حمّال، یا باربر، کسی که در نظام سنّتیِ خدماتِ حمل و نقل شهری، کالاها را معمولا با نیروی بازوی خود تا فواصلِ نسبتآ کوتاه حمل میکند. واژه حمال از حَمل عربی، به معنای برپشت نهادن و بردن شیء (رجوع کنید به جوهری، ذیل «حمل»)، ساخته شده است. این واژه مجازا به کسی که هیچ دانش و کارآمدی ویژهای ندارد (رجوع کنید به فرهنگ بزرگ سخن، ذیل واژه) و به کارگر ناشی و مبتدی (جمالزاده، ذیل واژه) هم اطلاق شده و حمالی به معنای کار سخت و کمارزش (فرهنگ بزرگ سخن؛ جمالزاده، ذیل همین واژه) نیز آمده است. در ترکی این واژه با همین کاربردها رایج است (رجوع کنید به کانار، ذیل واژه).حمالان به سبب ساختار سنّتی شهرها در سرزمینهای اسلامی و وجود گذرگاههای تنگ و پیچ در پیچ و غالبا بنبست و سطح ناصاف راهها، که عبور هر نوع وسیله نقلیهای را با اشکال روبه رو میساخته است، در حمل و نقل شهری عنصری مهم به شمار میرفتند.حمالان برحسب نوع تجهیزات و وسایل کار خود، به چند گروه متمایز میشدند. حمالانی که برای برداشتن بار، فقط از یک طناب ساده و نسبتا ضخیم استفاده میکردند. آنان طناب را اطراف کالایی که باید حمل میشد میبستند و پس از برپشت گرفتنِ بسته، طناب را حلقهوار روی پیشانی گره میزدند و با هر دو دست، زیر بار را میگرفتند تا آن را مهار کنند. این دسته را «حمالپشتی» مینامیدند (رجوع کنید به شهریباف، 1367ـ1368ش، ج 5، ص 60، 71). بسیاری از این حمالان برای حمل بار از پالان یا کوله استفاده میکردند که آن را بر پشت خود میبستند و بار را روی آن میگذاشتند. کولهپشتیِ حمالی، بالشی پرشده از کاه با رویهای از گلیم یا قالی پاره بود که با دو تسمه از شانهها میگذشت (همان، ج 5، ص60، 72). سازنده این وسیله را پالاندوز یا اکّاف میخواندند (رجوع کنید به تحویلدار، ص 103؛ دهخدا، ذیل همین واژهها). گاه حمالان، پیش از گذاردن پالان بر پشت خود، بالاپوشی چرمی به نام اَرْخالِق نیز میپوشیدند (د.اسلام، چاپ دوم، ذیل واژه). معروفترین دسته از حمالان، همین حمالان پشتی بودند، بهطوریکه مطلق حمال را باید حمالپشتی تلقی کرد (رجوع کنید به تحویلدار، ص 117؛ نیز رجوع کنید به ادامه مقاله).برای حمل اشیا و کالاهای سنگین یا آنچه حمل آن، به سبب حجم یا شکل ویژهاش، دشوار و اصطلاحاً «بدبار» بود دو یا چند حمال آن را به کمک مقداری طناب و چوبی بلند برمیداشتند (د.اسلام، همانجا؛ برای نمونه رجوع کنید به مَقَّری، ج 4، ص 283).برخی حمالان از چرخ دستی یا چهارچرخه برای حمل بار بیشتر و سنگینتر استفاده میکردند و از اینرو «حمال چرخی» نامیده میشدند (رجوع کنید به شهریباف، 1367ـ1368ش، ج5، ص73، 78ـ79). طَبَقکشها نیز دسته دیگری از حمالان بودند که اشیای شکستنی، از قبیل چراغ، آیینه، ظروف بلور و چینی، اسباب و خنچه عقد و جهاز و انواع خوراکیها، مانند میوه و شیرینی، و هر چه را که میبایست در حمل و نقلش دقت و احتیاط میشد، به مقصد میرساندند (همان، ج 5، ص60ـ61، 74ـ76؛ برای تفکیک اصناف باربران در اصفهان دوره قاجاری رجوع کنید به تحویلدار، ص 113، 117). در قدیم، بهویژه هنگامی که کالاهای باارزشی چون تحفهها و هدایا با تشریفاتی خاص جابه جا میشد، حمالان از محفظهای به نام «قفص/ قفس» استفاده میکردند (برای نمونه رجوع کنید به ابنتغری بردی، ج 15، ص 358). حمالان گاه بیماران، سالخوردگان یا اشراف و بزرگان شهر را بر پشت خود یا در قفص یا صندوقی که بر پشت میگرفتند حمل میکردند یا از رودخانهها عبور میدادند یا مسافران را در پیاده شدن از کشتی و قایق یاری میرساندند (رجوع کنید به مولوی، ج 3، دفتر6، بیت 4490ـ 4500؛ ابنتغری بردی، ج 7، ص 378ـ379، ج 13، ص 98). برخی زائران و حاجیان بیمار نیز برای زیارت یا طواف از حمالان کمک میگرفتند.در برخی مناطق، از جمله در مصر و فلسطین، حمل جنازه نیز برعهده گروهی از حمالان بود که حَمّال المَوْتی (نعشکشان) خوانده میشدند و با غسّالان همکاری میکردند (رجوع کنید به ابنتغری بردی، ج14، ص 343، ج 16، ص 211؛ جبرتی، ج 2، ص415، 418؛ کوهن، ص 76ـ77).حمالان علاوه بر تجمع و فعالیت در بازارها و مراکز تجاری و مبادله کالا در شهرها یا بیرون از شهرها از جمله در کاروانسراها ــکه این فعالیت غیر از حمل ونقل، شامل نگهبانی شبانه در برابر خطر سرقت یا آتشسوزی نیز میشد (رجوع کنید به د.اسلام، همانجا)ــ عمدهترین صنف کارکنان بندرها را نیز تشکیل میدادند (رجوع کنید به ابنبطوطه، ج 1، ص260). برای نمونه، در بندر بوشهر در قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم، همزمان با رشد مبادلات بازرگانی در این منطقه، کار حمالان در تخلیه کالاها از کشتیها و باراندازی در بندر رونق گرفت (رجوع کنید به فلاندن، ص 369؛ فلور، ج 1، ص 197)، چنانکه فردی با عنوان حمالباشی برای نظارت بر کار آنان تعیین گردید، که بهسبب حجم بالای بارگیری و باراندازی، صاحب این منصب عملا متصدی حملونقل ساحلی شد. حمالباشی که معمولا درآمد هنگفتی داشت، ناگزیر مبلغ کلانی به عنوان حق اجرای شغل خود به مقامات بالادست منطقه میپرداخت (رجوع کنید به فلور، ج 1، ص 232ـ236؛ قرهگزلو همدانی، ص 303).افزون بر این فعالیتها، کار حمالی گاه جنبه اختصاصی هم داشت. مثلا، در خانههای اعیان و اشراف در ممالک عثمانی، حمال یکی از خدمه آشپزخانه بهشمار میرفت (رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ج 6، ص 812).گزارشهایی در دست است که نشان میدهد حمالان در برخی مناطق از گروههای قومی خاصی تشکیل میشدهاند. برای نمونه، در فاس مراکش، حمالان از بربرها و غالبآ از اهالی نواحی زِرزایَه بودند و از همین رو، صنف باربران را در آنجا زرزایه میخواندند، در حالی که واژه حمال در آن منطقه عمدتاً برای حملکنندگانِ غلّات بهکار میرفت (همان، ذیل واژه). در اوایل قرن چهاردهم/ بیستم، به گزارش اوژن اوبن (ص 410) از جمعیت پنج هزار نفری ایرانیان یا عربهای شیعه ساکن در کرانه راست رود دجله در بغداد، نیمی به باربری اشتغال داشتند.دستمزد حمالان، به نسبت سنگینی و حجم بار و مسافتی که میبایست کالا را حمل میکردند، متفاوت بود (رجوع کنید به شهریباف، 1367ـ1368ش، ج 5، ص 69) و تعرفه مشخصی نداشت (برای نمونهای از ذکر مقدار اجرت حمالان در قرن سوم و چهارم رجوع کنید به ذهبی، ج 15، ص 348). چون معمولا تعداد حمالان زیاد بود، بیشترشان به دستمزد اندک راضی میشدند (رجوع کنید به شهریباف؛ اوبن، همانجاها؛ قس قرهگزلو همدانی، ص 302ـ303). با این حال، روشن است که دستمزد حمالان، همواره در هزینه و قیمت نهایی کالا مؤثر بود (برای نمونه رجوع کنید به اسناد تجارت ایران در سال 1287 قمری، ص 292ـ293).بنابر بعضی گزارشها و تصاویر، حمالان در برخی دورههای تاریخی، پوشاک و ظاهر مشخصی داشتند (رجوع کنید به لئوی آفریقایی، ج 1، ص 235؛ برای دو نقاشی از نسخهای از مقامات حریری که حمالان را در جامه خاصشان نشان میدهد رجوع کنید به لوئیس، ص ] 48[، تصاویر 17 و 18). گزارشی از یعقوبی (ج 2، ص 348) که گفته است بازماندگان بنیامیه به هنگام فرار از دست عباسیان، لباس حمالان را در بر کرده بودند و نیز گزارشی از پوشیدن لباس حمالان به منظور ملامتیگریِ صوفیانه (رجوع کنید به ابنعماد، ج 8، ص 269)، شواهد دیگری از ویژه بودنِ لباس حمالان در آن دورههاست. اما عموماً حمالان لباسی کوتاه و سبک میپوشیدند تا به چالاکی حرکت کنند. گاه نیز جامهای ضخیم از منسوجی چون نمد در بر میکردند تا زبری و سختیِ بار، پشتشان را نیازارد. بستن کمر با کمربند* یا دستار نیز برداشتن بار را آسانتر میساخت. حمالان در ماهها و نواحی بسیار گرم معمولا نیمه عریان بودند (رجوع کنید به سلیمه عبدالرسول عبد، ص 244).از تشکیلات صنفی حمالان در دورههای گوناگون گزارشهایی هست که از انعطافپذیری و همکاری آنان حکایت دارد. برای نمونه، در فاس علاوه بر ترتیب خاص پرداخت اجرت و تشکیل صندوق مشترک، در سختیها نیز حمالان به کمک یکدیگر میشتافتند، چنان که در صورت مرگ یکی از حمالان و برجاماندن کودکی از وی، دیگر حمالان مخارج کودک را تا رسیدن او به سن رشد متکفل میشدند یا هنگام ازدواج یکی از اعضای صنف یا تولد نوزادی در خانواده یکی از آنان، او دیگر حمالان را به ولیمه فرا میخواند و آنان نیز متقابلا هدیهای برای او و خانوادهاش تدارک میدیدند (رجوع کنید به لئوی آفریقایی، همانجا). معمولا مردم قدرت تحمل، بردباری و حسن خلق حمالان را ستایش میکردند (رجوع کنید به زنگویی، ص 48ـ49) و در مقابل، هر نوع قصور و بیمبالاتی اعضای این صنف را نیز رئیس یا امین صنف، با تنبیه پاسخ میداد (رجوع کنید به لئوی آفریقایی؛ د.اسلام، همانجاها).حمالان در آیینهای فتوت و تشکیلات اخوتِ صنفی نیز شرکت داشتند و پیرِ صنف آنها، در برخی منابع (رجوع کنید به شیخلی، ص 183 و پانویس 1)، سهیل مروی/ رومی ذکر شده است.حمالان گاه به فعالیتهای صنفی غیرمجاز میپرداختند، از جمله در بیتالمقدّس در سده دهم، گروهی از حمالانِ گندم و جو (حمال الحِنطه) کوشیدند ضمن حمل و نقل کالای مزبور، در احتکار و سپس خریدوفروش آن مداخله کنند که با ممانعت قاضی شهر روبهرو شدند (کوهن، ص 36).در تاریخ معاصر ایران نیز شواهدی از تشکیلات صنفی در میان حمالان گزارش شده است. مثلا حمالان بندر انزلی در 1306ش از نخستین کارگرانی بودند که اتحادیه تشکیل دادند و فعالیتهای آنان اسباب نگرانی مقامات انگلیسی را ــکه از گسترش آرای کمونیستی در شمال ایران بیمناک بودندــ فراهم آورد (فلور، ج 6، ص 38، 57ـ58، و ص 97، یادداشت 180). مقارن همین سالها در تهران، نبود تشکیلات صنفی و قرارداشتن حمالان در زمره کارگران «روزانهپرداز» و دورهگرد، طمع مأموران فاسد نظمیه را در گرفتن انواع باج از ایشان بر میانگیخت (شهریباف، 1381ش، ج 2، ص 14).از مداخلات گروهی یا فردی حمالان در امور سیاسی نیز شواهدی وجود دارد. در سال 152، هنگامی که منصور عباسی مشغول حج گزاردن بود، حمالان از حاکم مدینه نزد وی شکایت بردند و حکم عزل او را از خلیفه گرفتند (ابنجوزی، ج 8، ص 155). به نوشته مَقریزی (ج 1، ص160)، حمالان در کنار دیگر اصناف و پیشهوران، از نیروهای عمدهای بودند که به دعوت ابوسعید جَنّابی*، داعی قرمطی بحرین، پاسخ مثبت دادند.برخی حمالان هم، بهتدریج، به ردههای بالای حکومتی رسیدند، از جمله ابوعبداللّهبن بطائحی که در 519 به وزارت الآمر باحکاماللّه، خلیفه فاطمی، رسید (ابناثیر، ج10، ص 629). در دوره خوارزمشاهیان نیز امینالدین ابوبکر، که در 604 به حکومت شهر زوزن رسید، پیشتر به حمالی اشتغال داشت (همان، ج 12، ص260).با وجود دگرگونیهای نظام حمل و نقل تجاری در شهرها، هنوز در بازارها و بازارچههای سنّتیِ جهان اسلام، حمالان به کار مشغولاند و فریادهای هشداردهنده آنان، از قبیل بِپّا، راه بده (در عربی: رأسک، ظَهْرک، جَنبک، رجوع کنید به د.اسلام، همانجا)، و هیاهوی رقابتشان در به دوش کشیدن بار مشتریان (برای ترکیب «جنگ حمالان» رجوع کنید به مولوی، ج 1، دفتر2، بیت 1834ـ1835، ج 2، دفتر3، بیت 3755ـ3756) به گوش میرسد.منابع: ابناثیر؛ ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت 1407/1987؛ ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره ?] 1383[ـ1392/ ?] 1963[ـ1972؛ ابنجوزی، المنتظم فی تاریخالملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت 1412/1992؛ ابنعماد؛ اسناد تجارت ایران در سال 1287 قمری، به کوشش اصغر مهدوی و ایرج افشار، تهران : انتشارات علمی و فرهنگی، 1380ش؛ حسینبن محمدابراهیم تحویلدار، جغرافیای اصفهان، چاپ منوچهر ستوده، تهران 1342ش؛ عبدالرحمان جبرتی، تاریخ عجائب الآثار فی التراجم و الاخبار، بیروت: دارالفارس، ]بیتا.[؛ محمدعلی جمالزاده، فرهنگ لغات عامیانه، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران 1382ش؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ]بیتا.[، چاپ افست تهران 1368ش؛ دهخدا؛ ذهبی؛ حسین زنگویی، «نگاهی به پیشههای سنّتی بیرجند»، خراسانپژوهی، سال 1، ش 1 (بهار و تابستان 1377)؛ سلیمه عبدالرسول عبد، «ملابسالعمل لذوی المهن و الحرف (من خلال النصوص التاریخیة و اللوحات الاثریة) فی العصرالاسلامی»، سومر، ج 37، ش 1 و 2 (1981)؛ جعفر شهریباف، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران 1367ـ1368ش؛ همو، طهران قدیم، تهران 1381ش؛ صباح ابراهیم سعید شیخلی، الاصناف فی العصر العباسی: نشأتها و تطورها، بغداد 1396/1976؛ فرهنگ بزرگ سخن، به سرپرستی حسن انوری، تهران : سخن، 1381ش؛ اوژن ناپلئون فلاندن، سفرنامه اوژن فلاندن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، تهران 1356ش؛ ویلمفلور، جستارهایی از تاریخ اجتماعی ایران در عصر قاجار، ج 1، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران 1366ش، ج 6، ترجمه ابوالقاسم سری، تهران 1371ش؛ عبداللّهبن مصطفی قلی قرهگزلو همدانی، مجموعه آثار حاجی عبداللّهخان قراگوزلو امیرنظام همدانی، چاپ عنایتاللّه مجیدی، تهران 1382ش؛ لئوی آفریقایی، وصف افریقیا، ترجمه عنالفرنسیة محمد حجی و محمد اخضر، بیروت 1983؛ احمدبن محمد مَقَّری، نفحالطیب، چاپ احسان عباس، بیروت 1388/1968؛ احمدبن علی مَقریزی، اتعاظالحنفا، ج 1، چاپ جمالالدین شیال، قاهره 1387/1967؛ جلالالدین محمدبن محمد مولوی، کتاب مثنوی معنوی، چاپ رینولد آلن نیکلسون، تهران: انتشارات مولی، ]بیتا.[؛ یعقوبی، تاریخ؛Eugene Aubin, La Perse d'aujourd'hui: Iran, Mesopotamie, Paris 1908; Amnon Cohen, The guilds of Ottoman Jerusalem, Leiden 2001; EI2, s.vv. "Hammal" (by Cl.Huart - [Ch. Pellat]), "Ma tba kh. 2:in Ottoman Turkey" (by Halil Inalcik); Mehmet Kanar, Buyuk Turkce-Fars ca sozluk, Tehran 1374s; Bernard Lewis, "The faith and the fathful", in The World of Islam: faith, people, culture, ed. Bernard Lewis, London: Thames and Hudson, 1977.