درایة الحدیث

معرف

از شاخه‌های علوم حدیثی
متن
درایة‌الحدیث، از شاخه‌های علوم حدیثی. این اصطلاح مرکّب است از دو کلمة «درایة» و «الحدیث»؛ درایه مصدر ثلاثی مجرد است از ریشة دَری به‌معنای دانستن (← خلیل‌بن احمد؛ جوهری؛ ابن‌منظور، ذیل «دری»)، البته نه مطلق دانستن بلکه نوعی خاص از آن: دانشی که در پی یک سلسله‌مقدمات و با نوعی تدبیر به‌دست آید (← راغب اصفهانی، ذیل «دری»)؛ دانشی که نه با تحصیل و از طریق مقدمات معمول بلکه به شیوه‌ای غیرمعمول حاصل شود (مصطفوی، ذیل «دری»)؛ و سرانجام، دانشی که مسبوق به شک باشد (← عبداللّه مامقانی، ج 1، ص40؛ دربارة بحث از اختلاف آن با کلمات مشابه ← محمدرضا مامقانی، ج 5، ص 11ـ12).در احادیث شیعه، واژة درایه به معنای فهم حدیث در مقابل روایه به معنای نقل و روایت آن به کار رفته‌است (برای نمونه ← کراجکی، ج 2، ص 31؛ مجلسی، ج 2، ص160؛ دربارة کاربرد کلمات هم‌خانوادة آن در این معنی ← ابن‌بابویه، 1361ش، ص 2؛ مجلسی، ج 2، ص 184). در این احادیث بر لزوم فهم حدیث و برتری فهم بر نقل و قلّت فهم‌کنندگان در مقایسه با نقل‌کنندگان تأکید شده‌است، تا آنجا که میزان اطلاع از احادیث اهل‌بیت علیه‌السلام و فهم آن، معیاری برای شناخت مرتبه شیعیان شمرده شده‌است (برای نمونه ← کلینی، ج 1، ص40؛ مجلسی، ج 1، ص 106، ج 2، ص80 ، 160). به نظر می‌رسد کاربرد واژة درایه در این معنی در احادیث، در پیدایش و کاربرد اصطلاح درایة‌الحدیث، به‌ویژه نزد شیعیان، بسیار تأثیرگذار بوده‌است.در احادیث اهل سنّت واژة درایه یا مشتقات آن در نقل روایات نبوی نه به صورت یادشده، بلکه با الفاظی مشابه مانند «همّة‌العلماء الرعایة و همّة‌السفهاء الروایة» به‌کار رفته است (برای نمونه ← خطیب بغدادی، 1404، ص 35؛ سیوطی، ج 2، ص 713؛ متقی‌هندی، ج10، ص 249). از احادیث دیگر در این باب نیز برتری عالم به حدیث بر ناقل آن برداشت شده‌است (← رامهرمزی، ص 169).درایة‌الحدیث، به‌طور کلی، دانشی است که به مباحثی می‌پردازد که در نقلِ استوارتر و فهمِ درست‌تر و ارزیابیِ دقیق‌تر حدیث نقش دارند، اما عالمان شیعه و اهل سنّت از این علم تعریفهایی متفاوت به دست داده‌اند. تعاریف اهل سنّت را در اصل می‌توان بر سه تعریف ابن‌اَکفانی (متوفی 794)، عزّالدین ابن‌جماعه (متوفی 733) و طاشکوپری‌زاده استوار دانست. افزون بر این، کرمانی (متوفی 879) نیز تعریفی کاملاً متفاوت عرضه کرده که تلقی به قبول نشده‌است (← سیوطی، ج 1، ص 22). ابن‌اکفانی در مقام طبقه‌بندی علوم و برای اولین بار، علم حدیث را به دو شاخة «علم‌الحدیث خاصٌّ بالروایة» و «علم‌الحدیث خاصٌّ بالدرایة» تقسیم و هریک را تعریف کردهاست: روایة‌الحدیث یعنی علم به نقل گفتار و کردار پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم، روایت آن، ضبط درست و تصحیح الفاظ آن (← ص 57). طبق این تعریف، آنچه در روایة‌الحدیث مطرح می‌شود، آگاهی از درستی طرق نقل و متن حدیث از نظر صحت کلمات و تلفظ آنهاست. این تعریف بعدها در لفظ تغییر یافت و اصلاح شد و در میان عالمان شهرت و مقبولیت یافت (برای نمونه ← صبحی صالح، ص 105؛ نورالدین عتر، ص 31؛ کلیب، ص 45). درایة‌الحدیث یعنی دانشی که با آن حقیقت نقل حدیث، شروط و انواع و احکام آن، وضعیت راوی و شروط و انواع مرویات وی و هر آنچه که بدان مربوط است، شناخته می‌شود (ابن‌اکفانی، همانجا).ابن‌اکفانی این تعریف را با بیان مباحث مختلف مطرح در درایه بسط داده‌است، اما چون انواع دانشهایی که می‌توان ذیل درایه آورد، قابل حصر عقلی نیست (← صبحی صالح، ص 107)، عالمان بعدی معمولاً از ذکر آنها خودداری کرده‌اند و با آوردن تعبیر احوال سند و متن یا احوال راوی و مروی آن را خلاصه کرده‌اند. سیوطی (ج 1، ص 21ـ22) شروط نقل، طرق تحمل، انواع آن از لحاظ اتصال و انقطاع، احکام آن از جهت قبول و رد، وضع راوی از لحاظ جرح و تعدیل، شروط آن از حیث تحمل و ادا و انواع مرویات ناظر به انواع نگاشته‌های حدیثی و مباحث متعلق به آن را در قلمرو اصطلاحات جای داده‌است (نیز ← عبدالکریم زیدان و عبدالقهار داود عبداللّه، ص 7). ابن‌جماعه با تلخیص مباحث علم درایه و با اندکی تفاوت، آن را علم به قوانینی که با آنها وضع سند و متن شناخته می‌شود، تعریف کرده‌است (← سیوطی، ج 1، ص 22؛ نیز ← کلیب، ص 49).اما طاشکوپری‌زاده تعریفی کاملاً متفاوت از روایة‌الحدیث و درایة‌الحدیث ارائه کردهاست. او با پذیرش اینکه عموم مباحث درایه ناظر به سند حدیث است، آن را دانشی دانسته‌است که باتوجه به جایگاه راویان در حفظ و عدالت و نیز باتوجه به چگونگی اتصال و انقطاع سند و خصوصیات دیگری که ناقدان حدیث بدان آگاه‌اند، از چگونگی اتصال احادیث به پیامبر اکرم بحث می‌کند (← ج 1، ص 437؛ نیز ← عبدالماجد غوری، 1428، ج 2، ص 502؛ قس حاجی‌خلیفه، ج 1، ستون 635، که از آن به علم روایة‌الحدیث تعبیر کرده‌است؛ برای تعاریف دیگر ← کافِیَجی، ص110). او (ج 2، ص 1) روایة‌الحدیث را دانشی می‌داند که براساس قواعد زبان عربی و ضوابط شرعی به دریافت معنای الفاظ حدیث و مراد از آنها می‌پردازد و مطابقت آن را با احوال پیامبر اکرم می‌سنجد (قس حاجی‌خلیفه، همانجا، که از آن به درایة‌الحدیث تعبیر کرده است؛ ملیباری، ص60؛ برای نقد آن ← کلیب، ص 47)؛ البته آنچه او در این دو تعریف آورده، گاه به‌عنوان قسم ثالثی در کنار دو مورد قبل تلقی شده و علم‌الحدیث درایةً یا فقه‌الحدیث خوانده شده‌است (← عبدالکریم زیدان و عبدالقهار داود عبداللّه، ص 8).بعضی از درایه‌نگاران بعدی، به نقل همه یا بعضی از اقوال متقدمان اکتفا کرده (برای نمونه ← قاسمی، ص 77ـ78؛ احمد عامر هاشم، ص 7)، بعضی یک قول را برگزیده‌اند (برای نمونه ← نورالدین عتر، ص 32؛ صباغ، ص150) و بعضی دیگر با اصلاح این تعاریف و ادغام آنها در یکدیگر رأی برگزیده خود را بیان کرده‌اند (برای نمونه ← ابن‌حجر عسقلانی، 1417، ج 1، ص 225؛ صبحی صالح، همانجا).با آنکه عالمان اهل سنّت، عموماً، این تعاریف را نقد و بررسی نکرده‌اند (برای نقد اجمالی این تعاریف ← د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «اصول‌الحدیث»)، از دو منظر می‌توان دربارة آنها بحث کرد: اول از منظر رابطة درایة‌الحدیث با علوم زیرمجموعة آن، مثلاً علم رجال؛ دوم از منظر رابطة درایة‌الحدیث و روایة‌الحدیث با یکدیگر. باتوجه به تعاریف موجود، همة دانشهای حدیثی را می‌توان ذیل این دو شاخه قرار داد (قس قول ابوشامه که علوم حدیث را سه علم دانسته ولی آنها را در قالب روایت و درایت نیاورده‌است ← ابن‌حجر عسقلانی، 1417، ج 1، ص 228ـ231).برهمین اساس، گروهی از درایه‌نگاران معاصر همه دانشهای حدیثی را زیرمجموعه درایه دانسته و به شش مورد از آنها تصریح کرده‌اند (برای نمونه ← صبحی صالح، ص 107ـ112؛ صباغ، ص 151ـ165). حال آنکه متقدمان یکایک مباحث ذیل درایه را یک علم مستقل دانسته و بعضاً حدی مشخص هم برای آنها قائل نشده‌اند (برای نمونه ← ابن‌حجر عسقلانی، 1417، ج 1، ص 232ـ234؛ سیوطی، ج 1، ص 33؛ نیز ← قاسمی، ص 81). مثلاً از مهم‌ترین شاخه‌های درایة‌الحدیث، علم رجال* است که بسیاری از مباحث آن، از جمله مباحث ناظر به طبقات و اسامی راویان و همچنین مباحث جرح و تعدیل، در بسیاری از کتابهای درایه نیز آمده‌است. این موضوع به‌علاوه تقدم نگارشهای مستقل در رجال و وسعت مباحث آن که گاه از مباحث درایه فزون‌تر است، رابطة این دانش را با زیرمجموعه‌های آن، به‌ویژه رجال، درخور تأمل می‌سازد. به‌نحوی که حدیث‌شناسی مانند کتّانی این تقسیم‌بندی را نپذیرفته و در طبقه‌بندی دانشهای حدیثی، علوم یادشده را ذیل درایه قرار نداده‌است. ناروشن بودن مرز بین این دانش با فروع آن همچنین موجب شده‌است تاریخ نگارش آثار درایی نیز آشفته به نظر برسد و به‌رغم اینکه تاریخ نگارش آثار مستقل در بعضی از زیرمجموعه‌های علم درایه بسیار پیش از قرن چهارم است، اولین اثر مستقل در زمینه این علم را متعلق به رامهرمزی (متوفی 360) دانسته‌اند.درخصوص رابطة دو دانش روایة‌الحدیث و درایة‌الحدیث نیز باید گفت که گاه ارتباط درایه را با متن حدیث از نوع رابطه تفسیر با متن، و احکام با وقایع (← صبحی صالح، ص 107)، و گاه از نوع رابطه اصول فقه با فقه و نحو با اِعراب (نورالدین عتر، ص 34) دانسته‌اند. با این همه، این توضیحات به‌روشنی بر هر سه تعریف یادشده منطبق نیست و مباحث را به روشنی از هم تفکیک نمی‌کند (← د.اسلام، همانجا). همین آشفتگی موجب شده‌است که گاهی در کنار درایة‌الحدیث و روایة‌الحدیث از درایة‌الروایة هم سخن گفته شود و بعضی از مباحث، ذیل این عنوان طبقه‌بندی گردد (← عبدالماجد غوری، 1428، ج 2، ص 500ـ502).مجموع تعاریفی را که درایه‌نگاران شیعه ارائه کرده‌اند می‌توان ذیل سه تعریف اصلی طبقه‌بندی کرد: تعاریف شهیدثانی، شیخ‌بهائی و آقابزرگ طهرانی (← فضلی، ص11؛ حسینی‌جلالی، ص 39ـ40؛ برای تعاریف دیگر ← حسینی جلالی، ص40).نزد شهیدثانی (1382شب، ص 149) درایه دانشی است که در آن از متن حدیث و طرق آن، اعم از صحیح و سقیم و علیل، و همه آنچه برای بازشناختن حدیث مقبول از مردود لازم است، بحث می‌شود. شیخ‌بهائی (ص 534) با تغییر دادن تعبیر طرق به سند و گنجاندن مباحث کلی‌تر در تعریف درایه، آن را دانشی دانسته‌است که از سند حدیث و متن آن و چگونگی دریافت و آداب نقل آن بحث می‌کند. آقابزرگ طهرانی (ج 8 ، ص 54) با اصلاح مواردی در تعریف اول، مباحث درایه را به سند حدیث محدود کرده‌است و آن را بحث از احوال و عوارض سند حدیث، از آن حیث که در اعتبار و عدم اعتبار آن دخالت دارد، دانسته‌است.دیگر درایه‌نگاران شیعه معمولاً یکی از دو تعریف اول را کاملاً یا با تغییراتی اندک پذیرفته‌اند (برای طرفداران تعریف شهیدثانی ← جیلانی‌رشتی، ص 219؛ طرفداران تعریف شیخ‌بهائی ← بصری، 1380ش، ص 19؛ برای تعریفی مشابه با اندکی تغییر ← بصری، 1383ش، ص 19؛ عبداللّه مامقانی، ج 1، ص 41ـ42؛ نقوی هندی، ص 358؛ حائری اصفهانی، ص 526؛ دربارة تعریفی با اندکی شرح و بسط ← دربندی، ص 81 ؛ برای تعریفی متفاوت ← حارثی، ص 349). در این میان، بعضی مانند عبداللّه مامقانی (همانجا) دیدگاه شیخ‌بهائی را ترجیح داده‌اند چون موضوعات این دانش را به‌روشنی مشخص می‌کند و بعضی مانند فضلی (ص 12ـ13) تعریف مضیّق آقابزرگ طهرانی را ازآن‌رو که بر مهم‌ترین مباحث درایه اشتمال دارد، انتخاب کرده و مباحث دیگر درایه را مباحثی حاشیه‌ای دانسته‌اند.چون در میان درایه‌نگاران شیعه تقسیم علم حدیث به دو دانش درایه و روایه پیشینه ندارد و عالمان شیعه چندان به طبقه‌بندی علوم حدیثی توجه نشان نداده‌اند، تقسیم‌بندی بعضی از معاصران را باید تطبیق نابجای تقسیم‌بندی علم حدیث نزد علمای اهل سنّت بر علم حدیث نزد علمای شیعه دانست (برای نمونه ← ربانی، ص 13ـ14؛ نیز ← مدیرشانه‌چی، ص 2ـ4، که البته ظاهراً در گزارش آن، برخلاف قول مشهور، جای روایه و درایة‌الحدیث را تغییر داده‌است).تقسیم دانشهای حدیثی به سه دسته فقه‌الحدیث، رجال و درایه هم تقسیمی بسیار متأخر است که شهرت‌یافته‌است (برای طبقه‌بندی جدید از شاخه‌های علم درایه ← مهریزی، ص20ـ25). اگرچه این تقسیم‌بندی متأخر کوششی بوده برای ساماندهی طبقه‌بندی دانشهای حدیثی، اما قابلیت آن در اشتمال بر همه این نوع دانشها نزد گذشتگان درخور تأمل است. با این همه، تردیدی نیست که عالمان شیعه از دیرباز به تفکیک مباحث درایه و رجال توجه داشته‌اند (برای نمونه ← حائری اصفهانی، ص 526ـ527؛ جیلانی‌رشتی، ص 218ـ219). گاه افزون بر رجال و درایه از دانش دیگری به نام «اِسناد» هم یاد شده‌است و گاه دو دانش اول را زیرمجموعه آن خوانده (← دربندی، ص 82) و گاهی هم این سه را قسیم هم دانسته‌اند (← حسینی‌جلالی، ص 13)؛ در هر صورت، روشن است که از دیدگاه عالمان شیعه، برخلاف اهل سنّت، دو دانش درایه و رجال یکی یا زیرمجموعه هم نیستند (دربندی، همانجا). بر همین اساس، گروهی از عالمان شیعه در نگارش کتاب در این موضوعات، آنجا که خواسته باشند به هر دو موضوع بپردازند، در عنوان کتاب به نام هر دو اشاره کرده‌اند و گاه آنها را در دو بخش جدا آورده‌اند، مانند فائق‌المقال فی الحدیث و الرجال از بصری (برای مواردی که در عنوان صریحاً به دو علم درایه و رجال اشاره شده‌است ← صدرایی‌خویی، 1382ش، ج 1، ص 3، ش 2، ص 32، ش 31، ص 62، ش 66، ص 67، ش 71، ص70، ش 75).بر همین اساس، عالمان شیعه از آنجا که دانش رجال را جزئی از درایه ندانسته‌اند، به این معنی که به‌طور کلی بحث از سند را در درایه بحثی کبروی و ناظر به سند و در رجال بحثی صغروی و ناظر به یکایک راویان دانسته‌اند (عبداللّه مامقانی، ج 1، ص 42؛ نیز ← جیلانی‌رشتی، همانجا)، به تفکیک روشن مباحث این دو دانش از یکدیگر توفیق یافته‌اند. با این همه، در عمل، چون در درایه از نتایج دانش رجال استفاده می‌شود، پرداختن به برخی مباحث رجالی مانند الفاظ جرح و تعدیل، معرفی کتابهای رجالی و تعارض احوال رجالی، امری معمول است (برای نمونه ← جیلانی‌رشتی، ص 304ـ332؛ حسینی جلالی، همانجا). گاه دشواری این تفکیک، به آشفتگی در طبقه‌بندی آثار رجالی و درایی انجامیده‌است، به‌ویژه آنکه درایه‌نگاران شیعه گاه به تقلید از درایه‌نویسان اهل سنّت پاره‌ای مباحث رجالی را هم در آثار خود آورده (برای نمونه ← صدرایی‌خویی، 1382ش، ج 1، ص 24، ش20، ص 39، ش 49، ص 56، ش 54، ص 81 ، ش 85 ، که در همة آنها عنوان کتاب صریحاً عنوانی رجالی است) و گاه همه آنها را نقد و بررسی کرده‌اند (برای نمونه ← حائری اصفهانی، ص 527؛ حسینی‌جلالی، ص 101؛ دربارة وجود اشتراک علم رجال با فقه ← فضلی، ص 16ـ17).از دانش درایه به علوم‌الحدیث، درایة‌الحدیث، مصطلح‌الحدیث و اصول‌الحدیث نیز تعبیر شده‌است (← فضلی، ص 9؛ عبدالماجد غوری، 1428، ج 1، ص 23؛ حسینی جلالی، ص 13؛ برای وجه تسمیه این عناوین ← فضلی، ص 9ـ11). نزد اهل‌سنّت علم درایه به اصول‌الحدیث مشهورتر است (حاجی‌خلیفه، ج 1، ستون 109)، در حالی که نزد عالمان شیعه، اصطلاح درایه پراستعمال‌ترین عنوان برای این دانش است (← صدرایی‌خویی، 1383ش، ص 55ـ58؛ برای نمونه ← بحرانی، ج 1، ص 23؛ نوری، ج 1، ص 62). نزد علمای شیعه تعبیر اصول‌الحدیث عموماً برای اشاره به کتابهای اصلی حدیثی، مثل کتب اربعه، به‌کار رفته‌است (برای نمونه ← امینی، ص 169؛ توحیدی، ج 1، ص 94، 237).شکل‌گیری درایة‌الحدیث را باید حاصل تعامل گسترده محدّثان، فقیهان و متکلمان با حدیث دانست. البته این روند در میان شیعیان و اهل سنّت مسیری گاه متفاوت را پیموده‌است.در میان اهل سنّت از دورة صحابه و پس از آنها شاهد توجه به بعضی از مباحث درایه هستیم (← نورالدین عتر، ص 37ـ58). نمونه‌هایی از نگارش در برخی موضوعات درایه از اواخر قرن دوم در دست است؛ شافعی (متوفی 204) اولین فردی است که در الرسالة (برای نمونه ← ص 228، 370ـ372، 461ـ462) مباحثی از این دست را به بحث گذاشته‌است (← عبدالماجد غوری، 1428، ج 1، ص 24؛ قس عتر، ص 59ـ60).بسیاری از اصطلاحات این دانش در قرن سوم شکل گرفت و محدّثان و رجالیان در مقدمة آثار حدیثی و رجالی خود برخی از مباحث مطرح در درایه مانند آداب تحمل و اداء، انواع روایات مقبول و منکَر و نیز طبقات راویان و امثال آن را طرح کردند (← نورالدین عتر، ص 61ـ63؛ عبدالماجد غوری، 1428، ج 1، ص 25ـ29؛ درباره اصل مباحث برای نمونه ← بخاری، ج 1، ص 22ـ24؛ مسلم‌بن حجاج، ج 1، ص 6ـ28؛ ابن‌ابی‌حاتم، ج 1، ص 5ـ10؛ ابن‌حِبّان، ج 1، ص 261ـ272). به گفتة نورالدین عِتْر (ص 62ـ63) در میان این آثار، العلل تِرمِذی (متوفی 279) که در انتهای جامع (ج 5، ص 392ـ418) آمده، به دلیل تعریف بعضی اصطلاحات علم درایه و مباحث گوناگون آن، ممتاز است.با این همه، عموم تاریخ‌نگاران درایه، اولین کتاب مستقل در این موضوع را که مباحث پراکنده را زیر یک عنوان واحد جمع کرده است، المحدِّث الفاصل بین الراوی و الواعی از قاضی ابومحمد رامهرمرزی* دانسته‌اند (برای نمونه ← ابن‌حجر عسقلانی، 1403، ص 4، البته او تعبیر محتاطانه: «مِن اوّلِ مَن صَنَّفَ» را به کار برده‌است؛ سیوطی، ج 1، ص 32؛ کتّانی، ص 118؛ صبحی صالح، ص ج؛ نورالدین عتر، ص 63؛ قس حاکم نیشابوری، مقدمه، ص10ـ14، که در آن اولین اثر کتاب حاکم نیشابوری دانسته شده‌است). او این کتاب را به دفاع از جایگاه محدّثان نوشته‌است (← رامهرمزی، ص160ـ161).از این مرحله به بعد، آثاری متعدد در علم درایه پدید آمد. از مهم‌ترین آنها در قرن پنجم معرفة علوم‌الحدیث حاکم نیشابوری (متوفی 405؛ برای نام آن ← حاکم نیشابوری، همان مقدمه، ص 37ـ42،50ـ58، 62ـ67؛ برای ویژگیهای کتاب ← همان، ص 65؛ برای آثار متعدد او در این زمینه ← حاکم نیشابوری*) و الکفایة فی علم الدرایة و الجامع لأخلاق الراوی و آداب‌السامع خطیب بغدادی* (متوفی 463) است.گفتنی است که در غرب جهان اسلام هم قاضی‌عیاض (متوفی 544) کتاب الإلماع إلی معرفة اصول‌الروایة و تقیید السماع را به تقلید از آثار خطیب بغدادی و حاکم نیشابوری تألیف کرده که متضمن پاره‌ای از مباحث راجع به طرق تحمل حدیث، اداء و سماع آن است (← قاضی‌عیاض، مقدمة احمد صقر، ص 22).در قرن هفتم، درایه‌نگاری با کتاب علوم‌الحدیث معروف به مقدمة ابن‌صلاح از ابوعمرو شهرزوری، مشهور به ابن‌صلاح شهرزوری* (متوفی 643) به مرحله‌ای جدید وارد شد (← د. اسلام، چاپ دوم، ج 3، ص 27؛ برای ویژگیهای این کتاب ← نورالدین عتر، ص 66؛ برای آثار مهم قبل از این اثر ← ابن‌حجر عسقلانی، 1403، ص 4ـ6). بسیاری از آثار بعدی را تلخیص، شرح و نظم و رد و دفاع از این اثر تأثیرگذار دانسته‌اند (برای تفصیل ← ابن‌حجر عسقلانی، 1403، همانجا؛ نیز ← د.اسلام، ذیل «اصول‌الحدیث»؛ عبدالماجد غوری، 1427، ص 75ـ93؛ برای فهرستی از افراد صاحب‌نام که در این علم تألیف کرده‌اند ← نورالدین عتر، همانجا). در قرن نهم، ابن‌حجر عسقلانی* با کتاب موجَزُ نخبة‌الفِکَر فی مصطلَح اهل‌الاثَر شیوه‌ای جدید در طبقه‌بندی مباحث این دانش ابداع کرد (← ابن‌حجر عسقلانی، 1403، ص 7؛ نیز ← نورالدین عتر، ص 69؛ د.اسلام، همانجا؛ دربارة شروح و منظومه‌های آن ← قاری، مقدمة محمدنزار تمیم و هیثم نزار تمیم، ص111ـ116). در قرن دهم، سیوطی* و محمدبن عبدالرحمان سخاوی*، به‌ترتیب، تدریب‌الراوی فی شرح تقریب النواوی و فتح‌المُغیث بشرح الفیة‌الحدیث را نوشتند. هرچند این آثار براساس مقدمه ابن‌صلاح نوشته شده، نگارش در این موضوع را به کمال پختگی رسانده‌است. درایه‌نگاری، پس از یک دورة رکود، در دورة معاصر دوباره رونق یافت و آثاری متعدد در آن زمینه نوشته شد که از نظر شکل و محتوا بدیع است (برای طبقه‌بندی از سیر نگارش کتابهای درایه ← نورالدین عتر، ص36ـ72، که طبقه‌بندی آن تاحدی مبالغه‌آمیز است؛ برای کتاب‌شناسی توصیفی آثار اهل سنّت در درایه ← سجادی، علوم حدیث، ش2، ص121ـ146، ش3، ص82 ـ120).در طول بیش از ده قرن، درایه‌نگاری از نظر شکل و محتوا بسیار تحول یافت. نخستین آثار درایی به کتابهای حدیث شباهت دارند. مثلاً در کتابی مانند المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی رامهرمزی عموماً روایات تابعین و اتباع ایشان، با ذکر سند آنها نقل شده، چنان‌که مراد مؤلف از آنچه آورده، صرفاً از روی عناوین بخشها مشخص شده‌است (برای نمونه ← ص 163، 238، 481). اما به‌تدریج در آثار بعدی فقط روایاتی برای نمونه ذکر و مطالبی نه چندان موجز در توضیح آنها نقل شده (برای نمونه ← حاکم نیشابوری، ص 112ـ135، 137ـ 144؛ خطیب بغدادی، 1406، ص 129، 135ـ136، 162)، تا آنجا که در کتاب ابن‌صلاح کمتر از عالمان نقل قول مستقیم شده‌است (← د.اسلام، همانجا؛ برای نمونه ← ابن‌صلاح، ص 95ـ98، 101ـ102). در آثار بعدی، نظیر تدریب‌الراوی سیوطی و فتح‌المغیث سخاوی گردآوری آرای گوناگون دربارة یک موضوع و ذکر نقد و جوابهای متعاقب آن‌چنان گسترش یافته که گاه دستیابی به دیدگاهی روشن را دشوار کرده‌است.این آثار از لحاظ ساختار نیز تحول یافتند از جمله تعلیقه‌نویسی یا شرح‌نگاری، با نقل یا بدون نقل متن اصلی، و تلخیص و منظومه‌سرایی، از قالبهای جدید نگارش در درایه است که در پی تدوین مقدمه ابن‌صلاح پدیدار شد. از مشهورترین تلخیصهای منظومِ مقدمه ابن‌صلاح، الفیه حافظ زین‌الدین عراقی (متوفی 806 ؛ ← حافظ عراقی*) با 1002 بیت است که شروحی متعدد بر آن نگاشته شده‌است (دربارة شروح فراوان آن ← حافظ عراقی، مقدمة فریاطی، ص 38ـ47).طبقه‌بندی، محور دیگر تحول در کتابهای درایه است. در نخستین آثار درایی، مطالب بدون طبقه‌بندی خاص در پی هم آمده‌اند. حاکم نیشابوری در کتابش، برای نخستین بار، مباحث مشابه را با دادن یک عنوان مشترک، ذیل 52 نوع طبقه‌بندی کرد. در کتاب ابن‌صلاح، این انواع به 65 مورد افزایش یافته‌است، ولی در ترتیب مباحث آن نظمی وجود ندارد (ابن‌حجر عسقلانی، 1403، ص 6؛ نیز ← نورالدین عتر، ص 68؛ قس د.اسلام، همانجا). پس از وی بعضی کوشیدند کتابش را از نو مرتب کنند و این انواع را باتوجه به موضوع مشترک آنها طبقه‌بندی کنند، از همین‌روست که در آثار بعد از ابن‌صلاح کوشیده شده‌است که ترتیب و نظمی بهتر به مطالب داده شود (برای نمونه ← ابن‌جماعه، ص 26ـ27؛ ابن‌کثیر، ص 17). بااین‌همه، تنظیم منطقی این مباحث، به‌ویژه در تقسیم اخبار، متعلق به ابن‌حجر عسقلانی است که در طبقه‌بندی مطالب روالی جدید را دنبال کرد (نورالدین عتر، ص 69).در کنار تحول در ساختار و طبقه‌بندی، تحول موضوعی این آثار نیز درخور توجه است. بحث از آداب تحمل و ادای حدیث بحث محوری در نخستین آثار درایی است. رامهرمزی در کتاب خود به تقسیمات خبر نپرداخته و اصطلاحات را نیز تعریف نکرده‌است. حاکم نیشابوری در اثرش، به‌اختصار و به صورت حاشیه‌ای، بعضی اصطلاحات را تعریف کرده‌است (برای نمونه ← ص 136، 146)، اما خطیب بغدادی در الکفایة به تعریف مفاهیم و اصطلاحات به‌طور جدّی‌تر پرداخته و به بیان حکم انواع احادیث و حجیت آنها در بخشهای مختلف و مباحث کاربردی متعددی که برای فهم و ثبت و انتقال حدیث اهمیت دارد، توجه کرده‌است (برای نمونه ← ص 34، 162، 165ـ168، 171ـ173) کاری که با هدف او از نگارش این کتاب، یعنی احیای روش استوار گذشتگان در این باره (← ص 18) مطابقت دارد. ابن‌صلاح نیز در مقدمه به خوبی مفاهیم و اصطلاحات را شرح و تعریف کرده، اجزای تعریف و اقسام هر اصطلاح را ذکر و آرای مختلف درباره آن را گزارش کرده (← ابن‌صلاح، مقدمة نورالدین عتر، ص 19)، اما به تقسیمات خبر چندان توجه نکرده‌است (← حاکم نیشابوری، همان مقدمه، ص 19ـ24).در دورة معاصر، تدوین کتابهای درایی افزایش و رونق فراوان یافته‌است. ظاهراً اولین اثر از این دست، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیثِ جمال‌الدین قاسمی* (متوفی 1332) است (برای ویژگیهای این کتاب ← قاسمی، مقدمة محمد رشیدرضا، ص 22ـ24). این آثار از جهات مختلف با کارهای پیشینیان متفاوت است. نویسندگان بسیاری از این نگاشته‌ها سعی کرده‌اند طبقه‌بندی مناسب‌تری از مطالب درایه عرضه کنند. افزون بر این، مباحثی جدید به این کتابها راه یافته‌است، از جمله، بحث تاریخ تدوین حدیث، شبهات خاورشناسان، مباحث نقد متن حدیث و گاه مباحث جعل احادیث (برای نمونه ← صبحی صالح، مقدمه، ص 1ـ41؛ نورالدین عتر، ص 457ـ485).همچنین، در تداوم جامع‌نگری گذشتگان، فرهنگهایی الفبایی در درایه پدید آمده که در بعضی از آنها، با توجه به نیاز مخاطبان، به جمع‌بندی و ساده‌سازی و در بعضی دیگر، به تفصیل و گزارش اقوال گوناگون پرداخته شده‌است (برای اسامی این فرهنگها ← عبدالماجد غوری، 1428، ج 1، ص 83ـ85). شیوة سؤال و جواب، شکل جدید دیگری از ارائه مباحث درایه در دورة معاصر است (← سجادی، علوم حدیث، ش 3، ص90، 113). درسنامه‌نویسی در این موضوع از دیگر ضرورتهای این دوره بود که به شکل‌گیری آثار مختلفی انجامید؛ آثاری که ضمن دقت لازم، حاوی اقوال گوناگون نیست و با جمع‌بندی تعاریف، اقسام و جایگاه هر بحثی را به وضوح بیان می‌کند و گاه اطلاعات کاربردی بیشتری در اختیار خواننده می‌گذارد (برای نمونه ← طحان، ص 5ـ7؛ برای آگاهی بیشتر از انواع نگاشته‌های معاصر ← عبدالماجد غوری، 1428، ج 1، ص 67ـ87؛ برای بخش اختصاصی آثار هندیان در دورة معاصر ← عبدالماجد غوری، 1428، ج 1، ص 93ـ103).در شیعه، توجه به مباحث درایی به عصر ائمه علیهم‌السلام بازمی‌گردد؛ و از ایشان احادیثی متعدد و مبسوط در اهمیت حفظ و نگارش حدیث، آداب تحمل و ادای آن و مبانی فهم و نقد آن به دست ما رسیده‌است (برای نمونه ← مجلسی، ج 1، ص 163ـ 228، ج 2). همچنین در بعضی از کتابهای حدیثی متقدم بخشی خاص به این موضوع اختصاص یافته‌است (برای نمونه ← کلینی، ج 1، ص30ـ72) و حتی تاریخ بعضی آثار در این موضوعات به عصر ائمه متقدم بازمی‌گردد (← فضلی، ص 23). به‌کار رفتن اصطلاحات حدیثی در آثار محدّثان و فقیهانی چون کلینی (متوفی 328؛ برای نمونه ← ج 1، ص120)، ابن‌بابویه (متوفی 381؛ برای نمونه ← 1363ش، ج 1، ص 117؛ 1413، ج 4، ص 305)، مفید (متوفی 413؛ برای نمونه ← ص 74)، طوسی (متوفی 460؛ برای نمونه ← 1390ب، ج 1، ص 109؛ برای بحثی مفصّل در این باب در آثار شیخ‌طوسی ← عمیدی، تراثنا، سال 14، ش 1، ص 94ـ120، سال 14، ش 2، ص 102ـ 123، سال 15، ش 3و 4، ص 153ـ 171) و عالمان پس از آنها، نشان‌دهندة گسترش این دانش میان عالمان شیعه است. ایشان همچنین در مقدمه یا در ضمن آثار فقهی و اصولیشان به بعضی از مباحث مشترک درایه با اصول فقه نیز پرداخته‌اند (برای نمونه ← علم‌الهدی، ص 376؛ طوسی، 1390الف، ج 1، ص 3ـ 6؛ شهید اول، ج 1، ص 47ـ48). ابن‌طاووس (متوفی 673) و شاگردش علامه حلّی (متوفی 726) با معرفی تقسیمات چهارگانه حدیث، در این میان جایگاهی ممتاز دارند (← خدایاری، ص 141ـ158).به‌رغم رواج اصطلاحات و مباحث درایی در میان عالمان شیعه، آغاز نگارش مستقل در این موضوع در میان آنها محل بحث است. بنا بر قول مشهور، زین‌الدین‌بن علی عاملی ملقب به شهیدثانی* (متوفی 966) با آثار سه‌گانه‌اش، آغازگر این جریان است (حرّعاملی، قسم 1، ص 8؛ نیز ← شهیدثانی، 1382شالف، مقدمة قیصریه‌ها، ص 112). اما در دورة معاصر در این ادعا تردید شده و به آثار درایی متعددی پیش از شهیدثانی اشاره شده‌است. صدر (1370، ص 294) با استناد به قول گروهی از رجالیان اهل سنّت که حاکم نیشابوری (متوفی 405) را شیعه می‌دانند، اولین نگارش شیعه در این موضوع را معرفة علوم‌الحدیث وی دانسته‌است، در حالی که در تشیع حاکم نیشابوری فراتر از محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام، به‌شدت تردید وجود دارد (← رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 1، مقدمة حافظیان بابلی، ص 14).بعضی دیگر، قطب‌الدین راوندی (متوفی 573) صاحب رسالة فی بیان احوال احادیث اصحابنا را آغازگر درایه‌نگاری شیعی معرفی کرده‌اند (← آقابزرگ طهرانی، ج 15، ص 12؛ طباطبائی، ص 273) و بعضی دیگر نیز علامه حلّی و ابن‌طاووس را پیشگامان تألیف در این علم دانسته‌اند (← ربانی، ص 6ـ7؛ قس صدر، 1370، ص 295، که ابن‌طاووس را فقط واضع اصطلاح دانسته و از او اثری در این مورد یاد نکردهاست). اگرچه آثار هیچ‌یک از این دو تن به ما نرسیده، با این حال، این آثار ظاهراً به‌طور ضمنی به این مباحث اشاره کرده و نگاشته‌هایی مستقل در این موضوع نبوده‌اند.براساس رأیی دیگر، شرح اصول درایة‌الحدیث از علی‌بن عبدالکریم‌بن عبدالحمید نجفی نیلی از شاگردان علامه حلّی (متعلق به قرن هشتم) اولین اثر در این موضوع است (← فضلی، ص 26؛ نیز ← صدر، همانجا؛ رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 1، همان مقدمه، ص 15). از آثار دیگری پیش از شهیدثانی نیز یاد شده‌است، از جمله، درایة‌الحدیث از نورالدین علی‌بن حسین‌بن عبدالعالی کرکی (متوفی 940؛ ← رسائل فی درایة‌الحدیث، همانجا؛ برای اطلاع بیشتر از این کتاب ← حافظیان، ص 48) و اثری از ابن‌ابی‌جمهور احسایی (زنده در 906؛ صدرایی‌خویی، 1383ش، ص 55؛ برای نقد این ادعا ← حافظیان، ص 34).داوری دربارة این آثار که بیشترشان تاکنون به دست ما نرسیده، بی‌شک بسیار دشوار است، هرچند، عناوین بعضی از آنها، تاحدودی محتوای آنها را نشان می‌دهد. ازاین‌رو، نمی‌توان با دقت و قاطعیت، شهیدثانی را اولین مؤلف در موضوع درایه دانست، چنان‌که خود نیز در کتابش چنین ادعایی نکرده‌است، بی‌تردید، باید او را تأثیرگذارترین نویسندة متقدم در این زمینه دانست که بیشترین مباحث راجع به این موضوع را در کتابی مستقل با ساختاری متناسب جمع کرده‌است (شهیدثانی، 1382شالف، همانجا؛ فضلی، ص 11).باتوجه به اینکه هدف اصلی از ایجاد علم درایه شناسایی حدیث معتبر از حدیث نامعتبر بوده‌است، علت تدوین دیرهنگام آن در میان شیعیان را بی‌نیازی ایشان از مباحث این دانش در عصر حضور ائمه دانسته‌اند؛ چنان‌که در عصر غیبت نیز وجود مجموعه‌های حدیثی معتبری چون اصول اربعمائه، آنها را از ورود به مباحث متعددی که برای ثبت، انتقال و فهم استوار احادیث در اهل سنّت شکل گرفته بود، بی‌نیاز کرده‌است (← صدر، 1413، مقدمة غرباوی، ص30ـ31؛ رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 1، همان مقدمه، ص 14).مهم‌ترین آثار درایی شیعی دو اثر باقیمانده از سه اثر شهیدثانی است: یکی کتابی است مختصر مشهور به البدایة فی علم الدرایة و دیگری شرح همین اثر، موسوم به شرح بدایة یا الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایة (برای آثار شهیدثانی در درایه ← شهیدثانی، 1382شالف، همان مقدمه، ص 112ـ 113). کتاب وصول‌الاخیار الی اصول الاخبار از حسین‌بن عبدالصمد حارثی* (متوفی 984)، پدر شیخ‌بهائی، که بر کتاب شهیدثانی و نیز کتابهای علمای اهل سنّت در این باب امتیازاتی دارد (← حارثی، مقدمه حسینی‌جلالی، ص 325) و رسالة بسیار مختصر الوجیزة فی علم‌الدرایة از شیخ‌بهائی (متوفی 1030) که مقدمه‌ای است بر کتاب فقهی‌اش، حبل‌المتین، از مهم‌ترین آثاری است که در پی نگاشته‌های شهیدثانی در این موضوع تألیف شده‌است. همچنین الرواشح‌السماویة از محمدباقر استرآبادی، مشهور به میرداماد (متوفی 1041)، که پیش‌درآمدی است بر شرح او بر کتاب کافی کلینی، هرچند به‌عنوان کتابی درایی نوشته نشده و متضمن موضوعات متعدد رجالی و اصولی است، به دلیل غلبه مباحث درایه، در شمار این دست کتابها تلقی شده و جایگاهی ممتاز در این میان یافته‌است (← میرداماد، مقدمة قیصریه‌ها، ص 16). جامع‌المقال فی علمی الدرایة و الرجال از فخرالدین طُرَیحی (متوفی 1087) و لبّ اللّباب فی الدرایة و الرجال از محمدجعفر شریعتمدار استرآبادی* (متوفی 1263) از دیگر آثار درخور توجه در این حوزه‌اند، اگرچه گاه در آنها مباحث رجالی بر بحث درایی غلبه دارد (برای مهم‌ترین این آثار باتوجه به تعداد نسخه‌ها ← صدرایی‌خویی، 1383ش، ص 65؛ قس فضلی، ص 27ـ28؛ صدر، 1413، همان مقدمه، ص 33). از میان کتابهای درایه، وجیزة شیخ‌بهائی از لحاظ تعداد نسخه‌های برجای مانده از آن (← صدرایی‌خویی، 1382ش، ج 1، ص 86ـ99) و نیز شروح متعددی که بر آن نوشته شده (← همان، ج 1، ص 32، ش 32، ص 83 ، ش 87 ـ88 ؛ برای نسخه‌های منظوم وجیزه ← همان، ص 82 ، ش 86 ؛ حافظیان، ص 61؛ دربارة انواع شروح، ترجمه و نظم آن ← شیخ‌بهائی، مقدمة حسینی آل مجد شیرازی، ص 526ـ528) ممتاز است. از مهم‌ترین شروح آن نهایة‌الدرایة از سیدحسن صدر (متوفی 1354) است.در دورة معاصر، به درایه‌نگاری بیشتر اهتمام شده و بر شمار این آثار افزوده شده‌است (← صدرایی‌خویی، 1383ش، ص 54؛ برای تفصیل آن ← همان، ص 57ـ58). از مهم‌ترین نگاشته‌های این دوره در کنار نهایة‌الدرایه صدر، باید از مقباس‌الهدایة فی علم الدرایة از عبداللّه مامقانی* (متوفی 1351) یاد کرد که با مستدرکی که نوه‌اش، محمدرضا مامقانی، بر آن نوشته ارزشی چند برابر یافته‌است (برای فهرستی از آثار درایی این دوره ← صدرایی‌خویی، 1382ش، ج 1، ص 3ـ 105؛ رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 1، همان مقدمه، ص 15ـ 18؛ صورت الفبایی مفصّل آن ← حافظیان، ص 27ـ95؛ دربارة مهم‌ترین این آثار ← صدر، 1413، همان مقدمه، ص 33ـ34؛ فضلی، همانجا).آثار درایی شیعی از لحاظ شکل و محتوا با یکدیگر تفاوتهایی دارد. اما بسیاری از این تفاوتها لزوماً نتیجه روند تکاملی این آثار، بدان‌سان که در اهل سنّت دیده می‌شود، نبودهاست. ظهور دیرهنگام درایه در میان علمای شیعه، این امکان را فراهم آورد تا آنها، با بهره‌گیری از آثار مشابه اهل سنّت، از پیمودن مراحل اولیه و ابتدایی تدوین مباحث بی‌نیاز باشند. ازاین‌رو، از روند تحول نمی‌توان سخن به میان آورد بلکه باید به تفاوتها اشاره کرد.درایه‌نگاران شیعه در طبقه‌بندی مباحث شیوه‌های مختلفی را دنبال کرده‌اند. در بحث از اقسام خبر، شهیدثانی تقسیم دوگانه اقسام ضعیف و اقسام مشترک را به‌کار گرفت (← شهیدثانی، 1382شالف، ص 126ـ132؛ و به تبع او میرداماد، ص 193ـ 251؛ عبداللّه مامقانی، ج 1، ص 201ـ319). شیخ‌بهائی، به‌شیوه‌ای متفاوت، اقسام خبر را باتوجه به سند (← ص 536)، عوارض آن (ص 537) و ویژگیهای مروی (ص 543) و راوی (ص 544) طبقه‌بندی کرد؛ تقسیمی که صدر آن را در نهایة گسترش داد (دربارة بعضی ابداعات او در این زمینه ← صدر، 1413، ص 158ـ182)، اما در آثار دیگران دنبال نشد. شماری از درایه‌نگاران مانند حارثی، دربندی و حائری اصفهانی نیز در طبقه‌بندی اقسام خبر، نظمی خاص را دنبال نکرده‌اند. با این همه، در عموم این آثار طبقه‌بندیهایی کلی، به‌طور کامل یا ناقص، از مباحث به‌چشم می‌خورد.از نظر موضوع، مباحث مطرح‌شده در درایة شهیدثانی را باید محور اصلی مباحثی دانست که همواره در دیگر آثار درایی شیعه مطرح شده‌است. این مباحث علاوه بر مفاهیم اولیه، اقسام حدیث، طرح تحمل حدیث، آداب نقل و کتابت حدیث، مباحثی در خصوص راویان و طبقات آنها و مباحث ناظر به جرح و تعدیل راویان را هم دربرمی‌گیرد. از این میان، مباحث راجع به جرح و تعدیل، به دلایل مختلف، بیشتر گسترش یافته‌است (برای نمونه ← میرداماد، ص 116، 119، 123؛ بصری، 1383ش، ص 49ـ 53؛ جیلانی‌رشتی، ص330ـ333) تا آنجا که گاه حجم عمدة این آثار به مباحث راویان و جرح و تعدیل اختصاص یافته است (برای نمونه ← نقوی هندی، ص404ـ442؛ جیلانی رشتی، ص286ـ304؛ بصری، 1383ش، ص 19ـ28، 39ـ42). درنتیجه، شماری از مؤلفان درصدد تفکیک این مباحث برآمده‌اند (برای نمونه ← طُرَیحی، ص 51ـ192؛ حسینی جلالی، ص 327ـ 491). افزون بر آنچه ذکر شد، در آثار درایی شیعه به موضوعات زیر نیز توجه کرده‌اند : معرفی مختصر فرقه‌های شیعه (برای نمونه ← بصری، 1383ش، ص 54، 58؛ جیلانیرشتی، ص 338ـ 340؛ عبداللّه مامقانی، ج 2، ص 316ـ402)؛ معرفی جوامع حدیثی و رجالی و احیاناً تاریخ آنها (برای نمونه ← صدر، 1413، ص 517 ـ 607؛ فضلی، ص 28ـ57؛ ربانی، ص 19ـ32)؛ و پرداختن به جایگاه دانش حدیث و اهل بیت (برای نمونه ← حارثی، ص 339ـ389؛ حسینی‌جلالی، ص 21ـ37).بهره‌گیری از آرای اهل سنّت و ذکر مثالهای آنها در مباحث مختلف، یکی از ویژگیهای بارز نخستین آثار درایی شیعی است (← شهیدثانی، 1382شب، ص160، نیز ← ص 152، پانویس 1ـ2، ص161، پانویس1، 3ـ4؛ حارثی، ص 402ـ403؛ میرداماد، ص 199، 203). این شیوه را برخی متأخران نیز پی گرفته‌اند (برای نمونه ← صدر، 1413، ص220، 493؛ دربندی، ص110، 131)، تا آنجا که عبداللّه مامقانی با نقل آرای ایشان دایرة‌المعارفی جامع از اقوال علمای شیعه و اهل سنّت پدید آورده‌است.با این همه، عالمان متقدم شیعه از دیرباز به ضرورت دقت در آرای متفاوت عالمان شیعه و اهل سنّت در به کارگیری، تعریف، شرطها و احکام پاره‌ای از اقسام حدیث و مباحث دیگر این علم و نیز کوشش برای ارائه شاهد مثالهای شیعی در موضوعات مختلف، برای شیعی کردن علم درایه توجه داشته‌اند، هرچند کوشش آنها هنوز کاملاً تحقق نیافته‌است. پرداختن به این ضرورت، که در بعضی از آثار دورة میانی مانند مقباس‌الهدایه مامقانی بعضاً به‌کندی صورت گرفته، در برخی آثار دورة متأخر دوباره مورد توجه قرار گرفته‌است؛ در این آثار، از یکسو، به کاربرد متفاوت شماری از اصطلاحات حدیثی در شیعه و اهل سنّت بیشتر توجه شده و از سوی دیگر، مثالهایی جدید از منابع شیعی استخراج شده، و اصطلاحاتی که نزد علمای شیعه کمتر کاربرد داشته، حذف شده‌است. کتاب اصول‌الحدیث عبدالهادی فضلی و دانش درایة‌الحدیث محمدحسن ربانی از این لحاظ ممتازند.از نظر شکل، جامع‌نگاری شکلی جدید در درایه‌نویسی است که به‌ویژه در دورة معاصر مورد توجه قرار گرفته‌است. صدر در نهایة، که در اصل شرح وجیزه شیخ‌بهائی است، علاوه بر بیان آرای او، به موضوعاتی هم که مورد توجه شیخ‌بهائی نبوده، پرداخته و کوشیده‌است تا اثری کامل و البته مبسوط سامان دهد (← ص 65ـ66). مامقانی نیز در مقباس‌الهدایة مجموعه‌ای بسیار مفصّل فراهم آورده‌است که افزون بر آرای عالمان شیعه، شامل نظر درایه‌نگاران اهل‌سنّت نیز هست. این اثر با توضیحات نوادة مؤلف، محمدرضا مامقانی، در قالب پاورقی و مستدرک، بسط یافته، و با داشتن فهرستی موضوعی و تفصیلی به معجمی کارآمد در درایه تبدیل شده‌است.درسنامه‌نویسی، شیوه‌ای جدید و متناسب با نیاز روز در درایه‌نگاری معاصر، عبارت است از خلاصه کردن، افزودن تمرین و فارسی‌نگاری متون کهن. از اولین درسنامه‌ها به فارسی باید از درایة‌الحدیث کاظم مدیرشانه‌چی* یاد کرد.خاورشناسان در بررسی درایة، عموماً به آثار اهل سنّت توجه داشته‌اند و گاه کوشیده‌اند تا با توجه به تقسیمات جدید، اقسام حدیث را به شیوه‌ای ساده‌تر که فهم آن را تسهیل کند، طبقه‌بندی کنند (← د. اسلام، چاپ دوم، ج 3، ص 25ـ27). در عین حال، بسیاری از ایشان چون مبنای علمای مسلمان را در سنجش اعتبار احادیث قبول ندارند (← همان، ج 3، ص 26)، افزون بر گزارش آرای مسلمانان، به تحول تاریخی اصطلاحات حدیثی هم توجه کرده‌اند و گاه در این گزارش تاریخی کوشیده‌اند تا چگونگی بهره‌گیری مسلمانان از ابزارهای مختلف برای اعتبار بخشیدن به احادیث را نشان دهند (← همان، ج 3، ص 25، در مورد اصطلاح صالح؛ نیز ← همان، ذیل «تواتر»، «رفع»، «مرسل»، «سنّت»).منابع:آقابزرگ طهرانی؛ ابن‌ابی‌حاتم، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن 1371ـ1373/ 1952ـ1953، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ ابن‌اکفانی، کتاب ارشاد القاصد الی اسنی المقاصد، چاپ محمود فاخوری، محمد کمال، و حسین صدیق، بیروت 1998؛ ابن‌بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم 1362ش؛ همو، کتاب مَن لایَحضُرُه‌الفقیه، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم 1413؛ همو، معانی‌الاخبار، چاپ علی‌اکبر غفاری، قم 1361ش؛ ابن‌جماعه، المنهل الروی فی مختصر علوم الحدیث النبوی، چاپ محیی‌الدین عبدالرحمان رمضان، دمشق 1406/ 1986؛ ابن‌حِبّان، صحیح ابن‌حبّان بترتیب ابن‌بلبان، ج 1، چاپ شعیب ارنؤوط، بیروت 1414/1993؛ ابن‌حجر عسقلانی، نزهة‌النظر فی توضیح نخبة‌الفکر، چاپ عبدالسلام مدنی، بنارس 1403/1983؛ همو، النکت علی کتاب ابن‌الصلاح، چاپ ربیع‌بن هادی عمیر، ریاض 1417؛ ابن‌صلاح، علوم‌الحدیث، چاپ نورالدین عتر، بیروت 1423/2002؛ ابن‌کثیر، الباعث الحثیث: شرح اختصار علوم‌الحدیث، چاپ احمد محمد شاکر، ]بیروت[: دارالفکر، ]بی‌تا.[؛ ابن‌منظور؛ احمدعمرهاشم، قواعد اصول‌الحدیث، بیروت 1404/1984؛ عبدالحسین امینی، سیرتنا و سنتنا: سیرة نبینا صلی‌اللّه علیه‌وآله‌وسنته، بیروت 1412/1992؛ یوسف‌بن احمد بحرانی، الحدائق‌الناضرة فی احکام العترة الطاهرة، قم 1363ـ1367ش؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ]چاپ محمد ذهنی‌افندی[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت ]بی‌تا.[؛ احمدبن عبدالرضا بصری، فائق‌المقال فی الحدیث و الرجال، چاپ غلامحسین قیصریه‌ها، قم 1380ش؛ همو، المقنعة الانیسة و المغنیة النفیسة، چاپ علی‌رضا هزار، در رسائل فی درایة الحدیث، چاپ ابوالفضل حافظیان بابلی، ج 2، قم: دارالحدیث، 1383ش؛ محمدبن عیسی تِرمِذی، سنن الترمذی و هوالجامع الصحیح، ج 5، چاپ عبدالرحمان محمد عثمان، بیروت 1403/1983؛ محمدعلی توحیدی، مصباح الفقاهة، تقریرات درس آیت‌اللّه ابوالقاسم خویی، قم 1377ش؛ اسماعیل‌بن حماد جوهری، الصحاح: تاج‌اللغة و صحاح‌العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره 1376، چاپ افست بیروت 1407؛ رفیع‌بن علی جیلانی‌رشتی، رسالة فی علم‌الدرایة، چاپ حسن حسینی آل‌مجدد شیرازی، در رسائل فی درایة الحدیث، همان؛ حاجی‌خلیفه؛ حسن‌بن عبدالصمد حارثی، وصول الاخیار الی اصول‌الاخبار، چاپ محمدرضا حسینی‌جلالی، در رسائل فی درایة‌الحدیث، همان، ج 1، 1382ش؛ عبدالرحیم‌بن حسین حافظ‌عراقی، الفیة العراقی، المسماةﺑ التبصرة و التذکرة فی علوم‌الحدیث، چاپ عربی دائز فریاطی، ریاض 1428؛ ابوالفضل حافظیان، مصنفات الشیعة فی علم الدرایة، در رسائل فی درایة الحدیث، ج 1، همان؛ محمدبن عبداللّه حاکم‌نیشابوری، معرفة علوم‌الحدیث و کمیّة اجناسه، چاپ احمدبن فارس سلوم، بیروت 1424/ 2003؛ عبدالرزاق‌بن علی‌رضا حائری اصفهانی، الوجیزة فی علم درایة‌الحدیث، چاپ رضا قبادلو، در رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 2، همان؛ محمدبن حسن حرّعاملی، امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، ?] 1385[، چاپ افست قم 1362ش؛ محمدحسین حسینی‌جلالی، درایة‌الحدیث، چاپ محمدجواد حسینی جلالی، بیروت 1425/2004؛ علی‌نقی خدایاری، «گزارشی از سیر مباحث درایه در امامیه تا سده دهم هجری»، علوم حدیث، سال 8 ، ش 4 (زمستان 1382)؛ احمدبن علی خطیب بغدادی، اقتضاءالعلم العمل، چاپ محمدناصرالدین البانی، بیروت 1404/1984؛ همو، الکفایة فی علم الدرایة، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت 1406/1986؛ خلیل‌بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1409؛ آقابن عابد دربندی، الفن الثانی من القوامیس، چاپ محمدکاظم رحمان‌ستایش، در رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 2، همان؛ حسین‌بن محمد راغب‌اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، تهران ?] 1332ش[؛ حسن‌بن عبدالرحمان رامهرمزی، المحدث الفاصل بین الراوی و الواعی، چاپ محمد عجاج خطیب، بیروت 1420/ 2000؛ محمدحسن ربانی، دانش درایة‌الحدیث: همراه با نمونه‌های حدیثی و فقهی، مشهد 1380ش؛ رسائل فی درایة الحدیث، چاپ ابوالفضل حافظیان بابلی، قم: دارالحدیث، 1382ـ1383ش؛ رضیه‌سادات سجادی، «سیر نگارش‌های اهل سنّت در حوزة مصطلح الحدیث»، علوم حدیث، سال 7، ش 2 (تابستان 1381)، ش 3 (پاییز 1381)؛ عبدالرحمان‌بن ابی‌بکر سیوطی، الجامع‌الصغیر فی احادیث البشیر النذیر، بیروت 1401/1981؛ محمدبن ادریس شافعی، الرسالة، چاپ احمد محمد شاکر، بیروت ?]1358/ 1939[؛ محمدبن مکی شهید اول، ذکری‌الشیعة فی احکام الشریعة، قم 1419؛ زین‌الدین‌بن علی شهیدثانی، البدایة فی علم الدرایة، چاپ غلام‌حسین قیصریه‌ها، در رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 1، همان، 1382شالف؛ همو، الرعایة لحال البدایة فی علم الدرایة، چاپ غلام‌حسین قیصریه‌ها، در رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 1، همان، 1382شب؛ محمدبن حسین شیخ‌بهائی، الوجیزة فی علم الدرایة، چاپ حسن حسینی آل‌مجدد شیرازی، در رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 1، همان؛ محمدبن لطفی صباغ، الحدیث النبوی: مصطلحه، بلاغته، کتبه، بیروت 1418/1997؛ صبحی صالح، علوم‌الحدیث و مصطلحه، بیروت 1388/1969؛ حسن صدر، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، ]بغداد 1370[، چاپ افست تهران ]بی‌تا.[؛ همو، نهایة‌الدرایة فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزة للبهائی، چاپ ماجد غرباوی، ]قم ? 1413[؛ علی صدرایی‌خویی، «درایه و رجال شیعه در فهرستگان نسخه‌های خطی حدیث و علوم حدیث شیعه»، سفینه، سال 1، ش 2 (بهار 1383)؛ همو، فهرستگان نسخه‌های خطی حدیث و علوم حدیث شیعه، قم 1382ش ـ ؛ احمدبن مصطفی طاشکوپری‌زاده، کتاب مفتاح‌السعادة و مصباح‌السیادة، حیدرآباد، دکن، ج 1، 1397/ 1977، ج 2، 1400/ 1980؛ عبدالعزیز طباطبائی، «نهج‌البلاغة عبرالقرون: شروحه حسب التسلسل الزمنی»، تراثنا، سال10، ش 1 و 2 (محرّم ـ جمادی‌الآخره 1415)؛ محمود طحان، تیسیر مصطلح‌الحدیث، کویت 1404/1984؛ فخرالدین‌بن محمد طُرَیحی، جامع‌المقال فیما یتعلق باحوال الحدیث و الرجال، چاپ محمدکاظم طریحی، تهران ?]1374[؛ محمدبن حسن طوسی، الاستبصار، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران 1390الف؛ همو، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران 1390ب؛ عبدالکریم زیدان و عبدالقادر داود عبداللّه، علوم‌الحدیث، بغداد]1990[؛ عبدالماجد غوری، علم مصطلح الحدیث: نشأته و تطوره، و تکامله، دمشق ?] 1427/ 2006[؛ همو، موسوعة علوم الحدیث و فنونه، بیروت 1428/2007؛ علی‌بن حسین علم‌الهدی، الانتصار، قم 1415؛ ثامر هاشم عمیدی، «دور الشیخ الطوسی قدس سره فی علوم الشریعة الاسلامیة»، تراثنا، سال 14، ش 1 (محرّم ـ ربیع‌الاول 1420)، ش 2 (ربیع‌الآخر ـ جمادی‌الآخره 1420)، سال 15، ش 3 و 4 (رجب ـ ذیحجه 1420)؛ عبدالهادی فضلی، اصول‌الحدیث، بیروت 1420؛ علی‌بن سلطان‌محمد قاری، شرح شرح نخبة‌الفکر فی مصطلحات اهل الاثر، چاپ محمد نزار تمیم و هیثم نزار تمیم، بیروت ?] 1415/ 1994[؛ محمدجمال‌الدین قاسمی، قواعدالتحدیث من فنون مصطلح الحدیث، چاپ محمد بهجة بیطار، بیروت 1407/ 1987، چاپ افست 1414/ 1993؛ عیاض‌بن موسی قاضی‌عیاض، الالماع الی معرفة اصول الروایة و تقیید السماع، چاپ احمد صقر، قاهره 1977؛ محمدبن سلیمان کافیجی، المختصر فی علم الاثر، در رسالتان فی مصطلح الحدیث، چاپ علی زوین، ]ریاض[ 1407/ 1987؛ محمدبن جعفر کتّانی، الرسالة المستطرفة لبیان مشهور کتب السنة المشرقة، کراچی 1379/1960؛ محمدبن علی کراجکی، کنزالفوائد، چاپ عبداللّه نعمه، بیروت 1405/ 1985؛ ابراهیم کلیب، مهمات علوم‌الحدیث، ریاض 1419/1998؛ کلینی؛ عبداللّه مامقانی، مقباس‌الهدایة فی علم الدرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم 1411ـ1413؛ محمدرضا مامقانی، مستدرکات مقباس‌الهدایة فی علم الدرایة، در عبداللّه مامقانی، مقباس‌الهدایة فی علم الدرایة، ج 5ـ6، قم 1413؛ علی‌بن حسام‌الدین متقی‌هندی، کنزالعُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت 1409/ 1989؛ مجلسی؛ کاظم مدیرشانه‌چی، درایة‌الحدیث، قم 1362ش؛ مسلم‌بن حجاج، الجامع‌الصحیح، بیروت : دارالفکر، ]بی‌تا.[؛ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران 1360ـ1371ش؛ محمدبن محمد مفید، الفصول المختارة من العیون و المحاسن، ]قم[ 1413؛ حمزه ملیباری، نظرات جدیدة فی علوم الحدیث، مکه 1416/1995؛ مهدی مهریزی، «دانش‌های حدیثی: گذشته، حال، آینده»، علوم حدیث، سال 5، ش 2 (تابستان 1379)؛ محمدباقربن محمد میرداماد، الرواشح السماویة، چاپ غلام‌حسین قیصریه‌هاو نعمت‌اللّه‌جلیلی، قم1380ش؛ علی‌محمد نقوی‌هندی، الجوهرة العزیزة فی شرح‌الوجیزة، چاپ محمد برکة و نعمة‌اللّه جلیلی، در رسائل فی درایة‌الحدیث، ج 2، همان؛ نورالدین عتر، منهج‌النقد فی علوم الحدیث، دمشق 1401/ 1981؛ حسین‌بن محمدتقی نوری، مستدرک‌الوسائل و مستنبط‌المسائل، قم 1407ـ1408؛EI2, s.vv. "Hadīth" (by J. Robson), "Mursal", "Raf.2: as a technical term in the science of Muslim tradition", "Sunna", "Tawātur" (by G. H. A. Juynboll), "Usūl al-Hadīth" (by E. Dickinson).
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده