دره نور

معرف

درّه فرعی کوچکی بر کرانة راست رودخانة کُنَر در شرق افغانستان و علاقه‌داری (دهستان) ولایت نَنگرَهار
متن
درّه‌نور، درّه فرعی کوچکی بر کرانة راست رودخانة کُنَر در شرق افغانستان و علاقه‌داری (دهستان) ولایت نَنگرَهار. رودخانة نور از ناحیة جنگلی کوند غَر (به ارتفاع تقریبی 4360 متر)، خط‌الرأسی از هندوکُش که مکانی زیارتی تلقی می‌شده‌است (سیمپسون ، ص 803)، سرچشمه می‌گیرد. این رود، در مسیر مستقیم تقریباً 25 کیلومتری‌اش به سمت جنوب، از رودهای فرعی چندی در کرانة راست خود تغذیه می‌شود، و در نزدیکی شهر تجاری و مرکزی شیوَه به رود کُنَر می‌پیوندد.این ناحیه ظاهراً در زمان امارت امیرعبدالرحمان (1297ـ1319)، به سرزمینهای دولت افغان الحاق شد (کایزر، 1971، ص 11) و به‌دلیل وجود شکار فراوان در آن منطقه (← قاموس جغرافیائی افغانستان، ذیل مادّه) و نزدیکی‌اش به کاخ زمستانی جلال‌آباد، به شکارگاه سلطنتی مطلوبی بدل شد. در آغاز 1327، جاده‌ای ساختند که از درّه نور می‌گذشت و شیوه را به قلعه شاهی و سپس به شُکییالی (یا شُگییالی؛ روستایی در نیمة راه سرچشمه رود نور که به مرکز اداری ناحیه ارتقا یافته‌بود) متصل می‌کرد (کُهزَد ، ص 1ـ2).مساحت علاقه‌داری درّه نور 336 کیلومترمربع است. تعداد ساکنان منطقه در 1304ش حدود ده‌هزار تن و در 1358ش، براساس سرشماری اولیه 606،27 تن (هربورت ، ص 208)، با تراکم نسبتاً بالای 82 تن در هر کیلومتر مربع، گزارش شده‌است. جمعیت یادشده در آبادیهای کوچک و به‌هم‌فشرده درة علیا و قلعه‌های منفرد و پراکنده درة سفلا که با خانه‌های رعیتی کوچک احاطه شده، متمرکزند. این جمعیت از طریق نظام کشاورزی آبی و فشرده دو محصولی امرارمعاش می‌کنند (کایزر، 1971، ص 38 به‌بعد؛ همو، 1984، ص 128؛ ووت ، 1977؛ همو، 1981، ص 73 به‌بعد). در نظام بازارگرای کشت گندم ـ برنج در درة سفلا که آب وهوایی نیمه‌گرمسیری دارد، برنج اصلی‌ترین محصولی‌است که به فروش می‌رسد. درحالی‌که در درة علیا با آب و هوایی معتدل، معاش سنّتی مبتنی‌بر کشت گندم ـ ذرّت، و پرورش بز است که اخیراً جای خود را به تولید خشخاش برای تجارت مواد مخدر داده‌است (کایزر، 1971، ص 31 به‌بعد؛ همو، 1984، ص 127 به‌بعد؛ اوسن ، 1983، ص 174؛ ووت، 1981، ص 55).ساکنان درة نور به زبان پَشَه‌یی شرقی، یا به اصطلاح لَغمانی یا دِهقانی پَشه‌یی سخن می‌گویند، اما گونه‌ها و تفاوتهای لهجه‌ای تاحدی است که مانع هم‌فهمی می‌شود، هرچند به‌نظر می‌رسد اخیراً همسان‌سازیهایی در این زبان صورت گرفته‌است (بودرُس، ص 3؛ تَنِر ، ص 282؛ کایزر، 1984، ص120). این مردمان به دو قبیله از نظر جغرافیایی متمایز که نظام درون‌همسری دارند، متعلق‌اند: قبیلة سُوم در درة نورعلیا، و قبیلة شِنگَنِک در درة سفلا که به‌ترتیب گهگاه تَجیک و سافی خوانده می‌شوند (ووت، 1978، ص 43؛ اوسن، 1986، ص 247ـ 248). گروه سومی نیز وجود دارد که با قبیلة سوم متحد است و نژادی مختلط دارد: چُگانی (مهاجرانی که از دره‌های کُردَر و اَریت ]اُیْریت[ در شمال و شرق کوچیده‌اند؛ تنر، ص 293) و چِلاسی (اهالی چلاس در درة چَوکی که مجاور درة نور است؛ اوسن، 1981، ص 224)؛ آنها در کَندَک و شِمول، دو روستای مرتفع واقع در دره‌ای فرعی، سکونت دارند (ووت، 1978، ص 44، نقشه). خاندانهای پشتون* قبیلة سافی (ساپی)، که بعضی از آنها سیّد خوانده شده‌اند، در درة سفلا سکونت دارند و به جِد به افزایش جمعیت و توسعة فرهنگ پشتون در منطقة همت گمارده‌اند (کُهزَد، ص 5؛ ووت، 1981، ص 65).سُومها از حیث عدد و از لحاظ اجتماعی، گروه غالب‌اند. ایشان ادعا دارند که از نیایی مشترک (احتمالاً پیری نقشبندی از قوم تجیک) نسب برده‌اند که حدود ده نسل پیش از طریق کوههای کَشموند از الینگار علیا به دره آمده‌است و اهالی به‌دست او اسلام آورده‌اند. این عقیده از یک پیوستگی دینی به‌جای خویشاوندی نسبی خبر می‌دهد و این باور را که سُومها بعدها به دره نور آمده‌اند، مخدوش می‌سازد (کایزر، 1974، ص 449). ازاین‌رو، تغییر کیش سکنه دره باید پس از تغییر دین اهالی الینگار علیا در حدود 990 رخ داده‌باشد. درحقیقت، در این زمان اسلام از طریقی متفاوت به درة نور رسیده‌بود، و فرایند اسلامی‌شدن منطقه قرنها به‌طول انجامید.در 411، هنگامی که سلطان‌محمود غزنوی (ﺣک : 360ـ 421) نخستین لشکرکشی موفق برای تغییر مذهب را از جنوب آغاز کرد، اهالی دره «کافر و بت‌پرست» بودند (← گردیزی، ص 401) و به‌احتمال بسیار در این منطقه عمیقاً هندی‌گون‌شده خدایان هندو را می‌پرستیدند (← ووت، 1981، ص 107ـ108). در 1035، هنوز گروههای کافر در درة نور، و به‌ویژه در درة فرعی و غربی سَرور می‌زیستند (← راوِرتی ، ص 109، 141). سنّتهای پیشااسلامی همچنان در منطقه باقی مانده‌اند (برای نمونه در معماری قبوری که دارای خدایان مجسم به شکل جانوران است)؛ هرچند برخی از این سنّتها در همین چند دهه پیش ازمیان رفته‌اند (هربوت، ص 207؛ ووت، 1981، ص 92 به‌بعد؛ اوسن، 1983، ص 179).با وجود فرقه‌گرایی سنّتی، در زمستان 1358ش قبایل منطقه به‌رهبری قبیلة سوم ائتلاف کردند و همة نمایندگان دولت را از دره بیرون راندند. از آن زمان تاکنون درة نور خارج از نظارت دولت بوده‌است (کایزر، 1984).منابع : قاموس جغرافیائی افغانستان، چاپ محمدحکیم ناهض، کابل: انجمن آریانا دائرة‌المعارف، 1956ـ1960؛ ]عبدالحی‌بن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش[؛G. Buddruss, Beiträge zur Kenntnis der Pašai-Dialekte, Wiesbaden 1959; O. Herbordt, "Eine Reise nach `Där-i- Nur'imnordosten Afganistans" (sic), Petermanns Mitteilungen, 72, 1926; R. L. Keiser, "The rebellion in Darra-i Nur", in Revolutions and rebellions in Afghanistan: anthropological perspectives, ed. M. N. Shahrani and R. L. Canfield, Berkeley, Calif., 1984; idem, "Social structure and social control in two Afghan mountain societies", Ph. D. dissertation, University of Rochester, New York 1971; idem, "Social structure in the southeastern Hindu-Kush: some implications for Pashai ethno-history", Anthropos, 69/3-4 (1974); A. A. Kohzad, "Dara-e-Nour ou la vallée de la lumière", Afghanistan (Kabul) 13/1 (1958); J. Ovesen, "The construction of ethnic identities: the Nürestānī and the Pašaī (eastern Afghanistan)", in Die ethnischen Gruppen Afghanistans, ed. E. Orywal, Wiesbaden 1986; idem, "The continuity of Pashai society", Folk, 23 (1981); idem, "Environment and history in Pashai world-view", ibid, 25 (1983); Henry George Raverty, Notes on Afghanistan & Baluchistan, [London] 1878, repr. Quetta 1976; W. Simpson, "On the Dara Nur, or Dara Nuh, in Afghanistan", Proceedings of the Royal Geographical Society, 1 (1879); H. C. Tanner, "Notes on the Chugāni and neighbouring Tribes of Kafiristan", ibid, 3 (1881); K. Wutt, Pashai: Landschaft, Menschen, Architektur, Graz 1981; idem, "Über Herkunft und kulturelle Merkmale einiger Pashai- Gruppen", Afghanistan journal, 5/2 (1978); idem, "Zur Bausubstanz des Darrah-e Nur", ibid, 4/2 (1977), 54-65;برای صورت کامل منابع ←EIr., s.v. "Darra-ye Nūr".
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده