داوودبن قاسم، ابوهاشم جعفری، محدّث امامی قرن سوم. نام کامل وی داوودبن قاسمبن اسحاقبن عبداللّهبن جعفربن ابیطالب، و بهسبب انتساب به جعفربن ابیطالب به ابوهاشم جعفری مشهور است (← نجاشی، ص 156؛ سمعانی، ج 2، ص 66ـ67). پدرش، قاسمبن اسحاق، از اصحاب امامصادق علیهالسلام (← نجاشی، همانجا؛ طوسی، 1415، ص 271) و پسرخالة آن حضرت بود (عمری، ص 298؛ ابنعِنَبَه، ص40). وی از یاران محمدبن عبداللّه معروف به نفس زکیه* بود و در 145، محمدبن عبداللّه در جریان قیامش او را برای دعوت به یمن فرستاد و ازاینرو به قاسمالامیر مشهور بود(همانجاها) ولی پیش از آنکه داوود کار خود را آغاز کند، نفس زکیه به قتل رسید (← طبری، ج 7، ص 561، 574ـ 576؛ ابوالفرج اصفهانی، ص 187، 201). در کتابهای انساب طالبیان، داوود در شمار فرزندان قاسم و اعقاب جعفربن ابیطالب نیامدهاست، با این حال در همان کتابها از او مطالبی نقل شدهاست (← بخاری، ص13؛ ابنعنبه، ص 158؛ نیز دربارة نسب داوود ← مسعودی، ج 7، ص 331).ابوهاشم اهل بغداد بود (طوسی، 1420، ص 181؛ خطیب بغدادی، ج 9، ص 341) و به شهرهای مدینه و سامرا سفر کرده بود (← طبرسی، ج 2، ص 117؛ ابنحمزه، ص 544ـ 545؛ قطب راوندی، ج 2، ص 661ـ662، 673ـ674؛ ابنشهرآشوب، ج 3، ص 512). همچنین هنگام عبور امامرضا علیهالسلام از اهواز با آن حضرت ملاقات کرد (قطب راوندی، ج 2، ص 661ـ662) و در مرو نیز همراه ایشان بود (← ابنشعبه، ص 456).داوود از اصحاب امامرضا، امامجواد، و امامهادی و امامعسکری علیهمالسلام بود (برقی، 1383ش، ص 56ـ57، 60؛ طوسی، 1415، ص 357، 375، 386، 399؛ همو، 1420، همانجا). همچنین نقل شدهاست که وی از سفرا و نواب امام عصر بود که شیعیان اختلافی در سفارت آنان نداشتند (← طبرسی، ج 2، ص 259). البته، باتوجه به درگذشت وی در جمادیالاولی 261 (طبری، ج 9، ص 512؛ خطیب بغدادی، همانجا؛ ابناثیر، ج 7، ص 289)، وی فقط در سال نخست غیبت صغری این مأموریت را برعهده داشتهاست (شوشتری، ج 4، ص 257). همچنین در روایات شواهدی بر وکالت وی از جانب امامجواد، امامهادی و امامعسکری علیهمالسلام هست (← جباری، ص 534ـ535)، از جمله در گزارشی آمده که نامههای شیعیان را به امامجواد علیهالسلام رساندهاست (← مفید، ج 2، ص 293؛ قطب راوندی، ج 2، ص 664)؛ گاهی نیز آن حضرت او را به ایفای وظایفی مأمور میکردهاست (← قطب راوندی، ج 2، ص 665).وی جایگاه خاصی نزد امامان شیعه داشته و از اصحاب خاص و مورد اعتماد ایشان بودهاست (کشّی، ص 571؛ نجاشی؛ طوسی، 1420، همانجاها؛ ابنشهرآشوب، ج 3، ص 525). در روایتی امامهادی علیهالسلام او را عمو خطاب کردهاست (← ابنشهرآشوب، ج 3، ص 512)، او خود میگوید که بر امامهادی و امامعسکری علیهماالسلام وارد نشدم جز اینکه کرامت و برهانی بر امامت ایشان دیدم (← طبرسی، ج 2، ص 144؛ قطب راوندی، ج 2، ص 684). وی همچنین کرامتی از امامهادی را درباره خودش نقل کردهاست (← طبرسی، ج 2، ص 117ـ 118؛ ابنحمزه، ص 533؛ قطب راوندی، ج 2،ص 673؛ ابنشهرآشوب، همانجا).ابوهاشم در میان علویان جایگاه ویژهای داشت و در زمان خود نزدیکترین نوادة جعفربن ابیطالب به او، از نظر طبقه، بهشمار میآمد (← مسعودی، همانجا؛ ابوالفرج اصفهانی، ص 447). وی همچنین با دربار عباسی مناسباتی داشت و در دستگاه حکومت محترم بود (← طوسی، 1420، همانجا). در عین حال، او فردی صریحاللهجه بود و به انتقاد از مظالم حاکمان میپرداخت. از جمله هنگامی که سر بریدة یحییبن عمر علوی را به بغداد آوردند و مردم برای تبریک به والی بغداد نزد او آمده بودند، ابوهاشم با شجاعت و صراحت خطاب به وی گفت: ای امیر برای تبریک قتل کسی گرد تو آمدهایم که اگر پیامبر زنده بود، برای او عزاداری میکرد (← طبری، ج 9، ص270؛ مسعودی، ج 7، ص 331ـ332؛ ابوالفرج اصفهانی، ص 422ـ423). بهسبب همین جسارت و صراحت، در سال 252 در میان طالبیانی بود که به دستور معتز عباسی به سامرا تبعید و در آنجا زندانی شدند (← طبری، ج 9، ص370ـ371؛ خطیب بغدادی، همانجا). وی در این زندان با امامعسکری علیهالسلام و برادرش، جعفر، همراه بود (طوسی، 1411، ص 227؛ طبرسی، ج 2، ص140ـ141). بنابر گزارشی دیگر، آنان تا پایان حکومت مهتدی (ﺣک : 255ـ256) در زندان بودند. در همین نقل، ابوهاشم پیشگویی امام دربارة سقوط مهتدی و جانشینی معتمد (ﺣک: 256ـ279) را روایت کردهاست (← طوسی، 1411، ص 205؛ ابنشهرآشوب، ج 3، ص530).ابوهاشم در دورانی بحرانی از حیات سیاسی و اجتماعی شیعه میزیست. ازاینرو، موضوع امامت و شناخت جانشین هریک از امامان مورد توجه وی بود، از جمله او روایاتی از امامهادی علیهالسلام نقل کردهاست که بر جانشینی امامحسن عسکری پس از آن حضرت تصریح دارد (برای نمونه ← طوسی، 1411، ص200، 202؛ نیز ← ابنشهرآشوب، ج 3، ص 524 که نام ابوهاشم را در میان راویان نص بر امامت امامعسکری آوردهاست). همچنین او نقل میکند که وقتی با امامحسن عسکری علیهالسلام در زندان بود، حضرت از نزدیک بودن تولد فرزندش، امام دوازدهم، به وی خبر داد (← طوسی، 1411، ص 205؛ قطب راوندی، ج 1، ص 431ـ432). در گزارشی دیگر، داوود نزد امامحسن عسکری علیهالسلام رفته و از فرزند آن حضرت در صورت فقدان ایشان، جویا شده و امام پاسخ داده است که در آن زمان او را در مدینه بجوید (← کلینی، ج 1، ص 328؛ مفید، ج 2، ص 348؛ برای توضیح دربارة این روایت ← مازندرانی، ج 6، ص 226ـ227). همچنین او روایتی از امامهادی علیهالسلام نقل کرده که براساس آن حضرت خضر پس از چند سؤال از امیرالمؤمنین علیهالسلام، با ذکر نام دوازده امام از نسل ایشان بر امامت آنان شهادت دادهاست (← نعمانی، ص 66ـ68؛ ابنبابویه (علیبن حسین)، ص 106ـ108؛ کلینی، ج 1، ص 525ـ526).در منابع رجالی وی را با اوصافی چون ثقه، شریفالقدر، عظیمالمنزلةِ عندالائمة (← نجاشی؛ طوسی، 1415؛ همو، 1420، همانجاها)، عالم، عابد، زاهد و صحیحالعقل ستودهاند (← مسعودی، ج 7، ص 331ـ332؛ ذهبی، ج 6، ص 79). کشّی (ص 571) نیز گرچه به جایگاه ممتاز وی نزد امامان شیعه اذعان کرده، روایات او را حاکی از ارتفاع دانستهاست. امین (ج 6، ص 378) ارتفاع را به معنی غلو گرفته و علت انتساب وی به غلو را نقل روایاتی از او دربارة معجزات ائمه دانستهاست که برخی علمای شیعه آن را غلو بهشمار آوردهاند. اما به نظر او (همانجا) این روایات بیش از آنکه بر غلو دلالت داشته باشد، حاکی از قدر و منزلت والای داوود است، همچنانکه محمدتقی مجلسی (ج 14، ص320) نیز مقصود از ارتفاع را نقل معجزات فراوان توسط ابوهاشم دربارة ائمه علیهمالسلام دانستهاست. ابنطاووس تصریح دارد که نباید ابوهاشم را به غلو متهم کرد چون او هر آنچه دیده گزارش کردهاست و دیگران که حضور نداشتهاند مشاهدات او را ندیدهاند (← ابنشهید ثانی، ص 195). مامقانی (ج 26، ص 247) نیز معتقد است آنچه امروز از ضروریات مذهب تشیع بهشمار میآید، در آن زمان غلو و ارتفاع دانسته میشد، اما نباید فردی جلیلالقدر مانند ابوهاشم جعفری را بدون وجود برهان محکم به غلو متهم کرد. شوشتری (ج 4، ص 257) و خویی (ج 7، ص120) این تعبیر را محرَّف دانستهاند زیرا با تعبیرات کشّی که او را صاحب منزلتی ممتاز نزد امامان دانستهاست، سازگار نیست (برای تحلیلی دیگر از عبارت کشّی ← بهبودی، ص 251).داوودبن قاسم علاوه بر نقل روایت بیواسطه از ائمه علیهمالسلام (برای نمونه ← کلینی، ج 1، ص 23، 98ـ99، 123، ج 6، ص200، 532؛ طوسی، 1390، ج 6، ص 93)، از پدرش قاسمبن اسحاق (← مسعودی، ج 7، ص 332؛ کلینی، ج 6، ص 229)، داوودبن اسود (ابنشهرآشوب، ج 3، ص 528ـ529) و حسنبن زید (ابنبابویه (محمدبن علی)، 1362ش، ج 1، ص 76ـ77؛ مفید، ج 2، ص 151، 170ـ171) روایت کردهاست. کسانی همچون سعدبن عبداللّه اشعری، ابراهیمبن هاشم، احمدبن اسحاق اشعری، احمدبن محمدبن خالد برقی*، محمدبن ولید، فضلبن شاذان، علیبن ابراهیم قمی و سهلبن زیاد آدمی* از وی روایت کردهاند. بیشتر راویان وی اهل قم هستند (برای فهرستی از روایات او ← اردبیلی، ج1، ص 307؛ امین، ج 6، ص 378ـ382؛ خویی، ج 7، ص120ـ 122، ج 22، ص 75ـ76، 224ـ226).احادیثی که داوودبن قاسم روایت کردهاست موضوعات مختلفی همچون فقه، کلام و تفسیر را دربرمیگیرد (برای نمونه ← برقی، 1330ش، ج 2، ص 328؛ کلینی، ج 3، ص 215، 442، ج 6، ص 199ـ200، 229؛ ابنبابویه (محمدبن علی)، 1414، ج 3، ص 144؛ همو، 1357ش، ص 68ـ69، 94؛ ابنشهرآشوب، ج 3، ص 535). همچنین روایاتی در باب خصوصیات و شأن و منقبت ائمه معصومین (برای نمونه ← ابنشعبه، ص 446ـ447؛ طوسی، 1414، ص 245، 610؛ همو، 1411، ص 154ـ 155) و چند روایت در توثیق رجال (← کشّی، ص 278، 484ـ488؛ نجاشی، ص 447) از او نقل شدهاست. وی شاعر نیز بوده و اشعاری در مدح و منقبت اهل بیت علیهمالسلام داشتهاست (← طوسی، 1420، همانجا؛ ابنشهرآشوب، ج 1، ص 230، ج 2، ص 35ـ36). احمدبن محمدبن عبیداللّهبن عیاش جوهری اشعار وی را در کتاب شعر ابیهاشم گردآوردهاست (نجاشی، ص 86؛ طوسی، 1420، ص 78).به گفتة طوسی (1420، ص 182) ابوهاشم کتابی داشته که راوی آن احمدبن ابیعبداللّه برقی است (قس نجاشی، ص 156؛ نیز ← بهبودی، همانجا). همچنین ابنعیاش جوهری کتابی با نام اخبار ابیهاشم تألیف کرده (نجاشی، ص 86؛ طوسی، 1420، ص 78)، که در آن گزارشهای ابوهاشم از معجزات و خوارق عادات ائمه علیهمالسلام را گردآوردهاست. این کتاب تا زمان علامه حلّی موجود بوده و وی آن را در اختیار داشته و در اجازة خود به بنیزهره از آن با عنوان اخبار السید ابیهاشم داوودبن القاسم و ماشاهدَ مِن دلائلِ الائِمّة علیهمالسلام یاد کردهاست (← محمدباقر مجلسی، ج 104، ص110). انصاری (1389ش) احتمال دادهاست که مراد از کتاب اخبار السید که از آنِ جوهری دانسته شده (← نجاشی؛ طوسی، 1420، همانجاها) نیز همین کتاب باشد. از این کتاب مطالبی در کتب روایی از جمله کافی کلینی، عیون اخبارالرضا ابنبابویه و ارشاد مفید آمدهاست اما حجم فراوانی از روایات آن در کتابهای فضائل و مناقب اهل بیت از جمله اعلامالوری طبرسی، الثاقب فی المناقب ابنحمزه، الخرائج و الجرائح قطب راوندی، مناقب آل ابیطالب ابنشهرآشوب و کشفالغمة بهاءالدین اِربلی نقل شده که با استفاده از آنها میتوان این کتاب را بازسازی کرد (برای تلاشی در این زمینه ← انصاری، 1389ش).سبک بسیاری از نقلهای ابوهاشم در این کتاب چنین است که ابوهاشم نزد امام آمده در حالی که سؤالی در ذهن داشته یا به چیزی فکر میکرده و امام بدون آنکه وی سخنی بر زبان آورد آن فکر را بازگو کرده یا به آن پرسش پاسخ دادهاست (برای نمونه← کلینی، ج 1، ص 508، 512؛ مفید، ج 2، ص330). در کنار این دسته نقلها، کرامات و خوارق عادات دیگری نقل شدهاست، از جمله پیشبینی حوادث آینده توسط امام، شفا دادن بیمار با دعا به درگاه الهی، تصرف در طبیعت، سخن گفتن امام به زبانهای دیگر، اطلاع از غیب و برآوردن حاجات (← کلینی، ج 1، ص 495، 508؛ خصیبی، ص 299ـ300؛ مفید، ج 2، ص330؛ طبرسی، ج 2، ص 117ـ118؛ قطب راوندی، ج 2، ص 674ـ675؛ بهاءالدین اربلی، ج 3، ص 187).منابع: ابناثیر؛ ابنبابویه (علیبن حسین)، الامامة و التبصرة من الحیرة، قم 1363ش؛ ابنبابویه (محمدبن علی)، التوحید، چاپ هاشم حسینی طهرانی، قم ?] 1357ش[؛ همو، کتاب الخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362ش؛ همو، کتاب مَن لایـَحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1414؛ ابنحمزه، الثاقب فی المناقب، چاپ نبیل رضا علوان، قم 1412؛ ابنشعبه، تحفالعقول عن آلالرسول صلیاللّه علیهم، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1363ش؛ ابنشهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، نجف 1956؛ ابنشهید ثانی، التحریر الطاووسی، چاپ فاضل جواهری، قم 1411؛ ابنعِنَبَه، عمدةالطالب فی انساب آلابیطالب، چاپ محمدحسن آلطالقانی، نجف 1380/1961؛ علیبن حسین ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبیین، چاپ کاظم مظفر، نجف 1385/1965، چاپ افست قم 1405؛ محمدبن علی اردبیلی، جامعالرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت 1403/1983؛ امین؛ حسن انصاری، «بازماندههای کتاب اخبار ابیهاشم الجعفری از ابنعیاش جوهری»، 22 فروردین 1389.Retrieved May 1, 2011. from http://ansari.kateban.com/ entry 1636.html;ابونصر سهلبن عبداللّه بخاری، سرّالسلسلة العلویة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، نجف 1381/1962؛ احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال، در ابنداوود حلّی، کتاب الرجال، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1383ش؛ همو، کتاب المحاسن، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1330ش؛ علیبن عیسی بهاءالدین اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة، بیروت 1405/1985؛ محمدباقر بهبودی، معرفة الحدیث و تاریخ نشره و تدوینه و ثقافته عندالشیعة الامامیة، تهران 1362ش؛ محمدرضا جباری، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (علیهمالسلام)، قم 1382ش؛ حسینبن حمدان خصیبی، الهدایة الکبری، بیروت 1411/1991؛ خطیب بغدادی؛ خویی؛ محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ بشار عواد معروف، بیروت 1424/2003؛ سمعانی؛ شوشتری؛ فضلبن حسن طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، قم 1417؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن حسن طوسی، الامالی، قم 1414؛ همو، تهذیب الاحکام، چاپ حسن موسوی خرسان، تهران 1390؛ همو، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ همو، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماءالمصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم 1420؛ همو، کتاب الغیبة، چاپ عبداللّه طهرانی و علی احمد ناصح، قم 1411؛ علیبن محمد عمری، المجدی فی انساب الطالبیین، چاپ احمد مهدوی دامغانی، قم 1409؛ سعیدبن هبةاللّه قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، قم 1409؛ محمدبن عمر کشّی، اختیار معرفة الرجال، ]تلخیص[ محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد 1348ش؛ کلینی؛ محمدصالحبن احمد مازندرانی، شرح اصول الکافی، مع تعالیق ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت 1421/2000؛ عبداللّه مامقانی، تنقیح المقال فی علم الرجال، چاپ محییالدین مامقانی، قم 1423ـ ؛ محمدباقربن محمدتقی مجلسی؛ محمدتقیبن مقصودعلی مجلسی، روضةالمتقین فی شرح مَنلایـَحضُرُه الفقیه، چاپ حسین موسوی کرمانی و علیپناه اشتهاردی، قم 1406ـ1413؛ مسعودی، مروج (پاریس)؛ محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حججاللّه علی العباد، بیروت 1414/1993؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ﺑ رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم 1407؛ ابنابیزینب نعمانی، الغیبة، چاپ فارس حسون کریم، قم 1422.