دامپزشکی (بیطاری، عربی: البَیْطرة)، فن و دانش حفظ سلامت و تشخیص بیماریها و روشهای درمان حیوانات. تکوین دامپزشکی بی تردید به آغاز همزیستی انسان و حیوان ــ به ویژه به سبب اهمیت حیواناتی چون اسب، فیل، گاو، سگ و دیگر حیوانات اهلی و دست آموز در زندگی انسانهاــ و بروز بیماریهای مشترک میان انسان و حیوان بازمی گردد. بنا بر شواهد تاریخی، به نظر می رسد بشر، نخست، بادقت در وضع حیوانات به برخی ویژگیها، بیماریها و شیوه های درمانی غریزی آنها پی برده است (← دیوسکوریدس ، ص ۲۵۴؛ هروی، ص ۱۱۹؛ابن هندو، ص ۵۱ـ۵۲؛ ابن ابی اُصَیْبعه، ج ۱، ص ۱۲ـ۱۴؛ دُنَیسری، ص ۲۱۷ـ۲۱۸؛ نیز ← ادامه مقاله).به طور طبیعی، طی دوره ای طولانی تمایزی حرفه ای و علمی بین دو رشته پزشکی و دامپزشکی نبود و افرادی واحد به هر دو حرفه می پرداختند؛ درمان حیوانات نیز، به سان انسانها، به سه شیوه گیاه درمانی، جراحی و خواندن اوراد و جادو و اعمال خرافی انجام می شد (← زند اوستا ، بخش ۱، فرگرد۷، بند۴۴؛ رونان ، ص ۱۹، ۴۸؛ مک کیب، ص ۱۶).
این مقاله مشتمل است بر :۱) واژگان۲) تاریخچه دامپزشکی پیش از اسلام۳) دامپزشکی در دوره اسلامی۴) بیماریها و روشهای درمان۵) کتابها و رسائل۶) دامپزشکی نوین در ایران و برخی کشورهای اسلامی۷) تأسیس اولین دانشکده دامپزشکی در ایران
واژگان. واژه کهن فارسی که از روزگار ساسانیان معادل دامپزشک به کار می رفته، سُتورْپزشک و پجشک/ بجشک/ پزشکِ سُتور بوده است (← زمخشری، قسم ۱، ص ۳۱۶؛ نیز ← پورداود، ۱۳۳۱ش، ص ۳۸۶ـ۳۸۸). ابن منظور افریقی (۶۳۰ـ ۷۱۱)، با توجه به کاربرد واژه بیطار از سوی ادیبان عرب، آن را از ریشه «بطر» به معنای شکافتن و بریدن دانسته است (← ذیل «بطر»). دهخدا (ذیل «بیطار») نیز همین ریشه را برای آن قائل شده است. برخی نیز در ایران واژه بیطار را برگرفته از واژه فارسی بهدار دانسته اند (← برافروخته، ۱۳۲۲ش، ص ۳۳۰۹؛ میمندی نژاد، قسمت ۱، ص ۲۶) که دلیلی علمی و پذیرفتنی برای آن عرضه ن شده است. از سوی دیگر، در منابع غربی، واژه عربی بیطار را معرب واژه یونانیί(هیپیاتروس)، به معنای اسبْپزشک، دانسته اند که از اواخر دوره باستان باب شد و از طریق امپراتوری روم شرقی به قلمرو عربی زبان راه یافت (برای نمونه ← د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «بیطار»؛ مک کیب، ص ۶ـ۷، ۱۸۴). عربها واژه بیطار را به معنای پزشک نیز به کار می بردند (← د.اسلام، چاپ اول، ذیل «بیطار»). این واژه به صورت albéitar و albeiteria ، به معنای دامپزشک، هنوز در زبان اسپانیایی به کار می رود (← >فرهنگ اسپانیایی ـ انگلیسی کاسل< ، ذیل همین واژه ها). ترکان عثمانی، که بر روم شرقی مسلط شده بودند، بیطار را در همان معنای یونانی، به طور اخص به معنای اسبْپزشک (← طاشکوپری زاده، ج ۱، ص ۳۰۷) و بیطارنامه یا بیطرنامه را معادل فَرَسنامه به کار می بردند (دوفَرَس نامه، پیشگفتار مهدی محقق، ص ۷، پانویس ۳). در ایران، واژه جدید دامپزشک برساخته فرهنگستانِ نخست در ۱۳۱۶ش است. هرچند به درستی و دقت این واژه انتقادهایی شده (← دهخدا، ذیل «دامپزشک»؛ پورداود، ۱۳۳۱ش، ص ۳۸۷)، طی سالها این واژه نوساخته در زبان فارسی جا افتاده است.
تاریخچه دامپزشکی پیش از اسلام. تمدنهای کهن تر در قلمرو اسلامی و نواحی تأثیرگذار بر آن، دانشهای خود را به تمدن اسلامی منتقل کردند؛ لذا نگاهی اجمالی به پیشینه دامپزشکی در آنها ضروری می نماید. از قدیم ترین شواهد، وجود درمانهایی برای بیماریهای اسب در متون پزشکی اَکِدی است (مک کیب، ص ۳، پانویس ۳). در ۲۲۰۰ پیش از میلاد، در سومر در دوره اورنینگورسو، پادشاه شهر قدیم لاگاش ، از شفادهنده حیوانات نام برده شده است (صمد و احمد ، ص۱).همچنین در پاپیروسی در کاهون مصر، متعلق به حدود۱۹۰۰ پیش از میلاد، شماری از بیماریهای حیوانات ذکر شده است (همانجا). به گفته هرودوت (کتاب ۲، بند۳۸)، مصریان پیش از مراسم قربانی می بایست از سلامت حیوان اطمینان می یافتند، که دست کم نشان دهنده دانشی هرچند ابتدایی در این زمینه در میان آنهاست. در تمدن بابل، در قانون نامه حمورابی (ﺣ ۱۸۰۰ق م؛ ص ۶۷، بندهای ۲۲۴ـ۲۲۵) نیز پاداش و جریمه دامپزشکی که موجب نجات یا مرگ گاو یا الاغ شود تعیین شده است.گونه ای آثار اسبْپزشکی در لوحه های خط میخی از سده چهاردهم پیش از میلاد در روستای رأس شَمرَه (نزدیک شهر باستانی اوگاریت ) در سوریه به دست آمده است (مک کیب،ص ۳).در فرهنگ ایرانی نیز همواره به اهمیت برخی جانوران تأثیرگذار اشاره شده است (← زند اوستا، بخش ۳؛ پورداود، ۱۳۵۶ش، ص ۲۰۲ـ۳۲۸). بنابه اساطیر ایران باستان، ثریتَ نخستین پزشک و دامپزشک بود (← زند اوستا، بخش ۱، فرگرد ۲۰، بندهای ۱ـ۳؛ حمزه اصفهانی، ص ۳۴؛ نیز ← ابن بلخی، ص ۳۶، که به کاربرد داروهای یکسانی برای انسان و حیوان از سوی او اشاره دارد). در اوستا، مزد دامپزشک بر مبنای ارزش دام تعیین شده است (← زند اوستا، بخش ۱، فرگرد۷، بند۴۳). بنابه نوشته شرف الدین قزوینی (متوفی ۷۴۰؛ ص ۲۶۹)، بهرام بن هرمزبن شاپوربن اردشیر نیز در شناخت رنجها (بیماریها)ی اسب و معالجه و مداوای دَوابّ و علم بیطره دست داشت.درباره زردشت نوشته اند که آزادی او از زندان به سبب درمان کردن اسب سیاه محبوب ویشتاسب/ گشتاسب، پادشاه کیانی معاصر زردشت، بوده که به ایمان آوردن شاه و ملکه به او نیز منجر شده است (← جکسون ، ص ۲۱؛ زردشت بهرام پژدو، ج ۱، ص ۶۱ـ۷۴). در بند ۱۲۹م دینکرد هشتم به درمان انسانها و چهارپایان در ایران باستان اشاره شده است (← متون پهلوی، بخش ۴، ص ۱۱۸). کتابی درباره درمان خرها به آسترامپسیخوس نسبت داده شده است؛ وی را موبد افسانه ای ایرانی دانسته و شباهتی میان نام او و آپسیرتوس (← ادامه مقاله، بخش ۵) قائل شده اند (مک کیب، ص ۴ـ۵؛ ص ۵، پانویس ۹).در دوره ساسانیان اسب اهمیت بسیاری داشت و آخوربَد (← آخورسالار*) مقام نگهدارنده اسبان شاهی بود. این حرفه بی تردید مستلزم وجود دامپزشکانی بود، چنان که سلامت و شایستگی اسب هر یک از سواران و بزرگان ملتزم رکاب شاه را مأموران آخوربد تأیید می کردند (← کریستن سن ، ص ۳۹۵؛ لوکونین، ص ۶۶). باتوجه به استفاده از فیلها در جنگهای دوره ساسانی (دریایی، ص ۱۴۹)، فیلبانان آن دوره نیز بی تردید از دانش دامپزشکی برخوردار بوده اند.شاید مهم ترین اثر دوره باستان در باب کشاورزی، که دربردارنده مطالبی درباره درمان اسبها و دیگر حیوانات اهلی نیز بود، اثر ۲۸ جلدی ماگوی کارتاژی باشد که پس از فتح کارتاژ به دست رومیان، به دستور حکومت روم به لاتینی ترجمه شد. این کتاب بر آثار دامپزشکی مؤلفان رومی، یونانی و بیزانسیِ پس از آن تأثیر بسیاری داشت و رد آن را در آثار دوره اسلامی نیز می توان یافت (← پلینیوس/ پلینی اکبر ، ج ۵، کتاب ۱۸، ص ۲۰۳؛ مک کیب، ص ۶۵ـ۸۸).در یونان و روم باستان، دامپزشکی هم رتبه پزشکی به شمار می آمد (صمد و احمد، ص ۲). به گفته گزنفون (متوفی ﺣ ۳۵۴ق م)، نخستین مؤلف نامدار یونانی درباره اسبها سیمون آتنی (سده پنجم ق م) بوده است. رساله گزنفون درباره هنر سوارکاری، در باب بیماریها یا درمان آنها نیست ولی به سه بیماری اشاره شده است: پرخونی، خستگی و نوعی بیماری مربوط به سم اسب (← مک کیب، ص ۳ـ۴). برخی نویسندگان یونانی چون بقراط و ارسطو به درمان بیماریهای حیوانات توجه داشتند. ارسطو اعضای بدن جانوران را بهتر از اعضای بدن انسان می شناخت، زیرا به سبب برخی قوانین و موانع مذهبی تشریح بدن انسان ممنوع بود (دورانت ، ج ۲، ص ۵۹۳). ارسطو شماری از بیماریهای اسب، گاو، خر و حتی ماهی را نام برده است (برای نمونه ← ۱۹۷۷، ص ۳۴۶ـ۳۶۱). او به آرای «مجرّبان» در امر بیماریهای اسبان اشاره می کند و چنین به ذهن متبادر می شود که آنان متخصصانی در امر مراقبت از اسبان بوده اند. با این حال، وی روشن نمی کند که آنها پزشکانی حرفه ای بوده اند یا خیر (مک کیب، ص ۴). ابن عوّام (ج ۲،بخش ۲، ص ۱۹۷) حتی از یک زن یونانیِ دامپزشک مطلبی نقل می کند.اهمیت اسبان در جنگها سبب توجه بسیار به آنها شد و در طول تاریخ، ارتش از شغل اسبْپزشکی حمایت می کرد (د.ا.د.ترک، ج ۵، ص ۲۷۸). قسطنطین اول (ﺣک : ۳۰۶ـ۳۳۷م) در فرمانی دامپزشکها و برخی از دیگر شغلها را از پرداخت مالیات معاف کرد تا بتوانند حرفه شان را تکامل بخشند (← مک کیب، ص ۸).کتاب هیپیاتریکا دانشنامه ارزشمندی از دوره روم شرقی درباره اسب، تیمار و بیماریهای آن به زبان یونانی است. بسیاری از بیماریهای ذکر شده در این دانشنامه امروزه شناخته شده اند. منابع این کتاب از لاتینی به یونانی و سپس سریانی ترجمه شده است. بخش مهمی از آن را برگرفته از نوشته های آپسیرتوس دانسته اند (همان، ص ۱ـ۲، ۱۲۲؛ نیز ← ادامه مقاله).در هند باستان مراقبت از حیوانات، حتی برای شاهان و اعیان، حرفه ای مقدس و سودمند بود (صمد و احمد، همانجا). از سده چهارم میلادی، دامپزشکی به لحاظ وجود اسبها و فیلهای جنگی پیشرفت کرد. روایت شفاهی وِدایی از اطلاعات کالبدشناختی، به ویژه تشریح اسبهای قربانی، خبر می دهد (مک کلیلن و دورن ، ص ۱۴۷). در باب شناخت و درمان بیماریهای گاوها نیز مدارکی از هند باستان بازمانده است (← تاجبخش، ج ۱، ص ۱۰۸ـ۱۰۹). آشوکا (ﺣک : ﺣ ۲۵۵ـ۲۳۷ق م) امپراتور سلسله موریان هند، به ساختن بیمارستانهایی برای درمان حیوانات فرمان داد. در این مراکز به تمام انواع حیوانات مجروح و بیمار، غذا و پناه می دادند و درمانشان می کردند. بقایای این مراکز امروزه نیز وجود دارد (صمد و احمد، همانجا).یهودیان برای استفاده از گاوها در مزارع، روش اخته کردن آنان را آموخته بودند و اعمال می کردند (← سفر لاویان، ۲۴:۲۲؛ نیز ← تاجبخش، ج ۱، ص ۶۵).
دامپزشکی در دوره اسلامی. در دوره اسلامی به لحاظ نظری دو رشته دامپزشکی و جانورشناسی تا سده چهارم به دقت از یکدیگر تفکیک نمی شدند و در تقسیمات علوم نیز به طور مستقل از آنها یاد نمی شد. حتی در نیمه سده هشتم، ابن قیّم جوزیّه (ص ۱۵۷) پزشکِ انسانها و حیوانات را طبیب نامیده است.برای نخستین بار، در رسائل اخوان الصفا این دو رشته از هم تفکیک شدند (← سزگین، ج ۳، ص ۳۴۳؛ نیز ← ادامه مقاله). در طبقه بندی علوم در سده های بعدی، دامپزشکی از فروع علوم طبیعی شمرده شد (← آملی، ج ۳، ص ۳۴۵). ابن ابی اصیبعه (ج ۱، ص ۲۲۱) از سِنان بن ثابت بن قُرّه (متوفی ۳۳۱)، طبیب، منجم و ریاضی دان، سخنی نقل کرده که بر آن اساس وی اهمیت دامپزشکی و پزشکی، هر دو، را یکسان دانسته است. به نوشته ابوریحان بیرونی (ص ۳۹۱) در علم احکام نجوم، مریخ بر پیشه بیطاری دلالت داشته است.معلوم نیست بیطارها تا چه حد از رساله های دامپزشکی سود می بردند (مک کیب، ص۳۰۰). به هر حال، جدا از مسائل نظری، بدیهی است همواره کسانی به این امر می پرداختند که به نحوی با حیوانات سروکار داشتند، از جمله مهتران، شتربانها و نعلبندها، تا آنجا که در ترکی «نعلبندی» به معنای بیطاری نیز به کار رفته است (← سامی، ذیل «نعلبندلک»). ابن عوّام (ج ۲، بخش ۲، ص ۲۱۱) نیز «برخی را که به طور تجربی به دامپزشکی می پردازند» از دامپزشکان و نویسندگان رسائل جدا کرده است. عربهای بادیه نشین روشهای شناخته شده ای برای درمان بیماریهای اسب داشته اند که برخی از آنها ثبت شده است (← حبیب افندی شیحا، المشرق، ش ۱۵، ص ۶۸۴ـ۶۸۶، ش ۲۰، ص ۹۴۲ـ ۹۴۶).به نوشته ابن رُسته (ص ۲۱۵)، عاص بن وائل، پدر عَمروعاص، در شناخت بیماریهای اسبان و شتران و درمان آنها شهرت داشت. ابن ندیم (ص ۵۸ـ۶۰) از کسان دیگری هم نام برده است که کتابهایی درباره حیوانات نوشته اند، همچون ابوعُبیده مَعمَربن مثنّی (متوفی ﺣ ۲۱۴) که کتاب الخیل او در مجموعه > علوم طبیعی در اسلام< (چاپ فؤاد سزگین، فرانکفورت ۲۰۰۰، ج ۵) موجود است؛ عبدالملک بن قریب اَصمَعی (قرن سوم)، لغوی و گیاه شناس؛ یا ابوزید انصاری (متوفی ۲۱۴ یا ۲۱۵)، نحوی و لغوی، که به نظر می رسد اینان اطلاعات دامپزشکی نیز داشته اند (← سزگین، ج ۳، ص ۳۶۳ـ ۳۶۵؛ نیز ← تاجبخش، ج ۲، ص ۱۹۴ـ۱۹۹).اطلاع چندانی از دامپزشکان این دوره در دسترس نیست و کتابی مستقل، همچون کتابهایی در باب زندگینامه پزشکان، درباره آنان نگاشته نشده است. علاوه بر افراد دارای کتاب در این زمینه (← ادامه مقاله)، برخی نامها حضور بیطاران ناشناخته برای ما، و منطقاً صاحب نامِ دوره خود را به ذهن متبادر می کند، از جمله لقب ابن بیطار* برای عبداللّه بن احمد اندلسی، گیاه داروشناس و پزشک اندلسی، که از پدر بیطار و نامدار او حکایت دارد.تشکیلات دامپزشکی ایران در پیش از اسلام، به دوره اسلامی انتقال یافت. در طول تاریخ، بخشهای مختلف اداری به دامپزشکی می پرداختند. ولی رایج ترین نام برای این تشکیلات، امیرآخوری/ میرآخوری به ریاست میرآخور بود. برخی از میرآخوران خود دامپزشک بودند (← تاجبخش، ج۲، ص۱۴۷). در داستانهای هزارویکشب، در شبهای هشتصد و شصت و سوم تا هشتصد و نود و چهارم، نکات جالب توجهی درباره نقش دامپزشکی امیراصطبل (امیرآخور) دیده می شود. به نوشته قُدامه بن جعفر (متوفی ۳۳۷؛ ص ۳۴)، مجلس کُراع، از بخشهای دیوان نفقات، به امور مختلف حیوانات از جمله نگهداری و درمان آنها می پرداخته است. همچنین در شهرهای مختلف، بازار بیطاران یا محله مخصوص اصطبلها و مهتران وجود داشته است (← یعقوبی، ص ۲۴۴، ۲۴۹، ۲۵۳،۲۶۰). امین احمد رازی (سده یازدهم؛ ج ۳، ص ۵۱۱)، به نقل از ولیدبن مسلم، نیز از بازار بیطاران شهر رومیه (قسطنطنیه) نام برده است.بنابه نوشته شیزری (سده ششم؛ ص۱۰) و ابن اِخْوه (سده هفتم و هشتم؛ ص ۲۳۴ـ۲۳۷)، نهاد حسبه، شامل نظارت بر بیطاران نیز بود. بیطار بایست کارآزموده می بود و در صورت صدمه رساندن به حیوان باید بهای آن را می پرداخت. در منابع حسبه، برخی از معروف ترین بیماریهای چهارپایان و روشهای درمان آنها ذکر شده است (← شیزری، ص ۱۱ـ۸۳). ابن اخوه (همانجا)، به نقل از حکیمی، شمار بیماریهای حیوانات را ۳۲۰ تا ذکر کرده است.در دوره صفوی، به سبب اهمیت اسب، به هنگام اسب سواری شاه، میرآخورباشی شاه را همراهی می کرد (← میرزارفیعا ،۲۰۰۷، تعلیقات فلور ، ص۱۷۱). میرآخورباشی، قوشچی باشی، فیلبان باشی، شیربان باشی، ماربان باشی، تیمارچی باشی، نعلبندباشی و مهتر از شغلهای معتبر دوره صفوی بودند (نصیری، ص ۳۷ـ۳۸؛ میرزارفیعا، ۱۳۸۵ش، ص۲۰۲ـ۲۰۳، ۲۰۸،۲۱۲، توضیحات مارچینکوفسکی، ص۳۹۲ـ ۳۹۳، ۳۹۷؛ رستم الحکما، ص۱۰۰ـ۱۰۱). در همین دوره، با مردن اسبی از اصطبل شاهی، قسمتی از پوست دارای نشان شاهی را می بریدند و در آب می انداختند تا با موادی، که برای ما ناشناخته است، علت مرگ را تشخیص دهند (تاورنیه ، ص ۲۱۷ـ۲۱۸). پرورش اسب و نگهداری اصطبلها در دوره صفوی سازمان پیچیده ای داشت (← میرزارفیعا، ۲۰۰۷، همان تعلیقات، ص ۱۹۹ـ۲۰۹).شاردن از جمله سیاحانی است که در دوره صفوی به ایران آمدند و به نکته هایی در باب روشهای دامپزشکی اشاره کردند (← ج ۳، ص ۳۷۴ـ۳۷۶).
بیماریها و روشهای درمان. در منابع دامپزشکی کهن، بیماریهای حیوانات را به طور عمده مشابه بیماریهای انسان می دانستند (برای نمونه ← ابن عوّام، ج ۲، بخش ۲، ص ۱۰۷ـ ۱۰۸؛ ابن مُنذِر، ج ۲، ص ۱۳۱). در روم شرقی، به سبب اهمیت اسب، آنها را حمام می کردند، با روغن ماساژ می دادند و ادویه گران بهایی در داروهای آنها استفاده می کردند. برخی داروهای کهن دامپزشکان آن دوره، چون پوست درخت بید، شیره خشخاش، دارچین، زنجبیل، فلفل و سیر هنوز هم در دامپزشکی جدید به کار می رود (مک کیب، ص ۱ـ۲، ۱۵). در منابع دوره اسلامی، به بیماریهای اسب و موارد مشابهت و عدم مشابهت جسمی اسبها و انسان بسیار توجه شده است. بیماریهای مشترک اسب و انسان شناسایی شده بود، از جمله سَبَل، ظَفْرَه، جنون، ورم لثه، سِل و داءالثعلب، و در بسیاری موارد درمانهای مشابهی را به کار می بردند، از جمله انواع مُسْهِلات، مقبّضات، کُحْلها، شیافها و مرهمها (← ابن منذر، ج ۱، ص ۸۵ ، ۸۷ ، ۹۱ـ۹۳). فَصْد نیز از روشهای بسیار کهن و رایج درمان اسبها بوده است. رگهایی که باید فصد می شدند، شروطی که به هنگام فصد حیوان باید در نظر گرفته می شد، روشهای بریدن عروق و درمان عوارض ناشی از آن مانند ورم کردن رگ یا خون ریزی با دقت ذکر شده اند. جراحی نیز در موارد ضروری به کار می رفت، از جمله استفاده از مِبضَع (نیشتر). در مواردی داغ کردن نیز تجویز می شد (← صاحب تاج الدین، ج ۲، ص۳۴، ۲۰۳ـ۲۰۸؛ ابن منذر، ج ۱، ص ۱۱۶ـ۱۲۳؛ دوفرس نامه، ص ۱۰۹ـ۱۱۰). در هریک از این کتابها، فهرستی از بیماریهای حیوان را به صورت دسته بندی شده از سر حیوان تا قسمتهای مختلف بدن (حتی دم و سم حیوان) به طور منظم شرح می دادند و نشانگان آنها را برمی شمردند.
کتابها و رسائل. همان طور که پیشتر اشاره شد، در آثار به جا مانده از ابتدای دوره اسلامی دو حوزه جانورشناسی و دامپزشکی مرزبندی دقیقی نداشتند و حتی در سده های پس از آن نیز دانش دامپزشکی در آثار گوناگونی آمده است، از جمله بازنامه ها* (برای نمونه ← نَسَوی، ص ۱۶۹، ۱۷۵ـ۱۷۶؛ غسانی، ۱۴۰۶؛ نیز ← منزوی، ج ۵، ص ۳۷۸۶ـ ۳۷۹۶)، فرس نامه*ها (← دوفرس نامه)؛ کتابهای جانورشناسی (← جاحظ، ج ۷، ص ۲۲۷؛ ابن سینا، ۱۴۰۶، ج ۳، فن ۸، ص ۱۰۱ـ۱۱۰)؛ صیدنامه ها (← عباسی، ص ۱۲۱ـ۱۷۴، ۱۸۶ـ ۲۱۸)؛ کتابهای کشاورزی (← ابن عوّام، بخش ۲، ج ۲؛ ورزنامه ← ادامه مقاله)؛ کتابهای طبقه بندی علوم (← فخررازی، ص ۱۴۰ـ۱۴۵؛ آملی، ج ۳، ص ۳۴۵ـ۳۵۰)، کتابهای پزشکی (← ابن سینا، ۱۴۰۸، ج ۳، کتاب ۳، ص ۲۱۵۳؛ حکیم مؤمن، ص ۳۷۰ـ۳۷۵)؛ آداب حرب یا صِناعه الحرب (← فخرمدبر، ص ۱۹۰ـ۲۳۸؛ ششن و همکاران، ج ۳، ص ۵۵۵)؛ کتابهای عمومی (← عنصرالمعالی، ص ۱۲۳ـ۱۲۸)؛ حتی لغتنامه ها (← ابن سیده، ج ۲، که بخش مهمی از آن درباره حیوانات و ویژگیها و برخی بیماریهای آنهاست، برای نمونه بخشی از سفر ۶ و تمام سفر۷ـ۸) و کتابهای دامپزشکی (علم البیطره). از طریق همین آثار با نامهای برخی از دامپزشکان و بازیاران دوره اسلامی آشنا می شویم. بازنامه ها در بردارنده اطلاعات دامپزشکی و جانورشناسی اند و سابقه آشنایی نسبتاً گسترده را با این دو رشته نشان می دهند (سزگین، ج ۳، ص ۳۴۷).از نامها و مطالب برخی از این کتابها، منشأ این دانش در تمدنهای پیش از اسلام آشکار می شود. از جمله بخش بزرگی از بازنامه ضَوارِی الطَیْر نوشته غِطریف بن قُدامه غسّانی (سده دوم) به زبان عربی که به فرمان خلیفه مهدی عباسی (ﺣک : ۱۵۸ـ۱۶۹) تألیف شده، شامل قطعاتی ترجمه شده از یونانی، و بیشترِ آن برگرفته از منابع دوره ساسانی است. همچنین این کتاب حاوی مطالبی از کتابی نوشته خاقانی ترک به همراه نقل قولهایی از منابع اسکندرانی است (← غسانی، مقدمه، ]ص ۱ـ ۲[). مطالب این کتاب بعدها در منابع دیگری نیز آمدهاست و در سده هفتم/ سیزدهم نیز احتمالاً برای فردریک دوم (متوفی ۱۲۵۰م/ ۶۴۸ق)، امپراتور روم، ترجمه شد (غسانی، همان مقدمه، ]ص ۳[). همچنین کتاب المتوکلی در سده سوم از منابع یونانی و ایرانی و کتاب البیطرهای با استفاده از منابع هندی به عربی تألیف شد (← سزگین، ج ۳، ص ۳۷۷، ج ۷، ص ۳۹۱). در قوانین الصیاد، اثر خدایارخان عباسی (سده هشتم، ص ۳۵۹)، نیز از کتاب بازنامه کسری نوشیروان مطلبی نقل شده که به زمان انوشیروان ساسانی (ﺣک : ۵۳۱ـ۵۷۹م) نسبت داده شده و گفته می شود در سده چهارم از پهلوی به فارسی ترجمه شده است (← خالقی مطلق، ص ۸۵). ابن عوّام (ج ۲، بخش ۲، ص ۲۴ـ۲۵) نیز ضمن اشاره به کتابهای ایرانیان در زمینه دامپزشکی، از آنها مطالبی نقل کرده است.تأثیر مستقیم کتابهای یونانی این حوزه بر آثار دوره اسلامی احتمالاً به اواخر سده دوم/ هشتم بازمی گردد (سزگین، ج ۳، ص ۳۴۷). برخی نیز مرجع اصلی دانش مسلمانان را درباره بیماریهای اسبان، کتاب التطبیب فی البیطره یا کتاب البیطره از ثاومنیسطیس/ تئومنستوس (۳۱۰ـ۳۴۰م) دانسته اند که گفته می شود حنین بن اسحاق* آن را به عربی برگردانده بود (← ابن منذر، ج ۱، مقدمه، ص ۱۱؛ قس تاجبخش، ج ۲، ص۲۱۰، که کتاب البیطره را تدوین حنین بن اسحاق از منابع مختلف یونانی، از جمله ثاومنیسطیس، دانسته است؛ نیز ← سزگین، ج ۳، ص ۳۵۳ـ۳۵۴، ج ۷، ص ۳۹۱؛ ششن و همکاران، ج ۱، ص ۴۸۸) و انواع کتاب البیطره های نوشته شده در تمدن اسلامی را ملهم از آن می دانند (سزگین، ج ۳، ص ۳۴۷). از طریق نقل قولهای ثاومنیسطیس، برخی اطلاعات دامپزشکی دانشمند همعصرش، آپسیرتوس، مهم ترین دامپزشک عهد باستان که در دوره قسطنطین اول می زیسته، به دوره اسلامی منتقل شده است و نقل قولهایی از آن را در کتاب الفلاحه از ابن عوّام نیز یافته اند (← همان، ج ۳، ص ۳۵۳؛ نیز ← برافروخته، ۱۳۲۱ش، ص ۲۹۵۷، که معتقد است آپسیرتوس اطلاعاتش را از منابع ایرانی کسب کرده بود؛ ادامه مقاله). نشانه هایی از آثار یونانی قدیم تر از ثاومنیسطیس و آپسیرتوس هم در کتابهای دوره اسلامی یافت شدهاست، از جمله ابن عوّام در کتاب الفلاحه (برای نمونه ← ج ۲، بخش ۲، ص ۱۰۹، ۱۱۵، ۱۲۷، ۱۳۲) از ترجمه عربی کتابی منسوب به بقراط (نیز ← سزگین، ج ۳، ص ۳۴۹) استفاده کرده است. گرچه هویت این بقراط مبهم بوده و این کتاب ضمیمه ای جعلی به مجموعه آثار بقراط دانسته شده است (مک کیب، ص ۲۴۵). اینکه ابن عوّام (همانجاها) همواره او را «بقراط بیطار» نامیده نیز چنین به ذهن متبادر می کند که برای تمیز گذاردن با بقراط او را چنین نامیده است.نخستین بار کِندی* (متوفی نیمه دوم سده سوم) آثار جانورشناسی ارسطو را که دربردارنده برخی داده های دامپزشکی نیز هست و به سان دیگر آثار او، بر مؤلفان دوره اسلامی تأثیرگذار بوده است، به عربی زبانان معرفی کرد (ارسطو، ۱۹۷۸، مقدمه کروک، ص ۹). در ترجمه عربی کتاب الحیوان ارسطو، با نام طباع الحیوان، مواردی در حوزه دامپزشکی نیز هست (برای نمونه ← ص ۳۴۶ـ۳۶۸). همچنین کتابی به نام بیطارنامه به ارسطو منسوب است که ترجمه هایی از آن به فارسی و ترکی نیز موجود است (← سزگین، ج ۳، ص ۳۵۲؛ نیز ← منزوی، ج ۵، ص ۳۷۹۸).بَلینوس*/ بلیناس در کتاب سرّالخلیقه در چند فصل به مسائل جانورشناسی همراه با برخی اطلاعات دامپزشکی می پردازد (← ص ۳۹۲ـ۴۲۳). از این کتاب به طور گسترده در دوره اسلامی استفاده شده است (← سزگین، ج ۳، ص ۳۵۴). همچنین ترجمه عربی کتاب دیگری از بلینوس با عنوان کتاب الفلاحه وجود دارد که چند فصل آن درباره امور دامپزشکی است (← همان، ج ۳، ص ۳۵۵).ابن ندیم (قرن چهارم)، فهرستی از فرس نامه ها و آثار دامپزشکی را در فصلی جداگانه آورده (← ص ۳۷۷)، در حالی که آثار جانورشناسی را به طور پراکنده ذیل نام مؤلفانشان ذکر کرده است (برای نمونه ← ص ۵۸ـ۶۱، ۱۰۰؛ نیز ← سزگین، ج ۳، ص ۳۴۳). او (ص ۳۷۷) از نُه کتاب در زمینه بیطاری و معالجه چهارپایان نام می برد که قدیم ترین کتاب عربی از آن میان فی البیطره از ابن اخی حِزام (سده سوم هجری) است که آن را برای متوکل خلیفه عباسی (ﺣک : ۲۳۲ـ۲۴۷) تألیف کرده بود (نیز ← بروکلمان ،> ذیل<، ج ۱، ص ۴۳۲؛ د.اسلام، چاپ دوم، همانجا؛ سزگین، ج ۳، ص ۳۷۵؛ برای توضیحات مفصّل در باب کتاب و ترجمه های آن ← تاجبخش، ج ۲، ص۲۱۰ـ۲۱۶؛ د.ا.د.ترک، ج ۵، ص ۲۷۸ـ۲۷۹). به نوشته اولمان ، ابن اخی حزام کتاب خود را هم ارزش با آثار جالینوس در پزشکی می دانست (← ابن منذر، مقدمه، ص ۱۱). کتاب ابن اخی حزام از منابع مهم آثار پس از خود، از جمله کتاب الفلاحه ابن عوّام (برای نمونه ← ج ۲، بخش ۲، ص ۱۹ـ۲۲، ۳۳، و جاهای دیگر) و رساله ای به ارمنی در باب پزشکی اسبان، است (مک کیب، ص ۱۸۴).نسخه ای عربی دربار اسب، بیماریها و درمان آن موجود است که به دلیل نوشته ای در حاشیه اش، («بیتر]کذا[ نامه لقنبر») آن را از قنبر، غلام امیرالمؤمنین علیه السلام، دانسته اند که هنوز مورد بررسی قرار نگرفته و هویت آن مشخص نشده است (← پرچ ، ج ۴، ص۱۱۰؛ د.ا.د.ترک، همانجا).چنان که ذکر شد، آثاری از دانش دامپزشکی پیش از اسلام ایران نیز موجود است، از جمله کتاب البیطره که ثابت بن قُرّه* (متوفی ۲۸۸) از فارسی به عربی ترجمه کرده است (←ابن منذر، همانجا؛ نیز ← ششن و همکاران، ج ۱، ص ۴۸۸ـ ۴۸۹). از عنوانِ کتابٌ نَقَلَهُ اسحاقُ بنُ سلیمانَ لِلْفُرْسِ فی عِلاج سائر الدوابّ و الخَیْلِ و البِغالِ و البقَرِ و الغنَمِ و اِلاِْبِلِ و مَعْرِفِةِ ثَمَنِها و سَوْمِها (کتاب به نقل اسحاق بن سلیمان از ایرانیان در درمان چهارپایان دیگر و اسب و استر و گاو و گوسفند و شتر و شناخت بهای آن و داغ کردن آنها) که ابن ندیم (همانجا) ذکر کرده است، نیز می توان به اصل پهلوی آن پی برد. همچنین کتاب ورزنامه ترجمه ای کهن به فارسی از ترجمة عربی الفلاحة الرومیة است. این کتاب در اصل یونانی و نوشتة دانشمندی بیزانسی به نام قسطوس (کاسیانوس باسوس؛ سدة ششم میلادی) است که در دورة ساسانیان با نام ورزنامک به پهلوی ترجمه شده بود و برخی اطلاعات دامپزشکی را نیز دربرداشت (برای نمونه ← جزو۹ ـ ۱۱). ترجمة عربی این کتاب از ترجمة پهلوی صورت گرفته بود (← کاسیانوس باسوس، مقدمة عاطفی، ص هشت ـ نه).ابن ندیم (همانجا) از دو کتاب دیگر هم نام برده که یکی را تألیف حکیمی رومی و دیگری را البیطرة للروم معرفی کرده است که به احتمال زیاد ترجمه متون قدیم تری بوده اند.تأثیر دوره های جنگ، به ویژه به سبب اهمیت اسب، بر آثار دامپزشکی محسوس است. پس از جنگهای صلیبی، کتابهای مهمی در دامپزشکی، خصوصاً در شناخت بیماریها و درمان اسب، نوشته شد. از کتاب البیطره احمدبن حسن بن احنف مصری (ابتدای سدة هفتم) نسخه ای مصور موجود است (← تاجبخش، ج ۲، ص ۲۱۶ـ۲۱۷؛ د.ا.د.ترک، ج ۵، ص ۲۷۹).کتاب البیطرة از صاحب تاج الدین (متوفی ۷۰۷) از کتابهای جالب توجه و مهمی است که به ما رسیده است. بنابه شواهد، قصد مؤلف نوشتن کتابی در باب اسب و اسب سواری بوده ولی به تدریج به بیماریهای آنان نیز پرداخته است. این کتاب بابی دربارة بیماریهای حیوانات سواری دارد و جلد دوم کتاب نیز دربارة درمان بیماریها و دارای ویژگیهای کتابهای دامپزشکی روزگار خود است (← صاحب تاج الدین، ج ۱، مقدمة سزگین، ]ص ۱ـ ۲[).کتاب کاشفُ هَمِّ الوَیْل فی معرفة امراض الخَیْل، اَوْ، کاملُ الصِناعتَیْنِ: البَیْطَرةُ و الزَرْطَقَة/ زردقه، نوشتة ابن مُنذِر* (ابوبکربن بدر؛ متوفی ۷۴۱) گردآوری از منابع قدیم تر، خصوصاً کتاب ابن اخی حزام، و تماماً دربارة اسب است. این کتاب به لحاظ احتوا بر مباحثی چون اصول طب پیشگیری و تأثیرات محیطی در شیوع بیماریها اثری پیشتاز به شمار می آید (← د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «ابن المنذر»؛ د.ا.د.ترک، ج ۵، ص۲۸۰؛ برای تفصیل بیشتر ← تاجبخش، ج ۲، ص ۳۸۵ـ۳۹۰) و در ۱۳۷۰ش/ ۱۹۹۱ در پاریس و ۱۳۷۲ش/ ۱۹۹۳ در حلب چاپ شدهاست.الفوائدالمُسَطَّرة فی علم البیطرة از ابن هُذَیل* فزاری اندلسی، همعصر ابن منذر، به دامپزشکی اختصاص دارد و در ۱۳۱۴ش/۱۹۳۵ در مادرید چاپ شده است (← د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «ابن هذیل»).الاقوال الکافیةُ و الفصولُ الشافیةُ و المغنی فی البیطرة آثاری از دو پادشاه سلسلة رسولی یمن به شمار می روند (← بروکلمان، > ذیل<، ج ۱، ص ۹۰۱؛ د.ا.د.ترک، ج ۵، ص ۲۷۹ـ ۲۸۰، برای توضیح مشروح ← تاجبخش، ج۲، ص ۳۹۰ـ۳۹۴).در مضمار دانش، تألیف نظام الدین احمد بیطار در زمان شاه عباس دوم (ﺣک : ۱۰۵۲ـ۱۰۷۷)، نیز فقط به بیماریهای اسب اشاره شده است (← برافروخته، ۱۳۲۴ش، ص ۳۷۶۴؛ تاجبخش، ج ۲، ص ۴۶۴ـ۴۶۸).در سدة ششم، رساله های ترجمه شده دامپزشکی دورة اسلامی به لاتینی و تماس با پزشکان مسلمان بر دامپزشکی اروپا تأثیر گذاشت و تغییرات زیادی در آن به وجود آورد؛ رساله های بازداری عربی حتی پیش از این تاریخ به اروپا راه یافته بود (کلارک ، ص ۱۴، ۱۶).جز موارد ذکر شده، کتابهای بسیار دیگری به عربی، فارسی و اردو در باب دامپزشکی به جا مانده که نیازمند بررسی و تعیین هویت قطعی است (برای نمونه ← منزوی، ج ۵، ص ۳۸۷۳، ۳۸۷۶ـ۳۸۷۷، ۳۸۷۹، ۳۸۸۲ـ۳۸۹۴، ۳۸۹۷ـ ۳۸۹۸، ۳۹۰۴ـ ۳۹۰۵، ۳۹۰۸ـ۳۹۰۹، ۳۹۱۵ـ۳۹۱۸؛ بهادر، ج ۴، ص ۴۱۸ـ ۴۱۹؛ سزگین، ج ۳، ص ۳۵۲، ۳۵۵ـ۳۵۷، ۳۷۸؛ تاجبخش، ج۲، ص ۲۰۴ـ۲۱۸، ۲۶۴ـ۲۸۱، ۳۸۵ـ۴۱۲؛ برای کتابهای موجود در کتابخانه های ترکیه ← د.ا.د.ترک، ج ۵، ص ۲۷۸ـ ۲۸۲).
دامپزشکی نوین در ایران و برخی کشورهای اسلامی. حکومت فرانسه نخستین مدرسة دامپزشکی را به شیوة نوین در شهر لیون فرانسه در ۱۷۶۱/ ۱۱۷۴ تأسیس کرد.آموزش نوین دانش دامپزشکی در پی ایجاد این مدرسه و مدارس مشابه و تحت تأثیر آنها صورت گرفت (تاجبخش، ج ۱، ص ۲۹۱ـ۲۹۲). در مصر از ۱۲۳۱/ ۱۸۱۶، در دورة محمدعلی پاشا، بنیان گذار مصر نوین، آموزش دامپزشکی به شیوة نوین اروپایی آغاز شد. در ۱۲۴۷/۱۸۳۱ نخستین مدرسة دامپزشکی نوین با نام ابوزعبل در جیزه، و در استانبول مدرسة دامپزشکی نظامی از ۱۲۶۴/۱۸۴۸ و مدرسة دامپزشکی غیرنظامی (مدرسة الطب البیطری) از ۱۳۰۶/۱۸۸۹ شروع به کار کرد، گرچه در ترکیه آموزش ابتدایی دامپزشکی نوین پیشتر از آن یعنی از ۱۲۵۷/۱۸۴۱ آغاز شده بود (د.ا.د.ترک، ج ۵،ص ۲۸۱ـ۲۸۲).در ایران در دورة قاجار، دامپزشکی جایگاه علمی نداشت و پرورش اسب و دامها جنبة ملی خود را از دست داده بود و اسبهای مرغوب فقط نزد عشایر پیدا می شد و افرادِ غالباً کم اطلاعی به اسم بیطارباشی به دامپزشکی می پرداختند (برافروخته، ۱۳۲۴ش، ص ۳۷۶۶ـ۳۷۶۷). به نوشتة پولاک(ص ۳۴۴) تقریباً همه بیطارهای دورة قاجار ترکمن بودند. او شماری از بیماریهای شایع حیوانات آن دوره را نام برده است. در دورة فتحعلی شاه (ﺣک : ۱۲۱۲ـ۱۲۵۰)، در ۱۲۲۴، قرار بود صاحب منصبی فرانسوی از طرف اداره «ایلخی» فرانسه به ایران بیاید (← تره زل، ص ۸۴) ولی از چگونگی کار او در ایران اطلاعی در دست نیست. در دورة مظفرالدین شاه (ﺣک : ۱۳۱۳ـ۱۳۲۴)، سروان کاره ، دامپزشک فرانسوی، به عنوان دامپزشک اصطبل شاهی استخدام شد و مدتی نیز در مدرسة کشاورزی مظفری تدریس کرد، ولی به علت سلطة خرافات و اوهام نتوانست کار زیادی انجام دهد. با تشکیل ادارة قزاقخانه در زمان ناصرالدین شاه (ﺣک : ۱۲۶۴ـ۱۳۱۳)، چون قزاقها سواره بودند، یک یا دو افسر دامپزشک روسی به ایران آمدند و اطلاعات محدودی دربارة مراقبت از اسب و امراض آنها به ایرانیان منتقل کردند (برافروخته، ۱۳۲۴ش، ص ۳۷۶۵ـ۳۷۶۷).با به راه افتادن تشکیلات ژاندارمری در ایران (۱۲۸۹ش/ ۱۳۲۸)، در ۱۲۹۲ـ۱۲۹۳ش (۱۳۳۱ـ۱۳۳۲)، دو افسر دامپزشک سوئدی استخدام شدند. مدت کوتاهی پس از آن، نخستین مدرسة دامپزشکی ایران تأسیس شد و با شش شاگرد کار خود را آغاز کرد. معلمهای این مدرسه غالباً ایرانی و پزشک بودند، از جمله دکتر لقمان الملک و دکتر امیراعلم. دورة این مدرسه دو سال و فقط شامل آموزش یک دورة عملی دربارة اسب به شاگردان بود. این مدرسه با شروع جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ـ ۱۹۱۸) از فعالیت باز ایستاد (همان، ص ۳۷۶۸).پس از جنگ، دورة جدید مدرسه آغاز شد که بر اثر برخی تحریکات باز هم نتوانست به کار ادامه دهد. پس از کودتای اسفند ۱۲۹۹، با ایجاد تشکیلات جدید ارتش ایران، ادارة دامپزشکی ارتش (مدرسة بیطاری) شروع به کار کرد (← همان، ص ۳۷۶۸ـ۳۷۶۹).در خرداد ۱۳۰۴، مؤسسة دفع آفات حیوانی، در واقع نخستین سازمان دامپزشکی کشور، زیرنظر انستیتو پاستور* تشکیل گردید. به مرور، مؤسسة دفع آفات حیوانی در استانهای دیگر هم تشکیل شد. بنابه اسناد مهر ۱۳۰۴، کشتار در کشتارگاه با نظارت بیطار انجام می شد. در بهار ۱۳۰۵ش مدرسة بیطاری ارتش منحل شد (همو، ۱۳۲۵ش، ص ۴۲۲۹، ۴۲۳۲ـ۴۲۳۳؛ روستایی، ج ۱، ص ۱۸۱، ۱۸۷). در همان سال، دولت عده ای را برای تحصیل دامپزشکی به اروپا فرستاد و تا بازگشت آنها مستشار دامپزشکی از فرانسه استخدام کرد (برافروخته، ۱۳۲۴ش، ص ۳۷۶۸ـ۳۷۶۹).
تأسیس اولین دانشکده دامپزشکی در ایران. به رغم تصمیم به تأسیس مدرسة عالی بیطاری در ۱۳۰۶ش، این مدرسه در مهر ۱۳۱۱ (دو سال پیش از تأسیس دانشگاه تهران) و در زمان وزارت فلاحت مصطفی قلی بیات* تأسیس گردید. محل آن ابتدا باغ دلگشا مجاور بیمارستان دامپزشکی ارتش بود و در سال تحصیلی ۱۳۱۲ـ۱۳۱۳ش، به باغ سردار محتشم و در مهر ۱۳۱۳، به کرج منتقل گردید. در ۱۳۱۴ش، مصطفی قلی بیات سه استاد آلمانی و یک استاد فرانسوی برای این دانشکده استخدام کرد (دانشگاه تهران. دانشکدة دامپزشکی، ص۲۰ـ۲۱؛ محبوبی اردکانی، ص ۳۶۷). در ۱۳۱۷ش، عبداللّه حامدی، نخستین دامپزشک تحصیل کردة ایرانی در اروپا و مؤسس دامپزشکی نوین ایران که در ۱۳۱۱ش به ایران بازگشته بود، به استادی و ریاست دانشکده منصوب شد. در ۱۳۱۴ش، وی به اروپا رفت و تعدادی دکتر دامپزشک برای تدریس در دانشکده با خود به ایران آورد (برافروخته، ۱۳۲۵ش، ص ۴۲۳۹؛ محبوبی اردکانی، ص ۳۶۸). از ۱۳۱۹ش، این دانشکده جزو دانشگاه تهران، ولی زیرنظر ادارة کل کشاورزی بود (دانشگاه تهران. دانشکده دامپزشکی، ص ۲۲). در مهر ۱۳۲۳، این دانشکده به دانشگاه تهران منتقل شد و در سال بعد رسماً از وزارت کشاورزی جدا شد. ساختمان فعلی دانشکده دامپزشکی در ۱۳۴۰ش به پایان رسید (محبوبی اردکانی، ص ۳۶۸ـ۳۶۹). سپس با راه اندازی دانشگاههای جدید در شهرهایی چون تبریز، مشهد، شیراز، ارومیه و اهواز نیز دانشکده دامپزشکی تأسیس شد.در ایران، نخستین مجلة تخصصی دامپزشکی با نام مجلة بیطاری در ۱۶ ربیع الآخر ۱۳۳۴ (۳۰ بهمن ۱۲۹۴) به مدیریت و صاحب امتیازی مرتضی گلسرخی در تهران منتشر شد ولی پس از چند شماره به علت برخی مشکلات، از جمله شروع جنگ جهانی اول، از انتشار بازماند (← صدرهاشمی، ج ۲، ص ۴۳ـ۴۵). نخستین شمارة مجله نامه دانشکده دامپزشکی در فروردین ۱۳۱۶ زیرنظر دکتر عبداللّه حامدی و از ۱۳۲۰ش زیرنظر دکتر میمندی نژاد منتشر شد (ابوترابیان، ص ۸۲). نام این مجله از ۱۳۶۶ش به مجله دانشکدة دامپزشکی (تاجبخش، ج ۲، ص ۷۴۲) و پس از آن به مجلة تحقیقات دامپزشکی تغییر یافت.در ۱۳۶۹ش، ۱۴ مهر روز دامپزشکی در ایران نام گرفت.
منابع : شمس الدین محمدبن محمود آملی، نفائس الفنون فی عرایس العیون، ج ۳، چاپ ابوالحسن شعرانی، تهران ۱۳۷۹؛ ابن ابی اصیبعه، کتاب عیون الابناء فی طبقات الاطباء، چاپ امرؤالقیس بن طحان ]آوگوست مولر[، کونیگسبرگ و قاهره ۱۲۹۹/۱۸۸۲، چاپ افست انگلستان ۱۹۷۲؛ ابن اخوه، کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة، چاپ محمد محمود شعبان و صدیق احمد عیسی مطیعی، ]قاهره[ ۱۹۷۶؛ ابن بلخی؛ ابن رسته؛ ابن سیده، المُخصَّص، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶؛ ابن سینا، الشفاء، الطبیعیات، ج ۳، الفن الثامن: الحیوان، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، ]قاهره[ ۱۹۷۰، چاپ افست قم ۱۴۰۶؛ همو، القانون فی الطب، چاپ ادوارقش، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛ ابن قیم جوزیه، الطب النبوی، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱؛ ابن مُنذِر، کاشف هَمِّ الویل فی معرفة امراض الخیل، او، کامل الصناعتین البیطرة و الزرطقة، معروف بالناصری، چاپ عبدالرحمان دقّاق، پاریس ۱۴۱۱ـ۱۴۱۶/ ۱۹۹۱ـ۱۹۹۶؛ ابن منظور؛ ابن ندیم (تهران)؛ ابن هندو، مفتاح الطب و منهاج الطلاب، چاپ مهدی محقق و محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۶۸ش؛ حسین ابوترابیان، مطبوعات ایران از شهریور ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶، تهران ۱۳۶۶ش؛ ابوریحان بیرونی، کتاب التفهیم لاوائل صناعة التنجیم، چاپ جلال الدین همائی، تهران ۱۳۶۲ش؛ ارسطو، طباع الحیوان، ترجمة یوحنابن بطریق، چاپ عبدالرحمان بدوی، کویت ۱۹۷۷؛ همو، فی اعضاءالحیوان: المقالات ۱۱ـ۱۴ من کتاب الحیوان، الترجمة القدیمة من الیونانیة الی العربیة، چاپ رمکه کروک، آمستردام ۱۹۷۸؛ امین احمد رازی، هفت اقلیم، چاپ جواد فاضل، تهران ]بی تا.[؛ برافروخته، «تاریخ دامپزشکی»، نامه دانشکده دامپزشکی، سال ۹، ش ۱ـ۳ (فروردین ـ خرداد ۱۳۲۴)؛ همو، «تاریخ دامپزشکی ایران»، همان، سال ۶، ش ۸ ـ۹ (آبان ـ آذر ۱۳۲۱)؛ همو، «تاریخ دامپزشکی ایران و اهمیت آن در فرهنگ دامپزشکی جهان»، همان، سال ۷، ش ۷ـ۹ (مهر ـ آذر ۱۳۲۲)؛ همو، «دامپزشکی در دورة کنونی و تأسیس مجدد دانشگاه دامپزشکی»، همان، سال۱۰، ش ۱ـ۶ (]فروردین ـ شهریور[ ۱۳۲۵)؛ بلینوس، سرّالخلیقة و صنعة الطبیعة: کتاب العلل، چاپ اورسولا وایسر، حلب ۱۹۷۹؛ میرعثمان علی خان بهادر، فهرست کتب عربی و فارسی و اردو مخزونه کتب خانه آصفیه سرکار عالی، ج ۴، حیدرآباد، دکن ۱۳۵۵؛ ابراهیم پورداود، فرهنگ ایران باستان، بخش ۱، تهران ۱۳۵۶ش؛ همو، هرمزدنامه، تهران ۱۳۳۱ش؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران ۱۳۶۱ش؛ حسن تاجبخش، تاریخ دامپزشکی و پزشکی ایران، تهران ۱۳۷۲ـ۱۳۷۵ش؛ کامی آلفونس تره زل، یاداشتهای ژنرال تره زل در سفر به ایران راجع بسالهای ۱۷۸۰ـ۱۸۱۲ میلادی، چاپ ژ.ب. دوما، ترجمة عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۶۱ش؛ عمروبن بحر جاحظ، کتاب الحیوان، چاپ عبدالسلام محمد هارون، مصر ?]۱۳۸۵ـ۱۳۸۹/ ۱۹۶۵ـ ۱۹۶۹[، چاپ افست بیروت ]بی تا.[؛ حبیب افندی شیحا، «البیطرة عندالعرب»، المشرق، سال ۱، ش ۱۵ و ش۲۰ (۱۸۹۸)؛ محمدمؤمن بن محمدزمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۷، چاپ افست ۱۳۷۸؛ حمزة بن حسین حمزه اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء علیهم الصلاة والسلام، بیروت: دارمکتبة الحیاة، ]بی تا.[؛ حمورابی، شاه بابل، قانون نامه حمورابی، ]برگردان از ترجمه انگلیسی از[ کامیار عبدی، تهران ۱۳۷۳ش؛ جلال خالقی مطلق، «از شاهنامه تا خداینامه: جستاری دربارة مآخذ مستقیم و غیرمستقیم شاهنامه»، نامة ایران باستان، سال ۷، ش ۱ و ۲ (۱۳۸۶ش)؛ دانشگاه تهران. دانشکده دامپزشکی، راهنمای دانشکدة دامپزشکی، تهران ۱۳۳۴ش؛ تورج دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ترجمة مرتضی ثاقب فر، تهران ۱۳۸۳ش؛ محمدبن ایوب دُنیسری، نوادر التبادر لتحفة البهادر، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران ?]۱۳۵۰ش[؛ ویلیام جیمز دورانت، تاریخ تمدن، ج ۲:یونان باستان، ترجمة امیرحسین آریان پور، فتح اللّه مجتبائی و هوشنگ پیرنظر، تهران ۱۳۸۲ش؛ دوفَرَس نامه منثور و منظوم در شناخت نژاد و پرورش و بیماریها و درمان اسب، چاپ علی سلطانی گردفرامرزی، تهران: دانشگاه مک گیل، مؤسسة مطالعات اسلامی با همکاری دانشگاه تهران، ۱۳۶۶ش؛ دهخدا؛ پدانیوس دیوسکوریدس، هیولی الطب فی الحشائش و السموم، ترجمة اِصْطِفَن بن بَسیل و اصلاح حنین بن اسحاق، چاپ سزار ا. دوبلر و الیاس تِرِس، تطوان ۱۹۵۲؛ محمدهاشم رستم الحکما، رستم التواریخ، چاپ محمد مشیری، تهران ۱۳۴۸ش؛ محسن روستایی، تاریخ طب و طبابت در ایران: از عهد قاجار تا پایان عصر رضاشاه به روایت اسناد، تهران ۱۳۸۲ش؛ کالین رونان، تاریخ علم کمبریج، ترجمة حسن افشار، تهران ۱۳۶۶ش؛ زردشت بهرام پژدو، زراتشت نامه، از روی نسخة مصحح فردریک روزنبرگ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ]۱۳۳۸ش[؛ زکی محمد حسن، اطلس الفنون الزخرفیة والتصاویر الاسلامیة، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ محمودبن عمر زمخشری، پیشرو ادب، یا، مقدمة الادب، چاپ محمدکاظم امام، تهران ۱۳۴۲ـ۱۳۴۳ش؛ شمس الدین بن خالد سامی، قاموس ترکی، چاپ احمد جودت، استانبول ۱۳۱۷ـ ۱۳۱۸؛ فضل اللّه شرف الدین قزوینی، المعجم فی آثار ملوک العجم، چاپ احمد فتوحی نسب، تهران ۱۳۸۳ش؛ رمضان ششن، جواد ایزگی، و جمیل آقپنار، فهرس مخطوطات مکتبة کوپریلی، استانبول ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ عبدالرحمان بن نصر شیزری، کتاب نهایة الرتبة فی طلب الحسبة، چاپ سیدبازعرینی، بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ محمدبن محمد صاحب تاج الدین، کتاب البیطرة، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة سلیمانیة استانبول، مجموعة فاتح، ج ۱، ش ۳۶۰۸، ج ۲، ش ۳۶۰۹، فرانکفورت ۱۴۰۵/۱۹۸۴؛ محمد صدرهاشمی، تاریخ جراید و مجلات ایران، اصفهان ۱۳۶۳ـ۱۳۶۴ش؛ احمدبن مصطفی طاشکوپری زاده، مفتاح السعادة و مصباح السیادة، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵؛ خدایارخان عباسی، ]قوانین الصیاد[، چاپ داگلاس کریون فیلات، کلکته ۱۹۰۸؛ کیکاوس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش؛ غطریف بن قدامه غسانی، کتاب ضواری الطیر، چاپ عکسی از نسخة خطی کتابخانة طوپقاپیسرای استانبول، مجموعة احمد ثالث، ش۲۰۹۹، فرانکفورت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ محمدبن عمر فخررازی، جامع العلوم، ]بمبئی ۱۳۲۳[؛ محمدبن منصور فخرمدبر، آداب الحرب و الشجاعة، چاپ احمد سهیلی خوانساری، تهران ۱۳۴۶ش؛ قدامة بن جعفر، الخراج و صناعة الکتابة، چاپ محمدحسین زبیدی، بغداد ۱۹۸۱؛ کاسیانوس باسوس، ورزنامه، چاپ حسن عاطفی، تهران ۱۳۸۸ش؛ ولادیمیر گریگوریویچ لوکونین، تمدن ایران ساسانی: ایران در سده های سوم تا پنجم میلادی، ترجمة عنایت اللّه رضا، تهران ۱۳۶۵ش؛ حسین محبوبی اردکانی، تاریخ تحول دانشگاه تهران و مؤسسات عالی آموزشی ایران در عصر خجسته پهلوی، تهران ۱۳۵۰ش؛ احمد منزوی، فهرستواره کتابهای فارسی، تهران ۱۳۷۴ش ـ ؛ میرزارفیعا، دستورالملوک میرزارفیعا، به کوشش و تصحیح محمداسماعیل مارچینکوفسکی، ترجمة علی کردآبادی، تهران ۱۳۸۵ش؛ محمدحسین میمندی نژاد، تاریخ دامپزشکی، قسمت ۱، تهران ۱۳۳۷ش؛ علی بن احمد نَسَوی، بازنامه، چاپ علی غروی، تهران ۱۳۵۴ش؛ علی نقی نصیری، القاب و مواجب دوره سلاطین صفویه، چاپ یوسف رحیم لو، مشهد ۱۳۷۲ش؛ هروی؛ هزار و یک شب، ترجمه عبداللطیف طسوجی تبریزی، تهران: هرمس، ۱۳۸۳ش؛ یعقوبی، البلدان؛Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden ۱۹۴۳-۱۹۴۹, Supplementband, ۱۹۳۷-۱۹۴۲; Cassell&#۳۹;s Spanish-English, English-Spanish dictionary, Completely revised by Anthony Gooch and Angel Garcia de Paredes, New York: MacMillan, ۱۹۷۸; Jaen Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l&#۳۹;Orient, ed. L. Langlés, Paris ۱۸۱۱; Arthur Emanuel Christensen, L&#۳۹;Iran sous les Sassanides, Osnabrück ۱۹۷۱; Willene B. Clark, A medieval book of beasts: the second- family bestiary: commentary, art, text and translation, Woodbridge ۲۰۰۶; EI۱, s.v. "Baitār" (by J. Hell); EI۲, s.vv. "Baytār" (by M. Plessner), "Ibn Hudhayl"(by F. Viré), "Ibn al-Mundhir" (by J. Ruska-[F.Viré]); Herodotus, The history of Herodotus, tr. George Rawlinson, Chicago ۱۹۵۲; Ibn `Awwām, Le livre de l&#۳۹;agriculture d&#۳۹;Ibn-al-Awam (Kitabal-Felahah), tr. J.- J. Clément-Mullet, Paris ۱۸۶۴-۱۸۶۷, repr. Tunis ۱۹۸۳; Abraham Valentine Williams Jackson, Zoroastrian , studies: the Iranian religion and various monographs, New York ۱۹۶۵; Anne McCabe, A Byzantine encyclopaedia of horse medicine: the sources, compilation, and transmission of the Hippiatrica, Oxford ۲۰۰۷; James Edward McClellan and Harold Dorn, Science and technology in world history: an introduction, Baltimore ۲۰۰۶; Mirza Rafi`ā, Dastur al-moluk: a Safavid state manual, translated from the Persian by Willem Floor and Mohammad H. Faghfoory, with commentary by Willem Floor, Costa Mesa, Calif. ۲۰۰۷; Pahlavi texts, tr. E.W. West, pt.۴, in The sacred books of the East, ed. F. Max Müller, vol.۳۷, Patna: Motilal Banarsidass, ۱۹۶۵; Wilhelm Pertsch, Die arabischen Handschriften der Herzoglichen Bibliothek zu Gotha, vol.۴, Gotha [n.d.]; Plinius/ Pliny [the Elder], Natural history, with an English translation, vol.۵, tr. H. Rackham, Cambridge, Mass. ۱۹۷۱; M.A. Samad and M. U. Ahmed, "History and scope of veterinary medicine", Bangladesh journal of veterinary medicine, vol.۱, no.۱ (۲۰۰۳); Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums, Leiden ۱۹۶۷- ;Jean-Baptiste Tavernier, Voyages en Perse et description de ce royaume, Paris ۱۹۳۰; TDVİA, s.vv. "Baytâr" (by Beşşâr el-Melâzî), "Baytarlik" (by Kasim Kirbiyik); The Zend-Avesta, pt.۱: the Vendîdîd, tr. James Darmesteter, in The Sacred books of the East, ed. F. Max Müller, vol.۴, Oxford: Clarendon Press, ۱۸۹۵, pt.۳: The Yasna, Visparad, Afrînagîn, Gâhs, and miscellaneous fragments, tr. L. H. Mills, in ibid, vol.۳۱, ۱۸۸۷.