حَبسیه، گونهای ادبی در قالب شعر و بهندرت نثر، متضمن بیان حال و خاطرات و گزارش شاعر یا نویسنده از زندان که معمولاً با شکایت و آرزوی رهایی همراه است.1) در ادبیات فارسی. نوعی شعر غنایی که بیانگر حسبِ حالِ شاعر در زندان، و غالبآ آمیخته با بثّ الشّکوی* است. برخی آن را از اقسام شکوائیهها (شکایتنامهها) برشمردهاند (رجوع کنید به فرشیدورد، ج1، ص 316؛ ظفری، ج1، ص17ـ 19، که منبع اخیر اقوال گوناگون را نیز در تعریف حبسیه نقل کرده و تنها منبع فارسی است که به حبسیه اختصاص دارد). زرّینکوب (1381ش، ص 155ـ156) حبسیات را از نوع «مرثیات» (رجوع کنید به مرثیه*) و پارهای از آنها را مرثیههایی بر عمرهای برباد رفته دانسته است.به درستی معلوم نیست که در تاریخ ادب فارسی چه کسی نخستین حبسیه را سروده است. ناصر خسرو قبادیانی* (متوفی 481)، که برای اعتقادات اسماعیلی خود از مردم گریخته و به دره یمگان پناه برده بود، گاه در شکوائیههایش خود را زندانی دره یمگان خوانده است (رجوع کنید به ص 96، 195، 435)؛ اما اینگونه اشعار او را که صرفاً شکوائیه است، نمیتوان حبسیه محسوب کرد، زیرا وی آنها را در محبس نسروده، رنج زندانیان را درک نکرده و در نتیجه هرگز حسبِ حال زندانیان را وصف ننموده است (قس فرشیدورد، ج 1، ص 315ـ316؛ ظفری، ج 1، ص 108ـ 117). ظاهرآ کهنترین حبسیاتِ به جایمانده، از مسعود سعد سلمان*، شاعر دربار غزنویان، است که نزدیک به نوزده سال در قلعههای دِهَک، سو، نای و مَرَنج زندانی بود. نظامی عروضی، نویسنده قرن ششم، نیز در چهار مقاله (ص 45) واژه «حبسیات» را برای اشعار او به کاربرده است. مسعود سعد بیشتر در قالب قصیده، از حبس دراز مدت خود نالیده (رجوع کنید به ص 351) چنانکه از فرط سختی و رنجِ دوران حبس، مرگ را خواهان شده است (ص 330). شِکوه او از چرخ و فلک است که باعث نگونبختی وی گردید (ص 330، 351، 503؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله، که در حبسیههای دیگران نیز فلک همواره متهم است). او زندانهای مخوف و اوضاع رقتبارش را در زندان به بهترین وجه وصف نموده است (مثلاً ص 331، 419، 503؛ برای توضیحات بیشتر درباره مضامین حبسیات او رجوع کنید به محجوب، ص 657ـ658). تصاویر زیبایی درباره شب و ستارگان در حبسیات او دیده میشود (رجوع کنید به شفیعی کدکنی، ص 596، 611). برخی حبسیات مسعود در واقع مقدمه مدیحه است (مثلاً ص 1ـ2؛ نیز رجوع کنید به محجوب، ص 656) و در پایانِ شماری از آنها ابوالمظفر ابراهیم غزنوی (حک : 450ـ492) را، که او را به زندان کرده بود، مدح گفته و از وی طلبِ عفو کرده است (مثلاً ص 332، 500ـ501، نیز رجوع کنید به ص 351ـ353، که نام ممدوح را ذکر نکرده است).ابوالمعالی نصراللّه منشی، مترجم کلیله و دمنه*، هم که از وابستگان دربار غزنویان بود، در عهد خسروملک (حک : 555ـ 582) زندانی شد. عوفی (ج 1، ص 93) یک رباعی او را که در زندان خطاب به شاه و در انتقاد از او سروده، نقل کرده است.بهاءالدین بغدادی*، منشی علاءالدین تکش خوارزمشاه، که به علت اختلاف با وزیر شاه (نظامالدین شمسالدین مسعود، متوفی 596) به زندان افتاده بود، حبسیههای سوزناکی در قالب قصیده دارد که در آنها از اینکه پس از عمری خدمت به پادشاه، در پیری گرفتار زندان شده، شکوه کرده و سپس علاءالدین تکش را مدح کرده و فضائل خود را برشمرده و از وی عفو طلبیده است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 139ـ141).در قرن ششم، مُجیرالدین بَیلَقانی* نیز به فرمان ممدوح خود، اتابک محمدبن ایلدَگِز (حک : 568ـ582)، حبس گردید. از وی حبسیهای در قالب قطعه باقی است که در آن یکی از مستوفیان، به نام ظهیرالدین کرجی (رجوع کنید به باستانیراد، ص 57ـ58)، را شفیع کرده تا از شاه برای او بخشایش بخواهد (رجوع کنید به ص 310).منوچهر شروانشاه (حک 520:ـ554) نیز شاعر مداح خود، فَلَکی شَروانی*، را به زندان انداخت؛ از فلکی حبسیهای سوزناک، در قالب قصیده، باقی است که در آن از شاه عذر خواسته است (رجوع کنید به فلکی شروانی، ص 23ـ24).خاقانی شروانی* هم به امر اَخْسْتانبن منوچهر شروانشاه (حک 544:ـ583) از هفت ماه تا یک سال در زندان به سربرد (خاقانی، مقدمه سجادی، ص بیست و یک) و در این دوران چند حبسیه در قالب قصیده سرود. پس از مسعود سعد، از میان شاعران قدیم، بیشترین حبسیات از آنِ اوست. وی نیز، مانند مسعود سعد، در حبسیههای خود مرگ را آرزو کرده است (مثلا ص 60). خاقانی اوضاع خود را در زندان با تشبیهاتی بدیع، که پیش از او در اشعار دیگران کمتر یافت میشود، وصف نموده است. مثلاً اندام نحیف خود را به تاری ابریشم تشبیه کرده است که ناله از آن برمیخیزد (رجوع کنید به ص 61)، خمیدگی و چنبرزدن خود را در زندانِ تنگ نیز اینگونه تعلیل کرده است که میخواهد بندی را که برپای دارد و او را پندآموز است، بوسه دهد (ص 321). مشهورترین حبسیه او قصیده ترسائیه است (نیز رجوع کنید به ترسا*) که در آغاز آن، مانند دیگر شاعران محبوس، بدبختی خود را به فلک نسبت میدهد که او را مانند راهب به زنجیر کشیده است (رجوع کنید به ص 23) و در سراسر آن با تلمیح به داستانها و آداب و رسوم نصرانی، اوضاع خود را در زندان وصف نموده، مثلا سیاهی روز خود را به رنگ جامه راهب و تن خمیده خود را به رشته مریم مانند کرده است (ص 24). در پایان این قصیده، وی عظیمالروم، عزالدوله قیصر، را ستوده و او را برای خلاص از زندان شفیع قرارداده است (رجوع کنید به ص 27ـ28؛ برای حبسیههای خاقانی نیز رجوع کنید به نوائی، ص 12ـ15).در قرن هفتم، مجد هَمگَر*، شاعر دربار سَلغُریان فارس، به فرمان اتابک ابوبکر سعد زنگی (حک : 623ـ658) نزدیک به شش ماه را در حبس گذراند (صفا، ج 3، بخش 1، ص 527) و در آن دوران حبسیههای پرسوز و گدازی سرود، از جمله غزلی که در آن حبس خود را به عیشی تشبیه کرده که هم پیالهاش در آن گریه، جام مِیش اشک، سرودش ناله و رودش (سازش) آواز زنجیر است (رجوع کنید به مجدهمگر، ص 578).باباافضل* کاشانی، حکیم قرن هفتم، نیز چندی ظاهراً به اتهام جادوگری و افسونکاری در حبس به سر برد و در همان هنگام حبسیهای در قالب قصیده سرود (رجوع کنید به ص 247ـ248).در عهد صفوی، چند شاعر نقطویمذهب (رجوع کنید به نقطویه*) برای اعتقادهای خود در حبس شدند؛ از جمله ابوالقاسم امری (متوفی 999) که در عهد شاه طهماسب اول به زندان افتاد و به فرمان شاه نابینا گردید. در آن هنگام حبسیهای در یک رباعی سرود و خطاب به شاه گفت: «سی سال که مدّاح تو بودم شب و روز/ این جایزهام بود که کورم کردی» و برای رهایی خود قطعهای سرود و به برخی درباریان داد و به پایمردی آنان آزاد شد. در این شعر از اینکه تن او در زندان گرفتار شپش شده، سخن گفته است (رجوع کنید به امین احمد رازی، ج 2، ص985ـ986).کلیم کاشانی* (متوفی 1061) هم که به هند سفر کرده بود، گرفتار راهداران شد و برای تفتیش، چندی او را به تهمت جاسوسی در قلعه شاهورک حبس کردند. وی در آن ایام دو حبسیه در قالب قطعه سرود و حسبحال و شکوائیه خود را برای شاهنوازخان، از اشراف هند، فرستاد (رجوع کنید به ص 103، 105ـ106).در عهد قاجار، ابوالحسن میرزا، ملقب به شیخالرئیسِ قاجار* (متوفی 1336)، نیز در راه سفر به خراسان، مدتی در کلاتنادری توقیف شد. وی در آن هنگام دو حبسیه در قالب غزل سرود (رجوع کنید به شیخالرئیس قاجار، ص 82، 96ـ97) که از نظر سبک یادآور اشعار خاقانی است.در اواخر دوره قاجار که نفوذ کشورهای بیگانه و بیکفایتی دولتمردان، استقلال ایران را متزلزل کرده بود، فرخی یزدی* (مقتول 1318ش) در زندانِ نظمیه تهران دو حبسیه، یکی در قالب قصیده (رجوع کنید به ص 193) و دیگری قطعه (رجوع کنید به ص 207ـ 209)، سرود که در آنها بیش از آنکه از رنج خود در زندان بنالد، وثوقالدوله و قرارداد 1919 را نکوهیده و جرم خود را صرفآ «حبّ وطن» ذکر نموده است (رجوع کنید به ص 208). کاربرد واژگان فرنگی، نظیر «پولتیک» و «تاکتیک»، در حبسیه او شایان توجه است (رجوع کنید به همانجا). فرخی در دوران رضا شاه (حک : 1304ـ 1320ش) نیز در زندان قصرِ تهران محبوس شد و در دوران اسارت چندین حبسیه در قالب غزل سرود. در یکی از آنها صنعت ایهام را برای نام زندان خود به کار گرفته و گفته است : «فرخی از کرَم شاه شدی قصرنشین/ به تو این منزل نو فرّخ و میمون باشد» (ص 86). فرخی در حبسیاتش نگران ایران است و به استبداد اعتراض دارد (مثلاً ص 68). با این حال، وی نیز گاه مرگ را در زندان آرزو کرده است (رجوع کنید به ص 152، نیز رجوع کنید به ص187).ملکالشعرای بهار* نیز در دوران رضاشاه به زندان افتاد و حبسیههایی مطنطن، به پیروی از شاعران سبک خراسانی، سرود. حبسیات او در قالب قصیده از لحاظ سبک و فخامت زبان، یادآور حبسیههای مسعود سعد است، اما با تشبیهات و توصیفهایی تازه و مأنوستر (رجوع کنید به زرینکوب، 1370ش، ص 376ـ377). او خود را در زندان به چنگی شکسته و رگهایش را به تارهای آن تشبیه کرده است که بر اثر تندباد حوادث از هر رگش فریاد برمیخیزد (رجوع کنید به بهار، ج 1، ص 618؛ نیز رجوع کنید به خاقانی، ص 61، که پیش از بهار بیش و کم نظیر تشبیه او را در حبسیه خود به کار برده است) و خود را به مرغی خوشالحان در قفس مانند کرده (ج 1، ص 514) و از اینکه هنگام بهار در زندان است اندوهگینی خود را ابراز نموده است (ج 1، ص 617، نیز رجوع کنید به ج 2، ص 1179ـ1180). از نکات درخور توجه در حبسیات بهار، توصیف زندانهای روزگار وی است که با آنچه شاعران گذشته درباره زندان گفتهاند، متفاوت است. حبسیههای آنان نشان میدهد که در حبس تنها بودهاند؛ اما بهار و دیگر حبسیهسرایان معاصر از حال و هوای زندانیان دیگر هم آگاه بودهاند. بهار گوید جنایتکاران در دهلیز زندان آزادانه حرکت میکردند اما او رخصت چنین رفتاری را نداشت (رجوع کنید به ج 1، ص 514)؛ در زندان بهداشت رعایت نمیشد، محبس و آبریزگاه بسیار به هم نزدیک بود (نیز رجوع کنید به مسعود سعد سلمان، ص 623، 713، که نشان میدهد این مشکل در زندانهای قدیمترهم بوده است)، موشها در جایگاه او لانه داشتند و فراوانی ساس و کیک و پشه وی را میآزرد (ج 1، ص 514ـ515، نیز رجوع کنید به ص 506ـ507، ج 2، ص 839ـ841). بهار در حبسیههای خود گاه رضا شاه را ستوده و از وی عفو و گذشت خواسته (مثلا ج 1، ص 507ـ508، 511) و گاه، برای رهایی خود، فضل و هنر و خدمات خویش را به شاه یادآوری کرده است (رجوع کنید به ج 1، ص 513ـ514). در 1308ش نیز قصیدهای برای تیمورتاش*، وزیر دربار، سرود و از او یاری خواست تا بلکه شاه وی را ببخشاید (رجوع کنید به ج 1، ص 518ـ520). با این حال، در همان سال در مسمّطی که در زندان خطاب به کارگزاران شهربانی سرود، بهصراحت بر رضاشاه تاخت (رجوع کنید به ج 1، ص 516ـ517). یکی از حبسیههای مشهور او مثنویِ بلند کارنامه زندان است (رجوع کنید به ج 2، ص 831ـ939)، مشتمل بر حسبحال او همراه با پند و حکمت و حکایت. وی این مثنوی را در طی دو سال سرود؛ از نوروز 1312 که در تهران زندانی و در مرداد همان سال به اصفهان تبعید گردید، تا اردیبهشت 1314 که به تهران بازگشت.یکی از یاران ملکالشعراء، حسین کوهی کرمانی*، نیز در دی 1306 برای مخالفت با رضاشاه به زندان افتاد. کوهی در برگی از تاریخ معاصر ایران، یا، غوغای جمهوری (تهران 1331ش)، داستان در بند شدنِ خود و وضع هولناک زندان و اینکه چگونه در زندان به تریاک معتاد شد را با نثری ساده توضیح داده (رجوع کنید به ص 105ـ106، 113) و به دنبال این توضیحات، حبسیههای خود را در قالبهای قصیده (رجوع کنید به ص 106ـ109، 115ـ117) و قطعه (رجوع کنید به ص 118ـ121) آورده است. او نیز، همچون حبسیهسرایان قدیم، فلک را باعث نگونبختی و زندانی شدن خود دانسته است (رجوع کنید به ص 107) و ظاهراً اتهام بستن به فلک، یکی از ویژگیهای حبسیههای فارسی است. حبسیههای کوهی سرشار از اندوه، و زندان و تاریکی آن در نظرش بسیار وحشتناک است (رجوع کنید به ص 115).حبسیهسرایی در صد سال اخیر ایران، که ادب و سیاست بیش از پیش به هم آمیخت، بیش از گذشته رونق یافت (برای دیگر حبسیه سرایان دوران معاصر ایران رجوع کنید به ظفری، ج 2، ص 257 به بعد). عبدالعلی ادیب برومند یکی از آخرین حبسیهسرایانی است که، همچون ملکالشعراء، به پیروی از شاعران کهن حبسیه سروده است. وی در دهه 1340ش، چون از فعالان و هواداران جبهه ملّی ایران* بود، به زندان حکومت پهلوی افتاد. پیش از آنکه خود در بند شود، از یکی از دوستانش وصف زندانِ قزلقلعه تهران را شنید و شعر «ای قزلقلعه» را سرود (رجوع کنید به ص 367ـ368). اینکه کسی خارج از زندان، حسبحال زندانیان و اوضاع زندان را به شعر وصف کند، از ویژگیهای حبسیهسرایی معاصر است که ظاهراً در حبسیههای کهن سابقه ندارد (نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).ادیب برومند اندکی پس از سرودن شعر «ای قزلقلعه»، خود اسیر این زندان شد. او نیز مانند کوهیکرمانی، پیش از حبسیههای خود، داستان چگونگی سرودنِ آنها را به نثر بیان کرده است. حبسیههای او در قالبهای قصیده و غزل است، با زبانی محکم و استوار و لحنی بیش و کم حماسی که با پایداری و استقامت او در زندان تناسب دارد. او در حبسیههایش، برخلاف دیگران، عجز و ناله و اظهار پشیمانی نمیکند، بلکه دانش و ایمان و مسلک خویش را میستاید (مثلاً ص 370ـ 372). شعرهای او در زندان گاه حسبحال نیست، بلکه حکایتهایی کوتاه و شیرین در قالبهای قطعه و مثنوی با پندهایی حکیمانه در ستایش از آزادگی و نکوهش ستمگران است (مثلاً ص376ـ377، 379ـ380، 382ـ383). اگرچه حبسیههای ادیب برومند از لحاظ محتوا از دیگر حبسیههای پیروان شعر کهن متمایز است، اما به واقع تحول و نوآوری را در حبسیهسرایی، نوپردازانی نظیر احمدشاملو* (متوفی 1379ش) و مهدی اخوان ثالث* (متوفی 1369ش) پدید آوردند.شاملو به روزگار جوانی، با لحنی حماسی، در قصیدهای با عنوان «نامه» میگوید که او با مسعود سعد سلمان متفاوت است و در زندان ناله سر نمیدهد (رجوع کنید به 1372ش، ص 73) و پدر خود را سرزنش میکند که چرا توقع دارد شاعر توبهنامه بنویسد تا از بند آزاد شود (همان، ص 76). او در شعر «کیفر»، در قالب نو، زندانی را وصف میکند که زندانیان هر یک به جرمی در آن گرفتارند: یکی برای آنکه همسرش را به بهتانی ناروا کشته است، دیگری برای آنکه کسی را کشته است تا نان فرزندان خود را فراهم کند و...، آنگاه جرم خود را با جرم آنان مقایسه میکند و میگوید او هرگز به چنین جرمهایی در بند نشده است (1361ش، ص 43ـ46).حبسیات مهدی اخوان ثالث، که شمار آنها در میان اشعار نوپردازان درخور توجه است، همراه با توصیفها و دیدگاههایی است که پیش از وی در حبسیهسرایی ایران سابقه ندارد. در شعر نیماییِ «نادر یا اسکندر ؟» ــکه بعدآ عنوان آن را به «کاوه یا اسکندر ؟» تغییر دادــ اگر چه آن را بیرون از زندان سروده است، حسب حال خود را مانند زندانیای سیاسی شرح میدهد که مادرش از پشت میلههای زندان، از او میخواهد نامه درخواستیِ حکومتیان را امضا کند تا رها شود، اما او با آنکه نگران خانواده خود است، امتناع میورزد (رجوع کنید به 1361ش، ص 21ـ23). در کتاب زندگی میگوید: اما باید زیست، باید زیست، باید زیست (تهران، ? 1356ش)، با اشعاری در قالب نو، شخصیتهای گوناگون زندانیِ یک زندان را، نظیر شاتقی و دخو، با زبانی نزدیک به زبان محاوره وصف میکند که بیش وکم با شعر «کیفر» شاملو مقایسهپذیر است. او زندان را چندبار درک کرده و یکی از حبسیاتش قصیده پراحساس و عاطفی «من این پائیز در زندان...» است که آن را در آذر 1345 در زندان قصر تهران سروده و در آن پاییز را بر فصلهای دیگر ترجیح داده و افسردگی و انزوای خود در زندان را با اندیشه و روحیهای درویشانه باز گفته است (رجوع کنید به 1368ش، ص 19ـ23). حبسیه دیگر او «دلی غمناک» است (رجوع کنید به همان، ص 52ـ58) که در آن نومیدی و غمگینی زندانی را، در قالب نو، به تصویر کشیده است. در شعرِ نو «درین همسایه(1)» (رجوع کنید به همان، ص 59ـ62) نیز شب زندان را هنگام پاییز وصف کرده است و اینکه زندانی، آواز جغدی را از ویرانه مجاور زندان میشنود که از دلتنگی و اندوه مینالد.شاعر نوپرداز دیگر، فریدون مشیری* (متوفی 1379ش)، اگرچه هیچ گاه محبوس نشد، اما در کتاب تاصبح تابناک اهورایی (تهران 1379ش؛ ص 116ـ145) در اشعاری به قالبهای سنّتی و نو، خود را پرندهای در قفس فرض نموده و از حال و هوای زندان شِکوه سرداده است.علی موسوی گرمارودی نیز در دهه 1350 به جرم سیاسی در زندان پهلوی بوده و در آن دوران حبسیاتی شایان توجه، در قالبهای نو و سنّتی، سروده است. در برخی حبسیههای او جلوههای ایمان مذهبی و استواریای که نتیجه اینگونه ایمان است، دیده میشود (رجوع کنید به ص 95ـ97).یکی از ویژگیهای حبسیههای معاصر فارسی، نامههای زندانیان در قالب شعر است، از جمله حبسیه موسوی گرمارودی، در قالب قصیده، با عنوان «نامهای از بند» که در آن با لحنی حماسی، که یادآور قصیده منوچهری (ص 86ـ 88) است، سخنوری خود را میستاید و در عالم خیال خود را رها از زندان، در خانه خویش با مادر و برادران و خواهرانش میبیند و در پایان، نامه پدر خود را به شعر پاسخ میگوید (رجوع کنید به ص 114ـ 117). این شعر نیز از لحاظی با شعرِ «نامه» شاملو مقایسهپذیر است. از دیگر حبسیههای نامهمانند، قصیدههای نعمت میرزازاده (م. آزرم) است در سهنامه به امام خمینی (تهران 1357ش).در تاریخ ادب فارسی، آثار منثور نیز در زندان نوشته شده است. ظاهراً عینالقضاة همدانی* (متوفی 525) شکویالغریب را، برای دفاع از خود، در زندان نوشته و حال خود را با سوز و گداز بیان داشته است (رجوع کنید به عینالقضاة، مقدمه عسیران، ص 33). بهاءالدین بغدادی نیز نامه یا رسالهای مشهور را، که ارزش ادبی داشته و ظاهرآ به نثر و نظم بوده است در محبس نوشت (رجوع کنید به عوفی، ج 1، ص 142). از معاصران، علی دشتی* ایام حبس (تهران 1301ش) و بزرگ علوی* ورق پارههای زندان (تهران 1320ش) را در زندان نگاشتند.منابع : مهدی اخوان ثالث، آخر شاهنامه: مجموعه شعر، تهران 1361ش؛ همو، در حیاط کوچک پائیز در زندان ـ زندگی میگوید : اما باز باید زیست... ـ دوزخ، اما سرد، تهران 1368ش؛ عبدالعلی ادیب برومند، سرود رهائی: گزیدهئی از اشعار سیاسی، میهنی، اجتماعی، ]تهران[ 1367ش؛ امین احمد رازی، تذکره هفت اقلیم، چاپ محمدرضا طاهری (حسرت)، تهران 1378ش؛ محمدبن حسین باباافضل کاشانی، دیوان و رساله المفید للمستفید، چاپ مصطفی فیضی و دیگران، تهران 1363ش؛ حسین باستانیراد، «حبسیه مجیرالدین بیلقانی»، یادگار، سال 2، ش 6 (بهمن 1324)؛ محمدتقی بهار، دیوان، چاپ مهرداد بهار، تهران 1368ش؛ بدیلبن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران 1368ش؛ عبدالحسین زرینکوب، با کاروان حُلّه: مجموعه نقد ادبی، تهران 1370ش؛ همو، شعر بیدروغ، شعر بینقاب، تهران 1381ش؛ احمد شاملو، باغ آینه، تهران 1361ش؛ همو، مرثیههای خاک و شکفتن درمه، تهران 1372ش؛ محمدرضا شفیعی کدکنی، صُوَر خیال در شعر فارسی، تهران 1366ش؛ ابوالحسنبن محمدتقی شیخالرئیس قاجار، گزیدهای از سرودههای شیخالرئیس قاجار، چاپ میرجلالالدین کزازی، تهران 1369ش؛ ذبیحاللّه صفا، تاریخ ادبیات در ایران و در قلمرو زبان پارسی، ج 3، بخش 1، تهران 1378ش؛ ولیاللّه ظفری، حبسیه در ادب فارسی، تهران 1364ـ 1380ش؛ عوفی؛ عبداللّهبن محمد عینالقضاة، تمهیدات، چاپ عفیف عُسیران، تهران [? 1341ش[؛ محمد فرخییزدی، دیوان، چاپ حسین مسرّت، یزد 1378ش؛ خسرو فرشیدورد، درباره ادبیات و نقد ادبی، تهران 1363ش؛ نجمالدین محمد فلکی شروانی، دیوان، چاپ طاهری شهاب، تهران 1345ش؛ ابوطالب کلیم کاشانی، دیوان، چاپ محمد قهرمان، مشهد 1369ش؛ حسین کوهی کرمانی، برگی از تاریخ معاصر ایران، یا، غوغای جمهوری، ]تهران ?1331ش[؛ مجدهمگر، دیوان، چاپ احمد کرمی، تهران 1375ش؛ مجیرالدین بیلقانی، دیوان، چاپ محمدآبادی، تبریز 1358ش؛ محمدجعفر محجوب، سبک خراسانی در شعر فارسی، تهران 1350ش؛ مسعود سعد سلمان، دیوان، چاپ غلامرضا رشیدیاسمی، تهران 1362ش؛ فریدون مشیری، تا صبح تابناک اهورایی، تهران 1379ش؛ احمدبن قوص منوچهری، دیوان، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1370ش؛ علی موسوی گرمارودی، سرود رگبار، تهران 1357ش؛ ناصرخسرو، دیوان، چاپ مجتبی مینوی و مهدی محقق، تهران 1368ش؛ احمدبن عمر نظامی عروضی، کتاب چهار مقاله، چاپ محمدبن عبدالوهاب قزوینی، لیدن 1327/1909، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ عبدالحسین نوائی، «حبسیات خاقانی»، یادگار، سال 3، ش 8 (فروردین 1326).2) در ادبیات عربی. قدیمترین حبسیات عربی متعلق به دوران جاهلیت است، اما به دلیل بدوی بودن جامعه عربی و فقدان تشکیلات حکومتی، تعداد آنها چندان زیاد نیست. مشهورترین حبسیهسرای عرب در این دوران، عَدیّبن زید* عبادی بود (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 2، ص110ـ 111). بعد از ظهور اسلام و تشکیل دولت، از دوره اموی (41ـ132)، به بعد، که ابعاد حکومت گسترده و پیچیده شد، بر تعداد زندانیان و به تبع آن بر تعداد حبسیهها افزوده شد. از جمله حبسیهسرایان صدر اسلام ابومِحْجَن ثقفی* (رجوع کنید به ابنقتیبه، ج 1، ص 423؛ ابوالفرج اصفهانی، ج 19، ص 5، 7) و حُطَیئَه* (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 2، ص 187ـ188)، و از جمله شاعران زندانی دوره اموی، یزیدبن مُفَرِّغ* (رجوع کنید به یاقوت حموی، ج20، ص 43ـ45)، اَحْوَص* (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 4، ص 246ـ248)، فرزدق* (رجوع کنید به ج 1، ص 148ـ150، ج 2، ص 354ـ 356) و عَرْجی* (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 1، ص 413) بودند.در دوره عباسی (132ـ656)، شاعران و ادیبان بیشتری زندانی شدند. علیبن جَهْم* (رجوع کنید به ص 41ـ47، 77ـ81)، ابوفِراس حَمْدانی* (رجوع کنید به ص 22ـ25، 30ـ31)، محمدبن عباد ملقب به معتمدعلیاللّه (رجوع کنید به ابنخاقان، ص 78ـ79)، عمادالدین کاتب اصفهانی* (رجوع کنید به ج 1، قسم شعراءالعراق، جزء1، ص 56) و عمیدالدین اسعدبن نصر (متوفی 624؛ سراینده قصیده بلند اُشْکُنْوانیه رجوع کنید به بروکلمان، ج 5، ص50) از بزرگان ادبیات حبسیه در آن دورهاند. از نیمه اول قرن هفتم، شاعران و ادیبان از سیاست و دربارها دور شدند و ازاینرو کمتر حبس میشدند و درنتیجه حبسیهسرایی کاهش یافت. از سوی دیگر، ادبیات در این دوران منزلت پیشین را از دست داد و دچار رکود شد؛ ازاینرو از تعداد شاعران و ادیبان نیز کاسته شد و ادبیات به صورت یکی از کارهای فرعی و تفننی علمای صاحبمنصب درآمد. این علما بهسبب اختلافات فقهی و مذهبی و گاه بهسبب ظلم والیان، گرفتار زندان میشدند؛ بنابراین، یا اشعار اندک میسرودند، یا از اشعار دیگران در بیان حال خود به صورت استشهاد یا تضمین استفاده میکردند. با این همه، برخی از آنان که در شاعری چیرهدست بودند، صاحب دیوان و زنداننامه هستند، از جمله محمدبن محمد معروف به ابنبارزی (متوفی 823؛ رجوع کنید به ابنتغریبردی، ج 14، ص 161ـ162؛ سخاوی، ج 9، ص 137ـ138) و سید یحیی جَحّاف (متوفی 1117؛ رجوع کنید به آباد، ص 112).در دوره معاصر، با ورود ادیبان و شاعران به صحنه سیاست، بار دیگر خلق آثار ادبی در زندانها روبه فزونی نهاد. در میان کشورهای عربی، فلسطین سهم بزرگی در ادبیات زندان دارد. محمود درویش (رجوع کنید به ج 1، ص 102ـ103، 235ـ236)، سمیح قاسم (رجوع کنید به ج 6، ص 19ـ33) و معین بسیسو (رجوع کنید به ص60، 131ـ132، 191ـ193) از جمله شاعران فلسطینیاند که بخشی از اشعار خود را در زندانهای رژیم اسرائیل سرودهاند. محمدمهدی جواهری* (رجوع کنید به ج 4، ص 141ـ154) و جواد جمیل (رجوع کنید به حسنی، ص 66)، هر دو از عراق؛ عبدالحمید رافعی و سلیمان عیسی (رجوع کنید به آباد، ص240، 245) از سوریه؛ و عبداللّه بَرَدّونی (رجوع کنید به ج 1، ص 557) از یمن، از حبسیهسرایان دیگر کشورهای عربیاند.حبسیات عربی، بر حسب مضمون، به سه نوع تقسیم میشوند: 1) استعطاف ــکه معمولا آن را اعتذار مینامندــ و متضمن پوزشخواهی و برانگیختن رحم و شفقت حاکمان و یاری خواستن زندانیان از افراد گوناگون است و هدف از سرودن آنها رهایی از زندان است، مانند حبسیات عدیبن زید (رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 2، ص 111ـ113)، حطیئه (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 187) و معین بسیسو (رجوع کنید به ص 61).2) وصف حال، که در فارسی حسب حال (رجوع کنید به ظفری، ج 1، ص 17ـ18) خوانده میشود، حبسیاتی است که زندانی در آن به وصف احوال روحی و جسمی خود میپردازد و گاه با استعطاف همراه است (برای نمونه رجوع کنید به ابوفراس حمدانی، ص 145، بیت 9ـ13؛ عینالقضاة، ص 6).3) حبسیات سیاسی ـ اجتماعی، که پدیده دوران معاصر است؛ دورانی که ادیبان عرب، رسالت خود را در رهبری اندیشه و اصلاح جامعه و بیان آرمانهای انسانی دانسته و غالبآ با حاکمان و صاحبان قدرت در تعارض بودهاند، ازاینرو، مبارزه و امور مربوط به آن، موضوع اصلی زنداننامههای معاصر است (رجوع کنید به آباد، ص 338ـ348).بررسی انواع حبسیات یاد شده در طول تاریخ ادبیات عربی نشان میدهد که مضامین ادبیات زندان فراز و نشیبهای بسیاری را طی کرده که مهمترین آنها دگرگون شدن از «ادب شخصی» در گذشته به «ادب متعهد» در دوران معاصر است؛ بااینهمه، مضامین مشترک میان حبسیات قدیم و جدید بسیار است. بر این اساس، میتوان موضوعات حبسیات را به سه نوع تقسیم کرد :الف) موضوعات ویژه ادبیات معاصر که پیشتر از آن سخن رفت.ب) موضوعات ویژه ادب قدیم، از جمله مرثیهسرایی برای خویشتن و خویشاوندان (برای نمونه رجوع کنید به ابوفراس حمدانی، ص 67ـ68)، یاد وطن (برای نمونه رجوع کنید به همان، ص 143ـ144؛ عینالقضاة، ص 4)، یاد ایام خوش گذشته (رجوع کنید به آباد، ص 326ـ328)، وعده اطاعت و مَوَدت خالص (برای نمونه رجوع کنید به تهامی، ص 108ـ109؛ ابنزیدون، ص20)، تهدید دشمنان و خائنان (برای نمونه رجوع کنید به فرزدق، ج 1، ص150، بیت 21)، عتاب و سرزنش (برای نمونه رجوع کنید به ابوفراس حمدانی، ص 133، بیت 8ـ10، ص 134، بیت 1ـ4) و ذکر خدمات خویش (برای نمونه رجوع کنید به فرزدق، ج 2، ص 308ـ309، بیت 20ـ23؛ ابوفراس حمدانی، ص60، بیت 4ـ5).ج) موضوعات مشترک میان ادبیات قدیم و معاصر، که مهمترین و اصلیترین بخش آن، زندان و موضوعات مربوط به آن است، از جمله واقعه حبس، به عنوان رویدادهای ناخوشایند و علت آن، مکان زندان، و موضعگیری نسبت به زندان (برای نمونه رجوع کنید به تهامی، ص 106؛ جواهری، ج 2، ص 327؛ درویش، ج 1، ص 235).بدیهی است که زندانیان دیدگاهی منفی نسبت به زندان ابراز کنند، و عملا نیز گروهی همین طریق را پیمودهاند، ولی اغلب، این شکست را رنگ پیروزی زده و بر چهره ذلتبار آن نقاب عزت زدهاند. این جماعت را میتوان به سه گروه تقسیم کرد : کسانی که با تکیه بر سنّتهای حاکم بر زندگی و نفس انسانی و اغلب به زبانی حکمتآمیز از زندان سخن گفتهاند، مانند یزیدبن طَثْرِیه (متوفی 126؛ رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 8، ص 175). کسانی که یا در تعقیب هدفی مقدّس به زندان افتادهاند یا به دلیل قدرت روحی و ایمان به شرافت خود، از بودن در زندان احساس حقارت نکردهاند، مانند عمیدالدین اسعدبن نصر (رجوع کنید به آباد، ص 146ـ147). سومین گروه، مثبتگویان در مورد زندانها هستند که آنان را باید گروه متکلفان نامید. ایشان در عین احساس ذلت، تظاهر به بردباری و عزت میکنند. پیشوای این جماعت، علیبن جهم است که با قصیده دالیه مشهور خود، این باب را در حبسیات گشود (رجوع کنید به علیبن جهم، ص 41ـ47). این قصیده تأثیر فراوانی در ادبیات زندان داشته است، زیرا گویندگان پس از وی یا از همین معانی استفاده کرده یا از آن الهام گرفتهاند (برای نمونه رجوع کنید به ابوالفرج اصفهانی، ج 22، ص 159ـ160، اشعار ابراهیمبن مدبّر؛ برقوقی، ج 3، ص 23ـ24؛ جواهری، ج 2، ص 327ـ328). تأثیر زندان بر روح و جسم زندانی و اظهار بیگناهی از دیگر مضامین حبسیات، و بیان حال از مهمترین مضامین حبسیات است. از دیگر مضامین مشترک میان حبسیات قدیم و جدید، شکنجه، تنهایی، آزادی، مرگ، روزگار، قضا و قدر، پناه بردن به خدا، شکیبایی، شب، حکمت، فخر، استعطاف، مدح، هجو، تغزل و وصف همبندان، نگهبانان، خویشاوندان، دوستان و دشمنان است.زندان و شرایط آن، افزونبر مضامین، بر صفات فنی و اسلوب حبسیات نیز تأثیر گذاشته، از جمله در طول زنداننامهها اثر نهاده و سبب شده است که قصیده، قالب اصلی حبسیات باشد. در دیوان فرزدق یازده قصیده (برای نمونه رجوع کنید به ج 1، ص 148ـ150، ج2، ص354ـ356، 371ـ373) و یک قطعه (رجوع کنید به ج2، ص109، ش 373)؛ در دیوان علیبن جهم چهار قصیده (برای نمونه رجوع کنید به ص77ـ81، ش24،ص171ـ174،ش82) و دو قطعه (رجوع کنید به ص96، ش35، ص169، ش78)؛ در دیوان ابوفراس بیست و دو قصیده (برای نمونه رجوع کنید به ص 13ـ16، 21ـ22، 26ـ27) و یازده قطعه (برای نمونه رجوع کنید به ص 31، 36، 104)؛ و در دیوان تهامی چهار قصیده حبسیه (رجوع کنید به ص104ـ112، 311ـ314، 424ـ427، 429ـ 431) مشاهده میشود. این موضوع در مورد ادبیات معاصر نیز صدق میکند. حبسیات موجود در اشعار جواهری (رجوع کنید به همانجا) و محمود درویش (رجوع کنید به ج1،ص235ـ236) شاهدیبر اینمدعاست. بیشتر حبسیات بین ده تا چهل بیت دارند؛ بنابراین، اگر قصیده صد بیتی و بیش از آن را بلند بنامیم، زنداننامهها قصاید کوتاه بهشمار میروند، بهجز قصاید بلندی نظیر اُشکنوانیه و قصاید عماد اصفهانی. حبسیهسرایان در مقام استعطاف قالب قصیده را بیش از قطعه بهکار میگیرند، زیرا استعطاف مقدماتی همچون بیان حال و مدح را میطلبد که در قطعه نمیگنجد. برخلاف حبسیات استعطاف، بسیاری از وصفحالها در قالب قطعهاند.صور خیال و صنایع ادبی در حبسیات، طبیعی و زاییده ذوق و احساس گوینده است، زیرا شرایط سخت زندان به ادیبانِ دربند اجازه صورتگری و تخیلات ادیبانه و پرداختن به آرایه و زینت نمیدهد؛ با این همه، گاهی در حبسیاتِ استعطافی، تکلف دیده میشودکه بیشتر به قصد ابراز مهارتو برانگیختن شگفتیِ ممدوح است. از جمله کسانی که به این صورت حبسیه نوشتهاند، این اشخاص بودهاند: ابوبکر خوارزمی* (رجوع کنید به ص385ـ387؛ نیز رجوع کنید به ثعالبی، ج 4، ص 235ـ236)، ابنزیدون* هم در سرودهها (رجوع کنید به ص 8، بیت 8، ص 14، بیت 18، 25) و هم در رساله حبسیهاش (رجوع کنید به ابن بَسّام، ج 1، قسم 1، ص340ـ346) و عمادالدین کاتب اصفهانی (رجوع کنید به ج 1، قسم شعراء العراق، جزء1، ص 56ـ63).وحدت موضوع، سهولت و وضوح از دیگر ویژگیهای حبسیات است. اگر پوزشنامهها را استثنا کنیم، حبسیات به صدق عاطفی نیز ممتاز هستند. تکرار لفظی و معنوی، اسلوب دعا و قسم هم در حبسیات کاربرد بسیار دارد (برای نمونه تکرار رجوع کنید به ابوفراس حمدانی، ص 67، بیت 10ـ13؛ درویش، ج 1، ص 141ـ142؛ برای نمونه دعا رجوع کنید به ثعالبی، ج 1، ص 309، بیت 5، ص310، بیت 1ـ4، ج 4، ص 342، بیت 3، 8؛ برای نمونه قسم رجوع کنید به ابنزیدون، ص230؛ یاقوتحموی، ج2،ص43، بیت3).منابع : مرضیهآباد، حبسیهسرایی در ادب عربی: از آغاز تا عصر حاضر، مشهد 1380ش؛ ابنبَسّام، الذخیرة فی محاسن اهل الجزیرة، چاپ احسان عباس، بیروت 1398ـ1399/ 1978ـ1979؛ ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره [?1383[ ـ 1392/[? 1963[ـ1972؛ ابنخاقان، قلائدالعقیان، چاپ محمدطاهر ابنعاشور، تونس 1990؛ ابنزیدون، دیوان ابنزیدون معه رسائله و اخباره، چاپ محمد سیدکیلانی، قاهره 1385/1965؛ ابنقتیبه، الشعر و الشعراء، چاپ احمد محمد شاکر، ]قاهره[ 1386ـ1387/1966ـ1967؛ ابوالفرج اصفهانی؛ ابوفراس حمدانی، دیوان، چاپ عباس عبدالسّاتر،بیروت:دارالکتبالعلمیة، ]بیتا.[؛ عبداللّه بردونی، دیوان، بیروت 1979؛ عبدالرحمان برقوقی، شرح دیوان المتنبیّ، بیروت 1407/1986؛ کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج 5، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره 1975؛ معین بسیسو، الاعمال الشعریة الکاملة، بیروت 1987؛ علیبن محمد تهامی، دیوان، چاپ علینجیب عطوی، بیروت1986؛ عبدالملکبنمحمد ثعالبی، یتیمةالدهر، چاپ مفید محمد قمیحه، بیروت 1403/1983؛ محمد مهدی جواهری، دیوان، چاپ ابراهیم سامرائی و دیگران، بغداد ] 1973[ـ1980؛ سلیم حسنی، المعارضة العراقیة: رؤیة من خلال الشعر الاسلامی، بیروت 1990؛ محمدبن عباس خوارزمی، دیوان ابیبکر الخوارزمی مع دراسة لعصره و حیاته و شعره، چاپ حامد صدقی، تهران 1376ش؛ محمود درویش، دیوان، ج 1، بیروت 1994؛ محمدبن عبدالرحمان سخاوی، الضوءاللامع لأهل القرن التاسع، قاهره : دارالکتاب الاسلامی، ]بیتا.[؛ سمیح قاسم، الاعمال الکاملة للشاعر سمیح القاسم، کویت 1993؛ ولیاللّه ظفری، حبسیه در ادب فارسی، تهران 1364ـ1380ش؛ علیبن جهم، دیوان، چاپ خلیل مردمبک، بیروت [?1369/ 1949[؛ محمدبن محمد عمادالدین کاتب، خریدةالقصر و جریدةالعصر، ج1، قسم شعراء العراق، جزء1، چاپ محمد بهجة اثری، ]بغداد[ 1375/ 1955؛ عبداللّهبن محمد عینالقضاة، رسالة شکوی الغریب، چاپ عفیف عُسیران، تهران 1962؛ همامبن غالب فرزدق، دیوان، قدمله و شرحه مجید طراد، بیروت 1419/ 1999؛ یاقوت حموی، معجمالادباء، بیروت 1400/1980.3) در ادبیات ترکی. نوع ادبی مشخصی با عنوان حبسیه، در ادبیات کلاسیک ترکی وجود ندارد، لیکن آثار منظوم و منثوری که در بردارنده تأثرات و خاطرات پدیدآورندگانشان از دوران زندانی بودنشان باشد، در ادبیات ترکی کم نیست. نخستین نمونه از چنین آثاری، احتمالاً قصیدهای است با ردیف «کَرَم» که سرایندهاش احمدپاشا بروسهلی* (متوفی 902) است (د. ا. د. ترک، ذیل "Habsiyye"). احمدپاشا، که تا مقام وزارت و مصاحبت سلطان محمد فاتح رسیده بود، به علتی آماج غضب وی قرار گرفت و برای آنکه اعدام شود، زندانی گردید، اما با سرودن قصیده مذکور در زندان و رساندن آن به دست فاتح، نجات یافت (رجوع کنید به بانارلی، ج 1، ص 464؛ اوزقریملی، ذیل "Ahmet Pasa"؛ )دایرةالمعارف ادیبان دنیای ترک(، ذیل "Ahmed Pasa"). مصطفی افندی معجونزاده هم که به قضاوتِ باف، در جزیره قبرس، منصوب گردیده بوده، در سر راه خود به محل مأموریتش، در 1005 به اسارت دریازنان مالتی درآمد و زندانی شد. وی خاطرات زندان خود را با عنوان بازگشت حقیری مالطه سرگذشت اسیری مالطه به نظم کشید. اهمیت این منظومه، بیش از آنکه به ارزشادبیاش باشد، بهبیان تأثیر زندان بر دنیای روحیانسان است و از این حیث، حبسیه به شمار میآید (د. ا. د. ترک، همانجا). نجیب فاضل قیصه کورک، شاعر و نویسنده و روزنامهنگار معروف، که به مناسبت نوشتههایش در مجله )شرق بزرگ( در دهه 1320ش/1940، بارها زندانی شد، شعر )نامه به محمد از زندان(، و کتاب )مستطیل جنت((استانبول 1334ش/1955) را که خاطرات او از زندان است، نوشت. این اثر با نام )از چاه ماردار( در 1349ش/1970 تجدید چاپ شد (ایشیق؛ د. ا. د. ترک، ذیل "Kisakurek, Necip Fazil"). بسیاری از آثار ناظم حکمت*، شاعر چپگرای شهیر ترک هم، در زندان پدید آمدهاند و بهویژه نامههای منظوم و منثور او به بستگان و دوستانش، غالبآ حبسیههای جدیدی بهشمار میآیند. این نامهها به صورت مجموعههایی چون )نامههایی از زندان به کمال طاهر((1347ش/1968)، )پسرم، فرزند دلبندم، محمدم((1347ش/ 1968)، )نامههایی به واـ نوها((1349ش/ 1970) و )ناظم و پیرایه( (نامههای او به همسرش؛ 1355ش/ 1976)، و نیز مجموعه اشعارش به نام )از چهار زندان( (1345ش/1966) انتشار یافتهاند (ایشیق، ذیل "Nazim Hikmet"؛ پیشگامان شعر معاصر ترک، ص 157 به بعد). کمال طاهر* (متوفی 1352ش/ 1973) نیز که هم پرونده ناظم حکمت و مثل او دوازده سال در زندان بود، گذشته از مکاتبه با ناظم در زندان، رمان )بند زنان( (1353ش/ 1974) را براساس تجارب خود از زندان نوشته است ()دایرةالمعارف زبان و ادبیات ترکی(، ذیل "Demir, Kemal Tahir"؛ د. ا. د. ترک، ذیل "Kemal Tahir"). اورخان کمال* (متوفی 1349ش/ 1970)، نویسنده ترک، هم که مدتی همزمان با ناظم حکمت در زندان بود، خاطرات زندان خود را با عنوان )سه سال و نیم با ناظم حکمت( (1344ش/1965)، و داستان )بند 72( را که ناظم حکمت یکی از شخصیتهای آن است، درباره زندگی در زندان نوشته است ()دایرةالمعارف زبان و ادبیات ترکی(، ذیل "Ogutcu, Mehmet Rasit"؛ اوزقریملی، ذیل "Orhan Kemal"؛ پیشگامان شعر معاصر ترک، ص 150ـ151).در ادبیات معاصر ترکی، آثار دیگری نیز که با حبس و حبسیه بیارتباط نیستند، وجود دارند، از جمله: دفتر شعر )دیوارهای زندان( (1346ش/1967)، از فاروق نافذ چاملیبل*؛ دفتر شعر )در حسرتت زنجیرها کهنه کردم((1347ش/1968)، از احمد عارف (ایشیق؛ اوزقریملی؛ )دایرةالمعارف ادیبان دنیای ترک(، ذیل "Ahmed Arif")؛ دفتر شعر )یادداشتهای روزانه یک بازداشتی(، از آتیلا ایلخان(اوزقریملی، ذیل "Ilhan Attila")؛ و )در کلانتری ( (1967)، خاطرات دستگیریها و به زندان افتادنهای عزیز نسین، طنزنویس ترک (اوزقریملی؛ ایشیق، ذیل "Nesin, Aziz").منابع: پیشگامان شعر معاصر ترک، تألیف و ترجمه جلال خسروشاهی با همکاری رضا سیدحسینی و عمران صلاحی، تهران : مروارید، 1383ش؛Nihad Sami Banarli, Resimli Turk edebiyati tarihi, Istanbul 1987; Ihsan Isik, Turkiye yazarlar ansiklopedisi, Ankara 2004; Atilla Ozkirimli, Turk edebiyati tarihi, Ankara 2004; Turk dili ve edebiyati ansiklopedisi, Istanbul: Dergah Yayinlar, 1976-1998, s.vv. "Demir, Kemal Tahir" (by Halit Refig and Mustafa Kutlu), "Ogutcu, Mehmet Rasit" (by Mustafa Kutlu); Turk dunyasi edebiyatcilari ansiklopedisi, Ankara: Ataturk Kultur Merkezi, 2002-, s.vv. "Ahmed Arif" (by A. Celepoglu), "Ahmed Pasa" (by M. Mengi); TDVIA, s.vv. "Habsiyye" (by Tahsin Yazici), "Kemal Tahir" (by Kemal Kahraman), "Kisakurek, Necip Fazil" (by M. Orhan Okay).