دانست، اما با تشدید حملات جریان وهابی، باب عالی از اقدامات جزّار چشمپوشی کرد و سرعسکری حجاز و ایالت شام و حل و فصل مسائل مصر را بر عهده او گذاشت، لیکن او که دیگر پیر و خسته شده بود، حتی وظیفه امیرالحاجّی را نیز به زیردستان خود واگذار کرد (جودتپاشا، همانجا). جزّار احمدپاشا در 12 محرّم 1219/ 23 آوریل 1804 درگذشت ( د. ا. د. ترک ، همانجا؛ جودتپاشا، ج 7، ص 268). پس از مرگ وی زندانیان و گروگانهای او آزاد شدند، فراریان بازگشتند و مخفیشدگان از مخفیگاههای خود بیرون آمدند، تمام اموال و خزاینی که وی در دوران حکمرانی خود گرد آورده بود، به دولت عثمانی واگذار گردید و شعرا به مناسبت خاتمه ظلم و قساوت او شعرها سرودند (شهابی، ص 167ـ170).جزّار ضمن اشتهار به خشونت و سفاکی ــ که به روایتی، تبلیغات سوء مخالفان و دشمنانش در آن بیتأثیر نبوده است ( د.ا.د.ترک ، همانجا) به تیزهوشی و باریکبینی و دوراندیشی نیز شهره بود، چنانکه بعضی پیشبینیهای او را بر کرامت او یا ارتباطش با جنّیان و مهارت در علم جَفر حمل کردهاند (جودتپاشا، ج 7، ص 270). وی علاوه بر بازسازی باروهای عکّا، آثاری نیز در آنجا بنا نهاد، از جمله شش مسجد، دو بازار، چند کاروانسرا، حمام، و آسیای بادی ( د. ا. د. ترک ، همانجا).منابع: یوگنی ویکتوروویچ تارله، ناپلئون، ترجمه محمدقاضی، تهران 1353 ش؛ عبدالرحمان جبرتی، تاریخ عجائب الا´ثار فی التراجم و الاخبار، بیروت: دارالفارس، [ بیتا.] ؛ احمد جودتپاشا، تاریخ جودت، استانبول 1309؛ فیلیپ خوری حتّی، شرق نزدیک در تاریخ: یک سرگذشت پنج هزار ساله، ترجمه قمر آریان، تهران 1382 ش؛ ویلیام جیمز دورانت و آرییل دورانت، تاریخ تمدن ، ج 11: عصر ناپلئون ، ترجمه اسماعیل دولتشاهی و علیاصغر بهرامبیگی، تهران 1370 ش؛ احمد راسم، عثمانلی تاریخی، استانبول 1327ـ1329؛ محمد محمدحسن شرّاب، معجم بلدان فلسطین، دمشق 1407/1987؛ حیدراحمد شهابی، تاریخ احمدباشا الجزّار ، چاپ انطونیوس شبلی و اغناطیوس عبده خلیفه، بیروت 1955؛ پاتریک بالفور کینراس، قرون عثمانی ( ظهور و سقوط امپراتوری عثمانی)، ترجمه پروانه ستاری، تهران 1373 ش؛ لئون لاموش، تاریخ ترکیه ، ترجمه سعید نفیسی، تهران 1316 ش؛ هانری ماتیه، ذیل تاریخ امپراطوری عثمانی ، در یوزف فون هامر ـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمه میرزا زکی علیآبادی، چاپ جمشید کیانفر، ج 5، تهران 1369 ش؛ آلبرماله و ژول ایزاک، تاریخ قرن هیجدهم و انقلاب فرانسه و امپراطوری ناپلئون ، ترجمه غلامرضا رشید یاسمی، تهران 1310 ش؛ الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض: مؤسسه اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، 1419/ 1999؛Sina Aksin, "Siyasal tarih", in Turkiye tarihi , vol.3, ed. Sina Aksin, Istanbul 1990; EI 1 , s.v. "Djazzar - Pasha" (by Cl. Huart); EI 2 , suppl. fascs. 5-6, Leiden 1982, s.v. " A l-Djazzar Pasha" (by Kamal S. Salibi); John Bagot Glubb, A short history of the Arab peopeles , London 1978; Joseph von Hammer - Purgstall, Geschichte des osmanischen Reiches , Graz 1963; IA , s.vv. "Cezzar Ahmed Pasa", "Durziler" (by M.C. Sahabeddin Tekindag), "Za hir Omer" (by Feridun Emecen); Enver Ziya Karal, Selim III un hat-tl humayunlarl, Ankara 1946; Vladimir Borisovich Lutskii, Modern history of the Arab countries , Moscow 1969; Mehmet Zeki Pakalin, Osmanli tarih deyimleri ve terimleri sozlugu , Istanbul 1971-1972; Stanford J.Shaw, History of the Ottoman Empire and modern Turkey , Cambridge 1985; TDVIA , s.v. "Cezzar Ahmed Pasa" (by Feridun Emecen); Ismail Hakki Uzuncarsili, "Bonapart' in Cezzar Ahmed Pasa ya mektubu ve Akka muhasarasina dair bir deyis", Belleten , XXVIII , no. 111 (July 1964); Yasar Yucel and Ali Sevim, Turkiye tarihi , vol. 4, Ankara 1992.