حدید، سوره، پنجاه وهفتمین سوره قرآن کریم در ترتیب مصحف. در ترتیب نزول، نود وچهارمین سوره است و پس از سوره زلزال و پیش از سوره محمد قرار دارد (مقدمتان فی علوم القرآن، ص10ـ12؛ زرکشی، ج 1، ص 194؛ رامیار، ص 587). بنابر قول مشهور، این سوره مدنی است (رجوع کنید به آلوسی، ج 27، ص 164؛ قاسمی، ج 16، ص30؛ ابنعاشور، ج 27، ص 353؛ طباطبائی، ج 19، ص 143)، اما برخی بنابر روایاتی ــنظیر روایت اسلام آوردن عمر که در پی خواندن آیات آغازین این سوره بودــ تمام یا آیات نخستین این سوره را مکی دانستهاند (رجوع کنید به ابنعطیه، ج 15، ص 396؛ سیوطی، 1363ش، ج 1، ص50؛ ابنعاشور، همانجا). سوره حدید 29 آیه دارد و به دلیل آغاز شدن با فعل «سَبَّحَ» جزء سورههای مسبّحات است و طبق بعضی اقوال، از مفصّلات (رجوع کنید به سوره*) بهشمار میآید (رجوع کنید به زرکشی، ج 1، ص 245ـ246؛ رامیار، ص 595ـ596). نام سوره برگرفته از آیه بیستوپنجم آن است.غرض اصلی سوره حدید، تشویق مؤمنان به انفاق در راه خداست، چنانکه بارها در خلال آیات آن (برای نمونه رجوع کنید به آیات 7، 11، 18) بر این مطلب تأکید شده است (طباطبائی، همانجا). علاوه بر این، معارفی مرتبط با اصول توحید، نبوت و معاد در این سوره آمده است، از جمله ذکر صفات خدا و اینکه همه موجودات او را تسبیح میکنند، سخن از رسول خدا و عظمت قرآن، و بیان گوشهای از حالات مؤمنان و منافقان در قیامت. همچنین دعوت به تقوا و زهد، تحقق عدالت در میان مردم به عنوان هدف ارسال پیامبران و نقد رهبانیت در میان پیروان حضرت عیسی از دیگر موضوعات مهم این سوره است.سوره حدید با تسبیح خدا آغاز میشود که به معنای نفی هرگونه عیب و نقص از ذات پاک اوست (همان، ج 19، ص 144) و این موضوع با غرض اصلی سوره در ارتباط است، چه تشویق به انفاق در راه خدا نباید موجب توهم نقص و نیاز ذات الهی شود. بهطور کلی شش آیه نخست این سوره بیان توحید صفات و افعال خداوندی است. در این آیات به عزت، حکمت، مُلک، خالقیت، قدرت، علم و تدبیر الهی در اداره نظام هستی اشاره شده است. در آیه سوم، پنج صفت به دنبال یکدیگر آمده است: «هُوَالْأَوَّلُ و الاْخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ و هُوَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلیمٌ». مراد از اول و آخر بودن خدا این است که پیش از هر موجودی بوده و پس از نابودی همه موجودات نیز تنها او خواهد بود. این دو وصف، تعبیر دیگری از ازلیت و ابدیت خداست (رجوع کنید به طبرسی، ذیل آیه). ظاهر بودن خدا بهسبب نشانههایی است که بر وجود او دلالت میکند و باطن بودن او نیز به این دلیل است که با حواس ظاهری درک نمیشود (ابنعاشور، ذیل آیه). منظور از این اوصاف، معنای محدود مکانی و زمانی آنها نیست، چرا که ذات خدا فراتر از زمان و مکان است و بر همه چیز احاطه دارد. این چهار وصف را میتوان فرع بر اسم «محیط» خدا و همچنین علم او دانست که در این صورت تناسب آنها با وصف پنجم (علیم) مشخص میشود (طباطبائی، ذیل آیه). معانی مختلف این اسمهای الهی موجب برخی از بحثهای کلامی و فلسفی شده است (رجوع کنید به فخررازی؛ صدرالدین شیرازی، ذیل آیه). در روایتی آمده است که رسول خدا درباره سورههای مسبّحات میفرمود: «در میان این سورهها، آیهای است که از هزار آیه برتر است» (طبرسی، ج 9، ص 345؛ ابنکثیر، ج 4، ص 494). با آنکه پیامبر این آیه را مشخص نکرده، ابنکثیر (ذیل آیه) منظور ایشان را همین آیه دانسته است.در آیه چهارم این سوره، آفرینش آسمانها و زمین در مدت شش روز و استوای خداوند بر عرش مطرح شده است. این دو مسئله که در کنار همدیگر در چند آیه دیگر قرآن نیز آمدهاند (برای نمونه رجوع کنید به اعراف: 54؛ یونس: 3؛ فرقان: 59؛ سجده: 4)، بحثهای کلامی فراوانی در پی داشتهاند (رجوع کنید به استواء*؛ عرش*؛ یوم*). در ادامه این آیه به همراه بودن خدا با انسانها ــ در هر جا که باشند ــ اشاره شده است: «وهُوَ مَعَکُم أینَ ما کُنْتُم». از نظر فخررازی (ذیل آیه) در این عبارت چارهای از تأویل نیست، چرا که اجماع بر آن است که خدا همراهی مکانی با انسان ندارد، بلکه همراهی او یا از طریق علم و آگاهی به احوال و اعمال انسان است یا از راه حفظ و حراست او (نیز رجوع کنید به طبرسی، ذیل آیه). به همین سبب برخی از مفسران این تعبیر را مجاز مرسل و کنایهای از احاطه علمی خدا دانستهاند (رجوع کنید به آلوسی؛ ابنعاشور، ذیل آیه) . در آیه ششم، گردش شب و روز و کوتاه و بلند شدن آن دو با اختلاف فصلهای سال (طباطبائی، ذیل آیه)، بهعنوان یکی از مظاهر قدرت و فرمانروایی خدا در آسمانها و زمین مطرح شده است (رجوع کنید به ابنعاشور، ذیل آیه). بنابر روایتی از امام سجاد علیهالسلام، چون خدا میدانست که در آخر زمان اقوامی ژرفاندیش (متعمّق) خواهند آمد، سوره توحید و شش آیه نخست سوره حدید را نازل کرد و هرکس فراتر از آن را طلب کند، هلاک میشود (کلینی، ج 1، ص 91؛ ابنبابویه، ص 283ـ284). باتوجه به این حدیث، گفته شده است که این آیات نهایت درجه معرفت توحیدی را بیان میکنند و بنابراین، تعمق در آن دسته از مسائل توحید که عقل به آنها راهی ندارد، مذموم است (رجوع کنید به مازندرانی، ج 3، ص 145، تعلیقه شعرانی؛ مجلسی، ج 3، ص 264، ج 64، ص 372).بهمنظور تشویق همگان به انفاق و توجه دادن به ناپایداری اموال، در آیه 7 از تعبیر «مِمّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیه» و در آیه 10 از تعبیر «لِلّهِ میراثُ السَّمواتِ و الارْض» استفاده شده است. تعبیر اول یا بدان معناست که داراییهای هر فرد یا گروهی از نسلهای پیشین به آنان رسیده است و آنان نیز باید آن را به دیگران بسپارند (طبرسی؛ فخررازی؛ طباطبائی، ذیل آیه) یا اشارهای به مقام خلیفةاللهی انسان است، چرا که اگر انسان یقین پیدا کند که مالک حقیقی خداست و او تنها جانشین و وکیل خدا در استفاده از داراییهاست، انفاق و بخشش مال بر او آسان میشود (طباطبائی، همانجا). تعبیر دوم نیز این مطلب را میرساند که مالک حقیقی هر چه در آسمانها و زمین است، فقط خداست و همه آفریدگان و موجودات نسل به نسل نابود میشوند و خدا وارث همه آنها خواهد بود (طبرسی؛ طباطبائی، ذیل آیه). در آیه دهم، بلافاصله بعد از انفاق، قتال مطرح شده است. از نظر طباطبائی (همانجا) عطف قتال به انفاق بیانگر آن است که منظور از انفاق در این آیه، تدارک مالی جهاد و تأمین هزینههای آن است. در این آیه کسانی که پیش از زمان فتح و در شرایط سخت آن روز از مال و جان خود گذشتند، از کسانی که پس از فتح و به هنگام اقتدار اسلام چنین کردند، برتر دانسته شدهاند. بنابر دیدگاه مشهور، منظور از فتح در این آیه، فتح مکه در سال هشتم هجری است (رجوع کنید به قرطبی؛ آلوسی، ذیل آیه)، هرچند برخی مراد از آن را صلح حدیبیه دانستهاند (برای آگاهی از آرای مختلف رجوع کنید به طبری، ذیل آیه). آیه یازدهم، با استعارهای تمثیلی، انفاق خالصانه را «قرض دادن نیکو» (قرضاً حسناً) به خدا خوانده است (آلوسی، ذیل آیه) که او نه تنها همانند آن مال را پس میدهد، بلکه چندین برابر آن و نیز پاداش فراوان اخروی را به فرد انفاقکننده عطا میکند (طباطبائی، ذیل آیه). برخی از مفسران، با بهرهگیری از آیات و روایات، شروطی را برای محقق شدن قرض نیکو برشمردهاند، از جمله اینکه انفاق از مال حلال باشد، از بهترین اموال و از داراییهای مورد علاقه و مورد نیاز شخص باشد و با خلوص نیت و بدون منت و اذیت انجام شود (رجوع کنید به طبرسی؛ فخررازی؛ قرطبی، ذیل آیه).آیات بعدی صحنهای از قیامت و احوال مؤمنان و منافقان را در آن روز ترسیم میکند. باتوجه به این آیات، در روز قیامت نوری در پیش رو و سمت راست مردان و زنان مؤمن در حرکت است (برای آگاهی از تفسیر واژه «نور» رجوع کنید به طبرسی، همانجا؛ فخررازی، ذیل حدید: 11) که مردان و زنان منافق خواهان بهرهگیری از آن نورند، اما بین آنان و مؤمنان دیواری حائل میشود و منافقان سرزنش میشوند. در بخشی دیگر از این آیات، آتش دوزخ به «مولا»ی منافقان و کافران تعبیر شده که مراد از آن یا این است که «جهنم برای آنان سزاوارتر است» (طبرسی، ذیل حدید: 15) یا اینکه هیچ یاوری غیر از آتش ندارند (طباطبائی، ذیل حدید: 15). معنای واژه مولا در این آیه، مورد استناد برخی از متکلمان شیعه، برای تبیین مراد از واژه «مولی» در حدیث غدیر، قرار گرفته است (رجوع کنید به مفید، ص 37؛ علمالهدی، ج 2، ص 259ـ260؛ امینی، ج 1، ص 345ـ359).آیه شانزدهم مؤمنان را به دلیل قساوت قلب و خاشع نبودن نسبت به ذکر خدا مورد عتاب قرار میدهد و حالِ آنان را به آن دسته از اهل کتاب که مدتی طولانی بر آنها گذشت و قلبهایشان دچار قساوت شد، تشبیه میکند (طباطبائی، ذیل آیه). باتوجه به عبارت «فَطالَ عَلَیهِمُ الاَْمَد» و برخی شأن نزولهای ذکر شده برای آیه (رجوع کنید به واحدی نیشابوری، ص 289ـ290؛ طبرسی، ذیل آیه)، این قساوت قلب میتواند ناشی از مسائل گوناگونی نظیر فاصله زمانی میان آنان و پیامبرانشان، میل به دنیا و رویگرداندن از احکام الهی و آرزوهای دور و دراز باشد (برای آگاهی از آرای مختلف رجوع کنید به فخررازی، ذیل آیه). این آیه در طول تاریخ سبب توبه عدهای از اهل معصیت شده، چنانکه به محض شنیدن و تأمل در مفاهیم آن، تغییر اساسی در روش زندگی آنان رخ داده است. از میان این عده، ماجرای فضیلبن عیاض* زاهد معروف و راوی ثقه امام صادق علیهالسلام (نجاشی، ص310؛ علامه حلّی، ص 387) و ابوعبدالرحمان عبداللّهبن مبارک (متوفی 181) مشهور است (برای تفصیل ماجرا رجوع کنید به ابنعساکر، ج 32، ص 406، ج 48، ص 383؛ قرطبی، ذیل آیه).در آیه هجدهم، عبارت «اِنّ المصَّدِّقینَ و المُصَّدِّقات» بنابر قرائت بیشتر قاریان (از جمله روایت حفص از عاصم)، به تشدید صاد خوانده شده است به معنای کسانی که صدقه (زکات) میپردازند، اما برخی به تخفیف صاد خواندهاند به معنای کسانی که تصدیق میکنند و ایمان میآورند. از نظر گروه اول، قرائت با تشدید با بخش بعدی آیه «وأقَرضوا اللّهَ قَرضاً حَسناً» تناسب بیشتری دارد، در حالیکه گروه دوم این قرائت را موجب تکرار معنا دانستهاند (رجوع کنید به ابوعلی فارسی، ج 4، ص 31؛ طبرسی، ج 9، ص 356ـ357؛ فخررازی، ذیل آیه).آیه بیستم، زندگی دنیا را با پنج ویژگی لَعِب (بازی)، لَهْو (سرگرمی)، زینت، تفاخر بین مردم و تکاثر (افزونطلبی) در داراییها و فرزندان توصیف میکند. به نظر شیخ بهائی (ج 3، ص 412ـ413) این ویژگیها مطابق با مراحل مختلف زندگی آدمی برحسب سالهای عمر اوست. انسان در مرحله نخست، یعنی کودکی، به بازی مشغول است. کمی که بزرگتر میشود، به دنبال چیزهایی است که خود را با آنها سرگرم کند. مرحله بعدی دوره خودآرایی و عشق به تجملات و لباسهای فاخر و مرکب و منزل گرانبهاست. چون به کهنسالی نزدیک میشود، روحیه فخرفروشی به حسب و نسب در او زنده میشود و بالاخره در مرحله پایانی، یعنی دوران پیری و کهنسالی، در اندیشه جمع ثروت و افزایش مال و فرزند است (نیز رجوع کنید به طباطبائی، ذیل آیه). در این آیه ناپایداری و زودگذر بودن زینتهای دنیوی به بارانی تشبیه شده است که بر کشتزاری میبارد، بهگونهای که محصولات آن، کشاورزان (یا کافران رجوع کنید به فخررازی؛ قرطبی، ذیل آیه) را شگفتزده میکند، اما پس از مدتی خشک میشود، به زردی میگراید و تبدیل به خاشاک میشود. در پایان آیه نیز از زندگانی دنیا به عنوان کالایی فریبنده (متاعالغرور) یاد شده است.در آیات بیستودوم و بیستوسوم سخن از مصیبتهایی است که بر روی زمین و برای انسانها روی میدهد. باتوجه به آیه بیستودوم، همه این مصائب، نظیر خشکسالی و زلزله و بیماری و مرگ و میر، قبل از اینکه بهوقوع بپیوندند (رجوع کنید به فخررازی؛ طباطبائی، ذیل آیه)، در لوح محفوظ موجودند (طبرسی؛ قرطبی، ذیل آیه). آیه بعد در مقام تعلیل و بیان حکمت آگاه ساختن مردم از ثبت وقایع در لوح محفوظ قبل از به وقوع پیوستن آنهاست، و آن اینکه بر آنچه از کف میدهند اندوهگین و بر آنچه خدا به ایشان عطا میکند، شادمان نباشند، چرا که اگر انسان یقین پیدا کند که تقدیر الهی هرگز به خطا نمیرود و آنچه از او فوت شده، میبایست میشده و آنچه به دست او رسیده، میبایست میرسیده است، هرگز با از دست دادن یا به دست آوردن چیزی غمگین یا شاد نمیشود (رجوع کنید به طباطبائی، ذیل آیه). بنابر روایتی، علی علیهالسلام زهد به معنای حقیقی و تام آن را عمل به مضمون این آیه دانسته است (رجوع کنید به نهجالبلاغة، حکمت 439).آیه بیستوپنجم این سوره از ارسال رسولان الهی به همراه بینات و کتاب و میزان یاد میکند تا بر پایه این دو رکن، عدل را به پا دارند. برخی معتقدند منظور از میزان، همان ترازوی معمولی است، چرا که قوام انسان به زندگی اجتماعی است و زندگی اجتماعی براساس معاملات و دادوستدهاست (رجوع کنید به طبرسی؛ آلوسی، ذیل آیه)، که این مهم بهوسیله میزان، وسیله اندازهگیری کالاها، صورت میگیرد (طباطبائی، ذیل آیه). این واژه را به معانی دیگری از جمله عدل (ابنعاشور؛ زحیلی، ذیل آیه)، حق (ابنکثیر، ذیل آیه)، عقل و دین (طباطبائی، ذیل آیه) نیز دانستهاند، چرا که هریک از این موارد، اعمال و افکار شایسته انسانها را میسنجد و از یکدیگر جدا میسازد (برای تفصیل بیشتر رجوع کنید به فیض کاشانی، ذیل آیه). در ادامه این آیه، سخن از آهن و کاربرد آن برای انسانهاست: «وأنْزَلْنا الْحَدیدَ فیهِ بَأسٌ شَدیدٌ و مَنافعُ لِلنّاس». این فلز از سویی در جنگها و درگیریها بهکار میرود و موجب کشتار انسانها میشود و از سوی دیگر نقشی اساسی در تمدن بشری ایفا کرده و منافع فراوانی در ایجاد زندگی همراه با آسایش و رفاه برای انسانها داشته است (رجوع کنید به طباطبائی؛ زحیلی؛ فضلاللّه، ذیل آیه).در بخشی از آیه بیستوهفتم، موضوع رَهبانیت پیروان عیسی علیهالسلام مطرح میشود. هرچند مفسران در اعرابِ عبارت «وَ رَهْبانِیةً ابْتَدَعُوها» و معنای آن اختلافنظر دارند (رجوع کنید به زمخشری؛ قرطبی؛ ابنعاشور، ذیل آیه)، بر این معنا اتفاقنظر دارند که طبق قرآن، برخی از پیروان عیسی علیهالسلام در آغاز، رهبانیت را برای کسب خشنودی خدا بدعت نهادند (رجوع کنید به قرطبی؛ قاسمی؛ زحیلی؛ فضلاللّه، ذیل آیه؛ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به رهبانیت*).برخی وجه تناسب این سوره را با سوره پیشین در پایان یافتن سوره واقعه و آغاز شدن سوره حدید با تسبیح خداوند میدانند (رجوع کنید به طبرسی، ج 9، ص 345؛ سیوطی، 1408، ص 130). از نظر سیوطی (1408، همانجا)، آیه نخست سوره حدید، که خبر از تسبیح خدا از سوی همه موجودات میدهد، در حکم تعلیلی برای امر به تسبیح است که در آخرین آیه سوره واقعه آمده است.برخی آثار و پاداشهای تلاوت این سوره و سورههای مسبّحات در احادیث و کتابهای تفسیر آمده است (برای نمونه رجوع کنید به طبرسی، همانجا؛ ابنکثیر، ج 4، ص 494ـ495؛ مجلسی، ج 89، ص 307ـ312؛ آقانجفی، ص 129ـ131).منابع : علاوه بر قرآن؛ محمدتقیبن محمدباقر آقانجفی، خواصّ الآیات و خواصّ تمامی سورههای قرآن کریم، بمبئی 1299، چاپ افست تهران 1345ش؛ محمودبن عبداللّه آلوسی، روحالمعانی، بیروت : داراحیاء التراث العربی، ]بیتا.[؛ ابنبابویه، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم 1387؛ ابنعاشور (محمدطاهربن محمد)، تفسیر التحریر و التنویر، تونس 1984؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ ابن عطیه، المُحَرّرُ الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج 15، ]رباط[ 1411/1991؛ ابنکثیر، تفسیر القرآن العظیم، چاپ علی شیری، بیروت ]بیتا.[؛ ابوعلی فارسی، الحجةللقراء السبعة، چاپ کامل مصطفی هنداوی، بیروت 1421/ 2000؛ عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج 1، بیروت 1387/1967؛ محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران 1362ش؛ وهبه مصطفی زحیلی ، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت 1418/1998؛ محمدبن بهادر زرکشی، البرهان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت 1408/1988؛ زمخشری؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، ]قاهره 1967[، چاپ افست قم 1363ش؛ همو، تناسق الدرر فی تناسب السور، چاپ عبداللّه محمد درویش، بیروت 1408/1987؛ محمدبن حسین شیخ بهائی، الکشکول، بیروت 1403/1983؛ محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، چاپ محمد خواجوی، قم 1379 ـ 1380ش؛ طباطبائی؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، خلاصةالاقوال فی معرفة الرجال، چاپ جواد قیومی اصفهانی، ]قم[ 1417؛ علیبن حسین علمالهدی، الشافی فی الامامة، چاپ عبدالزهراء حسینی خطیب، تهران 1410؛ علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة، چاپ صبحی صالح، بیروت 1387/1967، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت 1421/2000؛ محمدحسین فضلاللّه، من وحیالقرآن، بیروت 1419/1998؛ محمدبن شاهمرتضی فیض کاشانی، تفسیر الصافی، چاپ حسین اعلمی، بیروت ]1399/ 1979[؛ محمد جمالالدین قاسمی، تفسیر القاسمی، المسمی محاسن التأویل، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت 1398/1978؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج 9، جزء17، بیروت 1966، چاپ افست تهران 1364ش؛ کلینی؛ محمدصالحبن احمد مازندرانی، شرح اصول کافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000؛ مجلسی؛ محمدبن محمد مفید، رسالة فی معنیالمولی، ]قم[ 1413؛ مقدمتان فی علوم القرآن، چاپ آرتور جفری و عبداللّه اسماعیل صاوی، قاهره: مکتبة الخانجی، 1392 / 1972؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407؛ علیبن احمد واحدی نیشابوری، اسباب النزول، بیروت 1985.