دانشمند غازی ← دانشمندیه

معرف

دانشمند غازی ← دانشمندیه#
متن
دانشمند غازی ← دانشمندیهNNNNدانشمندیه، از نخستین خاندانهای حکومتگر ترکمن در نیمة دوم قرن پنجم در آناطولی میانه. هم‌زمان با پیشروی سلجوقیان به سوی مغرب در اواسط قرن مذکور، مهاجرت گروههایی از ترکمنها برای غزا به آناطولی ــ که جزو قلمرو امپراتوری روم شرقی بودــ شروع شد (کوپرولو، ص 243ـ 244؛ کاهن ، ص 66ـ67؛ د.ا.د.ترک، ذیل "Anadolu.II.2"). پس از پیروزی آلپ‌ارسلان سلجوقی بر رومانوس (امپراتور روم‌شرقی) در جنگ ملازگرد (← ادامة مقاله)، همة راههای آناطولی به روی ترکها گشوده شد. با مهاجرت قبایل اغز ترکمن به آن سرزمین، اسکان و تشکیل بیگ‌نشینهایی چون منکوجکی‌ها، سلتوقیه و دانشمندیه آغاز شد (← کوپرولو، ص 244؛ بانارلی ، ج 1، ص 286؛ اوزون چارشیلی، ج 1، ص 1). بنیان‌گذار بیگ‌نشین دانشمندیه امیر دانشمند یا دانشمندغازی بود. روایتهای راجع به او و پسرش، امیرغازی، در بستر سنّت شفاهی زمینه‌ساز آفرینش اثری حماسی به نام دانشمندنامه شده‌است (← ادامة مقاله).دانشمندغازی. دربارة اصل و نسب و نام وی روایات مختلف و متناقضی وجود دارد. نیکتاس خونیاتس ، مورخ بیزانسی قرن ششم، دانشمندغازی را از منسوبان خاندان اشکانی دانسته‌است (← د.ا.د.ترک، ذیل "Dânişmend Gazi"). متای رُهاوی ، مورخ ارمنی معاصر دانشمندغازی، او را ارمنی و وردان (مورخ ارمنی سدة هفتم) نیز وی را شاهزادة ارمنی معرفی کردهاست که براثر تضییقات رومیها به ایران رفت، در آنجا مسلمان شد، و مشاور سلطان سلجوقی در سیواس و سرحدات روم گردید (← د.ا.ترک، ج 3، ص 468). ازاین‌رو، بعضی مورخان غربی چون کارل بروکلمان (ص 257) هم احتمال داده‌اند که دانشمندغازی ارمنی‌تبار بوده باشد، اما به نظر کلود کاهن (ص 82 ـ83)، به‌دشواری می‌توان پذیرفت که یک بیگ ترکمن، ترکمن‌تبار نباشد. به روایتی هم دانشمندغازی، دایی سلطان سلیمان‌بن قُتلُمِش*، فاتح آناطولی، بوده‌است (← اوزآیدین ، ص 123؛ مرچیل ، 1997، ص 253). نام اسلامی دانشمندغازی در بعضی منابع، احمد (← یوجل و سویم ، ج 1، ص 171؛ احمد سعید سلیمان، ج 1، ص 326، 328) و در برخی دیگر، به‌ویژه منابع ایرانی، محمد (← ظهیری نیشابوری، ص 25؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، ج 2، جزء5، ص 34) ذکر شدهاست. ابن‌اثیر (ج10، ص300) هم بر آن است که نام اصلی او کمش (گمش) تکین‌بن الدانشمند طایلو (← ادامة مقاله) بودهاست (نیز ← غفاری قزوینی، ص 132).زکی‌ولیدی طوغان (ص 197، 459) با استناد به روایاتی،دانشمندغازی را ترکمنی خوارزمی معرفی کرده‌است که اتابکِ شاهزادگان سلجوقی شد و خویشاوندیِ سببی با آن خاندان یافت. صفر سولماز (ص430ـ431) دانشمند بخاری را که از سفرای اعزامی سلجوقیان به دربار سلطان‌مسعود غزنوی بود (← بیهقی، ص 638، 641، 660)، پدر دانشمندغازی انگاشته و احتمال داده که وی در اواسط سدة پنجم، اتابکِ شاهزادگان سلجوقی در اصفهان بوده و در همانجا درگذشته‌است. پس از مرگ وی، دانشمندغازی عهده‌دار مقام پدرش شد، سپس به آذربایجان و بعد برای شرکت در جهاد به آناطولی عزیمت کرد (اوزگودنلی ، ص 463)، دانشمندغازی در لشکرکشیهای آلپ‌ارسلان در 456 و 465 به قفقاز، راهنمایی سلجوقیان را به‌عهده داشت و در جریان همین لشکرکشیها توجه آلپ‌ارسلان را به خود جلب نمود (← سولماز، ص 431). از دانشمندغازی در شمار امرایی چون اَرتُق، سلتوق، مَنکوجِک، چاوْلی و چاوُلدوز، از بنیان‌گذاران بیگ‌نشینهای آناطولی، یاد شده‌است (← ظهیری نیشابوری، همانجا).در آغاز جنگ ملازگرد، آلپ‌ارسلان با مشاهده انبوه سپاهیان روم‌شرقی هراسان شد، اما با تشویق دانشمندغازی، جنگ را آغاز کرد و به پیروزی رسید (← همان، ص 25ـ26؛ ملازگرد*). پس از آن، هر امیری منطقه‌ای را گرفت و دانشمندغازی نیز قیصریه، زَمَنْدو، سیواس ، دَوَه‌لو، توقات، نیکسار و آماسیه را متصرف شد (ظهیری‌نیشابوری، ص 27ـ 28؛ آقسرایی، ص 17). او امارت دانشمندیه را از همان هنگام برپا کرد و در 472، شهر سیواس، واقع در کرانه رود قزل‌ایرماق، را مرکز حکومت خود قرار داد. سپس، سرزمینهایی گسترده را در حوالی قزل‌ایرماق اشغال کرد و قلمرو خود را با استفاده از کشمکشهای امیران آناطولی توسعه داد (← مرچیل، 1994، ص 187؛ یوجل و سویم، ص 171) و ضمن در اختیار گرفتن جادة آنقره (آنکارا) به قیصریه، از شهرهای ساحل دریای سیاه در منطقة پونتوس در شمال‌شرقی آسیای صغیر نیز باج می‌گرفت (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل" "Danishmendids).تأسیس امارت دانشمندیه هم‌زمان بود با تشکیل دیگر امیرنشینهای ترکمن و در رأس آنها، سلطنت نوپای سلجوقیان روم و مهاجرت و اسکان ترکمنان در بخش آسیایی امپراتوری روم شرقی. در این میان، دانشمندغازی که با امپراتوری روم شرقی و امیرنشینهای دیگر، به‌ویژه با سلجوقیان روم، مناسباتِ گاه خصمانه و گاه دوستانه داشت، درگیر جنگهای صلیبی در آناطولی شد (← کاهن، ص 78ـ85؛ سولماز، ص 431ـ433).موقعیت راهبردی مَلَطیه که نفوذ به جنوب‌شرقی آناطولی را امکان‌پذیر می‌کرد (← د.ا.د.ترک، ذیل "Malatya")، سبب رقابت سلجوقیان روم و دانشمندیه برای تصرف آنجا شده بود (دمیرکنت ، 1996، ص 23ـ24؛ کاهن، ص 82). وقتی قلیچ‌ارسلان اول، امپراتور سلجوقیان روم، ملطیه را در محاصره داشت، خبر پیشروی نیروهای صلیبی به سوی پایتختش، نیقیه، به او رسید. او به‌سرعت به جانب نیقیه شتافت و دانشمندغازی را به یاری طلبید (← دمیرکنت، 1996، ص 24ـ29؛ سویم، ص130ـ131). نیروهای متفق آنان و دیگر امرای ترکمن در رجب 490/ ژوئیه 1097 در شهر دُرولیه/ دورولایوم (نزدیک اسکی‌شهر) به نیروهای صلیبی تاختند، لیکن نتوانستند جلویِ پیشروی آنها را بگیرند و عقب نشستند (← دمیرکنت، 1996، ص 28ـ31؛ رانسیمان ، ج 1، ص 184ـ185؛ مرچیل، 1994، ص 187). حملة بعدی آنان در حوالی شهر هِرَقلَه (اکنون اِرِگلی) هم با شکست مواجه شد. وقتی دانشمندغازی و قلیچ‌ارسلان درگیر جنگ با صلیبیون بودند، اسماعیل (پسر دانشمندغازی) در دامنة کوههای توروس* به مقابله با آلکسیوس، امپراتور روم شرقی، برخاست و وی ناگزیر به قسطنطنیه بازگشت. اسماعیل به جانب شمال پیشروی کرد و درة کلکیت و بایبورد را گرفت (اردم ، ص 393).دانشمندیها بار دیگر در 491 ملطیه را محاصره کردند. گابریل (حاکم ارمنی ملطیه) صلیبیان را به یاری خواست (← دمیرکنت، 1996، ص 33ـ34؛ رانسیمان، ج 1، ص 319ـ320). سپاه پنج‌هزار نفری صلیبیان به کمک وی شتافت، اما بوهموند(کُنتِ صلیبی) و برادرزاده‌اش پیش از رسیدن به ملطیه، در شوال 493 به اسارت دانشمندغازی درآمدند (ابن‌اثیر، همانجا). با شنیدن این خبر، بودوئن ، کنتِ اُدِسا(رُها)، با لشکری به سوی ملطیه راه افتاد. دانشمندغازی از محاصره شهر دست کشید و با غنایم و اسیرانش به قلمرو خویش عقب نشست (← دمیرکنت، 1974، ص 63ـ64؛ رانسیمان، ج 1، ص 321ـ322، ج 2، ص9؛ سولماز، ص 432). به نوشتة رانسیمان (ج 1، ص 13ـ 14)، دانشمندغازی نخستین امیر مسلمانی بود که در جنگ با صلیبیان به پیروزی رسیده بود.حرکت سه اردوی صلیبیها به سوی آناطولی برای نجات بوهموند موجب شد بار دیگر دانشمندغازی و قلیچ‌ارسلان اردوی متفقی تشکیل دهند. این اردو سپاه صدهزار نفری صلیبی (پهلوانلی ، ص 39) را در شوال 494/ اوت 1101 در نزدیکی مرزیفون منهدم کرد (← ابن‌اثیر، همانجا؛ نیز ← رانسیمان، ج 2، ص 21ـ24؛ سولماز، همانجا). دو لشکر صلیبی فرانسوی و آلمانی هم در همان سال، یکی پس از دیگری در حوالی هرقله براثر حملات نیروهای متفق ترک درهم شکستند (← آقسرایی، ص 27ـ28؛ نیز ← دمیرکنت، 1996، ص 34ـ 46). به این ترتیب، ضمن استقرار ترکان در آناطولی، راه عبور نیروهای صلیبی و روم شرقی از طریق آناطولی به سوی مشرق و جنوب‌شرقی مسدود شد (← رانسیمان، ج 2، ص 29ـ30؛ دمیرکنت، 1996، ص 46ـ47).دانشمندغازی که پس از پیروزی سال 494/ 1101 درصدد تجدید لشکرکشی به ملطیه برآمده بود، بدون جلب رضایت قلیچ‌ارسلان، بوهموند را در برابر صدهزار دینار آزاد کرد و در تابستان آن سال به انطاکیه برگشت (← ابن‌اثیر، ج10، ص 345؛ ابن‌عبری ، ج 2، ص 343؛ نیز ← دمیرکنت، 1996، ص50ـ51). همچنین، او با استفاده از تشدید نفرت ارمنیان و سریانیهای ساکن ملطیه از ستم و زورگویی گابریل، پدرزن بودوئن، بار دیگر این شهر را محاصره کرد. به گفتة ابن‌عبری (ج 2، ص 342ـ343)، دو تن از سربازان گابریل در 3 ذیحجه 495/ 18 سپتامبر 1102 شهر را به ترکان تسلیم کردند و گابریل در جریان حمله به شهر کشته شد.دو اقدام اخیر دانشمندغازی موجب آشکارشدن رقابت دیرین بین او و قلیچ‌ارسلان شد. قلیچ‌ارسلان در ذیقعده 496 در نزدیکی مَرعَش بر دانشمندغازی تاخت و با تصرف مرعش و البستان (که جزو قلمرو امارت دانشمندیان بودند)، اعتبار روزافزون وی را خدشه‌دار کرد و به این‌ترتیب، دولت دانشمندیه به ضعف گرایید (← دمیرکنت، 1996، ص 51ـ52؛ اوزآیدین، ص 127؛ اردم، همانجا).جانشینان دانشمندغازی. دربارة اینکه گمش‌تکین نام بنیان‌گذار دانشمندیه است یا نام پسر و جانشین وی اختلاف‌نظر وجود دارد. عثمان توران (ص20) گمش‌تکین و احمدغازی را دو نفر جداگانه (پدر و پسر) انگاشته‌است. اینانچ گمش‌تکین را یکی از پسران دانشمندغازی که جانشین وی نبود (← د.ا.ترک، ج 3، ص 469، 475) و کلود کاهن (ص 89 ـ90، 92ـ95، 108) او را پسر و جانشین دانشمند به‌شمار آوردهاست. چنین به نظر می‌رسد که کاهن او را همان امیرغازی انگاشته‌است. عبدالکریم اوزآیدین (ص 121ـ140) با استناد غیردقیق به ابن‌اثیر و غفاری قزوینی، دانشمندغازی و گمش‌تکین را یک تن دانسته و او را «دانشمندغازی گمش‌تکین» نامیدهاست، اما در دو مدخل «دانشمندغازی» و «دانشمندلیلَر» (دانشمندیها) در )دایرة‌المعارف اسلام اوقاف دینی ترکیه( ، گمش‌تکین غازی را پسر و جانشین دانشمندغازی در فاصلة 477 تا 497 ذکر کرده‌است، در حالی‌که اکثر قریب به‌اتفاق مورخان سال درگذشت دانشمندغازی را 497 یا 498 و جانشین بلافصل او را امیرغازی دانسته‌اند (برای نمونه ← د.ا.د.ترک، ذیل "Malatya"؛ کاهن، ص 86).امیرغازی در اوایل حکمرانی خود، در محرّم 500، ناگزیر شد ملطیه را به قلیچ‌ارسلان تسلیم کند و با سلجوقیان روم بیعت نماید (اردم، ص 394؛ د.ا.ترک، ج 3، ص 469)، لیکن با مرگ قلیچ‌ارسلان در ذیقعده 500، امیرغازی فرصت یافت داماد خود، مسعودبن قلیچ‌ارسلان، را در 510 بر تخت سلطنت بنشاند و بیشترین بهره را برای افزایش نفوذ و توسعه قلمروش ببرد (← دمیرکنت، 1996، ص 54ـ58؛ پهلوانلی، همانجا؛ د.ا.د.ترک، ذیل "Mesud I"). قلمرو دانشمندیان در دورة امیرغازی از رود فرات تا رود سقاریه گسترش یافت و آناطولی مرکزی و شمالی را فراگرفت (← یوجل و سویم، ج 1، ص 169ـ170). به این‌ترتیب، امیرغازی فرمانروای نیرومندترین دولت آناطولی شد (مرچیل، 1994، ص 188) و سلطنت سلجوقی که در سرزمین کوچکی در جوار قونیه بود، عملاً تحت حمایت دانشمندیها قرار گرفت (هولت ، ص170).دولت دانشمندی از نظر ساختار تفاوتی اساسی با دولت سلجوقیان روم داشت. در حالی‌که، دولت اخیر براساس الگوی دولت سلجوقی بزرگ شکل گرفته بود، دانشمندیه دولتی جهادگر بود (← همان، ص 169). به همین مناسبت، امیران دانشمندی از عنوان غازی استفاده می‌کردند (← د.اسلام، چاپ دوم، ذیل Saldjūkids.III.5" "). خلیفه المسترشدباللّه و سلطان سنجر به‌سبب جانفشانیهای امیرغازی در مقابله با امپراتوری روم‌شرقی و صلیبیان و ارمنیان و به‌منظور تشویق وی به ادامة راه غزا، منشور استحقاق استفاده از عنوان ملک و هدایای ارزنده‌ای برایش فرستادند. لیکن منشور و هدایا وقتی به ملطیه رسید که امیرغازی در بستر احتضار بود و پسرش ملک‌محمد آنها را دریافت کرد (ابن‌عبری، ج 2، ص 367؛ نیز ← یوجل و سویم، ج 1، ص 172).ملک‌محمد دانشمند که در 528 به امارت رسید، از همان اوایل از طرفی با شورشهای برادرانش و از طرف دیگر با تحرکات نیروهای روم‌شرقی در آناطولی شمالی و جنوب‌شرقی مواجه شد، که آنها را عقب راند و شورش برادران را نیز فرونشاند (سولماز، ص 434ـ435؛ د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "Dāni shmendids"). او همچنین در جنگ با صلیبیها و ارمنیان کیلیکیه سرانجام آنجا را به تصرف درآورد (یوجل و سویم، همانجا). با مرگ ملک‌محمد در 538، کشمکش بر سر جانشینی او بین پسران و برادرانش موجب ضعف حکومت دانشمندیه شد و به‌تدریج سلجوقیان روم قدرت گرفتند (مرچیل، 1997، ص 256ـ257).ذوالنون پسر و جانشین ملک‌محمد در قیصریه به حکومت رسید و یاغی‌باسان (برادر ملک‌محمد) بر سیواس و آماسیه و عین‌الدوله (برادر دیگرش) بر ملطیه مسلط شدند (← ابن‌عبری، ج 2، ص 376ـ377؛ نیز ← اردم، ص 396). به این ترتیب، یکپارچگی امارت دانشمندیه از هم گسیخت تا آنکه عزالدین قلیچ‌ارسلان دوم در 573 بساط حاکمیت دانشمندیه را در آناطولی برچید (← یوجل و سویم، ج 1، ص 172ـ173؛ اوزآیدین، ص 138؛ سولماز، ص 435ـ443) و حاکمیت سلجوقیان روم در آن سرزمین توسعه و استحکام یافت.نقش دانشمندیه در تاریخ آناطولی و بقایای آن خاندان. سهم امارت دانشمندیه در روند مسلمان و ترک‌شدن آناطولی (← اوزآیدین، ص 139) چندان مؤثر و ریشه‌دار بود که مایة آفرینش داستان حماسی دانشمندنامه (← ادامة مقاله) در ذهن و زبان مردم منطقه شد (← اردم، ص 399؛ مرچیل، 1997، ص260؛ د.ا.ترک، ج 3، ص 473). بناهای متعددی چون مساجد و مدارس و عمارات و مقابر در قلمرو آنها احداث گردید که شماری از آنها هنوز هم برپا هستند (← د.ا.ترک، ج 3، ص 476؛ د.ا.د.ترک، ذیل "Dânişmendliler.mimari"). در سایة حمایت بیگهای دانشمندی، شهرهایی چون قیصریه، ملطیه و سیواس به کانونهای آموزش و دانش تبدیل شدند (اردم، همانجا).تجارت در قلمرو دانشمندیه به مناسبت در اختیار داشتن جادة شمالی آناطولی از راه سیواس، قیصریه و آنقره (← د.اسلام، چاپ دوم، ذیل "Saldjūkids.III.5") که از سویی تا بین‌النهرین و ایران و از سوی دیگر تا طرابزون ادامه می‌یافت، با وجود تأثیرات بازدارندة جنگهای پایان‌ناپذیر، کم‌وبیش رواج داشت (← کاهن، ص163ـ 168). ضرب سکه در بین دانشمندیها بیشتر از سلجوقیان روم صورت گرفته‌است. جالب‌توجه آنکه نخستین سکه‌های دانشمندی دارای نوشته‌های یونانی و حتی نمادهای خاص مسیحی یا نیمه‌مسیحی و بیزانسی است. علتش شاید آن باشد که صنعتگران ضرب‌کنندة سکه بیزانسی‌الاصل بودند. چنین سکه‌هایی در قلمرو بعضی بیگ‌نشینهای آناطولی و سوریه هم متداول بود (← همان، ص 169ـ170).شمار فراوانی مسیحی و غیرمسلمانان دیگر در قلمرو دانشمندیان می‌زیستند و کلیساها و عبادتگاههای خود را داشتند. چنان‌که کلیسای سریانی ملطیه نیز دایر بود و روحانیان مسیحی در ادارة شهرها مددکار ترکها بودند. جمعیت غیرمسلمانان که در ابتدا در شهرها پرشمار بود، با گذشت زمان به مناطق خارج از شهرها انتقال یافت (اردم، همانجا).پس از انحلال دانشمندیه، بعضی از شاهزادگان و امرای دانشمندی به خدمت سلاطین سلجوقی روم درآمدند و مقامهایی چون بیگیِ ترکمنهای مستقر در سرحدات روم‌شرقی یافتند و در سایة فعالیت برای بازگرداندن غیاث‌الدین کیخسرو اول به تخت و تاج، در دربار وی به مقاماتی عالی‌تر رسیدند (← ابن‌بی‌بی، ج 1، ص 76ـ87 ، 114، 119، 188، 521ـ526). بعضی از شاهزادگان و امرای دانشمندی هم در آناطولی و روم‌ایلی پراکنده شدند (اردم، همانجا). طوفان گوندوز (ص 31،35، 141ـ142) ضمن اشاره به آبادیهای بسیاری به نام دانشمندی/ دانشمندلو در مناطق مختلف آناطولی و حتی روم‌ایلی، احتمال دادهاست که بسیاری از آنها با خاندان دانشمندیه ارتباط نداشته باشند، چرا که تعبیر دانشمند معمولاً به طلّابی که به سطح اخذ اجازه از مدارس می‌رسیدند، داده می‌شده و اشخاصی هم که نامشان دانشمند بوده یا صفت دانشمند بر نامشان افزوده می‌شده، کم نبوده‌اند. البته نخستین ساکنان شهرهایی مانند نوشهر و گلشهر آناطولی هم ترکمنهای دانشمندی بودند. آگاهیهای موجود حاکی از آن است که بنیان‌گذاران بیگ‌نشین قره‌سی* در آناطولی غربی از نبیرگان دانشمندغازی بوده‌اند (← اوزون چارشیلی، ج 1، ص 96ـ97؛ اودن، ص 6ـ11؛ سولماز، ص 443).دانشمندنامه. این اثر بازتاب مبارزات ترکمنها در مقابل روم شرقی و ارمنیها و صلیبیها بود و به نامهایی چون «قصة ملک دانشمند»، «قصة دانشمندغازی» یا «کتاب ملک‌دانشمند» خوانده شد و سرانجام در 643 به همت ابن‌علاء، از منشیان سلجوقیان روم، نوشته اما بعدها مفقود شد. نسخه‌های بسیاری از اثر دیگری به نام دانشمندنامه موجود است، که عارف‌علی، دِزْدار (قلعه‌بان) قلعه توقات، در زمان سلطنت مراد اول (761ـ791) یا مراد دوم (825 ـ855) به زبان ترکی ساده بازنویسی کرده و قطعات منظومی نیز به آن افزوده‌است (← بانارلی، ج 1، ص440، 513ـ514؛ اوزقریملی ، ج 1، ص366).کوپرولو (ص 304) باتوجه به انتساب احمدغازی (از دانشمندان ← ادامة مقاله) به خاندان بطّال‌غازی (شخصیت افسانه‌ای در میان ترکان آناطولی) در دانشمندنامه و یکی بودن هدف مبارزات آن دو (گسترش قلمرو مسلمانان) و همانندی بافت دو داستان دانشمندنامه و بطال‌نامه، دانشمندنامه را به نوعی ادامة داستان بطال‌غازی دانسته‌است. دانشمندغازیِ دانشمندنامه نیز همانند بطال‌غازیِ بطال‌نامه دارای ایمان و آرمان دینی بود. دانشمندغازی از غنایم جنگی برای خود سهمی برنمی‌داشت، دشمنان مغلوب را به قبول اسلام دعوت می‌کرد و در صورت امتناع، آنان را می‌کشت. خود و هم‌رزمانش نماز یومیه به جای می‌آوردند و ضمن حفظ ارتباط دائم با خلفای بغداد، سهم آنها را از غنایم جنگی برایشان ارسال می‌کردند. او حتی برای گرفتن اجازة غزا به بغداد سفر کرد و خلیفه ضمن دادن اجازه، پرچمهای ابومسلم و بطال‌غازی را نیز به وی سپرد که درویشهای رزمنده در تمام لشکرکشیها به دیار کفار، سر و پابرهنه و اللّه‌اللّه‌گویان آنها را پیشاپیش سپاه حمل می‌کردند (د.ا.د.ترک، ذیل "Dânişmendnâme").دانشمندغازیِ دانشمندنامه در اواسط قرن چهارم، یعنی بیش از یک قرن پیش از آغاز فعالیتهای دانشمندغازی تاریخی، در آناطولی به غزا پرداخته (← همانجا) و به‌قولی، اصل و تبار و اقدامات دانشمند تحت‌الشعاع افسانه‌ها قرار گرفته‌است (← هولت، ص 169). با این همه، بسیاری از مورخان عثمانی چون مصطفی‌عالی (متوفی 1008)، ابومحمد مصطفی جنابی* (متوفی 999)، حاجی‌خلیفه* (متوفی 1067)، احمد دده منجم‌پاشی* (متوفی 1113) و حسین هزارفن* (متوفی 1103) از دانشمندنامه مانند منبعی تاریخی استفاده کرده‌اند (د.ا.د.ترک، همانجا). مصطفی‌عالی در 996 نسخه عارف‌علی دِزْدار را بازنویسی کرد و اثری به نام مرقات‌الجهاد نوشت که تاریخی نیمه‌افسانه‌ای است (عالی ، مقدمة ایسن ، ص 15؛ اوزقریملی،همانجا). این اثر تحریر سوم دانشمندنامه به‌شمار آمده‌است (← د.ا.د.ترک، همانجا). گذشته از مورخان عثمانی، خاورشناسانی چون پل کازانووا ، یوهانس هانریش مورتمان و ایرن ملیکوف که بدون تفحص و نقد کافی از آثار مورخان مذکور بهره جسته‌اند، به اشتباه افتاده‌اند (← همانجا؛ د.اسلام، چاپ اول، ذیل "Dânishmandīya"؛ همان، چاپ دوم، ذیل "Dānishmendids").بنابر دانشمندنامه، دانشمندغازی در ملطیه به‌دنیا آمد. او در رؤیاهای خود بارها تحت‌تأثیر تلقینات و تعلیمات بطال‌غازی، پس از کسب اجازه از خلیفه در 360، با شماری از هم‌رزمان و مجاهدان ملطیه پای در راه غزا نهاد. دانشمندغازی نخست سیواس را، که خرابه‌ای بیش نبود، آباد کرد و گروهی از مجاهدان را به فرماندهی یکی از یارانش به سوی استانبول فرستاد، که پیروزیهایی به‌دست آوردند. او پس از تصرف قصبات و شهرهایی چون توقات، آماسیه، نیکسار، قَسطَمونی و جانیک، در جنگ با مسیحیان زخمی شد و در نیکسار کشته و در همانجا دفن شد. بیشتر سرزمینهایی که دانشمندغازی گرفته بود، به تصرف دشمن درآمد (← د.ا.ترک، ج 3، ص 468). به‌نوشتة اینانچ، این افسانه که عالی و جنابی با افزودن صد سال به 360 کوشیده‌اند وقایع آن را با دورة فتوحات سلجوقیان تطبیق دهند، نسبتی با حقیقت تاریخی ندارد، ضمن آنکه ملطیه از 322 از دست مسلمانان خارج شده بوده، و برخاستن چنان سپاه مجاهدی از آن شهر و حکومت دانشمند بر آنجا امکان‌پذیر نبوده‌است (د.ا.ترک، همانجا). اینانچ بر آن است که اراضی مفتوحه به دست ارتق‌بیگ (متوفی 484، از سرداران سلجوقی و سرسلسلة ارتقیها) به دانشمندغازی نسبت داده شده و نامهای جغرافیایی در افسانه نیز جعلی‌اند (همانجا؛ نیز ← احمد سعید سلیمان، ج 2، ص350ـ355؛ د.ا.د.ترک، ذیل "Artuklular", "Artuk b.Eksük")، اما ملیکوف به این نتیجه رسیده‌است که دانشمندنامه نه چنان‌که مورخان عثمانی انگاشته‌اند، وقایع‌نامه واقعی و نه طبق ادعای اینانچ افسانه است. ملیکوف با استناد به منابع گوناگون نشان داده‌است که دانشمندنامه درباره دانشمندغازی و فتوحاتش و نیز نامهای جغرافیایی سرنخهای مهمی به دست می‌دهد (← د.ا.د.ترک، ذیل "Dânişmendnâme").منابع : محمودبن محمد آقسرایی، مسامرة‌الاخبار و مسایرة‌الاخیار، چاپ عثمان توران، آنکارا 1944؛ ابن‌اثیر؛ ابن‌بی‌بی، الاوامر العلائیة فی الامور العلائیة، ج 1، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة ایاصوفیه، ش 2985، چاپ عدنان صادق ارزی، آنکارا 1956؛ احمد سعید سلیمان، تاریخ‌الدول الاسلامیة و معجم الأسرالحاکمة، قاهره ] 1972[؛ بیهقی؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، جامع‌التواریخ، ج 2، جزء5 : ذکر تاریخ آل‌سلچوق، چاپ احمد آتش، آنکارا 1960؛ ظهیرالدین ظهیری نیشابوری، سلجوقنامه، تهران 1332ش؛ احمدبن محمد غفاری‌قزوینی، تاریخ جهان‌آرا، تهران 1343ش؛ محمدفؤاد کوپرولو، تورک ادبیاتی تاریخی، استانبول 1926؛Mustafa bin Ahmet Aıī, Künhü'l-ahbâr'n tezkire ksm, ed. Mustafa İsen, Ankara 1994; Nihad Sâmi Banarlı, Resimli Türk edebiyût tarihi, İstanbul 1971-1979; Carl Brockelmann, History of the Islamic peoples, tr. Joel Carmichael and Moshe Perlmann, London 1982; Claude Cahen, Pre-Ottoman Turkey, translated from the French by J. Jones-Williams, London 1968; Işın Demirkent, Türkiye SelÇuklu hükümdar: Sultan I. KlÇ Arsalan, Ankara 1996; idem, Urfa HaÇl Kontluğu tarihi: 1098'den 1118'e kadar, İstanbul 1974; EI1, s.v. "Dānishmandīya" (by H. Mordtmann); EI2, s.vv. "Crusades" (by C. Cahen), "Dānishmendids" (by I. Mélikoff), "Saldjūkids".III.5: the Saldjūks of Rūm" (by C. E. Bosworth); İlhan Erdem, "Doğu Anadolu Türk devletleri", in Türkler, ed. Hasan Celâl Güzel, Kemal ÇiÇek and Salim Koca, vol.6, Ankara: Yeni Türkiye Yayınları, 2002; Tufan Gündüz, XVII. ve XVIII. yüzyllarda Danişmendli Türkmenleri, İstanbul 2005; P.M. Holt, The age of the crusades: the Near East from the eleventh century to 1517, London 1993; Ibn `Ibrī, Abû'l Farac tarihi, Süryancadan İngilizeye Çeviri: Ernest A. Wallis Budge, TürkÇeye Çeviren: Ömer Rıza Doğrul, Ankara 1999; İA, s.v. "Dânişmendliler" (by Mükrimin Halil YınanÇ); Erdoğan MerÇil, "The Anatolian principalities (Beylıks)", in A short history of Turkish-Islamic states (excluding the Ottoman State), tr. Ahmet Edip Uysal, ed. Erdoğan MerÇil and H. Y. Nuhoğlu, Ankara: Turkish Historical Society Printing House, 1994; idem, Müslüman-Türk devletleri tarihi, Ankara 1997; Zerrin Günal Öden, Karasi Beyliği, Ankara 1999; Abdülkerim Özaydın, "Fetihten sonra Anadolu Türk devletleri.1: Danişmendliler", in tarihi: doğustan günümüze, ed. Hakkı Dursun İslâm Büyük Gazi Zaman,1992; Osman İstanbul: vol.8, Y(ld(z, Özgüdenli, Orta(ağ Türk-İran tarihi araştrmalar, İstanbul 2006; Atilla Özkırımlı, Türk edebiyat tarihi, Ankara 2004; Hamit Pehlivanlı, "SelÇuklular ve SelÇuklu müesseseleri (1000-1300)", in Tarih el kitab: SelÇuklular'dan bugüne, ed. Ahmet Nezihi Turan, Ankara: Grafiker Yayınları, 2004; Steven Runciman, A history of the crusades, Middlesex, Engl. 1980-1981; Ali Sevim, Anadolu'nun fethi: SelÇuklular dönemi, Ankara 1993; Sefer Solmaz, "Dânişmendliler", in Türkler, ibid; Ahmed Zeki Velidi Togan, Umumi Türk tarihine giriş, İstanbul 1981; Osman Turan, SelÇuklular tarihi ve Türk-İslam medeniyeti, İstanbul 1969; TDVİA, s.vv. "Anadolu.II.2: Anadolu'nun Türkle(mesi ve İslâmla(ması" (by Ahmet Yaşar Ocak), "Artuk b. Eksük" (by Ali Sevim), "Artuklular" (by Coşkun Alptekin), "Artuklular. Artuklu Sanatı" (by Ara Altun), "Dânişmend Gazi" (by Abdülkerim Özaydın), "Dânişmendliler" (by Abdülkerim Özaydın", "ibid.mimari" (by M. Baha Tanman), "Danişmendnâme" (by Ahmet Yaşar Ocak), "Malatya" (by Göknur Göğebakan), "Mesud I" (by Faruk Sümer); İsmail Hakkı UzunÇarşılı, Anadolu beylikleri ve Akkoyunlu, Karakoyunlu devletleri, Ankara 1988; Yaşar Yücel and Ali Sevim, Türkiye tarihi, Ankara 1990-1992.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 17
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده