خلفیه

معرف

نام دو فرقه از خوارج، یکی پیروان خَلَف خارجی و دیگری پیروان خلف‌بن السَمح
متن
خَلَفیه، نام دو فرقه از خوارج، یکی پیروان خَلَف خارجی و دیگری پیروان خلف‌بن السَمح.فرقه نخست، از خوارج کرمان و مَکْران/ مُکران بوده‌اند. در بیشتر کتب ملل و نحل، اشاره‌ای به زمان شکل‌گیری این فرقه نشده، ولی ظاهرآ حوالی 179 یا 181 بوده است. نام پیشوای آنان در منابع، خَلَف آمده است (برای نمونه رجوع کنید به اشعری، ص 93؛ اسفراینی، ص 32؛ شهرستانی، قسم 1، ص 117؛ تاریخ سیستان، ص 156؛ مادلونگ ، ص 65). بغدادی (ص 59)، نام اصلی خلف را مسعودبن قیس نوشته، ولی مادلونگ (همانجا) مسعود را جانشین خلف دانسته است که درست به نظر نمی‌رسد (رجوع کنید به ادامه مقاله). ابوالمعالی (ص 35) از یکی از فرق زیدیه به نام خَلَفیه سخن گفته که با خَلَفیّه خوارج تشابه اسمی دارد و پیشوای آنان خَلَف‌بن عبدالصمد است (رجوع کنید به اقبال آشتیانی، ص 255؛ نیز برای آگاهی از فرقه دیگری به نام خلفیه، همانجا).منابع ملل و نحل، فرقه خلفیه (پیروان خلف خارجی) را منشعب از عجارده* دانسته و علت جدایی آن را از دیگر فرقه‌های عجارده، اختلاف‌نظر تعدادی از آنان، به‌ویژه شعیب و میمون، در مسئله قَدَر ذکر کرده‌اند. به اعتقاد شعیب، هیچ امری محقق نمی‌شود مگر اینکه خدا بخواهد، و میمون علاوه بر خواست خدا، به تأثیر اراده انسان در تحقق افعال (قَدَر) نیز معتقد بود. خلف ابتدا در این مسئله، پیرو نظر میمون و قائل به قدر بود، اما بعد از مدتی قول اهل سنّت را در مسئله قدر، مشیّت و استطاعت پذیرفت. خوارج کرمان و مکران در این اعتقاد از او پیروی می‌کردند (برای نمونه رجوع کنید به اشعری، همانجا؛ بغدادی، ص 57؛ اسفراینی، همانجا). در این میان حمزیه، که همچنان در غالب عقاید خود پیرو میمون بودند، به مخالفت با خلفیه پرداختند.نزاع رهبران این دو گروه (حمزه و خلف) بر سر استحقاق ریاست، عدم اعتقاد خلفیه به مسئله قدر، و به‌ویژه نسبت دادن تناقض‌گویی به حمزیه از طرف خلفیه، از جمله علل بروز درگیری و اختلاف میان این دو فرقه ذکر شده است. از نظر خلفیه نکته تناقض‌آمیز در عقیده حمزیه به قدر، این بود که از طرفی می‌گفتند خداوند بندگانش را به‌واسطه کارهایی که خود بر آنان مقدر کرده است یا کارهایی که انجام نداده‌اند، عذاب نمی‌کند، زیرا اگر چنین کند، ظالم است. از طرف دیگر همچون ازارقه معتقد بودند خداوند، فرزندانِ مخالفان آنان و مشرکان را، با اینکه گناهی نکرده‌اند و ترک واجب یا عمل حرامی را مرتکب نشده‌اند، عذاب خواهد کرد (رجوع کنید به بغدادی، همانجا؛ تبصرة‌العوام، ص 38؛ شهرستانی، قسم 1، ص 116ـ117؛ شَمَری، ص 152). عاقبت در جنگی که در شهر کرمان بین این دو فرقه رخ داد، حمزیه تعداد زیادی از خلفیه را کشتند و به اموال آنان آسیب رساندند. در این جنگ پیشوای خلفیه، مسعودبن قیس، گریخت و در راه هنگام عبور از رودی غرق شد. پیروانش در مرگ وی شک کردند و منتظرِ او ماندند، زیرا معتقد بودند که در هنگام جنگ با دشمنان حتمآ باید امامشان حضور داشته باشد، به همین دلیل پس از مفقودشدن پیشوایشان به کلی از جنگیدن منصرف شدند (رجوع کنید به بغدادی، همانجا؛ اسفراینی، ص 32ـ33). از دیگر اعتقادات خلفیه این بود که در مسئله تقدیر، خیر و شر اعمال را به خدا نسبت می‌دادند (شهرستانی، قسم 1، ص 117؛ عضدالدین ایجی، ص 426؛ قس فخررازی، 1340ش، ص 114؛ همو، 1407، ص 53).دومین فرقه خلفیه، از شاخه‌های اباضیه* و منسوب به خلف‌بن السمْح‌بن ابی‌الخطاب عبدالاعلی المَعافری است. این فرقه در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم، در زمان حکومت اباضی آل‌رستم، عبدالوهاب‌بن عبدالرحمان‌بن رستم ظهور کرد و ظاهرآ مبنای تشکیل آن، بیشتر سیاسی بود تا اعتقادی (رجوع کنید به صابر عبدالرحمان طُعَیمه، ص 59؛ بارونی، ص 45ـ 46). پدرِ خلف، سمح‌بن عبدالاعلی معافری، از طرف عبدالوهاب‌بن عبدالرحمان وزیر و حاکم منطقه کوههای نَفوسه تا سواحل طرابلس و قابس و فرمان‌بردار او بود (رجوع کنید به ورجلانی، ص 118ـ119؛ درجینی، ج 1، ص 67؛ علی یحیی معمر، ص 271). به‌سبب حسن رفتار سمح در دوره حکومتش، مردم پسرش خلف را به جانشینی‌اش برگزیدند و سپس طی نامه‌ای این امر را به اطلاع عبدالوهاب رساندند. عبدالوهاب مخالفت کرد. مردم نامه دیگری برای عبدالوهاب فرستادند و خواستند جانشینی خلف را تأیید کند، ولی عبدالوهاب طی دو نامه، یکی خطاب به مردم و دیگری برای خلف، نوشت که از جانب خدا مجاز به تأیید خلف نیست. از سوی دیگر عده‌ای را مأمور کرد تا به نزد خلف بروند و چنانچه خلف حکم او را پذیرفت و از حکومت کناره گرفت، وی را ابقا و در غیر این صورت عزل کنند. نمایندگان عبدالوهاب با دیدن اعتراض خلف به حکم عبدالوهاب، نامه عزلش را به او دادند. خلف سرپیچی کرد و پیروانش با این استدلال که عبدالوهاب در منطقه‌ای غیر از منطقه آنان زندگی می‌کند و مناسباتی جز اقرار به امامت عبدالوهاب بین آنان وجود ندارد، امامت او را رد و خلف را امام خود اعلام کردند و بدین‌ترتیب فرقه خلفیه از دل اباضیه متولد شد (ورجلانی، ص 119ـ122؛ درجینی، ج 1، ص 68ـ70؛ شماخی، ج 1، ص 156ـ157).بعدها اختلاف بین پیروان خلف و عبدالوهاب شدت گرفت و سرانجام در زمان افلح، فرزند عبدالوهاب، به جنگهایی میانِ خلف و حاکم جبل، انجامید. این درگیریها پیوسته ادامه داشت تا اینکه در 211 یا 221 خلف مغلوب شد و مدتی بعد در انزوا درگذشت. از تاریخ دقیق مرگ وی اطلاعی در دست نیست (رجوع کنید به ورجلانی، ص 126ـ137؛ درجینی، ج 1، ص 72ـ76؛ شماخی، ج 1، ص 159ـ163؛ صابر عبدالرحمان طعیمه، ص 59ـ60).خلف و پیروانش به‌سبب جنگهای پی در پی از مباحث اعتقادی و فقهی بازماندند و نتوانستند مانند دیگر فرقه‌های اباضیه، از جمله نُکّاریه و نفاکیه، نظامی فقهی و اعتقادی تدوین کنند (رجوع کنید به صابر عبدالرحمان طعیمه، ص60ـ61؛ علی یحیی معمر، ص 271ـ272، 278). به همین سبب برخی خلفیه را فرقه‌ای کلامی نمی‌دانند و خلف را نیز امام به شمار نمی‌آورند (رجوع کنید به علی یحیی معمر، ص 272؛ بارونی، ص 46). صابر عبدالرحمان طعیمه (همانجا) این نظر را رد و برای اثبات سخن خود چنین استدلال کرده است که به گفته بارونی (ص 45ـ 46)، نیروهای خلف چهل هزار نفر بوده‌اند و جمع کردن چنین گروهی باید بر پایه‌های اعتقادی و مذهبی قوی استوار باشد تا مردم در پیروی از آنها بر سلطان خروج کنند. به هر حال درباره عقاید خلفیه چیزی ثبت نشده و این امر خود سؤال‌برانگیز است. خلفیه تا مدتها بعد از سرکوبی به حیات خود ادامه دادند (ورجلانی، ص136؛ درجینی، ج1، ص76ـ77؛ بارونی، ص 46).منابع : محمدبن عبیداللّه ابوالمعالی، بیان‌الادیان، چاپ هاشم رضی، تهران 1342ش؛ شهفور بن طاهر اسفراینی، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالکین، چاپ محمدزاهد کوثری، قاهره 1359/1940؛ علی‌بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن 1400/1980؛ عباس اقبال آشتیانی، خاندان نوبختی، تهران 1311ش؛ سلیمان بارونی، مختصر تاریخ الاباضیة، السیب، عُمان 1423/2003؛ عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمدزاهد کوثری، ]قاهره[ 1367/1948؛ تاریخ سیستان، چاپ محمدتقی بهار، تهران: زوار، ?]1314ش[؛ تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی‌بن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران : اساطیر، 1364ش؛ احمدبن سعید درجینی، کتاب طبقات‌المشائخ بالمغرب، چاپ ابراهیم طَلّای، الجزایر ?] 1394/ 1974[؛ احمدبن سعید شماخی، کتاب السیر، چاپ احمدبن سعود سیابی، مسقط 1407/1987؛ حبیب طاهر شَمَّری، الخوارج: اصول و عقائد، مشهد 1415؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، چاپ محمدبن فتح‌اللّه بدران، قاهره ?] 1375/ 1956[، چاپ افست قم 1364ش؛ صابر عبدالرحمان طُعَیمه، الاباضیة: عقیدةً و مذهباً، بیروت 1406/1986؛ عبدالرحمان‌بن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علم الکلام، بیروت: عالم‌الکتب، ]بی‌تا.[؛ علی یحیی معمر، الاباضیة بین الفرق الاسلامیة عند کُتّاب المقالات فی القدیم و الحدیث، ]قاهره ? 1972[؛ محمدبن عمر فخررازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، چاپ محمد معتصم‌باللّه بغدادی، بیروت 1407/1986؛ همو، کتاب الفرق فی احوال المسلمین و المشرکین، در چهارده رساله، ترجمه و تصحیح و مقدمه و تراجم احوال ]از[ محمدباقر سبزواری، تهران : دانشگاه تهران، 1340ش؛ یحیی‌بن ابوبکر ورجلانی، کتاب سیرالائمة و اخبارهم، المعروف بتاریخ ابی‌زکریاء، چاپ اسماعیل عربی، ]بیروت [1402/1982؛Wilferd Madelung, Religious trends in early Islamic Iran, Albany, N.Y. 1988.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 16
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده