تجزّی رجوع کنید به اجتهادNNNNتجزیة الامصار و تزجیة الاعصار رجوع کنید به تاریخ وصافNNNNتجسّس ، اصطلاحی اخلاقی و فقهی و مبحثی مهم در باب حکومت. واژة عربی تجسس ، در اصل به معنای «با دست لمس کردن» و مجازاً به معنای «نگاه کردن از سر کنجکاوی برای شناسایی دیگران» است ( رجوع کنید به ازهری؛ ابنمنظور؛ مرتضی زبیدی، ذیل «جَسّ»). این واژه در فارسی به معنای «خبر جستن» است (دهخدا، ذیل واژه). معنای واژة تحسّس نیز مانند تجسس، خبر جستن و کنجکاوی کردن در اسرار است. برخی، میان مفهوم این دو واژه تفاوت قایل شدهاند، از جمله گفتهاند که تجسس، جستجو در باطن کارها و بیشتر مربوط به امور شر است، اما تحسس آگاهی جستن از ظواهر امور به واسطة حواس ظاهری است و بیشتر در امور خیر به کار میرود، یا آنکه تجسس جستجو برای دیگری و تجسس کاویدن برای خویش است ( رجوع کنید بههمانجاها؛ طبرسی؛ قرطبی؛ آلوسی، ذیل حجرات: 12 و یوسف: 87 ؛ مجلسی، ج64، ص 312ـ313). معنای اصطلاحی تجسس در متون اسلامی و فقه اسلامی از مفهوم لغوی آن چندان دور نیست ( رجوع کنید به الموسوعة الفقهیة ، ج10، ص 161)، البته در برخی منابع فقهی اهلسنّت ــ که تجسس را تعریف کردهاند ــ مراد از آن تفتیش و جستجوی اخبار مخفی و اطلاعات سرّی دشمنان به قصد آگاهی یافتن از آنها ذکر شده است (خرشی، ج 4، ص 28؛ ابنعابدین، ج 3، ص 249؛ قلعهجی، ذیل واژه).در قرآن کریم این واژه تنها یک بار، به صورت «وَلاتجسّسوا»، آمده است (حجرات: 12). مفسران مراد از تجسس را در این آیه ــ که مورد نهی قرار گرفته ــ تفتیش کردنِ اسرار و امور مخفی مؤمنان دانستهاند (طبرسی؛ قرطبی؛ آلوسی، ذیل آیه). بنا بر یک روایت، ابنعباس این کلمه را در آیه، «لاتحسّسوا» قرائت کرده است (طبرسی، ذیل آیه). در احادیث شیعه و اهلسنّت نیز تجسس و تفتیش در امورخصوصی و پنهانی مؤمن، سخت نکوهش شده (برای نمونه رجوع کنید به ابن حنبل، ج 2، ص 287، 342، 465، 470، 482، 492، 517، 539؛ ابوداود، ج 4، ص 281؛ طبرسی، همانجا) و مؤلفانِ جوامع حدیثی گاه ابواب خاصی را به این موضوع اختصاص دادهاند ( رجوع کنید بهبخاریجعفی، ج 4، ص 60ـ61؛ کلینی، ج 2، ص 354ـ 355؛ حرّ عاملی، ج 12، ص 274ـ276؛ نوری، ج 9، ص 108ـ 111)، از جمله در حدیثی از پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهو سلم، آن حضرت پس از بر حذر داشتن مؤمنان از سوءظن و تجسس و کارهایی از این دست، آنان را به برادری فراخوانده است ( رجوع کنید بهبخاریجعفی، همانجا). به فرمودة امام صادق علیهالسلام جهل در سه چیز مطلوب است، از جمله نسبت به چیزی که مقصود شرع نیست ( رجوع کنید به ابنشعبه، ص 317). بر این اساس، علمای اخلاق هم جستجو کردن در اسرار و امور پنهانیِ (عورات) دیگران را ناپسند شمردهاند (ورام، ج 1، ص 115، ج 2، ص 208؛ شهیدثانی، ص 23). در برخی منابع حدیثی و تاریخی، احادیثِ ناظر به جاسوسی کردن و تفتیش در جنگها، که مستند فقها در مباحث تجسس است، گردآوری شده است (برای نمونه رجوع کنید بهبخاری جعفی، ج2،ص170ـ171؛ بیهقی، ج13، ص503 ـ507).فقها به استناد آیة دوازدهم سورة حجرات و احادیث متعدد، تجسس را احرام میدانند. همچنین تفتیش از عقاید و اسرار و خطاهای مؤمنان و نیز افشا و آشکار کردن آنها، با استناد به آیات قرآن، از جمله آیة نوزدهم سورة نور، حرام است (منتظری، ج 2، ص 539 ـ 545؛ سبحانی، ج2، ص 540). تجسس در زندگی شخصی و خانوادگی افراد نیز مشمولِ این حکم است.از سوی دیگر، بر اساس برخی آیات، از جمله آیة 189 سورة بقره و 27 سورة نور، ورود مخفیانه و بدون اجازه به حریم خانة دیگری، ممنوع است و بر پایة آرای فقهی، هرکس میتواند به هر شکل ممکن با متجاوز به این حریم مقابله کند. به نظر فقهای شیعه و اهلسنّت، هرگاه کسی در پی تجسس از درون منزل مؤمن برآید، صاحب منزل حق دارد وی را از این کار بازدارد و اگر تجسسکننده کار خود را ادامه دهد، صاحبِخانه مجاز است با پرتاب سنگریزه وی را از این کار منع کند. به نظر بسیاری از فقها، اگر این کار منجر به جراحت و حتی مرگ این شخص شود، صاحبخانه ضامن نیست ( رجوع کنید بهمسلمبن حجاج، ج 6، ص180ـ181؛ حرّ عاملی، ج29، ص59؛ نجفی، ج 41، ص660؛ الموسوعةالفقهیة ، ج10، ص 169).تجسس حتی برای اجرای فریضة امر به معروف و نهیازمنکر هم ممنوع است. جلوگیری از وقوع آشکار منکرات یکی از وظایف نظام اسلامی است و در صدر اسلام چهبسا خود حاکمان این مهم را انجام میدادند ( رجوع کنید به ماوردی، ص 413). بعدها منصبی خاص با عنوان حسبه * پدید آمد و متصدی آن (محتسب) موظف شد که با تظاهر «به ترک معروف» یا «انجام منکر» مقابله کند. به نوشتة غزالی (ج 3، ص 28)، محتسب باید از منکرِ آشکار که نیاز به تجسس ندارد، جلوگیری کند. بر این اساس، محتسب یا ناهی از منکر مجاز نیست که در امور پنهانی مردم تجسس و اسرار مخفی آنان را افشا کند (همانجا). بسیاری از مؤلفانی که به شرایط حسبه توجه داشتهاند، بر این نکته تصریح کرده و به حدیث مشهور نبوی استناد نمودهاند؛ طبق آن حدیث، اگر کسی مرتکب کاری منکر شود و کار خود را آشکار کند حدّ بر او جاری خواهد شد ( رجوع کنید به مالکبن انس، ج 2، ص825؛ ماوردی، ص 405؛ ابنفراء، ص 295؛ ابناخوه، ص 91). سیرة صحابیان بزرگ هم آن بوده که تنها در صورت بروز و آشکار شدن منکر، گناهکار را مجازات میکردند و برای کشف منکر تجسس نمینمودند (از جمله رجوع کنید بهابوداود، ج 4، ص 272ـ273).حاکم اسلامی نه تنها از تفتیشِ بدون دلیل نهی شده، بلکه بر پایة گمان و تردید هم نمیتواند به تفحص و تجسس بپردازد. بنا بر حدیثی از پیامبر اکرم، این امر موجب فاسد شدن مردم میشود ( رجوع کنید به همان، ج 4، ص 272). امیر مؤمنان علیهالسلام در عهدنامة مالکاشتر به وی توصیه فرمود که در عیوب مردم که بر وی پوشیده است، کنجکاوی نکند و تا حد ممکن خطابخش و جرمپوش باشد ( رجوع کنید به نهجالبلاغة ، نامة 53). از دیدگاه فقهی، حاکم تنها وظیفه دارد که در صورت ثابت شدن گناهان مرتبط با حقاللّه، نسبت به آنها حدّ جاری کند و اجرای حدود مربوط به حقالنّاس نیاز به درخواست صاحب حق دارد (حرّ عاملی، ج 28، ص 57).فقهای اهلسنّت، بجز احمدبن حنبل به موجب برخی اقوال وی، تجسس از منکرات مخفی را جایز ندانسته ولی تصریح کردهاند که اگر حاکم از راه خبر ثقه یا راهی دیگر مطّلع شود که عدم تجسس ممکن است موجب هتک حرمت گردد، میتواند تجسس کند ( رجوع کنید به الموسوعةالفقهیة ، ج10، ص 162، 167ـ 168). در منابع حدیثی اهلسنّت مواردی از تفتیشهای عمربن خطاب از منازل مردم نقل شده که اعتراض صاحبان خانهها وی را از ادامة آن کار باز داشته است ( رجوع کنید بهماوردی، ص 406؛ متقی، ج 3، ص 462، ش3699ـ3700).از مصادیق تجسس حرام، استماع مکالمات غیرعلنی اشخاص است که مشمول حکم آیة دوازدهم سورة حجرات و احادیث مربوط به آن میگردد. در حدیث، کسی که بهرغم خواست افراد به گفتگوی آنان گوش دهد نکوهش شده و جزایش در روز قیامت، ریختن سرب گداخته در گوش وی ذکر گردیده است ( رجوع کنید به حویزی، ج 5، ص 93). در اصل 25 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز انواع تجسس، از جمله ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی و استراقسمع، ممنوع شده است.هر چند در زمینة اسرار شخصی و مسائل خانوادگی اصل بر حرمت تجسس است، هنگامی که پای مصالح اجتماعی و حفظ امنیت جامعه به میان میآید، از تجسس و تفتیش گزیری نیست، زیرا دولت اسلامی ناگزیر باید از وضع دشمنان خارجی و فعالیتهای آنان و نیز فعالیتهای معارضان داخلی اطلاعات کافی کسب کند و بعلاوه، بر فعالیتهای کارگزاران و کارمندان خود نظارت نماید و از نیازها و مشکلات تودة مردم نیز آگاه باشد. بدینترتیب، در مواردی تجسس جایز و حتی واجب میشود، بدینقرار: مراقبت از تحرکات نظامی دشمنان بیگانه، مراقبت از فعالیتهای مخالفان و معاندان داخلی و جاسوسان، نظارت بر کارگزاران حکومت و نحوة عملکرد آنان و آگاه شدن از نیازها و مشکلات و شکایتهای مردم ( رجوع کنید به منتظری، ج 2، ص 546ـ550؛ سبحانی، ج2، ص542). فقیهانی که به فقه سیاسی اسلام پرداختهاند، برای جواز یا وجوب تجسس در این موارد، به آیات و احادیث و بویژة به سیرة پیامبر اکرم و حضرت علی استناد کردهاند.از آنجا که حفظ نظام جامعة اسلامی در برابر تهدیدات نظامی دشمنان از مهمترین مصالح بهشمار میرود، در جواز و ضرورت تجسس از نقشهها و تواناییهای بیگانگان تردید نشده است. ادلهای مانند آیة دوازدهم سورة حجرات ــ که از تجسس نهی کرده ــ ناظر به روابط مسلمانان با یکدیگر است و تجسس در امور غیرمسلمانانی که با مسلمانان رابطة خصمانه دارند (کفّار حربی)، مشمول آن نیست. بعلاوه، آیاتی مانند آیة شصت سورة انفال ــ که مؤمنان را به تجهیز نظامی در برابر دشمنان خدا فرمان داده ــ خود از بهترین ادلة وجوب تجسس است.در سیرة جنگی پیامبر اکرم نیز مصادیق متعددی از تجسس وجود دارد که از جملة آنهاست: فرستادن عبداللّهبن جَحْش همراه با هشت تن از مهاجران برای کسب اطلاعات در بارة دشمن، پیش از جنگ بدر (واقدی، ج 1، ص 19؛ ابنهشام، ج 2، ص 252)؛ گسیل داشتن افرادی به بدر برای تجسس از قافلة قریش، ده شب پیش از حرکت لشکر اسلام (واقدی، همانجا)؛ فرستادن علی علیهالسلام و زبیربن عوّام و شماری دیگر به اطراف چاههای بدر برای کسب اخبار و نیز گردآوری خبر برای پیامبر در این جنگ (ابنهشام، ج 2، ص 267ـ 268)؛ ارسال بسیسه (یا بسبسه) به منطقة بدر برای تجسس از کاروان ابوسفیان (کتانی، ج 1، ص360ـ361)؛ فرستادن أنس و مؤنس، فرزندان فضاله، در جنگ احد برای تفتیش از لشکر قریش (واقدی، ج 1، ص206)؛ باقی ماندن عباسبن عبدالمطّلب در مکه به درخواست رسول اکرم برای آگاه ساختن ایشان از اخبار قریش (ابنسعد، ج 2، ص 25؛ کتانی، ج 1، ص 363)؛ فرستادن نُعَیْمبن مسعود و برخی دیگر برای تجسس از وضع بنیقریظه در جنگ خندق (واقدی، ج 2، ص460؛ ابنهشام، ج 3، ص240، 242)؛ گسیل داشتن بُرَیدةبن حصیب اسلمی برای گردآوری اخبار از دشمن در جنگ با بنیمصطلق (واقدی، ج 1، ص 404)؛ فرستادن جاسوسانی به میان قریش در ماجرای حدیبیه (طبرسی، ذیل فتح: 16ـ20، قصّة فتحالحدیبیة) و فرستادن عبداللّهبن ابیحَدْرَدْ اسلمی به میان قریش در غزوة حنین (واقدی، ج 3، ص 893؛ کتانی، ج 1، ص 362).در شرححال شماری از یاران پیامبر، جاسوسیِ آنان برای رسول اکرم ذکر شده است ( رجوع کنید به کتانی، ج 1، ص 361ـ363). بنا بر روایات، آن حضرت به فرماندهان نظامی توصیه میکردند که ابتدا جاسوسان (عیون) را گسیل کنند (برای سفارش به علی علیهالسلام رجوع کنید به حُوَیزی، ج 5، ص 652 و به اسامةبن زید رجوع کنید بهابنسعد، ج 2، ص 190). این نکته در سیرة امیرمؤمنان نیز گزارش شده است ( رجوع کنید بهنهجالبلاغة ، نامة 33؛ ابنشعبه، ص 191). همچنین فرستادن جاسوسان به هنگام جنگ از شیوههای آن حضرت بوده است ( رجوع کنید بهقاضینعمان، ج 1، ص 369). ضرورت شناسایی دشمنان اختصاص به زمان جنگ ندارد، بلکه با استناد به آیات (از جمله رجوع کنید به نساء: 102) و احادیث (از جمله رجوع کنید به نهجالبلاغة ، نامة 53) در زمان صلح نیز این تجسس مطلوب و حتی ضروری است.از موارد مهم جواز یا لزوم تجسس، گردآوردن اطلاعات کافی در بارة مخالفان نظام اسلامی، از قبیل منافقان و جاسوسان و گروههای مخفی، است تا از نظام در برابر آنان محافظت شود. علاوه بر ادلة عام در بارة وجوب حفظ نظام، ادلة خاصی نیز در این خصوص وجود دارد، از جمله آیة چهارم سورة منافقون که پیامبر را از منافقان برحذر داشته است. در شأن نزول این آیه گفتهاند که زیدبن ارقم از عبداللّهبن اُبیّ، سرکردة منافقان مدینه، شنید که وی قصد دارد پس از ورود به مدینه، پیامبر را از آنجا بیرون کند، زید به پیامبر خبر داد و حضرت در حق وی دعا کرد ( رجوع کنید بهطبرسی، ذیل منافقون: 6ـ11، النزول).بعد از جنگ صفّین و جدا شدن خِرّیتبن راشد ناجی و یارانش از حضرت علی علیهالسلام و پراکنده شدن آنان در شهرها، حضرت به کارگزاران خود دستور داد که در هر ناحیه جاسوسانی برای آنان بگمارند و اخبار ایشان را به حضرت گزارش دهند (ثقفی، ج1، ص 332ـ 338؛ ابنابیالحدید، ج 3، ص 128ـ130). در پارهای موارد امیرالمؤمنین به کارگزارانش امر کرده است که در مورد اشخاص منافق و مشکوک، شدت عمل داشته باشند، از جمله در عهدنامة حذیفةبن یمان حاکم مداین ( رجوع کنید به محمودی، ج 4، ص 24) و در عهدنامة قیسبن سعد انصاری کارگزار مصر (ثقفی، ج 1، ص 208؛ محمودی، ج 4، ص 28). در برخی موارد، حضرت علی شخصاً اطلاعاتی در بارة اشخاص مشکوک و منافق فراهم میآوردند و به پیامبر اکرم میرساندند (برای نمونه رجوع کنید به عیاشی، ج 2، ص 99).بنا بر متون اسلامی، با کسانی که در جامعة اسلامی به سود بیگانگان جاسوسی میکنند، باید با شدت رفتار شود ( رجوع کنید بهسبحانی، ج2، ص 556). برای نمونه، معاویه بعد از شهادت حضرت علی، دو نفر را به جاسوسی در کوفه و بصره گماشت؛ امام حسن از ماجرا آگاه شد و بیدرنگ فرمان داد هر دو را دستگیر و اعدام کنند، سپس به معاویه نامه نوشت و او را به سبب کار زشت گماشتنِ جاسوس نکوهید (ابوالفرج اصفهانی، ص 33). از دیدگاه فقهی، اگر کافر ذمّی برای دشمن جاسوسی کند، پیمان ذمّه شکسته میشود ( رجوع کنید به محقق حلّی، ج 1، ص 329؛ بهوتی حنبلی، ج 3، ص 116ـ117)، حتی بسیاری از فقها چنین جاسوسی را مستحق کیفر اعدام دانستهاند ( رجوع کنید به خرشی، ج 4، ص 28؛ الموسوعةالفقهیة ، ج10، ص 166)، اما برخی شافعیان بر آناند که پیمان ذمّه با جاسوسی کردن کافر ذمّی نقض نمیشود ( الموسوعةالفقهیة ، همانجا).از مهمترین وظایف حکومت، اطلاعیافتن از کارکرد مسئولان و کارگزاران حکومتی و نظارت بر آنان است تا در بارة انجام یافتن وظایفِ واگذار شده اطمینان حاصل شود، از ظلم و فساد اداری پیشگیری گردد و عدالت اجتماعی تحقق یابد. بنا بر حدیثی از امام رضا علیهالسلام، پیامبر اکرم هنگامی که لشکری گسیل میداشت، همراه فرمانده افراد مطمئنی میفرستاد تا در کارهای او تجسس کنند ( رجوع کنید به حمیری، ص 342). امیرمؤمنان نیز در عهدنامة مالک اشتر به وی فرمان داد که کارهای کارگزارانش را پیگیری کند و بازرسانی صادق و وفادار برای نظارت بر آنان بگمارد ( نهجالبلاغة ، نامة 53). همچنین به کعببن مالک، یکی از کارگزارانش، فرمود که به نظارت و بازرسی عملکرد مسئولان شهرها و قرای عراق بپردازد ( رجوع کنید به ابویوسف قاضی، ص 118؛ محمودی، ج 5، ص 25). بر اساس گزارشهایی که از تجسس در کار عمّال حضرت علی به ایشان میرسید، بسیاری از عمّال مورد عتاب و نکوهش حضرت قرار میگرفتند، برای نمونه میتوان به نامههای حضرت به عثمانبن حُنَیف، مصقلةبن هُبَیْره، زیادبن ابیه، ابوموسی اشعری، مُنذِربن جارود عبدی، محمدبن ابیبکر و شُرَیحبن حارث اشاره کرد ( رجوع کنید به نهجالبلاغة ، نامههای 3، 34، 43، 44، 45، 63، 71). از تعبیر «بَلَغَنی» در نامة امیرمؤمنان به عثمانبن حنیف برمیآید که در بصره بازرس و گزارشگری از جانب آن حضرت مستقر بوده است (سبحانی، ج2، ص 544). گزینش مسئولان و کارگزاران حکومتی نیز نیازمند شناخت دقیق آنان، از نظر تعهد و ایمان و مسئولیتپذیری و تخصص، است و به دست آوردن این شناخت، به بررسی و تجسس نیاز دارد. در نامة حضرت علی علیهالسلام به مالک اشتر، شرایط انتخاب عاملان و مقامات حکومتی ذکر شده است.حاکم اسلامی برای انجام دادن وظایف خود باید از افکار و آرا و نیازها و درخواستها و شکایتهای مردم آگاه باشد و این آگاهی مستلزم نوعی تجسس از جانب حاکم نسبت به امور مذکور است. علاوه بر آنکه مصالح نظام اسلامی اینگونه تجسس را اقتضا میکند، احادیث و سیرة نبوی و علوی نیز بر آن تأکید دارد. در صدر اسلام اشخاصی به عنوان «نقیب» و «عریف» واسطه میان دستگاه حاکم و مردم بودند (در بارة مفهوم این دو کلمه رجوع کنید به جوهری؛ ابناثیر؛ ابنمنظور، ذیل «نقب» و «عرف»؛ کتانی، ج 1، ص 235). به گزارش برخی منابع، پیامبر را دوازده نقیب از مردم مدینه، که خود برگزیده بود، از امور مردم آگاه میکردند ( رجوع کنید بهابنهشام، ج 2، ص 85؛ مجلسی، ج 19، ص 13). از آن حضرت این حدیث نقل شده است که «نیاز کسی را که نمیتواند نیازش را به من برساند، به من برسانید». همچنین گزارش شده است که ایشان از حال یاران خود جویا میشدند و از مردم در بارة امورشان پرسش میکردند ( رجوع کنید به ابنبابویه، 1378، ج1، ص317؛ همو، 1399، ص 81 ـ82؛ کتانی، ج 1، ص 363، ج 2، ص 449ـ450). امیرمؤمنان علیهالسلام در عهدنامة مالکاشتر از وی خواست که جویای حال کسانی باشد که به وی دسترسی ندارند ( نهجالبلاغة ، نامة 53).منابع: علاوه بر قرآن؛ محمودبن عبداللّه آلوسی، روح المعانی ، بیروت: داراحیاءالتراث العربی، ] بیتا. [ ؛ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابناثیر، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر ، چاپ طاهراحمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره 1383ـ 1385/ 1963ـ1965، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابناخوه، کتاب معالم القربة فی احکام الحسبة ، چاپ محمدمحمود شعبان و صدیق احمدعیسی مطیعی، مصر 1976؛ ابنبابویه عیون اخبار الرضا ، چاپ مهدی حسینی، ] تهران [ 1378؛ همو، معانی الاخبار ، چاپ علیاکبر غفاری، بیروت 1399؛ ابنحنبل، مسندالامام احمدبن حنبل ، بیروت: دارصادر، ] بیتا. [ ؛ ابنسعد؛ ابنشعبه، تحف العقول عن آلالرسول ، قم 1404؛ ابنعابدین، ردالمحتار علی الدّر المختار ، چاپ سنگی مصر 1271ـ1272، چاپ افست بیروت 1407/ 1987؛ ابنفراء، الاحکام السلطانیة ، چاپ محمدحامد فقی، بیروت 1403/ 1983؛ ابنمنظور؛ ابنهشام، السیرةالنبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، ] بیتا. [ ؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتلالطالبّیین ، چاپ کاظم مظفر، نجف 1385/ 1965، چاپ افست قم 1405؛ سلیمانبن اشعث ابوداود، سنن ابوداوود ، بیروت: دارالفکر، ] بیتا. [ ؛ ابویوسف قاضی، کتاب الخراج ، بیروت 1399/ 1979؛ محمدبن احمد ازهری، تهذیب اللغة ، ج10، چاپ علیحسن هلالی، قاهره ] بیتا. [ ؛ محمدبن اسماعیل بخاریجعفی، صحیح البخاری ، بیروت: دارالمعرفه، ] بیتا. [ ؛ منصوربن یونس بهوتی حنبلی، شرح منتهی الارادات ، چاپ عبداللّهبن عبدالحسن ترکی، بیروت 1421/ 2001؛ احمدبن حسین بیهقی، السنن الکبری ، بیروت 1416/ 1996؛ ابراهیمبن محمد ثقفی، الغارات ، چاپ جلالالدین محدث ارموی، تهران 1354 ش؛ اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغة و صحاحالعربیة ، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت ] بیتا. [ ، چاپ افست تهران 1368ش؛ حرّ عاملی؛ عبداللّهبن جعفر حمیری، قرب الاسناد ، قم 1413؛ عبدعلیبن جمعه حویزی، کتاب تفسیر نورالثقلین ، چاپ هاشم رسولیمحلاتی، قم ] 1383ـ 1385 [ ؛ محمدبن عبداللّه خرشی، حاشیة الخرشی علی مختصر خلیل ، چاپ زکریا عمیرات، بیروت 1417/ 1997؛ دهخدا؛ جعفر سبحانی، مفاهیمالقرآن ، ج2: دراسة موسّعة عن صیغة الحکومة الاسلامیة و أرکانها و خصائصها و برامجها ، قم 1413؛ زینالدینبن علی شهیدثانی، کشف الریبة عن احکام الغیبة ، چاپ سنگی ] تهران [ 1390؛ طبرسی؛ علیبن ابیطالب (ع)، امام اول، نهجالبلاغة ، چاپ صبحی صالح، بیروت 1387، چاپ افست قم ] بیتا. [ ؛ محمدبن مسعود عیاشی، کتاب التفسیر ، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم 1380ـ1381، چاپ افست تهران ] بیتا. [ ؛ محمدبن محمد غزالی، احیاء علومالدین ، بیروت 1412/ 1992؛ نعمانبن محمد قاضی نعمان، دعائمالاسلام و ذکر الحلال و الحرام ، چاپ آصفبن علی اصغر فیضی، ] قاهره 1963ـ1965 [ ؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن ، ج 5، جزء 9، ج 8 ، جزء 16، قاهره 1387/ 1967، چاپ افست تهران 1364؛ محمد رواس قلعهجی، الموسوعة الفقهیة المیسرة ، کویت 1421/ 2000؛ محمد عبدالحیبن عبدالکبیر کتانی، نظام الحکومة النبویة المسمی التراتیب الاداریة ، بیروت: دارالکتاب العربی، ] بیتا. [ ؛ کلینی؛ مالکبن انس، الموطا ، بیروت 1411؛ علیبن محمد ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیة ، چاپ خالد عبداللطیف سبعالعلمی، بیروت 1410/ 1990؛ علیبن حسامالدین متقی، کنزالعمال ، حیدرآباد دکن 1402؛ مجلسی؛ جعفربن حسن محقق حلّی، شرایع الاسلام فی مسائلالحلال و الحرام ، چاپ عبدالحسین محمدعلی، نجف 1389/ 1969؛ محمدباقر محمودی، نهجالسعادة فی مستدرک نهجالبلاغة ، بیروت، ج4 و 5، 1387/ 1968؛ محمدبن محمد مرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس ، ج15، چاپ ترزی و دیگران، کویت 1395/ 1975؛ مسلمبن حجاج، الجامع الصحیح ، بیروت: دارالجیل و دارالا´فاق الجدیده، ] بیتا. [ ؛ حسینعلی منتظری، دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة ، قم 1409ـ1411؛ الموسوعة الفقهیة ، ج10، کویت: وزارة الاوقاف و الشئون الاسلامیة، 1407/ 1986؛ محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام ، تهران 1400؛ حسینبن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم 1407ـ 1408؛ محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی ، چاپ مارسدن جونز، لندن 1966؛ مسعودبن عیسی ورام، مجموعة ورام: تنبیهالخواطر و نزهةالنواظر ، قم: مکتبة الفقیه، ] بیتا. [ .