خالصه

معرف

اراضی سلطنتی، زمینهایی که در اختیار و تحت نظارت مستقیم خلیفه و سلطان قرار داشت و درآمدهای حاصل از آن به خزانه خصوصی وی واریز می‌شد
متن
خالصه، اراضی سلطنتی، زمینهایی که در اختیار و تحت نظارت مستقیم خلیفه و سلطان قرار داشت و درآمدهای حاصل از آن به خزانه خصوصی وی واریز می‌شد. این واژه از دوره ایلخانان در ایران به معنای اراضی سلطنتی به کار رفته است. پیش از آن اصطلاحاتی چون صَوافی، ضیاع، خاص و خاصه برای نامیدن این‌گونه زمینها معمول بود (رجوع کنید به ادامه مقاله).در دوره پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم علاوه بر خمس، بخشی از غنایم منقول یا غیرمنقول به عنوان صَفّی در اختیار وی، در مقام رهبر مسلمانان، قرار می‌گرفت (رجوع کنید به خلیل‌بن احمد، ج 7، ص 163، ذیل «صفو»؛ ابویوسف، ص 24ـ25). در برخی منابع (برای نمونه رجوع کنید به شافعی، ج 4، جزء7، ص 335؛ ابن‌هشام، قسم 2، ص 353؛ بلاذری، ص 18) این اموال «خالصه» پیامبر نامیده شده است. ظاهراً این مسئله منشأ اصلی ایجاد صوافی و خالصه‌ها در دوره‌های بعد بود، زیرا چنین تصور شد که خلیفه و حاکم می‌توانند اراضی وسیعی را به عنوان خالصه و صوافی به خود اختصاص دهند (لمتون، ص 24ـ25؛ نیز رجوع کنید به مدرسی طباطبائی، 1362ش، ج 2، ص 21ـ22؛ برای نظر شیعه درباره صفو/ صفایاالمال رجوع کنید به نجفی، ج 6، ص 9، ص 72ـ73). دستیابی مسلمانان بر املاک سلطنتی و خالصه‌های پادشاهان ایرانی، در ایجاد صوافی و خالصه‌ها در دوره اسلامی، بسیار مؤثر بود (رجوع کنید به د. اسلام، چاپ دوم، ذیل "Safi, Sawafi"). خالصه‌های شاهان ساسانی و وابستگان و خویشان آنان و اراضی کسانی که گریخته یا در جنگ کشته شده بودند، از جمله نخستین زمینهایی بود که از دوره خلیفه دوم به عنوان صوافی در اختیار وی قرار گرفت (رجوع کنید به ابویوسف، ص 62؛ بلاذری، ص 273؛ قدامة‌بن جعفر، ص 217؛ ماوردی، ص 329). وسعت خالصه‌های ساسانی و چگونگی اداره آن برای فاتحان، ناشناخته بود تا آنکه در دوره معاویه، عامل خراج وی در عراق، با راهنمایی دهقانان، به دیوانی در حلوان دست یافت که کار ثبت و ضبط و اداره این خالصه‌ها در آن صورت می‌گرفت (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 218؛ مسکویه، ج 2، ص 22ـ23).با گسترش فتوحات، بر وسعت صوافی در سرزمینهای گوناگون افزوده شد و این املاک به یکی از مهم‌ترین منابع مالی دستگاه خلافت تبدیل شد به‌گونه‌ای که درآمد حاصل از آن را در سال، هفت تا نه میلیون درهم دانسته‌اند (رجوع کنید به ابویوسف، ص 63؛ ماوردی، همانجا). به نظر می‌رسد نظارت بر این زمینها در دوره امویان (41ـ132) برعهده دیوان خراج نهاده شده بود. گفته‌اند که در واقعه دیر جَماجم در سال 83، دیوان خراج در آتش سوخت، درنتیجه در اوضاع صوافی هرج‌ومرج ایجاد شد و مردم نواحی گوناگون بخشهایی از صوافی را گرفتند (رجوع کنید به همانجاها).عباسیان (حک : 132ـ656) از راههایی چون ضبط املاک خلفای بنی‌امیه، مصادره زمینهای وزرا و بزرگان، خرید یا الجاء*، صوافی و ضیاع گسترده‌ای را در سراسر قلمرو خلافت، به خویش اختصاص دادند (رجوع کنید به قدامة‌بن جعفر، ص170؛ دوری، ص 38، 45). واژه‌هایی چون صوافی‌السلطان، النواحی السلطانیه، ضیاع‌السلطان، ضیاع‌الخلافة، الضیاع‌العباسیة و الضیاع‌الخاصة که همگی با اندکی تفاوت به معنای اراضی خالصه/ صوافی است و در جای جای قلمرو حکومت عباسی پراکنده بوده است، در منابع این دوره بسیار به‌کار رفته که نشان‌دهنده گستردگی و اهمیت این زمینهاست (برای نمونه رجوع کنید به بلاذری، ص 294؛ تنوخی، ج 1، ص 212؛ مسکویه، ج 5، ص 73، 198؛ صابی، 1383، ص 39؛ نیز رجوع کنید به لوکه‌گارد، ص 51ـ 52؛ دوری، ص 38ـ39). دیوانهایی چون دیوان الصوافی، دیوان الضیاع الخاصه و دیوان الضیاع‌العباسیه متصدی ثبت و ضبط این زمینها و اداره امور مربوط به آنها بوده‌اند (رجوع کنید به جهشیاری، ص 266؛ مسکویه، ج 5، ص 73، 220، 385؛ صابی، 1958، ص300). درآمدهای حاصل از این زمینها نیز به بیت‌المال خاصه ــکه در نظارت مستقیم خلیفه قرار داشت ــ وارد می‌شد (رجوع کنید به بیت‌المال*).از دوره عثمان (23ـ35) و سپس در دوره‌های اموی و عباسی صوافی و ضیاع خلیفه به صورت اقطاع* به افراد به‌ویژه به نزدیکان خلفا و سلاطین واگذار می‌شد (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 234؛ طبری، ج 8، ص 133، 366؛ مسکویه، ج 4، ص330).از نظر ماوردی (همانجا)، اِقطاع این زمینها تنها به صورت اقطاع استغلال (یا اجاره) جایز بود. همچنان که عثمان وقتی برای نخستین بار صوافی را به اقطاع داد، شرط کرد که مُقطِعان باید حق فیء* بپردازند. گاه نیز صوافی را به صورت مزارعه واگذار می‌کردند که در این شرایط مالیات آن به شکل مقاسمه دریافت می‌شد (رجوع کنید به ابن‌حوقل، ص 303؛ کساسبه، ص 79).حاکمان خاندانهای حکومتگرِ هم‌زمان با خلافت عباسی نیز زمینهایی را از راههای گوناگون با عناوین خاص*، خاصه، ضیاع خاص و گاه خالصه، تصاحب کردند. یکی از چهار خزانه عَمرِولیث صفاری خزینه مال خاص بود که درآمدهای حاصل از خالصه‌ها بدان سرازیر می‌شد (رجوع کنید به گردیزی، ص 209ـ210). در دوره سامانیان (261ـ389) «دیوان مملکة خاص» مسئول نظارت بر املاک شخصی سلطان بود (رجوع کنید به نرشخی، ص 36؛ د. اسلام، چاپ دوم، ج 4، ص 973). بیهقی (ص 156) از «ضیاع غزنیِ خاص» در دوره محمود غزنوی سخن گفته که سرپرست و ناظر آن مقامی همسنگ صاحب دیوان غزنی داشت (نیز رجوع کنید به همان، ص 157 درباره ضیاع خاص سلطان محمود). سلاطین سلجوقی (حک : 429ـ اوایل قرن هشتم) و خوارزمشاهی (حک : 470ـ628). نیز خالصه‌هایی در مناطق گوناگون داشته‌اند (رجوع کنید به منتجب‌الدین بدیع، ص 67؛ ابن‌اثیر، ج10، ص 12؛ نسوی، ص 222). با این حال گسترش نظام اقطاع‌داری در این دوره، موجب کاهش دامنه املاک سلطنتی گردید (رجوع کنید به د. اسلام، ج 4، ص 975؛ نیز رجوع کنید به اقطاع*).برخلاف دوره سلجوقی، در عهد مغول و سپس ایلخانان (حک : ح 654ـ750) بر وسعت خالصه‌ها بسیار افزوده شد و حکام، املاک بسیاری را با عنوان دالای و انجو/ اینجو، ضبط کردند. انجو بر دو نوع بود، دسته اول زمینهایی که در اختیار اعضای خاندان سلطنتی قرار داشت و دسته دوم زمینهای متعلق به شخص سلطان که انجو خاص یا خاص‌انجو گفته می‌شد (رجوع کنید به رشیدالدین فضل‌اللّه، ص 305؛ وصّاف‌الحضره، ص 142، 404؛ پطروشفسکی، ج 2، ص 455). درآمد زمینهای انجو که اغلب به مقاطعه داده می‌شدند، بسیار زیاد بود و هزینه دستگاه و دربار سلطان، همسران و فرزندان وی، اردوها و برخی از کارهای عام‌المنفعه از این درآمدها تأمین می‌شد (رجوع کنید به وصّاف‌الحضره، ص 231، 319، 404). گاه انجو به صورت موروثی در یک خاندانِ مقاطعه‌کار باقی می‌ماند اما اداره امور مربوط به انجوها، همیشه به یکی از نزدیکان سلطان سپرده می‌شد (رجوع کنید به همان، ص 231، 319). غازان‌خان با صدور فرمانی، زمینهای بایر را با شروطی برای اجاره دادن واگذار کرد تا آن را آباد کنند و سهمی از محصول را به حکومت بپردازند. این زمینها در منابع این دوره خالصات خوانده شده‌اند و برای اداره این املاک دیوان خالصات تشکیل گردید (رجوع کنید به رشیدالدین فضل‌اللّه، ص 349ـ356؛ وصّاف‌الحضره، ص 349؛ پطروشفسکی، ج 2، ص 462). دو اصطلاح خاصه و خالصه در منابع دوره صفوی به‌صورت مترادف به‌کار رفته‌اند. با این حال شواهدی در دست است که نشان می‌دهد گاه خاصه (در برابر املاک دیوانی یا ممالک) به نواحی و ایالتهایی اطلاق می‌شد که به‌طور کلی و یکپارچه جزء املاک سلطنتی بوده‌اند، و خالصه آن بخشی از املاک سلطنتی بوده که در داخل ایالتهایی قرار داشته که به تیول* داده شده است (روربورن، ص 131ـ135). برای نمونه مستوفی بافقی (ج 3، ص 248) از خالصجات سرکار خاصه شریفه در یزد نام برده و میرزاسمیعا (ص 45) رسیدگی به امور محال خالصه و مستغلات سرکار خاصه شریفه را از وظایف وزیر دارالسلطنه اصفهان برشمرده است.وسعت املاک خاصه با قدرت پادشاه و توان وی برای متمرکز ساختن قدرت، تناسب داشت. در دوره پادشاهان قدرتمند، دامنه املاک خاصه افزایش می‌یافت و در دوره ضعف سلاطین، حاکمان ایالتها و شاهزادگان، این املاک را به خود اختصاص می‌دادند (رجوع کنید به روربورن، ص 135ـ136). گاه در ناآرامیهایی که پس از درگذشت سلطان رخ می‌داد، افراد بانفوذ، بخشی از املاک خاصه را به نفع خویش تصرف می‌کردند (رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج 1، ص 381). در دوره شاه‌عباس اول (حک : 996ـ1038)، شاه‌صفی و شاه‌عباس دوم، املاک خاصه بسیار گسترده شد و اغلب ایالتهای بزرگ، جزو املاک خاصه شد (رجوع کنید به شاردن، ج 5، ص 249ـ252؛ روربورن، ص 115). سیاهه روربورن (ص 118ـ122) از ایالات خاصه تا 1374ش/ 1995 نشان می‌دهد که اولا حاصلخیزترین ایالتها تبدیل به خاصه می‌شد و ثانیاً بخش عمده درآمدهای دولت از همین املاک به‌دست می‌آمد (نیز رجوع کنید به شاردن، ج 5، ص 412ـ413، 580ـ 581؛ کمپفر، ص 89ـ90). ایالتهای خاصه هر کدام یک وزیر داشتند که متصدی خالصجات یا وزیر خالصه خوانده می‌شد و همه امور ایالت از طرف شاه به وی واگذار می‌گردید (رجوع کنید به مستوفی بافقی، ج 3، ص 206، 217ـ218؛ مشیزی، ص340؛ کمپفر، ص90؛ میرزاسمیعا، ترجمه انگلیسی، تعلیقات مینورسکی، ص 149؛ برای آگاهی از وظایف وزیر اصفهان که جزو ایالتهای خاصه بود رجوع کنید به میرزاسمیعا، ص 44ـ46). دخل و خرج املاک خاصه، در دفترخانه خاصه ثبت می‌شد. در این دفترخانه سیاهه‌ای از املاک خاصه و نیز درآمدهای آن تهیه می‌گردید. رئیس دفترخانه مستوفی خاصه نام داشت که زیر نظر مستوفی‌الممالک کار می‌کرد (رجوع کنید به اسکندرمنشی، ج2، ص1009؛ میرزاسمیعا، ص 6، 17، 45؛ ترجمه انگلیسی، مقدمه مینورسکی، ص 25؛ کمپفر، ص 88ـ89). خاصه‌ها به صورت مزارعه به کشاورزان واگذار می‌شد و با توجه به نوع محصول، عرف محل و وضع کشاورزی، از آنان مال‌الاجاره دریافت می‌گردید (رجوع کنید به کمپفر، ص90؛ لمتون، ص 122). گاهی نیز این املاک به روحانیان، مأموران رسمی دولتی و اعضای خاصه شریفه و مقامات لشکری واگذار می‌شد (رجوع کنید به میرزاسمیعا، ترجمه انگلیسی، همان تعلیقات، ص 148، 195)، به همین دلیل منصبی به نام وزیر سرکار انتقالی ایجاد شده بود که مأمور رسیدگی به خاصه‌های انتقالی یا واگذار شده بود و تنظیم رابطه کشاورزان و حکومت، تعیین چگونگی کشت زمینها، نحوه وضع و جمع‌آوری مال‌الاجاره‌ها و نیز تلاش برای رونق کشاورزی و تعمیر قناتها و عمارات مرتبط با خاصه‌ها از وظایف عمده وی بود (رجوع کنید به میرزاسمیعا، ص 46). گاه بخشی از درآمدهای یک خاصه به افراد مستحق ساکن در آنجا داده می‌شد (رجوع کنید به مستوفی‌بافقی، ج 3، ص 308). برخلاف ایالتهای خاصه، درآمد ایالتهایی که جزو ممالک بود و به تیول داده شده بود، پس از پرداخت مالیات، در همان ایالت خرج می‌شد. به علاوه وزیران و مباشرانی که برای اداره ایالتهای خاصه انتخاب می‌شدند، نهایت تلاش خویش را به کار می‌بردند تا درآمد بیشتری را به خزانه شاه بفرستند و راه هرگونه ظلم و سوءاستفاده مالی برای آنان هموار بود. این مسائل موجب می‌شد که مردم بیشتر علاقه‌مند باشند ایالتشان به صورت تیول به حکام سپرده شود تا آنکه خاصه باشد (رجوع کنید به میرزاسمیعا، ترجمه انگلیسی، همان مقدمه، ص 25ـ26).پس از صفویه در ایران خالصه معنای زمینهای دولتی یافت که در مقابل زمینهای وقفی و اربابی، که در اختیار مالکان بزرگ بود، قرار داشت (اتحادیه، ص 5؛ میرزاسمیعا، ترجمه انگلیسی، همان تعلیقات، ص 147؛ مدرسی‌طباطبائی، 1354ش، ص 435).در 1151 نادرشاه با صدور فرمانی، ظاهراً برای کاستن از قدرت روحانیان و برخی از تیول‌داران، تمام تیولات و موقوفات را ضمیمه خالصجات دیوان اعلی کرد (رجوع کنید به فسائی، ج 1، ص 544؛ میرزاسمیعا، ترجمه انگلیسی، همان تعلیقات، ص 147ـ148). این املاک که به رقبات نادری مشهور شد (جابری انصاری، ج 1، ص 27)، مبنای ثبت و محاسبه اراضی دولتی (خالصجات) در دوره‌های بعد گردید (رجوع کنید به مدرسی طباطبائی، 1354ش، همانجا). در دوره قاجار علاوه بر تصرف خالصجات پیشین، با تملک املاک یاغیان و اشرار، ضبط املاک مغضوبان حکومت، مصادره املاک بدهکاران مالیاتی و نیز از راه بخشش زمینها از جانب برخی از بزرگان به شاه و پس گرفتن املاک به تیول داده شده، بر وسعت دامنه املاک خالصه بسیار افزوده شد و انواع خالصه‌ها چون خالصجات ضبطی، انتقالی و دیوانی شکل گرفت (رجوع کنید به افضل‌الملک، ص 207؛ گیلانشاه، ص 21؛ ساعدلو، 1369ش، ص 191ـ192؛ لمتون، ص 147ـ 148، 152). این امر در کنار ناآرامیها و تغییرات پی در پی پادشاهان، موجب شد که تعیین دقیق دامنه املاک خالصه، دشوار گردد. حتی گاه نیمی از یک روستا خالصه و نیم دیگر اربابی بود (رجوع کنید به حکیم الممالک، ص 66، 81، 87). به همین دلیل بارها از طرف حکومت برای ثبت و شناسایی املاک خالصه، تلاشهایی صورت گرفت و مستوفیان دفترها و کتابچه‌هایی به این منظور فراهم آوردند، به گونه‌ای که تنها در دوره ناصرالدین‌شاه، سه بار از خالصه‌های سراسر کشور، صورت‌برداری شد (رجوع کنید به ساعدلو، 1369ش، ص 189ـ195؛ همو، 1381ش، ص 201، پانویس 3؛ مدرسی طباطبائی، 1354ش، ص 435ـ442).درآمدهای حاصل از املاک خالصه، گاه در بحرانهایی چون قحطی، دولت و مردم را یاری می‌رساند (رجوع کنید به اتحادیه، ص 6)، با این حال بیشتر این زمینها ویران و بی‌استفاده بودند و دولت مجبور می‌شد آنها را به اشخاص واگذار نماید و مالیاتهای سنگین بر آن وضع کند (رجوع کنید به همان، ص 7ـ9؛ لمتون، ص 152).با این همه، در دوره قاجار (1210ـ1344/ 1304ش) به علت حمایتهای دولت از زمینهای خالصه و ظلمی که گاه تیول‌داران و خریداران خالصجات بر کشاورزان می‌کردند، آنان برخلاف دوره صفوی، ترجیح می‌دادند زمینها و ایالتشان به صورت خالصه باقی بماند (رجوع کنید به افضل‌الملک، ص 204ـ205؛ لمتون، ص 148). در اواخر دوره ناصرالدین‌شاه، فرمانی صادر شد مبنی بر فروش همه املاک خالصه به غیر از خالصجات حومه تهران که مایحتاج مردم شهر از آن تأمین می‌شد (رجوع کنید به ساعدلو، 1381ش، ص 207ـ208).در پی قوانینی که از 1310 تا 1323ش تصویب شد، بسیاری از خالصه‌ها به افراد فروخته شد و در 1325ش، قانون دیگری به تصویب رسید که بانک کشاورزی را مأمور کرد، خالصجات باقی‌مانده را به قطعاتی تقسیم کرده به فروش برساند (رجوع کنید به لمتون، ص 239ـ243).در هند دوره اسلامی نیز خالصه و خالصه شریفه به معنای زمینهای در اختیار سلطان بود و در مقابل اِقطاع و جاگیر* به‌کار می‌رفت و چگونگی اداره این خالصجات و هزینه‌کردن درآمدهای آن، تفاوت درخور ملاحظه‌ای با خالصه و خاصه در ایران نداشت (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به بَرَنی، ص 382؛ هروی، ج 1، ص 152، 158ـ159؛ قندهاری، ص 198؛ مورلند، ص 29، 38، 133، 147؛ اطهر علی، ص 74ـ75؛ عرفان حبیب، ص 298ـ341).منابع: ابن‌اثیر؛ ابن‌حوقل؛ ابن‌هشام، السیرة‌النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: دارابن‌کثیر، ]بی‌تا.[؛ یعقوب‌بن ابراهیم ابویوسف، کتاب‌الخراج، چاپ قصی محب‌الدین خطیب، قاهره 1397؛ اسکندرمنشی؛ غلامحسین افضل‌الملک، تاریخ و جغرافیای قم، ]تهران ? 1396[؛ ضیاءالدین بَرَنی، تاریخ فیروزشاهی، چاپ سیداحمدخان، کلکته 1862؛ بلاذری (لیدن)؛ بیهقی؛ ایلیا پاولوویچ پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، تهران 1357ش؛ محسن‌بن علی تنوخی، کتاب الفرج بعدالشدة، چاپ عبود شالجی، بیروت 1398/1978؛ محمدحسن جابری انصاری، تاریخ اصفهان، چاپ جمشید مظاهری (سروشیار)، اصفهان 1378ش؛ محمدبن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره 1357/1938؛ علینقی‌بن اسماعیل حکیم‌الممالک، روزنامه سفر خراسان، تهران 1356ش؛ خلیل‌بن احمد، کتاب‌العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1409؛ عبدالعزیز دوری، تاریخ العراق الاقتصادی فی القرن الرابع الهجری، بیروت 1974؛ رشیدالدین فضل‌اللّه، کتاب تاریخ مبارک غازانی: داستان غازان‌خان، چاپ کارل‌یان، لندن 1358/1940؛ هوشنگ ساعدلو، «کتابچه رقبات محمدشاهی و ناصرالدین شاهی»، در هفتاد مقاله: ارمغان فرهنگی به دکتر غلامحسین صدیقی، گردآورده یحیی مهدوی و ایرج افشار، ج 1، تهران: اساطیر، 1369ش؛ همو، «کتابچه رقبات ناصرالدینشاهی»، در اشراقینامه: مجموعه مقالات تاریخی، اجتماعی، ادبی، جغرافیایی، زیرنظر محمد دبیرسیاقی، قزوین: حدیث امروز، 1381ش؛ محمدبن ادریس شافعی، الاُمّ، چاپ محمد زهری نجار، بیروت ]بی‌تا.[؛ هلال‌بن مُحَسِّن صابی، رسوم دارالخلافة، چاپ میخائیل عوّاد، بغداد 1383/1964؛ همو، الوزراء، او، تحفة‌الامراء فی تاریخ الوزراء، چاپ عبدالستار احمد فراج، ]قاهره[ 1958؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ حسن‌بن حسن فسائی، فارسنامه ناصری، چاپ منصور رستگار فسائی، تهران 1382ش؛ قدامة‌بن جعفر، الخراج و صناعة الکتابة، چاپ محمدحسین زبیدی، بغداد 1981؛ محمدعارف قندهاری، تاریخ اکبری، معروف به تاریخ قندهاری، چاپ معین‌الدین ندوی و اظهرعلی دهلوی، رامپور 1382/1962؛ حسین فلاح کساسبه، المؤسسات الاداریة فی مرکز الخلافة العباسیة (الدواوین)، ]مؤته[ 1413/1992؛ عبدالحی‌بن ضحاک گردیزی، زین‌الاخبار، چاپ رحیم رضازاده‌ملک، تهران 1384ش؛ امیر گیلانشاه، یکصدوپنجاه سال سلطنت در ایران، ]تهران 1341ش[؛ علی‌بن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة، چاپ خالد عبداللطیف السبع العلمی، بیروت 1410/1990؛ حسین مدرسی طباطبائی، زمین در فقه اسلامی، تهران 1362ش؛ همو «کتابچه ثبت موقوفات و خالصه‌جات کشور در دوره ناصری»، راهنمای کتاب، سال 18، ش 4ـ6 (تیر ـ شهریور 1354)؛ محمدمفیدبن محمود مستوفی‌بافقی، جامع مفیدی، چاپ ایرج افشار، ج 3، تهران 1340ش؛ مسکویه؛ میرمحمدسعیدبن علی مشیزی، تذکره صفویه کرمان، چاپ محمدابراهیم باستانی‌پاریزی، تهران 1369ش؛ علی‌بن احمد منتجب‌الدین بدیع، کتاب عتبة‌الکتبة: مجموعه مراسلات دیوان سلطان‌سنجر، چاپ محمد قزوینی و عباس اقبال‌آشتیانی، تهران 1329ش؛ میرزاسمیعا، تذکرة‌الملوک، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1368ش؛ محمدحسن‌بن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، بیروت 1412/ 1992؛ محمدبن جعفر نرشخی، تاریخ بخارا، ترجمه ابونصر احمدبن محمدبن نصر قبادی، تلخیص محمدبن زفربن عمر، چاپ مدرس رضوی، تهران 1363ش؛ محمدبن احمد نسوی، سیرة‌السلطان جلال‌الدین منکبرتی، چاپ حافظ احمد حمدی، ]قاهره[ 1953؛ عبداللّه‌بن فضل‌اللّه وصّاف‌الحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی 1269؛ احمدبن محمد مقیم هروی، طبقات اکبری، چاپ بی. دی و محمد هدایت حسین، کلکته 1927ـ ] 1935[؛ یعقوبی، تاریخ؛M. Athar Ali, The Muhal nobility under Aurangzeb, Bombay 1970; Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autreslieux de l'Orient, new ed. by L. Langles, Paris 1811; EI2, s.vv. "Khalisa", "Safi, Sawafi" (by Ann K. S. Lambton); Mansoureh Ettehadieh, "The khalisah of Varamin", International journal of Middle East studies, vol. 25, no.1 (Feb. 1993); Irfan Habib, The agrarian system of Mughal India: 1556-1707, New Delhi 2005; Engelbert Kaempfer, Am Hofe des Persischen Grosskonigs (1684-85), ed. and tr. Walther Hinz, Leipzig 1940; Ann Katharine Swynford Lambton, Landlord and peasant in Persia: a study of land tenure and land revenue administration, London 1953; Frede L(kkegaard, Islamic taxation in the classic period: with special reference to circumstances Iraq, Copenhagen 1950; Mirza Samia, Tadhkirat al-Muluak: a manual of Safavid administration (Circa 1137/ 1725), translated and explained by V. Minorsky, Cambridge 1980; William Harrison Moreland, The agrarian system of Moslem India, Delhi 1968; Klaus Michael Rohrborn, Provinzen und Zentralgewalt Persiens im 16. und 17. Jahrhundert, Berlin 1966.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده