چابَهار/ چاهبهار، شهرستان، خلیج و شهری بندری در استان سیستان و بلوچستان.1) شهرستان چابهار، به مرکزیت شهر چابهار، در جنوب استان سیستان و بلوچستان قرار دارد. این شهرستان مشتمل است بر سه بخش به نامهای مرکزی، دَشتیاری و پُلان، و دو شهر به نامهای نگور و چابهار. این شهرستان از شمال به شهرستانهای نیکشهر و راسْک و از مغرب به شهرستان کُنارک * محدود میشود، از مشرق با پاکستان مرز مشترک دارد و دریای عمان در جنوب آن واقع است.اراضی قسمت شمالی شهرستان در کوهستان و قسمت جنوبی آن در دشت قرار دارد. رشته کوه مکران، که ادامه کوههای بشاگرد است، با جهت شرقی ـ غربی در شمال شهرستان امتداد دارد و منطقه چابهار را از کویر لوت (در شمال) جدا میکند (رجوع کنید به پورکرمانی و زمردیان، ص156، 158ـ159). تپههای شمال چابهار به طور طبیعی دو منطقه را از هم جدا کرده و دروازهای مشهور به جهنم را به وجود آورده است. اهالی، سمت جنوبی آن دروازه را که به سوی چابهار است بهشت و سمت شمالی آن را که به سوی نیکشهر است جهنم مینامند (برقعی، ص 158).مهمترین رودهای شهرستان چابهار عبارتاند از: رود سیلابی باهوکلات به طول 313 کیلومتر، که در طول مسیر به نامهای گوناگون (از جمله سرباز و گامِشْانْدَر) خوانده میشود؛ و رود دائم کاجه/ کاجو، از ریزابههای باهوکلات، به طول حدود 220 کیلومتر، با مسیر کلی شمال غربی ـ جنوب شرقی (جعفری، ج 2، ص 125ـ127،340ـ342، 423).جنگل حَرّا در خور باهو، محل تلاقی رودخانه باهوکلات به خلیج گواتر و محل ریزش سیلابهای دشتیاری، واقع است که زیستگاه مناسبی برای جانوران بهشمار میرود (ریاضی، ص 34).اهالی چابهار به کشاورزی، باغداری، پرورش دام، ماهیگیری و قایقرانی و لنجسازی اشتغال دارند (برقعی، ص 162، 169؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیها ، ج 138، ص 33). صنایع دستی آنجا شامل سوزندوزی، سکهدوزی، حصیربافی، و ساخت آلات موسیقی است (سازمان منطقه آزاد تجاری و صنعتی چابهار، 1381 ش).بیشتر مردم چابهار بلوچاند. برخی طوایف مستقل آن عبارتاند از: جَدگال، هوت، جَت * ، گُمشادزهی، احمدزهی، شیری، بلوچ شَهْیکانی و بلوچ هَنزَم (مرکز آمار ایران، 1378 ش، ص 90ـ91). بیشتر اهالی شهرستان عمدتاً سنّیحنفی و بقیه شیعه دوازده امامیاند. زبان آنان عمدتاً بلوچی است و به فارسی هم صحبت میکنند (رجوع کنید به فرهنگ جغرافیائی آبادیها، ج 138، ص 32ـ33؛ نیز رجوع کنید به بلوکباشی، ص 531).در تقسیمات کشوری 1316 ش، چابهار به همراه باهوکلات و قصرقند، به مرکزیت قصرقند، یکی از شهرستانهای تابع استان مکران شد (ایران. قوانین و احکام، 1316 ش، ص 76)، اما با تشکیل استان هشتم در مرداد همان سال، چابهار به عنوان بخش، تابع شهرستان خاش گردید (همان، ص 90). در مرداد 1326، حوزه بلوچستان به مرکزیت زاهدان تشکیل شد و چابهار به عنوان فرمانداری با دو بخش به نامهای نیکشهر و دشتیاری در آن قرار گرفت (ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، ص 24ـ 25). در 1341 ش، آبادی کنارک و در 1345 ش آبادی نگور به شهر بدل شدند (ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی، 1382 ش، ذیل «استان سیستان و بلوچستان»). در تقسیمات کشوری شهریور 1355، شهرستان چابهار به مرکزیت شهر چابهار، مشتمل بر چهار بخش و چهار شهر و شانزده دهستان، تابع استان سیستان و بلوچستان بود (ایران. قوانین و احکام، 1370 ش، ص 665). در اردیبهشت 1369، بخش نیکشهر شهرستان شد و بخش قصرقند از چابهار جدا گردید و در ترکیب نیکشهر قرار گرفت (ایران. وزارت کشور، معاونت سیاسی، 1371 ش، ص 159). در 1384 ش بخش کنارک تبدیل به شهرستان شد و به همراه بخش زرآباد و دهستانهای آن از ترکیب این شهرستان خارج گردید (رجوع کنید به همو، 1384 ش، ذیل «استان سیستان و بلوچستان»؛ نیز رجوع کنید به همو، 1383 ش، ذیل «استان سیستان و بلوچستان»).شهرستان چابهار از راه دریا با کشورهای واقع در کرانههای دریای عمان و خلیجفارس ارتباط دارد. راه زمینی بندر چابهار ـ راسک از شهرستان چابهار میگذرد. همچنین شهرهای این شهرستان با راه اصلی (زمینی) و از طریق بندر چابهار ـ پیشین، به شهرهای پاکستان مرتبط میشوند. بندر گواتر از طریق شهر نگور با راه اصلی بندر چابهار ـ راسک ارتباط مییابد.در 1375 ش، جمعیت شهرستان چابهار 912 ، 154 تن بوده است که از این میان 829 ، 51 تن (ح 33%) شهرنشین و بقیه روستانشین بودهاند (مرکز آمار ایران، 1376 ش ب ، ص پنجاهوپنج).شهرستان چابهار آثار قدیمی بسیاری دارد که از جمله آنهاست: قلعه، حصار و دو برج در طیس؛ قلعه پیروز گَتَّه با دیوارهای عظیمی از سنگ تراشیده و قلوه سنگ و ساروج با ضخامت 5ر2 متر (در بعضی جاهها چهار متر) و ارتفاع دوازده متر؛ دو غار مصنوعی و یک غار طبیعی معروف به بانْ مَسیتی (در زبان بلوچی «بان» به معنای مرد صالح و خداپرست و «مسیتی» به معنای معبد و پرستشگاه) در دامنه کوه شهبازبند، با مقبرهای کوچک درون غار طبیعی (رجوع کنید به اقتداری، ص 616، 625، و جاهای دیگر؛ برای اطلاع بیشتر در باره این آثار رجوع کنید به طیس*)؛ قلعه گواتر، برفراز تپهای در امتداد جاده ساحلی چابهارـ گواتر، که آثاری متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد دارد (رجوع کنید به سازمان منطقه آزاد تجاری و صنعتی چابهار، 1381 ش)؛ زیارتگاهی با گنبدی سفید که گفته میشود مدفن سیدعبدالرسول و مورد احترام جمعی شیعیمذهب با نام حیدرآبادی است (برقعی، ص 169)؛ و زیارتگاهی به نام خضر در کنار دریا (همان، ص 168ـ169).2) خلیج چابهار. این خلیج کوچکِ نعلی شکل در شمال دریای عمان و جنوب استان سیستان و بلوچستان قرار دارد (برای اطلاع از تفاوت آن با خلیج بزرگ رجوع کنید به فشارکی، ذیل "Gulf", "Bay" ). خلیج چابهار از مشرق و شمال شرقی به شهرستان چابهار و از شمال غربی و مغرب به شهرستان کنارک محدود میشود. عرض دهانه آن حدود پانزده کیلومتر، فاصله شمال تا جنوب آن حدود بیست کیلومتر و فاصله مشرق تا مغرب آن میان بیست تا 25 کیلومتر است. ژرفای آب در دهانه خلیج 5ر14 متر است و به دلیل عمقِ کمِ آب در نزدیکی ساحل، کشتیهای بزرگ در حدود 5ر1 کیلومتری بندر چابهار، در عمق حدود هفت متری، لنگر میاندازند (کیهان، ص 112؛ شاه حسینی، ص 18).3) شهر بندری چابهار ، مرکز شهرستان چاهبهار. در جنوب شرقی خلیج چابهار و در منطقه مُکران *واقع است. میانگین حداکثر دمای مطلق آن حدود ْ36، میانگین حداقل آن حدود ْ5ر16 (سازمان هواشناسی کشور، ص 169)، میانگین بارش سالانه آن حدود 90 میلیمتر، و میانگین رطوبت آن، حدود 68% و در تابستانها حدود 90% است (همان، ص 171).پیشینه. نام چابهار در برخی منابع خطی، بهار ضبط شده ( جغرافیای بلوچستان ، ص 289)، شاید به این دلیل که معبد یا دیر هندیها، به نام بیهار/ بهار (در سنسکریت: ویرادا)، در آنجا بوده است. لوریمر (ج 7، ص 352) نام آن را تحریف شده «چاه باغ» میداند. در 1171، دولت ایران چابهار و گواتر را، که در اجاره سلطان مسقط بود، تصرف کرد(نورزاده بوشهری، ص 161). به نوشته ویلسون (ص 219)، در 1208/1793، پس از تجزیه مملکت عمان، سید سلطان، مسقط و گواتر و چابهار را تصرف کرد. در منابع دوره قاجار، نخستینبار نام چابهار در 1292 در کتابچه میرزامهدیخان سرتیپ قاینی آمده است. به نوشته او (ص 193)، در 1289 وکیلالملک [حاکم کرمان و بلوچستان در سالهای 1286ـ 1295] آنجا را تسخیر کرد. در 1304 در سفرنامه بلوچستان از ماهان تا چاهبهار، تألیف ناصرالدوله، آمده که قلعه چابهار صد ذرع در صد ذرع [ذرع معادل 04ر1 متر ] در بالای بلندی و در دویست ذرعی دریاست و از سنگ و گل ساخته شده و امروزه (هنگام تألیف سفرنامه) ویران است. تنها چند خانوار حیدرآبادی شیعه در آنجا ساکناند. در مشرق آن قلعه دیگری متصل به آن، تقریباً پنجاه ذرع در پنجاه ذرع، هست که در آنجا هم دو خانوار شیعه زندگی میکنند. مسجد کوچکی در میان قلعه بزرگ دیده میشود که بنّای آن شخصی به نام شیی براربن نورمحمد بوده است (ص 89 ـ91). ظاهراً جز حیدرآبادیهای شیعه و بلوچهای سنّی، گروههایی از اتباع خارجی، مانند هندیها و بریتانیاییها، نیز در چابهار ساکن بودهاند، زیرا در 1315 هنگامی که آصفالدوله والی کرمان بود، سرپرسی سایکس واسطه حل دعاوی آنان شده بود (رجوع کنید به سایکس، ص 348). به نوشته ویلسون (ص 306ـ307)، در 1281/1864، در دوره سلطنت ناصرالدین شاه، خط تلگرافی از کراچی به گواتر و در 1286/1896 خطی از گواتر [از طریق چابهار ] به جاسک امتداد یافت که طول آن به هفتصد میل میرسید و یکی از مراکز دفتر آن در چابهار بود. در 1320 ش، بندر چابهار در مکران، 200 ، 1 خانوار جمعیت داشت که از طریق صید ماهی و قایقرانی زندگی میکردند و مهمترین ساختمان آن بنای سه طبقهای بود که انگلیسیها حدود نود سال پیش ساخته بودند و محل پست و تلگراف آنان بود، کشتیها در دو کیلومتری بندر لنگر میانداختند و با قایق کالای خود را به ساحل میرساندند (رزمآرا، ص 80 ـ81).منابع: احمد اقتداری، آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیجفارس و دریای عمان ، تهران 1375 ش؛ ایران. قانون تقسیمات کشوری آبان 1316، قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران، مصوب 16 آبان ماه 1316، چاپ دوم، تهران [بیتا. ]؛ ایران. قوانین و احکام، مجموعه قوانین سال 1316 ، تهران: روزنامه رسمی کشور شاهنشاهی ایران، [? 1316 ش ]؛ همو، مجموعه قوانین و مقررات مربوط به وزارت کشور: از آغاز پیروزی انقلاب اسلامی تا پایان 1369 ، تهران 1370 ش؛ ایران. وزارت راه و ترابری، دفترچه مسافات راههای کشور، تهران[? 1366 ش]؛ ایران. وزارت کشور، تقسیمات کشور شاهنشاهی ایران، تهران 1355 ش؛ ایران. وزارت کشور. معاونت سیاسی. دفتر تقسیمات کشوری، سازمان تقسیمات کشوری جمهوری اسلامی ایران ، تهران 1371 ش؛ همان، تهران 1376 ش؛ همو، نشریه اسامی عناصر و واحدهای تقسیماتی ( به همراه مراکز )، تهران 1383 ش؛ همان، تهران 1382 ش؛ همو، نشریه عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری [ تا پایان آبان 1384]، تهران 1384 ش؛ محمد برقعی، نظری به بلوچستان، [بیجا]: مازیار، 1356 ش؛ علی بلوکباشی، «چابهار و بلوچهای آن»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران ، سال 16، ش 5 ـ6 (مرداد 1348)؛ محسن پورکرمانی و محمدجعفر زمردیان، «بحثی پیرامون ژئومورفولوژی استان سیستان و بلوچستان: چاهبهار»، فصلنامه تحقیقات جغرافیائی ، سال 2، ش 3 (زمستان 1366)؛ عباس جعفری، گیتاشناسی ایران، تهران 1368ـ1379 ش؛ جغرافیای بلوچستان ، نوشته سال 1304 قمری، ظاهراً از مهدی، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین ، ج 28 (1368 ش)؛ حاج علی رزمآرا، جغرافیای نظامی ایران: مکران ، تهران 1320 ش؛ برهان ریاضی، حوزه آبریز رودخانه باهوکلات: منطقهای با ویژگیهای منحصر بفرد، تهران 1365 ش؛ سازمان منطقه آزاد تجاری و صنعتی چابهار، منطقه آزاد تجاری و صنعتی چابهار، [تهران 1381 ش](لوح فشرده)؛ سازمان هواشناسی کشور، سالنامه آماری هواشناسی: 76ـ 1375، تهران 1378 ش؛ ابراهیم شاهحسینی، «چابهار بندری که از خواب گران برمیخیزد» ، ماهنامه آبزیان، سال 7، ش1 (فروردین 1375)؛ فرهنگ جغرافیائی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران ، ج 138: چابهار ، تهران: سازمان جغرافیائی نیروهای مسلح، 1372 ش؛ پریدخت فشارکی، فرهنگ جغرافیا ، تهران 1379 ش؛ مهدی قاینی، کتابچه سیاحتنامه بلوچستان ، چاپ ایرجافشار، در فرهنگ ایران زمین ، ج 28 (1368ش)؛ مسعود کیهان، جغرافیای مفصل ایران ، تهران 1310ـ1311 ش؛ مرکز آمار ایران، سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده 1377: جمعیت عشایری دهستانها، کل کشور ، تهران 1378 ش؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی استان سیستان و بلوچستان ، تهران 1376 ش الف ؛ همو، سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1375: نتایج تفصیلی کل کشور ، تهران 1376 ش ب ؛ عبدالحمیدبن فیروز ناصرالدوله، سفرنامه بلوچستان: از ماهان تا چاهبهار ، با مقدمه محمد ابراهیم باستانی پاریزی، چاپ محمدرسول دریاگشت، کرمان1370ش؛ نقشه تقسیماتکشوری جمهوری اسلامی ایران، مقیاس 000 ، 500 ،2: 1، تهران: سازمان نقشهبرداری کشور، 1383 ش؛ [ نقشه توپوگرافی ایران] ، مقیاس 000 ، 000 ،2 : 1، تهران: اداره جغرافیایی ارتش، 1362 ش؛ نقشه جمهوری اسلامی ایران: براساس تقسیمات کشوری، مقیاس 000 ، 600 ، 1:1، تهران: گیتاشناسی، 1383ش؛ اسماعیل نورزاده بوشهری، ایران کنونی و خلیجفارس ، تهران 1325 ش؛ آرنولد تالبوت ویلسون، خلیجفارس ، ترجمه محمد سعیدی، تهران 1348 ش؛J. G. Lorimer, Gazetteer of the Persian Gulf, 'Oman, and central Arabia , Buckinghamshire 1986; Percy Molesworth Sykes, Ten thousand Miles in Persia or eight years in Iran , New York 1902.