خاکسپاری، در قبر نهادن میت و دفن او پس از غسل دادن، تکفین و خواندن نماز میت، مطابق با احکام و آداب شرعی. از زمان حضرت آدم و به خاک سپرده شدن هابیل به دست قابیل با ارشاد الهی (رجوع کنید به مائده: 31)، دفن کردن اموات روش متداول در میان اقوام، ادیان و جوامع مختلف بوده است. در شریعت اسلام، میت مسلمان پس از غسل، تکفین، تشییع و خوانده شدن نماز میت، برطبق آداب و احکامی خاص به خاک سپرده میشود.در منابع جامع فقهی، بخشی از «کتاب الطهارة» یا «کتاب الصلاة» به احکام اموات اختصاص دارد. در این مبحث، از اموری مانند احکامِ فرد بیماری که نشانههای مرگ را در خود آشکار میبیند (مانند توبه و اَدا کردن حقاللّه و حقالناس)، اَحکام اِحتضار (مثل روبهقبله کردن محتضر و تلقین او) و کارهای واجب بر دیگران پساز مرگِ مسلمان (غسل، تکفین، تحنیط، نماز میت خواندنو دفن) سخن میرود. هریکاز این مراحل، که نشاندهنده حرمتداشتن میت و موجبآمرزش گناهان اوست (حُرمَةِ المُسْلِم مَیِّتاً کحُرْمَتِهِ حَیّا رجوع کنید به طوسی، 1376ش، ج1، ص419؛ حرّعاملی، ج3،ص219)، احکامی غیرالزامی (مستحبومکروه) هم دارند که در آثار فقهی به تفصیل مطرح شدهاند. احکام مربوط به مردگان در منابع متقدم فقهی و حدیثی، در مبحثی با عنوان «کتاب الجنائز» یا «باب فی احکام الجنائز» مطرح شدهاند (برای نمونه رجوع کنید به مالکبن انس، ج 1، ص 222؛ شافعی، ج 1، ص 301؛ کلینی، ج 3، ص 11؛ طوسی، 1387، ج 1، ص 174؛ برای برخی آثار مستقل در این باره رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج 2، ص 29، ج 8، ص 233، ج 16، ص 56، ج 17، ص 29ـ30؛ نیز برای آثاری با عنوان «احکام الاموات» و «احکام الجنائز» رجوع کنید به همان، ج 1، ص 294ـ296، 451، 532، ج 3، ص 158، 473، ج 5، ص 148ـ150، ج20، ص 117، 339، ج 25، ص 76).کارهای واجب بر انسان در مورد مردگان، از نوع واجبِ کفاییاند و برخی از آنها (تکفین، تحنیط و دفنکردن) به قصد قربت نیاز ندارند و شماری دیگر (غسل و نماز میت) نیازمند قصد قربتاند. چنانچه به سبب عوامل خاص، انجام دادن هریک از این واجبات برای افراد ممکن نباشد، از عهده آنان ساقط میشود (طباطبائییزدی، ج 1، ص 376، 395، 403، 414، 421، 437؛ زحیلی، ج 2، ص 1508).فقهای امامی غسل دادن میت را شامل سه بار شستن او به ترتیب با آب مخلوط با سدر، آب مخلوط با کافور و آب خالص (قَراح) دانستهاند. پس از آن، تحنیط یعنی مالیدن کافور بر مواضع هفتگانه سجود میت (پیشانی،کفِ دو دست،دو زانو و سَرِ انگشت ِبزرگ پاها)واجباست. کفنکردن میتِ مسلمان نیز واجب است و با سه قطعه کفن تمام بدن او پوشانده میشود. هریک از مراحلِ آمادهسازیِ میت برای خاکسپاری، شرایط و آداب و اَحکام مفصّلی دارد (برای نمونه رجوع کنید به نراقی، ج 3، ص 86ـ250؛ نجفی، ج 4، ص 118ـ263). در فقه اهل سنّت هم غسل دادن و کفن کردن میت (بهرغم وجود تفاوتهایی در جزئیات با فقه امامی) واجب به شمار میرود، ولی تحنیط واجب نیست (رجوع کنید به زحیلی، ج 2، ص 1483ـ1507). بنابر فقه امامی و فقه اهل سنّت، غسل دادن و تکفین شهید، در صورت تحقق شروطی، ضروری بهشمار نمیرود (رجوع کنید به طوسی، 1387، ج 1، ص 181ـ 182؛ نجفی، ج4، ص86ـ93؛ زحیلی، ج2، ص1583ـ1588).در احادیث (رجوع کنید به بخاری، ج 1، ص 17؛ حرّعاملی، ج 3، ص141ـ148) و بهتبع آن در منابع فقهیِ امامی و اهل سنّت، بر فضیلت و ثواب تشییعجنازه میت مسلمان تأکید بسیار شده است (رجوع کنید به نجفی، ج4،ص263ـ264؛ الموسوعةالفقهیّة،ج16، ص13).پس از طی این مراحل، بر هر میت مسلمانی که بیش از شش سال سن داشته باشد، نماز خوانده میشود (درباره چگونگی نماز میت و شروط آن در مذاهب اسلامی رجوع کنید به طوسی، 1387، ج 1، ص 183ـ186؛ علامه حلّی، ج 1، ص 228ـ232؛ غروی تبریزی، ج 9، ص 254ـ260؛ زحیلی، ج 2، ص 1513ـ 1536؛ نیز رجوع کنید به نماز*).خاکسپاری یا دَفن شامل کندنِ حفرهای در زمین و قراردادن میت در آن است، به گونهای که جسد در زیر زمین قرار گیرد و روی او با خاک پوشانده شود (طباطبائییزدی، ج 1، ص 436؛ الموسوعةالفقهیة، ج21، ص8). وجوب خاکسپاریِ میت، مستند به آیات قرآن (رجوع کنید به مائده:31؛ مرسلات: 25ـ26؛ عبس: 21)، سنّت معصومان علیهمالسلام، سیره مسلمانان و اجماع فقهاست (رجوع کنید به نجفی، ج 4، ص 289ـ290؛ زحیلی، ج 2، ص 1547؛ نیز رجوع کنید به جَصّاص، ج 2، ص 506؛ قطب راوندی، ج 1، ص 163ـ164).در احادیث (برای نمونه رجوع کنید به حرّعاملی، ج 3، ص 141)، حکمت خاکسپاری متوفی، اموری چون رعایت حرمت جنازه، پنهان ماندن آن از اَنظار مردم، در امان بودن جسد از آزار دشمنان، جلوگیری از اندوه دوستان و پیشگیری از آزردگی مردم به سببانتشار بوی جسد یا فساد آن بهشمار رفتهاست. این حکمتها اقتضا دارد که عمق قبر کم نباشد و به اندازهای باشد که از تأثیر عوامل بیرونی مصون بماند (رجوع کنید به غرویتبریزی، ج 9، ص293ـ 295؛ زحیلی، ج2، ص1549). ازاینرو، چنانچه دفن میت با حفر کردن زمین امکانپذیر نباشد، باید با شیوهای دیگر جسد پوشانیده شود، مانند ساختن بَنا بر فراز آن یا گذاشتن آن در تابوت. دفن با تابوت در مواقع غیراضطراری به نظر فقهای امامی و اهل سنّت مکروه است (رجوع کنید به نجفی، ج 4، ص 291؛ طباطبائی یزدی، همانجا؛ الموسوعةالفقهیة، ج 21، ص 16). چنانچه شخصی روی دریا در کشتی بمیرد و جسدش تا رسیدن به خشکی و خاکسپاری فاسد شود، پس از غسل و تکفین و خواندن نماز میت، با رعایت شروط مذکور در منابع فقهی، به دریا افکنده میشود (رجوع کنید به ابنقدامه، ج 2، ص 381؛ نووی، ج 5، ص 285ـ 286؛نجفی، ج 4، ص 292ـ296؛ غرویتبریزی، ج 9، ص 297ـ301).افزون بر لزوم دفن میت و پنهان ساختن آن در داخل زمین (مُواراةُ المیّت فیالارض)، از دیدگاه فقهی، واجب است که میت در قبر بر پهلوی راست و رو به قبله قرار داده شود (رجوع کنید به علامه حلّی، ج 1، ص 232؛ نراقی، ج 3، ص 289ـ291). فقهای اهل سنّت نیز رو به قبله بودن میت در قبر را واجب شمردهاند (رجوع کنید به شمسالائمه سرخسی، ج 1، ص 213؛ نووی، ج 5، ص 293؛ بهوتیحنبلی، ج 2، ص 161؛ آبیازهری، ص 273ـ274). سنن و آداب (احکام مستحب و مکروه) مورد تأکید پیش از خاکسپاری، هنگام خاکسپاری و پس از آن به تفصیل در منابع فقهی بیان شدهاند، از جمله خواندن نماز شبِ اول دفن (لیلةالدفن)، برپا داشتن مجلس ترحیم* برای متوفی، ابراز همدردی با بازماندگان او و دلداری دادن به آنان، و زیارت اهل قبور (رجوع کنید به نراقی، ج 3، ص 268ـ283، 294ـ314؛ نجفی، ج 4، ص 299ـ352؛ زحیلی، ج 2، ص 1567ـ1573).گریه کردن برای میت و سوگواری* بر او ــمشروط بر آنکه نپذیرفتن قضای الهی تلقی نشودــ جایز شمرده شده، اما کارهایی چون لطمهزدن به صورت، خراش دادن پوست و کندن مو منع شده و مصیبتدیدگان به صبر و تحمل توصیه شدهاند (رجوع کنید به نجفی، ج 4، ص 364ـ371؛ غرویتبریزی، ج 9، ص 341ـ 349؛ زحیلی، ج 2، ص 1573ـ1578).حنفیان، شافعیان و حنبلیان انتقال دادن میت مسلمان را از شهری که در آن وفات کرده به جایی دیگر، پس از دفن (جز در موارد خاص) صحیح نمیدانند، اما بیشتر آنان، با شروطی، نقل و انتقال او قبل از دفن را صحیح شمردهاند. مالکیان تغییر مکان میت را، چه قبل و چه پس از دفن، مشروط به اموری چون از بین نرفتن حرمت او و به مصلحت بودن انتقال، پذیرفتهاند (رجوع کنید به خطیبشربینی، ج 1، ص 365ـ366؛ دسوقی، ج 1، ص 421؛ ابنعابدین، ج 6، ص750ـ751؛ الموسوعةالفقهیّة، ج 21، ص 9ـ10). فقهای امامی انتقال دادن میت را قبل از دفن به مشاهِد مُشَرّفه مستحب دانستهاند، اما درباره جایز بودن انتقال پس از دفن آرای یکسانی ندارند؛ هر چند بیشتر آنان حکم به جواز و حتی استحباب انتقال دادهاند. بر ایناساس، نبش قبر برای انتقال میت به مشاهد مشرّفه جایز است و در عمل نیز بسیار رایج بوده است (رجوع کنید به بحرای، ج 4، ص 146ـ151؛ نراقی، ج 3، ص 284ـ 289؛ غرویتبریزی، ج 9، ص 331ـ341).در فرض امانت گذاشتن جسد (تودیعُ المیّت)، رعایت همه شرایط معتبر در دفن لازم است و گفته شده برای جلوگیری از هتک حرمت میت در هنگام این انتقال، بهتر است وی با تابوت در قبر نهاده شود (رجوع کنید به غروی تبریزی، ج 9، ص 363؛ امام خمینی، ج 1، ص 83؛ سیستانی، ج 1، ص 115). حرام بودن نبش قبر مورد اجماع فقهای شیعه است. نبش قبر به معنای نمایان کردن جسد پنهان در زمین است و ازاینرو، باز کردن قبری که جسد مدفون در آن به یقین از بین رفته و جزو خاک شده یا میت با تابوت در آن نهاده شده، مصداق نبش قبر نیستند. در پارهای موارد نبش قبر حرام نیست، از جمله در صورت غصبی بودن مکان دفن یا کفن میت، دفن میت بدون غسل و کفن یا صحیح انجام نشدن آنها، متوقف بودن حقی بر رؤیت جسد و دفن شدن میت در مکانهایی که موجب هتک حرمت اوست، مانند دفن مسلمان در قبرستان کفار یا در مکانی نامناسب از قبیل زبالهدان. نبش قبر امامزادگان، صالحان، عالمان و شهیدان، هرچند پس از مدت طولانی، جایز نیست (نجفی، ج 4، ص 353ـ359؛ غرویتبریزی، ج 9، ص 349ـ365). عالمان اهل سنّت نیز نبش قبر را، جز در موارد خاصّ، حرام دانستهاند (رجوع کنید به زحیلی، ج 2، ص 1555ـ1557).منابع: علاوه بر قرآن؛ صالح عبدالسمیع آبی ازهری، الثمر الدانی فی تقریب المعانی: شرح رسالة ابن ابیزید القیروانی، بیروت: المکتبة الثقافیة، ]بیتا.[؛ آقابزرگ طهرانی؛ ابنعابدین، حاشیة ردّ المحتار علی الدّر المختار: شرح تنویر الابصار، چاپ افست بیروت 1399/1979؛ ابنقدامه، المغنی، بیروت : دارالکتابالعربی، ]بیتا.[؛ امامخمینی، تحریرالوسیلة، قم 1363ش؛ یوسفبن احمد بحرانی، الحدائقالناضرة فی احکام العترةالطاهرة، قم 1363ـ1367ش؛ محمدبن اسماعیل بخاری، صحیحالبخاری، ]چاپ محمد ذهنیافندی[، استانبول 1401/1981، چاپ افست بیروت ]بیتا.[؛ منصوربن یونس بهوتیحنبلی، کشّاف القناععنمتنالاقناع، چاپ محمدحسن شافعی، بیروت 1418/ 1997؛ احمدبن علی جَصّاص، احکامالقرآن، چاپ عبدالسلام محمدعلی شاهین، بیروت 1415/1994؛ حرّعاملی؛ محمدبن احمد خطیب شربینی، مغنیالمحتاج، ]بیجا[: دارالفکر، ]بیتا.[؛ محمدبن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علیالشرح الکبیر، ]بیروت[: داراحیاء الکتب العربیة، ]بیتا.[؛ وهبه مصطفی زحیلی، الفقهالاسلامی و ادلّته، دمشق 1418/ 1997؛ علی سیستانی، منهاجالصالحین، ]قم 1414ـ 1416[؛ محمدبن ادریس شافعی، الاُمّ، بیروت 1403/1983؛ محمدبن احمد شمسالائمه سرخسی، کتاب المبسوط، بیروت 1406/1986؛ محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروةالوثقی، بیروت 1404/1984؛ محمدبن حسن طوسی، تهذیبالاحکام، چاپ علیاکبر غفاری، تهران 1376ش؛ همو، المبسوط فی فقه الامامیة، ج 1، چاپ محمدتقی کشفی، تهران 1387؛ حسنبن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، قم 1413ـ1419؛ علی غرویتبریزی، التنقیح فی شرحالعروة الوثقی: الطهارة، تقریرات درس آیتاللّه خویی، در موسوعة الامام الخوئی، ج 9، قم: مؤسسة احیاء آثار الامام الخوئی، 1426/2005؛ سعیدبن هبةاللّه قطب راوندی، فقهالقرآن، چاپ احمد حسینی، قم 1405؛ کلینی؛ مالکبن انس، المُوَطَّأ، چاپ محمدفؤاد عبدالباقی، بیروت 1406؛ الموسوعة الفقهیّة، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج 16، 1409/ 1988، ج 21، 1410/ 1989؛ محمدحسنبن باقر نجفی، جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام، ج 4، چاپ عباس قوچانی، بیروت 1981؛ احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج 3، قم 1415؛ یحییبن شرف نووی، المجموع: شرح المُهَذّب، بیروت: دارالفکر، ]بیتا.[.