داوودبن نعمان، راوی امامی قرن دوم. خاندان داوود کوفی و نَخَعی بودند و با بنیهاشم پیوند ولاء داشتند (← نجاشی، ص 40، 159، 274؛ نیز ← موحد ابطحی، ج 5،ص 480). وی به انباری نیز شهرت داشته (← طوسی، 1415، ص 202) که ظاهراً ناظر به محل زندگی وی، شهر انبار در حاشیة فرات در ده فرسخی بغداد (← سمعانی، ج 1، ص212)، بودهاست (نیز ← کشّی، ص 570؛ علامه حلّی، ص 184). کشّی (همانجا) از او با لقب بیّاعُالأنماط یاد کردهاست که احتمالاً بر شغل او، فرش فروشی، دلالت دارد.با اینکه کشّی (ص 612) داوود را با اوصاف خیر و فاضل ستوده، در دیگر کتب رجالی جز خلاصةالاقوال علامه حلّی (ص 142) توثیق نشدهاست. نجاشی (ص 274) پس از توثیق علیبن نعمان اعلم، برادر کوچکتر داوود (← همان، ص 159)، یادآور شده که داوود برتر (= اعلی) از او بودهاست. از اینرو، برخی توثیق علامه حلّی را برگرفته از همین کلام نجاشی میدانند، چه با اثبات وثاقت علیبن نعمان، به طریق اَوْلی وثاقت داوودبن نعمان نیز ثابت میشود (← تفرشی، ج 2، ص 223؛ مامقانی، ج 26، ص 292، 294)؛ اما برخی معتقدند سخن نجاشی دلالتی بر توثیق او ندارد، بلکه مراد از عُلو در عبارتِ نجاشی، علوِ در طبقه بوده (← تفرشی، همانجا؛ خویی، ج 7، ص 132؛ شوشتری، ج 4، ص 270) که ذکر آن نزد اصحاب رجال متعارف است (← موحد ابطحی، ج5، ص485). شاهد این رأی، کلام نجاشی (همانجا) در شرححال داوودبن نعمان است که داوود را با واژة اکبر وصف کردهاست که به مسنتر بودن داوود از علی اشاره دارد (← تفرشی، همانجا). همچنین احتمال داده شده که قول علامه حلّی مأخوذ از توثیق کشّی باشد (← مامقانی، ج 26، ص 292)، چنان که علامه حلّی (ص 142ـ143) پس از ذکر الفاظ توثیق، کلام کشّی را آوردهاست (قس شوشتری، همانجا). برخی نیز با اشاره به ضعف دو احتمالِ پیشگفته، احتمالِ افتادگی عبارت توثیق از نسخههای متأخر رجال نجاشی را مطرح کردهاند (← جزائری، ج 1، ص 368؛ شوشتری، همانجا). به هر حال، به نظر میرسد توثیق علامه حلّی حجت باشد؛ بهویژه اینکه وی کتابهای علیبن حَکَم، سعدبن عبداللّه، ابنعُقده و دیگران را که توثیقات از آنها اخذ میشده، در دست داشتهاست. مؤید این رأی آن است که به هیچ یک از اسناد روایاتی که داوودبن نعمان در آنها آمده، قدحی وارد نشده و ابناَبیعُمَیر و دیگر مشایخ ثقه از او روایت کردهاند (← موحد ابطحی، همانجا). طوسی (1415، همانجا) داوود را در شمار اصحاب امامصادق علیهالسلام یاد کردهاست (قس جزائری، همانجا). با این حال، نجاشی (همانجا) در روایت داوود از آن حضرت تردید کرده که احتمالاً از آنروست که عمده روایات داوود با یک یا دو واسطه از امامصادق علیهالسلام نقل شدهاست (← موحد ابطحی، ج 5، ص 481ـ482؛ برای نمونه ← کلینی، ج 2، ص 307، ج 4، ص 20، 104، 172، 229، 319، 329ـ330، 519، ج 5، ص 335؛ همچنین برای روایاتی از وی با واسطه از امامباقر علیهالسلام ← صفّار قمی، ص 446؛ کلینی، ج 1، ص 392، ج 2، ص 290، ج 3، ص 24؛ طوسی، 1401، ج 3، ص 19)، اما روایات بیواسطة او از آن حضرت، خلاف آن را ثابت میکند (← کلینی، ج 2، ص 284؛ طوسی، 1401، ج 1، ص 207). افـزون بر این، داوود از ابوعبیـده زیادبن عیسی* حَذّاء ــ از اصحاب امامباقر و امامصادق علیهماالسلام ــ روایت کرده (← کلینی، ج 1، ص 392) که در زمان حیات امامصادق از دنیا رفتهاست (← نجاشی، ص 170ـ171).نجاشی (ص 159) داوود را از راویان امامکاظم علیهالسلام دانستهاست (نیز ← کلینی، ج 3، ص 198). همچنین طوسی (1415، ص 357) وی را در زمرة اصحاب امامرضا علیهالسلام نیز آوردهاست، اما اگر مراد از تعبیر نجاشی (اَعْلی) دربارة داوود عُلُو در طبقه باشد، ملاقات وی با امامرضا نفی میشود (← موحد ابطحی، ج 5، ص 484). هرچند کشّی (ص 612ـ613) شرححال داوود را در میان اصحاب امامرضا آوردهاست (نیز ← قهپائی، ج 2، ص 293ـ294). با این حال، روایتی از داوود از آن حضرت نرسیدهاست. داوود علاوه بر ابوعبیده حذاء، از راویان سرشناسی چون ابوایوب خزاز*، اسحاقبن عمار، عبداللّهبن سِیابه و منصوربن حازم* روایت کردهاست. همچنین علاوه بر برادرش علی، خواهرزادهاش علیبن حکم*، ابنابیعمیر، علیبن أسباط و یونسبن عبدالرحمان از او روایت کردهاند (← اردبیلی، ج 1، ص 310؛ خویی، ج 7، ص 133؛ نیز برای فهرستی از روایات داوود در کتب اربعة حدیثی شیعه ← خویی، ج 7، ص 409ـ410).به گفتة نجاشی (همانجا) وی کتابی داشته، هرچند هیچ وصفی از آن یا طریقی به آن ذکر نکردهاست. از ظاهر کلام کشّی (ص 613) پیداست که او کتابهایش را برای محمدبن اسماعیلبن بزیع وصیت کردهاست. اما برخی با استناد به سخن کشّی (ص 564) ذیل عنوان محمدبن اسماعیلبن بزیع که گفته علیبن نعمان کتابهایش را برای محمدبن اسماعیل وصیت کردهاست (نیز ← نجاشی، ص 331)، عبارت کشّی را دچار افتادگی دانستهاند و معتقدند که مراد علیبن نعمان بودهاست (← قهپائی، ج 2، ص 293؛ مامقانی، ج 26، ص 291)؛ هرچند نسبت دادن وصیت به علیبن نعمان، وصیت داوودبن نعمان را نفی نمیکند و چه بسا هر دو برادر چنین وصیتی کرده باشند (← شوشتری، ج 4، ص 269)، بهویژه که منزلت محمدبن اسماعیل نزد اصحاب میتواند توجیهگر وصیت هر دو برادر باشد (← موحد ابطحی، ج 5، ص 486).منابع: محمدبن علی اردبیلی، جامعالرواة و ازاحةالاشتباهات عنالطرق و الاسناد، ج 1، قم: مکتبةالمحمدی، ]بیتا.[؛ مصطفیبن حسین تفرشی، نقدالرجال، قم 1418؛ عبدالنبیبن سعدالدین جزائری، حاویالاقوال فی معرفةالرجال، قم 1418؛ خویی؛ سمعانی؛ شوشتری؛ محمدبن حسن صفّارقمی، بصائرالدرجات الکبری فی فضائل آلمحمد(ع)، چاپ محسن کوچهباغی تبریزی، تهران1362ش؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، بیروت 1401/1981؛ همو، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، خلاصةالاقوال فی معرفةالرجال، چاپ جواد قیومی اصفهانی، ]قم[ 1417؛ عنایةاللّه قهپائی، مجمعالرجال، چاپ ضیاءالدین علامه اصفهانی، اصفهان 1384ـ1387، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفةالرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348ش؛ کلینی؛ عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علمالرجال، چاپ محییالدین مامقانی، قم1423ـ ؛ محمدعلی موحدابطحی، تهذیبالمقال فی تنقیح کتابالرجال للشیخ الجلیل ابیالعباس احمدبن علیالنجاشی، ج 5، قم 1417؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ﺑ رجالالنجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407.