ختنه، سنّتی دیرین در ادیان الهی که در شریعت اسلام پذیرفته شده است.واژه ختنه از ریشه خ ت ن به معنای قطع کردن و بریدن و در کاربرد عام به معنای بریدن پوستِ بر آمده از آلت تناسلی مردان و زنان است. در متون عربی و دینی بهجای آن بیشتر واژه خِتان بهکار رفته است (رجوع کنید به خلیلبن احمد؛ ابنمنظور؛ فیروزآبادی، ذیل «ختن»). همچنین کاربرد واژه اِعذار برای ختنه مرد و زن و نیز واژه خَفْض، بهویژه در مورد ختنه زنان، رواج دارد. به کسی که ختنه نشده باشد، اَقْلَف/ اَغْلَف گفته میشود (رجوع کنید به ابناثیر؛ ابنمنظور، ذیل «ختن»، «خفض»، «غلف»، «قلف»).1) مباحث فقهی. مفهوم دقیق ختنه مردان بر پایه متون حدیثی و فقهی، عبارت است از برداشتن تمام یا بخشی از پوستی که حشفه را میپوشاند، و ختنه زنان بریدن بخشی از پوست آلت تناسلی در بالای محل خروج ادرار است (رجوع کنید به ابنادریس حلّی، ج 3، ص 481؛ نووی، المجموع، ج 1، ص 301ـ302؛ بهوتی حنبلی، ج 1، ص 93). ختنه به عنوان سنّت اجتماعی و دینی در دورههای گوناگون میان مسلمانان رواج داشته و بر اثر تداخل با آداب و رسوم متداول در میان ملتها، جزئیات آن اشکال متفاوتی یافته است (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «ختان»).سنّت ختنه در ادیان و جوامع قدیمی نیز سابقه داشته است. بنابر آنچه در تورات (رجوع کنید به سفر پیدایش، 17:1، 9ـ13) ذکر شده، حضرت ابراهیم علیهالسلام در 99 سالگی مورد خطاب الهی قرار گرفت و مأمور شد که خود و اولاد ذکور از نسل خود را به نشانه پیمان بستن با خداوند ختنه کند. این سنّت در میان یهودیان هم متداول بوده و هست و آنان ختنه نکردن را بسیار ناپسند میشمارند. شیوه ختنه و شرایط آن در شریعت یهود با احکام اسلامی آن تشابه بسیار دارد. در مسیحیت ایمان به خدا و غسل تعمید به جای ختنه نشانه پیمان الهی تلقی شده است (رجوع کنید به سفر پیدایش، :34 15ـ18؛ رومیان، 25:2ـ29، 4:3؛ د.جودائیکا، ج 4، ص730ـ734). یهودیان اغلف را نجس شمرده و از بسیاری از حقوق محروم میدانستند (رجوع کنید به ذیب، ص 52).در قرآن ختنه به صراحت ذکر نشده است، ولی احادیث و منابع تفسیری برخی آیات را اشارهکننده به آن دانستهاند. مثلا سنّتِ ابراهیمیِ ختنه از جمله مصادیق «کلمات» در آیه 124 سوره بقره، «مِلّةَ ابراهیمَ حنیفاً» در آیه 125 سوره نساء و «حنفاء» در آیه 5 سوره بیّنه به شمار رفته است (رجوع کنید به طبری؛ طوسی، التبیان؛ طبرسی، ذیل همین آیات). همچنین مراد از «صِبغةَاللّه» در آیه 138 سوره بقره به نظر برخی مفسران، شریعت الهی درباره ختنه است (رجوع کنید به طوسی، التبیان؛ طبرسی؛ ابنجوزی، ذیل آیه). همچنین در احادیث به پیشینه این سنّت دیرین و شرایط و چگونگی آن در اسلام پرداخته شده است. برخی احادیث ختنه حضرت ابراهیم را در هشتاد سالگی ذکر کردهاند (رجوع کنید به احمدبنحنبل، ج 2، ص 322؛ بخاری، ج 4، ص 111؛ قاضی نعمان، ج 1، ص 124؛ قس خطیب شربینی، ج 4، ص 203 که سنین دیگری را نقل کرده است). پارهای احادیث نخستین مختون مرد را حضرت ابراهیم و نخستین مختون زن را هاجر مادر اسماعیل علیهالسلام دانستهاند (رجوع کنید به حرّعاملی، ج 21، ص 443). بنابر برخی احادیث، پیامبر اکرم را پس از تولد، عبدالمطلب، و بر پایه برخی دیگر جبرئیل، ختنه کرد. روایاتی دیگر حاکی است که آن حضرت مختون متولد شده است (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، 1410، ج 23، ص140؛ سیوطی، ص170؛ مجلسی، ج 15، ص 274، ج 17، ص 299)؛ همچنان که بنابر احادیث، برخی پیامبران و امامان نیز ختنه شده به دنیا آمدهاند و این از ویژگیهای امام بهشمار رفته است (رجوع کنید به کلینی،ج 1، ص 388؛ ابنبابویه، 1385ـ1386، ج 2، ص 594؛ حرّعاملی، ج 21، ص 438).بر این اساس، باید ختنه را سنّتی دانست که پیش از اسلام متداول بوده و پس از آن، البته با شرایط و قیودی خاص، تداوم یافته است. با این همه، مذاهب مختلف اسلامی درباره چگونگی حکم آن اختلافنظر دارند. بهموجب فقه امامی، خودداری از ختنه بر مردان جایز نیست. حتی اگر کسی در دوران کهنسالی به دین اسلام بگرود، ختنه بر او واجب است و وجوب ختنه از ضروریات دین خوانده شده است. بر این اساس، طواف شخص ختنه ناکرده (اغلف) باطل است و نیز نمیتواند امام جماعت شود (رجوع کنید به مفید، ص 442؛ علمالهدی، ج 3، ص 39؛ طوسی، المبسوط، ج 1، ص 155؛ نجفی، ج 31، ص 263). حتی برخی بر آناند که بر پیکر شخص اغلف نمیتوان نماز میت گزارد (برای نمونه رجوع کنید به غروی تبریزی، ج 9، ص 13). البته شماری از فقیهان امامی در برخی فروض میان مقصر بودن یا نبودن شخص مزبور و میان توانایی داشتن یا نداشتن برای ختنه، تفاوت قائل شدهاند (رجوع کنید به علامه حلّی، 1412ـ1420، ج 3، ص 57، 60؛ شهید اول، ص] 270[).شافعیان و حنبلیان نیز به وجوب ختنه مردان قائلاند (رجوع کنید به نووی، المجموع، ج 1، ص300ـ301؛ ابنتیمیه، ج1، ص243ـ 244؛ نیز برای آرای دیگر در فقه شافعی رجوع کنید به نووی، المجموع، ج 1، ص300). در برابر، حنفیان و مالکیان ختنه کردن را بر مردان واجب ندانستهاند، بلکه از آنرو که ختنه را نوعی سنّت انگاشتهاند، آن را مستحب شمرده و کارهایی چون امامت جماعت را برای اغلف جایز و شهادت دادن او را پذیرفتنی دانستهاند (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، 1407، ص 612؛ ابنحجر عسقلانی، ج10، ص287؛ طوری، ج7، ص161؛ آبیازهری، ج 1، ص79).فقهای شیعه و اهل سنّت برای وجوب ختنه مردان به آیه 123 سوره نحل (اَنْ اتَّبِعْ مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً: اینکه از آیین ابراهیم که ایمان او خالص بود، پیروی کن) استناد کردهاند. آنان به استناد احادیث، مراد از روش و سنّت ابراهیم در این آیه را ختنه دانستهاند، همچنانکه در منابع فقهی به احادیث متعدد دیگر و اجماع هم استناد شده است (رجوع کنید به بیهقی، ج 8، ص 323ـ325؛ طوسی، کتابالخلاف، ج 5، ص 494ـ 495؛ ابنتیمیه، ج 1، ص 244ـ245؛ خطیب شربینی، ج 4، ص 203). به نظر مشهور فقهای امامی، زمان وجوب ختنه، هنگام بلوغ است. هرچند شماری از فقها بهوجوب ختنه بر ولیِّ کودک قائلاند، ولی مخالفان این نظر، با استناد به اصل برائت آن را بر ولیّ واجب ندانسته و احادیثی را که اولیا را به ختنه فرزندان خود ترغیب کردهاند، دالّ بر استحبابِ این کار شمردهاند (رجوع کنید به بحرانی، ج 25، ص 49، 54؛ نجفی، ج 31، ص 261ـ262)، همچنانکه اهل سنّت نیز ختنه نابالغ را بر ولیّ او مستحب دانستهاند (نووی، المجموع، ج 1، ص 302ـ303). ختّان (ختنهکننده) میتواند در برابر کار خود اجرت دریافت کند و تنها درصورتی ضامن است که مهارت کافی نداشته باشد یا در کار خود تعدی یا تفریط نماید (رجوع کنید به طوسی، کتابالخلاف، ج 3، ص 503؛ ابنقدامه، ج 6، ص120ـ121؛ علامه حلّی، 1414، ج 12، ص 185). به نظر برخی فقها، هرگاه مرد بالغ از ختنه خودداری کند، حاکم اسلامی موظف است او را به این کار وادارد (رجوع کنید به ابنادریس حلّی، ج 3، ص 481؛ نووی، روضةالطالبین، ج 7، ص 387ـ388).بیشتر مذاهب فقهی، ختنه زنان را واجب ندانسته و به استحباب آن قائلاند (رجوع کنید به طوسی، النهایة، ص 502؛ ابنقدامه، ج 1، ص70؛ نجفی، ج 31، ص 261). از جمله مستندات این فقها، احادیث و به ویژه این حدیث مشهور است که ختنه برای مردان سنّت است و برای زنان فضیلت و شرافت (الخِتانُ سنّةٌ لِلرّجال و مَکْرُمَةٌ للنّساء؛ رجوع کنید به کلینی، ج 6، ص 37؛ بیهقی، ج 8، ص 325). برخی فقها از این حدیث، وجوب ختنه بر مردان را هم استفاده کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به ابنقدامه؛ نجفی، همانجاها). در برابر، فقهای شافعی ختنه زنان را واجب شمرده و به احادیثی دیگر استناد کردهاند (برای نمونه رجوع کنید به نووی، المجموع،ج 1، ص300ـ301؛ خطیب شربینی، ج 4، ص 202). باتوجه به رواج ختنه دختران در مصر و واکنش شدید برخی مدافعان حقوق زنان، در این کشور قوانینی به تصویب رسید تا ختنه دختران را محدود سازد (رجوع کنید به ذیب، ص310ـ312).برای ختنه، قطعنظر از وجوب یا استحباب آن در مذاهب گوناگون، آدابی مستحب در احادیث و منابع فقهی ذکر شده است. مثلا فقهای شیعه و شافعی به استناد احادیث (از جمله حدیث منقول درباره ختنه امام حسن و امام حسین علیهماالسلام) ختنه را در روز هفتم ولادت نوزاد مستحب شمردهاند (رجوع کنید به بیهقی، ج 8، ص 324؛ نووی، المجموع، ج 1، ص 303؛ شهیدثانی، ج 8، ص 402ـ403)، ولی در منابع فقه حنفی زمان ختنه سالهای مختلف (از هفت تا دوازده سالگی) ذکر شده است (رجوع کنید به ابننجیم، ج 3، ص 359؛ ابنعابدین، ج 7، ص 115). برخی فقهای مالکی و حنبلی ختنه کردن در هفتمین روز تولد را، از آنرو که سنّت یهودیان بوده، مکروه شمردهاند (رجوع کنید به ابنحجر عسقلانی، ج10، ص 289؛ بهوتی حنبلی، ج 1، ص 93). همچنین در احادیث شیعی از استحباب اطعام (وَلیمه) برای ختنه و نیز خواندن دعایی مخصوص هنگام ختنه سخن به میان آمده است (رجوع کنید به ابنبابویه، 1362ش، ج 1، ص 313؛ شهیدثانی، ج 7، ص 25ـ26؛ حرّعاملی، ج 21، ص 444). در شماری از منابع فقهی، آشکار ساختن ختنه دختران با دادنِ ولیمه مستحب بهشمار نرفته یا تنها به دعوت از زنان توصیه شده است (برای نمونه رجوع کنید به خطیب شربینی، ج 3، ص 245). در منابع دیگر، به استناد احادیثی که در آنها از معمول نبودن این سنّت در زمان پیامبر اکرم سخن رفته، اصولا ولیمه دادن برای ختنه مکروه شمرده شده است (رجوع کنید به احمدبن حنبل، ج 4، ص 217؛ دسوقی، ج 2، ص 337؛ شوکانی، ج 6، ص 186).منابع : علاوه بر قرآن و کتاب مقدس؛ صالح عبدالسمیع آبیازهری، جواهرالاکلیل، بیروت: دارالمعرفة، ]بیتا.[؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، چاپ صلاحبن محمدبن عویضه، بیروت 1418/ 1997؛ ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریرالفتاوی، قم 1410ـ1411؛ ابنبابویه، عللالشرایع، نجف 1385ـ1386، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ همو، کتابالخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362ش؛ ابنتیمیه، شرحالعمدة فیالفقه، ج 1، چاپ سعودبن صالح عطیشان، ریاض 1413/1993؛ ابنجوزی، زادالمسیر فی علمالتفسیر، چاپ محمدبن عبدالرحمان عبداللّه، بیروت 1407/1987؛ ابنحجر عسقلانی، فتحالباری : شرح صحیح البخاری، بولاق 1300ـ1301، چاپ افست ]بیتا.[؛ ابنعابدین (محمدبن محمدامین)، حاشیة قرةعیون الاخبار تکملة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، در ابنعابدین (محمدامین)، حاشیة ردالمحتار علی الدر المختار: شرح تنویرالابصار، ج 7ـ8، چاپ افست بیروت 1399/1979؛ ابنعبدالبرّ، التمهید، ج 23، چاپ سعید احمد اعراب، ]رباط [1410/1990؛ همو، الکافی فی فقه اهلالمدینة المالکی، بیروت 1407/ 1987؛ ابنقدامه، المغنی، بیروت ] 1347[، چاپ افست ]بیتا.[؛ ابنمنظور؛ ابننجیم، البحرالرائق شرح کنزالدقائق، بیروت 1418/1997؛ احمدبن حنبل، مسندالامام احمدبن حنبل، بیروت: دارصادر، ]بیتا.[؛ یوسفبن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترةالطاهرة، قم 1363ـ1367ش؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، ]چاپ محمد ذهنی افندی[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ منصوربن یونس بهوتیحنبلی، کشّافالقناع عن متنالاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت 1418/1997؛ احمدبن حسین بیهقی، السننالکبری، بیروت: دارالفکر، ]بیتا.[؛ حرّعاملی؛ محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنیالمحتاج الی معرفة معانی الفاظالمنهاج، ]قاهره[ 1377/1958؛ خلیلبن احمد، کتابالعین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1409؛ محمدبن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علیالشرحالکبیر، ]بیروت[: داراحیاءالکتب العربیة، ]بیتا.[؛ سامی ذیب، مؤامرةالصمت ختان الذُّکُور و الإناث عندالیهود و المسیحیین و المسلمین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، دمشق 2003؛ عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، تنویرالحوالک شرح علی موطامالک، چاپ محمد عبدالعزیز خالدی، بیروت 1418/1997؛ محمد شوکانی، نیلالأوطار من احادیث سید الاخیار: شرح منتقیالاخبار، بیروت ]1412/ 1992[؛ محمدبن مکی شهید اول، ذکری الشیعة فی احکام الشریعة، چاپ سنگی ]تهران 1272[؛ زینالدینبن علی شهیدثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم 1413ـ1419؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ محمدبن علی طوری، تکملة البحر الرائق شرح کنزالدقائق، در ابننجیم، البحرالرائق، ج 7ـ9، بیروت 1418/ 1997؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت ]بیتا.[؛ همو، کتاب الخلاف، چاپ محمدمهدی نجف، جواد شهرستانی، و علی خراسانی کاظمی، قم 1407ـ1417؛ همو، المبسوط فی فقهالامامیة، تهران: المکتبةالمرتضویة، 1387ـ1388؛ همو، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت: دارالاندلس، ]بیتا.[، چاپ افست قم ]بیتا.[؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، تذکرةالفقهاء، قم 1414ـ؛ همو، مختلف الشیعة فی احکام الشریعة، قم 1412ـ 1420؛ علیبن حسین علمالهدی، رسائل الشریف المرتضی، چاپ مهدی رجائی، قم 1405ـ1410؛ علی غروی تبریزی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی: کتاب الصلاة، تقریرات درس آیتاللّه خوئی، ج 9، قم 1410؛ محمدبن یعقوب فیروزآبادی، القاموس المحیط، بیروت 1412/ 1991؛ نعمانبن محمد قاضینعمان، دعائم الاسلام و ذکر الحلال و الحرام و القضایا و الاحکام، چاپ آصفبن علیاصغر فیضی، قاهره ]1963ـ 1965[، چاپ افست ]قم، بیتا.[؛ کلینی؛ مجلسی؛ محمدبن محمد مفید، المُقْنِعَة، قم 1410؛ محمدحسنبن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائعالاسلام، ج 31، چاپ محمود قوچانی، بیروت 1981؛ یحییبن شرف نووی، روضة الطالبین و عمدة المفتین، چاپ عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت ]بیتا.[؛ همو، المجموع: شرحالمُهَذّب، بیروت: دارالفکر، ]بیتا.[؛Encyclopaedia Judaica, 2nd ed., Detroit 2007, s.v. "Circumsion"; EI2, s.v."Khitan" (by A. J. Wensinck).2) ابعاد فرهنگی ـ اجتماعی. رسم ختنه در مناطق گوناگون جهان اسلام با آداب و رسوم متفاوتی برگزار میشود. ظاهرآ از دیرباز ختنه پسران با جشن و مراسمی آشکار و ختنه دختران پنهانی و بیسروصدا انجام میشد (رجوع کنید به ابنحاج، ج 3، ص 296؛ ابنجُزی، ص 214). شکوه ختنهسورانها نیز اغلب با وضع مالی خانوادهها متناسب بود و دستِکم مجلسِ ولیمهای بدین مناسبت برپا میشد. ختنهسوران برخی خلیفهزادگان و شاهزادگان شهرتی زبانزد یافت. برای نمونه المقتدر در 302، برای ختنه پنج فرزندش ششصد هزار دینار پرداخت و جشنی باشکوه برپا کرد (ابنکثیر، ج 11، ص 138). محمودخان دشتی، داماد فتحعلیشاه (حک : 1212ـ1250) نیز در ختنهسوران پسرش ــکه پس از چندین دختر بهدنیا آمده بودــ از فرط شادمانی سکههایی بهنام فرزندش زد و در میان اهالی شهر تحت فرمانش تقسیم کرد، البته این ماجرا سبب عزل او از سمتش شد (سرنا، ص 281).ثروتمندان معمولا همراه با فرزندان خود فقیرزادگانی را نیز ختنه میکردند. بهگزارش ابنکثیر (ج 13، ص 285) ملکظاهر بیبرس به هنگام ختنه پسرش، ملکسعیدمحمد برکهخان، شماری از فرزندان امرا و اعیان و نیز 1645 تن از فرزندان «اولاد الناس» (دستهای از غلامان خارجی ممالیک) را نیز در 662 ختنه کرد (نیز رجوع کنید به همان، ج 13، ص 285، پانویس 3).وظیفه انجام ختنه اغلب بر عهده دلاکان یا سلمانیها (رجوع کنید به دلاک*؛ سلمانی*) بود. این اشخاص در مناطق گوناگون نامهای متفاوتی داشتند، از جمله: خاتن، ختّان، طَهّار، سنّتچی، حکیم و استاد. شیوهها و ابزارهای ختنه کموبیش یکسان بود. خلفبن عباس زهراوی، پزشک و جراح قرن چهارم، شیوه و ابزارهای ختنه در زمان خود را به تفصیل شرح داده است (رجوع کنید به ذیب، ص 38). این شیوهها با اندکی تغییر در سدههای بعد نیز ادامه یافت. تیغ دلاکی، نی چوبی چاکدار، قیچی و چاقو از جمله ابزارهای ختنه بود. در الجزایر چاقوی سنگی نیز برای این عمل بهکار میرفت که یادآور ختنه بنیاسرائیل با شمشیر سنگی بههنگام ورود به ارض موعود است (د.اسلام، ذیل «ختان»). معمولا برای بهبود زخم از خاکستر پنبه سوخته استفاده میشد. در مناطق گوناگون کودکان را در سنین متفاوتی ختنه میکنند. برای مثال این مراسم در عربستان و بهویژه مکه معمولا بین سه تا هفت سالگی، در مصر اغلب بین پنج تا شش سالگی، در شمال افریقا بین هفت روزگی تا سیزده سالگی، در ترکیه معمولا در هفت سالگی و در مجمعالجزایر اندونزی گاه در چهارده ـ پانزده سالگی برگزار میشده است (همانجا).در مکه، ختنه پسران با جشنی پرشکوه همراه است، اما دختران بیسروصدا ختنه میشوند. پسری که قرار است ختنه شود، روزِ قبل از عمل لباسی مزین و گرانقیمت میپوشد و سوار بر اسب از مقابل مردمی میگذرد که با ساز و آواز او را همراهی میکنند. شامگاه این روز نیز جشن ادامه مییابد و صبح روز بعد پیش از طلوع خورشید، خاتن مراسم ختنه را آغاز میکند. از خاتن پس از عمل در کنار مهمانان پذیرایی میشود. در مصر مراسم ختنه معمولا در کنار یک عروسی برگزار میشود تا در هزینهها صرفهجویی شود. در آنجا نیز پسران را قبل از ختنه از مقابل مردم میگذرانند. پسر لباس دخترانهای میپوشد و با رفتاری پرناز بهمیان جمع میآید. چارقدی نیز به قسمتی از چهره او میبندند تا چشم نخورد (رجوع کنید به چشمزخم*). در ترکیه این مراسم سنّت نام دارد و در حضور امام جماعت مسجد برگزار میشود. او برای سلامتی کودک دعاهایی میخواند. مراسم ختنه در آنجا نیز بیش و کم شبیه مراسم عربهاست. در شمال افریقا اغلب چند پسر باهم ختنه میشوند و ثروتمندترین پدر مخارج مراسم را میپردازد. بدویان آن نواحی برای صرفهجویی در هزینهها هر دو سال یکبار مراسم ختنه دستهجمعی برگزار میکنند (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا؛ نیز درباره تشریفات ختنه در برخی دیگر از مناطق افریقا و شرق آسیا رجوع کنید به همانجا). در جنوبشرقی الجزایر پسران بین دو تا ده سالگی ختنه میشوند. در جشن ختنه برای کودک و گاه برای همه افراد خانواده لباس نو میخرند. کودک را جبه سفیدی از حریر یا کتان میپوشانند و به دست و پای وی حنا میبندند و زیورآلاتی بدو میآویزند. زنان در حین انجام ختنه آواز میخوانند. سپس پوست غلفه بریده شده را به نخ میکشند و آن را، در آبادی به نخل و در بادیه به شتر میآویزند (محمد اخضر، ص20ـ21). اما جشنهای ختنهسوران در ایران به تفصیل و اهمیت کشورهای عربی نیست (رجوع کنید به پولاک، ص140). هانریماسه (ج 1، ص 51ـ53) برخی گزارشهای جالب جهانگردان در این باره را گرد آورده است. ختنهسوران در مناطق گوناگون ایران آداب متفاوتی دارد. مثلا در گیلان ساعت سعد را مشخص کرده دوستان و نزدیکان و مطرب جمع میشوند و دلاک یا سلمانی را خبر میکنند. سپس تدارک پذیرایی میبینند و با بچه که معمولا چهار پنج ساله است به زبان کودکانه از فایدههای ختنه میگویند و در هنگام انجام عمل با ساز و آواز و دستزدن حواس او را پرت میکنند (رجوع کنید به پاینده، ص 36ـ37). در سروستان پسران در سه تا دوازده سالگی ختنه میشوند و ختنهسوران ممکن است دو روز طول بکشد. روز اول طبل و دهل مینوازند و عدهای تَرکهبازی میکنند. زنان هم میخوانند و میرقصند. شب با مراسمی شبیه حنابندانِ داماد، به شوخی و رقص، بچه را حنا میبندند. روز بعد او را به حمام میبرند و بر اسب تزیین شدهای سوارش میکنند و در حالیکه نُقل و سکه بر سرش میریزند به خانه بازش میگردانند. سرانجام هنگام عصر دلاک محله برای ختنه میآید (همایونی، ص 422ـ423، 489ـ490). در خراسان بچه را در سه یا هفت روزگی ختنه میکنند و اگر از این تاریخ بگذرد در پنج تا هفت سالگی با ختنهسورانی مفصّل این کار را انجام میدهند. صبحِ مراسم بچه را با دستهای مطرب به حمام میفرستند. در سر بینه حمام اسفند دود میکنند و کندر و بخور میسوزانند. سپس لباسهایی نو به پسرک میپوشانند و با شادی و هلهله او را به خانه باز میگردانند. خراسانیها نیز مانند یزیدیه (رجوع کنید به خضرسلیمان، ص 115ـ118) یک نفر را بهعنوان کریب/ کریو برمیگزینند تا در انجام ختنه به پدر کودک کمک کند. در طول عمل سه نوازنده دوتار و دهل و سرنا مینوازند و آوازهایی میخوانند. پس از انجام عمل، کریب و نزدیکان کودک هرکدام مبلغی بهعنوان سرسنّتی یا عیدی به بچه میدهند و او را میبوسند (رجوع کنید به شکورزاده، ص160ـ167؛ ماسه، همانجا).ختنه در ادبیات و باورهای عامیانه. اَغلَف یا ختنه ناشده در ادبیات عامیانه بسیاری از کشورهای اسلامی کنایه از نامسلمان است (رجوع کنید به دهخدا، ذیل واژه؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنه نکرده»). نیز اصطلاحِ «ابنالغلفاء» در عربی برای کنایه از مرد کثیرالشهوه بهکار رفته است (رجوع کنید به ابنقیّمجوزیّه، ص 147). در عربی مَثَل «بِأَلَمٍ ما تُخْتَنَنَّ» (میدانی، ج 1، ص 188)، که معادل است با «نابرده رنج گنج میسر نمیشود»، مشهور است. فارسیزبانان مثل «ختنهسوران قاضی است» را وقتی بهکار میبرند که اجتماعی عظیم برای موضوعی غیرمهم جمع شوند یا مقصود اصلی از انجام کاری را زیر پوشش کار دیگری پنهان کنند (دهخدا؛ فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ختنهسوران»). همچنین عبارتِ «دست نامختون حلال نیست»، یعنی حیوانی که به دست مردی ختنه ناشده ذبح شود حلال نیست (شکورزاده، ص 159، پانویس 3)، را بهکار میبرند. در زبان ترکی نیز مثلهایی از ا ین دست رایج است (رجوع کنید به تلعفری، ص 115).گزارشهایی نیز از باورهای عامیانه مردم درباره ختنه نقل شده است. برای نمونه گروهی معتقد بودند که باید شمار کسانی که در یک روز باهم ختنه میشوند، فرد باشد و اگر نبود باید یک خروس را نیز سر برید تا این شمار فرد شود وگرنه یکی از پسرها میمیرد (رجوع کنید به شکورزاده، ص 168ـ169؛ پاینده، ص 38؛ همایونی، ص 423). امروزه تقریبآ تمامی این باورها از اعتبار افتاده است.منابع :ابنجُزَی، قوانین الاحکام الشرعیة و مسائل الفروع الفقهیة، چاپ عبدالعزیز سیدالاهل، بیروت ] 1968[؛ ابنحاج، المدخل، ]قاهره [1401/1981؛ ابنقیم جوزیه، تحفة المودود باحکام المولود، بیروت 1403/1983؛ ابنکثیر، البدایة والنهایة، چاپ علی شیری، بیروت 1408/1988؛ محمود پاینده، آئینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران 1355ش؛ یاکوب ادوارد پولاک، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، تهران 1361ش؛ علی تلعفری، «الامثال الترکمانیة فی الختان»، التراث الشعبی، سال 6، ش 2 و 3 (1395)؛ خضرسلیمان، «مراسیم الختان عند الیزیدیة»، التراث الشعبی، سال 5، ش 11 (1394)؛ دهخدا؛ سامی ذیب، ختان الذکور و الإناث عند الیهود و المسیحیین و المسلمین الجدل الدینی و الطبی و الاجتماعی و القانونی، ریاض 2000؛ کارلا سرنا، سفرنامه مادام کارلا سرنا: آدمها و آیینها در ایران، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران 1362ش؛ ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران 1363ش؛ فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران: سخن، 1381ش؛ محمد اخضر، «الافراح و الاحزان فی منطقة وادی ریغ»، التراث الشعبی، سال 9، ش 3 (1398)؛ احمدبن محمد میدانی، مجمعالامثال، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت 1407/1987؛ صادق همایونی، فرهنگ مردم سروستان، تهران 1348ـ1349ش؛EI2, s.v. "Khitan" (by A. J. Wensinck); Henri Masse, Croyances et coutnmes persanes, suivies de contes et chansons populaires, Paris 1938.