دانشمند حاجب، از گماشتگان معتمد و مسلمان چنگیزخان و جانشین او، در نیمة نخست قرن هفتم. از تاریخ تولد و آغاز زندگانی او اطلاعی در دست نیست. چنگیزخان در ذیحجه 616 از رود سیحون گذشت و به نزدیکی قصبة زَرْنوق، واقع در کرانة جنوبی آن، رسید. ساکنان آنجا به قلعه پناه بردند و درصدد مقاومت برآمدند. دانشمند حاجب از جانب چنگیز، به عنوان ایلچی، نزد ساکنان زرنوق رفت و به آنان گفت اگر تسلیم شوند جان و مالشان در امان خواهد بود. آنان نیز تسلیم شدند و چنگیزخان به ایشان امان داد (جوینی، ج 1، ص 76ـ 77؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 496ـ497؛ وصّافالحضره، ص 565).در اواخر 616 که چنگیزخان درصدد فتح خوارزم برآمد، برای جلوگیری از همکاری ترکانخاتون با پسرش، سلطان محمد خوارزمشاه*، دانشمند حاجب را به عنوان سفیر حسن نیت نزد ترکانخاتون فرستاد اما، چون ورود دانشمند حاجب با خبر عزیمت سلطان از کنار جیحون مقارن بود، ترکانخاتون بدون پاسخ به وی، خوارزم را رها کرد (← نسوی، ص 56ـ57؛ نیز ← ترکانخاتون*).در 617، پسران چنگیز، چغتای و اوگتای و جوجی، خوارزم را تصرف کردند (جوینی، ج 1، ص 97؛ منهاج سراج، ج 1، ص 313) و دختران سلطانمحمد خوارزمشاه به اسارت مغولان در آمدند. ترکانسلطان نیز به همسری دانشمند حاجب درآمد (نسوی، ص 60).با درگذشت چنگیزخان در رمضان 624، منصب خانی به اوگتای قاآن* رسید و دانشمند حاجب به خدمت وی در آمد و در جرگة معتمدانش قرار گرفت (← جوینی، ج 1، ص 162؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 694). همچنین رفع نیاز حاجتمندان، به ویژه مسلمانان (← جوینی، ج 1، ص 162، 186؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 702؛ خواندمیر، ج 3، ص 51)، و تربیت ملک، پسر هفتم اوگتای قاآن، به دانشمند حاجب سپرده شد (رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 632). دانشمند حاجب، با توجه به نفوذش در دربار اوگتای قاآن، ظاهراً در عزل و نصب امرا و حکام مناطقِ تصرف شده نیز دخالت میکرد، چنانکه اقدامات وی و جمعی از کارگزاران خراسان برضد گُرگوز، حاکم مغولی خراسان، به محاکمهای چندین ماهه انجامید و فقط در نتیجة گذشت و مصلحتبینی اوگتای قاآن، مسئله بدون خونریزی و موقتاً به نفع گرگوز خاتمه یافت (جوینی، ج 2، ص 229، 234ـ235) و جینقای، از امرای پرنفوذ دولت اوگتای قاآن که حامی گرگوز بود، در رمضان 650 در دورة حکومت منگوقاآن به دست دانشمند حاجب به قتل رسید (همان، ج 3، ص 58).زمان درگذشت دانشمند حاجب مشخص نیست. وی به زبان مغولی آشنایی داشت و در صورت لزوم نامههای چنگیزخان را، که منشیان به امرا مینوشتند، برای خان مغول ترجمه میکرد (تتوی و همکاران، ج 6، ص 3743).منابع : احمدبن نصراللّه تتوی و همکاران، تاریخ الفی: تاریخ هزار ساله اسلام، چاپ غلامرضا طباطباییمجد، تهران 1382ش؛ جوینی؛ خواندمیر؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ عثمانبن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ محمدبن احمد نسوی، سیرت جلالالدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران 1365ش؛ عبداللّهبن فضلاللّه وصّافالحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی 1269.