حمایت، اَعمال و نهادهای حمایتی که هرچند در فقه به رسمیت شناخته نشدهاند، اما در جوامع اسلامی پیشین مهم بودند. این واژه مترادف خَفاره به کار رفته که به معنای حمایت و پشتیبانی یک قبیله کوچنشین یا گروهی صحرا گرد از ساکنان ثابت یک منطقه یا مسافران است ]برای خفاره رجوع کنید به خلیلبن احمد؛ ابنمنظور، ذیل «خفر»[. اصطلاح دیگری که تقریبآ معادل حمایت به کار رفته، «تَلْجِئه» است. تلجئه در سه چهار قرن نخست هجری به عملی اطلاق میشد که در آن فردی که مقام و مرتبه اجتماعی پایینتری داشت دارایی و اموال خویش را به فردی در مقام و جایگاه بالاتر میسپرد رجوع کنید به ]بلاذری، ص 294، 323، 329؛ نیز رجوع کنید به خوارزمی، ص 62[. شخص دونمرتبه همچنان مالک قانونی اموال خویش باقی میماند، اما براساس توافقی ضمنی، فرد برتر، در برابر قدرتهای اجرایی و مقامات مالیاتی، پاسخگو بود. هرچند شخص دونمرتبه به فرد برتر دستمزد میپرداخت، لیکن این کار برای وی همچنان مقرون به صرفه بود. حق دریافت دستمزد از امتیازات فردِ برتر بود و حمایت، همچون املاک شخص، میتوانست به ارث برسد رجوع کنید به] اصطخری، ص 158[.چون توافقِ طرفین تنها به صورت ضمنی بود، برای فردِ حمایت شده غیرممکن مینمود که در برابر ادعای فرد برتر، در دفاتر مالیاتی، بتواند مالکیت خویش را به اثبات برساند. بنابراین، حمایت، که گاه بر دیگران تحمیل میشد یا به عنوان روشِ بازپرداخت بدهی به کار میرفت، شیوهای بود که افراد متنفذ از آن برای گسترش املاک خویش بهره میبردند و مالکان اصلی زمینها در این میان مضارعهکارانی بیش نبودند رجوع کنید به] بلاذری، ص 311، 329[.در کنار حمایت از زمین، نوع دیگری از حمایت رایج بود که در آن، حمایت از محصولات کشاورزی و جادههای یک منطقه در مقابل دزدان برعهده افراد متنفذ و قدرتمند نهاده میشد. گاهی نیز حمایت از یک شهر بزرگ یا بخشی از آن به افرادی واگذار میشد و کلمه «حامی» درواقع برای رئیس پلیس شهر بهکار میرفت. در همه این موارد، حامیان بابت حق پشتیبانی، مالیاتی به نام حمایت ]رسمالحمایة [میگرفتند رجوع کنید به ]طبری، ج 8 ، ص 552؛ ابناثیر، ج 9 ص 126، 437؛ ابنخلدون، ج 4، ص 327[. فقهای متقدم هدف از وضع این مالیاتها را تأمین هزینههای لازم برای ایجاد نظم عمومی دانستهاند. اشرافیتِ نظامیِ نوظهور در قرن چهارم، برای منافع خود، این نوع حمایت را توسعه داد. با این حال از قرن پنجم، با گسترش نظامِ اِقطاع*، اینگونه حمایتها از میان رفت، هرچند حکمرانان کوچک محلی، همچنان به حمایت از پلها و راهها ادامه دادند.یکی از معانی متداول واژه حمایت در خاورمیانه ]در قرن سیزدهم و چهاردهم/ نوزدهم و بیستم[، پشتیبانی و حمایت سیاسی است. مثلا فرانسه خود را حامی تمامی کاتولیکها در لوان] شرق طالع، سرزمینهای شرق مدیترانه[ میدانست و روسیه نیز درباره همه ارتدکسهای شرقی تابعِ سلطانِ عثمانی ادعای مشابهی داشت. پشتیبانی کنسولیِ برخی قدرتهای اروپایی از اقلیتهای یهودی و مسیحیِ ساکن در قلمرو عثمانی نیز حمایت خوانده میشد. حمایت به معنای دقیقتر به قراردادهای دو جانبهای اطلاق شد که در قرن دوازدهم و سیزدهم/ هجدهم و نوزدهم میان دولت انگلستان و شیخنشینهای ساحل غربی و جنوبی خلیجفارس، منعقد شد. در این قراردادها انگلستان متعهد میشد که از این امیرنشینها حمایت و امور خارجی آنها را رهبری کند و آنها نیز میبایست از دریازنی و جنگ با یکدیگر دست برمیداشتند ]برای مناسبات انگلستان با این شیخنشینها رجوع کنید به جویس، ص 7ـ 32[. بین انگلستان و حاکمان جنوب عربستان نیز اینگونه توافقهای دوجانبه وجود داشت. این حاکمان متعهد میشدند که هیچ بخشی از قلمرو خویش را به قدرتی دیگر واگذار نکنند و بدون مشورت با انگلستان هیچ معاهدهای با قدرتهای دیگر منعقد نسازند و در عوض دولت انگلستان متعهد میشد از استقلال این حاکمان حمایت کند. برخلاف این حاکمان، حمایت انگلستان از مصر بر پایه فعالیت یکجانبه این کشور اروپایی پس از جنگ جهانی اول بود ]برای تحتالحمایگی مصر رجوع کنید به واتیکیوتیس، ص 169ـ178؛ نیز رجوع کنید به قیمومیت*[.در افریقای شمالی، بهویژه در تونس و مراکش، نوعی حمایت از طرف کشورهایی چون فرانسه، انگلستان و اسپانیا اعمال میشد که درحقیقت حمایت یک نیروی مسیحی خارجی از اشخاص خاص و نیز حکومتها بود. حمایتشوندگان (چون کارمندان عالیرتبه، مترجمان، نگهبانان، دلالان ]سمساران[ و مباشران محلی)، بومیان مسلمان و یهودی بودند که در خدمت کنسولها و تجار فرانسوی قرار داشتند. این افراد در کارهای خویش آزادی کامل داشتند. بهعلاوه، از عوارض و مالیات معاف بودند، میتوانستند از گرفتار شدن در نظام قضایی بگریزند و در برابرِ اَعمالِ مستبدّانه و اخاذیهای خویش، حمایت میشدند و قدرتهای خارجی نیز با این حمایت، درصدد افزایش طرفداران سیاسی خود بودند. افزایش تدریجی شمار افرادی که اینگونه حمایت شدند و خودسری آنان در برابر حکومت، عامل مهمی در انحطاط دولتها، بهویژه در مراکش، گردید ]برای نمونههایی از قراردادهای تحتالحمایگی که این نوع حمایت نیز در آنها ذکر شده است رجوع کنید به عبدالوهاببن منصور، ص 192ـ200؛ بوعسریه، ملاحق، ص36ـ37؛ نیز رجوع کنید به راجرز، ص230، 246ـ247، 255ـ 256؛ عبدالوهاببن منصور، ص 8 ـ9، 12؛ ابونصر، ص289ـ 297[. در میان بربرها و عربهای شمال افریقا نیز صورتهایی از حمایت وجود داشت.نوعی حمایت زمانی بود که بیگانهای (اغلب بازرگان) قصد داشت از محدوده یک قبیله عبور کند. وی خود را به فردی بانفوذ، که معمولا از نوادگان پیامبراکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم (شریف) یا صوفیان بود، معرفی میکرد و این فرد در ازای دریافت مبلغی، یکی از خادمان خویش را به عنوان محافظ در اختیار وی قرار میداد. بهعلاوه، شیئی چون عصایِ نوک تیز، ردای کلاهدار یا تسبیح، که نشان ویژه حامی بود، به فرد بیگانه داده میشد که به منزله گذرنامه برای عبور وی از میان قبایل بود. این نوع حمایتها گاه شامل کاروانهای تجاری نیز میشد رجوع کنید به] لوتورنو، ج 1، ص 591ـ593، 600ـ 601[. رواج زیاد اینگونه حمایت باعث شده بود که «تحت مِزراق (چوبدستی) کسی قرار داشتن» به معنای تحت حمایت وی بودن، به کار رود. در مراکش حامی را آمور (نیزه شکاری)، کاسی (لباس پوشیده)، دُوّاز (لنجبان) و رِفّاد (دفاعکننده) نیز میخواندند. کلمه بربری زَطّاطه/ رَطاطه نیز، هم به حمایت گفته میشد و هم به پولی که در برابر حمایت میگرفتند رجوع کنید به ]همان، ج 1، ص 600[. «عنایت» (توجه) نیز برای اشاره به حمایت بهکار میرفت و «تحت عنایت کسی بودن» به معنای «تحت حمایت وی قرار گرفتن» بود.نوع دیگری از حمایت زمانی بود که فردی تهدید و ارعاب میشد و از شخصیتی برجسته تقاضای کمک و پناهندگی میکرد. گاه مجرم ناچار میشد از قبیله خویش بگریزد تا از انتقام خانواده قربانی در امان بماند. وی متضرعانه و با پاهای عریان، در حالی که چاقویی بر دندان گرفته بود و دستهایش را از پشت به صورت متقاطع بسته بود، از حامی میخواست که وی را حمایت کند.«عار» گونهای دیگر از حمایت بود که در آن فرد مظلوم در مراسمی خاص و با تضرع و بیان جملاتی چون «عاری علیک» و «أنا فی عارِک»، از حامی میخواست تا وساطت کند و به وضع اندوهبار وی خاتمه دهد. در واقع، مظلوم فرد حامی را به منتقل کردن عار خویش بر او، تهدید میکرد. فرد تهدید شده نمیتوانست از حمایت مظلوم خودداری کند، زیرا در این صورت، رسوایی و بدنامی وی را در پی داشت. در موارد حساس، مانند زمانی که فرد مغلوب از فاتحان طلب بخشش میکرد، تضرع و استغاثه معمولا با قربانی کردن حیواناتی چون گاو، شتر و اسب همراه بود. گاه نیز افراد تحت تعقیب یا حمایتخواه، به زاویهها، که پیرامون مقبره صوفیان و افراد مقدّس ساخته شده بود، پناه میبردند رجوع کنید به] کتّانی، ج 1، ص 55ـ 56[. حمایتهای گروهی و قبیلهای نیز از قرن پنجم در میان عربهای شمال افریقا رایج بود. برای نمونه، گروه مَعْقِل حمایت خویش را بر برخی از زناته تحمیل کرده بودند و از آنها خراجی به نام خَفاره میگرفتند و پس از آن، تا قرن چهاردهم/ بیستم برخی قبایلِ دیگر از الگوهای آنها پیروی کردند.در میان قبایل شمال افریقا نوعی حمایت دوجانبه نیز میان قبایل یا گروههای نژادی گوناگون مرسوم بود. در عهدهای حمایت که میان دو گروه نژادی بسته میشد، گاه پوششهایی چون ردا و پایافزار میان گروهها رد و بدل میشد یا در مراسمی خاص، هریک از اعضای یک گروه، برادر خوانده اعضای گروه دیگر میشدند.ریشه بیشترِ گونههای حمایت، در میان عربهای جاهلی بود و در اسلام نیز بسیاری از آنها نکوهش شد. اما این سخن بدان معنا نیست که همه این حمایتها توسط فاتحان عرب به افریقای شمالی راه یافته است، بلکه هر رویدادی مدیون تلاشهای مستقل اما مشابه مردمانی است که میکوشیدند حداقلِ نظم و عدالت را در جوامع پرآشوب خویش، برقرار سازند.منابع: ]ابناثیر؛ ابنخلدون؛ ابنمنظور؛ اصطخری؛ بلاذری (لیدن)؛ بوشتی بوعسریه، «مرکز الأرشیف الدیبلوماسی فی مدینة نانط فی فرنسا»، در وثائق عهدالحمایة: رصدأولی، تنسیق ابراهیم بوطالب، رباط: کلیة الآداب و العلوم الانسانیة بالرباط، 1996؛ خلیلبن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم 1405؛ محمدبن احمد خوارزمی، کتاب مفاتیحالعلوم، چاپ فانفلوتن، لیدن 1895، چاپ افست 1968؛ فیلیپ جورج راجرز، تاریخ العلاقات الانجلیزیّة المغربیّة حتی عام 1900، ترجمة و دراسة و تعلیق یونان لبیب رزق، دارالبیضاء 1401/1981؛ طبری، تاریخ (بیروت)؛ عبدالوهاببن منصور، مشکلة الحمایة القُنصُلیّة بالمغرب من نشأتها الی مؤتمر مدرید سنة 1880، رباط 1405/ 1985؛ محمدبن جعفر کتّانی، سَلوة الانفاس و محادثة الاکیاس بمن اقبر من العلماء و الصلحاء بفاس، چاپ عبداللّه کامل کتّانی، حمزةبن محمد طیب کتّانی، و محمد حمزةبن علی کتّانی، دارالبیضاء 1425/2004؛ روژه لوتورنو، فاس قبل الحمایة، ترجمه الی العربیة محمد حجی و محمد اخضر، بیروت 1412/1992؛Jamil M. Abun-Nasr, A history of the Maghrib in the Islamic period, Cambridge 1999; Miriam Joyce, Ruling shaikhs and Her Majesty's government 1960-1969, London 2003; Panayiotis J. Vatikiotis, The history of modern Egypt: from Muhammad Ali to Mubarak, Baltimore, MD. 1992].برای منابع بیشتر رجوع کنید به.EI2, s.v. "Himaya"