تاریخ دِیار بَکریه (یا کتاب دیاربکریه )، کتابی به فارسی از ابوبکر طهرانی * ، دیوانی و مورخ دربار ترکمانان قراقوینلو و آققوینلو در سدة نهم. این کتاب، یگانه تاریخ مستقل در بارة قراقوینلوها و آققوینلوهاست و از دیرباز شهرتی بسزا داشته است. نویسنده در بارة گزینش عنوان این کتاب میگوید: «چون در سال هشتصد و هفتاد و پنج هجری، مُعْظَمِ امورِ مرتَّبه درین کتاب مَحرّر و منقّح گشت و لفظِ بکر هم در لقب محرِّر جزء ثانی و هم در اسمِ مملکتی که مولِد و منشأ و محلِ ایالتِ حضرت صاحب قرانی ] = اوزونحسن [ است، جزءِ ثانی واقع شده بود، موسوم شد به کتاب دیاربکریه که جمع حروفِ آن از روی حساب ] ابجدی [ هشتصد و هفتاد و پنج است» (ج1، ص8). نویسنده پیش از فرمانروایی اوزونحسن بر سر این بوده که کتابی عامهپسند شامل نوادر زمان بنویسد، اما در این کار توفیق نیافته است (ج1، ص5 ـ6)، و چندی بعد، به فرمان اوزونحسن، مأمور نوشتن تاریخ زندگی او شده است (ج 1، ص 10).مؤلف، نسب اوزونحسن را با هفتاد واسطه به حضرت آدم علیهالسلام میرساند (ج1، ص11ـ30) و در بارة هر یک از آنان اطلاعاتی به دست میدهد که در مواردی، بویژه در بارة پهلوان بیگ، اَزْدی بیگ و ادریس بیگ افسانهوار است (ج1، ص15؛ مقدمة سومر، ص XVII )؛ سپس به شرح زندگی قراعثمان، بنیادگذار دولت آققوینلو میپردازد (ص31ـ117) که در واقع، تاریخ این سلسله با شرح حال او آغاز میشود. اما ابوبکر طهرانی، در نگارش این زندگینامه، برخی رویدادها را که موجب سرافکندگی این خاندان میشده ذکر نکرده است، از جمله شکست قراعثمان از قرایوسف قراقوینلو، پناهنده شدن او به نایبِ مملوکها در حلب، و حادثة محاصره شدن قراعثمان بهدست بَرْسبای در آمِد و مجبور شدن او به صلح. مؤلف سپس رویدادهای بعد از مرگ قراعثمان و اخبار فرزندان و نوادههای او، یعنی دورة حمزه بیگ (متوفی 848)، و جهانگیر بیگ (متوفی 874)، را شرح داده است (ج 1، ص 118 به بعد). بخش نخست کتاب با شرح جنگ رستم ترخان، فرمانده سپاه جهانشاه قراقوینلو با اوزونحسن و شکست رستم ترخان به دست اوزونحسن در 861 به پایان میرسد (ج1، ص263ـ 281، نیز رجوع کنید به مقدمة سومر، ص XVIII ). بخش دوم با بحثهای مهمی در بارة حکمرانان جغتای و قراقوینلو آغاز میشود. ابوبکر طهرانی در این بخش پس از ذکر درگذشت شاهرخ، رویدادهای عراق، فارس، خراسان و ماوراءالنهر را بتفصیل بیان میکند. در بارة جهانشاه قراقوینلو، پس از شرح فتح عراق و فارس و کرمان به دست او، از حملة وی به خراسان و فرستادن پسرش پیربوداق * به فارس و بغداد سخن میگوید (ج2، ص285ـ 366) و پس از آن از اوزونحسن سخن به میان میآورد. این بخش با ذکر احوال تاریخ حکومت اوزونحسن و لشکرکشی او به گرجستان (ج 2، ص 367ـ386) آغاز میشود و از درگیری او با سلطان محمد فاتح در بارة مسئلة طرابزون و لشکرکشی مجدد به گرجستان و گشودن حصن کیفا و درگیری او در بغداد و شکست حسن علی، آخرین حکمران قراقوینلو، و آمدن ابوسعید تیموری و شکست او و نیز از فتح نواحی مختلف ایران سخن میرود (ج 1، مقدمة سومر، ص XIV ). کتابی که در دست داریم، رویدادهای فرمانروایی اوزونحسن را تا 876 دربر میگیرد (ج 2، ص 558).فاروق سومر در مقدمة جلد اول کتاب دیار بکریه (ص 19) گمان برده است که کتاب ناقص است و باید آن را بر پایة نوشتههای حسنبیگ روملو در احسن التواریخ و منجمباشی در جامعالدول تکمیل کرد. ولی همو، پس از بررسی این مسئله در مقدمة جلد دوم (ص 9)، احتمال ناقص بودن کتاب را با دلیلهایی رد کرده است. هیچ دلیلی در دست نیست که ابوبکر رویدادهای بعد از 876 را نوشته باشد، اما میتوان حدس زد که این کتاب پس از 875 نوشته شده است، زیرا نویسنده از ولادت یکی از پسران اوزونحسن به نام محمدبیگ یاد میکند که او را به سبب میمنت ولادتش «اُغورلو» لقب دادند و هنگامی که وی به مخالفت با پدر برخاست، ملقب به «اغورسیز» (بدشگون) شد (ج1، ص163). چون قیام محمدبیگ بر ضد اوزونحسن در 878 بود (روملو، ج 11، ص 545) میتوان احتمال داد که این کتاب در همین سال نوشته شده باشد. ابوبکر با اینکه تا دورة یعقوب بیگ (883 ـ 896)، فرزند اوزونحسن، زنده بوده، اما تاریخ رویدادهای زندگی اوزونحسن را به پایان نرسانیده است؛ شاید به سبب اینکه نخواسته است شکست هولناک مخدوم خود را از سلطان عثمانی ذکر کند (ج 11، مقدمة نوائی، ص 25). چون مؤلف در سرزمین آققوینلوها، یعنی آناطولی شرقی، زندگی نکرده بوده، مطالب پایانی کتاب را از روایاتی که اینجا و آنجا شنیده بوده گردآوری کرده است (طهرانی، ج 1، مقدمة سومر، ص XX ).همراه با گزارشهای ارزشمندی که در جای جای کتاب دیاربکریه داده شده است، مطالبی نیز که چندان ارزش تاریخی ندارد بتفصیل آمده است، مانند اسامی نوکران امیرانی که در جنگها شرکت داشتند، کارهایی که میکردند و همچنین گفتگو از جنگ اسبهای آنان (ج1، ص216، ص274ـ277، قس مقدمة سومر، همانجا). ذکر این مطالب ناشی از پیروی مؤلف از راوی آن اخبار بوده است.کتاب دیار بکریه کاملاً بیطرفانه نوشته نشده، زیرا نویسنده رویدادهای مهمی را که احتمال فراموش کردن آنها نبوده است (ج1، مقدمة سومر، همانجا) ــ شاید برای آنکه خدشهای به شهرت آققوینلوها وارد نیاورد ــ ذکر نکرده است. یکی دیگر از کاستیهای این کتاب ذکر نکردن تاریخ رویدادهاست. مؤلف میتوانست، با اندکی دقت، آنها را معلوم کند، اما او حتی تاریخ وقایعی را که خود شاهد و ناظر آنها بوده، نیاورده است. با اینهمه، کتاب حاوی مطالبی در بارة دولتهای قراقوینلو و جغتاییهاست که نویسنده، بیشتر آنها را بر پایة مشاهدات خود نوشته است. افزون بر اطلاعات با ارزش در بارة آققوینلوها، اطلاعات دقیقی نیز در بارة قراقوینلوها، بویژه اسکندر (متوفی 841)، جهانشاه و حسنعلی در کتاب ذکر شده است (ج 1، مقدمة سومر، ص XXI ). همچنین در بارة سازمان نظامی، سیاسی و اداری دولتهای قراقوینلو و آققوینلو و نیز وضع مردم آناطولی شرقی و جنوبی در سدة نهم اطلاعات سودمند و مهمی در این کتاب آمده است (همانجا).کتاب دیار بکریه ، بهرغم شهرت نویسندة آن، در میان مورخان بعدی چندان مورد توجه نبوده است. خواندمیر از وجود این کتاب اطلاع داشته، اما در بخش مربوط به ترکمانان کتاب خود از آن سود نجسته است (ج4، ص430). فضلبن روزبهان خنجی با کتاب دیاربکریه آشنایی داشته، اما نام نویسنده را در کتاب خود ذکر نکرده است. وی در تاریخ عالمآرای امینی میگوید: «چون در کتاب دیار بکریه که در احوال و واقعات عالیحضرت آسمان رفعت صاحب قران ماضی اناراللّه برهانه مسطور است، تفاصیل اسماء اجداد آن حضرت با مُجمَل احوال ایشان مذکور گشته به تکرار احتیاج ندید» (ص21). از این کتاب، تاریخنگاران دیگری چون قاضی احمد غفاری، اسکندربیگ منشی (ج1، ص19) و حسن بیگ روملو (جاهای متعدد) سود بردهاند. غفاری در ضمن مآخذ خویش در مقدمة تاریخ نگارستان (ص 4ـ 5)، از کتاب دیار بکریه نامی نبرده، اما در نگارش کتاب خود، از آن استفاده کرده است. مثلاً در تاریخ نگارستان ، جنگ عیسی، امیر ماردین، از خاندان ارتُق و امیر مملوک چکم با عثمان بیگ در آمِد و شکست و کشته شدن آنان، جنگ جهانشاه با اوزونحسن و جنگ ابوسعید تیموری با اوزونحسن تماماً از کتاب دیاربکریه گرفته شده است. همچنین غفاری در کتابدیگر خود، تاریخ جهان آرا (ص251ـ253) در بحث از آققوینلوها مطالب راجع به ارتباط قراعثمان و اوزونحسن را از کتاب دیار بکریه نقل کرده است (قس طهرانی، ج1، مقدمة سومر، ص XX ). از این کتاب بیش از همه حسن بیگ روملو بهره برده است؛ وی در احسن التواریخ نوشتههای مربوط به تاریخ ترکمانان را از ابوبکر گرفته و آنها را گاه بی کم و کاست و گاه به اختصار آورده است. منجم باشی (متوفی 1113) در جامع الدول (گ 2 ر) از این کتاب بهره برده اما نتوانسته عنوانش را مشخص سازد و از آن با نام تاریخ با یَنْدُریه یاد کرده است ( د.ا.ترک ، ذیل «جهانشاه»).چاپ انتقادی کتاب دیار بکریه از روی تنها نسخة به دست آمده، به کوشش نجاتی لوغال و فاروق سومر، با مقدمه و حواشی ارزشمند در آنکارا در 1962ـ1964/1341ـ1343ش در دو جلد به چاپ رسیده است. این چاپ بار دیگر در یک مجلد در تهران به سال 1356 ش منتشر شده است.منابع: اسکندر منشی، تاریخ عالمآرای عباسی ، تهران 1350ش؛ خواندمیر؛ روملو؛ ابوبکر طهرانی، کتاب دیار بکریه ، چاپ نجاتی لوغال و فاروق سومر، آنکارا 1962ـ1964؛ احمدبن محمد غفاری قزوینی، تاریخ جهانآرا ، تهران 1343ش؛ همو، تاریخ نگارستان ، چاپ مدرس گیلانی، تهران 1404؛ فضلاللّهبن روزبهان، تاریخ عالمآرای امینی ، چاپ جان وودز، لندن 1992؛ احمدبن لطفاللّه منجمباشی، جامعالدول ، نسخة عکسی از نسخة خطی کتابخانة عمومی بایزید استانبول، ش5019؛I A , s.v. "Cihan - íah" (by Mدkrimin H. Y ¦ânanµ).