داماد ابراهیمپاشا نِوْشهرلی (نوشهری)، صدراعظم عثمانی در نیمه اول قرن دوازدهم. وی در حدود 1073 در قریه موشْقَره (بعداً نِوشَهِر به معنای نوشهر)، در ایالت قرهمان، به دنیا آمد (رفیق ، ص 14؛ د.ا.ترک، ج 9، ص 234). در 1100، به واسطة یکی از بستگانش که از کارکنان دربار بود، در قسمتهای مختلف قصر خدمت کرد و تا منصب کاتب اوقاف قصر ارتقا یافت. ابراهیم افندی نوشهرلی، سپس در دورة سلطنت مصطفی دوم (ﺣک : 1106ـ1115)، به محل استقرار وی در کاخ ادرنه منتقل شد (د.ا.د.ترک، ذیل مادّه). در آنجا، کارگزار معتمد و محرم اسرار شاهزاده احمد (بعداً احمد سوم) شد (سامی، ذیل «ابراهیم افندی»؛ دلاورزاده، ص 30). با خلع مصطفی از سلطنت در نتیجه شورش در ادرنه در 1115، احمد سوم به سلطنت رسید (← د.ا.د.ترک، ذیل ası"‘"Edirne Vak).ابراهیم افندی همراه سلطان جدید به استانبول رفت (سامی؛ دلاورزاده، همانجاها؛ اوزون چارشیلی ، ج 4، بخش 2، ص 311) و مشاور ویژه سلطان شد. وی پیشنهادهای مکرر انتصاب به مقام وزارت را نپذیرفت و مدتی بعد، به علت رقابت و حسادت صدراعظم چورلیلی علیپاشا*، با سِمَتِ حسابرس اوقاف از استانبول دور شد و سپس اموالش مصادره و به ادرنه تبعید گردید (← سامی، همانجا؛ دلاورزاده، ص 30ـ31). با این حال، در لشکرکشی صدراعظم جدید، داماد علیپاشا، به موره در 1127، صدراعظم وی را با خود برد و مسئولیتهای مهمی به او داد. در 1128 نیز با کشته شدن صدراعظم و شکست سپاهیان عثمانی در وارادین/ پترووارادین (← اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 120ـ121)، ابراهیم افندی از پراکندگی ارتش عثمانی جلوگیری کرد. پس از آن سلطاناحمد او را نزد خود نگه داشت و اندکی بعد، به منصب روزنامهچی و میرآخوری اول و سپس با رتبه وزارت دوم به قائممقامی رکاب همایونی ارتقا یافت (شوال 1128) و لقب پاشا گرفت. همچنین، سلطان به پیشنهاد او در خصوص صلح با اروپا عمل کرد (دلاورزاده، ص 31؛ اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 2، ص 311ـ312؛ دانشمند ، ج 4، ص 9ـ10) و دخترش فاطمهسلطان را به عقد وی درآورد (دانشمند، ج 4، ص 11).وقتی دوباره به داماد ابراهیمپاشا، پیشنهادِ صدارت شد از آن سر باز زد و نخواست در رأس حکومت کشوری قرار گیرد که در حال جنگ بود (← د.ا.د.ترک، همانجا)، اما محمدپاشا توقیعی (نشانجی)، یکی از رجال تحت حمایت خود، را در 1129 به صدارت رساند (← اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 2، ص 308ـ 310). ابراهیمپاشا سرانجام هنگامی که موفق شد حمایت تمام عناصر جنگطلب را جلب کند (شاو ، ج 1، ص 232) و با پذیرفتهشدن ترک مخاصمه بین طرفین جنگ در 1130 (د.ا.ترک، همانجا)، مقام صدارت را در جمادیالآخره آن سال پذیرفت و در 22 شعبان، معاهدة صلح با اتریش و ونیز را در شهر پاساروفچه امضا کرد (← پاساروفچه*). داماد ابراهیمپاشا بسیار صلحطلب بود و در پی بازپس گرفتن سرزمینهای از دست رفته نبود. او به دنبال حل مسائل مالی و اصلاحات اداری بود (د.ا.د.ترک، ذیل مادّه). با اقدامات وی از قبیل کاهش شمار ینیچریها و بعضی کارمندان حکومتی که در ادارات حضور فعال نداشتند، پس گرفتن تیمار (اقطاع)هایی که صاحبانشان خدمات لازم را برای دولت انجام نمیدادند، لغو معافیت مالیاتی بعضی جاها، افزودن مالیات بر اصناف کوچک و عوارض گمرکی بعضی کالاها، ضمن آنکه کسری بودجه بهسرعت برطرف گردید، خزانة دولت بسیار غنی شد (← همانجا؛ دلاورزاده، ص 33؛ شاو، ج 1، ص 238). ابراهیمپاشا این درآمدها را صرف عمران و آبادانی بهویژه در استانبول و زادگاهش کرد (← اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 147، 156ـ157، بخش 2، ص 314ـ315؛ شاو، ج 1، ص 203؛ د.ا.د.ترک، همانجا).نخستین سالهای پس از انعقاد پیمان پاساروفچه دورة صلح بود و داماد ابراهیمپاشا بر آن بود، در حد امکان، مناسبات خارجی صلحآمیزی، بهویژه با کشورهای اروپایی، داشته باشد (← اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 148ـ151، 170ـ 171؛ یورگا ، ج 4، ص 295؛ لاکهارت ، ص 213ـ214). در دورة صدارت دوازده ساله وی که به دوران لاله مشهور شد، تأثیرپذیری از مظاهر تمدنی غرب به شکل توجه به تجملگرایی و تقلید از سبک زندگی اروپاییان در عثمانی رایج شد که روآوردن به پرورش گل لاله نمادی از آن بود (← اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 148، 168ـ169، بخش 2، ص 312؛ د.ا.د.ترک، ذیل "Lale Devri"؛ نیز ← لاله*، دوره). در دوران صدارت ابراهیمپاشا، عثمانیان نخستینبار به طور جدّی برتری غرب را پذیرفتند و از هر نظر به پیشرفتهای اروپاییان توجه کردند (← اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 2، ص 313، 522). ابراهیمپاشا افراد متفکر، معتدل، قدرشناس و قابل را در رأس کارهای دولتی قرار داد و امور فرهنگی، علمی، هنری و اقتصادی را ارتقا بخشید. او در حمایت از علما، ایجاد نهضت ترجمه آثار ارزنده بهویژه عربی و فارسی و تأسیس نخستین چاپخانة ترکی در استانبول در 1140 تلاش جدّی کرد (همان، ج 4، بخش 1، ص 161؛ نیز ← ترجمه*؛ برای توضیحات مفصّل و نمونههایی از کتابهای متعددی که در این چاپخانه به همت ابراهیمپاشا به چاپ رسید ← اوزونچارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 161ـ162، بخش 2، ص 513ـ539، 610؛ نیز ← چاپ و چاپخانه*، بخش4: در ترکیه). همچنین، در خدمات دیگری چون تقویت صنایع ملی نیز بسیار کوشید (← اوزونچارشیلی، ج 4، بخش 2، ص 313، 564، 570، 574ـ576).دوران صلح با تحولاتی که در ایران به وجود آمد، نتوانست ادامه یابد. با رسیدن اخبار تشدید بحران ناشی از قیام افغانها برضد حکومت در حال اضمحلال صفوی، پای عثمانی خواهناخواه به جنگ در ایران کشانده شد (لاکهارت، ص 216ـ218). در 1134 تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از سرایت اغتشاشات ایران به مرزهای دولت عثمانی، شهرهایی مثل ایروان، تبریز، گنجه، تفلیس و برخی قلعهها پس گرفته شود (← ریاحی، ص 57ـ58؛ امهجان، ص 59ـ60).پیشروی نیروهای عثمانی در اراضی ایران به اختلاف بین عثمانی و روسیه، که چشم طمع به ایران داشت، دامن زد. موفقیت ابراهیمپاشا در جلوگیری از جنگ عثمانیها با روسیه و امضای مقاسمهنامه 1136 درخصوص تقسیم ایالات غربی ایران بین روسیه و عثمانی (← یورگا، ج 4، ص 334؛ چنار، ص 304)، موجب مدح شاعران آن زمان از وی شد؛ اما مخالفت افغانها و بروز جنگ بین عثمانیان و آنان در 1139 و شکست غیرمنتظره عثمانیان، ابراهیمپاشا را در موقعیت ناگواری قرار داد و عاقبت در 1143، وی را با شورش معروف پاترونا خلیل* مواجه ساخت (← امهجان، همانجا؛ مهدوی، ص150ـ151). این شورش تا آنجا بالا گرفت که احمد سوم، با همة علاقهاش به داماد ابراهیمپاشا در 18 ربیعالاول 1143 فرمان قتل او را داد و جسدش را نیز به شورشیان سپرد. با این همه، احمد سوم نیز ناچار به کنارهگیری از سلطنت شد (د.ا.د.ترک، ذیل مادّه).داماد ابراهیمپاشا شاعر، خوشنویس، آهنگساز، علاقهمند به مطالعه بهویژه تاریخ، و حامی هنروران و ادیبان و مورخان بود (← دلاورزاده، ص 34؛ اوزون چارشیلی، ج 4، بخش 1، ص 152). او از شاعران و مؤلفانی چون سید وهبی*، سلیمان نحیفی*، احمد نیلی، احمد ندیم*، محمد راشد مورخ و عثمانزاده* تائب حمایت کرد (اوزون چارشیلی، همانجا). به همت وی، یک هیئت علمی 32 نفری متشکل از صاحبقلمان برای ترجمة اثر 24 جلدی عینی (عِقْدُالجُمان فی تاریخ اهل زمان) در 1138 تشکیل گردید (همان، ج 4، بخش 1، ص 152ـ 153؛ د.ا.د.ترک، همانجا). او سفیرانی را که به کشورهای اروپایی میفرستاد، موظف میکرد گزارشهایی دربارة مسائل سیاسی و اوضاع اجتماعی و فرهنگی و دستاوردهای تمدنی محل مأموریت خود تهیه کنند (← شاو، ج 1، ص 233).داماد ابراهیمپاشا تجددطلبی اروپایی و نوآوریهای اجتماعی و فرهنگی خود را ــ که براساس رابطة دو سویه با غرب، تلاش برای کسب دانش غربی و توجه به مظاهر تمدن غربی پایهریزی شده بودــ بدون در نظر گرفتن شرایط اجتماعی و ظرفیت فکری مردم زمان خود به اجرا درآورد و واکنش آنها را برانگیخت (← جودتپاشا، ج 1، ص 64ـ68؛ د.ا.د.ترک، همانجا). بسیاری از مورخان صلحطلبی و تدابیر او را تحسین کردهاند (جودتپاشا، ج 1، ص 61ـ62). برخی نیز به او و احمد سوم انتقادات بسیاری کردهاند (← همان، ج 1، ص 61ـ65؛ رفعت، ج 1، ص 21).با این حال، با توجه به روند وقایع در دو سده متعاقب این دوره و پیروی همة سلاطین بعدی از روش احمد سوم (← ایپشیرلی، ص 215ـ219) و تشکیل ارتشی با شیوة اروپایی به جای ینیچری*ها (د.ا.د.ترک، ذیل "Mahmud II") تا برچیده شدن خلافت عثمانی و تشکیل نظام جمهوری ترکیه (لاموش، مقدمة رنهپنیون، ص 5ـ6)، میتوان عقبنشینیها و صلحجویی و تجددطلبی عثمانیان در دوران احمد سوم و ابراهیمپاشا را نقطه عطف بلوغ سیاسی عثمانیان تلقی کرد (← همان، ص 123ـ401، مقدمة پنیون، ص 3).منابع : احمد جودتپاشا، تاریخ جودت، استانبول 1309؛ عمرافندی دلاورزاده، حدیقة الوزرا ذیلی، در احمد تائب عثمانزاده، حدیقةالوزرا، استانبول 1271، چاپ افست فرایبورگ 1969؛ احمد رفعت، لغات تاریخیه و جغرافیه، استانبول 1299ـ1300؛ محمدامین ریاحی، سفارتنامههای ایران: گزارشهای مسافرت و مأموریت سفیران عثمانی در ایران، تهران 1368ش؛ شمسالدینبن خالد سامی، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/1889ـ1898؛ لئون لاموش، تاریخ ترکیه، ترجمة سعیدنفیسی، تهران 1316ش؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ دوم جهانی (1500ـ 1945)، تهران 1364ش؛Hüseyin Ç(nar, "Osmanlılar ve dünya (1600-1800)", in Tarih el kitab: Selçuklular'dan bugüne, ed. Ahmet Nezihi Turan, Ankara: Grafiker Yayınları, 2004; İsmail Hami , İstanbul Danişmend, İzahl Osmanl tarihi kronolojisi 1971-1972; Feridun Emecen, "Osmanlı siyasi tarihi. I: kuruluştan küçük kaynarca'ya", in Osmanl devleti tarihi, ed. Ekmeleddin İhsanoğlu, vol.1, İstanbul: Feza Gazetecilik, 1999; Nicolae Iorga, Osmanl imparatorluğu , tr. Nilüfer Epçeli, İstanbul 2005; Mehmet I