ختن، ناحیه و شهری کهن در ترکستان چین.1) ناحیه ختن. نام ختن به شکل کوتن و در منابع چینی، با ضبطهای هوتین، یو ـ تیین آمده است (رجوع کنید به مارکوپولو، چاپ مارسدن، ص 96 و پانویس 1؛ استاین، ص 236). این ختن، به مرکزیت شهر ختن، ناحیه خودمختار اویغورهاست و در یکی از مناطق آبادشده حوزه تاریم در سینکیانگ* (ترکستان شرقی یا ترکستان چین)، در راه اصلی جنوب صحرای تاکلاماکان واقع است. رود یورونگدریا که از کوههای کونلون در جنوب ختن سرچشمه میگیرد، با جهت جنوب به شمال، پس از گذشتن از مغرب شهر ختن و پیوستن به رود دیگری، ختندریا نامیده میشود. رود یشم سفید در مشرق شهر ختن و رودهای یشم سبز و یشم سیاه، در مغرب آن، هر سه با جهت جنوب به شمال جریان دارند. ختن منطقهای حاصلخیز و زراعی است (بارتولد، 1376ش، ص 106؛ درژ و بوهرر، ص 82، 102؛ د. اسلام، چاپ دوم؛ آریانا، ذیل مادّه؛ )اطلس جامع جهان تایمز(، نقشه 26). به نوشته مظاهری (ج 2، ص 585، پانویس 4)، نام واقعی ناحیه تاریم، یارکندکنار است و حوضه رود تاریم، یا رودبار یارکند همان ناحیهای است که در فارسی ختن نامیده میشود. کاشفان و باستانشناسانی چون اورل استاین، سون هدین و نیکلای پرچافسکی در جاده ابریشم همین منطقه سینکیانگ و ناحیه و شهر کهن ختن کشفیاتی کردهاند (رجوع کنید به فرانک و برانستون، ص 323ـ324).2) شهر ختن. این شهر در ایالت سینکیانگ و در مغرب رود یورونگدریا واقع شدهاست ()اطلس جامع جهان تایمز(؛ آریانا، همانجاها). صحرای تاکلاماکان در شمال آن و کوههای کونلون، با امتداد شرقی ـ غربی، در جنوب آن واقعاند (رجوع کنید به گیتاشناسی نوین کشورها، ص 496؛ )اطلس جامع جهان تایمز(، نقشه 24، 26). شهر ختن از مشرق با راهی زمینی که از جنوب صحرای تاکلاماکان میگذرد، به شهرهای چین و از طرف مغرب به شهرهای یارکند و کاشغر و از جنوب به شهر مزار و از آنجا به جامو و کشمیر وصل میشود. ختن فرودگاهی دارد و از راه هوایی به شهرهای دیگر مرتبط میگردد (رجوع کنید به )اطلس جامع جهان تایمز(، همانجاها). مسجدجامع کهن این شهر به مسجد بیتاللّه معروف است (عفیفی، ذیل «خوتان»). ختن همیشه مرکز مهم تجارت و دادوستد بوده و بزرگترین بازار را در جاده جنوبی تاکلاماکان دارد. چهارشنبهبازار ختن که در خیابان بلند و اصلی آن دایر میشود، از گذشتههای دور معروف بوده است (استاین، ص 461؛ درژ و بوهرر، ص 102). قالیها و پارچههای ابریشمی آن معروف است و از محصولات عمده این شهر محسوب میشود. قالیبافی یکی از اشتغالات اصلی زنان و مردان ختن است (استاین، ص 422؛ وود، ص 152). از دیگر اشتغالات مردم این شهر نمدمالی و ساختن وسایل از فلز برنج است، که هنر بارز آسیای میانه به شمار میرود، همچنین ختن به استخراج سنگ یشم و تراش دادن آن شهرت داشته است (استاین، ص 155، 233، 320، 380، 422). ختن توتستانهای گستردهای برای پرورش کرم ابریشم و تولید ابریشم و دستگاههای ابریشمتابی بسیاری دارد (سامی، ذیل مادّه). بر اساس روایات سنّتی، پیله کرم ابریشم را برای اولین بار در 440 میلادی شاهزاده خانمی چینی در کلاه خود مخفی کرد و به ختن آورد (وود، ص 151). ختن از گذشتههای دور به داشتن بهترین مشک* آهو مشهور بوده است (سامی، همانجا). محمدبن نجیب بکران در اوایل قرن هفتم (ص 102) ضمن شرحی درباره مشک آهو، نوشته است که بهترین مُشک در ختن تهیه میشود.جمعیت ختن در 1387ش حدود 000،127تن بود، که 84% آنها را اویغورها تشکیل میدادند (روبر، ذیل "Hetian,Ho-tien ou Khotan"). زبان آنها ترکی است و غالبآ مسلماناند. عده اندکی از ایشان نیز هندو هستند (استاین، ص 154، 228؛ نیز رجوع کنید به درژ و بوهرر، ص 276).بعضی بر این عقیدهاند که ختن شهر عمده قوم یوئهجی/ویجی و ایرانویج نام این قوم و این شهر بوده است (مظاهری، ج 2، ص 583، پانویس 10). به نظر مینورسکی، احمه، با توجه به مختصات جغرافیاییاش که ابوریحان بیرونی در قانون مسعودی (ج 2، ص 578) ذکر کرده، همان قصبه ختن است (حدودالعالم، حواشی، ص 136). در افسانههای بودایی، ساخته شدن این شهر به خدای بوداییان نسبت داده شده است و گفته شده که این شهر از اختلاط بوداییان تبعیدی هندوستان و چین پدید آمده است (درژ و بوهرر، ص80). آیین بودا از طریق ختن در آسیای مرکزی رونق یافت و موکسالا، اهل ختن، از جمله اولین مترجمان در نخستین سالهای میلادی است که متون بوداییِ سنسکریتی را به زبان چینی ترجمه کرد. کتیبهای با قطعهای بودایی متعلق به سده دوم میلادی بر حضور آیین بودا در ختن در این دوره گواهی میدهد. نخستین صومعه بودایی در 211 میلادی در ختن ساخته شد. متن کامل بودایی «تکامل غنوسی» در 260 میلادی در ختن پیدا شد (همان، ص 258، 271ـ272). به نظر بارتولد (1376ش، ص 62)، شناخته شدن زبان هند و اروپایی، که آثار و ادبیات بودایی را محفوظ داشته است، مدیون آثار به دست آمده از کوتچا و ختن است. در 399 میلادی که مردم ختن بسیار توانگر بودند، به آیین بودایی پایبند بودند و برای سرگرم کردن خود به اجرای موسیقی مذهبی روی میآوردند. در آن زمان، شمار روحانیان شهر به هزاران تن میرسید و خوراک ایشان را مردم شهر فراهم میکردند (فرانک و برانستون، ص 188ـ189). در سال 23 هجری، بهرغم فراگیر شدن مذهب بودایی در تمام سلطنتنشینهای کوچک منطقه تاریم و رسمی شدن زبان سنسکریت در آن نواحی، در اطراف ختن به زبان ایرانی شرقی سخن میگفتند. در همین زمان، شهر ختن که تحتالحمایه چین بود، با داشتن توتستانهای وسیع برای تولید ابریشم و کارگاههای قالیبافی و معادن استخراج یشم، سرزمینی ثروتمند و یکی از مراکز مهم بودایی بود (گروسه، ص 179، 187).ختن در قرن نخست هجری که دولت امویان در شرق و غرب به فتوحات خود ادامه میداد، از جمله شهرهایی بود که حکام خراسان و حکام چین برای تصرف آن با همدیگر کشمکش داشتند (عفیفی، همانجا). مؤلف حدودالعالم در قرن چهارم، ختن را جزو ناحیه چینستان ثبت کرده و شرح کوتاهی درباره ختن و خلقوخوی مردم آن داده و از هفتاد هزار مرد جنگی و سنگ یشم آن سخن گفته است (رجوع کنید به ص 62ـ63). در همین قرن، از قالیچههای پشمی، نمدهای ظریف، تافتههای نفیس، یشم سفید و سیاه و از فراوانی انگور آن سخن رفته است (مارکوپولو، چاپ کوردیه، ج 1، ص 189، حواشی یول، ش 3). در همین دوره، ختن خطهای مهم بوده است و حاکم آنجا را سلطان ختن مینامیدند (درژ و بوهرر، ص 80). در نیمه دوم قرن چهارم، عنصرالمعالی قابوس بن وشمگیر (ص 114) در صدر غلامان ترک خوشخو و فرمانبردار خود از غلامان ختنی یاد کرده است.در 397، بلاد ختن به دست قدرخان یوسف ایلکخانی گشوده شد و مردم آنجا مسلمان شدند. در 408، عدهای از علما و فضلا در آنجا ساکن بودند و نماز جماعت برگزار میکردند (ابن اثیر، ج 9، ص 191، 299) ولی بارتولد بر اساس نوشته گردیزی در قرن ششم (ص 577ـ578)، که شرح مفصّلی درباره ختن و مردم آن داده و اشارهای نیز به کلیسای مسیحیان و گورستان مسلمانان در نزدیکی ختن کرده، استنباط کرده است که مسلمانان در دوره بودایی در این شهر حضور داشتهاند (1376ش، ص 104). ابوریحان بیرونی (متوفی 440) در تحقیق ماللهند، در بحث تعیین فاصله شهرها، ختن را یکی از شهرهای چین ذکر کرده است (ص 165). گردیزی با اشاره به راه تبت که از ختن و کوههای آباد آنجا میگذرد، از فراوانی چهارپایان از نوع گاو و گوسفند و قِچقاو (گاو کوهی پامیر) در آنجا و از پلی سخن گفته است که اهالی ختن در روزگار پیشین بر روی درّهای ساخته بودند (ص 562). این راه تبت ظاهرآ از کوه کونلون میگذشته و به سوی تبت میرفته و از ختن تا یکی از سرچشمههای رود ختن امتداد داشته است. استاین از این سرزمین و این پل خطرناک عکس گرفته است (رجوع کنید به همان، ص 562، پانویس 8).در 607، کوچلوک خان، از قبیله نایمان، براساس پیمانی که با سلطان محمد خوارزمشاه بست، با غلبه بر گورخان، سلطان قراختاییان*، همه سرزمینهای سیردریا، از جمله ختن و کاشغر را متصرف شد. او مسلمانان ختن را اذیت و آزار کرد و مقتدای آنان، علاءالدین محمد ختنی، را کشت و آنها را مجبور به ترک اسلام کرد. چون قدرت خوارزمشاه برای جلوگیری از این تعدیات اندک بود، به همکیشان خود در کاشغر و ختن کمک نکرد (جوینی، ج 1، ص 47 و پانویس 8؛ رشیدالدین فضل اللّه، ج 1، ص 463ـ465؛ بارتولد، 1366ش، ج 2، ص 745، 767ـ 768). میرخواند در تاریخ روضةالصفا (ج 5، ص 75) آورده است پس از شهادت این مقتدا، بانگ نماز و تکبیر صلات و اقامه نماز جمعه و جماعت در آن بلاد برافتاد تا آنکه کوچلوکخان را سپاهیان چنگیزخان مغول به قتل رساندند. در نیمه اول قرن هفتم، اوگتایقاآن حکومت ختن و کاشغر و آلمالیق و قیللیق و سمرقند و بخارا تا کناره جیحون را به مسعود بیگ، از امرا و پسر محمود یلواچ، داد (جوینی، ج 3، ص 73؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 705؛ بارتولد 1376ش، ص 206). در 667، لشکر بُراق، نوه چنگیز، ختن را غارت کرد (رشیدالدین فضلاللّه، ج 2، ص 1066؛ بارتولد، 1366ش، ج 2، ص 1056ـ1057). بین سالهای 669 تا 679، مسافری در گزارش خود، ختن و کاشغر را ویران و خالی از سکنه وصف کرده است (رجوع کنید به بارتولد، 1366ش، ج 2، ص 1058، پانویس).مارکوپولو در 674/1275 ختن را، ایالتی با اهالی مسلمان وصف کرده است که طول آن در مدت هشت روز طی میشود. به نوشته وی، این ایالت شهرها و قلعههای مستحکمی داشته و ختن شهر بزرگ آن محسوب میشده و ایالت نیز نام خود را از این شهر گرفته بوده است (چاپ کوردیه، ج 1، ص 188). ابوالفداء در قرن هشتم (ص 504ـ505)، ختن را شهری از اقلیم حقیقی پنجم و اقلیم عرفی اقصای ترکستان از شهرهای ترک ماوراءالنهر، «در بالای یوزکند و در زیر کاشغر» ذکر کرده و آن را شهری آباد و سرسبز با رودهای بسیار وصف کرده است. زنان ختن به زیبایی شهره بودند. در هنگام سفر جنگی امیر تیمور گورکان از سمرقند به سوی ایران (802ـ807)، نوه او اسکندربن عمرشیخبن تیمور به ختن تاخت و تعدادی از دختران ختنی را برای تیمور و برادر خود، محمد سلیمان، فرستاد (معینالدین نطنزی، ص 107؛ هامر ـ پورگشتال، ج 1، ص 264). حافظ ابرو نیز در قرن نهم، وقتی از مجلسآرایی شاهان سخن گفته، از گلرخان ختن یاد کرده است (ج 4، ص 701).به نوشته مظاهری (ج 1، ص 539)، در 831 از امیرنشینی به نام آلتی شهرْ خانلیقی (خانات شش شهر)، مرکّب از شش شهر کاشغر، یارکند، ختن، آقسو، طرفان و شهر ششمی که نامش معلوم نیست، یاد شده است. او اضافه کرده است که این امیرنشین در تهاجم سلطان سعیدخان چوراس به تصرف او در آمد (قس استاین، ص 293، که نوشته است منظور از شش شهر، شهرهای ایلچی (ختن)، یورونک ـ کاش، کارا ـ کاش، چیرا، کرا و شهر ششمی است که نامش معلوم نشده است). در 920 سعیدخان (پسر احمدخان جغتایی) ختن را متصرف شد (گروسه، ص 813). در 1170، سپاهی از چین به طرف تاریم سرازیر شد و کاشغرستان را به امپراتوری چینِ منچو ملحق نمود و خط سرحدی سینکیانگ را تشکیل داد (همان، ص 882). در 1342، ناحیه ختن از مضافات ختا، منطقهای با آب و هوای خوب، دارای شهرهای قدیمی و نواحی وسیع کوهستانی و نهرهای بیشمار وصف شده که شهر یارکند دارالملک آن بوده است. بیشتر مردم آنجا پیرو مذهب حنفی، برخی شیعه امامیه، علیاللهی و عدهای نیز بتپرست بودهاند. گفته شده است که مزار منسوب به حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام در آن دیار بین یارکند و قرقز/ قرقیز بوده و هرساله جمع کثیری به زیارت آنجا میرفتهاند (شیروانی، ص 209). در سیاحتنامه وامبری(قرن سیزدهم/ نوزدهم)، اشارهای به ختن شده است (رجوع کنید به ص 241، پانویس 2). سون هدین در 1314/1896 در سفر دوم خود، ویرانههای شهر تاکلاماکان را که در شنها غرق شده بود، بین ختندریا و کریادریا، در تاریم پیدا کرد (رجوع کنید به مارکوپولو، چاپ کوردیه، ج 1، ص190، همان حواشی، ش 3). از مشاهیر ختن میتوان از فقیه نامدار ابوداود سلیمانبن داود ختنی (متوفی 523) و محدّثانی چون ابوالحسن علیبن محمد ختنی (متوفی 717) و یوسف بن عمر ختنی (متوفی 730) نامبرد (رجوع کنید به سمعانی، ج 2، ص 324ـ325؛ زَبیدی، ذیل مادّه).منابع :آریانا دائرةالمعارف، کابل: انجمن دائرةالمعارف افغانستان، 1328ـ1348ش؛ ابناثیر؛ اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس 1840؛ ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونیفی تحقیق ماللهند، حیدرآباد، دکن 1377/1958؛ همو، کتابالقانون المسعودی، حیدرآباد، دکن 1373ـ1375/ 1954ـ1956؛ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای مرکزی، ترجمه غفار حسینی، تهران 1376ش؛ همو، ترکستاننامه: ترکستان در عهد هجوم مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران 1366ش؛ محمدبن نجیب بکران، جهاننامه، چاپ محمدامین ریاحی، تهران 1342ش؛ جوینی؛ عبداللّهبن لطفاللّه حافظ ابرو، زبدةالتواریخ چاپ کمال حاج سیدجوادی، تهران 1380ش؛ حدودالعالم؛ همان، با مقدمه بارتولد و حواشی و تعلیقات مینورسکی، ترجمه میرحسین شاه، کابل 1342ش؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ محمدبن محمد زَبیدی، تاجالعروس من جواهرالقاموس، چاپ علی شیری، بیروت 1414/1994؛ شمسالدینبن خالد سامی، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول 1306ـ1316/ 1889ـ1898؛ سمعانی؛ زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، حدائقالسیاحة، تهران 1348ش؛ عبدالحکیم عفیفی، موسوعة 1000مدینة اسلامیة، بیروت 1421/2000؛ آیرین فرانک و دیوید براونستون، جاده ابریشم، ترجمه محسن ثلاثی، تهران 1376ش؛ قابوسبن وشمگیر، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران 1364ش؛ عبدالحیبن ضحاک گردیزی، تاریخ گردیزی، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران 1363ش؛ رنه گروسه، امپراطوری صحرانوردان، ترجمه عبدالحسین میکده، تهران 1365ش؛ گیتاشناسی نوین کشورها، گردآوری و ترجمه عباس جعفری، تهران: گیتاشناسی، 1382ش؛ علیاکبر مظاهری، جاده ابریشم، ترجمه ملک ناصرنوبان، تهران 1372ـ1373ش؛ معینالدین نطنزی، منتخبالتواریخ معینی، چاپ پروین استخری، تهران 1383ش؛ میرخواند؛ آرمین وامبری، سیاحت درویشی دروغین در خانات آسیای میانه، ترجمه فتحعلی خواجهنوریان، تهران 1337ش؛ یوزف فون هامرـ پورگشتال، تاریخ امپراطوری عثمانی، ترجمه میرزازکی علیآبادی، چاپ جمشید کیانفر، تهران 1367ـ1369ش؛Jean - Pierre Drege and Emil M. Buhrer, The Silk Road Saga, [translation from the French by Adrian Room], NewYork 1989; EI2 s.v."Khotan " (by L. Hambis); Marco Polo, The book of Ser Marco Polo the Venetian concerning the kingdoms and marvels of the East, translated and edited, with notes by Henry Yule, 1871, 3rd. ed. by Henry Cordier, 1903-1920, repr. London1975; ibid:The travels of Marco Polo, tr. and ed.William Marsden, London 1946; Paul Robert, Le Robert encyclopedique des noms propres, ed. Alain Rey, Paris 2008; Aurel Stein, Sand-buried ruins of Khotan, London 1904, repr. New Delhi 2000; The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005; Frances Wood, The Silk Road: two thousand years in the heart of Asia, Berkeley, Calif. 2002.