خالد بن سعید بن عاص، از نخستین ایمانآورندگان به اسلام. وی از قریش و کنیهاش ابوسعید بود (ابنسعد، ج 4، ص 94؛ بلاذری، ج 5، ص 6). پدرش معروف به ابواُحَیْحَة، از بزرگان مکه و از مخالفان شدید پیامبر بود که تا پایان عمر اسلام نیاورد (ابنسعد، ج 4، ص 95ـ96؛ ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 424). مادرش، لبینة معروف به امّ خالد، دختر خَبّاب/ حباببن عبدی الیلبن ناشب از مردم ثَقیف* بود (ابنسعد، ج 4، ص 94؛ ابناثیر، 1970ـ1973، ج 2، ص 97).خالدبن سعید قبل از برادرانش اسلام آورد (ابنسعد، همانجا؛ ابنعساکر، ج 16، ص 69). در زمان دعوت پنهانی پیامبر به اسلام گروید و وی را سومین، چهارمین یا پنجمین مسلمان دانستهاند (رجوع کنید به ابنسعد، ج 4، ص 95ـ96؛ یعقوبی، ج 2، ص 23). درباره سبب اسلام آوردن خالدبن سعید چنین نقل شده است که او در خواب دید بر لبه پرتگاهی مشرف بر آتش قرار دارد و پدرش سعی دارد او را در آن افکند، در آن حال پیامبر او را کنار کشید و از افتادن در آتش نجات داد. خالد رؤیای خویش را صادقه یافت و آن را برای ابوبکر بازگو کرد و به توصیه ابوبکر به اسلام راغب گشت. وی در اَجیاد نزد پیامبر حاضر شد و اسلام آورد (ابنسعد، ج 4، ص 94). هنگامی که سعیدبن عاص از مسلمان شدن پسرش آگاهی یافت، وی را بسیار سرزنش کرد، به وی ناسزا گفت و او را به شدت کتک زد، به گونهای که عصای خود را بر سرش شکست و حتی صحبت کردن با او را برای خانوادهاش منع کرد. پس از آن، خالد نزد پیامبر رفت و ملازم وی شد. گاه نیز به تنهایی در اطراف مکه نماز میگزارد. چون خالدبن سعید در تصدیق پیامبر و پیروی از او اصرار ورزید، پدرش او را حبس کرد و او را سه روز در آفتاب سوزان مکه نگه داشت. خالد از زندان پدر گریخت و در نواحی اطراف مکه مخفی شد. با شدت گرفتن آزار و اذیت کافران، خالدبن سعید همراه عدهای از مسلمانان و به دستور پیامبر به سرزمین حبشه مهاجرت کرد (همان، ج 4، ص 95ـ96؛ ابنعساکر، ج 16، 70). باتوجه به اینکه مسلمانان در دو نوبت به سرزمین حبشه مهاجرت کردند، در مورد زمان مهاجرت خالدبن سعید بین مورخان اختلاف است. بیشتر مورخان مهاجرت او را در نوبت دوم (یعنی در سال پنجم بعثت؛ رجوع کنید به همانجاها) و برخی دیگر در نوبت اول (رجوع کنید به ابنعساکر، ج 16، ص 72؛ ابنحجر عسقلانی، ج 2، ص 236) دانستهاند. پسر او به نام سعید و دخترش به نام اَمَه (امّخالد) در حبشه متولد و بزرگ شدند و بعدها، امه به ازدواج زبیربن عوام* درآمد (ابنسعد، ج 4، ص 94، 97؛ ابناثیر، 1970ـ1973، ج 2، ص 98؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا). در روایتی آمده است که خالدبن سعید در حبشه وکیل عقد نکاح امّحبیبه، از زنان پیامبر، بوده (رجوع کنید به ابناثیر، 1399ـ1402، ج 2، ص 308ـ309)، که نشاندهنده جایگاه و مقام خالدبن سعید نزد پیامبر است. خالدبن سعید در سال هفتم هجرت همراه دیگر مهاجران حبشه به سرزمین حجاز بازگشت و در خیبر (در پایان جنگ خیبر) به حضور پیامبر رسید. پیامبر با خشنودی از آنان استقبال کرد و به وی و دیگر مهاجران حبشه، با اینکه در جنگ شرکت نداشتند، از غنایم خیبر سهم داد (ابنسعد، ج 4، ص 96؛ ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 421).مورخان خالدبن سعید را از کاتبان و منشیان پیامبر نام بردهاند (برای نمونه رجوع کنید به جهشیاری، ص 9؛ ابناثیر، 1399ـ1402، ج 2، ص 313). او در مکه و پیش از هجرت برای پیامبر کتابت میکرد. گفته شده است که وی نخستین کسی بود که عبارت «بسماللّهالرحمنالرحیم» را نوشت (ابنعبدالبرّ، همانجا). پس از هجرت نیز در مدینه، نامه پیامبر برای اهل طائف و نمایندگان آنان را او کتابت کرد و به هیئت نمایندگی ثقیف داد. وی همچنین در مدینه در مذاکرات صلح بین پیامبر و اهل طائف وساطت کرد تا آنکه این هیئت مسلمان شدند (ابنسعد، همانجا). خالدبن سعید پس از بازگشت از حبشه همراه رسول خدا و دیگر مسلمانان در سفر عمرةالقضا، فتح مکه، و غزوات حنین، طائف و تبوک حضور یافت (ابنعبدالبرّ، همانجا) و در مأموریتهایی که پیامبر به وی میداد شرکت فعال داشت، از جمله هنگامی که عمروبن مَعْدی کَرِب مرتد شد و سر به شورش برداشت، پیامبر علیبن ابیطالب علیهالسلام را به همراه سپاهی از مهاجران از جمله خالدبن سعید که پیشاهنگ سپاه بود، به سوی عَمرو و قوم او فرستاد. پس از سرکوبی شورشیان و فرار عمروبن معدی کرب، علیبن ابیطالب علیهالسلام خالد را برای اخذ صدقات (مالیات زکات)، همانجا گمارد و به او فرمان داد که هرکس از فراریان مراجعت نمود و ایمان آورد او را امان دهد. بعد از بازگشت علی علیهالسلام، عمروبن معدی کرب نزد خالدبن سعید رفت و دوباره مسلمان شد (ابناثیر، 1399ـ1402، ج 2، ص 337).در اواخر عمر پیامبر، پس از مرگ باذام/ باذان*، امیر ایرانی و مسلمان یمن، پیامبر خالدبن سعید را حاکم منطقه مابین نجران و زَبید نمود (همان، ج 2، ص 336). این انتصاب ظاهراً در سال دهم هجرت صورت گرفته است، زیرا در این سال فَروَةبن مُسَیْک مرادی همراه هیئتی در مدینه به حضور پیامبر اکرم رسید و رسول خدا ضمن آنکه وی را بر قومش (مراد) و بر زبید و قبیله مَذْحِج امارت و ریاست داد، خالدبن سعید را نیز به عنوان عامل خود برای گردآوری صدقات، همراه وی به یمن فرستاد. بنابه روایتی، پیامبر خالد را مأمور گردآوری مالیات یمن و به قولی مأمور مالیات مذحج و عامل صنعا نمود، و در هر صورت، تا زمان وفات پیامبر عامل یمن باقی ماند (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 296ـ297؛ همو، 1970ـ1973، ج 2، ص 98؛ نیز رجوع کنید به ابنسعد، همانجا؛ یعقوبی، ج 2، ص 76؛ ابنعبدالبرّ، همانجا).در سال دهم هجرت، اَسْوَد عَنْسی* (متوفی سال 11) ادعای پیغمبری کرد و بر سراسر یمن مسلط شد و خالدبن سعید را از منطقه تحت حکومت خود بیرون راند (رجوع کنید به ابناثیر، 1399ـ1402، ج 2، ص 337). پس از وفات پیامبراکرم، خالدبن سعید و برادرانش، اَبان و عمرو، که یکی عامل پیامبر در بحرین، و دیگری در تَیماء و خیبر بودند، به مدینه بازگشتند و گفتند که پس از رسول خدا برای کسی کار نمیکنند (ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 422ـ423). خالدبن سعید جزو دوازده نفری بود که از بیعت کردن با ابوبکر خودداری کردند (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 124، 126؛ ابنبابویه، ج 2، ص 461). برادرش ابان نیز در این امر با او همراهی نمود. خالد گفته بود که از بنیهاشم تبعیت میکند (یعقوبی، ج 2، ص 133؛ ابناثیر، 1970ـ1973، همانجا). وی که قائل به خلافت علیبن ابیطالب بود (یعقوبی، ج 2، ص 124، 126؛ قس ابنسعد، ج 4، ص 97)، پس از بیعت علی علیهالسلام با ابوبکر (رجوع کنید به یعقوبی، ج 2، ص 126)، تن به بیعت داد (ابناثیر، 1970ـ1973، همانجا؛ قس ابنسعد، همانجا، که گفته است خالدبن سعید پس از سه ماه با ابوبکر بیعت کرد؛ طبری، ج 3، ص 387: دو ماه). خودداری خالدبن سعید از بیعت با ابوبکر بیش از آنکه بر ابوبکر گران آید، بر عمر گران آمده بود و بعدها در موارد مختلف، عمر با استناد بر این سابقه، با خالدبن سعید مخالفت میکرد، از جمله در سال 13، هنگامی که ابوبکر تصمیم گرفت سپاه اسلام را به شام بفرستد، خالدبن سعید را به فرماندهی لشکر مسلمانان گمارد و پرچم را به او داد، اما با اصرار عمر او را قبل از حرکت سپاه عزل کرد. خالدبن سعید با مناعت طبع پرچم را پس داد (ابنسعد، همانجا؛ یعقوبی، ج 2، ص 133؛ طبری، ج 3، ص 387ـ 388؛ ابنعساکر، ج 16، ص 79ـ80؛ ابناثیر، 1399ـ 1402، ج 2، ص 402).با این حال، وی به دستور ابوبکر در تیماء، از شهرهای شام، مستقر شد و اعراب اطراف را برای جنگ گرد آورد و با احتیاط پیشروی کرد. رومیان نیز کسانی از اعراب شام، از قبایل بَهراء، سلیح، تنوخ، غسّان، کلب و لخم و جذام را برای جنگ با او آماده کردند. خالدبن سعید حمله کرد و آن قبایل را پراکنده ساخت و همه افراد قبایل به اسلام گرویدند. یکی از سرداران روم به نام باهان به جنگ با خالدبن سعید پرداخت. در این جنگ، عدهای از رومیان کشته و بقیه منهزم گشتند. خالدبن سعید از ابوبکر مدد خواست. ابوبکر نیز سپاهیانی به یاری او فرستاد (طبری، ج 3، ص 388ـ389، 391؛ ابناثیر، 1399ـ 1402، ج 2، ص 402ـ403).در مورد محل و زمان شهادت خالدبن سعید چند روایت تاریخی وجود دارد. طبق روایتی او در جنگ اَجنادَین با رومیان و اهالی شام (سال 13)، در زمان حیات ابوبکر به شهادت رسید (رجوع کنید به ابنعبدالبرّ، ج 2، ص 422؛ ابناثیر، 1970ـ1973، همانجا؛ ابنحجر عسقلانی، ج 2، ص 329). بنابه روایت دیگر، او در جنگ مَرْج الصُّفَّر در شام شهید شده است (ابنعبدالبرّ، همانجا). طبق روایتی دیگر، در واقعه مرجالصّفّر فقط پسر خالد شهید شد و خالد در این واقعه سالم ماند (طبری، ج 3، ص 391؛ ابناثیر، 1399ـ1402، ج 2، ص 405؛ نیز رجوع کنید به مرجالصّفّر*). روایات درباره تاریخ و تقدم و تأخر جنگهای اجنادین و مرجالصّفّر و یرموک متفاوت است (ابناثیر، 1970ـ1973، همانجا). ابنقتیبه (ص 296) مرگ خالد را در جنگ یرموک نوشته است.در کتب رجال، خالدبن سعید را در زمره اصحاب رسول خدا ذکر کردهاند و شیخطوسی در رجال خود (ص 24) از او یاد کرده است. از خالدبن سعید به «نجیب بنیامیه» یاد شده است (بحرالعلوم، ج 2، ص 325).منابع: ابناثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره 1970ـ1973؛ همو، الکامل فیالتاریخ، بیروت 1385ـ1386/1965ـ1966، چاپ افست 1399ـ1402/ 1979ـ 1982؛ ابنبابویه، کتابالخصال، چاپ علیاکبر غفاری، قم 1362ش؛ ابنحجر عسقلانی، الاصابة فی تمییزالصحابة، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛ ابنسعد (بیروت)؛ ابنعبدالبرّ، الاستیعاب فی معرفةالاصحاب، چاپ علیمحمد بجاوی، بیروت 1412/1992؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، چاپ علی شیری، بیروت 1415ـ1421/ 1995ـ2001؛ ابنقتیبه، المعارف، چاپ ثروت عکاشه، قاهره 1960؛ محمدمهدیبن مرتضی بحرالعلوم، رجال السید بحرالعلوم، المعروف بالفوائد الرجالیة، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسین بحرالعلوم، تهران 1363ش؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوسعظم، دمشق 1996ـ2000؛ محمدبن عبدوس جهشیاری، کتاب الوزراء و الکتّاب، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، قاهره 1357/ 1938؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ محمدبن حسن طوسی، رجالالطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم 1415؛ یعقوبی، تاریخ.