تاریخ قم ، کتابی در تاریخ قم از حسنبن محمدبن حسن قمی، در سدة چهارم. نام مؤلف در منابع به صورتهای مختلف ذکر شده است؛ ابنطباطبا علویاصفهانی (متوفی 479؛ ص 255) مؤلف را ابوعلی حسنبن محمدبن حسنبن سائببن مالک اشعری قمی، و افندیاصفهانی (متوفی1130؛ ج 1، ص 318ـ 319) حسنبنمحمدبن حسین شانی/ شیبانی نامیده است، ولی در چند جای کتاب مؤلف خود را حسنبنمحمدبن حسن قمی (یا حسنبن محمد) معرفی میکند (ص 4، 58،91). وی از بزرگان علمای امامیه و از معاصران شیخ صدوق و از راویان برادر او و چهبسا خود او بوده است (مجلسی، ج 57، ص 221؛ افندی اصفهانی، ج 1، ص 318). در بارة شرح زندگی او اطلاعی در دست نیست و فقط بروکلمان (ج 3، ص 29) تاریخ درگذشت او را 406 ذکر کرده است. جز این کتاب اثر دیگری از مؤلف موجود نیست ولی از مقدمة مؤلف برمیآید که وی دو مجموعه شعر از جعفربن محمدبنعلی عطار برای صاحببن عباد و ابوالفضلبن عمید تهیه کرده بوده است (قمی، ص 11).تاریخ قم ، یا نام اصلی آن: کتاب قم (همان، ص 12)، در زمان صاحببن عباد (326ـ385) و به زبان عربی تألیف شده است (همان، مقدمة طهرانی، ص 1). از آنجا که مؤلف در بابهای یازده و سیزده تا پایان وقایع سال 378 را ذکر کرده است (ص 17)، سال تألیف کتاب باید 378 یا 379 باشد (قس آقابزرگ طهرانی، ج 3، ص 278، که قول مشهور را 378 نوشته است). مؤلف سه انگیزه برای تألیف شمرده است که مهمترین آنها فقدان کتابی در بارة اخبار قم بوده است (ص 10ـ12).متن عربی تاریخ قم را حسنبنعلیبن حسنبن عبدالملک قمی در 805 ـ806 به درخواست ابراهیمبن محمودبنمحمدبن علی صفی به فارسی ترجمه کرد (همان، مقدمة حسنبنعلی قمی، ص 2ـ3؛ برای سالهای دیگر رجوع کنید به بروکلمان، همانجا؛ افندی اصفهانی، ج 1، ص 319؛ امین، ج 5، ص 246؛ برای سرگذشت ابراهیم صفی رجوع کنید به مدرسی طباطبائی، ص 26ـ27). ظاهراً از بعد از قرن نهم، نشانة قاطعی از متن عربی یافته نشده است؛ مجلسی نیز اظهار داشته که تهیة اصل کتاب برایش ممکن نبوده و از ترجمة آن بهره برده است (ج 1، ص 42). با وجود این، شواهدی حاکی از وجود متن عربی تا قرن چهاردهم است؛ به نوشتة نوری (متوفی 1320؛ ج 3، ص 369) سیداحمد حسینی عاملی، نوادة محقق کرکی و مؤلف منهاجالصفوی (سال تألیف: 1013)، نسخة عربی کتاب را در اختیار داشته است. آقامحمدعلی بهبهانی * نیز در حاشیه بر نقدالرجال از اصل تاریخ قم استفاده کرده است (همانجا). به گزارش میرزاعلیاکبر فیض قمی در تذکرة شعرای قم (نسخةخطی کتابخانة عمومی حضرت آیةاللّهالعظمی نجفی مرعشی، ش 145) نسخهای از متن عربی تاریخ قم در دورة قاجاریه در اصفهان، کتابخانة میرزا سیدمحمد شهشهانی، بوده است. همچنین امین عاملی (ج 5، ص 247) از وجود نسخهای از کتاب در کتابخانة حسینیة شوشتریها در نجف خبر داده، که نسبت به عربی یا ترجمه بودن آن شک داشته است. در حال حاضر نسخة عربی کتاب در دست نیست و فقط به ترجمة فارسی آن دسترسی داریم.تاریخ قم در بیست باب و 51 فصل تألیف شده است، ولی ترجمة فارسی موجود فقط شامل پنج باب نخست این کتاب است و از سایر ابواب تنها از طریق فهرست مندرج در مقدمة مؤلف اطلاع داریم (ص 16ـ19). با توجه به مطالب فهرست کتاب، گویا باب پنجم نیز کامل نیست. نسخة کامل ترجمة تاریخ قم ظاهراً تا اواخر دورة صفویه در دست بوده و افندی اصفهانی (رجوع کنید به همانجا) نسخهای از آن را در قم دیده است. همچنین نوری (همانجا) و محمدعلیبنحسین (مقدمه، ص 3) نسخههایی شامل هشت باب از ترجمة این کتاب را در سدة چهاردهم دیدهاند. ترجمة دیگری از تاریخ قم وجود داشته که سیداحمد حسینیعاملی از آن نقل کرده است (نوری، همانجا).مؤلف در کتاب خود از منابع متعدد بهره برده و غالباً آنها را نام برده است؛ ابوبکر صَوْلی، حمزة اصفهانی، ابنفقیه همدانی، ابوعبیده مَعْمَربن مثنی و ابوعبداللّه برقی * مؤلفانی هستند که وی به آثارشان ارجاع داده و در این میان بیش از همه کتاب بنیان (یا البلدان ؛ البلدان و المساحة ) برقی محل مراجعه و استناد او بوده است (برای تعیین این موارد رجوع کنید به فهرست اعلام، ذیل همین نامها، نیز رجوع کنید به ص 13). افزون بر این، او شنیدههای خود را از افراد مورد اعتماد و هر فاضل و بزرگی که خبری از اخبار شهر قم داشته است، بویژه برادرش ابوالقاسم علیبن محمد، حاکم قم، و مشایخ علوی در کتاب گنجانده (ص 11ـ12، 239) و نیز از برادر شیخ صدوق، حسینبن علیبن بابویه، روایت کرده است (ص 213) و در پارهای از موارد بدون ذکر نام اشخاص و به صورت مبهم نقل کرده است (برای نمونه رجوع کنید به ص 47، 181ـ 182). استناد او به مکتوبات و اسناد دیوانی نیز در سراسر کتاب مشهود است (برای نمونه رجوع کنید به ص 13، 51، 107، 133). همچنین مؤلف در مقدمه (ص 12) به کتابی «مشتمل بر مجموع اخبار قم به نزدیک مردی از عرب که به شهر قم متوطّن بود» اشاره کرده و به نقل از راویان گفته که آن کتاب بر اثر ویرانیِ محل سکونت آن مرد، در 238، از بین رفته است. از سعدبن عبداللّه اشعری (متوفی ح 300) نیز به مناسبت ذکر «اخباری که در فضیلت قم آمده»، چند حدیث روایت کرده است (رجوع کنید به ص 93ـ 100)، به ظن قوی این احادیث را از کتاب فضل قم و الکوفة او اخذ کرده است.بر پایة فهرست بابهای بیستگانة تاریخ قم میتوان گفت که در میان کتابهایی که در بارة شهرهای ایران، از گذشته تا امروز، تألیف شده و مانده است، کمتر کتابی به این جامعیت وجود دارد. مؤلف در آغاز اشاره کرده که پیش از تألیف کتاب قم قصد تصنیف کتابی «مشتمل بر اخبار عرب اشعریه که به قم نزول کردند» و قم را «کوره» (استان) ساختند و برای آن بارو کشیدند، داشته است و چون کتاب قم را نوشته بر آن شده است که آن مطلب را نیز در همین کتاب درج کند؛ بعلاوه گزارشی از سادات آلابوطالب را نیز که به قم آمدند، بر آن بیفزاید (ص 12ـ13، 240). ازینرو کتاب قم ، افزون بر موضوع اصلی آن، حاوی چند باب و فصل مرتبط نیز هست. باب اول، در هشت فصل است شامل نامگذاری شهر قم، شمارة راهها و دروازهها و میدانها و مسجدها و حمامها، نخستین مسجد و منبر این شهر، شمارة کاریزها و رودخانهها و آسیاها و مزارع، آتشکدههای پیرامون شهر، رستاقهایی که به قم افزوده شده و فضیلت آن شهر. باب دوم در پنج فصل است و موضوع آن مسّاحیهای قم و آداب و وضع و تاریخ خراج این شهر و نامهای مزارع آن و احکام زمینهاست. باب سوم در دو فصل در بارة مهاجران از آلابوطالب به قم است که با تاریخچهای از امیرمؤمنان علی و حضرت فاطمه و یازده امام علیهمالسلام آغاز شده و سپس شاخههای مختلف آلابوطالب که نسبشان به هر یک از امامان میرسد به ترتیب نام امامان شناسانده شدهاند. ابنطباطبا علوی در منتقلة الطالبیة (ص 255ـ257) این باب از کتاب قم را مورد استفاده قرار داده است (متن عربیِ مورد استفادة او با ترجمة فارسی موجود اندکی اختلاف دارد). موضوع باب چهارم مهاجرت اشعریان، از خاندانهای مشهور عرب، به قم و آبه و چگونگی استقرار آنان در قم است که در پی تضییقات و آزارهای حجاجبن یوسف و کشته شدن محمدبن سایب اشعری به دست او روی داد (ص240)؛ این باب دو فصل دارد و فصل اول باب پنجم در ادامة آن به اسلام آوردن اشعریان در عهد رسول اکرم و بیان مفاخر آنان و مشارکت برخی از ایشان در قیام مختار و سرانجام مهاجرتشان از کوفه اختصاص یافته و فصل دوم آن به فتح تستر (شوشتر) به دست ابوموسی اشعری پرداخته است.مهمترین مطالب پانزده باب دیگر کتاب به استناد فهرست آن عبارت است از ذکر قاضیان و والیان قم و کاتبان دیوان، آغاز ورود اسلام به قم، «کوره» شدن قم، علمای قم از شیعه و سنّی، ادیبان و فیلسوفان و مهندسان و نسخهپردازان و ورّاقهای قم، شاعرانی که در مدح قم شعر سرودهاند، یهودیان و زردشتیان قم و بالاخره عجایب این شهر (رجوع کنید به ص 16ـ19).نثر ترجمه، ساده و روان و محکم است، گاه آثار ترجمه در آن به نظر میرسد و نمونههایی از نثر سدة ششم نیز در آن به چشم میخورد. برای مثال، باء تأکید در جلو فعل نهی یا نفی (مانند بنماند و بنداند رجوع کنید به ص70، 87) و استفاده از کلمات مترادف (مانند حرب و جنگ رجوع کنید به ص100). همچنین برخی اصطلاحات فارسی اصیل در کتاب به کار رفته که همچنان میان کشاورزان رایج است (مانند گُنگ به معنای تنبوشة سفالین که در زیرزمین تعبیه میکردند تا آب در آن جریان پیدا کند رجوع کنید به ص 42؛ وَز به معنای چوبی که با آن آب را قسمت میکردند رجوع کنید به ص 33؛ قومش ، معرّب کموش ، به معنای چاهکن رجوع کنید به ص 42؛ گز به معنای ذرع رجوع کنید به ص 29). از ویژگیهای این کتاب دربرداشتن مطالب بسیاری در بارة کشاورزی قم است که در منابع اصلی و قدیمی کمتر میتوان بدانها دست یافت؛ از جمله چگونگی مسّاحی، نقاطی که نباید مساحت کرد، و کیفیت تعیین خراج در هر چیز و چیزهایی که مشمول خراج نمیشده، نحوة تقسیم آب رودخانه و کاریز و چگونگی تهیة آب آشامیدنی. همچنین تاریخ قم مفصّلترین و معتبرترین سند در بارة وضع مالک و زارع در ایران آن روزگار (رجوع کنید به ص 42ـ43، 101ـ 108، 112) به شمار میآید. مجلسی (ج 1، ص 42) نیز این کتاب را معتبر دانسته است. با اینهمه، کتاب خالی از اشتباه نیست که یا از خود مؤلف است و یا مترجم یا نسخهنویسان وارد متن کردهاند. برای مثال، ابوالحسن، حسین (یا علی)بن حسینبن حسینبن جعفربن محمدبن اسماعیلبن جعفرصادق علیهالسلام، فرزندزادة امام حسن عسکری علیهالسلام نوشته شده است (قمی، ص 211ـ 212)، در حالی که او نوادة عموی امام حسن عسکری بوده است (مجلسی، ج50، ص 323ـ324). مورد دیگر موضوع اسارت احوصبن سعدبن مالک به دست حجاجبن یوسف، پس از قیام زیدبن علیبن حسین است (قمی، ص 245ـ246) که با توجه به اختلاف تاریخ فوت حجاجبن یوسف (95 یا 97) و قیام زید (118 یا 121) در زمان هشامبن عبدالملک، احوص نمیتوانسته اسیر حجاج بوده باشد. این احتمال میرود که در اصل یوسفبن عمر ثقفی از خویشاوندان حجاج بوده، که زید را نیز او به قتل رساند.متن موجود تاریخ قم را نخستین بار جلالالدین طهرانی از روی نسخة تحریرشده در 1001، در 1313ش در تهران منتشر کرد.منابع: آقابزرگ طهرانی؛ ابنطباطبا علوی اصفهانی، منتقلةالطالبیة ، چاپ محمدمهدی حسن خرسان، نجف 1388/1968؛ عبداللّهبن عیسی افندی اصفهانی، ریاضالعلماء و حیاض الفضلاء ، چاپ احمد حسینی، قم 1401ـ1415؛ امین؛ کارل بروکلمان، تاریخ الادبالعربی ، ج 3، نقله الی العربیة عبدالحلیم نجار، قاهره 1969؛ حسنبن محمد قمی، کتاب تاریخ قم ، ترجمة حسنبن علی قمی، چاپ جلالالدین طهرانی، تهران 1361 ش؛ مجلسی؛ محمدعلیبن حسین، انوارالمشعشعین فی بیان شرافة القم و القمیّین ، چاپ سنگی تهران 1327؛ حسین مدرسی طباطبائی، قمنامه ( مجموعة مقالات و متون در بارة قم ): «خاندان صفی»، قم 1364 ش؛ حسینبن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل ، چاپ سنگی تهران 1318ـ1321، چاپ افست تهران 1382ـ1383.