دستور زبان

معرف

توصیف نظام‌مند قواعد یک زبان
متن
دستور زبان، توصیف نظام‌مند قواعد یک زبان. اقوام و ملل مختلف در طول تاریخ به مطالعة دستور و سنّت دستورنویسی توجه داشته‌اند. مقالة حاضر با نگاهی گذرا به دستورنویسی در جهان از آغاز تاکنون، به تفصیل به روند تطور سنّت دستورنویسی در زبانهای عمدة جهان اسلام می‌پردازد و شامل این بخشهاست :1) واژگان2) کلیات3) دستور زبان فارسی4) دستور زبان ترکی5) دستور زبان اردوبرای مباحث دستور زبان عربی ← تصریف*؛ نحو*، علم1) واژگان. واژة دستور برگرفته از واژة فارسی میانه dstwbl است که در فارسی میانة مانوی به‌صورت dstwr، و در پهلوی اشکانی (پارتی) dstbr است. این واژه در برگردان فارسی میانه متون اوستایی و نیز فارسی دری (فارسی نو) به‌شکل دستور (dastūr)آمده‌است. صورت فارسی باستان این واژه ظاهراً dasta-bara-* بوده که جزء نخست آن گویا با واژة اوستایی dastvā- (آموزه، آموزة جزمی) هم‌ریشه و برگرفته از ریشة ایرانی باستان dans-(آموختن) بوده‌است (دارمستتر ، ج 1، ص 115، پانویس 1؛ هرن، ذیل "Destūr"؛ نیبرگ ، بخش 2، ص 59).واژة پهلوی اشکانی dast (توانا، قادر) در عبارتهایی چون cwnd dst'yy(تا آنجا که در توان است) در همین معنا به‌کار رفته‌است و در گویش ختنی، از زبان سکایی*، هم به‌صورت daśta- (ماهر و توانا) آمده و در واژه پهلوی اشکانی dastaar (دستور و مرجع) و نیز در ترکیب pd dstbr (با تلفظ pad dastbar: بر مسند قدرت) نیز مانده‌است (رضائی باغ‌بیدی، واژه‌نامة عسکر بهرامی، ص 182). در زبان سغدی به‌صورت"st'wry" در معنای دستخط و به‌صورت "st'r" در معنای اختیار و فرمان نیز آمده‌است (← قریب، ص 144).در زبان فارسی میانه این واژه دارای معانی متعدد، از جمله شخص دارای قدرت بوده، خواه قدرت سیاسی و خواه قدرت مذهبی که بعدها بیشتر به مرجع دینی و موبد زردشتی اطلاق شده‌است. واژة دستور برای نامیدن مرجع دینی در کتابهای فارسی زردشتی و در فرهنگ این دین باقی مانده و در متون فارسی میانه برای نامیدن رهبران دینی ادیان دیگر هم به‌کار رفتهاست (← سروشیان، ذیل «دستور»؛ نیز ← شایست ناشایست، فصل10، بند 20ـ21، فصل 12، بند20؛ شِکَند گُمانیگ وِزار ، بخش 1، بند38، بخش 11، بند130، 260).واژة دستور (با تلفظ دُستور، جمع آن: دساتیر) به عربی کهن راه یافته و در عربی جدید با تلفظ دَستور، در معانی مختلف، از جمله وزیر، منشی، قانون، مقررات، قانون اساسی، نهاد مشروطیت، و اجازه به‌کار رفته‌است (← لین ، ذیل «دستور»؛ دوزی ، ج 1، ص 442).دستور در فارسی دری به‌جز وزیر، در معنای آیین و روش، برنامه، اجازه، صرف و نحو هم به‌کار رفته‌است. معنی وزیر سبب این تصور شده که دستور به‌معنای صاحب مسند است و به‌دنبال این تصور واژة «دست» جداگانه به‌معنای «مسند» هم در فارسی و هم در عربی به‌کار رفته‌است (ابوالقاسمی، ص 65ـ66). شرتونی در اقرب‌الموارد (ذیل «دستُر، الدستور») دستور را به‌معنای قاعده‌ای که باید طبق آن عمل شود، آورده و این نزدیک‌ترین معنا برای موضوع مورد بحث است.منابع : محسن ابوالقاسمی، ریشه‌شناسی (اتیمولوژی)، تهران 1374ش؛ حسن رضائی‌باغ‌بیدی، راهنمای زبان پارتی (پهلوی اشکانی)، تهران 1385ش؛ جمشید سروش سروشیان، فرهنگ بهدینان، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1335ش؛ شایست ناشایست: متنی به زبان پارسی میانه (پهلوی ساسانی)، آوانویسی و ترجمة کتایون مزداپور، تهران: مؤسسة مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1369ش؛ سعید شرتونی، اقرب‌الموارد فی فُصح العربیة و الشوارد، قم 1403؛ بدرالزمان قریب، فرهنگ سغدی: سغدی ـ فارسی ـ انگلیسی، تهران 1374ش؛James Darmesteter,Études iraniennes, Paris 1883; Reinhart Pieter Anne Dozy, Supplément aux dictionnaires arabes, Lieden 1881, repr. Beirut 1981; Paul Horn, Grundriss der neupersischen Etymologie, Strassburg 1893, repr. New York 1974; Edward William Lane, An Arabic - English lexicon, Edinburgh 1863-1893, repr. Beirut 1980; Henrik Samuel Nyberg, A manual of Pahlavi, Wiesbaden 1964-1974; Shikand-Gûmânîk vijâr: the Pâzand Sanskrit text together with a fragment of the Pahravi, ed. H. J. Jâmâsp-Âsânâ and E. W. West, Bombay 1887.2) کلیات، واژة دستور معادل فارسی واژة گرامر برگرفته از واژة گراماتیکوس یونانی است. این واژه تا زمان افلاطون و ارسطو و نیز در زمانه آنان تنها به‌معنای کسی بود که حروف (کوچک‌ترین واحد زبانی) و کاربرد آن را می‌دانست و می‌توانست بخواند و بنویسد. حروف را در یونانی گراماتا می‌گفتند و تِخْنی گراماتیکی در آن زمان به‌معنای فن خواندن و نوشتن بود و معنای آن بعدها گسترش یافت. در آن زمان بخش اعظمی از آنچه امروز به مثابه پژوهشهای زبان‌شناختی اولیه می‌شناسند، ذیل عنوان فراگیر فیلوسوفیا قرار می‌گرفت که خود در یونان باستان حوزه‌ای بسیار گسترده‌تر از لفظ فلسفه را دربرداشت. فیلوسوفیا در آغاز عملاً تمام حوزه‌های دانش بشری را شامل می‌شد (رابینز ، ص 13ـ14؛ دربارة نظریه حروف ← لا، ص 65ـ67).از آغاز مطالعة دستور تاکنون تعابیر متفاوتی از این واژه وجود داشته، چرا که هر فرقه و مکتبی از دید خود آن را تعریف کرده‌است. گاه دستور به‌معنای نحو بوده که تعیین‌کنندة چگونگی ترکیب کلمات در جملات است و گاه در مفهومی گسترده‌تر، صرف‌ونحو را پوشش داده و قاعده‌مندیهای نحوی و ساختواژی یک زبان طبیعی را مطالعه کرده‌است. در این مفهوم جنبه‌های دیگر زبان، نظیر آواشناسی، واج‌شناسی و معنی‌شناسی، زیرحوزة زبان‌شناسی محسوب شده‌اند. واژة دستور گاه برای اشاره به کتابهای دستور نیز به‌کار رفته‌است. دستور در اینجا به‌معنای وصف نظام‌مند قاعده‌مندیهای صوری یک زبان طبیعی به‌شکل یک اثر یا کتاب مرجع است (← )فرهنگ دایرة‌المعارفی زبانشناسی کاربردی( ؛ بوسمان ، ذیل "Grammar"؛ کریستال ، ص 88).در کاربرد جدید، واژة دستور به‌منزلة نظریه‌ای زبانی است که نوآم چامسکی ، زبان‌شناس معروف معاصر، در 1344ش/ 1965 آن را در کتاب )جنبه‌های نظریة نحو( مطرح ساخته‌است. او با ابهامی نظام‌مند این واژه را در دو معنا به‌کار برده‌است: نخست در معنای دانش ذهنی و درونی گویشوران یک زبان؛ و دیگری روایت زبان‌شناس از این دانش درونی (چامسکی، ص 25). دستور در مفهوم نخست مستقیماً از شم زبانی ناخودآگاه گویشور بومی زبان ناشی می‌شود. از دیدگاه چامسکی چنین دستوری زایشی است، یعنی مجموعه‌ای از قواعد است که وصف ساختاری واضحی از جملات زبان ارائه می‌کند (← همان، ص 3ـ9). بنابراین، دستور در مفهوم جدید، تمام سطوح زبانی نظیر آواشناسی و واج‌شناسی، صرف، نحو و معناشناسی را دربرمی‌گیرد.رویکردهای مطالعة دستور زیاد و متنوع است. رویکرد اکثر مطالعات دستوری، به‌ویژه تا پیش از قرن چهاردهم/ بیستم، سنّتی ـ تجویزی بوده‌است. دستورنویسیِ سنّتی واژه‌بنیاد و متکی بر اجزای کلام است. دستور سنّتی بیشتر به‌منظور آموزش زبان و به‌ویژة زبان بیگانه یا مطالعه متون قدیم مدون شده و در تنظیم قواعد آن کوشش اقوامی که مایل به فراگرفتن زبان بیگانه‌ای بودند درخور توجه است. تدوین و تکمیل صرف و نحو عربی به‌همت ایرانیان و مسلمانان اندلس گواه صادقی بر این مدعاست (ساغروانیان، ص 191). رویکردهای دیگر مطالعات دستوری، توصیفی، تاریخی ـ تطبیقی، ساختارگرایی، نقش‌گرایی و شناختی است (برای اطلاع بیشتر از جزئیات هریک از این رویکردها ← همان، ص190ـ200؛ دبیرمقدم، 1383ش؛ سورن ، 1387ش؛ لنگاکر ، 2008).ظاهراً توجه به دستور زبان و دستورنویسی پدیده‌ای جهانی بوده و بشر براساس نیازهایش در طول تاریخ همواره به این پدیده زبانی توجه کرده‌است. سومریها و اکدیها، هندیان، یونانیان و رومیهای باستان، چینیهای ادوار میانه، عربها و یهودیها همگی مطالعات دستوری وسیعی بر روی زبانهای دلخواهشان انجام داده‌اند. به‌نظر می‌رسد عوامل محرک متعددی نظیر انگیزه‌های فلسفی، مذهبی و کاربردی در پویایی مطالعات دستور زبان مؤثر بوده‌است. بحث دربارة مطالعات دستوری و وجوه تفاوت و شباهت آنها و نیز تأثیر احتمالی هریک از این سنّتها بر یکدیگر و تأثر آنها از هم، پیش از هر چیز به شناخت روند تکامل دستور نیازمند است. سنّت دستورنویسی در جهان به دو دستة کلی سنّت شرقی (نظیر سنّت بین‌النهرینی، هندی، چینی، عبری و عربی ـ اسلامی) و سنّت غربی (یونانی ـ رومی) تقسیم می‌شود (← سورن، ص10).سنّت دستورنویسی در تمدنهای بین‌النهرین. مراحل نخستین آموزش دستور و دستورنویسی سنّتی را باید در تمدن سومریان جستجو کرد. آنان خط میخی را ابداع کردند. در حدود هزارة سوم پیش از میلاد، در مدرسه‌های آنان هم‌زمان با آموزش علومی چون گیاه‌شناسی، جانورشناسی، کانی‌شناسی و ریاضیات، دستور زبان نیز آموزش داده می‌شد (سویشر ، ص 53). از اواسط هزارة سوم پیش از میلاد، گویشوران زبانهای سامی شرقی نیز خط میخی را از سومریان آموختند و آن را در نوشتن زبانهای اَکدی و اِبلایی به‌کار بردند (واکر ، ص20؛ نیز ← خطّ، بخش3 : در ایران). در حدود دو هزار سال پیش از میلاد، با استیلای اَکِدیان بر سومر زبان اکدی جانشین زبان محاوره‌ای سومری شد، اما گونة نوشتاری زبان سومری کمابیش تا پایان حیات زبان اکدی (در حدود آغاز دوران مسیحیت) به‌کار می‌رفت (گلب ، ص 61). در حفاریهای باستان‌شناسان در 1343ش/ 1964 در ابلا (تلّ مردیخ، نزدیک حلب) حدود ده هزار لوحه یافت شده‌است که بخش عمده‌ای از آنها متعلق به قرون چهارم تا دوم پیش از میلاد و نوشته‌های موجود بر این الواح به زبان سومری است (واکر، ص 61ـ62). در میان این الواح تعدادی کتیبة دستوری قدیم‌تر موجود است که آنها را کاتبان اکدی تهیه کرده‌اند. قدیم‌ترین آنها، کتیبه‌های دستوری بابِلی کهن است که تاریخ تهیة آنها به 1700 تا 1600 پیش از میلاد می‌رسد. بر روی این کتیبه‌ها صیغگان افعال، صورتهای اسمی، ادوات و غیره در زبان سومری و اکدی در دو ستون ثبت شده‌است (← هیز، ص 349، 354ـ 359؛ برای اطلاع از جزئیات دستور زبان سومری ← اتسارت ، 2003؛ وودز ، 2008).از زبان آرامی دستور زبانی به‌جا نمانده، اما باتوجه به اهمیت و فراگیری این خط و زبان در دورة هخامنشیان (ﺣک : 559ـ 330قم) احتمالا سنّتی برای آموزش یا دستورنویسی برای این زبان وجود داشته‌است (← خط*، بخش 3 :در ایران).سنّت دستورنویسی هندی. سنّت دستورنویسی در هند با انگیزه‌های کاملاً مذهبی آغاز شد. زبان سنسکریت ودایی زبان مجموعه کهن‌ترین سرودهای دینی برهمایی، یعنی ریگ ودا، بود. این سرودها به سالهای حدود 1200 پیش از میلاد متعلق است. زبان این سروده‌ها در دوران هند باستان منسوخ شده‌بود و ازاین‌رو در هند باستان، طبقه‌ای از دانشمندان هندی وظیفه حفظ و آموزش تلفظ و نیز تعبیر و تفسیر صحیح سرودهای برهمایی را برعهده داشتند. به‌این ترتیب، توجه به بررسی زبان گسترش یافت. در نسلهای پیاپی دستورنویسان نه تنها زبان سرودها و نوشته‌های مقدس بلکه زبان طبقات اجتماعی بالای هندوان را بررسی کردند. آنان سبب اوج‌گیری سنّت زبان‌شناسی و به‌ویژه دستورنویسی هند باستان گردیدند و آرای تأثیرگذاری برای نسلها و سنّتهای پس از خود برجا گذاشتند (← مشکوة‌الدینی، ص 3ـ4). اولین نشانه‌های مطالعات دستوری در براهمنه‌ها، تفاسیر وداها، دیده می‌شود که در فاصلة سالهای 800 تا 500 پیش از میلاد نوشته شده‌اند. در براهمنه‌ها اصطلاحاتی دستوری نظیر حرف، مذکر، شمار و حالت دیده می‌شود؛ باوجود این، مهم‌ترین اطلاعات دستوری را در کتاب نیروکتا ، اثر یاسکه (قرن هفتم یا ششم پیش از میلاد)، می‌توان یافت. یاسکه در این کتاب از بیست دستورنویس پیش از خود یاد کرده‌است. او برای نخستین‌بار اجزای کلام را به چهار دسته اسم، فعل، حرف اضافه و ادات تقسیم کرده‌است (← ص 66؛ برای جزئیات ← همان، ص 53ـ71؛ نیز ← مجتبائی، ص 53).قدیم‌ترین دستور توصیفی موجود دربارة زبان سنسکریت، کتاب اشتادهیایی (هشت کتاب) نوشتة پانی‌نی در قرن ششم پیش از میلاد است که شرحی از قواعد صرفی و نحویِ گونة گفتاریِ زبان سنسکریت نواحیِ شمال‌غربی هند (بخشهایی از پاکستان کنونی) است. پانی‌نی در کتاب خود (ص XIX) از ده دستورنویس پیش از خود یاد کرده‌است که آثار هیچ‌یک از آنان در دست نیست.دو اثر بزرگ دیگر در زمینه دستور زبان سنسکریت تفسیر بزرگ مهابهاسیا نوشتة پاتنجلی و وارتیکه نوشتة کاتیانیه است، که درواقع بزرگ‌ترین مفسران دستور زبان پانی‌نی هستند (ایتکونن، ص70).کشف دستور پانی‌نی در اوایل سدة سیزدهم/ نوزدهم و اعلام نظر سرویلیام جونز دربارة خویشاوندی زبان سنسکریت با برخی زبانهای اروپایی سبب گسترش زبان‌شناسی تطبیقی و آغاز زبان‌شناسی جدید شد (← رابینز، ص 148؛ پانی‌نی، پیشگفتار کیتر، ص xv). روش دستورنویسی پانی‌نی بر نظریات لئونارد بلومفیلد ، از سردمداران ساختگرایی امریکایی، چارلز فیلمور، پایه‌گذار دستور حالت، و مایکل هلیدی ، از سردمداران زبان‌شناسی نقش‌گرا، اثر گذاشته‌است (← اندرسون ، ص 301؛ ایتکونن، ص 69؛ دبیرمقدم، 1390ش، ص180ـ182).سنّت دستورنویسی در ایران میانه نیز از سنّت دستورنویسی هند باستان تأثیر گرفته‌است. در میان آثار متعددی که در زمان شاپور اول ساسانی (ﺣک : 241ـ272م) از زبان یونانی و هندی به زبان پهلوی برگردانده شد، کتابی به‌نام ویاکرانه مشاهده می‌شود که دربارة صرف‌ونحو و قواعد زبان سنسکریت است (← مجتبائی، ص 57ـ58). دستورنویسی دورة اسلامی (نحو عربی) نیز از دستورنویسی هند اثر پذیرفته‌است.سنّت دستورنویسی در غرب. در سنّت دستورنویسی غربی آبشخور فلسفی بر آبشخور تعلیمی مرجح است، اما درنهایت این دو جریان فلسفی و عملی باهم آمیخته و به این سنّت شکل داده‌اند (سورن، ص 11ـ12). پیشینة دستورنویسی درغرب به سدة چهارم پیش از میلاد می‌رسد، افلاطون در کتاب سوفیست اسم و فعل را از هم متمایز کرده‌است. ارسطو جزئی بر آن افزوده و اجزای کلام را در زبان یونانی به اسم و فعل و حرف تقسیم کرده‌است. کامل‌ترین دستور یونانی را دیونوسیوس تراکیایی حدود صد سال پیش از میلاد نوشته‌است. او برای اولین‌بار دستور زبان را علمی مستقل دانست و در کتاب فن دستور تقسیم‌بندی هشتگانه‌ای از اجزای کلام ارائه کرد. این تقسیم‌بندی تا به امروز در دستورهای سنّتی غربی و غیرغربی باقی مانده‌است. با اضافه‌شدن مقولة صوت، تعداد اجزای کلام به نُه مقوله (اسم، صفت، فعل، ضمیر، حرف تعریف، حرف اضافه، قید، حرف ربط و صوت) رسیده‌است (باطنی، ص 17ـ18). تعریف دیونوسیوس تراکیایی (ص 33) از دستور نشان می‌دهد که سنّت دستورنویسی غرب تکیه بر زبان نوشتارگونه ادبی دارد. یونانیان سنّت دستورنویسی را، که ارسطو بنیان نهاده‌بود، گسترش دادند. این سنّت پس از غلبة امپراتوری روم بر یونان (در سده‌های سوم و دوم پیش از میلاد) از طریق دستورنویسان رومی مانند پریسکیانوس ، رمیئوس پاله‌مون و ایلیوس دوناتوس در غرب اروپا رواج یافت. در تمام طول قرون وسطا زبان لاتین اهمیت داشت و پس از آنکه این زبان به مجموعه‌ای از زبانهای رومیایی جدید نظیر فرانسوی، ایتالیایی، و اسپانیایی تبدیل شد نوشتن دستور برای این زبانها براساس زبان لاتین رواج یافت (← رابینز، ص 9ـ62؛ باطنی، ص 17ـ19).مهم‌ترین کار محققان زبانی قرون وسطا (به‌ویژه در اواخر این دوره) تدوین نظریه‌های دستوری با هدف ساختن دستوری جهانی بود. در همین زمان مسلمانان نیز به تدوین منظومه‌های دستوری، نظیر الفیة ابن‌مالک، پرداختند. یکی از وجوه تمایز میان دستوریان نظری و پیشینیان، تمرکز بر حوزة نحو بود. آنان در این حوزه روابط ساختاری چون عامل و معمول را مطرح ساختند. فکر ساختن دستوری جهانی در گذر زمان تداوم یافت تا آنکه در قرن چهاردهم/ بیستم چامسکی آن را به تحقق کامل رسانید (← رابینز، ص 74، 83؛ لا، ص 97).سنّت دستورنویسی عبری در اواسط قرون وسطا (قرون چهارم و پنجم/ دهم و یازدهم) به‌همت یهودیان اسپانیایی‌تبار و تحتتأثیر سنّت دستورنویسی عربی اسلامی شکل گرفت. به‌نظر می‌رسد این تأثیرپذیری نخست به‌سبب هم‌ریشه و هم‌ساختار بودن دو زبان عبری و عربی و سپس به‌سبب سیطرة عام مسلمانان بود. پس از قرون وسطا، دوران نوزایی در غرب افقهای تازه‌ای در عرصة مطالعات زبانی گشود. در این دوره با کاهش سلطه و سیطرة روحانیان و کلیسا، اروپاییان به مطالعة زبان عبری توجه ویژه‌ای نشان دادند و دستور زبانهای زیادی برای زبان عبری نوشته شد. برخی از این آثار کوشیده‌اند سنّت عربی ـ دستورنویسی عبرانی را با سنّت لاتین سازش دهند، اما موفق نشده‌اند و در این سنّت همچنان از اصطلاحات فنی و مقولات دستوری سنّت عربی/ اسلامی استفاده شده‌است (← رابینز، ص 96ـ97؛ شیپرز ، ص 61).از اوایل قرن چهاردهم/ بیستم در اروپا و امریکا گرایش تازه‌ای در زبان‌شناسی به‌وجود آمد که ساختگرایی نام گرفت. فردینان دو سوسور (متوفی 1331/1913) با بنیان‌نهادن شالوده‌های نظری نوین ساختگرایی بسیاری از سنّتهای دستورنویسی دیرین را بی‌اعتبار خواند و برای نوشتن دستور زبان روالهای تازه‌ای عرضه کرد (برای اطلاع بیشتر ← سوسور، 1949). در 1336ش/ 1957 چامسکی، که خود تعلیم‌یافته سنّت زبان‌شناسی ساختگرا بود و از نارساییهای آن آگاهی داشت، کتاب ساختهای نحوی دستور گشتاری (زایشی) را منتشر کرد و در 1344ش/ 1965 با چاپ کتاب ) جنبه‌های نظریه نحو (این نظریه را گسترش داد. در این بافت، علاوه‌بر زبان‌شناسان، فلاسفه و روان‌شناسان و منطق‌دانان نیز به‌دستور توجه کردند (← باطنی، ص 11؛ مشکوة‌الدینی، ص 65، 151). دستور زایشی در پنج دهة اخیر انشعابهای بسیاری یافته‌است، نظیر نظریة معیار، معیار گسترده، دستور حالت، دستور رابطه‌ای، نظریة حاکمیت و مرجع‌گزینی، دستور واژی ـ نقشی، دستور ساخت گروهی، برنامة کمینه‌گرا و نظریة بهینگی. اهمیت‌دادن به نحو به مثابة زایاترین بخش زبان، پایبندی به فلسفة عقل‌گرای دکارتی، و صورتگرایی وجه مشترک همگی آنهاست (دبیرمقدم، 1383ش، ص10، 20؛ برای اطلاع از عملکرد بخش نحو در برخی از این نظریه‌ها ← چامسکی، 1380ش، ص 169ـ210). متأخرترین نظریه‌های دستوری در بستر زبان‌شناسی شناختی شکل گرفت که شاخص‌ترین آنها دستورشناختی لنگاکر (2008) است. به‌این‌ترتیب مفهوم دستور که در نظریه‌های سنّتی غربی به نحو یا به صرف و نحو اطلاق می‌شد، در نظریه‌های زایشی و شناختی مفهومی کلان‌تر یافته و به‌معنای نظریه‌ای زبانی است که معرف دانش ذهنی سخنگویان زبان است. در این نظریه‌ها اصطلاح نحو و گاه صرف و نحو، معادل اصطلاح دیرین دستور سنّتی است.سنّت دستورنویسی غرب، در دو مقطع تاریخی بر سنّت دستورنویسی اسلامی تأثیر گذاشته‌است. نخست در اوج شکوفایی تمدن اسلامی و از طریق نهضت ترجمه در زمان خلفای عباسی (← ورستیگ ، 1993، ص 22ـ32) و دیگر در دوران افول تمدن اسلامی که این تأثیر تا عصر جدید و زمان حال نیز ادامه یافته‌است. در بخشهای بعدی مقاله تأثیر سنّت دستورنویسی غرب بر روند دستورنویسی زبانهای فارسی، ترکی و اردو نشان داده می‌شود. ازسوی‌دیگر، غربیان نیز در آغاز عصر نوزایی با در اختیار گرفتن دانش زبانشناختی مسلمانان به‌خصوص در حوزه‌های آواشناسی و صرف تأثیرات قابل توجهی از این سنّت پذیرفتند.سنّت دستورنویسی عربی/اسلامی. سنّت دستورنویسی عربی/ اسلامی با بیش از هزار سال قدمت، بر مبنای دو عامل اساسی یعنی مذهب و کاربرد استوار بوده‌است، هرچند که بعدها عوامل دیگری نظیر فلسفه نیز در این روند تأثیر گذاشتند. در آغاز بزرگ‌ترین انگیزه مسلمانان، صیانت از متن قرآن کریم و رسیدن به قرائت و فهم و تفسیری صحیح از آن بود. دومین انگیزه مسلمانان برای بسط سنّت زبان‌شناسی و دستورنویسی انگیزة تعلیمی بود، یعنی آموزش زبان قرآن به اقوام و ملل غیرعرب مسلمان در قلمرو اسلامی. به‌نظر می‌رسد سنّت دستورنویسی اسلامی بیش‌از هرچیز پاسخی ‌به ‌انگیزة ‌دوم بوده‌است(ابن‌خلدون، ج 1 : مقدمه، ص 754؛ نیز ← اوئنز ، 1997، ص 46ـ47).دوران‌ بالندگی سنّت ‌دستورنویسی عربی/اسلامی را سده‌های سوم تا پنجم دانسته‌اند. در سدة دوم و سوم دستور زبان عربی با ظهور دو مکتب بصره و کوفه شکل گرفت. در سدة چهارم با شکل‌گیری مکتب بغداد (← بغداد*، مکتب) و آشنایی با فلسفة یونانی دستورنویسی گسترش یافت و انگیزه‌های فلسفة ‌بنیاد جایگزین انگیزه‌های کاربردی دستورنویسی شد. آرای فیلسوفان یونانی، از طریق ترجمة آثار فلسفی و نیز مباحثات متکلمان معتزلی به میان مسلمانان راه یافت. رهیافت فلسفی به دستور مثلاً در پژوهشهای ابونصر فارابی (متوفی 339) یا ابوالقاسم زَجّاجی (متوفی 337) دیده‌می‌شود. در سدة پنجم با ظهور علوم جدید، به‌ویژه علم بلاغت و اصول فقه، معنی‌شناسی و تفسیر متن به اوج شکوفایی خود رسید، اما در سده‌های پنجم تا دهم، جز در موارد معدودی، بیشتر مطالعات دستوری در زمینة حفظ دستاوردهای دستوریان پیشین بود. در این دوره دانشمندان به شرح و تلخیص و گاه حاشیه‌نویسی آثار قبلی پرداختند (دین‌محمدی، ص30؛ نیز ← سمائی، ص 57ـ 59؛ لا، ص96).در سنّت زبان‌شناسی عربی/ اسلامی اصطلاح نحو معادل گرامر در سنّت زبان‌شناسی غربی است. محققان قرنهای اول هجری نحو را شامل مجموعه‌ای از بررسیهای زبانی می‌دانستند که در علم زبان‌شناسی نوین در چهارچوب آواها، ساختمان کلمه و ساختمان جمله تدوین می‌شود (حجازی، ص 63؛ نیز ← ابن‌جنّی، ج 1، ص 34). از قرن چهارم این اصطلاح در معنای محدودتر یعنی بررسی ساختمان جمله به‌کار رفت و در مقابل، برای بررسی ساختار زبان عربی اصطلاح علم‌العربیه یا العربیه به‌کار رفت (حجازی، ص 64). چگونگی پدیدآمدن علم نحو در میان مسلمانان و رشد و گسترش بسیار سریع آن در طول یکی دو قرن، از مهم‌ترین مسائل تاریخ و ادب عربی بوده‌است.بیشتر دانشمندان، واضع علم نحو را ابوالاسود دُؤَلی* (متوفی 69) دانسته‌اند که وی نیز آن را از امامعلی‌بن ابی‌طالب علیه‌السلام فراگرفته‌است (ابن‌ندیم، ص 69، به نقل از محمدبن اسحاق). انگیزة حضرت علی و یا ابوالاسود دؤلی از تدوین نحو، لغزشهایی بود که در کلام مردم عرب و غیرعرب در آن زمان دیده می‌شد. بیم اینکه زبان عربی ــ که زبان قرآن است ــ دچار نابسامانی گردد، حضرت علی و به تبع ایشان دیگر صحابه را بر آن داشت که زمینة دانش نحو را فراهم سازند (حجتی، ص 32؛ )دایرة‌المعارف زبان و زبانشناسی عربی( ، ج2، ص177ـ178).الکتاب (تألیف در 180) سیبویه*، از مردم بیضاء فارس، که کهن‌ترین دستور موجود زبان عربی است همانند اشتادهیایی پانی‌نی نه‌تنها پایه‌گذار سنّتی عظیم در زبان‌شناسی، بلکه برترین نماینده آن است (ایتکونن، ص 128). الکتاب شیوة توصیف دستور زبان عربی را همراه با شیوة تعلیم آن برای همیشه تعیین و تثبیت کرد. سیبویه نیز درست مثل تراکیایی بر پایه و اسلوبی تکیه داشت که پیشینیانش بنیان گذاشته‌بودند (رابینز، ص 98؛ نیز ← الکتاب*).نظریات متفاوتی دربارة پیشینة دستورنویسی عربی/ اسلامی وجود دارد. بسیاری از پژوهشگران این حوزه معتقدند این دستورنویسی در زمانی کوتاه پیشرفت بسیاری کرده و مفاهیم و روشهای آن تکامل یافته‌است. به‌نظر آنان چنین رشدی بی‌تأثر از زبانهای دیگر نبوده‌است (← مجتبائی، ص50ـ52).برخی از محققان به‌ویژه مستشرقان، همانند کارتر (ص 77)، بر این باورند که پیش از سیبویه در میان عربها دستور زبان به‌معنای علمی و مصطلح آن ــ یعنی چیزی که معادل گراماتیکوس یونانی باشدــ وجود نداشته‌است. واژة نحو در آن دوران به‌معنی طرز یا شیوة گفتار بوده و اندک زمانی پس از سیبویه و آشنایی مسلمانان با گرامر یونانی، کلمة نحو تغییر معنی داده و در عربی به‌معنای دستور زبان به‌کار رفته‌است. مرکس به تأثیرپذیری سنّت دستورنویسی مسلمانان از سنّت منطقی و فلسفی یونانی اشاره کرده‌است که مسلمانان با آن به‌واسطة مترجمان سریانی آشنا شده‌بودند. راندگرن ضمن تأیید نظر مرکس این تأثیرپذیری را حاصل ترجمه‌هایی از آثار ارسطو می‌داند که در دانشگاه جندیشاپور به فارسی درآمده‌بود (← ورستیگ، 1993، ص 22ـ23).ورستیگ، زبان‌شناس و مستشرق هلندی، در 1356ش/ 1977 در کتاب )عناصر یونانی در تفکر زبانشناختی عربی( به تأثیرپذیری مستقیم سنّت دستورنویسی عربی/ اسلامی از دستورنویسی یونانی (از راه تماس مستقیم دستوریان مسلمان در ادوار اولیة اسلامی با فرهنگ یونانی در ممالک فتح‌شدة امپراتوری روم شرقی) اشاره می‌کند. دانکی نظریه تأثیر سنّت دستورنویسی هندی بر نظریه‌های آوایی خلیل‌بن احمد* را مطرح کرده و گفته‌است که ترتیب حروف در کتاب العین شبیه ترتیب الفبای دوناگری* است. او این امر را حاصل ارتباط دستورنویسان اولیة اسلامی با هندیان دانسته‌است (← همان، ص 27). ورستیگ (1993، ص 27ـ28) نظر دانکی را رد کرده، زیرا به‌نظر وی محلی برای انتقال دانش دستوری بین هندیان و مسلمانان در دورة خلیل‌بن احمد و سیبویه وجود نداشته‌است. مجتبائی (ص 101ـ157) با طرح همانندیهای بسیار دیگری در حوزة نحو هندی و نحو عربی نظر دانکی را تأیید کرده و عوامل انتقال‌دهنده سنّت هندی را نحویان ایرانی‌تبار مکاتب بصره و کوفه دانسته‌است. کارتر (ص 88 ـ92) شکل‌گیری سنّت دستورنویسی عربی/ اسلامی و به‌ویژه اصطلاحات خاص این حوزه را متأثر از یک عامل درونی، یعنی اصول فقه و فقه، می‌داند. اگرچه به‌نظر می‌رسد نحویان قرون سوم و چهارم (همانند ابن‌سرّاج در کتاب اصول النحو) بی‌تأثر از شکوفایی اصول فقه نبوده‌اند، اما حقیقت آن است که الکتاب سیبویه ــ که همگان آن را نمونة اعلای سنّت دستورنویسی عربی/ اسلامی می‌دانندــ زمانی نوشته شد که هنوز علم فقه و اصول آن در میان مسلمانان به‌صورت کامل، ساماندهی نشده‌بود. به اعتقاد بوآس و همکاران او (ص 5) چهارچوبهای سنّت دستورنویسی عربی/ اسلامی، هر چه که بوده، به شیوه‌ای کاملاً متفاوت و خودساخته رشد و تکامل یافته‌اند.علاوه‌براین ساختار زبان عربی که شاخه‌ای از زبانهای سامی محسوب می‌شود، با ساختار زبانهای هندواروپایی که دو سنّت دستورنویسی هند و غرب بر آنها استوارند، به کلی متفاوت است؛ چنانچه سنّت دستورنویسی عربی برگرفته از هر یک از این دو سنّت بوده‌باشد، نمی‌توانسته چنین گویا از عهدة تبیین این زبان برآید، هرچند که میزان تأثر این سنّت از دیگر سنّتها در ادوار ثانویه (قرن چهارم به‌بعد یعنی زمان آشنایی مسلمانان با سنّت فلسفی یونان باستان) را در حد اصطلاح‌شناسی و برخی قالبهای کلی نمی‌توان انکار کرد (← مجتبائی، ص 27). به‌علاوه، توجه به روش‌شناسی مطالعات مکتب بصره ــ که سیبویه از دل آن برخاسته بودــ می‌تواند تفاوت مبنایی سنّت دستورنویسی غرب و عربی/ اسلامی را آشکار سازد. قرنها پیش از شکل‌گیری روند ساختارگرایی در زبان‌شناسی غربی در قرن سیزدهم/ نوزدهم، که متکی بر مطالعات میدانی و داده‌بنیاد (دربارة زبانهای سرخپوستان امریکا) بود، پژوهشگران مکتب بصره برای گردآوری داده‌های زبان عربی فصیح به بادیه به‌ویژه صحرای مرکزی، نجد، تهامه و حجاز سفر می‌کردند و سپس از دل این داده‌ها واژگان و قواعد زبان عربی را استخراج و دسته‌بندی می‌کردند (← دین‌محمدی، ص 41؛ نیز ← زَجّاجی، ص 65ـ66). این‌گونه دستورنویسی به مفهومِ جدیدِ دستور از دیدگاه زبان‌شناسان زایشی بسیار نزدیک است که آن را نخست در معنای دانش ذهنی و درونی گویشوران یک زبان و سپس به‌معنای روایت زبان‌شناسی از این دانش درونی به‌کار می‌گیرند.مسلمانان و مستشرقان الکتاب را به‌عنوان شناسنامة سنّت دستورنویسی اسلامی پس از گذشت قرنها بررسی کرده‌اند. در چند دهة اخیر آثاری دربارة انطباق آن با نظریه‌های جدید نحوی و زبان‌شناختی شکل گرفته‌است (برای نمونه ← اوئنز، 1988، ص 228ـ231؛ ایتکونن، ص 125ـ169؛ بوآس و همکاران، فصل 2؛ گلشنی، ص 227). بررسی آثار سیبویه نشان می‌دهد که وی زبان‌شناس و دستورنویسی همه‌سونگر و روشمند است که وی را باید فرا زبان‌شناسی همه‌زمانی دانست (←دبیرمقدم، 1389ش، ص 41ـ42).منابع : ابن‌جِنّی، الخصائص، چاپ محمدعلی نجار، ]قاهره 1372ـ1376/ 1952ـ 1957[، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ ابن‌خلدون؛ ابن‌ندیم (تهران)؛ محمدرضا باطنی، نگاهی تازه به دستور زبان، تهران 1356ش؛ ژرژ بوآس، ژان پاتریک گیوم، و جمال‌الدین کولوغلی، سیر زبانشناسی در جهان اسلام: دیرینه زبانشناسی عربی، ترجمة علی میرعمادی، تهران 1376ش؛ نوآم چامسکی، دانش زبان: ماهیت، منشأ و کاربرد آن، ترجمة علی درزی، تهران 1380ش؛ محمود فهمی حجازی، زبان‌شناسی عربی، ترجمة حسین سیدی، تهران 1379ش؛ محمدباقر حجتی، «از ابی‌الاسود تا سیبویه، یا، سیری در پیدایش نحو و تطور آن تا عصر سیبویه»، در 25 مقاله تحقیقی فارسی درباره سیبویه: ارائه‌شده به کنگره جهانی بزرگداشت دوازدهمین قرن درگذشت سیبویه، دانشگاه پهلوی، 7 تا 12 اردیبهشت 1353، به‌اهتمام محمدحسین اسکندری، شیراز: دانشگاه پهلوی، 1354ش؛ محمد دبیرمقدم، «زبان‌شناسی علمی شرقی»، در جشن‌نامه استاد دکتر سلیم نیساری، زیرنظر غلامعلی حدادعادل، تهران: فرهنگستان زبان و ادب فارسی، 1390ش؛ همو، زبانشناسی نظری : پیدایش و تکوین دستور زایشی، تهران 1383ش؛ همو، «سیبویه : زبانشناس و دستورنویس»، دستور: ویژه‌نامه نامه فرهنگستان، ج 6 (اسفند 1389)؛ غلامرضا دین‌محمدی، مبانی زبان‌شناسی در جهان اسلام، تهران 1389ش؛ دیونوسیوس تراکیایی، فن دستور، ترجمة کورش صفوی، تهران 1385ش؛ عبدالرحمان‌بن اسحاق زَجّاجی، الایضاح فی علل النحو، قاهره ] 1959[؛ جلیل ساغروانیان، فرهنگ اصطلاحات زبانشناسی: موضوعی ـ توصیفی، مشهد 1369ش؛ مهدی سمائی، تاریخچه‌ی آواشناسی و سهم ایرانیان، تهران 1388ش؛ پیتر آ. ام. سورن، تاریخ زبان‌شناسی (بخشی از کتاب زبان‌شناسی در غرب)، ترجمه علی‌محمد حق‌شناس، تهران 1387ش؛ کلاریس سویشر، خاور نزدیک باستان، ترجمة عسکر بهرامی، تهران 1383ش؛ عبدالکریم گلشنی، «سیبویه و مستشرقین»، در 25 مقاله تحقیقی فارسی دربارة سیبویه، همان؛ ویون لا، «تاریخ زبان‌شناسی»، در زبان‌های دنیا : چهارمقاله در زبانشناسی، ترجمه کورش صفوی، تهران: سعاد، 1384ش؛ فتح‌اللّه مجتبایی، نحو هندی و نحو عربی: همانندیها در تعریفات، اصطلاحات و طرح قواعد، تهران 1383ش؛ مهدی مشکوة‌الدینی، سیر زبانشناسی، مشهد 1381ش؛ کریستوفر واکر، تاریخ خط میخی، ترجمة نادر میرسعیدی، تهران 1386ش؛ جان لوئیس هیز، اصول دستور زبان سومری و تاریخ و باستانشناسی، ترجمه ف. عباسی، تهران 1389ش؛Stephen R. Anderson, Phonology in the twentieth century: theories of rules and theories of representations, Chicago 1985; Hadumod Bussmann, Routledge dictionary of language and linguistics, tr. and ed. Gregory Trauth and Kerstin Kazzazi, London 1996; M.G. Carter, "Les origins de la grammaire arabe", Revue des études islamiques, 40 (1972); Noam Chomsky, Aspects of the theory of syntax, Cambridge 1969; David Crystal, The Cambridge encyclopedia of Language, Cambridge 1991; Dietz Otto Edzard, Sumerian grammar, Leiden 2003; Encyclopedia of Arabic language and linguistics, ed. Kees Versteegh, Leiden: Brill, 2006-2009, s.v. "Grammatical tradition: approach.3: The aims of grammar" (by Jean-Patrick Guillaume); Encyclopedic dictionary of applied linguistics: a handbook for language teaching, ed. Keith Johnson and Helen Johnson, Oxford 1999, s.v. "Grammar" (by John Roberts); Ignace Jay Gelb, A study of writing, Chicago 1963; Esa Itkonen, Universal history of linguistics: India, China, Arabia, Europe, Amsterdam 1991; Ronald W. Langacker, Cognitive grammar: a basic interoduction, Oxford 2008; Jonathan Owens, "The Arabic grammatical tradition", in The Semitic languages, ed. Robert Hetzron, London: Routledge, 1997; idem, The foundations of grammar: an introduction to medieval Arabic grammatical theory, Amsterdam 1988; Pānini, Astādhyāyī of Pānini, tr. Sumitra M. Katre, Delhi 1989; Robert Henry Robins, A short history of linguistics, London 1980; Ferdinand de Saussure, Cours de linguistique générale, ed. Charles Bally and Albert Sechehaye, Paris 1949; Arie Schippers, "The Hebrew grammatical tradition", in The Semitic languages, ibid; C. H. M. Versteegh, Arabic grammar and Qur'ānic exegesis in early Islam, Leiden 1993; idem, Greek elements in Arabic linguistic thinking, Leiden 1977; Christopher Woods, The grammar of perspective: the Sumerian conjugation prefixes as a system of voice, Leiden 2008; Yāska, The Nighantu and the Nirukta: the oldest Indian treatise on etymology, philology and semantics, ed. Lakshman Sarup, Delhi 1998.3) دستور زبان فارسی، نخستین‌بار حبیب اصفهانی در کتاب دستور سخن (استانبول 1289) اصطلاح دستور را به‌معنای مجموعه قواعد آوایی، ساخت‌واژی و نحوی زبان فارسی به‌کار برد (← همایی، ص 127). فارسی‌زبانان دستوردان، در طول تاریخ کمتر به زبان فارسی توجه کرده‌اند و بیشتر تلاششان صرف مدوّن‌ساختن قواعد زبانهای دیگر، از جمله عربی، شده‌است. آنچه دربارة قواعد زبان فارسی نوشته شده، بیشتر اثر ترکها و هندیهاست که به‌سبب رواج زبان فارسی در سرزمینهایشان، به این زبان دلبسته یا نیازمند شده‌بودند (← سپنتا، ص 50ـ51).دستورنویسی در ایران از دوران باستان وجود داشته و از سنّت دستورنویسی هند تأثیر گرفته‌است. در کتاب دینکرت آمده‌است که بسیاری از آثار علمی هندی در روزگار شاپور اول (ﺣک : 226ـ241م)، پادشاه ساسانیان، به زبان پهلوی برگردانده شد که دو کتاب ویاکرنه و کاتنتره در قواعد زبان سنسکریت از آن جمله است (مجتبائی، ص 20).تاریخچة دستورنویسی برای زبان‌فارسی در دو ردة کلان بررسی می‌شود: رساله‌های دستوری که به زبانهای غیرفارسی نوشته شده‌اند؛ و رساله‌های دستوری که به زبانِ فارسی تألیف شده‌اند.1) رساله‌های دستوری به زبانهای غیرفارسی. از کهن‌ترین منابع دستوری غیرفارسی منطق‌الخَرس فی لسان‌الفُرس، به زبان عربی است. این کتاب اثر اثیرالدین ابوحیان اندلسی* (متوفی 745) است و اکنون موجود نیست، اما در فوات‌الوفیات ابن‌شاکر کُتبی (متوفی 746؛ ج 4، ص 79) از آن نام برده شده‌است (نیز ← همایی، ص 124).ابن‌مُهَنّا (متوفی 828) از دیگر دستورپردازان کهن بوده‌است که در دورة مغول کتابی به عربی برای آموزش زبانهای ترکی، مغولی و فارسی تألیف کرده و ضمن آن به قواعد صرف و نحو پرداخته‌است. او تألیف خود را حِلیة‌الانسان و حُلبة‌اللسان نامیده‌است. ابن‌مهنّا در قسم نخست کتاب خود زبان فارسی را آموزش داده‌است. بخش عمدة کتاب دربارة یافتن برابرهای فارسی برای واژگان عربی است. به‌عبارت دیگر، چند باب از این کتاب همچون فرهنگ‌نامة کوچک عربی ـ فارسی است (← ص 35ـ37). از نکته‌های توجه‌برانگیز اثر ابن‌مهنّا توجه او به‌گونة عامیانه زبان فارسی است. برای نمونه، او آوردن «ب» را در آغاز فعلهای امر قاعده‌ای دانسته‌است که در برخی از کاربردهای مردم رعایت نمی‌شود (← ص 7؛ برای دیگر نمونه‌های توجه نویسنده به زبان مردم ← ص 9، 12، 17). احمدبن ابراهیم داعی*، ادیب ترک‌زبانِ سدة هشتم و نهم، نیز کتابی با عنوان مفردات نوشته‌است. این کتاب چهار بخش دارد. در بخش سوم آن قواعد دستوری زبان فارسی توضیح داده شده‌است (چتین و مقدم، ص 62ـ63). الگوبرداری از شیوة دستورنویسی عربی در مباحث مهم این کتاب آشکار است (همانجا).تاج‌الرؤوس و غرّة‌النفوس، اثر احمدبن اسحاق قیسری (قیصری) در سدة نهم، حاوی مطالبی دربارة اسم و فعل و حرف فارسی است که اگرچه ارزش تحقیقی چندانی ندارد، ازنظر تاریخچة دستورنویسی دارای اهمیت است (← صفا، ج 4، ص 115ـ116). وسیلة‌المقاصد الی احسن المراصد نیز اثری منظوم به ترکی است که رستم مولوی آن را در بیان قواعد زبان فارسی در آغاز سدة دهم سروده‌است (همان، ج 4، ص 116).سرویلیام جونز* ، خاورشناس، حقوق‌دان و زبان‌شناس انگلیسی، در 1185/1771 کتابی باعنوان )دستور زبان فارسی( نوشت. هدف نویسنده آموزش زبان فارسی به انگلیسی‌زبانان بود. او سال بعد اثر خود را به زبان فرانسه نیز برگرداند (ساجدی، ص 174، 182). شواهد کتاب همه از متون ادبی کهن فارسی انتخاب شده‌است (← زندی‌مقدم، ص 116). نویسنده به خط توجه بسیار داشته و مباحث آوایی را هم برپایة آن مطرح کرده‌است (همان، ص 117). البته در این کتاب فصلی به عروض و قافیه و مباحث شعری اختصاص داده شده‌است که با موضوع اصلی کتاب هماهنگی ندارد (همان، ص 118). سرویلیام جونز (ص I) زبان فارسی را خوش‌آهنگ دانسته و ترکیب را از فرایندهای ممتاز و کارآمدِ آن برشمرده‌است.لامسدان نیز کتابی به نام ) دستور زبان فارسی( نوشته که در 1225/1810 در کلکته به‌چاپ رسیده‌است (جهان‌ختک، ص 108). نویسنده در انتخاب شواهد دستوری به زبان ادبی کهن توجه کرده و گاه از فارسی معاصر نیز شواهدی آورده‌است (← زندی‌مقدم، ص 116). او اغلب به مباحث نحوی پرداخته و در میان آن گاه به نکته‌هایی صرفی دربارة اتباع و اسمهای عدد و اسمهای جمع نیز اشاره کرده‌است (همان، ص 117). نویسنده در تألیف این دستور تحت‌تأثیر زبان عربی بوده و مطالب بسیاری دربارة کاربرد کلمه‌های عربی در فارسی آورده و از اصطلاحات و دسته‌بندیهای صرف و نحو عربی استفاده بسیار کرده‌است (جهان‌ختک، ص 15).دانکن فوربس نیز در 1278/1861 کتاب )دستور زبان فارسی( را، با هدف آموزش‌دادن زبان فارسی به انگلیسی‌زبانان، نوشت. او همة شواهد دستوری خود را از متون ادبی برگرفته‌است (← زندی‌مقدم، ص 116). نویسنده بیش از آنکه به صورتهای آوایی توجه کند، بر خط تکیه کرده و مباحث آوایی را نیز براساس آن توضیح داده‌است (همان، ص 117).جان پلاتس و جرج رنکینگ نیز در 1329/1911 کتاب )دستور زبان فارسی( را تألیف کردند. نویسندگان در پی آموزش فارسی به انگلیسی‌زبانان بودند. آنان در کتاب خود به آموزش قواعد زبان عربی نیز پرداخته‌اند. شواهد دستوری کتاب هم از متون ادبی کهن و هم از فارسی معاصرِ آنان برگرفته شده‌است (← همان، ص 116). در این اثر نیز بیش از آنکه به صورتهای آوایی توجه شود، بر خط تکیه شده و مباحث آوایی نیز برپایة آن توضیح داده شده‌است (همان، ص 117). در این کتاب، همچنین مطالبی دربارة عروض و قافیه و گونه‌های شعر فارسی گنجانده شده‌است (همان، ص 118).فیلات در 1336/1918 برای کسانی که می‌خواستند فارسی را از طریق زبان انگلیسی فرابگیرند، کتابی باعنوان )دستور زبان پیشرفتة فارسی( نوشت که در 1337/1919 در کلکته به‌چاپ رسید. فیلات در این کتاب از عربی هم تأثیر گرفته و پیوستی را به توضیح دادن قواعد زبان عربی اختصاص داده‌است. وی در کتاب مفصّل خود برای مباحث دستوری آمیخته‌ای از شواهد فارسی ادبی کهن و فارسی معاصر خود را به‌کار گرفته‌است (← زندی‌مقدم، ص 116). فیلات بیش از آنکه به صورتهای آوایی توجه کند بر خط تکیه کرده‌است و مباحث آوایی را نیز براساس آن توضیح داده‌است (همان، ص 117).)دستور زبان فارسی( اثری است که آن لمتون در 1332ش/1953 نخستین چاپ آن را انتشار داد. هدف مؤلف آموزش فارسی معاصر به دانشجویان و آشناسازی آنان با فارسی متعارف و رسمی بوده‌است. این دستورنویس گاه در تعیین تلفظ برخی از حروف دچار لغزش شده‌است (← سپنتا، ص 55). برخی از جمله‌هایی که نویسنده برای مثال به‌کار برده‌است با ساختار زبان فارسی مطابقت ندارد و تحت تأثیر نحو زبان انگلیسی است (همان، ص 56، 60). نویسنده در کتاب خود، قواعدی از زبان عربی را نیز توضیح داده‌است (زندی‌مقدم، ص 116). تمرینهایی برای دستورآموزان در این کتاب گنجانده شده‌است که جنبة آموزشی آن را بیشتر آشکار می‌سازد (همان، ص 117).اثر دیگر در این زمینه، دستور زبان فارسی معاصر اثر ژیلبر لازار است که در 1336ش/ 1957 در فرانسه منتشر شد.برگردان انگلیسی این اثر در 1371ش/1992 به چاپ رسید و در 1384ش، مهستی بحرینی ترجمة فارسی آن را منتشر کرد. لازار ویرایش جدید این اثر را در 1385ش/ 2006، با همکاری یان‌ریشار ، رخساره حشمتی و پولت سامولیان به‌چاپ رساند. در این دستور زبان، برخلاف اغلب دستورهای دیگر، به زبان زندة نوشتاری و گفتاریِ فارسی‌گویان پرداخته شده‌است (← لازار، مقدمة مهستی بحرینی، ص XIII). شواهد دستوری این کتاب از آثار نویسندگانی چون صادق هدایت*، سیدمحمدعلی جمالزاده*، صادق چوبک* و نیز گفتار مردم کوچه و بازار برگرفته شده‌است (همان مقدمه، ص XV-XIII). روش نویسندة علمی و مبتنی بر وصف دقیق مقوله‌های دستوری است و ازاین‌رو اغلب مطالب آن همچنان اعتبار دارد. دستور لازار در چهار بخش نظام آوایی و خط، صرف، نحو، و روند شکل‌گیری واژه‌ها تدوین شده‌است.روبینچیک نیز در 1339ش/ 1960 دستوری با عنوان )دستور زبان فارسی نوین( نگاشت. وی بیشتر در پی شرح زبان فارسی بوده‌است تا آموزش آن. او برای توضیح‌دادن مباحث دستوری از شواهد فارسی معاصر بهره برده و به مباحثی چون واژگانی‌شدن واژه‌های مرکّب و حروف اضافه پیشین و پسین نیز پرداخته‌است (زندی‌مقدم، ص 116ـ119).)دستور زبان فارسی نوین( ، تألیف جان آندرو بویل در 1345ش/1966 به‌چاپ رسید. مؤلف در بخش «الفبا و تلفظ» به خطا نظام واجی عربی را به‌جای فارسی وصف کرده‌است. برای مثال، تلفظ «ص»، «ث»، «س» را در زبان فارسی (همانند نظام واجی عربی) متفاوت از یکدیگر و به‌صورت Ş ، S، Sآورده یا «ط» (t) را از «ت» (t) متمایز دانسته‌است (← ص 1ـ2). علاوه‌بر این مؤلف در تعیین ساختار هجایی زبان فارسی خطاهایی داشته‌است. برای نمونه در هیچ کلمه‌ای همزه آغازی را درج نکرده‌است. مثلاً واژة آب را به‌صورت āb یا ابر را به‌صورت abr نشان داده‌است (← ص 9ـ10). شواهد دستوری کتاب از فارسی معاصر گرفته شده‌است (زندی‌مقدم، ص 116). او فارسی مؤدبانه را از فارسی معمولی به‌لحاظ سبکی، متمایز ساخته و تفاوت مطابقت فعل و فاعل را در این دوگونه نشان داده‌است (همان، ص 119).پژوهشگری به نام تکستون نیز در 1357ش/ 1978 کتابی با نام )درآمدی بر دستور زبان فارسی( نگاشت و در بخش یکم و دوم و سوم آن به‌ترتیب به فارسی معاصر و فارسی کهن و فارسی عامیانه پرداخت (← همان، ص 120). کتابِ او بیشتر توصیفی بود تا آموزشی. تکستون از دستور عربی تأثیر گرفته و پیوستی دربارة قواعد عربی به کتاب خود افزوده‌است. شواهد دستوری کتاب برگرفته از فارسی معاصر است (همان، ص 116). مباحث صرفی و نحوی بدون تمایز و به‌طور پراکنده در این اثر مطرح شده‌است (همان، ص 118).گرنوت ویندفور در 1358ش/1979 کتاب )دستور زبان فارسی: تاریخ و وضع مطالعه آن( را نوشت که بیشتر توصیفی است و شواهد دستوری آن از فارسی معاصر انتخاب شده‌است (← همان، ص 116). او برخلاف بسیاری از دستورنویسان دیگر، مباحث کتاب خود را از جمله‌بندی فارسی آغاز کرده و سپس به آواشناسی و واژگان پرداخته‌است (همان، ص 117). در این کتاب پاره‌ای از مباحث صرفی مانند اسمهای مرکّب و مشتق و نیز تصریف فعل، در بخش نحو مطرح شده‌است (همان، ص 118). ویندفور برخی از ویژگیهای گونة عامیانة فارسی را نیز در این کتاب توضیح داده‌است (همان، ص 119ـ120).کتاب )زبان فارسی( اثر شهرزاد ماهوتیان در 1376ش/ 1997 به زبان انگلیسی منتشر شد. این اثر بیشتر توصیفی است و شواهد دستوری آن از فارسی معاصر گرفته شده‌است (همان، ص 116). ماهوتیان در این کتاب به‌ترتیب به مباحث نحو، صرف، واج‌شناسی، «اندیش‌آوا» و صوت، و واژگان پرداخته‌است (همان، ص 117). نویسندة زبان فارسی را از دیدگاه رده‌شناسی زبان بررسی کرده و گاه برخی از ویژگیهای زبان فارسی را با چند زبان دیگر سنجیده‌است (همان، ص 120). وصف دستوری این کتاب براساس زبان فارسی تحصیل‌کردگان تهرانی است (همانجا). این کتاب در 1378ش باعنوان دستور زبان فارسی از دیدگاه رده‌شناسی، به قلم مهدی سمائی به فارسی ترجمه شد.2) رساله‌های دستوری به زبان فارسی. دستور دبیری یا آیین دبیری که به قلم محمدبن عبدالخالق میهنی در نیمه‌های سدة ششم نوشته شد، از کهن‌ترین منابعی است که در آن پاره‌ای از نکات دستور زبان فارسی دیده می‌شود. بیشتر مطالب کتاب دربارة شیوة دبیری و نگاشتن نامه‌های دیوانی است، اما نویسنده هنگام توضیح در زمینة دستور خط فارسی به قواعد دستور زبان هم اشاره کرده‌است (← دستور دبیری*).المعجم فی معاییر اشعارالعجم* به قلمِ شمس قیس رازی در اوایل سدة هفتم نوشته شده‌است. این کتاب در عروض فارسی است و در آن مطالبی دربارة ادوات و حروف و برخی دیگر از کاربردهای دستوری و صرفی وجود دارد (همایی، ص 122). مطالبی دربارة آواشناسی زبان فارسی، از جمله تلفظ الف ممدوده و مقصوره، دال و ذال، اشباع و تشدید نیز در کتاب گنجانده شده‌است (← شمس قیس، ص 211ـ212، 221، 303). نکتة مهم آنکه شمس قیس خود (ص 205) از نبود مرجعی برای تشخیص قواعد درست از نادرست انتقاد کرده‌است.در برخی واژه‌نامه‌های فارسی نیز به قواعد زبان فارسی پرداخته شده‌است، از جمله در فرهنگ جهانگیری* نگاشتة جمال‌الدین حسین اینجو در 1017. در این فرهنگ اطلاعات مفصّلی دربارة واجهای زبان فارسی، صیغه‌های فعل، پسوندها، حروف ربط و مانند آن آمده‌است (صنیع، ص 45، 48، 50، 52ـ 56). در مقدمة کتاب برهان قاطع* نوشتة محمدحسین‌بن خلف تبریزی در 1062، نیز مختصری در صرف و اشتقاق فارسی آمده‌است. بسیاری از مطالب دستوری این کتاب برگرفته از فرهنگ جهانگیری است (همان، ص 76). در فرهنگ رشیدی نگاشتة عبدالرشیدِ تَتَّوی*، که در 1064 تألیف شد، نیز مطالبی دربارة قواعد آوایی و صرفی زبان فارسی دیده می‌شود، از جمله تبدیل حروف به یکدیگر، توضیح اِماله، حاصل مصدر و پسوندهای صفت‌ساز (همان، ص 80ـ81).از کهن‌ترین رساله‌های دستور زبان فارسی منهاج‌الطلب اثر محمدبن حکیم زَینَمی شَندونی چینی است که در 1070 در چین نگاشته شده‌است. هدف نویسنده آشناساختن غیرفارسی‌زبانان با زبان فارسی بوده‌است. تألیف این اثر نشان‌دهندة نیاز به آموختن زبان فارسی در چین آن دوره است. مؤلف در سرآغاز کتاب به این نکته اشاره کرده‌است (← ص 2). زینمی در نوشتن این اثر با درنظر داشتن صرف و نحو عربی کتاب را با تقسیم کردن کلمات فارسی به اسم، فعل و حرف آغاز کرده‌است. این دستورِ نسبتاً مختصر، از نظر تاریخ دستورنویسی فارسی بسیار اهمیت دارد و سرچشمة برخی از دسته‌بندیهای کتابهای دستور کنونی در آن یافت می‌شود.قواعد صرف و نحو فارسی به قلم عبدالکریم‌بن ابی‌القاسم ایروانی ملاباشی، از نخستین کتابهای دو سدة اخیر است که در دستور زبان فارسی نوشته شده‌است. این اثر که در دورة محمدشاه قاجار (ﺣک : 1250ـ1264) نگاشته شد، در 1262 در تبریز به‌چاپ رسید. مؤلف کتاب را برای فرزندش نگاشته و در آن گاهی به سروده‌های فارسی‌گویان استشهاد کرده‌است. این اثر در چهار بخش (فایده) نوشته شده و حاوی مطالبی دربارة برتری زبان فارسی و عربی بر دیگر زبانها و نیز نکاتی دربارة حروف مفرد و مرکّب فارسی و دیگر قواعد زبان است (خواجه‌الدین، ص 282ـ284).براهین‌العَجَم فی قوانین المُعْجَم محمدتقی سپهر*، که در 1272 نگاشته شده، در موضوع عروض است. در این اثر مطالبی دربارة انواع حرفها در زبان فارسی آمده‌است که افزون بر ارزش آواشناختی، ارزش دستوری هم دارد (صنیع، ص 85).در 1273، محمدکریم‌خان کرمانی مجمع‌الرسائل ادبی در صرف و نحو و املاء زبان فارسی را نوشت که با مقدمة احمد بهمنیار در 1325ش منتشر شد. این اثر شامل دو رسالة فارسی به نام صرف و نحو فارسی و تنبیه الأدبا، و دو رسالة عربی به نام تعلیم‌الکتاب و تقویم‌اللسان بود. قسمتهای فارسی این کتاب در 1352ش به چاپ دوم رسید. مؤلف این اثر نسبتاً مفصّل، که برپایة ساختار زبان عربی نگاشته شده، در جداسازی مباحث صرف و نحو فارسی در میان دستورنویسان فارسی پیشگام است (صادق‌پور، ص 67).در مقدمة فرهنگ انجمن آرای ناصری نیز که در 1286 نوشته شده‌است، رضاقلی‌خان هدایت* به پیروی از برهان قاطع و فرهنگ جهانگیری قسمتی از قواعد زبان فارسی را نوشته که مفصّل‌تر و جامع‌تر از فرهنگهای پیشین است (← همایی، ص 124). این کتاب که بیشتر مطالب آن تکرار گفته‌های پیشینیان است، در 1288 در تهران به‌چاپ رسید. حاصل‌مصدر، کلمات نسبت، اضداد، «را»ی اضافه و تغییر الفاظ برخی از مباحث این کتاب است (صنیع، ص 182ـ185). نویسنده در این کتاب پاره‌ای از بیتهای معروف را به‌عنوان شاهد دستوری آورده‌است (برای نمونه ← همان، ص 218، 223، 226، 229).دستور سخن، اثر حبیب اصفهانی، سرآغاز دستورنویسی مستقل فارسی است. دستور سخن در 1289 در استانبول به‌چاپ رسید. توجه به دستورهای اروپایی در کار حبیب اصفهانی آشکار است. برای نمونه او مسئلة وجه فعل را از آن دستورها برگرفته‌است (مظاهری و همکاران، ص 96ـ97). تأثیرگرفتن از دستورهای اروپایی سبب شده که نویسنده گاه دسته‌بندیهایی قائل شود که با زبان فارسی سازگاری ندارد (همان، ص 105؛ نیز ← حبیب اصفهانی*).در 1304/1887، کتاب )دستور فراگیر انگلیسی ـ فارسی( ، نوشتة فردی به‌نام سیدعبداللطیف ، در بمبئی به‌چاپ رسید. این کتاب از کهن‌ترین دستورهای فارسی در شبه‌قاره است. بخش نخست کتاب به دستور زبان انگلیسی اختصاص دارد و بخش دوم آن دربارة زبان فارسی و به زبان فارسی است. این اثر نیز براساس ساختار کتابهای دستور اروپایی نوشته شده‌است. مؤلف کلمه‌های فارسی را به هشت دسته اسم، صفت، ضمیر، فعل، ظرف، حرف، عطف و حرف ندا تقسیم کرده‌است (جهان‌ختک، ص 21ـ22، 109). سیدعبداللطیف فقط به صَرف فارسی نپرداخته و باب سوم بخش فارسیِ کتاب خود را به مباحث جمله‌بندی اختصاص داده‌است (همان، ص 21ـ22).دستور پارسی‌آموز، به قلم عبیداللّه عبیدی سهروردی جهانگیرنگری (متوفی 1306)، در پنج جلد از دیگر آثار در این زمینه است که سه جلد آن به‌ترتیب در سالهای 1290 و 1294 و 1300 در آگره (اکبرآباد) هند به‌چاپ رسیده‌است. گرایش به سره‌نویسی و کاربرد واژه‌های دساتیری در این اثر آشکار است (رادفر، ص 100). برخی از دسته‌بندیهای مؤلف دربارة صفت و فعل درخور توجه است و متفاوت با دیگر دستورهاست (← همان، ص 102، 105ـ106). نویسنده در این کتاب اشعاری هم برای استشهاد مباحث دستوری آورده‌است (همان، ص 108).کتاب دیگر تنبیه‌الصبیان، نوشتة محمدحسین مسعود انصاری، مختصری در قواعد فارسی است که در 1298 در استانبول چاپ شده‌است. در این اثر برای معانی ادوات و قیود فارسی شواهدی از سروده‌های سخنوران قدیم آمده‌است (← همایی، ص 126). تنها مطلب تازة کتاب دربارة عیوب خط فارسی و ضرورت تغییر آن است (صنیع، ص 239).کتاب لسان‌العجم را میرزاحسن‌بن محمدتقی طالقانی در 1305 برای تدریس در دارالفنون نوشت که در 1316 به‌چاپ رسید. در این اثر تقلید از صرف و نحو زبان عربی آشکار است؛ تقسیم کردن کلمات به اسم و فعل و حرف و مشتق دانستن ماضی از مصدر و مضارع از ماضی، نمونه‌هایی از آن است (همایی، ص 128).دبستان پارسی، نوشتة حبیب اصفهانی، در 1308 در استانبول به‌چاپ رسید و در 1324 در تبریز تجدید چاپ شد. این اثر همچون کتاب نخست او، یعنی دستور سخن، در ایران کمتر شناخته شده‌است. حبیب اصفهانی کلمه‌های فارسی را در ده قسم آورده‌است: اسم، صفت، ضمیر، کنایات، فعل، فرع فعل، متعلقات فعل، حروف، ادوات و اصوات. او مصدر را اصل فعل دانسته و به شش قسم اصلی، جعلی، بسیط، مرکّب، تخفیفی (مرخّم) و دومی بخش کرده‌است (همانجا). حبیب اصفهانی قواعد زبان عربی را که در کتاب پیشین خود مطرح کرده‌بود، در این اثر تکرار نکرده و این کتاب را به قواعد فارسی اختصاص داده‌است (صنیع، ص 117).نامة زبان‌آموز تألیف ناظم‌الاطباء* که در 1316 نگاشته شد، به‌گونه‌ای دنباله کار محمدکریم‌خان کرمانی است. با این تفاوت که ناظم‌الاطباء قواعد عربی را از فارسی مجزا ساخته و کتاب خود را به دستور زبان فارسی اختصاص داده‌است. شماری از مطالب این کتاب برگرفته از آثار پیشینیان است و مؤلف در این موارد مآخذ مطالب خود را ذکر نکرده‌است (← همان، ص 252). او به فارسی‌نویسی سره گرایش داشته و به‌جای برخی از اصطلاحات رایج دستوری، برابرهای فارسی به‌کار برده‌است. به‌نظر نویسندة این اثر، نباید قاعده‌های زبان عربی را به دستور زبان فارسی تحمیل کرد (همان، ص 254ـ255).دستور زبان فارسی، تألیف غلامحسین کاشف، از دستورهای مفصّل است که در 1329 در استانبول به‌چاپ رسیده‌است. این اثر از اصولی‌ترین و منظم‌ترین کتابهای دستور سنّتی است. در پایان کتاب، فصلی دربارة قواعد نقطه‌گذاری و خط‌فارسی به نام اِعجام آمده که متأثر از کتابهای فرنگی است (← کاشف، ص 293 به‌بعد). مؤلف در دیباچة اثر خود (ص 3ـ4) آورده‌است که دستور زبان فارسی را به‌طور ساده و با اصول جدید تألیف کرده، زیرا تا روزگار وی دستوری منتظم و مناسب زمان در دست نبوده و از همه مهم‌تر اینکه دستورهای پیش از او براساس قواعد عربی نگاشته شده‌است. زبان کتاب دشوار است و برای آموزش دستور زبان چندان کارآمد نیست. کاشف (ص 16ـ17) کلام فارسی را در ده قسم اسم، ضمیر، صفت، کنایات، فعل، فروعات فعل، ظروف، ادوات جر، ادوات عطف و اصوات آورده‌است. وی در دستورنویسی اصطلاحها و دسته‌بندیهای خاصی را به‌کار گرفته‌است (← جاهای متعدد).دستور زبان فارسی به قلم عبدالعظیم قریب* که در 1329 چاپ شد، از مشهورترین دستورهای آن دوره است. مؤلف در این اثر دنباله کار حبیب اصفهانی را گرفته و از دستورهای اروپایی نیز بهره برده و گاه نیز تقسیم‌بندیهایی متفاوت با تقسیم‌بندیهای میرزاحبیب عرضه کرده‌است (همایی، ص 128ـ129). این دستور که برای تدریس در دبیرستان تألیف شده، بارها تجدید چاپ و بازبینی گردیده‌است (← قریب، ص 3).نهج‌الادب اثر محمدنجم‌الغنی‌خان رامپوری نیز کتابی در این زمینه است که در 1338/1919 در لکهنو به‌چاپ رسیده‌است. مؤلف در این کتاب مفصّل بیشتر به قواعد صرف و نحو عربی توجه کرده‌است و بیشتر قواعد فارسی را براساس اصول عربی نوشته و آنها را با یکدیگر تطبیق داده‌است (همایی، ص 130).دستور فرّخ اثری است که عبدالرحیم همایونفرخ در 1324ش نوشت و صورت بسیار مفصّل‌تر آن را در 1337ش به نام دستور جامع زبان فارسی انتشار داد. در این اثر بسیاری از اصطلاحات تازه جانشین اصطلاحات کهنه شده‌است. تعریفهای نویسنده با تعریفهای دستوریان دیگر متفاوت است، از جمله آنچه دربارة اسم آورده‌است (← شفائی، ص 6). صورت مفصّل کتاب به‌سبب اشتمال بر انبوهی از مثالهای شعری برای مقوله‌های دستوری درخور توجه است. کلمة مرکّب و انواع آن، اسم صفتی، حرف موصول، افعالِ ناسالم، افعال ناقص‌التصریف و افعالِ نرم از مباحث کتاب است. اثرِ همایونفرخ چندان اصولی و دارای تقسیم‌بندی سنجیده به‌نظر نمی‌رسد و شیوة آن علمی نیست (همان، ص 2ـ3).محمد معین* که معتقد بود برای رسیدن به دستور کامل زبان فارسی باید مباحث مختلف آن را جداگانه بررسی کرد، چند رساله دستوری نگاشت و در هر کدام به بررسی یکی از مباحث عمدة دستور زبان فارسی پرداخت. نخستین رسالة معین در این طرح قاعده‌های جمع در زبان فارسی بود که در 1331ش به‌چاپ رسید و به‌مرور رساله‌های اسم مصدر ـ حاصل مصدر (1332ش)، اضافه (1332 و 1339ش)، مفرد و جمع و معرفه و نکره (1337ش) نیز منتشر شد. معین در این رساله‌های دستوری با روشی دانشورانه مقولات دستوری را بررسی کرده و با آوردن شواهد دقیق از منابع معتبر کهن و نو، براساس تاریخ نگارش هر متن، سیر تحول هر صورت دستوری را بیان کرده‌است (برای نمونه ← ص 2ـ5). نویسنده در پایان هر یک از این رساله‌ها چند بند را به نتیجه‌گیری اختصاص داده و مطالب کتاب را در چند قاعدة کلی خلاصه کرده‌است (برای نمونه ← همان، ص 70).دستور زبان فارسی که با نام دستور پنج استاد در میان ادیبان و دستورپردازان شناخته شده‌است، در 1327ش به قلم عبدالعظیم قریب، جلال‌الدین همایی*، محمدتقی بهار*، بدیع‌الزمان فروزانفر* و غلامرضا رشیدیاسمی* برای تدریس در دوره‌های دبیرستان تألیف شد. این کتاب، چه از نظر اصطلاحها و چه از نظر روش کار، سنّتی‌تر از کتابهای دستور کنونی است؛ گرچه مشترکات بسیاری با دستورهای کنونی دارد. این کتاب با دستورهای کهن‌تر تفاوتهایی دارد و اعتبار علمی آن به‌سبب مؤلفان دانشمندش بسیار بیشتر است. آموزگاران از این کتاب برای تدریس در دبیرستانها استفاده می‌کردند و ازاین‌رو تأثیر بسیاری بر چند نسل از فارسی‌زبانان و دستورپردازان گذاشته‌است. توجه به مبحث پسوندها و نیز موضوع مهم قواعد جمله‌بندی از ویژگیهای ممتاز این اثر است. این کتاب تاکنون به صورتهای گوناگون بارها به‌چاپ رسیده‌است و با اینکه برخی از اصطلاحها و دسته‌بندیهایش امروز منسوخ شده، همچنان معتبر است. مؤلفان کلمات فارسی را به نُه قسم بخش کرده‌اند: اسم، صفت، کنایات، عدد، فعل، قید، حروف اضافه، حرف ربط و اصوات. خیامپور (ص 2) از این دسته‌بندی انتقاد کرده‌است.کتاب دستور زبان‌فارسی عبدالرسول‌خیامپور* نیز نخستین‌بار در 1333ش به‌چاپ رسید و پس‌از آن بارها با بازنگریهایی تجدید چاپ شد. مؤلف با مطالعه دقیق نمونه‌های نظم و نثر فارسی این زبان را به‌دقت وصف کرده و قواعد آن را از قواعد زبانهای عربی و فرانسه و جز آن، که تا روزگار او سرمشق دستورنویسان فارسی بود، جدا ساخته‌است. خیامپور کوشیده تا سازوکار زبان فارسی را با بررسی موشکافانه خود زبان دریابد، نه با تکرار کردن مطالب دستورهای پیشین و پیروی از روش آنها. مؤلف کتاب دستور زبان فارسی، با ذکر شواهد متعدد از بسیاری از لغزشهای دستورنویسان پیش از خود دور مانده و آرایی عرضه کرده‌است که به‌لحاظ منطقی سازگارتر از نظر پیشینیان است. از ممتازترین مباحث این کتاب تعریف کلمة مرکّب به اعتبار مفهوم، حالتهای سیزده‌گانة اسم و حالتهای شش‌گانة صفت، وصف ضمیر، و فعل ناقص است (← ص 36ـ37، 40ـ 45، 62ـ64، 70ـ71).دستور زبان فارسی اثر ملک‌الشعرا بیتاب* در اسفند 1333ش در افغانستان چاپ شد. این دستور از دستورهای سنّتی به‌شمار می‌آید و در دو بخش صرف فارسی و نحو فارسی سامان یافته‌است. در پایان کتاب چند صفحه‌ای به تجزیه و ترکیب اختصاص داده شده‌است. اصطلاحات و دسته‌بندیهای دستور بیتاب از کتابهای صرف و نحو عربی برگرفته شده‌است، از جمله تقسیم‌بندی کلمه به اسم و فعل و حرف و نیز مبحث مفعول مطلق و مفعول‌له و مفعول‌فیه. بیتاب گاه دچار لغزشهایی شده، از جمله اینکه برخی واژه‌ها چون «خود»، «هم»، «مر» و «فرا» را زائد و کاربرد آنها را برای زینت کلام یا ضرورت وزن بیت دانسته‌است.دستور زبان فارسی اثر پرویز ناتل خانلری* در 1343ش در تهران به‌چاپ رسید. این اثر به‌سبب تازگی روش و تغییر برخی از اصطلاحها و تأثیری که بر چندین نسل از دانش‌آموزان گذاشت، اهمیت بسیاری دارد. مؤلف در مقدمه به نو بودن روش کتاب خود اشاره کرده و بر اهمیت مباحث جمله‌بندی در مقایسه با صرف تأکید ورزیده‌است و چنین آورده که انسان در گفتن و خواندن و نوشتن، ابتدا با جمله سروکار دارد (ص 3). او (همانجا) به‌جای کلمه، جمله را واحد بررسی دستوری قرارداده و ازهمین‌رو، بحث قواعد زبان را، برخلاف کتابهای دستوری آن روزگار، از جمله آغاز کرده‌است (← همانجا). نهاد و گزاره، شناسة فعل، معلوم و مجهول، وابسته‌های اجزایِ جمله و متمم فعل برخی از مباحث این کتاب است (← ص 6، 8 ، 19، 77، 80، 86).دستور زبان معاصر دری اثر محمد نسیم نگهت سعیدی در 1348ش در کابل به‌چاپ رسید. نویسنده با مطرح کردن برخی از لغزشهای دستورهای فارسی پیشین، بر آن بوده‌است که در تألیف خود از شیوة درست و علمی و دانش زبان‌شناسی بهره گیرد (← نگهت سعیدی، ص 4ـ6). توجه او به واجهای زبان فارسی و آهنگ جمله و نیز تعریف منطقی او از کلمه‌های مرکّب که مشابه دستور خیامپور است، از مطالب برجستة کتاب به‌شمار می‌رود (← ص 8ـ9، 14ـ15، 104). او با بیان تفاوت زبانهای هندواروپایی با زبانهای سامی، کوشیده تا در توضیح قواعد زبان فارسی از قواعد زبان عربی پیروی نکند (← ص 20، 22، 27). محمدنسیم نگهت سعیدی از دستورهای فارسی، بیش از همه به دستور خانلری توجه کرده‌است (← ص 4).در میان آثار بعدی که در زمینة دستور زبان فارسی نگاشته شده باید از چند اثر نام برد که زبان‌شناسی جدید آشکارا در نگارش آنها مؤثر بوده‌است. هر یک از این دستورها برپایة یک نظریه زبان شکل گرفته‌است. درواقع، آنچه در ایران به نام دستور جدید شناخته می‌شود، با ظهور چنین آثاری پدیدار شد و گسترش یافت.کتاب توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی را محمدرضا باطنی برپایة دانش زبان‌شناسی در 1348ش تألیف کرد. این کتاب نخستین دستور ساختمانی زبان فارسی به‌شمار می‌رود. اثر باطنی باعث شد تا تمایزی آشکار میان دستورنویسی سنّتی و دستورنویسی جدید روی دهد. در این اثر (ص 3) روابط ساختمانی زبان فارسی توصیف شده و تا حد امکان از توسل به ملاکهای معنایی خودداری شده‌است. این کتاب برپایة یک نظریة عمومی زبان نگاشته شده‌است (همان، ص 13). مؤلف پس از مطرح‌کردن چند نظریة عمومی زبان، بیان کرده که رساله‌اش برپایة نظریة مقوله و میزان نوشته شده‌است. این نظریه را نخستین‌بار مایکل هلیدی ، زبان‌شناس انگلیسی، مطرح کرد.این کتاب چندان ساده و روان نیست، اما به‌علت داشتن روش علمی و توصیفی، دستاوردهای خدشه‌ناپذیری دارد. شیوة فنی کتاب آن را از صورت مناسب برای آموزش دستور زبان خارج کرده‌است (← مجیدی، ص 124). خود مؤلف نیز به این واقعیت اذعان دارد (← باطنی، 1348ش، ص سه).دستور، تألیف علی‌اشرف صادقی و غلامرضا ارژنگ، در 1355ـ1357ش در سه جلد برای آموزش دورة دبیرستان، تدوین شد. مؤلفان کتاب را برپایه نظریه نقش‌گرایی آندره مارتینه ، زبان‌شناس فرانسوی، نگاشتند. در این دستور، برخلاف دستورهای گذشته و همانند دستورهای جدید، کلمات و عناصر زبان براساس نقش خود تعریف شده‌اند و اساس دسته‌بندیها کمتر مربوط به مؤلفه‌های معنایی می‌شود. در این کتاب به‌شیوة زبان‌شناسان، توجه اصلی به نحو و ساختمان جمله بوده و نخستین مبحث کتاب ساختمان جمله ساده، یعنی کوچک‌ترین واحد ارتباطی زبان، است؛ حال آنکه در دستورهای سنّتی توجه اصلی به صرف و ساختمان کلمه بوده‌است.کتاب دستور زبان فارسی، تألیف مهدی مشکوة‌الدینی، برپایة نظریة گشتاری و از معروف‌ترین رساله‌های دستوری جدید است. این کتاب در 1366ش در مشهد به‌چاپ رسید. مؤلف کوشیده‌است تا نظریة زایاگشتاری را با ساختمان زبان فارسی تطبیق دهد. چاپ اول کتاب در سه بخش تنظیم شده‌است: توضیح برخی از شالوده‌های بنیادی نظریة دستور زبان گشتاری؛ ارائة قاعده‌های نحوی گشتاری و نیز ژرف‌ساخت جمله؛ بررسی روساخت جمله و سازه‌های آن در زبان فارسی (مشکوة‌الدینی، ص سیزده ـ چهارده). ویرایش جدید این کتاب در 1379ش منتشر شد.اغلب کتابهای دستورهای مذکور، به‌جز آثار برخی نظیر لازار، باطنی و مشکوة‌الدینی، جزو دستورهای سنّتی به‌شمار می‌آیند. برای دستورنویسی سنّتی معایبی برشمرده‌اند که عبارت‌اند از: 1) آمیختن صورت و معنا، به‌طوری که برای هر صورت زبانی یک معادل معنایی قائل می‌شوند. 2) این دستورها جنبة تجویزی دارند، نه توصیفی. 3) زبان را پدیده‌ای تغییرناپذیر تلقی می‌کنند، یعنی اگر دستور زبان جامعی برای یک زبان نوشته شود برای همیشه می‌تواند معتبر باشد (باطنی، 1384ش، ص 29، 40، 48).منابع : ابن‌شاکر کتبی، فوات‌الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت 1973ـ1974؛ ابن‌مُهَنّا، حِلیة‌الانسان و حُلبة‌اللسان، چاپ کلیسلی معلم رفعت، استانبول 1340؛ محمدرضا باطنی، توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی بر بنیاد یک نظریة عمومی زبان، تهران 1348ش؛ همو، نگاهی تازه به دستور زبان، تهران 1384ش؛ شفقت جهان‌ختک، دستورنویسی فارسی در شبه‌قارة هند و پاکستان، تهران 1376ش؛ عبدالباقی چتین و علیرضا مقدم، «]دربارة[ مفردات: قدیمی‌ترین دستور زبان فارسی در آناتولی ]از احمدبن ابراهیم داعی[»، مجلة تاریخ ادبیات ‌دانشکده ادبیات و علوم ‌انسانی دانشگاه شهیدبهشتی، ش 60 (بهار 1388)؛ پرویز خانلری، دستور زبان فارسی، تهران 1363ش؛ محمدعلی خواجه‌الدین، «توضیحی در مورد نخستین دستور زبان فارسی»، نشریة دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز، ش 126 (تابستان 1357)؛ عبدالرسول خیامپور، دستور زبان فارسی، تبریز 1384ش؛ ابوالقاسم رادفر، «نوآوری‌های عبیداللّه عبیدی در دستور زبان فارسی»، نامة ‌فرهنگستان، ش 20 (زمستان1381)؛زهرا زندی‌مقدم، «نگاهی‌ به سنت دستورنویسی در زبان‌فارسی»، دستور : ویژه‌نامة نامة فرهنگستان، ج 2، ش 2 (آبان 1385)؛ محمدبن حکیم زینمی شندونی‌چینی، منهاج الطلب : کهن‌ترین دستور زبان‌فارسی (سال 1070 هجری در چین)، چاپ ابوطالب میرعابدینی، تهران 1388ش؛ طهمورث ساجدی، «برگی از تاریخ تدوین دستور زبان فارسی از میرزاصالح شیرازی تا میرزاعبدالعظیم قریب گرکانی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، ش 157 (بهار 1380)؛ ساسان سپنتا، «چند نکته از چند استاد»، وحید، ش 237 (مرداد 1357)؛ احمد شفائی، مبانی علمی دستور زبان فارسی، ]تهران [1363ش؛ محمدبن قیس شمس‌قیس، المعجم فی معاییر اشعارالعجم، تصحیح محمدبن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران 1360ش؛ حافظ صادق‌پور، «تاریخچه دستور زبان فارسی»، کیهان فرهنگی، ش 204 (مهر 1382)؛ ذبیح‌اللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران، ج 4، تهران 1372ش؛ مهین‌بانو صنیع، سیری در دستور زبان فارسی، یا، سیری در آثار نخستین دستورنویسان زبان فارسی، تهران 1371ش؛ عبدالعظیم قریب، دستور زبان فارسی : دورة دوم جدید مخصوص شاگردان سال پنجم و ششم دبستانها، تهران 1315ش؛ غلامحسین کاشف، دستور زبان فارسی، استانبول 1329؛ فتح‌اللّه مجتبائی، نحو هندی و نحو عربی: همانندیها در تعریفات، اصطلاحات و طرح قواعد، تهران 1383ش؛ مریم مجیدی، «آموزش دستور زبان فارسی در دانشگاه : چالش‌ها و راهکارها»، مجله زبان و ادبیات فارسی، سال 3، ش 9 (زمستان 1386)؛ مهدی مشکوة‌الدینی، دستور زبان فارسی بر پایة نظریة گشتاری، مشهد 1366ش؛ جمشید مظاهری، مرتضی هاشمی، و مهدی متولی، «بررسی و تحلیل وجه التزامی در دستور زبان فارسی»، نشریة دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، ش 38 (پاییز 1383)؛ محمد معین، قاعده‌های جمع در زبان فارسی، تهران 1331ش؛ محمدنسیم نگهت سعیدی، دستور زبان معاصر دری، کابل 1348ش؛ جلال‌الدین همایی، «دستور زبان فارسی»، در دهخدا، ج1 : مقدمه؛John Andrew Boyle, Grammar of modern Persian, Wiesbaden 1966; William Jones, A grammar of the Persian language, New Delhi 1998; Gilbert Lazard, Grammaire du Persan contemporain, ed. Yann Richard, Rokhsareh Hechmati, and Pollet Samvelian, Tehran 2006.4) دستور زبان ترکی، نخستین کتاب شناخته‌شده در زمینة دستور زبان ترکی، کتاب جواهرالنحو فی لغات الترک است که نسخه‌ای از آن نمانده‌است (ارمرس ، ص 17).محمودبن حسین کاشغری در یکی از گفتارهای نخست دیوان لغات الترک* (ج 1، ص 24)، از جواهرالنحو یاد کرده‌است. بنابراین جواهرالنحو پیش از دیوان لغات الترک تألیف شدهاست. دیوان لغات الترک هم دربردارندة اطلاعات پراکندة بسیاری دربارة دستور زبان ترکی است (← همان، ج 1، ص 143، 160، 167، 187ـ195، و جاهای دیگر). درحقیقت این کتاب نشان‌دهندهة خصوصیات بنیادی ساختار زبان ترکی رایج در سدة پنجم است. دربارة این اطلاعات دستوری تحقیقات مستقلی هم صورت گرفته‌است. علی چیچکلی(1349ش/ 1970) و طاهرنجات گنجان (1351ش/ 1972) کوشیده‌اند از ساختار و ویژگیهای دیوان اطلاعات کلی به‌دست دهند و نیز اطلاعات دستوری پراکنده در دیوان لغات الترک را عرضه کنند.در قرن هفتم، ممالیک (ﺣک : 648ـ922) در مصر به‌قدرت رسیدند. نفوذ و حکومت درازمدت آنها که غالباً ترک‌تبار و ترکی‌زبان بودند، موجب شکل‌گیری کانون زبانی ـ فرهنگی تحت حمایت آنان شد. از میان قبایل گوناگون ترک در تشکیلات نظامی ـ حکومتی ممالیک مصر، قپچاقها و پس از آنان ترکمنها در اکثریت بودند. بنابراین زبان ادبی شکل‌گرفته در قلمرو ممالیک مصر، که ترکی قپچاقی مملوک نامیده شده‌است، آمیزه‌ای از عناصر قپچاقی، ترکمنی و مانند آن بود (← کوپرولو، ص 368ـ 369؛ بانارلی ، ج 1، ص360ـ361). آثار نوشته و ترجمه‌شده به ترکی قپچاقی در قلمرو ممالیک مصر شامل کتابها و رسالات دینی و تاریخی و ادبی (از جمله کتابهای لغت و دستور زبان ترکی) است؛ این آثار در مقایسه با آثار ترکی تألیف‌شده در آسیای مرکزی و آسیای صغیر، البته پس از تشکیل و توسعة حکومت عثمانی، محدودند، اما در تاریخ عمومی زبان ترکی اهمیت دارند (← د.ا.د.ترک، ذیل "Kιpçaklar: Kιpçak Türkçesi"). از جمله این آثار، کتاب‌الادراک للسان الاتراک اثر ابوحیان اندلسی* (متوفی 745)، نحوی و متکلم، است که در دورة ناصرالدین محمد مملوک و مقارن با سلطنت عثمان اول، بنیان‌گذار دولت عثمانی، در 712 در قاهره تألیف شده‌است (← ورستیگ ، ص 122؛ ارمرس، ص 24؛ باسورث ، ص 63، 136). ابوحیان پیش از تألیف این اثر، کتاب الافعال فی لسان الترک و زَهْوالمُلْک فی نحو الترک دربارة زبان ترکی و کتاب نَفْحة‌المِسْک فی سیرة‌الترک را دربارة ترکان نوشته‌بود. وی رساله‌هایی دربارة زبانهای فارسی، حبشی و قبطی نیز تألیف کرده‌است (ارمرس، ص 24ـ25).تاکنون سه نسخه از کتاب الادراک، یکی در کتابخانة دولتی بایزید و دیگری در کتابخانة مرکزی دانشگاه استانبول و سومی در کتابخانة دارالکتب قاهره، پیدا شده‌است. این اثر بار اول به‌همت مصطفی‌بیگ (استانبول 1309/1892)، براساس نسخة ناقص اول و با کیفیتی نازل به‌چاپ رسید (← کوپرولو، ص370). بار دوم با استفاده از نسخة اول و دوم و با کیفیتی مطلوب به‌همت احمد جعفراوغلو (استانبول 1310ش/ 1931) منتشر شد (← توپارلی و همکاران، ص V؛ ارمرس،ص 24). ابوحیان کتاب را براساس مواد زبانی گردآوری‌شده از زبان اشخاص معتبر تدوین کرده و به‌صورتی مبتکرانه نظام بخشیده‌است. او این اثر را بدون گرته‌برداری از آثار پیشینیان در این زمینه، نوشته‌است (← جعفراوغلو، ج 2، ص 188ـ189). البته پیش از این فهرستهای لغات و حتی آثاری در زمینة دستور زبان ترکی در مصر تألیف شده‌بود. چنان‌که قواعد لسان الترک اثر فخرالدین محمدبن مصطفی، استاد ابوحیان، و کتابِ بیلک قبچاقی*(قرن هفتم) از منابع ابوحیان بوده‌است. دستور زبان ترکی عمادالدین داوودبن علی‌بن محمد الوراق، از معاصران بیلک، نیز ازجمله این آثار است (← کوپرولو، همانجا؛ جعفراوغلو، ج 2، ص 193؛ د.ا.د.ترک، ذیل "Kitâbü'l-İdrâk"). احمد جعفراوغلو (ج 2، ص 188ـ189) هم احتمال داده که ابوحیان در تألیف اثر خود تحت‌تأثیر محمودبن حسین کاشغری بوده‌است. او (همانجا) همچنین بیان کرده که ابوحیان که پیرو شیوة مکتب زبان‌شناسی اسکندریه بوده، به پژوهش در زمینة ترکی مصر پرداخته و فرهنگ لغات و دستور زبان آن را تألیف کرده‌است. علاوه‌براین، ابوحیان در اثر خود، در کنار کلمات قپچاقی، منشأ ترکمنی کلمات را نیز ذکر کرده‌است. جعفراوغلو در چاپ کتاب‌الادراک، بخش صرف و نحو آن را نیز از عربی به ترکی ترجمه کرده‌است. ارمرس هم ترجمة انگلیسی همین بخش را در قسمت دوم کتاب )دستور زبانهای عربی برای زبان ترکی( آورده‌است (← ارمرس، ص 297ـ396).یکی دیگر از رساله‌های تألیفی به زبان عربی که حاوی اطلاعاتی دربارة دستور و واژه‌های زبان ترکی قپچاقی در دورة ممالیک است، حِلیة‌الانسان و حُلبة‌اللسان اثر جمال‌الدین ابن‌مُهَنّا (متوفی 828) است. این کتاب دارای سه بخش عربی ـ فارسی، عربی ـ ترکی و عربی ـ مغولی است (← ابن‌مُهَنّا، مقدمة کلیسلی، معلم رفعت، ص الف ـ ح). بخشهای عربی ـ ترکی و عربی ـ مغولی این کتاب را نخستین‌بار ملیورانسکی ، شرق‌شناسی و ترک‌شناس روس، در 1318/ 1900 و 1321/ 1903، براساس پنج نسخة خطی مختلف تصحیح و چاپ کرد که سه نسخه از این پنج نسخه، در کتابخانة بادلیان در شهر آکسفورد، یک نسخه در کتابخانة دولتی برلین و یک نسخه در کتابخانة ملی فرانسه (پاریس) نگهداری می‌شود. ملیورانسکی بعدها بخش عربی ـ فارسی را به‌صورت جداگانه تصحیح و چاپ کرد (همان مقدمه، ص الف ـ ج).متن کامل کتاب ابن‌مهنّا که شامل هر سه قسمت مذکور است، نخستین‌بار به همت کلیسلی معلم رفعت طی سالهای 1338ـ1340/ 1920ـ1922 براساس نسخة کاملی از این کتاب که در کتابخانة موزه همایون ترکیه یافت شده‌بود، و براساس کارهای ملیورانسکی به‌چاپ رسید (← همان، ص الف ـ ح). ابن‌مهنّا در هریک از قسمتهای سه‌گانة کتاب قبل از بخش برابر نهادهای سه‌گانة واژه‌ها و عبارات عربی به‌گونه‌ای کاملاً روشمند و دسته‌بندی‌شده کلیات دستوری سه زبان فارسی، ترکی و مغولی را بررسی کرده‌است (ابن‌مهنّا، ص 71).گذشته از آثار یادشده، کتب و رسالات دیگری نیز در زمینة دستورزبان و لغات ترکی در دورة فرمانروایی ممالیک مصر تا آغاز دورة ‌تسلط ترکان ‌عثمانی (آغاز قرن یازدهم/هفدهم) تألیف گردیده که برخی‌از آنهاعبارت‌اند از : کتاب مجموع ترجمان ترکی و عجمی و مغولی؛ التحفة الزکیّه فی اللغات الترکیه، القوانین الکلّیه لضبط اللغة‌الترکیّه؛ الشُذورُ الذهبیه و القِطَعُ الاحمدیه فی اللغة الترکیه؛ بُلْغة المشتاق فی اللغة الترک و القفچاق، اثر جمال‌الدین تُرکی*؛ الدُرَة‌المضیئه فی اللغة الترکیّه (برای آشنایی با این کتابها که از آثار زبان ترکی قپچاقی به‌شمار آمده‌اند ← توپارلی و همکاران، ص VI؛ ارمرس، ص15ـ51؛ دمیرجی ، ص 54 ـ 56).باتوجه‌به چنین آثاری است که جعفراوغلو (ج 2، ص 192ـ194) از «نخستین مکتب دستور زبان‌نویسی ترکی» سخن گفته‌است.نخستین دستور زبان نوشته‌شده به زبان ترکی (عثمانی) به نام مُیَسِّرة‌العلوم را قدری‌افندی برغمه‌لی در 936 تألیف، و به ابراهیم‌پاشا، صدراعظم سلطان‌سلیمان قانونی (ﺣک : 926ـ974) که حامی شاعران و ادیبان بود، اهدا کرد (← گونر ، ص 151).نمونه‌های ذکرشده در این اثر به ترکی است، اما در آن هم مانند دستور زبانهای ترکی نوشته‌شده به زبان عربی، کوشیده شده‌است تا قواعد عربی با ساختار زبان ترکی تطبیق داده‌شود (لوند، ص 167ـ168). این اثر به‌همت بسیم آتالای در 1325ش/ 1946 در آنکارا چاپ شد (ازچام ، ص 5). گونر (1382ش/ 2003) در مقالة خود ساختار این کتاب را به‌تفصیل وصف کرده‌است. اردم (1386ش/ 2007) نیز اصطلاحات دستوری این کتاب را بررسی کرده‌است. باتوجه به اینکه در مدارس سنّتی عثمانی، به‌مانند دیگر ممالک مسلمان، زبان تعلیم عربی بود، تا دوران تنظیمات* ــ که مدارس عرفی در کنار مدارس دینی تأسیس شدــ در قلمرو عثمانی توجه چندانی به دستور زبان ترکی نمی‌شد و بیشتر کتابهای دستور زبان ترکی یا ترکی عثمانی در این دوره همچنان از ساختار صرفی و نحوی زبان عربی (و فارسی) پیروی می‌کردند (← بانگواوغلو، ص 5). بااین‌حال، به‌سبب قدرت و نفوذ عثمانیان توجه بسیاری از زبان‌شناسان غربی به زبان ترکی عثمانی جلب شد. نخستین آثار در زمینة دستور زبان عثمانی را زبان‌شناسان غربی تألیف کردند. نخستین پژوهشها در زمینة زبان ترکی عثمانی در اواخر قرن هشتم/ چهاردهم در اروپا به‌همت جی‌شیلت‌برگر آلمانی (1396) آغاز شد و بعدها فیلیپو آرجنتی (1533) و پیترو فروگاتو (1611) ایتالیایی آن را ادامه دادند. نخستین اثر دستور زبان ترکی عثمانی در اروپا در 1612/1021 به قلم مگیسر به زبان لاتین منتشر شد. در قرن یازدهم/ هفدهم نیز مؤلفان اروپایی آثاری دربارة دستور زبان ترکی تألیف کردند از جمله: پیترو دلاواله* (1620) به زبان ایتالیایی؛ آ. دو ریر(1630) به زبان لاتینی؛ جی. مولینو (1641)، م. مودجو(1642)، برنارد دی پاریگی و پیترو دو آلباویلا (1665) به‌زبان ایتالیایی؛ جی. پودستا (1669)، آ. سیمن (1670)، فرانتسیشک م. منینسکی (1680) و جی. دی شیفردکر (1695) به زبان لاتین (اردم، ص 193).نخستین دستورنویس زبان ترکی دوران تنظیمات را، احمد جودت‌پاشا* (متوفی 1312) دانسته‌اند؛ دولتمرد و دانشور عثمانی که کتابهایی به نامهای قواعد عثمانیه (استانبول 1267، با همکاری فؤادافندی)، مدخل قواعد (استانبول 1268)، قواعد ترکیه (استانبول 1292) یا ترتیب جدید قواعد عثمانیه (استانبول 1303) و بلاغت عثمانیه (استانبول 1323) را با تجدیدنظرهای مکرر برای تدریس در مدارس جدید عثمانی، در نیمة دوم قرن سیزدهم/ نوزدهم تألیف و منتشر کرد (← پلات ، 2012؛ نیز ← کسکی‌اوغلو ، 2012). چلگرن چاپ نخست قواعد عثمانیه را به زبان آلمانی برگرداند که در 1855/ 1271 در هلسینکی منتشر شد. مهم‌ترین دستور زبانهای ترکی عثمانی یا ترکی تألیف‌شده در این دوره عبارت‌اند از: لسان عثمانی‌نین قواعدینی حاوی امثله ترکی (امثلة ترکی حاوی قواعد زبان عثمانی؛ استانبول 1283/ 1866)، به قلم عبداللّه رمزی‌پاشا؛ علم صرف ترکی (1292)، اثر سلیمان‌پاشا؛ لسان عثمانی (استانبول 1301/ 1844)، نوشتة علی نظیما؛ صرف عثمانی (استانبول 1298) و نحو عثمانی (استانبول 1298)، اثر سلیم ثابت؛ مقیاس اللسان قسطاس البیان (استانبول 1298)، نوشتة عبدالرحمان فوزی؛ کلیات قواعد عثمانیه (استانبول 1302)، اثر محمد رفعت؛ مطول صرف عثمانی (استانبول 1305)، اثر محمود مهری؛ نو اصول صرف ترکی (استانبول 1308)، نوشتة شمس‌الدین سامی*؛ ضمیمه‌ای بر صرف عثمانی (استانبول 1310/ 1893ـ1894)، اثر ب. زکی؛ قواعد لسان ترکی، اثر طاهرکنان (ازمیر 1308؛ ← ازچام، ص 6 به‌بعد).از میان این آثار، مقیاس‌اللسان قسطاس البیان اهمیت ویژه‌ای دارد. این اثر نخستین کتاب دستور زبان ترکی در دورة تنظیمات است. تألیف این کتاب در 1263 آغاز شد و در 1267 به اتمام رسید، اما این اثر پس از مرگ مؤلف در 1299 چاپ شد و به‌همین‌سبب، احمد جودت‌پاشا را نخستین دستورنویس دورة تنظیمات دانسته‌اند (آداکلی ، ص 2019). این اثر به دو دلیل با آثار هم‌دوره‌اش متفاوت است: نخست آنکه عبدالرحمان فوزی در آغاز کتاب فصلی را با عنوان «اصطلاحات موضوعه و عنوانات مخترعه» به اصطلاح‌شناسی کتاب اختصاص داده‌است؛ اصطلاحات زبان‌شناختی که ریشة عربی دارد، اما طبق ساختار ترکی نوشته شده‌است. دیگر آنکه، عبدالرحمان فوزی در این کتاب برای نخستین‌بار نظریه «معادل هر صوت یک حرف و معادل هر حرف یک صوت» را مطرح ساخت. او معتقد بود که مصوتها نیز باید معادل حرفی داشته‌باشند و چون اساس ساختار آوایی ترکی را هماهنگی اصوات نازک و ستبر تشکیل می‌دهد، باید از حروفی شبیه به حروف لاتین برای نشان‌دادن مصوتها و تمایز ستبری و نازکی آنها استفاده کرد (همان، ص2020؛ نیز ← اردم، 2007).در دستور زبانهای تألیف‌شده در دورة تنظیمات تاحدودی ساختار زبان ترکی در نظر گرفته می‌شد. ضمن آنکه بعضی از آنها تحت‌تأثیر شیوة عربی بودند و بعضی دیگر به شیوة دستورنگاری فرانسوی گرایش داشتند. بااین‌همه، تمام آنها درحقیقت دستور زبان ترکی عثمانی (زبانی مرکّب از عربی، فارسی و ترکی) بودند و در همة آنها تأثیر صرفیان و نحویان عربی مشاهده می‌شد (لوند، ص 364؛ برای نمونه این کتابها ← جودت‌پاشا، قواعد عثمانیه؛ همو، ترتیب جدید قواعد عثمانیه؛ ثابت، 1297؛ هرالمبوس، 1289). به‌نظر طاهر نجات گنجان (ص 9) ویژگی دستور زبانهای تألیف‌شده پیش از 1326، سرمشق بودن زبان عربی و برتری قواعد زبانهای عربی و فارسی بر قواعد زبان ترکی بوده‌است. درحقیقت تألیف آثار دستوری زبان ترکی ترکیه، از 1326 آغاز شد. مؤلفان کتابهای دستور از این زمان به‌بعد، ساختار زبان ترکی را مبنا قرار دادند.در سالهای بین 1326(1287ش)/ 1908 تا دورة جمهوریت و حتی تا 1307ش/ 1928، که تاریخ انقلاب زبان نامیده شده‌است، علاوه‌ بر توجه به زبان ترکی دستورنویسی، سنّت غربیان نیز مبنا قرار گرفت. تورکجه صرف و نحو (صرف‌ونحو ترکی) نوشتة حسین جاهد* که در نخستین سال اعلان آزادی (1326/1908) منتشر گردید، نخستین اثر منتشرشده بر این مبنا بود. این دستور زبان چهار درجه‌ای که برای تدریس به‌ترتیب به نوآموزان و دانش‌آموزان مدارس اِعدادیه (متوسطه) در چهار کتاب تدوین گردیده، به شیوة دستور زبان‌نگاری فرانسوی نوشته شده‌است (کورکماز ، 2012)؛ برخی از آثار دستوری که با هدف استقلال زبان ترکی از عربی و فارسی و به سبک دستورنویسی غربی در فاصلة ‌سالهای 1326 (1287ش)/ 1908 تا 1307ش/ 1928 نوشته شده‌اند، عبارت‌اند از: لسان عثمانی: صرف‌ونحو، تألیف احمد جواد اِمْره (1330ـ1331)؛ کتاب صرف‌ونحو ترکیِ انجمن صرف وزارت معارف، در سه جلد (1338ـ1339)؛ صرف‌ونحو زبان ترکی، تألیف فؤاد سلیمان صائب کوپریلی‌زاده (1341)؛ صرف‌ونحو ترکی، تألیف احمد جواد امره (1341)؛ صرف‌ونحو جدید ترکی، تألیف مدحت سعداللّه ساندر (1342؛ همانجا).در بهار 1307ش/ 1928 «دیل انجمنی» (انجمن زبان) که با همکاری وزارت معارف تشکیل شده‌بود، دو کمیسیون الفبا و گرامر (دستور زبان) را تشکیل داد که در کمیسیون دوم گزارشی دربارة ضرورت تجدیدنظر در دستور زبان ترکی ارائه شد. انجمن زبان همچنین کتابچه‌ای با عنوان مختصر تورکجه گرامر (دستور زبان مختصر ترکی) منتشر کرد. از دیگر کتابهای منتشرشده در دوران جمهوریت کتاب )دستور زبان ترکی( ابراهیم نجمی دیلمن (1318ش/ 1939)، از فعالان تغییر الفبا، است که نخستین دستور زبان ترکی عمده دوران جمهوریت محسوب می‌شود (← اوز قریملی، ذیل "Dimen İbrahim Necmi"؛)دایرة‌المعارف زبان و ادبیات ترکی( ، ج 2، ص 307). در 1311ش/ 1932، «جمعیت تحقیق زبان ترکی» برای پیشبرد برنامة انقلاب زبان تشکیل شد که در 1315ش/ 1936 به «بنیاد زبان ترک» تغییر نام داد. این بنیاد دارای چند شعبه و از جمله «شعبة دستور زبان» بود و رساله‌ها و کتابهای بسیاری درباره دستور زبان ترکی منتشر کرد. این سازمان در 1362ش/ 1983 با سه سازمان فرهنگی دیگر زیر نظر «سازمان عالی فرهنگ، زبان و تاریخ آتاتورک» قرارگرفت. در همایشهای این سازمان مقالات علمی مختلف در موضوع دستور زبان ترکی ارائه شده و تصمیماتی در این‌باره به‌تصویب ‌رسیده‌است (← )دایرة‌المعارف جمهوریت( ، ج 1، ص 193، ج 4، ص 73؛ لوند، 1972).در پی تغییر الفبا، برای آنکه کتابهای درسی قبلی دستور زبان، تأثیری بر این تغییر نگذارند، درس دستور زبان ترکی از 1307ش/ 1928 از برنامة درسی مدارس حذف شد. به‌سبب دشواریهای ناشی از نبود درس دستور زبان و درخواست معلمان زبان ترکی، سرانجام حسنعلی یوجل ، وزیر معارف وقت ترکیه، تحسین بانگواوغلو (متوفی 1367ش/ 1989)، استاد تاریخ زبان، را مأمور تألیف کتاب درسی برای مدارس متوسطه کرد. بانگواوغلو کتاب )سرفصلهای اصلی دستور زبان ترکی( را تألیف کرد که انتشارات وزارت معارف آن را در 1319ش/1940 در استانبول به‌چاپ رساند (← بانگواوغلو، ص 5ـ7). این کتاب نه تنها الگویی برای معلمان در مدارس شد، بلکه پیشگام آثار دستوری پس از خود نیز گردید. در این زمان، یکی دیگر از آثاری که در شکل‌گیری و جهت‌دهی آثار بعدی تأثیر درخور توجهی داشت ترجمة کتاب ژان دنی ، خاورشناس فرانسوی، به زبان ترکی به قلم علی‌الوی‌الووه در 1320ش/ 1941 بود. کتاب ژان دنی با عنوان )دستور زبان ترکی: لهجة عثمانی( نخستین‌بار در 1921 در پاریس به‌چاپ رسیده‌بود. علی الوی‌الووه در هنگام ترجمة کتاب، تصحیحات و تعلیقات ارزشمندی به آن افزود (کورکماز، 2012؛ گوکسل و کرسلاکه ، ص XXVIII).موضع حکومت در برابر زبان ترکی در دوران جمهوریت، به‌علاوه تألیف آثار پیشگام مذکور در حوزة دستور زبان ترکی، موجب شد که تألیف کتابهای دستوری سرعت بیشتر بگیرد. از 1319ش/ 1940 تا به امروز، آثار متعددی با رویکردهای مختلف دربارة دستور زبان ترکی به‌طور کلی و زیرحوزه‌های مستقل زبان ترکی نظیر آواشناسی و صرف‌ونحو نوشته شده‌است. در یک دسته‌بندی کلی، این آثار را می‌توان به هفت گروه مجزا تقسیم کرد (کورکماز، 2012؛ نیز ← همو، 2007، ص70ـ91).1) کتابهایی که بیشتر ماهیت درسی و آموزشی دارند. این آثار یا همة مفاهیم دستوری را دربرمی‌گیرند، یا دربارة یکی از حوزه‌های زبان مانند آواشناسی یا صرف‌ونحو نوشته شده‌اند. شمار این تألیفات بسیار است و شاخص‌ترین آنها که از 1324ش/ 1945 به‌بعد تألیف شده‌اند، عبارت‌اند از: )دستور زبان ترکی( اثر احمد جواد امره (استانبول 1945)؛ )دستور زبان ترکی( تألیف محرم ارگین (1958)؛ )دستور ترکی 1 : آواشناسی( نوشتة تحسین بانگواوغلو (آنکارا 1959)؛ )دستور زبان( ، نوشتة طاهر نجات گنجان (استانبول 1966)؛ )زبان ترکی دبیرستان 1 و 2 و 3( ، نوشتة احمد بیجان ارجیلاسون و لیلا قره‌خان (استانبول 1994)؛ )دستور زبان ترکی پایه( نوشتة محمد هنگیرمن (آنکارا 1998)؛ )دستور زبان ترکی ترکیه: صرف( ، تألیف زینب کورکماز (آنکارا 2002؛ ← کورکماز، 2012؛ برای اطلاع از دیگر منابع تألیفی این گروه ← همانجا).2) دسته‌ای از آثار که در چهارچوب تعیین‌شده از سوی وزارت علوم ترکیه از 1365ش/ 1981 به‌بعد برای آموزش در سطح دانشگاهها تألیف شدند. کتابهای این گروه از گروه نخست عمق و ماهیت پژوهشی بیشتری دارند، برخی از این آثار عبارت‌اند از: )زبان ترکی برای دانشگاهها( ، اثر محرّم ارگین (استانبول 1986)؛ )زبان ترکی و مهارتهای نگارشی برای دانشجویان آموزش عالی( ، تألیف زینب کورکماز و همکاران (آنکارا 1990)؛ )کتاب درسی زبان ترکی برای دانشگاهها( ، نوشتة بکر سامی اوزسوی (ازمیر 2000؛ همانجا؛ برای اطلاع از دیگر منابع تألیفی این دسته ← همانجا).3) آثاری که در دانشگاهها یا بنیاد زبان ترک تألیف شده‌است و حوزة خاصی از دستور زبان را دربرمی‌گیرد. کتابهایی که در سالهای اخیر در این زمینه چاپ شده، بسیار است. دیزداراوغلو ، خطیب‌اوغلو ، دمیرجان ، حمزه ذوالفقار، انگین اوزون و ثریاکورت‌اوغلو از مؤلفان این‌گونه آثارند (برای فهرست کامل این آثار ← همانجا).4) تألیفاتی دربارة دستور زبان ترکی که کم شمارند و در آنها به حوزه‌ای خاص از دستور زبان در گویشها و لهجه‌های زبان ترکی پرداخته می‌شود، همانند )فعل در زبانهای نوشتاری ترکی شاخة غربی( ، اثر عایشة ایلکر (آنکارا 1997) یا )اسم در گویشهای ترکی شاخة غربی( ، نوشتة همت بیرای (آنکارا 1999؛ همانجا)، یا )پسوندهای صفتی ـ فعلی در ترکی قرقیزی(، تألیف جاش‌تگین تورغون بایف (آنکارا 2004؛ همو، 2007، ص 81).5) کتابها و مقالات تحقیقی دربارة بخشهای مختلف زبان (← همو، 2012)، برای نمونه: )حذف هجای میانی در ترکی ترکیه( ، اثر لانیا تسنگ (آنکارا 2002؛ همو، 2007، ص76).6) آثار و نوشته‌هایی‌که موضوعات دستوری را در چهارچوب عمومی علم زبان‌شناسی بیان کرده‌اند. یکی از نمونه‌های این گروه کتاب سه‌جلدی دوغان آکسان ، )کلیات زبان و مبانی زبان‌شناختی( (آنکارا 1987)، است. جلد دوم و سوم این اثر دربارة آواشناسی و صرف ترکی ترکیه با معیارهای زبان‌شناسی همگانی است. همین نویسنده در کتاب )معناشناسی و معناشناسی ترکی( (آنکارا 1971)، با معیارهای زبان‌شناسی همگانی، معناشناسی زبان ترکی را بررسی کرده‌است (همو، 2012).7) آثار تألیفی دربارة تاریخ دستورنویسی در دورة جمهوریت. در برخی از این آثار دستورهای نوشته‌شده در سالهای پیش از 1307ش/ 1928 به شیوة زبان‌شناسی امروزی بررسی شده‌است. برای نمونه: قواعد عثمانیه احمد جودت‌پاشا و محمدفؤادپاشا (آنکارا 2000) و مدخل قواعد احمد جودت‌پاشا (آنکارا 2000) هر دو به همت نوزاد ازکان ؛ امثله ترکیه عبداللّه رمزی‌پاشا به‌همت امیر ایش ایدبن(آنکارا 1999؛ ← همانجا)؛ میسّرة‌العلوم قدری برغمه‌لی به‌همت اسرا قره‌باجاق (آنکارا 2002)؛ )صرف و نحو زبان ترکی( سلیمان صائب به‌همت متین قره‌اورس و محمدفؤاد کوپریلی‌زاده (آنکارا 2006؛ ← همو، 2007، ص 87).در کنار این گروه آثار که اغلب به‌قلم مؤلفان ترک ترکیه نوشته شده‌اند، آثار دستوری دیگری نیز وجود دارد که به زبانهای غربی دربارة زبان ترکی نوشته شده‌اند (← مطالب پیشین). ازچام (ص 19ـ27) در دسته‌بندی منسجمی بسیاری از این آثار را معرفی کرده‌است. بیشتر آثاری که به زبان آلمانی است در دورة تنظیمات و پیش از جمهوریت نوشته شده‌است. ازجمله مؤلفانی که به زبان آلمانی (پس از 1319ش/1940) آثاری دربارة دستور زبان ترکی پدید آورده‌اند، باید از هربرت یانسکی (1943)، پترس لودویگ (1947)، هاینتس آپنتسلر (1948)، مارتی رازانن (1949) و یان ریپکا*(1954) نام برد (← همان، ص 19ـ21). از آثار متأخر تألیفی به زبان آلمانی )دستور ترکی( ، اثر بریگیته موزر ـ وایتمان (2001) درخور ذکر است (گوکسل و کرسلاکه، مقدمه، صXXX).آثار دستوری ترکی که به زبان فرانسه و انگلیسی تألیف شده‌اند، نیز به دورة پیش از جمهوریت تعلق دارند. پیشتر، از تأثیر مهم ترجمة اثر فرانسوی ژان دنی (1921) دربارة دستور زبان ترکی عثمانی، به قلم علی الوی الووده (در 1941) یاد شد. دنی در 1955/1334ش، اثر دیگری با نام )اصول دستور زبان ترکی ترکیه( در پاریس منتشر ساخت. از دیگر آثار فرانسوی که بعد از جمهوریت دربارة دستور زبان ترکی نوشته شده، می‌توان از آثار روبر گودل (1945) و آلفرد مورر (1961) نام برد (← ازچام، ص 21ـ22). یکی از آثار متأخر به زبان فرانسه اثر برنار گولستین ( 1997 و 1999) است (گوکسل و کرسلاکه،همانجا).برخی از مؤلفانی که به زبان انگلیسی دربارة دستور زبان ترکی پیش از دورة جمهوریت نوشته‌اند، عبارت‌اند از: آرتور لوملی دیوید (1832)، ویلیام بارکر (1854)، ادوین آرنولد(1877)، ج. و. ردهاوس (1884)، و و.ﻫ . هاگوپیان(1907ـ1908). از میان مؤلفانی که پس از جمهوریت تألیفاتی به زبان انگلیسی دربارة دستور زبان ترکی دارند نیز عطاءاللّه فؤاد (1940)، هرمن کریدر (1945)، جی. ال. لوئیس(1967)، رابرت آندرهیل (1975) و ژاکلین کورن فیلت(1997) و آسلی گوکسل و جلیا کرسلاکه (2005) درخور ذکرند (← ازچام، ص 23ـ24؛ گوکسل و کرسلاکه، 2005).برخی از آثار تألیفی به زبان ایتالیایی پیشتر در قسمت دستورنویسی دورة عثمانی معرفی شد. ازجمله مؤلفانی که پس از جمهوریت دربارة دستور و زبان ترکی به ایتالیایی کتاب نوشتند، پ. ف. اسکاندیانا (1932) و اتوره روسی(1939) بودند. غالب آثار دستور ترکی نوشته‌شده به زبان لاتین دربارة دستور ترکی عثمانی و دورة عثمانی است (← سطور پیشین). به زبان یونانی و مجاری نیز آثار اندکی یافت می‌شود که به دوره‌های پیش از جمهوریت تعلق دارند (برای فهرست این آثار ← ازچام، ص 26ـ27). آثار بسیاری به زبان روسی پس از جمهوریت دربارة دستور زبان ترکی تألیف شده‌است، برخی از دستورنویسان این دوره عبارت‌اند از: و. ا. گوردلوسکی ، حکمت جودت‌زاده ، آ. ن. کونونوف ، ن. ک. دیمیتریف، ف. پ. گایدارف ، س. مایزل و ل. ن. استاروستوف (← همان، ص 26ـ27).منابع: ابن‌مُهَنّا، حِلیة‌الانسان و حُلبة‌اللسان، چاپ کلیسلی معلم رفعت، استانبول 1340؛ سلیم ثابت، مختصر صرف عثمانی، استانبول 1297؛ احمد جودت‌پاشا، ترتیب جدید قواعد عثمانیه، استانبول 1303؛ همو، قواعد عثمانیه، ]استانبول[: قره‌بت و قصبار مطبعه‌سنده، ]بی‌تا.[؛ محمودبن حسین کاشغری، کتاب دیوان لغات‌الترک، ]استانبول[ 1333ـ1335؛ محمدفؤاد کوپرولو، تورک ادبیاتی تاریخی، استانبول 1926؛ یانی هرالمبوس، قواعد جدیده عثمانیه، ]استانبول[ 1289؛Emrah Adakl(, "Kütahyalι Abdurrahman Fevzi Efendi (1802-1864)'nin mikyasu'l-lisan kιstasu'l-beyan adlι eseri üzerine bir inceleme", Turkish studies, vol.6, no.3 (Summer 2011); Nihad Sâmi Banarlι, Resimli Türk edebiyât târihi, İstanbul 1971-1979; Tahsin Banguoğlu, Türkçenin grameri, Ankara 2004; Clifford Edmund Bosworth, The Islamic dynasties: a chronological and genealogical handbook, Edinburgh 1980; Ahmet Caferog(lu, Türk dili tarihi, İstanbul 1970-1977; Cumhuriyet ansiklopedisi: 1923-2000, ed. Hasan Ersel et al., İstanbul: Yapι Kredi Yayιnlarι, 2003; Jale Demirci, "Cumhuriyet'in = 80. yιlιnda Türkiye'de Memlûk- Kιpçak Türkçesi çalιŞmalarι", Ankara Üniversitesi Dergiler Veritabanι. Retrieved Dec.24, 2012, from http://dergiler.ankara.edu.tr/dergiler/12/842/ 10654. pdf; I(lhan Erdem, "Mikyâsul'l-lisân kιstâsu'l- beyân'daki dil bilgisi terimleri", Turkish studies, vol. 2, no. 2 (Spring 2007); Robert Ermers, Arabic grammars of Turkic: the Arabic linguistic model applied to foreign languages & translation of Abū Hayyān al-Andalusī's kitāb al-İdrāk li-lisān al-Atrāk, Leiden 1999; Tahir Nejat Gencan, Dilbilgisi, İstanbul 1975; Aslι Göksel and Celia Kerslake, Turkish: a comprehensive grammar, London 2005; Galip Güner, "İlk Türkçe gramer: Müyessiretü'l- ulûm", Erciyes Üniversitesi Sosyal Bilimler Enstitüsü dergisi, no.15 (2003); Osman Keskioğlu, "Ahmed Cevdet Paşa: 1822-1895, hayatι ve eserleri", Ankara Üniversitesi Dergiler Veritabanι. Retrieved Dec.24, 2012, from http:// dergiler. ankara.edu.tr/ dergiler/37/ 744/ 9531.pdf; Zeynep Korkmaz, "Türkiye Türkçesi üzerindeki gramer çalιşmalarι ve bu çalιşmalarιn günümüzdeki durumu", çukurova Üniversitesi Türkoloji Araştιrmalarι Merkezi, 2012. Retrieved Dec.24, 2012, from http://turkoloji. cu.edu.tr/YENI TURK DILI/15.php; idem, "75 yιlda Türk dil kurumunun gerçekeleştirdiği dilbilgisi çalιşmalarι ve beklentilerimiz", Türk dili dil ve edebiyat dergisi, no.667 (Temmuz 2007); Agâh Sιrrι Levend, Türk dilinde gelişme ve sadeleşme evreleri, Ankara 1972; çimen Özçam, "Türkiye Türkçesi ile ilgili gramer çalιşmalarι: bibliyografya denemesi", çukurova Üniversitesi Türkoloji Araştιrmalarι Merkezi, 2012. Retrieved Dec.24, 2012, from http:// turkoloji.cu.edu.tr/YENI TURK DILI/ Turkiye-Turkcesi Gramer. pdf; Atilla Özkιrιmlι, Türk edebiyat tarihi, Ankara 2004; Nâzιm H. Polat, "Türkçenin öğretimi ve Ahmet Cevdet Paşa", Türklük Bilimi Araştιrmalarι. Retrieved Dec.24, 2012, from http:// www.tubar.com.tr/ TUBAR DOSYA/pdf/ 2003BAHAR/29. nhp.turkcenin gr. ve ahmet cevdet pasa.pdf; Recep Toparlι, Hanifi Vural, and Recep Karaatlι, Kpçak Türkçesi sözlüğü, Ankara 2003; Türk dili ve edebiyatansiklopedisi, İstanbul: Dergâh Yayιnlarι, 1976-1998, s.v. "Dilbilgisi" (by Rekin Ertem-Yusuf çotuksöken); TDVİA, s.vv. "Kιpçaklar: Kιpçak Türkçesi" (by Azmi Bilgin), "Kitâbü'l-İdrâk" (by Hayati Develi); C. H. M. Versteegh, The Arabic linguistic tradition, London 1997.5) دستور زبان اردو. آغاز دوران رشد زبان نوشتاری اردو را دوران فتوحات مسلمانان در شمال هند دانسته‌اند. دربارة منشأ و چگونگی شکل‌گیری این زبان نظریات مختلفی وجود دارد (برای نمونه ← شیرانی، حصة 1، ص 6ـ16، 41ـ46؛ بیلی ، ص 5ـ7؛ اشمیت ، 2003، ص 288ـ292؛ بهاتیا ، ص 9)، اما مسلّم این است که ساختار زبان اردو برگرفته از زبانهای هندی رایج در منطقه و واژگان آن مملو از واژگان فارسی، عربی و ترکی است (شیمل ، ص 126؛ حسین‌خان ، ص 277؛ )فرهنگ دایرة‌المعارفی ادبیات اردو( ، ذیل "Grammar"). به‌سبب همین ریشة ساختاری، بسیاری از آثار نخستین که دربارة دستور زبان اردو نوشته شده‌است نیز عنوان دستور زبان هندی یا هندوستانی دارد. اصطلاح زبان اردو برای نخستین‌بار در اشعار غلام مصحفی همدانی* (متوفی 1240) استفاده شده و سپس جان بورتویک گیلکریست در متن کتاب دستورش به نام )دستور زبان هندوستانی( (کلکته 1796؛ ← ادامة مقاله) آن را به‌کار برده‌است؛ علی ابراهیم‌خان خلیل* (متوفی 1208) نیز این اصطلاح را در کتاب گلزار ابراهیم ذکر کرده‌است (بیلی، ص 7). دربارة آغاز تاریخ دستورنویسی برای زبان اردو دو دیدگاه وجود دارد؛ دیدگاه نخست آن است که نخستین دستور زبان نوشته‌شده برای این زبان، کتاب دستور بَرْج بَهاشا (1676) تألیف میرزاخان‌بن فخرالدین است و براساس دیدگاه دوم، که دیدگاه غالب‌تری است، نخستین‌بار اروپاییان برای زبان اردو دستور نوشتند (← بهاتیا، ص 16ـ21). درحقیقت با ورود تدریجی اروپاییان نظیر پرتغالیها، هلندیها، فرانسویها و انگلیسیها در اوایل قرن دهم/ شانزدهم به شبه‌قاره هند، زبان اردو مقبولیت ویژه‌ای یافت؛ اروپاییان برای توسعة تجارت و تبادل فرهنگی و همچنین برای دخالت در امور حکومتی این سرزمین، به فراگیری این زبان نیاز داشتند و به‌سبب فقدان منابع آموزشی آن، کتابهایی در زمینة دستور زبان اردو تألیف کردند. در همگی این آثار مؤلفان داده‌های زبان اردو را در چهارچوب دستور زبانهای خود گنجانده‌اند (حسین‌خان، ص 278؛ قادری، ص 60، 68ـ70).نخستین کتاب دربارة دستور زبان اردو )قدیم‌ترین دستور زبان هندوستانی( اثر جین جاشوا کتلار آلمانی است که به زبان هلندی در 1110/1698 نوشته شده‌است (بهاتیا، ص 21)، بهاتیا و ماچیدا آن را در 2008 در مؤسسة مطالعات زبانها و فرهنگهای آسیا و افریقای دانشگاه توکیو به‌چاپ رساندند و تصویری از نسخة خطی کتاب (1387ش/ 2008) را بر روی وبگاه دانشگاه مطالعات خارجی توکیو گذاشتند. در 1156/1743 نسخه‌ای از این کتاب که به‌همت دیوید میلز به لاتین ترجمه شده‌بود، به‌چاپ رسید (همان، ص 23). شاید به‌سبب همین ترجمه است که بسیاری از محققان در زمینة دستور زبان اردو پنداشته‌اند که اصل این کتاب به زبان لاتین بوده‌است (برای نمونه ← عبدالحق، ص 15؛ محمدعتیق صدیقی، ص 50). نسخة اخیر بسیار کوچک‌تر از نسخة اصلی کتاب است و میلز بخشهایی از کتاب را حذف کرده‌است (← بهاتیا، ص 45ـ50). جاشوا کتلار بحثهای آغاز کتاب خود را به واژه‌نامه‌ای موضوعی به سه زبان هلندی، هندوستانی و فارسی اختصاص داده‌است. در بخشهای دیگر کتاب فهرستی از مقولات اسم، صفت، قید و افعال به دو زبان هلندی و هندوستانی آمده‌است. کتلار دو بخش کتاب خود را به صرف اسامی و افعال در زبان فارسی و دو بخش دیگر را به همین مقولات در زبان هندوستانی اختصاص داده و در پایان نیز فصلی دربارة ادعیه و باورهای مسیحیان آورده‌است.پس از کتلار، بنیامین شولتسه )دستور زبان هندوستانی(، را به زبان لاتین (مدرس 1741)، نوشت. وی در مقدمة کتاب خود (ص 3) از کتاب دستور زبان کتلار، ترجمة دیوید میلز، یاد کرده‌است.با توسعة سلطه انگلستان در شبه‌قاره و بعدها با تأسیس حوزة شرق‌شناسی در کلکته و تشکیل دانشکده فورت ویلیام* اهتمام ویژه‌ای به آماده‌سازی متون و کتب اردو، از جمله دستور زبان اردو، مبذول شد. اگرچه هدف انگلیسیها از این اقدام حفظ قدرت سیاسی و تجاری خود و کم‌اهمیت کردن زبان فارسی در شبه‌قاره بود، اما زمینه‌ای برای ترویج وسیع‌تر زبان اردو فراهم آمد (منگلوری، ص 65؛ مشایخ فریدنی، ص 41). جان گیلکریست که در این امر پیشگام بود، به جز )دستور زبان هندوستانی( کتاب )زبان‌شناس شرقی( (کلکته 1798) را نیز در این زمینه نوشت. گیلکریست را باید بنیان‌گذار تحقیق علمی در حوزة دستور زبان هندوستانی دانست. به‌علاوه با تلاشهای وی تدریس زبان هندی ـ اردو به‌عنوان زبان دوم، در برنامة آموزشی دانشکدة فورت ویلیام قرارگرفت. او هم‌دورة سرویلیام جونز* انگلیسی بود و در تاریخ زبان هندی ـ اردو نقشی همانند سرویلیام جونز در حوزه زبان‌شناسی دارد. کتاب )دستور زبان هندوستانی (وی مجموعه‌ای است مشتمل بر آواشناسی، ساختار هجا، ساختار صرفی و نحوی در اردو و در برخی موارد استفاده از خط دوناگری* (← گیلکریست، 1796، محمد صاحب، ص 27ـ28؛ نیز ← محمدعتیق صدیقی، ص 94ـ 104). کتاب )زبان‌شناس شرقی( بیشتر واژه‌نامة دوسویة انگلیسی ـ هندوستانی است، اما گیلکریست پیش از واژه‌نامه بخش کوتاهی را به فرایند حذف آواها و هجاهای زبان هندوستانی و صرف اسامی و افعال در این زبان اختصاص داده‌است (← گیلکریست، 1798، ص XI-XVIII).در قرن سیزدهم/ نوزدهم، انگلیسیها و نیز مستشرقان آلمانی و فرانسوی به دستورنویسی اردو توجه نشان دادند از جمله : جان شکسپیر (لندن 1813)، پرایس و صالح‌میرزا (1823)، ویلیام یاتس (کلکته 1827)، گارسن دوتاسی فرانسوی که چندین کتاب و مقاله مهم در این موضوع نگاشته‌است، فوربس (لندن 1844)، مونیر ویلیامز (لندن 1860)، کوتون متر (لندن 1862)، جان داوسون (لندن 1872)، جان پلاتس (1874) و پالمر (لندن 1882). به‌جز اثر پلاتس که بارها تجدید چاپ گردید، به دیگر آثار توجه چندانی نشد ()فرهنگ دایرة‌المعارفی ادبیات اردو(، همانجا؛ اشمیت، 1999، پیشگفتار نارنگ ، ص [XIV]؛ عبدالحق، ص 17ـ18؛ ثریا حسین، ص 127). این تألیفات تحت تأثیر اصول دستورنویسی زبان لاتین نگاشته شده و برخی اصطلاحات لاتین در آن دیده می‌شود. همچنین به‌سبب ناآشنایی مؤلفان با زبان اردو، نواقص و اشتباههای املایی و دستوری به این آثار راه یافته‌است. به‌علاوه، به‌نظر می‌رسد برخی مؤلفان ترویج دین مسیحیت را نیز در کنار آموزش دستورنویسی درنظر داشته‌اند (عبدالحق، ص 15؛ ابواللیث صدیقی، «لسانی خصوصیات»، ص 394؛ محمدعتیق صدیقی، ص 272؛ نیز ← شولتسه، ص 104ـ105، 111).یکی از آثار دستوری مهمی که به همت گراهام بیلی، مستشرق قرن بیستم، نوشته شد کتاب )خودآموز زبان هندوستانی( بود. این کتاب هشت سال پس از مرگ مؤلف در 1329ش/ 1950 در لندن به‌چاپ رسید. هارلی و فرث ویراستاران این کتاب بودند. نام این کتاب در ویرایش دوم به )خودآموز زبان اردو( تغییر یافت. این کتاب به سبب نظریات دقیق بیلی دربارة حالات و صرف اسم و فعل در زبان اردو و نیز نکاتی دربارة نفی و تکرار در اردو، از دیگر آثار مستشرقان در این زمینه متمایز می‌گردد (حسین‌خان، ص 279). یکی از آثار مهم در حوزة زبان‌شناسی هند در فاصلة بین سالهای 1307ـ1327/ 1928ـ1948، تحقیق میدانی جورج گریرسن با نام )بررسی زبانشناختی هند( در یازده جلد است که داده‌های آن در وبگاه نیز قرار گرفته‌است.از آغاز قرن سیزدهم/ نوزدهم علاوه‌بر اروپاییان، اهل زبان شبه‌قاره نیز بنابر نیاز و اهمیت موضوع، به دستورنویسی اردو توجه نشان دادند. انشاءاللّه‌خان* اولین فرد هندی‌تباری است که به سفارش سعادت علی‌خان* و با همکاری میرزامحمدحسن قتیل لاهوری* (متوفی 1232 یا 1233) کتاب دریائی لطافت (دریای لطافت؛ 1802) را به زبان فارسی نگاشت. این کتاب ابتدا در مرشدآباد در 1266/1848 سپس به‌کوشش عبدالحق* (بابای اردو) با دخل و تصرف در اورنگ‌آباد (1916) به‌چاپ رسید. این کتاب به سبک دستورنویسی سنّتیِ فارسی ـ عربی نوشته شده‌است. بخش اول این کتاب صرف و نحو است و در آن انشااللّه‌خان دربارة تأثیر زبان و گویشهای مختلف آن زمان شبه‌قاره بر زبان اردو، شکل صحیح زبان محاوره، تلفظ کلمات، اصطلاحات و واژه‌های منسوخ و متداول در میان مردم و صامتها و مصوتهای زبان اردو تحقیق کرده‌است. در بخش دوم کتاب، قتیل به بررسی منطق، بیان، عروض، قافیه و معانی پرداخته‌است. دریائی لطافت به‌سبب توجه مؤلفان به اهمیت و هویت زبان اردو، تحقیقی نوآورانه در دستور زبان اردو به‌شمار می‌رود. این اثر موجب حصول معیارهای صحیح در زبان نوشتاری و محاوره‌ای اردو شد (منزوی، ج 13، ص 2533ـ2534؛ جالبی، ج 3، نصف 1، ص 149؛ ابواللیث صدیقی، «لسانی خصوصیات»، ص 384). البته فتح‌پوری (1972، ص 283ـ284) دستور الفصاحت، اثر احد علی یکتا را اولین کتاب دستور اردو تألیف اردوزبانان دانسته‌است. این کتاب در 1213/1798 تألیف شد و در 1322ش/1943 در رامپور به‌چاپ رسید. این اثر به فارسی نوشته شده و تقریباً دربردارنده همان مباحث دریائی لطافت است و در پایان کتاب شرح حال شعرایی ذکر شده که شواهد شعری آنها در متن کتاب آمده‌است.درحقیقت با افول زبان فارسی در شبه‌قاره، مسلمانان این سرزمین به‌ضرورت حفظ و ترویج زبان اردو پی‌بردند. بدین‌منظور رویکرد جدیدی به دستورنویسی در شبه‌قاره با هدف آموزش این زبان آغاز شد (ابواللیث صدیقی، «اردو زبان کا جائزه»، ص 635ـ636). اما دستورنویسهای سنّتی اردو در قرن سیزدهم/ نوزدهم به‌طور مستقیم از دستورنویسی عربی و فارسی و غیرمستقیم از دستورنویسی ایتالیایی تأثیر پذیرفته‌اند. محور اصلی موضوع این دستور بحث مذکر و مؤنث مجازی و گاهی نیز بررسی زبان محاوره، عروض، معانی، بیان و بدیع است. همچنین در دستورنویسی این دوره نوعی یکنواختی دیده می‌شود که یکی از علل آن عدم آشنایی با علم زبان‌شناسی جدید است که مدتها قبل در اروپا آغاز شده‌بود. علت دیگر آن استناد به شواهد شعری است؛ درحالی‌که شعرا بنابر ضرورت شعری به دستور صحیح توجهی نداشتند (← نارنگ، ص 73؛ خلیل صدیقی، ص 149؛ ابواللیث صدیقی، «لسانی خصوصیات»، ص 397).رسالة )دستور اردو( امام بخش صاحب صهبایی دهلوی* (دهلی 1845) و فیض کا چشمه (چشمه فیض) احمد دهلوی (دهلی 1845)، نمونه‌هایی از تألیفات دستور اردو در این دوره است (ابواللیث صدیقی، «لسانی خصوصیات»، ص 395ـ396؛ نیز ← سلیم اختر، ص 329ـ331). این کتابها بیشتر به دستور رایج در زمان خود محدودند و دستور تاریخی به‌شمار نمی‌روند (شولتسه، مقدمة صدیقی، ص 24؛ شاهجهانپوری، ص 64).بعد از قیام سراسری مسلمانان شبه‌قاره در 1273/1857، با منسجم‌شدن تدریجی نثر اردو و کاربرد آن زبان در علوم روز، علمی‌شدن آن ضرورت یافت و دستورنویسی دستخوش تغییرات درخور ملاحظه‌ای شد. هرچند پیش از آن نیز زبان‌شناسان و ادبایی چون امام بخش ناسخ* و شاگردانش این اصلاحات را آغاز کرده‌بودند. ناسخ دستور جدید اردو را در شعر خود به‌کار گرفت. از آن پس، تا حدود نیم قرن دستورنویسی در زبان اردو تحول چندانی نداشت (ابواللیث صدیقی، «اردو زبان کا جائزه»، ص 642ـ643؛ هاشمی، ص 411ـ412).سخندان فارس در دو بخش (1289/1872 و 1320/ 1902) از محمدحسین آزاد*، نخستین کتاب زبان‌شناسی به زبان اردو محسوب می‌شود. آزاد با معرفی زبان‌شناسی و زبان‌شناسی تطبیقی به بررسی تطبیقی زبان فارسی و سنسکریت پرداخته‌است (ابواللیث صدیقی، «اردو زبان کاجائزه»، ص 641).قرن چهاردهم/ بیستم نقطة عطف دیگری در مطالعات دستوری اردوست. در این قرن کتابهای دستور علاوه‌بر آموزشی‌بودن، خصوصیت جامع و علمی‌بودن دستورهای تاریخی را نیز دارند. قواعد اردو از عبدالحق* (لکهنو 1914)، مصباح‌القواعد فتح محمدخان جالُندُری (رامپور 1945)، کیفیه (دهلی 1932) و منثورات (لاهور 1934) از دَتاتِریه کِیفی و جامع‌القواعد ابواللیث صدیقی (لاهور 1971) نمونه‌هایی از این آثار است. در این تألیفات تأثیر دستورنویسی فارسی و عربی کمتر است و مباحثی چون ساختار هجا، صرف و نحو، مذکر و مؤنث‌بودن، مشتقات، ترکیبها و عروض بررسی شده‌است. این آثار هنوز هم در شمار کتابهای جامع و مرجع هستند. کیفی در تألیفاتش با افزودن بحث فصاحت، حروف الفبا، املا و واژه‌های منسوخ اردو، شیوة نوینی را شکل داده‌است. قواعد اردو اثر عبدالحق مقدمه‌ای بر نگرشی تازه‌تر و علمی‌تر به زبان اردوست. عبدالحق در این کتاب آرایش تازه‌ای به عناصر دستوری داده‌است (شولتسه، همان مقدمه، ص 27؛ نارنگ، ص 176، 182، 187؛ سنجیده‌خاتون، نصف 1، ص 99؛ شهاب‌الدین ثاقب، ص 47؛ خلیل صدیقی، ص 150). سرهندی (1989، ص 97) کتاب جامع‌القواعد را نخستین کتاب دستور اردو براساس زبان‌شناسی نوین دانسته‌است. در این دوره دستورهای بسیاری برای زبان اردو نوشته شده‌است (برای نمونه ← شاهجهانپوری، 1985). در اواخر قرن چهاردهم/ بیستم نیز چندین کتاب دستور اردو در اروپا و روسیه براساس اصول زبان‌شناسی نوین تألیف گردید، مانند ابتدائی اردو (اردوی ابتدایی) اثر عبدالرحمان بارکر، در سه جلد (مونترال 1967) و )دستور زبان اردو و خواندن آن( نوشتة ارنست بندر (1967؛ شولتسه، همان مقدمه، ص 28).امروزه دستور و مباحث زبان‌شناسی در کنار هم بررسی می‌شوند. دستورنویسی اردو، با علم زبان‌شناسی به‌گونه‌ای آمیخته شده که از دستور به‌مفهوم محض کلاسیک آن فاصله گرفته‌است. همچنین با افزودن یا بررسی بخشهای نظام‌آوایی زبان، معنی‌شناسی، وام‌گیری الفاظ و مشترکات زبان اردو با زبانهای دیگر، دستور زبان اردو گسترش یافته‌است. اکثر مؤلفان در مقایسه الگوهای کلاسیک، بیشتر بر داده‌های هم‌زمانی خود زبان اردو متکی هستند (خلیل صدیقی، ص 146؛ ← نارنگ، 2006؛ حسن‌خان، ص 156ـ187).چون در زبان اردو اسامی دارای جنسیت‌اند، بخشی از تألیفات دستور اردو به این مبحث اختصاص یافته و تألیفات مستقلی نیز باعنوان «تذکیر و تأنیث» نگاشته شده‌است. رساله تذکیر و تأنیث معروف به مفیدالشعرا اثر بخاری لکهنوی (کانپور 1340) و تذکیر و تأنیث (لاهور 1970) نوشتة احسان دانش* نمونه‌ای از این آثار است (شاهجهانپوری، ص 36ـ38).یکی‌دیگر از ویژگیهای عمدة دستور اردوی معاصر، تأکید به درست نوشتن و خواندن و تقدم صرف بر نحو و بررسی هجاها و ساختار کلمات مرکّب در زبان اردوست (برای نمونه ← فتح‌پوری، 2005؛ گیان‌چند، 1990؛ سرهندی، 1990). همچنین دستورنویسها پاره‌ای از مفاهیم نظری و شیوه‌های تحلیل زبان‌شناسی‌نوین را در آثار خودآورده‌اند (← سبزواری، ص159).منابع :ثریا حسین، گارسین دتاسی: اردو خدمات، علمی کارناﻤﮯ، لکهنو 1984؛ جمیل جالبی، تاریخ ادب اردو، ج 3، نصف 1، لاهور 2006؛ رشید حسن‌خان، زبان اورقواعد، دهلی‌نو 2001؛ شوکت سبزواری، «اردوکا اعرابی نظام، اور، اردو مصوتون کی صفات»، در اردو املا و قواعد : مسائل و مباحث، ]به‌کوشش[ فرمان فتح‌پوری، اسلام‌آباد: مقتدره قومی زبان، 1990؛ وارث سرهندی، زبان و بیان: لسانی مقالات، اسلام‌آباد 1989؛ همو، «قواعد و املاکی بحث»، در اردو املا و قواعد، همان؛ سلیم اختر، اردوزبان کیاﻫﮯ، لاهور 2003؛ سنجیده خاتون، بیسوڍں صدی، نصف 1، دهلی‌نو 2008؛ ابوسلمان شاهجهانپوری، کتابیات قواعد اردو، اسلام‌آباد 1985؛ شهاب‌الدین ثاقب، باباﮱ اردو مولوی عبدالحق: حیات اورعلمی خدمات، کراچی1985؛ حافظ محمود شیرانی، پنجاب ﻤڍں ‌اردو، حصة 1، اسلام‌آباد 1998؛ ابواللیث صدیقی، «اردو زبان کاجائزه: صرف و نحو پر تصانیف و تألیفات»، در تاریخ ادبیات مسلمانان پاکستان و هند، ج 9، لاهور: پنجاب یونیورﺴﮣﯽ، ]بی‌تا.[؛ همو، «لسانی خصوصیات»، در تاریخ ادبیات مسلمانان پاکستان وهند، ج 8 ، لاهور : پنجاب یونیورﺴﮣﯽ، 1971؛ خلیل صدیقی، زبان کا مطالعه، کویته 2001؛ محمدعتیق صدیقی، گل کرﺴﭧ اور اس کاﻋﮩد، علیگره 1960؛ عبدالحق، قواعد اردو، دهلی‌نو 2008؛ فرمان فتح‌پوری، اردو زبان و ادب، لاهور 2005؛ همو، اردو شعراکﮯ تذکرﮯ، اور، تذکره‌نگاری، لاهور 1972؛ حامدحسن قادری، داستان تاریخ اردو، آگره 1941؛ گیان‌چند، «اردوکی آوازڍں»، در اردو املا و قواعد، همان؛ سید محمدصاحب، ارباب نثر اردو، لاهور 1950؛ محمدحسین مشایخ فریدنی، «پیوستگیهای اردو با فارسی دری»، در مسائل زبان فارسی در هند و پاکستان و بنگلادش : مجموعه سخنرانیهای سومین سمینار زبان فارسی، 24 تا 28 خرداد 1365، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، 1366ش؛ احمد منزوی، فهرست مشترک نسخه‌های خطی فارسی پاکستان، اسلام‌آباد 1362ـ1370ش؛ ممتاز منگلوری، «فورﭧ ولیم کالج کﮯ مصنفین»، در تاریخ ادبیات مسلمان پاکستان وهند، ج 8، همان؛ گوپی چند نارنگ، اردوزبان اورلسانیات، رامپور 2006؛ نورالحسن هاشمی، دِلّی کا دبستانِ شاعری، لاهور ] 1988[؛Thomas Grahame Bailey, A history of Urdu literature, London 1932; Tej K. Bhatia, A history of the Hindi grammatical tradition: Hindi-Hindustani grammar, grammarians, history and problems, Leiden 1987; Encyclopaedic dictionary of Urdu literature, ed. Abida Samiuddin, New Delhi: Global Vision Publishing House, 2007; John Borthwick Gilchrist, A grammar of the Hindoostani language, Calcutta 1796; idem, The oriental linguist: an easy and familiar introduction to the popular language of Hindoostan, Calcutta 1798; Masud Husain Khan, "Urdu", in Current trends in linguistics, vol.5, The Hague: Mouton, 1969; Annemarie Schimmel, Classical Urdu literature from the beginning to Iqbāl, Wiesbaden 1975; Ruth Laila Schmidt, "Urdu", in The Indo-Aryan languages, ed. George Cardona and Dhanesh Jain, London: Routledge, 2003; idem, Urdu: an essential Schultze, A grammar of Benjamin 1999; London grammar, Hindoostani language, ed. Abūllais Siddīqī, Lahore 1977.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده