حوزه علمیه نجف

معرف

حوزه علمیه نجف

متن

 الف) سیر تاریخی و دستاوردهای فقهی و اصولی. درباره تأسیس حوزه علمیه نجف دو نظر اساسی وجود دارد. گروه نخست بر این باورند که پس از هجرت شیخ طوسی در ۴۴۸ از بغداد به نجف، وی حوزه علمیه را بنانهاد (رجوع کنید به ادامه مقاله) و شماری دیگر معتقدند پیش از آمدن شیخ، در نجف حلقه های بحث و درس در جوار مرقد امیرمؤمنان علیه السلام برقرار و حوزه علمیه شکل گرفته بوده است (رجوع کنید به بحرالعلوم، ص ۱۱؛ محمدرضا شمس الدین، ص ۶۷ـ۶۸). این عده شواهدی را در اثبات مدعای خود ذکر می کنند؛ از جمله بنابه گزارش ابن طاووس (ص ۱۳۲ـ۱۳۳)، به هنگام دیدار عضدالدوله دیلمی از نجف در ۳۷۱، ۱۷۰۰ فقیه در این شهر بوده اند. نجاشی (ص ۴۴۰) به ملاقات خود با دانشمندان شیعه، از جمله محدّث بزرگ، هبة اللّه بن احمد کاتب، مشهور به ابن برنِیّة، اشاره کرده است. وی (ص ۶۸) همچنین اظهار کرده که در سال ۴۰۰ در نجف از ابن خُمریِ کوفی اجازه روایت دریافت داشته است.نجاشی (ص ۷۴) در شرح حال ابوالحسین اسحاق بن حسن عَقرائیِ تمّار گفته که او را مجاور کوفه (یعنی نجف) دیده که کتاب کلینی را از خود وی روایت می کرده است. حضور شخصیتهای دینی وعلمی دیگر در نجف، همچون شیخ صدوق و شنیدن حدیث از محمدبن علی بن فضل دهقان (رجوع کنید به خویی، ج ۱۶، ص ۳۳۷)، و نیز اقامت برخی نقبای شیعیان همانند ابن سدره، و اسکان تعدادی از خاندانهای اهل علم، مثل آل طحّان، در نجف (ابن طاووس، ص۱۴۸؛ بحرالعلوم، ص۱۳ـ۱۴) در زمره مستندات وجود حرکت علمی در نجف، پیش از شیخ الطائفه طوسی، ذکر شده است (برای اطلاع از نقد این آرا رجوع کنید به غروی، ص ۱۹ـ۳۰).با این همه، گروه دیگر، ضمن اذعان به حضور و آمد و شد دانشمندان به نجف و تلاش علمی ایشان پیش از شیخ طوسی، معتقدند اقدام اساسی برای تشکیل جامعه علمی در نجف چندان که بتوان نام حوزه علمیه بر آن نهاد، پس از مهاجرت شیخ تحقق یافته است (مصطفی جواد، ص ۱۳۳). حوزه علمیه نجف پس از وی تاریخ بافراز و نشیبی را سپری کرده است که مراحل آن عبارت اند از :۱. دوره تکوین و تثبیت. این دوره با حضور شیخ طوسی در نجف (۴۴۸ـ۴۶۰) مقارن است. وی که از شاگردانِ برجسته شیخ مفید (متوفی ۴۱۳) و سیدمرتضی علم الهدی (متوفی ۴۳۶) بود، پس از وفات علم الهدی ریاست علمی شیعیان بغداد را برعهده گرفت. اندکی پس از ورود طغرل سلجوقی به بغداد، در ۴۴۹ خانه و کتابخانه او را درحالی که خود وی قبلا به نجف مهاجرت کرده بود آتش زدند. مدتی بعد، شیخ فعالیت علمی خود را در این شهر آغاز کرد و حوزه بزرگ نجف با تلاشهای او پاگرفت. شیخ توانست مراودات علمای شیعه و اوضاع تحصیلی در نجف را که تا آنِ زمان آشفته و نابسامان بود تحت نظم درآورد و حلقه های درسی را تشکل بخشد. عده ای اندکْشمار از کسانی که همراه شیخ از بغداد به نجف رفته یا شهرتش را شنیده بودند، به او پیوستند و دیری نپایید که شهر نجف مرکزیت علمی و فکری تشیع را از آن خود کرد. کتاب امالی یا المجالس شیخ گواهِ انضباطی است که او در حوزه نوتأسیس نجف در انتقال علوم به شاگردانش برقرار کرده بود (نخستین مجلس املا : ۲۶ صفر ۴۵۶ در حرم امیرمؤمنان علیه السلام). کار سترگ دیگر شیخ، سوق دادن علما و شاگردان خود به فقه استدلالی و اجتهادی بود، چه در بغداد و چه در نجف. علاوه بر پرورش و تربیت شاگردان، کتاب اختیار معرفة الرجال و کتاب ناتمام شرح الشرح، یادگار دوران زندگی شیخ در نجف است (برای شرح احوال و آثار وی رجوع کنید به طوسی*، محمدبن حسن).۲. دوره تبعیت و رکود. این دوره طولانی با وفات شیخ طوسی آغاز شد و تا اوایل قرن دهم ادامه یافت. عوامل متعددی در ایجاد رکود پس از شیخ دخیل بودند. نخست آنکه به رغم ابتکارات شگرف او در حوزه اصول و فقه و دفاعش از فقه تفریعی در حوزه شریعت و توفیقش در ترویج و تحکیم روشهای استدلال و استنباط (رجوع کنید به طوسی، ج ۱، ص ۱ـ۳) آرا و نظریات وی تا مدتها به دلیل عظمت شخصیت او در مجامع علمی شیعه بدون معارض و نقدناپذیر رواج یافت و پیروانش بیش از یک قرن درصدد خرده گیری و نقد و بررسی نظریاتش برنیامدند. به تعبیر شهیدثانی (ص ۹۳) و صاحب معالم، ابن شهیدثانی (ص ۱۷۶)، همه فقها تنها ناقل گفته های او بودند.عامل دیگر این ایستایی، جوانیِ حوزه نجف بود که نمی توانست همپای مراکزی همچون بغداد، در برخورد با آرای گوناگون، پویایی داشته باشد، مخصوصاً آنکه هنگام مهاجرت شیخ از بغداد به نجف، تنها تعدادی کم شمار او را همراهی کرده بودند (محمدباقر صدر، ص ۶۳). از میان رفتن قدرت آل بویه که پیوسته مراکز و شخصیتهای علمی شیعه را تحت حمایت خود داشتند، عامل اثرگذار دیگری بر رکود بود و مخصوصاً از همان آغاز تصرف عراق به دست سلاجقه، شیعه تحت فشارهای روزافزون قرار گرفت.ظهور محمدبن ادریس حلّی (متوفی ۵۹۸) در حلّه رونق حوزه علمیه این شهر را به همراه داشت ولی همین مسئله به رکود حوزه علمیه نجف شتاب بیشتری بخشید. وی توانست به روحیه پیروی بی چون و چرای مشایخ امامیه که در برابر آرا و فتاوای شیخ طوسی تسلیم و منقاد بودند، پایان دهد و با نقادی آرا و برخی روشهای شیخ، روح تحقیق و نقد و تجدیدنظر را به محافل علمی شیعه باز آوَرَد (رجوع کنید به حلّی*، ابن ادریس).با همه این احوال، در این دوره نیز حوزه نجف از تکاپوی علمی دور نماند. از ابوعلی طوسی*، فرزند شیخ طوسی، (متوفی ۵۱۵) اثری چون المرشد الی سبیل المتعبد و الامالی به جای مانده است. وی نزد علمای شیعه باعنوان مفید ثانی شهرت دارد (رجوع کنید به منتجب الدین رازی، ص ۴۶؛ ابن شهر آشوب، ص ۳۲۴). ابن شهرآشوب مازندرانی، ابوعلی فضل بن حسن طبرِسی مؤلف مجمع البیان و ابوعبداللّه حسین بن احمدبن طحّال مقدادی تربیت یافتگان محضر اویند (بحرالعلوم، ص ۴۴ـ۴۵). همچنین شیخ ابوالوفاء عبدالجبار رازی، شیخ ابومحمدحسن بن بابویه قمی و شیخ ابوعبداللّه محمدبن هبة اللّه طرابلسی معاصران او و جملگی از شاگردان پدرش در حوزه علمیه نجف بوده اند (همان، ص ۴۳). کتاب شرح کافیه ابن حاجب و شرح قصائد ابن ابی الحدید از نجم الائمة رضی الدین محمد استرآبادی (متوفی ۶۸۶؛ رجوع کنید به حرّعاملی، قسم ۲، ص ۲۵۵)، الایماقی فی شرح الایلاقی و شرح تعریب الزبدة در طب از عبدالرحمان بن عتائقی از علمای حلّه و بعد نجف اشرف (آقابزرگ طهرانی، ج ۲، ص ۵۰۹؛ زرکلی، ج ۳، ص ۳۳۰) و التنقیح الرایع فی شرح مختصرالشرایع مقدادبن عبداللّه سیوری مشهور به فاضل مقداد* (متوفی ۸۲۶؛ آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص ۴۶۳) از جمله آثار دانشمندانِ این دوره حوزه نجف است.۳. دوره محقق اردبیلی و شاگردان او. از نیمه دوم قرن دهم رونق علمی به حوزه نجف بازگشت. اقدامات اثرگذاری چون تسهیل دسترسی به آب آشامیدنی از طریق حفر انهار توسط شاهان صفوی و ساخت باروهای استوار و تأمین امنیت جانی ساکنان، به عنوان عوامل شکوفایی مجدد حوزه نجف شمرده شده است (احمد مجید عیسی، ص ۷۳۲)؛ ولی بعید است چنین طرحهایی به تنهایی شکوفایی علمی را باز آورده باشد، چه پیش از صفویان، برخی فرمانروایان و امیران ایلخانی و جلایری با رویکردی سیاسی به احیای نجف شیعی در برابر بغداد سنّی به اقدامات مشابهی دست زده، اما توفیق چندانی کسب نکرده بودند (فقیه، ص ۱۲۵).نقش مولی احمدبن اردبیلی (متوفی ۹۹۳) مشهور به مقدس/ محقق اردبیلی در بازیابی رونق حوزه علمیه نجف در این دوره بسیار برجسته بود (برای شرح حال و آثار وی رجوع کنید به مقدس اردبیلی*، احمدبن محمد). حضور محقق اردبیلی در حوزه نجف و مقبول افتادن مکتب فقهی او، یعنی تتبع همه جانبه در احادیث و توجه به احادیث صحیح السند ــکه چه بسا مورد بی اعتنایی یا اعراض فقهای سَلَف قرار گرفته بودــ در برابر قول به پذیرش فتوای مشهور، پژوهشگران و طلاب بسیاری را در حلقات درس او حاضر ساخت (حسن صدر، ج ۱، ص ۹۸، ۳۲۱). کسانی چون شمس الدین محمدبن علی عاملی، نوه شهیدثانی، صاحب مدارک الاحکام (متوفی ۱۰۰۹) و حسن بن زین الدین، فرزند شهیدثانی معروف به صاحب معالم* (متوفی ۱۰۱۱) از تربیت شدگان بزرگ مکتبِ فقهی و اصولی او هستند (همان، ج ۱، ص ۹۳ـ۹۴؛ موسوی عاملی، ج ۱، مقدمه جواد شهرستانی، ص ۳۰ـ۳۱). مقدمه کتاب معالم الدین و ملاذالمجتهدینِ حسن بن زین الدین در اصول فقه است و متن آن به فقه اختصاص دارد که ناقص مانده است. این مقدمه از زمان تألیف تا به امروز محلّ توجه فقهای اصولی بوده و جایگزین کتابهای سه گانه تعلیمیِ اصول فقه در حوزه های امامیه ــیعنی الشرح العمیدی علی تهذیب العلامة، شرح العلامة علی مختصر ابن الحاجب و شرح العضُدی علی مختصر ابن الحاجبــ شده و متداول ترین کتاب درسی مقدماتی اصول فقه در نظام تعلیمی شیعه به شمار می رود (اعرجی، ص ۲۳۴؛ نیز رجوع کنید به معالم الاصول*).این دوره کوتاه از تاریخ حوزه نجف از حیث تعداد دانشمندان و نویسندگان، کم اهمیت نیست: محیی الدین بن محمود نجفی (متوفی ۱۰۳۰) در شعر و ادب دستی داشت (رجوع کنید به امین، ج ۱۰، ص ۱۱۵)؛ رکن الدین علی قُهپایی از شاگردان مکتب اردبیلی، در علم روایت و رجال متبحر بود و کتاب مجمع الرجال او از آثار دیگرش مشهورتر است (آقابزرگ طهرانی، ج ۴، ص ۶۵)؛ ملاعبداللّه یزدی (متوفی ۹۸۱) مؤلف حاشیه بر بخش منطق تهذیب المنطق و الکلام* اثر تفتازانی* متعلق به همین دوره حوزه نجف بوده و کتاب او همچنان یکی از درسنامه های رایج در حوزه های علمیه است (فقیه، ص ۱۲۷).شیخ ابوالحسن فتونیِ* عاملی نجفی (متوفی ۱۱۴۰) که از او به عنوان افقه المحدثین یاد شده، صاحب نوشته هایی چون مرآة الانوار در تفسیر و ضیاءالعالمین در کلام است. کتاب اخیر در زمره مفصّل ترین تألیفات کلامی به شمار می رود (رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج۶، ص۱۷۵). وی همچنین کتابی با عنوان تنزیه القمیین در نفی نسبت تشبیه و رؤیت به محدّثان قم، تألیف کرده است.۴. دوره اخباریان و افول آنان. از دهه چهارم قرن یازدهم حوزه علمیه نجف همانند دیگر حوزه های شیعه درگیر موضوع اخباریگری شد. بزرگ ترین تأثیر را در این بین محمدامین استرآبادی (متوفی ۱۰۳۳) داشت. وی که خود درس آموخته حوزه علمیه نجف بود و از صاحب معالم و صاحب مدارک اجازه روایت داشت (برای شرح احوال و آثار وی رجوع کنید به استرآبادی*، محمد امین) با تألیف کتاب الفوائدالمدنیة در ۱۰۳۰، به نقادی سخت روش اصولی و فقهی مجتهدان شیعه، که میراث پربهای شیخ الطائفه طوسی در حوزه علمیه نجف بود، پرداخت. او امثال ابن جنید، ابن ابی عقیل، شیخ مفید، سیدمرتضی، شیخ طوسی و از همه بیشتر علامه حلی را به انحراف از طریقت ائمه متهم می کرد و تکیه آنان به کلام و اصول فقهِ مبتنی بر افکار عقلی و اعتقاد به قیاس* را بدعت می شمرد (برای نمونه رجوع کنید به استرآبادی، ص ۳۷، ۷۸، ۹۶). مکتب اخباری، با شتاب، در نجف و دیگر مراکز علمی عراق و ایران و بحرین نفوذ و بیشتر فقیهان را به خود جذب کرد (رجوع کنید به طارمی راد، ج ۲، ص ۹۶ـ۱۱۰؛ اخباریه*).دانش اصولِ فقه و اصولیان از جنبش اخباری لطمات بسیار خوردند و حوزه علمیه نجف نیز از این آسیبها مصون نماند (رجوع کنید به فقیه، ص ۱۲۸)، ولی از حرکت بازنایستاد و در این دوره نیز در نجف به نام دانشمندان یا آثار برجسته ای بر می خوریم. از میان آنها مجمع البحرین اثر شیخ فخرالدین بن محمدعلی طُرَیحی نجفی (متوفی ۱۰۸۵) از مهم ترین آثار قلمداد می شود، که موضوع آن واژگان دشوار قرآن و حدیث است (امین، ج ۸، ص ۳۹۴). فاضل شِروانی (متوفی ۱۰۹۸ یا ۱۰۹۹) از نویسندگان کثیرالتألیف این روزگار و از دانش آموختگان نجف بود که به اصفهان مهاجرت کرد و ضمن نوشتن کتابهایی چون شرح الشرایع و حاشیه بر شرح تجرید قوشچی شاگردان بزرگی پرورد، همچون میرزاعبداللّه افندی مؤلف ریاض العلماء، شیخ حسن بلاغی صاحب تنقیح المقال و مولی محمد اکمل اصفهانی پدر وحید بهبهانی (همان، ج ۹، ص ۱۴۲ـ۱۴۳).درگیریهای پیوسته صفویان و عثمانیان بر سر تسلط بر عراق، هراس مردم از مهاجرت به عراق، فشار بر علمای مذهبی شیعه پس از سلطه عثمانیها و رویدادهای طبیعی چون وبا در افزایش رکود علمی در این دوره بی تأثیر نبودند (احمد مجید عیسی، ص ۷۳۲). همین عوامل باعث شد تا پایان قرن یازدهم از آمد و شد طلاب و دانش پژوهان به نجف کاسته شود و حتی مرکزیت جهان تشیع به کربلا انتقال یابد (فقیه، ص ۱۳۴).محمدباقربن محمد اکمل معروف به وحید بهبهانی (متوفی ۱۲۰۵) نقش مهمی در از میان بردن صولت و قدرت اخباریان داشت (رجوع کنید به بهبهانی*،آقامحمدباقر). به قول ابوعلی حائری (متوفی ۱۲۱۶)، شاگرد بهبهانی، عراق، خصوصآ کربلا و نجف، پیش از آمدن بهبهانی آکنده از اخباریان بود تا آنجا که اگر کسی می خواست کتابی از آنِ فقهای اجتهادی را حمل کند، برای پرهیز از نجس شدن، آن را با دستمال به دست می گرفت (مازندرانی حائری، ج۶، ص ۱۷۸). جنبشی که وحید بهبهانی در کربلا آغاز کرد، در نجف ثمر داد و با آمدن محمدمهدی بن مرتضی مشهور به بحرالعلوم* (متوفی ۱۲۱۲)، از شاگردان وحید بهبهانی، حوزه نجف با پشت سر گذاشتن ناملایمات دوره اخباریگری، به دوره جدیدی گام نهاد (رجوع کنید به امین، ج ۱۰، ص ۱۵۸ـ۱۶۳). این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که مجموعه انتقادهای دانشمندان اخباری و نیز میراث علمی آنان، به ویژه تلاشهای آخرین فقیه نامبردار این جریان، شیخ یوسف بحرانی* و کتاب مهم فقهی او، الحدائق الناضرة، در بالندگی و شکوفایی این دوره جدید، تأثیر در خورتوجهی داشته است.۵. زعامت علمی. دوره بعدی را که از قرن سیزدهم شروع می شود و تا زمان حال ادامه می یابد، می توان عصر کمال و اوج درخشش و زعامت علمی حوزه نجف دانست. با آغاز فعالیت علامه بحرالعلوم در نجف و عالمان و فقیهان بسیاری که به همت وحید بهبهانی تربیت شده بودند، حوزه نجف عظمت و شکوه خود را بازیافت و از نو به مرکز علمی جهان تشیع تبدیل شد. تلاشهای شاگردان مستقیم و غیرمستقیم وحید بهبهانی معطوف مبارزه با اخباریگری و پاسخگویی به شبهات آنان و اثبات نیاز به قواعد اصولی در استنباط شد (رجوع کنید به گرجی، ص ۲۳۴ـ۲۳۵). این کوششها ثمربخش بود؛ علم اصول را به کمال رساند و در زمینه فقه به طور محسوسی باب بحث و نقد و تحلیل موضوعات و کاوش در آرای پیشینیان و ادلّه آنان گشوده شد (بحرالعلوم، ص۸۰) و سرانجام آنکه جریان اخباری هر چند از میان نرفت، به شدت محدود شد.در امتداد سبک علمی وحید بهبهانی کتابهای نفیسی در حوزه نجف به رشته تحریر درآمد. نگاشته های علامه بحرالعلوم، به استوار کردن مکتب اجتهاد و کنار زدن جریان اخباری یاری رساند. پس از او شیخ جعفربن خضر نجفی، معروف به کاشف الغطاء (رجوع کنید به کاشف الغطاء*، آل) به زعامت امامیه و ریاست حوزه علمیه نجف رسید. با مساعی او، میرزا محمد نیشابوری (متوفی ۱۲۳۲) که به شدت برای حفظ و احیای مکتب اخباری می کوشید و حتی به حکومت قاجار نیز متوسل شده بود، از رقابت با اصولیان بازماند. کاشف الغطاء رساله کشف الغطاء عن معایب المیرزا محمد عدوِّالعلماء خود را برای طرد او نزد فتحعلی شاه به ایران فرستاد (خوانساری، ج ۲، ص ۲۰۲؛ امین، ج ۴، ص ۱۰۴). دیگر دانشمندان حوزه علمیه نجف، همچون محمدتقی اصفهانی (متوفی ۱۲۴۸؛ رجوع کنید به اصفهانی*، خاندان) در هدایة المسترشدین فی شرح معالم الدین، محمدحسین اصفهانی در الفصول الغرویة، حجة الاسلام سیدمحمدباقر شفتی (متوفی ۱۲۶۰) در الزَهْرة البارقة، شیخ محمدابراهیم کلباسی* (متوفی ۱۲۶۱) در اشارات الأصول، سیدمحمدمجاهد* طباطبائی نوه دختری وحید بهبهانی در مفاتیح الاصول، میرزاابوالقاسم قمی در قوانین الاصول و سرانجام شیخ مرتضی انصاری (متوفی ۱۲۸۱) در فرائدالأصول (مشهور به رسائل) هر کدام سهم مهمی در نقد فکر اخباری و توسعه علم اصول داشته اند.انصاری از شاگردان سیدمحمد مجاهد و شیخ علی کاشف الغطاء و شیخ محمدحسن نجفی* مشهور به صاحب جواهر در نجف بود و پس از وفات صاحب جواهر در ۱۲۶۶ به مرجعیت شیعه نایل آمد (حرزالدین، ج ۲، ص ۴۰۲). کتاب رسائل او از برترین نوشته های اصولی مذهب شیعه به شمار می رود؛ به ویژه طرح ابتکاری او در ساماندهی مباحث «حجّت»، افقهایی نو در برابر فقها و مجتهدان گشوده است (رجوع کنید به رسائل*). این کتاب از درسنامه های مهم حوزه های شیعی است که هم در مرتبه سطوح عالی تدریس می شود و هم بسیاری از استادان و مجتهدان حوزه های علمیه، دروس اجتهادی خود را در علم اصول، بر محور این کتاب ارائه می دهند.مکتب فقهی ـ اصولی شیخ انصاری، با پیگیری جدّی چند تن از شاگردان برجسته او، و در رأس آنان میرزامحمد حسن شیرازی* استقرار یافت. میرزای شیرازی، پس از شیخ انصاری به سامرا رفت و در آنجا حوزه درسی تأسیس کرد. به دعوت او شماری از مجتهدان و فضلای حوزه نجف نیز راهی سامرا شدند و با محوریت میرزای شیرازی، که مرجع علی الاطلاق شیعه بود، در تثبیت و تبیین آرای شیخ انصاری کوشیدند. درواقع، حوزه سامرا که نزدیک به نیم قرن پایید، بخشی از حوزه نجف بود و صرفاً با آن فاصله مکانی داشت.با اینکه دانشمندان دیگری در حوزه نجف، پس از شیخ انصاری، دست به تألیف و تصنیف در علم اصول زدند، ولی هیچ یک به رتبه آخوند ملامحمدکاظم خراسانی (متوفی ۱۳۲۹) نرسیدند. وی از تربیت شدگان مکتب اصولی شیخ انصاری است، ولی آرای او در همه مباحث با نظریات شیخ انطباق ندارد (برای بررسی تطبیقی آرای این دو تن رجوع کنید به عنایة الاصول اثر سیدمرتضی فیروزآبادی). پس از شیخ انصاری، او بیشترین تأثیر را بر حوزه های علمی شیعی گذاشته است. کتاب کفایة الأصول او در بردارنده نظریات و بیانهایی ابداعی است و چون به طور موجز تألیف شده، شروح و تعلیقات و تقریرات بسیاری بر آن نوشته اند (رجوع کنید به خراسانی*، محمدکاظم؛ کفایة الاصول*). این کتاب نیز به عنوان آخرین متن آموزشی علم اصول در سطح عالی مورد استفاده قرار می گیرد. اغلب فقیهان برجسته اصولی سده چهاردهم از پرورش یافتگان مکتب اصولی شیخ انصاری و شمار زیادی از آنان شاگردان آخوند خراسانی بوده اند. صدها تن محضر خراسانی را درک کردند و برخی چون شیخ محمدجواد بلاغی* (متوفی ۱۳۵۲)، ابوالحسن مشکینی (متوفی ۱۳۵۸)، محمدحسین نائینی* (متوفی ۱۳۵۶)، محمدحسین اصفهانی* (متوفی ۱۳۶۱)، آقاضیاءالدین عراقی* (متوفی ۱۳۶۱)، سیدابوالحسن اصفهانی* (متوفی ۱۳۶۵)، شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء (متوفی ۱۳۷۳)، سیدعبدالحسین شرف الدین عاملی (متوفی ۱۳۷۷) و حاج آقا حسین بروجردی (متوفی ۱۳۸۰) به بالاترین مدارج اجتهاد و مرجعیت نایل آمدند (موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۲، ص ۷۸۹).به طور کلی، زعامت علمی در دو حوزه فقه و اصول، پس از شیخ انصاری بر محور آثار و آرای خراسانی شکل گرفته و به ویژه نظام مرجعیت شیعه از آن زمان تا عصر حاضر در اختیار شاگردان این مکتب قرار دارد. از آن گذشته، پس از استقرار مجدد روش اصولی در استنباط، در پی تلاش وحید بهبهانی و ارتقای آن با ظهور شیخ انصاری، حوزه نجف کانون اصلی نظام تعلیمی شیعه شد؛ از یکسو درس آموختگان و استادان حوزه های دیگر، مثل اصفهان و تهران و مشهد و سایر شهرهای ایران و شهرهای عراق و لبنان و شهرهای شیعه نشین هند و پاکستان و افغانستان، برای تکمیل مدارج بالاتر راهی نجف شدند و از سوی دیگر مجتهدان و دانش آموختگان حوزه نجف پس از بازگشت به موطن خود یا اقامت در شهرهای دیگر امکان تقویت بنیه علمی حوزه های موجود یا برپایی حوزه های دیگر را به دست آوردند (رجوع کنید به بخشهای ۲، ۸، ۹ و ۱۰ همین مقاله؛ نیز رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، مجلدات الکرام البررة و نقباءالبشر؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۳ و ۱۴).دانش فقه نیز در این دوره از تاریخ حوزه نجف، بازگشتِ روشهای اصول استنباط به عرصه مباحث فقهی را آزمود. مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلّامة از آثار فقهی این دوره، تألیف محمدجواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶) از شاگردان وحید بهبهانی است که مجمع آرای فقهای شیعی به شمار می رود و آرای آنان در هر موضوع را به اختصار و با ترتیبی خوش و متنی روان آورده است (رجوع کنید به عاملی، جواد*). مستندالشیعة فی احکام الشریعه ملااحمد نراقی (متوفی ۱۲۴۵) دانش آموخته حلقه های درسی علامه بحرالعلوم و کاشف الغطاء در نجف، از کتب کم نظیر فقهی است که با شمّ استدلالی و بیان جنبه های گوناگون هر مسئله و آرای مختلف درباره آن تصنیف شده است (رجوع کنید به نراقی، ج ۱، ص ۱۱ـ۱۸؛ نیز رجوع کنید به نراقی، ملااحمد*). اما جواهرالکلام فی شرح شرائع الاسلام در میان مجموعه های بزرگ فقهی این دوره چشمگیر و بی نظیر است و آرا و استدلالهای فقهای گذشته را با تتبعی درخور و نقادی علمی فراروی پژوهشگران دانش فقه قرار می دهد (رجوع کنید به جواهرالکلام*). مؤلف این اثر سترگ شیخ محمدحسن نجفی، مشهور به صاحب جواهر (متوفی ۱۲۶۶) از شاگردان سیدمحمدجواد عاملی و شیخ جعفر کاشف الغطاء است. کتاب فقهی دیگر او نجاة العباد فی یوم المعاد رساله عملیه اوست که تا زمان تألیفِ عروة الوثقی جزء متون تحقیقی فقیهان به شمار می آمد و اینان با نوشتن شرح درصدد توضیح مطالب و گشودن پیچیدگیهای آن بودند (رجوع کنید به امین، ج ۹، ص ۱۴۹).از جدّی ترین و ارزشمندترین نوشته های فقهی این دوره حوزه نجف کتاب مکاسب شیخ مرتضی انصاری است که تا به امروز متن درسی سطوح عالی، و معیاری است برای سنجش فهم فقهی و اجتهادی طلاب. موضوع کتابْ دادوستد و مباحث پیرامونی آن است و با روش استدلالی وجوه گوناگون هر مسئله بررسی شده و نویسنده کاربرد و اثر قواعد اصولی و فقهی را در فقه به خوبی نمایانده است. شروح و حواشی بسیاری که بر این متن فقهی نوشته شده از اهمیت آن در میان محققان حوزوی حکایت می کند (برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به المکاسب*).دیگر اینکه در این دوره، نوشتن تقریر، حاشیه، شرح و تعلیقه که خود مجالی بوده است برای تحقیق و ارائه آرای جدید، شیوع فراوان یافته و برای نمونه از بسیاری از شاگردان مستقیم و غیرمستقیم شیخ انصاری در حوزه نجف شرح و تقریری از دروس و آثار او در دست است (برای اطلاع از برخی از آنها رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج ۶، ص ۱۵۲ـ۱۶۲؛ تقریرات*). عروة الوثقی مشهورترین اثر فتوایی سیدمحمدکاظم یزدی طباطبائی است که به جامعیت، روانی، ترتیب مناسب، و داشتن فروع بسیار (۳۲۶۰ فرع در ابوابی از فقه که در این کتاب مطرح شده است)، به ویژه در باب مسائل مستحدثه تا زمان مؤلف، ممتاز و مشهور است. این کتاب به سرعت با استقبال فقها مواجه و جایگزین نجاة العبادِ صاحب جواهر شد (رجوع کنید به عروة الوثقی*). در دوره های اخیر، این جایگاه برای کتاب وسیلة النجاة سیدابوالحسن اصفهانی و بیش از آن برای منهاج الصالحین سیدمحسن حکیم* پدید آمده است.علم رجال، به عنوان یکی از شاخه های مطالعات حدیثی، نیز در حوزه نجف محل توجه بوده است و چند اثر جامع و تک نگاری رجالی نیز از دستاوردهای این دوره نجف است. از جمله: رساله عدیمة النظیر فی احوال ابی بصیر تألیف سیدابوتراب خوانساری، استاد برجسته رجال. تنقیح المقال* تألیف مولی عبداللّه مامقانی و معجم رجال الحدیث تألیف سیدابوالقاسم خویی*.

منابع: آقابزرگ طهرانی؛ ابن شهرآشوب، کتاب معالم العلماء، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۵۳؛ ابن شهید ثانی، معالم الدین و ملاذالمجتهدین، قسمت اصول فقه معروف به معالم الاصول، چاپ مهدی محقق، تهران ۱۳۶۲ش؛ ابن طاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علیّبن ابی طالب علیه السلام فی النجف، قم: منشورات الرضی، ]بی تا.[؛ احمد مجید عیسی، «الدراسة فی النجف»، البیان، سال ۲، ش ۲۷، ۲۸ (ذیقعده ۱۳۶۶)؛ محمدامین بن محمدشریف استرآبادی، الفوائدالمدنیة، چاپ رحمة اللّه رحمتی اراکی، قم ۱۴۲۹؛ زهیر اعرجی، «المدارس الاصولیة فی النجف»، در موسوعة النجف الاشرف، جمع بحوثها جعفر دنبلی، ج ۷، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛ امین؛ محمد بحرالعلوم، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، در موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج ۷، جزء۲، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵؛ محمدبن حسن حرّعاملی، امل الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?] ۱۳۸۵[، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش؛ خوانساری؛ خویی؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام، بیروت ۱۹۸۰؛ زین الدین بن علی شهیدثانی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقال، قم ۱۴۰۸؛ حسن صدر، تکملة امل الآمل، چاپ حسین علی محفوظ، عبدالکریم دباغ، و عدنان دباغ، بیروت ۱۴۲۹/۲۰۰۸؛ محمدباقر صدر، المعالم الجدیدة للاصول، نجف ] ۱۳۸۵[، چاپ افست تهران ۱۳۹۵/۱۹۷۵؛ حسن طارمی راد، تاریخ فقه و فقها، ج ۲، ]تهران [۱۳۷۵ش؛ محمدبن حسن طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، ج ۱، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷؛ محمد غروی، الحوزة العلمیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛ محمدجواد فقیه، «الدور الثانی للجامعة النجفیة»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶؛ ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقها، تهران ۱۳۷۵ش؛ محمدبن اسماعیل مازندرانی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، قم ۱۴۱۶؛ محمدرضا شمس الدین، بهجة الراغبین، چاپ رضا محمد حدرج، بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳؛ مصطفی جواد، «نظرات فی الذریعة الی تصانیف الشیعة»، البیان، سال ۱، ش ۵ (شوال ۱۳۶۵)؛ علی بن عبیداللّه منتجب الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش؛ موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ محمدبن علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام فی شرح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۰؛ احمدبن علی نجاشی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعة المشتهر ب رجال النجاشی، چاپ موسی شبیری زنجانی، قم ۱۴۰۷؛ احمدبن محمدمهدی نراقی، مستند الشیعة فی احکام الشریعة، ج ۱، قم ۱۴۱۵.ب) دانشهای دیگر، اقدامات اجتماعی ـ سیاسی، نظامات و مراکز آموزشی. شهرت و اعتبار علمی حوزه علمیه نجف به علوم نقلی، به ویژه فقه و اصول، اجتهاد پویا و پرورش اندیشمندان در قلمرو این دو دانش بود و عالمانی که در افق علوم معقول ظاهر شده اند و نیز آثار ایشان، به هیچ روی قابل مقایسه با اصحاب علوم نقلی و نوشته هایشان نیست؛ حتی بر پایه برخی اطلاعات، در حوزه نجف، در دوره جدید، با خواندن فلسفه مخالفت می شده است (رجوع کنید به نجفی قوچانی، ص ۵۲۵). در عین حال، تلاشهایی برای تحقیق و تدریس این علوم صورت می گرفته است. مثلا شیخ محمدتقی گلپایگانی نجفی (متوفی ۱۲۹۲) علوم عقلی تدریس می کرد (رجوع کنید به امین، ج ۹، ص ۱۹۳) تا آنکه آخوند ملاحسینقلی همدانی (متوفی ۱۳۱۱)، شاگرد حاج ملاهادی سبزواری، در نجف رحل اقامت افکند و شاگردان خویش را با حکمت متعالیه ملاصدرا آشنا ساخت (رفاعی، ص ۳۹)؛ هر چند شهرت او بیشتر ناشی از ترویج مکتب سلوکی عرفانی در این حوزه است (رجوع کنید به ملاحسینقلی همدانی*؛ عرفان*). در این میان، سیدحسین بادکوبه ای (متوفی ۱۳۵۸) مهم ترین شخصیت اثرگذار در تعلیم و نشر علوم عقلی در حوزه نجف بود. وی در حوزه فلسفی تهران درس آموخت و پس از مهاجرت به نجف، نزد استادان آن حوزه فقه و اصول آن را فراگرفت؛ سپس به تدریس متون فلسفی همت گماشت. از جمله شاگردان معروف او، فیلسوف معاصر، سیدمحمدحسین طباطبائی* بود (رجوع کنید به بادکوبی*، سیدحسین).به این نکته نیز باید توجه کرد که شمارِ نه چندان اندکی از استادان و دانش آموختگان حوزه نجف، پیش از انتقال به این شهر یا پس از بازگشت به موطن خود، در حوزه های تهران و اصفهان، به درس و بحث فلسفه اشتغال داشته اند و این ورود و وقوف، در مباحث اصولی آنان نیز تأثیر گذاشته بوده است : آخوند خراسانی نزد حاج ملاهادی سبزواری و میرزا ابوالحسن جلوه فلسفه خوانده بود و برخی نگرشهای فلسفی را در مهم ترین اثرش، کفایة الاصول، مطرح ساخت؛ شیخ محمدحسین اصفهانی* نیز همین روش را در مباحث اصولِ خود ادامه داد؛ مولی مهدی نراقی* و فرزندش مولی احمد نراقی* آثار متعددی در شرح متون فلسفی داشته اند؛ میرزا احمد آشتیانی* و شیخ محمدتقی آملی*، دو مجتهد برجسته نیمه دوم قرن چهاردهم تهران، که مراتب عالی اجتهاد را در نجف طی کرده بودند، فلسفه نیز درس داده اند و شروحی بر متون فلسفی داشته اند.در دهه های اخیر، ورود اندیشه های فلسفی غرب، حوزه علمیه نجف را به تکاپو واداشت تا پاسخهای مناسبی به نظریات و فرضیات و مسائل مطرح شده توسط دانشمندان غربی، به ویژه درباره فلسفه مادیگری، ارائه کند (رفاعی، ص ۴۲). کتاب نقدُ فلسفةِ داروِن، تألیف عالم بزرگ اصفهانی، آقامحمدرضا مسجدشاهی (متوفی ۱۳۶۲) که آن را در ۱۳۳۱ در نجف نوشت (رجوع کنید به تکامل*، بخش ۲) و کتاب انوارالهدی از محمدجواد بلاغی (متوفی ۱۳۵۲) هر دو در رد مادیگری و طبیعت گرایان نوشته شده است؛ به ویژه از آن جهت که فرضیه تکامل دستاویزی برای طرفداران فلسفه مادیگری شده بود، مؤلفان این کتابها به نقد این فرضیه پرداخته اند. در تفسیر مواهب الرحمن سید عبدالأعلی سبزواری از مراجع معاصر (متوفی ۱۳۷۲ش) نیز نقد همین فرضیه مورد توجه بوده است (رفاعی، ص ۴۱ـ۴۲؛ آقابزرگ طهرانی، ج ۲، ص ۴۴۷).محمدجواد بلاغی در موضوع پاسداری از حریم فکری اسلام و شیعه بیش از همه فعال بود. در کنار جریانات فکریِ پیش گفته و رقبای سنّتی شیعه اجتهادی، یعنی مذهب تسنن و مکتب اخباری، فرقه هایی انحرافی در سده اخیر در دنیای اسلام همچون قادیانیه، وهابیّه، و بابیه و بهائیت پدید آمدند. از ناحیه دیگر، گروههای تبشیری مسیحی تحت حمایت استعمارگران اروپایی آزادانه در جوامع اسلامی تبلیغ می کردند. بلاغی برای مقابله با فعالیت تبشیری و تبلیغات ضداسلامی آنان، زبان انگلیسی و عبری آموخت و کتابهای بسیاری، نظیر المدرسة السیارة، را در رد یهود و نصارا تألیف کرد («أعلام المعقول فی مدرسة النجف»، ص ۸۳؛ نیز رجوع کنید به بلاغی*، محمدجواد). مصابیح الهدی در نقد قادیانیه و نصائح الهدی در ردّ بابیان و بهائیان نیز توسط او نگاشته شده است («أعلام المعقول فی مدرسة النجف»، همانجا). سیدابوالحسن اصفهانی مرجع بزرگ نجف نیز شماری از فضلای حوزه را به نواحی مختلف عراق گسیل می کرد تا با جریان تبشیری انگلیسیها به مقابله فرهنگی برخیزند. حبیب بن محمدمهاجر از نمایندگان وی در جنوب عراق، تلاشی جدّی در این راه به خرج داد، از جمله تأسیس بیمارستان، چاپخانه، نشر مجله ای به نام الهدی و بنیاد چند مدرسه (موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۱۴، قسم ۱، ص ۱۷۰). جریان شیخیه نیز موجب بروز واکنشهایی در حوزه علمیه نجف گردید. همچنین نوشته های متعددی از علمای نجف در رد وهابیگری در دست است که منهج الرشاد لمن أراد السداد شیخ جعفر کاشف الغطاء نخستین نوشته شیعی در رد این فرقه به شمار می رود (امین، ج ۴، ص ۱۰۴؛ برای سایر فعالیتهای کاشف الغطاء در مقابله با حملات مکرر وهابیان به نجف رجوع کنید به محمدحسین حرزالدین، ج۲،ص۳۸۷).در سالهایی که رشد و تبلیغ افکار کمونیستی در میان جوانان عراقی چندان بود که حتی دامن طلاب و فرزندان علما را نیز گرفته بود، این امر باعث نگرانی بزرگان حوزه علمیه نجف شد و مقابله با این تبلیغات در کانون توجه آنان قرار گرفت. تأسیس مؤسسات علمی و تربیتی در سطوح مختلف در شهرهای عراق به توصیه و امر آیت اللّه سیدمحسن حکیم* از جمله اقدامات فرهنگی در برابر این جریان بود (رجوع کنید به وایلی، ص ۲۳ـ۲۴؛ الموسم، ش ۱۶ (۱۴۱۴)، ص ۳۰۷ـ۳۰۹). آیت اللّه شهید سیدمحمدباقر صدر* نیز با تألیف کتابهایی چون فلسفتُنا و اقتصادُنا و البنک اللّارَ بَوی همین رسالت را ادامه داد.اقدامات سیاسی. فعالیت حوزه علمیه نجف به عرصه علم و دانش محدود نماند و به ویژه از دوره قاجار، به طور جدّی به صحنه سیاست کشیده شد. در آن دوران، دنیای اسلام با دو پدیده استعمار و استبداد مواجه بود و حوزه علمیه نجف به عنوان بزرگ ترین مرکز علمی تشیع، با رویکردی دینی، به آنها واکنش نشان داد. این واکنشها بیش از همه به تحولات ایران و عراق بود. جنگهای ایران و روس از سرنوشت سازترین رخدادهای دوره قاجار در زمان فتحعلی شاه (حک : ۱۲۱۲ـ۱۲۵۰) بود و مقامات دربار ایران در بحبوحه دوره نخست جنگ برای مقابله با روسیه به علما متوسل شدند که به صدور حکم جهاد توسط شیخ جعفر کاشف الغطاء و سایر علمای نجف و کربلا انجامید (رجوع کنید به مفتون دنبلی، ص ۲۲۲). وی حتی در توجیه جهاد طی نوشته ای اقدام مجتهدان به جهاد دفاعی را واجب شمرد و به عنوان نایب ائمه معصومین به فتحعلی شاه اذن داد از وجوه شرعیه برای تأمین مخارج جنگ استفاده کند (رجوع کنید به کاشف الغطاء*، آل). کتاب غایة المراد فی أحکام الجهاد او هم برای ترغیب مردم به دفاع از سرزمین خود و به خواهش عباس میرزا قاجار نوشته شد (آقابزرگ طهرانی، ج ۱۶، ص ۱۶). علمای حوزه نجف همگام با علمای سایر حوزه ها در سوق دادن مردم به جهاد با روسها و آغاز جنگ دوم برای آزادسازی سرزمینهای اشغالی فعال بودند و حتی حکم جهاد نیز صادر کردند (خاوری شیرازی، ج ۱، ص ۶۱۶)؛ هرچند این مرحله از جنگ نیز سرنوشتی جز شکست برابر روسها نیافت (رجوع کنید به همان، ج ۱، ص ۶۲۵؛ نیز جهادیه*؛ جنگهای ایران و روس*).ماجرای تحریم تنباکو نیز نمونه ای دیگر از حضور حوزه نجف در قضایای سیاسی ایران بود؛ هرچند رهبری این اقدام مهم را مرجع علی الاطلاق آن زمان، میرزاحسن شیرازی ــکه در آن زمان در سامرا مقیم بودــ برعهده گرفت (رجوع کنید به تحریم تنباکو*).اوج حضور سیاسی حوزه نجف در نهضت مشروطه است. محور فعالیتهای سیاسی نجف در این زمینه، سه تن از مراجع بزرگ بودند: حاج میرزاحسین خلیلی تهرانی*، ملاعبداللّه مازندرانی و آخوند خراسانی (رجوع کنید به محمد حرزالدین، ج ۱، ص ۲۷۷). نوشته های اینان به صورت اعلامیه، فتوا، نامه، تلگرام و رساله های کوچک و بزرگ در دسترس مردم قرار می گرفت (حائری، ص ۱۲۳). این سه، نخستین بار همگام با سایر معترضان به حکومت قاجار برضد سیاستهای سوء امین السلطان، صدراعظم مظفرالدین شاه، اعلامیه مشترک دادند (ملکزاده، ج ۱، ص ۲۱۸) و به دنبال مهاجرت کبرایِ علمای تهران و تحصن عده ای از مردم در سفارت انگلیس، طی نامه ای به شاه خواستار بازگرداندن علما به تهران شدند (همان، ج ۲، ص ۳۷۴ـ۳۷۵) و در مراحل بعد نیز از نهضت مشروطه حمایت کردند. پس از جلوس محمدعلی شاه بر تخت سلطنت و بروز اختلاف مشهور مشروعه و مشروطه، مواضع این سه فقیه و مرجع حوزه نجف کاملا در تأیید مشروطه بود و مخالفت با آن را کاری ناصواب می شمردند (کسروی، ۱۳۶۳ش، ص۶۱۴، ۶۱۶). پیش از بمباران مجلس، اقدامات علمای نجف چندان جدّی و نافذ نبود؛ ولی مسئله مجلس سبب اصلیِ خیزش جدّی ایشان برای مبارزه بااستبداد شد (حائری، ص ۱۰۸). سرکوب آزادی خواهان و تبعید رهبران روحانی داخل، عملا مسئولیت دفاع از مشروطه را بر دوش علمای نجف گذاشت، مخصوصآ آنکه مستبدین بر تعارض مشروطه با دین پای می فشردند (کسروی، ۱۳۶۳ش، ص ۶۱۵). ضمن آنکه مبنای حمایت علمای نجف از مشروطه، مبارزه با ستم، استبداد و سلطه بیگانگان، فراهم کردن رفاه عمومی و اجرای قوانین اسلامی بود (حائری، ص ۱۲۳). نظر این علما در تنبیه الامة و تنزیة الملة میرزای نائینی به عنوان جدی ترین متن نظری در دفاع از مشروطه ــ که از حوزه نجف منتشر شدــ نیز منعکس است (رجوع کنید به تنبیه الامة و تنزیه الملّة*).به رغم کوششی که علمای حوزه نجف برای مبارزه با استبداد به خرج دادند، عملکرد برخی سران مشروطه پس از فتح تهران و پایان استبداد صغیر موجب ناخشنودی آنان شد و نفوذ ایشان به دلیل کم توجهی حکومت مشروطه کاهش یافت و سران مشروطه فقط در مواردی که ضروری می دانستند به آنان رجوع می کردند؛ نظیر موضع گیری علیه ملاقربانعلی زنجانی (رجوع کنید به کسروی، ۱۳۵۵ش، ص ۱۰۵) و شیخ فضل اللّه نوری (ملکزاده، ج ۶، ص ۱۲۷۰) که اظهارنظر ایشان در هموارسازی برخورد مشروطه گران تندرو با آن دو مفید افتاد (کسروی، ۱۳۵۵ش، ص ۶۶). اما در مسائلی چون اجرای اصل دوم متمم قانون اساسی و ضدیت آشکار با برخی احکام اسلامی به خواست آنان عنایت کمتری می شد (برای نمونه رجوع کنید به صادق، مجموعه ۲، ص ۳۰۶؛ شریف کاشانی، ج ۳، ص ۵۹۹ـ۶۰۰). به همین سبب، علمای نجف مجبور می شدند در مواردی مانند چاپ مقاله انتقادآمیز حبل المتین از روحانیان و برخی رفتارهای تقی زاده* از سران حزب دموکرات، واکنشهای تندی بروز دهند (رجوع کنید به ملکزاده، ج ۶، ص ۱۲۸۹ـ۱۲۹۲؛ اوراق تازه یاب مشروطیت، ص ۲۰۷ـ۲۱۱).این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که در واقعه مشروطه، همه علمای حوزه نجف نظر یکسان نداشتند و به ویژه پس از رخدادهایی چون اعدام شیخ فضل اللّه نوری، کشته شدن سیدعبداللّه بهبهانی و تبعید آخوند ملاقربانعلی زنجانی عملا جریان حامی مشروطه از آن فاصله گرفت و جریان معارض با مشروطه قوت یافت (رجوع کنید به مشروطیت*).بحرانی که بر اثر اولتیماتوم دولت روس در ۱۳۲۹، در پی اقدامات اصلاحی مورگان شوستر، خزانه دار کل ایران رخ داد، مردم و نخبگان سیاسی را دوباره متوجه حوزه نجف کرد. علمای نجف مردم را به ایستادگی تشویق کردند؛ دستور تحریم کالاهای روسی را دادند؛ جهاد اقتصادی را همپای جهاد و شهادت در رکاب امام زمان علیه السلام شمردند؛ و با دولتهای روس و انگلیس برای رفع خطر، از طریق مکاتبه، تماسهایی برقرار کردند (رجوع کنید به کفائی، ص ۲۵۰ـ۲۵۵). علمای حوزه تصمیم داشتند استادان، طلاب و عشایر عراق عرب و مردم ایران را به رویارویی با تجاوز روسیه بکشانند، ولی هنگامی که مردم بی شماری برای حرکت به سمت ایران گرد علما جمع شده بودند و آخوند خراسانی عزم حرکت به سمت ایران داشت، شب پیش از حرکت، ناگهان جان سپرد (رجوع کنید به شهرستانی، ص ۲۹۳ـ ۲۹۸، که خود از شاگردان نزدیک خراسانی بوده و مشاهدات خود را گزارش کرده است؛ نیز رجوع کنید به کسروی، ۱۳۵۵ش، ص ۲۴۶، ۴۹۷ـ ۴۹۸؛ کفائی، ص ۲۶۶ـ۲۷۷). این پیشامد که برخی آن را مشکوک تلقی کرده اند، پایان بخش این مرحله از جنبش علمای نجف بود (کسروی، ۱۳۵۵ش، ص ۲۴۶ـ۲۴۷).پایمال شدن استقلال ایران توسط روسیه و انگلستان و مداخلات استعماری این دو قدرت بزرگ، در بسیاری از کشورهای اسلامی با انزجار عمومی علیه آن دو دولت همراه بود. از سوی دیگر، شروع جنگ اول جهانی با محوریت روسیه و انگلستان، عملا دولت عثمانی را وارد جنگ کرد که به صدور فتاوی جهادیِ مراجع نجف و قیام مردم عراق بر انگلیس انجامید. دلیل مداخله علما و صدور فتوای جهاد، به طور عمده، حفظ سرزمین اسلام در برابر تجاوز کفار بود (رجوع کنید به جنگ جهانی اول*). هر چند پس از این جنگ، توجه علمای حوزه نجف به مسائل ایران و عراق منعطف شد (رجوع کنید به ادامه مقاله)، ولی شرایط خاصی که در عراق به علت دخالت انگلیسیها پیش آمده بود، ایجاب می کرد با مسئله عراق بیشتر درگیر باشند تا ایران (رجوع کنید به ادامه مقاله). به همین جهت در ماجرای قیام شیخ حسین چاه کوتاهی* و سیدعبدالحسین لاری* در جنوب ایران، میرزا کوچک خان جنگلی* در شمال و شیخ محمد خیابانی* در آذربایجان واکنش صریحی از خود نشان ندادند.پس از تبعید شیخ مهدی خالصی* به دستور انگلیسیها به حجاز واعتراض علمای نجف به این تبعیدو درپی آن، خروج اعتراض آمیز میرزامحمدحسین نائینی* و سیدابوالحسن اصفهانی* از عراق به قصد ایران (مرتضوی لنگرودی، ص ۳۲)، رضاخان سردار سپه کوشید از این واقعه برای مقاصد خود در تغییر سلطنت بهره برد. او با تظاهر به تبعیت از علما، نظر آنان را به سوی خود جلب کرد و هدایای ارسالی ایشان را پس از بازگشت به عراق، برای نشان دادن حمایت علما از او، به نمایش همگانی گذاشت (رجوع کنید به مستوفی، ج ۳، ص ۶۱۴ـ۶۱۵). در واقع، او برای تغییر سلطنت به سود خود، از نفوذ مراجع حوزه نجف بهره برد و در دیدار با علمای بزرگی چون نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی در قم و در قبال تعهدی که به حرکت در مسیر مورد تأیید علما، پذیرش نظارت مراجع بر مجلس و رسمیت بخشیدن به مذهب جعفری سپرد، رضایت ایشان را برای سلطنت خویش به دست آورد (رجوع کنید به محمد حرزالدین، ج ۱، ص ۴۹).در دوره سلطنت پهلوی اول، از سوی مراجع و علمای نجف برای مشارکت در امورسیاسی ایران تمایل چندانی دیده نمی شود. نائینی در برابر سیاستهای رضاشاه پهلوی به نوشتن نامه نصیحت گرانه بسنده کرد(رجوع کنید به مرجعیت در عرصه اجتماع وسیاست، ص ۶۱ـ۶۳) و سید ابوالحسن اصفهانی از حمایت رسمی از علمای معترض داخل خودداری کرد (همان، ص ۱۳۴). به نظر می رسد شکستهای پی درپی در عرصه سیاست و فشار دولت عراق بر علمای نجف، در انتخاب سیاستِ خویشتن داری در مقابل حکومت ایران بی تأثیر نبوده است (همان، ص ۱۵۷).واپسین نقشهای سیاسی حوزه نجف در امور ایران به قیام پانزده خرداد تا وقوع انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷، پیوند خورده است. پس از دستگیری امام خمینی و دو مرجع دیگر ایران (شیخ بهاءالدین محلاتی و حاج آقاحسن قمی) در ماجرای پانزدهم خرداد، مراجع نجف (سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی و...) همراه با علما و مراجع ایران (قم و مشهد و اهواز و همدان و...) با صدور اعلامیه هایی ضمن محکوم کردن اقدام دولت، خواستار آزادی سریع این سه مرجع تقلید و توجه به اعتراضات علما شدند (رجوع کنید به پانزده خرداد، قیام*). از سوی دیگر، امام خمینی پس از آزادی از زندان در فروردین ۱۳۴۳، بار دیگر در اعتراض به لایحه کاپیتولاسیون در آذر ۱۳۴۳ دستگیر و به ترکیه تبعید شد و با مساعی مراجع ایران و نجف، پس از چند ماه به نجف انتقال یافت. ظاهراً دولت ایران امیدوار بود با حضور امام خمینی در نجف، عملا مرجعیت او تحت الشعاع قرارگیرد و جایگاه و نفوذ اجتماعی وی به تدریج به فراموشی سپرده شود، اما امام خمینی در عین پیگیری مبارزه با رژیم پهلوی و ارتباط با مبارزان داخل و خارج، همچنان در جایگاه مرجعیت به تدریس و تألیف و تصنیف ادامه داد و عملا شمار زیادی از فضلای ایرانی و غیرایرانی را به مبارزه با رژیم پهلوی سوق داد. وی تا مهر ۱۳۵۷ که به اجبارِ حکومت بعثی، در پی هماهنگیهای آن حکومت با دولت ایران، از عراق خارج شد، در نجف به فعالیتهای علمی و سیاسی اشتغال داشت.حوزه علمیه نجف پیوسته در تحولات سیاسی و اجتماعی عراق نیز نقش فعال و گاه محوری داشته است. انگلیس پس از آغاز جنگ اول جهانی در ۱۹۱۴ از جنوب به عراق حمله برد و بصره را به تصرف درآورد. مردم عراق و دولت عثمانی از علما یاری طلبیدند (صادقی تهرانی، ص ۵ـ۶) و گروهی بزرگ در محرّم ۱۳۳۳ از نجف به رهبری علمای عظام مانند سیدمصطفی کاشانی*، شریعتِ اصفهانی، سیدعلی داماد* (متوفی ۱۳۳۶) و سید محمدسعید حبوبی* به سوی بغداد به راه افتادند و سیدمحمدکاظم یزدی، مرجعِ وقت، نیز با اعزام فرزند خویش به جبهه، با سایر علما همراهی کرد (همان، ص ۷ـ۸). شمار بسیاری از این مجاهدان طلاب عرب و ایرانی بودند (حائری، ص ۱۶۹) و فرماندهی هر یک از گروههای مسلح با یک یا دو تن از علمای نجف بود (اسدی، ص ۹۱). طلاب نجف همچنین وظیفه داشتند با عزیمت میان عشایر، آنان را به دفاع در برابر متجاوزان فراخوانند (همان، ص ۹۲، پانویس). سپاه مجاهدین در ۱۳۳۴/۱۹۱۶، در کوت العماره شکست سنگینی به نیروهای انگلیسی وارد آورد (صادقی تهرانی، ص ۱۳، ۱۶)، اما بغداد و شمال عراق و نیز دیگر مناطق در سالهای بعد تسلیم انگلیسیها شدند (جبوری، ص ۲۹۱، ۳۴۹ـ۳۵۰).نارضایی از سلطه بیگانگان موجب شد انجمنهایی در شهر نجف توسط عده ای از رجال دین و خانواده های مشهور علمی تشکیل شود (رهیمی، ص ۱۹۱). مهم ترین این انجمنها، جمعیت نهضت اسلامی (جمعیة النهضة الاسلامیة) بود و شاخه سیاسی آن را عمدتآ علما و مجتهدان بزرگ حوزه همانند سیدمحمدعلی بحرالعلوم (رجوع کنید به بحرالعلوم*،آل) و شیخ محمدجواد جزایری تشکیل می دادند (علوی، ص ۹۴). با ترور حاکم سیاسی نجف، ویلیام مارشال در ۱۹۱۸ توسط کمیته سرّی جمعیت، قیام نجف علیه اشغالگران آغاز شد (رهیمی، ص ۱۹۴). انگلیسیها به شدت آن را سرکوب کردند (رجوع کنید به اسدی، ص ۳۰۶، ۳۴۸)، ولی این قیام مقدمه ای شد برای نقش مهمی که نجف در انقلاب سال ۱۹۲۰ ایفا کرد (رجوع کنید به انقلاب ۱۹۲۰، عراق*). انگلیسیها در پی آن بودند از طریق همه پرسی قیمومیت خویش را بر عراق محقق سازند، ولی در غالب شهرها با مخالفت مردم و علما مواجه شدند (رجوع کنید به صادقی تهرانی، ص ۴۲ـ۴۴). میرزامحمدتقی شیرازی طی فتوایی ممنوعیت حکومت غیرمسلمانان را بر مسلمانان اعلام کرد (وایلی، ص ۱۶)، و همو طی نامه ای به حاکم مکه، خواهان تأسیس یک حکومت عربی در عراق شد (رجوع کنید به همان، ص ۲۱۰).پس از درگذشت سیدمحمدکاظم یزدی و تصدی مرجعیت عام شیعیان توسط میرزامحمدتقی شیرازی، جنبشِ استقلال شتاب بیشتری گرفت (اسحاق نقاش، ص ۹۱). پس از اعلام تحت الحمایگی عراق، شیرازی مجلس مشورتی از علمای بزرگ برگزید که تعدادی از آنان از عالمان حوزه نجف بودند و از میان ایشان سیدابوالقاسم کاشانی از همه فعال تر بود (صادقی تهرانی، ص ۲۷). پس از وفات میرزای شیرازی، مرجعیت اعلای شیعه به شریعت اصفهانی انتقال یافت و به این ترتیب، نجف همچنان پایگاه رهبری کننده انقلاب ماند (اسحاق نقاش، ص ۹۷).نجف پس از انقلاب به طور مستقل اداره می شد و «الهیئة العلمیة الدینیة العلیا» سومین تشکیلات مؤثر در نجف بود و نقش رهبری محلی را داشت و علمای برجسته ای چون عبدالکریم جزایری، شیخ محمدجواد جزایری و سیدمحمدعلی بحرالعلوم از اعضای آن بودند (رهیمی، ص ۲۲۴). رهبران انقلاب در نجف و کربلا اهداف استقلال طلبانه انقلاب را به اطلاع مجامع بین المللی می رساندند، ولی منابع مالی نهضت تنها از داخل و با تکیه بر کمکهای مراجع تقلید و گاه تجار و رؤسای عشایر تأمین می شد (صادقی تهرانی، ص ۸۳، ۹۲ـ۹۳). در پایان انقلاب، پیشنهاد گفتگوی انگلیسیها موجب بروز شکاف میان انقلابیون شد. اکثریت اعضای الهیئة العلمیة الدینیة العلیا و در رأس آنان شیخ الشریعه جزء مخالفان بودند (رهیمی، ص ۲۲۸). انگلیس با حملات گسترده انقلابیون را به تسلیم واداشت و در نجف و کربلا تعدادی از علمای مبارز دستگیر شدند و برخی از جمله سیدابوالقاسم کاشانی گریختند (صادقی تهرانی، ص ۹۹). پس از این، برای مدت نسبتآ طولانی علمای نجف از دخالت در مسائل سیاسی خودداری می کردند، مخصوصآ آنکه شیعیان مورد بی مهری قرار گرفته بودند (رجوع کنید به علوی، ص ۱۵۰). با این همه، در قضیه اشغال فلسطین و استقرار رژیم اسرائیل و به ویژه پس از جنگ ژوئن ۱۹۶۷ (۱۳۴۶ش)، حوزه نجف مواجهاتی ایجابی داشت و مراجع نجف هم در محکوم کردن اشغال و هم در دفاع از مردم فلسطین و توصیه مسلمانان به مقابله با اشغالگران بیانیه هایی صادر کردند (رجوع کنید به مفرجی، ص۳۰۲ـ ۳۰۴؛ مقدام عبدالحسن فیاض، ص ۱۶۴ـ۱۷۲؛ حکیم*، سیدمحسن).روی کار آمدن جریانهای طرفدار کمونیسم و سپس حاکمیت رژیم بعث نیز بدون واکنشِ حوزه نماند و مقاومتها و مخالفتهای آشکار و مخفیِ حوزه نجف و متعاقب آن دستگیری و تعقیب و زندان و اعدام شمار زیادی از طلاب و استادانِ آن را در پی داشت (رجوع کنید به حسینی شیرازی، ص ۱۲۱ـ ۱۲۸، ۲۸۰ـ۲۸۵).تأسیس حزب الدعوة الاسلامیة نقطه عطفی در کارکرد سیاسی حوزه علمیه نجف در چند دهه اخیر به شمار می رود. این حزب توسط گروهی از علمای جوان و اصلاح طلب حوزه نجف نظیر سیدمحمدباقر صدر و سیدمرتضی عسکری در ۱۳۳۶ش/ ۱۹۵۷ بنا نهاده شد. دغدغه اصلی حزب مسائل اعتقادی و مقابله با شبهات و زدودن انحرافات بود، ولی دیری نپایید که ناگزیر به سیاست کشیده شد. رهبران حزب الدعوة و اخوان المسلمین عراق در ۱۳۳۹ش/۱۹۶۰ بر سر تأسیس یک دولت اسلامی با همکاری مردم شیعه و سنّی به توافق رسیده بودند (وایلی، ص ۳۶). با فعالیتهای گسترده این حزب در عراق، شمار بسیاری از جوانان جذب حزب شدند، موضوعی که مخالفت کمونیستها و ناسیونالیستها را به دنبال داشت و سیدمحمدباقر صدر* خود بارها مورد حمله ناسیونالیستهای نجف قرار گرفت (همان، ص ۳۸ـ ۴۱). سیدمحسن حکیم از معدود مراجع بزرگ نجف بود که در خروج این حوزه از انزوای سیاسی نقش فوق العاده مؤثری داشت (برای اقدامات سیاسی وی رجوع کنید به حکیم*، سیدمحسن).از دهه ۱۳۵۰ش فعالیتهای سیاسی سیدمحمدباقر صدر، که در آن زمان یکی از استادان برجسته حوزه نجف بود، بیش از پیش در محافل سیاسی شیعه عراق مورد توجه قرار گرفت (وایلی، ص ۴۸). با افزایش اعتراضات مذهبی که غالباً توسط علمای حوزه نجف سازماندهی می شد، سرکوب حزب حاکم بعث نیز شدت می یافت. انتفاضه صفر ۱۳۹۷/ بهمن ۱۳۵۵ دولت عراق را متوجه نقش رهبری علما در نهضت اسلامی کرد و به همین جهت محدودیتهایی را برای ایشان اعمال داشت (رجوع کنید به همان، ص ۵۰ـ۵۱). حامیان آیت اللّه صدر در خرداد ۱۳۵۹ انتفاضه رجب را در منزل او آغاز کردند ولی این حرکت نیز فرجامی چون اقدامات پیشین یافت (همان، ص ۵۲) و در پی آن، صدر و خواهرش بنت الهدی دستگیر و اعدام شدند (همان، ص ۵۵). آیت اللّه خویی در اعتراض به این عمل، درخواست کرد به وی اجازه دهند از عراق خارج شود، ولی دولت علاوه بر رد این درخواست، حسابهای او را مسدود و برخی از شاگردانش را دستگیر و عده ای از آنان را اعدام کرد (همان، ص ۵۷). به طور کلی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، دولت عراق مشکلات بیشتری برای علما و طلاب علوم دینی حوزه نجف ایجاد کرد؛ در نتیجه برخی از علمای مبارز حوزه به علت تنگناهای شدید در عراق، ناگزیر از مهاجرت به دیگر کشورها شدند و فعالیت سیاسی خود را در آنجا پی گرفتند (رجوع کنید به همان، ص ۷۸ـ۸۲).ضوابط و نظامات تدریس. برای تدریس در حوزه علمیه شروط خاصی چون مدرک یا سن مطرح نیست و طلاب آزادانه مدرّسان و استادان خود را برمی گزینند. بنابراین، استاد باید از توانایی علمی و قدرت بیان و پیشینه درسیِ درخور ذکر برخوردار باشد. در برابر تدریس، حقوقی به استادان پرداخت نمی شود و نیازهای ضروری زندگی آنان را مراجع تقلید تأمین می کنند (بهادلی،ص۱۰۳ـ۱۰۶). طلاب رکن دیگر حوزه علمیه نجف اند که با داشتن برخی شرایط به تحصیل مشغول می شوند (رجوع کنید به «بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف»، ص۲۲۳). معیشت طلاب از طریق شهریه مدرسه، کمکهای مالی مراجع نجف یا مراجع دیگر کشورها، خانواده های طلاب، اشخاص حقیقی یا مراکز خیریه یا از محل موقوفات مدارس تأمین می شود (آل محبوبه، ج ۱، ص ۱۳۲؛ محمد خلیلی، ص ۴۰۵؛ جمالی، ص ۱۲۰؛ مرتضوی لنگرودی، ص ۳۷). در دوره اخیر پرداخت شهریه در مدرسه بروجردی، حسب مراتب علمی انجام می گرفته است (آل محبوبه، ج ۱، ص ۱۴۳). بعضآ نیز کمکهای غیرنقدی و تسهیلاتی چون لوازم التحریر در اختیار طلاب قرار داده می شد (جعفریان، ص ۴۸) و هر از گاهی در برخی مدارس (نظیر مدرسه قوام) غذا توزیع می شد (آل محبوبه، ج ۱، ص ۱۳۰). گفته شده است که در دوره جدید، اول کسی که برای طلاب و خانواده آنها سهمیه نان اختصاص داد، سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی بود (امین، ج ۱۰، ص ۴۳). برخی هم در حوزه نجف ترجیح می دادند معاش خویش را از دسترنج خود تأمین کنند (نجفی قوچانی، ص ۵۳۲؛ قاضی، ص ۳۸).اغلب طلاب نجف غیر بومی بودند و ملیتهای گوناگونی داشتند؛ پاکستانی، هندی، تبتی، سوری، لبنانی، بحرینی، ترک، ایرانی و غیره؛ و از همه پرشمارتر ایرانیان بودند (جمالی، ص ۱۱۸؛ محمد خلیلی، همانجا). علاوه بر ایرانیان، که همواره یکی از مراکز علمی خود را نجف قرار داده بودند، طلاب علوم دینی جبل عامل نیز از روزگار شهید اول (نیمه دوم قرن هشتم) از لبنان به نجف مهاجرت می کردند و در روزگار سیدجواد عاملی (متوفی ۱۲۲۶) بر تعداد آنان در این شهر افزوده شد (خلیل الزین، ص ۱۸۰). مدارس، معمولا ملیت طلبه را ملاک پذیرش قرار نمی دادند، ولی برخی از مدارس را بانیان آنها برای ملیت خاصی بنا می کردند، مثلا مدرسه عاملیین خاص لبنانیها، مدرسه هندی از آنِ هندیان، و مدرسه ایروانی ویژه ترکان بود (محمد خلیلی، ص ۴۰۶). گاهی نیز اختلافاتی پیش می آمد (برای نمونه رجوع کنید به آل محبوبه، ج ۱، ص ۱۳۲). در سالهای اخیر، پس از سقوط رژیم بعثی، به تدریج طلاب از کشورهای مختلف برای تحصیل به نجف می روند.تعداد استادان و طلاب حوزه نجف به شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عراق و نجف بستگی داشت (رجوع کنید به بهادلی، ص ۱۰۸ـ۱۰۹). مثلا قبل از اشغال کامل عراق در ۱۳۳۵ توسط انگلیسیها، شمار طلاب نجف را بیش از ده هزار و در حدود ۱۳۷۶/ ۱۳۳۶ش نزدیک به دو هزار نفر برآورد کرده اند (همان، ص ۱۰۸، پانویس ۱؛ جمالی، همانجا؛ وایلی، ص ۲۰). در اوضاع بحرانی، تعداد آنان رو به کاهش می نهاد و بعضی روانه حوزه های علمیه دیگر شهرها می شدند، چنان که بارها طاعون عامل این نوع مهاجرتها شد (رجوع کنید به امین، ج ۵، ص ۳۲۵، ج ۹، ص ۵۴) یا پس از تنگناهایی که رژیم عراق در ۱۳۴۹ش/ ۱۹۷۰ ایجاد کرد، حوزه علمیه قم پذیرای بسیاری از طلاب و استادان حوزه نجف شد (بهادلی، ص۱۱۰).نظام درسی حوزه علمیه نجف بسان حوزه های مشابه شیعی دارای سه مرحله اصلیِ مقدمات، سطح و خارج است (غروی، ص ۲۵۱، ۲۵۵، ۲۵۷؛ برای دیگر تقسم بندیها رجوع کنید به بهادلی، ص ۲۷۰ـ۲۷۲؛ در باب تدریسِ غیررسمی مراحل پایین تر، چون خواندن و نوشتن و آموختن فارسی در حوزه نجف، رجوع کنید به مرتضوی لنگرودی، ص ۲۵). مقدمات که سه تا پنج سال به درازا می کشد (بحرالعلوم، ۱۴۰۷، ص ۹۵) با ادبیات عرب آغاز می شود. طلاب عرب معمولا کتابهای أجرومیة، قَطرالنّدی و بَل ّالصّدی و شرح ابن عقیل را می خوانند و طلاب غیرعرب کتاب جامع المقدمات را (شامل امثلة، شرح امثلة، صرف میر، تصریف، عوامل النحو، هدایة، شرح أنموذج و صمدیة). سپس، برای تکمیل ادبیات عرب، النهجة المرضیة (شرح سیوطی بر الفیه ابن مالک، معروف به سیوطی) و مغنی اللبیب خوانده می شود (غروی، ص ۲۵۱ـ۲۵۴؛ جمالی، ص ۱۲۱). مطول و مختصر تفتازانی در بلاغت و معانی و بیان و حاشیه ملاعبداللّه، شرح الشمسیه قطب الدین رازی و منطق مظفر (بحرالعلوم، ۱۴۰۷، ص ۹۳) و کتبی چون تبصرة المتعلمین علامه حلّی یا برخی رساله های عملیه در فقه خوانده می شود (رجوع کنید به بهادلی، ص ۲۷۸ـ۲۷۹). بسیاری از طلاب از همین مرحله، در کنار درس و در روزهای تعطیل به تمرین عملی خطابه می پردازند (همان، ص ۲۷۹). دروس اصلی در مرحله میانی یعنی سطح، فقه و اصول فقه است و به همین منظور کتابهایی همانند الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة (معروف به شرح لمعه) تألیف شهیدثانی (متوفی ۹۶۶) و مکاسب شیخ مرتضی انصاری در فقه و بخش اصول فقه معالم الدین حسن بن زین الدین جبعی عاملی (متوفی ۱۰۱۱)، رسائل شیخ مرتضی انصاری و کفایة الاصول آخوند خراسانی در اصول فقه تدریس می شود (غروی، ص ۲۵۵ـ۲۵۶؛ بهادلی، ص ۲۸۰). همچنین طلاب می توانند به آموختن کتابهایی چون درایة الحدیث شهیدثانی یا کتابهای مشابه در مباحث علوم حدیث، منظومه حاج ملاهادی سبزواری و الأسفار الاربعه ملاصدرا در فلسفه و شرح الباب الحادی عشر علامه حلّی و نیز شرح او بر تجریدالاعتقاد خواجه نصیر طوسی در کلام، یا دیگر دانشها همانند تفسیر قرآن و حساب بپردازند (بهادلی، ص ۲۸۱ـ۲۸۲). به طور معمول، طلاب این مرحله را چهار ساله طی می کنند (غروی، ص ۲۵۶).مرحله پایانی و عالی دروس حوزه نجف اشرف، مرحله خارج فقه و اصول است. برخی از طلاب علوم دینی پس از اتمام مرحله سطح، تحصیلات خود را پایان می بخشند، ولی کسانی که به دنبال فراگیری سطح بالاتری از دانش و نیل به مرتبه اجتهاد باشند، وارد مرحله خارج می شوند (ملکی، ص ۲۶۹). استادانی که درس خارج ارائه می کنند از مجتهدان شناخته شده یا مراجع تقلیدند؛ آنان کتاب خاصی را تدریس نمی کنند، بلکه مباحث هر جلسه را برای بیان آرای خود همراه با بررسی آرای مجتهدان سَلَفِ خود طراحی می کنند، اما برای حفظ نظم، ترتیب کتبی چون رسائل و کفایه در اصول و شرایع و وسیلة النجاة و عروة الوثقی در فقه را مبنا قرار می دهند (غروی، ص ۲۵۷). مرحله خارج، محدودیت زمانی ندارد و ممکن است کسی تا پایان عمرش در این جلسات شرکت کند، همچنان که استادان نیز به فراخور حال و اقتضائات دیگر، مباحث خود را تفصیل می دهند. در واقع، درس خارج فقه و اصول، کانون ارائه آخرین دستاوردهای علمی استادان و مجتهدان و نیز فرصتی برای آموختن روش اجتهاد و ورزیده شدن در آن است. از دروس تعلیم داده شده در حوزه نجف امتحان نمی گیرند و هیچ نوع مدرک علمی نیز برای فارغ التحصیلان صادر نمی شود (همان، ص ۲۳۷). البته طلابی که به مرتبه علمی معیّنی یا درجه اجتهاد نایل می شوند، حسب معمول از استادان خویش یادداشتی به نام «اجازه» دریافت می کنند که در آن به تحصیلات و فضل و تواناییهای علمی صاحب اجازه اشاره می شود.تدریس در مکانهای مختلفی انجام می گیرد: صحن علوی، مساجد، مقابر علما مثل مقبره شیخ طوسی، خانه های استادان و مدارس دینی (همان، ص ۲۳۲؛ احمد مجید عیسی، ص ۷۳۱). صحن علوی، مرکز اصلی گردهمایی استادان و طلاب است (طریحی، ص ۱۶۸، پانویس ۲) و علمای مشهور معمولا مسجدی دارند که همانجا تدریس می کنند (رجوع کنید به آل محبوبه، ج ۱، ص ۹۹). مدارس دینی حوزه نجف هم به اهتمام عالمان، بازرگانان یا صاحب منصبانِ خیّر پاگرفته است. از حدود ۵۴ مدرسه در نجف نام برده شده (امین و همکاران، ص ۱۹۱) و قدیم ترین مدرسه که تنها نام آن به ما رسیده، مدرسه مرتضویه است که در ۷۸۶ سیدحیدر آملی در آن سکونت داشت و شاه عباس اول آن را بازسازی کرد (طریحی، ص ۱۶۸). مدرسه ای که مقداد سیوری (متوفی ۸۲۸) در نجف تأسیس کرده، از دیگر مراکز تعلیمی کهن است که شخصی به نام سلیم خان آن را بازسازی کرده و نامِ سلیمیه یافته است (آل محبوبه، ج ۱، ص ۱۲۵ـ۱۲۶). مدارسی چون قوام، قزوینی، بادکوبه ای و هندی را صاحب منصبانِ دولتی یا بازرگانان ثروتمند ساخته اند و مدرسه های ایروانی، شربیانی، آخوند خراسانی، سیدطباطبائی و بروجردی را مراجع و عالمان ساخته یا به نام ایشان بنیاد نهاده اند (همان، ج ۱، ص ۱۳۰، ۱۳۲ـ۱۴۳).در برگزیدن استاد و کتاب درسی اجباری وجود ندارد و طلاب از آزادی انتخاب برخوردارند (بحرالعلوم، ۱۴۱۴، ص ۹۴). ممکن است در جلسات درس تنها یک تن شرکت کند، ولی معمولا با حداقل سه تن شکل می گیرد (غروی، ص ۲۲۹). نظام آموزشی حوزه نجف بر روال حلقه های درس می گردد و پیشینه آن به روزگار شیخ طوسی می رسد. برای نمونه، هنگام تدریس، استاد به یکی از ستونها یا دیوار تکیه می دهد و طلاب گرد او حلقه می زنند. او درس را با بسمله و حمد خدا و صلوات بر پیامبر و ائمه معصومین آغاز می کند و سپس با خواندن بخشی از متن کتاب درسی به تفسیر و توضیح آن می پردازد و به سؤالات و اشکالات پاسخ می گوید (بهادلی، ص ۲۶۷ـ۲۶۸). زمان تشکیل جلسات به توافق استاد و شاگرد بستگی دارد، ولی معمولا حلقات درسِ صحن علوی، صبح زود تا پیش از برآمدن خورشید، یا عصر تا قبل از نماز مغرب یا پس از نماز عشا تا هنگام بستن درهای حرم شکل می گیرند (طریحی، همانجا). البته زمان درس خارج فقه و اصول استادان و مراجع، به گونه غیر متداخل سازماندهی می شود تا طلاب در این مقطع بتوانند در دروس آنان شرکت کنند. هر جلسه به طور معمول ۴۵ تا ۶۰ دقیقه به طول می انجامد (بهادلی، ص ۲۶۸). زبان اصلی تدریس در حوزه نجف، مخصوصآ در درس خارج، عربی است ولی طلاب می توانند مدرّسانِ هم زبان خویش را برای درس برگزینند («بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف»، ص ۲۳۱). روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته کار تعلیم دروس رسمی در حوزه نجف تعطیل است و در ماه رمضان، دو هفته اول محرّم و دو هفته واپسین ماه صفر به جهت عزیمت روحانیان و طلاب به روستاها و شهرها جهت تبلیغ یا شرکت در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام و رحلت حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم نیز کلاسهای درس تعطیل است. ایام وفات دیگر ائمه معصومین علیهم السلام یا رحلت یکی از مراجع بزرگ و اعیاد اسلامی به مجموعه تعطیلات افزوده می شود. قبلا جلسات درس حوزه نجف در ایام تابستان برقرار بود، ولی پس از اعلام تعطیلات تابستانیِ ۴۵ روزه توسط آیت اللّه خویی در دهه پایانی قرن چهاردهم و کاستن از تعطیلات دیگر سال، این روال تغییر یافته است (غروی، ص ۲۳۵ـ۲۳۶).کتابخانه های بسیاری در شهر نجف برای تأمین منابع مطالعاتی استادان و طلاب حوزه علمیه شکل گرفته اند. به همین دلیل، نجف همواره یکی از معتبرترین و مهم ترین مراکز کتابخانه ای دنیا بوده است. برخی از این کتابخانه ها همچون کتابخانه حیدریه (نام دیگر آن: الخزانة الغرویة) که پیشینه آن به قرن چهارم و شاید قبل تر می رسد و شاهد نظارت فقهای بزرگی چون علامه حلّی بوده است، در دوران حاکمیت رژیم بعثی آسیب بسیار دید، اما پس از سقوط صدام حسین بازسازی شد و زیر نظر مرجعیت شیعه در عراق فعالیت می کند. این کتابخانه در مجموعه حرم امیرمؤمنان علیه السلام واقع است. کتابخانه حسینیه شوشتریها از معتبرترین کتابخانه های نجف بود که به تدریج از بین رفت. کتابخانه شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء از مشهورترین کتابخانه های نجف و مورد استفاده اهل علم بوده و هنوز نیز دایر است (رجوع کنید به آل محبوبه، ج ۱، ص ۱۶۳ـ۱۶۴؛ جعفر خلیلی، ص ۲۴۳ـ۲۴۴). برخی از کتابخانه های مدارس نجف، دستخوش زوال شده اند، نظیر کتابخانه های مدارس قوام، خلیلی و آخوند خراسانی؛ ولی برخی همچون کتابخانه مدرسه سیدمحمدکاظم طباطبائی یزدی اهمیت خود را همچنان حفظ کرده اند (جعفر خلیلی، ص ۲۵۲ـ۲۵۵). کتابخانه عمومی امیرمؤمنان علیه السلام، به دست شیخ عبدالحسین امینی، مؤلف کتاب الغدیر، در بیش از پنجاه سال پیش در نجف تأسیس شد و یکی از غنی ترین کتابخانه های این شهر است؛ همچنین است کتابخانه عمومی آیت اللّه سیدمحسن حکیم در مجموعه مسجد هندی. این کتابخانه ها، علاوه بر فراهم آوردن منابع مطالعات حوزه ای، مورد استفاده سایر دانش پژوهان نیز هستند.مؤسسه کاشف الغطاء در دوره اخیر اقداماتی اصلاحی در سبک و سیاق دروس و نظام آموزشی حوزه نجف صورت داده است. این کار در واقع واکنشی بود به تأسیس مدارس نوین به سبک اروپایی که در عراق پس از ظهور استعمار رو به افزایش بود. آغازگر این حرکت شیخ محمدرضا مظفر بود که با تأسیس «جمعیت مُنْتَدَی النشر» در بغداد دست به اصلاحات جدّی در این حوزه زد. در روش و سازمان از الگوی مدارس جدید پیروی شد، ولی محتوای دروس با اصلاحاتی با تعلیمات حوزوی انطباق داشت. این جمعیت از ۱۳۵۷ نخستین کلاس به روش نو را راه اندازی کرد که در سالهای بعد گسترش چشمگیری در نجف و سایر شهرهای عراق پیدا کرد (آصفی، ص ۱۱ـ ۱۵، ۲۲).مدرسه علامه عزالدین جزایری که در ۱۳۶۲ در نجف تأسیس شد، از نمونه مدارس موفق حوزوی به سبک جدید است. تدریس و تعطیلات دارای زمان بندی مشخص شدند و امتحانات برای نیل به مدرک برگزار می شد. استادان به صورت روشمند تدریس می کردند و بر عربی فصیح تأکید می شد. وزارت معارف عراق بر رسمیت این مدرسه صحه گذاشت و وزارت دفاع طلاب را از خدمت سربازی معاف داشت («مدرسة الجزائری»، ص ۸۳ـ۸۵). مظفر در ۱۳۷۶ دانشکده فقه را نیز در نجف تأسیس کرد که وزارت معارف مدرک آن را برابر با مدارک آموزش عالی دانست (آصفی، ص ۲۸). جامعة النجف الدینیة نیز از مدارس جدیدالتأسیس حوزه نجف است که سیدمحمد کلانتر (متوفی ۱۳۷۹ش) در سال ۱۳۳۵ش تأسیس کرد. در عین انجام این اصلاحات، هنوز بخش عمده ای از حوزه علمیه نجف به همان شیوه سنّتی به راه خود ادامه می دهد.منابع: محمدمهدی آصفی، «مدرسة النجف و تطور الحرکة الاصلاحیة فیها»، در موسوعة النجف الاشرف، جمع بحوثها جعفر دجیلی، ج ۹، بیروت: «دارالاضواء، ۱۴۱۷/۱۹۹۷؛ آقابزرگ طهرانی؛ جعفربن باقر آل محبوبه، ماضی النجف و حاضرها، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶؛ احمد مجید عیسی، «الدراسة فی النجف»، البیان، سال ۲، ش ۲۷، ۲۸ (ذیقعده ۱۳۶۶)؛ اسحاق نقاش، شیعة العراق، ]قم [۱۳۷۷ش؛ حسن اسدی، ثورة النجف علی الانگلیز، او، الشرارة الاولی لثورة العشرین، بغداد ۱۹۷۵؛ «اعلام المعقول فی مدرسة النجف»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۸؛ امین؛ محسن امین، علی شرقی، و فاضل جمالی، «کلمات قصیرة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶، بیروت: دارالاضواء، ۱۴۱۵/۱۹۹۵؛ اوراق تازه یاب مشروطیت مربوط به سالهای ۱۳۲۵ـ۱۳۳۰ قمری، چاپ ایرج افشار، تهران: جاویدان، ۱۳۵۹ش؛ محمد بحرالعلوم، «الجامعة العلمیة فی النجف عبر ایامها الطویلة»، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴)؛ همو، «الدراسة و تاریخها فی النجف»، در موسوعة العتبات المقدسة، تألیف جعفر خلیلی، ج ۷، جزء۲، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۷/۱۹۸۷؛ «بحوث شاملة حول اسلوب الدراسة فی النجف و نظام الحلقات»، ]از [محمدتقی فقیه و دیگران، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶؛ علی بهادلی، الحوزة العلمیة فی النجف: معالمها و حرکتها الاصلاحیة، ۱۳۳۹ـ۱۴۰۱ه / ۱۹۲۰ـ ۱۹۸۰م، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳؛ کامل سلمان جبوری، النجف الاشرف و حرکة الجهاد: عام ۱۳۳۲ـ۱۳۳۳ه / ۱۹۱۴م، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛ رسول جعفریان، تشیع در عراق، مرجعیت و ایران، تهران ۱۳۸۶ش؛ فاضل جمالی، «جامعة النجف الدینیة»، نقله الی العربیة جودت قزوینی، الموسم، ش ۱۸ (۱۴۱۴)؛ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران ۱۳۶۴ش؛ محمد حرزالدین، معارف الرجال فی تراجم العلماء و الادباء، قم ۱۴۰۵؛ محمدحسین حرزالدین، تاریخ النجف الاشرف، هَذَّبه و زاد علیه عبدالرزاق محمدحسین حرزالدین، قم ۱۳۸۵ش؛ محمد حسینی شیرازی، تلک الایام: صفحات من تاریخ العراق السیاسی، بیروت ۱۴۲۰/۲۰۰۰؛ فضل اللّه بن عبدالنبی خاوری شیرازی، تاریخ ذوالقرنین، چاپ ناصر افشارفر، تهران ۱۳۸۰ش؛ محمد خلیل الزین، «ذکریاتی عن النجف الاشرف»، آفاق نجفیة، سال ۲، ش ۵ (۱۴۲۸)؛ جعفر خلیلی، «مکتبات النجف القدیمة و الحدیثة»، در موسوعة العتبات المقدسة، همان؛ محمد خلیلی، «مدارس النجف القدیمة و الحدیثة»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۶؛ عبدالجبار رفاعی، «تطور الدرس الفلسفی فی النجف الاشرف»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۸؛ عبدالحلیم رهیمی، تاریخ الحرکة الاسلامیة فی العراق: الجذور الفکریة و الواقع التاریخی (۱۹۰۰ـ ۱۹۲۴)، بیروت ۱۹۸۵؛ محمدمهدی شریف کاشانی، واقعات اتفاقیه در روزگار، چاپ منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۲ش؛ هبة الدین شهرستانی، «فاجعة حضرة آیة اللّه الخراسانی»، العلم، ج ۲، ش ۷ (محرّم ۱۳۳۰)؛ صادق صادق، خاطرات و اسناد مستشارالدوله صادق، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۶۱ـ۱۳۷۴ش؛ محمد صادقی تهرانی، نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی ۱۹۲۰ عراق و نقش علمای مجاهد اسلام، قم: دارالفکر، ]بی تا.[؛ محمدکاظم طریحی، النجف الاشرف: مدینة العلم و العمران، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲؛ حسن علوی، الشیعة و الدولة القومیة فی العراق: ۱۹۱۴ـ ۱۹۹۰، قم: دارالثقافة للطباعة و النشر، ]بی تا.[؛ محمد غروی، الحوزة العلمیة فی النجف الاشرف، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴؛ محمدحسن قاضی، «صفحات مطویة من تاریخ الحرکات الاصلاحیة فی النجف الاشرف»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۹؛ احمد کسروی، تاریخ مشروطه ایران، تهران ۱۳۶۳ش؛ همو، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران ۱۳۵۵ش؛ عبدالحسین مجید کفائی، مرگی در نور : زندگانی آخوند خراسانی، تهران ۱۳۵۹ش؛ «مدرسة الجزائری: مدرسة النجف الدینیة»، در موسوعة النجف الاشرف، همان، ج ۹؛ محمدحسن مرتضوی لنگرودی، «مصاحبه با حضرت آیة اللّه حاج سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی»، حوزه، سال ۱۰، ش ۱ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۲)؛ مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست: اسناد و گزارش هایی از آیات عظام نائینی، اصفهانی، قمی، حائری و بروجردی، ۱۲۹۲ تا ۱۳۳۹ شمسی، به کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، ۱۳۷۹ش؛ عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۱ش؛ عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه : تاریخ جنگهای اول ایران و روس، چاپ غلامحسین زرگری نژاد، تهران ۱۳۸۳ش؛ عدی مفرجی، النجف الاشرف و حرکة التیّار الاصلاحی: ۱۹۰۸ـ۱۹۳۲م، بیروت ۱۴۲۶/۲۰۰۵؛ مقدام عبدالحسن فیاض، تاریخ النجف السیاسی: ۱۹۴۱ـ ۱۹۵۸، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲؛ مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، تهران ۱۳۷۱ش؛ محمد ملکی، آشنایی با متون درسی حوزه های علمیه ایران: شیعه، حنفی، شافعی، قم ۱۳۷۶ش؛ موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴؛ محمدحسن نجفی قوچانی، سیاحت شرق، یا، زندگینامه آقانجفی قوچانی، چاپ رمضانعلی شاکری، تهران ۱۳۶۲ش؛Joyce N. Wiley, The Islamic movement of Iraqi Shi`as, Boulder, Col. ۱۹۹۲.

نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 14
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده