حارث محاسبی ابوعبدالله بصری

معرف

زاهد، واعظ، محدّث، عارف، فقیه و متکلم قرن سوم
متن
حارث مُحاسِبی، ابوعبداللّه بصری، زاهد، واعظ، محدّث، عارف، فقیه و متکلم قرن سوم. وی در بصره متولد شد و در همانجا پرورش یافت. تاریخ تولد وی را حوالی دهه هفتم از قرن دوم و حدودآ در 165 هجری ذکر کرده‌اند (رجوع کنید به بروکلمان، )ذیل(، ج 1، ص 351؛ عبدالحلیم محمود، ص 31). برخی او را عَنَزی، منسوب به عَنَزه، از قبایل عدنانی، دانسته‌اند (رجوع کنید به سبکی، ج 2، ص280؛ بروکلمان، همانجا). پدرش، اسد (متوفی 243)، ثروتمند بود و به‌جای پیروی از مذهب عامه اهل سنّت، از معتزله (قدریه به اصطلاح آن روزگار) پیروی می‌کرد (رجوع کنید به ابن‌ظفر ص 197؛ ابن‌خلّکان، ج 2، ص 57)، اما اینکه سبکی (ج 2، ص 277) مدعی شده پدر حارث رافضی (شیعه) بوده، ظاهرآ ناشی از تمیز ندادن شیعه و معتزله، به دلیل برخی مشابهتها، بوده است، به‌ویژه آنکه در آن روزگار در زادگاه حارث (بصره) مذهب معتزله بسیار بیشتر از مذهب شیعه رواج داشته و ثروتمندی پدرش نیز با معتزلی بودن سازگارتر است تا شیعه بودن، زیرا در آن روزگار، معتزله در نهایت اقتدار و شیعه در معرض سرکوب بودند.لقب محاسبی از آن‌رو به وی داده شده که به قولی سنگریزه‌هایی داشته که شمار ذکرها را با آن نگاه می‌داشته (سمعانی، ج 5، ص 207) و بنابر قول مشهورتر، عمل محاسبه نفس برای او بسیار مهم بوده و غالبآ به آن می‌پرداخته است (همانجا؛ سبکی، ج 2، ص 275)، چنان‌که علاوه بر تأکید فراوان بر این عمل در آثار خود، حتی در نام سه فقره از کتابهای وی نیز واژه «محاسبه» آمده است (رجوع کنید به ادامه مقاله).محاسبی در نوجوانی با خانواده خود از بصره به بغداد رفت. بیشتر عمر وی در بغداد سپری شد و در همانجا درگذشت (عبدالحلیم محمود، ص 8). در روزهای ورودش به بغداد، این شهر مرکز تلاقی فرهنگهای یونانی، ایرانی، عربی و اسلامی بود. محاسبی پس از مواجهه با این فرهنگها و جاذبه‌های هر کدام و مشاهده اختلافات آنها با یکدیگر، با جد و جهد به کار برخاست و پس از اخذ مواد و عناصری از آنها سرانجام راه و روش اهل سنّت را به گونه‌ای آمیخته با تصوف برگزید و همه کوشش خود را وقف ترویج این روش و مبارزه با مخالفان آن کرد. حارث محاسبی از یزیدبن هارون و محمدبن کثیر صوفی و کسانی که در طبقه آن دو بودند حدیث روایت کرد و از امام شافعی فقه فراگرفت. وی بیانی روان و شیرین و ممتاز داشت که حتی مخالفان را متأثر می‌ساخت، چنان‌که یک بار احمدبن حنبل*، از مخالفان سرسخت حارث، پنهانی در جایی نشست تا سخن وی را بشنود و با شنیدن سخنان وی سخت متأثر شد و گریه کرد (خطیب بغدادی، ج 9، ص 105؛ ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 205، 208).افراد زیادی از حارث روایت کرده‌اند (برای نامهای آنها رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ج10، ص 76ـ93، 97ـ100، 110؛ خطیب بغدادی، ج 9، ص 75، 105ـ107؛ ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 205؛ سبکی، ج 2، ص 276،280). همچنین حسن مسوحی از مصاحبان سالمند او و جنید بغدادی از مریدان او بودند. جنید پرسشهایی مطرح می‌کرد و پاسخ می‌گرفت (ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 206ـ 209). بیشتر آنچه ابونعیم از محاسبی نقل کرده به روایت از جنید است (رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ج10، ص 74ـ76، 89ـ90، 93ـ109). احمدبن عاصم انطاکی، از صوفیان مشهور، و ابوحمزه بزازِ بغدادی* هم از مریدان او بودند (هجویری، ص 194ـ195، 234).حارث بیشتر وقت خود را به تدریس و عبادت و وعظ و تألیف می‌گذراند و به دلیل توجه به مباحث کلامی و مطالعه مقالات اهل کلام و نگارش کتابهایی در این زمینه، توانایی یافت که حتی در کتابهای عرفانی و اخلاقی‌اش گونه‌ای تفکر و نظم و ترتیب منطقی را حاکم سازد (برای نمونه، درباره توصیه او به رعایت ترتیب در انجام دادن کارها رجوع کنید به محاسبی، الرعایة، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 103). چندی نگذشت که آوازه محاسبی در بغداد پیچید و سپس به همه مناطق جهان اسلام راه یافت. کراماتی نیز به او نسبت داده‌اند (رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ج10، ص 74ـ75؛ ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 207؛ سبکی، ج 2، ص 276ـ278، 341). برخی از اهل سنّت، سیره او را مطابق سیره ابوذرِ غفاری* دانسته و علت اتخاذ چنین سیره‌ای را همانندیهای موجود در محیط زندگی وی با محیط ابوذر شمرده‌اند (حارث محاسبی، 1407، مقدمه عبدالقادر احمد عطا، ص 26).آرا و اندیشه‌های محاسبی1) محاسبی و اقتباس از مسیحیت. برخی محققان غربی مدعی شده‌اند که محاسبی از گرایشهای زاهدانه مسیحیت تأثیر پذیرفته در کتاب الرعایة لحقوق اللّه، از بسیاری منابع یهودی و مسیحی بهره برده است (رجوع کنید به عبدالحلیم محمود، ص 56ـ57). زکی مبارک مصری (ج 2، ص 179) این را هم افزوده که محاسبی گرایش مسیحی داشته و در مواردی به کلام مسیح علیه‌السلام استناد کرده است، اما شواهد استواری برای این مدعا وجود ندارد و می‌توان گفت که محاسبی اصل روحِ زهد و گرایشهای زاهدانه را از منابع اسلامی، به ویژه قرآن، گرفته است. در عین حال، او گاهی برای تبیین و تبلیغ و تأیید آن اصل، از امثال و حکم و تعبیراتی که سابقآ در میان مسیحیان رایج بوده استفاده کرده است. درباره استفاده محاسبی از کلمه «حکیم» و «حکما» نیز باید گفت که این واژه‌ها ریشه در واژه قرآنی حکمت دارند. تأمل در آثار محاسبی، نشان می‌دهد که مراد وی از واژه حکمت، همان معنای قرآنی و اسلامی آن است نه آنچه مسیحیان و فیلسوفان گفته‌اند. علاوه بر این، سرسختی محاسبی در طرفداری از مذهب اهل سنّت و مخالفت با مذاهب دیگر و انتقادهای شدید او از مسیحیان و گمراه خواندن ایشان (برای نمونه رجوع کنید به حارث محاسبی، الرعایة، چاپ عبدالقادر احمد عطا، ص440)، هرگونه حسن ظن او را به ایشان نفی می‌کند، چه رسد به قبول آرای آنان (درباره اقتباس از فرهنگ یونانی و ایرانی، برای نمونه رجوع کنید به همو، 1406ب، ص 252ـ253؛ درباره دو گونه عقل رجوع کنید به اشکوری، مقاله 1، ص 318، به نقل از ثاوفرسطس؛ نیز رجوع کنید به ماوردی، ص 31، به نقل از شاپوربن اردشیر، شهریار ساسانی، که مشابه آن از امام علی علیه‌السلام هم نقل شده و در آثار دیگر عرفای مسلمان هم انعکاس یافته است؛ برای نمونه رجوع کنید به غزالی، ج 3، ص 129؛ مولوی، دفتر4، ص 636، بیت 6ـ14).2) مذهب و برخی عقاید کلامی. در روزگار حارث محاسبی باب اجتهاد در میان اهل سنّت مسدود نبود و به تبعیت از یکی از چهار فقیه معروف و وابستگی به فرقه منسوب به آنها الزامی احساس نمی‌شد. با آنکه او در جرگه اهل سنّت جای داشت، پیرو هیچ‌یک از چهار مذهب معروف نبود و در آرای فقهی خود به قرآن و سنّت و سیره صحابه تکیه می‌کرد. در میان امامان چهارگانه، مالک را می‌ستود و گاهی نیز در مجلس شافعی حضور می‌یافت و از او دانش فرامی‌گرفت. برخی او را بر مذهب شافعی دانسته‌اند که درست نیست. ابن‌صلاح (به نقل سبکی، ج 2، ص 275) گفته است که اگر در فقه، کلام، اصول، قیاس، زهد، ورع و معرفت، در میان اصحاب شافعی فقط محاسبی بود، برای مقابله با مخالفان شافعی بس بود. محاسبی از ابوحنیفه هیچ نامی نبرده و ظاهرآ به دلیل آنکه مذهب وی مبتنی بر رأی و قیاس بوده، نظر مساعدی به او نداشته است. همچنین گفته‌اند که چون ابوحنیفه از مدافعان شیعه بوده و به همین دلیل به زندان افتاده و در حبس درگذشته، محاسبی از پرداختن به آرای او پرهیز کرده است (عبدالحلیم محمود، ص 132). احمدبن حنبل نیز به دلایلی (رجوع کنید به ادامه مقاله) شدیدآ با او مخالف بوده است (ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 209ـ210). محاسبی با عامه کسانی که پیرو مذهب اهل سنّت نبودند (خوارج، معتزله، شیعه)، به سختی مخالف بود و این مخالفت را نه تنها در گفته‌ها و نوشته‌ها، بلکه در عمل خود آشکار ساخت، چندان که با وجود نیاز شدید، حاضر نشد چیزی از میراث کلان پدر را که معتزلی‌مذهب بود بگیرد و در آن تصرف نماید، زیرا با تفسیری که از اسلام داشت، آیین پدر را اسلامی نمی‌دانست و بنابر مذهب اهل سنّت، ارث بردن مسلمان از غیرمسلمان را جایز نمی‌شمرد (ابن‌ظفر، ص 197ـ198؛ ابن‌خلّکان، ج 2، ص 57). او همچنین به اصرار از پدرش می‌خواست که به دلیل پیروی از آیینی که به نظر او غیراسلامی بود همسر خود، یعنی مادر محاسبی، را که مسلمان بود طلاق دهد (ابونعیم اصفهانی، ج10، ص 75؛ ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 206؛ سبکی، ج 2، ص 277). محاسبی در آثار خود، از جمله فهم‌القرآن، سرسختانه به معتزلیان می‌تاخت و روش ایشان را، که تفسیر دین به اتکای عقل است، ابطال می‌نمود. در کتاب فهم‌القرآن، که ظاهرآ تنها اثرِ کلامیِ برجای مانده اوست، وی در رد بر معتزله از قرآن کمک گرفته است (عبدالحلیم محمود، ص 4، 17). محاسبی نخستین کسی است که درباره اثبات صفات زائد بر ذات خدا سخن گفته است (رجوع کنید به مناوی، ج 1، قسم 2، ص 586)؛ ازاین‌رو، بیشتر متکلمان صفاتیه به او منسوب‌اند (سبکی، ج 2، ص 275). وی اگرچه، مانند احمدبن حنبل، کلام‌اللّه را غیرمخلوق می‌دانست، معتقد بود الفاظی که بر زبان ما به عنوان قرآن جاری می‌شود مخلوق است و احمد این قول را بدعت می‌شمرد و قویآ تخطئه می‌کرد (همان، ج 2، ص 118ـ119).محاسبی (الرعایة، چاپ عبدالقادر احمد عطا، ص 389؛ همو، 1984ب، ص 81، 83، 86ـ90؛ همو، 1406الف، ص 35؛ نیز رجوع کنید به ابونعیم اصفهانی، ج10، ص 87) درباره رؤیت باری تعالی همان عقیده عامه اهل سنّت را داشت و عقیده منکرانِ «رؤیت خدا با چشم سر در آخرت» را رد می‌کرد و باتوجه به مفهوم محبت و شوق معتقد بود که این شوق موجب می‌شود که همه همّ انسان بالمآل متوجه دیدار حق در آخرت باشد.اگرچه محاسبی از مدافعان اهل سنّت بوده، اولین حدیثی که در مهم‌ترین کتاب خود، الرعایة (چاپ عبدالحلیم محمود، ص 23)، نقل کرده از امام باقر علیه‌السلام است و در ذکر نَسَب امام نیز پس از نام جد او (امام حسین علیه‌السلام)، به‌جای آنکه از پدرش علی علیه‌السلام نام ببرد، نوشته است: «ابن‌فاطمة ابنة النبی» (برای دیگر احادیثی که محاسبی به روایت از امام علی، امام حسن و امام باقر علیهم‌السلام و سلمان و ابوذر نقل کرده است رجوع کنید به همان، ص 37، 99، 114، 174، 255، 272، 338، 353، 392، 417ـ418؛ همو، 1407، ص 81، 94، 97). همچنین از علی علیه‌السلام، به شیوه شیعیان، همراه با «علیه‌السلام» یاد کرده (رجوع کنید به همو، الرعایة، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 417ـ418) و در تخطئه خوارج، به کلام امام علی علیه‌السلام استناد کرده است (رجوع کنید به 1407، ص 108). او ( 1406الف، ص 23، 32) احادیثی در تقدیس و فضیلت علی، حسن و حسین علیهم‌السلام نقل کرده که چندان مقبول اهل سنّت نیست. محاسبی (الرعایة، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 313) در عین آنکه از شیعه، به دلیل تخطئه برخی از صحابه، انتقاد کرده اما این حدیث را پذیرفته که در روز رستاخیز، گروهی از اصحاب پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم از «اصحاب الشمال» هستند و نامه اعمالشان به دست چپشان داده می‌شود و به پیامبر اکرم گفته می‌شود نمی‌دانی که اینان پس از تو چه کارها کردند، چنان که به طلحه کبر و نخوت را نسبت داده است (همان، ص 336ـ337). وی همچنین، برخورد تند و خشمگینانه ابوذر را با کعب‌الاحبار*، که در نظر عثمان و عامه اهل سنّت بسی محترم بود، مقبول می‌شمرد (رجوع کنید به همو، 1406ب، ص 78ـ79) و ابوذر را، در نپذیرفتن صله از حکام، تحسین می‌نمود (همو، 1407، ص 97؛ درباره نقل حدیث از ابوذر در نکوهش دولتمندان متکبر، که حاکی از تأیید ابوذر است رجوع کنید به همو، الرعایة، چاپ عبدالقادر احمد عطا، ص370؛ درباره نقل روایتی حاکی از اوج از خودگذشتگی ابوذر در جبران خطایی که از او سر زد رجوع کنید به همان، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 338).محاسبی شیوه بسیاری از فقیهان سنّی را، در استفاده از رأی و قیاس و استحسان در استنباط احکام دین، محکوم کرده و آن را گناه و خذلان و موجب هلاکت عامه بندگان و گمراهی و کفر و منجر به بدعت‌گذاری دانسته و سخنان و احادیثی نیز در نکوهش اصحاب رأی از پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله و یاران او نقل کرده است (رجوع کنید به همو، الرعایة، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 297ـ298). وی از نقش علما در صلاح و فساد جامعه آگاه بوده و صلاح و فساد امت را بسته به صلاح و فساد آنها می‌دانسته است.3) آرای عرفانی و اخلاقی. محاسبی از نخستین کسانی است که برای ترویج اقوال و آرای اهل تصوف، آثار متعددی تألیف کرد و در گفته‌ها و نوشته‌های خود، به گستردگی و با نظم منطقی، به علاج نفس و مداوای بیماریهای دل پرداخت.محاسبی کوشید مکتب صوفیانه خود را بر آموزه‌های قرآن و سنّت و اقوال و اعمال صحابه مبتنی کند. در آثار او نشانه آشکاری از تصوف فلسفی و شطحیات و مانند اینها دیده نمی‌شود. وی در سراسر آثارش، به‌تصحیح علم و عمل و تزکیه نفس و پالودن آن از آلودگیها دعوت کرده است و خصوصآ در کتاب الرعایة لحقوق اللّه و کتاب التوهم: رحلة الانسان الی عالم الآخرة، قطعات و جملاتی دارد که در تصویرگری و جزالت لفظ کم‌نظیر است.همان‌طور که گفته شد، حارث محاسبی بر محاسبه نفس تأکید بسیار داشت. گفتنی است که قبل از وی هم کسانی، از جمله حسن بصری* و میمون‌بن مهران*، به محاسبه توجه کرده بودند (رجوع کنید به حارث محاسبی، الرعایة، چاپ عبدالقادر احمد عطا، ص 45ـ52؛ ابونعیم اصفهانی، ج 2، ص 146، 157). محاسبی اصل تقوا را محاسبه نفس و اصل محاسبه نفس را خوف و رجا دانسته است (سبکی، ج 2، ص 282؛ نیز رجوع کنید به حارث محاسبی، 1409، ص 46، 48، 110). بنابر گزارش هجویری (ص 267)، فرقه محاسبیه منسوب به اوست.محاسبی از کسانی نبود که استغراق در توحید و عوالم روحانی و معنوی، او را از توجه به ضرورت مقابله با ستمها و تباهیها و خدمت به مردم بازدارد (درباره توصیه او به خدمت به مردم، برای نمونه رجوع کنید به الرعایة، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 449ـ450). شیوه او در آثار و گفتگوهایش، با تأسی به قرآن، مبتنی بر ترغیب و ترهیب (امیدوار ساختن و بیم دادن) بود (برای نمونه رجوع کنید به همو، 1984ب، ص 45ـ46).محاسبی نخستین کسی است که، برخلاف مشایخ عراق، رضا* را از جمله احوال برشمرده است نه از مقامات. عارفان خراسان این قول را از او گرفتند. او رضا را از مواهب الهی و نتیجه محبت دانسته است نه از مکاسبِ بنده (رجوع کنید به هجویری، ص 272ـ273). هجویری (همانجا) درباره رضا، پاره‌ای از آرای محاسبی را پسندیده و بر صحت آنها دلیل آورده است.حارث محاسبی بر تفویض* همه امور به خدا و توکل* بر او تأکید بسیار داشت ولی آن را مانع و منافیِ کوشش برای طلب روزی نمی‌دانست. او از کسانی که به عنوان زهد یا توکل و عبادت، کوشش در راه کسب مال را تخطئه می‌کردند انتقاد می‌کرد و برخلاف ایشان، به تکالیفی که لازمه ادای آنها کسب مال است عنایت فراوان داشت (رجوع کنید به 1407، ص 44، 47ـ52، 58ـ 59، 61 در رد نظر شقیق بلخی، ص 63ـ66؛ همو، الرعایة، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 452ـ453؛ نیز رجوع کنید به عبدالحلیم محمود، ص 288، به نقل از حارث محاسبی).مکتب محاسبی مبتنی بر گوشه‌نشینی نبود. وی می‌کوشید شاگردش جنید را، که دست‌کم در بخشی از زندگی تمایل به عزلت داشت، به ترک عزلت وادارد (ابونعیم اصفهانی، ج 10، ص 74). او (الرعایة، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 337) صوفیانی را که با پوشیدن لباس ویژه، خود را بزرگ‌تر از دیگران می‌دانستند نکوهش می‌کرد.حارث محاسبی از صوفیان معروفی است که در آثارش نشانی از اعتقاد به وحدت وجود نمی‌بینیم، و حتی بسیاری از نوشته‌های او با این عقیده در تضاد است، هرچند که لامنس در کتاب الاسلام، به او و برخی دیگر از صوفیان، پیروی از اندیشه وحدت وجود را نسبت داده است (رجوع کنید به عبدالحلیم محمود، ص 322). به نوشته ابوریان (ص 34 و پانویس 1) حارث نخستین کسی است که تصریح کرده چون تصفیه نفس موجب رهایی از وابستگیهای دنیوی می‌شود، پس بر سالک است که به مرتبه اشراق نایل شود و از آنجا به حیات وحدت در خدا روی بیاورد.حارث محاسبی (1409، ص 121) غِنا را حرام می‌دانست، اما از پاره‌ای گزارشها برمی‌آید که او با همه تصلّبش در تشرع، اهل ذوق و تواجد هم بوده است (رجوع کنید به سبکی، ج 2، ص 277). خود او نیز گاهی سروده‌هایی درباره حب و شوق به زبان می‌راند (خطیب بغدادی، ج 9، ص 106). او برای عقل ارج بسیاری قائل بود و علاوه بر رساله مستقلی که به نام مائیة (ماهیة) العقل و معناه و اختلاف الناس فیه نوشته، در آثار دیگر خود بارها به آن پرداخته، از جمله در النصائح (رجوع کنید به 1406ب، ص 129ـ131) بابی را به شرافت عقل اختصاص داده است (نیز رجوع کنید به همو، 1409، ص 97ـ98؛ سبکی، ج 2، ص 281ـ282).حارث لازمه سلوک معنوی را مبارزه با نیازهای طبیعی بدن نمی‌دانست و ریاضت را فقط در محدوده‌ای جایز می‌شمرد که عقل و شرع روا دانسته است؛ ازاین‌رو، تحمل هرگونه گرسنگی و تشنگی را جز در عبادت روزه تخطئه می‌کرد، زیرا این امر نه واجب است نه مستحب مگر آنکه کسی گرسنگی بکشد تا غذایش را به نیازمند دیگری بدهد (الرعایة، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 296؛ همو، 1407، ص 104). وی از جمله مشایخی بود که غَنا را برتر از فقر می‌دانستند، زیرا غنا صفت حق تعالی است و فقر بر او روا نیست (هجویری، ص 32). در عین حال، او جمع مال و ثروت به مقدار زیاد را درست نمی‌دانست، چنان‌که با همه احترام به صحابه و نخستین پیشوایان سنّی، از ثروت کلان عبدالرحمان‌بن عوف* با لحنی خشن و تهاجمی یاد کرده و به این وسیله فهمانده است که عذر علمای ثروت‌اندوز درباره تشبه آنان به عبدالرحمان‌بن عوف، در خور پذیرش نیست (حارث محاسبی، 1406ب، ص 76ـ80؛ همو، 1407، ص 71؛ درباره جوازِ کسب مال از طریق مباح برای رفع نیازمندیها و حفظ دین و مقاصد اخروی رجوع کنید به همو، 1406ب، ص 249؛ همو، 1407، ص 47ـ53، 55ـ56، 58ـ 59، 61ـ67؛ همو، الرعایة، چاپ عبدالحلیم محمود، ص 452ـ 453؛ قس زکی مبارک، ج 2، ص 177ـ179، که نکوهشهای محاسبی از زراندوزان و بازرگانان را حاکی از مخالفت او با دنیا و ثروت، به‌طور مطلق، تلقی کرده است).4) تأثیر بر پیشوایان سنّت و تصوف. مکتب و آثار محاسبی پس از او پایدار ماند و در پیشوایان سنّت و تصوف مؤثر افتاد، چنان‌که عبدالقاهر بغدادی (ص 308ـ309) گفته است اتکای متکلمان و فقیهان و صوفیان اصحاب ما بر کتابهایی است که حارث در کلام و فقه و حدیث نوشته است. از جمله صوفیان تحت تأثیر او، این اشخاص بوده‌اند: ابوسعید خراز*، به‌ویژه در کتاب الصدق؛ ابوعبداللّه محمدبن علی ترمذی* در کتاب المسائل المکنونة؛ مصطفی‌بن کمال‌الدین بکری*، خصوصآ در کتاب العرائس القدسیة المفصحة عن الدسائس النفسیة؛ شیخ‌عربی‌بن احمد درقاوی*، خاصه در رساله شور الهدایة؛ ابوزید دبوسی* در کتاب الامد الاقصی؛ و ابوطالب مکی در کتاب قوت القلوب. اما بیش از همه، امام محمد غزالی تحت تأثیر محاسبی بوده که به تصریح خود، معارف صوفیه را با مطالعه آثار محاسبی و ابوطالبِ مکّی* فراگرفته و محتویات آثار محاسبی را در کتاب معروف خود، احیاء علوم‌الدین*، جای داده است (حارث محاسبی، 1984ب، مقدمه محمد عثمان خشت، ص 22؛ نیکلسون ، ص 77). المنقذ من الضلال غزالی، با نوشته حارث محاسبی در همین باب در مقدمه کتاب الوصایا (ص 59ـ64) مشابهتی چشمگیر دارد، حتی می‌توان گفت به احتمال بسیار، این دو شخصیت افزون بر مشترکات فرهنگی و تأثیرپذیریشان از یکدیگر، در زندگی و احوال روحیشان و همچنین از حیث چگونگی برخورد اهل سنّت با ایشان، مشابهتهای شایان توجهی داشته‌اند، چنان‌که محاسبی در برابر عقل‌گرایانِ معتزلی به دفاع از سنّت قیام کرد ولی عمل او را سنّت‌گرایانی که عرضه معتقدات معتزله را، حتی با هدف رد آنها، جایز نمی‌دانستند، ناروا شناختند (همائی، ص 187ـ189، 193، 380ـ381). همچنین است حملات سنّت‌گرایان ضد تصوف در میان اهل سنّت به محاسبی و غزالی، به دلیل گرایشهای صوفیانه آن دو. به هر حال بزرگ‌ترین شاگرد مکتب محاسبی، غزالی بوده که زندگینامه و احوال و آثار وی را مطالعه کرده و از مخالفت احمدبن حنبل با وی گزارش داده و در احیاءالعلوم بسیاری از آرا و نصوص مربوط به متصوفه را از کتاب او نقل کرده و تقریبآ تمامی مطالب کتاب الرعایة محاسبی را در احیاءالعلوم جای داده است.باتوجه به اینکه محتوای بسیاری از کتابهایی که پس از احیاءالعلوم در اخلاق نگارش یافته برگرفته از آن کتاب است، نفوذ غیرمستقیم آثار و افکار محاسبی را بر آن کتابها می‌توان دریافت. به نظر غزالی، محاسبی در علم معاملت بهترینِ امت اسلام است و او بر تمام کسانی که در عیوب نفس و آفات اعمال و اعماق عبادات به سخن پرداختند حق تقدم دارد (رجوع کنید به مناوی، ج 1، قسم 2، ص 586).آثاربه گزارش سبکی (ج 2، ص 276)، شمار آثار محاسبی به دویست عنوان می‌رسد. پاره‌ای از این آثار به درخواست دیگران نوشته شده است. بیشتر آنها درباره زهد و سلوک و تصوف، پاره‌ای در فقه و احکام و بقیه در اصول دین و رد بر فرقه‌هایی همچون معتزله وقدریه است و هماهنگ با حرکتی که در عصر وی، به‌ویژه برضد معتزله، جریان داشته تألیف شده است. آثار وی، خصوصآ آنهایی که درباره تزکیه نفس و مبانی تصوف‌اند، از منابعی به شمار می‌روند که بیشتر، بلکه همه کسانی که در آن باب به تصنیف پرداخته‌اند، از آنها بهره برده‌اند.در آثار او، مباحث غالبآ به صورت پرسش و پاسخ مطرح شده است (ابونعیم اصفهانی، ج10، ص 74؛ ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 206ـ207).آثار محاسبی، که نسخه‌ها یا نام آنها به جا مانده است، عبارت‌اند از:1) کتاب الرعایة لحقوق اللّه و القیام بها، مهم‌ترین و مفصّل‌ترین اثر محاسبی است. درباره آن گفته‌اند که اگر از محاسبی فقط همین کتاب برجا می‌ماند، برای دلالت بر عظمت وی بس بود، زیرا پاره‌ای دیگر از آثار وی، همچون التوهم، الزهد، المکاسب و بدءمن اناب الی اللّه، با آن پیوند استواری دارد و محتویات دو کتاب دیگرش، المسائل فی اعمال القلوب و آداب النفوس، را نیز با تفصیلی منظم‌تر و بیانی کامل‌تر در آن می‌توان یافت. همچنین جوهره آرائی را که در کتاب دیگر او، الوصایا، آمده است، با تأکید بیشتر بر تحدید و ترتیب معانی، در الرعایة می‌توان ملاحظه کرد. به کوتاه سخن، جایگاهی را که محاسبی در دانشهای دینی و علم اخلاق و شناخت دقایق روح انسانی و کشف اسرار آن و درمان آن داشته است، تنها با مطالعه الرعایة می‌توان دریافت. هدف محاسبی از تألیف این کتاب، روشن نمودن این نکته بوده است که انسان برای پیروی از اراده خدا و اجرای آن، چه باید بکند. بیشترین اهتمام در کتاب الرعایة، شناخت نهفته‌ها و اسرار قلبهاست و با اینکه پس از محاسبی بزرگانی همچون غزالی در احیاءالعلوم و ابوطالب مکی در قوت‌القلوب نیز به این موضوع پرداخته‌اند اما ــچنان‌که ماسینیون تصریح کرده است ــ هیچ‌یک در شناخت تسلسل احوال نفس و تحلیلهای نفسی و در شیوه علم‌النفس تجربی به محاسبی نرسیده‌اند (رجوع کنید به عبدالحلیم محمود، ص 21). بروکلمان ()ذیل(، ج 1، ص 352) این کتاب را زیباترین اثری دانسته است که مسلمانان درباره حیات باطنی انسان نوشته‌اند. الرعایة را نخستین بار مارگارت اسمیت در 1319ش/1940 در لندن منتشر کرد که در 1345ش/1966 نیز چاپ افست شد. در 1326ش/1947 چاپ دیگری از آن انجام گرفت. بار دیگر نیز با مقدمه عبدالحلیم محمود در قاهره به چاپ رسید. در 1349ش/1970 هم، با تحقیق عبدالقادر احمد عطا و مقدمه عبدالحلیم محمود، دوباره در قاهره چاپ شد. چاپ دیگری از آن با مقدمه عبدالقادر احمد عطا در بیروت انجام گرفته که مشتمل است بر حواشی و فهرستی از احادیث کتاب.2) کتاب التوهّم، درباره سفر آدمی به عالم دیگر و چگونگی آن. شاید در جهان اسلام، این نخستین اثر مستقلی باشد که در این باره نگارش یافته است. پس از آن، و شاید با تقلید از سبک آن، این موضوع را با اهداف و دیدگاههای گوناگون، کسانی همچون ابوالعلاء معرّی*، غزالی* و ابن‌عربی*، در آثارشان مورد توجه قرار دادند. محاسبی در این کتاب، به نقل آیات و روایاتی راجع به آخرت بسنده نکرده، بلکه با استفاده از قوه خیال خود و بر پایه آن، آدمی را از مراحلی عبور داده است که از هنگام مرگ تا ورود به دوزخ یا بهشت باید آنها را طی کند. وی مراحل و حوادث مربوط به هریک را به‌روشنی تصویر کرده و در نهایت، این سیر و سفر روحانی را با وصول به مشهدالصفا (مشهد ذات الهی)، که تکامل و سعادت در آن است، خاتمه داده است. کتاب التوهّم، علاوه بر جنبه دینی، به‌لحاظ ادبی نیز در خور توجه است. چون در این کتاب بارها کلمه «تَوَهَّم...» (خیال کن که...) تکرار شده است، آن را کتاب التوهّم نامیده‌اند. این کتاب، نخست با تحقیق و اهتمام آربری و با مقدمه انگلیسی از وی و مقدمه عربی از احمد امین، در 1316ش/ 1937 در قاهره چاپ شد. بار دیگر هم، با کیفیت مطلوب‌تر، با تصحیح و مقدمه محمد عثمان خُشت در 1321ش/1948 در قاهره منتشر گردید.3) کتاب المسائل فی الزهد و غیره. عبدالقادر احمد عطا آن را با مقدمه و تعلیقات خود در 1348ش/1969، همراه با کتاب مائیه (هاهیة) العقل و معناه و اختلاف‌الناس فیه، در قاهره چاپ کرده است.4) کتاب مائیة (ماهیة) العقل و معناه و اختلاف الناس فیه، درباره جوهر عقل و تشریح ماهیت و وظایف و فواید آن. این اثر را حسین قوتلی، به پیوست کتاب فهم‌القرآن محاسبی، در 1348ش/1969 در لیدن چاپ کرد و در 1350ش/1971 نیز در بیروت منتشر شد (حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص 27ـ28؛ عبدالحلیم محمود، ص 82).5) الصلاة، شاید همان باشد که در پاره‌ای منابع کتاب فهم الصلاة معرفی شده است. محمد عثمان خشت آن را با عنوان العبادة من منظورٍ خارجی چاپ کرده است. همچنین در مجموعه‌ای از رسائل محاسبی، که عبدالقادر احمد عطا در 1365ش/1406 با عنوان الوصایا منتشر کرده، رساله‌ای با عنوان فهم الصلاة هست که ظاهرآ همین کتاب است.6) فهم القرآن مذکور در رقم 4.7) کتاب النصائح (او الوصایا) الدینیة و النفحات القدسیة لنفع جمیع البریة. این کتاب با تحقیق عبدالقادر احمد عطا یک بار در 1343ش/1384 در قاهره و بار دیگر در ضمن مجموعه‌ای به نام الوصایا، با تعلیقات و مقدمه همو در 1365ش/1406 در بیروت منتشر شده است.8) کتاب المسترشد یا رسالة المسترشدین، مشتمل بر مجموعه‌ای از اندرزها، با استفاده از قرآن و احادیث نبوی و علوی و اقوال بزرگان. این اثر ظاهرآ همان است که از آن با نام رسالةالارشاد یاد کرده‌اند. کتاب المسترشد با تحقیق و تصحیح و تعلیقات عبدالفتاح ابوغدّه، در 1342ش/1964 در حلب و بار دیگر در 1350ش/1971 و برای پنجمین بار در 1368ش/1409 در قاهره به چاپ رسید. علی ارسلان آن را به ترکی جدید ترجمه و در استانبول چاپ کرده است.9) رسالة بدء من اناب الی اللّه تعالی. از این اثر، همانند کتاب الرعایة، شناخت دقیق محاسبی درباره نهفته‌های روح آدمی فهمیده می‌شود. هلموت ریتر در 1314ش/1935 آن را به مناسبت نوزدهمین همایش خاورشناسان، که در رم برگزار شد، منتشر کرد و عبدالفتاح ابوغدّه نیز آن را در ضمن مجموعه‌ای از آثار محاسبی در 1365ش/1406 منتشر ساخت.10) الخلوة و التنقل/ التبتل فی العبادة و درجات العابدین. متن این اثر را پدر اغناطیوس عبده، خلیفه مسیحی، در 1333ـ1334ش/ 1954ـ1955 در ضمن مجلد 48 (ص 182ـ 191) و 49 (ص 43ـ54 و 451ـ490) مجله مشرق منتشر کرد.11) کتاب الصبر و الرضا، درباره مبادی زهد، شکیبایی در انجام دادن وظایف الهی و خضوع تام در برابر اراده خدا. از این اثر چیزی در دست نیست، جز سه برگ آخر آن که در سال 612 رونویسی شده و به صورت نسخه خطی در بانکیپور هند موجود است و اوتو اسپیس آن را در مجلد ششمِ مجله آلمانی اسلامیکا (ص 283ـ289) در 1313ش/1934 منتشر کرده است. ظاهرآ، این همان است که در پاره‌ای منابع با نام کتاب‌الرضا معرفی شده است (حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص 23؛ عبدالحلیم محمود، ص 78؛ بروکلمان، )ذیل(، ج 1، ص 352).12) رسالة فی الاخلاق، که نسخه خطی آن در مجموعه شهید علی‌پاشا در کتابخانه سلیمانیه استانبول موجود است (حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص 35؛ بروکلمان، )ذیل(، ج 1، ص 353).13) اخلاق الحکیم، که گویا غیر از رسالة فی الاخلاق است. در پاره‌ای دیگر از آثار محاسبی، همچون کتاب المسائل فی اعمال القلوب، ذکر آن آمده است و ظاهرآ نسخه‌ای از آن در دست نیست (حارث محاسبی، همانجا).14) القصد و الرجوع الی‌اللّه. محاسبی این اثر را در پاسخ به پرسشهای یکی از اصحابش، ابوجعفر احمد/ محمدبن یعقوب فرجی، نگاشته است (رجوع کنید به حارث‌محاسبی، 1370ش، ص 93ـ 108). این اثر با تصحیح و مقدمه عبدالقادر احمد عطا یک بار در 1359ش/1980 در قاهره و بار دیگر در 34 باب در ضمن الوصایا در 1365ش/1406 در بیروت توسط همو منتشر شده است. از مقدمه شوقیه اینالجق بر متن رساله، که در آنکارا چاپ و ترجمه آن در مجله معارف (دوره 8، ش 2، مرداد ـ آبان 1370، ص 80ـ 108) منتشر شده‌است، معلوم‌می‌شود که نسخه مأخذ آن چاپ، ناقص بوده چون نسخه اینالجق مشتمل بر 54 باب است.15) مختصرالمعانی، که حسنی ایدن رساله دکتری خود، از دانشکده ادبیات دانشگاه آنکارا، را درباره آن نوشته است (حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص 34 و پانویس).16) کتاب المسائل فی اعمال القلوب و الجوارح، که به شیوه علمی ـ تحلیلی نوشته شده است، ولی در میان مسائل آن، وحدت موضوعی نیست. این کتاب با مقدمه عبدالقادر احمد عطا، همراه با کتاب دیگر محاسبی (المسائل فی الزهد، المکاسب، العقل)، در 1348ش/1969 در قاهره منتشر شد.17) کتاب الدماء، که ظاهرآ همان کتاب الکف عما شجر بین الصحابة است، در منع از گفتگو درباره کشمکشهای میان صحابه و خون‌ریزیهایی که در پی داشته است و در تبرئه صحابه از آنچه معتزله با استناد به آن کشمکشها درباره ایشان می‌گفتند. اهل سنّت برای توجیه آن کشمکشها از همین کتاب سود جسته‌اند (خطیب بغدادی، ج 9، ص 105؛ حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص 36؛ عبدالحلیم محمود، ص 74ـ75، 87ـ88). به نوشته بروکلمان ()ذیل(، ج 1، ص 353)، در این کتاب اشارات فراوانی به انجیل و برخی انجیلهای غیرمعتبر نزد مسیحیان وجود دارد.18) کتاب العلم. این کتاب با تصحیح و مقدمه محمد عابد مزالی در 1354ش/1975 در الجزایر منتشر شده است. کتاب‌العلم نه فقط مرحله مهمی از زندگی محاسبی را ارائه می‌کند، بلکه همچنین مرحله‌ای از مراحل تفکر اسلامی را در آغاز سده سوم ــبا نگاهی دقیق و تحلیلی عمیق و نظری دوربین و حکمتی رسا که محاسبی همه آنها را از نفوس معاصرانش استنباط کرده است ــ نشان می‌دهد (حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص 72). محاسبی در این کتاب کسانی راکه به علم ظاهری بسنده کرده و از علم مکاشفه غافل‌اند، نکوهش کرده است. هدف این نکوهشها را احمدبن حنبل، فقیه ظاهرگرای اهل سنّت، دانسته‌اند (همان مقدمه، ص 58ـ59). به نظر عبدالحلیم محمود (ص 86)، کتاب العلم همان کتاب المعرفة است. در عین حال، خود او تصریح کرده که کتاب المعرفة نام اثر دیگری از محاسبی است.19) الخصال العشر التی جرّبها اهل المحاسبة (ده خصلتی که اهل محاسبه آزموده‌اند؛ حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص30؛ همو، 1406ب، مقدمه عبدالقادر احمد عطا، ص 38؛ قس عبدالحلیم محمود، ص 85ـ86).20) المکاسب و الورع و الشبهة، که یک بار با مقدمه و تعلیقات عبدالقادر احمد عطا همراه کتاب المسائل فی اعمال القلوب، در 1348ش/1969 در قاهره و بار دیگر در 1366ش/1407 در بیروت منتشر شده است. این کتاب با تحقیق محمد عثمان خشت نیز به چاپ رسیده است.21) رسالة المحبة، که گویا نخستین اثر مستقلی است که صوفیان مسلمان درباره محبت نوشته‌اند. ظاهرآ نسخه‌ای از آن موجود نیست، ولی شاید تمام یا بخشهایی از آن در حلیة الاولیاء ابونعیم اصفهانی (ج10، ص 76ـ80) آمده باشد.22) البعث و النشور. این کتاب با تصحیح و حواشی محمد عیسی رضوان (از علمای الازهر) در 1365ش/1406 در بیروت منتشر شده است.23) معاتبة النفوس/ النفس، که به پیوست کتاب البعث و النشور از حارث محاسبی و به تصحیح و حواشی محمد عیسی رضوان، در 1365ش/1406 در بیروت به‌چاپ رسیده است.24) آداب النفوس/ النفس، که با توضیحات و مقدمه عبدالقادر احمد عطا در 1363ش/1984 در بیروت منتشر شده است.25) وحدة النظام و وحدانیة اللّه، که عبدالقادر احمد عطا آن را فراهم آورده و در ضمن مجموعه ثلاث رسائل فی عقیدة المسلم در 1376ش/1997 در قاهره منتشر کرده است و شاید یکی از همان سه اثری باشد که در فهرست کتابهای محاسبی از آنها با عنوان رسالة فی التوحید، فصل من کتاب العظمة و الدلالة فی الوحدانیة نام برده‌اند.اشپنگلر کتاب دواء داءالقلوب را، به اشتباه، به محاسبی نسبت داده است (حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص 38). رسالة فی التوحید نیز منسوب به محاسبی است. مزالی در مقدمه کتاب‌العلم حارث محاسبی (ص 37ـ38) گفته است که این رساله از آنِ محاسبی نیست و قطعه‌ای از آن در کتابخانه ملی تونس موجود است (درباره آثار دیگر محاسبی و نسخه‌های خطی آنها رجوع کنید به بروکلمان، )ذیل(، ج 1، ص 352ـ 353؛ حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص 19ـ22، 29ـ36؛ همو، 1406ب، مقدمه عبدالقادر احمد عطا، ص 38ـ 39؛ عبدالحلیم محمود، ص 85ـ87).گفتنی است که عبدالجبار عبدالرحمان (ج 2، ص 814ـ 816) چهارده اثر از آثار حارث را معرفی کرده است.درباره محاسبی1) انتقادات. معاصران محاسبی ــکه علم را فقط نقل سند و متن حدیث می‌دانستند، نه گفتگو درباره معانی آن ــ از او به‌سختی انتقاد، و علمای اهل سنّت نیز به وی اعتراضات شدید کردند، زیرا از یک سو، در عرضه دین شیوه‌ای غیر از روش آنان که مبتنی بر تقلید و پیرویِ صرف از ظواهر کلمات آیات و احادیث بود، داشت؛ وی سخنانی می‌گفت که عین آنها در آیات و روایات نبود و از بصیرت باطنی و بینش درونی‌اش الهام می‌گرفت (ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 208ـ 210). از سوی دیگر، اشتغال به اقوال و آرای متکلمان و استفاده از شیوه آنان (بحث و استدلال) را برای رد و نقد مخالفان سنّت نه فقط جایز، بلکه لازم می‌شمرد. بعدها اشعریان ــکه بیشترین پیروان را در میان اهل سنّت داشتندــ همین شیوه را پذیرفتند و از آن تبعیت کردند.از جمله معترضان محاسبی، ابوزرعه رازی* (متوفی 281)، محدّث معروف سنّی، بود که نوشته‌های محاسبی را در باب خطرها و وسوسه‌های نفس، «کتب بدعت و ضلالت» خواند و دیگران را از خواندن آنها برحذر داشت (رجوع کنید به خطیب بغدادی، ج 9، ص110؛ ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 208ـ 209). احمدبن حنبل به دلیل اشتغال محاسبی به مقالات اهل کلام، ولو با هدف رد آرای معتزله، و به این سبب که محاسبی گفته بود تکلم خدا با صوت نیست، از او دوری گزید و او را بدعت‌گذار شمرد و مردم را از وی برحذر داشت و حتی مدعی شد که توبه محاسبی پذیرفته نیست (رجوع کنید به ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 209ـ210؛ سبکی، ج 2، ص 276) و کار به آنجا رسید که محاسبی نه تنها ناگزیر به ترک تدریس شد، بلکه با تعصب پیروان احمدبن حنبل، به کوفه گریخت و تا اواخر عمر نتوانست به بغداد بازگردد و وقتی هم برگشت در خانه‌ای پنهان شد تا اینکه در همانجا درگذشت و جز چهار تن هیچ‌کس در نماز جنازه او حضور نیافت (خطیب بغدادی، همانجا؛ ذهبی، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، ص 209؛ بروکلمان، )ذیل(، ج 1، ص 351ـ352) و ازاین‌رو، از بیشتر کتابهای کلامی او جز نامی برجای نماند.اِشکال دیگری که از محاسبی گرفته‌اند، نقل احادیث ضعیف، اعتماد به آنها و مبتنی کردن اصول بر آنهاست (ابن‌عربی مالکی، ج 5، ص 201ـ202)، ولی حقیقت این است که اولا، معیار کاملا مشخصی برای تعیین احادیث ضعیف و ساختگی در میان اهل سنّت وجود نداشت. چه بسا برخی از آنان حدیثی را ضعیف و ساختگی و دیگران آن را معتبر و درخور استناد می‌پنداشتند. ثانیآ، استفاده محاسبی از احادیث ضعیف غالبآ در مقام موعظه و تأیید خصالی همچون ورع بوده است نه اثبات و استنباط احکام الهی و شناخت حلال و حرام. این مطلب را غالب علمای سنّی پذیرفته‌اند. گفتنی است که آسان‌گیری محاسبی در نقل احادیث ضعیف، از او به دیگر کسانی که به نگارش متون عرفانی پرداختند، از جمله ابوطالب مکی و امام غزالی، سرایت کرد (حارث محاسبی، 1409، مقدمه عبدالفتاح ابوغدّه، ص 25ـ26).2) مطالعات اخیر. در دوران اخیر، کسی که در میان عربها نماینده راستین مکتب محاسبی شناخته شد، شیخ عبدالواحد یحیی بود که در آغاز نیمه دوم قرن چهاردهم درگذشت (عبدالحلیم محمود، ص 6). عبدالقادر احمد عطا نیز بیشترین تلاش را برای تصحیح و نشر آثار محاسبی کرد و دست‌کم ده اثر مهم او را تصحیح و منتشر نمود، اما آنچه وی درباره محاسبی نوشته، مشحون از خطاهای فاحش است (مثلا درباره تاریخ، ولادت محاسبی رجوع کنید به حارث محاسبی، 1406ب، مقدمه، ص 17؛ برای موارد دیگر رجوع کنید به همو، 1984الف، مقدمه، ص 5؛ همو، الرعایة، مقدمه، ص 21؛ همو، 1407، مقدمه، ص 7).در میان مستشرقان، لویی ماسینیون* برای شناساندن حارث محاسبی کوشش بسیار کرده (عبدالحلیم محمود، ص70) و در دو کتاب خود، مصایب حلاج و )تحقیق در مبادی اصطلاحات عرفان اسلامی(، به وی پرداخته است. مارگارت اسمیت* نیز کتابی درباره محاسبی تألیف و در 1314ش/1935 منتشر کرد. وی به منابع مهمی درباره محاسبی دست یافته که راه را برای پژوهشهای دقیق هموار کرده است (رجوع کنید به همانجا). یوزف فان‌اس هم کتابی درباره محاسبی نوشته (بن 1961) و در آن چند فقره از آداب‌النفوس محاسبی را به آلمانی ترجمه کرده است (حارث محاسبی، 1975، مقدمه مزالی، ص 18، 48).منابع : ابن‌خلّکان؛ ابن‌ظفر، انباء نجباء الابناء، چاپ ابراهیم یونس، قاهره ] 1991[؛ ابن‌عربی مالکی، عارضة الاحوذی بشرح صحیح الترمذی، ج 5، ]بیروت[: دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، ]بی‌تا.[؛ محمدعلی ابوریان، اصول‌الفلسفة الاشراقیة عند شهاب‌الدین السهروردی، قاهره 1959؛ ابونعیم اصفهانی، حلیةالاولیاء و طبقات الاصفیاء، چاپ محمدامین خانجی، بیروت 1387/1967؛ محمدبن علی اشکوری، محبوب‌القلوب، مقاله 1، چاپ ابراهیم دیباجی و حامد صدقی، تهران 1378ش؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصول‌الدین، استانبول 1346/1928، چاپ افست بیروت 1401/1981؛ حارث محاسبی، آداب‌النفوس، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت 1984الف؛ همو، البعث و النشور، چاپ محمد عیسی رضوان، بیروت 1406الف؛ همو، التوهم: رحلةالانسان الی عالم‌الآخرة، چاپ محمد عثمان خشت، قاهره ] 1984ب[؛ همو، رسالة المسترشدین، چاپ عبدالفتاح ابوغدّه، قاهره 1409/1988؛ همو، الرعایة لحقوق‌اللّه، چاپ عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، قاهره ]بی‌تا.[؛ همان، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت ]بی‌تا.[؛ همو، کتاب العلم، چاپ محمد عابد مزالی، الجزایر 1975؛ همو، کتاب‌القصد، چاپ شوقیه اینالجیق، در معارف، دوره 8، ش 2 (مرداد ـ آبان 1370)؛ همو، المکاسب، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت 1407/1987؛ همو، الوصایا، چاپ عبدالقادر احمد عطا، بیروت 1406ب؛ خطیب بغدادی؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات 241ـ250ه ، بیروت 1414/1994؛ محمد زکی مبارک، التصوف الاسلامی فی الادب و الاخلاق، مصر 1357/1938؛ عبدالوهاب‌بن علی سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1964ـ1976؛ سمعانی؛ عبدالجبار عبدالرحمان، ذخائر التراث العربی الاسلامی، بصره 1401ـ1403/ 1981ـ1983؛ عبدالحلیم محمود، استاذالسائرین: الحارث‌بن اسد المحاسبی، ]قاهره 1973[؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم‌الدین، بیروت 1412/1992؛ علی‌بن محمد ماوردی، ادب الدنیا و الدین، چاپ مصطفی سقا، بیروت 1398/1978، چاپ افست قم 1404؛ محمد عبدالرووف‌بن تاج‌العارفین مناوی، طبقات الصوفیة: الکواکب الدریة فی تراجم السادة الصوفیة، چاپ محمد ادیب جادر، بیروت 1999؛ جلال‌الدین محمدبن محمد مولوی، مثنوی معنوی، چاپ رینولد الین‌نیکلسون، تهران 1382ش؛ رینولد الین نیکلسون، تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، ترجمه محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران 1374ش؛ علی‌بن عثمان هجویری، کشف‌المحجوب، چاپ محمود عابدی، تهران 1383ش؛ جلال‌الدین همائی، غزالی‌نامه، تهران ]1342ش[؛Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949, Supplementband, 1937-1942.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 12
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده