چاپار، عنوان اصلی پیک دولتی در ایران از قرن هفتم تا سیزدهم. چاپار واژهای ترکی از ریشه چاپ/ چاپماق به معنای چهارنعل رفتن با اسب، دوانیدن، به سرعت راندن و شتاب کردن (رجوع کنید به دورفر، ج 3، ص 12، ذیل «چاپار»؛ رشیدالدین فضلاللّه، ج 3، تعلیقات روشن و موسوی، ص2350) و در اصطلاح به معنای پیک، قاصد و نامهبر است (برای اصطلاح برید و پیشینه تشکیلات پستی و انتقال پیامها در ایران پیش از اسلام رجوع کنید به برید * ).در قرون اولیه اسلامی و تا قبل از حکومت مغولان در ایران، تشکیلات پستی ــ که ارتباط میان مراکز حکومت و ولایات، تسریع در گزارش اخبار و رویدادهای مهم سیاسی، ارسال نامهها و پیامها، حمل و نقل کالاهای دولتی و گاه خصوصی، به مقصد رساندن مأموران دولتی و ابلاغ فرمانهای حکومتی را برعهده داشت ــ برید خوانده میشد.برید در دوره مغولان و دیگر دولتهای ترک پس از ایشان، مانند جلایریان، تیموریان، قراقوینلوها، آققوینلوها، صفویان و قاجاریه، با عنوانهای یام، اولاغ/ الاغ و چاپار خوانده میشد (نیز رجوع کنید به یام*).در دوره ایلخانان، شاهزادگان، امرا، سرداران، صاحبمنصبان دولتی و همسران ایلخانان، ایلچیان مخصوص داشتند (نیز رجوع کنید به ایلچی*).به گزارش مارکوپولو (ج 1، ص 433ـ434) تعداد یامها در دوره ایلخانان حدود ده هزار واحد پستی و فاصله آنها از یکدیگر حدود 25 تا 30 مایل بود. بنابر قوانینی که در زمان غازان تدوین شد، هر چاپار موظف بود در یک شبانهروز سی فرسخ طی کند. بنابراین، برای نمونه مسیر تبریز تا خراسان، چهار روز طول میکشید ( د. ایرانیکا ، ذیل واژه). در فاصله هر سی فرسخ، چاپار دیگری ادامه مأموریت را بر عهده میگرفت. چاپارها در دوره ایلخانان، حکمی با تمغای سبز همراه داشتند که اگر به موقع به ایستگاه پست میرسیدند علامت Ө و اگر دیر میرسیدند علامت Ф روی آن حکم نقش میگردید (وصّاف الحضره، ص 387).در میان مغولان، از واژه چاپار برای اسامی خاص هم استفاده میشد (برای نمونه، چاپار پسر قایدو رجوع کنید به رشیدالدین فضلاللّه، ج 1، ص 627ـ 628، 631ـ632).در دوره تیموریان حفظ امنیت راهها و تعمیر یامخانههای سابق و ساختن یامخانههای جدید با تجهیزات بیشتر، مورد توجه حکومت قرار گرفت. در هر یامخانه بین صد تا دویست اسب وجود داشت. فقط پیکهای دولتی ایلچیها و سفیرانی که به دربار تیمور میآمدند،حق استفاده از تشکیلات یام را داشتند و مردم عادی حق استفاده خصوصی از این تشکیلات را نداشتند (کلاویخو، ص 184ـ185). شتاب چاپاریان در رساندن اخبار به حدی بود که در مواقع بسیاری موجب مرگ حیوان میشد (رجوع کنید به همان، ص 187).با روی کار آمدن صفویان، بهتدریج یامها که یا از بین رفته و یا رو به ویرانی بودند، جای خود را به ساختمانهای جدیدی به نام چاپارخانهها دادند و تشکیلات چاپار توسعه یافت. تشکیلات چاپاری در دوره صفویه تقریباً در انحصار خدمات درباری و دولتی بود و برای ارسال مراسلات و رسانیدن احکام و بخشنامهها و فرمانها از مرکز به ولایات یا رساندن گزارشهای مربوط به حوادث و ولایات به مرکز بود (رجوع کنید به تاورنیه، ج 2، ص 254ـ 255).از دیگر وظایف چاپارها در این دوره، پذیرایی کردن و تأمین احتیاجات ایلچیان و هیئتهای سفارت خارجی در مسیر رسیدن به دربار بود (رجوع کنید به شاردن، ج 2، ص 199ـ202؛ عبدلی فرد، ج 1، ص 103ـ107). تأمین احتیاجات ارتباطی اردوها و سفرهای شاهی و اردوهای جنگی و رسانیدن سریع مراسلات و اخبار میان سپاه و اردوی دشمن نیز از وظایف دیگر چاپارها بود (رجوع کنید به فریدونبیگپاشا، ج 2، ص 279؛ بیانی، ص 129).به چاپارهای پیاده در این دوره معمولاً شاطر *میگفتند.نادرشاه افشار (حک: 1148ـ1160) نیز، به منظور برقراری ارتباط مستقیم با ایالات و حکام، به ترمیم و توسعه چاپارخانهها پرداخت. چاپارها در این دوره نیز بیشتر برای مقاصد سلطنتی و دولتی استفاده میشدند (رجوع کنید به بازن، ص 22ـ23). به گزارش ژاناوته (ص 48، 58، 62، 68، 223)، در تمام مسیر حرکت هیئت سفارت او از عثمانی تا پایتخت ایران، چاپارهای نادر آخرین اخبار فتوحات نادر و پیامهای او را به این هیئت میرساندند.در متن فرمانی از نادر به تاریخ 1151، که در گزارشهای ایالتی هشترخان مندرج است، اصطلاح «اسب چاپار» به معنای مالیاتی که برای نگهداری اسبهای پستی گرفته میشد، بهکار رفته است. این مالیات از کشاورزانی که در زمینهای خالصه *و تیول *مینشستند، گرفته میشد (آرونووا و اشرفیان، ص 83).بیتوجهی به راههای چاپاری و چاپارخانهها در دوره زندیه و اوایل قاجاریه، وضع نابسامانی برای تشکیلات پستی بهوجود آورد. تا زمانی که عباسمیرزا، نایبالسلطنه، راههای چاپاری و چاپارخانهها را تعمیر کرد و بهویژه در راههای تبریز به تهران و تبریز به جلفا و ارزروم، تشکیلات چاپاری منظمی بهوجود آورد (مفتون دنبلی، ص 215؛ عبدلیفرد، ج 1، ص 32). اقدامات عباسمیرزا را امیرکبیر در زمان صدارتش پی گرفت. او در 1266 تشکیلات چاپاری لشکری و در 1267 تشکیلات چاپاری برای عموم را سازماندهی کرد (رجوع کنید به هدایت، ج10، ص 466؛ عبدلیفرد، ج 1، ص 36). کتابچه مخصوص ضوابط و قوانین چاپارخانه نیز در زمان امیرکبیر تدوین شد (رجوع کنید به عبدلیفرد، ج 1، ص 42ـ43). با استخدام موسیو ریدرر (مستشار اتریشی و کارشناس پست) در 1292، تغییرات عمدهای در تشکیلات پستی و چاپاری بهوجود آمد و پست ایران وارد مرحله جدیدی شد (رجوع کنید به کرزن، ج 1، ص 465ـ 466؛ عبدلیفرد، ج 1، ص 195) و سرانجام در 1297، با تشکیل وزارت پست، اداره چاپارخانهها نیز ذیل این وزارتخانه قرار گرفت و بهتدریج چاپارخانهها بهکلی از بین رفتند و جای خود را به وزارت پست و تلگراف و تلفن دادند (عبدلیفرد، ج 1، ص 84).در رأس تشکیلات چاپار در دوره قاجار تا 1291، منصب چاپارچیباشی قرار داشت(رجوع کنید به کرزن، ج 1، ص 465؛ کتاب نارنجی ، ج 1، ص20، پانویس 22) که مستقیماً از جانب شاه برگزیده میشد (عبدلیفرد، ج 1، ص 87). چاپارچیباشیها معمولاً اداره هر مسیر معین را به فردی، که نایب چاپارخانه، چاپارخانهچی یا چاپارچی یا مباشر نام داشت، اجاره میدادند. ابواب جمعی چاپارخانه (شامل ضابط و محرر احکام، مشرف، غلام و شاگرد چاپارخانه، مهتر، جلودار و فراش) زیرنظر نایب کار میکردند (رجوع کنید به اوبن، ص 16ـ 17؛ عبدلیفرد، ج 1، ص60ـ61، 87). حقوق سالانه نایب چاپارخانه در 1257، پنجاه تومان و یک خروار جو بود (رجوع کنید به مکنزی، ص 134). به نوشته اوژن اوبن (ص 16)، حقوق نایب در 1324 ماهی سه تومان بود. تأمین و آماده نگاه داشتن اسبهای سالم به تعداد کافی، استخدام شاگرد چاپار و غلام، نگهداری و تعمیرات ساختمان چاپارخانه، تهیه امکانات رفاهی برای چاپاران و مسافرانی که در چاپارخانه بیتوته میکردند، حسابرسی هزینههای سالانه چاپارخانه و گزارش آن به مسئول آن خطِ چاپاری و درخواست تنخواه مالی و جنسی برای چاپارخانه، از وظایف نایب چاپارخانه بود (عبدلی فرد، ج 1، ص 121).وظیفه شاگرد چاپار، علاوه بر انجام دادن دستورهای نایب و کارهای چاپارخانه، آن بود که پس از رساندن مسافر به مقصد، از راه معین اسب را به چاپارخانه اولیه بازگرداند (رجوع کنید به اورسول، ص 27ـ 28؛ ویلز، ص 361). حقوق غلام چاپار، غیر از انعامی که مسافران میدادند، دو تومان در ماه بود (اوبن، ص 17). نرخ مسافرت چاپاری برای مسافران از قرار هر فرسنگ برای هر اسب، دو قران بود که در مقصد پرداخت میشد (همانجا؛ قس اورسول، ص 27).در هر دوره تاریخی چاپارها (به جز آن دسته از ایشان که حامل اطلاعات محرمانه یا جاسوس و خبررسان ویژه شاه بودند و قاعدتاً میبایست در لباس معمولی رفتوآمد میکردند)، دارای لباس ویژه بودند. در دوره ایلخانان (حک: 654ـ737) چاپارها، علاوه بر نشانی که به معنای عجله داشتن با خود حمل میکردند، حلقهای زنگدار و کمربندی زنگولهدار به همراه داشتند که در حرکت به صدا درمیآمد (رجوع کنید به مارکوپولو، ج 1، ص 435ـ436). در دوره صفوی، به گزارش شاردن (ج2، ص200ـ201) چاپارها شالی بزرگ را بر گردن حمایل میساختند. به گزارش ایون گره (ص 159)، چاپار مخصوص بالاپوش بلندی بر دوش خود میانداخت و کلاه «تربوش» بر سر میگذاشت و شالی بنفش که نشانه مأموریت دولتی بود به کمر میبست. در دوره افشاریه، چاپارها حمایل و شال سفیدی بر شانه میانداختند و ادامه آن را به کمر میبستند و مسلح به شمشیر بودند ( د. ایرانیکا، همانجا). در دوره قاجاریه، نایب چاپارخانه لباس مخصوص شامل نیمتنه آبیرنگ و کلاه پوستی میپوشید (رجوع کنید به اوبن، همانجا). لباس مخصوص شاگرد چاپار، نیمتنهای نمدی و شلواری آبیرنگ و فراخ بود (ویلز، همانجا). در 1271، در زمان محمداسماعیلخان چاپارچیباشی، مقرر شد که طبق طرحی که صدراعظم مشخص میکند، قطعههای نشان برای غلامهای چاپاران بسازند و به کلاه آنها نصب کنند تا در طول مسیر شناخته شوند (رجوع کنید به روزنامه وقایع اتفاقیه، ش 223، ص 3). در 1274، مقرر شد که کلاه چاپارها دو رویه باشد و قیمت آن بین دو تومان تا سه هزار دینار. همچنین پوشیدن لباس ترمه کشمیری و کرمانی برای چاپارها ممنوع شد (رجوع کنید به همان، ش 371، ص [9]). چاپارها معمولاً یک خورجین کوچک، یک قمه، شمشیر و تیردان و کمان به همراه داشتند و چماق یا تازیانهای در دست میگرفتند (شاردن؛ ویلز، همانجاها).حق تقدم چاپارها برای ادامه مسیر در راههای چاپاری بر دیگر مسافران، در دورههای مختلف از قوانین راههای چاپاری بود. حتی در مواردی که به علتی اسب چاپار در بین راه تلف میشد یا قدرت طی ادامه مسیر را نداشت، چاپار حق داشت اسب مسافران در راه را بگیرد و به سفر خود ادامه دهد (رجوع کنید به شاردن، همانجا؛ عبدلیفرد، ج 1، ص 41). این قانون، اغلب سوءاستفادههایی در پی داشت و موجب دست درازی چاپارها به اموال و مواشی مردم میشد (رجوع کنید به شاردن، همانجا؛ بازن، ص 23)، حتی گاهی راهزنان در کسوت چاپارهای رسمی به چپاول روستاها و کاروانها اقدام میکردند(رجوع کنید به اشپولر،ص 351؛ د. ایرانیکا، همانجا). بنابراین، وضع مقرراتی برای حفظ امنیت راهها و نیز تأمین اسب و علوفه به طوری که مانع تعدی به مردم ساکن در طول راههای چاپاری شود، از مسائل مورد توجه حکومتها بود (رجوع کنید به مشیزی، ص 395؛ مفتون دنبلی، ص 215؛ اعتضادالسلطنه، ص 291). بدیهی است که چاپارها هرگز متعرض افراد صاحب مقام یا مسافران خارجی که قصد رفتن به دربار داشتند، نمیشدند و از آنها اسب و علوفه درخواست نمیکردند (رجوع کنید به شاردن، ج 2، ص200).کاملترین نمونه قوانین مدون چاپارخانهها مربوط به زمان امیرکبیر است که کتابچهای تهیه شد و نمونهای از آن برای همه سفارتخانههایی که دارای برنامههای چاپاری بودند و نیز برای رجال و امرا و والیان و مأموران ولایات ارسال شد (رجوع کنید به اسناد و نامههای امیرکبیر، ص 135، 236؛ امیرکبیر، مقدمه آلداود، ص 21). نمونهای از این کتابچه، که در آلبوم شماره 242 آلبومهای بیوتات سلطنتی وجود داشت، اکنون در سازمان اسناد ملی ایران نگهداری میشود. این کتابچه شامل نام کاروانسراها و چاپارخانههای راههای اصلی ایران و بهای اسبهای کرایهای است (رجوع کنید به اسناد و نامههای امیرکبیر، همانجاها؛ عبدلیفرد، ج 1، ص 44ـ 52؛ نیز رجوع کنید به تصویر).در 1267 قوانین مربوط به حرکت چاپارها به ولایات، مسائل انضباطی و انتظامی چاپارخانهها و مقررات ارسال امانات در روزنامه وقایع اتفاقیه بهچاپ رسید (رجوع کنید به ش 1، ص 2، ش 2، ص 3؛ نیز رجوع کنید به عبدلیفرد، ج 1، ص 53). در همین سال، در زمان ریاست حسینخان سرتیپ بر امور چاپارخانهها، دفترچه دیگری شامل قوانین جدید چاپارخانهها چاپ و در دسترس مردم قرار گرفت (رجوع کنید به عبدلیفرد، ج 1، ص 53ـ 65).ساختمان چاپارخانهها را معمولاً در کنار کاروانسراها و رباطها و در کنار چشمه، چاه قنات یا نهر آب میساختند. گاهی نیز در قسمتی از کاروانسرا محلی را به منظور چاپارخانه در نظر میگرفتند (همان، ج 1، ص 111؛ برای نمونه رجوع کنید به کلاویخو، ص 198ـ199).نقشه ساختمان چاپارخانه معمولاً چهارگوش سادهای به ابعاد 25×30 متر یا 80 ×100 متر بود که در چهار کنج دارای چهار برج نیماستوانهای بود. معمولاً در بالای در ورودی چاپارخانه، اتاقی میساختند که بالاخانه نام داشت. بالاخانه محل سکونت رئیس چاپارخانه یا محل استراحت چاپاران مخصوص بود. ضلع ورودی (ضلع پیشانی) بنا، دیواری کنگرهدار و بدون پنجره و مرتفعتر از سه دیوار دیگر بود (عبدلیفرد، ج 1، ص 109). در امتداد در ورودی راهرویی مسقف قرار داشت و در هر یک از طرفین آن، یک ایوان سکو مانند بود که در هر طرف آنها اتاقهایی ساخته شده بود. اتاقها تاریک و دخمهمانند بودند و گاهی پنجرهای بدون شیشه از طرف حیاطِ چاپارخانه، نور آن را تأمین میکرد. بعد از گذشتن از راهروها و در وسط ساختمان، حیاط چاپارخانه قرار داشت. در دیوارهای به سمت حیاط، سوراخهایی به صورت آخور برای تعلیف اسبهای چاپارخانه تعبیه شده بود که مملو از کاه یا جو بود. در قسمت جلوی این آخورها میلههای فلزی ضخیمی از سرآخور به زمین نصب شده بود که برای بستن افسار حیوانات بهکار میرفت. در پشت این آخورها اتاقهایی طویل و تاریک قرار داشت که برای نگهداری علوفه یا استراحت زمستانی اسبها و گاه برای استراحت غلامهای پست مورد استفاده قرار میگرفت. در وسط حیاط چاپارخانه سکویی به صورت بارانداز قرار داشت که مسافران بارهای خود را روی آن میانباشتند و در تابستان برای استراحت شبانه مسافران هم مورد استفاده قرار میگرفت. گاه در زیر این بارانداز آبانبار میساختند (همان، ج 1، ص 109ـ 119؛ برای پلان ساده چاپارخانهها رجوع کنید به همان، ج 1، ص 115، 120).معمولاً محل چاپارخانهها در کنار جادهها و در قسمت ورودی یا خروجی شهرها و قصبات و بهندرت در داخل شهرهای بین راهی بود. فاصله چاپارخانهها از هم معمولاً سه تا هشت فرسخ بود که البته به سهل یا صعب بودن جاده بستگی داشت (همان، ج 1، ص 111؛ برای مهمترین راههای چاپاری در ایران و نیز چاپارخانهها و مهمانخانههای ایران رجوع کنید به عبدلیفرد، 1383 ش).منابع: ماریانا روبنوونا آرونووا و کلارا زارمایروونا اشرفیان، دولت نادرشاه افشار، ترجمه حمید امین، تهران 1356 ش؛ اسناد و نامههای امیرکبیر( و داستانهای تاریخی در باره او )، نگارش و تدوین علی آلداود، تهران: سازمان اسناد ملی ایران، 1379 ش؛ علیقلیبن فتحعلی اعتضادالسلطنه، اکسیرالتواریخ: تاریخ قاجاریه از آغاز تا سال 1259 ق، چاپ جمشید کیانفر، تهران1370 ش؛ امیرکبیر، نامههای امیرکبیر؛ بهانضمام رساله نوادرالامیر، چاپ علی آلداود، تهران 1371 ش؛ ژاناوته، سفرنامه ژاناوتر: عصرنادرشاه ، ترجمه علی اقبالی، تهران 1363 ش؛ ارنست اورسول، سفرنامه اورسل: 1882 میلادی، ترجمه علیاصغر سعیدی، تهران [? 1352 ش]؛ بازن، نامههای طبیب نادرشاه ، ترجمه علیاصغر حریری، چاپ بدرالدین یغمائی، [تهران] 1365 ش؛ خانبابا بیانی، تاریخ نظامی ایران: دوره صفویه، [تهران] 1353 ش؛ رشیدالدین فضلاللّه؛ روزنامه وقایع اتفاقیه، ش 1، 5 ربیعالا´خر 1267، ش 2، 11 ربیعالا´خر 1267، ش 223، 23 شعبان 1271، ش 371، 24 رجب 1274؛ فریدون عبدلیفرد، چاپارخانهها و راههای چاپاری در ایران، تهران 1383 ش؛ احمد فریدون بیگپاشا، منشآت السلاطین، [استانبول] 1274ـ1275؛ کتاب نارنجی: گزارشهای سیاسی وزارت امور خارجه روسیه تزاری در باره انقلاب مشروطه ایران ، ج 1، ترجمه حسین قاسمیان، چاپ احمد بشیری، تهران: نشر نور، 1367 ش؛ روی گونثالث د کلاویخو، سفرنامه کلاویخو، ترجمه مسعود رجبنیا، تهران 1344 ش؛ ایون گره، سفیر زیبا: سرگذشت و سفرنامه فرستاده فرانسه در دربار شاهسلطان حسین صفوی، ترجمه و توضیح علیاصغر سعیدی، تهران 1370 ش؛ میر محمد سعیدبن علی مشیزی، تذکره صفویه کرمان ، چاپ محمدابراهیم باستانی پاریزی، تهران 1369 ش؛ عبدالرزاقبن نجفقلی مفتون دنبلی، مآثر سلطانیه: تاریخ جنگهای اول ایران و روس، چاپ غلامحسین زرگرینژاد، تهران 1383 ش؛ چارلز فرانسیس مکنزی، سفرنامه شمال، ترجمه منصوره اتحادیه (نظام مافی)، تهران 1359 ش؛ عبداللّهبن فضلاللّه وصّافالحضره، تاریخ وصّاف، چاپ سنگی بمبئی 1269، چاپ افست [تهران] 1338 ش؛ چارلز جیمز ویلز، تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجاریه؛ترجمه سیدعبداللّه، چاپ جمشید دودانگه و مهرداد نیکنام، تهران 1363 ش؛ رضاقلیبن محمدهادی هدایت، ملحقات تاریخ روضهالصفای ناصری، در میرخواند، ج 8 ـ10؛Eugene Aubin, La Perse d'aujourd'hui: Iran, Mإsopotamie , Paris 1908; Jean Chardin, Voyages du Chevalier Chardin en Perse et autres lieux de l'Orient , new ed. by L. Langles, Paris 1811; George N. Curzon, Persia and the Persian question , London 1892; Gerhard Doerfer, Turkische und mongolische Elemente im Neupersischen , Wiesbaden 1963-1975; EIr ., s.v. "Capar" (by Willem Floor); Marco Polo, The book of Ser Marco Polo the Venetian concerning the kingdoms and marvels of the East , translated and edited, with notes by Henry Yule, 1871, 3rd. ed. by Henry Cordier, 1903-1920, repr. London 1975; Bertold Spuler, Die Mongolen in Iran , Leiden 1985; Jean-Baptiste Tavernier, Les six voyages de Turquie et de Perse , Introduction et notes de Stephane Yerasimos, Paris 1981.