خلأ، اصطلاحی فلسفی و کلامی و در مقابل ملأ. خلأ یا فراغ در لغت به مکان و فضایی اطلاق میشود که چیزی یا کسی در آن نباشد و ضد آن، ملأ، به معنای پُر، سرشار، آکنده و انباشته است (صلیبا، ذیل واژه؛ سجادی، ص 310ـ311، 750).بحث خلأ در فلسفه از زمان پیشسقراطیان مطرح بوده است. فلاسفه وحدتگرا، مانند پارمنیدس، خلأ را به عدم تفسیر کرده و منکر آن شدهاند و در مقابل، اتمیان همچون دموکریتوس (ذیمقراطیس*)، خلأ را به معنای مکان خالی در نظر گرفته و برای توجیه نظریه اتمی (جزء لایتجزّا*) از آن استفاده کردهاند. به نظر آنان تمایز اتمها و حرکت و تغییر و تبدل آنها مستلزم وجود خلأ است ()دایرةالمعارف فلسفه(، ذیل "Vacuum and void"). فیثاغوریان نیز خلأ را برای تمایز میان اعداد لازم میدیدند و معتقد بودند که بیرون عالم، خلأ است و از طریق دم زدن، خلأ به درون عالم راه مییابد (ارسطو، طبیعیات، 213ب). افلاطون در تیمائوس(58ب، 60ج، 80ج) منکر وجود خلأ است. اما با توجه به تعریف وی (تیمائوس، 52ب) از مکان و اینکه آن را امری ابدی و ظرف امور حادث معرفی کرده، این گرایش به وجود آمده که چنین مکانی ممکن است همان خلأ (مکان فارغ) باشد (رجوع کنید به جرجانی، ص 135؛ )دایرةالمعارف فلسفه( ذیل "Space"). ارسطو در طبیعیات (213الف، 217ب)، ضمن تعریف خلأ و عقاید معتقدان به آن، وجود خلأ به معنای مکان تهی را نفی کرده و بر عدمِ آن دلیل آورده است. پس از وی، رواقیون و اکثر فلاسفه اسلامی دلایل وی را پذیرفتهاند و وجود خلأ به معنای مذکور را باطل دانسته و در مقابل، بسیاری از متکلمان مسلمان وجود خلأ را پذیرفتهاند (تهانوی، ج 1، ص 458؛ )دایرةالمعارف فلسفه(، ذیل "Vacuum and void"). در فلسفه و کلام اسلامی، بحث خلأ عمومآ ذیل بحث مکان* مطرح شده است (برای نمونه رجوع کنید بهفارابی، 1312، ص 17؛ ابنسینا، 1405، ج 1، فن 1، ص 123ـ136؛ فخررازی، المباحثالمشرقیة، ج 1، ص 338ـ360؛ لاهیجی، 1425، ج 3، ص 237ـ258).ریشه اعتقاد به خلأ، ملاحظه مکانهای خالی و سپس پر شدن آنها به وسیله اجسام بوده است و این تصور را ایجاد کرده که پیش از هر مکانمندی باید خلأیی موجود باشد و حرکت اجسام نیز فقط از همین طریق توجیه میشود (ابوالبرکات بغدادی، ج 2، ص 44ـ45). به نظر منکران خلأ، قائل شدن به خلأ ناشی از تصرفات قوه واهمه است و در غالب موارد، از وجود هوا در مکانی که خالی فرض میشود غفلت شده است (ارسطو، طبیعیات، 213ب، 216الف؛ ابنسینا، 1381ش، ص 15).خلأ به دو معنا استعمال شده است: 1) بُعد مفروض یا همان مکان مطلق در اصطلاح متکلمان. معمولا این معنا درباره خلأِ بیرون عالم مطرح میشود و در آن، مکان با متمکّن نسبتی ندارد (خوارزمی، ص 211). 2) مکان خالی از هر چیزی که آن را اشغال کند که این مکان ممکن است بعد موجود یا موهوم یا سطح باشد. جمهور حکما، هم آنان که مکان را به سطح تعریف میکنند، مانند فارابی (همانجا) و ابنسینا (1405، ج 1، فن 1، ص 123)، منکر خلأ به هر دو معنا هستند و هم معتقدان به بعد بودن مکان، مانند خواجه نصیرالدین طوسی (رجوع کنید به علامه حلّی، 1407، ص 154ـ157) و ملاصدرا (1981، سفر2، ج 1، ص 48ـ52)، وجود بعد موهومی به نام خلأ را انکار کردهاند.متکلمان خلأ را در دو معنای خارج عالم (خلأ نامتناهی) و درون عالم (خلأ متناهی) در نظر گرفتهاند. خلأ خارج عالم بالاتر از فلک اعظم (فلک محیط رجوع کنید به فلک/ افلاک*) در نظر گرفته میشود (رجوع کنید به فخررازی، التفسیرالکبیر، ج 12، ص 150). فلاسفه این نوع خلأ را عدم محض و لاشیء دانستهاند و معتقدند بیرون عالم جسمانی، نه خلأ وجود دارد و نه ملأ (اخوانالصفا، ج 2، ص 28ـ29؛ لاهیجی، 1383ش، ص 84؛ قس فخررازی، المطالبالعالیة، ج 5، ص 115ـ117). انگیزه اعتقاد به چنین مکان موهومی، اثبات حدوثِ عالَم (رجوع کنید به حدوث و قدم*) بوده است (رجوع کنید به فخررازی، المطالبالعالیة، ج 5، ص 171ـ173؛ صدرالدین شیرازی، 1378ش، ص 226ـ227) و در مقابل، نتیجه فلسفی انکار آن، اثبات واحد بودن عالم جسمانی و نفی عوالم دیگر است (ابنسینا، 1364ش، ص 275؛ ابنرشد، ص 93). خلأِ متناهی و درونِ عالم عبارت است از فاصله بین دو جسم به نحوی که با یکدیگر تلاقی نکنند و چیزی نیز باعث تلاقی آنها نشود. قائلان به وجود چنین خلأیی از معتقدان به جزء لایتجزا به شمار میآیند (رجوع کنید بهولفسون، ص 493). گفته میشود جزء لایتجزا و خلأ برای اثبات معاد نزد متکلمان حائز اهمیت است (رجوع کنید به فخررازی، کتابالاربعین، ص 253؛ علامه حلّی، 1419، ج 1، ص 402).منکران وجود خلأ، با توجه به اقوال معتقدان به خلأ، آن را متشابه الاجزاء، فاقد جهت، انقسامناپذیر و متناهی وصف کردهاند که حرکت و سکون در آن رخ نمیدهد (برای نمونه رجوع کنید بهابنسینا، 1405، ج 1، فن 1، ص 127ـ130) اما معتقدان به وجود خلأ، در این ویژگیها با حکما اتفاقنظر ندارند (برای نمونه رجوع کنید بهفخررازی، المطالبالعالیة، ج 5، ص 171ـ176) و حتی محمدبن زکریای رازی (1372ش، ص 8ـ9) قوه جاذبه و دافعه را نیز در خلأ منظور کرده است. معتقدان به وجود چنین خلأیی دلایلی برای ادعای خود آوردهاند: 1) جدا کردن دو صفحه کاملا صیقلی و به هم چسبیده، دفعتآ، به صورتی که همه اجزای دو سطح در یک آن از سطح یکدیگر جدا شوند، مستلزم وجود خلأ در وسط دو سطح است؛ اگر چه این فضا به سرعت با هوا پر میشود. این دلیل را حجتی قوی در اثبات خلأ دانستهاند (لاهیجی، 1425، ج 3، ص 255). 2) بدون وجود خلأ حرکت مکانی امکان ندارد، زیرا اگر شیء نخست حرکت کند و شیء دوم در جای خود باشد، اجتماع دو شیء در مکان واحد رخ میدهد و این امر محال است و اگر با حرکت شیء اول، شیء دوم نیز حرکت کند، مستلزم حرکت سایر اشیاست و در این صورت، با هر حرکتی کل عالم دچار تغییر و انتقال میشود و این امر محال است. 3) اگر خلأ وجود نداشته باشد، آب و مواد غذایی به بدن گیاهان و جانوران وارد نمیشود و نمو صورت نمیگیرد. 4) توجیه تخلخل و تکاثف (یعنی افزایش و کاهش حجم، بدون ورود یا خروج چیزی به جسم*) تنها از طریق اعتقاد به وجود خلأ امکانپذیر است و با افزایش یا کاهش خلأ توجیه میشود. همچنین وجود خلأ بیشتر در اجسام متخلخل، سبب سبکی آنها و صعودشان به طرف بالا میشود (فخررازی، المطالبالعالیة، ج 5، ص 155ـ166؛ علامه حلّی، 1419، ج 1، ص 402ـ406؛ عضدالدین ایجی، ص 117ـ118). برخی از این استدلالها را قبلا حکمای یونان مطرح کرده بودند و ارسطو (طبیعیات، 213ب ـ 217ب) به آنها اشاره و آنها را نقد کرده است.معتقدان به وجود خلأ برای اثبات نظریه خود، شواهد تجربی نیز ارائه کردهاند (از جمله فرو بردن بطری خالی در آب، ریختن آب در ظرف محتوی خاکستر) که اکثر آنها مورد مناقشه منکران خلأ است (فارابی، 1985، ص 2ـ16؛ ابوریحان بیرونی و ابنسینا، ص 47ـ48؛ صدرالدین شیرازی، 1981، سفر2، ج 1، ص 52ـ55). به نظر منکران خلأ، تغییر مکانی از طریق حرکت دورانی توجیهپذیر است و به نظر آنان نبودنِ جهت در خلأ حرکت مکانی را ناممکن میسازد. علاوه بر این، تخلخل و تکاثف ممکن است به سبب تغییرات کیفی اجزای جسم یا دخول و خروج هوا باشد، نه کم و زیاد شدن خلأ (ارسطو، طبیعیات، 214الف ـ 214ب؛ ابنسینا، 1405، ج 1، فن 1، ص 145ـ147).منکران خلأ نیز دلایلی برای رد خلأ آوردهاند که از مهمترین آنها استدلالی است که براساس تفاوت حرکت جسم در خلأ و ملأ اقامه شده است. خلاصه این استدلال چنین است: سرعت حرکت اجسام در ملأ به رقیق یا غلیظ بودن واسطه و اختلاف وزن متحرک وابسته است. هر چه واسطه رقیقتر و وزن متحرک کمتر باشد، سرعت حرکت بیشتر خواهد بود. با توجه به عدم واسطه در خلأ، عبور جسم از خلأ باید بدون صرف وقت صورت گیرد؛ در حالی که حرکت بدون زمان معنا ندارد. همچنین چون در خلأ واسطهای وجود ندارد تا جسم متحرک آن را بشکافد و تقسیم کند، موجبی نخواهد بود که جسم سنگین سریعتر از شیء سبک حرکت کند. این استدلال را اول بار ارسطو (طبیعیات، 215الف ـ 216الف) در انکار خلأ مطرح کرده و اکثر حکمای اسلامی نیز آن را نقل کردهاند (رجوع کنید به ابنسینا، 1405، ج 1، فن 1، ص 130ـ131؛ علامه حلّی، 1407، ص 154؛ صدرالدین شیرازی، 1981، سفر2، ج 1، ص 51ـ52؛ سبزواری، ج 4، ص 343ـ346). بر این برهان اشکالاتی وارد است (رجوع کنید به ابوالبرکات بغدادی، ج 2، ص 62ـ63؛ فخررازی، المطالبالعالیة، ج 5، ص 173ـ175؛ نصیرالدین طوسی، ص 215ـ217).دلیل دیگر منکران خلأ، تفاوت فاصله اجسام و در نتیجه، کم و زیاد شدن خلأ بین آنها، با فرض وجود خلأ، است. به نظر آنان، اگر خلأ وجود داشته باشد، ممکن است زیادت و نقصان بپذیرد و هر چه این ویژگی را داشته باشد دارای کمیت و مقدار است و در نتیجه، قائم به مادّه و جسم خواهد بود. بنابراین، معتقدان به وجود خلأ ناچار از اعتراف به جوهر بودن خلأ و قابلیتِ داشتن ابعاد سهگانه و جواز اشاره حسی به آن هستند (ابنسینا، 1403، ج 2، ص 164ـ166؛ سهروردی، ج 2، ص 89ـ90؛ صدرالدین شیرازی، 1981، سفر2، ج 1، ص 49ـ50؛ برای ملاحظه پاسخ معتقدان به خلأ رجوع کنید به فخررازی، المطالبالعالیة، ج 5، ص 176؛ علامه حلّی، 1419، ج 1، ص 406ـ412، 420ـ429). براساس آنچه به محمدبن زکریای رازی منسوب است، وی قائل به جوهریت خلأ بوده و آن را از قدمای خمسه دانسته است (رجوع کنید به رازی، 1400، ص 191ـ216).منکران وجود خلأ، همچون معتقدان به آن، برای اثبات عقیده خود از شواهد تجربی نیز استفاده کردهاند، از جمله ریخته نشدن آب از آبدزدک یا ابزار حجامت علاوه بر این، لازمه فرض خلأ برخورد شیء متحرک در خلأ به سطح داخلی فلک است زیرا مانعی وجود ندارد، و این امر محال است (ابنسینا، 1381ش، ص 23ـ24؛ صدرالدین شیرازی، 1981، سفر2، ج 1، ص 52ـ53).منابع :ابنرشد، تهافتالتهافت، چاپ صلاحالدین هواری، صیدا 1422/2001؛ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، معالشرح لنصیرالدین طوسی و شرحالشرح لقطبالدین رازی، تهران 1403؛ همو، الشفاء، الطبیعیات، ج 1، الفنالاول: السماعالطبیعی، چاپ ابراهیم مدکور و سعید زاید، قاهره 1385/1965، چاپ افست قم 1405؛ همو، طبیعیات دانشنامه علائی، چاپ محمد مشکوة، همدان 1381ش؛ همو، النجاة منالغرق فی بحرالضلالات، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران 1364ش؛ ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فیالحکمة، حیدرآباد، دکن 1357ـ1358، چاپ افست اصفهان 1373ش؛ ابوریحان بیرونی و ابنسینا، ابوریحان بیرونی و ابنسینا: الاسئلة و الاجوبة، چاپ حسین نصر و مهدی محقق، تهران 1352ش؛ اخوانالصفا، رسائل اخوانالصفاء و خلّانالوفاء، قم 1405؛ محمد اعلیبن علی تهانوی، کتاب کشاف اصطلاحاتالفنون، چاپ محمد وجیه و دیگران، کلکته 1862، چاپ افست تهران 1967؛ علیبن محمد جرجانی، کتاب التعریفات، چاپ ابراهیم ابیاری، بیروت 1405/1985؛ محمدبن احمد خوارزمی، الحدودالفلسفیة، در المصطلحالفلسفی عندالعرب: نصوص من التراث الفلسفی فی حدودالاشیاء و رسومها، چاپ عبدالامیر اعسم، قاهره: الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1989؛ محمدبن زکریا رازی، رسائل فلسفیة، بیروت 1400/1980؛ همو، کتاب الشکوک علی جالینوس، چاپ مهدی محقق، تهران 1372ش؛ هادیبن مهدی سبزواری، شرحالمنظومة، چاپ حسن حسنزاده آملی، تهران 1416ـ1422؛ جعفر سجادی، فرهنگ علوم فلسفی و کلامی، تهران 1375ش؛ یحییبن حبش سهروردی، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج 2، چاپ هانری کوربن، تهران 1380ش؛ محمدبن ابراهیم صدرالدینشیرازی (ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیةالاربعة، بیروت 1981؛ همو، رسالة فیالحدوث (حدوثالعالم)، چاپ حسین موسویان، تهران 1378ش؛ جمیل صلیبا، المعجمالفلسفی بالالفاظ العربیة والفرنسیة و الانکلیزیة و اللاتینیة، بیروت 1414/1994؛ عبدالرحمانبن احمد عضدالدین ایجی، المواقف فی علمالکلام، بیروت: عالمالکتب، ]بیتا.[؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، کشفالمرادفی شرح تجریدالاعتقاد، چاپ حسن حسنزاده آملی، قم 1407؛ همو، نهایة المرام فیعلمالکلام، چاپ فاضل عرفان، قم 1419؛ محمدبن محمد فارابی، رسالة لابی نصرالفارابی فی الخلاء، عنی بنشرها و تصحیحها و بترجمتها من اللغة العربیة الیاللغة الترکیة و الانکلیزیة نجاتی لوغال و آیدین صاییلی، آنکارا 1985؛ همو، عیونالمسائل، چاپ سنگی دهلی ] 1312[؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، قاهره ]بیتا.[، چاپ افست تهران ]بیتا.[؛ همو، کتابالاربعینفی اصولالدین، حیدرآباد، دکن 1353؛ همو، المباحث المشرقیةفی علمالالهیات و الطبیعیات، چاپ محمد متعصمباللّه بغدادی، بیروت 1410/1990؛ همو، المطالب العالیة من العلمالالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت 1407/1987؛ عبدالرزاقبن علی لاهیجی، شوارق الالهام فی شرح تجریدالکلام، چاپ اکبر اسدعلیزاده، قم 1425ـ؛ همو، گوهرمراد، چاپ زینالعابدین قربانی لاهیجی، تهران 1383ش؛ محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المُحَصِّل، بانضمام رسائل و فوائد کلامی، چاپ عبداللّه نورانی، تهران 1359ش؛Aristoteles, The complete works of Aristotle, ed. Jonathan Barnes, Princeton, N. J. 1995; The Encyclopedia of philosophy, ed. Paul Edwards, New York: Macmillan, 1972, s.v. "Space" (by J. J. C. Smart), "Vacuum and void" (by Mary Hesse); Plato, The collected dialogues of Plato, including the letters, ed. Edith Hamilton and Huntington Cairns, [tr. Lane Cooper et al], Princeton, N. J. 1994; Harry Austryn Wolfson, The philosophy of the Kalam, Cambridge, Mass. 1976.