تاریخ / تاریخ نگاری .

معرف

تاریخ‌/ تاریخ‌نگاری‌ . #
متن
تاریخ‌/ تاریخ‌نگاری‌ . این‌ مقاله‌ شامل‌ این‌ بخشهاست‌:1) واژه‌شناسی‌2) تاریخ‌ در طبقه‌بندی‌ علوم‌ در دورة‌ اسلامی‌3) تاریخ‌نگاری‌ اسلامی‌4) تاریخ‌نگاری‌ شیعیان‌5) تاریخ‌نگاری‌ اسماعیلیان‌6) تاریخ‌نگاری‌ ایران‌7) تاریخ‌نگاری‌ افریقا در دورة‌ اسلامی‌8) تاریخ‌نگاری‌ اندلس‌9) تاریخ‌نگاری‌ عثمانی‌ و ترکیه‌10) تاریخ‌نگاری‌ در هند دورة‌ اسلامی‌11) تاریخ‌نگاری‌ اندونزی‌ و مالزی‌1) واژه‌شناسی‌. تاریخ‌ در لغت‌ به‌ معنای‌ تعیین‌ زمان‌ رویدادهاست‌. این‌ واژه‌ در عربی‌ و فارسی‌ و ترکی‌ با مفاهیم‌ متعدد به‌ کار می‌رود. در قرآن‌ کریم‌ و احادیث‌ واژة‌ تاریخ‌ به‌ کار نرفته‌ است‌. اولین‌ بار این‌ کلمه‌ در منابع‌ سدة‌ دوم‌ دیده‌ شده‌ و از سدة‌ سوم‌ به‌ بعد کاربرد آن‌ رایج‌ گردیده‌ است‌ (روزنتال‌، ص‌13). در بارة‌ ریشه‌ و اشتقاق‌ آن‌ میان‌ لغویان‌ عرب‌ اختلاف‌نظر وجود دارد (قلقشندی‌، ج‌ 6، ص‌ 234). ابوسعید عبدالملک‌بن‌ قریب‌ اَصمَعی‌ (متوفی‌ 213) آن‌ را واژه‌ای‌ عربی‌ دانسته‌ و گفته‌ است‌ که‌ قیسیها (یکی‌ از قبایل‌ بزرگ‌ عرب‌) مصدر آن‌ را اَرَخ‌ و تمیمیها (دیگر قبیلة‌ بزرگ‌ عرب‌) وَرَخ‌ می‌دانند (صولی‌، ص‌ 180)، اما أرخ‌ رایجتر شده‌ است‌ (سالم‌، ص‌ 17). جوهری‌ (متوفی‌ 398 یا 400) ریشة‌ آن‌ را اَرَخ‌ / اِرَخ‌ (با فتح‌ یا کسر همزه‌) به‌ معنای‌ گوسالة‌ گاو وحشی‌ ذکر کرده‌ است‌ (ذیل‌ «أرخ‌»؛ نیز رجوع کنید به سخاوی‌، ص‌ 14ـ 15). جوالیقی‌ (متوفی‌ 539) بر آن‌ است‌ که‌ این‌ واژه‌ ریشة‌ عربی‌ ندارد و مسلمانان‌ آن‌ را از اهل‌ کتاب‌ گرفته‌اند (ص‌ 137). روزنتال‌ اشتقاقهای‌ گوناگونی‌ برای‌ این‌ واژه‌ آورده‌ است‌: اَرْخُو در اکدی‌، یرْحْ در عبری‌، یرَحْ در آرامی‌، وَرْخ‌ در اتیوپیایی‌ و وْرْخ‌ در عربی‌ جنوبی‌ (یمن‌). وی‌ احتمال‌ می‌دهد که‌ ریشة‌ واژة‌ تاریخ‌ ، توریخ‌ (در سامی‌ به‌ معنای‌ ماه‌ ) است‌ و تاریخ‌ از مُوَرَّخ‌ یا مؤَرِّخ‌ اشتقاق‌ یافته‌ است‌ و اشتقاقهای‌ دیگر را نمی‌پذیرد (ص‌12). برخی‌، اصل‌ واژة‌ تاریخ‌ را فارسی‌ و برگرفته‌ از «ماه‌ ـ روز» می‌دانند که‌ معرّب‌ آن‌ مورِّخ‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به حمزة‌ اصفهانی‌، ص‌ 12؛ ابوریحان‌ بیرونی‌، ص‌ 29ـ 30؛ سخاوی‌، ص‌ 15)، در درستی‌ این‌ مطلب‌ تردید وجود دارد.لغویان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌اند که‌ به‌ احتمال‌ قوی‌ واژة‌ تاریخ‌ از ریشة‌ اَرَخ‌ یا وَرَخ‌ سامی‌ در یمن‌ است‌ (مصطفی‌، ج‌ 1، ص‌ 49)، زیرا وَرَخ‌ (جمع‌ آن‌: أَوْرَخَم‌) در سنگنوشته‌هایی‌ متعلق‌ به‌ پیش‌ از اسلام‌ ــ که‌ در جنوب‌ عربستان‌ پیدا شده‌ ــ به‌ معنای‌ ماه‌ قمری‌ به‌ کار رفته‌ است‌ (رجوع کنید به جواد علی‌، ج‌ 8 ، ص‌ 509 ـ 516).منابع‌: ابوریحان‌ بیرونی‌، آثارالباقیه‌ ؛ موهوب‌بن‌ احمد جوالیقی‌، المعرّب‌ من‌ الکلام‌ الاعجمیّ علی‌ حروف‌ المعجم‌ ، چاپ‌ احمدمحمد شاکر، ] قاهره‌ [ 1389/ 1969؛ اسماعیل‌بن‌ حماد جوهری‌، الصحاح‌: تاج‌اللغة‌ و صحاح‌ العربیة‌ ، چاپ‌ احمد عبدالغفور عطار، بیروت‌ ] بی‌تا. [ ، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1368ش‌؛ حمزة‌بن‌ حسن‌ حمزة‌ اصفهانی‌، تاریخ‌ سنی‌ ملوک‌ الارض‌ و الانبیاء علیهم‌ الصلاة‌ و السلام‌ ، بیروت‌: دارمکتبة‌ الحیاة‌، ] بی‌تا. [ ؛ سیدعبدالعزیز سالم‌، التاریخ‌ و المؤرخون‌ العرب‌ ، بیروت‌ 1406/ 1986؛ محمدبن‌ عبدالرحمان‌ سخاوی‌، الاعلان‌ بالتوبیخ‌ لمن‌ ذمّ التاریخ‌ ، چاپ‌ فرانتس‌ روزنتال‌، بغداد 1382/ 1963؛ محمدبن‌ یحیی‌ صولی‌، ادب‌ الکتّاب‌، چاپ‌ محمد بهجة‌ الاثری‌، قاهره‌ 1341؛ جواد علی‌، المفصّل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌ ، بیروت‌ 1976ـ 1978؛ قلقشندی‌؛ شاکر مصطفی‌، التاریخ‌ العربی‌ و المورّخون‌ ، ج‌1، بیروت‌ 1983؛Franz Rosenthal, A history of Muslim historiography , Leiden 1968.2) تاریخ‌ در طبقه‌بندی‌ علوم‌ در دورة‌ اسلامی‌. از جایگاه‌ تاریخ‌ در طبقه‌بندی‌ علوم‌ در کتابهای‌ نخستین‌ متفکران‌ مسلمان‌ نظیر کِندی‌ و ابوزید بلخی‌، آگاهی‌ در دست‌ نیست‌. برخی‌ از اندیشمندان‌ نیز، مانند فارابی‌ و به‌ پیروی‌ از او ابن‌سینا، به‌ تأسی‌ از دانشمندان‌ یونانی‌، در طبقه‌بندی‌ علوم‌ جایی‌ برای‌ تاریخ‌ درنظر نگرفته‌اند (رجوع کنید به نصر، ص‌54 ـ56). نخستین‌ کوششها در نشان‌ دادن‌ اهمیت‌ تاریخ‌ به‌ عنوان‌ شاخه‌ای‌ علمی‌ و تثبیت‌ جایگاه‌ آن‌، از نیمة‌ دوم‌ سدة‌ چهارم‌ صورت‌ گرفت‌. ابوعبداللّه‌ خوارزمی‌ در مفاتیح‌ العلوم‌ (تألیف‌ بین‌ 367 تا 372) ضمن‌ علوم‌ شریعت‌ و علوم‌ عربی‌ وابسته‌ به‌ آن‌، از تاریخ‌ به‌ عنوان‌ یکی‌ از اصطلاحات‌ دبیران‌ دیوان‌ رسایل‌ یاد کرده‌ و به‌ جای‌ «تاریخ‌»، عنوان‌ «اَخبار» را برای‌ بیان‌ رویدادها و سرگذشتهای‌ پادشاهان‌ و خلفا برگزیده‌ است‌. وی‌ باب‌ ششم‌ کتابش‌ را در نه‌ فصل‌ به‌ این‌ موضوع‌ اختصاص‌ داده‌ و اصطلاحات‌ و واژه‌های‌ مرتبط‌ با تاریخ‌ را که‌ در تاریخ‌ ایران‌ و روم‌ و جاهلیت‌ عرب‌ و فتوح‌ و مغازی‌ اسلام‌ به‌ کار می‌رفته‌، توضیح‌ داده‌ است‌ (ص‌79، 97ـ130). همچنین‌ شَعیابن‌ فَریغون‌ در جوامع‌العلوم‌ (تألیف‌ در نیمة‌ قرن‌ چهارم‌) مباحثی‌ مانند آگاهی‌ از آغاز آفرینش‌ و حوادث‌ طبیعی‌ اعصار کهن‌، اخبار و احوال‌ پیامبر صلی‌اللّه‌ علیه‌وآله‌و سلم‌ و صحابه‌ و تابعین‌ که‌ از علم‌ آثار به‌ شمار می‌آید، اخبار خلفا و فتوح‌ و فتنه‌های‌ زمان‌ آنان‌، ایام‌العرب‌ و آگاهی‌ از کتب‌ و سِیَر و آثار مدون‌ ساسانیان‌ را از گونه‌های‌ علم‌ دانسته‌ و در ردیف‌ دیگر انواع‌ علوم‌، از شرعی‌ و عقلی‌، برشمرده‌ است‌ (ص‌135).جایگاه‌ تاریخ‌ به‌ منزلة‌ علم‌، نخستین‌ بار در رسائل‌ اخوان‌الصفا (نیمة‌ سدة‌ چهارم‌) با صراحت‌ بیان‌ شده‌ است‌. در رسالة‌ هفتم‌ این‌ مجموعه‌، «علم‌السِیَر و الاخبار» از انواع‌ نه‌گانة‌ علوم‌ عملی‌ به‌ شمار آمده‌ است‌ (ج‌1، ص‌266ـ267). ابن‌ندیم‌ در الفهرست‌ (تألیف‌ در 377) پس‌ از فصل‌ مربوط‌ به‌ نحویان‌ و لغت‌شناسان‌، فصلی‌ را به‌ اَخباریان‌ (مورخان‌) و نسب‌شناسان‌ و سیره‌نویسان‌ و وقایع‌نگاران‌ اختصاص‌ داده‌ است‌ (ص‌ 101ـ 128). ابن‌حَزم‌ (متوفی‌ 456) علم‌ اَخبار (تاریخ‌) را مانند شریعت‌ و لغت‌، از علوم‌ تمیز دهندة‌ ملتها دانسته‌ که‌ بر اساس‌ قلمرو پادشاهان‌، سالها، کشورها، طبقات‌ یا به‌ طور پراکنده‌ به‌ مراتبی‌ تقسیم‌ می‌شود (ج‌ 4، ص‌ 78ـ79). در طبقه‌بندی‌ فخرالدین‌ رازی‌ (متوفی‌ 606) در جامع‌العلوم‌ (ص‌50 ـ 65) و شمس‌الدین‌ محمدبن‌ محمود آملی‌ در نفائس‌الفنون‌ (تألیف‌ در 742؛ ج‌ 2، ص‌ 170ـ263، 301ـ333)، «علم‌ تواریخ‌ و سیَر و علم‌ مغازی‌» میان‌ علوم‌ دینی‌ و ادبیات‌ جای‌ گرفته‌ است‌. جای‌ شگفتی‌ است‌ که‌ ابن‌خلدون‌ (متوفی‌ 808) با آنکه‌ در مقدمة‌ کتاب‌ تاریخ‌ خود (ج‌ 1، ص‌ 13) تاریخ‌ را فنی‌ با هدفی‌ شریف‌ و سودهای‌ فراوان‌ و در عین‌ حال‌ صعب‌الوصول‌ می‌شناساند، که‌ جویندة‌ آن‌ به‌ منابع‌ و دانشهای‌ گوناگون‌ نیازمند است‌، هنگام‌ برشمردن‌ علوم‌ (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 549 به‌ بعد)، سخنی‌ از تاریخ‌ به‌ میان‌ نمی‌آورد.طاشکوپری‌زاده‌ (متوفی‌ 968) تصویر کاملی‌ از تاریخ‌ در مفتاح‌السعادة‌ ارائه‌ داده‌ است‌؛ به‌ گفتة‌ وی‌ (ج‌1، ص‌231) «علم‌ تواریخ‌» عبارت‌ است‌ از شناخت‌ احوال‌ گروهها و شهرها و رسوم‌ و عادات‌ آنان‌ و دستاوردهای‌ اشخاص‌ و انساب‌ و وفیات‌ ایشان‌. این‌ دانش‌ از طریق‌ مطالعة‌ سرگذشت‌ انبیا و اولیا و علما و حکما و شعرا و پادشاهان‌ و به‌ قصد آگاهی‌ از اوضاع‌ گذشته‌، به‌ دست‌ می‌آید و بدان‌ وسیله‌ انسان‌ پند می‌گیرد و از راه‌ آگاهی‌ از فراز و نشیب‌ روزگار تجاربی‌ کسب‌ می‌کند تا به‌ کمک‌ آنها از زیان‌ بپرهیزد و به‌ منافع‌ دست‌ یابد. طاشکوپری‌زاده‌ گفتگوی‌ شاهان‌، حکایات‌ صالحان‌، داستانهای‌ پیامبران‌، مغازی‌ و سیر، تاریخ‌ خلفا و طبقات‌ اصناف‌ مختلف‌ را از شاخه‌های‌ علم‌ تاریخ‌ در مفهوم‌ گستردة‌ آن‌ شمرده‌ است‌ (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 260ـ262).در سدة‌ نهم‌ چند تن‌ از علمای‌ بزرگ‌ مصر، در دفاع‌ از تاریخ‌ و تثبیت‌ جایگاه‌ آن‌ در میان‌ علوم‌ دینی‌، کتابهایی‌ تألیف‌ کردند. محمدبن‌ سلیمان‌ کافِیَجی‌ در 867 المختصر فی‌ علم‌ التاریخ‌ را در بیان‌ تعریف‌ و اصول‌ و مسائل‌ و فواید تاریخ‌ به‌ منزلة‌ دانشی‌ سودمند، و نیز ویژگیها و روشهای‌ مورخ‌ و معیارها و درجة‌ اعتبار اطلاعات‌ تاریخی‌ تألیف‌ کرد (روزنتال‌، ص‌54ـ55). شاگرد او، عبدالرحمان‌بن‌ ابی‌بکر سیوطی‌ (متوفی‌ 911)، نیز کتابی‌ کوچک‌ به‌ نام‌ الشَّماریخ‌ فی‌ علم‌التاریخ‌ نوشت‌ و در آن‌ در بارة‌ مبدأگذاری‌ تاریخ‌ پیش‌ و پس‌ از اسلام‌ و فواید علم‌ تاریخ‌ و مسائلی‌ کلی‌ در بارة‌ تاریخ‌ بحث‌ کرد. مشروحترین‌ کتاب‌ در بارة‌ تاریخ‌، الاءعلان‌ بالتوبیخ‌ لِمن‌ ذَمّ التاریخ‌ از محمدبن‌ عبدالرحمان‌ سخاوی‌ (متوفی‌ 902) است‌. وی‌ در این‌ کتاب‌ به‌ بیان‌ تعریف‌، موضوع‌، مسائل‌، فواید و غایت‌ تاریخ‌ پرداخته‌ و آثار و دستاوردهای‌ تاریخی‌ را به‌ حسب‌ موضوعات‌ یا به‌ ترتیب‌ مورخان‌ دسته‌بندی‌ و معرفی‌ کرده‌ است‌. این‌ دانشمندان‌ تاریخ‌ را نه‌ خادمی‌ محض‌، بلکه‌ تا حدودی‌ هم‌تراز علم‌ حدیث‌ به‌ شمار می‌آوردند (همان‌، ص‌54).منابع‌: ابن‌حزم‌، رسائل‌ ابن‌حزم‌الاندلسی‌ ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌: رسالة‌ مراتب‌ العلوم‌ ، بیروت‌ 1980ـ1983؛ ابن‌خلدون‌؛ ابن‌ندیم‌؛ اخوان‌الصفا، رسائل‌ اخوان‌ الصفاء و خلان‌ الوفاء ، قم‌ 1405؛ محمدبن‌ احمد خوارزمی‌، کتاب‌ مفاتیح‌العلوم‌ ، چاپ‌ فان‌ فلوتن‌، لیدن‌ 1968؛ فرانتس‌ روزنتال‌، تاریخ‌ و تاریخ‌نگاری‌ در اسلام‌ ، ترجمة‌ اسداللّه‌ آزاد، مشهد 1365 ش‌؛ شعیابن‌ فریغون‌، جوامع‌العلوم‌ ، چاپ‌ عکسی‌ از نسخة‌ خطی‌ کتابخانة‌ توپقاپی‌سرای‌، ش‌ 2768، فرانکفورت‌ 1405/ 1985؛ محمدبن‌ محمود شمس‌الدین‌ آملی‌، نفائس‌ الفنون‌ فی‌عرایس‌ العیون‌ ، ج‌ 2، چاپ‌ ابراهیم‌ میانجی‌، تهران‌ 1379؛ احمدبن‌ مصطفی‌ طاشکوپری‌زاده‌، مفتاح‌السعادة‌ و مصباح‌ السیادة‌ ، بیروت‌ 1405/ 1985؛ محمدبن‌ عمر فخررازی‌، جامع‌العلوم‌، یا، حدایق‌ الانوار فی‌ حقایق‌الاسرار ، معروف‌ به‌ کتاب‌ ستینی‌ ، چاپ‌ محمدحسین‌ تسبیحی‌، تهران‌ 1346 ش‌؛ حسین‌ نصر، علم‌ و تمدن‌ در اسلام‌ ، ترجمة‌ احمد آرام‌، تهران‌ 1359 ش‌.3) تاریخ‌نگاری‌ اسلامی‌. این‌ مقاله‌ شامل‌ این‌ قسمتهاست‌:الف‌) زمینه‌ها و مراحل‌ آغازین‌ب‌) اقسام‌ و سیر تاریخ‌نگاری‌1. تاریخ‌نگاری‌ خبر2. وقایع‌نگاری‌3. تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌ به‌ روش‌ سالشمار4. ذیل‌نویسی‌ و مختصرنویسی‌5. تاریخ‌نگاری‌ بر اساس‌ نسب‌شناسی‌6. تاریخ‌نگاری‌ به‌ شیوة‌ طبقات‌7. سرگذشتنامه‌ها8. سده‌نامه‌ها9. تاریخ‌نگاری‌ محلی‌10. تاریخ‌نگاری‌ دودمانی‌ج‌) تاریخ‌نگاری‌ در دورة‌ معاصرالف‌) زمینه‌ها و مراحل‌ آغازین‌ . مردم‌ عرب‌ دورة‌ جاهلی‌، رویدادهای‌ مهم‌ خویش‌ را که‌ عبارت‌ از مفاخرات‌ و تعصبات‌ قومی‌ و ستیزه‌جوییهای‌ قبیله‌ای‌ بود، تحت‌ عنوان‌ ایام‌العرب‌ حفظ‌ می‌کردند و به‌ طور شفاهی‌ به‌ نسلهای‌ بعد انتقال‌ می‌دادند. ایام‌العرب‌ عمدتاً برای‌ سرگرمی‌ بود و بیشتر جنبة‌ ادیبانه‌ داشت‌، اما به‌ جهت‌ پرداختن‌ به‌ رویدادهای‌ مهم‌، مشتمل‌ بر عناصر تاریخی‌ بود. هر چند رابطة‌ علّی‌ و معلولی‌ در آنها به‌ چشم‌ نمی‌خورد و بی‌زمانی‌ جوهر آنها بود (روزنتال‌، ص‌32ـ33). زندگی‌ عربهای‌ جاهلی‌ بقدری‌ ساده‌ بود که‌ حوادث‌ برجستة‌ آن‌ بسیار کم‌ بود و از نظر جغرافیایی‌ و انسانی‌ تأثیری‌ محدود داشت‌. این‌ حوادث‌ هستة‌ اولیة‌ ایام‌العرب‌ را تشکیل‌ می‌داد. عربهای‌ جاهلی‌ از «زمان‌ پیوسته‌» به‌ عنوان‌ مفهومی‌ تمدنی‌، درکی‌ نداشتند و زمان‌ از نظر آنها صرفاً پدیده‌های‌ نجومی‌ و فصول‌ متوالی‌ بود و در نتیجه‌، فاقد مقوله‌ای‌ به‌ نام‌ گاه‌شماری‌ بودند. بر اثر این‌ عوامل‌، عربها از تجربة‌ تاریخی‌ ارزشمندی‌ که‌ از حوادث‌ گذشته‌ نشأت‌ گرفته‌ باشد و در چارچوب‌ نظم‌ پیوستة‌ زمانی‌ و به‌ شکلی‌ مرتبط‌ با هم‌، و نه‌ به‌ عنوان‌ حوادثی‌ پراکنده‌، بدان‌ آگاهی‌ یابند بی‌بهره‌ بودند. داستانهای‌ ایام‌ بندرت‌ مشتمل‌ بر رویدادهایی‌ بزرگ‌ با اهمیت‌ سیاسی‌ و انسانی‌ است‌. اغلب‌ حوادث‌ از جنگهای‌ کوچک‌ قبایل‌ شکل‌ می‌گیرد که‌ خیالپردازیهای‌ شاعرانه‌ و سخنان‌ رجزگونه‌، بدان‌ جنبة‌ غیرواقعی‌ می‌بخشد (همانجا؛ شمس‌الدین‌، ص‌ 53 ـ54). پس‌ از اسلام‌ بخشی‌ از این‌ میراث‌ تاریخی‌ عرب‌ را راویه‌ها نقل‌ کردند که‌ بتدریج‌ به‌ متون‌ ادبی‌ و جغرافیایی‌ راه‌ یافت‌. تعبیر «یوم‌» پس‌ از اسلام‌ نیز برای‌ شرح‌ فتوح‌ و جنگها و وقایع‌ مهم‌ به‌ کار رفت‌ و در برخی‌ تک‌نگاریها از این‌ عنوان‌ استفاده‌ شد.با ترغیب‌ آموزه‌های‌ قرآنی‌ و تعالیم‌ نبوی‌ توجه‌ به‌ تاریخ‌ نهادینه‌ شد. در بسیاری‌ از آیات‌ قرآن‌ کریم‌، سرگذشت‌ (قَصَص‌) انبیا آمده‌ و ضمن‌ آن‌ به‌ سرگذشت‌ اقوام‌ و علل‌ شکوفایی‌ یا انحطاط‌ آنها توجه‌ شده‌ است‌. مقصود از این‌ قصص‌، داستان‌سرایی‌ نبوده‌ و ازینرو هیچ‌ سرگذشتی‌ با جزئیات‌ آن‌ نقل‌ نشده‌، بلکه‌ نکاتی‌ مایة‌ تأمل‌ و دقت‌ یا آموزندة‌ حکمت‌ و موعظه‌ یا سنّتی‌ الاهی‌، بیان‌ شده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به بقره‌: 246ـ252؛ یوسف‌: 111؛ طه‌: 77ـ99؛ طباطبائی‌، ج‌ 2، ص‌ 308). در قرآن‌ کریم‌ گاه‌ به‌ سنّتها و قوانین‌ تاریخی‌ حاکم‌ بر زندگی‌ انسان‌ مستقیماً اشاره‌ شده‌ و نمونه‌هایی‌ از این‌ قوانین‌ کلی‌ آمده‌ یا انسان‌ به‌ عبرت‌آموزی‌ از حوادث‌ گذشته‌ و جستجوی‌ تاریخ‌ برای‌ یافتن‌ سنن‌ و قوانین‌ تاریخی‌ ترغیب‌ شده‌ است‌ (صدر، ص‌ 53 ـ 54)، قوانینی‌ که‌ اختصاص‌ به‌ گذشته‌ ندارد، بلکه‌ قابل‌ تعمیم‌ به‌ حال‌ و آینده‌ است‌ (مطهری‌، ج‌ 5، ص‌ 71)؛ بنابراین‌، قرآن‌ به‌ منزلة‌ کتاب‌ هدایت‌، سرگذشت‌ انسان‌ را از دریچة‌ دعوت‌ انبیا می‌نگرد و واژه‌هایی‌ مانند ایام‌اللّه‌ ، سنّة‌اللّه‌ ، سنن‌ ، سِیَر ، عبرت‌ و قصص‌ گویای‌ این‌ دیدگاه‌ است‌.در حدیث‌ و بیانات‌ امامان‌ نیز از این‌ منظر اشاراتی‌ به‌ تاریخ‌ شده‌ است‌. امام‌ علی‌ در نامه‌ای‌ به‌ امام‌ حسن‌ (یا محمدبن‌ حنفیه‌) به‌ ضرورت‌ و فایدة‌ نگرش‌ در کار پیشینیان‌ و تفکر در بارة‌ سرگذشت‌ و آثار آنان‌ توجه‌ داده‌ و مطالعة‌ تاریخ‌ را موجِد تجربه‌ای‌ به‌ بلندای‌ عمر انسان‌، و معرفت‌ و روشن‌بینی‌ دانسته‌ است‌ (رجوع کنید به نهج‌البلاغه‌ ، نامة‌ 31). او به‌ تاریخ‌ نه‌ از منظر مورخ‌ می‌نگرد و نه‌ فقط‌ به‌ مثابه‌ منبعی‌ برای‌ وعظ‌، بلکه‌ آن‌ را وسیله‌ای‌ برای‌ نقد و تربیت‌ سیاسی‌ و رهنمود فرهنگی‌ می‌داند (شمس‌الدین‌، ص‌ شانزده‌، 9ـ10).تحت‌تأثیر این‌ بینش‌ قرآنی‌ و حدیثی‌، مسلمانان‌ به‌ سیره‌ و مغازی‌ پیامبر اکرم‌، به‌ منزلة‌ نخستین‌ و مهمترین‌ موضوع‌ برای‌ مطالعات‌ تاریخی‌ توجه‌ نشان‌ دادند. اهل‌ بیت‌ علیهم‌السلام‌، به‌ روایت‌ و شرح‌ مغازی‌ پیامبر پرداختند و اصحاب‌ و سپس‌ تابعان‌ و محدّثان‌ به‌ روایت‌ از این‌ سرچشمه‌های‌ نخستین‌ همت‌ گماشتند. از این‌ طریق‌ سیرة‌ پیامبر در شکل‌ احادیث‌ و با عنوان‌ کتاب‌ السِیَر وارد مجامیع‌ حدیثی‌ شد و محدّثان‌ کتابهای‌ مستقلی‌ با این‌ عنوان‌ تألیف‌ کردند و جنبه‌های‌ گوناگون‌ سیرة‌ پیامبر موضوع‌ تألیفات‌ جداگانه‌ گردید. این‌ آثار زندگی‌ پیامبر را به‌ مثابه‌ کاملترین‌ الگو در رفتار فردی‌ و اجتماعی‌ و زمینه‌های‌ فقهی‌ و اخلاقی‌ ترسیم‌ می‌کردند. البته‌ تدوین‌ سیرة‌ کامل‌ پیامبر تا پایان‌ قرن‌ اول‌ به‌ جهت‌ پاره‌ای‌ ملاحظات‌ سیاسی‌ و تعصبات‌ قومی‌ بکندی‌ پیش‌ رفت‌؛ چه‌، امویان‌ به‌ نگارش‌ وقایعی‌ که‌ در آن‌ دشمنان‌ خاندان‌ اموی‌ (از جمله‌ انصار) طرفداران‌ جدّی‌ اسلام‌ و اجداد امویان‌ از دشمنان‌ اصلی‌ اسلام‌ قلمداد می‌شدند، راضی‌ نبودند (زریاب‌ خویی‌، ص‌ 15ـ17)، چنانکه‌ سلیمان‌بن‌ عبدالملک‌، از اَبان‌بن‌ عثمان‌بن‌ عفّان‌ (متوفی‌ 105) خواست‌ تا کتابی‌ در بارة‌ سیرة‌ پیامبر بنویسد و دستور داد ده‌ کاتب‌ از نوشته‌های‌ او رونویسی‌ کنند، اما بعداً رونوشتها را ــ به‌ این‌ دلیل‌ که‌ در کتاب‌ نام‌ انصار به‌ نیکی‌ یاد شده‌ بود ــ سوزاند و خلیفه‌ عبدالملک‌بن‌ مروان‌ کار او را تأیید کرد (زبیربن‌ بکّار، ص‌ 331ـ334). از این‌ روایت‌ برمی‌آید که‌ در نسل‌ سوم‌ پس‌ از پیامبر علاقه‌ به‌ اطلاع‌ از سیرة‌ آن‌ حضرت‌ وجود داشته‌ است‌ و از قرن‌ اول‌ کسانی‌ از تابعان‌ و بلکه‌ صحابه‌ سیرة‌ ایشان‌ را می‌نوشته‌اند. آنجا هم‌ که‌ امویان‌ یا عمال‌ ایشان‌ با تدوین‌ سیرة‌ پیامبر موافقت‌ می‌کردند، متوقع‌ بودند که‌ مطالب‌ بسیاری‌ به‌ نفع‌ ایشان‌ تغییر یابد و تحریف‌ شود (زریاب‌ خویی‌، ص‌ 15، 17)؛ مثلاً گفته‌اند که‌ خالدبن‌ عبداللّه‌ قَسری‌، حاکم‌ عراق‌ (متوفی‌ 125 یا 126)، از شِهاب‌ محمدبن‌ زُهْری‌ (متوفی‌ 124) خواست‌ تا کتابی‌ در بارة‌ سیرة‌ پیامبر برای‌ او بنویسد، اما از ذکر فضایل‌ علی‌ علیه‌السلام‌ خودداری‌ کند (ابوالفرج‌ اصفهانی‌، 1383، ج‌ 22، ص‌ 15). با وجود این‌، بنی‌امیه‌ نتوانستند مانع‌ از شور و علاقة‌ دینی‌ مردم‌ شوند (زریاب‌ خویی‌، ص‌ 18). خلفای‌ عباسی‌ هم‌ به‌ سیرة‌ پیامبر توجه‌ نشان‌ می‌دادند. ابن‌اسحاق‌ کتاب‌ السیره‌ را به‌ منصور عباسی‌ تقدیم‌ کرد (خطیب‌ بغدادی‌، ج‌ 1، ص‌ 221؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌ 4، ص‌ 277). هارون‌الرشید هم‌ از واقدی‌ خواست‌ تا رویدادهایی‌ از سیره‌ را با دیدار از محل‌ حوادث‌ در مدینه‌ برای‌ او شرح‌ دهد (ابن‌سعد، چاپ‌ زاخاو، ج‌ 5، ص‌ 315).جز این‌، توجه‌ و علاقة‌ خلفا و فرمانروایان‌ به‌ اخبار پیشینیان‌ برای‌ سرگرمی‌ یا آگاهی‌ از آداب‌ سیاست‌ و کشورداری‌ یا برجای‌ گذاشتن‌ سرگذشتنامه‌ای‌ افتخارآمیز از خویش‌، انگیزه‌ای‌ شد تا به‌ تاریخ‌نگاری‌ توجه‌ شود. گفته‌اند که‌ معاویه‌ به‌ شنیدن‌ اخبار شاهان‌ و ملل‌ پیشین‌ علاقه‌مند بود (مسعودی‌، مروج‌ ، ج‌ 3، ص‌222) و به‌ دستور وی‌ اخباری‌ که‌ عُبیدبن‌ شریه‌ از گذشتگان‌ و شاهان‌ عرب‌ و عجم‌ روایت‌ می‌کرد، مکتوب‌ گردید. از جمله‌ آثار عبید، کتاب‌ الملوک‌ و اخبار الماضین‌ است‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 102).ب‌) اقسام‌ و سیر تاریخ‌نگاری‌1. تاریخ‌نگاری‌ خبر. اولین‌ نمونه‌های‌ تاریخ‌نگاری‌ در اسلام‌، آثاری‌ است‌ که‌ بر محور شرح‌ سیره‌ و زندگانی‌ پیامبر اسلام‌ تألیف‌ گردیده‌ و در تدوین‌ آن‌ اصول‌ علم‌ حدیث‌ رعایت‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به دُوری‌، ص‌ 61، 76). این‌ نوع‌ تاریخ‌نگاری‌ ــ که‌ تا مدتها اصالت‌ و تأثیر خود را حفظ‌ کرد ــ در شکل‌ خاصی‌ به‌ نام‌ «خبر» یا «اَخبار» جای‌ می‌گیرد و مؤلفانی‌ را که‌ به‌ این‌ شیوه‌ تألیف‌ کرده‌اند، «اَخباری‌» می‌خوانند. کتابهایی‌ با عنوان‌ اخبار یا عناوینی‌ چون‌ «حدیث‌»، «قصه‌»، «مقتل‌»، «وَقعة‌» و «امر»، مجموعه‌ای‌ کامل‌ از روایات‌ در بارة‌ رویداد یا موضوعی‌ خاص‌ در قالب‌ تک‌نگاری‌ است‌. جز موضوعات‌ سیاسی‌ و جنگها و فتوح‌، پاره‌ای‌ تک‌نگاریها به‌ موضوعات‌ متنوعی‌ اختصاص‌ دارد که‌ همان‌ عنوان‌ کتاب‌ را تشکیل‌ می‌دهد.هر «خبر» به‌ خودی‌ خود و بدون‌ ارتباط‌ علّی‌ با دیگر رویدادها، تام‌ و تمام‌ است‌ و همچون‌ قصص‌ ایام‌، ویژگی‌ داستان‌ کوتاه‌ و بیان‌ رویدادها به‌ شکل‌ گفت‌وشنود را دارد و توأم‌ با شواهد شعری‌ است‌. صورت‌ خبر معمولاً با سایر عناصر نوشته‌های‌ تاریخی‌، مانند اطلاعات‌ تبارشناختی‌ درمی‌آمیزد (روزنتال‌، ص‌ 81 ـ82، 84).در قرن‌ اول‌ هر شهر گرایش‌ سیاسی‌ و مذهبی‌ خاصی‌ داشت‌؛ مردم‌ شام‌ تا مدتها تمایلات‌ اموی‌ داشتند، کوفه‌ گرایشهای‌ شیعی‌ را در خود پرورد، بصره‌ به‌ دلیل‌ رقابت‌ با کوفه‌ و به‌ سبب‌ شرکت‌ در جنگ‌ جمل‌ گرایش‌ عثمانی‌ داشت‌، اهالی‌ مکه‌ و مدینه‌ نیز طرفدار دو خلیفة‌ اول‌ بودند. از آنجا که‌ پس‌ از رحلت‌ پیامبر بعضی‌ صحابه‌ به‌ شهرها مهاجرت‌ کردند، بتدریج‌ مکتب‌ حدیثی‌ خاصی‌ در هر شهر پدید آمد که‌ ویژگی‌ آن‌ بسته‌ به‌ عقیدة‌ صحابیانی‌ بود که‌ در آنجا سکونت‌ و نفوذ داشتند (جعفریان‌، ص‌ 51).مکتب‌ حدیثی‌ مدینه‌ را باید نخستین‌ مکتب‌ تاریخ‌نگاری‌، یعنی‌ سیره‌نویسی‌ در شکل‌ مغازی‌، به‌ شمار آورد (دوری‌، ص‌61). اکثر عالمان‌ نامدار سیره‌ از تابعان‌ و اهل‌ مدینه‌ بودند. عُروة‌بن‌ زُبیر (متوفی‌ 93 یا 94) پیشگام‌ و سرسلسلة‌ نسل‌ اول‌ محدّثان‌ و راویان‌ اخبار تاریخی‌ بود. وی‌ روایات‌ سیره‌ و مغازی‌ پیامبر و دورة‌ خلفای‌ نخست‌ را تدوین‌ کرد (رجوع کنید به سخاوی‌، 1382، ص‌ 159؛ حاجی‌خلیفه‌، ج‌2، ستون‌ 1746ـ1747). نوشته‌های‌ او در بارة‌ رویدادهای‌ زندگی‌ پیامبر کهنترین‌ و موثقترین‌ اخبار و قدیمترین‌ اسناد باقی‌مانده‌ از نثر عربی‌ است‌ (برای‌ پاره‌ای‌ از این‌ روایات‌ رجوع کنید به دوری‌، ص‌63ـ72). بخشی‌ از روایات‌، نامه‌هایی‌ است‌ که‌ عبدالملک‌بن‌ مروان‌، ضمن‌ آنها از عروه‌ در بارة‌ سیره‌ و مغازی‌ پرسشهایی‌ کرده‌ و عروه‌ بدانها پاسخ‌ داده‌ است‌ (رجوع کنید به طبری‌، ج‌ 2، ص‌ 328ـ329، 421ـ424، ج‌ 3، ص‌ 55 ـ 56، 163ـ 164). ابان‌بن‌ عثمان‌بن‌ عفّان‌ نیز از نسل‌ اول‌ محدّثان‌ مدینه‌ و راویان‌ اخبار تاریخی‌ است‌، اما اخبار چندانی‌ از او در منابع‌ دیده‌ نمی‌شود (ابن‌هشام‌، 1361 ش‌، مقدمة‌ مهدوی‌، ص‌ 9). بعضی‌ کتاب‌ المبدأ و المبعث‌ و المغازیِ ابان‌بن‌ عثمان‌ بَجَلی‌ (رجوع کنید به طوسی‌، ص‌ 18؛ یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 1، ص‌ 39) را اشتباهاً به‌ ابان‌بن‌ عثمان‌بن‌ عفّان‌ نسبت‌ می‌دهند (رجوع کنید به د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ «ابان‌بن‌ عثمان‌»). از دیگر محدّثان‌ نسل‌ اول‌ مدینه‌، شُرَحبیل‌بن‌ سعد (متوفی‌ 123) است‌ که‌ در مغازی‌ و وقایع‌ جنگ‌ بدر تخصص‌ داشته‌ است‌، اما چندان‌ محل‌ اعتماد محدّثان‌ نیست‌ (ابن‌حجر عسقلانی‌، 1325ـ1327، ج‌ 4، ص‌ 320ـ 321؛ ابن‌هشام‌، 1361 ش‌، همانجا).از نسل‌ دوم‌ محدّثان‌ و مورخان‌ مدینه‌ دو تن‌ شهرت‌ بیشتری‌ دارند که‌ هر دو به‌ دستگاه‌ خلفای‌ اموی‌ پیوسته‌ بودند و برای‌ ایشان‌ اخبار و مغازی‌ را نقل‌ می‌کردند (ابن‌هشام‌، 1361 ش‌، مقدمه‌، ص‌ 9ـ10)؛ یکی‌ عاصم‌بن‌ عمربن‌ قَتاده‌ (متوفی‌ 120) بود که‌ در جامع‌ دمشق‌ در بارة‌ مغازی‌ پیامبر و مناقب‌ اصحاب‌ سخن‌ می‌گفت‌ (ابن‌حجر عسقلانی‌، 1325ـ 1327، ج‌ 5، ص‌53 ـ54)، دیگری‌ محمدبن‌ مسلم‌بن‌ شهاب‌ زُهری‌ بود که‌ نزد عروة‌بن‌ زبیر و شمار دیگری‌ از علمای‌ مدینه‌ دانش‌ آموخت‌ (ابن‌هشام‌، 1361 ش‌، مقدمه‌، ص‌ 10). بنا بر بعضی‌ روایات‌ (رجوع کنید به ابن‌عبدالبر، 1402، ص‌ 123، 127ـ 128)، زهری‌ نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ پس‌ از فرمان‌ عمربن‌ عبدالعزیز (حک : 98ـ101)، به‌ کتابت‌ حدیث‌ ــ که‌ شامل‌ اخبار و روایات‌ تاریخی‌ نیز می‌شد ــ پرداخت‌؛ اما اسنادی‌ دیگر نشان‌ می‌دهد که‌ در سدة‌ نخست‌ و اوایل‌ سدة‌ دوم‌ کتابت‌ وجود داشته‌ است‌ (رجوع کنید به دوری‌، ص‌ 120). زهری‌ را بزرگترین‌ شخصیت‌ مکتب‌ حدیث‌ مدینه‌ و سرآمد کسانی‌ دانسته‌اند که‌ به‌ مغازی‌ و سیرة‌ پیامبر و تاریخ‌ صدر اسلام‌ آگاهی‌ داشتند (رجوع کنید به طبری‌، ج‌ 11، المنتخب‌ من‌ کتاب‌ ذیل‌ المُذیَّل‌ ، ص‌ 645). پاره‌ای‌ روایات‌ باقی‌مانده‌ از زهری‌ نشان‌ می‌دهد که‌ وی‌ این‌ مکتب‌ را بر پایه‌هایی‌ استوار بنیان‌ نهاد و جهت‌ بحث‌ تاریخی‌ را ترسیم‌ کرد و تسلسل‌ تاریخی‌ حوادث‌ را در نظر گرفت‌. کار او اساس‌ کتابهای‌ بعدی‌ در بارة‌ مغازی‌ شد و مؤلفان‌ به‌ بسط‌ و تکمیل‌ آن‌ پرداختند (رجوع کنید به دوری‌، ص‌ 76ـ77، 82 ـ93). روایات‌ زهری‌ گذشته‌ از احکام‌ و سنن‌، شامل‌ نسب‌شناسی‌ و اطلاعات‌ تاریخی‌ راجع‌ به‌ دورة‌ جاهلیت‌ و حیات‌ رسول‌ اکرم‌ و وقایع‌ بعد از وفات‌ آن‌ حضرت‌ تا صلح‌ امام‌ حسن‌ علیه‌السلام‌ است‌ (ابن‌هشام‌، 1361 ش‌، مقدمه‌، ص‌ 10ـ11؛ دوری‌، ص‌ 96ـ97). زهری‌ شیوة‌ اسناد را در روایات‌ تاریخی‌ به‌ کار برده‌، اما گاه‌ چند روایت‌ را به‌ هم‌ پیوسته‌ ضمن‌ سلسله‌ سندی‌ واحد گرد آورده‌ و بدین‌ طریق‌ گامی‌ مهم‌ در جهت‌ گزارشهای‌ پیوستة‌ تاریخی‌ برداشته‌ است‌ (دوری‌، ص‌ 94).نسل‌ سوم‌ محدّثان‌ مدینه‌ اطلاعات‌ خود را از زهری‌ گرفتند و اولین‌ کتابهای‌ سیره‌ و مغازی‌ رسول‌ اکرم‌ را تدوین‌ کردند (ابن‌هشام‌، 1361 ش‌، مقدمه‌، ص‌11ـ12؛ دوری‌، ص‌26ـ27)؛ از آن‌ جمله‌ موسی‌بن‌ عُقبه‌ (متوفی‌ 141) است‌ که‌ از کتاب‌ مغازی‌ او منتخباتی‌ حاوی‌ بیست‌ خبر باقی‌ مانده‌ است‌ (چاپ‌ زاخاو، 1904؛ ابن‌هشام‌، 1361 ش‌، مقدمه‌، ص‌ 12). موسی‌بن‌ عقبه‌ روش‌ مکتب‌ حدیث‌ مدینه‌ را در اِسناد حدیث‌ و ذکر تاریخ‌ حوادث‌ بدقت‌ دنبال‌ کرده‌ و از اَسناد و منابع‌ مکتوب‌ و روایات‌ شفاهی‌ بهره‌ گرفته‌ است‌ (دوری‌، ص‌ 27). محمدبن‌ اسحاق‌ (متوفی‌ 150 یا 151)، از شاگردان‌ برجستة‌ زهری‌، با گستردن‌ دامنة‌ منابع‌ و مطالب‌، تحولی‌ در مکتب‌ حدیث‌ مدینه‌ ایجاد کرد.مهمترین‌ و جامعترین‌ کتابی‌ که‌ در بارة‌ ظهور اسلام‌ و احوال‌ و مغازی‌ پیامبر اسلام‌ باقی‌ مانده‌، سیرة‌ ابن‌اسحاق‌ است‌ که‌ با تلخیص‌ و تهذیب‌ عبدالملک‌بن‌ هشام‌ حِمیَری‌ (متوفی‌ 213 یا 218) با عنوان‌ السیرة‌النبویة‌ به‌ دست‌ ما رسیده‌ است‌. به‌ گفتة‌ مسعودی‌ ( مروج‌ ، ج‌ 5، ص‌ 211) ابن‌اسحاق‌ در روزگار منصور عباسی‌ کتاب‌ المغازی‌ و السیر و اخبار المبتدأ را که‌ تا آن‌ هنگام‌ به‌ صورت‌ مجموعه‌ و شناخته‌ شده‌ و مدون‌ نبود، تألیف‌ کرد. ظاهراً کتاب‌ ابن‌اسحاق‌ در اصل‌ شامل‌ سه‌ بخش‌ المُبتَدأ و المبعث‌ و المغازی‌ بوده‌ است‌. بخش‌ نخست‌ (المبتدأ) ــ که‌ پاره‌ای‌ از روایات‌ آن‌ در تاریخ‌ طبری‌ باقی‌ مانده‌ ــ تاریخ‌ جهان‌ از آفرینش‌ تا مبعث‌ رسول‌ اکرم‌ و بر محور قصص‌ پیامبران‌ بوده‌ و قسمتهای‌ بعدی‌، سیرة‌ پیامبر از بعثت‌ تا وفات‌ را در برمی‌گرفته‌ است‌. «المبتدأ» و «المبعث‌ و المغازی‌» گاه‌ به‌ عنوان‌ دو کتاب‌ مستقل‌، جداگانه‌ روایت‌ می‌شده‌ است‌ (رجوع کنید به یاقوت‌ حموی‌، ج‌6، ص‌2418، 2420؛ دوری‌، ص‌27؛ ابن‌هشام‌، 1368 ش‌، مقدمة‌ مهدوی‌، ص‌ پنجاه‌وپنج‌ ـ شصت‌ویک‌). ابن‌اسحاق‌ در کنار استفاده‌ از احادیث‌ و روایات‌ علمای‌ مدینه‌ در بارة‌ سیره‌ و مغازی‌، از اسرائیلیات‌ درخصوص‌ دورة‌ قبل‌ از اسلام‌، و از داستانهای‌ عامیانه‌ و اشعار نیز استفاده‌ کرده‌ است‌. وی‌ در المبتدأ از راویان‌ یهودی‌ و مسیحی‌ و تازه‌ مسلمانان‌ و بویژه‌ وَهْب‌بن‌ مُنبِّه‌ (اخباریِ ایرانی‌تبار یمن‌، متوفی‌ 110 یا 114) و ایرانیان‌ و داستانهای‌ کهن‌ عربی‌ و یمنی‌ مطالبی‌ نقل‌ کرده‌ است‌. او در المبعث‌ مطالب‌ راجع‌ به‌ دورة‌ بعثت‌ را اغلب‌ بدون‌ سند، و مطالب‌ دورة‌ پس‌ از هجرت‌ را با سند ذکر نموده‌ است‌. سیرة‌ ابن‌اسحاق‌ در کنار کتاب‌ از میان‌ رفتة‌ او، الخلفاء (ابن‌ندیم‌، ص‌ 105)، مبیّن‌ اندیشة‌ تاریخ‌نگاری‌ جهانی‌ مؤلف‌ است‌ (دوری‌، ص‌ 10، 28، 30). سیرة‌ ابن‌اسحاق‌ مرجعی‌ معتبر در سیره‌ و مغازی‌ پیامبر و مأخذ اساسی‌ نویسندگان‌ بعدی‌ گردید (رجوع کنید به خطیب‌ بغدادی‌، ج‌1، ص‌219). گفتنی‌ است‌ که‌ وهب‌بن‌ منبّه‌ عمدتاً به‌ عنوان‌ راوی‌ قصص‌ انبیا و اساطیر و اسرائیلیات‌ شهرت‌ داشته‌ است‌ (یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 6، ص‌ 2802؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌ 6، ص‌ 35ـ36؛ ذهبی‌، 1401ـ 1409، ج‌ 4، ص‌ 544 ـ 545)، ازینرو بعضی‌ محققان‌ برای‌ او در سیره‌ و مغازی‌ اهمیتی‌ قایل‌ نیستند و معتقدند وی‌ عنصر قصص‌ و اسرائیلیات‌ را در تاریخ‌نگاریِ پیش‌ از اسلام‌ وارد ساخت‌ و اولین‌ نمونه‌ از تاریخ‌ جهانی‌ را در شکل‌ تاریخ‌ انبیا عرضه‌ کرد و ابن‌اسحاق‌ نیز آن‌ را اخذ نمود (دوری‌، ص‌ 25ـ26، 103، 107، 113).محدّث‌ دیگر نسل‌ سوم‌، ابومَعشر سِندی‌ مدنی‌ (متوفی‌ 170) بود که‌ کتابی‌ با عنوان‌ مغازی‌ تألیف‌ کرد و در آن‌ از بسیاری‌ از محدّثان‌ مدینه‌ با ذکر سند، نقل‌ خبر کرد. مورخان‌ بعدی‌ به‌ او استناد کرده‌اند (ابن‌هشام‌، 1361 ش‌، مقدمه‌، ص‌ 13ـ14).در سدة‌ دوم‌ دامنة‌ تحقیق‌ و تألیف‌ در بارة‌ سیره‌ و مغازی‌ از مدینه‌ به‌ دیگر مراکز اسلامی‌ مانند یمن‌ و عراق‌ و شام‌ گسترش‌ یافت‌ و محدّثان‌ آنجا کتابهایی‌ با عنوان‌ مغازی‌ تألیف‌ کردند که‌ تعداد کمی‌ از آنها باقی‌ مانده‌ است‌، بعضی‌ از این‌ محدّثان‌ عبارت‌اند از: مَعمربن‌ راشد اَزْدی‌ (متوفی‌ 152 یا 153) و شاگردش‌ عبدالرزاق‌بن‌ هَمّام‌بن‌ نافع‌ صنعانی‌ (متوفی‌ 211) از یمن‌، سلیمان‌بن‌ طَرخان‌ تیمی‌ (متوفی‌ 143) از بصره‌ که‌ همگی‌ به‌ تشیع‌ شهرت‌ داشتند، و ولیدبن‌ مسلم‌ دمشقی‌ (متوفی‌ 194) از دمشق‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌106، 284؛ ابن‌حجر عسقلانی‌، 1325ـ 1327، ج‌ 4، ص‌ 201ـ202؛ ابن‌هشام‌، 1361 ش‌، مقدمه‌، ص‌ 17ـ 18).پس‌ از ابن‌اسحاق‌، محمدبن‌ عمر واقدی‌ (متوفی‌ 207) مطالعات‌ تاریخی‌ را در مکتب‌ تاریخ‌نگاری‌ مدینه‌ به‌ شکلی‌ محدودتر و دقیقتر دنبال‌ کرد. وی‌ کتاب‌ مهم‌ المغازی‌ را در بارة‌ جنگهای‌ پیامبر و حوادث‌ پس‌ از هجرت‌ تا وفات‌ آن‌ حضرت‌، با ذکر سلسلة‌ سند و جزئیات‌ و تاریخ‌ دقیق‌ حوادث‌ و نظمی‌ منطقی‌ تألیف‌ کرد. او نخست‌ کلیاتی‌ از هر غزوه‌ و سپس‌ روایات‌ تفصیلی‌ را نقل‌ کرده‌ و در ذیل‌ حوادث‌ به‌ ذکر آیات‌ قرآنیِ مرتبط‌ با آن‌ پرداخته‌ است‌. واقدی‌ تک‌نگاریهایی‌ نیز در بارة‌ موضوعات‌ مهم‌ تاریخی‌ پس‌ از وفات‌ پیامبر داشته‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌111)، از جمله‌ کتاب‌ الردّة‌ به‌ روایت‌ ابن‌اعثم‌ کوفی‌ (چاپ‌ یحیی‌ جبوری‌، بیروت‌ 1410/ 1990). کتابهای‌ بسیاری‌ با نام‌ فتوح‌ ، مانند فتوح‌الشام‌ ، به‌ واقدی‌ منسوب‌ شده‌ که‌ انتشار گستردة‌ آن‌، بویژه‌ در دوران‌ جنگهای‌ صلیبی‌، برای‌ برانگیختن‌ روح‌ شجاعت‌ و حمیت‌ در مجاهدان‌ صورت‌ می‌گرفت‌ بروکلمان‌، ج‌ 3، ص‌ 17ـ 19). پس‌ از واقدی‌، کاتب‌ و شاگرد او ابن‌سعد (متوفی‌ 230) در بخش‌ آغازین‌ کتاب‌ طبقات، سیرة‌ پیامبر را با نظمی‌ جدید و اِسنادی‌ کاملتر عرضه‌ کرد و با پرداختن‌ به‌ شمایل‌ و فضایل‌ و دلایل‌ نبوت‌ پیامبر سرمشقی‌ برای‌ این‌ قبیل‌ تألیفات‌ شد و بدینگونه‌ خطوط‌ نهایی‌ سیره‌نویسی‌ را ترسیم‌ کرد (دوری‌، ص‌ 32). آنچه‌ در سیر تطور سیره‌نویسی‌ جلب‌نظر می‌کند، آن‌ است‌ که‌ اخبار و روایات‌ که‌ در آغاز ساده‌ و صریح‌ و واقعی‌ بود، بر اثر انگیزه‌های‌ دینی‌ و اجتماعی‌، به‌ مرور با رگه‌هایی‌ از قُدسیت‌ و مبالغه‌ آمیخته‌ شد (همان‌، ص‌ 11، 33).بسیاری‌ از مؤلفان‌ از سدة‌ سوم‌ به‌ بعد ضمن‌ مجامیع‌ حدیثی‌ و رجالی‌ و تاریخهای‌ عمومی‌ و محلی‌، فصلهایی‌ را به‌ سیرة‌ پیامبر اختصاص‌ دادند، از جمله‌ ابن‌ابی‌شیبه‌ (متوفی‌ 235)، بخاری‌ (متوفی‌ 256)، بلاذری‌ (متوفی‌ 279)، طبری‌ (متوفی‌ 310)، ابن‌حِبّان‌ بُستی‌ (متوفی‌ 354)، ابن‌عَساکر (متوفی‌ 571)، ابن‌اثیر (متوفی‌ 630)، ذهبی‌ (متوفی‌ 748)، ابن‌شاکر کُتُبی‌ (متوفی‌ 764) و ابن‌کثیر (متوفی‌ 774) که‌ آثار بعضی‌ از آنها را باید از مآخذ دست‌ دوم‌ و تکراری‌ به‌ شمار آورد. جز این‌، در سده‌های‌ متوالی‌ آثار مستقلی‌ در بارة‌ سیره‌ با دیدگاهها و گرایشهای‌ متفاوت‌ و توجه‌ به‌ جنبه‌هایی‌ خاص‌ از شخصیت‌ پیامبر تألیف‌ شد، از جمله‌ الشمائل‌ النبویّة‌ از ترمذی‌ (متوفی‌ 279)، اخلاق‌ النبی‌ و آدابه‌ از ابوشیخ‌ اصفهانی‌ (متوفی‌ 369)، دلائل‌ النبوة‌ از ابوبکر بیهقی‌ (متوفی‌ 458)، الروض‌ الاُنُف‌ از عبدالرحمان‌ سهیلی‌ (متوفی‌ 581)، زادالمعاد فی‌ هُدی‌ خیرالعباد از ابن‌قیّم‌ جوزیه‌ (متوفی‌ 751)، امتاع‌ الاسماع‌ از مقریزی‌ (متوفی‌ 845)، الخصائص‌ الکبری‌ از سیوطی‌ (متوفی‌ 911)، المواهب‌ اللَدُنیة‌ فی‌ المنح‌ المحمّدیة‌ از قسطلانی‌ (متوفی‌ 923)، سُبُل‌ الهدی‌' و الرّشاد از صالحی‌ شامی‌ (متوفی‌ 942) و السیرة‌ الحلبیة‌ از علی‌بن‌ برهان‌الدین‌ حلبی‌ (متوفی‌ 1044). مطالب‌ اصلی‌ این‌ کتابها عمدتاً برگرفته‌ از سیرة‌ ابن‌اسحاق‌ و دیگر منابع‌ کهن‌ سیره‌ و مغازی‌ است‌ که‌ پس‌ از افزوده‌ها و شرح‌ و جمع‌ و تهذیب‌، ساختاری‌ نو یافته‌ است‌. مورخان‌ و محدّثان‌ برجستة‌ اندلسی‌ نیز آثاری‌ در بارة‌ زندگانی‌ پیامبر تألیف‌ کردند، از جمله‌ ابن‌حَزم‌ (متوفی‌ 456)، ابن‌عبدالبِرّ (متوفی‌ 463)، قاضی‌ عِیاض‌ (متوفی‌ 544) و ابن‌سیّدالناس‌ (متوفی‌ 734).از سدة‌ دوم‌، تألیف‌ تک‌نگاریهایی‌ کوتاه‌ در بارة‌ رویدادهای‌ تاریخی‌ به‌ شکلی‌ وسیع‌ آغاز شد و نسلی‌ از اخباریان‌ در مراکز اسلامی‌، بویژه‌ کوفه‌ و بصره‌ ــ که‌ پایگاه‌ تمایلات‌ قبیله‌ای‌ بودند ــ و سپس‌ بغداد، برآمدند که‌ با توجه‌ به‌ مهارتهای‌ خویش‌ در تاریخ‌ و لغت‌ و ادب‌ و شعر و انساب‌، به‌ گردآوری‌ اخبار و روایات‌ گوناگون‌ بویژه‌ تاریخ‌، در قالب‌ کتابهای‌ تک‌موضوعی‌ پرداختند؛ ازینرو اخباریان‌ را باید نخستین‌ مورخان‌ شمرد. ابومِخنَف‌ لوط‌بن‌ یحیی‌ اَزْدی‌ (متوفی‌ 157)، شیخ‌ اخباریان‌ و بزرگترین‌ شخصیت‌ اخباری‌ کوفه‌ و مرجعی‌ مهم‌ در تاریخ‌ و فتوح‌ عراق‌ به‌ شمار می‌آید. وی‌ تک‌نگاریهای‌ مهمی‌ در بارة‌ رویدادهای‌ صدر اسلام‌ از وفات‌ پیامبر تا اواخر دورة‌ اموی‌ داشته‌ است‌ که‌ می‌توان‌ آنها را در زنجیره‌ای‌ زمانی‌ تنظیم‌ کرد (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 105ـ106؛ نجاشی‌، ص‌320؛ دوری‌، ص‌ 35ـ 36، 122). بخش‌ بزرگی‌ از روایات‌ ابومخنف‌ در منابع‌ تاریخی‌ باقی‌ مانده‌ است‌. با اینکه‌ روایت‌ ابومخنف‌ از امام‌ صادق‌ علیه‌السلام‌ (رجوع کنید به نجاشی‌، همانجا) و اهتمام‌ خاص‌ وی‌ به‌ شرح‌ وقایع‌ دوران‌ خلافت‌ امام‌ علی‌ و مقتل‌ امام‌ حسین‌ علیهماالسلام‌ و قیام‌ توّابین‌ گویای‌ تمایلات‌ شیعی‌ اوست‌، اخبار او عموماً جانبدارانه‌ نیست‌ (دوری‌، ص‌ 35).عَوانة‌بن‌ حَکَم‌ (متوفی‌ 147 یا 158)، دیگر اخباری‌ کوفی‌، اخبار امویان‌ را در کتابهایی‌ مانند سیرة‌ معاویة‌ و بنی‌امیة‌ و کتاب‌ التاریخ‌ گرد آورد (ابن‌ندیم‌، ص‌ 103؛ یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 5، ص‌ 2133ـ 2134). احتمالاً لحن‌ جانبدارانة‌ وی‌ در روایات‌ (دوری‌، ص‌36) موجب‌ متهم‌ شدنش‌ به‌ جعل‌ گزارشهایی‌ به‌ سود امویان‌ شده‌ است‌ (یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 5، ص‌ 2135).نصربن‌ مزاحم‌ مِنقَری‌ (متوفی‌ 212) دیگر اخباری‌ کوفی‌ و مورخ‌ شیعی‌ است‌ که‌ حوادث‌ عراق‌، مانند جنگهای‌ جمل‌ و صفّین‌ و مقتل‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌، موضوع‌ تک‌نگاریهای‌ اوست‌ (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌106؛ نجاشی‌، ص‌427ـ 428). از او کتابی‌ به‌ نام‌ وَقعَة‌ صِفّین‌ باقی‌ مانده‌ است‌ (چاپ‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌ 1365) که‌ مجموعه‌ای‌ از اخبار پیاپی‌ و مشتمل‌ بر اشعار و گفتگوها و خطبه‌ها و مراسلات‌ است‌ و تواریخ‌ و اَسناد در آن‌ ضعیف‌ و سهل‌انگارانه‌ است‌ (دوری‌، ص‌37ـ 38).هشام‌بن‌ محمد کلبی‌ (متوفی‌ 204) دیگر نسب‌شناس‌ و اخباری‌ مشهور شیعی‌مذهب‌ کوفه‌ است‌ (نجاشی‌، ص‌434) که‌ گامهای‌ بلندی‌ در جهت‌ تحقیق‌ و تألیف‌ آثار تاریخی‌ به‌ روش‌ علمی‌ برداشته‌ است‌ ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ اول‌، ذیل‌ «کلبی‌»؛ جوادعلی‌، 1369، ص‌ 148ـ 149). تک‌نگاریهای‌ او محدودة‌ وسیعی‌، از تاریخ‌ انبیا تا ایام‌العرب‌ و عقاید عصر جاهلی‌ و تاریخ‌ ایران‌ و یمن‌ و اسلام‌، را دربر می‌گرفته‌ (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 108ـ 111؛ نجاشی‌، ص‌ 434ـ 435)، اما از آن‌ همه‌، تنها نقل‌قولهایی‌ در منابع‌ دیگر و چند کتاب‌ در انساب‌ و نیز کتاب‌ اصنام‌ باقی‌ مانده‌ است‌.آثار هیثم‌بن‌ عَدِی‌ (متوفی‌ 207)، اخباری‌ کوفی‌، نیز شامل‌ تک‌نگاریهای‌ خبری‌ و اطلاعات‌ نسب‌شناسی‌ و شعر و ادب‌ می‌شود (ابن‌ندیم‌، ص‌ 112ـ113). آثار او از منابع‌ مورخان‌ بزرگ‌ پس‌ از وی‌ بوده‌ است‌.ابوعُبیده‌ مَعمربن‌ مُثنّی‌ (متوفی‌ ح 210)، راوی‌ و اخباری‌ ایرانی‌تبار بصره‌ با گرایشهای‌ شعوبی‌ و خوارجی‌ ( Äمسعودی‌، مروج‌ ، ج‌4، ص‌333)، تک‌نگاریهای‌ فراوانی‌ در موضوعات‌ گوناگون‌ از جمله‌ انساب‌ و اخبار جاهلیت‌ و وصف‌ شهرها و شخصیتها و تاریخ‌ ایران‌ و اسلام‌ داشته‌ (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 58 ـ60) که‌ بخشهایی‌ از آنها به‌ آثار نویسندگان‌ بعدی‌ راه‌ یافته‌ و بعضی‌ نیز به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌.تاریخ‌نگاری‌ در شکل‌ خبر، با ظهور ابوالحسن‌ علی‌بن‌محمد مدائنی‌ (متوفی‌ 225) به‌ اوج‌ رسید (دوری‌، ص‌38). وی‌ از موالی‌ بصره‌ بود که‌ در مداین‌ و سپس‌ بغداد اقامت‌ گزید (یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 4، ص‌ 1852). تألیفات‌ فراوان‌ مدائنی‌، از دورة‌ جاهلی‌ تا عصر عباسی‌ را در بر می‌گیرد، اما بیشتر در بارة‌ دورة‌ اسلامی‌ و موضوعاتی‌ مانند سیرة‌ پیامبر، فتوح‌، عرب‌، اشراف‌، زنان‌، خلفا و شعراست‌ (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 113ـ117). در مورد اخبار خراسان‌ و هند و فارس‌ مدائنی‌ را مرجعی‌ کاملتر از دیگران‌ (همان‌، ص‌ 106) و اخبار وی‌ را کاملتر و متوازنتر و دقیقتر از روایات‌ اسلاف‌ او دانسته‌اند (دوری‌، ص‌ 39). از مدائنی‌ ــ که‌ کتابهایش‌ منبع‌ اساسی‌ مورخان‌ بعدی‌ بوده‌ (محمد بدری‌ فهد، ص‌ 141ـ142؛ عبدالجبار ناجی‌، ص‌ 213ـ 215) ــ رساله‌ای‌ کوتاه‌ باقی‌ مانده‌ است‌ (رجوع کنید به روزنتال‌، ص‌ 85).محمدبن‌حبیب‌ (متوفی‌ 245) و زُبیربن‌ بَکّار (متوفی‌ 256) از نسل‌ آخرین‌ اخباریانی‌اند که‌ جز تاریخ‌، در بارة‌ موضوعات‌ گوناگون‌، مانند انساب‌ و شعر و ادب‌ و اخبار شعرا، کتاب‌ تألیف‌ کردند و در عراق‌ و حجاز به‌ گردآوری‌ روایات‌ تاریخی‌ پرداختند (ابن‌ندیم‌، ص‌119، 123ـ124؛ یاقوت‌ حموی‌، ج‌3، ص‌1322ـ1326، ج‌6، ص‌2480ـ2483).المُحَبَّر و المُنَمَّق‌ از ابن‌حبیب‌ حاوی‌ اطلاعات‌ تاریخی‌ ارزشمند در بارة‌ موضوعات‌ گوناگون‌، از جمله‌ عرب‌ دورة‌ جاهلی‌ و سیرة‌ نبوی‌ و تاریخ‌ اسلام‌، است‌. کتاب‌ مهم‌ زبیر، الاخبار الموفّقیات‌ ، جُنگی‌ است‌ از اخبار و روایات‌ عمدتاً تاریخی‌ و گاه‌ شعر که‌ اغلب‌ مربوط‌ به‌ دورة‌ اسلامی‌ و در بارة‌ اشخاص‌ صاحب‌نام‌ است‌ و به‌ شیوة‌ حدیثی‌ و مُسنَد فراهم‌ آمده‌ است‌. بخشی‌ از این‌ کتاب‌ باقی‌ است‌ (چاپ‌ سامی‌ مکی‌ عانی‌، بغداد 1972).2. وقایع‌نگاری‌. در قرن‌ سوم‌ تاریخ‌نگاری‌ وارد مرحله‌ای‌ نو شد و مورخانی‌ بزرگ‌ ظهور یافتند. تا این‌ زمان‌ مورخان‌ اخباری‌، انبوهی‌ از روایات‌ تاریخیِ حاویِ اطلاعات‌ سیاسی‌ و اداری‌ و فرهنگی‌ دارای‌ علایق‌ ادبی‌ و لغوی‌ و نسب‌شناختی‌ را فراهم‌ کرده‌ بودند و از اینجا بود که‌ اندیشة‌ وحدت‌ بخشیدن‌ به‌ تاریخ‌ اسلام‌ و فراهم‌ ساختن‌ روایتی‌ یکپارچه‌ از داده‌های‌ پراکنده‌ شکل‌ گرفت‌ (دوری‌، ص‌ 128). بدینسان‌ تاریخ‌نگاری‌ نظمی‌ نو یافت‌ و صورت‌ وقایع‌نگاری‌، صورت‌ خبر را در خود مستحیل‌ کرد (روزنتال‌، ص‌ 85 ـ86). مورخان‌ بزرگی‌ همچون‌ یعقوبی‌ و طبری‌ با بهره‌گیری‌ از تک‌نگاریهای‌ بسیار، تواریخ‌ عظیم‌ خود را پدید آوردند. بسیاری‌ از مباحث‌ جزئی‌ و آگاهیهای‌ راجع‌ به‌ تاریخ‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ که‌ در تک‌نگاریها مطرح‌ بود، با ظهور وقایع‌نگاریها از میان‌ رفت‌ (جعفریان‌، ص‌ 109ـ110).در وقایع‌نگاری‌ دورة‌ اسلامی‌، رویدادهای‌ گوناگون‌ به‌ صورت‌ سالشمار یا بر اساس‌ دوران‌ حکومت‌ خلفا شرح‌ می‌شود. در این‌ روش‌، رویدادی‌ که‌ دوره‌ای‌ چندساله‌ را دربر می‌گیرد، معمولاً تقطیع‌ می‌شود و ضمن‌ وقایع‌ سالهای‌ متعدد یا دورة‌ خلفای‌ پیاپی‌ می‌آید (رجوع کنید به روزنتال‌، ص‌86). شماری‌ از آثار مهم‌ تاریخی‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌، مانند خداینامه‌ ( سیرالملوک‌ ) و تاجنامه‌ و آیین‌نامه‌ ، را کسانی‌ همچون‌ ابن‌مُقفَّع‌ (متوفی‌ 144) به‌ عربی‌ ترجمه‌ کردند. بعلاوه‌ علمای‌ مسلمان‌ احتمالاً از تاریخ‌نگاری‌ مسیحی‌ اطلاعاتی‌ داشتند، اما به‌ عقیدة‌ روزنتال‌ هیچیک‌ از نوشته‌های‌ ایرانی‌ دورة‌ ساسانی‌ یا آثار تاریخی‌ یونانی‌ و بیزانسی‌، الهام‌بخش‌ وقایع‌نگاران‌ مسلمان‌ نبوده‌ است‌. در واقع‌، همة‌ کتابهایی‌ که‌ از آنها اطلاعی‌ در دست‌ است‌، مدتها پس‌ از آنکه‌ وقایع‌نگاری‌ در نوشته‌های‌ تاریخی‌ اسلامی‌ ظاهر شد، تألیف‌ شده‌اند (همان‌، ص‌90، 92ـ94، 97، 106، 161).شاید بتوان‌ هیثم‌بن‌ عدی‌، چهرة‌ برجستة‌ اوایل‌ سدة‌ سوم‌، را حلقة‌ اتصال‌ دو شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌، یعنی‌ تک‌نگاریهای‌ خبری‌ و وقایع‌نگاری‌، به‌ شمار آورد. التاریخ‌ عَلی‌ السِنین‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌112) او نخستین‌ تاریخ‌ با عنوان‌ و مبنای‌ سالشمار است‌ که‌ می‌شناسیم‌. تاریخ‌الخلفاء وی‌ (همانجا) نیز ظاهراً به‌ شیوة‌ وقایع‌نگاری‌ بوده‌ است‌. اخبارالخلفاء الکبیر اثر مدائنی‌ (همان‌، ص‌ 115؛ یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 4، ص‌ 1856) را، که‌ مشتمل‌ بر شرح‌ دوران‌ خلفا از ابوبکر تا معتصم‌ بوده‌ است‌، باید در این‌ ردیف‌ آثار سالشمار جای‌ داد. پس‌ از آن‌، نویسندگانی‌ مانند ابوجعفر محمدبن‌ اَزهر اخباری‌ (متوفی‌ 279)، ابن‌زولاق‌ (متوفی‌ 386) و محب‌الدین‌ احمدبن‌ یوسف‌ علوی‌ کرخی‌ (متوفی‌ 721) کتابهایی‌ با عنوان‌ «التاریخ‌ علی‌ السنین‌» تألیف‌ کردند (ابن‌ندیم‌، ص‌ 126؛ یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 2، ص‌ 792، 808، ج‌ 6، ص‌ 2418؛ ابن‌فُوَطی‌، ج‌ 5، ص‌ 315ـ316).قدیمترین‌ کتاب‌ موجود که‌ در آن‌ حوادث‌ به‌ صورت‌ سالشمار تنظیم‌ شده‌، تاریخ‌ خلیفة‌بن‌ خیاط‌ عُصفری‌ معروف‌ به‌ شَباب‌ (متوفی‌ 240)، مورخ‌ بزرگ‌ سدة‌ سوم‌ و اهل‌ بصره‌، است‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 288؛ صفدی‌، 1962ـ 1979، ج‌ 13، ص‌381ـ 382). این‌ کتاب‌ با سیرة‌ پیامبر به‌ صورت‌ احادیثی‌ مسنَد آغاز شده‌ و سپس‌ حوادث‌ تاریخ‌ اسلام‌ پس‌ از هجرت‌ به‌ صورت‌ سال‌ به‌ سال‌ و به‌اختصار تا 232 نوشته‌ شده‌ است‌. این‌ کتاب‌ در بارة‌ حوادث‌ و جنگها و مسائل‌ اداری‌ و سیاسی‌ و امرا و والیان‌ شهرها و قضات‌ و امرای‌ حج‌ اطلاعاتی‌ جزئی‌ به‌ دست‌ می‌دهد (رجوع کنید به عبدالجبار ناجی‌، ص‌ 183ـ189).ابن‌قُتیبه‌ دینوری‌ (متوفی‌ 276)، مورخ‌ و نویسندة‌ دانشمند ایرانی‌، کتاب‌ المعارف‌ را به‌ مثابه‌ مجموعه‌ معارفی‌ اساسی‌ برای‌ فرهیختگان‌ تألیف‌ کرد. این‌ کتاب‌ با داستان‌ آفرینش‌ و سرگذشت‌ انبیا آغاز می‌شود و مشتمل‌ بر سیرة‌ پیامبر و سرگذشت‌ صحابه‌ و تاریخ‌ خلفای‌ اموی‌ و عباسی‌ تا روزگار معتمد (حک : 256ـ279) است‌. فصلهایی‌ نیز به‌ مباحث‌ تاریخی‌ و اطلاعات‌ گوناگون‌ دیگر اختصاص‌ دارد (رجوع کنید به ص‌ 1ـ6، 394)؛ بدینگونه‌ در المعارف‌ طرح‌ تاریخ‌ عمومی‌ را می‌توان‌ مشاهده‌ کرد. کتاب‌ الامامة‌ و السیاسة‌ نیز به‌رغم‌ تردید در انتساب‌ آن‌ به‌ ابن‌قتیبه‌ (رجوع کنید به ابن‌قتیبه‌، مقدمة‌ عکاشه‌، ص‌ 56؛ مصطفی‌، ج‌1، ص‌241ـ242؛ بروکلمان‌، ج‌ 2، ص‌ 229ـ 230) از منابع‌ مهم‌ تاریخی‌ سدة‌ سوم‌ است‌. این‌ کتاب‌ با حوادث‌ پس‌ از رحلت‌ پیامبر آغاز می‌شود و با شرح‌ وقایع‌ دوران‌ هارون‌الرشید و جانشینی‌ مأمون‌ پایان‌ می‌یابد.یعقوب‌بن‌ سفیان‌ فَسَوی‌ / بَسَوی‌ (متوفی‌ 277)، مورخ‌ و محدّث‌ اهل‌ فَسا (رجوع کنید به ذهبی‌، 1401ـ1409، ج‌ 13، ص‌ 180ـ 183)، کتاب‌ المعرفة‌ والتاریخ‌ را با ترکیب‌ «نقد و معرفت‌ رجال‌» و «بیان‌ سالشمار حوادث‌ تاریخی‌» تألیف‌ کرد. آنچه‌ از این‌ کتاب‌ باقی‌ مانده‌، شرح‌ وقایع‌ سالهای‌ 135 تا 241 و بخشی‌ در شرح‌حال‌ صحابه‌ و تابعان‌ است‌. گفته‌ می‌شود بخش‌ نخست‌ این‌ کتاب‌، تاریخی‌ عمومی‌ داستان‌ آفرینش‌ و قصص‌ انبیا و شرح‌ وقایع‌ تا دورة‌ سَفّاح‌ عباسی‌ بوده‌ است‌ (فسوی‌، مقدمه‌، ص‌ الف‌).التاریخ‌ الکبیر ابن‌ابی‌خَیثَمه‌ (متوفی‌ 279)، مورخ‌ و محدّث‌ و فقیه‌ ایرانی‌، نیز به‌ شیوة‌ کتب‌ روایی‌ تألیف‌ شده‌ (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌286؛ یاقوت‌ حموی‌، ج‌1، ص‌262) و ظاهراً بخشی‌ به‌ ترتیب‌ وقایع‌ داشته‌ است‌ (روزنتال‌، ص‌87؛ نیز رجوع کنید به مسعودی‌، مروج‌ ، ج‌3، ص‌ 289ـ290).مورخ‌ و نسب‌شناس‌ بزرگ‌، احمدبن‌ یحیی‌ بلاذری‌ * (متوفی‌ 279)، وقایع‌ تاریخ‌ اسلام‌ را بر محور موضوعاتی‌ خاص‌ و به‌ شیوة‌ اِسنادی‌ تنظیم‌ کرد. فتوح‌البلدان‌ * او تنها کتاب‌ پرارزش‌ و تخصصی‌ موجود در بارة‌ فتوح‌ اسلامی‌ در ایران‌ و عراق‌ و شام‌ و دیگر سرزمینها با عنایت‌ به‌ جنبه‌های‌ حقوقی‌ و اداری‌ است‌. بخش‌ آغازین‌ این‌ کتاب‌، بحث‌ مغازی‌ و فتوح‌ پیامبر و اخبار ردّه‌ است‌. دیگر کتاب‌ مهم‌ او، انساب‌ الاشراف‌ است‌ (رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌).تاریخ‌ ابوزُرعة‌ دمشقی‌ نیز حاوی‌ دو بخش‌ مجزاست‌: سیره‌ و مغازی‌ پیامبر و سپس‌ وقایع‌ دوران‌ خلفای‌ نخست‌ و یادکرد از خلفای‌ اموی‌ و عباسی‌ تا هارون‌الرشید (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌197). پس‌ از آن‌ مطالبی‌ در بارة‌ صحابه‌ و علما و قضات‌، بویژه‌ در منطقة‌ شام‌، آمده‌ است‌.کتاب‌ مهم‌ الفتوح‌ اثر ابن‌اَعثَم‌ کوفی‌ (متوفی‌ 314)، مورخ‌ شیعی‌، سیر تاریخ‌ اسلام‌ از رحلت‌ پیامبر تا خلافت‌ مقتدر عباسی‌ (295ـ320) است‌. مطالب‌ راجع‌ به‌ خلافت‌ مأمون‌ تا پایان‌ کتاب‌، ظاهراً تألیفی‌ جداگانه‌ بوده‌ که‌ یاقوت‌ حموی‌ (ج‌ 1، ص‌ 202) با نام‌ التاریخ‌ و به‌ منزلة‌ ذیلی‌ بر الفتوح‌ از آن‌ یاد کرده‌ است‌. ابن‌اعثم‌ از مجموع‌ روایات‌ مورخان‌ پیشین‌، گزارشی‌ یکدست‌ تنظیم‌ کرده‌ (رجوع کنید به ج‌1، ص‌147ـ149، ج‌ 2، ص‌ 344ـ 345) و بدینگونه‌ تاریخ‌نگاری‌ را به‌ پیش‌ برده‌ است‌.3. تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌ به‌ روش‌ سالشمار. نوع‌ مهمی‌ از وقایع‌نگاری‌، نوشتن‌ تاریخ‌ عمومی‌ یا تاریخ‌ جهان‌ است‌ که‌ در آن‌ مؤلفان‌، رویدادهای‌ پس‌ از اسلام‌ را بدون‌ در نظر گرفتن‌ عوامل‌ جغرافیایی‌ و قومی‌ («ممالک‌ و اُمَم‌»)، به‌ «امت‌ واحدة‌ اسلامی‌» اختصاص‌ داده‌اند. این‌ شیوه‌ که‌ شکل‌ آغازین‌ آن‌ تألیفاتی‌ مانند المبتدأ و المبعث‌ و المغازی‌ ابن‌اسحاق‌ بود، در نیمة‌ دوم‌ سدة‌ سوم‌ تحول‌ و تکامل‌ یافت‌ و کمتر از یک‌ سده‌ بعد به‌ اوج‌ رسید.ابوحنیفة‌ دینوری‌ (متوفی‌ 282)، مورخ‌ و ادیب‌ و دانشمند ایرانی‌، در الاخبار الطوال‌ * به‌ تاریخ‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ و تاریخ‌ اسلام‌ بویژه‌ در ایران‌ و عراق‌ پرداخته‌ و سیر حوادث‌ را از داستان‌ آفرینش‌ و انبیا و تاریخ‌ کهن‌ آغاز، و حوادث‌ دورة‌ اسلامی‌ را از عصر فتوح‌ تا روزگار معتصم‌ عباسی‌ (218ـ227) دنبال‌ کرده‌ است‌. وی‌ اغلب‌ خلاصه‌ای‌ از روایات‌ منابع‌ مختلف‌ را با لفظ‌ «قالوا» عرضه‌ کرده‌ و از ذکر حوادث‌ به‌ ترتیب‌ سالشمار و ذکر کامل‌ اسناد خودداری‌ نموده‌ است‌ (چاپ‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌ 1960).تاریخ‌ احمدبن‌ اسحاق‌ یعقوبی‌ * (زنده‌ در 292)، مورخ‌ و جغرافی‌نویس‌ ایرانی‌، نیز از قدیمترین‌ تاریخهای‌ عمومی‌ است‌. یعقوبی‌ همچون‌ ابوحنیفة‌ دینوری‌ از شیوة‌ تاریخی‌ پیروی‌ کرده‌ و گزارشی‌ جامع‌ از روایات‌ مختلف‌ فراهم‌ آورده‌ و ازینرو سلسلة‌ اسناد را به‌ شیوة‌ اخباریان‌ ذکر نکرده‌ است‌.تاریخ‌ طبری‌ * نیز الگویی‌ کامل‌ از تاریخ‌ عمومی‌ به‌ شیوة‌ وقایع‌نگاری‌ است‌ که‌ به‌ لحاظ‌ مؤلف‌، و جامعیت‌ و اِسناد و اعتدال‌ تألیف‌، سرآمد دیگر تألیفات‌ در قالب‌ ترجمه‌ و تلخیص‌ و تکمله‌ گردید. کار طبری‌ در نگاهی‌ کلی‌، تاریخی‌ جامع‌ و عمومی‌ در شکل‌ وقایع‌نگاری‌ است‌، اما با نظر به‌ اجزای‌ آن‌، صورت‌ خبر نیز دارد. وی‌ در هر موضوع‌، مجموعة‌ گسترده‌ای‌ از اخبار و روایاتِ احیاناً متضاد را در قالب‌ معمول‌ حدیث‌ و پس‌ از ذکر سلسلة‌ راویان‌ گزارش‌ کرده‌ و جز در پاره‌ای‌ موارد، اظهارنظر ننموده‌ است‌. وی‌ با چنین‌ شیوه‌ای‌ حجم‌ بزرگی‌ از روایات‌ مورخان‌ بزرگ‌، مانند ابن‌اسحاق‌ و ابومخنف‌ و مدائنی‌ و اخباریانی‌ مانند سیف‌بن‌ عمر (متوفی‌ 200) را که‌ علمای‌ رجال‌ او را تضعیف‌ کرده‌اند، نگاه‌ داشته‌ و بدینگونه‌ راه‌ تحقیق‌ و داوری‌ را باز گذاشته‌ است‌. روایات‌ فراوان‌ سیف‌ محدودة‌ وسیعی‌، از جنگهای‌ ردّه‌ تا جنگ‌ جمل‌، را دربر می‌گیرد (جواد علی‌، 1369، ص‌ 179، 182).داستان‌ آفرینش‌ و قصص‌ انبیای‌ تاریخ‌ طبری‌ مملو از اسرائیلیات‌ و آرا و عقاید اهل‌ کتاب‌ است‌ که‌ بیشتر از طریق‌ وهب‌بن‌ منبّه‌ روایت‌ می‌شود (همان‌، ص‌ 179، 184، 187).بخش‌ اعظم‌ تاریخ‌ طبری‌، تاریخ‌ اسلام‌ است‌. در این‌ بخش‌، حوادث‌ پس‌ از هجرت‌ تا سال‌ 302 به‌ صورت‌ سالشمار تنظیم‌ شده‌ و اغلب‌ در بارة‌ رویدادهای‌ سیاسی‌ و نظامی‌ است‌. طبری‌ پس‌ از گزارش‌ وقایع‌ هر سال‌، شرح‌حال‌ وفیات‌ مشاهیر از جمله‌ خلفا را آورده‌ است‌ (روزنتال‌، ص‌157ـ 158).ابوالحسن‌ علی‌بن‌ حسین‌ مسعودی‌ * (متوفی‌ 345 یا 346)، مورخ‌ و جغرافی‌نویس‌ بزرگ‌، بر اساس‌ مفهومی‌ وسیع‌ از تاریخ‌ که‌ افزون‌ بر فعالیتهای‌ انسانی‌، تمام‌ پدیده‌های‌ طبیعی‌ و افکار و علوم‌ را دربر می‌گیرد (شمس‌الدین‌، ص‌ پانزده‌)، حرکتی‌ نو در تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌ آغاز کرد. وی‌ به‌ چین‌ و سند و خراسان‌ و عراق‌ و شام‌ و مصر و دیگر جاها سفر کرد و از این‌ طریق‌ مواد و اطلاعاتی‌ از ویژگیهای‌ سرزمینها و زندگی‌ اجتماعی‌ و آداب‌ و عقاید و ادیان‌ مردم‌ و ملتهای‌ گوناگون‌ گرد آورد (رجوع کنید به مسعودی‌، مروج‌ ، ج‌ 1، ص‌ 10ـ12؛ همو، التنبیه‌ ، ص‌ 6). کتاب‌ مهم‌ مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌ و معادن‌ الجوهر ، حاوی‌ این‌ آگاهیهای‌ ارزشمند و مطالبی‌ از منابع‌ مختلف‌ است‌. وی‌ این‌ کتاب‌ را در 332 تألیف‌ و در 336 بازنگری‌ کرد (رجوع کنید به مروج‌ ، ج‌ 1، ص‌ 10، 147، ج‌ 5، ص‌ 118؛ التنبیه‌ ، ص‌ 133). در این‌ تاریخ‌ عمومی‌ از سیاست‌ و جنگ‌، زندگی‌ مردم‌، مسائل‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و شرح‌ و وصف‌ آثار و بناهای‌ تاریخی‌ سخن‌ می‌رود و مسعودی‌ با این‌ شیوه‌ از حدود مرسوم‌ تاریخ‌نگارانی‌ همچون‌ طبری‌ درمی‌گذرد. وی‌ گاه‌ در ضمن‌ بحث‌، به‌ موضوعات‌ دیگر می‌پردازد و منابع‌ خود را نقد می‌کند. او تجربه‌ و علم‌ و تحقیق‌ و تخصص‌ را لازمة‌ تاریخ‌نگاری‌ می‌داند (جواد علی‌، 1964، ص‌ 21ـ24، 26).مسعودی‌ از نخستین‌ مؤلفان‌، و شاید اولین‌ مؤلفی‌ است‌ که‌ تاریخ‌ و جغرافیای‌ علمی‌ را به‌ جهت‌ نقشی‌ که‌ جغرافیا در زندگی‌ انسان‌ و تحول‌ او دارد، به‌ سبکی‌ ممتاز درهم‌ آمیخته‌ است‌ (همان‌، ص‌26؛ روزنتال‌، ص‌ 128). وی‌ در اخبارالزمان‌ ــ که‌ به‌ عقیدة‌ بعضی‌ محققان‌ نسخة‌ چاپ‌ شده‌ بدین‌ نام‌ نمی‌تواند تألیف‌ مسعودی‌ باشد (رجوع کنید به جواد علی‌، 1964، ص‌ 6ـ9) ــ و در مروج‌الذهب‌ * و التنبیه‌ و الاءشراف‌ * ، پیش‌ از بیان‌ وقایع‌ تاریخی‌ به‌ وصف‌ زمین‌ و پدیده‌های‌ جغرافیایی‌ و مسائل‌ علم‌ هیئت‌ پرداخته‌ است‌.در سدة‌ چهارم‌ مورخان‌ بزرگ‌ دیگری‌ پا به‌ عرصه‌ گذاشتند که‌ شیوة‌ تاریخهای‌ عمومی‌ را تداوم‌ بخشیدند. مطهّربن‌ طاهر مَقدسی‌ در 355 با دیدی‌ متعادل‌ و انتقادی‌، البدء و التاریخ‌ را تألیف‌ کرد (رجوع کنید به مقدسی‌، ج‌1، ص‌ 5 ـ6). وی‌ نیز همچون‌ مسعودی‌، مفهوم‌ گسترده‌ای‌ از تاریخ‌ را درنظر داشت‌. وی‌ در این‌ کتاب‌، تاریخ‌ را با دیدی‌ فلسفی‌ نگریسته‌ و کوشیده‌ است‌ که‌ میان‌ فلسفه‌ و تاریخ‌ پیوندی‌ استوار برقرار کند (روزنتال‌، ص‌ 21، 135ـ136، 158).در 350 حمزة‌ اصفهانی‌ تاریخ‌ عمومی‌ موجزی‌ به‌ نام‌ سِنی‌ ملوک‌ الارض‌ و الانبیاء نوشت‌ (حمزه‌ اصفهانی‌، ص‌ 176) و به‌ بیان‌ تاریخ‌ ملتهای‌ جهان‌ به‌ ترتیب‌ موضوعی‌ و شیوة‌ زمان‌نگاشتی‌ پرداخت‌ و مدت‌ حکومت‌ هر حاکم‌ را بتحقیق‌ معلوم‌ نمود و ضمن‌ رخدادهای‌ سیاسی‌، اطلاعات‌ ارزشمند فرهنگی‌ و اجتماعی‌ فراهم‌ آورد (برای‌ نمونه‌ Äص‌ 144، 150).ابوعلی‌ احمدبن‌ محمد مسکویه‌ (متوفی‌ 421) نمایندة‌ تحول‌ فکری‌ قرن‌ چهارم‌ در تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌ است‌. او به‌ عنوان‌ فیلسوفی‌ ایرانی‌ که‌ به‌ کار تاریخی‌ پرداخته‌، شخصیتی‌ متمایز یافته‌ است‌. او تاریخ‌ را به‌ مثابه‌ ذخیره‌ای‌ ارزشمند می‌کاود تا از آن‌ پند و تجربه‌ و راهنمایی‌ برای‌ رویدادهای‌ همانند بیابد، ازینرو می‌کوشد علل‌ برآمدن‌ و برافتادن‌ امتها و دولتها را تحلیل‌ و ریشه‌یابی‌ کند و حقیقت‌ را از افسانه‌ بازشناسد و تاریخی‌ برای‌ خواص‌ بنویسد که‌ عوام‌ را نیز به‌ کار آید. مسکویه‌ در درک‌ و دریافت‌ آنچه‌ جوهر تاریخی‌ دارد، فراست‌ خود را به‌ نمایش‌ گذارده‌ و رویدادهای‌ مهم‌ را اندیشمندانه‌ و منسجم‌ گزارش‌ کرده‌ است‌ (روزنتال‌، ص‌ 164).4. ذیل‌نویسی‌ و مختصرنویسی‌. در سیر تاریخ‌نگاری‌ به‌ شیوة‌ وقایع‌نگاری‌ آثاری‌ تألیف‌ شد که‌ ذیل‌ و تکملة‌ آثار پیشین‌ به‌ شمار می‌آید. برخی‌ مؤلفان‌ افزون‌ بر تدوین‌ رویدادهای‌ معاصر خویش‌، از تاریخ‌ دوره‌های‌ پیشین‌ با مراجعه‌ به‌ منابع‌ معتبر، بویژه‌ تاریخ‌ طبری‌ که‌ تکیه‌گاه‌ اصلی‌ مورخان‌ بود ( Äابن‌ندیم‌، ص‌ 292؛ سخاوی‌، 1382، ص‌ 301)، «مختصر» فراهم‌ آوردند. قفطی‌ (ص‌ 110ـ111) سیر تاریخ‌نگاری‌ پس‌ از طبری‌ را شرح‌ داده‌ است‌.شاید طبری‌ نخستین‌ کسی‌ باشد که‌ بر کتاب‌ خویش‌ ذیل‌ نوشته‌ است‌ (سخاوی‌، 1382، ص‌301ـ302؛ طبری‌، ج‌1، مقدمة‌ ابوالفضل‌ ابراهیم‌، ص‌ 5). وی‌ کتاب‌ ذیل‌ المُذَیَّل‌ را که‌ تاریخ‌ رجال‌ است‌، در شرح‌حال‌ صحابه‌ و تابعان‌ و علما تا نسل‌ مشایخ‌ خود، پس‌ از سال‌ 300 تألیف‌ کرد (یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 6، ص‌2444ـ2457). گزیده‌ای‌ از این‌ کتاب‌ با نام‌ المنتخب‌ من‌ ذیل‌ المذیّل‌ ، از مؤلفی‌ ناشناس‌، باقی‌ است‌. عبداللّه‌بن‌ احمد فَرغانی‌ (متوفی‌ 362)، محدّث‌ و مورخ‌، الصلة‌ یا التاریخ‌ المذیّل‌ یا ذیل‌التاریخ‌ را به‌ عنوان‌ دنبالة‌ تاریخ‌ طبری‌ تألیف‌ کرد (یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 4، ص‌ 1493ـ1494؛ ذهبی‌، 1401ـ1409، ج‌ 16، ص‌132ـ133).تاریخ‌ از میان‌ رفتة‌ ثابت‌بن‌ سنان‌ (متوفی‌ 365) که‌ شامل‌ حوادث‌ 295 تا 363 بوده‌ (ابن‌اثیر، الکامل‌ ، ج‌ 8، ص‌647)، تکمله‌ای‌ مشهور بر آثار طبری‌ و احمدبن‌ ابی‌طاهر طیفور (متوفی‌ 280) و پسرش‌ عبیداللّه‌بن‌ احمد به‌ شمار می‌آمده‌ و در مقایسه‌ با ذیل‌ فرغانی‌ بر تاریخ‌ طبری‌، تفصیل‌ کمتری‌ داشته‌ است‌ (قفطی‌، ص‌ 110). این‌ کتاب‌ بجز رویدادهای‌ سیاسی‌، مشتمل‌ بر اخبار و وفیات‌ ادیبان‌ و وزیران‌ و امرا نیز بوده‌ است‌ (برای‌ مثال‌ Äیاقوت‌ حموی‌، ج‌2، ص‌526 ، 554 ، 935). بعداً هلال‌بن‌ محسِّن‌بن‌ ابراهیم‌ صابی‌ (متوفی‌ 448)، خواهرزادة‌ ثابت‌، حوادث‌ تاریخ‌ ثابت‌ را تا 447 ادامه‌ داد (قفطی‌، همانجا) که‌ بخشی‌ کوتاه‌ از آن‌ (شامل‌ حوادث‌ 389 تا 393) باقی‌ است‌. پس‌ از آن‌ فرزند هلال‌، غَرْس‌ النّعمه‌ محمدبن‌ هلال‌ صابی‌ (متوفی‌ 480) ادیب‌ و مترسل‌، عیون‌التواریخ‌ را در ذیل‌ تاریخ‌ پدرش‌ نوشت‌ و حوادث‌ را تا 479 ادامه‌ داد (همانجا؛ صفدی‌، 1962ـ 1979، ج‌ 5، ص‌ 168؛ سبط‌ ابن‌جوزی‌، 1968، ص‌246ـ 247). عَریب‌بن‌ سعد/ سعید قرطبی‌ (زنده‌ در 331)، ادیب‌ و طبیب‌ و مورخی‌ از نسل‌ موالی‌ معروف‌ به‌ بنی‌ ترکی‌، تاریخ‌ خود را از خلاصة‌ تاریخ‌ طبری‌ فراهم‌ آورد و اخبار افریقیه‌ و اندلس‌ را بدان‌ افزود (مراکشی‌، سفر پنجم‌، قسم‌ 1، ص‌141ـ143). بخشی‌ از این‌ کتاب‌ با عنوان‌ صلة‌ تاریخ‌ الطبری‌ مشتمل‌ بر حوادث‌ 290 تا 320 به‌ نام‌ عریب‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ و بخش‌ مربوط‌ به‌ تاریخ‌ افریقیه‌ و اندلس‌ را نیز دوزی‌ به‌ پیوست‌ البیان‌ المُغرب‌ ابن‌عِذاری‌ منتشر ساخته‌ است‌. محمدبن‌ عبدالملک‌ همدانی‌ (متوفی‌521) نیز به‌ تکمیل‌ تاریخ‌ طبری‌ پرداخت‌ و گزیده‌ای‌ از رویدادهای‌ مهم‌ سالهای‌ 295 (آغاز خلافت‌ مقتدر) تا 512 (آغاز خلافت‌ مستظهر) را از منابع‌ سدة‌ چهارم‌ و پنجم‌ گرد آورد و به‌ شیوة‌ سالشمار تنظیم‌ نمود (همدانی‌، ج‌ 1، ص‌ 3؛ قفطی‌، ص‌111). بخش‌ نخست‌ آن‌، که‌ تا رویدادهای‌ 367 را دربر می‌گیرد، باقی‌ است‌ و با نام‌ تکملة‌ تاریخ‌ الطبری‌ چاپ‌ شده‌ است‌. همدانی‌ بیانی‌ ساده‌ و دور از حشو و صناعات‌ و جانبداریهای‌ قومی‌ و دینی‌ دارد و به‌ اخبار ادبا و متصوفه‌ و فقها و علما نیز توجه‌ نموده‌ است‌ (همدانی‌، ج‌ 1، مقدمة‌ کنعان‌، ص‌ و).ابن‌زاغونی‌ ابوالحسن‌ علی‌بن‌ عبیداللّه‌، مورخ‌ و فقیه‌ حنبلی‌ بغداد، کار همدانی‌ را ادامه‌ داد و تاریخ‌ خود را به‌ شیوة‌ سالشمار نوشت‌ که‌ از آغاز خلافت‌ مسترشد (512) تا مرگ‌ مؤلف‌ (527) را دربر می‌گرفت‌ (صفدی‌، 1962ـ1979، ج‌ 21، ص‌ 294؛ ابن‌رجب‌، ج‌ 1، ص‌ 181). وی‌ به‌ پاره‌ای‌ مطالب‌ بی‌اهمیت‌ پرداخته‌ که‌ از ارزش‌ کتاب‌ کاسته‌، زیرا وی‌ تاریخ‌نگار حرفه‌ای‌ نبوده‌ است‌ (قفطی‌، همانجا). ظاهراً بخشی‌ از این‌ کتاب‌ باقی‌ مانده‌ است‌ (ابن‌فوطی‌، ج‌ 4، قسم‌ 1، ص‌534، پانویس‌ 1). پس‌ از وی‌ شاگردش‌ العفیف‌ صدقة‌بن‌ حسین‌ حدّاد (متوفی‌ 573)، فقیه‌ و مورخ‌ فلسفی‌مشرب‌ بغدادی‌، تاریخ‌ ابن‌زاغونی‌ را به‌ شیوة‌ سالشمار از 527 تا نزدیک‌ مرگ‌ خود ادامه‌ داد (قفطی‌، همانجا؛ صفدی‌، 1962ـ1979، ج‌16، ص‌292ـ293).ابن‌جوزی‌ عبدالرحمان‌بن‌ علی‌ (متوفی‌ 597)، مورخ‌ و واعظ‌ حنبلی‌ بغدادی‌، در المنتظم‌ فی‌ تاریخ‌ الملوک‌ و الامم‌ * که‌ از دیگر تکمله‌های‌ تاریخ‌ طبری‌ به‌شمار می‌آید، حوادث‌ را تا 574 ادامه‌ داد (رجوع کنید به قفطی‌، همانجا). ابن‌جوزی‌ توجه‌ خاصی‌ به‌ حوادث‌ سیاسی‌ عراق‌ و اخبار دارالخلافة‌ بغداد و شرق‌ اسلامی‌، و نیز اخبار فرهنگی‌ و اجتماعی‌ داشت‌. در این‌ کتاب‌ حوادث‌ قبل‌ از هجرت‌ به‌ ترتیب‌ موضوعی‌ و پس‌ از آن‌ به‌ شیوة‌ سالشمار آمده‌ و به‌ دنبال‌ رویدادهای‌ هر سال‌، سرگذشت‌ مختصری‌ از وفیات‌ بزرگان‌ آن‌ سال‌ به‌ نظم‌ الفبایی‌ ذکر شده‌ است‌. به‌ عقیدة‌ روزنتال‌ (ص‌ 165ـ166) ابن‌جوزی‌ هر چند آغازگر این‌ شیوه‌ نبوده‌، نخستین‌ کسی‌ است‌ که‌ به‌ طور مستمر و مفصّل‌ و با هدف‌ نقد رجال‌ به‌ شرح‌حال‌ مشاهیر پرداخته‌ است‌. ابن‌جوزی‌ بعداً خلاصه‌ای‌ از المنتظم‌ با عنوان‌ شُذور العقود فی‌ تاریخ‌ العهود در یک‌ جلد فراهم‌ آورد (سخاوی‌، 1382، ص‌ 304) و در آن‌ حوادث‌ را تا 578 ادامه‌ داد (عزّاوی‌، 1376، ج‌ 1، ص‌ 125) و سپس‌ دُرّة‌ الاکلیل‌ را در چهار مجلد (سخاوی‌، همانجا) در ذیل‌ المنتظم‌ نوشت‌ و حوادث‌ 575 تا 590 را در آن‌ آورد، اما به‌ استقصای‌ رویدادها نپرداخت‌ ( سبط‌ ابن‌جوزی‌، 1370، ج‌ 8، قسم‌ 1، ص‌ 353). العزّ ابوبکر محفوظ‌بن‌ معتوق‌بن‌ بُزوری‌ (متوفی‌ 694) هم‌ ذیلی‌ بر المنتظم‌ نوشت‌ (سخاوی‌، همانجا). ابن‌قادسی‌ محمدبن‌ احمد (متوفی‌ 632) ذیلی‌ در چند جلد بر تاریخ‌ ابن‌جوزی‌ به‌ نام‌ الفاخر فی‌ ذکر حوادث‌ ایام‌ الامام‌ الناصر تا 616 نوشت‌ (قفطی‌، همانجا؛ ابن‌کثیر، ج‌ 7، جزء 13، ص‌ 113؛ سخاوی‌، همانجا؛ قس‌ ذهبی‌، 1401ـ 1409، ج‌21، ص‌ 374 : الفاخر فی‌ ایام‌ الناصر ، اثری‌ در یک‌ مجلد از ابن‌جوزی‌).در اوایل‌ سدة‌ هفتم‌ ابن‌اثیر علی‌بن‌ محمد جَزَری‌ (متوفی‌ 630) مهمترین‌ اثر خود، الکامل‌ فی‌ التاریخ‌ * ، را نوشت‌ (روزنتال‌، ص‌168). این‌ کتاب‌ در بخش‌ نخست‌ آن‌ اقتباسی‌ از طبری‌ و مورخان‌ پس‌ از اوست‌ و ابن‌اثیر با شیوه‌ای‌ استادانه‌ از روایاتِ گوناگون‌، خلاصه‌ای‌ یکدست‌ و هماهنگ‌ فراهم‌ آورده‌ است‌. الکامل‌ پس‌ از تاریخ‌ طبری‌ شهرت‌ فراوان‌ پیدا کرد و مرجع‌ مورخان‌ شد. آنچه‌ الکامل‌ را از دیگر آثار تاریخی‌ ممتاز ساخته‌، جامعیت‌ و بیان‌ روان‌ و توجه‌ یکسان‌ به‌ تاریخ‌ جهان‌ و کل‌ سرزمینهای‌ اسلامی‌ از شرق‌ دور تا اقصای‌ مغرب‌ است‌. ابن‌اثیر ضمن‌ نقد روایات‌ (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌2ـ4) به‌ ریشه‌یابی‌ حوادث‌ و نتیجه‌گیری‌ و قضاوت‌ نیز پرداخته‌ است‌. وی‌ حوادث‌ تاریخ‌ اسلام‌ را پس‌ از هجرت‌ تا 628 به‌ شیوة‌ سالشمار نوشته‌ و در ذیل‌ هر سال‌، وفیات‌ مشاهیر و حوادث‌ پراکنده‌ و کوتاه‌ را تحت‌ عنوان‌ «ذکر عدّة‌ حوادث‌» آورده‌ است‌.ابن‌ابی‌الدم‌ (متوفی‌ 642)، مورخ‌ و قاضی‌ شافعی‌، تاریخ‌ مختصر خود التاریخ‌ المظفری‌ را به‌ دورة‌ اسلامی‌ اختصاص‌ داده‌ و حوادث‌ را از ولادت‌ پیامبر اکرم‌ تا 627 به‌ شیوة‌ سالشمار و با ذکر تراجم‌ شرح‌ کرده‌ است‌ (ابن‌ ابی‌الدم‌، ص‌ 50 ـ51، مقدمة‌ حامد زیان‌، ص‌ 41). وی‌ کتابی‌ بزرگتر با نام‌ التاریخ‌ الکبیر نیز نوشته‌ است‌ که‌ آن‌ را التاریخ‌ المُقَفّی‌' نیز نامیده‌اند (رجوع کنید به سخاوی‌، 1382، ص‌ 306، 315).نوة‌ ابن‌جوزی‌، یوسف‌بن‌ قِز اوغلی‌ (متوفی‌ 654)، کتاب‌ بزرگ‌ و مشهور خود، مرآة‌ الزمان‌ فی‌ تاریخ‌ الاعیان‌ ، را نوشت‌ و در آن‌ حوادث‌ را از آغاز آفرینش‌ تا اوایل‌ سال‌ مرگ‌ خود به‌صورت‌ سالشمار شرح‌ داد و وفیات‌ بزرگان‌ را نیز در ضمن‌ آن‌ آورد (سبط‌ ابن‌جوزی‌، 1405، سفر اول‌، ص‌ 40).قطب‌الدین‌ ابوالفتح‌ موسی‌بن‌ محمد یونینی‌ (متوفی‌ 726) مرآة‌ الزمان‌ را مختصر کرد و ذیلی‌ بر آن‌ نوشت‌. حاجی‌خلیفه‌ (ج‌2، ستون‌ 1647ـ 1648) از ذیلهای‌ دیگر این‌ کتاب‌ و ترجمة‌ آن‌ به‌ ترکی‌ یاد کرده‌ است‌.در روزگاری‌ که‌ تاریخ‌نگاری‌ راه‌ تکامل‌ را طی‌ می‌کرد و آثار بسیاری‌ تألیف‌ می‌شد، ابن‌ساعی‌ علی‌بن‌ انجب‌ بغدادی‌ (متوفی‌ 674)، مورخ‌ و نویسندة‌ پرکار، در عراق‌ درخشید و بر آثار نویسندگان‌ معاصر و پس‌ از خود تأثیر گذارد (عزّاوی‌، 1376، ج‌ 1، ص‌91). از آثار او الجامع‌ المختصر فی‌ عنوان‌ التواریخ‌ و عیون‌ السیر است‌ که‌ جلد نهم‌ آن‌ به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ (چاپ‌ مصطفی‌ جواد، بغداد 1353/ 1934).ابن‌عبری‌ (متوفی‌ 685)، مورخ‌ و دانشمند مسیحی‌، اخبارالزمان‌ را که‌ به‌ سریانی‌ نوشته‌ بود، پس‌ از تهذیب‌ و اضافاتی‌ با نام‌ تاریخ‌ مختصرالدول‌ * به‌ عربی‌ برگرداند. وی‌ در این‌ کتاب‌ ــ که‌ از آغاز آفرینش‌ تا عصر خود او را شامل‌ می‌شود ــ افزون‌ بر منابع‌ عربی‌، از متون‌ سریانی‌ و غیر آن‌ بهره‌ گرفته‌ و کتاب‌ را به‌ترتیب‌ موضوعی‌ در ده‌ «دولت‌» تنظیم‌ کرده‌ است‌. دولت‌ نهم‌ بخش‌ اعظم‌ کتاب‌ را دربر می‌گیرد و بیان‌ سالشمار تاریخ‌ اسلام‌ از آغاز تا حملة‌ مغول‌ است‌. در این‌ کتاب‌ به‌ اوضاع‌ فرهنگی‌ و تاریخ‌ علوم‌ توجه‌ شده‌ است‌ (مثلاً Äص‌ 238ـ 241).از سدة‌ هشتم‌ تاریخهای‌ عمومی‌ بسیاری‌، اغلب‌ به‌ عنوان‌ خلاصة‌ الکامل‌ ابن‌اثیر، تألیف‌ شد که‌ برای‌ دورة‌ معاصر مؤلفان‌ و گزارشهای‌ مستند به‌ مشاهدات‌ شخصی‌ آنان‌ و همچنین‌ به‌ جهت‌ احتوا بر منابعی‌ که‌ اکنون‌ در دست‌ نیستند، اهمیت‌ ویژه‌ای‌ دارند. پاره‌ای‌ از این‌ آثار تنها حاوی‌ رویدادهای‌ دورة‌ اسلامی‌ است‌، از جمله‌ زُبدة‌الفکرة‌ فی‌ تاریخ‌ الهجرة‌ ، تألیف‌ بیبرس‌ منصوری‌ * دولتمرد و مورخ‌ مملوکی‌. این‌ کتاب‌ مشتمل‌ است‌ بر یازده‌ جلد در شرح‌ وقایع‌ از اول‌ هجرت‌ تا 724 به‌ صورت‌ سالشمار. بخش‌ پایانی‌ آن‌ اطلاعات‌ مهمی‌ در بارة‌ ممالیک‌ بحری‌ دارد.ابوالفدا اسماعیل‌بن‌ علی‌ (متوفی‌ 732)، حکمران‌ ایوبی‌ حَماة‌، المختصر فی‌ اخبارالبشر را تألیف‌ کرد که‌ تاریخ‌ عمومی‌ و مختصری‌ از کتابهای‌ مفصّل‌ است‌ و تا حوادث‌ 729 را دربرمی‌گیرد. پس‌ از آن‌ ابن‌وَردی‌ (متوفی‌ 749) این‌ کتاب‌ را مختصر کرد و شرح‌ حوادث‌ را تا سال‌ مرگ‌ خود ادامه‌ داد و کتاب‌ را تتمة‌ المختصر فی‌ اخبار البشر نامید. مؤلفان‌ دیگری‌ نیز به‌ تلخیص‌ و تکمیل‌ کتاب‌ المختصر پرداخته‌اند (رجوع کنید به تاریخ‌ ابوالفداء * ).در اواخر قرن‌ هفتم‌ و اوایل‌ قرن‌ هشتم‌ آثاری‌ دایرة‌المعارفی‌ تألیف‌ شد که‌ بخش‌ مهمی‌ از آنها تاریخ‌ عمومی‌ بود. احمدبن‌ عبدالوهّاب‌ نُوَیری‌ (متوفی‌ 733) ادیب‌ و مورخ‌ بزرگ‌ مصری‌، دانشنامة‌ بزرگ‌ خود، نهایة‌الارب‌ فی‌ فنون‌ الادب‌ ، را تألیف‌ کرد و نزدیک‌ به‌ دو سوم‌ کتاب‌ را به‌ مباحث‌ تاریخی‌ اختصاص‌ داد. این‌ بخش‌، تاریخ‌ عمومی‌ جهان‌ را از آغاز آفرینش‌ و حوادث‌ تاریخ‌ اسلام‌ را تا 731 دربرمی‌گیرد. نویری‌ در وقایع‌نگاری‌ دورة‌ اسلامی‌، شیوة‌ سنّتی‌ سالشمار را کنار نهاده‌ و تقسیم‌بندی‌ دودمانی‌ را برگزیده‌ است‌ (رجوع کنید به نویری‌، ج‌13، ص‌2ـ3)، اما در ضمن‌ هر موضوع‌، توالی‌ زمانی‌ و شیوة‌ سالشمار را نیز رعایت‌ کرده‌ است‌. تواریخ‌ عمومی‌، بویژه‌ الکامل‌ ، از منابع‌ وی‌ بوده‌ است‌ (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به نویری‌، ج‌ 25، ص‌352ـ 355؛ نیز رجوع کنید به ابن‌اثیر، الکامل‌ ، ج‌ 8، ص‌ 458ـ463؛ محمدرضا ناجی‌، ص‌ 70).مقارن‌ این‌ دوره‌ دیگر مورخ‌ مصری‌، ابن‌فضل‌اللّه‌ عُمَری‌ (متوفی‌ 749)، کتاب‌ دایرة‌المعارفی‌ دیگری‌ به‌ نام‌ مسالک‌ الابصار فی‌ ممالک‌ الامصار در 27 جلد تألیف‌ کرد. او ضمن‌ توجه‌ فراوان‌ به‌ مباحث‌ جغرافیایی‌، فصلهایی‌ را به‌ علوم‌ مختلف‌ و شرح‌حال‌ بزرگان‌ و دانشمندان‌ اختصاص‌ داده‌ و از مجلد بیست‌وچهارم‌ تا بیست‌وهفتم‌ به‌ تاریخ‌ دولتهای‌ قبل‌ از اسلام‌ و دولتهای‌ اسلامی‌ تا 744 پرداخته‌ است‌.شمس‌الدین‌ محمدبن‌ احمد ذهبی‌ (متوفی‌ 748)، مورخ‌ و محدّث‌ سلفی‌ و نویسندة‌ پرتألیف‌ سدة‌ هشتم‌، تاریخ‌ عمومی‌ خود تاریخ‌ الاسلام‌ و وفیات‌ المشاهیر و الاعلام‌ را به‌ دورة‌ اسلامی‌ (از مغازی‌ و سیرة‌ نبوی‌ تا عصر خود) اختصاص‌ داده‌ و به‌ شیوة‌ ابن‌جوزی‌، شرح‌ سالشمار رویدادها را تا سال‌ 700 با وفیات‌ بزرگان‌ هرسال‌ و جرح‌ و تعدیل‌ رجال‌ آمیخته‌ است‌. وی‌ از تواریخ‌ و کتب‌ تراجم‌ و رجال‌ بسیاری‌ بهره‌ گرفته‌ که‌ از آنها نام‌ برده‌ و برخی‌ از آنها را مختصر کرده‌ است‌ (رجوع کنید به ذهبی‌، 1415، ص‌12ـ16). وی‌ تاریخ‌ هفتصدسالة‌ اسلامی‌ را به‌ هفتاد دهه‌ تقسیم‌ کرده‌ و به‌ هر دهه‌ عنوان‌ «طبقه‌» داده‌ است‌. ذهبی‌ مختصری‌ از این‌ کتاب‌ فراهم‌ آورد و آن‌ را العِبَر فی‌ خَبرِ من‌ غَبَر نامید و ذیلی‌ شامل‌ حوادث‌ 701 تا 740 بر آن‌ نوشت‌ (چاپ‌ محمدرشاد عبدالمطلب‌، کویت‌ : وزارة‌الارشاد و الانباء) و پس‌ از آن‌ مؤلفان‌ بعدی‌ ذیلهای‌ دیگری‌ بر آن‌ نوشتند. ذهبی‌ خلاصه‌ای‌ نیز از تاریخ‌ اسلام‌ از آغاز تا 744 و وفیات‌ مشاهیر هر سال‌ به‌ شیوة‌ سالشمار تألیف‌ کرد و آن‌ را دول‌الاسلام‌ نامید و بر آن‌ نیز ذیلی‌ نوشت‌.محمدبن‌ شاکر کُتُبی‌ (متوفی‌ 764)، مورخ‌ و ادیب‌ دمشقی‌، تاریخ‌ عمومی‌ اسلام‌ را با عنوان‌ عیون‌التواریخ‌ مشتمل‌ بر حوادث‌ اسلام‌ از سیرة‌ نبوی‌ و نسب‌ و ولادت‌ پیامبر تا 760 به‌ صورت‌ سالشمار نوشت‌ و در ذیل‌ هر سال‌، وفیات‌ و سرگذشت‌ مشاهیر و علما و متصوفه‌ و گزیده‌ای‌ از اشعار ادیبان‌ را آورد. ابن‌شاکر مطالب‌ فراوانی‌ از الکامل‌ ابن‌اثیر و منابع‌ دیگر نقل‌ کرده‌ است‌ ( Äابن‌کثیر، ج‌ 7، جزء 14، ص‌317؛ سخاوی‌، 1382، ص‌311).عبداللّه‌بن‌ اسعد یافعی‌ (متوفی‌ 768)، مورخ‌ صوفی‌مسلک‌ یمنی‌، سالشمار تاریخ‌ اسلام‌ را با نام‌ مرآة‌الجنان‌ و عبرة‌ الیقظان‌ از هجرت‌ پیامبر اکرم‌ تا 750 تألیف‌ کرد وبه‌ پیوست‌ رویدادها، وفیات‌ مشاهیر را آورد. منبع‌ اصلی‌ وی‌ در تاریخ‌ و تراجم‌، کتابهای‌ ذهبی‌ و ابن‌خلّکان‌ بوده‌ است‌ ( Äیافعی‌، ج‌1، ص‌7ـ 8). یافعی‌ نیز مانند ابن‌شاکر به‌ اخبار متصوفه‌ و اشعار توجه‌ نشان‌ داده‌ است‌.تأثیر باورهای‌ کلامی‌ بر اندیشة‌ تاریخی‌ را می‌توان‌ در البدایة‌ و النهایة‌ ابوالفدا اسماعیل‌بن‌ عمربن‌ کثیر (متوفی‌ 774)، مورخ‌ و مفسر و محدّث‌ سلفی‌ دمشق‌، مشاهده‌ کرد. بخش‌ پایانی‌ این‌ کتاب‌ بحثی‌ اعتقادی‌ در بارة‌ معاد و قیامت‌، یا به‌ تعبیر مؤلف‌ «نهایه‌»، است‌ ( Äابن‌کثیر، ج‌1، جزء1، ص‌4ـ 5) که‌ در چاپهای‌ موجود حذف‌ شده‌ است‌. ابن‌کثیر در تدوین‌ کتاب‌ از آثار مورخان‌ پیشین‌، از طبری‌ گرفته‌ تا ذهبی‌، استفاده‌ کرده‌ است‌. وی‌ گزیده‌ای‌ از المُقتَفی‌ تألیف‌ استاد خود علم‌الدین‌ قاسم‌بن‌ محمد بِرزالی‌ (متوفی‌ 739) را که‌ مشتمل‌ بر حوادث‌ 665 تا 738 بوده‌، در پایان‌ کتاب‌ خود آورده‌ و شرح‌ حوادث‌ پس‌ از آن‌ را تا زمان‌ خویش‌ ادامه‌ داده‌ است‌ (ابن‌کثیر، ج‌ 7، جزء 13، ص‌ 265، جزء 14، ص‌194ـ197؛ ابن‌شاکر کتبی‌، ج‌3، ص‌197). ابن‌حجر عسقلانی‌ (متوفی‌ 852) بر البدایة‌ و النهایة‌ ذیل‌ نوشته‌ است‌ ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ذیل‌ «ابن‌کثیر»).نخستین‌ مورخی‌ که‌ مواد تاریخی‌ را در ارتباطی‌ تنگاتنگ‌ با دیگر معارف‌ انسانی‌ مطالعه‌ کرد، ابن‌خلدون‌ (متوفی‌ 808)، سیاستمدار تونسی‌ و متفکر بزرگ‌ دنیای‌ اسلام‌، بود ( Äابن‌خلدون‌، ج‌ 1: مقدمه‌ ، ص‌ 13). وی‌ در العبر و دیوان‌ المُبتدأ و الخبر فی‌ ایام‌ العرب‌ و العجم‌ و البربر که‌ به‌اختصار تاریخ‌ نامیده‌ می‌شود، خود را پیرو روش‌ مسعودی‌ خوانده‌ است‌ که‌ به‌ ذکر اخبار یک‌ عصر یا گروهی‌ خاص‌ بسنده‌ نکرده‌، بلکه‌ با نگاهی‌ فراگیر به‌ شرح‌ سرزمینها و نژادها و نسلها و عصرها و ملتها و کشورهای‌ شرق‌ و غرب‌ و مذاهب‌ و آداب‌ و رسوم‌ و مباحث‌ جغرافیایی‌ و دولتها و اقوام‌ و طوایف‌ عرب‌ و غیرعرب‌ پرداخته‌ است‌ (همان‌، مقدمه‌، ص‌ 42ـ43). از نظر ابن‌خلدون‌ تاریخ‌ وسیله‌ای‌ است‌ که‌ انسان‌ به‌ کمک‌ آن‌ می‌تواند حوادث‌ نهان‌ را با وقایعِ آشکار، و حال‌ را با گذشته‌ بسنجد و با تعمق‌ در گذشته‌ و تحولات‌ آن‌، به‌ معیاری‌ حکیمانه‌ برای‌ شناخت‌ و درک‌ درست‌ وضع‌ موجود برسد (همان‌، ص‌13، 49). ابن‌خلدون‌ از چارچوب‌ خشک‌ و سنّتی‌ وقایع‌نگاری‌ و ذکر اخبار تاریخی‌ فراتر رفته‌ و با طرح‌ مباحثی‌ ابتکاری‌، شالودة‌ علمی‌ نو و مستقل‌ را که‌ خود «علم‌العمران‌» نامیده‌، پی‌ریزی‌ کرده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 49ـ50، 52). به‌ این‌ منظور «مقدمة‌» تاریخ‌ خود را به‌ این‌ مباحث‌ و مسائل‌ کلی‌ اختصاص‌ داده‌ و از عوامل‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و اقتصادی‌ که‌ به‌ کمک‌ آنها می‌توان‌ رویدادهای‌ سیاسی‌ را تحلیل‌ کرد، سخن‌ رانده‌ است‌. از اینجاست‌ که‌ تاریخ‌ به‌ عنوان‌ شاخه‌ای‌ علمی‌ مطرح‌ می‌شود. در نظر ابن‌خلدون‌ تاریخ‌ بظاهر اخباری‌ است‌ در بارة‌ روزگاران‌ و دولتها و ملتهای‌ پیشین‌ و در باطن‌، علمی‌ است‌ که‌ از طریق‌ تفکر و تحقیق‌ در بارة‌ پدیده‌ها و جستجوی‌ دقیق‌ برای‌ یافتن‌ علل‌ آنها پدید می‌آید؛ ازینرو تاریخ‌ علمی‌ اصیل‌ و از شاخه‌های‌ حکمت‌ شمرده‌ می‌شود (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 6). مقدمه‌ ، که‌ مهمترین‌ بخش‌ کتاب‌ است‌، مشتمل‌ بر مباحث‌ اجتماعی‌ و حاکی‌ از اندیشة‌ تاریخی‌ ابن‌خلدون‌ و پیوند فن‌ تاریخ‌ با علم‌ عمران‌ در نگاه‌ اوست‌؛ ازینرو، برخی‌ ابن‌خلدون‌ را پیشاهنگ‌ جامعه‌شناسی‌ دانسته‌اند (مثلاً آریانپور، ص‌ 51). بعضی‌ نیز به‌ جهت‌ آنکه‌ در مقدمه‌ نظریاتی‌ در قوانین‌ کلی‌ حاکم‌ بر جریانهای‌ تاریخ‌ و جامعه‌ مطرح‌ شده‌، مقدمه‌ را فلسفة‌ تاریخ‌ خوانده‌اند (مهدی‌، ص‌ 150؛ حُصَری‌، ص‌ 260). به‌ این‌ دلیل‌ ابن‌خلدون‌ را مبتکر روش‌ و اندیشة‌ تاریخی‌ می‌دانند و معتقدند که‌ مورخان‌ مسلمانِ دوره‌های‌ بعدی‌، این‌ روش‌ را در پیش‌ نگرفتند (روزنتال‌، ص‌ 138ـ139). از دو سدة‌ پیش‌ تاکنون‌، مقدمة‌ ابن‌خلدون‌ موضوع‌ مطالعات‌ و بررسیهای‌ بسیار خاورشناسان‌ و اندیشمندان‌ مسلمان‌ قرار گرفته‌ است‌.بخشهای‌ دوم‌ و سوم‌ تاریخ‌ ابن‌خلدون‌، پس‌ از مقدمه‌ ، یک‌ دوره‌ تاریخ‌ عمومی‌ است‌ که‌ از پاره‌ای‌ منابع‌ مهم‌ تاریخی‌ ( Äج‌ 1 : مقدمه‌ ، ص‌ 7) فراهم‌ آمده‌ و مشتمل‌ است‌ بر اخبار عرب‌ و قبایل‌ و دولتهای‌ آنان‌ از آغاز آفرینش‌ تا عصر مؤلف‌، اخبار ملتها و دولتهای‌ مشهور معاصرِ ایشان‌، اخبار بربر و قبایل‌ آنان‌ و دولتهایی‌ که‌ بویژه‌ در دیار مغرب‌ و همچنین‌ در شرق‌ پا گرفته‌ بودند (همان‌، مقدمه‌، ص‌9 ـ10). روش‌ ابن‌خلدون‌ در تنظیم‌ مطالب‌، تلفیقی‌ از تقسیم‌بندی‌ دودمانی‌ و منطقه‌ای‌ است‌. این‌ روش‌ می‌تواند در درک‌ نظریة‌ ابن‌خلدون‌ در بارة‌ پیدایی‌، رشد، ایستایی‌، انحطاط‌ و سقوط‌ دولتها (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 210ـ 215، 219ـ221) راهنما باشد.از این‌ زمان‌ به‌ بعد، تاریخ‌نگاری‌ به‌ انحطاط‌ گرایید و مورخی‌ که‌ با تحلیل‌ و نوآوری‌ و روش‌ علمی‌، در تاریخ‌نگاری‌ تحولی‌ پدید آورد، ظهور نکرد و تکرار و تلخیص‌ آثار پیشین‌ با افزوده‌هایی‌ اغلب‌ در بارة‌ حاکمان‌ محلی‌، چندی‌ دیگر ادامه‌ یافت‌؛ مثلاً جلال‌الدین‌ عبدالرحمان‌ سیوطی‌ (متوفی‌ 911) تاریخ‌ الخلفاء را در شرح‌ وقایع‌ از خلافت‌ ابوبکر تا روزگار خود بر اساس‌ توالی‌ زمانی‌ نوشت‌ که‌ کاری‌ عادی‌ و سطحی‌ است‌ (عنان‌، ص‌ 148، 151). حسین‌بن‌ محمد دیار بَکری‌ (متوفی‌ 966) نیز منتخبی‌ از منابع‌ مختلف‌ در الخمیس‌ فی‌ احوال‌ نفس‌ نفیس‌ معروف‌ به‌ تاریخ‌ الخمیس‌ گرد آورد (رجوع کنید به دیاربکری‌، ج‌1، ص‌ 2ـ3) که‌ بخش‌ اعظم‌ آن‌ سیرة‌ پیامبر است‌ و ربع‌ پایانی‌ آن‌، تاریخ‌ اسلام‌ را از خلفای‌ نخست‌ تا وقایع‌ معاصر مؤلف‌ دربردارد. اخبار الدُّوَل‌ و آثار الاُوَل‌ تألیف‌ احمد قَرَمانی‌ (متوفی‌ 1019)، مورخ‌ و کاتب‌ دمشقی‌، پس‌ از شرح‌ مختصری‌ در بارة‌ داستان‌ آفرینش‌ و تاریخ‌ کهن‌، تاریخ‌ دولتهای‌ اسلامی‌ را به‌ طور وسیع‌ تا زمان‌ مؤلف‌ شامل‌ می‌شود.مورخ‌ صاحب‌نام‌ مصر در دورة‌ عثمانی‌، ابن‌ابی‌السرور بَکری‌ (متوفی‌ 1060)، نیز همچون‌ قرمانی‌ تاریخ‌ عمومی‌ خود، عیون‌الاخبار و نُزهة‌الابصار ، را با داستان‌ آفرینش‌ و تاریخ‌ کهن‌ آغاز کرده‌ و تاریخ‌ اسلام‌ را از سیرة‌ پیامبر تا دولتهای‌ ممالیک‌ نوشته‌ است‌ (رجوع کنید به عنان‌، ص‌ 170ـ171).شَذَرات‌ الذَهَب‌ فی‌ اخبار مَن‌ ذَهَب‌ تألیف‌ ابن‌عِماد (متوفی‌ 1089) شامل‌ تاریخ‌ اسلام‌ تا سال‌ 1000 به‌ صورت‌ سالشمار است‌، اما ویژگی‌ سرگذشتنامه‌ها، بویژه‌ تراجم‌ علمای‌ حنبلی‌، بر آن‌ غالب‌ است‌.سِمط‌ النجوم‌ العَوالی‌ فی‌ انباء الاوائل‌ والتوالی‌ اثر عبدالملک‌بن‌ حسین‌ عِصامی‌ (متوفی‌ 1111)، مورخ‌ و ادیب‌ مکی‌، نیز مشتمل‌ بر تاریخ‌ اسلام‌ از آغاز تا پایان‌ سدة‌ یازدهم‌ با عنایت‌ خاص‌ به‌ اخبار و حوادث‌ مکه‌ و حجاز است‌.5. تاریخ‌نگاری‌ بر اساس‌ نسب‌شناسی‌. علم‌ انساب‌ یا تبارشناسی‌ به‌ منزلة‌ شکلی‌ از بیان‌ تاریخی‌، به‌ صورت‌ روایات‌ شفاهی‌ در میان‌ عرب‌ جاهلی‌ رواج‌ داشته‌ است‌. در این‌ روایات‌ تنها نامهایی‌ در قالب‌ شجره‌ ذکر می‌شده‌ است‌ و بسختی‌ می‌توان‌ پذیرفت‌ که‌ حاوی‌ مطالب‌ و رویدادهای‌ تاریخی‌ در بارة‌ افراد مورد بحث‌ بوده‌ باشد. از سوی‌ دیگر تدوین‌ نسب‌نامه‌ها مدتها پس‌ از ظهور اسلام‌ و با هدف‌ تصحیح‌ تبارنامه‌های‌ مشکوک‌ و جلوگیری‌ از تردیدها و فریبکاریها صورت‌ گرفت‌ (روزنتال‌، ص‌ 33ـ34؛ شمس‌الدین‌، ص‌ 54)؛ ازینرو، صحت‌ تاریخی‌ نسب‌نامه‌ها محل‌ تردید است‌. در واقع‌ آنچه‌ در علم‌ انساب‌ اهمیت‌ دارد، شناخت‌ نسبی‌ است‌ که‌ از پیوستگی‌ شعوب‌ و قبایل‌ و روابط‌ داخلی‌ آنها به‌ دست‌ می‌دهد (شمس‌الدین‌، ص‌ شانزده‌).ساختار قبیله‌ایِ نظام‌ اجتماعی‌ و سیاسیِ شبه‌جزیرة‌ عربستان‌، موجب‌ توجه‌ به‌ روایت‌ تاریخ‌ قبیله‌ و قبایل‌ وابسته‌ به‌ آن‌، و توجه‌ به‌ حوادث‌ ایام‌ و مفاخرات‌ و مدایح‌ و مثالب‌ مندرج‌ در آنها شد (جواد علی‌، 1369، ص‌ 146). پس‌ از اسلام‌ با بر جای‌ ماندن‌ ساختار قبیله‌ای‌، دانش‌ انساب‌ نیز در فرهنگ‌ اسلامی‌ جایی‌ باز کرد. عمربن‌ خطّاب‌ در سال‌ 20 دیوان‌ را بر اساس‌ انساب‌ و قبایل‌ و سوابق‌ اسلامی‌ تدوین‌ و بیت‌المال‌ را طبق‌ آن‌ تقسیم‌ کرد (یعقوبی‌، ج‌2، ص‌153). در دورة‌ امویان‌ نیز بر اثر عواملی‌ مانند تعصبات‌ و ستیزه‌جوییهای‌ قبیله‌ای‌ و مقتضیات‌ اداری‌ و اوضاع‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و مناقشات‌ شعوبی‌، به‌ انساب‌ توجه‌ خاص‌ شد. در سدة‌ دوم‌ علم‌ انساب‌ شکوفا گردید و نسب‌شناسان‌ مطالب‌ مربوط‌ به‌ آن‌ را در فصلهایی‌ دسته‌بندی‌ کردند و کتابهایی‌ نوشتند که‌ بر محتوای‌ کتابهای‌ تاریخی‌ و شیوة‌ نگارش‌ آنها اثر نهاد (دوری‌، ص‌ 19، 39ـ40).سرآمد نسب‌شناسان‌ سدة‌ دوم‌، محمدبن‌ سائب‌ کلبی‌ (متوفی‌ 146) بود که‌ بیشتر نسب‌نویسان‌ بعدی‌ به‌ روایت‌ از کتابهای‌ او پرداخته‌اند. از دیگر نسب‌شناسان‌ اَخباری‌ کوفه‌، عَوانة‌بن‌ حَکَم‌ کَلبی‌ (متوفی‌ 147) و ابومِخْنَف‌ اَزدی‌ (متوفی‌ 175) بودند.کهنترین‌ کتاب‌ موجود در انساب‌، حَذف‌ مِن‌ نسب‌ قریش‌ تألیف‌ مُؤرِّج‌بن‌ عمرو سَدوسی‌ (متوفی‌ 195) است‌ (چاپ‌ منجّد، بیروت‌ 1396) که‌ پاره‌ای‌ از انساب‌ قریشیان‌ همراه‌ با اطلاعاتی‌ ادبی‌ و تاریخی‌ در آن‌ آمده‌ است‌.هشام‌بن‌ محمد کلبی‌ (متوفی‌ 204) مباحث‌ نسب‌شناسی‌ پدرش‌ را نظم‌ و توسعه‌ داد و بیش‌ از او به‌ منابع‌ اصلی‌ و اسناد مکتوب‌، مانند تواریخ‌ حیره‌ و فرس‌، رجوع‌ کرد و به‌ این‌ وسیله‌ مهارت‌ و توانایی‌ خویش‌ را در فهم‌ معنای‌ وظیفة‌ علمی‌ مورخ‌ نشان‌ داد (جواد علی‌، 1369، ص‌ 148ـ 149). جمهرة‌ النسب‌ وی‌ مهمترین‌ مرجع‌ مؤلفان‌ بعدی‌ در بارة‌ انساب‌ شد (دوری‌، ص‌41). بدینگونه‌ نسب‌شناسی‌ با اخبار و روایات‌ تاریخی‌ همراه‌ شد و انساب‌ و اخبار در آثار نویسندگانی‌ مانند احمدبن‌ محمد جَهمی‌ و ابوالعباس‌ عبداللّه‌بن‌ اسحاق‌ مُکاری‌ و ابوالحسن‌ نسّابه‌، دو بخش‌ آمیخته‌ و پیوسته‌ گردید ( Äابن‌ندیم‌، ص‌124، 126ـ127).بعداً افرادی‌ از خاندان‌ زُبیری‌ به‌ علم‌ انساب‌ توجه‌ نشان‌ دادند و آثاری‌ پدید آوردند که‌ از منابع‌ معتبر انساب‌ و مآخذ مهم‌ عصر جاهلی‌ و تاریخ‌ صدراسلام‌ به‌ شمار می‌آید. مُصعَب‌بن‌ عبداللّه‌ زبیری‌ (متوفی‌ 236) نسب‌ قریش‌ را تألیف‌ کرد که‌ مورخانی‌ مانند طبری‌ و بلاذری‌ از آن‌ استفاده‌ کردند (زبیری‌، مقدمة‌ لوی‌ پرووانسال‌، ص‌ 6، 9). پس‌ از وی‌ برادرزاده‌اش‌، زبیربن‌ بکّار (متوفی‌ 256)، جمهرة‌ نسب‌ قریش‌ و اخبارها را به‌ همان‌ شیوه‌ و با اشتمال‌ بر انساب‌ قریش‌ و اخباری‌ ارزنده‌ از شخصیتهای‌ مهم‌ تألیف‌ کرد که‌ به‌ عقیدة‌ برخی‌، بیشتر کتابی‌ تاریخی‌ است‌ تا نسب‌نامه‌ ( Äخطیب‌ بغدادی‌، ج‌ 8، ص‌ 469).غلبة‌ صبغة‌ تاریخی‌ بر انساب‌ در کتاب‌ بسیار مهم‌ بلاذری‌ یعنی‌ انساب‌ الاشراف‌ مشهود است‌ (برای‌ آگاهی‌ بیشتر دربارة‌ انساب‌ الاشراف‌ رجوع کنید به بلاذری‌ * ).روش‌ بلاذری‌ پس‌ از او ادامه‌ نیافت‌، با اینحال‌ آثاری‌ در انساب‌ بر اساس‌ منابع‌ پیشین‌ تألیف‌ شد. ابن‌حزم‌ (متوفی‌ 456)، عالم‌ برجستة‌ اندلسی‌، جَمْهَرة‌ انساب‌ العرب‌ را تدوین‌ کرد که‌ کتابی‌ است‌ دقیق‌ و جامع‌ از منابع‌ متقدم‌ انساب‌ با احتوا بر آگاهیهای‌ تاریخی‌ و ادبی‌ و در آن‌ به‌ خاندانهای‌ عرب‌ و بربر ساکن‌ اندلس‌ و آیینها و اصنام‌ عرب‌ جاهلی‌ و نسب‌ بنی‌اسرائیل‌ اشاره‌ شده‌ است‌. ابن‌قُدامه‌ مَقدسی‌ (متوفی‌ 620) التبیین‌ فی‌ انساب‌ القرشیّین‌ را در انساب‌ قریشیان‌ و به‌ترتیب‌ نزدیکی‌ نَسَبی‌ آنان‌ با پیامبر با استفاده‌ از منابعی‌ مانند نسب‌ قریش‌ مُصعب‌ زبیری‌ تألیف‌ کرد. یاقوت‌ حموی‌ (متوفی‌ 626) خلاصه‌ای‌ از جمهرة‌ النسب‌ هشام‌ کلبی‌ با نام‌ المُقتضَب‌ فراهم‌ آورد. قَلقَشَندی‌ (821) در نهایة‌ الارب‌ شیوه‌ای‌ نو به‌ کار بست‌ و قبایل‌ و تیره‌های‌ عرب‌ را به‌ترتیب‌ الفبا آورد. وی‌ در قلائدالجُمان‌ ( Äص‌ 2ـ4) برای‌ رفع‌ نیاز دبیران‌ به‌ ذکر انساب‌ قبایل‌ و خاندانهای‌ عرب‌، بویژه‌ در مصر، پرداخت‌.الانساب‌ * سمعانی‌ (متوفی‌ 562) مفصّلترین‌ و مشهورترین‌ کتاب‌ انساب‌ است‌. مؤلف‌ پس‌ از فصلهایی‌ در مقدمه‌، نسبت‌ اشخاص‌ را به‌ شهر یا قبیله‌ یا جز آن‌، به‌ترتیب‌ الفبا آورده‌ و در ذیل‌ هریک‌ عده‌ای‌ از مشاهیر دین‌ و علم‌ و ادب‌ را که‌ به‌ آن‌ نسبها منتسب‌ بوده‌اند، معرفی‌ کرده‌ است‌. ابن‌اثیر خلاصه‌ای‌ از آن‌ به‌ نام‌ تهذیب‌ الانساب‌ فراهم‌ نموده‌ و به‌ آن‌ مدخلهای‌ جدید نیز افزوده‌ است‌. سیوطی‌ نیز لُبّ اللباب‌ را با حذف‌ تراجم‌ از کتاب‌ الانساب‌ ، استخراج‌ کرده‌ است‌.جز این‌ از سدة‌ سوم‌ به‌ بعد، نویسندگان‌ شیعی‌ آثار فراوانی‌ در بارة‌ تبار طالبیان‌ و انساب‌ و اعقاب‌ علویان‌ تألیف‌ کردند ( Äبخش‌ 4: تاریخ‌نگاری‌ شیعیان‌).در شرق‌ اسلامی‌ تبارشناسی‌ یا تاریخ‌ خانوادگی‌ به‌ اهتمام‌ و علاقة‌ کسانی‌ چون‌ حاکمان‌ و اعضای‌ خانواده‌های‌ مشهور و علویان‌ و بعضی‌ مورخان‌ رواج‌ یافت‌. کتابهای‌ تاریخی‌ حاکمانی‌ با منشأ بدوی‌، چون‌ حاکمان‌ متعدد ترک‌ و مغول‌، معمولاً مقدمه‌ای‌ در تبارشناسیِ قومی‌ داشت‌ (روزنتال‌، ص‌ 115).6. تاریخ‌نگاری‌ به‌ شیوة‌ طبقات‌. تألیف‌ آثار تاریخی‌ بر اساس‌ تقسیم‌ به‌ طبقات‌، منشأ اسلامی‌ دارد و از کهنترین‌ شیوه‌های‌ مورخان‌ مسلمان‌ است‌ (همان‌، ص‌ 111). در این‌ شیوه‌ افراد متعلق‌ به‌ یک‌ گروه‌ یا دوره‌ یا نسل‌ (اصطلاحاً طبقه‌)، در یک‌ ردیف‌ جای‌ می‌گیرند و شرح‌حال‌ آنان‌ به‌ترتیب‌ زمانی‌ درپی‌ هم‌ می‌آید. نخستین‌ کتابهایی‌ که‌ با عنوان‌ طبقات‌ تألیف‌ شد، مشتمل‌ بود بر سرگذشت‌ صحابه‌ و تابعین‌ و تابعینِ تابعین‌ و سپس‌ علمای‌ شهرها. آنچه‌ به‌ تطور این‌ شیوه‌ کمک‌ کرد، ضرورت‌ نقد اِسنادی‌ احادیث‌ بود (همان‌، ص‌ 112).از نخستین‌ کتابهای‌ تألیف‌ شده‌ و بزرگترین‌ اثر موجود در این‌باره‌، الطبقات‌ الکبری‌ از محمدبن‌ سعد مشهور به‌ کاتب‌ واقدی‌ است‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 111؛ خطیب‌ بغدادی‌، ج‌ 5، ص‌ 321). وی‌ در این‌ کتاب‌ عمدتاً از واقدی‌، و نیز از آثار کلبی‌ و هیثم‌بن‌ عدی‌ و مدائنی‌ بهره‌ گرفته‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 111ـ112) و روایات‌ را به‌ روش‌ محدّثان‌ به‌ صورت‌ مُسند نقل‌ کرده‌ است‌. جلد اول‌ و دوم‌ کتاب‌ در سیرة‌ پیامبر صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم‌ است‌. مؤلف‌ سپس‌ به‌ شرح‌حال‌ صحابه‌ و تابعین‌ و علما تا زمان‌ خود، بر اساس‌ تقدم‌ زمانی‌ آنها در قبول‌ اسلام‌ و احیاناً برتری‌ نَسَبی‌ و پراکندگیشان‌ در مدینه‌ و مکه‌ و دیگر شهرها و مراکز بزرگ‌ اسلامی‌، پرداخته‌ و با مجلدی‌ در شرح‌حال‌ زنان‌، کتاب‌ را به‌ پایان‌ رسانده‌ است‌. وی‌ آگاهیهای‌ جامع‌ و ارزنده‌ای‌ به‌ دست‌ داده‌ که‌ گاه‌ در جای‌ دیگر نمی‌توان‌ یافت‌. این‌ اطلاعات‌ در بارة‌ مشخصات‌ فردی‌، نسب‌، زندگی‌ علمی‌ و سیاسی‌ افراد، جرح‌ و تعدیل‌ راویان‌، نقد متون‌ و وصف‌ شهرهاست‌. الطبقات‌ الکبری‌ بر کتب‌ طبقات‌ پس‌ از خود تأثیر گذاشته‌ و از منابع‌ مهم‌ در بارة‌ سیرة‌ پیامبر اکرم‌ و دو سدة‌ نخست‌ تاریخ‌ اسلام‌ است‌ (ابن‌سعد، ج‌ 1، مقدمة‌ احسان‌ عباس‌، ص‌ 15ـ16).هم‌زمان‌ با ابن‌سعد، خلیفة‌بن‌ خیاط‌ عُصفری‌ ملقب‌ به‌ شَباب‌ (متوفی‌ 240)، محدّث‌ و نسب‌شناس‌ و اخباری‌ بصره‌، کتاب‌ الطبقات‌ را تألیف‌ کرد (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 288). وی‌ نیز کتاب‌ را با یادی‌ کوتاه‌ از پیامبر اکرم‌ و نسب‌ او آغاز کرده‌ و سپس‌ مانند ابن‌سعد به‌ شرح‌حال‌ صحابه‌ و تابعین‌ و تابعین‌ تابعین‌ در شهرها و مراکز اسلامی‌ پرداخته‌ و کتاب‌ را با تراجم‌ زنان‌ صحابی‌ پایان‌ داده‌ است‌. خلیفه‌ طبقات‌ را بر حسب‌ انساب‌ و قبایل‌ و نزدیکی‌ نسبی‌ آنان‌ با پیامبر ترتیب‌ داده‌ و ازینرو با بنی‌هاشم‌ و سپس‌ دیگر تیره‌های‌ قریش‌ آغاز وآنان‌ را بر اساس‌ شهرهای‌ محل‌ سکونتشان‌ تقسیم‌ کرده‌ است‌. وی‌ در تراجم‌ اشخاص‌، سال‌ وفات‌ آنان‌ و روایت‌ از پیامبر و شرکتشان‌ در غزوات‌ و فتوح‌ را ذکر کرده‌ ولی‌ به‌ جرح‌ و تعدیل‌ راویان‌ پرداخته‌ است‌. وی‌ از موالیِ تابعان‌ که‌ اهل‌ روایت‌ حدیث‌ بوده‌اند، نیز یاد کرده‌ است‌ (خلیفه‌بن‌ خیاط‌، مقدمة‌ عمری‌، ص‌ 31ـ32).نظم‌ طبقات‌ در اصل‌ در خدمت‌ علم‌ حدیث‌ بود و بر این‌ اساس‌، تراجم‌ محدّثانی‌ که‌ از جهت‌ سن‌ و مشایخ‌ روایی‌ نزدیک‌ به‌ هم‌ بودند، در یک‌ گروه‌ قرار می‌گرفت‌ (همان‌، مقدمه‌، ص‌ 45). این‌ شیوه‌ را ــ با وجود ایراداتی‌ که‌ دارد ــ به‌ لحاظ‌ فوایدش‌ در علم‌ حدیث‌، مؤلفان‌ کتب‌ رجال‌ دنبال‌ کردند ( Äهمان‌، ص‌ 46ـ47)، از جمله‌ مسلم‌بن‌ حجاج‌ نیشابوری‌ (متوفی‌ 261) در الکنی‌ والاسماء ، ابوعَروبة‌ حرّانی‌ (متوفی‌ 318) در الاسامی‌ والکنی‌ ، ابن‌حِبّان‌ بُستی‌ (متوفی‌ 354) در الثقات‌ و مشاهیر علماء الامصار ، عبدالغنی‌ مقدسی‌ جَمّاعیلی‌ (متوفی‌ 600) در الکمال‌ فی‌ معرفة‌ الرجال‌ ، و ذهبی‌ (متوفی‌ 748) مؤلف‌ تذکرة‌ الحفاظ‌ و الکاشف‌ عن‌ رجال‌ الکتب‌ الستة‌ ( Äهمان‌، ص‌ 47ـ50).پس‌ از آن‌، شیوة‌ طبقات‌ به‌ کتب‌ تراجم‌ دیگر شاخه‌های‌ علمی‌ راه‌ یافت‌ و آثار فراوانی‌ در طبقات‌ قُراء، مفسران‌، فقها، متکلمان‌، فلاسفه‌، صاحبان‌ ملل‌ و نحل‌، عرفا و صوفیه‌، ادبا، شعرا، نحویان‌، لغویان‌، وزرا و اطبا تألیف‌ شد. این‌ شیوه‌ تا حد زیادی‌ می‌توانست‌ در درک‌ پیوستگی‌ و تطور اندیشه‌های‌ علمیِ یک‌ طبقه‌ و برداشت‌ معرفت‌شناسانه‌ از دانشی‌ خاص‌ مؤثر باشد.نیز رجوع کنید به طبقات‌ *7. سرگذشتنامه‌ها. اینگونه‌ آثار را در تعریف‌ عام‌ تاریخ‌، بخشی‌ از متون‌ تاریخی‌ می‌توان‌ به‌ شمار آورد. این‌ صورت‌ ظاهراً قدیمترین‌ و مستمرترین‌ شکل‌ بیان‌ تاریخی‌ است‌ و از همان‌ آغاز سهمی‌ در تاریخ‌نگاری‌ اسلامی‌ داشته‌ است‌. یکی‌ از دلایل‌ این‌ امر سیرة‌ پیامبر اکرم‌ بود که‌ مصالح‌ بنای‌ عظیم‌ «اسلام‌» از آن‌ فراهم‌ می‌آمد و موضوع‌ تألیفات‌ بسیاری‌ شد. در ذهن‌ بسیاری‌ از مسلمانان‌، تاریخ‌ مترادف‌ سرگذشتنامه‌ بود و حتی‌ تاریخِ رشته‌های‌ فرعی‌ علوم‌ را، به‌ تأثیر از الاهیات‌، مجموعة‌ سرگذشتنامه‌های‌ علمای‌ برجستة‌ آن‌ رشته‌ها تشکیل‌ می‌داد (روزنتال‌، ص‌ 120ـ122).به‌ تأسی‌ از نوشتنِ سیرة‌ پیامبر اکرم‌، تک‌نگاریهایی‌ نیز در بارة‌ سیره‌ و سرگذشت‌ خلفا و فرمانروایان‌ و دانشمندان‌ تألیف‌ شد. واقدی‌ کتاب‌ سیرة‌ ابی‌بکر و وفاته‌ را نوشت‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 111). محمدبن‌ مسعود عیّاشی‌ (متوفی‌ ح 320) عالم‌ امامی‌ سمرقند، سیرة‌ ابی‌بکر ، سیرة‌ عمر ، سیرة‌ عثمان‌ و سیرة‌ معاویة‌ را تألیف‌ کرد (همان‌، ص‌ 246؛ نجاشی‌، ص‌352). ابن‌جوزی‌ (متوفی‌ 597) نیز سیرة‌ عمربن‌ عبدالعزیز (بیروت‌ 1988) را نگاشت‌. مورخان‌ و نویسندگان‌ مصری‌ نیز ــ از جمله‌ ابن‌دایه‌ (متوفی‌ بین‌ 330ـ340) دانشمند و مورخ‌ دربار طولونیان‌، ابن‌زولاق‌ (متوفی‌ 386) فقیه‌ و محدّث‌ شیعی‌ دورة‌ فاطمیان‌، احمدبن‌ عبداللّه‌ فرغانی‌ (متوفی‌ 398)، مُسبِّحی‌ (متوفی‌ 420) مورخ‌ دستگاه‌ فاطمیان‌، مبشربن‌ فاتک‌ (متوفی‌ ح 500) و ابن‌مَمّاتی‌ (متوفی‌ 606) ــ سیره‌های‌ متعددی‌ در بارة‌ حاکمان‌ و دولتمردان‌ طولونی‌ و اخشیدی‌ و فاطمی‌ و ایوبی‌ تألیف‌ کردند که‌ اغلب‌ آنها از میان‌ رفته‌ است‌ (یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 1، ص‌ 294، ج‌ 2، ص‌ 559 ـ560، 641، 808، ج‌ 5، ص‌ 2271، ج‌ 6، ص‌ 2567ـ 2568).بعضی‌ حاکمان‌ مایل‌ بودند یاد اعمال‌ و کردارشان‌ ماندگار شود، مانند معتضد که‌ به‌ امر او ثابت‌بن‌ قُرّه‌ و پسرش‌ سنان‌ سرگذشتنامة‌ رسمی‌ وی‌ را نوشتند. النوادر السلطانیة‌ و المحاسن‌ الیوسفیة‌ ابن‌شدّاد (متوفی‌ 684) نیز سرگذشتنامة‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی‌ به‌ شمار می‌رود. السیف‌ المُهَنَّد فی‌ سیرة‌ الملک‌ المُؤَیّد تألیف‌ بدرالدین‌ عینی‌ (متوفی‌ 855) نیز شرح‌حال‌ مؤید، حاکم‌ مصر، است‌ (روزنتال‌، ص‌ 124ـ 125).تک‌نگاریهای‌ سرگذشتنامه‌ای‌ در بارة‌ علما و اولیا پس‌ از قرن‌ چهارم‌ آغاز شد، از جمله‌ حسن‌بن‌ محمد وزیری‌ کتابی‌ در باب‌ اخبار زندگی‌ دوستش‌، ابوزید بلخی‌، نوشت‌ (یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 1، ص‌ 275ـ276). بعدها سخاوی‌ با تألیف‌ سرگذشتنامه‌ای‌ بلند در بارة‌ استادش‌، ابن‌حجر عسقلانی‌، تصویری‌ منسجم‌ از زندگانی‌ و دستاوردهای‌ او ارائه‌ داد (روزنتال‌، ص‌ 125ـ126).سرگذشتنامه‌ها که‌ مادّة‌ اصلی‌ کتب‌ طبقات‌ بود، برای‌ سهولت‌ کار مراجعان‌ بتدریج‌ ترتیب‌ الفبایی‌ یافت‌ ( Äابن‌عبدالبر، 1380، ج‌ 1، ص‌ 20). دسته‌ای‌ از این‌ آثار ــ که‌ جزء مهمترین‌ کتابهای‌ رجالی‌ است‌ ــ به‌ شرح‌حال‌ صحابه‌ به‌ منزلة‌ اولین‌ راویان‌ سنّت‌ پیامبر اکرم‌ اختصاص‌ دارد، از جمله‌ معرفة‌ الصحابة‌ از ابن‌منده‌ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ اسحاق‌ (متوفی‌ 395)، محدّث‌ اصفهانی‌، که‌ بخشهایی‌ از آن‌ باقی‌ است‌. ابوموسی‌ مَدینی‌ (متوفی‌ 581)، محدّث‌ اصفهانی‌، ذیلی‌ بر آن‌ نوشت‌. دیگر محدّثِ بنام‌ اصفهان‌، ابونعیم‌ اصفهانی‌ (متوفی‌ 430)، معرفة‌ الصحابة‌ را تألیف‌ کرد که‌ چاپ‌ شده‌ است‌ (ریاض‌ و مدینه‌ 1408/ 1988). ابوالعباس‌ مُستغفِری‌ (متوفی‌ 432)، محدّث‌ اهل‌ نسف‌ (سمرقند)، کتابی‌ به‌ همین‌ نام‌ «معرفة‌ الصحابة‌» نوشت‌. از دیگر منابع‌ مهم‌ رجالی‌، الاستیعاب‌ فی‌ معرفة‌ الاصحاب‌ ابن‌عبدالبر (متوفی‌ 463) است‌. ابن‌اثیر کتاب‌ اُسْد الغابة‌ فی‌ معرفة‌ الصحابة‌ را از جمع‌ کتابهای‌ یاد شده‌ (بجز کتاب‌ مستغفری‌) با اصلاحات‌ و افزوده‌هایی‌ فراهم‌ آورد (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 3ـ 5). پس‌ از آن‌ ذهبی‌ (متوفی‌ 748) فهرستواره‌ای‌ از اسدالغابة‌ با اضافات‌ خود، به‌ نام‌ تجرید اسماء الصحابة‌ تألیف‌ کرد (حیدرآباد، 1315، 2 ج‌) و سپس‌ ابن‌حجر (متوفی‌ 852) با تحقیقاتی‌ جدید و فصلی‌ در نقد کسانی‌ که‌ به‌ اشتباه‌ صحابی‌ خوانده‌ شده‌اند، الاصابة‌ فی‌ تمییز الصحابة‌ را نوشت‌ (چاپ‌ علی‌محمد بجاوی‌، قاهره‌ 1383/1970).نظم‌ الفبایی‌ تراجم‌ در اغلب‌ کتب‌ رجال‌ استمرار یافت‌. کتب‌ رجال‌ برای‌ جرح‌ و تعدیل‌ راویان‌ حدیث‌ فراهم‌ آمد. از کهنترین‌ و مهمترین‌ این‌ آثار التاریخ‌ الکبیر ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ اسماعیل‌ بخاری‌ * است‌ که‌ مؤلف‌ در آن‌ تراجم‌ راویان‌ را از زمان‌ صحابه‌ تا زمان‌ خویش‌ گرد آورده‌ است‌.سبک‌ و سیاق‌ تاریخ‌ بخاری‌ مبنای‌ کار ابن‌ابی‌ حاتم‌ رازی‌ (متوفی‌ 327) قرار گرفت‌ و وی‌ پس‌ از اصلاحات‌ و اضافاتی‌ الجرح‌ و التعدیل‌ * را تألیف‌ کرد (ابن‌ ابی‌حاتم‌، ج‌ 2، ص‌ 38؛ سخاوی‌، 1380، ص‌220). پس‌ از آن‌ یوسف‌بن‌ عبدالرحمان‌ مِزّی‌ (متوفی‌ 742) کتاب‌ الکمال‌ فی‌ اسماء الرجال‌ عبدالغنی‌ جَمّاعیلی‌ مقدسی‌ را که‌ مشتمل‌ بر اسمای‌ راویان‌ در کتب‌ سته‌ بود، تهذیب‌ کرد و به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ نوشت‌ و از منابع‌ دیگر، مانند الجرح‌ و التعدیل‌ ، مطالبی‌ به‌ آن‌ افزود و تهذیب‌ الکمال‌ فی‌ اسماءالرجال‌ را تألیف‌ کرد (رجوع کنید به مزّی‌، ج‌ 1، ص‌ 147ـ 155). ابن‌حجر عسقلانی‌ کتاب‌ مزّی‌ را تلخیص‌ و تکمیل‌ کرد و آن‌ را تهذیب‌ التهذیب‌ نامید. همچنین‌ وی‌ با مختصر کردن‌ و تکمیل‌ میزان‌ الاعتدال‌ ذهبی‌، که‌ مشتمل‌ بر راویان‌ ضعیف‌ از دیدگاه‌ اهل‌سنّت‌ است‌، لسان‌ المیزان‌ را فراهم‌ آورد (رجوع کنید به جرح‌ و تعدیل‌ * ؛ رجال‌ * ، علم‌).از سدة‌ هفتم‌ در عصر ممالیک‌ برخی‌ سرگذشتنامه‌های‌ عام‌ و الفبایی‌ پدید آمد که‌ شامل‌ شرح‌حال‌ مشاهیر اصناف‌ گوناگون‌ بود. ابن‌خلّکان‌ (متوفی‌ 681) اثر ارزشمند خود وَفَیات‌ الاعیان‌ و انباء ابناء الزمان‌ را از بسیاری‌ از کتب‌ تراجم‌ و آگاهیهای‌ خود از سرگذشت‌ معاصرانش‌ گرد آورد و نظم‌ الفبایی‌ داد و آن‌ را «تاریخی‌ مختصر» شمرد (ابن‌خلّکان‌، ج‌ 1، ص‌ 19ـ21) که‌ حاکی‌ از مفهوم‌ عام‌ تاریخ‌ در تلقی‌ تراجم‌نویسان‌ است‌. پس‌ از وی‌ ابن‌صُقاعی‌ (متوفی‌ 726)، کاتب‌ و مورخ‌ نصرانی‌، ذیلی‌ مختصر بر این‌ کتاب‌ مشتمل‌ بر شرح‌حال‌ اشخاص‌ از 660 تا 725 نوشت‌ (ابن‌صقاعی‌، ص‌1) که‌ با نام‌ تالی‌ کتاب‌ وفیات‌ الاعیان‌ در دست‌ است‌. یحیی‌بن‌ شرف‌ نَوَوی‌ (متوفی‌ 676)، فقیه‌ و محدّث‌ شافعی‌، با تألیف‌ تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌ با مراجعه‌ به‌ منابع‌ تاریخی‌ و رجالی‌ مجموعه‌ای‌ تخصصی‌ و الفبایی‌ از زندگینامة‌ کسانی‌ که‌ نامشان‌ در منابع‌ فقهی‌ شافعی‌ یاد شده‌، فراهم‌ آورد و فرهنگی‌ مشتمل‌ بر لغات‌ و اعلام‌ جغرافیایی‌ از منابع‌ خود استخراج‌ و ضمیمة‌ آن‌ کرد که‌ در واقع‌ مرجعی‌ در کار آموزش‌ بود (رجوع کنید به نووی‌، قسم‌ 1، جزء 1، ص‌ 3ـ7).خلیل‌بن‌ ایبک‌ صَفَدی‌ (متوفی‌ 764) کتابی‌ مفصّل‌ به‌ نام‌ الوافی‌ بالوفیات‌ در سی‌ جلد نوشت‌ (رجوع کنید به صفدی‌، 1962ـ1979، ج‌ 1، ص‌ 5 ـ9) و برخلاف‌ ابن‌خلّکان‌، تراجم‌ صحابه‌ و خلفا را نیز آورد. وی‌ کتاب‌ خود را «تاریخی‌ بزرگ‌» معرفی‌ کرد ( Äهمو، 1418، ج‌ 1، ص‌ 38).ابن‌شاکر کتبی‌، فوات‌ الوفیات‌ را به‌ عنوان‌ ذیلی‌ بر کتاب‌ ابن‌خلّکان‌ تألیف‌ کرد که‌ مشتمل‌ است‌ بر تراجم‌ از وفات‌ ابن‌خلّکان‌ تا زمان‌ خودش‌ (رجوع کنید به ابن‌شاکر کتبی‌، ج‌ 1، ص‌ 9ـ10). فوات‌ الوفیات‌ اطلاعات‌ تاریخی‌ تازه‌ای‌ ندارد، زیرا مؤلف‌ ظاهراً تراجم‌ بسیاری‌ را از الوافی‌ بالوفیات‌ گرفته‌ است‌ (همان‌، ج‌ 1، مقدمة‌ احسان‌ عباس‌، ص‌ 4ـ 5).ابن‌دُقماق‌ (متوفی‌ 809) ترجمان‌ الزمان‌ فی‌ تراجم‌ الاعیان‌ را در شرح‌ زندگی‌ بزرگان‌، به‌ ترتیب‌ الفبایی‌، نگاشت‌ ( Äحاجی‌خلیفه‌، ج‌ 1، ستون‌ 396). ابن‌تَغری‌ بِردی‌ (متوفی‌ 874) المَنْهَل‌ الصافی‌ و المستوفی‌ بعدَ الوافی‌ را به‌ عنوان‌ تکملة‌ کتاب‌ صفدی‌، به‌ تراجم‌ مشاهیر علما و امرا و سلاطین‌ مصر و شام‌ در عصر ممالیک‌ و نیز مشاهیر معاصر خود در شرق‌ و غرب‌ اسلامی‌ از مسلمان‌ و غیرمسلمان‌ از نیمة‌ قرن‌ هفتم‌ تا نیمة‌ قرن‌ نهم‌ اختصاص‌ داد (ابن‌تغری‌ بردی‌، ج‌ 1، مقدمة‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، ص‌ ه ـ و). وی‌ بعداً الدلیل‌ الشافی‌ علی‌ المنهل‌ الصافی‌ را به‌ منزلة‌ خلاصه‌ای‌ از المنهل‌ الصافی‌ فراهم‌ کرد.با وجود این‌، ذهبی‌ در سرگذشتنامة‌ بزرگ‌ و عمومی‌ خود، سِیَر اَعلام‌ النُبَلاء ، همچنان‌ روش‌ نظم‌ طبقات‌ را به‌ کار بست‌ و در آن‌ بیشتر به‌ شرح‌حال‌ محدّثان‌ و راویان‌ توجه‌ کرد. وی‌ در هر ترجمه‌ به‌ ذکر نام‌ و نسب‌، سال‌ تولد یا عمر، ویژگیهای‌ اخلاقی‌ و فردی‌، زندگی‌ علمی‌ از جمله‌ استادان‌ و شاگردان‌ و مسافرتها و تألیفات‌ و اظهارنظرهای‌ دیگران‌ در بارة‌ مقام‌ علمی‌ و اعتقادی‌، و بالاخره‌ سال‌ وفات‌ شخص‌ می‌پردازد. طرح‌ کلی‌ ذهبی‌ در دیگر سرگذشتنامه‌ها نیز کمابیش‌ دیده‌ می‌شود؛ مثلاً در سرگذشتنامه‌ای‌ که‌ مقریزی‌ (متوفی‌ 845) به‌ نام‌ کتاب‌ المُقفّی‌ الکبیر تألیف‌ کرد (بیروت‌ 1411/1991)، گرایش‌ قومی‌ و محلی‌ حاکم‌ است‌ و وی‌ تراجم‌ بزرگانی‌ را آورده‌ است‌ که‌ یا از مصر برخاسته‌ یا وارد آنجا شده‌ بودند.در دسته‌ای‌ از کتب‌ تراجم‌، سرگذشت‌ معاصرانِ مؤلف‌ می‌آید. یکی‌ از نخستین‌ آثار از این‌ نوع‌، یتیمة‌ الدهر فی‌ محاسن‌ اهل‌ العصر ثعالبی‌ (متوفی‌ 429) است‌ که‌ به‌ زندگینامة‌ شاعران‌ و ادیبان‌ به‌ تفکیک‌ سرزمینها و شهرهای‌ اسلامی‌ اختصاص‌ دارد. همین‌ شیوه‌ را علی‌بن‌ حسن‌ باخَرزی‌ (متوفی‌ 467)، شاعر و ادیب‌ ایرانی‌، در دُمیة‌ القصر و عُصرة‌ اهل‌العصر به‌ کار گرفت‌ و آن‌ را تکمیل‌ کرد (رجوع کنید به باخرزی‌، ج‌ 1، ص‌ 32، 35ـ39). در این‌ کتاب‌ شرح‌حال‌ و گزیدة‌ اشعار شاعران‌ عرب‌زبان‌ اواخر قرن‌ چهارم‌ و اوایل‌ قرن‌ پنجم‌ آمده‌ است‌. سپس‌ عمادالدین‌ کاتب‌ اصفهانی‌ (متوفی‌ 597) خَریدة‌ القصر و جَریدة‌ العَصر را در ذیل‌ آنها (رجوع کنید به عمادالدین‌ کاتب‌، ج‌ 1، قسم‌ شعراء العراق‌، جزء 1، ص‌ 5 ـ6) و با اشتمال‌ بر شرح‌ احوال‌ و نمونة‌ آثار برخی‌ شعرای‌ عرب‌زبان‌ قرن‌ پنجم‌ و ششم‌ نوشت‌. این‌ کتابها حاوی‌ آگاهیهای‌ ارزشمند تاریخی‌ است‌.در سده‌های‌ بعد، تراجم‌ معاصران‌ صورتی‌ عام‌ یافت‌. صفدی‌ (696ـ764) اَعیان‌ العصر و اَعوان‌ النصر را در شرح‌حال‌ طیفی‌ وسیع‌ از بزرگان‌ معاصر خود، از سال‌ ولادت‌ تا سال‌ وفات‌ خود، به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ تألیف‌ کرد (رجوع کنید به صفدی‌، 1418، ج‌ 1، ص‌ 38، 202) که‌ مشتمل‌ بر اطلاعات‌ ارزشمند تاریخی‌ و اجتماعی‌ و فرهنگی‌ و ادبی‌ است‌.مقریزی‌ (متوفی‌ 845) دُررالعقود الفریدة‌ فی‌ تراجم‌ الاعیان‌ المفیدة‌ را در شرح‌حال‌ بسیاری‌ از مشاهیر معاصر خود ــ که‌ از 760 تا نزدیک‌ وفات‌ وی‌ درگذشته‌ بودند ــ گرد آورد ( Äمقریزی‌، 1995، قسم‌ 1، ص‌ 50 ـ51، 372ـ 378).ابن‌حجر عسقلانی‌ در اِنباء الغُمْر بأبناءالعُمر ، صورتی‌ ترکیبی‌ از سالشمار وقایع‌ جهان‌ اسلام‌ بویژه‌ مصر و شام‌، و سرگذشت‌ بزرگان‌ عصر خود را از سال‌ تولد خود (773) تا 850 فراهم‌ کرد و آن‌ را تکملة‌ تاریخ‌ ابن‌کثیر و وفیات‌ ابن‌رافع‌ سَلّامی‌ شمرد (ابن‌حجر عسقلانی‌، 1399، ج‌ 1، ص‌ 4).ابراهیم‌بن‌ عمر بِقاعی‌ (متوفی‌ 885) کار استادش‌ ابن‌حجر، را ادامه‌ داد و اِظهار العصر ل اَسرار اهل‌ العصر را در ذیل‌ انباء الغمر نوشت‌ و عنوان‌ الزمان‌ فی‌ ] یا بِ [ تراجم‌ الشیوخ‌ و الاقران‌ را در شرح‌حال‌ استادان‌ و همگنان‌ معاصر خود تألیف‌ کرد (سیوطی‌، ص‌ 24؛ زرکلی‌، ج‌ 1، ص‌ 56). احمدبن‌ محمد حِمصی‌ انصاری‌ (متوفی‌ 934) ذیل‌ دیگری‌ بر انباء الغمر به‌ نام‌ حوادث‌ الزمان‌ و وفیات‌ الشیوخ‌ و الاقران‌ با احتوا بر وقایع‌ و وفیات‌ 851 تا 930 فراهم‌ آورد (زرکلی‌، ج‌ 1، ص‌ 233).سیوطی‌ (متوفی‌ 911) هم‌ تراجم‌ عده‌ای‌ از سلاطین‌ و بزرگان‌ مسلمان‌ عصر خود را در نظم‌العِقیان‌ فی‌ اَعیان‌ الاَعیان‌ گرد آورد که‌ می‌توان‌ آن‌ را تاریخ‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و ادبی‌ اواخر دورة‌ ممالیک‌ دانست‌.اِنباء الهَصر بأبناء العَصر تألیف‌ ابن‌صیرفی‌ علی‌بن‌ داوود (متوفی‌ 900) بیشتر ویژگی‌ تاریخ‌ محلی‌ دارد و رویدادهای‌ مصر دورة‌ ممالیک‌ را از 873 تا 886 در بر می‌گیرد و در پایان‌ هر سال‌ تراجم‌ وفیات‌ بزرگان‌ به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ آمده‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ در نسخة‌ موجود حوادث‌ 878 ـ884 افتاده‌ است‌. انباءالهصر شاید بخشی‌ از کتاب‌ بزرگ‌ ابن‌صیرفی‌، نُزهة‌النفوس‌ و الاَبدان‌ فی‌ تواریخ‌ الزمان‌ ، بوده‌ (ابن‌صیرفی‌، مقدمة‌ حبشی‌، ص‌ 9) که‌ رویدادهای‌ 784 تا 850 آن‌، شامل‌ سالشمار وقایع‌ و تراجم‌، منتشر شده‌ است‌.پس‌ از آن‌ حسن‌بن‌ محمد بورینی‌ * (963ـ1024)، مورخ‌ و فقیه‌ و شاعر دمشقی‌، زندگینامة‌ بزرگان‌ معاصر خویش‌ را از زمان‌ ولادت‌ تا نزدیک‌ مرگ‌ خود، در تراجم‌الاعیان‌ من‌ ابناء الزمان‌ به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ تدوین‌ کرد (چاپ‌ منجّد، ج‌ 1، 2، دمشق‌ 1959، 1963).8. سده‌نامه‌ها. از سدة‌ هفتم‌ به‌ بعد تألیفاتی‌ بر اساس‌ محدودة‌ زمانی‌ سده‌ فراهم‌ آمد که‌ عمدتاً به‌ شیوة‌ عام‌ و الفبایی‌ است‌ و در شمار سرگذشتنامه‌ها قرار می‌گیرد. هر چند پاره‌ای‌ از آنها ترکیبی‌ از وقایع‌ و تراجم‌ یا مختص‌ صنفی‌ خاص‌ است‌، مانند الحوادث‌ الجامعة‌ و التجارب‌ النافعة‌ فی‌ المائة‌ السابعة‌ که‌ منسوب‌ به‌ ابن‌فُوَطی‌ عبدالرزاق‌بن‌ احمد (متوفی‌ 723)، مورخ‌ و ادیب‌ و کاتب‌ بغدادی‌، است‌ و سالشمار حوادث‌ 626 تا 700 عراق‌ و کشورهای‌ اسلامی‌ مجاور آن‌ و نیز وفیات‌ بزرگان‌ و مسائل‌ اداری‌ و اجتماعی‌ و اقتصادی‌ و فرهنگی‌ و نظامی‌ و حوادث‌ طبیعی‌ را دربر می‌گیرد. ابن‌سعید مغربی‌ (متوفی‌ 685) در الغصون‌ الیانعة‌ فی‌ محاسن‌ شعراء المائة‌ السابعة‌ شرح‌حال‌ عده‌ای‌ از شعرای‌ سدة‌ هفتم‌ شرق‌ و غرب‌ اسلامی‌ را گرد آورد (چاپ‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، قاهره‌ 1967).شاید بتوان‌ کتاب‌ انسان‌العیون‌ فی‌ مشاهیر سادس‌ القرون‌ ابن‌ابی‌عُذَیبه‌ (متوفی‌ 856) را از لحاظ‌ توالی‌ زمانی‌ موضوع‌ کتاب‌، نخستین‌ سرگذشتنامه‌ برپایة‌ نظم‌ سده‌ای‌ به‌ شمار آورد. برخی‌ آن‌ را بخشی‌ از کتاب‌ دیگر ابن‌ابی‌عذیبه‌ به‌ نام‌ دول‌ الاعیان‌ دانسته‌اند (رجوع کنید به عزّاوی‌، 1369 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 141ـ142؛ همو، 1376، ج‌ 1، ص‌ 238). پس‌ از آن‌ البدر السافر و تحفة‌ المسافر جعفربن‌ ثعلب‌ اُدفُوی‌ (متوفی‌ 748)، مورخ‌ و تراجم‌نگار مصری‌، جای‌ دارد که‌ به‌ شیوة‌ ابن‌خلّکان‌، شرح‌حال‌ برخی‌ از مشاهیر سدة‌ هفتم‌ و گاه‌ سده‌های‌ پنجم‌ و ششم‌ در آن‌ گرد آمده‌ است‌ (ابن‌قاضی‌ شهبه‌، ج‌ 3، ص‌ 24؛ زرکلی‌، ج‌ 2، ص‌ 123).نخستین‌ سده‌نامه‌ای‌ که‌ زندگینامة‌ بزرگان‌ را به‌ شکلی‌ تفصیلی‌ دربر دارد، الدُر الکامنة‌ فی‌ اعیان‌ المائة‌ الثامنة‌ ابن‌حجر عسقلانی‌ است‌ که‌ شرح‌حال‌ بسیاری‌ از بزرگان‌ سدة‌ هشتم‌ را از آغاز 701 تا پایان‌ 800 به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ دربر دارد (رجوع کنید به ابن‌حجر عسقلانی‌، 1393، ج‌1، ص‌2ـ3). وی‌ ذیل‌ الدرر الکامنة‌ را نیز با احتوا بر تراجم‌ بزرگان‌ به‌ شیوة‌ سالشمار از 801 تا 832 و با نظم‌ الفبایی‌ تألیف‌ کرد (رجوع کنید به همو، 1412، ص‌ 62).شاگرد برجستة‌ ابن‌حجر، محمدبن‌ عبدالرحمان‌ سخاوی‌ (متوفی‌ 902)، هنگام‌ پاک‌نویس‌ کردن‌ الدرر الکامنة‌ ، تراجم‌ بسیاری‌ بر آن‌ افزود. وی‌ در کتاب‌ خود با نام‌ الضوء اللامع‌ لاَهل‌ القرن‌ التاسع‌ ، که‌ طی‌ 890 ـ 898 فراهم‌ آورد (عنان‌، ص‌ 134ـ 135)، نیز تراجم‌ بزرگان‌ عالم‌ اسلام‌ در سدة‌ نهم‌ (از 801 به‌ بعد) را به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ گرد آورد و به‌ ذکر برخی‌ مشاهیر اهل‌ذمه‌ نیز پرداخت‌ (رجوع کنید به سخاوی‌، 1354ـ 1355، ج‌ 1، ص‌ 4ـ6).پس‌ از آن‌ عبدالقادربن‌ شیخ‌ عَیدَروس‌ (متوفی‌ 1038)، مورخ‌ یمنی‌ ساکن‌ احمدآباد هند، النور السافر عن‌ اخبار القرن‌ العاشر را در شرح‌حال‌ بزرگان‌ جهان‌ اسلام‌ از 901 تا پایان‌ 1000، به‌ شیوة‌ سالشمار تألیف‌ و در آن‌ از رویدادهای‌ مهم‌ یاد کرد و پاره‌ای‌ حکایات‌ و آگاهیهای‌ حدیثی‌ و فقهی‌ و ادبی‌ را در آن‌ گنجاند (رجوع کنید به عیدروس‌، ص‌ 5 ـ6) و سخنی‌ کوتاه‌ در ذکر اوصاف‌ پیامبر اکرم‌ در ابتدای‌ کتاب‌ خویش‌ آورد. عیدروس‌ نیز مانند ابن‌حجر و سخاوی‌ و سیوطی‌ زندگینامة‌ خود را در کتابش‌ درج‌ کرده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌300ـ 308).کار عیدروس‌ را مورخان‌ بعدی‌ ادامه‌ دادند و آن‌ را تکمیل‌ کردند. محمدبن‌ ابی‌بکر شِلّی‌ (متوفی‌ 1093)، مورخ‌ و منجم‌ یمنی‌، السَّنا الباهر بتکمیل‌ النور السافر را در ذیل‌ اثر عیدروس‌، و عِقدالجواهر و الدُرر فی‌ اخبار القرن‌ الحادی‌ عشر را در شرح‌ زندگی‌ بزرگان‌ سدة‌ یازدهم‌ تألیف‌ کرد (محبی‌، ج‌3، ص‌338؛ زرکلی‌، ج‌6، ص‌59ـ60).نجم‌الدین‌ محمدبن‌ محمد غَزّی‌ (متوفی‌ 1061)، الکواکب‌ السائرة‌ باعیان‌ المئة‌ العاشرة‌ را در شرح‌حال‌ بزرگان‌، غالباً علما و ادبا و متصوفه‌، از 901 تا پایان‌ 1000 با ترتیبی‌ نو فراهم‌ آورد؛ وی‌ تراجم‌ را به‌ سه‌ طبقه‌ تقسیم‌ و هر طبقه‌ را ــ که‌ 33 سال‌ از آن‌ سده‌ را دربر می‌گرفت‌ ــ به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ تنظیم‌ کرد و کسانی‌ را که‌ «محمد» نام‌ داشتند به‌ جهت‌ هم‌نامی‌ با حضرت‌ رسول‌ مقدّم‌ داشت‌ (رجوع کنید به ج‌1، ص‌5 ـ7). او کتاب‌ لُطف‌ السَمَر و قَطف‌ الثمر را به‌ همان‌ شیوه‌، مشتمل‌ بر تراجم‌ بزرگان‌ سدة‌ یازدهم‌ از آغاز تا 1033 به‌ مثابه‌ طبقة‌ چهارم‌ و ذیلی‌ بر کتاب‌ پیشین‌، تألیف‌ کرد که‌ در حقیقت‌ سرگذشتنامة‌ معاصران‌ اوست‌ (رجوع کنید به ج‌1، ص‌3ـ4).محمدامین‌ مُحِبّی‌ (متوفی‌ 1111)، مورخ‌ و ادیب‌ دمشقی‌، نیز در خُلاصة‌الاثر فی‌ اعیان‌ القرن‌ الحادی‌ عشر تراجم‌ رجال‌ سدة‌ یازدهم‌ را گرد آورد (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 3ـ 5).محمدخلیل‌بن‌ علی‌ مرادی‌ (متوفی‌ 1206)، مورخ‌ دمشقی‌، شرح‌حال‌ بزرگان‌ سدة‌ دوازدهم‌ را در سِلکُ الدُرر فی‌ اعیان‌ القرن‌ الثانی‌ عشر نوشت‌ (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 4).گزیده‌ای‌ از شرح‌حال‌ بزرگان‌ سدة‌ هشتم‌ تا اواسط‌ سدة‌ سیزدهم‌ را محمدبن‌ علی‌ شوکانی‌ (متوفی‌ 1250)، فقیه‌ یمنی‌، در البدر الطالع‌ بمحاسن‌ مَن‌ بعدالقرن‌ السابع‌ گرد آورد.عبدالرزاق‌بن‌ حسن‌ بَیطار * (متوفی‌ 1335)، عالم‌ و ادیب‌ و مورخ‌ دمشقی‌، حِلیة‌ البشر فی‌ تاریخ‌ القرن‌ الثالث‌ عشر را در شرح‌حال‌ بزرگان‌ سدة‌ سیزدهم‌ نوشت‌.بررسی‌ سرگذشتنامه‌های‌ اخیر نشان‌ می‌دهد که‌ مؤلفان‌ آنها سهم‌ عمده‌ای‌ را به‌ علما و ادبا و متصوفه‌ اختصاص‌ داده‌اند و توجه‌ آنان‌ بیشتر معطوف‌ به‌ قلمرو ممالیک‌ و عثمانی‌، یعنی‌ نواحی‌ مصر و شام‌ و حجاز و یمن‌ و آسیای‌ صغیر، بوده‌ است‌. همچنین‌ از مطالعة‌ این‌ آثار می‌توان‌ به‌ وجود مدارس‌ بسیار به‌ مثابه‌ مراکز نشر علوم‌ اسلامی‌، و رواج‌ تصوف‌ و طریقتهای‌ صوفیه‌ و وجود خانقاهها و «زاویه‌»های‌ بسیار در این‌ نواحی‌ پی‌برد.9. تاریخ‌نگاری‌ محلی‌. تعصبات‌ و افتخارات‌ محلی‌ و همچنین‌ انگیزه‌های‌ علمی‌ و دینی‌ در پیدایی‌ تواریخ‌ شهرها به‌ طور عام‌ و تواریخ‌ محلی‌ که‌ متضمن‌ شرح‌حال‌ شخصیتهای‌ بزرگ‌ شهری‌ خاص‌ برای‌ نشان‌ دادن‌ جایگاه‌ و تفوق‌ علمی‌ آن‌ است‌، نقش‌ داشته‌ است‌ (رجوع کنید به سهمی‌، ص‌43ـ44). در جهان‌ اسلام‌ تاریخهای‌ محلی‌ بسیاری‌ با صبغة‌ علمی‌ و دینی‌ یا سیاسی‌ تدوین‌ شد. سخاوی‌ (1382، ص‌ 245ـ289) شمار معتنابهی‌ از آنها را یاد کرده‌ است‌.افزون‌ بر کتب‌ طبقاتِ پیشگامانی‌ مانند ابن‌سعد و خلیفة‌بن‌ خیاط‌ که‌ بر اساس‌ توزیع‌ جغرافیایی‌ تألیف‌ شده‌ بود، تاریخهای‌ محلی‌ بر اساس‌ طبقات‌ یا ترتیب‌ الفباییِ رجال‌ هر شهر، جداگانه‌ تألیف‌ شد که‌ نخستین‌ پدیدآورندگان‌ آنها محدّثان‌ بودند. این‌ کتابها علاوه‌ بر شرح‌حال‌ علما و محدّثان‌ و مشاهیر، معمولاً مشتمل‌ است‌ بر پیشگفتاری‌ در بارة‌ تاریخ‌ احداث‌ شهر و فتح‌ آن‌ به‌ دست‌ مسلمانان‌، صحابه‌ و تابعانی‌ که‌ به‌ آنجا رفته‌اند، روایاتی‌ در فضیلت‌ شهر، والیان‌، امرا، محله‌ها، تأسیسات‌ شهر در پیش‌ و پس‌ از اسلام‌ مانند حصار و قلعه‌ و مسجد.کهنترین‌ تاریخ‌ محلی‌ موجود که‌ به‌ تراجم‌ رجال‌ اختصاص‌ یافته‌، تاریخ‌ واسط‌ اثر اَسلَم‌ بن‌ سهل‌ رزّاز معروف‌ به‌ بَحشَل‌ واسطی‌ (متوفی‌ 288) است‌ (رجوع کنید به یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 2، ص‌ 646). بحشل‌ پس‌ از بحث‌ مختصری‌ در بارة‌ تاریخ‌ تأسیس‌ واسط‌ و محله‌ها و بناهای‌ آن‌، به‌ شرح‌حال‌ صحابه‌ و سپس‌ محدّثانی‌ که‌ به‌ نحوی‌ به‌ این‌ شهر مربوط‌ بوده‌اند، پرداخته‌ و برحسب‌ تقدم‌ زمانی‌ آنان‌ را طبقه‌بندی‌ کرده‌ و به‌ جای‌ اصطلاح‌ طبقه‌ ، واژة‌ « قرن‌ » را به‌ کار برده‌ است‌. وی‌ اغلب‌، روایات‌ آنان‌ را با سند خویش‌ نقل‌ می‌کند (رجوع کنید به بحشل‌ * ).پس‌ از آن‌ مؤلفانِ تاریخهای‌ محلی‌ که‌ به‌ تراجم‌ رجال‌ پرداختند، در تنظیم‌ و محتوای‌ مطالب‌ از این‌ الگو پیروی‌ کردند و کار بحشل‌ را تداوم‌ بخشیدند. از این‌ میان‌ می‌توان‌ از محمدبن‌ سعید قُشَیری‌ (متوفی‌ 334) مؤلف‌ تاریخ‌الرقّة‌ یاد کرد (چاپ‌ ابراهیم‌ صالح‌، دمشق‌ 1419/ 1998). ابوشیخ‌ انصاری‌ (متوفی‌ 369) نیز در طبقات‌ المحدّثین‌ باصبهان‌ و الواردین‌ علیها ، محدّثان‌ را در یازده‌ طبقه‌ تا عصر خود گروه‌بندی‌ کرد (چاپ‌ بَلّوشی‌، بیروت‌ 1408، 2 ج‌). قاضی‌ عبدالجبار خولانی‌ دارانی‌ (متوفی‌370) تاریخ‌ داریّا را به‌ این‌ شیوه‌ فراهم‌ آورد (چاپ‌ سعید افغانی‌، دمشق‌ 1404/ 1984).در عهد سامانیان‌ (ح 261ـ389) عمدتاً محدّثان‌ تاریخهای‌ محلی‌ بسیاری‌ تألیف‌ کردند که‌ در آنها شیوة‌ طبقات‌ یا دسته‌بندی‌ بر اساس‌ شهرها یا نظم‌ الفبایی‌ به‌ کار رفت‌. ابوعبداللّه‌ جویباری‌ وراق‌ (متوفی‌ نیمة‌ اول‌ سدة‌ چهارم‌) در کتاب‌ طبقات‌ ، شرح‌حال‌ علما و بزرگان‌ بلخ‌ را به‌ تفکیک‌ شهرهای‌ این‌ ولایت‌ گرد آورد و علی‌بن‌ فضل‌ بلخی‌ (متوفی‌ 323) ذکر علماء بلخ‌ را در شرح‌حال‌ محدّثان‌ و فقهای‌ این‌ شهر بر اساس‌ طبقات‌ ترتیب‌ داد. احمدبن‌ محمدبن‌ یاسین‌ حدّاد (متوفی‌ 334) نیز دو کتاب‌ در بارة‌ تاریخ‌ هرات‌ تألیف‌ کرد که‌ یکی‌ ترتیب‌ الفبایی‌ داشت‌ (محمدرضا ناجی‌، ص‌ 554 ـ556). ابواسحاق‌ مُستملی‌ (متوفی‌ 376) اخبار علماء بلخ‌ را در بارة‌ طبقات‌ محدّثان‌ و فقها با نظم‌ الفبایی‌ تألیف‌ کرد. ابوسعد ادریسی‌، محدّث‌ استرآبادی‌ ساکن‌ سمرقند، تاریخ‌ سمرقند یا الکمال‌ فی‌ معرفة‌ الرجال‌ بسمرقند (تألیف‌ پیش‌ از 385) را در معرفی‌ طبقات‌ محدّثان‌ این‌ شهر تألیف‌ کرد. وی‌ در تاریخ‌ استرآباد نیز احتمالاً از شیوة‌ طبقات‌ پیروی‌ کرده‌ است‌ ( Äهمان‌، ص‌ 548). پس‌ از آن‌ حاکم‌ نیشابوری‌ (متوفی‌ 405)، محدّث‌، تاریخ‌ نیشابور * یا تاریخ‌ النیسابورییّن‌ را به‌ سبک‌ طبقات‌نویسان‌ پیشین‌ نگاشت‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 552 ـ 554). عبدالغافربن‌ اسماعیل‌ فارسی‌ (متوفی‌ 529) السیاق‌ فی‌ تاریخ‌ نیشابور را به‌ همین‌ شیوه‌ در ذیل‌ تاریخ‌ نیشابور نوشت‌.حمزة‌بن‌ یوسف‌ سَهمی‌ (متوفی‌ 427) در تاریخ‌ جُرجان‌ پس‌ از فصلی‌ در مباحث‌ کلی‌ مربوط‌ به‌ گرگان‌ از فتح‌ اسلامی‌ به‌ بعد، تراجم‌ علما و راویان‌ آن‌ شهر را به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ تنظیم‌ کرد و بخشی‌ جداگانه‌ را نیز به‌ زندگینامة‌ زنان‌ عالِم‌ اختصاص‌ داد.ابونُعَیم‌ اصفهانی‌ (متوفی‌ 430)، محدّث‌ مشهور، ذکر اخبار اصبهان‌ را در شرح‌حال‌ محدّثان‌ و راویان‌ و علمای‌ اصفهان‌ با همان‌ سبک‌ کلی‌ تاریخهای‌ محلی‌ و با استفاده‌ از آثاری‌ مانند ] تاریخ‌ [ اصفهان‌ حمزة‌ اصفهانی‌ (متوفی‌ 356) و طبقات‌ المحدّثین‌ باصبهان‌ ابوشیخ‌ انصاری‌ (رجوع کنید به ابونعیم‌، ج‌ 1، ص‌ 14، 31، 77، 300) به‌ شیوة‌ الفبایی‌ ــ با استثناهایی‌ در هم‌نامهای‌ پیامبران‌ ــ تألیف‌ کرد.در مجموع‌، تاریخهای‌ محلی‌ یادشده‌ را باید در زمرة‌ کتب‌ رجال‌ به‌ شمار آورد؛ چه‌، شناخت‌ مشایخ‌ شهر و روایات‌ آنان‌ از نخستین‌ مسائلی‌ بود که‌ طالب‌ حدیث‌ باید فرا می‌گرفت‌ (خلیفه‌بن‌ خیاط‌، مقدمة‌ عمری‌، ص‌62). این‌ نوع‌ تاریخ‌نگاری‌ محلی‌ ناشی‌ از نیاز به‌ حفاظت‌ بیشتر در برابر احادیث‌ ساختگی‌ و نیز تعیین‌ موطن‌ راویان‌ بود (روزنتال‌، ص‌189).بتدریج‌ تاریخهای‌ محلی‌ جنبة‌ عام‌ یافت‌ و علاوه‌ بر تراجم‌ رجال‌ حدیث‌ و روایت‌، تراجم‌ دیگر بزرگان‌ و مشاهیر را نیز در بر گرفت‌. تاریخ‌ بغداد * مهمترین‌ اثر خطیب‌بغدادی‌ (متوفی‌ 463)، پس‌ از وصف‌ بغداد و تاریخ‌ تأسیس‌ آن‌، اغلب‌ به‌ تراجم‌ محدّثان‌ اختصاص‌ دارد، اما شامل‌ مجموعة‌ گسترده‌ای‌ از سرگذشتنامه‌ها به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ با رعایت‌ تقدم‌ زمانی‌ می‌شود.تاریخ‌ دمشق‌ در هشتاد مجلد تألیف‌ ابن‌عَساکر * (متوفی‌ 571) نیز پس‌ از فصلی‌ در فضایل‌ شام‌ و وصف‌ تاریخ‌ و جغرافیای‌ دمشق‌، شامل‌ تراجم‌ راویان‌ و محدّثان‌ و مشاهیری‌ چون‌ والیان‌ و قضات‌ و شعراست‌ که‌ از دمشق‌ برخاسته‌ بودند یا به‌ آنجا رفته‌ بودند. ابن‌عساکر نخست‌ به‌ شرح‌ سیرة‌ نبوی‌ و سرگذشت‌ خلفای‌ نخست‌ پرداخته‌ و تاریخ‌ امویان‌ و جنبه‌هایی‌ از تاریخ‌ عباسیان‌ را در ضمن‌ تراجم‌ مطرح‌ کرده‌ است‌. وی‌ همچون‌ محدّثان‌، روایات‌ را با ذکر سند و تراجم‌ را به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ آورده‌ است‌. پاره‌ای‌ از تراجم‌ مربوط‌ به‌ قبل‌ از اسلام‌اند و یک‌ مجلد نیز به‌ زندگینامة‌ زنان‌ اختصاص‌ دارد. بعضی‌، تاریخ‌ دمشق‌ را تلخیص‌ کرده‌اند و بعضی‌ نیز بر آن‌ ذیل‌ نوشته‌اند.ابن‌عدیم‌ (متوفی‌660) به‌ پیروی‌ از ابن‌عساکر، در اثر بزرگ‌ خود بغیة‌الطلب‌ * فی‌ تاریخ‌ حلب‌ ، سرگذشت‌ بزرگان‌ حلب‌ را به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ آورده‌ و در مقدمه‌، به‌ شرح‌ جغرافیای‌ حلب‌ و شمال‌ شام‌ و فتح‌ آن‌ به‌ دست‌ مسلمانان‌ پرداخته‌ است‌ (چاپ‌ سهیل‌ زکّار، 12 ج‌ تا حرف‌ سین‌ و باب‌ کُنی‌' و القاب‌، بیروت‌ 1988؛ چاپ‌ سامی‌ دهّان‌، دمشق‌ 1951ـ 1968).نمونة‌ دیگری‌ از تاریخهای‌ محلی‌ با صبغة‌ دینی‌، التدوین‌ فی‌ اخبار قزوین‌ تألیف‌ عبدالکریم‌بن‌ محمد رافعی‌ قزوینی‌ (متوفی‌ 623) است‌ که‌ مؤلف‌ پس‌ از اخبار فتح‌ اسلامی‌ و روایاتی‌ در فضایل‌ قزوین‌ و وصف‌ بناها، به‌ یادکرد صحابه‌ و تابعان‌ و تراجم‌ محدّثان‌ این‌ شهر تا عصر خود، با نظم‌ الفبایی‌، پرداخته‌ است‌. این‌ کتاب‌ افزون‌ بر مطالب‌ تاریخی‌، حاوی‌ آگاهیهای‌ ارزشمند جغرافیایی‌ و ادبی‌ است‌.در سدة‌ نهم‌ آثاری‌ به‌ همین‌ شیوه‌ در بارة‌ مکه‌ و مدینه‌ تألیف‌ شد. محمدبن‌ احمد فاسی‌ (متوفی‌ 832)، مؤلف‌ آثار متعدد در بارة‌ تاریخ‌ مکه‌، العِقد الثمین‌ فی‌ تاریخ‌ البلد الامین‌ را در شرح‌حال‌ صحابه‌ و علما و مشاهیر مکه‌ از آغاز تا عصر خود به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ تألیف‌ کرد و در بخش‌ نخست‌ آن‌ به‌ وصف‌ ویژگیهای‌ مکه‌ و مختصری‌ در تاریخ‌ مکه‌ با استفاده‌ از کتاب‌ دیگرش‌، شِفاء الغَرام‌ ، پرداخت‌ (فاسی‌، ج‌1، ص‌173ـ176). سخاوی‌ نیز التحفة‌اللطیفة‌ فی‌ تاریخ‌ المدینة‌ الشریفة‌ را به‌ همین‌ شیوه‌ در بارة‌ تاریخ‌ مدینه‌ گرد آورد (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 5 ـ6).موضوع‌ نوع‌ دیگری‌ از تاریخهای‌ محلی‌، اخبار و رویدادهای‌ یک‌ شهر است‌؛ اینگونه‌ آثار را در زمرة‌ وقایعنامه‌ها می‌توان‌ دانست‌. قدیمترین‌ این‌ آثار در بارة‌ مکه‌ و مدینه‌ است‌. از این‌ میان‌ اخبار مکة‌ تألیف‌ محمدبن‌ عبداللّه‌ اَزرقی‌ (زنده‌ در ح 248)، اخباری‌ و سیره‌نویس‌ مکی‌ (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 124ـ 125)، شایان‌ ذکر است‌. این‌ کتاب‌ بیشتر روایاتی‌ با ذکر سلسلة‌ سند است‌ و مشتمل‌ بر داستانهایی‌ در بارة‌ آفرینش‌ جهان‌ و شهر مکه‌، با استفاده‌ از روایات‌ کسانی‌ مانند وهب‌بن‌ منبّه‌، و همچنین‌ اخبار و رویدادها و شرح‌ ویژگیهای‌ مکه‌ و مسجدالحرام‌ و کعبه‌ در سده‌های‌ نخستین‌ اسلامی‌ است‌ (چاپ‌ جدید از رشدی‌ صالح‌ ملحس‌، بیروت‌ 1403/ 1983). دیگر مورخ‌ مکی‌ و معاصر ازرقی‌، محمدبن‌ اسحاق‌ فاکهی‌ (متوفی‌ پس‌ از 272)، تاریخ‌ مکه‌ را به‌ همان‌ شیوه‌ نوشت‌ و آگاهیهای‌ متنوعی‌، از جمله‌ در بارة‌ والیان‌ و قاضیان‌ مکه‌، به‌ دست‌ داد که‌ بخشی‌ از آن‌ برجای‌ مانده‌ است‌ (چاپ‌ وستنفلد، گوتینگن‌ 1859). این‌ آثار در سده‌های‌ نهم‌ و دهم‌ اساس‌ کار نویسندگانی‌ همچون‌ فاسی‌ (متوفی‌ 832) در شِفاءالغَرام‌ باخبار البلد الحرام‌ ، ابن‌ظُهَیره‌ (متوفی‌ 986) در الجامع‌ اللطیف‌ فی‌ فضایل‌ مکة‌ و البیت‌ الشریف‌ (چاپ‌ وستنفلد، گوتینگن‌ 1859)، و نَهرَ والی‌ (متوفی‌ 988) در الاءعلام‌ بأَعلام‌ بیت‌ اللّه‌ الحرام‌ (چاپ‌ وستنفلد، گوتینگن‌ 1857) قرار گرفت‌.از قدیمترین‌ کتابها در بارة‌ مدینه‌، تاریخ‌ المدینة‌ المنوّرة‌ از عمربن‌ شَبّه‌ نُمیری‌ (متوفی‌ 262) است‌ که‌ در آن‌ تاریخ‌ اسلام‌ از هجرت‌ پیامبر تا قتل‌ عثمان‌ بر محور شهر مدینه‌ آمده‌ ولی‌ به‌ دورة‌ خلافت‌ ابوبکر و علی‌ علیه‌السلام‌ اشاره‌ نشده‌ است‌. شیوة‌ ابن‌شبّه‌ در این‌ کتاب‌، روایی‌ و مستند است‌ و ضمناً ویژگیهای‌ شهر مدینه‌ را برشمرده‌ است‌ (چاپ‌ فهیم‌ محمد شلتوت‌، بیروت‌ 1410/ 1990، 4 ج‌).شاگرد ابن‌شبّه‌، احمدبن‌ ابی‌طاهر طیفور (متوفی‌ 280)، نیز کتاب‌ بغداد را بر محور رویدادهای‌ دارالخلافة‌ بغداد، در بارة‌ تاریخ‌ خلفای‌ عباسی‌ تا پایان‌ دورة‌ مهتدی‌ (256) تألیف‌ کرد. از این‌ کتاب‌ جزء ششم‌ آن‌ باقی‌ مانده‌ که‌ وقایع‌ دورة‌ مأمون‌ را از 204 تا 218 دربر دارد و حاوی‌ گزارشهایی‌ در بارة‌ ویژگیهای‌ شهر و شاعران‌ و خنیاگران‌ آن‌ در این‌ دوره‌ است‌ (چاپ‌ هنس‌ کلّر، لایپزیگ‌ 1908؛ چاپ‌ کوثری‌، قاهره‌ 1368/ 1949). پس‌ از ابن‌ابی‌طاهر، پسرش‌ عبیداللّه‌، شرح‌ حوادث‌ دورة‌ خلافت‌ معتمد تا مقتدر (256ـ320) را بر کتاب‌ بغداد افزود، اما آن‌ را به‌ پایان‌ نرساند (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌163ـ164).از تاریخهای‌ متعددی‌ که‌ در سده‌های‌ اولیه‌ در بارة‌ بصره‌ تألیف‌ شد (رجوع کنید به همان‌، ص‌59، 115، 125؛ یاقوت‌ حموی‌، ج‌3، ص‌1327، ج‌4، ص‌1857)، چیزی‌ در دست‌ نیست‌. معدن‌ الجواهر بتاریخ‌ البصرة‌ و الجزائر تألیف‌ شیخ‌ نعمان‌بن‌ محمدبن‌ عراق‌ (سدة‌ دهم‌) اثری‌ متأخر در بارة‌ بصره‌ و جزایر خلیج‌فارس‌ است‌ و مؤلف‌ از برخی‌ منابع‌ سدة‌ سوم‌ در این‌ موضوع‌ استفاده‌ کرده‌ است‌ (نعمان‌بن‌ محمد، مقدمة‌ محمد حمیداللّه‌، ص‌9).از نخستین‌ مؤلفان‌ تاریخ‌ محلی‌ عربستان‌ جنوبی‌، ابن‌هشام‌ (متوفی‌ 218) است‌ که‌ کتاب‌ التیجان‌ فی‌ ملوک‌ حِمیَر را در بارة‌ تاریخ‌ کهن‌ یمن‌ از جمع‌ روایات‌ وهب‌بن‌ منبّه‌ فراهم‌ آورد. این‌ کتاب‌ آمیخته‌ای‌ از حوادث‌ تاریخی‌ و قصص‌ دینی‌ و اساطیر است‌ (رجوع کنید به مقدمة‌ عبدالعزیز مقالح‌، ص‌7). حسن‌بن‌ احمد هَمْدانی‌ (متوفی‌ 334)، مورخ‌ و جغرافیانگار یمنی‌، اثری‌ مشابه‌ و مفصّلتر در اَنساب‌ و پادشاهان‌ حمیر به‌ نام‌ الاکلیل‌ تألیف‌ کرد. تاریخ‌ مدینة‌ صنعاء تألیف‌ احمدبن‌ عبداللّه‌ رازی‌ (متوفی‌ ح 460) اثری‌ یگانه‌ در باب‌ تاریخ‌ فرهنگی‌ و سیاسی‌ صنعاء و شرح‌ ویژگیهای‌ آن‌ از دوران‌ اساطیری‌ تا زمان‌ مؤلف‌ است‌ و تراجم‌ بسیاری‌ از رجال‌ یمن‌ ــ که‌ بعضاً ایرانی‌الاصل‌ بودند ــ و روایات‌ فراوانی‌ از افراد ایرانی‌تبار (اَبناوی‌) را دربر دارد که‌ نشان‌دهندة‌ تمایلات‌ و خاستگاه‌ ایرانی‌ مؤلف‌ است‌ ( Äفهرست‌، ص‌ 573 ـ574). رازی‌ در نقل‌ خبر از شیوة‌ محدّثان‌ پیروی‌ کرده‌ است‌. عمارة‌بن‌ علی‌ یمنی‌ (متوفی‌ 569)، مورخ‌ و شاعر، نیز تاریخ‌ سیاسی‌ یمن‌ بویژه‌ صنعاء و زبید و وصف‌ جغرافیایی‌ منطقه‌ و تراجم‌ شماری‌ از ادیبان‌ و شاعران‌ آنجا را در المفید فی‌ اخبار صنعاء و زَبید یا تاریخ‌ الیمن‌ گرد آورد و از آثاری‌ مانند المفید لاخبار زَبید ابوطامی‌ جیّاش‌بن‌ نجاح‌ (متوفی‌ ح 500)، امیر حبشی‌ یمن‌، بهره‌ گرفت‌ (رجوع کنید به عماره‌ یمنی‌، ص‌ 45ـ47).تاریخ‌ المستبصر منسوب‌ به‌ ابن‌مُجاور (متوفی‌690) نیز اثری‌ مهم‌ در بارة‌ تاریخ‌ و جغرافیای‌ مکه‌ و حجاز و یمن‌ و آداب‌ و رسوم‌ رایج‌ در آنجاست‌. ابن‌مجاور از برخی‌ منابع‌ خود، مانند کتاب‌ ] تاریخ‌ مکه‌ [ فاکهی‌، مروج‌ الذهب‌ مسعودی‌، المفید فی‌ اخبار صنعاء و زبید عماره‌ و جز آن‌ نام‌ برده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌4ـ 5، 33، 60، 281).از تواریخ‌ یمن‌ که‌ تألیفات‌ پیشین‌ را اساس‌ قرار دادند و در تکمیل‌ آنها کوشیدند، اینهاست‌: کنز الاَخیار (الاخبار) فی‌ معرفة‌ السیر و الاخبار تألیف‌ ادریس‌بن‌ علی‌ حَمزی‌ (متوفی‌ 714) که‌ در واقع‌ تاریخی‌ عمومی‌ مشتمل‌ بر خلاصة‌ الکامل‌ ابن‌اثیر به‌ ضمیمة‌ سالشمار رویدادهای‌ یمن‌ تا 714 است‌ (زرکلی‌، ج‌1، ص‌280). شاگرد حمزی‌، عبدالباقی‌بن‌ عبدالمجید قرشی‌ یمانی‌ (متوفی‌ 743)، از این‌ کتاب‌ در نگارش‌ بَهجة‌ الزَّمَن‌ فی‌ تاریخ‌ الیمن‌ بهره‌ گرفت‌ (رجوع کنید به یمانی‌، مقدمه‌، ص‌5، 11). السلوک‌ فی‌ طبقات‌ العلماء و الملوک‌ تألیف‌ بهاءالدین‌ محمدبن‌ یوسف‌ جَنَدی‌ (متوفی‌ 732) ترکیبی‌ از تاریخ‌ سیاسی‌ و سرگذشتنامه‌ است‌ (چاپ‌ اکوَع‌، صنعاء 1414ـ1416/ 1993ـ 1995، 2 ج‌). بُغیة‌المستفید فی‌ اخبار مدینة‌ زَبید از ابن‌دَیبَع‌ (متوفی‌ 944) نیز در تاریخ‌ زَبید تا آغاز سدة‌ دهم‌ است‌ (چاپ‌ عبداللّه‌ حبشی‌، صنعاء 1979) که‌ وصف‌ جغرافیایی‌ و تاریخ‌ سیاسی‌ را تلفیق‌ کرده‌ و دارای‌ نظمی‌ وقایع‌نگاشتی‌ است‌ (روزنتال‌، ص‌180). همو ذیلی‌ بر این‌ کتاب‌ شامل‌ رویدادهای‌ یمن‌ در سالهای‌ 901 تا 923 به‌ نام‌ الفضل‌ المزید علی‌ بغیة‌ المستفید تألیف‌ کرد (چاپ‌ محمدعیسی‌ صالحیّة‌، کویت‌ 1402/ 1982). از دیگر آثار متعدد ابن‌دیبع‌ در بارة‌ یمن‌، قُرّة‌العیون‌ باخبار الیمن‌ المَیمون‌ در تاریخ‌ سیاسی‌ یمن‌ از آغاز اسلام‌ تا پایان‌ دولت‌ طاهری‌ (923) است‌ که‌ اساساً خلاصه‌ای‌ است‌ از العَسجَد المَسبوک‌ ابوالحسن‌ علی‌بن‌ حسن‌ خَزرَجی‌ (متوفی‌ 812؛ یا اسماعیل‌بن‌ عباس‌ غسّانی‌، متوفی‌ ? 803) با افزوده‌هایی‌ از منابع‌ دیگر ( Äابن‌دیبع‌، ص‌26). از منابع‌ متأخر یمن‌، غایة‌الامانی‌ فی‌ اخبار القُطر الیمانی‌ تألیف‌ یحیی‌بن‌ حسین‌ (متوفی‌ 1100) است‌ که‌ تاریخ‌ یمن‌ را از آغاز اسلام‌ تا برافتادن‌ حکومت‌ والیان‌ عثمانی‌ در 1045، نوشته‌ است‌ (چاپ‌ سعیدعبدالفتاح‌ عاشور، قاهره‌ 1388/ 1968، 2 ج‌).از دیگر تاریخهای‌ محلی‌ کهن‌، تاریخ‌ الموصل‌ ابوزکریا یزیدبن‌ محمد اَزدی‌ (متوفی‌ 334) است‌ که‌ بخش‌ دوم‌ آن‌، شامل‌ رویدادهای‌ 101 تا 224، باقی‌ مانده‌ و مشتمل‌ بر سالشمار تاریخ‌ موصل‌ و آگاهیهایی‌ در بارة‌ حاکمان‌ و قاضیان‌ آنجا و دورة‌ مهم‌ انتقال‌ قدرت‌ از امویان‌ به‌ عباسیان‌ است‌.تاریخ‌ یا مذیّل‌ ] تاریخ‌ دمشق‌ [ تألیف‌ ابن‌قَلانِسی‌ (متوفی‌ 555)، اثری‌ وقایع‌نگاشتی‌ به‌ شیوة‌ سالشمار در بارة‌ دمشق‌ است‌، هرچند گزارشهایی‌ از دیگر سرزمینهای‌ اسلامی‌ نیز در آن‌ آمده‌ است‌. این‌ کتاب‌ وقایع‌ 360 تا 555 را دربر می‌گیرد. ظاهراً بخش‌ نخست‌ آن‌، خلاصه‌ای‌ از تاریخ‌ هلال‌بن‌ محسّن‌ صابی‌ ( Äابن‌قلانسی‌، مقدمة‌ زکار، ص‌ ن‌ ـ ص‌) و بخش‌ دوم‌ آن‌ (حوادث‌ 448 تا پایان‌) ذیلی‌ بر تاریخ‌ صابی‌ است‌ ( Äابن‌قلانسی‌، ص‌140؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌7، ص‌144؛ قفطی‌، ص‌ 110).تاریخ‌ مَیّافارقین‌ و آمِد یا تاریخ‌ الفارقی‌ اثر ابن‌اَزرق‌ احمدبن‌ یوسف‌ فارقی‌ (زنده‌ در 577) را باید تاریخی‌ محلی‌ به‌ شمار آورد که‌ افزون‌ بر شرح‌ تاریخ‌ میّافارقین‌ (از شهرهای‌ مهم‌ دیارْ بَکر) از بدو تأسیس‌ تا عصر مؤلف‌، مشتمل‌ بر اخبار و رویدادهای‌ سیاسی‌ ـ فرهنگی‌ منطقه‌ است‌. ابن‌ازرق‌ کتاب‌ خود را ظاهراً با سیرة‌ پیامبر آغاز کرده‌ و پس‌ از ذکر خلافت‌ ابوبکر و عمر، به‌ تاریخ‌ امویان‌ و عباسیان‌ و دولتهای‌ اسلامی‌ روزگار ایشان‌ پرداخته‌ و از شرح‌حال‌ بزرگان‌ و مسائل‌ جغرافیایی‌ و اقتصادی‌ یاد کرده‌ است‌ ( Äابن‌ازرق‌، مقدمة‌ بدوی‌ عبداللطیف‌ عوض‌، ص‌1ـ3، 6). بَدوی‌ عبداللطیف‌ عوض‌، بخش‌ مربوط‌ به‌ دولت‌ کُرد مروانیان‌ (380ـ 478) را از این‌ کتاب‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌ (بیروت‌ 1974).ابن‌شدّاد (متوفی‌ 684) الاعلاق‌ الخطیرة‌ فی‌ ذکر امراء الشام‌ و الجزیرة‌ را به‌ مثابه‌ تاریخ‌ سیاسی‌ «جزیره‌» (شمال‌ عراق‌) و «اَجناد» (مناطق‌ پنج‌گانة‌ شام‌، یعنی‌ حلب‌ و دمشق‌ و لبنان‌ و اردن‌ و فلسطین‌)، در سه‌ بخش‌ تألیف‌ کرد و در مقدمة‌ فصلِ مربوط‌ به‌ هر شهر به‌ ذکر ویژگیهای‌ جغرافیایی‌ آن‌ پرداخت‌.تاریخ‌نگاری‌ محلی‌ در مصر سنّتی‌ دیرین‌ و مستمر داشت‌. کهنترین‌ اثر بازمانده‌ در بارة‌ تاریخ‌ مصر از فتح‌ اسلامی‌ به‌ بعد و همچنین‌ وقایع‌ فتح‌ افریقیه‌ و مغرب‌ و اندلس‌ تا 127، فتوح‌ مصر و اخبارها تألیف‌ ابن‌عبدالحَکَم‌ (متوفی‌ 257)، محدّث‌ و فقیه‌ مصری‌، است‌. مؤلف‌ فصلهایی‌ را به‌ فضایل‌ مصر، بخشها و ناحیه‌ها، استقرار مسلمانان‌ در این‌ سرزمین‌، قضات‌ (تا 246) و نظام‌ مالی‌ آنجا، والیان‌ و صحابه‌ در آنجا اختصاص‌ داده‌ است‌. ابن‌عبدالحکم‌ شیوة‌ روایی‌ و اسنادی‌ را برگزیده‌ و اثر او مرجع‌ معتبر مورخان‌ بعدی‌ مصر گردیده‌ است‌ (چاپ‌ تورِی‌، لیدن‌ 1920).محمدبن‌ عبیداللّه‌ مُسبّحی‌ (متوفی‌420)، مورخ‌ مصری‌، نیز اثر بزرگ‌ خود (رجوع کنید به حاجی‌خلیفه‌، ج‌1، ستون‌ 304: 12 ج‌) التاریخ‌ الکبیر یا اخبار مصر را در شرح‌ تاریخ‌ مصر و اخبار فرمانروایان‌ و بزرگان‌ و حیات‌ فرهنگی‌ و اجتماعی‌ آن‌ دیار تألیف‌ کرد ( Äابن‌خلّکان‌، ج‌4، ص‌377) که‌ می‌توان‌ آن‌ را تحولی‌ در تاریخ‌نگاری‌ محلی‌ مصر شمرد. از این‌ اثر بزرگ‌، که‌ منبع‌ ارزشمندی‌ برای‌ دورة‌ نخست‌ خلافت‌ فاطمیان‌ بوده‌ (عنان‌، ص‌52؛ مسبّحی‌،ج‌40، مقدمة‌ ایمن‌ فواد سید، ص‌ ز)، تنها جزء پایانی‌ (چهلم‌) آن‌ ــ مشتمل‌ بر دنبالة‌ حوادث‌ 414 و حوادث‌ 415 ــ باقی‌ مانده‌ است‌. این‌ کتاب‌ شیوة‌ سالشمار دارد و ذیل‌ هر سال‌، حوادث‌ به‌ صورت‌ ماه‌ به‌ ماه‌ شرح‌ شده‌ است‌.ابن‌مُیَسَّر (متوفی‌ 677) کار مسبّحی‌ را ادامه‌ داد (صفدی‌، 1962ـ1979، ج‌4، ص‌188؛ سخاوی‌، 1382، ص‌ 278) و اخبار مصر را پدید آورد، اما ظاهراً کتاب‌ او بیش‌ از صرفِ تکمله‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌میسر، ج‌ 2، ص‌ 45ـ56). بخشی‌ از این‌ کتاب‌ شامل‌ حوادث‌ 439 تا 553 باقی‌ مانده‌ است‌.ابن‌مَمّاتی‌ (متوفی‌ 606) ادیب‌ و دبیر و دیوانسالار ایوبی‌، مهمترین‌ کتاب‌ خود، قوانین‌ الدواوین‌ (چاپ‌ عزیز سوریال‌ عطیة‌، قاهره‌ 1943)، را در سه‌ بخش‌ کلی‌ در بارة‌ جغرافیا و سازمانهای‌ اداری‌ و نظام‌ کشاورزی‌ مصر در دورة‌ ایوبیان‌ تألیف‌ کرد که‌ از نخستین‌ تلاشها برای‌ تدوین‌ تاریخ‌ اداری‌ بود و می‌توان‌ کتاب‌ او را با دستور الکاتب‌ تألیف‌ هندوشاه‌ نخجوانی‌ مقایسه‌ کرد (عزّاوی‌، 1376، ج‌ 1، ص‌ 8 ـ9).چنین‌ طرحی‌ را قلقشندی‌ (متوفی‌ 821) با تألیف‌ صبح‌ الاعشی‌ * توسعه‌ داد و در آن‌ با الگو گرفتن‌ از التعریف‌ بالمصطلح‌ الشریف‌ (رجوع کنید به قلقشندی‌، 1383، ج‌1، ص‌7ـ10)، اطلاعات‌ گوناگونی‌ در بارة‌ زبان‌ عربی‌ و دبیری‌ و جغرافیا و آداب‌ و رسوم‌ خلافت‌ در سرتاسر عالم‌ اسلام‌ و دولتهای‌ اسلامی‌ و نیز فصلی‌ مبسوط‌ در تاریخ‌ و جغرافیا و سازمان‌ اداری‌ مصر گرد آورد و آن‌ را راهنمای‌ دبیران‌ ساخت‌.تاریخ‌ و جغرافیای‌ دَه‌ شهر بزرگ‌ اسلامی‌ موضوع‌ الانتصار لِواسطة‌ عَقد الاَمصار تألیف‌ ابن‌دُقماق‌ بود (حاجی‌خلیفه‌، ج‌1، ستون‌ 174) که‌ تنها جلدهای‌ چهارم‌ و پنجم‌ آن‌، در بارة‌ فسطاط‌ و اسکندریه‌، در دست‌ است‌.المواعظ‌ و الاعتبار بذکر الخِطط‌ و الا´ثار ، یا الخطط‌ ، تألیف‌ مَقریزی‌ (متوفی‌ 845)، مشروحترین‌ وصف‌ از جغرافیای‌ مصر و قاهره‌ و سیر تاریخی‌ آن‌ از فتح‌ اسلامی‌ به‌ بعد است‌ که‌ در عین‌ حال‌، آگاهیهای‌ گرانبهایی‌ در بارة‌ اوضاع‌ اجتماعی‌ و معماری‌ و هنر مصر و جنبه‌های‌ اخلاقی‌ و زندگی‌ عمومی‌ مردم‌ آنجا به‌ دست‌ می‌دهد (رجوع کنید به عنان‌، ص‌90ـ96).شاگرد مقریزی‌، ابن‌تغری‌ بردی‌ (متوفی‌ 874)، نیز النجوم‌ الزاهرة‌ فی‌ ملوک‌ مصر و القاهرة‌ را در تاریخ‌ مصر از فتح‌ اسلامی‌ تا 872 نوشت‌ و در ذیل‌ رویدادهای‌ هر سال‌ وضع‌ آب‌ نیل‌ را توضیح‌ داد. النجوم‌ الزاهرة‌ مفصّلترین‌ تاریخ‌ مصر اسلامی‌ است‌ که‌ در عین‌حال‌ رویدادهای‌ سایر سرزمینهای‌ اسلامی‌ را به‌اختصار دربر دارد. این‌ کتاب‌ بر اساس‌ دورة‌ حکومت‌ فرمانروایان‌ مصر و به‌ شیوة‌ سالشمار تنظیم‌ شده‌ است‌.حُسن‌ المحاضرة‌ فی‌ اخبار مصر و القاهرة‌ تألیف‌ جلال‌الدین‌ سیوطی‌ (متوفی‌ 911) به‌ بررسی‌ تاریخ‌ کهن‌ مصر و اوضاع‌ سیاسی‌ ـ اداری‌، اجتماعی‌، علمی‌ و فرهنگی‌ آن‌ پس‌ از فتح‌ اسلامی‌ اختصاص‌ دارد و به‌ جهت‌ احتوا بر زندگینامه‌هایی‌ کوتاه‌ از علما و بزرگان‌، می‌توان‌ آن‌ را مکمل‌ الخطط‌ مقریزی‌ دانست‌.پس‌ از سیوطی‌، شاگردش‌ ابن‌ اِیاس‌ (متوفی‌ 930)، بدائع‌ الزهور فی‌ وقائع‌ الدهور را تألیف‌ کرد که‌ متضمن‌ تاریخ‌ مصر از عهد کهن‌ و دولتهای‌ اسلامی‌ آن‌ سرزمین‌ تا پایان‌ 928 است‌. ابن‌ایاس‌ وقایع‌ معاصر خود، بویژه‌ تصرف‌ مصر به‌ دست‌ دولت‌ عثمانی‌ (922)، را بر اساس‌ مشاهدات‌ و اطلاعات‌ شخصی‌ خویش‌ بتفصیل‌ و با جزئیات‌ نوشته‌ که‌ موجب‌ ارزش‌ و اهمیت‌ کتاب‌ او شده‌ است‌؛ هر چند در نگارش‌، شیوه‌ای‌ سست‌ و گسسته‌ و متمایل‌ به‌ نثر عامیانه‌ دارد. وی‌ به‌ اوضاع‌ سیاسی‌ و اداری‌ و اجتماعی‌ و زندگی‌ عامه‌ و وفیات‌ بزرگان‌ نیز پرداخته‌ است‌ (عنان‌، ص‌ 154ـ160).پس‌ از آنکه‌ عثمانی‌، مصر را فتح‌ کرد، تألیف‌ کتابهای‌ تاریخی‌ در آنجا کاهش‌ یافت‌ و آنچه‌ تألیف‌ می‌شد بیشتر محدود به‌ این‌ دوره‌ با ذکر سلاطین‌ عثمانی‌ و نُوّاب‌ آنان‌ در مصر بود و پس‌ از ابن‌ایاس‌، مورخی‌ هم‌طراز مورخان‌ بزرگ‌ پیشین‌ ظهور نکرد (همان‌، ص‌169).ابن‌ابی‌السرور بکری‌ (متوفی‌ 1060) النُزهة‌ الزَهیّة‌ فی‌ ذکر ولاة‌ مصر و القاهرة‌ المعزیّة‌ را در تاریخ‌ مصر از روزگار کهن‌ تا دورة‌ سلطان‌مراد عثمانی‌ نوشت‌ و از رویدادهای‌ دوران‌ حاکمان‌ عثمانی‌ در مصر تا حکومت‌ خلیل‌پاشا (1041) یاد کرد و در فصلی‌ نیز به‌ شرح‌ ویژگیهای‌ مصر پرداخت‌ (عنان‌، ص‌171). وی‌ کتاب‌ الروضة‌ المأنوسة‌ فی‌ اخبار مصر المحروسة‌ را نیز به‌ منزلة‌ گزیده‌ای‌ از آثار تاریخی‌ خود در بارة‌ مصرِ روزگار عثمانی‌ فراهم‌ کرد. نسخه‌هایی‌ از این‌ کتابها باقی‌ است‌ (همان‌، ص‌172).برخی‌ تاریخهای‌ محلی‌، راجع‌ به‌ صاحب‌منصبان‌ سیاسی‌ و قضایی‌ است‌. چنین‌ آثاری‌ ظاهراً از تاریخهای‌ سرگذشتنامه‌ای‌ در بارة‌ مقامات‌ دولتی‌ ــ که‌ تألیف‌ آنها از سدة‌ سوم‌ و با نوشته‌های‌ کسانی‌ مانند هیثم‌بن‌ عدی‌ (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌112؛ کتابهایی‌ در بارة‌ حاکمان‌ و قضات‌ کوفه‌ و بصره‌) آغاز گردید ــ الهام‌ گرفته‌ است‌ (روزنتال‌، ص‌186). از جملة‌ این‌ تاریخهای‌ محلی‌، التاریخ‌ فی‌ اخبار وُلاة‌ خراسان‌ تألیف‌ ابوعلی‌ سَلاّ می‌ (متوفی‌300) است‌ که‌ قرنها منبع‌ ارزشمندی‌ برای‌ مورخان‌ و نویسندگان‌ بوده‌ و مطالبی‌ از آن‌ در آثار گردیزی‌ و ابن‌اثیر و ابن‌خلّکان‌ نقل‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به محمدرضا ناجی‌، ص‌541 ـ542). دیگر، کتاب‌ الولاة‌ و کتاب‌ القضاة‌ ابوعمر محمدبن‌ یوسف‌ کِندی‌ (متوفی‌350) است‌ که‌ تکملة‌ فتوح‌ مصر ابن‌عبدالحکم‌ به‌ شمار می‌آید. کندی‌ در این‌ کتاب‌ ــ که‌ گویا دو اثر جداگانه‌ بوده‌ ــ اخبار والیان‌ را از فتح‌ اسلامی‌ تا مرگ‌ محمدبن‌ طُغْج‌ اِخشید (334) و تاریخ‌ قضات‌ را، مانند ابن‌عبدالحکم‌، از فتح‌ اسلامی‌ تا 246 اما مفصّلتر گرد آورده‌ و بویژه‌ در بخشهای‌ نخست‌، از شیوة‌ اسنادی‌ بهره‌ گرفته‌ است‌ (چاپ‌ رفن‌ گست‌ ، بیروت‌ 1908).ابن‌زولاق‌ (متوفی‌ 387)، مورخ‌ مصری‌، کار کِندی‌ را ادامه‌ داد و ذیل‌ اخبار قضاة‌ مصر را در تکمیل‌ آن‌ از 246 تا 386 نوشت‌ که‌ با شرح‌حال‌ محمدبن‌ نعمان‌، قاضی‌ فاطمی‌، پایان‌ می‌یابد (ابن‌خلّکان‌، ج‌2، ص‌ 91) و ظاهراً منتخبی‌ از آن‌ باقی‌ است‌ (روزنتال‌، ص‌178). ابن‌زولاق‌ همچنین‌ اتمام‌ اخبار امراء مصر را در تکمیل‌ اثر کندی‌ تألیف‌ کرد (مقریزی‌، 1387، ج‌ 1، ص‌ 102).10. تاریخ‌نگاری‌ دودمانی‌. تاریخهای‌ وقایع‌نگاشتی‌ نظمی‌ مبتنی‌ بر دوران‌ حکومت‌ خلفا و سلاطین‌ دارد. در تاریخهای‌ دودمانی‌ نیز که‌ پس‌ از زوال‌ قدرت‌ مرکزی‌ خلافت‌ اسلامی‌ تألیف‌ شد، دوران‌ حکومت‌ حاکمان‌ به‌ عنوان‌ تنها اصل‌ تنظیم‌ مطالب‌ به‌ کار رفت‌. در نحوة‌ تنظیم‌ تاریخهای‌ قدیمترِ امویان و عباسیان‌ از همین‌ شیوه‌ پیروی‌ شده‌ است‌ و از نخستین‌ حاکمان‌ آغاز می‌شود و به‌ آخرین‌ آنها می‌انجامد (روزنتال‌، ص‌ 104ـ 105).شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ دودمانی‌ بسیار قدیمی‌ است‌ و ویژگی‌ بارز اسلامی‌ آن‌ توجه‌ خاص‌ به‌ مسائل‌ اخلاقی‌ و اداری‌ است‌. شاید این‌ توجه‌ نشانة‌ نفوذ تاریخ‌نگاری‌ ایرانیان‌ باشد که‌ تاریخ‌ را برحسب‌ دوران‌ حکومت‌ شاهان‌ تنظیم‌ می‌کرده‌اند (همان‌، ص‌ 106ـ107). تاریخهای‌ دودمانی‌ معمولاً به‌ توصیه‌ و تشویق‌ یا تمایل‌ دستگاههای‌ حاکم‌ تألیف‌ می‌شدند (برای‌ نمونه‌ Äابن‌خلّکان‌، ج‌ 1، ص‌ 52) و ازینرو برای‌ جلب‌ خشنودی‌ حاکمان‌ یا پرهیز از خشم‌ آنان‌ آمیخته‌ به‌ تعصب‌ و بزرگ‌نمایی‌اند یا پاره‌ای‌ حقایق‌ تاریخی‌ در آنها نیامده‌ است‌ و به‌ هر روی‌ در استناد به‌ آنها باید احتیاط‌ کرد.یکی‌ از نخستین‌ کسانی‌ که‌ تاریخ‌ دودمانی‌ نوشت‌، عَوانة‌بن‌ حَکَم‌ کلبی‌ (متوفی‌ 147)، اخباری‌ و نسب‌شناس‌ کوفی‌، بود که‌ سیرة‌ معاویة‌ و بنی‌امیة‌ را نوشت‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 103). ابوالحسن‌ مدائنی‌ (متوفی‌ 225)، از راویان‌ عوانه‌ ( Äیاقوت‌ حموی‌، ج‌ 5، ص‌ 2135)، نیز در بارة‌ خلفای‌ عباسی‌ کتابهایی‌ تألیف‌ کرد (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌115). پس‌ از او ابن‌نَطّاح‌ محمدبن‌ صالح‌ (متوفی‌ 252)، نسب‌شناس‌ و اخباری‌ و شاگرد مدائنی‌، کتاب‌الدولة‌ را در بارة‌ دودمان‌ عباسیان‌ نوشت‌ که‌ ابن‌ندیم‌ آن‌ را نخستین‌ تألیف‌ در تاریخ‌ عباسیان‌ دانسته‌ است‌ (ص‌ 120؛ نیز Äخطیب‌ بغدادی‌، ج‌ 5، ص‌ 358)، گرچه‌ خود از کتابهایی‌ با عنوان‌ «کتاب‌ الدولة‌» از نویسندگانی‌ مقدّم‌ بر ابن‌نطّاح‌ یاد کرده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌112، 116، 121، 136). کتاب‌ کهن‌ اخبارالدولة‌ العباسیة‌ از مؤلفی‌ ناشناخته‌ (چاپ‌ دوری‌ و مطّلبی‌، بیروت‌ 1971) می‌تواند طرح‌ کلی‌ آثار از میان‌ رفته‌ را باز نمایاند.از قدیمترین‌ تاریخهای‌ دودمانی‌ راجع‌ به‌ سلسله‌های‌ مستقل‌، التاجی‌ فی‌ اخبار الدولة‌ الدیلمیة‌ در تاریخ‌ آل‌بویه‌ و دیلمیان‌ از آغاز کار تا روزگار عضدالدوله‌ (حک : 338ـ372) است‌ که‌ ابواسحاق‌ ابراهیم‌بن‌ هلال‌ صابی‌ (متوفی‌ 380)، کاتب‌ و شاعر، آن‌ را به‌ دستور عضدالدوله‌ تألیف‌ کرد (ابن‌ندیم‌، ص‌149؛ قس‌ یاقوت‌ حموی‌، ج‌3، ص‌ 1405؛ ابن‌خلّکان‌، همانجا). محمدحسین‌ زَبیدی‌ بخشی‌ از آن‌ را با عنوان‌ المُنتزع‌ من‌ کتاب‌ التاجی‌ شرح‌ کرده‌ است‌ (بغداد 1977). نُصرة‌الفَتره‌ و عُصرة‌ الفطرة‌ ــ که‌ گزیدة‌ آن‌ با عنوان‌ زبدة‌ النُصرة‌ ، از فتح‌بن‌ علی‌ بنداری‌ در دست‌ است‌ (چاپ‌ هوتسما، لیدن‌ 1889) ــ اثری‌ کهن‌ در تاریخ‌ سلجوقیان‌ تألیف‌ عمادالدین‌ اصفهانی‌ (متوفی‌ 597) است‌. این‌ کتاب‌ از منابع‌ صدرالدین‌ علی‌بن‌ ناصر حسینی‌ (متوفی‌ 575) در اخبارالدولة‌ السلجوقیة‌ بوده‌ است‌ ( Äحسینی‌، ص‌ 69).نمونة‌ کاملی‌ از تقسیم‌بندی‌ دودمانی‌ را می‌توان‌ در اخبارالدُوَل‌ المُنقطعة‌ تألیف‌ علی‌بن‌ ظافر ازدی‌ (متوفی‌ 613)، مورخ‌ مصری‌، مشاهده‌ کرد که‌ شامل‌ بخشهایی‌ جداگانه‌ در تاریخ‌ دولتهای‌ اسلامی‌ است‌. جزء دوم‌ کتاب‌ (چاپ‌ آندره‌ فریه‌، قاهره‌ 1972) در دست‌ است‌ و از این‌ جزء، بخش‌ تاریخ‌ عباسیان‌ (چاپ‌ زهرانی‌، مدینة‌ منوره‌ 1408/ 1988) و حمدانیانِ (چاپ‌ تمیمة‌ رواف‌، دمشق‌ 1985) آن‌ نیز جداگانه‌ چاپ‌ شده‌ است‌.التاریخ‌ الباهر فی‌الدولة‌ الاتابکیه‌ تألیف‌ ابن‌اثیر (متوفی‌ 630)، تاریخ‌ دولت‌ اتابکان‌ زنگی‌ موصل‌ از آغاز تا روزگار ملک‌ قاهر مسعود (حک : 607ـ 615) است‌. ابن‌اثیر در این‌ کتاب‌ (ص‌ 1ـ3) از آگاهیهایی‌ که‌ به‌ سبب‌ نزدیکی‌ پدرش‌ با امرای‌ موصل‌ داشته‌، بهره‌ گرفته‌ و از جنگهای‌ آنان‌ با صلیبیان‌ یاد کرده‌ است‌ (رجوع کنید به التاریخ‌ الباهر فی‌ الدولة‌ الاتابکیه‌ * ).مُفرِّج‌ الکُروب‌ فی‌ اخبار بنی‌ ایّوب‌ تألیف‌ ابن‌واصل‌ (متوفی‌ 697) به‌ سبب‌ پیوستگی‌ مؤلف‌ با امرای‌ ایوبی‌ (رجوع کنید به ج‌ 4، ص‌ 65، 141ـ142، 330) از منابع‌ مهم‌ در بارة‌ ایوبیان‌ مصر و شام‌، نزاعهای‌ داخلی‌ و جنگهای‌ ایشان‌ با صلیبیان‌ است‌.تاریخ‌ ایوبیان‌ در یمن‌ و سلاطین‌ نخست‌ بنی‌رسول‌ از 569 تا 694، موضوع‌ السِمط‌ الغالی‌ الثَمَن‌ فی‌ اخبار الملوک‌ مِن‌ الغُزّ بالیمن‌ تألیف‌ امیر محمدبن‌ حاتم‌ یامی‌ است‌ (رجوع کنید به یامی‌ همدانی‌، ص‌ 16، 566). علی‌بن‌ حسن‌ خَزرَجی‌ (متوفی‌ 812) نیز در العُقود اللؤلؤیة‌ فی‌ تاریخ‌ الدولة‌ الرسولیة‌ ، تاریخ‌ دولت‌ بنی‌رسول‌ (جانشینان‌ ایوبیان‌ در یمن‌) را با شرح‌ حوادث‌ به‌ صورت‌ سالشمار و سرگذشت‌ وفیات‌ هر سال‌ (از 626 تا 803) گرد آورد (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 48، 51ـ52، ج‌ 2، ص‌ 258).التحفة‌ الملوکیة‌ فی‌ الدولة‌ الترکیة‌ نوشتة‌ بَیبَرس‌ منصوری‌ (متوفی‌ 725)، سپاهی‌ و دولتمرد و مورخ‌ مملوکی‌، تاریخ‌ مختصر ممالیک‌ بحریه‌ است‌ که‌ رویدادهای‌ 647 تا 711 را به‌ صورت‌ سالشمار در بر دارد (چاپ‌ عبدالحمید صالح‌ حمدان‌، قاهره‌ 1407/ 1987).ابن‌حبیب‌ بدرالدین‌ حسن‌بن‌ عمر (متوفی‌ 779)، مورخ‌ بزرگ‌ سدة‌ هشتم‌، نیز حوادث‌ دوره‌ای‌ مهم‌ از سلطنت‌ ممالیک‌ مصر را از 678 تا 770 با عنوان‌ تَذکرة‌ النبیه‌ فی‌ ایام‌ المنصور و بَنیه‌ تألیف‌ کرد و وفیات‌ هرسال‌ را بدان‌ افزود (رجوع کنید به ج‌1، ص‌47ـ 48، ج‌3، ص‌329).السلوک‌ لِمعرفة‌ دول‌ الملوک‌ تألیف‌ مقریزی‌ در تاریخ‌ ایوبیان‌ و ممالیک‌ مصر (رجوع کنید به ج‌1، ص‌103ـ104) از 567 تا 844، با ذکر وفیات‌ بزرگان‌ و نگاهی‌ به‌ اوضاع‌ اجتماعی‌ مصر فراهم‌ آمده‌ است‌ (چاپ‌ محمد عبدالقادر عطا، بیروت‌ 1418/ 1997، 7 ج‌). ابن‌تغری‌ بردی‌ بر السلوک‌ ذیلی‌ به‌ نام‌ حوادث‌ الدهور فی‌ مَدَی‌ الایام‌ و الشهور نوشت‌، مشتمل‌ بر حوادث‌ 845 تا 860 و تراجم‌ اشخاصِ این‌ سالها و شرح‌ کامل‌ تاریخ‌ مصر در این‌ دوره‌ به‌ شیوة‌ سالشمار نوشت‌ (چاپ‌ محمد کمال‌الدین‌ عزالدین‌، بیروت‌ 1410، 2ج‌). سخاوی‌ نیز التِبرالمسبوک‌ فی‌ ذیل‌ السلوک‌ را با احتوا بر حوادث‌ و تراجم‌ 845 تا 857 به‌ صورت‌ سال‌ به‌ سال‌ گرد آورد (قاهره‌: مکتبة‌ الکلیات‌ الازهریة‌).مقریزی‌، که‌ به‌ گفتة‌ خود نسبش‌ به‌ فاطمیان‌ می‌رسد ( Äسخاوی‌، 1354ـ 1355، ج‌2، ص‌23)، تاریخ‌ کامل‌ فاطمیان‌ را با مقدمه‌ای‌ در انساب‌ خلفای‌ فاطمی‌ در اتّعاظ‌ الحُنَفاء باخبار الائمة‌ الفاطمیّین‌ الخلفاء گرد آورد (ج‌1، چاپ‌ جمال‌الدین‌ شیّال‌، قاهره‌ 1387/ 1967، ج‌2 و 3، چاپ‌ محمد حلمی‌ محمد احمد، قاهره‌ 1390ـ1393/ 1971ـ1973).مورخ‌ مصری‌ دورة‌ عثمانی‌، ابن‌ابی‌السرور بکری‌ (متوفی‌ 1060)، کتاب‌ المِنح‌ الرحمانیة‌ فی‌الدولة‌ العثمانیة‌ را در بارة‌ دولت‌ عثمانی‌ و به‌ عنوان‌ ادامة‌ تاریخ‌ عمومی‌ خود، عیون‌الاخبار ، به‌ ضمیمة‌ بخشی‌ در تاریخ‌ مصر در دورة‌ عثمانی‌ با دیدگاهی‌ جانبدارانه‌ تألیف‌ کرد (عنان‌، ص‌173).ج‌) تاریخ‌نگاری‌ در دورة‌ معاصر. از یک‌ دو سدة‌ پیش‌ تاکنون‌ تحولات‌ جهانی‌ و تغییرات‌ سریع‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌، از جمله‌ بروز حوادثی‌ عظیم‌ چون‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و دوم‌، و حرکت‌ شتابان‌ علم‌گرایی‌ و تجدد که‌ از اروپا آغاز گردید، تأثیر اجتناب‌ناپذیری‌ بر جنبه‌های‌ گوناگون‌ حیات‌ فکری‌ و اجتماعی‌ ملتهای‌ اسلامی‌ نهاده‌ و در زمینه‌های‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ و بویژه‌ فرهنگی‌ مسائلی‌ ایجاد کرده‌ است‌. شرق‌شناسی‌ که‌ از بدو تولد خود در سده‌های‌ یازدهم‌ و دوازدهم‌، اهداف‌ استعماری‌ داشت‌، بتدریج‌ از سدة‌ سیزدهم‌ و چهاردهم‌ رنگ‌ علمی‌ گرفت‌ و خاورشناسانی‌ بویژه‌ از فرانسه‌ و انگلیس‌ و آلمان‌ در کنار مطالعة‌ زبان‌ و ادبیات‌ و علوم‌ گوناگون‌ اسلامی‌، با شیوه‌هایی‌ نو به‌ تحقیق‌ در تاریخ‌ و فرهنگ‌ و تمدن‌ اسلامی‌ پرداختند و متون‌ اسلامی‌ بسیاری‌ تصحیح‌ و منتشر کردند.با آغاز سدة‌ چهاردهم‌ مورخان‌ بسیاری‌ از کشورهای‌ اسلامی‌ برخاستند و با الگوبرداری‌ از روشهای‌ علمیِ خاورشناسان‌ به‌ مطالعة‌ تاریخ‌ اسلامی‌، تألیف‌ کتاب‌ در این‌ زمینه‌ و تصحیح‌ متون‌ پرداختند. تأسیس‌ مدارس‌ عالی‌ و دانشگاهها، مانند دارالفنون‌ (1286) و دانشگاه‌ تهران‌ (1313 ش‌) در ایران‌ و دانشگاه‌ قدیم‌ مصر (1326) در قاهره‌ و دانشگاههای‌ دمشق‌ و بغداد و استانبول‌، و ایجاد بنیادهای‌ پژوهشی‌ در کنار دیگر مؤسسات‌ تمدنی‌ جدید و نیز ترجمة‌ کتابهای‌ تحقیقی‌ فرنگی‌، به‌ روشمند کردن‌ مطالعات‌ تاریخی‌ کمک‌ کرد و تاریخ‌نگاری‌ به‌ مثابه‌ کاری‌ علمی‌ و تخصصی‌ درآمد. مسافرت‌ دانشجویان‌ برای‌ ادامة‌ تحصیل‌ به‌ کشورهای‌ اروپایی‌، بویژه‌ فرانسه‌ و انگلستان‌، نیز به‌ این‌ روند کمک‌ کرد. برخی‌ مورخان‌ نیز سنّت‌ دیرین‌ تاریخ‌نگاری‌ را کمابیش‌ ادامه‌ داده‌اند. بجز این‌، مجامع‌ علمی‌ و ادبی‌ مانند فرهنگستان‌ ایران‌ (تأسیس‌ 1314 ش‌)، المجمع‌ العلمی‌ العربی‌ دمشق‌ (تأسیس‌ 1337 ش‌)، مجمع‌اللغة‌ العربیة‌ الملکی‌ قاهره‌ (تأسیس‌ 1311 ش‌) و المجمع‌العلمی‌ العراقی‌ بغداد (تأسیس‌ 1326 ش‌) و انتشار مجلات‌ وابسته‌ به‌ آنها، رشتة‌ وصل‌ ادبا و محققان‌ و مورخان‌ گردید.تحقیقات‌ مورخان‌ معاصر اسلامی‌ را موضوعات‌ گوناگونی‌ تشکیل‌ می‌دهد، از جمله‌ تاریخ‌ جاهلیت‌، ظهور و گسترش‌ اسلام‌، سیرة‌ پیامبر، خلفا، سلسله‌های‌ مستقل‌ و نیمه‌مستقل‌ در جهان‌ اسلام‌ و اوضاع‌ فرهنگی‌ و تمدنی‌، اما همچنان‌ تحلیل‌ واقع‌بینانة‌ مسائل‌ معاصر داخلی‌ ــ در صورتی‌ که‌ با منافع‌ نظامهای‌ حاکم‌ در تضاد باشد ــ میسر نیست‌. با فروپاشی‌ سلطة‌ استعماری‌ انگلستان‌ و فرانسه‌ بر کشورهای‌ اسلامی‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ به‌ بعد، مورخان‌ بومی‌ کم‌وبیش‌ با تمایلات‌ قوم‌گرایانه‌ و میهن‌دوستانه‌ به‌ بررسی‌ تاریخ‌ معاصر کشور خود پرداختند. در بعض‌ موارد پاره‌ای‌ مکتبهای‌ ایدئولوژیک‌، مانند مارکسیسم‌، بر تفکر تاریخ‌نگاران‌ تأثیر نهاد.مصر یکی‌ از پررونقترین‌ مراکز اسلامی‌ در تربیت‌ مورخان‌ و تألیف‌ آثار تحقیقی‌ جدید بوده‌ است‌. عبدالرحمان‌ جَبَرْتی‌ * (متوفی‌1240) را باید پایه‌گذار تاریخ‌نگاری‌ مصر جدید به‌شمار آورد. وی‌ در عجائب‌ الا´ثار فی‌التراجم‌ و الاخبار در بارة‌ اواخر دورة‌ عثمانی‌ در مصر به‌ گونه‌ای‌ دقیق‌ و تفصیلی‌ و با نگاهی‌ به‌ اوضاع‌ اجتماعی‌ بحث‌ کرده‌ و بویژه‌ رویدادها و تراجم‌ اواخر سدة‌ دوازدهم‌ و اوایل‌ سدة‌ سیزدهم‌ را به‌ روش‌ سالشمار ثبت‌ نموده‌ و با استفاده‌ از اسناد و اطلاعات‌ رسمی‌، برخی‌ ابهامات‌ را رفع‌ کرده‌ است‌ (رجوع کنید به عنان‌، ص‌ 177ـ180). شرح‌ جبرتی‌ در بارة‌ دوره‌ای‌ که‌ مصر در اشغال‌ فرانسویها بود، نمونه‌ای‌ کامل‌ از روش‌ تاریخ‌نگاری‌ وی‌ است‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 183ـ184). او هنگام‌ تألیف‌ این‌ کتاب‌ در قالب‌ سنّتی‌ وقایعنامه‌ ـ تراجم‌، از نزدیک‌ شاهد وقایعی‌ بود، از جمله‌ انقراض‌ نظام‌ مملوکی‌ در مصر اواخر سدة‌ دوازدهم‌، اشغال‌ مصر توسط‌ فرانسه‌ در 1213ـ1216/ 1798ـ 1801، تغییرات‌ و اصلاحات‌ جنجالی‌ محمدعلی‌ پاشا (حک : 1220ـ1264) از جمله‌ فرستادن‌ دانشجویان‌ مصری‌ به‌ فرانسه‌، و تأسیس‌ دارالترجمه‌ به‌ ریاست‌ رِفاعه‌ رافع‌ طَهطاوی‌ (متوفی‌ 1290) که‌ در آن‌ کتابهایی‌ ترجمه‌ شد، از جمله‌ چند اثر تاریخی‌ عصر روشنگری‌ مانند ) ملاحظات‌ در بارة‌ علل‌ عظمت‌ و اضمحلال‌ رومیها ( از مونْتِسکیو، و زندگینامة‌ شارل‌ دوازدهم‌ و پطرکبیر از ولتر ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ج‌ 10، ص‌ 280).پس‌ از آن‌ علی‌پاشا مبارک‌ (متوفی‌ 1311)، مهندس‌ و مورخ‌ مصری‌، الخطط‌ التوفیقیة‌ الجدیدة‌ لمصر القاهرة‌ و مُدُنها و بلادها القدیمة‌ و الشهیرة‌ را در تکمیل‌ الخطط‌ مقریزی‌ و به‌ روز کردن‌ اطلاعات‌ آن‌، بر همان‌ اساس‌، در بیست‌ جلد تألیف‌ کرد و در پاره‌ای‌ قسمتها، مانند ذکر مساجد و مدارس‌، نظم‌ الفبایی‌ به‌ کار برد (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 27ـ30). این‌ کتاب‌ جُنگی‌ است‌ از وصف‌ جغرافیایی‌ قاهره‌ و دیگر شهرهای‌ مصر، وقایع‌ و تراجم‌، اطلاعات‌ اداری‌ و مطالبی‌ در بارة‌ مؤسسات‌ عمومی‌ و تمدنی‌ و اوضاع‌ سیاسی‌ معاصر مؤلف‌.کتاب‌ مصر للمصریّین‌ (اسکندریه‌ 1884، 6 ج‌) از مورخ‌ بیروتی‌الاصل‌، سَلیم‌ نقّاش‌ (متوفی‌1301)، در بارة‌ قیام‌ عرابی‌پاشا که‌ نقطة‌ عطفی‌ در تاریخ‌ مصر به‌ شمار می‌آید، اثری‌ مفصّل‌ و عمدتاً متکی‌ بر اسناد دولتی‌ و صورت‌جلسات‌ حقوقی‌ است‌ (زرکلی‌، ج‌3، ص‌117؛ د.اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ج‌10، ص‌281).در پایان‌ سدة‌ سیزدهم‌ تغییرِ شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ از «نو ـ سنّتی‌» به‌ الگوهای‌ معاصر اروپایی‌ رخ‌ داد ( د.اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، همانجا). یکی‌ از مورخان‌ موفق‌ جدید، جرجی‌ زیدان‌ (متوفی‌ 1332)، نویسندة‌ پرکار و مسیحی‌ بیروتی‌، بود که‌ در 1300 در قاهره‌ سکنا گزید. در دورة‌ وی‌ مورخان‌ و متفکران‌ بسیاری‌ با گرایشهای‌ گوناگون‌ در کشورهای‌ مختلف‌ ظهور کرده‌ بودند و تاریخ‌ به‌ عنوان‌ علم‌ راه‌ خود را به‌ سمت‌ ثبات‌ می‌پیمود. از سوی‌ دیگر، شرق‌شناسی‌ درخشانترین‌ دوران‌ خود را طی‌ می‌کرد و برخی‌ خاورشناسان‌ روش‌ علمی‌ و منصفانه‌ای‌ در پیش‌ گرفته‌ بودند. جرجی‌ زیدان‌ در 1308 مجلة‌ الهلال‌ را تأسیس‌ و مقالات‌ خود را در بارة‌ تاریخ‌ و تاریخ‌ ادبیات‌ در آن‌ منتشر کرد، از آن‌ جمله‌ بود سلسله‌ مقالات‌ «روایات‌ تاریخ‌ الاسلام‌». وی‌ به‌ سبب‌ تسلط‌ به‌ زبانهای‌ اروپایی‌ و ارتباط‌ با خاورشناسان‌ بزرگ‌، از بحثهای‌ جدید و نتایج‌ تحقیقات‌ آنان‌ بهره‌ گرفت‌ و شیوه‌های‌ نو را در پژوهش‌ و تألیف‌ به‌ کار بست‌ (رجوع کنید به زیدان‌، ج‌ 1، مقدمة‌ حسین‌ مونس‌، ص‌ 5 ـ9). مهمترین‌ اثر او تاریخ‌ التمدن‌ الاسلامی‌ (قاهره‌ 1902ـ1906، 5 ج‌)، نخستین‌ اثر عربی‌ به‌ روش‌ جدید علمی‌ در بارة‌ تاریخ‌ اسلام‌ است‌ که‌ با وجود اقبال‌ خوانندگان‌ مسلمان‌ و خاورشناسان‌ (رجوع کنید به زیدان‌، ج‌ 1، ص‌ 17، ج‌ 2، ص‌ 6)، چندان‌ سرمشق‌ قرار نگرفت‌. این‌ کتاب‌ بیش‌ از آنکه‌ تحقیقی‌ اصیل‌ باشد، تألیفی‌ عامه‌پسند است‌ که‌ بخش‌ اعظم‌ آن‌ از تحقیقات‌ شرق‌شناسان‌ اروپایی‌ اقتباس‌ شده‌ است‌ ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، همانجا). تاریخ‌ التمدن‌ الاسلامی‌ افزون‌ بر بیان‌ و تحلیل‌ رویدادها به‌ بررسی‌ نظام‌ خلافت‌ و سازمانهای‌ اداری‌ و مظاهر تمدنی‌ و زندگی‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ پرداخته‌ است‌. سلسله‌ درسهای‌ شیخ‌محمد خُضَری‌ (متوفی‌ 1306 ش‌) استاد دانشگاه‌ مصر، از جمله‌ تاریخ‌ الامم‌ الاسلامیة‌ (مصر: الجامعة‌ المصریة‌)، نظری‌ به‌ تحقیقات‌ خاورشناسان‌ ندارد و بیشتر تاریخ‌ سیاسی‌ ـ اداری‌ اسلامی‌ است‌ که‌ با وجود بیان‌ تحلیلی‌، گاه‌ جانبدارانه‌ است‌.احمد امین‌ (متوفی‌ 1333ش‌)، نویسنده‌ و مورخ‌ مصری‌، کتابهای‌ تاریخی‌ متعددی‌ تألیف‌ کرد که‌ مهمترین‌ آنها فجرالاسلام‌ (ج‌ 1، قاهره‌ 1928) و ضُحی‌الاسلام‌ (مصر 1351ـ 1355/ 1933ـ 1936، 3 ج‌) و ظهرالاسلام‌ (مصر 1364ـ 1373/ 1945ـ 1953، 4 ج‌) است‌ و در آنها به‌ بررسی‌ حیات‌ فکری‌ و دینی‌ و اجتماعی‌ اسلامی‌ از منظری‌ نو و کمابیش‌ تحقیقی‌ پرداخته‌ است‌. این‌ کتابها تأثیر بسیاری‌ بر جهت‌دهی‌ مطالعات‌ اسلامی‌ و تطور آن‌ داشت‌ و مورد توجه‌ و نقد دانشمندان‌ شرق‌ و غرب‌ قرار گرفت‌ (عقّاد، ص‌ 49، 80، پانویس‌ 2). کتاب‌ دیگر او زعماء الاصلاح‌ فی‌ العصر الحدیث‌ (مصر 1948) است‌ که‌ در آن‌ اصلاح‌طلبان‌ شرقی‌ در دورة‌ معاصر را معرفی‌ می‌کند. این‌ کتاب‌ تمایلات‌ اصلاح‌گرایانة‌ او را نشان‌ می‌دهد. پاره‌ای‌ دیدگاههای‌ تعصب‌آلود احمد امین‌، که‌ علمای‌ شیعه‌ از آن‌ انتقاد کرده‌اند ( Äامین‌، ص‌ 263ـ 265)، اعتبار علمی‌ آثار او را مخدوش‌ می‌سازد. افزون‌ بر این‌، نویسندگانی‌ به‌ نقد آرای‌ او پرداخته‌اند، از جمله‌ زکی‌ مبارک‌، ادیب‌ و ناقد معاصر وی‌، در سلسله‌ مقالاتی‌ با عنوان‌ جنایة‌ احمد امین‌ علی‌ الادب‌ العربی‌ ، از آرای‌ او در زمینة‌ تاریخ‌ و ادبیات‌ عرب‌ بشدت‌ انتقاد کرده‌ است‌ (رجوع کنید به زکی‌ مبارک‌، ص‌ 67، 77، 233ـ234، 243ـ 244، 255ـ 263).کتاب‌ حیاة‌ محمد (قاهره‌ 1935) تألیف‌ محمدحسین‌ هیکل‌ (متوفی‌ 1335ش‌)، روزنامه‌نگار و مورخ‌ و سیاستمدار مصری‌ (رجوع کنید به زرکلی‌، ج‌ 6، ص‌ 107)، نخستین‌ سیرة‌ تحلیلی‌ پیامبر اکرم‌ با دیدگاهی‌ علمی‌ است‌ و نظری‌ انتقادی‌ به‌ آرای‌ مستشرقان‌ دارد.آثار عباس‌ محمود عقّاد (متوفی‌ 1343ش‌)، ادیب‌ مصری‌، آثاری‌ تاریخی‌ با صبغة‌ ادبی‌ است‌، مانند عَبقریّة‌ محمد و عبقریّة‌ الامام‌ علی‌ و عبقریّة‌ عمر ، فاطمة‌ الزهراء و الفاطمیّین‌ ، ابوالشهداء حسین‌ بن‌ علی‌ . عقّاد در پاره‌ای‌ دیگر از آثار خود، مانند الاسلام‌ فی‌ القرن‌ العشرین‌ ، به‌ بررسی‌ تاریخ‌ معاصر کشورهای‌ اسلامی‌ و نهضتهای‌ دینی‌ و اصلاح‌طلبانه‌ پرداخته‌ است‌.تاریخ‌ الاسلام‌ السیاسی‌ (قاهره‌ 1935ـ1967، 4 ج‌) تألیف‌ حسن‌ ابراهیم‌ حسن‌ (متوفی‌1347ش‌؛ رجوع کنید به زرکلی‌، ج‌ 2، ص‌ 178ـ179)، شرحی‌ نو از تاریخ‌ اسلام‌ از آغاز تا سقوط‌ بغداد در 656 است‌ و افزون‌ بر تحلیل‌ و تفسیر رویدادهای‌ سیاسی‌، فصلهایی‌ را در مسائل‌ دینی‌ و فرهنگی‌ و سازمانهای‌ اداری‌ و اوضاع‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ در بر دارد که‌ برگرفته‌ از منابع‌ اسلامی‌ و آثار و دیدگاههای‌ خاورشناسان‌ است‌.طه‌ حسین‌ (متوفی‌ 1352ش‌)، ادیب‌ مصری‌ و مبدع‌ افکار و روشهایی‌ نو در ادب‌ عربی‌، در 1305ش‌ کتاب‌ فی‌ الشعر الجاهلی‌ را به‌ روش‌ انتقادی‌ غربی‌ و با قضاوتهای‌ تند و تردید جدّی‌ در اصالت‌ شعر کهن‌ عرب‌، و بالمآل‌ پاره‌ای‌ اطلاعات‌ تاریخی‌، منتشر کرد که‌ بحرانی‌ بزرگ‌ را بر ضد او و دانشگاه‌ مصر برانگیخت‌ و مؤلفان‌ بسیاری‌، از جمله‌ شکیب‌ ارسلان‌ و مصطفی‌ صادق‌ رافعی‌ و ناصرالدین‌ اسد، بشدت‌ از او انتقاد کردند (رجوع کنید به عقّاد، ص‌ 53 ـ54؛ جندی‌، ص‌ 16، 177ـ197). طه‌ حسین‌ در مرآة‌ الاسلام‌ به‌ طور خلاصه‌ به‌ تاریخ‌ جاهلیت‌، زندگانی‌ پیامبر، ظهور و انتشار اسلام‌ و پیشرفت‌ و انحطاط‌ مسلمین‌ پرداخته‌ است‌ (مصر 1959). در الفتنة‌ الکبری‌ (مصر 1947ـ1953) نیز با سبکی‌ ادبی‌ و تحلیلی‌ و گاه‌ محتاطانه‌ دورة‌ ناآرام‌ خلافت‌ را در عهد عثمان‌، حضرت‌ علی‌ و امام‌ حسن‌ و امام‌ حسین‌ علیهم‌السلام‌ بررسی‌ کرده‌ است‌.حسین‌ مونس‌ (متوفی‌ 1375ش‌)، مورخ‌ مصری‌، حوزة‌ مطالعات‌ خود را عمدتاً به‌ تاریخ‌ اندلس‌ و مغرب‌ و تاریخ‌ عمومی‌ اسلام‌ اختصاص‌ داده‌ است‌ (اباظه‌ و مالح‌، ص‌ 82). از آثار مهم‌ اوست‌: فجر الاندلس‌ (قاهره‌ 1959)، معالم‌ تاریخ‌ المغرب‌ و الاندلس‌ (قاهره‌ 1980)، تاریخ‌ الجغرافیة‌ و الجغرافیّین‌ فی‌ الاندلس‌ (قاهره‌ 1986) و اطلس‌ تاریخ‌ الاسلام‌ (قاهره‌ 1987). وی‌ در دراسات‌ فی‌ السیرة‌ النبویة‌ (قاهره‌ 1988) به‌ تحلیل‌ زندگانی‌ پیامبر اسلام‌ پرداخته‌ است‌.مورخان‌ دیگری‌ مانند محمد عزة‌ دَروَزه‌ در سیرة‌ الرسول‌ صور مقتبسة‌ من‌ القرآن‌ الکریم‌ (قاهره‌ 1965) و صالح‌ احمد علی‌ در الدولة‌ فی‌ عهد الرسول‌ (بغداد 1988) در بارة‌ سیرة‌ رسول‌ اکرم‌ تحقیق‌ کرده‌اند. متفکر و نویسندة‌ بزرگ‌ مصری‌، محمد غزالی‌ (متوفی‌ 1375 ش‌)، در فقه‌ السیرة‌ به‌ نقد و بررسی‌ اسناد و احادیث‌ راجع‌ به‌ سیره‌ پرداخته‌ و ضمن‌ پایبندی‌ به‌ سبک‌ مستند قدیم‌، کوشیده‌ است‌ روایتی‌ یکپارچه‌ و مرتبط‌ تدوین‌ نماید و حوادث‌ را تعلیل‌ کند و سیرة‌ پیامبر را به‌ منزلة‌ درسی‌ تربیتی‌ و الهام‌بخش‌ برای‌ حرکت‌ جوامع‌ امروز اسلامی‌ مطرح‌ نماید.در مصر به‌ تاریخ‌ دورة‌ اخیر نیز توجه‌ شده‌ است‌. از مهمترین‌ کتابها در بارة‌ تاریخ‌ سدة‌ سیزدهم‌ و چهاردهم‌ اینهاست‌: آثار عبدالرحمان‌ رافعی‌ (متوفی‌ 1345ش‌) مانند تاریخ‌ الحرکة‌ القومیة‌ و تطور نظام‌ الحکم‌ فی‌ مصر (قاهره‌ 1929) و ثورة‌ سنة‌ 1919 و تاریخ‌ مصر القومی‌ من‌ سنة‌ 1914 الی‌ سنة‌ 1921 (قاهره‌ 1955)؛ آثار محمد شفیق‌ غُربال‌ (متوفی‌1340ش‌) مانند بدایة‌ المسألة‌ المصریة‌وظهور محمدعلی‌ و المفاوضات‌ البریطانیة‌ من‌ الاحتلال‌ الی‌ معاهدة‌ 36 ؛ تألیفات‌ محمد صبری‌ (متوفی‌ 1357ش‌) از جمله‌ تاریخ‌ مصر من‌ محمدعلی‌ الی‌ العصر الحدیث‌ (قاهره‌ 1411)؛ و نوشته‌های‌ محمد انیس‌ (متوفی‌ 1365ش‌) مانند الاهتمام‌ البریطانی‌ بمصر فی‌ القرن‌ الثامن‌ عشر (رجوع کنید به زرکلی‌، ج‌ 6، ص‌ 159، 167؛ د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، همانجا؛ اباظه‌ و مالح‌، ص‌ 222).در عراق‌ مطالعات‌ عمیقی‌ در بارة‌ تاریخ‌ اسلام‌ شده‌ است‌. مصطفی‌ جواد (متوفی‌ 1348ش‌)، ادیب‌ و لغوی‌ و مورخ‌ عراقی‌، آثار بسیاری‌ در موضوعات‌ تاریخی‌ تألیف‌ و تصحیح‌ کرد که‌ گویای‌ دیدگاه‌ انتقادی‌ و دقت‌ و تتبع‌ کم‌نظیر اوست‌ (رجوع کنید به بکاء، ص‌ 26ـ34، 59 ـ 65، 80 ـ 88، 181). کتاب‌ دلیل‌ خارطة‌ بغداد المفصّل‌ نمونه‌ای‌ از آثار تحقیقی‌ اوست‌ که‌ با مشارکت‌ احمد سوسه‌ فراهم‌ آورده‌ است‌ (بغداد 1958).استمرار سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ را با شرح‌ سالشمار رویدادهای‌ مهم‌ و وفیات‌ بزرگان‌، در اثر مفصّل‌ عباس‌ عَزّاوی‌ (متوفی‌ 1350 ش‌) یعنی‌ تاریخ‌ العراق‌ بین‌ احتلالَین‌ ، می‌توان‌ دید که‌ در بارة‌ تاریخ‌ عراق‌ از استیلای‌ مغول‌ (656) تا پایان‌ حاکمیت‌ عثمانی‌ (1335)، با مراجعه‌ به‌ منابع‌ گوناگون‌ و بیانی‌ نو، بحث‌ کرده‌ است‌ (بغداد 1935ـ1956، 8 ج‌).جوادعلی‌ (متوفی‌ 1366ش‌)، محقق‌ عراقی‌، المفصّل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌ را نوشت‌ که‌ اثری‌ سترگ‌ در تاریخ‌ کهن‌ عرب‌ و دورة‌ جاهلیت‌ با نظر به‌ جنبه‌های‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و اقتصادی‌ و فرهنگی‌ و دینی‌ است‌. وی‌ برای‌ تألیف‌ این‌ کتاب‌ به‌ تحقیقی‌ وسیع‌ پرداخته‌ و از تحقیقات‌ خاورشناسان‌ و یافته‌های‌ باستان‌شناسان‌ نیز بهره‌ گرفته‌ است‌ (بیروت‌ 1970، 10 ج‌). جواد علی‌ تاریخ‌ العرب‌ فی‌ الاسلام‌ را به‌ منزلة‌ دنبالة‌ این‌ کتاب‌ نوشت‌ (رجوع کنید به ص‌ 3).صالح‌ احمد علی‌، مورخ‌ عراقی‌، کتابهای‌ تحقیقی‌ متعددی‌ تألیف‌ کرده‌ که‌ از آن‌ جمله‌ است‌: محاضرات‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ (بغداد 1954) در بارة‌ دولتهای‌ عربی‌ قبل‌ از اسلام‌ و نظام‌ بدوی‌ آنان‌ و سیرة‌ پیامبر و دعوت‌ اسلامی‌ در مکه‌؛ خِطَط‌ البصرة‌ و منطقتها (بغداد 1406/ 1986) که‌ موضوع‌ آن‌ موضع‌نگاری‌ و شرح‌ ویژگیهای‌ شهری‌ در سده‌های‌ نخست‌ اسلامی‌ است‌؛ الخراج‌ فی‌ العراق‌ فی‌ العهود الاسلامیة‌ الاولی‌ که‌ در آن‌ وضع‌ مالی‌ عراق‌ در سده‌های‌ نخست‌ اسلامی‌ بررسی‌ شده‌ است‌ (بغداد 1410/ 1990).تاریخ‌ العراق‌ الاقتصادی‌ تألیف‌ عبدالعزیز دوری‌ را باید اثری‌ پیشگام‌ در زمینة‌ تاریخ‌ اقتصادی‌ عراق‌ شمرد (بغداد 1948). دوری‌ در دیگر تحقیقات‌ تاریخی‌ خود، مانند مقدمة‌ فی‌ تاریخ‌ صدر الاسلام‌ (چاپ‌ دوم‌، بیروت‌ 1960) و بحث‌ فی‌ نشأة‌ علم‌ التاریخ‌ عندالعرب‌ (چاپ‌ دوم‌، بیروت‌ 1993)، موضوع‌ تدوین‌ اخبار و روایات‌ تاریخی‌ و شکل‌گیری‌ مکتبهای‌ تاریخ‌نگاری‌ اسلامی‌ را بررسی‌ کرده‌ است‌.پژوهشگران‌ و مورخان‌ معاصر شامی‌ نیز وارث‌ سنّتی‌ دیرین‌ در تاریخ‌نگاری‌اند. امیرشکیب‌ ارسلان‌ (متوفی‌ 1325ش‌)، ادیب‌ و دولتمرد و مورخ‌ لبنانی‌، پس‌ از مسافرتهای‌ بسیار به‌ کشورهای‌ اروپایی‌ و عربی‌، کتابهای‌ متعددی‌ در بارة‌ تاریخ‌ اسلام‌ با توجه‌ به‌ وضع‌ کنونی‌ جهان‌ اسلام‌ تألیف‌ کرد، از جمله‌ لماذا تأخّر المسلمون‌ و حاضر العالم‌ الاسلامی‌ . وی‌ در بارة‌ تاریخ‌ اسلام‌ در اروپا نیز کتابهایی‌ نوشت‌، از جمله‌ دو کتاب‌ الحُلَل‌ السُندسیة‌ فی‌ الرحلة‌ الاندلسیة‌ ، و غزوات‌ العرب‌ فی‌ فرنسة‌ و شمالی‌ ایطالیة‌ و فی‌ سویسرة‌ (رجوع کنید به زرکلی‌، ج‌ 3، ص‌ 173ـ174).محمد کُردعلی‌ (متوفی‌ 1332ش‌)، مورخ‌ سوری‌، با الهام‌ گرفتن‌ از نوعی‌ تواریخ‌ جغرافیایی‌ به‌ نام‌ «خطط‌»، خِطط‌ الشام‌ را در تاریخ‌ و تمدن‌ سوریه‌ و فلسطین‌ از دیرباز تا امروز تألیف‌ کرد (رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 1ـ6). از دیگر آثار مهم‌ اوست‌: الاسلام‌ والحضارة‌ العربیّة‌ (قاهره‌ 1353، 2 ج‌)، مذکّرات‌ حاوی‌ خاطرات‌ و یادداشتهای‌ وی‌ (دمشق‌ 1367ـ1370، 4 ج‌)، کنوز الاجداد (دمشق‌ 1369/1950) و المعاصرون‌ (دمشق‌ 1401/1980) در سرگذشت‌ علما و مورخان‌ قدیم‌ اسلامی‌ و دانشمندان‌ و مستشرقان‌ معاصر.دیگر محقق‌ و مورخ‌ دمشقی‌، شیخ‌محمداحمد دهمان‌ (متوفی‌ 1367ش‌)، آثاری‌ تحقیقی‌ در تاریخ‌ دمشق‌ پدید آورد، از جمله‌ فی‌ رحاب‌ دمشق‌ (دمشق‌ 1402/ 1982) و ولایة‌ دمشق‌ فی‌ عهد الممالیک‌ (دمشق‌ 1404). سامی‌ دَهّان‌ تحقیقات‌ تاریخی‌ ارزنده‌ای‌، از جمله‌ تصحیح‌ متون‌ کهن‌، کرده‌ و حسین‌ عطوان‌ در آثاری‌ مانند الروایة‌ التاریخیة‌ فی‌ بلاد الشام‌ فی‌ العصر الاموی‌ (بیروت‌ 1986)و روایة‌الشامیّین‌ للمغازی‌ و السیر فی‌ القرنین‌ الاول‌ و الثانی‌ الهجریَّین‌ (بیروت‌ 1986) در بارة‌ تاریخ‌نگاری‌ در شام‌ طی‌ سده‌های‌ نخستین‌ بحث‌ کرده‌ است‌. سهیل‌ زکّار متون‌ تاریخی‌ بسیاری‌ تصحیح‌ یا گردآوری‌ کرده‌ است‌. امارة‌ حلب‌ (دمشق‌: دارالکتاب‌ العربی‌) او بررسی‌ تاریخ‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و دینی‌ حلب‌ در سالهای‌ 392 تا 487 است‌.از فلسطین‌ نیز مورخانی‌ برخاسته‌اند. محمد عزة‌ دَروَزه‌، تاریخ‌ الجنس‌ العربی‌ را در بارة‌ تاریخ‌ کهن‌ عرب‌ و دولتهای‌ اسلامی‌ عربی‌ منتشر کرد (بیروت‌: المکتبة‌ العصریة‌، 13 قسمت‌). وی‌ در العرب‌ و العروبة‌ نیز به‌ شرح‌ قبایل‌ و دولتهای‌ عربی‌ حاکم‌ در سرزمینهای‌ اسلامی‌ پرداخت‌ (دمشق‌ 1959ـ1960، 3 ج‌). عبدالوهاب‌ کَیّالی‌ (متوفی‌1360ش‌) در تاریخ‌ فلسطین‌ الحدیث‌ ، تاریخ‌ جدید فلسطین‌ را با مراجعه‌ به‌ اسناد خارجی‌ و منابع‌ عربی‌ فراهم‌ کرد (بیروت‌ 1970). تألیفات‌ مصطفی‌ مراد دباغ‌ (متوفی‌ 1368 ش‌) گسترة‌ وسیعی‌ از تاریخ‌ و جغرافیای‌ سرزمین‌ فلسطین‌ را در برمی‌گیرد، از آن‌ آثار اوست‌: الموجز فی‌ تاریخ‌ فلسطین‌ منذ اقدم‌ الازمنة‌ حتی‌ الیوم‌ ، الموجز فی‌ تاریخ‌ الدول‌ الاسلامیة‌ و عهودها فی‌ بلادنا فلسطین‌ (بیروت‌ 1401/ 1981، 2 ج‌)، بلادنا فلسطین‌ (چاپ‌ دوم‌، بیروت‌ 1973، 11 ج‌) و القبائل‌ العربیة‌ و سلائلها فی‌ فلسطین‌ (بیروت‌ 1979). آثار تحقیقی‌ احسان‌ عباس‌، محقق‌ فلسطینی‌، نیز در بر گیرندة‌ تاریخ‌ و جغرافیا و ادبیات‌ پیش‌ و پس‌ از اسلام‌ است‌.امروزه‌ مورخان‌ بسیاری‌ در کشورهای‌ اسلامی‌ به‌ تحقیق‌ و تألیف‌ می‌پردازند و تاریخ‌نگاری‌ اسلامی‌ یکی‌ از بارونقترین‌ دوره‌های‌ خود را می‌گذراند.نیز رجوع کنید به بخش‌ 4: تاریخ‌نگاری‌ شیعیان‌ *منابع‌: علاوه‌ بر قرآن‌؛ امیرحسین‌ آریانپور، «ابن‌خلدون‌ پیشاهنگ‌ جامعه‌شناسی‌»، سهند ، دفتر اول‌ (بهار 1349)؛ نزار اباظه‌ و محمدریاض‌ مالح‌، اتمام‌ الاعلام‌: ذیل‌ لکتاب‌ الاعلام‌ لخیرالدین‌ الزرکلی‌ ، بیروت‌ 1999؛ ابن‌ ابی‌الدَّم‌، التاریخ‌ الاسلامی‌ المعروف‌ باسم‌ التاریخ‌ المظفری‌ ، چاپ‌ حامد زیان‌ غانم‌ زیان‌، قاهره‌ 1989؛ ابن‌ابی‌حاتم‌، کتاب‌ الجرح‌ و التعدیل‌ ، حیدرآباد دکن‌ 1371ـ1373/1952ـ1953، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ ابن‌اثیر، اسدالغابة‌ فی‌ معرفة‌ الصحابة‌ ، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌، ] بی‌تا. [ ؛ همو، التاریخ‌ الباهر فی‌الدولة‌ الاتابکیّة‌ ، چاپ‌ عبدالقادر احمد طلیمات‌، قاهره‌ ] 1963 [ ؛ همو، الکامل‌ فی‌ التاریخ‌ ، بیروت‌ 1965ـ1966؛ ابن‌ازرق‌، تاریخ‌ الفارقی‌ ، چاپ‌ بدوی‌ عبداللطیف‌ عوض‌، قاهره‌ 1379/ 1959؛ ابن‌اعثم‌ کوفی‌، کتاب‌ الفتوح‌ ، ج‌ 1 و 2، حیدرآباد دکن‌ 1388ـ1389/1968ـ1969؛ ابن‌تغری‌ بردی‌، المنهل‌ الصافی‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ احمد یوسف‌ نجاتی‌، قاهره‌ 1375/ 1956؛ ابن‌حبیب‌، تذکرة‌ النبیه‌ فی‌ ایام‌ المنصور و بنیه‌ ، چاپ‌ محمد محمدامین‌، قاهره‌ 1976ـ1986؛ ابن‌حجر عسقلانی‌، انباء الغمر بأبناء العمر ، ج‌ 1، چاپ‌ محمد احمد دهمان‌، دمشق‌ 1399؛ همو، تهذیب‌ التهذیب‌ ، حیدرآباد دکن‌ 1325ـ1327؛ همو، الدررالکامنة‌ فی‌ اعیان‌ المائة‌ الثامنة‌ ، حیدرآباد دکن‌ 1393/ 1973؛ همو، ذیل‌ الدرر الکامنة‌ ، چاپ‌ عدنان‌ درویش‌، قاهره‌ 1412/ 1992؛ ابن‌خلدون‌؛ ابن‌خلّکان‌؛ ابن‌دیبع‌، کتاب‌ قُرّة‌العیون‌ بأخبار الیمن‌ المیمون‌ ، چاپ‌ محمدبن‌ علی‌ اکوع‌، بیروت‌ 1409/ 1988؛ ابن‌رجب‌، کتاب‌ الذیل‌ علی‌ طبقات‌ الحنابلة‌ ، بیروت‌ 1372؛ ابن‌سعد، کتاب‌ الطبقات‌ الکبیر ، چاپ‌ ادوارد زاخاو، لیدن‌ 1321ـ1347/ 1904ـ1940، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ] بی‌تا. [ ؛ همان‌: الطبقات‌ الکبری‌ ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1405/1985؛ ابن‌شاکر کتبی‌، فوات‌ الوفیات‌ ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1973ـ1974؛ ابن‌صقاعی‌، تالی‌ کتاب‌ وفیات‌ الاعیان‌ ، چاپ‌ ژاکلین‌ سوبله‌، دمشق‌ 1974؛ ابن‌صیرفی‌، نزهة‌ النفوس‌ والابدان‌ فی‌ تواریخ‌ الزمان‌ ، چاپ‌ حسن‌ حبشی‌، ج‌ 1، ] قاهره‌ [ 1970؛ ابن‌عبدالبر، الاستیعاب‌ فی‌ معرفة‌ الاصحاب‌ ، چاپ‌ علی‌ محمد بجاوی‌، قاهره‌ ] 1380/ 1960 [ ؛ همو، جامع‌ بیان‌ العلم‌ و فضله‌ و ماینبغی‌ فی‌ روایته‌ و حمله‌ ، قاهره‌ 1402/1982؛ ابن‌عبری‌، تاریخ‌ مختصرالدول‌ ، چاپ‌ انطون‌ صالحانی‌ یسوعی‌، بیروت‌ 1958؛ ابن‌فوطی‌، تلخیص‌ مجمع‌ الا´داب‌ فی‌ معجم‌ الالقاب‌ ، ج‌ 4، قسم‌ 1، چاپ‌ مصطفی‌ جواد، دمشق‌ 1962، ج‌ 5، چاپ‌ محمد عبدالقدوس‌ قاسمی‌، لاهور 1359/ 1940؛ ابن‌قاضی‌ شهبه‌، طبقات‌ الشافعیة‌ ، چاپ‌ حافظ‌ عبدالعلیم‌خان‌، حیدرآباد دکن‌ 1398ـ1400/ 1978ـ1980؛ ابن‌قتیبه‌، المعارف‌ ، چاپ‌ ثروت‌ عکاشه‌، قاهره‌ 1960؛ ابن‌قلانسی‌، تاریخ‌ دمشق‌ ، چاپ‌ سهیل‌ زکار، دمشق‌ 1403/ 1983؛ ابن‌کثیر، البدایة‌ و النهایة‌ ، چاپ‌ احمد ابوملحم‌ و دیگران‌، بیروت‌ 1407/1987؛ ابن‌مجاور، صفة‌ بلادالیمن‌ و مکة‌ و بعض‌ الحجاز، المسماة‌ تاریخ‌ المستبصر ، چاپ‌ اسکار لوفگرن‌، بیروت‌ 1407/1986؛ ابن‌میَسَّر، اخبار مصر ، ج‌ 2، چاپ‌ هانری‌ ماسه‌، قاهره‌ 1919؛ ابن‌ندیم‌؛ ابن‌واصل‌، مفرج‌ الکروب‌ فی‌ اخبار بنی‌ایّوب‌ ، ج‌ 4، چاپ‌ حنین‌ محمد ربیع‌، قاهره‌ ] 1972 [ ؛ ابن‌هشام‌، خلاصة‌ سیرت‌ رسول‌اللّه‌ ( ص‌ )، تلخیص‌ و انشای‌ شرف‌الدین‌ محمدبن‌ عبداللّه‌بن‌ عمر، چاپ‌ اصغر مهدوی‌ و مهدی‌ قمی‌نژاد، تهران‌ 1368 ش‌؛ همو، سیرت‌ رسول‌اللّه‌ ص‌ ، ترجمه‌ و انشای‌ رفیع‌الدین‌ اسحاق‌بن‌ محمد همدانی‌، چاپ‌ اصغر مهدوی‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ همو، کتاب‌ التیجان‌ فی‌ ملوک‌ حمیر ، صنعاء ?] 1979 [ ؛ اسماعیل‌بن‌ علی‌ ابوالفداء، المختصر فی‌ اخبار البشر: تاریخ‌ ابی‌الفداء ، بیروت‌: دارالمعرفه‌، ] بی‌تا. [ ؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، کتاب‌ الاغانی‌ ، قاهره‌ 1383، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ همو، مقاتل‌ الطالبیـّین‌ ، چاپ‌ احمد صقر، قاهره‌ 1368/ 1949؛ ابوزرعه‌ دمشقی‌، تاریخ‌ ابی‌زرعة‌ الدمشقی‌ ، چاپ‌ شکراللّه‌ قوچانی‌، ] دمشق‌، بی‌تا. [ ؛ احمدبن‌ عبداللّه‌ ابونعیم‌، کتاب‌ ذکر اخبار اصبهان‌ ، چاپ‌ سون‌ ددرینگ‌، لیدن‌ 1931ـ1934، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ] بی‌تا. [ ؛ احمد امین‌، حیاتی‌ ، قاهره‌ 1966؛ علی‌بن‌ حسین‌ باخرزی‌، دمیة‌ القصر و عصرة‌ أهل‌ العصر ، چاپ‌ محمد تونجی‌، ج‌ 1، دمشق‌ ?] 1391/1971 [ ؛ کارل‌ بروکلمان‌، تاریخ‌ الادب‌ العربی‌ ، ج‌ 2 و 3، نقله‌ الی‌ العربیة‌ عبدالحلیم‌ نجار، قاهره‌ 1974؛ محمد عبدالمطلب‌ بکاء، مصطفی‌ جواد: حیاته‌ و منزلته‌ العلمیة‌ ، بغداد 1989؛ رسول‌ جعفریان‌، منابع‌ تاریخ‌ اسلام‌ ، قم‌ 1376 ش‌؛ انور جندی‌، طه‌ حسین‌: حیاته‌ و فکره‌ فی‌ ضوءالاسلام‌ ، قاهره‌ 1397/ 1977؛ حاجی‌خلیفه‌؛ علی‌بن‌ ناصر حسینی‌، کتاب‌ اخبار الدولة‌ السلجوقیة‌ ، چاپ‌ محمد اقبال‌، بیروت‌ 1404/1984؛ ساطع‌ حصری‌، دراسات‌ عن‌ مقدمة‌ ابن‌خلدون‌ ، ] قاهره‌ [ 1953؛ حمزة‌بن‌ حسن‌ حمزة‌ اصفهانی‌، تاریخ‌ سنی‌ ملوک‌ الأرض‌ و الأنبیاء علیهم‌ الصلاة‌ والسلام‌ ، بیروت‌: دارمکتبة‌ الحیاة‌، ] بی‌تا. [ ؛ علی‌بن‌ حسن‌ خزرجی‌، العقود اللؤلؤیّة‌ فی‌ تاریخ‌ الدولة‌ الرسولیة‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ محمد بسیونی‌ عسل‌، ج‌ 2، چاپ‌ محمدبن‌ علی‌ اکوع‌، صنعاء 1403/ 1983؛ خطیب‌ بغدادی‌؛ خلیفه‌بن‌ خیاط‌، کتاب‌ الطبقات‌ ، روایة‌ موسی‌بن‌ زکریا تستری‌، چاپ‌ اکرم‌ ضیاء عمری‌، بغداد ] 1967 [ ؛ عبدالعزیز دوری‌، بحث‌ فی‌ نشأه‌ علم‌التاریخ‌ عندالعرب‌ ، بیروت‌ 1993؛ حسین‌بن‌ محمد دیاربکری‌، تاریخ‌ الخمیس‌ فی‌ احوال‌ انفس‌ نفیس‌ ، بیروت‌: دارصادر، ] بی‌تا. [ ؛ محمدبن‌ احمد ذهبی‌، تاریخ‌ الاسلام‌ و وفیات‌ المشاهیر و الاعلام‌، السیرة‌النبویة‌ ، چاپ‌ عمر عبدالسلام‌ تدمری‌، بیروت‌ 1415/1994؛ همو، سیر اعلام‌ النبلاء ، چاپ‌ شعیب‌ ارنؤوط‌ و دیگران‌، بیروت‌ 1401ـ 1409/ 1981ـ 1988؛ احمدبن‌ عبداللّه‌ رازی‌، تاریخ‌ مدینة‌ صنعاء ، چاپ‌ حسین‌بن‌ عبداللّه‌ عمری‌، صنعاء 1401/1981؛ فرانتس‌ روزنتال‌، تاریخ‌ تاریخ‌نگاری‌ در اسلام‌ ، ترجمة‌ اسداللّه‌ آزاد، مشهد 1365 ش‌؛ زبیربن‌ بکار، الاخبار الموفقیات‌ ، چاپ‌ سامی‌ مکی‌ عانی‌، بغداد 1972؛ مصعب‌بن‌ عبداللّه‌ زبیری‌، کتاب‌ نسب‌ قریش‌ ، چاپ‌ لوی‌ پرووانسال‌، قاهره‌ 1953؛ زرکلی‌؛ عباس‌ زریاب‌ خویی‌، سیرة‌ رسول‌اللّه‌ ، تهران‌ 1370 ش‌؛ محمد زکی‌ مبارک‌، جنایة‌ احمد امین‌ علی‌الادب‌ العربی‌ ، بیروت‌ 1411/ 1991؛ جرجی‌زیدان‌، تاریخ‌ التمدن‌ الاسلامی‌ ، چاپ‌ حسین‌ مونس‌، قاهره‌: دارالهلال‌، ] بی‌تا. [ ؛ سبط‌ ابن‌جوزی‌، مرآة‌الزمان‌ فی‌ تاریخ‌ الاعیان‌ ، ج‌ 8 ، قسم‌ 1، حیدرآباد دکن‌ 1370/ 1951؛ همان‌، چاپ‌ علی‌ سویم‌، آنکارا 1968؛ همان‌، سفر اول‌، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1405/1985؛ محمدبن‌ عبدالرحمان‌ سخاوی‌، الاعلان‌ بالتوبیخ‌ لمن‌ ذمَّ التاریخ‌ ، چاپ‌ فرانتس‌ روزنتال‌، بغداد 1382/ 1963؛ همو، التحفة‌ اللطیفة‌ فی‌ تاریخ‌ المدینة‌ الشریفة‌ ، بیروت‌ 1414/1993؛ همو، الضوء اللامع‌ لاهل‌ القرن‌ التاسع‌ ، قاهره‌ ] 1354ـ 1355 [ ؛ حمزه‌بن‌ یوسف‌ سهمی‌، تاریخ‌ جرجان‌ ، او، کتاب‌ معرفة‌ علماء اهل‌ جرجان‌ ، حیدرآباد دکن‌ 1369/ 1950؛ عبدالرحمان‌ بن‌ ابی‌بکر سیوطی‌، نظم‌ العقیان‌ فی‌ اعیان‌ الاعیان‌ ، چاپ‌ فیلیپ‌ حتی‌، نیویورک‌ 1927؛ محمد مهدی‌ شمس‌الدین‌، حرکت‌ تاریخ‌ از دیدگاه‌ امام‌ علی‌ ( ع‌ )، ترجمة‌ محمدرضا ناجی‌، تهران‌ 1380 ش‌؛ محمدباقر صدر، المدرسة‌ القرآنیة‌ ، بیروت‌ 1401/1981؛ خلیل‌بن‌ ایبک‌ صفدی‌، اعیان‌ العصر و اعوان‌ النصر ، چاپ‌ علی‌ ابوزید و دیگران‌، دمشق‌ 1418/1998؛ همو، الوافی‌ بالوفیات‌ ، ویسبادن‌ 1962ـ1979؛ طباطبائی‌؛ طبری‌، تاریخ‌ (بیروت‌)؛ همان‌، ج‌ 11، المنتخب‌ من‌ کتاب‌ ذیل‌ المذیل‌ ، بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌، الفهرست‌ ، چاپ‌ محمدصادق‌ آل‌بحرالعلوم‌، نجف‌ 1380؛ عباس‌ عزّاوی‌، تاریخ‌ العراق‌ بین‌ احتلالین‌ ، بغداد 1353ـ1371/ 1935ـ1956، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1369 ش‌؛ همو، التعریف‌ بالمورخین‌ ، ج‌ 1: فی‌ عهد المغول‌ و الترکمان‌ ، بغداد 1376/ 1957؛ عامر عقّاد، احمد امین‌: حیاته‌ و ادبه‌ ، بیروت‌ 1407/1987؛ جواد علی‌، تاریخ‌ العرب‌ فی‌ الاسلام‌: السیرة‌ النبویة‌ ، بغداد 1961؛ همو، «موارد تاریخ‌ الطبری‌»، مجلة‌ المجمع‌ العلمی‌ العراقی‌ ، ج‌ 1 (1369)؛ همو، «موارد تاریخ‌ المسعودی‌»، سومر ، ج‌20، ش‌ 1 و 2 (1964)؛ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ (ع‌)، امام‌ اول‌، نهج‌البلاغه‌ ، ترجمة‌ جعفر شهیدی‌، تهران‌ 1370 ش‌؛ محمدبن‌ محمد عمادالدین‌ کاتب‌، خریدة‌القصر و جریدة‌ العصر ، ج‌ 1، قسم‌ شعراء العراق‌، جزء 1، چاپ‌ محمد بهجة‌ اثری‌، ] بغداد [ 1375/ 1955؛ عماره‌بن‌ علی‌ عماره‌ یمنی‌، تاریخ‌ الیمن‌ المسمَّی‌ المفید فی‌ أخبار صنعاء و زبید ، چاپ‌ محمدبن‌ علی‌ اکوع‌، صنعاء 1985؛ محمد عبداللّه‌ عنان‌، مؤرّخو مصر الاسلامیّة‌ و مصادر التاریخ‌ المصری‌ ، قاهره‌ 1388/1969؛ عبدالقادربن‌ شیخ‌ عیدروس‌، تاریخ‌ النور السافر عن‌ اخبار القرن‌ العاشر ، بیروت‌ 1405/1985؛ نجم‌الدین‌ محمدبن‌ محمد غزی‌، الکواکب‌ السائرة‌ باعیان‌ المئة‌ العاشرة‌ ، چاپ‌ جبرائیل‌ سلیمان‌ جبور، بیروت‌ 1979؛ همو، لطف‌ السمر و قطب‌ الثمر: من‌ تراجم‌ اعیان‌ الطبقه‌ الأولی‌ من‌ القرن‌ الحادی‌ عشر ، چاپ‌ محمود شیخ‌، دمشق‌: وزارة‌الثقافة‌ و الارشاد القومی‌، ] بی‌تا. [ ؛ محمدبن‌ احمد فاسی‌، العقد الثمین‌ فی‌ تاریخ‌ البلد الأمین‌ ، چاپ‌ محمد عبدالقادر احمد عطا، بیروت‌ 1419/1998؛ یوسف‌بن‌ سفیان‌ فسوی‌، المعرفة‌ والتاریخ‌ ، چاپ‌ خلیل‌ منصور، بیروت‌ 1419/1999؛ علی‌بن‌ یوسف‌ قفطی‌، تاریخ‌ الحکماء، و هو مختصر الزوزنی‌ المسمی‌ بالمنتخبات‌ الملتقطات‌ من‌ کتاب‌ اخبار العلماء باخبار الحکماء ، چاپ‌ لیپرت‌، لایپزیگ‌ 1903؛ احمدبن‌ علی‌ قلقشندی‌، صبح‌ الاعشی‌ ، قاهره‌ ?] 1383/1963 [ ؛ همو، قلائد الجمان‌ فی‌ التعریف‌ بقبائل‌ عرب‌ الزمان‌ ، چاپ‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، قاهره‌ 1402/1982؛ محمد کردعلی‌، خطط‌ الشام‌ ، بیروت‌ 1389ـ1392/ 1969ـ1972؛ علی‌باشا مبارک‌، الخطط‌ التوفیقیة‌ الجدیدة‌ لعصر القاهرة‌ ، قاهره‌ 1980ـ1983؛ محمدامین‌بن‌ فضل‌اللّه‌ محبی‌، خلاصة‌ الاثر فی‌ اعیان‌ القرن‌ الحادی‌ عشر ، بیروت‌: دارصادر، ] بی‌تا. [ ؛ محمد بدری‌ فهد، شیخ‌الاخباریین‌ ابوالحسن‌ مدائنی‌ ، نجف‌ 1975؛ محمدخلیل‌بن‌ علی‌ مرادی‌، سِلک‌ الدُرر فی‌ اعیان‌ القرن‌ الثانی‌ عشر ، بولاق‌ 1291ـ1301، چاپ‌ افست‌ بغداد ] بی‌تا. [ ؛ محمدبن‌ محمد مراکشی‌، الذیل‌ والتکملة‌ لکتابی‌ الموصل‌ و الصلة‌ ، سفر پنجم‌، قسم‌ 1، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ ?] 1965 [ ؛ یوسف‌بن‌ عبدالرحمان‌ مزّی‌، تهذیب‌ الکمال‌ فی‌ اسماء الرجال‌ ، چاپ‌ بشار عوّاد معروف‌، بیروت‌ 1403ـ 1405/ 1983ـ 1985؛ محمدبن‌ عبیداللّه‌ مُسَبّحی‌، اخبار مصر ، ج‌40، چاپ‌ ایمن‌ فؤاد سید و تیاری‌ بیانکی‌، قاهره‌ 1978؛ مسعودی‌، تنبیه‌ ؛ همو، مروج‌ (بیروت‌)؛ شاکر مصطفی‌، التاریخ‌ العربی‌ و المورخون‌ ، ج‌ 1، بیروت‌ 1983؛ مرتضی‌ مطهری‌، مقدمه‌ای‌ بر جهان‌بینی‌ اسلامی‌ ، ج‌ 5 : جامعه‌ و تاریخ‌ ، تهران‌ 1370 ش‌؛ مطهربن‌ طاهر مقدسی‌، کتاب‌ البدء و التاریخ‌ ، چاپ‌ کلمان‌ هوار، پاریس‌ 1899ـ1919، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1962؛ احمدبن‌ علی‌ مقریزی‌، اتعاظ‌ الحنفا بأخبار الائمة‌ الفاطمیین‌ الخلفا ، ج‌ 1، چاپ‌ جمال‌الدین‌ شیّال‌، قاهره‌ 1387/ 1967؛ همو، دُرر العقود الفریدة‌ فی‌ تراجم‌ الاعیان‌ المفیدة‌ ، قسم‌ 1، چاپ‌ عدنان‌ درویش‌ و محمد مصری‌، دمشق‌ 1995؛ همو، السلوک‌ لمعرفة‌ دول‌الملوک‌ ، چاپ‌ محمد عبدالقادر عطا، بیروت‌ 1418/1997؛ محسن‌ مهدی‌، فلسفة‌ تاریخ‌ ابن‌خلدون‌ ، ترجمة‌ مجید مسعودی‌، تهران‌ 1352 ش‌؛ عبدالجبار ناجی‌، اسهامات‌ مؤرخی‌ البصرة‌ فی‌ الکتابة‌ التاریخیة‌ حتی‌ القرن‌ الرابع‌ الهجری‌ ، بغداد 1990؛ محمدرضا ناجی‌، تاریخ‌ و تمدن‌ اسلامی‌ در قلمرو سامانیان‌ ، تهران‌ 1378 ش‌؛ احمدبن‌ علی‌ نجاشی‌، فهرست‌ اسماء مصنّفی‌ الشیعة‌ المشتهر ب رجال‌ النجاشی‌ ، چاپ‌ موسی‌ شبیری‌ زنجانی‌، قم‌ 1407؛ نعمان‌بن‌ محمد، کتاب‌ معدن‌ الجواهر بتاریخ‌ البصرة‌ و الجزائر ، چاپ‌ محمد حمیداللّه‌، اسلام‌آباد 1393/1973؛ یحیی‌بن‌ شرف‌ نووی‌، تهذیب‌ الاسماء و اللغات‌ ، مصر: ادارة‌ الطباعة‌ المنیریة‌، ] بی‌تا. [ ، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ] بی‌تا. [ ؛ احمدبن‌ عبدالوهاب‌ نویری‌، نهایة‌ الارب‌ فی‌ فنون‌ الادب‌ ، قاهره‌ ] 1923ـ 1955 [ ؛ محمدبن‌ عبدالملک‌ همدانی‌، تکملة‌ تاریخ‌ الطبری‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ البرت‌ یوسف‌ کنعان‌، بیروت‌ 1961؛ عبداللّه‌بن‌ اسعد یافعی‌، مرآة‌الجنان‌ و عبرة‌ الیقظان‌ ، چاپ‌ خلیل‌ منصور، بیروت‌ 1417/ 1997؛ یاقوت‌ حموی‌، معجم‌الادباء ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1993؛ محمدبن‌ حاتم‌ یامی‌ همدانی‌، السمط‌ الغالی‌ الثمن‌ فی‌ اخبار الملوک‌ من‌ الغزّ بالیمن‌ ، چاپ‌ رکس‌ سمث‌، لندن‌ 1974؛ یعقوبی‌؛ عبدالباقی‌بن‌ عبدالمجید یمانی‌، بهجة‌الزّمن‌ فی‌ تاریخ‌ الیمن‌ ، چاپ‌ عبداللّه‌ محمد حبشی‌ و محمد احمد سنبانی‌، صنعاء 1408/ 1988؛EI 1 , s.v. " A l- Kalb ¦â " (by Brockelmann); EI 2 , s.vv. "Aba ¦n B . ـ Uthma ¦n" (by K.V. Zetterstإen), "Ibn Kath ¦âr, ـ Ima ¦d A l- D ¦ân" (by H. Laoust), "Ta'r ¦âkh. II : Historical writing. 1. In the Arab world. (d) The 19th and 20th centuries (by R.S. Humphreys).4) تاریخ‌نگاری‌ شیعیان‌. این‌ مقاله‌ شامل‌ این‌ قسمتهاست‌:الف‌) موجبات‌ و انگیزه‌هاب‌) سیره‌ و مغازی‌ پیامبر اکرم‌ج‌) سیرة‌ امام‌ علی‌ و تک‌نگاشتهای‌ خبری‌د) تاریخ‌ اهل‌ بیت‌ه ) تاریخهای‌ عمومی‌ و دودمانی‌و) تاریخهای‌ محلی‌ز) کتب‌ انساب‌ح‌) کتب‌ طبقات‌ و رجال‌الف‌) موجبات‌ و انگیزه‌ها. تألیف‌ نخستین‌ کتابهای‌ تاریخی‌ و فقهی‌ را به‌ اصحاب‌ نزدیک‌ امامان‌ شیعه‌ و به‌ طور خاص‌ به‌ سدة‌ اول‌ و روزگار نزدیک‌ به‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ نسبت‌ می‌دهند (برای‌ مثال‌ رجوع کنید به ابن‌ندیم‌، ص‌ 275؛ طوسی‌، 1351، ص‌ 38، 107؛ نجاشی‌، ص‌ 6). آیات‌ قرآن‌ و تعالیم‌ نبوی‌ و رهنمودهای‌ ائمه‌، خصوصاً امام‌ علی‌، بیشترین‌ تأثیر را در توجه‌ اصحاب‌ به‌ تاریخ‌ داشت‌ و الگوبرداری‌ از رفتارهای‌ فردی‌ و اجتماعی‌ پیشوایان‌ دین‌، انگیزة‌ روایت‌ و تدوین‌ و تألیف‌ سیرة‌ آنان‌ شد. اهل‌ بیت‌ علیهم‌السلام‌ تعلیم‌ و روایت‌ سیرة‌ پیامبر اکرم‌ را به‌ منزلة‌ اسوه‌ای‌ نیکو، با جدّیت‌ دنبال‌ می‌کردند ( Äصالحی‌ شامی‌، ج‌ 4، ص‌20). سیرة‌ امام‌ علی‌ و سخنان‌ آن‌ حضرت‌ نیز منبعی‌ سرشار و الهام‌بخش‌ گردید. توجه‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ به‌ تاریخ‌ و نمود آن‌ در سخنان‌ حضرت‌، استمرار عنایت‌ قرآن‌ کریم‌ به‌ سرگذشت‌ امتهای‌ پیشین‌ است‌ و آن‌ حضرت‌، مانند قرآن‌، با دیدی‌ انتقادی‌ و با اهداف‌ تعلیمی‌ و تربیتی‌ به‌ تاریخ‌ نگریسته‌ و از این‌ رهگذر به‌ سیرة‌ انبیا (برای‌ مثال‌ رجوع کنید به نهج‌البلاغه‌ ، خطبة‌ 160)، وضع‌ ملتها پیش‌ از بعثت‌ و عربِ روزگار جاهلیت‌ ( Äهمان‌، خطبه‌های‌ 1، 2، 26، 33، 89)، سیرة‌ پیامبر اسلام‌ ( Äهمان‌، خطبه‌های‌ 160، 192، 194، و نامة‌ 9) و سیرة‌ شخصی‌ و نیز رویدادهای‌ پس‌ از پیامبر اسلام‌ (برای‌ مثال‌ رجوع کنید به همان‌، خطبه‌های‌ 3، 192) پرداخته‌ است‌. همین‌ توجه‌ به‌ تاریخ‌ انبیا و سیرة‌ پیامبر سرمشق‌ و سرچشمة‌ تاریخ‌نگاری‌ شیعیان‌ شد. افزون‌ بر این‌، سیرة‌ امام‌ علی‌ و اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام‌، به‌ منزلة‌ جانشینان‌ بر حق‌ پیامبر و نمایندگان‌ اسلام‌ راستین‌ موضوع‌ تألیفات‌ و تک‌نگاریهای‌ بسیار گردید. هدف‌ از تألیف‌ چنین‌ آثاری‌، از یک‌ سو مبارزه‌ با انحرافها و بدعتها و از سوی‌ دیگر ارائة‌ اسلام‌ از منظر اهل‌بیت‌ بود. موضوعات‌ این‌ کتابها، که‌ بسیاری‌ از آنها به‌ دلایل‌ سیاسی‌ و فرقه‌ای‌ از بین‌ رفته‌، اینهاست‌: سیره‌ و مغازی‌ پیامبر اکرم‌ و ابعاد شخصیت‌ و خصایص‌ آن‌ حضرت‌، سقیفه‌، ردّه‌، شورا، اخبار فاطمه‌ سلام‌اللّه‌علیها، مقتل‌ عثمان‌، سیرة‌ علی‌ علیه‌السلام‌ و جنگهای‌ دوران‌ خلافت‌ ایشان‌ و قضاوتها و مقتل‌ آن‌ حضرت‌، واقعة‌ حکمیت‌، مقتل‌ امام‌ حسین‌ علیه‌السلام‌، سیرة‌ صحابة‌ پیامبر و صحابة‌ حضرت‌ علی‌ مانند سلمان‌ و ابوذر و حُجربن‌ عدی‌، بنی‌امیه‌ و مَثالب‌ آنان‌، قیام‌ توابین‌، قیام‌ مختار، قیامها و مَقاتل‌ علویان‌ مانند زیدبن‌ علی‌ و یحیی‌بن‌ زید.ب‌) سیره‌ و مغازی‌ پیامبر اکرم‌. سیره‌ و مغازی‌ پیامبر اسلام‌ چندان‌ محل‌ توجه‌ نویسندگان‌ شیعه‌ بود که‌ برخی‌، «اصحاب‌ مغازی‌» را تنها با گرایش‌ شیعی‌ می‌شناختند (رجوع کنید به یاقوت‌ حموی‌، 1993، ج‌ 6، ص‌ 241). اَبان‌بن‌ عثمان‌ احمر بَجَلی‌ (متوفی‌ ح 170)، از نخستین‌ مورخان‌ شیعه‌، در کتاب‌ بزرگ‌ خود، المبدأ و المبعث‌ و المغازی‌ و الوفاة‌ و السقیفة‌ و الرّدّة‌ ، بخشی‌ مهم‌ را به‌ سیره‌ و مغازی‌ پیامبر اختصاص‌ داد. ابوجعفر احمدبن‌ محمدبن‌ خالد برقی‌ (متوفی‌ 280) نیز در فصلی‌ از المحاسن‌ با عنوان‌ «مغازی‌ النبی‌» به‌ این‌ موضوع‌ پرداخت‌ (رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌). ابواسحاق‌ ابراهیم‌بن‌ محمد ثَقَفی‌ (متوفی‌ 283) تک‌نگاریهایی‌ با عنوان‌ السیرة‌ و المغازی‌ داشت‌ (طوسی‌، 1351، ص‌ 5). ابن‌فَضّال‌ علی‌بن‌ حسن‌ (متوفی‌ 290)، فقیه‌ و مورخ‌، در صفات‌ النبی‌ به‌ تحلیل‌ شخصیت‌ اخلاقی‌ پیامبر پرداخت‌ (همان‌، ص‌ 92). علی‌بن‌ ابراهیم‌ قمی‌، مفسر و فقیه‌ و مورخ‌ و استاد کُلَینی‌، المغازی‌ را گردآورد (همان‌، ص‌ 89 و پانویس‌). ابن‌عَمّار کوفی‌ ابوعلی‌ احمدبن‌ محمد (متوفی‌ 346) اخبار آباء النبی‌ و فضائلهم‌ و ایمانهم‌ و ایمان‌ ابی‌طالب‌ را، ظاهراً با تأکید بر اعتقاد شیعیان‌ به‌ مؤمن‌ بودن‌ پدر و اجداد پیامبر، نوشت‌ (همان‌، ص‌ 29ـ30). حسن‌بن‌ محمدبن‌ علی‌ اَزْدی‌، مورخ‌ و ادیب‌ کوفی‌، الوُفود علی‌النبی‌ را در بارة‌ هیئتهایی‌ که‌ قبل‌ و بعد از فتح‌ مکه‌، اطاعت‌ قبایل‌ خود را از فرمان‌ پیامبر اسلام‌ اعلام‌ کردند، نگاشت‌ (نجاشی‌، ص‌ 65). رفتار پیامبر و ائمه‌ علیهم‌السلام‌ با مشرکان‌، موضوع‌ کتاب‌ سیرة‌النبی‌ و الائمة‌ علیهم‌السلام‌ فی‌المشرکین‌ تألیف‌ ابوعبداللّه‌ حسین‌بن‌ علی‌ بَزَوفَری‌ (زنده‌ در 352)، فقیه‌ و محدّث‌ عراقی‌، بود (همان‌، ص‌ 68). ابن‌بابویه‌ محمدبن‌ علی‌بن‌ حسین‌ قمی‌ (متوفی‌ 381)، محدّث‌ و نویسندة‌ بزرگ‌ امامی‌، کتابهایی‌ در سیره‌ تألیف‌ کرد، مانند اوصاف‌النبی‌ ، و کتاب‌ فی‌ ابی‌طالب‌ و عبدالمطلب‌ و عبداللّه‌ و آمنة‌ بنت‌ وَهْب‌ (همان‌، ص‌391؛ طوسی‌، 1351، ص‌ 156ـ157).نویسندگان‌ شیعی‌ در بارة‌ قصص‌ ِ (سرگذشتِ) پیامبران‌ نیز کتابهایی‌ نوشته‌اند. بجز تألیفاتی‌ با عنوان‌ «المبتدأ» که‌ حاوی‌ داستان‌ آفرینش‌ و پیامبران‌ بود (مثلاً رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 5، 48) و گاه‌ بخشی‌ از تاریخهای‌ عمومی‌ را تشکیل‌ می‌داد، کتابهایی‌ نیز با عنوان‌ «الانبیاء» (مثلاً رجوع کنید به همان‌، ص‌ 22، 138، 144) به‌ مثابه‌ درسهای‌ تاریخی‌ ـ اخلاقی‌ و مدخلی‌ بر سیرة‌ نبوی‌ تألیف‌ می‌شد. قصص‌الانبیاء قطب‌الدین‌ راوندی‌ (متوفی‌ 573)، نمونه‌ای‌ است‌ که‌ داستانهای‌ پیامبران‌ را به‌ شیوة‌ اِسنادی‌، عمدتاً از ابن‌بابویه‌، شرح‌ کرده‌ است‌. این‌ کتاب‌ با بخشی‌ در سیره‌ و معجزات‌ و مغازی‌ پیامبر پایان‌ می‌یابد (چاپ‌ غلامرضا عرفانیان‌، مشهد 1409).ج‌) سیرة‌ امام‌ علی‌ و تک‌نگاشتهای‌ خبری‌. سیرة‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ و زندگانی‌ سیاسی‌ آن‌ حضرت‌ از سقیفه‌ تا شهادت‌، قبل‌ از همه‌ مورد توجه‌ اصحاب‌ نزدیک‌ وی‌ قرار گرفت‌ و بویژه‌ اخباریان‌ کوفه‌ آثار تاریخی‌ بسیاری‌ در قالب‌ تک‌نگاشتهای‌ خبری‌ تألیف‌ کردند. ابن‌ندیم‌ کتابی‌ را که‌ سُلَیم‌بن‌ قیس‌ هلالی‌ (متوفی‌ ح 76)، صحابی‌ امام‌ علی‌ علیه‌السلام‌ و از اخباریان‌ کوفه‌، نوشته‌ و به‌ کتاب‌ سلیم‌بن‌ قیس‌ مشهور است‌، نخستین‌ تألیف‌ شیعی‌ (ص‌ 275) دانسته‌ و نجاشی‌ از آن‌ در آثار طبقة‌ نخست‌ راویان‌ و محدّثان‌ یاد کرده‌ است‌ (ص‌ 8). کتاب‌ سلیم‌ را کسانی‌ چون‌ ابان‌بن‌ ابی‌عَیّاش‌ و ابراهیم‌بن‌ عمریمانی‌ از او روایت‌ کرده‌اند (ابن‌ندیم‌؛ نجاشی‌، همانجاها؛ طوسی‌، 1351، ص‌ 81). کتاب‌ سلیم‌ با وجود تردیدهایی‌ که‌ در اصالت‌ آن‌ یا صحت‌ پاره‌ای‌ روایات‌ آن‌ ابراز شده‌ (برای‌ مثال‌ رجوع کنید به مفید، 1413 ب‌ ، ص‌ 149ـ150؛ ابن‌ابی‌الحدید، ج‌ 12، ص‌ 216ـ217؛ خوئی‌، ج‌ 8، ص‌ 218ـ227؛ تُستری‌، ج‌ 5، ص‌ 232ـ239)، در سده‌های‌ متوالی‌ تا به‌ امروز در بین‌ محدّثان‌ و مورخان‌ شهرت‌ و تداول‌ داشته‌ است‌. این‌ اثر اطلاعات‌ ارزشمندی‌ در بارة‌ رویدادهای‌ پس‌ از رحلت‌ پیامبر، احادیثی‌ در فضایل‌ حضرت‌ علی‌ و اهل‌بیت‌ علیهم‌السلام‌، و حوادث‌ دورة‌ نخست‌ خلافت‌ تا صلح‌ امام‌ حسن‌ دارد (چاپ‌ محمدباقر انصاری‌ زنجانی‌ خوئینی‌، قم‌ 1378 ش‌).کتابهایی‌ مانند قضایا امیرالمؤمنین‌ و تسمیة‌ مَن‌ شهد مع‌ امیرالمؤمنین‌ الجمل‌ و صِفّین‌ و النهروان‌ تألیف‌ عبیداللّه‌بن‌ ابی‌رافع‌، صحابی‌ خاص‌ و کاتب‌ علی‌ علیه‌السلام‌ (طوسی‌، 1351، ص‌ 107)، از قدیمترین‌ تک‌نگاشتها بوده‌ است‌ و اکنون‌ در دست‌ نیست‌. روایات‌ اَصبَغ‌بن‌ نُباته‌، صحابی‌ وفادار امام‌ علی‌، در بارة‌ جنگهای‌ جمل‌ و صفین‌ و مقتل‌ امام‌ علی‌ ( Äنصربن‌ مزاحم‌، ص‌ 322، 406، 442ـ443؛ مفید، 1403، ص‌ 351؛ ابن‌ابی‌الحدید، ج‌ 1، ص‌ 248، 263، و جاهای‌ گوناگون‌) می‌تواند نشانة‌ وجود کتابهایی‌ با این‌ عناوین‌ باشد. وی‌ ظاهراً کتابی‌ نیز به‌ نام‌ مقتل‌ الحسین‌ داشته‌ است‌ (رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 38).جابربن‌ یزید جُعفی‌ (متوفی‌ 128)، فقیه‌ و اخباری‌ کوفه‌ و از اصحاب‌ خاص‌ امام‌ باقر و امام‌ صادق‌، دو کتاب‌ به‌ نامهای‌ الجمل‌ و صفّین‌ داشته‌ (نجاشی‌، ص‌ 128ـ129) که‌ روایاتی‌ از آنها در وقعة‌ صفّین‌ نصربن‌ مُزاحم‌ (رجوع کنید به فهرست‌، ص‌ 569) و شرح‌ نهج‌البلاغه‌ ابن‌ابی‌الحدید به‌ روایت‌ ابومِخنَف‌ ( Äج‌ 14، ص‌ 11ـ13) باقی‌ مانده‌ است‌. جابر کتابهایی‌ نیز به‌ نامهای‌ النهروان‌ ، مقتل‌ امیرالمؤمنین‌ ، مقتل‌الحسین‌ (نجاشی‌، ص‌129) و حدیث‌ الشوری‌' به‌ روایتِ عَمْروبن‌ میمون‌ (طوسی‌، 1351، ص‌ 111) تألیف‌ کرده‌ بوده‌ است‌. اَبان‌بن‌ تَغلِب‌ بَکری‌ (متوفی‌ 141)، فقیه‌ و محدّث‌ و قاری‌ و لغوی‌ بزرگ‌ و از اصحاب‌ نزدیک‌ امام‌ زین‌العابدین‌ و امام‌ باقر و امام‌ صادق‌ علیهم‌السلام‌، کتابهایی‌ مانند الفضائل‌ و صفّین‌ تألیف‌ کرد (رجوع کنید به نجاشی‌، ص‌ 10ـ13؛ طوسی‌، 1351، ص‌ 17ـ 18). از دیگر اصحاب‌ ائمه‌ علیهم‌السلام‌ که‌ ضمن‌ شهرت‌ و تبحر در کلام‌، تک‌نگاشتهایی‌ تاریخی‌ در بارة‌ جنگ‌ جمل‌ و حکَمَین‌ پدید آوردند، مؤمن‌الطاق‌ (متوفی‌ ح 160) و هشام‌بن‌ حَکَم‌ (متوفی‌ ح 190) بودند ( Äهمان‌، ص‌ 131ـ132، 174ـ175؛ نجاشی‌، ص‌ 325ـ326، 433ـ434). از عبداللّه‌بن‌ ابراهیم‌ جعفری‌ (سدة‌ دوم‌) که‌ تألیفاتی‌ در بارة‌ برخی‌ قیامهای‌ علویان‌ داشته‌ (رجوع کنید به نجاشی‌، ص‌ 216)، روایاتی‌ در مقاتل‌ الطالبیـّین‌ ابوالفرج‌ اصفهانی‌ باقی‌ است‌ ( Äص‌ 403ـ404، 443). در نیمة‌ اول‌ سدة‌ سوم‌ حسن‌بن‌ علی‌ بطائنی‌ (محدّث‌ کوفی‌ و از سران‌ واقفه‌) و همچنین‌ ابوعیسی‌ ورّاق‌ (متکلم‌ بزرگ‌) کتابهایی‌ مانند الفتن‌ یا الملاحم‌ ، و السقیفة‌ تألیف‌ کردند (نجاشی‌، ص‌ 36ـ37، 372؛ مفید، 1413 الف‌ ، ص‌ 207). علی‌بن‌ مَهزیار اهوازی‌ (متوفی‌ ح 250)، راوی‌ برجسته‌ و از اصحاب‌ خاص‌ امام‌ رضا و امام‌ جواد علیهماالسلام‌، آثاری‌ در بارة‌ زندگینامة‌ شیعیان‌ خُلّص‌ مانند اسلام‌ سلمان‌ الفارسی‌ و وفاة‌ ابی‌ذرّ ، و همچنین‌ حدیث‌ بدر و الانبیاء پدید آورد (طوسی‌، 1351، ص‌ 88 ـ 89).از تألیفات‌ بسیار ابوجعفر برقی‌ اکنون‌ تنها یازده‌ بخش‌ از مهمترین‌ کتاب‌ او، المحاسن‌ (چاپ‌ محدّث‌، قم‌ ] تاریخ‌ مقدمه‌ 1331 [ )، که‌ مشتمل‌ بر مباحث‌ گوناگون‌ اخلاقی‌ و کلامی‌ و تاریخی‌ بوده‌، باقی‌ است‌. این‌ کتاب‌ بخشهایی‌ با عناوین‌ «الطبقات‌»، «الرجال‌»، «الخصائص‌»، «التاریخ‌»، «الانساب‌»، «اخبار الامم‌»، «المغازی‌» و «البلدان‌ و المساحة‌» داشته‌ است‌ (رجوع کنید به نجاشی‌، ص‌ 76؛ قس‌ ابن‌ندیم‌، ص‌ 276ـ277؛ طوسی‌، 1351، ص‌ 20ـ21). پدر احمد، ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ خالد، نیز کتابهایی‌ در تاریخ‌ مانند حروب‌ الاوس‌ و الخزرج‌ نوشته‌ بوده‌ است‌ (نجاشی‌، ص‌ 335؛ نیز رجوع کنید به برقی‌ * ، ابوجعفر؛ برقی‌ * ، ابوعبداللّه‌).آثار ابن‌فضّال‌ جنبه‌هایی‌ از سیرة‌ پیامبر و قصص‌ پیامبران‌ و بنی‌اسرائیل‌ و رجال‌ را دربرمی‌گیرد ( Äهمان‌، ص‌ 257ـ 258). محمدبن‌ زکریابن‌ دینار غَلّابی‌ (متوفی‌ 298) تک‌نگاشتهایی‌، بیشتر در شرح‌ دوران‌ خلافت‌ امام‌ علی‌ و زندگانی‌ حضرت‌ فاطمه‌ و مقتل‌ امام‌ حسین‌، داشته‌ است‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌ 346ـ 347). ابومحمد عبداللّه‌بن‌ حسین‌ قُطرُبُلّی‌، کاتب‌ و ادیب‌ نامدار و از یاران‌ امام‌ عسکری‌، از نسل‌ آخرین‌ صحابه‌ است‌ و التاریخ‌ را تألیف‌ کرد (همان‌، ص‌ 230).سرگذشت‌ خلفا موضوع‌ پاره‌ای‌ تألیفات‌ تاریخی‌ بود چنانکه‌ محمدبن‌ مسعود عیّاشی‌ (متوفی‌ ح 320)، فقیه‌ و محدّث‌ و مفسر امامی‌ سمرقند، کتابهایی‌ با عنوان‌ سیرة‌ ابی‌بکر ، سیرة‌ عمر ، سیرة‌ عثمان‌ و سیرة‌ معاویة‌ نوشت‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 246؛ نجاشی‌، ص‌ 352).از اواخر سدة‌ سوم‌ به‌ بعد، و در پی‌ تأسیس‌ حکومت‌ علویان‌ زیدی‌ در طبرستان‌، تألیفاتی‌ از جمله‌ در موضوعات‌ کلامی‌ و تاریخی‌ به‌ قلم‌ نویسندگان‌ زیدی‌ آن‌ سامان‌ یا بر اساس‌ آثار آنان‌ پدید آمد. بخشهایی‌ از متون‌ راجع‌ به‌ تاریخ‌ حکومت‌ علویان‌ و تراجم‌ پیشوایان‌ زیدی‌ در مناطق‌ جنوبی‌ دریای‌ خزر از سدة‌ سوم‌ تا اوایل‌ سدة‌ هفتم‌ اکنون‌ در دست‌ است‌ (چاپ‌ مادلونگ‌، بیروت‌ 1987). این‌ متون‌ برگرفته‌ از این‌ آثار است‌: المَصابیح‌ ابوالعباس‌ احمدبن‌ ابراهیم‌ حسنی‌ (متوفی‌ اواسط‌ سدة‌ چهارم‌)؛ الافادة‌ فی‌ تاریخ‌ الائمة‌ السادة‌ ابوطالب‌ الناطق‌ بالحق‌ یحیی‌بن‌ حسین‌ (متوفی‌ 424) شاگرد ابوالعباس‌ حسنی‌؛ جَلاءالابصار تألیف‌ حاکم‌ ابوسعد محسِّن‌بن‌ محمد جُشَمی‌ بیهقی‌ (متوفی‌ 494)؛ نامة‌ مورخ‌ 607 از یوسف‌بن‌ ابی‌الحسن‌ جیلانی‌ (فقیه‌ زیدی‌ لاهیجان‌) به‌ عمران‌بن‌ حسن‌بن‌ ناصر عُذری‌ هَمْدانی‌ (فقیه‌ زیدی‌ یمن‌)؛ الرسالة‌ العالمة‌ بالادلّة‌ الحاکمة‌ تألیف‌ امام‌ المنصور باللّه‌ عبداللّه‌بن‌ حمزه‌ (متوفی‌ 614)؛ الحدائق‌الوَردیة‌ فی‌ مناقب‌ الائمة‌ الزیدیة‌ اثر حُمَیدبن‌ احمد مُحلِّی‌ (متوفی‌ 652)، و قسمتی‌ از بخش‌ چهارم‌ روضة‌ الاخبار و کنوز الاسرار تألیف‌ ابومحمد یوسف‌بن‌ محمد حَجوری‌ (تألیف‌ در 627) که‌ شرح‌ وقایع‌ تاریخ‌ اسلام‌ با احتوا بر شرح‌حال‌ امامان‌ زیدی‌ و عمدتاً برگرفته‌ از المصابیح‌ ابوالعباس‌ حسنی‌ است‌.در بارة‌ زیدیان‌ یمن‌ نیز آثاری‌ تألیف‌ شد که‌ از نخستین‌ آنها شرح‌حالهایی‌ است‌ که‌ در حدود سال‌ 300 نوشته‌ شده‌ است‌، از جمله‌: سیرة‌الامام‌ الهادی‌ و الصدق‌ امین‌ المؤمنین‌ الهادی‌ الی‌ الحق‌ در سرگذشت‌ پایه‌گذار حکومت‌ امامان‌ زیدی‌ یمن‌، و مناقب‌ امیرالمؤمنین‌ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ (چاپ‌ محمدباقر محمودی‌، قم‌ 1412) هر دو از ابوجعفر محمدبن‌ سلیمان‌ کوفی‌، سردار زیدی‌، که‌ از آنها نسخه‌هایی‌ باقی‌ است‌ ( Äسزگین‌، ج‌1، جزء 2، ص‌ 208ـ209) و نیز سیرة‌الهادی‌ تألیف‌ علی‌بن‌ محمدبن‌ عبیداللّه‌ علوی‌ ( Äهمان‌، ج‌1، جزء 2، ص‌ 209).ابن‌عَمّار احمدبن‌ عبیداللّه‌ ثقفی‌ (متوفی‌ 314 یا 319)، مورخ‌ و ادیب‌ کوفی‌، تک‌نگاشتهای‌ متعددی‌ مانند المُبیِّضة‌ در مقاتل‌ طالبیان‌، الزیادات‌ فی‌اخبار الوزراء در تکمیل‌ اخبارالوزراء ابن‌جرّاح‌ محمدبن‌ داوود (متوفی‌ 296) و نیز آثاری‌ در شهادت‌ حُجربن‌ عَدی‌ و مثالب‌ معاویه‌ و قیام‌ عبداللّه‌ طالبی‌ نوشته‌ بود. از این‌ کتابها اکنون‌ نشانی‌ در دست‌ نیست‌، اما شاگرد ابن‌عمّار، ابوالفرج‌ اصفهانی‌، در الاغانی‌ (رجوع کنید به فهارس‌ کتاب‌ الاغانی‌ ، ص‌ 92) و مقاتل‌ الطالبیـّین‌ (ص‌ 162، 165) و نیز ابن‌ابی‌الحدید در شرح‌ نهج‌البلاغه‌ (ج‌ 5، ص‌ 5 ـ6، ج‌ 8، ص‌ 119ـ120، ج‌ 16، ص‌ 47، 49) روایات‌ بسیاری‌ از او آورده‌اند.از کتاب‌ مهم‌ السقیفة‌ و فدک‌ اثر احمدبن‌ عبدالعزیز جوهری‌ (متوفی‌ 323)، ادیب‌ و اخباری‌ بصره‌ و بغداد و از شاگردان‌ محمدبن‌ زکریا غلاّ بی‌، که‌ برخی‌ او را بخطا در شمار نویسندگان‌ شیعی‌ یاد کرده‌اند (رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 36؛ قس‌ ابن‌ ابی‌الحدید، ج‌ 16، ص‌ 210؛ نیز رجوع کنید به صولی‌، ص‌ 64)، قطعاتی‌ در شرح‌ نهج‌البلاغه‌ ابن‌ ابی‌الحدید (مثلاً رجوع کنید به ج‌ 16، ص‌ 210ـ234) باقی‌ مانده‌ که‌ تدوین‌ و منتشر شده‌ است‌ (چاپ‌ محمدهادی‌ امینی‌، تهران‌ 1401). ابوالفرج‌ اصفهانی‌، شاگرد ابوبکر جوهری‌، روایات‌ بسیاری‌ از او در الاغانی‌ (رجوع کنید به فهارس‌ کتاب‌ الاغانی‌ ، ص‌ 90ـ91) و مقاتل‌ الطالبیـّین‌ (رجوع کنید به فهرست‌، ص‌ 237، 239) آورده‌ است‌.از تألیفات‌ و تک‌نگاشتهای‌ بسیار عبدالعزیزبن‌ یحیی‌ جَلودی‌ (متوفی‌ 332)، اخباری‌ و پیشوای‌ امامیة‌ بصره‌ ( Äابن‌ندیم‌، ص‌ 128؛ نجاشی‌، ص‌ 240ـ244؛ طوسی‌، 1351، ص‌ 119)، چیزی‌ باقی‌ نمانده‌ است‌. شاگردان‌ جلودی‌ در بصره‌ کتابهای‌ تاریخی‌ متعددی‌ تألیف‌ کردند: ابوعلی‌ صولی‌ احمدبن‌ محمد (زنده‌ در 353) کتابی‌ بزرگ‌ به‌ نام‌ اخبار فاطمة‌ تألیف‌ کرد (طوسی‌، 1351، ص‌ 32؛ نجاشی‌، ص‌ 84) که‌ ابن‌شهر آشوب‌ از آن‌ استفاده‌ کرده‌ است‌ (رجوع کنید به مناقب‌ آل‌ابی‌طالب‌ ، ج‌ 3، ص‌ 331، 333، 337)؛ ابوبِشرعَمّی‌ احمدبن‌ ابراهیم‌ (متوفی‌ پس‌ از 350) نیز تألیفاتی‌ داشته‌ که‌ باقی‌ نمانده‌ است‌، از جمله‌ تک‌نگاشت‌ او اخبار صاحب‌ الزَنج‌ که‌ حاوی‌ گزارشهایی‌ مهم‌ و دست‌ اول‌، با استفاده‌ از اطلاعات‌ جدّش‌ مُعَلّی‌' و کتابی‌ به‌ همین‌ نام‌ از عموی‌ خود اسدبن‌ معلّی‌ عمّی‌، اخباری‌ امامی‌ بصره‌، بوده‌ است‌ ( Äنجاشی‌، ص‌ 96، 106؛ طوسی‌، 1351، ص‌ 30).روایات‌ بسیاری‌ از تک‌نگاشتهای‌ تاریخی‌ ابن‌ عُقده‌ ابوالعباس‌ احمدبن‌ محمدبن‌ سعید هَمْدانی‌ (متوفی‌ 333)، محدّث‌ بزرگ‌ زیدی‌ (رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 28ـ29؛ نجاشی‌، ص‌94ـ 95)، در آثار ابوالفرج‌ اصفهانی‌، مورخ‌ و ادیب‌ زیدی‌ (رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 192)، آمده‌ است‌ (رجوع کنید به ابوالفرج‌ اصفهانی‌، 1383، ج‌ 12، ص‌ 215ـ217، و جاهای‌ گوناگون‌؛ همو، 1368، ص‌ 164). ابوالفرج‌ اصفهانی‌ پاره‌ای‌ از روایات‌ استاد خود، ابوالحسن‌ جَوّانی‌ علی‌بن‌ ابراهیم‌بن‌ محمد، را که‌ اخباری‌ و محدّث‌ بود ( Äنجاشی‌، ص‌ 262ـ263) ثبت‌ کرده‌ است‌.از تألیفات‌ ابوطالب‌ انباری‌ (متوفی‌ 356) و ابوالجیش‌ بلخی‌ (متوفی‌ 367) با نامهای‌ فدک‌ و اخبار فاطمه‌ (همان‌، ص‌ 232ـ233، 422) نشانی‌ در دست‌ نیست‌. همچنین‌ کتابهای‌ تاریخی‌ احمدبن‌ ابراهیم‌بن‌ ابی‌رافع‌ صَیمری‌ (متوفی‌ نیمة‌ دوم‌ سدة‌ چهارم‌)، محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌ (متوفی‌ 460) فقیه‌ و متکلم‌ نامور امامی‌، و عیسی‌بن‌ مهران‌ مُستَعطِف‌ (رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 32، 116، 161؛ قس‌ حجتی‌، ص‌ 662) به‌ دست‌ ما نرسیده‌ است‌. از میان‌ تک‌نگاشتهای‌ تاریخی‌ ابن‌بابویه‌ محمدبن‌ علی‌بن‌ حسین‌ قمی‌ (رجوع کنید به نجاشی‌، ص‌ 390ـ392) نیز تنها عیون‌ اخبارالرضا در شرح‌ احوال‌ و اخبار امام‌ هشتم‌ باقی‌ است‌ که‌ شیوة‌ روایی‌ دارد.کتاب‌ الجَمَل‌ و النُصرة‌ لسیّد العِترة‌ فی‌ حرب‌ البصرة‌ تألیف‌ شیخ‌ مفید محمدبن‌ محمدبن‌ نُعمان‌ عُکبَری‌ بغدادی‌ (متوفی‌ 413)، متکلم‌ بزرگ‌ و فقیه‌ و محدّث‌ ناقد امامی‌، اوج‌ تک‌نگاشتهای‌ خبری‌ در تاریخ‌نگاری‌ شیعی‌ است‌. جنگ‌ جمل‌ به‌ منزلة‌ نخستین‌ جنگ‌ میان‌ مسلمانان‌، که‌ منشأ برخی‌ احکام‌ فقهی‌ مانند قِتال‌ اهل‌ بَغی‌ و نیز مباحث‌ کلامی‌ گردید، موضوع‌ این‌ اثر مهم‌ و مفصّل‌ است‌. کتاب‌ الجمل‌ مرکّب‌ از دو بخش‌ کلامی‌ و تاریخی‌ و نمایندة‌ کتابهایی‌ است‌ که‌ اکنون‌ در دست‌ نیستند. افزون‌ بر این‌، مؤلف‌ اخبار و روایات‌ را با نظمی‌ منطقی‌ و ضمن‌ رعایت‌ امانت‌، نقد و تحلیل‌ کرده‌ و با پرهیز از تعصب‌ به‌ ریشه‌یابی‌ حادثه‌ و نتیجه‌گیری‌ پرداخته‌ است‌ ( Äص‌ 47ـ 48، 423).د) تاریخ‌ اهل‌ بیت‌. از تعدادی‌ از تاریخهای‌ بیشماری‌ که‌ در بارة‌ زندگانی‌ ائمه‌ علیهم‌السلام‌ نگاشته‌ شده‌، امروزه‌ نشانی‌ در دست‌ نیست‌. از نخستین‌ این‌ تألیفات‌، انساب‌ الائمة‌ و موالیدهم‌ الی‌ صاحب‌الامر است‌ که‌ آن‌ را به‌ ناصرکبیر حسن‌بن‌ علی‌ اُطروش‌، پیشوای‌ علوی‌ و فرمانروای‌ طبرستان‌ (حک : 301ـ 304)، نسبت‌ می‌دهند (نجاشی‌، ص‌ 57 ـ 58). برخی‌ دیگر از این‌ آثار عبارت‌اند از: الانوار فی‌ تواریخ‌ ( تاریخ‌ ) الائمة‌ از ابوسهل‌ اسماعیل‌بن‌ علی‌ نوبختی‌ (متوفی‌ 311) پیشوای‌ متکلمان‌ امامی‌ بغداد (طوسی‌، 1351، ص‌12ـ13؛ ابن‌شهرآشوب‌، معالم‌ العلماء ، ص‌ 6ـ7) که‌ ابن‌بابویه‌ در کمال‌الدین‌ (ج‌ 2، ص‌ 474) از او نقل‌ کرده‌ است‌؛ الضیاء فی‌ تاریخ‌ الائمة‌ احمدبن‌ ابراهیم‌ صَیمری‌ در نیمة‌ دوم‌ سدة‌ چهارم‌ (طوسی‌، 1351، ص‌ 32)؛ آثاری‌ متعلق‌ به‌ سده‌های‌ چهارم‌ تا ششم‌، مانند الانوار فی‌ تاریخ‌ الائمة‌ الابرار از ابن‌رائقه‌ علی‌بن‌ هبة‌اللّه‌ موصلی‌، سیرالانبیاء و الائمة‌ از شمس‌الدین‌ حسن‌بن‌ حسین‌بن‌ بابویه‌ قمی‌ معروف‌ به‌ حَسکا و تاریخ‌ الائمة‌ احمدبن‌ ابی‌طالب‌ طبرسی‌ (منتجب‌الدین‌ رازی‌، ص‌42ـ43، 109ـ110؛ ابن‌شهرآشوب‌، معالم‌العلماء ، ص‌ 21).با اینحال‌، شماری‌ از آثار در بارة‌ سیرة‌ امامان‌ در دست‌ است‌، از جمله‌ تاریخ‌ یعقوبی‌ (زنده‌ در 292) که‌ در ضمن‌ وقایع‌ تاریخ‌ جهان‌ و اسلام‌، شرحی‌ کوتاه‌ از زندگانی‌ امامان‌ شیعه‌ دارد و الکافی‌ ، اثر فقهی‌ ـ حدیثیِ محمدبن‌ یعقوب‌ کُلینی‌ رازی‌ (متوفی‌ 328) که‌ حاوی‌ فصلی‌ در امامت‌ و سیره‌ و موالید امامان‌ است‌ و تاریخ‌ اهل‌ البیت‌ (تألیف‌ پس‌ از 329) از مؤلفی‌ ناشناخته‌، مشتمل‌ بر روایاتی‌ از ائمه‌ با سند روایی‌ متصل‌ در باب‌ ولادت‌ و وفات‌ و جنبه‌هایی‌ از سیرة‌ پیامبر و حضرت‌ فاطمه‌ و امامان‌ علیهم‌السلام‌. این‌ کتاب‌ را برخی‌ به‌ ابن‌ابی‌الثلج‌ نسبت‌ داده‌اند (رجوع کنید به تاریخ‌ اهل‌ البیت‌ ، مقدمة‌ حسینی‌، ص‌ 54 ـ 55) که‌ کتابی‌ با عنوان‌ اخبار فاطمه‌ و الحسن‌ و الحسین‌ داشته‌ است‌ (نجاشی‌، ص‌ 381ـ382).بدون‌ تردید کتاب‌ الارشاد فی‌ معرفة‌ حجج‌ اللّه‌ علی‌العباد تألیف‌ شیخ‌مفید (متوفی‌ 413) نخستین‌ کتاب‌ جامع‌ و استوارترین‌ تاریخ‌ روایی‌ در زندگانی‌ ائمه‌ است‌ که‌ به‌ لحاظ‌ سبک‌ و محتوا بر آثار پس‌ از خود تأثیر نهاده‌ و مأخذ اساسی‌ تألیفات‌ بعدی‌ بوده‌ است‌ (قم‌ 1413).شریف‌رضی‌ محمدبن‌ حسین‌ موسوی‌ (متوفی‌ 406) تألیف‌ اثری‌ جامع‌ در زندگی‌ و سیرة‌ دوازده‌ امام‌ را با احتوا بر اخبار برگزیده‌ و سخنان‌ نیکوی‌ آنان‌، در 383 با نگارش‌ خصائص‌ الائمة‌ آغاز کرد، اما از آن‌ میان‌، فقط‌ بخش‌ مربوط‌ به‌ زندگانی‌ امام‌ علی‌ به‌ انجام‌ رسید (رجوع کنید به شریف‌رضی‌، ص‌ 36ـ37؛ نهج‌البلاغه‌ ، مقدمة‌ شریف‌ رضی‌، ص‌ کو ـ کح‌).روضة‌الواعظین‌ و بصیرة‌ المتّعظین‌ اثر محمدبن‌ حسن‌ فَتّال‌ نیشابوری‌ (متوفی‌ 508) که‌ در اصل‌ به‌ مثابه‌ کتابی‌ اخلاقی‌ و مشتمل‌ بر مواعظ‌ تألیف‌ شده‌، حاوی‌ تاریخ‌ پیامبر و اهل‌بیت‌ و مناقب‌ آنان‌ است‌ (چاپ‌ محمدمهدی‌ خرسان‌، نجف‌ 1386).امین‌الاسلام‌ ابوعلی‌ فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌ (متوفی‌ 548) با بهره‌گیری‌ از منابع‌ متعدد، بویژه‌ الارشاد شیخ‌مفید (مثلاً Äطبرسی‌، ج‌ 2، ص‌ 32)، اِعلام‌ الوَری‌' باَعلام‌ الهدی‌' را تألیف‌ کرد که‌ بخش‌ اول‌ آن‌ در سیرة‌ پیامبر و زندگی‌ فاطمة‌ زهرا و بخشهای‌ سه‌گانة‌ بعدی‌ در زندگانی‌ دوازده‌ امام‌ علیهم‌السلام‌ است‌. تاج‌المَوالید او نیز به‌ ذکر ولادت‌ و وفات‌ چهارده‌ معصوم‌ اختصاص‌ دارد (چاپ‌ ضمن‌ مجموعة‌ نفیسة‌ ، قم‌ 1396).افزون‌ بر این‌، آثاری‌ در بیان‌ معجزات‌ و خصایص‌ و فضایل‌ و مناقب‌ امامان‌ تألیف‌ شد که‌ برخی‌ با مباحث‌ کلامی‌ آمیخته‌ بود. از کهنترین‌ این‌ آثار دلائل‌ الائمة‌ اثر محمدبن‌ مسعود عیّاشی‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 245؛ طوسی‌، 1351، ص‌ 138) و دلائل‌الائمة‌ و معجزاتهم‌ تألیف‌ ابن‌بابویه‌ (نجاشی‌، ص‌ 391) است‌. دلائل‌الامامة‌ محمدبن‌ جَریربن‌ رستم‌ طبری‌ (نیمة‌ اول‌ سدة‌ چهارم‌؛ نجف‌ 1383/ 1963) و الخرائج‌ و الجرائج‌ قطب‌الدین‌ سعیدبن‌ هبة‌اللّه‌ راوندی‌ (متوفی‌ 573؛ قم‌ 1409) در بیان‌ سیره‌ و معجزات‌ پیامبر و دوازده‌ امام‌، نمونه‌های‌ موجود از چنین‌ آثاری‌ است‌.کتابهایی‌ با عنوان‌ «الفضائل‌» از مؤلفانی‌ همچون‌ اَبان‌بن‌ تَغلب‌ (طوسی‌، 1351، ص‌ 18) شاذان‌بن‌ جبرائیل‌ قمی‌ (متوفی‌ 660؛ نجف‌ 1381/ 1962)، و نیز کتاب‌ عبدالرحمان‌بن‌ احمد نیشابوری‌ (متوفی‌ سدة‌ پنجم‌؛ چاپ‌ محمدباقر محمودی‌، تهران‌ 1414) به‌ نام‌ الاربعین‌ عن‌ الاربعین‌ فی‌ فضائل‌ علیٍّ امیرالمؤمنین‌ ، در بیان‌ برتریها و صفات‌ برجستة‌ امامان‌ است‌. «مَناقب‌ * » عنوان‌ دسته‌ای‌ دیگر از چنین‌ آثاری‌ است‌ ( Äطوسی‌، 1351، ص‌ 30، 58، 89، 172؛ نجاشی‌، ص‌ 354؛ منتجب‌الدین‌ رازی‌، ص‌ 150، 192). مشهورترین‌ کتاب‌ موجود، مَناقب‌ آل‌ابی‌طالب‌ تألیف‌ ابن‌شهر آشوب‌ مازندرانی‌ (متوفی‌ 588)، محدّث‌ و فقیه‌ و مفسر امامی‌، اثری‌ است‌ جامع‌ که‌ با ذکر مناقب‌ و سیرة‌ پیامبر اکرم‌ آغاز می‌شود و با مناقب‌ و زندگانی‌ ائمه‌ ادامه‌ می‌یابد (4 جلد، قم‌، انتشارات‌ علامه‌).بهاءالدین‌ اِربِلی‌ * (متوفی‌ 693)، محدّث‌ و شاعر و ادیب‌ امامی‌، با تألیف‌ کشف‌ الغُمّة‌ فی‌ معرفة‌ الائمة‌ در سیرة‌ چهارده‌ معصوم‌ علیهم‌السلام‌، شیوه‌ای‌ را که‌ برخی‌ نویسندگان‌ شیعه‌ برای‌ تقریب‌ دیدگاههای‌ اعتقادی‌ آغاز کرده‌ بودند، به‌ شکل‌ بارزتری‌ مطرح‌ ساخت‌. وی‌ ابتدا روایات‌ را از طریق‌ اهل‌سنّت‌ و سپس‌ شیعه‌ نقل‌ کرده‌ و از منابع‌ هر دو گروه‌ بهره‌ گرفته‌ است‌؛ ازینرو، تاکنون‌ شهرت‌ و تداول‌ یافته‌ است‌.ه ) تاریخهای‌ عمومی‌ و دودمانی‌. پیش‌ از ظهور مورخان‌ بزرگی‌ همچون‌ یعقوبی‌ و مسعودی‌ و هم‌زمان‌ با ظهور اخباریان‌ نامداری‌ چون‌ ابن‌اسحاق‌ و ابومخنف‌ اَزدی‌ و هشام‌بن‌ محمد کلبی‌ و نصربن‌ مُزاحم‌ مِنقری‌ که‌ به‌ تشیع‌ اعتقاد یا دست‌کم‌ گرایش‌ داشتند، اَبان‌بن‌ عثمان‌ اَحمَر بَجَلی‌ از نخستین‌ اخباریان‌ شیعی‌ است‌ که‌ در کوفه‌ و بصره‌ ظهور یافت‌. وی‌ که‌ از اصحاب‌ و راویان‌ امام‌ صادق‌ و امام‌ کاظم‌ علیهماالسلام‌ بود، کتابی‌ بزرگ‌ و حاوی‌ بخشهایی‌ به‌هم‌ پیوسته‌ به‌ نام‌ المبدأ و المبعث‌ و المغازی‌ و الوفاة‌ و السقیفة‌ و الردّة‌ نوشت‌ (طوسی‌، 1351، ص‌ 18؛ یاقوت‌ حموی‌، 1993، ج‌ 1، ص‌ 39؛ قس‌ نجاشی‌، ص‌ 13؛ طوسی‌، 1380، ص‌ 352، 375) که‌ مانند اثر جامع‌ ابن‌اسحاق‌ زمینه‌ساز و الهام‌بخش‌ تاریخهای‌ عمومی‌ گردید. کسانی‌ همچون‌ ابوعُبیده‌ مَعمَربن‌ مُثنّی‌ و محمدبن‌ سلاّ م‌ جُمَحی‌ مطالبی‌ در اخبار شعرا و انساب‌ و ایام‌ عرب‌ از او روایت‌ کرده‌ (نجاشی‌، همانجا) و یعقوبی‌ (ج‌ 2، ص‌ 6) و علی‌بن‌ ابراهیم‌ قمی‌ (مثلاً Äج‌ 1، ص‌ 39، 54، 178، 254، ج‌ 2، ص‌ 352) و طبرسی‌ (مثلاً رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 179، 213، 246ـ247، 251: روایاتی‌ در بارة‌ مغازی‌) در آثار خود از کتاب‌ وی‌ مطالبی‌ نقل‌ کرده‌اند. ابان‌ گزارشهای‌ خود را به‌ شیوة‌ اخباریان‌ با ذکر سند همراه‌ کرده‌ است‌. مجموعه‌ای‌ از روایات‌ او منتشر شده‌ است‌ (چاپ‌ جعفریان‌، قم‌ 1375 ش‌).ابوحُذَیفه‌ اسحاق‌بن‌ بِشربن‌ محمد بخاری‌ (متوفی‌ 206)، اخباری‌ خراسانی‌ اهل‌سنّت‌، که‌ از وی‌ در شمار اصحاب‌ و راویان‌ امام‌ صادق‌ یاد شده‌ و برخی‌ علمای‌ رجالی‌ شیعه‌ او را توثیق‌ کرده‌اند (رجوع کنید به طوسی‌، 1380، ص‌ 149؛ نجاشی‌، ص‌ 72؛ مفید، 1374ش‌، ص‌ 137)، المبتدأ را تألیف‌ کرد (ابن‌ندیم‌، ص‌ 106؛ یاقوت‌ حموی‌، 1993، ج‌ 2، ص‌ 622ـ623) که‌ از داستان‌ آفرینش‌ تا بخشهایی‌ از سیرة‌ پیامبر اسلام‌ را دربرداشته‌ و قسمتهایی‌ از آغاز و پایان‌ آن‌ باقی‌ است‌ (رجوع کنید به سزگین‌، ج‌1، جزء2، ص‌ 99). کتاب‌ الفتوح‌ او نیز که‌ می‌توان‌ آن‌ را از لحاظ‌ توالی‌ زمانی‌ دنبالة‌ اثر پیشین‌ دانست‌، تا سدة‌ نهم‌ باقی‌ بوده‌ است‌ ( Äهمان‌، ص‌ 100). تک‌نگاشتهای‌ دیگر ابوحذیفه‌، سیر حوادث‌ را تا زمان‌ امام‌ علی‌ دربرمی‌گیرد (رجوع کنید به ابن‌ندیم‌؛ مفید، 1374ش‌، همانجاها).برخی‌ تک‌نگاشتهای‌ ابواسحاق‌ ابراهیم‌بن‌ محمد ثقفی‌، مانند المبتدأ و السیرة‌ و المغازی‌ ، را می‌توان‌ بخشهایی‌ جداگانه‌ از تاریخی‌ عمومی‌، همانند کتاب‌ ابان‌بن‌ عثمان‌، شمرد. ثقفی‌ نخست‌ زیدی‌ بود و سپس‌ به‌ امامیه‌ گروید. دیگر آثار متعدد وی‌ زنجیره‌ای‌ پیوسته‌ از حوادث‌ تاریخ‌ اسلام‌ را تا قیام‌ مختار و سپس‌ حوادثی‌ پراکنده‌ را تا اوایل‌ خلافت‌ عباسیان‌ دربرمی‌گیرد (رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 4ـ6؛ نجاشی‌، ص‌ 16ـ 18). از میان‌ آثار او الغارات‌ باقی‌ است‌ که‌ به‌ موضوع‌ تاخت‌وتازهای‌ سپاهیان‌ معاویه‌ در مناطق‌ شیعه‌نشین‌ و تحت‌ حاکمیت‌ امام‌ علی‌ می‌پردازد (چاپ‌ سیدجلال‌الدین‌ حسینی‌ محدّث‌، تهران‌ 1354 ش‌).از کتاب‌ وقایع‌نگارانة‌ فقیه‌ و مورخ‌ امامی‌، ابن‌قولویه‌ جعفربن‌ محمد قمی‌ (متوفی‌ 368 یا 369)، به‌ نام‌ تاریخ‌ الشهور و الحوادث‌ فیها (نجاشی‌، ص‌ 123ـ124) اثری‌ در دست‌ نیست‌.ابوالحسن‌ علی‌بن‌ محمد شِمشاطی‌ عَدَوی‌ (زنده‌ در 377)، ادیب‌ و مورخ‌ موصلی‌ که‌ به‌ دستگاه‌ حمدانیان‌ پیوست‌، نیز مختصر تاریخ‌ الطبری‌ را در سه‌ هزار برگ‌ با حذف‌ اسانید و روایات‌ مکرر تاریخ‌ طبری‌ فراهم‌ آورد و سیر حوادث‌ را از 303 تا روزگار خود ادامه‌ داد (همان‌، ص‌ 263ـ264؛ ابن‌ندیم‌، ص‌ 171ـ172، 291؛ یاقوت‌ حموی‌، 1993، ج‌ 4، ص‌ 1907). از این‌ کتاب‌ نیز نشانی‌ در دست‌ نیست‌.دیگر کتاب‌ مهم‌ تاریخ‌ عمومی‌ به‌ شیوة‌ سالشمار، معادن‌ الذهب‌ فی‌ تاریخ‌ الملوک‌ و الخلفاء و ذوی‌ الرتب‌ تألیف‌ مورخ‌ و ادیب‌ شیعی‌، ابن‌ ابی‌طَیّ یحیی‌بن‌ حمید حلبی‌ (متوفی‌ 630)، بوده‌ که‌ در دست‌ نیست‌ و کسانی‌ مانند ابن‌خلّکان‌ (ج‌ 1، ص‌ 259) و ابوشامه‌ (مثلاً رجوع کنید به قسم‌1، ص‌ 342) و ابن‌فُرات‌ (ج‌ 4، جزء 1، ص‌ 29ـ30، 65ـ66، 90، 94ـ 95) از آن‌ استفاده‌ کرده‌اند.کتاب‌ الفخری‌ فی‌ الا´داب‌ السلطانیة‌ و الدول‌ الاسلامیة‌ (تألیف‌ در 701)از ابن‌طِقطَقی‌' صفی‌الدین‌ محمدبن‌ علی‌ ابن‌طباطبا، ادیب‌ و مورخ‌ امامی‌، در فصل‌ اول‌ به‌ علم‌ سیاست‌ و آداب‌ کشورداری‌ ــ با توجه‌ به‌ اندرزنامه‌ها و آثار کهن‌ ایرانی‌ ــ پرداخته‌ و در فصل‌ دوم‌ گزارشی‌ خلاصه‌ از تاریخ‌ عمومی‌ اسلام‌ از رحلت‌ پیامبر تا انقراض‌ خلافت‌ عباسیان‌ و سقوط‌ بغداد در 656 آورده‌ است‌ که‌ حاوی‌ بخشی‌ مهم‌ در شرح‌ حال‌ وزیران‌ خلفای‌ عباسی‌ (رجوع کنید به ص‌ 9ـ10، 247) و اظهارنظرهایی‌ صریح‌ و انتقادی‌ است‌ که‌ قبلاً به‌ دلایل‌ سیاسی‌ کمتر مجال‌ بروز می‌یافت‌.کتاب‌ العباسی‌ از معدود تاریخهای‌ دودمانی‌ است‌ که‌ نویسندگان‌ شیعه‌ تألیف‌ کردند. این‌ کتاب‌ تألیف‌ ابوعلی‌ احمدبن‌ اسماعیل‌بن‌ سَمَکه‌ بَجَلی‌ (متوفی‌ ح 350)، ادیب‌ و مورخ‌ قمی‌، است‌. وی‌ در دستگاه‌ وزرای‌ آل‌بویه‌، مانند ابوالفضل‌ ابن‌عمید، به‌ تعلیم‌ و تألیف‌ پرداخت‌. شیخ‌طوسی‌، العباسی‌ را کتابی‌ بزرگ‌ و کامل‌ و بی‌نظیر نزدیک‌ هزار برگ‌ در تاریخ‌ خلفا و دولت‌ عباسیان‌ دانسته‌ است‌ (1351، ص‌ 31؛ نیز Äیاقوت‌ حموی‌، 1993، ج‌ 1، ص‌ 199؛ قس‌ ابن‌ندیم‌، ص‌ 154؛ قفطی‌، ج‌ 1، ص‌ 29). الرسالة‌ فی‌ بنی‌امیة‌ از ابن‌عمّار احمدبن‌ عبیداللّه‌ ثقفی‌ (متوفی‌ 314 یا 319) نمونه‌ای‌ دیگر از تاریخهای‌ دودمانی‌ است‌ که‌ اکنون‌ در دست‌ نیست‌.مورخان‌ شیعی‌ در سده‌های‌ پنجم‌ تا هفتم‌ تألیف‌ سیره‌ و مغازی‌ پیامبر را ادامه‌ دادند (رجوع کنید به منتجب‌الدین‌ رازی‌، ص‌ 75، 80، 156؛ ابن‌شاکر کتبی‌، ج‌ 4، ص‌ 271). سیرة‌ امامان‌ نیز پیوسته‌ مورد توجه‌ نویسندگان‌ بود. محمدبن‌ حسین‌ محتسب‌ کتابی‌ در ده‌ جلد به‌ نام‌ رامِش‌ افزای‌ آل‌محمد نوشت‌ (منتجب‌الدین‌ رازی‌، ص‌ 165ـ166). محمدبن‌ حسین‌بن‌ حسن‌ رازی‌ (سدة‌ ششم‌ و هفتم‌) هم‌ نزهة‌ الکرام‌ و بستان‌العوام‌ را تألیف‌ کرد (چاپ‌ محمد شیروانی‌، تهران‌ 1361ـ1362 ش‌) که‌ از منابع‌ ابن‌طاووس‌ (متوفی‌ 664)، محدّث‌ و فقیه‌ و مفسر امامی‌، بود (کلبرگ‌، ص‌ 482ـ483). ابن‌طاووس‌ کتابهایی‌ در شرح‌ واقعة‌ کربلا نوشت‌، از جمله‌ کتاب‌ اللَّهوف‌ علی‌ قتلی‌' الطَّفوف‌ . سیدمحمدبن‌ ابی‌زیدبن‌ عربشاه‌ ورامینی‌ نیز در 740، احسن‌ الکبار فی‌ معرفة‌ الائمة‌ الابرار را تألیف‌ کرد (رجوع کنید به حسینی‌، ج‌ 2، ص‌ 350ـ356؛ جعفریان‌، ص‌ 251).بتدریج‌ تکرار و شرحهای‌ بیهوده‌ به‌ کتابهای‌ تاریخی‌ راه‌ یافت‌ و اغلب‌ این‌ کتابها فاقد روشهای‌ علمی‌ بود. البته‌ استثناهایی‌ هم‌ وجود داشت‌. صوفیه‌ در قرن‌ نهم‌ آثاری‌ در شرح‌ طبقات‌ اولیا و مشایخ‌ پدید آوردند که‌ گاه‌ شامل‌ بخشی‌ از تاریخ‌ اسلام‌ و امامان‌ شیعه‌ با نگرش‌ صوفیانه‌ بود. همچنین‌ باید به‌ پاره‌ای‌ از آثار سنّیان‌ دوازده‌ امامی‌ اشاره‌ کرد که‌ بر تاریخ‌نگاری‌ شیعه‌ تأثیری‌ دیرپا نهاد، از جمله‌ روضة‌الشهداء (تألیف‌ در اوایل‌ قرن‌ دهم‌) نوشتة‌ ملاحسین‌ کاشفی‌ در تاریخ‌ انبیا و ائمه‌ که‌ حادثة‌ کربلا را در قالبی‌ ادبی‌ و با نثری‌ زیبا شرح‌ داده‌ است‌ (جعفریان‌، ص‌ 265ـ267، 272).پس‌ از روی‌ کارآمدن‌ صفویان‌ (906ـ 1135)، به‌ تألیف‌ سیرة‌ پیامبر و اهل‌بیت‌ و مقتل‌ امام‌ حسین‌ علیهم‌السلام‌، در کنار تاریخهای‌ دودمانی‌، توجه‌ شد و برخی‌ آثار کهن‌، مانند کشف‌ الغمّة‌ فی‌ معرفة‌ الائمّة‌ تألیف‌ بهاءالدین‌ اِرْبِلی‌، بارها ترجمه‌ شد. مشهورترین‌ کتابی‌ که‌ در این‌ دوره‌ فراهم‌ آمد، کتاب‌ عظیم‌ بحارالانوار * تألیف‌ علامه‌ محمدباقر مجلسی‌ (متوفی‌ 1110) است‌ مشتمل‌ بر احادیث‌ پیامبر و ائمه‌ که‌ از منابع‌ شیعه‌ گردآوری‌ شده‌ است‌. مجلدات‌ یازدهم‌ تا پنجاه‌وسوم‌ (از چاپ‌ 110 جلدی‌) این‌ اثر دایرة‌المعارفی‌، یک‌ دوره‌ تاریخ‌ به‌ شیوة‌ روایی‌ است‌ مشتمل‌ بر نبوت‌ و قصص‌ انبیا، سیره‌ و معجزات‌ پیامبر، امامت‌، حوادث‌ پس‌ از پیامبر (با عنوان‌ «فتن‌ و محن‌»)، تاریخ‌ خلفا و احوال‌ و اخبار ائمه‌.تا پایان‌ دورة‌ قاجار کتابهای‌ بسیاری‌ در زندگی‌ و فضایل‌ و مناقب‌ اهل‌ بیت‌ و بویژه‌ مقتل‌ امام‌ حسین‌ تألیف‌ شد که‌ پاره‌ای‌ از آنها تکرار آثار پیشین‌ و برخی‌ فاقد دقت‌ و ارزش‌ علمی‌ بود. در دورة‌ معاصر آثار بسیاری‌ در موضوعات‌ گوناگون‌، مانند سیرة‌ پیامبر و ائمه‌، تاریخ‌ تشیع‌ و جنبشهای‌ شیعی‌، تاریخ‌ اسلام‌ و کتاب‌شناسی‌ آثار شیعی‌ و تراجم‌ و طبقات‌ تألیف‌ شده‌ است‌. بعضی‌ از این‌ آثار با انگیزة‌ نشان‌ دادن‌ سهم‌ علما و دانشمندان‌ شیعی‌ در فرهنگ‌ و تمدن‌ اسلامی‌، به‌ معرفی‌ مشاهیر شیعه‌ و آثار و خدمات‌ علمی‌ آنان‌ پرداخته‌اند. علامه‌ محسن‌ امین‌ عاملی‌ (متوفی‌ 1330 ش‌)، عالم‌ مصلح‌ و وحدت‌طلب‌ امامی‌ شام‌، با پژوهشی‌ گسترده‌ در منابع‌، اعیان‌ الشیعة‌ * را در تراجم‌ و آثار رجال‌ شیعه‌ تألیف‌ کرد. شیخ‌ آقابزرگ‌ طهرانی‌ (متوفی‌ 1348 ش‌)، عالم‌ محقق‌، نیز با پژوهشی‌ وسیع‌ مجموعة‌ طبقات‌ اَعلام‌ الشیعة‌ را به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ و سده‌ای‌، در معرفی‌ مشاهیر شیعة‌ هر قرن‌ (از سدة‌ چهارم‌ تا چهاردهم‌) فراهم‌ آورد.برخی‌ مؤلفان‌ آثار با شیوه‌ای‌ تحلیلی‌ و انتقادی‌ به‌ مطالعه‌ و تحقیق‌ در سیرة‌ نبوی‌ و زندگانی‌ امامان‌ پرداخته‌اند و آرای‌ مخالفان‌ را کم‌وبیش‌ بررسی‌ کرده‌ و به‌ انتقادها و اتهامها پاسخ‌ گفته‌اند. پس‌ از تاریخ‌ پیامبر اسلام‌ نوشتة‌ محمدابراهیم‌ آیتی‌ که‌ اثری‌ است‌ نسبتاً جامع‌ بر اساس‌ منابع‌ مختلف‌ سیره‌، باید از این‌ کتابها یاد کرد: سیرة‌المصطفی‌ و سیرة‌الائمة‌ الاِثنَیْ عشر از هاشم‌ معروف‌ حسنی‌، الصحیح‌ من‌ سیرة‌النبی‌ الاعظم‌ و تک‌نگاریهایی‌ در زندگانی‌ ائمه‌ از سیدجعفر مرتضی‌ عاملی‌، تاریخ‌ تحلیلی‌ اسلام‌ و آثاری‌ متعدد در زندگی‌ اهل‌ بیت‌ از سیدجعفر شهیدی‌ و فروغ‌ ابدیت‌ و فروغ‌ ولایت‌ از جعفر سبحانی‌. آثار تحقیقی‌ و انتقادی‌ سید مرتضی‌ عسکری‌ محدودة‌ وسیعی‌ از تاریخ‌ صدراسلام‌ را دربرمی‌گیرد، آثاری‌ چون‌ معالم‌ المدرستین‌ ، عبداللّه‌بن‌ سبا ، خمسون‌ و مائة‌ صحابی‌ مختلق‌ و احادیث‌ ام‌المؤمنین‌ عائشة‌ . مرتضی‌ مطهری‌، راضی‌ آل‌ یاسین‌، باقرشریف‌ قُرشی‌ و اسدحیدر تک‌نگاشتهایی‌ در بارة‌ زندگانی‌ امامان‌ دارند.و) تاریخهای‌ محلی‌. حجم‌ فراوانی‌ از آثار مورخان‌ شیعه‌، تاریخ‌ محلی‌ بوده‌ است‌. این‌ کتابها در بارة‌ مکه‌ و مدینه‌، مراکز شیعه‌نشین‌ مانند کوفه‌ و سپس‌ قم‌ و ری‌، که‌ سده‌های‌ متمادی‌ پایگاه‌ مهم‌ فعالیت‌ اخباریان‌ و محدّثان‌ و فقها و متکلمان‌ شیعه‌ بودند، بغداد پایتخت‌ عباسیان‌، و نیز شهرهایی‌ مانند موصل‌ که‌ زمانی‌ تحت‌ حکومت‌ دولت‌ شیعی‌ حمدانیان‌ بود، تألیف‌ شده‌ است‌. بیشتر این‌ کتابها اکنون‌ در دست‌ نیستند و تنها نام‌ آنها یا نقل‌قولهایی‌ از آنها در منابع‌ آمده‌ است‌.در بارة‌ مکه‌ و مدینه‌ ابوعبداللّه‌ برقی‌، محمدبن‌ مسعود عیّاشی‌، یحیی‌بن‌ حسن‌ عقیقی‌ (متوفی‌ 277)، علی‌بن‌ احمد علوی‌ عقیقی‌ (سدة‌ چهارم‌) و ابن‌بابویه‌ (رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 97، 13؛ نجاشی‌، ص‌ 335، 390؛ آقابزرگ‌طهرانی‌، ج‌ 1، ص‌ 349) آثاری‌ داشتند.در بارة‌ کوفه‌ نیز کتابهای‌ متعددی‌ با عنوان‌ فضل‌الکوفة‌ و مانند آن‌ تألیف‌ کردند. از آن‌ میان‌، از کسانی‌ همچون‌ ابراهیم‌بن‌ محمد ثقفی‌، ابن‌فضّال‌ علی‌بن‌ حسن‌، سعدبن‌ عبداللّه‌ اشعری‌ قمی‌ (متوفی‌ 299 یا 301)، ابن‌عقده‌، و احمدبن‌ علی‌ نجاشی‌ (متوفی‌ 450) می‌توان‌ یاد کرد (رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 5، 28ـ29، 76، 92؛ نجاشی‌، ص‌ 101).محدّثان‌ بزرگی‌ همچون‌ ابن‌جعابی‌ و حسین‌بن‌ عبیداللّه‌ غَضائری‌ (متوفی‌ 411) در آثار خود به‌ شرح‌ ویژگیها و اخبار و طبقات‌ محدّثان‌ بغداد پرداختند (رجوع کنید به نجاشی‌، ص‌ 69، 394ـ 395). علی‌بن‌ محمد شمشاطی‌ عَدَوی‌ نیز کتاب‌ ] تاریخ‌ [ الموصل‌ ابوزکریا یزیدبن‌ محمد اَزدی‌ را به‌ صورت‌ سالشمار، از 322 تا حوادث‌ روزگار خود، تکمیل‌ کرد (همان‌، ص‌ 263ـ264).ابوالحسین‌ محمدبن‌ بَحر رُهنی‌ شیبانی‌ (متوفی‌ پیش‌ از 330)، فقیه‌ و محدّث‌ و اخباری‌ و نویسندة‌ پرکار کرمانی‌ ( Äهمان‌، ص‌ 384؛ قس‌ طوسی‌، 1351، ص‌ 132؛ یاقوت‌ حموی‌، 1993، ج‌ 6، ص‌ 2434ـ2435؛ ابن‌حجر عسقلانی‌، 1390، ج‌ 5، ص‌ 89)، کتابی‌ با عنوان‌ نِحَل‌ العرب‌ در بارة‌ پراکندگی‌ عربها در بلاد اسلامی‌، مانند کرمان‌ و سیستان‌ و خراسان‌ و طبرستان‌، تألیف‌ کرد که‌ حاوی‌ اطلاعاتی‌ در بارة‌ گرایشهای‌ اعتقادی‌ مردم‌ و گزارشهایی‌ هوادارانه‌ در بارة‌ شیعه‌ بود (یاقوت‌ حموی‌، همانجا). یاقوت‌ حموی‌ در معجم‌البلدان‌ از این‌ کتاب‌ بهره‌ گرفته‌ است‌ (مثلاً Äج‌ 2، ص‌ 174، ج‌ 3، ص‌ 42ـ43، ج‌ 4، ص‌ 147).از تاریخ‌ قم‌ حسن‌بن‌ محمد قمی‌ (تألیف‌ در 378) اکنون‌ تنها ترجمة‌ فارسی‌ پنج‌ باب‌ آن‌، از 805 تا 806، باقی‌ است‌ که‌ حاوی‌ مطالبی‌ در بارة‌ ویژگیهای‌ شهر و جغرافیای‌ منطقه‌ و تراجم‌ رجال‌ است‌ (رجوع کنید به تاریخ‌ قم‌ * ).از تاریخ‌ الری‌ ابوسعد آبی‌ منصوربن‌ حسین‌ (متوفی‌ 421 یا 422)، وزیر مجدالدولة‌ بویی‌، اثری‌ در دست‌ نیست‌، اما مطالبی‌ از آن‌ را در آثار نویسندگان‌ بعدی‌ می‌توان‌ یافت‌. یاقوت‌ حموی‌ از این‌ کتاب‌ نام‌ برده‌ (1965، ج‌ 1، ص‌ 57) و قطعاتی‌ از آن‌ را در شرح‌حال‌ ابوالفتح‌ ابن‌العمید و صاحب‌بن‌ عباد (وزرای‌ آل‌بویه‌) و همچنین‌ قابوس‌بن‌ وشمگیر نقل‌ کرده‌ است‌ (1993، ج‌ 2، ص‌ 690ـ694، ج‌ 4، ص‌ 1892ـ 1895، ج‌ 5، ص‌ 2187ـ 2188).منتجب‌الدین‌ رازی‌ نیز اثر مهمی‌ با عنوان‌ تاریخ‌ الری‌ داشته‌ که‌ امروزه‌ مفقود است‌. رافعی‌ قزوینی‌ (ج‌ 3، ص‌ 274ـ 275) آن‌ را تاریخی‌ بزرگ‌ خوانده‌ و سُبکی‌ (ج‌ 7، ص‌ 90) از آن‌ نقل‌ کرده‌ است‌. ابن‌حجر عسقلانی‌ نیز در لسان‌المیزان‌ ، تراجم‌ بسیاری‌ را از آن‌ برگرفته‌ است‌ (برای‌ مثال‌ رجوع کنید به ج‌ 1، ص‌ 85، 92، 106).ز) کتب‌ انساب‌. نسب‌شناسان‌ بزرگ‌ شیعی‌ مانند هشام‌بن‌ محمد کلبی‌ در سدة‌ دوم‌ تألیف‌ آثار اساسی‌ بر محور شرح‌ انساب‌ قبایل‌ و افراد را که‌ متضمن‌ آگاهیهای‌ تاریخی‌ بود، آغاز کردند. پس‌ از آن‌ نیز دیگر نسب‌شناسان‌ شیعی‌، همچون‌ ابوجعفر محمدبن‌ سَلَمه‌ یَشکُری‌ (متوفی‌ ح 230) و علی‌بن‌ محمدبن‌ عباس‌بن‌ فَسانجُس‌ و علی‌بن‌ محمد شمشاطی‌ (زنده‌ در 377)، در بارة‌ انساب‌ و اخبار و ایامِ قبایل‌ و رجال‌ عرب‌ آثاری‌ تألیف‌ کردند (رجوع کنید به نجاشی‌، ص‌ 263ـ264، 269، 333).افزون‌ بر این‌، از سدة‌ سوم‌ به‌ بعد آثار فراوانی‌ در بارة‌ تبارنامة‌ طالبیان‌ و انساب‌ و اعقاب‌ علویان‌، اغلب‌ به‌ قلم‌ سادات‌ علوی‌، تألیف‌ شد که‌ ظاهراً انگیزة‌ حق‌خواهی‌ و منازعات‌ سیاسی‌ در پدیدآمدن‌ آنها تأثیر داشته‌ است‌. از قدیمترین‌ این‌ آثار، نسب‌ آل‌ ابی‌طالب‌ از ابوالحسین‌ یحیی‌بن‌ حسن‌بن‌ جعفر عُبَیدلی‌ عَقیقی‌ (متوفی‌ 277) است‌ (طوسی‌، 1351، ص‌ 178ـ179؛ نجاشی‌، ص‌ 441ـ442) که‌ نسخه‌ای‌ از آن‌ باقی‌ است‌ (سزگین‌، ج‌1، جزء2، ص‌ 61). این‌ کتاب‌ و همچنین‌ مقاتل‌ الطالبیّین‌ محمدبن‌ علی‌بن‌ حمزة‌ علوی‌ ( Äنجاشی‌، ص‌ 347ـ 348) از منابع‌ ابوالفرج‌ اصفهانی‌ در مقاتل‌ الطالبیّین‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌ 7، 13ـ14، 81، 85، 228، و جاهای‌ گوناگون‌). کتاب‌ ابوالفرج‌ اصفهانی‌ اثری‌ است‌ مهم‌ و مشهور که‌ از جمع‌ روایات‌ و تألیفات‌ کهن‌ به‌ دست‌ ما رسیده‌ است‌. ابوالفرج‌ این‌ کتاب‌ را در سرگذشت‌ و قیام‌ و قتل‌ و شهادت‌ فرزندان‌ ابوطالب‌، از زمان‌ پیامبر اکرم‌ تا تألیف‌ کتاب‌ در 313، گرد آورد (رجوع کنید به ص‌ 4). ابن‌جِعابی‌ (متوفی‌ 355) و نُعَیمی‌ ( Äنجاشی‌، ص‌ 394ـ395) و مؤلفانی‌ از سدة‌ پنجم‌ و ششم‌ ( Äمنتجب‌الدین‌ رازی‌، ص‌ 10، 28، 80، 111) نیز آثار متعددی‌ در اخبار و انساب‌ و مناقب‌ طالبیان‌ پدید آوردند.از دیگر آثار کهن‌ در انساب‌، تهذیب‌الانساب‌ و نهایة‌ الاعقاب‌ از شیخ‌ الشرف‌ ابوالحسن‌ محمدبن‌ ابی‌جعفر عُبَیدلی‌ (متوفی‌ 435)، نسب‌شناس‌ بزرگ‌ شیعة‌ علوی‌، است‌ که‌ آن‌ را به‌ روش‌ تشجیر و تفریع‌ تألیف‌ کرد و شاگردش‌ ابن‌طباطبا حسین‌ بن‌ محمد حسنی‌ (متوفی‌ 449) تکمله‌ و تعلیقاتی‌ بر آن‌ نوشت‌. دیگر شاگرد عبیدلی‌، ابن‌صوفی‌ ابوالحسن‌ علی‌بن‌ محمد عُمَری‌ (متوفی‌ ح 466)، المَجدی‌ را در انساب‌ طالبیان‌ با تأکید بر تبار ائمه‌ و علویان‌ نوشت‌ که‌ پس‌ از آن‌ منبع‌ مهم‌ نویسندگانی‌ همچون‌ ابونصر بخاری‌ در سرّالسلسلة‌ العلویة‌ گردید.علی‌بن‌ زید بیهقی‌ مشهور به‌ ابن‌فُندُق‌ (متوفی‌ 565) که‌ دست‌کم‌ گرایش‌ به‌ تشیع‌ داشته‌ است‌، لُباب‌ الانساب‌ و الالقاب‌ و الاعقاب‌ را تألیف‌ کرد که‌ از منابع‌ مهم‌ انساب‌ و در عین‌ حال‌، مشتمل‌ بر آگاهیهای‌ تاریخی‌ ارزشمند بویژه‌ در بارة‌ وضع‌ شیعه‌ در خراسان‌ است‌. این‌ کتاب‌ جداول‌ بسیاری‌ دارد (رجوع کنید به بیهقی‌ * ، ظهیرالدین‌).الاصیلی‌ فی‌انساب‌ الطالبیّین‌ با استفاده‌ از منابعی‌ مانند المجدی‌ و به‌ شیوة‌ تشجیر تألیف‌ شده‌ و به‌ ابن‌طِقطَقی‌' (متوفی‌ 709) منسوب‌ است‌. بعداً تاج‌الدین‌ بن‌ محمد بن‌ حمزة‌ حسینی‌ حلبی‌ کتابی‌ با نام‌ غایة‌ الاختصار فراهم‌ کرد که‌ بجز حذف‌ اعقاب‌، که‌ به‌ یادکرد فرزندان‌ و نوادگان‌ اختصاص‌ داشته‌، در بخش‌ تراجم‌ عیناً با الاصیلی‌ مطابق‌ است‌ (الاصیلی‌، مقدمه‌، ص‌ 20ـ21).ابن‌عِنَبه‌ (متوفی‌ 828)، دیگر نسب‌شناس‌ و مورخ‌ شیعی‌، آثار متعددی‌ در انساب‌ نوشت‌، از جمله‌ عُمدة‌ الطالب‌ فی‌ انساب‌ آل‌ابی‌طالب‌ به‌عربی‌ و الفصول‌ الفخریّة‌ فی‌ اصول‌ البریّة‌ به‌ فارسی‌.ح‌) کتب‌ طبقات‌ و رجال‌. آثاری‌ که‌ با عنوان‌ طبقات‌ و رجال‌ و تاریخ‌ (رجال‌) پدید آمد، بخشی‌ از تاریخ‌نگاری‌ شیعه‌ را شکل‌ داد. علم‌ رجال‌ به‌ مثابه‌ روشی‌ برای‌ معرفت‌ درجة‌ وثوق‌ راویان‌ حدیث‌ پدید آمد و نخست‌ در خدمت‌ فقه‌ قرار گرفت‌ و سپس‌ در بررسی‌ همة‌ متون‌ خبری‌ که‌ با سلسلة‌ اسناد عرضه‌ می‌شد، به‌ کار رفت‌. بدین‌ منظور از سده‌های‌ نخستین‌ هجری‌ کتابهایی‌ در شرح‌حال‌ راویان‌ و محدّثان‌ تألیف‌ شد که‌ با مطالبی‌ در بارة‌ جرح‌ و تعدیل‌ و احیاناً آثار و تألیفات‌ آنان‌ همراه‌ بود.از نخستین‌ این‌ آثار، «طبقات‌ الرجال‌» بود که‌ آن‌ را ابوجعفر برقی‌ به‌ منزلة‌ بخشی‌ از کتاب‌ المحاسن‌ خود تألیف‌ کرد ( Äطوسی‌، 1351، ص‌ 20ـ21). علامه‌ حلی‌ (متوفی‌ 726) در خلاصة‌ الاقوال‌ ظاهراً به‌ این‌ کتاب‌ عنایت‌ داشته‌ است‌ (خوئی‌، ج‌ 1، ص‌ 101؛ در بارة‌ کتابی‌ که‌ با نام‌ رجال‌ برقی‌ در دست‌ است‌ رجوع کنید به برقی‌ * ، ابوجعفر).پس‌ از آن‌ نیز کسانی‌ همچون‌ سعدبن‌ عبداللّه‌بن‌ ابی‌خلف‌ اشعری‌ قمی‌ (متوفی‌ 301 یا 299)، عبدالعزیزبن‌ اسحاق‌بن‌ جعفر (زنده‌ در 326)، ابن‌جِعابی‌ و ابن‌ ابی‌طَیّ (متوفی‌ ح 630) آثاری‌ در بارة‌ محدّثان‌ و راویان‌ شیعه‌ به‌ روش‌ طبقات‌ تألیف‌ کردند (رجوع کنید به طوسی‌، 1351، ص‌ 119، و پانویس‌؛ نجاشی‌، ص‌ 177، 394ـ 395، 436؛ ابن‌حجر عسقلانی‌، 1412، ج‌ 6، ص‌ 689).میراث‌ رجالی‌ شیعه‌ اساساً وامدار تألیفات‌ ارزشمند شیخ‌ الطائفه‌ ابوجعفر محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌ (متوفی‌ 460) است‌ و از میان‌ چهار کتاب‌ اصلی‌ علم‌ رجال‌ شیعه‌ که‌ به‌ دست‌ ما رسیده‌، سه‌ کتاب‌ از آنِ شیخ‌طوسی‌ است‌ که‌ مأخذ مهم‌ کتابهای‌ بعدی‌ تا به‌ امروز بوده‌ است‌. سه‌ کتاب‌ طوسی‌ اینهاست‌: اختیار معرفة‌ الرجال‌ که‌ در واقع‌ تلخیص‌ و تهذیب‌ و احتمالاً تصحیح‌ رجال‌ ابوعمرو محمدبن‌ عمربن‌ عبدالعزیز کَشّی‌ (متوفی‌ ح 340) است‌ (کشی‌، مقدمة‌ واعظ‌زادة‌ خراسانی‌، ص‌ 6)؛ رجال‌ که‌ به‌ ترتیب‌ زمانی‌ و نیز به‌ ترتیب‌ الفبایی‌ است‌ و در ذکر کسانی‌ است‌ که‌ از معصوم‌ باواسطه‌ یا بی‌واسطه‌ روایت‌ کرده‌اند و هستة‌ اولیة‌ آن‌ رجال‌ ابن‌عُقده‌ ابوالعباس‌ احمدبن‌ محمدبن‌ سعید هَمْدانی‌ (متوفی‌ 333)، محدّث‌ و رجالی‌ زیدی‌، بوده‌ که‌ به‌ راویان‌ امام‌ صادق‌ علیه‌السلام‌ اختصاص‌ داشته‌ است‌ ( Äطوسی‌، 1380، ص‌ 2؛ همو، 1351، ص‌ 28ـ29)؛ الفهرست‌ در ذکر تألیفات‌ و «اصول‌» شیعه‌ و طرق‌ و اسانید آن‌ به‌ همراه‌ شرح‌حال‌ راویان‌ و اصحاب‌ ائمه‌. رجال‌ نجاشی‌ ابوالعباس‌ احمدبن‌ علی‌ کوفی‌ (متوفی‌ 450) چهارمین‌ کتاب‌ اصلی‌ رجال‌ شیعه‌ است‌ که‌ ظاهراً ناظر به‌ الفهرست‌ طوسی‌ است‌ و در مواردی‌ به‌ تصحیح‌ و تفصیل‌ آن‌ پرداخته‌ و حاوی‌ مدخلهای‌ جدید است‌. دو کتاب‌ اخیر را در کنار آثاری‌ که‌ بعداً به‌ منزلة‌ ذیل‌ آنها فراهم‌ آمد، یعنی‌ مَعالم‌العلماء ابن‌شهرآشوب‌ و فهرست‌ منتجب‌الدین‌ علی‌بن‌ عبیداللّه‌ رازی‌ (زنده‌ در 600)، می‌توان‌ تاریخ‌ فرهنگی‌ شیعه‌ از آغاز تا اواخر سدة‌ ششم‌ دانست‌.نیز رجوع کنید به رجال‌ * ، علم‌؛ طبقات‌ *منابع‌: آقابزرگ‌ طهرانی‌؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح‌ نهج‌البلاغة‌ ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌ 1385ـ1387/ 1965ـ1967، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ ابن‌بابویه‌، کمال‌الدین‌ و تمام‌ النعمة‌ ، چاپ‌ علی‌اکبر غفاری‌، قم‌ 1363؛ ابن‌حجر عسقلانی‌، الاصابة‌ فی‌ تمییز الصحابة‌ ، چاپ‌ علی‌محمد بجاوی‌، بیروت‌ 1412/ 1992؛ همو، لسان‌المیزان‌ ، حیدرآباد دکن‌ 1329ـ1331، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ 1390/ 1971؛ ابن‌خلّکان‌؛ ابن‌شاکر کتبی‌، فوات‌ الوفیات‌ ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1973ـ1974؛ ابن‌شهرآشوب‌، معالم‌العلماء ، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌ 1353/ 1934؛ همو، مناقب‌ آل‌ابی‌طالب‌ ، چاپ‌ هاشم‌ رسولی‌ محلاتی‌، قم‌ ] بی‌تا. [ ؛ ابن‌طقطقی‌، الفخری‌ فی‌الا´داب‌ السلطانیة‌ و الدول‌ الاسلامیة‌ ، چاپ‌ محمود توفیق‌ کتبی‌، مصر 1340؛ ابن‌فرات‌، تاریخ‌ ابن‌الفرات‌ ، ج‌4، جزء 1، چاپ‌ حسن‌ محمد شماع‌، بصره‌ 1386/ 1967؛ ابن‌ندیم‌؛ ابوالفرج‌ اصفهانی‌، کتاب‌ الاغانی‌ ، قاهره‌ 1383، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ] بی‌تا. [ ؛ همو، مقاتل‌ الطالبیّین‌ ، چاپ‌ احمد صقر، قاهره‌ 1368/ 1949؛ ابوشامه‌، عیون‌ الروضتین‌ فی‌ اخبار الدولتین‌ ، چاپ‌ احمد بیسومی‌، دمشق‌ 1991؛ تاریخ‌ اهل‌ البیت‌ علیهم‌ السلام‌ نقلاً عن‌الائمة‌ الباقر و الصادق‌ و الرضا و العسکری‌ عن‌ آبائهم‌ علیهم‌السلام‌ و بروایة‌ کبار المحدثین‌ و المورخین‌ ، چاپ‌ محمدرضا حسینی‌، قم‌: آل‌البیت‌، 1410؛ تستری‌؛ رسول‌ جعفریان‌، منابع‌ تاریخ‌ اسلام‌ ، قم‌ 1376ش‌؛ محمدباقر حجتی‌، «بررسی‌ آثار شیخ‌ طوسی‌ و گزارش‌ نسخه‌های‌ خطی‌ آنها با ترتیب‌ تاریخ‌ تحریر»، در یادنامة‌ شیخ‌ طوسی‌ ، به‌ کوشش‌ محمد واعظ‌زادة‌ خراسانی‌، ج‌3، مشهد: دانشگاه‌ فردوسی‌، 1354ش‌؛ احمد حسینی‌، فهرست‌ نسخه‌های‌ خطی‌ کتابخانة‌ عمومی‌ حضرت‌ آیة‌اللّه‌ العظمی‌ نجفی‌ مرعشی‌ مدظله‌ العالی‌ ، قم‌ 1354ـ1376ش‌؛ خوئی‌؛ عبدالکریم‌بن‌ محمد رافعی‌قزوینی‌، التدوین‌ فی‌ اخبار قزوین‌ ، چاپ‌ عزیزاللّه‌ عطاردی‌، بیروت‌ 1408/ 1987؛ عبدالوهاب‌بن‌ علی‌ سبکی‌، طبقات‌ الشافعیة‌ الکبری‌ ، چاپ‌ محمودمحمد طناحی‌ و عبدالفتاح‌ محمد حلو، قاهره‌ 1964ـ1976؛ فؤاد سزگین‌، تاریخ‌ التراث‌ العربی‌ ، ج‌1، جزء2، نقله‌ الی‌ العربیه‌ محمود فهمی‌ حجازی‌، ریاض‌ 1403/ 1983؛ محمدبن‌ حسین‌ شریف‌ رضی‌، خصائص‌ الائمة‌ علیهم‌السلام‌ ، چاپ‌ محمدهادی‌ امینی‌، مشهد 1406؛ محمدبن‌ یوسف‌ صالحی‌ شامی‌، سبل‌الهدی‌ و الرشاد فی‌ سیرة‌ خیرالعباد ، ج‌4، چاپ‌ ابراهیم‌ ترزی‌ و عبدالکریم‌ عزباوی‌، قاهره‌ 1411/ 1990؛ محمدبن‌ یحیی‌ صولی‌، اخبارالراضی‌ باللّه‌ و المتقی‌ للّه‌ ، چاپ‌ هیورث‌ دن‌، بیروت‌ 1399/ 1979؛ فضل‌بن‌ حسن‌ طبرسی‌، اعلام‌ الوری‌ بأعلام‌ الهدی‌ ، قم‌ 1417؛ محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌، رجال‌ الطوسی‌ ، نجف‌ 1380/ 1961؛ همو، الفهرست‌ ، چاپ‌ محمدصادق‌ آل‌بحرالعلوم‌، نجف‌ 1356/ 1937، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1351ش‌؛ علی‌بن‌ ابی‌طالب‌ (ع‌)، امام‌ اول‌، نهج‌البلاغه‌ ، ترجمة‌ جعفر شهیدی‌، تهران‌ 1371ش‌؛ فهارس‌ کتاب‌ الاغانی‌ لابی‌ الفرج‌ الاصفهانی‌ ، بیروت‌: داراحیاء التراث‌ العربی‌، 1407/ 1987؛ علی‌بن‌ یوسف‌ قفطی‌، انباه‌ الرواة‌ علی‌ انباه‌ النحاة‌ ، چاپ‌ محمدابوالفضل‌ ابراهیم‌، ج‌1، قاهره‌ 1369/ 1950؛ علی‌بن‌ ابراهیم‌ قمی‌، تفسیر القمی‌ ، بیروت‌ 1412/ 1991؛ محمدبن‌ عمر کشی‌، اختیار معرفة‌ الرجال‌ ، ] تلخیص‌ [ محمدبن‌ حسن‌ طوسی‌، چاپ‌ حسن‌ مصطفوی‌، مشهد 1348ش‌؛ اتان‌ کلبرگ‌، کتابخانة‌ ابن‌طاووس‌ و احوال‌ و آثار او ، ترجمة‌ علی‌ قرائی‌ و رسول‌ جعفریان‌، قم‌ 1371ش‌؛ محمدبن‌ محمد مفید، الافصاح‌ فی‌ الامامة‌ ، قم‌ 1413 الف‌ ؛ همو، تصحیح‌ اعتقادات‌ الامامیه‌ ، چاپ‌ حسین‌ درگاهی‌، قم‌ 1413 ب‌ ؛ همو، الجمل‌ و النصرة‌ لسیّد العترة‌ فی‌ حرب‌ البصرة‌ ، چاپ‌ علی‌ میرشریفی‌، قم‌ 1374 ش‌؛ همو، کتاب‌ الامالی‌ ، چاپ‌ حسین‌ استادولی‌ و علی‌اکبر غفاری‌، قم‌ 1403؛ علی‌بن‌ عبیداللّه‌ منتجب‌الدین‌ رازی‌، فهرست‌ اسماء علماء الشیعة‌ و مصنفیهم‌ ، چاپ‌ عبدالعزیز طباطبائی‌، بیروت‌ 1406/1986؛ احمدبن‌ علی‌ نجاشی‌، فهرست‌ اسامی‌ مصنّفی‌ الشیعة‌ المشتهر ب رجال‌ النجاشی‌ ، چاپ‌ موسی‌ شبیری‌ زنجانی‌، قم‌ 1407؛ نصربن‌ مزاحم‌، وقعة‌ صفّین‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمدهارون‌، قاهره‌ 1382، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1404؛ یاقوت‌ حموی‌، معجم‌الادباء ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1993؛ همو، معجم‌البلدان‌ ، چاپ‌ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ‌ 1866ـ1873، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1965؛ یعقوبی‌.5) تاریخ‌نگاری‌ اسماعیلیان‌. به‌طور کلی‌ تاریخ‌نگاری‌ اسماعیلیان‌ ارتباط‌ نزدیکی‌ با ویژگیهای‌ نهضت‌ و نیز وضع‌ سیاسی‌ آنان‌ داشته‌ است‌. اسماعیلیان‌ را اغلب‌ دشمنان‌ بیشمارشان‌ اذیت‌ و آزار می‌کردند و درنتیجه‌ آنان‌ مجبور به‌ تقیه‌ بودند. اکثر مؤلفان‌ اسماعیلی‌، علما و متفکران‌ این‌ نهضت‌ بودند که‌ معمولاً به‌ عنوان‌ داعی‌ در سرزمینهای‌ گوناگون‌، بخصوص‌ خارج‌ از محدوده‌های‌ دولتهای‌ اسماعیلی‌، به‌ اشاعة‌ مذهب‌ اسماعیلی‌ می‌پرداختند. آنان‌ به‌ علت‌ سابقة‌ تعلیم‌ خود و نیز به‌ سبب‌ لزومِ سرّی‌ نگهداشتن‌ فعالیتهای‌ خود در سرزمینهای‌ مخالفان‌ خود، علاقة‌ خاصی‌ به‌ تدوین‌ تواریخ‌ سالشمار یا دیگر انواع‌ گزارشهای‌ تاریخی‌ نداشتند، لذا جای‌ تعجب‌ نیست‌ که‌ پس‌ از کشف‌ تعداد کثیری‌ از متون‌ اسماعیلی‌ در اوایل‌ قرن‌ چهاردهم‌ تنها شمار معدودی‌ نوشته‌های‌ تاریخی‌ یافت‌ شد و این‌ امر خود دالّ بر بی‌علاقگی‌ اسماعیلیان‌ به‌ تاریخ‌نگاری‌ است‌ ( Äمجدوع‌؛ ایوانوف‌ ؛ پوناوالا ). معدود آثار تاریخی‌ که‌ مؤلفان‌ اسماعیلی‌ نوشته‌اند، اینهاست‌: افتتاح‌الدعوة‌ قاضی‌ نعمان‌ که‌ تألیف‌ آن‌ در 346 به‌ پایان‌ رسیده‌ و قدیمترین‌ اثر مستقل‌ اسماعیلی‌ در متون‌ به‌جا ماندة‌ اسماعیلی‌ است‌ که‌ زمینة‌ استقرار خلافت‌ فاطمی‌ را در بر دارد. در دوره‌های‌ متأخر قرون‌ میانه‌ فقط‌ یک‌ تاریخ‌ عمومی‌ در بارة‌ نهضت‌ و مذهب‌ اسماعیلی‌ تألیف‌ شد و آن‌ عیون‌الاخبار نوشتة‌ ادریس‌ عمادالدین‌ (متوفی‌ 872)، نوزدهمین‌ داعی‌ مطلق‌ اسماعیلیان‌ مستعلوی‌ ـ طیّبی‌، است‌. این‌ کتاب‌ در هفت‌ مجلد تنظیم‌ شده‌ و شرح‌ وقایع‌ را از روزگار پیامبر و اولین‌ ائمة‌ شیعه‌ تا آغاز دعوت‌ طیبّی‌ در یمن‌، یعنی‌ تا نیمة‌ اول‌ قرن‌ ششم‌، در بر می‌گیرد. گفتنی‌ است‌ که‌ در تاریخ‌نگاری‌ اسماعیلیان‌، تاریخ‌ اسماعیلیه‌ در دورة‌ پیش‌ از فاطمیان‌ به‌طور عام‌ و مرحلة‌ آغازین‌ نهضت‌ اسماعیلی‌ به‌طور خاص‌ در ابهام‌ مانده‌ است‌. گزارشهای‌ کوتاه‌ اما فوق‌العاده‌ مهم‌ دیگری‌ در بارة‌ بعضی‌ وقایع‌ تاریخی‌ اسماعیلیه‌ وجود دارد که‌ از مهمترین‌ آنها رسالة‌ استتارالامام‌ تألیف‌ احمدبن‌ ابراهیم‌ نیسابوری‌، داعی‌ فاطمی‌، است‌ که‌ در آن‌ مهاجرت‌ عبداللّه‌ الاکبر (یکی‌ از امامان‌ اسماعیلی‌ در دورة‌ قبل‌ از فاطمیان‌ یعنی‌ «دورة‌ ستر» در تاریخ‌ اسماعیلیه‌) به‌ سلمیّه‌ و فرار امام‌ بعدی‌ ــ که‌ بنیانگذار سلسلة‌ فاطمیان‌ شد ــ از شام‌ به‌ شمال‌ افریقا، بتفصیل‌ گزارش‌ شده‌ است‌.از سوی‌ دیگر، در تاریخ‌ پرحادثة‌ اسماعیلیه‌ دو دوره‌ وجود داشته‌ که‌ در آنها اسماعیلیان‌ به‌ نوشته‌های‌ تاریخی‌ توجه‌ خاص‌ کردند و آثاری‌ در زمینة‌ تاریخ‌نگاری‌ پدید آوردند یا آثاری‌ برایشان‌ پدید آوردند که‌ می‌توان‌ آنها را تواریخ‌ یا وقایعنامه‌های‌ رسمی‌ تلقی‌ کرد. اسماعیلیان‌ در دورة‌ فاطمی‌ و دورة‌ الموت‌ دولتهایی‌ از آن‌ خود، و سلسله‌هایی‌ از خلفا و حکمرانان‌ داشتند که‌ لازم‌ بود رویدادها و حوادث‌ سیاسی‌ این‌ دولتها و سلسله‌ها را مورخان‌ و وقایع‌نگاران‌ معتمد آنان‌ بنویسند. در دورة‌ فاطمیان‌، بخصوص‌ بعد از انتقال‌ مقر دولت‌ فاطمی‌ از افریقیه‌ به‌ مصر در 362، عده‌ای‌ از مورخان‌ اسماعیلی‌ و غیراسماعیلی‌، مانند ابن‌زولاق‌ (متوفی‌ 386)، مُسبحی‌ (متوفی‌ 420) و قُضاعی‌ (متوفی‌ 454) که‌ هر سه‌ غیراسماعیلی‌ بودند، تاریخهایی‌ در بارة‌ دولت‌ و سلسله‌ خلفای‌ فاطمی‌ نوشتند، اما این‌ آثار، بجز چند مورد، پس‌ از سقوط‌ خلافت‌ فاطمیان‌ از بین‌ رفت‌ (دفتری‌، 1375 ش‌، ص‌ 169ـ 178؛ فؤاد سید، ص‌ 1ـ41؛ هَمْدانی‌، ص‌ 234ـ 247). ایوبیان‌ سنّی‌مذهب‌ که‌ در مصر جانشین‌ فاطمیان‌ شدند، کتابخانه‌های‌ معروف‌ فاطمیان‌ در قاهره‌، از جمله‌ کتابخانة‌ دارالعلم‌، را نابود کردند و به‌ آزار اسماعیلیان‌ پرداخته‌ ادبیات‌ مذهبی‌ آنان‌ را نیز از میان‌ بردند.اسماعیلیان‌ دورة‌ فاطمی‌ گذشته‌ از منابع‌ تاریخی‌ صرف‌، چندین‌ شرح‌حال‌ از نوع‌ سیره‌ نیز پدید آوردند که‌ ارزش‌ تاریخی‌ فراوان‌ دارد. از میان‌ آثار به‌جا مانده‌ از این‌ گروه‌ می‌توان‌ از این‌ آثار نام‌ برد: سیرة‌ جعفربن‌ علی‌ ، وی‌ حاجبِ عبیداللّه‌ مهدی‌ بود و عبیداللّه‌ مهدی‌ مؤسس‌ سلسلة‌ فاطمی‌ بود؛ سیرة‌ استاذ جوذر (متوفی‌ 363) که‌ یکی‌ از رجال‌ و محارم‌ فاطمیان‌ بود؛ و نیز سرگذشتنامه‌ای‌ نوشتة‌ مؤید فی‌الدین‌ شیرازی‌ (متوفی‌ 470) که‌ بیست‌ سال‌ در قاهره‌ داعی‌الدعاة‌ بود. سرگذشتنامه‌های‌ دیگری‌ نیز وجود داشته‌ که‌ از آنها چیزی‌ جز نقل‌قولهایی‌ در کتب‌ دیگر باقی‌ نمانده‌ است‌، از جمله‌ شرح‌حال‌ داعی‌ ابوعبداللّه‌ شیعی‌ (متوفی‌ 298) که‌ خودش‌ نوشته‌ بوده‌ و قاضی‌ نعمان‌ در افتتاح‌الدعوة‌ از آن‌ نقل‌ کرده‌، و سیرة‌ امام‌المهدی‌ که‌ داعی‌ ادریس‌ از آن‌ در عیون‌الاخبار گزیده‌هایی‌ آورده‌ است‌.دورة‌ فاطمیان‌ از لحاظ‌ داشتن‌ اسناد باارزش‌ تاریخی‌، غنی‌ بوده‌ است‌. این‌ اسناد که‌ از دیوان‌ انشای‌ دستگاه‌ خلافت‌ فاطمی‌ صادر می‌شده‌ شامل‌ رسایل‌ گوناگون‌، نامه‌ها و فرمانها و مجادلات‌، است‌ (رجوع کنید به مستنصر باللّه‌؛ استرن‌ ). بسیاری‌ از این‌ اسناد در صبح‌ الاعشی‌' قلقشندی‌ (متوفی‌ 821) و مکتوبات‌ دیگر بعدی‌ از طریق‌ نقل‌ حفظ‌ شده‌ است‌.اسماعیلیان‌ نزاری‌ دورة‌ الموت‌ (483ـ654) نیز دارای‌ سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ ویژة‌ خود بودند. آنان‌ نوشته‌ها و آثار عقیدتی‌ معدودی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ داشتند و نیز وقایعنامه‌هایی‌ به‌ فارسی‌ تألیف‌ کردند که‌ اتفاقات‌ دولت‌ نزاری‌ ایران‌ را بر حسب‌ دوران‌ حکمفرمایی‌ هریک‌ از خداوندان‌ الموت‌ در بر می‌گرفت‌ (دفتری‌، 1992، ص‌ 91ـ97؛ نیز رجوع کنید به همو، 1375 ش‌، ص‌ 369ـ379). سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ نزاریه‌ با اثری‌ به‌ نام‌ سرگذشت‌ سیدنا آغاز شد. این‌ کتاب‌ شرح‌حال‌ حسن‌ صبّاح‌ (متوفی‌ 518) و شرح‌ اتفاقات‌ مهم‌ دورة‌ حکمرانی‌ او بود. تاریخ‌ وقایع‌ دورة‌ جانشین‌ حسن‌ صبّاح‌، یعنی‌ کیا بزرگ‌امید (518ـ532)، در وقایعنامة‌ دیگری‌ به‌ نام‌ کتاب‌ بزرگ‌امید نوشته‌ شد. رویدادهای‌ دولت‌ نزاری‌ ایران‌ در دوره‌های‌ بعد را تاریخ‌نگارانی‌ مانند دهخدا عبدالملک‌بن‌ علی‌ فشندی‌ که‌ فرمانده‌ قلعة‌ میمون‌دز نیز بود، و رئیس‌ حسن‌ صلاح‌الدین‌ منشی‌ بیرجندی‌ که‌ شاعر و منشی‌ محتشم‌ نزاری‌ قهستان‌ بود، ثبت‌ می‌کردند. تمامی‌ این‌ وقایعنامه‌های‌ رسمی‌ که‌ در کتابخانة‌ معروف‌ قلعة‌ الموت‌ و دیگر قلعه‌های‌ نزاریه‌ در ایران‌ نگهداری‌ می‌شد، در حملة‌ مغولان‌ و سپس‌ در دورة‌ حکمرانی‌ ایلخانان‌ مغول‌ از میان‌ رفت‌. به‌رغم‌ این‌ اتفاقات‌، برخی‌ مورخان‌ دورة‌ ایلخانی‌، عطاملک‌ جوینی‌ (متوفی‌ 681) و رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ (متوفی‌ 718) و ابوالقاسم‌ کاشانی‌ (متوفی‌ ح 736)، این‌ وقایعنامه‌ها و دیگر اسناد نزاری‌ را شخصاً دیده‌ بودند و از آنها در تواریخ‌ خود به‌طور مشروح‌ استفاده‌ کردند. در اصل‌، تواریخ‌ این‌ سه‌ تاریخ‌نگار، از منابع‌ عمده‌ برای‌ تحقیق‌ در بارة‌ تاریخ‌ نزاریه‌ ایران‌ در دورة‌ الموت‌ است‌. مورخان‌ فارسی‌زبان‌ دوره‌های‌ بعد، مانند حمداللّه‌ مستوفی‌ (متوفی‌ بعد از 740) و حافظ‌ابرو (متوفی‌ 833)، در تواریخ‌ خود قسمتهای‌ تاریخ‌ اسماعیلیه‌ را عمدتاً بر اساس‌ نوشته‌های‌ جوینی‌ و رشیدالدین‌ تألیف‌ کرده‌اند. عده‌ای‌ از مورخان‌ معاصر دورة‌ سلجوقی‌ نیز به‌ ذکر وقایع‌ دولت‌ اسماعیلیان‌ نزاری‌ در ایران‌ پرداخته‌اند که‌ از آن‌ جمله‌ می‌توان‌ از سلجوقنامة‌ ظهیرالدین‌ نیشابوری‌ و راحة‌ الصدور راوندی‌ نام‌ برد. تمامی‌ این‌ مورخان‌ غیراسماعیلی‌ نظریات‌ بسیار خصمانه‌ای‌ نسبت‌ به‌ اسماعیلیه‌ دارند. نزاریان‌ شام‌ در دورة‌ الموت‌ سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ نداشتند و در بارة‌ آنها تنها مطالبی‌ در تاریخهای‌ محلی‌ شام‌ ذکر شده‌ است‌، همانند تواریخ‌ ابن‌قلانسی‌ (متوفی‌ 555) و ابن‌عدیم‌ (متوفی‌ 660؛ رجوع کنید به کاهِن‌، ص‌ 33ـ93؛ لوئیس‌، ص‌ 475ـ489).ادبیات‌ مذهبی‌ اسماعیلیه‌ نیز، به‌رغم‌ فقرشان‌ در زمینة‌ نکات‌ تاریخی‌، برای‌ ردگیری‌ تاریخ‌ عقیدتی‌ اسماعیلیان‌ در دوره‌های‌ گوناگون‌ حایز اهمیت‌ است‌. مضافاً، بعضی‌ از متون‌ اسماعیلی‌ دورة‌ فاطمی‌، مانند مجموعه‌هایی‌ به‌ نام‌ «مجالس‌» که‌ مؤلفان‌ گوناگون‌ می‌نوشتند، شامل‌ اشاراتی‌ تاریخی‌ است‌ که‌ در منابع‌ دیگر یافت‌ نمی‌شود. «مجالس‌» نمایانگر نوعی‌ خاص‌ از سنّت‌ تعلیمی‌ و ادبیات‌ اسماعیلی‌ است‌ و آنها را عمدتاً شخص‌ داعی‌الدعاة‌ فاطمی‌ می‌نوشته‌ یا برای‌ وی‌ تدوین‌ می‌شده‌ تا در مجالس‌ درسی‌ مشهور به‌ «مجالس‌الحکمة‌» ــ که‌ صرفاً برای‌ اسماعیلیان‌ در زمینة‌ تعلیم‌ حکمت‌ یا اصول‌ عقاید باطنی‌ اسماعیلیه‌ برپا می‌شد ــ تعلیم‌ داده‌ شود (هالم‌ ، ص‌ 91ـ 115). تحولات‌ عقیدتی‌ نزاریان‌ دورة‌ الموت‌ را نیز می‌توان‌ بر اساس‌ ادبیات‌ مذهبی‌ مختصری‌ که‌ از آن‌ دوره‌ به‌جا مانده‌ ــ بخصوص‌ گزارشهای‌ مورخان‌ فارسی‌زبان‌ دورة‌ ایلخانی‌ و اشاراتی‌ که‌ در برخی‌ منابع‌ دوره‌های‌ بعد از الموت‌ در این‌ باره‌ شده‌ است‌ ــ بررسی‌ کرد.سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ اسماعیلیان‌ نزاری‌ با سقوط‌ دولت‌ نزاری‌ ایران‌ در 654 قطع‌ گردید. نزاریان‌ در اوضاع‌ نابسامان‌ قرون‌ بعدی‌ فعالیتهای‌ ادبی‌ بسیار محدودی‌ داشتند و به‌ ادبیات‌ گذشته‌ و میراث‌ ادبی‌ تاریخی‌ خود نیز چندان‌ دسترسی‌ نداشتند؛ در نتیجه‌، از میراث‌ تاریخی‌ خود بی‌خبر ماندند و این‌ فقدان‌ اطلاع‌ از تاریخ‌ در کل‌ ادبیات‌ نزاری‌ بعد از دورة‌ الموت‌ بوضوح‌ مشاهده‌ می‌شود. آثاری‌ که‌ مؤلفان‌ نزاری‌ فارسی‌زبان‌ در دورة‌ اَنْجَدان‌ پدید آوردند، مانند رسالات‌ ابواسحاق‌ قهستانی‌ (متوفی‌ بعد از 904) و خیرخواه‌ هراتی‌ (متوفی‌ بعد از 960)، اطلاعات‌ تاریخی‌ مهمی‌ در بر ندارد. نزاریان‌ بدخشان‌ و نواحی‌ مجاور که‌ اکنون‌ در تاجیکستان‌ و افغانستان‌ و مناطق‌ شمالی‌ پاکستان‌ زندگی‌ می‌کنند، دارای‌ سنّت‌ ادبی‌ ویژه‌ای‌ هستند که‌ مبتنی‌ است‌ بر ادبیات‌ اسماعیلی‌ فارسی‌ دوره‌های‌ گوناگون‌ با توجه‌ خاص‌ به‌ نوشته‌های‌ ناصرخسرو (متوفی‌ بعد از 465)، و نیز با توجه‌ به‌ سنّتهای‌ متصوفة‌ آسیای‌ مرکزی‌. اسماعیلیان‌ این‌ مناطق‌ در رشته‌کوههای‌ پامیر و هندوکُش‌ نویسندگان‌ معدودی‌ در دوره‌های‌ بعد از الموت‌ پرورش‌ دادند که‌ در بین‌ آنان‌ مورخ‌ وجود ندارد، ولی‌ این‌ اسماعیلیان‌ نزاری‌ آسیای‌ مرکزی‌ تعداد زیادی‌ نسخة‌ خطی‌ فارسی‌ از آثار اسماعیلی‌ را که‌ در دیگر نقاط‌ فارسی‌زبان‌ تألیف‌ شده‌ است‌، حفظ‌ کرده‌اند. بی‌علاقگی‌ اسماعیلیان‌ نزاری‌ به‌ تاریخ‌نگاری‌ از بعد از دورة‌ الموت‌ تا زمان‌ معاصر نیز ادامه‌ یافته‌ است‌، به‌ طوری‌ که‌ تا اوایل‌ قرن‌ چهاردهم‌ تنها از یک‌ اثر تاریخی‌ می‌توان‌ نام‌ برد که‌ مؤلفش‌ نزاری‌ بوده‌ است‌، یعنی‌ کتاب‌ هدایت‌ المؤمنین‌ الطالبین‌ خراسانی‌ فدائی‌ (متوفی‌ 1302 ش‌).تعدادی‌ از اسماعیلیان‌ مستعلوی‌ ـ طیّبی‌ که‌ متعلق‌ به‌ شاخة‌ داودی‌ بودند، نیز تواریخی‌ در بارة‌ دعوت‌ طیّبی‌ و داعیان‌ مطلق‌ داودی‌ در شبه‌قارة‌ هند نوشته‌اند. این‌ وقایع‌نگاران‌ که‌ عمدتاً از میان‌ دستة‌ داعیان‌ مطلق‌ جماعت‌ داودی‌ برخاسته‌اند، تواریخ‌ خود را بیشتر به‌ زبان‌ عربی‌ نوشته‌اند. در دوره‌های‌ متأخرتر بعضی‌ از این‌ آثار برای‌ استفادة‌ بیشتر عامة‌ مردم‌، به‌ نوعی‌ زبان‌ گجراتی‌ که‌ زبان‌ رسمی‌ اسماعیلیان‌ داودی‌ ( Äبُهره‌ * ) است‌ و به‌ خط‌ عربی‌، نوشته‌ شده‌ است‌ (دفتری‌، 1375 ش‌، ص‌ 295ـ 298). باید متذکر شد که‌ در این‌ تواریخ‌ عمدتاً حقیقت‌ با افسانه‌ درآمیخته‌ و در نتیجه‌، تاریخ‌ دعوت‌ طیّبی‌ در هندوستان‌ بخصوص‌ در دوره‌های‌ آغازین‌، همچنان‌ مبهم‌ مانده‌ است‌. از میان‌ تواریخ‌ قابل‌ اطمینانتر این‌ گروه‌، منتزع‌ الاخبار است‌ که‌ قطب‌الدین‌ سلیمان‌جی‌ برهانپوری‌ (متوفی‌ 1241)، از بهره‌های‌ داودی‌، آن‌ را در دو مجلد تألیف‌ کرده‌ و هنوز به‌ صورت‌ نسخة‌ خطی‌ است‌. جلد دوم‌ این‌ اثر، تاریخ‌ اسماعیلیان‌ طیّبی‌ و داعیان‌ آنها را تا سال‌ 1240 در بر می‌گیرد. تاریخ‌ مهم‌ دیگر در بارة‌ دعوت‌ طیّبی‌ در هند، موسم‌ بهار تألیف‌ میان‌ صاحب‌ محمدعلی‌ رامپوری‌ (متوفی‌ 1315 یا 1316) است‌.در عصر جدید، عده‌ای‌ از بهره‌های‌ داودی‌ در بارة‌ جماعت‌ خود کتابهایی‌ تألیف‌ کرده‌اند. در میان‌ آنها، مهمترین‌ اثر تاریخی‌ کتاب‌ تاریخ‌ فاطمیّین‌ مصر تألیف‌ زاهدعلی‌ (متوفی‌ 1337 ش‌/ 1958) به‌ زبان‌ اردوست‌ که‌ در دو مجلد تدوین‌ یافته‌ است‌. این‌ تاریخ‌ که‌ بر اساس‌ مجموعة‌ نسخ‌ خطی‌ موجود در خانوادة‌ وی‌ تألیف‌ شده‌، اولین‌ کتاب‌ مستند در بارة‌ فاطمیان‌ در عصر جدید است‌. مجموعة‌ بسیار نفیس‌ نسخ‌ خطی‌ اسماعیلی‌ خانوادة‌ زاهدعلی‌ چند سال‌ قبل‌ به‌ کتابخانة‌ مؤسسة‌ مطالعات‌ اسماعیلی‌ واقع‌ در لندن‌ اهدا گردید. بهره‌های‌ داودی‌ و همچنین‌ اسماعیلیان‌ سلیمانی‌ که‌ عمدتاً در یمن‌ مستقرند، مجموعه‌های‌ مهمی‌ از آثار اسماعیلی‌ را در کتابخانه‌های‌ خصوصی‌ خود حفظ‌ کرده‌اند. چند تن‌ از اعضای‌ خاندان‌ بهره‌ داودی‌ همدانی‌ ــ که‌ اصل‌ آنها از یمن‌ بوده‌ است‌ ــ نیز کتابهایی‌ در بارة‌ تاریخ‌ اسماعیلیه‌ نوشته‌اند، حسین‌بن‌ فیض‌اللّه‌ همدانی‌ (متوفی‌ 1341 ش‌)، از جمله‌ پیشگامان‌ مطالعات‌ جدید اسماعیلی‌، تألیفاتش‌ را بر اساس‌ مجموعه‌ نسخ‌ خطی‌ اسماعیلی‌ که‌ در خانواده‌اش‌ محفوظ‌ بود پدید آورد. فرزند وی‌، عباس‌ همدانی‌، هم‌اکنون‌ این‌ مجموعه‌ نسخ‌ را در اختیار محققان‌ قرار می‌دهد و شخصاً کتاب‌ ارزشمندی‌ در بارة‌ تاریخ‌ و عقاید اسماعیلیه‌ نوشته‌ است‌.منابع‌: ابواسحاق‌ قهستانی‌، هفت‌ باب‌ ، چاپ‌ و. ایوانوف‌، بمبئی‌ 1959؛ ادریس‌ عمادالدین‌ قرشی‌، عیون‌الاخبار و فنون‌الا´ثار ، چاپ‌ مصطفی‌ غالب‌، بیروت‌ 1973ـ 1978؛ منصور جوذری‌ عزیزی‌، سیرة‌الاستاذ جوذر ، چاپ‌ محمدکامل‌ حسین‌ و محمد عبدالهادی‌ شعیره‌، قاهره‌ 1954؛ جوینی‌؛ محمدبن‌ زین‌العابدین‌ خراسانی‌ فدائی‌، کتاب‌ هدایت‌ المؤمنین‌ ، چاپ‌ آلکساندر سمیونوف‌، مسکو 1959؛ محمدرضا خیرخواه‌ هراتی‌، تصنیفات‌ ، چاپ‌ و. ایوانوف‌، تهران‌ 1339ش‌؛ فرهاد دفتری‌، تاریخ‌ و عقاد اسماعیلیه‌ ، ترجمة‌ فریدون‌ بدره‌ای‌، تهران‌ 1375ش‌؛ محمدعلی‌ رامپوری‌، موسم‌ بهار فی‌ أخبار الطاهرین‌ الاخیار ، بمبئی‌ 1301ـ1311؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، جامع‌التواریخ‌: قسمت‌ اسماعیلیان‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌ و محمد مدرسی‌ زنجانی‌، تهران‌ 1338ش‌؛ زاهد علی‌، تاریخ‌ فاطمیین‌ مصر ، کراچی‌ 1948؛ نعمان‌بن‌ محمد قاضی‌ نعمان‌، افتتاح‌ الدعوة‌ و ابتداء الدولة‌ ، چاپ‌ وداد قاضی‌، بیروت‌ 1970؛ همان‌، چاپ‌ فرحات‌ دشراوی‌، تونس‌ ] 1975 [ ؛ عبداللّه‌بن‌ علی‌ کاشانی‌، زبدة‌ التواریخ‌: بخش‌ فاطمیان‌ و نزاریان‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ دانش‌پژوه‌، تهران‌ 1366ش‌؛ اسماعیل‌بن‌ عبدالرسول‌ مجدوع‌، فهرسة‌ الکتب‌ و الرسائل‌ ، چاپ‌ علینقی‌ منزوی‌، تهران‌ 1344ش‌؛ معدبن‌ علی‌ مستنصرباللّه‌، السجلات‌ المستنصریة‌ ، چاپ‌ عبدالمنعم‌ ماجد، قاهره‌ 1954؛ هبة‌اللّه‌بن‌ موسی‌ مؤید فی‌الدین‌، سیرة‌المؤید فی‌الدین‌ داعی‌الدعاة‌ ، چاپ‌ محمدکامل‌حسینی‌، قاهره‌ 1949؛ محمدبن‌ محمد نصیرالدین‌ طوسی‌، روضة‌التسلیم‌، یا، تصورات‌ ، چاپ‌ و.ایوانوف‌، لیدن‌ 1950؛ احمدبن‌ ابراهیم‌ نیسابوری‌، استتارالامام‌ ، چاپ‌ و. ایوانوف‌، در مجلة‌ کلیة‌الا´داب‌ بالجامعة‌ المصریة‌ ، ج‌4، ش‌2 (1936)، ص‌93ـ107؛ همان‌، چاپ‌ سهیل‌ زکار، در اخبارالقرامطه‌ ، دمشق‌ 1982، ص‌111ـ132؛ محمدبن‌ محمد یمانی‌، سیرة‌ الحاجب‌ جعفربن‌ علی‌ و خروج‌ المهدی‌ من‌ سلمیة‌ ، چاپ‌ و. ایوانوف‌، در مجلة‌ کلیة‌ الا´داب‌ بالجامعة‌ المصریة‌ ، ج‌4، ش‌2 (1936)، ص‌ 107ـ133؛Claude Cahen, La Syrie du Nord ب l'إpoque des croisades , Paris 1940, Farhad Daftary, "Persian historiography of the early Niza ¦r ¦âIsma ¦ Üil ¦âs", Iran : Journal of the British Institute of Persian Studies , XXX (1992); Heinz Halm, "The Isma ـ ili oath of allegiance ) ـ ahd ) and the ، sessions of wisdom' ) Maja ¦lis-al-h ¤ikma ) in Fatimid times", in Mediaeval Isma ـ ili history and thought , ed. Farhad Daftary, Cambridge 1996; Abbas Hamdani, "Fat ¤imid history and historians", in Religion, learning and science in the ـ Abbasid period , ed. M.J. Young, J.D. Latham and R.B. Serjeant, Cambridge 1990; Vladimir Ivanov, Isma ـ ilis literature: a bibliographical survey , Tehran 1963; Bernard Lewis, "The sources for the history of the Syrian assassins", Speculum , 27 (1952), reprinted in B. Lewis, Studies in classical and Ottoman Islam ( 7th-16th centuries ), London 1976; Ismail K. Poonawala, Biobibliography of Isma ¦ Ü i ¦l i ¦ literature , Malibu, Calif. 1977; A. Fu'a ¦d Sayyid, "Lumiةres nouvelles sur quelques sources de l'histoire Fatimide en Egypte", Annales Islamologiques , 13 (1977); Samuel M. Stern, Fؤtimid decrees: original documents from the Fa ¦t ¤imid chacery , London 1964.6) تاریخ‌نگاری‌ ایران‌. این‌ مقاله‌ شامل‌ این‌ قسمتهاست‌:الف‌) اقسام‌ تاریخ‌نگاری‌1. تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌2. تاریخ‌نگاری‌ محلی‌3. تارخ‌نگاری‌ دودمانی‌4. تک‌نگاری‌5. تاریخ‌نگاری‌ منظوم‌ب‌) منابع‌ جنبی‌ تاریخ‌نگاری‌ ایران‌ج‌) سیر تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌1. پیش‌ از اسلام‌2. از سدة‌ سوم‌ تا هفتم‌3. در دورة‌ مغول‌4. در دورة‌ تیموریان‌ و ترکمانان‌5. در دورة‌ صفویان‌6. در دورة‌ افشاریان‌ و زندیان‌7. در دورة‌ قاجار و پهلوی‌الف‌. تاریخ‌نگاری‌ سنّتی‌ب‌. تاریخ‌نگاری‌ جدید8. در دورة‌ انقلاب‌ اسلامی‌الف‌) اقسام‌ تاریخ‌نگاری‌1. تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌. یکی‌ از اقسام‌ تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌ از قرن‌ چهارم‌ تا پایان‌ دورة‌ قاجار، تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌ است‌. مؤلفان‌ اینگونه‌ آثار جهان‌بینی‌ اسلامی‌ داشتند و در تألیف‌ تاریخ‌ جهان‌ بیشتر به‌ روایتهای‌ ایرانی‌ و اسلامی‌ توجه‌ می‌کردند و به‌ تاریخ‌ یونان‌ و روم‌ و چین‌ و هندِ پیش‌ از اسلام‌ کمتر می‌پرداختند. این‌ مورخان‌ آثار خود را از خلقت‌ عالم‌ آغاز می‌کردند و پس‌ از شرح‌ آفرینش‌ آدم‌ و سرگذشت‌ پیامبران‌، به‌ تاریخ‌ اساطیری‌ ایران‌ از کیومرث‌ (نخستین‌ انسان‌ و نخستین‌ پادشاه‌) می‌پرداختند و تا پایان‌ عهد ساسانی‌ را می‌نوشتند. سپس‌ تاریخ‌ اسلام‌ را از زندگانی‌ پیامبر اکرم‌ و تاریخ‌ سلسله‌های‌ ایرانی‌ را تا عصر خویش‌ می‌نگاشتند؛ ازینرو تاریخ‌ عمومی‌ تقریباً به‌ صورت‌ خلاصه‌ای‌ از تاریخ‌ سلسله‌ها و تاریخهای‌ محلی‌ درآمد (صفا، ج‌ 5، بخش‌ 3، ص‌1552). برخی‌ از این‌ آثار به‌ ترتیب‌ سالها نوشته‌ شده‌ است‌، اما گاه‌ مورخان‌ در گزارش‌ رخدادهای‌ سال‌ موردنظر، وقایع‌ سالهای‌ پیشین‌ را نیز بازگو کرده‌اند.کهنترین‌ تاریخ‌ عمومی‌ به‌ جا مانده‌ به‌ زبان‌ فارسی‌، تاریخ‌ بلعمی‌ (ترجمه‌ و تألیف‌ در 352 بر پایة‌ تاریخ‌ طبری‌) نوشتة‌ ابوعلی‌ بلعمی‌ * است‌. نثر و شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ تاریخ‌ بلعمی‌ ، سرمشق‌ مؤلفان‌ بعدی‌ شد. زین‌الاخبار * (تألیف‌ در نیمة‌ اول‌ سدة‌ پنجم‌) نوشتة‌ عبدالحی‌بن‌ ضحاک‌ گردیزی‌ نیز از نخستین‌ تاریخهای‌ عمومی‌ موجود است‌ ( Äگردیزی‌، مقدمة‌ نفیسی‌، ص‌ 8). مجمل‌ التواریخ‌ و القَصص‌ * یکی‌ دیگر از تاریخهای‌ عمومی‌ است‌ که‌ مؤلفی‌ گمنام‌ آن‌ را به‌ شیوة‌ تاریخ‌ بلعمی‌ در 520 نوشته‌ است‌ ( مجمل‌التواریخ‌ ، مقدمة‌ بهار، ص‌ ه ، به‌ نقل‌ از قزوینی‌). ابوعَمْرو عثمان‌بن‌ محمد جوزجانی‌ * مشهور به‌ منهاج‌ سراج‌ نیز در 658 طبقات‌ ناصری‌ را نوشت‌ (منهاج‌ سراج‌، مقدمة‌ حبیبی‌، ص‌ 1).برخی‌ از تاریخهای‌ عمومی‌ دورة‌ ایلخانان‌ (ح 654ـ ح 750) اینهاست‌: نظام‌ التواریخ‌ تألیف‌ ناصرالدین‌ عبداللّه‌بن‌ عمر بیضاوی‌ * مشتمل‌ بر تاریخ‌ جهان‌ از حضرت‌ آدم‌ تا سال‌ 674 و جامع‌التواریخ‌ * تألیف‌ خواجه‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ که‌ در حدود 710 به‌ پایان‌ رسیده‌ است‌. رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ با واقع‌بینی‌ و بهره‌گیری‌ از اسناد دربار ایلخانان‌ و منابع‌ کهن‌ چون‌ آلتین‌ دفتر (دفتر زرّین‌) به‌ شرح‌ تاریخ‌ جهان‌ تا پایان‌ حکومت‌ غازان‌خان‌ پرداخته‌ است‌. شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ و نثر جامع‌التواریخ‌ ، الگوی‌ مورخان‌ بعدی‌ شد (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، مقدمة‌ روشن‌، ص‌ پنجاه‌وپنج‌ ـ پنجاه‌وشش‌). از تاریخهای‌ عمومی‌ این‌ دوره‌ که‌ تحت‌تأثیر جامع‌التواریخ‌ بوده‌اند، این‌ آثار درخور ذکرند: تاریخ‌ بناکتی‌ از فخرالدین‌ ابوسلیمان‌ داوود بناکتی‌، تاریخ‌ گزیده‌ * تألیف‌ حمداللّه‌ مستوفی‌، زبدة‌التواریخ‌ نوشتة‌ جمال‌الدین‌ ابوالقاسمِ کاشانی‌ * و فردوس‌ التواریخ‌ * تألیف‌ ابن‌معین‌ ابرقوهی‌ در 792 (همانجا؛ استوری‌، ج‌ 2، ص‌ 475، 496). در دورة‌ ایلخانان‌ تاریخهای‌ عمومی‌ دیگری‌ نوشته‌ شد که‌ به‌ تاریخ‌ محلی‌ نیز می‌پرداخت‌، از جمله‌ مجمع‌ الانساب‌ * محمدبن‌ علی‌ شبانکاره‌ای‌ در شرح‌ تاریخ‌ حکومت‌ ملوک‌ شبانکاره‌ و هرمز و لرستان‌، تاریخ‌ شیخ‌ اویس‌ ابوبکر قطبی‌ اهری‌ در بارة‌ جلایریان‌، و منهاج‌ الطالبین‌ فی‌ معارف‌ الصادقین‌ در بیان‌ سلطنت‌ شاه‌ شجاع‌ از ملوک‌ آل‌ مظفر (برای‌ اطلاع‌ بیشتر Äاستوری‌، ج‌ 2، ص‌ 492ـ496).در دورة‌ تیموریان‌ (ح 771ـ916) ذیل‌نویسی‌ از شیوه‌های‌ مرسوم‌ مورخان‌ تاریخ‌ عمومی‌ بود. در ذیل‌نویسی‌ گاه‌ متون‌ پیشین‌ عیناً و بدون‌ هیچ‌ تغییری‌ منتقل‌ می‌شد که‌ نمونة‌ آن‌ مجمع‌التواریخ‌ السلطانیه‌ * تألیف‌ حافظ‌ابرو در 830 است‌. ربع‌ چهارم‌ این‌ کتاب‌ به‌ زبدة‌التواریخ‌ مشهور است‌ و به‌ شرح‌ رویدادهای‌ 736 تا 830 اختصاص‌ دارد (حافظ‌ ابرو، 1380 ش‌، مقدمة‌ حاج‌سیدجوادی‌، ص‌ هجده‌ ـ بیست‌؛ همو، 1350 ش‌، مقدمة‌ بیانی‌، ص‌ 18ـ21، 47، 50). مولانا معین‌الدین‌ نطنزی‌ در 816 تاریخ‌ عمومی‌ و مختصری‌ از آغاز آفرینش‌ تا وقایع‌ 807 نوشت‌. این‌ کتاب‌ عنوان‌ نداشت‌، اما بعدها بارتولد آن‌ را «آنونیم‌ اسکندر» نامید. پس‌ از شکست‌ اسکندربن‌ عمر شیخ‌ از شاهرخ‌، مؤلف‌ با تجدیدنظر در اثرش‌ و افزودن‌ وقایع‌ تا 816، کتاب‌ را با عنوان‌ منتخب‌التواریخ‌ * به‌ شاهرخ‌ اهدا کرد (معین‌الدین‌ نطنزی‌، پیشگفتار اوبن‌ ، ص‌ ب‌ ـ د؛ وودز ، ص‌89). همچنین‌ مجمل‌ فصیحی‌ * تألیف‌ فصیح‌ خوافی‌، جامع‌ التواریخ‌ حسنی‌ اثر حسن‌بن‌ شهاب‌الدین‌ یزدی‌، تاریخ‌ خیرات‌ یا اصح‌ التواریخ‌ نوشتة‌ محمدبن‌ فضل‌اللّه‌ موسوی‌ و الفصول‌ السلطانیة‌ فی‌ الاصول‌ الانسانیة‌ از مؤلفی‌ گمنام‌ در بارة‌ تاریخ‌ عمومی‌ و انساب‌ از جمله‌ این‌ ذیلها هستند (استوری‌، ج‌ 2، ص‌ 509 ـ 510، 514). برجسته‌ترین‌ آثار تاریخی‌ عمومی‌ دورة‌ تیموری‌، تاریخ‌ روضة‌الصفا * و تاریخ‌ حبیب‌السیر * است‌ که‌ بر آثار تاریخی‌ دورة‌ بعد اثری‌ بسزا داشتند (نیز رجوع کنید به ج‌) سیر تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌، قسمت‌ 5 : در دورة‌ صفویان‌).سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌ از آغاز سدة‌ دهم‌ تا سیزدهم‌ به‌ روال‌ پیشین‌ ادامه‌ یافت‌. در دورة‌ صفویان‌ (906ـ 1135) برخی‌ مورخان‌ به‌ تألیف‌ تاریخ‌ عمومی‌ ایران‌، بویژه‌ شرح‌ حکومت‌ پادشاهان‌ صفوی‌، روی‌ آوردند، از جمله‌ یحیی‌بن‌ عبداللطیف‌ قزوینی‌ مؤلف‌ لب‌التواریخ‌ (تألیف‌ در 948)، قاضی‌ احمد غفاری‌ قزوینی‌ مؤلف‌ تاریخ‌ جهان‌آرا (تألیف‌ در 972)، عبدی‌بیگ‌ شیرازی‌ مؤلف‌ تکملة‌الاخبار (تألیف‌ در 978)، بوداق‌ منشی‌ قزوینی‌ مؤلف‌ جواهر الاخبار (تألیف‌ در 984)، ملاکمال‌بن‌ جلال‌الدین‌ منجم‌ یزدی‌ مؤلف‌ زبدة‌التواریخ‌ (تألیف‌ در 1063)، میرزا محمدیوسف‌ واله‌ اصفهانی‌ مؤلف‌ خلد برین‌ (تألیف‌ در 1078) و سیدحسن‌بن‌ مرتضی‌ استرآبادی‌ مؤلف‌ تاریخ‌ سلطانی‌ (تألیف‌ در 1115). این‌ مورخان‌ افزون‌ بر ثبت‌ مشاهدات‌ شخصی‌ خویش‌، عموماً تحت‌تأثیر آثار این‌ دوره‌ از جمله‌ صِفوة‌الصفا * ، فتوحات‌ شاهی‌ و تاریخ‌ عالم‌آرای‌ عباسی‌ * بودند (قزوینی‌، ص‌1ـ4؛ بوداق‌ منشی‌ قزوینی‌، پیشگفتار بهرام‌نژاد، ص‌ 41ـ47؛ واله‌ اصفهانی‌، پیشگفتار محدّث‌، ص‌ سیزده‌ ـ چهارده‌؛ حسینی‌ استرآبادی‌، پیشگفتار اشراقی‌، ص‌ 8، 10).از تاریخهای‌ عمومی‌ دورة‌ افشاریان‌ (1148ـ ح 1210)، زبدة‌التواریخ‌ تألیف‌ محمدحسن‌ مستوفی‌ در 1154 است‌ (صفا، ج‌ 5، بخش‌ 3، ص‌ 1559).در دورة‌ قاجاریان‌ (1210ـ1344) نیز تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌ رواج‌ داشت‌، از جملة‌ این‌ تواریخ‌ است‌: زینت‌التواریخ‌ (تألیف‌ در حدود 1218ـ1221) اثر میرزامحمد منشی‌الممالک‌ تبریزی‌ با همکاری‌ علیرضابن‌ عبدالکریم‌ شیرازی‌، اکسیر التواریخ‌ نوشتة‌ علیقلی‌ میرزا اعتضادالسلطنه‌ در 1258 و شمس‌التواریخ‌ تألیف‌ عبدالوهاب‌ قطره‌ در 1257. ناسخ‌التواریخ‌ تألیف‌ میرزا محمدتقی‌خان‌ سپهر در 1267 و تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌ تألیف‌ اعتمادالسلطنه‌ در 1298، که‌ با نثری‌ روان‌ و ترتیب‌ سالشمار نوشته‌ شده‌اند، برجسته‌ترین‌ تاریخهای‌ عمومی‌ این‌ دوره‌اند (استوری‌، ج‌2، ص‌676ـ677، 687، 700).منابع‌: چارلز آمبروز استوری‌، ادبیات‌ فارسی‌ بر مبنای‌ تالیف‌ استوری‌ ، ترجمة‌ یو. ا. برگل‌ ] به‌ روسی‌ [ ، مترجمان‌ یحیی‌ آرین‌پور، سیروس‌ ایزدی‌، و کریم‌ کشاورز، چاپ‌ احمد منزوی‌، تهران‌ 1362 ش‌ ـ ؛ بوداق‌ منشی‌ قزوینی‌، جواهر الاخبار: بخش‌ تاریخ‌ ایران‌ از قراقویونلو تا سال‌ 984 ه .ق‌ ، چاپ‌ محسن‌ بهرام‌نژاد، تهران‌ 1378 ش‌؛ عبداللّه‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ‌ابرو، ذیل‌ جامع‌التواریخ‌ رشیدی‌ ، چاپ‌ خانبابا بیانی‌، تهران‌ 1350 ش‌؛ همو، زبدة‌التواریخ‌ ، چاپ‌ کمال‌ حاج‌ سیدجوادی‌، تهران‌ 1380 ش‌؛ حسن‌بن‌ مرتضی‌ حسینی‌استرآبادی‌، تاریخ‌ سلطانی‌: از شیخ‌ صفی‌ تا شاه‌صفی‌ ، چاپ‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌ 1366 ش‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌؛ ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ ، ج‌ 5، بخش‌ 3، تهران‌ 1375 ش‌؛ یحیی‌بن‌ عبداللطیف‌ قزوینی‌، کتاب‌ لب‌ التواریخ‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛ عبدالحی‌بن‌ ضحاک‌ گردیزی‌، تاریخ‌ گردیزی‌ ، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ مجمل‌ التواریخ‌ و القصص‌ ، چاپ‌ محمدتقی‌ بهار، تهران‌ 1318 ش‌؛ معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌التواریخ‌ معینی‌ ، چاپ‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌ 1336 ش‌؛ عثمان‌بن‌ محمد منهاج‌سراج‌، طبقات‌ ناصری‌ ، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، کابل‌ 1342ـ 1343 ش‌؛ محمدیوسف‌ واله‌اصفهانی‌، خلدبرین‌: ایران‌ در روزگار صفویان‌ ، چاپ‌ میرهاشم‌ محدّث‌، تهران‌ 1372 ش‌؛John E. Woods, " The rise of T ¦âmur ¦âd historiography ", Journal of Near Eastern studies , vol. 46, no. 2 (Apr. 1987);مطالب‌ این‌ مقاله‌ عمدتاً بر مبنای‌EI 2 , s.v. " Ta ف r ¦âk ¢h ¢. II . 2: In Persian "تدوین‌ شده‌ است‌.2. تاریخ‌نگاری‌ محلی‌. تاریخ‌نگاری‌ محلی‌ در ایران‌ در سده‌های‌ نخستین‌ اسلامی‌ به‌ عربی‌ و از اواخر سدة‌ پنجم‌ به‌ فارسی‌ نوشته‌ می‌شد. تاریخهای‌ محلی‌ موجود نشان‌ می‌دهند که‌ مورخان‌ محلی‌، از یک‌ شیوة‌ خاص‌ پیروی‌ نمی‌کردند. آداب‌ و رسوم‌ رایج‌ و محیط‌ فرهنگی‌ مورخان‌ ایرانی‌ در شکل‌ بخشیدن‌ به‌ آثار آنان‌ تأثیر مهمی‌ داشت‌. این‌ رسوم‌ شامل‌ میراث‌ باستانی‌ ایران‌ و میراث‌ جامعة‌ اسلامی‌ بود و در هر دو مورد، زندگی‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ آنان‌ صبغة‌ دینی‌ داشت‌.تاریخ‌نگاری‌ محلی‌ در دورة‌ میانه‌ در ایران‌ رایج‌ بود. این‌ تاریخها از ظهور و فروپاشی‌ امپراتوریهای‌ بزرگ‌ الهام‌ می‌گرفت‌ و احتمالاً واکنشی‌ علیه‌ تمرکزگرایی‌ سلسله‌های‌ بزرگ‌ بود. انگیزة‌ اصلی‌ مورخانی‌ که‌ به‌ تاریخ‌ محلی‌ می‌پرداختند، کسب‌ افتخار برای‌ منطقة‌ خود و اعتقاد به‌ این‌ بود که‌ رویدادهای‌ سرزمینشان‌ شایستة‌ ضبط‌ در تاریخ‌ است‌. شاید یکی‌ از علل‌ رشد تاریخ‌نگاری‌ محلی‌ در دورة‌ صفوی‌ و قاجاری‌ (سده‌های‌ دهم‌ تا سیزدهم‌) همین‌ بوده‌ است‌.تاریخهای‌ محلی‌ بیش‌ از تاریخهای‌ عمومی‌ به‌ بررسی‌ شخصیتها و تشکیلات‌ اداری‌ و اجتماعی‌ می‌پردازد. تقریباً همة‌ تواریخ‌ محلی‌ با توصیف‌ جغرافیای‌ منطقه‌ و تأثیر آن‌ بر تاریخ‌ منطقه‌ ادامه‌ می‌یابد. در بیشتر این‌ آثار به‌ رویدادهای‌ مهمی‌ که‌ به‌ بنیان‌ شهر یا شهرهای‌ منطقه‌ انجامیده‌، پرداخته‌ شده‌ است‌.تاریخ‌ قم‌ حسن‌بن‌ محمدبن‌ حسن‌ قمی‌ (تألیف‌ در اواخر سدة‌ چهارم‌) از کهنترین‌ تاریخهای‌ محلی‌ به‌جا مانده‌ است‌. اصل‌ این‌ کتاب‌ به‌ عربی‌ بوده‌ و حسن‌بن‌ علی‌بن‌ حسن‌بن‌ عبدالملک‌ قمی‌ در 805 یا 806 آن‌ را به‌ فارسی‌ ترجمه‌ کرده‌ است‌. تاریخ‌ قم‌ در بارة‌ مسجد جامع‌ و مدارس‌ قم‌ و بانیان‌ آنها، و همچنین‌ مالیات‌ و اجارة‌ ملک‌ مطالبی‌ دارد (رجوع کنید به قمی‌، ص‌ 36ـ 38، 101 به‌ بعد) که‌ اهمیت‌ این‌ شهر را به‌ مثابه‌ مرکز اسلامی‌ روشن‌ می‌سازد (رجوع کنید به تاریخ‌ قم‌ * ).بیشتر تاریخهای‌ محلی‌ به‌ شرح‌حال‌ افراد مشهور و عالمان‌ پرداخته‌اند. در برخی‌ از این‌ آثار، چون‌ جامع‌ مفیدی‌ تألیف‌ محمد مفیدبافقی‌ در 1082ـ1090 و سِمط‌ العُلی‌ للحضرة‌العلیا تألیف‌ ناصرالدین‌ منشی‌ در 716، شرح‌ جزئیات‌ زندگی‌ نویسنده‌ نیز آمده‌ است‌.گاه‌ تمایز نهادن‌ میان‌ تاریخ‌ محلی‌ و تاریخ‌ سلسله‌ای‌ دشوار است‌، مانند سمط‌ العلی‌ للحضرة‌ العلیا و عِقدُ العُلی‌' للموقف‌ الاعلی‌ هر دو تألیف‌ افضل‌الدین‌ کرمانی‌ در 584، که‌ گرچه‌ تاریخهای‌ سلسله‌ای‌اند، به‌ تاریخ‌ محلی‌ کرمان‌ توجه‌ ویژه‌ داشته‌اند (رجوع کنید به ناصرالدین‌ منشی‌، مقدمة‌ اقبال‌، ص‌ و ـ ز). همچنین‌ تاریخنامة‌ هرات‌ * تألیف‌ سیف‌ هروی‌ در حدود اواخر قرن‌ ششم‌ و اوایل‌ قرن‌ هفتم‌ و روضات‌ الجنات‌ فی‌ اوصاف‌ مدینة‌ هرات‌ * تألیف‌ معین‌الدین‌ محمد اسفزاری‌ در 897 ـ899، هرچند اطلاعات‌ مهمی‌ در بارة‌ تاریخ‌ محل‌ (هرات‌) دارند، به‌ شرح‌ رویدادهای‌ تاریخی‌ شرق‌ ایران‌ نیز پرداخته‌اند.برخی‌ از مورخان‌ کوشیده‌اند تا تاریخ‌ محلی‌ را در کنار تاریخ‌ عمومی‌ قرار دهند، مثلاً وصاف‌الحضره‌ در تاریخ‌ وصاف‌ * بخش‌ عمدة‌ کتابش‌ را به‌ ذکر رویدادهای‌ تاریخی‌ کرمان‌ و فارس‌ اختصاص‌ داده‌ (رجوع کنید به وصاف‌الحضره‌، ص‌ 204ـ 212، 425ـ429) و حاجی‌ میرزا حسن‌ فسایی‌ مؤلف‌ فارسنامة‌ ناصری‌ * (آغاز تألیف‌: 1293) به‌ تاریخ‌ فارس‌ بیشتر پرداخته‌ است‌ (رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌).بعضی‌ مورخان‌ نیز در تاریخهای‌ محلی‌، رویدادهای‌ حکومت‌ شاهان‌ ایرانی‌ پیش‌ از اسلام‌ را نیز در منطقة‌ خود شرح‌ داده‌اند،از جملة‌ این‌ آثار است‌: فارسنامة‌ ابن‌بلخی‌ * (تألیف‌ در سدة‌ ششم‌) که‌ نخستین‌ اثر به‌جا مانده‌ از این‌ نوع‌ تاریخهای‌ محلی‌ است‌ (ابن‌بلخی‌، مقدمة‌ رستگار فسایی‌، ص‌ 2ـ3)؛ محاسن‌ اصفهان‌ که‌ مفضل‌بن‌ سعدبن‌ حسین‌ مافروخی‌ در 465ـ 485 آن‌ را به‌ عربی‌ نوشت‌ و بعدها محمدبن‌ ابی‌الرضا علوی‌ آوی‌ آن‌ را با اندکی‌ تغییرات‌ و اضافاتی‌ در بارة‌ دورة‌ حکومت‌ ایلخانان‌، به‌ فارسی‌ ترجمه‌ کرد (مافروخی‌، مقدمة‌ اقبال‌، ص‌ ] ج‌ [ ـ ه ، نیز رجوع کنید به ص‌ 6).در سده‌های‌ اولیة‌ دورة‌ اسلامی‌، پیش‌ از ظهور سلسله‌های‌ محلی‌، تاریخهای‌ محلی‌ تحت‌تأثیر کتابهای‌ طبقات‌ بود، زیرا علما در تشکیل‌ جامعة‌ اسلامی‌ سهم‌ عمده‌ای‌ داشتند. ابونعیم‌ (متوفی‌ 430) در اخبار اصبهان‌ پس‌ از شرح‌ مختصری‌ در بارة‌ جغرافیا و تاریخ‌ اصفهان‌ به‌ شرح‌حال‌ فقیهان‌ پرداخت‌. تنها بخش‌ باقی‌مانده‌ از السیاق‌ لتاریخ‌ نیشابور عبدالغافر فارسی‌ (ذیل‌ بر تاریخ‌ نیشابورِ * حاکم‌ نیشابوری‌) نیز به‌ روش‌ کتابهای‌ طبقات‌ است‌. مافروخی‌ نیز در محاسن‌ اصفهان‌ (ص‌ 115ـ126) احوال‌ علما و ادیبان‌ و بزرگان‌ شهر را ذکر کرده‌ است‌. همچنین‌ التدوین‌ فی‌ ذکر اهل‌ العلم‌ بقزوین‌ تألیف‌ عبدالکریم‌بن‌ محمد رافعی‌ قزوینی‌ (اتمام‌ تألیف‌ ح 620)، که‌ تنها اثر مستقل‌ به‌جا مانده‌ در بارة‌ تاریخ‌ قزوین‌ و به‌ عربی‌ است‌، تحت‌تأثیر کتابهای‌ طبقات‌ بوده‌ است‌ (رجوع کنید به زویری‌، ص‌ 59).در تواریخ‌ بعدی‌، شرح‌حالِ طبقات‌ بیشتری‌ از جامعه‌ نوشته‌ شد، هرچند تا دورة‌ معاصر تأکید اصلی‌ بر علما و سادات‌ بوده‌ است‌. تاریخ‌ بیهق‌ * تألیف‌ علی‌بن‌ زیدبیهقی‌ در 563، نمونة‌ روشن‌ آن‌ است‌. مؤلف‌ با دیدگاهی‌ دینی‌ به‌ تعریف‌ تاریخ‌ پرداخته‌ و پس‌ از بیان‌ رویدادهای‌ بیهق‌، زندگی‌ خود و علما و رجال‌ آنجا را شرح‌ داده‌ است‌ (بیهقی‌، ص‌ 6ـ 8؛ روزنتال‌، ص‌ 161ـ162). محمد مفیدبافقی‌ در جامع‌ مفیدی‌ نیز با اندکی‌ تفاوت‌ همین‌ شیوه‌ را دارد. او از علما و سادات‌ و وزرا و دیوانیان‌ و پزشکان‌ و ادبا و زاهدان‌ و هنرمندان‌ نام‌ برده‌ است‌.در حدود سدة‌ سیزدهم‌ در وضع‌ طبقات‌ جامعة‌ ایرانی‌ تغییراتی‌ پدید آمد که‌ در تواریخ‌ محلی‌ منعکس‌ شده‌ است‌. حاجی‌میرزاحسن‌ فسایی‌ در فارسنامة‌ ناصری‌ اهمیت‌ خاصی‌ به‌ طبقات‌ مذهبی‌ نداده‌ است‌ و فقط‌ بخش‌ کوتاهی‌ در بارة‌ علما دارد. بیشتر این‌کتاب‌ به‌شرح‌ خاندانها و تجار و خانهای‌ فارس‌ اختصاص‌ دارد. حاجی‌میرزاحسن‌خان‌ جابری‌ در 1293 تاریخ‌ اصفهان‌ و ری‌ و همة‌ جهان‌ را نوشت‌. او زمینة‌ تاریخ‌ محلی‌ را وسیعتر کرد و شاید به‌ همین‌ سبب‌ خودش‌ این‌ کتاب‌ را تاریخ‌ نصف‌ جهان‌ و همة‌ جهان‌ نامیده‌ است‌ (میرزاحسن‌خان‌ شیخ‌جابری‌، ص‌ 2). او گزارشی‌ از رویدادهای‌ تاریخی‌ ایران‌ و جهان‌ را در حاشیة‌ اثرش‌ ذکر کرده‌ است‌ ( Äجابری‌ انصاری‌، جاهای‌ متعدد).به‌ طورکلی‌، تاریخهای‌ محلی‌ بسیاری‌ در بارة‌ فارس‌ و قم‌ و یزد (افشار، 1348ـ1354 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 25ـ 32) و کرمان‌ ( Äوزیری‌ کرمانی‌، مقدمة‌ باستانی‌ پاریزی‌، ص‌ 86 به‌ بعد) و نواحی‌ حاشیة‌ دریای‌ خزر وجود دارد.برخی‌ از تواریخ‌ محلی‌ شمال‌ ایران‌ ــ علاوه‌ بر تاریخ‌ طبرستان‌، تاریخ‌ طبرستان‌ و رویان‌ و مازندران‌ ، و تاریخ‌ رویان‌ اولیاءاللّه‌ آملی‌ (تألیف‌ در 764) ــ اینهاست‌: تاریخ‌ خانی‌ * علی‌بن‌ شمس‌الدین‌ لاهیجی‌ (تألیف‌ در 922)، تاریخ‌ گیلان‌ * عبدالفتاح‌ فومنی‌ (تألیف‌ در 1038) و التدوین‌ فی‌ احوال‌ جبال‌ الشروین‌ تألیف‌ اعتمادالسلطنه‌ از 1311 تا 1312. این‌ مورخان‌ برخی‌ مطالب‌ را عیناً از تواریخ‌ پیش‌ از خود رونویسی‌ کرده‌اند (رجوع کنید به تاریخ‌ طبرستان‌ * ؛ تاریخ‌ طبرستان‌ و رویان‌ و مازندران‌ * ؛ تاریخ‌ رویان‌ * ).در تواریخ‌ فارس‌ افزون‌ بر آنچه‌ ذکر شد، شیرازنامة‌ * ابن‌زرکوب‌ (تألیف‌ در حدود سدة‌ هشتم‌) شایان‌ ذکر است‌. مؤلف‌ در این‌ کتاب‌ به‌ سهم‌ طبقات‌ گوناگون‌ در ساختن‌ جامعة‌ اسلامی‌ پرداخته‌ است‌.مشخصة‌ تواریخ‌ یزد، حس‌ استقلال‌ و خودمختاری‌ این‌ ناحیه‌ است‌. محمدبن‌ حسن‌ جعفری‌ در سدة‌ نهم‌ تاریخ‌ جعفری‌ * را در بارة‌ تاریخ‌ سلسله‌های‌ محلی‌ یزد از دوران‌ اسلامی‌ تا حکومت‌ امیر چخماق‌ (حاکم‌ یزد که‌ او را شاهرخ‌ تیموری‌ منصوب‌ کرده‌ بود)، به‌ اختصار نوشت‌. توجه‌ اصلی‌ وی‌، به‌ جای‌ رویدادهای‌ تاریخی‌، به‌ بناهای‌ یزد و سازندگان‌ آنها بود. در اواخر همین‌ سده‌ احمدبن‌ حسین‌بن‌ علی‌ کاتب‌، تاریخ‌ جدید یزد را بر اساس‌ تاریخ‌ جعفری‌ نوشت‌. به‌ سبب‌ اهمیت‌ قناتها در حاشیة‌ کویر مرکزی‌، در تواریخ‌ یزد مطالب‌ بسیاری‌ در بارة‌ قناتها و تقسیم‌بندی‌ آب‌ و شیوة‌ آبیاری‌ و خشکسالیها آمده‌ است‌. تواریخ‌ قم‌ نیز، افزون‌ بر این‌ ویژگیها، بر مذهب‌ شیعة‌ اثناعشری‌ تأکید دارند.در تاریخهای‌ محلی‌ کردستان‌، از جمله‌ شرفنامة‌ بدلیسی‌ (تألیف‌ در 1005)، به‌ جنبه‌های‌ قوم‌شناسی‌ اهمیت‌ داده‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به بدلیسی‌، مقدمة‌ عباسی‌، ص‌ هشتادوسه‌، هشتادونه‌؛ نیز رجوع کنید به بدلیسی‌ * ، شرف‌الدین‌).مرآت‌ القاسان‌ تألیف‌ عبدالرحیم‌ ضرابی‌ در حدود 1286 تا 1287، یگانه‌ اثر مستقل‌ در بارة‌ تاریخ‌ محلی‌ کاشان‌ است‌ (افشار، 1334 ش‌، ص‌ 261ـ262).از تاریخهای‌ محلی‌ خوزستان‌ می‌توان‌ از تذکرة‌ شوشتر تألیف‌ سیدعبداللّه‌ جزایری‌ در 1165، و تاریخ‌ پانصد سالة‌ خوزستان‌ تألیف‌ احمد کسروی‌ در 1304 ش‌ نام‌ برد.تاریخ‌ و جغرافیای‌ دارالسلطنة‌ تبریز * (تألیف‌ در 1314) اثر نادرمیرزا از آثار ارزشمند در بارة‌ تاریخ‌ محلی‌ تبریز است‌.در بارة‌ ایلات‌ و عشایر فارس‌، تاریخ‌ بختیاری‌ * تألیف‌ سردار اسعد بختیاری‌ در 1333 شایان‌ ذکر است‌.محمدعلی‌ سدیدالسلطنه‌ کبابی‌ نیز در دو کتاب‌ اعلام‌ الناس‌ فی‌احوال‌ بندرعباس‌ و مغاص‌ اللئالی‌و مناراللیالی‌ رویدادهای‌ تاریخی‌ بندرعباس‌ و بندر بوشهر را نوشت‌. این‌ دو کتاب‌ تنها تاریخهای‌ محلی‌ به‌جا مانده‌ از تاریخ‌ معاصر ایران‌ در این‌ منطقه‌ است‌ (اقتداری‌، ص‌ 554 ـ 555).مورخان‌ محلی‌ به‌سبب‌ آشنایی‌ با سنّت‌ محلی‌، با کسانی‌ که‌ در بارة‌ آنان‌ می‌نویسند، احساس‌ نزدیکی‌ دارند. نگرش‌ آنان‌ به‌ واقعیات‌ اجتماعی‌ با رویکرد طبقة‌ حاکم‌ تفاوت‌ دارد. آنان‌ علاوه‌ بر شرح‌ جزئیات‌ زندگی‌ افراد سرشناس‌، زندگی‌ تودة‌ مردم‌ و تشکیلات‌ اداری‌ و وضع‌ اقتصادی‌ منطقة‌ خود را بدقت‌ وصف‌ کرده‌اند.منابع‌: ابن‌بلخی‌، فارسنامة‌ ابن‌بلخی‌ ، بر اساس‌ متن‌ مصحح‌ لسترنج‌ و نیکلسون‌، چاپ‌ منصور رستگار فسایی‌، شیراز 1374 ش‌؛ ایرج‌ افشار، «یادداشت‌ در بارة‌ مرآة‌ قاسان‌ »، فرهنگ‌ ایران‌زمین‌ ، ج‌ 3 (1334 ش‌)؛ همو، یادگارهای‌ یزد ، تهران‌ 1348ـ1354 ش‌؛ احمد اقتداری‌، «محمدعلی‌ سدیدالسلطنة‌ کبابی‌ بندرعباسی‌»، راهنمای‌ کتاب‌ ، سال‌ 18، ش‌ 7ـ9 (مهر ـ آذر 1354)؛ شرف‌الدین‌بن‌ شمس‌الدین‌ بدلیسی‌، شرفنامه‌: تاریخ‌ مفصّل‌ کردستان‌ ، چاپ‌ محمد عباسی‌، چاپ‌ افست‌ تهران‌ ?] 1343 ش‌ [ ؛ علی‌بن‌ زید بیهقی‌، تاریخ‌ بیهق‌ ، چاپ‌ احمد بهمنیار، تهران‌ 1345 ش‌، چاپ‌ افست‌ 1361 ش‌؛ محمدحسن‌ جابری‌ انصاری‌، تاریخ‌ اصفهان‌ و ری‌ و همة‌ جهان‌ ، ] اصفهان‌ [ 1321 ش‌؛ محجوب‌ زویری‌، «درآمدی‌ بر کتاب‌ التدوین‌ فی‌ ذکر اهل‌ العلم‌ بقزوین‌ »، کتاب‌ ماه‌ تاریخ‌ و جغرافیا ، سال‌ 4، ش‌ 10ـ11 (مرداد و شهریور 1380)؛ حسن‌بن‌ محمد قمی‌، کتاب‌ تاریخ‌ قم‌ ، ترجمة‌ حسن‌بن‌ علی‌ قمی‌، چاپ‌ جلال‌الدین‌ طهرانی‌، تهران‌ 1361 ش‌؛ مفضّل‌بن‌ سعد مافروخی‌، ترجمة‌ محاسن‌ اصفهان‌ ، به‌ قلم‌ حسین‌بن‌ محمدبن‌ ابی‌رضا آوی‌، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، تهران‌ 1328 ش‌؛ ناصرالدین‌ منشی‌ کرمانی‌، سمط‌ العلی‌ للحضرة‌ العلیا ، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌ 1362 ش‌؛ احمدعلی‌ وزیری‌ کرمانی‌، تاریخ‌ کرمان‌ ، چاپ‌ محمدابراهیم‌ باستانی‌ پاریزی‌، تهران‌ 1352 ش‌؛ عبداللّه‌بن‌ فضل‌اللّه‌ وصاف‌ الحضره‌، تاریخ‌ وصاف‌ ، چاپ‌ سنگی‌ بمبئی‌ 1269؛EI 2 , s.v. "Ta ف r ¦âk ¢h ¢. II: historical writing. 2: in Persian (by Ann K. S. Lambton); Ann K. S. Lambton, "Persian local histories: the tradition behind them and the assumptions of their authors", in Ya ¦d-na ¦ma: in memoria di Alessandro Bausani , Rome 1991, 227-238.(دو منبع‌ اخیر مأخذ اصلی‌ در نگارش‌ این‌ مقاله‌ بوده‌اند)؛Franz Rosenthal, A history of Muslim historiography , Leiden 1968.3. تاریخ‌نگاری‌ دودمانی‌. از اقسام‌ متداول‌ تاریخ‌نگاری‌ ایرانی‌، تاریخ‌نگاری‌ دودمانی‌ یا سلسله‌ای‌ است‌. مورخان‌، شاید به‌ انگیزة‌ پاداش‌ گرفتن‌ از شاهان‌، تاریخ‌ سلسلة‌ آنان‌ را تألیف‌ می‌کردند. سلسله‌های‌ مستقل‌ ایرانی‌ در واقع‌ وظیفة‌ تغییر سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ از عربی‌ به‌ فارسی‌ را برعهده‌ داشتند، ازینرو تاریخهای‌ این‌ سلسله‌ها بیشتر به‌ فارسی‌ نوشته‌ شد. از دورة‌ مغول‌ به‌سبب‌ توجه‌ سلسله‌های‌ محلی‌ به‌ ثبت‌ تاریخ‌ خود، تاریخ‌نگاری‌ سلسله‌ای‌ با تاریخ‌نگاری‌ محلی‌ درآمیخت‌.4. تک‌نگاری‌. آثار تک‌نگاری‌ تاریخی‌ در ایران‌ را از دورة‌ تیموریان‌ در دست‌ داریم‌. ظفرنامة‌ شامی‌ و ظفرنامة‌ یزدی‌ و عجائب‌المقدور فی‌ نوائب‌ تیمور از ابن‌عربشاه‌ * در بارة‌ تیمور نوشته‌ شده‌ است‌. تاریخ‌ عالم‌ آرای‌ امینی‌ از روزبهان‌ خنجی‌ اطلاعات‌ مفیدی‌ در بارة‌ امرای‌ آق‌قوینلو دارد. از تک‌نگاریهای‌ دورة‌ صفوی‌ می‌توان‌ به‌ این‌ آثار اشاره‌ کرد: فتوحات‌ شاهی‌ یا فتوحات‌ امینی‌ از صدرالدین‌ سلطان‌ ابراهیم‌ امینی‌ هروی‌ در بارة‌ شاه‌اسماعیل‌ اول‌؛ فتوحات‌ همایون‌ از سیاقی‌ نظام‌ در بارة‌ دوازده‌ سال‌ نخست‌ سلطنت‌ شاه‌عباس‌ اول‌؛ تاریخ‌ عالم‌آرای‌ عباسی‌ نوشتة‌ اسکندربیک‌ منشی‌ که‌ بخشی‌ از آن‌ در بارة‌ شاه‌عباس‌ اول‌ است‌؛ عالم‌ آرای‌ صفوی‌ یا عالم‌آرای‌ شاه‌اسماعیل‌ و جهانگشای‌ خاقان‌ از مؤلفانی‌ نامعلوم‌ در بارة‌ شاه‌ اسماعیل‌ اول‌؛ عالم‌آرای‌ شاه‌طهماسب‌ از مؤلفی‌ نامعلوم‌ در بارة‌ شاه‌طهماسب‌ اول‌؛ قصص‌الخاقانی‌ نوشتة‌ ولی‌قلی‌ شاملو که‌ تاریخ‌ کامل‌ شاه‌عباس‌ دوم‌ است‌؛ دستور شهریاران‌ نوشتة‌ محمدابراهیم‌بن‌ زین‌العابدین‌ نصیری‌ در بارة‌ دورة‌ سلطان‌ حسین‌ صفوی‌. از تک‌نگاریهای‌ دورة‌ افشاری‌ نیز می‌توان‌ به‌ تاریخ‌ عالم‌آرای‌ نادری‌ تألیف‌ محمدکاظم‌ مروی‌ و دُرّة‌ نادره‌ از میرزا مهدی‌خان‌ استرآبادی‌، هر دو در بارة‌ وقایع‌ سلطنت‌ نادرشاه‌، اشاره‌ کرد (نیز رجوع کنید به عالم‌آرا).5. تاریخ‌نگاری‌ منظوم‌. در ایران‌، بویژه‌ در دورة‌ مغول‌، تاریخ‌نگاری‌ منظوم‌ وجود داشته‌ است‌. از آثار این‌ دوره‌ است‌: تاریخ‌ غازان‌ که‌ شمس‌الدین‌ کاشانی‌ آن‌ را به‌ دستور غازان‌خان‌ سرود؛ چنگیزنامه‌ یا شهنشاه‌نامه‌ که‌ احمد تبریزی‌ آن‌ را به‌ دستور ابوسعید ایلخانی‌ در 738 سرود؛ غازان‌نامه‌ سرودة‌ خواجه‌ نورالدین‌بن‌ شمس‌الدین‌ تبریزی‌ در 758؛ ظفرنامه‌ سرودة‌ حمداللّه‌ مستوفی‌ در 735 (زرین‌کوب‌، ص‌ 130). از تاریخهای‌ منظوم‌ در بارة‌ دورة‌ تیموری‌، تِمُرنامه‌ سرودة‌ عبداللّه‌ هاتفی‌ در اوایل‌ قرن‌ دهم‌ در بارة‌ تیمور (صفا، ج‌ 4، ص‌ 442) و شاهرخ‌نامه‌ سرودة‌ قاسمی‌ گنابادی‌ در 950 در بارة‌ شاهرخ‌ تیموری‌ است‌. از دورة‌ صفوی‌ نیز می‌توان‌ به‌ این‌ آثار اشاره‌ کرد: شاهنامة‌ هاتفی‌ یا اسماعیل‌نامه‌ سرودة‌ عبداللّه‌ هاتفی‌ در بارة‌ فتوحات‌ شاه‌اسماعیل‌ اول‌ که‌ ناتمام‌ مانده‌ است‌، دو مثنوی‌ از سراینده‌ای‌ با تخلص‌ قدری‌ در بارة‌ واقعة‌ بازپس‌گیری‌ هرمز از پرتغالیها به‌ نامهای‌ جنگ‌نامة‌ قشم‌ و جرون‌نامه‌ که‌ ضمن‌ آن‌ قتل‌ امامقلی‌خان‌ به‌ امر شاه‌صفی‌ هم‌ وصف‌ شده‌ است‌ (زرین‌کوب‌، همانجا؛ نیز رجوع کنید به منزوی‌، ج‌2، ص‌939ـ940). از تاریخهای‌ منظوم‌ دورة‌ افشاری‌، شاهنامة‌ نادری‌ است‌ که‌ نظام‌الدین‌ عشرت‌ سیالکوتی‌ قریشی‌ آن‌ را در 1162 در بارة‌ حملة‌ نادرشاه‌ افشار به‌ هند و جنگهای‌ او تا زمان‌ مرگش‌ سروده‌ است‌ (زرین‌کوب‌، ص‌ 131).منابع‌: برای‌ مآخذ این‌ قسمت‌ رجوع کنید به منابع‌ قسمت‌ ب‌ همین‌ مقاله‌.ب‌) منابع‌ جنبی‌ تاریخ‌نگاری‌ ایران‌. در کنار آثار بالاخص‌ تاریخی‌، در تاریخ‌نگاری‌ ایرانی‌ منابعی‌ داریم‌ که‌ اطلاعات‌ تاریخی‌ را می‌توان‌ از آنها به‌دست‌ آورد. سفرنامه‌ها، کتابهای‌ خاطرات‌ و روزشمار، شرح‌حالها، وقایع‌نگاریها، منشآت‌ و اسناد دیوانی‌ از جملة‌ این‌ منابع‌ است‌.در سنّت‌ اسلامی‌ سفرنامه‌نویسی‌ وجود داشته‌ است‌ و بعضی‌ جهانگردان‌ سفرنامه‌هایی‌ نوشته‌اند که‌ از حیث‌ تاریخی‌ اهمیت‌ دارد، از جمله‌ سفرنامة‌ ناصرخسرو که‌ از آن‌ می‌توان‌ به‌ اوضاع‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ و فرهنگی‌ سده‌های‌ پنجم‌ و ششم‌ پی‌ برد، نیز سفرنامة‌ ابن‌بطوطه‌ * در سدة‌ هشتم‌. اما از دورة‌ مغول‌ و تیموری‌ با شروع‌ مراودات‌ ایران‌ و اروپا، جهانگردان‌ اروپایی‌ سفرنامه‌های‌ بسیاری‌ نوشتند که‌ حاوی‌ اطلاعات‌ ارزشمندی‌ در بارة‌ تاریخ‌ ایران‌ در این‌ دوره‌هاست‌، از جمله‌ مارکوپولو که‌ در زمان‌ ایلخانان‌ به‌ ایران‌ سفر کرد و کلاویخو که‌ برای‌ رساندن‌ پیام‌ پادشاه‌ اسپانیا به‌ دیدار تیمور آمد، سفرنامه‌ نوشتند که‌ حاوی‌ اطلاعاتی‌ در بارة‌ تاریخ‌ ایران‌ است‌.سفرنامه‌نویسی‌ در دورة‌ صفوی‌ به‌ اوج‌ خود رسید. در این‌ دوره‌ سفر اروپاییان‌ به‌ ایران‌ بیشتر شد. از آثار ایشان‌ در این‌ دوره‌ اینهاست‌: گزارش‌ آنجولتو در بارة‌ شاه‌اسماعیل‌؛ سفرنامة‌ پیترو دلا واله‌ که‌ نکات‌ تازه‌ای‌ در بارة‌ جامعة‌ ایران‌ در دورة‌ شاه‌عباس‌ اول‌ دارد (رجوع کنید به ص‌ 13ـ14، 35ـ 38)؛ سفرنامة‌ برادران‌ شرلی‌ که‌ برای‌ شناخت‌دورة‌ شاه‌عباس‌ اول‌ مفید است‌؛ سفرنامة‌ شاردن‌ که‌ نوعی‌ دایرة‌المعارف‌ عصر صفوی‌ است‌؛ سفرنامة‌ تاورنیه‌ و سفرنامة‌ کمپفر (رجوع کنید به دلا واله‌ * ؛ شرلی‌ * ؛ شاردن‌ * ؛ تاورنیه‌ * ).در دورة‌ افشاریان‌ و زندیان‌، فعالیتهای‌ اروپاییان‌ در ایران‌ به‌ صورت‌ استعماری‌ درآمد و نیاز آنان‌ به‌ کسب‌ اطلاعات‌ دقیق‌ در بارة‌ ایران‌ موجب‌ تألیف‌ کتابهای‌ بسیار شد، از جمله‌ دو جلد کتاب‌ جونس‌ هنوی‌ که‌ در 1156ـ1157/ 1743ـ1744 در ایران‌ و در بارة‌ مسائل‌ اقتصادی‌ انگلستان‌ در دریای‌ خزر نوشته‌ شد و مؤلف‌ بعدها مطالبی‌ در بارة‌ نادرشاه‌ به‌ کتاب‌ افزود؛ نامه‌های‌ طبیب‌ نادرشاه‌ از رنه‌ بازن‌، کشیش‌ و پزشک‌ فرانسوی‌ که‌ در اواخر حیات‌ نادر در خدمت‌ او بود؛ سفرنامة‌ ژان‌ اوتر، اوتر برای‌ استقرار روابط‌ بازرگانی‌ بین‌ ایران‌ و فرانسه‌ به‌ ایران‌ آمده‌ بود؛ سفرنامة‌ فریزر، وی‌ در 1204/ 1790 به‌ ایران‌ آمد؛ سفرنامة‌ ویلیام‌ فرانکین‌، وی‌ در 1201/ 1787 به‌ ایران‌ آمد و مطالب‌ مبسوطی‌ در بارة‌ مردم‌ ایران‌ بویژه‌ مردم‌ فارس‌ نوشت‌.در دورة‌ قاجار نیز حاصل‌ سفرهای‌ متعدد اروپاییان‌ به‌ ایران‌، سفرنامه‌هایی‌ بود حاوی‌ اطلاعاتی‌ بدیع‌ در بارة‌ اوضاع‌ ایران‌، از جمله‌: سه‌ سال‌ در آسیا از کنت‌ دوگوبینو؛ سفرنامة‌ دکتر پولاک‌؛ سفرنامة‌ استرآباد و مازندران‌ و گیلان‌ از برنهارد دورن‌ ؛ سفرنامة‌ نیکیتین‌ سفیر روس‌؛ سفرنامة‌ مازندران‌ و استرآباد از لویی‌ رابینو؛ ایران‌ در 1839ـ1840 که‌ گزارش‌ سفارت‌ کنت‌ دو سرسی‌ است‌؛ سفرنامه‌های‌ مادام‌ کارلا سرنا جهانگرد ایتالیایی‌ دورة‌ محمدشاه‌ و ناصرالدین‌شاه‌، ویلیام‌ جکسون‌ نخستین‌ سفیر امریکا در ایران‌ در دورة‌ ناصرالدین‌شاه‌، و چارلز جیمز ویلز انگلیسی‌؛ سفرنامة‌ اوژن‌ اوبن‌ سفیر فرانسه‌ با عنوان‌ ایران‌ امروز که‌ در بارة‌ اوضاع‌ اجتماعی‌ شهرهای‌ ایران‌ و اوضاع‌ سیاسی‌ دورة‌ مشروطیت‌ اطلاعات‌ ارزشمندی‌ دارد. علاوه‌ بر اینها، در تحقیقات‌ باستان‌شناختی‌ اروپاییان‌ که‌ از دورة‌ مظفرالدین‌شاه‌ آغاز شد و حاصل‌ آن‌ در سفرنامه‌های‌ ایشان‌ ثبت‌ شده‌ است‌، مطالب‌ شایان‌ توجهی‌ در بارة‌ ایران‌ وجود دارد. سفرنامه‌های‌ اوژن‌ فلاندن‌ و رالینسن‌ و مرگان‌ از این‌ آثار است‌.در دورة‌ قاجار سفرنامه‌نویسی‌ در میان‌ ایرانیان‌ احیا شد. میرزاصالح‌ شیرازی‌ سبک‌ جدیدی‌ در سفرنامه‌نویسی‌ ابداع‌ کرد. سفرنامة‌ او، هم‌ در صورت‌ و هم‌ در محتوا، با سفرنامه‌های‌ دیگر متفاوت‌ است‌. برخی‌ سفرنامه‌های‌ این‌ دوره‌ را می‌توان‌ نوعی‌ وقایع‌نگاری‌ روزانه‌ دانست‌، مثل‌ سفرنامه‌های‌ ناصرالدین‌شاه از جمله‌ روزنامة‌ سفر از تهران‌ الی‌ الکربلا ، روزنامة‌ سفر همایون‌ به‌ مازندران‌ ، روزنامة‌ سفر فرنگستان‌ ؛ حیرت‌نامة‌ میرزاابوالحسن‌ خان‌ شیرازی‌ که‌ از قدیمترین‌ سفارتنامه‌های‌ دورة‌ قاجار است‌؛ سفارتنامة‌ خوارزم‌ اثر رضاقلی‌خان‌ هدایت‌ که‌ گزارش‌ سفارت‌ وی‌ در خیوه‌ است‌؛ سفرنامة‌ میرزافتاح‌خان‌ گرمرودی‌ به‌ اروپا؛ سفرنامة‌ حسین‌خان‌ آجودانباشی‌ که‌ ره‌آورد سفارت‌ در کشورهای‌ اروپایی‌ است‌؛ تحفة‌العالم‌ میرزاعبداللطیف‌ شوشتری‌ مشتمل‌ بر گزارش‌ سفر مؤلف‌ به‌ شهرهای‌ ایران‌ و عراق‌ و هند و اروپا؛ مرآت‌ الاحوال‌ جهان‌نما نوشته‌ آقااحمد بهبهانی‌ مشتمل‌ بر گزارش‌ سفر مؤلف‌ به‌ شهرهای‌ ایران‌ و عراق‌ و هند.خاطره‌نویسی‌ و وقایع‌نگاری‌ در دورة‌ قاجار رواج‌ یافت‌. از این‌ نوع‌ آثار است‌: شرح‌ زندگانی‌ من‌ از عبداللّه‌ مستوفی‌؛ روزنامة‌ خاطرات‌ اعتمادالسلطنه‌ ؛ خاطرات‌ سیاسی‌ امین‌الدوله‌ ؛ خاطرات‌ احتشام‌السلطنه‌؛ خاطرات‌ حاج‌ سیاح‌ ، یا دورة‌ خوف‌ و وحشت‌ ؛ خاطرات‌ ممتحن‌الدوله‌ ؛ خاطرات‌ سیدعلی‌محمد دولت‌آبادی‌؛ تاریخ‌ الدخانیه‌ یا تاریخ‌ وقایع‌ تحریم‌ تنباکو از شیخ‌حسن‌ کربلایی‌؛ کتابچة‌ خانلر میرزا احتشام‌الدوله‌ در بارة‌ جنگ‌ ایران‌ و انگلیس‌ در محمره‌؛ یادداشتهایی‌ از زندگانی‌ خصوصی‌ ناصرالدین‌شاه‌ از دوستعلی‌خان‌ معیرالممالک‌؛ یادداشتهای‌ محمدولی‌خان‌ تنکابنی‌ ؛ یادداشتهای‌ ناصرالملک‌ و خاطرات‌ شیخ‌ابراهیم‌ زنجانی‌؛ کتاب‌ زرد تألیف‌ شهید سیدحسن‌ مدرّس‌ (برای‌ اطلاع‌ بیشتر در بارة‌ این‌ کتاب‌ رجوع کنید به یاد ، ش‌ چهاردهم‌، سال‌ چهارم‌، بهار 1368، ص‌ 81 ـ94).شرح‌حال‌نویسی‌ در ایران‌ سنّتی‌ دیرینه‌ دارد. شرح‌حالها و تذکره‌های‌ بسیاری‌ به‌ فارسی‌ نوشته‌ شده‌ که‌ بسیاری‌ از اطلاعات‌ تاریخی‌ مهم‌ را می‌توان‌ در آنها یافت‌. این‌ کتابها در بارة‌ بسیاری‌ کسان‌ همچون‌ علمای‌ دینی‌ و شاعران‌ و شاهان‌ و دیوانیان‌ است‌ (رجوع کنید به تذکره‌ * )، اما بیشترین‌ اطلاعات‌ تاریخی‌ را می‌توان‌ در شرح‌حالهای‌ شاهان‌ و شخصیتهای‌ سیاسی‌ یافت‌. علاوه‌ بر اینها از بعضی‌ کتابهای‌ شرح‌حال‌ صوفیان‌ که‌ در دورة‌ صفوی‌ و پس‌ از آن‌ تألیف‌ شده‌ می‌توان‌ اطلاعات‌ تاریخی‌ ارزشمندی‌ به‌ دست‌ آورد، مثلاً صفوة‌الصفا اثر توکلی‌بن‌ اسماعیل‌ اردبیلی‌ معروف‌ به‌ ابن‌بزّاز در بارة‌ کردار و کرامات‌ شیخ‌صفی‌الدین‌ اردبیلی‌، سلسلة‌ النسب‌ صفویه‌ تألیف‌ شیخ‌حسن‌بن‌ شیخ‌ ابدال‌ زاهدی‌ در بارة‌ مناقب‌ شیخ‌زاهد گیلانی‌ (زرین‌کوب‌، ص‌ 45) و طرائق‌ الحقایق‌ نوشتة‌ حاجی‌ میرزا معصوم علیشاه‌ نعمت‌اللهی‌ در شرح‌ احوال‌ بزرگان‌ صوفیه‌.مراسلات‌، منشآت‌ و اسناد دیوانی‌، و کتابهایی‌ که‌ در بارة‌ تشکیلات‌ دیوانی‌ نوشته‌ شده‌، از منابع‌ مهم‌ و سودمند برای‌ دریافت‌ اطلاعات‌ تاریخی‌ است‌. در تذکرة‌الملوک‌ میرزا سمیعا (تألیف‌ در 1137) اطلاعات‌ گرانبهایی‌ در بارة‌ تشکیلات‌ دیوانی‌ و مسائل‌ مالی‌ صفویان‌ آمده‌ است‌. دستورالملوک‌ محمدرفیع‌ انصاری‌ مستوفی‌الممالک‌ مشهور به‌ میرزا رفیعا، در بارة‌ القاب‌ و مواجب‌ و تشکیلات‌ دیوانی‌ صفویان‌ مطالبی‌ دارد. سلوک‌الملوک‌ روزبهان‌ خنجی‌ حاوی‌ اطلاعاتی‌ در بارة‌ وظایف‌ سلطان‌ و وزیر و شیخ‌الاسلام‌ و مفتی‌ و قاضی‌ و محتسب‌ و داروغه‌ و والی‌ مظالم‌ و دیگر مقامات‌ مملکتی‌ در دورة‌ صفوی‌ است‌.منشآت‌ و اسناد دیوانی‌ به‌جا مانده‌ از دورة‌ تیموری‌ یکی‌ از منابع‌ مهم‌ تاریخ‌ این‌ دوره‌ است‌، از جملة‌ آنهاست‌: منشأالانشاء اثر نظام‌الدین‌ عبدالواسع‌بن‌ جمال‌الدین‌ نظامی‌ با تدوین‌ و تبویب‌ ابوالقاسم‌ شهاب‌الدین‌ احمد خوافی‌ (نظامی‌ باخرزی‌، ج‌1، مقدمة‌ همایونفرخ‌، ص‌ 3، 14)؛ شرفنامه‌ یا انشاء مروارید از منشآت‌ بیانی‌ کرمانی‌، کاتب‌ و وزیر سلطان‌حسین‌ بایقرا؛ مجمع‌ الانشاء یا نسخة‌ جامع‌ مراسلات‌ اولی‌الالباب‌ تدوین‌ ابوالقاسم‌ حیدربیگ‌ ایواغلی‌ (متوفی‌ 1075) که‌ مجموعه‌ مراسلات‌ شاهان‌ صفوی‌ با سلاطین‌ همسایه‌ و نیز مشتمل‌ بر اسناد و فرمانها از زمان‌ آلب‌ارسلان‌ سلجوقی‌ تا زمان‌ شاه‌عباس‌ دوم‌ است‌ (زرین‌کوب‌، ص‌ 91)؛ و منشآت‌ قائم‌مقام‌ فراهانی‌ و میرزا مهدی‌خان‌ استرآبادی‌ و معتمدالدولة‌ نشاط‌ و امیرنظام‌ گروسی‌ و محسن‌ میرزاقاجار.وقایع‌نگاریها نیز از منابع‌ مهم‌ برای‌ تاریخ‌نگاری‌اند ( Äوقایع‌نگاری‌ * ).منابع‌: پیترو دلا واله‌، سفرنامة‌ پیترو دلاواله‌: قسمت‌ مربوط‌ به‌ ایران‌ ، ترجمة‌ شجاع‌الدین‌ شفا، تهران‌ 1348ش‌؛ عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، تاریخ‌ ایران‌ بعد از اسلام‌ ، تهران‌ 1343ش‌؛ ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ ادبیات‌ در ایران‌ ، ج‌4، تهران‌ 1363ش‌؛ احمد منزوی‌، فهرستوارة‌ کتابهای‌ فارسی‌ ، تهران‌ 1374ش‌ ـ ؛ عبدالواسع‌بن‌ جمال‌الدین‌ نظامی‌ باخرزی‌، منشاءالانشاء ، ] تدوین‌ [ ابوالقاسم‌ شهاب‌الدین‌ احمد خوافی‌، ج‌1، چاپ‌ رکن‌الدین‌ همایونفرخ‌، تهران‌ 1357ش‌.ج‌) سیر تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌.1. پیش‌ از اسلام‌ . سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ در ایرانِ پیش‌ از اسلام‌ به‌ سبب‌ فقدان‌ آثار مکتوب‌ از دورة‌ قدیم‌ و میانة‌ ایران‌ بدرستی‌ مشخص‌ نیست‌، ازینرو نمی‌توان‌ از تاریخ‌نگاری‌ مستقلی‌ دست‌کم‌ تا زمان‌ ساسانیان‌ یاد کرد. افزون‌ بر این‌، ایرانیان‌ بیشتر متمایل‌ به‌ حفظ‌ سنن‌ شفاهی‌ بوده‌اند تا مکتوب‌ کردن‌ حقایق‌ تاریخی‌ (رجوع کنید به هرتسفلد، ص‌ 42؛ ) تاریخ‌ ایران‌ کیمبریج‌ ( ، ج‌ 3، بخش‌ 1، مقدمة‌ یارشاطر، ص‌ XXI-XX )؛ با اینهمه‌، بر اساس‌ بندهایی‌ از تورات‌ (عزرا، 4:14ـ19) و گزارش‌ مورخان‌ یونانی‌ و کتیبه‌های‌ بابلی‌ و آشوری‌، آثاری‌ با محتوای‌ تاریخی‌ در ایران‌ باستان‌ وجود داشته‌ است‌ (رجوع کنید به کلیما، ص‌ 213ـ214؛ ریپکا، ص‌ 46ـ47).تا پیش‌ از ورود مادها و پارسها به‌ سرزمین‌ ایران‌ (حدود یک‌ هزار سال‌ پیش‌ از میلاد) تاریخ‌ ایران‌ منحصر به‌ ایلام‌ بود. کهنترین‌ منبع‌ در این‌ باره‌، کتیبه‌ای‌ است‌ متعلق‌ به‌ هزارة‌ سوم‌ پیش‌ از میلاد که‌ در لَیان‌ خلیج‌فارس‌ پیدا شده‌ است‌ و اطلاعاتی‌ در بارة‌ تاریخ‌ ایلام‌ دارد (مجیدزاده‌، ص‌ 5؛ راینر، ص‌ 337). قدیمترین‌ گزارش‌ مکتوب‌ با محتوای‌ تاریخی‌ ـ اساطیری‌ در اوستا ، بویژه‌ در یشتها ، آمده‌ که‌ اساس‌ حماسة‌ پهلوانی‌ ایران‌ در دوره‌های‌ بعد شده‌ است‌ (صفا، ص‌ 112ـ113؛ غروی‌، ص‌ 76ـ 77، 86؛ یارشاطر، 1357 ش‌، ص‌ 301؛ فرای‌، ص‌ 38). از دورة‌ مادها (708 یا 701 ـ 550 ق‌م‌) هیچ‌ مکتوبی‌ باقی‌ نمانده‌ است‌. از زمان‌ هخامنشیان‌ (559ـ330 ق‌م‌) کتیبه‌هایی‌ با محتوای‌ تاریخی‌، مانند کتیبة‌ سه‌ زبانة‌ داریوش‌ اول‌ (حک : 522 ـ 486 ق‌م‌) در بیستون‌، به‌ دست‌ آمده‌ است‌ (دیاکونوف‌، 1357ش‌، ص‌17). افزون‌ بر آن‌، ظاهراً محلی‌ ویژة‌ نگهداری‌ دفاتر شاهی‌ در اکباتانه‌ (همدان‌) موجود بوده‌ است‌ (تورات‌، عزرا، 6: 1ـ3) که‌ یونانیان‌ برای‌ نوشتن‌ تاریخ‌ ایرانیان‌ از اسناد آنجا استفاده‌ می‌کرده‌اند (تفضلی‌، ص‌30ـ31). از تاریخ‌نگاری‌ در دورة‌ اشکانی‌ اطلاعی‌ در دست‌ نیست‌، اما مجموعه‌ای‌ از اشعار حماسی‌ را خنیاگران‌ (گوسانها) آن‌ زمان‌ به‌ دورة‌ بعد انتقال‌ دادند که‌ اساس‌ حماسة‌ ملی‌ ایران‌ شد (رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌؛ یارشاطر، 1378 ش‌، ص‌ 194؛ بویس‌ و فارمر، ص‌ 33؛ برای‌ اطلاع‌ بیشتر رجوع کنید به فرای‌، ص‌ 37ـ 38؛ صفا، ص‌ 26، 30).تاریخ‌نگاری‌ ساسانی‌ وامدار داستانهای‌ مذهبی‌ و حماسی‌ در بارة‌ پیشدادیان‌ و کیانیان‌، روایتهای‌ حماسی‌ و تاریخی‌ پارتیان‌ در مشرق‌ و شمال‌شرقی‌ ایران‌ (خراسان‌ قدیم‌)، و اساطیر موجود در اوستا و اخبار شاهان‌ ساسانی‌ است‌. در واقع‌، حماسه‌های‌ باستانی‌ به‌ صورت‌ گزارشهای‌ تاریخی‌ درآمدند و مورخان‌ درباری‌ مطابق‌ با عملکرد پادشاهان‌، تاریخ‌ را به‌ صورتی‌ گزینشی‌ نوشتند ( ) تاریخ‌ ایران‌ کیمبریج‌ ( ، ج‌3، بخش‌1، مقدمة‌ یارشاطر، ص‌ XXI ؛ یارشاطر، 1983، ص‌432؛ همو، 1357ش‌، ص‌277، 280؛ کلیما، ص‌214). تواریخ‌ این‌ دوره‌ به‌ تاریخ‌ پادشاهان‌ ماد و هخامنشی‌ اشاره‌ای‌ ندارد، ازینرو رویدادهای‌ مغرب‌ و جنوب‌ ایران‌ در آنها نادیده‌ گرفته‌ شده‌ است‌ و پادشاهان‌ کیانی‌ و اشکانی‌ یکی‌ دانسته‌ شده‌اند (کریستن‌سن‌، 1355ش‌، ص‌185؛ یارشاطر، 1357ش‌، ص‌268). نخستین‌ آثار تاریخ‌نگاری‌ این‌ دوره‌، کتیبه‌های‌ اردشیر ساسانی‌، شاپور و نرسی‌ است‌ (دیاکونوف‌، 1346ش‌، ص‌ 23ـ24).ظاهراً در عهد خسرو اول‌ انوشیروان‌ (531ـ579 میلادی‌) دفترهای‌ رسمی‌ وقایع‌نگاری‌ در دربار ساسانیان‌ موجود بوده‌ است‌ (صفا، ص‌59؛ نولدکه‌، 1357ش‌، ص‌34ـ35). در زمان‌ همین‌ پادشاه‌ و با همکاری‌ موبدان‌ زردشتی‌ طرح‌ تاریخ‌نگاری‌ با درنظر گرفتن‌ چهار هدف‌ (حفظ‌ سنّت‌ دینی‌ زردشتی‌، تحکیم‌ مشروعیت‌ سلطنت‌ موروثی‌، ایجاد حس‌ ملی‌گرایی‌، و تأکید بر سیاستهای‌ توسعه‌طلبانه‌) ریخته‌ شد. کتابی‌ که‌ نخستین‌ خداینامه‌ (خْوَتایْ نامگ‌) محسوب‌ می‌گردید، در اواسط‌ سدة‌ پنجم‌ میلادی‌ و بر اساس‌ ثنویت‌ دینی‌ (خیر و شر، اهورا و اهریمن‌) و سیاسیِ (تقابل‌ ایران‌ و توران‌) ایران‌ تألیف‌ شد (کلیما، ص‌221، 224). خداینامه‌ ، نخستین‌ اثر تاریخی‌ ـ افسانه‌ای‌ است‌ که‌ در آن‌ داستانها و حماسه‌های‌ جداگانه‌ و نامرتبط‌، به‌ صورتِ تاریخی‌ منظم‌ گرد آمده‌ است‌ (یارشاطر، 1357ش‌، ص‌286). نویسندگان‌ خداینامه‌ ها از مطالب‌ سالنامه‌هایی‌ که‌ در دربار ساسانیان‌ وجود داشت‌ استفاده‌ می‌کردند و آخرین‌ خداینامه‌ را که‌ شامل‌ تاریخ‌ ایرانیان‌ از آفرینش‌ جهان‌ تا آخر سلطنت‌ خسرو پرویز (7/628) بود، ظاهراً در زمان‌ یزدگرد سوم‌ (11ـ30/ 632ـ651) «دهقان‌ دانشور» تدوین‌ و تألیف‌ کرد (نولدکه‌، 1358ش‌، مقدمه‌، ص‌ 14ـ 15). اصل‌ این‌ کتاب‌ از بین‌ رفته‌ است‌. در اوایل‌ دورة‌ اسلامی‌، آن‌ را به‌ عربی‌ برگرداندند و مأخذ کتابهای‌ تاریخی‌ عربی‌ و فارسی‌ آن‌ دوره‌ و همچنین‌ مأخذ شاهنامة‌ فردوسی‌ شد. از این‌ ترجمه‌ها نیز اثری‌ برجا نمانده‌ است‌ (همانجا؛ صفا، ص‌ 67ـ71).بجز خداینامه‌ ، کتابهای‌ تاریخی‌ دیگری‌ در زمان‌ ساسانیان‌ تألیف‌ شد که‌ بعدها به‌ سبب‌ تغییرات‌ زبانی‌ یا تعصبهای‌ دینی‌ و جنگها از بین‌ رفت‌ و فقط‌ از اشارات‌ و نقل‌ قولهای‌ مورخان‌ اوایل‌ دورة‌ اسلامی‌ می‌توان‌ از وجود آنها آگاه‌ شد (تفضلی‌، ص‌113). حمزة‌ اصفهانی‌ (متوفی‌ بین‌ 350 و 360؛ ص‌47) و مسعودی‌ (متوفی‌ 345؛ ص‌16) از کتاب‌ مصور پادشاهان‌ ساسانی‌ یاد کرده‌اند. مسعودی‌ همچنین‌ از کهنامه‌ (گاهنامه‌) که‌ در بارة‌ منصبهای‌ مملکتی‌ بوده‌، نام‌ برده‌ است‌ (ص‌104، 106). برخی‌ از آثاری‌ که‌ از دورة‌ ساسانی‌ باقی‌ مانده‌ اینهاست‌: یادگار زریران‌ که‌ قطعه‌ای‌ حماسی‌ در بارة‌ دورة‌ اشکانی‌ است‌، اما در زمان‌ ساسانیان‌ تدوین‌ شده‌ است‌ (تفضلی‌، ص‌272)؛ کارنامة‌ اردشیر پاپکان‌ که‌ تاریخی‌ داستانگونه‌ است‌ و در آن‌ سرگذشت‌ اردشیر پاپکان‌ آمده‌ است‌؛ نامة‌ تنسر که‌ اصل‌ و ترجمة‌ عربی‌ آن‌ از بین‌ رفته‌ و خلاصه‌ای‌ از ترجمة‌ فارسی‌ آن‌ در تاریخ‌ طبرستان‌ حفظ‌ شده‌ است‌ (کریستن‌سن‌، 1367 ش‌، مقدمه‌، ص‌ 80 ـ82). ابن‌ندیم‌ (ص‌ 364) نیز فهرستی‌ از آثار تاریخی‌ ساسانی‌ آورده‌ است‌. افزون‌ بر آن‌ مجموعه‌ای‌ از توقیعات‌ شاهان‌ ساسانی‌، در دورة‌ اسلامی‌ به‌ عربی‌ ترجمه‌ شد که‌ خلفای‌ عباسی‌ از آنها استفاده‌ می‌کردند (تفضلی‌، ص‌ 243). از جمله‌ کسانی‌ که‌ از تاریخهای‌ ساسانی‌ استفاده‌ کرده‌اند، حمزة‌ اصفهانی‌، مسعودی‌، ابن‌قتیبه‌، جاحظ‌، بیرونی‌، خوارزمی‌، طبری‌ و بلعمی‌ بوده‌اند (کریستن‌سن‌، 1367 ش‌، ص‌ 88 ـ91).منابع‌: علاوه‌ بر کتاب‌ مقدس‌. عهد عتیق‌؛ ابن‌ندیم‌؛ مری‌ بویس‌ و هنری‌ جورج‌ فارمر، دو گفتار در بارة‌ خنیاگری‌ و موسیقی‌ ایران‌ ، ترجمة‌ بهزادباشی‌، تهران‌ 1368ش‌؛ احمد تفضلی‌، تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ ، به‌ کوشش‌ ژاله‌ آموزگار، تهران‌ 1376ش‌؛ حمزة‌بن‌ حسن‌ حمزة‌ اصفهانی‌، تاریخ‌ پیامبران‌ و شاهان‌ ، ترجمة‌ جعفر شعار، تهران‌ 1346ش‌؛ ایگور میخائیلوویچ‌ دیاکونوف‌، تاریخ‌ ایران‌ باستان‌ ، ترجمة‌ روحی‌ ارباب‌، تهران‌ 1346ش‌؛ همو، تاریخ‌ ماد ، ترجمة‌ کریم‌ کشاورز، تهران‌ 1357ش‌؛ یان‌ ریپکا، تاریخ‌ ادبیات‌ ایران‌ ، ترجمة‌ عیسی‌ شهابی‌، تهران‌ 1354ش‌؛ ذبیح‌اللّه‌ صفا، حماسه‌سرایی‌ در ایران‌ ، تهران‌ 1363ش‌؛ مهدی‌ غروی‌، «تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌ باستان‌»، نشریة‌ انجمن‌ فرهنگ‌ ایران‌ باستان‌ ، سال‌14، ش‌17 (آذر 1355)؛ آرتور امانوئل‌ کریستن‌سن‌، ایران‌ در زمان‌ ساسانیان‌ ، ترجمة‌ رشید یاسمی‌، تهران‌ 1367ش‌؛ همو، کیانیان‌ ، ترجمة‌ ذبیح‌اللّه‌ صفا، تهران‌ 1355ش‌؛ یوسف‌ مجیدزاده‌، تاریخ‌ و تمدن‌ ایلام‌ ، تهران‌ 1370ش‌؛ مسعودی‌، تنبیه‌ ؛ تئودور نولدکه‌، تاریخ‌ ایرانیان‌ و عربها در زمان‌ ساسانیان‌ ، ترجمة‌ عباس‌ زریاب‌، تهران‌ ] 1358ش‌ [ ؛ همو، حماسة‌ ملی‌ ایران‌ ، ترجمة‌ بزرگ‌ علوی‌، تهران‌ 1357ش‌؛ ارنست‌ هرتسفلد، تاریخ‌ باستانی‌ ایران‌ بر بنیاد باستان‌شناسی‌ ، ترجمة‌ علی‌اصغر حکمت‌، تهران‌ 1354ش‌؛ احسان‌ یارشاطر، «چرا در شاهنامه‌ از پادشاهان‌ ماد و هخامنشی‌ ذکری‌ نیست‌؟»، در شاهنامه‌شناسی‌: مجموعه‌ گفتارهای‌ نخستین‌ مجمع‌ علمی‌ بحث‌ در بارة‌ شاهنامه‌ در استان‌ هرمزگان‌ ( 23 تا 27 آبان‌ 1356 )، تهران‌: بنیاد شاهنامة‌ فردوسی‌، 1357ش‌؛ همو، «مروری‌ بر تاریخ‌ سیاسی‌ و فرهنگی‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌»، ایران‌نامه‌ ، سال‌17، ش‌2 (بهار 1378)؛The Cambridge history of Iran , vol. 3, pt. 1, Cambridge 1983; Richard N. Frye, The history of ancient Iran , Mدnchen 1984; Otakar Klima, "Wie sah die persische Geschichtsschreibung in der vorislamischen Periode aus?", Archiv orientؤln i ¨, vol. 36 (1968); Erica Reiner, "The earliest Elamite inscription", Journal of Near Eastern studies , XXIV (Jan.- Oct. 1965); Ehsan Yarshater, "Iranian national history", in The Cambridge history of Iran , vol. 3, pt. 1, Cambridge 1983.2. از سدة‌ سوم‌ تا هفتم‌. به‌ گفتة‌ کرمر، این‌ دوره‌، دورة‌ اعتلای‌ فرهنگی‌ یا عصر رنسانس‌ اسلامی‌ به‌شمار می‌آید (ص‌ 66). شکوفایی‌ فرهنگی‌ این‌ دوره‌ ــ که‌ بر تاریخ‌نگاری‌ تأثیر فراوانی‌ گذاشت‌ ــ شش‌ عامل‌ عمده‌ داشت‌: 1) وجود سه‌ سلسلة‌ ایرانی‌ که‌ بر بخش‌ اعظم‌ ایران‌ حکومت‌ می‌کردند، یعنی‌ زیاریان‌ که‌ در پی‌ احیای‌ سلطنت‌ ساسانیان‌ بودند، علویان‌ گیلان‌ که‌ شیعة‌ زیدی‌ بودند و صفاریان‌ که‌ تابعیت‌ خلافت‌ بغداد را نپذیرفته‌ بودند (اشپولر، ص‌ 214ـ215). 2) گسترش‌ اندیشة‌ تشیع‌ که‌ با سیاست‌ تسامح‌ و تساهل‌ همراه‌ بود و سبب‌ آزاداندیشی‌ شد و رشد عقل‌گرایی‌ را به‌ دنبال‌ داشت‌ (کرمر، ص‌ 64ـ66). 3) آغاز نهضت‌ ترجمه‌ از قرن‌ دوم‌. در این‌ دوره‌ کتابهای‌ تاریخی‌، سیاسی‌ (آداب‌ کشورداری‌) و ادبی‌ از پهلوی‌ به‌ عربی‌ برگردانده‌ شد. ابن‌مقفع‌ (متوفی‌ 142) مترجم‌ برجستة‌ سدة‌ دوم‌ که‌ آیین‌نامه‌ ، خداینامه‌ ، مزدک‌ ، التّاج‌ ، الدرة‌الیتیمة‌ ، نامة‌ تنسر و بسیاری‌ دیگر از کتابهای‌ پهلوی‌ را به‌ عربی‌ ترجمه‌ کرد، در این‌ حرکت‌ سهم‌ عمده‌ای‌ داشت‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 132؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌ 2، ص‌ 151). از برخی‌ از ترجمه‌های‌ او در تألیف‌ کتابهای‌ تاریخی‌ استفاده‌ شده‌ است‌، از جمله‌ در عیون‌ الاخبار ابن‌قتیبه‌ (متوفی‌ 276)، اخبار الطوال‌ ابوحنیفة‌ دینوری‌ (متوفی‌ قبل‌ از 290)، تاریخ‌ طبری‌، و تجارب‌ الامم‌ ابن‌مسکویه‌ (متوفی‌ 421). ابوعبیده‌ مَعْمَربن‌ مثنّی‌ (متوفی‌ 209) نیز دو کتاب‌ فضائل‌الفُرس‌ و اخبارالفرس‌ را به‌ عربی‌ و به‌ تقلید از کتابهای‌ ایران‌ باستان‌ نوشت‌ (ابن‌ندیم‌، ص‌ 59؛ یاقوت‌ حموی‌، ج‌ 19، ص‌ 162؛ ابن‌خلّکان‌، ج‌ 5، ص‌ 239). 4) اندیشة‌ ایرانشهری‌ (تجدید ساختارهای‌ کهن‌ فرمانروایی‌ در دورة‌ اسلامی‌) که‌ دهقانان‌ و خاندانها و اعیان‌ بازمانده‌ از دورة‌ ساسانی‌ مروّج‌ آن‌ بودند (طباطبائی‌، ص‌ 71ـ75). بخشی‌ از این‌ اندیشه‌، الاهی‌ دانستن‌ مقام‌ پادشاهی‌ بود (کرمر، ص‌ 53). 5) حضور وزرا و دیوانیانِ ایرانی‌ در دستگاه‌ خلفا. آنان‌ با داشتن‌ اطلاعات‌ عمیق‌ از تاریخ‌ اسلام‌ و عرب‌ و شاهان‌ ایران‌ باستان‌، و نیز توانایی‌ در فن‌ کتابت‌ ــ چنانکه‌ مورخان‌ این‌ دوره‌ بیشتر کاتب‌ بودند ــ سهم‌ عمده‌ای‌ در شکل‌گیری‌ و گسترش‌ تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌ داشتند (صفا، ص‌ 40ـ43؛ کرمر، ص‌ 386). 6) از اواخر قرن‌ سوم‌ تا اواخر قرن‌ چهارم‌، تحولاتی‌ در تاریخ‌نگاری‌ اسلامی‌ روی‌ داد و علت‌ آن‌ تا حدی‌ نفوذ پژوهشهای‌ فلسفی‌ بود و نیز به‌ این‌ سبب‌ که‌ نگارش‌ تاریخ‌ از دست‌ عالمان‌ دینی‌ به‌ دست‌ کارکنان‌ رسمی‌ دولت‌ و دولتمردان‌ افتاد. در این‌ دوره‌ تاریخ‌نگاری‌ اسلامی‌، هم‌ به‌ لحاظ‌ نویسندگان‌ آنها و هم‌ به‌ جهت‌ هدف‌ و محتوای‌ آن‌، بتدریج‌ به‌ گونه‌ای‌ غیردینی‌ درآمد و استناد به‌ اخبار، جایش‌ را به‌ منابع‌ دولتی‌ و روابط‌ و شایعات‌ داد (والدمن‌، ص‌ 61ـ62).در این‌ دوره‌، تألیف‌ تاریخهای‌ محلی‌ و تاریخ‌ دودمانها بیش‌ از پیش‌ رواج‌ یافت‌ و مسائل‌ راجع‌ به‌ حکمرانان‌ و دربار آنان‌ موضوع‌ اختصاصی‌ بسیاری‌ از کتابهای‌ تاریخی‌ شد (همانجا) و اندیشة‌ تاریخی‌ با اندیشة‌ فلسفی‌ عقل‌گرا هماهنگ‌ گردید و از آن‌ تأثیر گرفت‌ (طباطبائی‌، ص‌ 8؛ والدمن‌، ص‌ 86). مورخ‌ در این‌ دوره‌ موضوعات‌ تاریخی‌ را نقد و بررسی‌، و روایت‌ صحیح‌ را انتخاب‌ می‌کرد (بلعمی‌، ج‌ 1، مقدمة‌ بهار، ص‌ 31؛ نیز Äبلعمی‌، ج‌ 1، ص‌ 504 ـ 505) و فن‌ دبیری‌ و سنّت‌ ادبی‌ را با تاریخ‌ می‌آمیخت‌ (والدمن‌، ص‌ 85). بسیاری‌ از کتابهای‌ تاریخی‌ این‌ دوره‌ به‌ فارسی‌ دری‌ نوشته‌ شده‌ است‌ (بلعمی‌، ج‌ 1، مقدمة‌ بهار، ص‌ 19؛ گردیزی‌، مقدمة‌ حبیبی‌، ص‌ 18).در میان‌ سلسله‌های‌ ایرانی‌ که‌ از قرن‌ سوم‌ در ایران‌ شکل‌ گرفته‌ بودند، آل‌بویه‌ در غرب‌ و سامانیان‌ در شرق‌ ایران‌ اهمیت‌ بیشتری‌ داشتند. تاریخ‌نگاری‌ در قلمرو آل‌بویه‌ از قلمرو سامانیان‌ پیشرفت‌ بیشتری‌ داشت‌. بیشتر تاریخ‌نگاران‌ آل‌بویه‌ از درباریان‌ بودند و کتابهایشان‌ را به‌ شاهان‌ آل‌بویه‌ تقدیم‌ می‌کردند. از آنجا که‌ در دربار آل‌بویه‌ زبان‌ عربی‌ رواج‌ داشت‌، غالب‌ کتابهای‌ این‌ سلسله‌ به‌ عربی‌ تألیف‌ می‌شد، از جمله‌: التاریخ‌ تألیف‌ ثابت‌بن‌ سنان‌صابی‌ (متوفی‌365) که‌ شامل‌ وقایع‌ سالهای‌ 295 تا 363 است‌، کتاب‌ التاجی‌ فی‌ اخبار الدولة‌ الدیلمیة‌ از ابراهیم‌بن‌ هلال‌ صابی‌ (متوفی‌ 384) در بارة‌ تاریخ‌ خاندان‌ بویه‌، و تاریخ‌ جیل‌ و دیلم‌ از مؤلفی‌ ناشناس‌ در زمان‌ فخرالدوله‌ دیلمی‌ (متوفی‌ 387؛ بارتولد، ج‌ 1، ص‌ 45ـ 48).سامانیان‌ (حک : ح 261ـ 389) از زبان‌ فارسی‌ حمایت‌ می‌کردند. نخستین‌ کتابهای‌ تاریخی‌ فارسی‌ متعلق‌ به‌ این‌ سلسله‌ است‌، از جمله‌: ترجمة‌ تاریخ‌ طبری‌ از عربی‌ به‌ فارسی‌ در 352 که‌ به‌ تاریخ‌ بلعمی‌ مشهور شد (اشپولر، ص‌ 215؛ بارتولد، ج‌ 1، ص‌50)؛ تاریخ‌ وُلات‌ خراسان‌ نوشتة‌ ابوالحسین‌ علی‌بن‌ احمد سلاّ می‌ (متوفی‌ ح 300)، که‌ از منابع‌ گردیزی‌ در زین‌الاخبار و ابن‌اثیر در الکامل‌ بود؛ محاسن‌ آل‌طاهر و مفاخر خراسان‌ ، هر دو تألیف‌ ابوالقاسم‌ عبداللّه‌بن‌ احمد بلخی‌ کعبی‌ (متوفی‌391). کتابهایی‌ نیز در بارة‌ تاریخ‌ برخی‌ شهرها نگاشته‌ شد، مانند تاریخ‌ بخارا * که‌ در 332 محمدبن‌ جعفر نرشخی‌ آن‌ را به‌ عربی‌ نوشت‌ و ابونصر احمدبن‌ محمدبن‌ نصر قباوی‌ در 552 آن‌ را به‌ فارسی‌ ترجمه‌ کرد (بارتولد، ج‌ 1، ص‌ 51 ـ53، 58 ـ60).پس‌ از آنکه‌ غزنویان‌ (حک : 351ـ582) جانشین‌ سلسله‌های‌ محلی‌ و وارث‌ فرهنگ‌ سامانیان‌ شدند، فرهنگ‌ ایرانی‌ همچنان‌ عمق‌ و عظمت‌ خود را حفظ‌ کرد (اشپولر، ص‌ 216؛ صفا، ص‌ 109). بتدریج‌ زبان‌ فارسی‌ از شرق‌ (خراسان‌) به‌ نواحی‌ دیگر گسترش‌ یافت‌ و کتابهای‌ تاریخی‌ بیشتری‌ به‌ فارسی‌ نوشته‌ شد. تاریخ‌نگاران‌ دورة‌ غزنوی‌ تربیت‌ شدة‌ دربار سامانی‌ بودند (اشپولر، ص‌ 217؛ صفا، همانجا؛ بارتولد، ج‌ 1، ص‌ 68ـ70). از کتابهای‌ تاریخی‌ مهم‌ این‌ دوره‌ است‌: تاریخ‌ خوارزم‌ نوشتة‌ ابوریحان‌ بیرونی‌، زین‌الاخبار تألیف‌ عبدالحی‌بن‌ ضحاک‌ گردیزی‌ در 442، و تاریخ‌ بیهقی‌ * نوشتة‌ ابوالفضل‌ بیهقی‌ * در 450ـ451.سلجوقیان‌ (حک : 429ـ590) برای‌ ترویج‌ فرهنگ‌ ایرانی‌ کوشیدند و در زمان‌ آنان‌ بسیاری‌ از متنهای‌ عربی‌ راجع‌ به‌ زندگی‌ ایرانیان‌ به‌ فارسی‌ ترجمه‌ شد (رجوع کنید به اشپولر، ص‌ 217ـ 218). برخی‌ از کتابهای‌ تاریخی‌ دورة‌ سلجوقی‌ اینهاست‌: سیاست‌نامه‌ * از خواجه‌نظام‌الملک‌ (تألیف‌ در 484)؛ مجمل‌التواریخ‌ و القصص‌ از مؤلفی‌ نامعلوم‌ (تألیف‌ در 520)؛ نفثة‌ المصدور * فی‌ فتور زمان‌ الصدور و صدور زمان‌ الفتور تألیف‌ شرف‌الدین‌ انوشیروان‌بن‌ خالدکاشانی‌ (متوفی‌532)؛ زبدة‌النصرة‌ و نخبة‌ العصرة‌ نوشتة‌ بنداری‌ * در 623؛ راحة‌الصدور و آیة‌السرور ابوبکر محمدبن‌ علی‌ راوندی‌ (تألیف‌ در 599)؛ و سلجوقنامة‌ * ظهیرالدین‌ نیشابوری‌ (رجوع کنید به بارتولد، ج‌ 1، ص‌ 83 ـ90).از دورة‌ خوارزمشاهیان‌ (490ـ 628) و غوریان‌ (543 ـ 612) و قراختائیان‌ (619ـ703)، کتاب‌ تاریخی‌ در دست‌ نیست‌، شاید به‌ این‌ سبب‌ که‌ همة‌ دورة‌ حکومت‌ آنان‌ به‌ مبارزه‌ و رقابت‌ با یکدیگر گذشته‌، و آنچه‌ در بارة‌ تاریخ‌ این‌ سلسله‌ها نوشته‌ شده‌، از مورخان‌ قرن‌ هفتم‌ است‌ (بارتولد، ج‌ 1، ص‌ 91).منابع‌: ابن‌خلّکان‌؛ ابن‌ندیم‌؛ برتولد اشپولر، «تکامل‌ تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌»، سخن‌ ، ترجمة‌ اسماعیل‌ دولتشاهی‌ و کریم‌ کریم‌پور، دورة‌ 23، ش‌2 (دی‌ 1352)؛ واسیلی‌ ولادیمیروویچ‌ بارتولد، ترکستان‌نامه‌: ترکستان‌ در عهد هجوم‌ مغول‌ ، ترجمة‌ کریم‌ کشاورز، تهران‌ 1366ش‌؛ محمدبن‌ محمد بلعمی‌، تاریخ‌ بلعمی‌: تکمله‌ و ترجمة‌ تاریخ‌ طبری‌ ، به‌ تصحیح‌ محمدتقی‌ بهار، چاپ‌ محمد پروین‌ گنابادی‌، تهران‌ 1353ش‌؛ ذبیح‌اللّه‌ صفا، دور نمایی‌ از فرهنگ‌ ایرانی‌ و اثر جهانی‌ آن‌ ، تهران‌ 1375ش‌؛ جواد طباطبائی‌، خواجه‌ نظام‌الملک‌ ، تهران‌ 1375ش‌؛ جوئل‌ کرمر، احیای‌ فرهنگی‌ در عهد آل‌بویه‌: انسان‌گرایی‌ در عصر رنسانس‌ اسلامی‌ ، ترجمة‌ محمدسعید حنایی‌کاشانی‌، تهران‌ 1375ش‌؛ عبدالحی‌ بن‌ ضحاک‌ گردیزی‌، تاریخ‌ گردیزی‌ ، چاپ‌ عبدالحی‌ حبیبی‌، تهران‌ 1363ش‌؛ مریلین‌ والدمن‌، زمانه‌، زندگی‌ و کارنامه‌ی‌ بیهقی‌ ، ترجمة‌ منصوره‌ اتحادیه‌، تهران‌ 1375ش‌؛ یاقوت‌ حموی‌، معجم‌الادباء ، مصر 1355ـ1357/ 1936ـ 1938، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ ] بی‌تا. [ .3. در دورة‌ مغول‌. دورة‌ مغول‌، دورة‌ اوج‌ تاریخ‌نگاری‌ بود. مشخصة‌ این‌ دوره‌ از سویی‌ فزونی‌ نوشته‌های‌ تاریخی‌ به‌ فارسی‌ و از سوی‌ دیگر رواج‌ مجدد تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌ بود ( د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ج‌ 10، ص‌ 288). تاریخ‌نگاران‌ این‌ دوره‌ از دیوانیان‌ بودند و به‌ اسناد و مدارک‌ بسیاری‌ دسترسی‌ داشتند. مهمترین‌ آثار تاریخی‌ این‌ دوره‌ که‌ مورخان‌ دورة‌ مغولی‌ و تیموری‌ به‌ آنها استناد یا از آنها تقلید می‌کردند، عبارت‌اند از: تاریخ‌ جهانگشای‌ تألیف‌ علاءالدین‌ عطاملک‌ جوینی‌، بر اساس‌ منابع‌ شفاهی‌ و نوشتاری‌، در این‌ کتاب‌ شرح‌ رویدادها تا 658 ضبط‌ شده‌ است‌؛ طبقات‌ ناصری‌ تألیف‌ قاضی‌ منهاج‌ سراج‌ جوزجانی‌، که‌ مطالب‌ با ارزشی‌ در بارة‌ غوریان‌ و اوایل‌ حملة‌ چنگیزخان‌ به‌ ایران‌ دارد؛ نظام‌ التواریخ‌ تألیف‌ عبداللّه‌بن‌ عمر بیضاوی‌، که‌ شرح‌ وقایع‌ تا 674 در آن‌ آمده‌ است‌؛ جامع‌التواریخ‌ ، تألیف‌ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ همدانی‌ در حدود 710 با همکاری‌ دانشوران‌ ایرانی‌ و چینی‌ و قراختایی‌/ ختایی‌ و هندی‌ و اویغوری‌ ساکن‌ در ایران‌، که‌ یکی‌ از باارزشترین‌ آثار این‌ دوره‌ است‌. رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌ افزون‌ بر منابع‌ شنیداری‌ و نوشتاری‌، به‌ اسناد دولتی‌ دربار غازان‌خان‌ و بخصوص‌ به‌ تاریخ‌ نامنظمی‌ به‌ خط‌ مغولی‌ به‌ نام‌ آلتین‌ دفتر ، معروف‌ به‌ دفتر زرّین‌، نیز دسترسی‌ داشت‌ (رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌، ج‌1، ص‌35ـ37، پیشگفتار روشن‌ و موسوی‌، ص‌ پنجاه‌ وهفت‌ ـ پنجاه‌ونه‌؛ اذکائی‌، ج‌ 1، ص‌ 374؛ بهار، ج‌ 3، ص‌ 171ـ 176). مجموعة‌ مکاتبات‌ و منشآت‌ رشیدالدین‌ که‌ منشی‌ او، محمد ابرقویی‌، آنها را جمع‌آوری‌ و تدوین‌ کرده‌ است‌ (براون‌، ج‌ 3، ص‌ 116ـ125)؛ روضة‌ اولی‌الالباب‌ فی‌ تواریخ‌ الاکابر و الانساب‌ ، معروف‌ به‌ تاریخ‌ بناکتی‌ تألیف‌ ابوسلیمان‌ فخرالدین‌ داودبن‌ ابی‌الفضل‌ محمد بناکتی‌، که‌ اقتباسی‌ از جامع‌التواریخ‌ بود؛ تجزیة‌الامصار و تزجیة‌الاعصار مشهور به‌ تاریخ‌ وصاف‌ تألیف‌ شرف‌الدین‌ (شهاب‌الدین‌) عبداللّه‌ وصاف‌ شیرازی‌ در 728 ؛ تاریخ‌ گزیده‌ ، که‌ تلخیص‌ و تقلیدی‌ از جامع‌التواریخ‌ است‌، تألیف‌ حمداللّه‌ مستوفی‌ قزوینی‌ در 730 ؛ مجمع‌الانساب‌ تألیف‌ محمدبن‌ علی‌ شبانکاره‌ای‌ در 733 (جوینی‌، ج‌ 1، مقدمة‌ قزوینی‌، ص‌ د ـ و؛ زرین‌کوب‌، ص‌ 40ـ41).در دورة‌ مغولان‌، برخی‌ از مورخان‌ به‌ ضبط‌ رویدادهای‌ تاریخی‌ به‌ صورت‌ منظوم‌ پرداختند.این‌ آثار ظاهراً ارزش‌ چندانی‌ نداشتند و گمنام‌ ماندند (مرتضوی‌، ص‌ 556). برخی‌ از این‌ منظومه‌ها که‌ از بقیه‌ باارزشترند، عبارت‌اند از: چنگیزنامه‌ یا شهنشاه‌نامه‌ از احمد تبریزی‌، مشتمل‌ بر هجده‌ هزار بیت‌ که‌ به‌ شیوة‌ شاهنامة‌ فردوسی‌ و به‌ نام‌ سلطان‌ ابوسعید (حک : 716ـ 736) سروده‌ شده‌ است‌؛ تاریخ‌ منظوم‌ مغول‌ از شمس‌الدین‌ کاشانی‌ که‌ سرودن‌ آن‌ در دورة‌ الجایتو (703ـ716) به‌ پایان‌ رسیده‌ است‌؛ ظفرنامة‌ حمداللّه‌ مستوفی‌ که‌ سرودن‌ آن‌ در 735 پایان‌ یافته‌ است‌؛ و غازان‌نامه‌ اثر نورالدین‌بن‌ شمس‌الدین‌ محمد که‌ در 763 به‌ نظم‌ در آمده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 557 ـ 562).در دورة‌ مغولان‌، تاریخهایی‌ نیز به‌ عربی‌ تألیف‌ شد که‌ مطالب‌ برخی‌ از آنها از تاریخ‌ جهانگشای‌ و جامع‌التواریخ‌ گرفته‌ شده‌ است‌، از جمله‌: تاریخ‌ مختصرالدول‌ ابن‌عِبری‌ (متوفی‌ 685)؛ مسالک‌ الابصار فی‌ ممالک‌ الامصار اثر ابن‌فضل‌اللّه‌ عُمَری‌ (متوفی‌ 749)؛ کتاب‌الفخری‌ از ابن‌طِقطَقی‌' (زنده‌ در 680)؛ و تلخیص‌ مجمع‌الا´داب‌ فی‌ معجم‌ الاسماء و الالقاب‌ و الحوادث‌ الجامعة‌ و التجارب‌ النافعة‌ فی‌المائة‌ السابعة‌ تألیف‌ ابن‌فُوَطی‌ (متوفی‌ 723 ؛ رجوع کنید به جوینی‌، ج‌ 1، مقدمة‌ قزوینی‌، ص‌ عز ـ فا؛ مرتضوی‌، ص‌ 377ـ399). برخی‌ آثار عربی‌ نیز در سیر تاریخ‌نگاری‌ مغول‌ تأثیر داشته‌اند، مانند آثار البلاد عمادالدین‌ زکریا بن‌ محمد قزوینی‌ (متوفی‌ 682) و المختصر فی‌تاریخ‌ البَشَر ، معروف‌ به‌ تاریخ‌ ابوالفداء از ابوالفداء الملک‌ المؤید عمادالدین‌ (متوفی‌ 732).منابع‌: پرویز اذکائی‌، تاریخنگاران‌ ایران‌ ، ج‌ 1، تهران‌ 1373ش‌؛ ادوارد گرانویل‌ براون‌، تاریخ‌ ادبی‌ ایران‌ ، ج‌ 3 : از سعدی‌ تا جامی‌ ، ترجمه‌ و حواشی‌ علی‌اصغر حکمت‌، تهران‌ 1357ش‌؛ محمدتقی‌ بهار، سبک‌شناسی‌ ، تهران‌ 1355ـ1356ش‌؛ جوینی‌؛ رشیدالدین‌ فضل‌اللّه‌؛ عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، تاریخ‌ ایران‌ بعد از اسلام‌ ، تهران‌ 1343 ش‌؛ منوچهر مرتضوی‌، مسائل‌ عصر ایلخانان‌ ، تهران‌ 1370 ش‌؛EI 2 , s.v. "Ta ف r ¦âk ¢h ¢. II : historical writing. 2: in Persian" (by Ann K. S. Lambton).4. در دورة‌ تیموریان‌ و ترکمانان‌. دورة‌ تیموری‌، دورة‌ شکوفایی‌ تاریخ‌نگاری‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ بود. پس‌ از مرگ‌ سلطان‌ ابوسعید بهادر در 736 تا به‌ قدرت‌ رسیدن‌ تیمور در ماوراءالنهر در 771، تاریخ‌نگاری‌ تحولی‌ نداشت‌. از آنجا که‌ تیمور به‌ ضبط‌ رویدادها علاقه‌مند بود و همیشه‌ تعدادی‌ از منشیان‌ ایرانی‌ و اویغوری‌ را برای‌ ضبط‌ دقیق‌ وقایع‌ همراه‌ خود داشت‌، نوعی‌ سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ در شرق‌ ایران‌ به‌ وجود آمد که‌ تا 834 متأثر از نوشته‌های‌ تاریخی‌ مناطق‌ غربی‌ و مرکزی‌ ایران‌ بود. از نخستین‌ آثار به‌ جا مانده‌ از این‌ دوره‌ می‌توان‌ از سعادت‌نامه‌ یا روزنامة‌ غزوات‌ هندوستان‌ تألیف‌ غیاث‌الدین‌ علی‌ یزدی‌ در 802 نام‌ برد که‌ منبع‌ اصلی‌ نظام‌الدین‌ علی‌ شامی‌ در تألیف‌ ظفرنامه‌ بود (علی‌ یزدی‌، مقدمة‌ افشار، ص‌ نه‌، سیزده‌). ظفرنامه‌ در 806 به‌ دستور تیمور تألیف‌ شد و مورخان‌ بعدی‌ دورة‌ تیموری‌ از آن‌ سود جستند. آرامشی‌ که‌ پس‌ از مرگ‌ تیمور و در دورة‌ حکومت‌ جانشینانش‌، بخصوص‌ شاهرخ‌ (حک : 807 ـ850)، در سمرقند و هرات‌ پدید آمد، این‌ مناطق‌ را به‌ مراکز فرهنگی‌ تبدیل‌ کرد و باعث‌ تداوم‌ سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ از نیمة‌ اول‌ سدة‌ نهم‌ تا اواخر آن‌ شد. شاهرخ‌ در هرات‌ از تاج‌ سلمانی‌ و حافظ‌ابرو خواست‌ که‌ رویدادهای‌ سلطنت‌ او و سالهای‌ پایانی‌ حکومت‌ تیمور را ثبت‌ کنند؛ ازینرو، تاج‌ سلمانی‌، شمس‌الحسن‌ * را در شرح‌ رویدادهای‌ 806 تا 812 نوشت‌، که‌ در واقع‌ ذیلی‌ بر ظفرنامة‌ شامی‌ بود (تاوئر ، ص‌ 283). حافظ‌ابرو نیز با افزودن‌ ذیلی‌ بر ظفرنامة‌ شامی‌، رویدادهای‌ دورة‌ تیمور را تا زمان‌ مرگ‌ وی‌ در مجمع‌التواریخ‌ السلطانیه‌ * نوشت‌ (حافظ‌ابرو، 1380 ش‌، ج‌ 1، مقدمة‌ حاج‌سیدجوادی‌، ص‌ هجده‌ ـ بیست‌ویک‌؛ همو، 1350 ش‌، مقدمة‌ خانبابا بیانی‌، ص‌ 18ـ21، 47، 50؛ برای‌ آگاهی‌ از نسخ‌ خطی‌ Äاستوری‌ ، ج‌ 2، ص‌ 504ـ 508). در 816 مولانا معین‌الدین‌ نطنزی‌ ــ که‌ در دربار اسکندربن‌ عمر شیخ‌، نوة‌ تیمور، به‌سر می‌برد ــ تاریخ‌ عمومی‌ و مختصری‌ از آغاز آفرینش‌ تا وقایع‌ 807 نوشت‌. این‌ کتاب‌ عنوان‌ نداشت‌، اما بعدها بارتولد آن‌ را «آنونیم‌ اسکندر» نامید. در 817، هنگامی‌ که‌ اسکندربن‌ عمر شیخ‌ مغلوب‌ شاهرخ‌ شد، مؤلف‌ با تجدیدنظر در اثرش‌ و حذف‌ مداحیهایش‌ از اسکندر و بدگوییهایش‌ از شاهرخ‌، کتاب‌ را با عنوان‌ منتخب‌التواریخ‌ ــ که‌ شامل‌ شرح‌ وقایع‌ تا 816 بود ــ در هرات‌ به‌ شاهرخ‌ اهدا کرد (معین‌الدین‌ نطنزی‌، مقدمة‌ اوبن‌ ، ص‌ ب‌ ـ د؛ وودز ، ص‌ 89).در دهة‌ 820، شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌ با استناد به‌ حکایات‌ و روایات‌ شفاهی‌ و مکتوب‌، کتاب‌ ظفرنامه‌ را نوشت‌ (شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ج‌ 1، ص‌ 19ـ21). کتاب‌ او بر اساس‌ ظفرنامة‌ شامی‌ و شمس‌الحسن‌ و تاریخ‌ منظوم‌ لشکرکشیهای‌ تیمور ــ که‌ به‌ زبان‌ اویغوری‌ بود ــ نوشته‌ شده‌ است‌ (بارتولد، ج‌ 1، ص‌ 142؛ وودز، ص‌ 102؛ دوبروویتس‌ ، ص‌ 272؛ برای‌ آگاهی‌ از ظفرنامة‌ شامی‌ و یزدی‌ رجوع کنید به ظفرنامه‌ * ).اثر مهم‌ دهة‌ 830، کتابی‌ در نسب‌شناسی‌ به‌ نام‌ معزز الانساب‌ از مؤلفی‌ ناشناس‌ شامل‌ نسب‌شناسی‌ اعراب‌، یهودیان‌، فرانکها، چینیها، مغولان‌ و خاندان‌ جغتایی‌ است‌ (کویین‌ ، ص‌ 231). در 840، ابن‌عربشاه‌ عجائب‌ المقدور فی‌ نوائب‌ تیمور را بر اساس‌ مشاهدات‌ و شنیده‌هایش‌ و با رویکردی‌ واقع‌بینانه‌ ــ که‌ برخی‌ آن‌ را مغرضانه‌ تفسیر کرده‌اند ــ نوشت‌ (ابن‌عربشاه‌، مقدمة‌ نجاتی‌، ص‌ 21).در سدة‌ نهم‌ دو شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ وجود داشت‌: علاقه‌ به‌ حفظ‌ سنن‌ اسلامی‌، از جمله‌ در آثار حافظ‌ ابرو که‌ به‌ همین‌ سبب‌ از حمایت‌ شاهرخ‌ برخوردار بود؛ گرایش‌ به‌ حفظ‌ سنن‌ مغولی‌، از جمله‌ در کتاب‌ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌. تا زمان‌ درگذشت‌ شاهرخ‌ شیوة‌ نخست‌ غالب‌ بود. پس‌ از او، به‌ سبب‌ تغییرات‌ سیاسی‌، مورخان‌ به‌ اشاعة‌ سنن‌ مغولی‌ گرایش‌ پیدا کردند (دوبروویتس‌، ص‌ 276). اولوس‌ اربعه‌ ، نمونه‌ای‌ از رویکرد مؤلف‌ به‌ سنّت‌ مغولی‌ است‌. اصل‌ این‌ اثر موجود نیست‌ و مؤلف‌ آن‌ احتمالاً الغ‌بیگ‌ (حک : 850ـ853)، پسر و جانشین‌ شاهرخ‌، بوده‌ است‌. این‌ کتاب‌ را عبداللّه‌بن‌ محمدبن‌علی‌ نصراللهی‌ در 931ـ932، با عنوان‌ زبدة‌الا´ثار خلاصه‌ کرد (همانجا). عبدالرزاق‌ سمرقندی‌ نیز در 875، وقایع‌ حدود 170 سال‌ تاریخ‌ ایران‌ (از 704 تا 873) را در مطلع‌سعدین‌ و مجمع‌بحرین‌ شرح‌ داد (عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، مقدمة‌ نوائی‌، ص‌ 2، 8).با به‌ قدرت‌ رسیدن‌ سلطان‌ حسین‌ بایقرا (حک : 873ـ911)، او و وزیرش‌، امیرعلیشیر نوائی‌ (متوفی‌ 906)، از ادیبان‌ حمایت‌ کردند. در این‌ دوره‌، هرچند تاریخ‌نگاری‌ رواج‌ سابق‌ را نداشت‌، آثار تاریخی‌ باارزشی‌ پدید آمد، از جمله‌: روضات‌ الجنات‌ فی‌ اوصاف‌ مدینة‌ هرات‌ نوشتة‌ معین‌الدین‌ محمد اسفزاری‌ بین‌ سالهای‌ 897 تا 899، در بارة‌ جغرافیای‌ تاریخی‌ هرات‌؛ و روضة‌الصفا فی‌ سیرة‌الانبیاء و الملوک‌ و الخلفاء از میرخواند در هفت‌ جلد (خواندمیر، ج‌ 1، مقدمة‌ همائی‌، ص‌ 5). شش‌ مجلد از این‌ کتاب‌ بر اساس‌ مطالب‌ مجمع‌التواریخ‌ السلطانیه‌ حافظ‌ابرو، ظفرنامة‌ یزدی‌ و مطلع‌سعدین‌ و مجمع‌بحرین‌ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌ است‌ و جلد آخر آن‌ پس‌ از مرگ‌ میرخواند و احتمالاً به‌ قلم‌ خواندمیر نوشته‌ شده‌ است‌ (تاوئر، ص‌ 293). خواندمیر، پس‌ از میرخواند، مشهورترین‌ تاریخ‌نویس‌ این‌ سده‌ است‌. مهمترین‌ اثرش‌، حبیب‌السیر ، در سه‌ مجلد و به‌ تقلید از روضة‌الصفا نوشته‌ شده‌ است‌. وی‌ افزون‌ بر شرح‌ تاریخ‌ سیاسی‌، شرح‌حال‌ برخی‌ از وزیران‌ و سادات‌ و مشایخ‌ را ثبت‌ کرده‌ است‌ که‌ بعدها از این‌ شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ در دورة‌ صفوی‌ (906ـ1135) پیروی‌ شد (خواندمیر، ج‌ 1، مقدمة‌ همائی‌، ص‌ 33، 36).در دورة‌ تیموری‌ تاریخ‌نگاری‌ وابسته‌ به‌ دربار بود و برای‌ خوشایند درباریان‌ و شاهزادگان‌ نوشته‌ می‌شد، ازینرو مورخان‌ بیشتر به‌ شرح‌ فتوحات‌ و لشکرکشیهای‌ آنان‌، با تأکید بر تاریخ‌ فتوحات‌ تیمور و شخصیت‌ او، می‌پرداختند و کمتر به‌ تاریخ‌ اجتماعی‌ توجه‌ داشتند. بعضی‌ دیگر از مورخان‌ که‌ در آثار خود به‌ اخلاق‌ و سیاست‌ و شرح‌ زندگانی‌ بزرگان‌ پرداخته‌اند، اوضاع‌ اجتماعی‌ دورة‌ خود را نیز نشان‌ داده‌اند. برخی‌ از این‌ آثار عبارت‌اند از: نصایح‌ شاهرخی‌ از جلال‌الدین‌ محمد قائنی‌، مناقب‌ حضرت‌ شاه‌ نعمت‌اللّه‌ ولی‌ از عبدالرزاق‌ کرمانی‌ (تاوئر، ص‌ 296ـ 298)، جامع‌التواریخ‌ حسنی‌ از حسن‌بن‌ شهاب‌ یزدی‌ (حسن‌ یزدی‌، مقدمة‌ افشار، ص‌ 7ـ 8).برخی‌ مؤلفان‌ دورة‌ تیموری‌، رویدادهای‌ تاریخی‌ را به‌ نظم‌ درآوردند، اما این‌ شیوه‌ چندان‌ رونق‌ نیافت‌، مثلاً عبداللّه‌ هاتفی‌ خرجردی‌ * به‌ تقلید از شاهنامة‌ فردوسی‌ و بر اساس‌ ظفرنامة‌ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، منظومه‌ای‌ تاریخی‌ در 48 بیت‌ سرود که‌ از آن‌ استقبال‌ نشد (مرتضوی‌، ص‌ 563).مراسلات‌ دولتی‌ نیز در این‌ دوره‌ اهمیت‌ تاریخی‌ داشت‌. از مهمترین‌ آنها منشآت‌ فریدون‌بیگ‌ منشی‌ به‌ ترکی‌ است‌ که‌ حاوی‌ مکتوبات‌ سلاطین‌ عثمانی‌ و فرمانروایان‌ تیموری‌ و ترکمان‌ است‌ (براون‌، ج‌ 3، ص‌ 562 ـ565؛ در بارة‌ مکاتبات‌ و اسناد رجوع کنید به بهار، ج‌ 3، ص‌ 200ـ 205).درگذشت‌ شاهرخ‌ در 850 ، زوال‌ تدریجی‌ تیموریان‌ و سرانجام‌ تجزیة‌ قلمرو آنان‌ را به‌ همراه‌ داشت‌. تا ظهور صفویان‌ سلسله‌هایی‌ در مناطق‌ گوناگون‌ ایران‌ حکومت‌ کردند که‌ از قدرتمندترین‌ آنها دو سلسلة‌ ترکمان‌ به‌ نام‌ قراقوینلو (حک : 782ـ873) و آق‌قوینلو (حک : 780ـ 908) در غرب‌ و جنوب‌ ایران‌، و ازبکها در ماوراءالنهر بودند. در دورة‌ ترکمانان‌، تاریخ‌نگاری‌ به‌ شیوة‌ دورة‌ تیموری‌ بود، اما آثار اندکی‌ از این‌ دوره‌ باقی‌ مانده‌ است‌، از جمله‌ تاریخ‌ دیار بکریه‌ * تألیف‌ ابوبکر طهرانی‌ و عالم‌آرای‌ امینی‌ نوشتة‌ فضل‌اللّه‌ روزبهان‌ خنجی‌ (متوفی‌ 927) که‌ از آثار مهم‌ این‌ دوره‌اند.منابع‌: ابن‌عربشاه‌، زندگانی‌ شگفت‌آور تیمور ، ترجمة‌ کتاب‌ عجایب‌ المقدور فی‌ اخبار تیمور ، ترجمة‌ محمدعلی‌ نجاتی‌، تهران‌ 1356ش‌؛ چارلز آمبروز استوری‌، ادبیات‌ فارسی‌ بر مبنای‌ تألیف‌ استوری‌ ، ترجمة‌ یو. ا. برگل‌ ] به‌ روسی‌ [ ، مترجمان‌ یحیی‌ آرین‌پور، سیروس‌ ایزدی‌، و کریم‌ کشاورز، چاپ‌ احمد منزوی‌، تهران‌ 1362ش‌ ـ ؛ واسیلی‌ ولادیمیروویچ‌ بارتولد، ترکستان‌نامه‌: ترکستان‌ در عهد هجوم‌ مغول‌ ، ترجمة‌ کریم‌ کشاورز، تهران‌ 1366ش‌؛ ادوارد براون‌، تاریخ‌ ادبی‌ ایران‌ ، ج‌ 3 : از سعدی‌ تا جامی‌ ، ترجمه‌ و حواشی‌ علی‌اصغر حکمت‌، تهران‌ 1357ش‌؛ محمدتقی‌ بهار، سبک‌شناسی‌ ، تهران‌ ?] 1321ش‌ [ ؛ فلیکس‌ تاوئر، «تاریخنگاری‌ در دورة‌ تیموریان‌»، ترجمة‌ وهاب‌ ولی‌، مجلة‌ تحقیقات‌ تاریخی‌ ، سال‌1، ش‌2 (پاییز 1368)؛ عبداللّه‌بن‌ لطف‌اللّه‌ حافظ‌ابرو، ذیل‌ جامع‌التواریخ‌ رشیدی‌ ، چاپ‌ خانبابا بیانی‌، تهران‌ 1350 ش‌؛ همو، زبدة‌التواریخ‌ ، چاپ‌ کمال‌ حاج‌سیدجوادی‌، تهران‌ 1380 ش‌؛ خواندمیر؛ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌، ظفرنامه‌: تاریخ‌ عمومی‌ مفصّل‌ ایران‌ در دورة‌ تیموریان‌ ، چاپ‌ محمد عباسی‌، تهران‌ 1336ش‌؛ عبدالرزاق‌ سمرقندی‌، مطلع‌ سعدین‌ و مجمع‌ بحرین‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌، تهران‌ 1353ش‌؛ منوچهر مرتضوی‌، مسائل‌ عصر ایلخانان‌ ، تهران‌ 1370ش‌؛ معین‌الدین‌ نطنزی‌، منتخب‌ التواریخ‌ معینی‌ ، چاپ‌ ژان‌ اوبن‌، تهران‌ 1336ش‌؛ حسن‌بن‌ شهاب‌ یزدی‌، جامع‌التواریخ‌ حسنی‌: بخش‌ تیموریان‌ پس‌ از تیمور ، چاپ‌ حسین‌ مدرّسی‌ طباطبائی‌ و ایرج‌ افشار، کراچی‌ 1987؛ علی‌بن‌ جمال‌الاسلام‌ یزدی‌، سعادت‌نامه‌، یا، روزنامة‌ غزوات‌ هندوستان‌ ، چاپ‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1379ش‌؛Mihؤly Dobrovits, "The Turco - Mongolian tradition of common origin and the historiography in fifteenth century Central Asia", Acta Orientalia Academiae Scientiarum Hungaricae , XLVII , no. 3 (1994); Sholeh A. Quinn, "The Mu ـ izz al-ansa ¦b and Shu ـ ab-i panjga ¦nah as sources for the Chaghatayid period of history : a comparative analysis", CAJ , vol. 33, no. 3-4 (1989); John E. Woods, "The rise of T â ¦mmur â ¦d historiography", Journal of Near Eastern studies , vol. 46, no.2 (April 1987).5. در دورة‌ صفویان‌. پس‌ از ضعف‌ و زوال‌ تیموریان‌ در اواخر سدة‌ نهم‌ و آغاز سدة‌ دهم‌ و انتقال‌ کانون‌ تحرکات‌ سیاسی‌ از شرق‌ به‌ غرب‌ ایران‌ و تأسیس‌ حکومت‌ شیعی‌ صفوی‌، و سپس‌ درگیری‌ آنان‌ با عثمانیان‌ و ازبکان‌، نگرش‌ مورخان‌ نیز تغییر یافت‌. ویژگی‌ آثار تاریخی‌ این‌ دوره‌، شکل‌ جدید دوره‌بندی‌ تاریخی‌ بر اساس‌ اندیشة‌ شیعی‌ بود (رجوع کنید به د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ج‌ 10، ص‌ 289؛ صفت‌گل‌، ص‌ 17). مورخان‌ دورة‌ صفوی‌ سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ پیشین‌ را ادامه‌ دادند و در نگارش‌، شیوة‌ رایج‌ در نوشته‌های‌ فارسی‌ را برگزیدند ( Äکویین‌، ص‌130). هر چند در این‌ دوره‌ آثار تاریخی‌ بسیاری‌ تألیف‌ شد، به‌ طور کلی‌ از سدة‌ دهم‌ محتوای‌ کتابهای‌ تاریخی‌ تنزل‌ کرد و در متون‌ تاریخی‌ به‌ نقد و ارزیابی‌ منابع‌ تاریخی‌ و تحلیل‌ رویدادها کمتر توجه‌ شد (آدمیت‌، ص‌ 19).کتابهای‌ تاریخی‌ این‌ دوره‌ را می‌توان‌ به‌ سه‌ دسته‌ تقسیم‌ کرد: تاریخهای‌ عمومی‌، تاریخهای‌ دودمانی‌ در بارة‌ صفویان‌، و تاریخهای‌ عمومی‌ در بارة‌ ایران‌ و اسلام‌ و صفویان‌.تاریخهای‌ عمومی‌. در این‌ دوره‌ برخی‌ تاریخ‌نگاران‌ به‌ پیروی‌ از میرخواند (مؤلف‌ تاریخ‌ روضة‌الصفا ) و خواندمیر (مؤلف‌ تاریخ‌ حبیب‌السیر ) تاریخ‌ عمومی‌ نوشتند (برای‌ اطلاع‌ بیشتر Äالف‌) اقسام‌ تاریخ‌نگاری‌، قسمت‌ 1: تاریخ‌نگاری‌ عمومی‌).تاریخهای‌ دودمانی‌ در بارة‌ صفویان‌. کهنترین‌ اثر در بارة‌ تاریخ‌ سلسلة‌ صفوی‌، صفوة‌الصفا تألیف‌ ابن‌بزّاز در 759 است‌. صفوة‌الصفا نخستین‌ منبع‌ مورخان‌ آن‌ دوره‌ در بارة‌ روایات‌ داستانگونه‌ از قدرت‌ گرفتن‌ شاه‌اسماعیل‌ اول‌ (حک : 906ـ930) و اجدادش‌ بود ( Äابن‌بزّاز، مقدمة‌ طباطبائی‌مجد، ص‌3؛ کویین‌، ص‌ 130). در اوایل‌ سلطنت‌ شاه‌تهماسب‌ (930ـ984)، امیرسلطان‌ ابراهیم‌ امینی‌هروی‌ کتاب‌ فتوحات‌ شاهی‌ را در بارة‌ تاریخ‌ سلطنت‌ شاه‌اسماعیل‌ اول‌ نوشت‌. او پیرو شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ ظفرنامة‌ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌ (متوفی‌ 858) بود. امینی‌ در تألیف‌ اثر خود از صفوة‌الصفا نیز سود برد و کتابش‌ از منابع‌ مهم‌ مورخان‌ دورة‌ صفوی‌ در تألیف‌ تاریخ‌ سلطنت‌ شاه‌اسماعیل‌ اول‌ شد (کویین‌، ص‌ 132). در 938 حسن‌بیگ‌ روملو، قورچی‌باشی‌ و مورخ‌ دربار شاه‌تهماسب‌، احسن‌التواریخ‌ را نوشت‌. او که‌ شاهد بسیاری‌ از رویدادها بود، با رعایت‌ توالی‌ تاریخی‌ و بدون‌ توجه‌ به‌ سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ پیشین‌، به‌ شرح‌ وقایع‌ دورة‌ شاه‌تهماسب‌ پرداخت‌ (روملو، پیشگفتار نوائی‌، ج‌ 12، ص‌16؛ کویین‌، ص‌ 133). میان‌ سالهای‌ 948 تا 955، جهانگشای‌ خاقان‌ نوشته‌ شد. نویسندة‌ ناشناختة‌ آن‌ مذهب‌ شیعی‌ داشته‌ و به‌ شیوه‌ای‌ داستانی‌ به‌ شاه‌اسماعیل‌ جایگاهی‌ الاهی‌ داده‌ و گفته‌ است‌ که‌ شاه‌اسماعیل‌ در عالم‌ رؤیا با حضرت‌ علی‌ علیه‌السلام‌ و دیگر امامان‌ ارتباط‌ داشته‌ است‌ ( جهانگشای‌ خاقان‌ ، ص‌ 137، 147؛ نیز رجوع کنید به صفا، ج‌ 5، بخش‌ 3، ص‌ 1563ـ 1564) . هر چند مؤلف‌ از منابع‌ خود نام‌ نبرده‌، از تاریخ‌ حبیب‌السیر ( جهانگشای‌ خاقان‌ ، مقدمة‌ مضطر، ص‌ یک‌) و احتمالاً صفوة‌الصفا استفاده‌ کرده‌ است‌. در 957، امیرمحمودبن‌ خواندمیر بر تاریخ‌ حبیب‌السیر ذیلی‌ نوشت‌ به‌ نام‌ ذیل‌ حبیب‌السیر در شرح‌ رخدادهای‌ سلطنت‌ شاه‌ تهماسب‌ (صفا، ج‌ 5، بخش‌ 3، ص‌ 1563؛ کویین‌، ص‌133). در 999 قاضی‌ احمد قمی‌، از دیوانیان‌ دربار صفویان‌، خلاصة‌التواریخ‌ را نوشت‌ که‌ علاوه‌ بر استفاده‌ از گزارشهای‌ صفوة‌الصفا و منابع‌ تاریخی‌ چون‌ فتوحات‌ شاهی‌ ، اساس‌ کار او ذیل‌ حبیب‌السیر بوده‌ است‌ (منشی‌ قمی‌، ج‌1، ص‌3، پیشگفتار اشراقی‌، ص‌ دوازده‌، نوزده‌ ـ بیست‌؛ قس‌ کویین‌، ص‌133، 139).دیگر آثار تاریخی‌ این‌ دوره‌ عبارت‌اند از: تذکرة‌ شاه‌تهماسب‌ تألیف‌ شاه‌تهماسب‌؛ نقاوة‌ الا´ثار فی‌ ذکر الاخیار از محمودبن‌ هدایت‌اللّه‌ افُوشْته‌ای‌، تألیف‌ در 1007؛ تاریخ‌ عالم‌آرای‌ عباسی‌ تألیف‌ اسکندربیک‌ منشی‌ ترکمان‌ در 1038، که‌ الگوی‌ مورخان‌ بعدی‌ شد (صفا، ج‌ 5، بخش‌ 3، ص‌ 1697، 1742ـ1744؛ کویین‌ ، ص‌ 141)؛ تاریخ‌ عباسی‌ * یا روزنامة‌ ملاجلال‌ تألیف‌ جلال‌الدین‌ محمد منجم‌یزدی‌ بین‌ سالهای‌ 1025 تا 1029، که‌ مؤلف‌ در شرح‌ رویدادها از شیوة‌ سالشمار استفاده‌ کرده‌ و با توجه‌ به‌ اهمیت‌ وقایع‌، در برخی‌ موارد گزارش‌ روزانه‌ داده‌ است‌، به‌ همین‌ سبب‌ این‌ اثر جزو نخستین‌ آثار «واقعه‌نگاری‌» در ایران‌ است‌ (برای‌ اطلاع‌ از این‌ شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ رجوع کنید به ج‌) سیر تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌، قسمت‌ 7: در دورة‌ قاجار و پهلوی‌؛ نیز Äمصدق‌، ص‌ 4ـ 5)؛ و قصص‌ الخاقانی‌ تألیف‌ ولی‌قلی‌بیگ‌ شاملو در 1076.تاریخهای‌ عمومی‌ در بارة‌ ایران‌ و اسلام‌ و صفویان‌. عده‌ای‌ از مورخان‌ این‌ دوره‌ به‌ تألیف‌ تاریخ‌ عمومی‌ ایران‌، با تأکید بر تاریخ‌ حکومت‌ پادشاهان‌ صفوی‌، روی‌ آوردند. برخی‌ از این‌ آثار عبارت‌اند از: لب‌التواریخ‌ تألیف‌ یحیی‌بن‌ عبداللطیف‌ قزوینی‌ در 948، جواهرالاخبار تألیف‌ بوداق‌ منشی‌ قزوینی‌ در 984، خلدبرین‌ تألیف‌ میرزا محمدیوسف‌ واله‌اصفهانی‌ در 1078، و تاریخ‌ سلطانی‌ تألیف‌ سیدحسن‌بن‌ مرتضی‌ حسینی‌ استرآبادی‌ در 1115. این‌ مورخان‌ افزون‌ بر مشاهدات‌ شخصی‌ خویش‌، عموماً تحت‌تأثیر دیگر آثار این‌ دوره‌، از جمله‌ صفوة‌الصفا و فتوحات‌ شاهی‌ و تاریخ‌ عالم‌ آرای‌ عباسی‌ ، بودند (قزوینی‌، ص‌384؛ واله‌ اصفهانی‌، پیشگفتار محدّث‌، ص‌ سیزده‌ ـ چهارده‌؛ حسینی‌استرآبادی‌، پیشگفتار اشراقی‌، ص‌8، 10؛ بوداق‌ منشی‌ قزوینی‌، پیشگفتار بهرام‌نژاد، ص‌41ـ42).منابع‌: فریدون‌ آدمیت‌، «انحطاط‌ تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌»، سخن‌ ، دورة‌ 17، ش‌ 1 (فروردین‌ 1346)؛ ابن‌بزّاز، صفوة‌ الصفا ، چاپ‌ غلامرضا طباطبائی‌مجد، تبریز 1373 ش‌؛ بوداق‌ منشی‌ قزوینی‌، جواهر الاخبار: بخش‌ تاریخ‌ ایران‌ از قراقویونلو تا سال‌ 984 ه .ق‌ ، چاپ‌ محسن‌ بهرام‌نژاد، تهران‌ 1378 ش‌؛ جهانگشای‌ خاقان‌: تاریخ‌ شاه‌اسماعیل‌ ، چاپ‌ اللّه‌ دتّا مضطر، اسلام‌آباد 1364 ش‌؛ حسن‌بن‌ مرتضی‌ حسینی‌ استرآبادی‌، تاریخ‌ سلطانی‌: از شیخ‌صفی‌ تا شاه‌صفی‌ ، چاپ‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌ 1366 ش‌؛ روملو؛ ذبیح‌اللّه‌ صفا، تاریخ‌ادبیات‌ در ایران‌ ، ج‌ 5، بخش‌ 3، تهران‌ 1375 ش‌؛ منصور صفت‌گل‌، «مقدمه‌ای‌ بر منبع‌شناسی‌ پژوهش‌ در تاریخ‌ تحولات‌ ساختار دینی‌ ایران‌ در عصر صفوی‌»، کتاب‌ ماه‌: تاریخ‌ و جغرافیا ، سال‌ 4، ش‌ 1 و 2 (آذر 1379)؛ یحیی‌بن‌ عبداللطیف‌ قزوینی‌، کتاب‌ لب‌ التواریخ‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛ علی‌اصغر مصدق‌، «خاندان‌ منجم‌یزدی‌ و تاریخنگاری‌ دورة‌ صفوی‌»، کتاب‌ ماه‌: تاریخ‌ و جغرافیا ، سال‌ 4، ش‌ 1 و 2 (آذر 1379)؛ احمدبن‌ حسین‌ منشی‌ قمی‌، خلاصة‌ التواریخ‌ ، چاپ‌ احسان‌ اشراقی‌، تهران‌ 1359ـ1363 ش‌؛ محمدیوسف‌ واله‌ اصفهانی‌، خلدبرین‌: ایران‌ در روزگار صفویان‌ ، چاپ‌ میرهاشم‌ محدّث‌، تهران‌ 1372 ش‌؛EI, s.v. "Tarikh. II : historical writing. 2: in Persian" (by Ann K.S. Lambton); Sholeh A. Quinn, "The dreams of Shaykh Safi al-Din and Safavid historical Writing", Iranian studies , vol. 29, no. 1-2 (Winter - Spring 1996).6. در دورة‌ افشاریان‌ و زندیان‌. در دورة‌ افشاریان‌ سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ دورة‌ صفوی‌ ادامه‌ یافت‌. یکی‌ از معدود مورخان‌ این‌ دوره‌ میرزامهدی‌خان‌ استرآبادی‌ * (متوفی‌ ح 1175ـ 1180)، منشی‌ مخصوص‌ نادرشاه‌ افشار، بود (مروی‌، ج‌ 1، ص‌ 386). آثار او اینهاست‌: دُرّة‌ نادره‌ * که‌ نثر آن‌ تقلیدی‌ از تاریخ‌ وصاف‌ * است‌ (استرآبادی‌، مقدمة‌ شهیدی‌، ص‌ ید ـ یه‌، یط‌؛ فروغی‌، ص‌ 10)؛ جهانگشای‌ نادری‌ * مشهور به‌ تاریخ‌ نادری‌ ، که‌ در واقع‌ همان‌ مطالب‌ درّة‌ نادره‌ به‌ نثری‌ نسبتاً روان‌ است‌ (استرآبادی‌، مقدمة‌ انوار، ص‌ دوازده‌؛ فروغی‌، ص‌ 9ـ10)؛ منشآت‌ ، شامل‌ نامه‌ها و مقاوله‌نامه‌ها و فتحنامه‌های‌ نادرشاه‌ (استرآبادی‌، 1341 ش‌، همان‌ مقدمه‌، ص‌ یازده‌ ـ دوازده‌).محمدکاظم‌ مروی‌، مؤلف‌ عالم‌آرای‌ نادری‌ ، از دیگر مورخان‌ این‌ دوره‌ است‌. وی‌ در این‌ کتاب‌ برای‌ مشروعیت‌ بخشیدن‌ به‌ حکومت‌ نادرشاه‌، به‌ شرح‌ رؤیای‌ امامقلی‌ (پدر نادرشاه‌) پرداخته‌ است‌، چنانکه‌ این‌ شیوه‌ در میان‌ تاریخ‌نگاران‌ دورة‌ صفوی‌ رایج‌ بود (کویین‌، ص‌ 140). مروی‌ همچنین‌ در این‌ کتاب‌ به‌ ظفرنامة‌ شرف‌الدین‌ علی‌ یزدی‌ (متوفی‌ 858) نظر داشته‌ و گاه‌ از تاریخهای‌ داستانی‌ مانند عالم‌آرای‌ شاه‌اسماعیل‌ نیز اثر گرفته‌ است‌ (مروی‌، ج‌ 1، مقدمة‌ ریاحی‌، ص‌ سی‌).در 1151، پس‌ از لشکرکشی‌ نادرشاه‌ به‌ دهلی‌، برخی‌ مورخان‌ فارسی‌نویس‌ هندی‌، در بارة‌ رویدادهای‌ این‌ دوره‌ آثاری‌ نوشتند، از جمله‌ خواجه‌ عبدالکریم‌ کشمیری‌ در بیان‌ واقع‌ * و محمدشفیع‌ تهرانی‌ در تاریخ‌ نادرشاهی‌ .در دورة‌ زندیه‌ (ح 1163ـ ح 1208) نیز شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ مانند دورة‌ پیشین‌ بود. از آثار این‌ دوره‌ است‌: مجمل‌التواریخ‌ ــ که‌ آن‌ را مجمل‌التواریخ‌ بعد نادریه‌ نیز نامیده‌اند ــ تألیف‌ ابوالحسن‌ گلستانه‌ در حدود 1196 در هند، که‌ مطالب‌ این‌ کتاب‌ بر اساس‌ مشاهدات‌ و شنیده‌های‌ مؤلف‌ است‌ و نثر آن‌ تقلیدی‌ است‌ از تاریخ‌ جهانگشای‌ نادری‌ (گلستانه‌، مقدمة‌ مدرس‌رضوی‌، ص‌ بیست‌وپنج‌)؛ روزنامة‌ میرزامحمد کلانتر فارس‌ تألیف‌ میرزا محمد کلانتر، این‌ کتاب‌ به‌ سبب‌ حضور مؤلف‌ در دربار کریم‌خان‌ و داشتن‌ اطلاعات‌ کم‌نظیر از تاریخ‌ سی‌سالة‌ قدرت‌ کریم‌خان‌ ارزشمند است‌ (کلانتر، مقدمة‌ ناشر، ص‌ الف‌، مقدمة‌ اقبال‌، ص‌ ز)؛ گلشن‌ مراد تألیف‌ میرزا ابوالحسن‌ غفاری‌ کاشانی‌ و فرزندش‌ میرزا محمدباقر که‌ از آثار مهم‌ این‌ دوره‌ است‌ (غفاری‌ کاشانی‌، مقدمة‌ ناروند)، ابوالحسن‌ غفاری‌ ــ که‌ رخدادهای‌ ایران‌ را پس‌ از نادرشاه‌ تا مرگ‌ کریم‌خان‌ زند نوشته‌ ــ به‌ شرح‌ زندگی‌ علما و عرفا و ادیبان‌ این‌ دوره‌ نیز پرداخته‌ است‌ که‌ از طریق‌ آن‌ می‌توان‌ به‌ زندگی‌ اجتماعی‌ زمان‌ او پی‌ برد (همان‌، مقدمة‌ طباطبائی‌مجد، ص‌ 12)؛ تاریخ‌ گیتی‌گشا * از میرزا محمدصادق‌ موسوی‌ اصفهانی‌ که‌ به‌ پیروی‌ از سبک‌ میرزا مهدی‌خان‌ استرآبادی‌ و با نثری‌ پیچیده‌ نوشته‌ شده‌ است‌ (شیرازی‌، مقدمة‌ بیر، ص‌ 15)؛ تاریخ‌ زندیه‌ * از علیرضابن‌ عبدالکریم‌ شیرازی‌ که‌ نثر آن‌ گاه‌ پرتکلف‌ و گاه‌ روان‌ است‌ و تحول‌ سبک‌ نثر این‌ دوره‌ را نشان‌ می‌دهد (همان‌ مقدمه‌، ص‌ 20ـ21).منابع‌: محمدمهدی‌بن‌ محمدنصیر استرآبادی‌، جهانگشای‌ نادری‌ ، چاپ‌ عبداللّه‌ انوار، تهران‌ 1341ش‌؛ همو، درّة‌ نادره‌: تاریخ‌ عصر نادرشاه‌ ، چاپ‌ جعفر شهیدی‌، تهران‌ 1341ش‌؛ علیرضابن‌ عبدالکریم‌ شیرازی‌، تاریخ‌ زندیه‌: جانشینان‌ کریم‌خان‌ زند ، چاپ‌ ارنست‌ بیر، تهران‌ 1365 ش‌؛ ابوالحسن‌ غفاری‌ کاشانی‌، گلشن‌ مراد ، چاپ‌ غلامرضا طباطبائی‌مجد، تهران‌ 1369ش‌؛ محمدحسین‌بن‌ محمدمهدی‌ فروغی‌، علم‌ بدیع‌ ، چاپ‌ سنگی‌ تهران‌ 1335؛ محمدبن‌ ابوالقاسم‌ کلانتر، روزنامة‌ میرزامحمد کلانتر فارس‌ شامل‌ وقایع‌ قسمتهای‌ جنوبی‌ ایران‌ از سال‌ 1142 تا 1199 هجری‌ قمری‌ ، چاپ‌ عباس‌ اقبال‌، تهران‌ 1362ش‌؛ ابوالحسن‌بن‌ محمدامین‌ گلستانه‌، مجمل‌التواریخ‌ ، چاپ‌ مدرس‌رضوی‌، تهران‌ 1356ش‌؛ محمدکاظم‌ مروی‌، عالم‌ آرای‌ نادری‌ ، چاپ‌ محمدامین‌ ریاحی‌، تهران‌ 1364ش‌؛Sholeh A. Quinn, " The dreams of Shaykh Safi al-Din and Safavid historical writing", Iranian studies , vol. 29, no. 1-2 (Winter - Spring 1996).7. در دورة‌ قاجار و پهلوی‌. قاجاریان‌ به‌ تاریخ‌ توجه‌ ویژه‌ای‌ داشتند که‌ سبب‌ تألیف‌ کتابهای‌ تاریخی‌ بسیاری‌ شد. شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ در این‌ دوره‌، به‌ سبب‌ تحولات‌ جامعة‌ ایران‌، متنوع‌ بود و می‌توان‌ آن‌ را به‌ دو شیوة‌ سنّتی‌ و جدید تقسیم‌ کرد.الف‌. تاریخ‌نگاری‌ سنّتی‌. این‌ شیوه‌ که‌ تا پیش‌ از تحولات‌ عصر جدید مرسوم‌ بود، استمرار وقایع‌نگاریها و مجلس‌نویسیهای‌ دورة‌ صفوی‌ و متأثر از روش‌ اسکندربیک‌ منشی‌ در عالم‌آرای‌ عباسی‌ (1038) و میرزا مهدی‌خان‌ استرآبادی‌ در جهانگشای‌ نادری‌ (1160) و دُرّة‌ نادره‌ (ح 1162) بود. تا پیش‌ از تحولاتِ عصر جدید، ادب‌ و شعر و تذکره‌نویسی‌ و تراجم‌ احوال‌ با تاریخ‌ مجموعة‌ واحدی‌ تشکیل‌می‌دادند (آدمیت‌، 1357 ش‌، ص‌151؛ ساروی‌، مقدمة‌ طباطبائی‌مجد، ص‌ 13؛ تکمیل‌ همایون‌، ص‌167، 180) و نوشته‌های‌ تاریخی‌ با آرایه‌های‌ ادبی‌ و جملات‌ موزون‌ و شعر و مبالغه‌ و تملق‌ آمیخته‌ بود (میرزا آقاخان‌ کرمانی‌، ص‌18؛ ساروی‌، همانجا). نویسندگان‌ این‌ تاریخها چون‌ بیشتر اهل‌ ادب‌ بودند، ادیب‌ مورخ‌ نامیده‌ می‌شوند (آدمیت‌، همانجا). در اینگونه‌ تاریخ‌نگاری‌، سنجش‌ و نقد و ارزشیابی‌ منابع‌ و نتیجه‌گیری‌ در کار نبود و مؤلفان‌، وقایع‌ را بدون‌ درنظر گرفتن‌ روابط‌ علت‌ و معلولی‌ کنار هم‌ می‌چیدند و از ذکر بسیاری‌ از وقایع‌ به‌ سبب‌ ترس‌ و مصلحت‌اندیشی‌ یا درک‌ نکردن‌ معنای‌ آنها چشم‌پوشی‌ می‌کردند (همان‌، ص‌150). نوشته‌های‌ این‌ مورخان‌ بیشتر در بارة‌ سلسلة‌ قاجار و تحولات‌ سیاسی‌ زمان‌ آنان‌ بود. مورخان‌ برای‌ سلسلة‌ قاجار به‌ تاریخ‌سازی‌ می‌پرداختند و به‌ خواست‌ شاهان‌ قاجار، نسب‌ آنان‌ را به‌ مغولان‌ می‌رساندند (رجوع کنید به مفتون‌ دنبلی‌، ص‌ 4ـ6؛ ساروی‌، مقدمة‌ طباطبائی‌مجد، ص‌ 12). اینگونه‌ تاریخها را می‌توان‌ «سرگذشتنامة‌ قاجاری‌» نامید، مانند تاریخ‌ محمدی‌ * (1211) و تاریخ‌ ذوالقرنین‌ (1263). نویسندگان‌ این‌ کتابها، مطالبِ کتابهای‌ یکدیگر را تکرار می‌کردند و چون‌ فقط‌ به‌ سرگذشت‌ شاهان‌ می‌پرداختند، از توجه‌ به‌ مسائل‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ و مسائل‌ دیگر بازمی‌ماندند. از آنجا که‌ تألیف‌ این‌ کتابها غالباً فرمایشی‌ و درباری‌ بود، می‌بایست‌ به‌ تأیید شاه‌ می‌رسید (مفتون‌ دنبلی‌، مقدمة‌ صدری‌افشار، ص‌ 5؛ شیرازی‌، مقدمة‌ بیر، ص‌ 14؛ ساروی‌، همانجا). علاوه‌ بر سرگذشت‌ شاهان‌، به‌ ثبت‌ اسامی‌ امرا و فرزندان‌ و زنان‌ شاهان‌ نیز در این‌ تاریخ‌نگاریها توجه‌ می‌شد. بیشتر تاریخ‌نگاران‌ این‌ دوره‌ در مقدمة‌ کتابهای‌ خود بر صداقت‌ مورخ‌ تأکید می‌کردند، اما در عمل‌، حقایق‌ را به‌ علتهای‌ گوناگون‌ با کلمات‌ زیبا پنهان‌ می‌کردند ( Äاعتمادالسلطنه‌، 1363ـ 1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 2061ـ2064؛ سپهر، ج‌ 1، ص‌ 3؛ خاوری‌ شیرازی‌، گ‌ 2ر؛ ساروی‌، همانجا؛ قس‌ کسروی‌، 1377 ش‌، ص‌ 22ـ 23، 26ـ27)، حتی‌ محمدجعفر خورموجی‌ در حقایق‌ الاخبار (1284) گزارش‌ درست‌ نحوة‌ کشته‌ شدن‌ امیرکبیر را نوشت‌، اما به‌ فرمان‌ ناصرالدین‌شاه‌ تمام‌ نسخه‌های‌ این‌ کتاب‌ جمع‌ شد (مقدمة‌ خدیوجم‌، ص‌ نه‌ ـ ده‌)؛ در حالی‌ که‌ محمدتقی‌ سپهر ملقب‌ به‌ لسان‌الملک‌، در ناسخ‌التواریخ‌ (چاپ‌ 1276) و اعتمادالسلطنه‌ در تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌ (تألیف‌ از 1298 تا 1300) در بارة‌ نحوة‌ مرگ‌ امیرکبیر مطلبی‌ ننوشتند ( Äسپهر، ج‌ 3، ص‌ 387ـ 389؛ اعتمادالسلطنه‌، 1367 ش‌، ج‌ 3، ص‌ 1728). همة‌ این‌ عوامل‌ سبب‌ شد تا بسیاری‌ از اطلاعات‌ ارزشمند در کتابهای‌ تاریخی‌ منعکس‌ نشود.تاریخ‌نگاران‌ این‌ دوره‌، بیشتر کاتب‌ و منشی‌ دربار و تحت‌ حمایت‌ بزرگان‌ قاجار بودند، مانند میرزا فضل‌اللّه‌ خاوری‌ شیرازی‌ * مؤلف‌ تاریخ‌ ذوالقرنین‌ و عبدالرزاق‌ مفتون‌ دنبلی‌ مؤلف‌ مآثر سلطانی‌ * (تبریز 1241) و محمد ساروی‌ مؤلف‌ تاریخ‌ محمدی‌ . برخی‌ نیز از شاهزادگان‌ قاجاری‌ بودند، مانند اعتضادالسلطنه‌ نویسندة‌ اکسیر التواریخ‌ (چاپ‌ 1258) و عضدالدوله‌ سلطان‌ احمد میرزا نویسندة‌ تاریخ‌ عضدی‌ * (چاپ‌ 1304).تاریخ‌نگاری‌ سنّتی‌ بیشتر در دورة‌ اول‌ حکومت‌ قاجار، یعنی‌ پادشاهی‌ آقامحمدخان‌ و فتحعلی‌شاه‌ و محمدشاه‌، متداول‌ بود، اما در دوره‌های‌ متأخر نیز تاریخهایی‌ به‌ همین‌ سبک‌ نوشته‌ شد، از جمله‌ روضة‌الصفای‌ ناصری‌ تألیف‌ رضاقلی‌خان‌ هدایت‌ و ناسخ‌التواریخ‌ نوشتة‌ محمدتقی‌ سپهر.ب‌. تاریخ‌نگاری‌ جدید. مقدمات‌ تاریخ‌نگاری‌ جدید از زمان‌ آشنایی‌ ایرانیان‌ با روشهای‌ تحقیق‌ اروپایی‌ آغاز شد. در نتیجة‌ شکست‌ ایران‌ از روسیه‌، توجه‌ شماری‌ از ایرانیان‌ به‌ رمز ترقی‌ غرب‌ جلب‌ شد؛ بخصوص‌ ترقی‌ روسیه‌ پس‌ از پطرکبیر توجه‌ عباس‌میرزا را جلب‌ کرد، زیرا او خود را پطر ایران‌ می‌دانست‌ و در 1283 کتاب‌ پطر کبیر اثر ولتر برای‌ او ترجمه‌ شد. در پی‌ آن‌، کتابهایی‌ در بارة‌ ناپلئون‌ و اسکندر و نیز کتاب‌ تاریخ‌ انحطاط‌ و زوال‌ امپراتوری‌ روم‌ نوشتة‌ ادوارد گیبن‌ ترجمه‌ شد (آدمیت‌، 1346ش‌، ص‌ 20).از این‌ پس‌ برخی‌ از شاهان‌ قاجار از ترجمه‌ حمایت‌ کردند، مانند ناصرالدین‌شاه‌ که‌ به‌ سبب‌ علاقه‌مندی‌ به‌ تاریخ‌ ممالک‌ دیگر، دستور ترجمة‌ بعضی‌ از کتابهای‌ تاریخی‌ اروپایی‌ را داد، همچنین‌ برخی‌ از شاهزادگان‌ قاجار مانند فرهادمیرزا معتمدالدوله‌ و مسعودمیرزا ظل‌السلطان‌ نیز به‌ این‌ کار مبادرت‌ جستند. از دیگر اقدامات‌ ناصرالدین‌شاه‌ تأسیس‌ وزارت‌ انطباعات‌ بود که‌ در آنجا به‌ سرپرستی‌ محمدحسن‌خان‌ اعتمادالسلطنه‌، وزیر انطباعات‌، کتابهای‌ تاریخی‌ تألیف‌ و ترجمه‌ شد. اقدامات‌ این‌ وزارتخانه‌ بر تاریخ‌نگاری‌ جدید تأثیر بسزایی‌ گذاشت‌ (فرمانفرمائیان‌، ص‌120؛ افشار،1380 ش‌، ص‌417). ترجمة‌ کتابهایی‌ در بارة‌ تاریخ‌ ایران‌ از اروپاییان‌، مانند ترجمة‌ تاریخ‌ ایران‌ نوشتة‌ سِرجان‌ مَلکُم‌ (رجوع کنید به ادامة‌ مقاله‌) در1303، شیوة‌ جدیدی‌ در تاریخ‌نگاری‌ معرفی‌ کرد (آدمیت‌، همانجا؛ افشار، همان‌، ص‌418). کشفیات‌ تاریخی‌ و خواندن‌ سنگنبشته‌های‌ باستانی‌ ــ مانند سنگنبشتة‌ بیستون‌ که‌ هنری‌ رالینسون‌ در 1266/ 1850 آن‌ را خواند ــ و نیز ترجمة‌ بخش‌ ساسانیان‌ از کتاب‌ پادشاهیهای‌ بزرگ‌ دنیای‌ قدیم‌ مشرق‌ نوشتة‌ جرج‌ رالینسون‌ توجه‌ بسیاری‌ را به‌ تاریخ‌ باستانی‌ جلب‌ کرد (آدمیت‌، همان‌، ص‌22) که‌ با افکار ملی‌گرایانه‌ که‌ از مدتی‌ پیش‌ در ایران‌ شکل‌ گرفته‌ بود، ارتباط‌داشت‌. نمونة‌ بارز تاریخ‌نگاری‌ بر اساس‌ افکار ملی‌گرایانه‌، نامة‌ خسروان‌ (1285) اثر جلال‌الدین‌ میرزا پسر فتحعلی‌شاه‌ است‌. نامة‌ خسروان‌ یک‌ دورة‌ موجز و مصور از تاریخ‌ ایران‌ را دربر دارد. فصل‌بندی‌ کتاب‌ سعی‌ مؤلف‌ را در نمایش‌ تداوم‌ تاریخ‌ ایران‌ باستان‌ و ایران‌ اسلامی‌ نشان‌ می‌دهد. وی‌ ورود اسلام‌ را حادثه‌ای‌ جنبی‌ در سیر حوادث‌ تاریخ‌ ایران‌ می‌داند و کوشیده‌ است‌ تا به‌ فارسی‌ سره‌ بنویسد و میراث‌ ایران‌ پیش‌ از اسلام‌ را زنده‌ نگه‌ دارد (امانت‌، ص‌5، 16، 36).تأسیس‌ دارالفنون‌ در 1268 و گشایش‌ مدرسة‌ علوم‌ سیاسی‌ در 1317 و تدریس‌ تاریخ‌ در این‌ دو مدرسه‌ نیز عامل‌ آشنایی‌ با تاریخ‌ اروپا و تاریخ‌نگاری‌ اروپایی‌ شد. تألیف‌ کتاب‌ تاریخ‌ برای‌ تدریس‌ به‌ طور مشخص‌ از زمان‌ تأسیس‌ دارالفنون‌ آغاز شد و نخستین‌ کتاب‌ تاریخ‌ درسی‌ را ژول‌ ریشار در بارة‌ ناپلئون‌ نوشت‌ (صفت‌گل‌، ص‌154ـ156). معلمان‌ و فارغ‌التحصیلان‌ دارالفنون‌ کتابهای‌ تاریخی‌ تألیف‌ و ترجمه‌ کردند که‌ بر تاریخ‌نگاری‌ جدید ایران‌ تأثیر بسیار گذاشت‌. افزون‌ بر دارالفنون‌، نخستین‌ کوشش‌ در تدوین‌ کتاب‌ تاریخ‌ درسی‌ را یوسف‌خان‌ مستشارالدوله‌ (متوفی‌ 1313) انجام‌ داد. وی‌ در 1290 کتاب‌ گنجینة‌ دانش‌ را برای‌ تعلیم‌ اطفال‌ نوآموز نوشت‌. در مدرسة‌ علوم‌ سیاسی‌ نیز درس‌ تاریخ‌ از مواد آزمون‌ ورودی‌ و نیز از درسهای‌ اصلی‌ این‌ مدرسه‌ بود (صفت‌گل‌، ص‌ 159، 164ـ165).سفرنامه‌های‌ مأموران‌ ایران‌ به‌ اروپا که‌ اطلاعاتی‌ از تاریخ‌ و احوال‌ ملل‌ اروپایی‌ داشتند، مانند سفرنامة‌ خسرو میرزا و گزارش‌ سفر میرزاصالح‌ شیرازی‌ و شرح‌ مأموریت‌ آجودانباشی‌ حسین‌خان‌ نظام‌الدوله‌ و نوشتن‌ خاطرات‌ که‌ گامی‌ پیشرو و مؤثر در ثبت‌ وقایع‌ تاریخی‌ بود، مانند خاطرات‌ سیاسی‌ امین‌الدوله‌ و روزنامة‌ خاطرات‌ اعتمادالسلطنه‌ ، بسیاری‌ از وقایع‌ تاریخی‌ را روشن‌ کرد. سیاحتنامه‌های‌ اروپاییان‌ نیز اطلاعات‌ گرانبهایی‌ از تاریخ‌ ایران‌ داشت‌.در این‌ دوره‌، معرفت‌ به‌ تاریخ‌ دنیا بیشتر شد و تفکر تاریخی‌ ترقی‌ کرد، مفهوم‌ علم‌ تاریخ‌ عوض‌ شد و سبک‌ تحقیق‌ و نگارش‌ پیشرفت‌ کرد و عیبهای‌ تاریخ‌نگاری‌ سنّتی‌ تا حدودی‌ معلوم‌ شد (آدمیت‌، 1346ش‌، ص‌21ـ22)؛ بعلاوه‌، اعزام‌ محصل‌ به‌ خارج‌ در 1230، ورود صنعت‌ چاپ‌ به‌ ایران‌ در 1240 و چاپ‌ روزنامه‌ در 1245، در دگرگونی‌ سبک‌ نگارش‌ و ساده‌ شدن‌ نثر تأثیر بسزا نهاد (بهار، ج‌3، ص‌340ـ347) و متون‌ تاریخی‌ نیز، متأثر از سبک‌ ساده‌نویسی‌ در ادبیات‌، از پیچیدگیها و اغراقها و تملقات‌ منشیانه‌ پیراسته‌ شد.از سوی‌ دیگر، از قرن‌ دوازدهم‌/ هجدهم‌ ــ که‌ دولتهای‌ غربی‌ به‌ هند و خلیج‌فارس‌ و خاورمیانه‌ و به‌طورکلی‌ جهان‌ اسلام‌ توجه‌ کردند ــ بـتدریج‌ پـایـه‌های‌ شرق‌شناسی‌ و اسلام‌شناسی‌ و ایران‌شناسی‌ نهاده‌ شد. روسیه‌ و انگلیس‌ که‌ در ایران‌ به‌ دنبال‌ منافع‌ خود بودند، درحوزة‌ ایران‌شناسی‌ بر سایر دولتهای‌ غربی‌ پیشی‌ گرفتند و برای‌ بهره‌برداری‌ بیشتر، مراکز متعدد تحقیق‌ در بارة‌ فرهنگ‌ و زبان‌ و تاریخ‌ ایران‌ تأسیس‌ کردند. از این‌ مراکز، ایران‌شناسان‌ نامداری‌ ظهور کردند که‌ به‌ تألیف‌ تاریخ‌ ایران‌ پرداختند و بر تاریخ‌نگاری‌ جدید ایران‌ تأثیر شایانی‌ نهادند، از جمله‌ سر جان‌ ملکم‌ که‌ از دانش‌آموختگان‌ شرکت‌ هندشرقی‌ انگلیس‌ بود و در مراکز شرق‌شناسی‌ آن‌ تحصیل‌ کرده‌ بود، در 1231/ 1815 کتاب‌ تاریخ‌ ایران‌ را با استفاده‌ از منابع‌ عربی‌ و ترکی‌ تألیف‌ کرد و انگیزة‌ تألیف‌ را ادای‌ وظیفه‌ و اهمیت‌ کشور ایران‌ اعلام‌ داشت‌ (طاهری‌، ص‌ 16ـ 19، 80؛ شهبازی‌، ص‌ 164). تألیف‌ این‌ کتاب‌، دیگر محققان‌ انگلیسی‌ را به‌ تحقیق‌ در بارة‌ ایران‌ و تاریخ‌ آن‌ ترغیب‌ کرد. هنری‌ رالینسون‌ نیز با رمزگشایی‌ سنگنبشته‌های‌ طاق‌بستان‌ و بیستون‌ حقایقی‌ را در بارة‌ تاریخ‌ هخامنشی‌ کشف‌ کرد (طاهری‌، ص‌ 124، 126ـ 127). از این‌ پس‌ ایران‌شناسان‌ و مورخان‌ انگلیسی‌ بیشتر به‌ تاریخ‌نگاری‌ پرداختند، بعضی‌ از آنان‌ عبارت‌اند از: هارفورد جونز مؤلف‌ تاریخ‌ پادشاهان‌ ایران‌ (چاپ‌ 1250/ 1834)، ویلیام‌ مورلی‌ مؤلف‌ ) تاریخ‌ اتابکان‌ فارس‌ ( (چاپ‌ 1274/ 1858)، جرج‌ رالینسون‌ مؤلف‌ ) تاریخ‌ پنج‌ سلطنت‌ بزرگ‌ مشرق‌ زمین‌ ( (چاپ‌ 1279ـ 1284/ 1862ـ1867)، رابرت‌ گرانت‌ واتسن‌ مؤلف‌ ) تاریخ‌ ایران‌ ( (چاپ‌ 1283/ 1866)، کلمنت‌ مارکام‌ مؤلف‌ ) کتاب‌ تاریخ‌ عمومی‌ ایران‌ ( (چاپ‌ 1287/ 1870)، ویلیام‌ کای‌ مؤلف‌ ) تاریخ‌ جنگ‌ در افغانستان‌ ( (چاپ‌ 1295/ 1878)، سر پرسی‌ سایکس‌ مؤلف‌ تاریخ‌ ایران‌ (چاپ‌ 1323ـ1330 ش‌، 2 ج‌)، ادوارد براون‌ مؤلف‌ تاریخ‌ انقلاب‌ ایران‌ (چاپ‌ 1338 ش‌)، لارنس‌ لاکهارت‌ مؤلف‌ نادرشاه‌ (چاپ‌ 1309 ش‌/ 1930)، الول‌ ساتن‌ مؤلف‌ ) ایران‌ جدید ( (چاپ‌ 1320 ش‌/ 1941)، جان‌ مارلو مؤلف‌ ) خلیج‌فارس‌ در قرن‌ بیستم‌ ( (چاپ‌ 1341 ش‌/ 1962)، پیتر ایوری‌ مؤلف‌ ) ایران‌ جدید ( (چاپ‌ 1344 ش‌/ 1965) و جان‌ پری‌ مؤلف‌ کریم‌خان‌ زند (چاپ‌ 1348 ش‌/ 1969؛ طاهری‌، ص‌ 294، 296، 298ـ299، 301، 303ـ304، 307). از 1344ش‌/ 1965 دانشگاه‌ کیمبریج‌ نیز به‌ تألیف‌ تاریخ‌ ایران‌ در همة‌ ادوار، با عنوان‌ تاریخ‌ ایران‌ کمبریج‌ * همت‌ گماشت‌.دولت‌ روسیه‌ نیز در وزارت‌ امور خارجة‌ روسیه‌ به‌ تدریس‌ زبان‌ فارسی‌ پرداخت‌ و در 1231/ 1815 کالج‌ لازاری‌ به‌ این‌ منظور در مسکو تأسیس‌ شد (شفا، ص‌ 787). از این‌ پس‌ تعداد مراکز ایران‌شناسی‌ روسیه‌ افزایش‌ یافت‌ (رجوع کنید به همان‌، ص‌778، 781). در مکتب‌ این‌ مراکز، ایران‌شناسان‌ بنامی‌ نظیر بارتولد، مینورسکی‌ ، ایوانف‌ ، و پطروشفسکی‌ تربیت‌ شدند (شفا، ص‌797، 801؛ طاهری‌، ص‌254). بارتولد از مخالفان‌ سرسخت‌ نظریة‌ «اروپا محور» در مطالعات‌ تاریخی‌ بود، بنابر آن‌ نظریه‌ تاریخ‌ به‌ مفهوم‌ اروپایی‌ در میان‌ شرقیان‌ وجود ندارد. وی‌ مطالعة‌ تاریخ‌ شرق‌ را ضروری‌ می‌شمرد، اما سیر تاریخ‌ شرق‌ را بنا به‌ اوضاع‌ خاص‌ این‌ مناطق‌ متفاوت‌ با اروپا می‌دانست‌ (بارتولد، ج‌ 1، مقدمة‌ پطروشفسکی‌، ص‌ 18؛ پیگولوسکایا و دیگران‌، ج‌ 1، مقدمة‌ نراقی‌، ص‌ شش‌). مینورسکی‌ از 1311ش‌/ 1932 در «مدرسة‌ مطالعات‌ شرقی‌ و افریقایی‌» لندن‌، دانشیار زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ و تاریخ‌ ایران‌ بعد از اسلام‌ شد و تحقیقاتش‌ بر تاریخ‌نگاری‌ علمی‌ ایران‌ تأثیر گذاشت‌ (طاهری‌، ص‌261، 264ـ267). بین‌ بررسیهای‌ متقدم‌ و متأخر محققان‌ روسی‌ تفاوت‌ دیدگاه‌ وجود دارد ( Äپیگولوسکایا و دیگران‌، ج‌1، مقدمة‌ نراقی‌، ص‌ یک‌ ـ دو، 10، 14ـ 15؛ پطروشفسکی‌، ج‌1، ص‌12ـ14؛ کالسنیکف‌، ص‌14). دیدگاههای‌ مورخان‌ شوروی‌ در دورة‌ متأخر بر بعضی‌ مورخان‌ ایران‌ تأثیر داشته‌ است‌.توجه‌ ایران‌شناسان‌ به‌ تألیف‌ تاریخ‌ ایران‌، بر تاریخ‌نگاری‌ ایران‌ تأثیر بسیار گذاشت‌ و سبب‌ کنار نهادن‌ شیوة‌ سنّتی‌ شد. با ترجمة‌ کتابهای‌ تاریخی‌، پیروی‌ از شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ غرب‌ (ساده‌نویسی‌، دقت‌ علمی‌، مطالعه‌ در اسناد و نامه‌های‌ رسمی‌ و دوستانه‌، و توجه‌ به‌ تاریخ‌ دورة‌ باستان‌) آغاز شد.از دیگر عوامل‌ مؤثر در علمی‌ شدن‌ تاریخ‌نگاری‌، تأسیس‌ انجمن‌ معارف‌ در 1315 برای‌ تهیة‌ کتابهای‌ درسی‌ بود. این‌ انجمن‌ دارالترجمه‌ای‌ برای‌ ترجمة‌ کتابهای‌ اروپایی‌ و شرکتی‌ برای‌ چاپ‌ کتاب‌ تأسیس‌ کرد که‌ ادامة‌ اقدامات‌ وزارت‌ انطباعات‌ در دورة‌ ناصرالدین‌شاه‌ بود (صفت‌گل‌، ص‌160ـ161).نمایندة‌ شاخص‌ شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ جدید در دورة‌ قاجار، محمدحسن‌خان‌ اعتمادالسلطنه‌ است‌. او در پاریس‌ روش‌ تحقیق‌ جدید را آموخت‌ و در تهران‌ کتابهای‌ باارزشی‌ تألیف‌ و اقتباس‌ کرد، اگرچه‌ کتابهای‌ او نیز مانند آثار گذشته‌ فرمایشی‌ و حکومتی‌ بود (اعتمادالسلطنه‌، 1363 ش‌، ج‌1، مقدمة‌ افشار، ص‌ 5 ـ 6). از جمله‌ آثار اوست‌: تاریخ‌ ایران‌ (1292)، تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌ (1298) و دُرَر التیجان‌ فی‌ تاریخ‌ بنی‌الاشکان‌ (1308ـ1311؛ رجوع کنید به اعتمادالسلطنه‌، 1371 ش‌، مقدمة‌ احمدی‌، ص‌30). اعتمادالسلطنه‌ چون‌ در رأس‌ دارالطباعه‌ و دارالترجمة‌ ناصری‌ بود، امکان‌ زیادی‌ داشت‌ که‌ با کمک‌ همکاران‌ خود به‌ تألیف‌ کتابهای‌ تاریخی‌ به‌ شیوة‌ جدید بپردازد (اعتمادالسلطنه‌، 1367ـ 1368، ج‌ 1، مقدمة‌ نوائی‌، ص‌ بیست‌). در آن‌ دوره‌ تاریخ‌نگاران‌ دیگری‌ نیز به‌ شیوة‌ جدید آثاری‌ تألیف‌ کردند، از جمله‌ جلال‌الدین‌ میرزا مؤلف‌ نامة‌ خسروان‌ ، اعتضادالسلطنه‌ مؤلف‌ تاریخ‌ سوانح‌ افغانستان‌ (چاپ‌ 1273)، مؤدب‌السلطان‌ مؤلف‌ تاریخ‌ مفصّل‌ افغانستان‌ (مصر، بی‌تا.)، لسان‌السلطنه‌ سپهر مؤلف‌ تاریخ‌ کلده‌ و آشور (بی‌تا.)، محمدحسین‌ فروغی‌ مؤلف‌ تاریخ‌ ایران‌ از قبل‌ از میلاد تا قاجاریه‌ (چاپ‌ 1318 ش‌)، عطاءالسلطنه‌ مؤلف‌ تاریخ‌ ایران‌ (بی‌تا.)، نصرت‌السلطان‌ مؤلف‌ تاریخ‌ یونان‌ (چاپ‌ 1319 ش‌) و مترجم‌السلطنه‌ مؤلف‌ تاریخ‌ ملل‌ مشرق‌ (چاپ‌ 1328 ش‌؛ آدمیت‌، 1346 ش‌، ص‌ 23).نقد جدّی‌ بر تاریخ‌نگاری‌ سنّتی‌ ایران‌ را فتحعلی‌ آخوندزاده‌ * (متوفی‌ 1295) در شرحی‌ با عنوان‌ ایرادات‌ در نقد روضة‌الصفای‌ ناصری‌ نوشت‌. سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ * نیز میرزا آقاخان‌ کرمانی‌ * (متوفی‌ ح 1314) را به‌ نوشتن‌ تاریخ‌ ایران‌ به‌ شیوة‌ علمی‌ تشویق‌ کرد (آدمیت‌، همانجا؛ همو، 1357 ش‌، ص‌159). میرزا آقاخان‌ کرمانی‌ درمقدمة‌ آئینة‌ سکندری‌ (1324) شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ علمی‌ را شرح‌ داده‌ و پس‌ از نقد تاریخ‌نگاری‌ سنّتی‌، تاریخ‌ حقیقی‌ را مشتمل‌ دانسته‌ است‌ بر «وقایع‌ جوهری‌ و امور نفس‌ الامری‌» که‌ دانستن‌ آنها سبب‌ ترقی‌جامعه‌ است‌ (ص‌ 8). او بر فایدة‌ تاریخ‌ در آشنایی‌ با سرگذشت‌ پیشینیان‌ تأکید کرده‌ و معتقد است‌ که‌ هدف‌ تاریخ‌نگاری‌ احیای‌ ملتها و سعادت‌ اقوام‌ است‌ (همان‌، ص‌11، 14، 16). وی‌ تاریخ‌نگاری‌ را از ثبت‌ وقایع‌ و سرگذشتها به‌ بررسی‌ تحولات‌ اجتماعی‌ و جریانهای‌ تاریخی‌ تبدیل‌ کرد. او از روش‌ استدلال‌ و استقرا استفاده‌ نمود و رابطة‌ علت‌ و معلولی‌ را در تحلیل‌ وقایع‌ درنظر گرفت‌. وی‌ در تاریخ‌نگاری‌ خود بر اصول‌ «علم‌الاجتماع‌»، «فلسفة‌ مدنیت‌» و «حکمت‌ تاریخیه‌» تکیه‌ داشت‌ و بنیادهای‌ سیاسی‌ و پدیده‌های‌ اجتماعی‌ را در تحول‌ تاریخ‌ ایران‌ بررسی‌ کرد (آدمیت‌، 1346ش‌، همانجا). ناظم‌الاسلام‌ کرمانی‌ (متوفی‌ 1337)، از شاگردان‌ میرزا آقاخان‌ کرمانی‌، نیز به‌ همان‌ شیوه‌ تاریخ‌ بیداری‌ ایرانیان‌ * را در بارة‌ تاریخ‌ مشروطه‌ نگاشت‌ (ناظم‌الاسلام‌ کرمانی‌، بخش‌ 1، مقدمة‌ هاشمی‌کرمانی‌، ص‌ سی‌ ـ سی‌ویک‌).تاریخ‌نگاری‌ در دورة‌ پهلوی‌، از نظر روش‌، ادامة‌ روند دورة‌ قاجار بود. بعد از کودتای‌ سوم‌ اسفند 1299، به‌ تاریخ‌ باستانی‌ بیش‌ از حوادث‌ دورة‌ قاجار توجه‌ شد. در فاصلة‌ بین‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ (1914ـ 1918) و دوم‌ (1939ـ 1945)، مؤسسات‌ علوم‌ عالی‌ گسترش‌ یافت‌ و تاریخ‌نگاران‌ زبده‌ای‌ تربیت‌ شدند که‌ تألیفاتشان‌ نمونة‌ کامل‌ سبک‌ جدید تاریخ‌نویسی‌ ایران‌ است‌ ( Äافشار، 1380 ش‌، ص‌419ـ420). اشخاصی‌ چون‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌ و احمد کسروی‌ و سعید نفیسی‌ و غلامرضا رشیدیاسمی‌، که‌ از پیشگامان‌ و استادان‌ تاریخ‌نگاری‌ جدید بودند، در مجلاتی‌ چون‌ یادگار ، کاوه‌ ، دانشکده‌ و آینده‌ مقالاتی‌ نوشتند (همان‌، ص‌ 418). در این‌ مجلات‌ اسناد تاریخی‌ نیز چاپ‌ می‌شد. همچنین‌ نشریاتی‌ ادبی‌ منتشر شد که‌ به‌ تاریخ‌ نیز توجه‌ داشت‌، مانند یغما با مسئولیت‌ حبیب‌ یغمایی‌، مجلة‌ سخن‌ با مسئولیت‌ پرویز ناتل‌خانلری‌، راهنمای‌ کتاب‌ با مسئولیت‌ احسان‌ یارشاطر و مجلة‌ بررسیهای‌ تاریخی‌ به‌ ویراستاری‌ جهانگیر قائم‌مقامی‌، که‌ بیش‌ از همه‌ به‌ تاریخ‌ دورة‌ قاجار عنایت‌ می‌کرد (همان‌، ص‌420؛ فرمانفرمائیان‌، ص‌124ـ 125).در دورة‌ معاصر، طرح‌ تألیف‌ یک‌ دورة‌ کامل‌ و مفصّل‌ تاریخ‌ برای‌ مدارس‌ متوسطه‌ ریخته‌ شد؛ حسن‌ پیرنیا تألیف‌ تاریخ‌ دورة‌ پیش‌ از اسلام‌ و سیدحسن‌ تقی‌زاده‌ تألیف‌ تاریخ‌ دورة‌ اسلامی‌ تا عصر استیلای‌ مغول‌ و عباس‌ اقبال‌ تألیف‌ تاریخ‌ پس‌ از دورة‌ مغول‌ تا اعلان‌ مشروطیت‌ را به‌ عهده‌ گرفتند. گرچه‌ کتاب‌ طبق‌ این‌ طرح‌ تألیف‌ نشد، این‌ اقدام‌ در مجموع‌ گام‌ بلندی‌ در تألیف‌ کتابهای‌ تاریخی‌ به‌ روش‌ جدید بود (افشار، 1380 ش‌، ص‌ 419). تأسیس‌ کمیسیون‌ معارف‌ در 1302 ش‌ و ترجمة‌ کتابهای‌ اروپایی‌، از جمله‌ تاریخ‌ آلبر ماله‌ ، تلاش‌ دیگری‌ در ترجمة‌ کتابهای‌ تاریخی‌ در این‌ دوره‌ و در واقع‌ ادامة‌ اقدامات‌ انجمن‌ معارف‌ بود. ترجمة‌ کتابهای‌ تاریخی‌ ایران‌شناسان‌، مانند کلیفورد ادموند باسورث‌ و آن‌ لمتون‌ و هربرت‌ بوسه‌ و اَلِسّاندرو بائوزانی‌ و فاروق‌ سومر، و نیز ترجمة‌ کتاب‌ تاریخ‌ ایران‌ کمبریج‌ ، ادامة‌ روند ترجمة‌ کتابهای‌ تاریخی‌ اروپایی‌ در دورة‌ قاجار است‌ (همان‌، ص‌ 418، 421).اعزام‌ محصلان‌ تاریخ‌ به‌ اروپا و بازگشت‌ و تدریس‌ آنان‌ در ایران‌، از دیگر عوامل‌ تحول‌ تاریخ‌نگاری‌ در دورة‌ معاصر است‌. افرادی‌ چون‌ خانبابا بیانی‌، علی‌اکبر بینا، نظام‌الدین‌ مُجیرشیبانی‌ از این‌ جمله‌اند (همانجا).پیرنیا، یکی‌ از پیشگامان‌ تاریخ‌نگاری‌ جدید که‌ در روسیه‌ تحصیل‌ کرده‌ بود، با تحقیق‌ در آثار خاورشناسان‌، کتاب‌ معتبر تاریخ‌ ایران‌ باستان‌ (1312ش‌) را نوشت‌. او در این‌ کتاب‌ بر تحلیل‌ و تعلیل‌ تکیه‌ داشت‌ که‌ نمونة‌ آن‌ بررسی‌ علل‌ سقوط‌ ساسانیان‌ است‌ (ج‌ 1، مقدمة‌ باستانی‌پاریزی‌، ص‌ صد و بیست‌وهشت‌ ـ صدوبیست‌ونه‌، صدوسی‌وسه‌؛ افشار، 1380 ش‌، ص‌ 422ـ423).احمد کسروی‌ از دیگر پیشگامان‌ تاریخ‌نگاری‌ علمی‌ است‌. نوشته‌های‌ تاریخی‌ او، نشانة‌ شناخت‌ او از فلسفه‌ است‌. اسلوب‌ کسروی‌ از جهاتی‌ متأثر از میرزا آقاخان‌ کرمانی‌ است‌، گرچه‌ خود وی‌ آن‌ را انکار می‌کرد (فرمانفرمائیان‌، ص‌ 124؛ آدمیت‌، 1357 ش‌، ص‌ 210ـ211، پانویس‌ 4). کسروی‌ به‌ تاریخ‌ اجتماعی‌ و هویت‌ ملی‌ و استقلال‌ در تاریخ‌نگاری‌ و نقد تاریخهای‌ غربی‌، تعلیل‌ و تحلیل‌ حوادث‌ تاریخی‌ و بررسی‌ ارتباط‌ آنها با یکدیگر و سودمندی‌ علم‌ تاریخ‌ توجه‌ داشت‌ و منابع‌ را نقد می‌کرد. او از افسانه‌سرایی‌ و تملق‌ دوری‌ می‌گزید و ساده‌نویس‌ و سره‌نویس‌ بود. کسروی‌ نخستین‌ کسی‌ بود که‌ نظریة‌ «آغاز تاریخ‌ جدید ایران‌ از مشروطیت‌» را اعلام‌ داشت‌، بسیاری‌ از تاریخ‌نویسان‌ بعدی‌ از نظریة‌ او پیروی‌ کرده‌اند ( Äکسروی‌، 1363ش‌؛ ص‌ 4؛ همو، 1352ش‌، مقدمة‌ ذکاء، ص‌ نه‌ ـ ده‌؛ همو، 1377 ش‌، ص‌10ـ 18، 24ـ26، 29، 32، 101، 103، 114ـ 115؛ فرمانفرمائیان‌، همانجا). برخی‌ کتابهای‌ او از نمونه‌های‌ شاخص‌ تاریخ‌نگاری‌ علمی‌ این‌ دوره‌ است‌، از جمله‌ شهریاران‌ گمنام‌ (چاپ‌ 1308 ش‌)، تاریخ‌ پانصدسالة‌ خوزستان‌ (چاپ‌ 1313 ش‌)، تاریخ‌ مشروطیت‌ (چاپ‌ 1319 ش‌)، تاریخ‌ هجده‌سالة‌ آذربایجان‌ (چاپ‌ 1355 ش‌)، و مشعشعیان‌ (چاپ‌ 1324 ش‌).عباس‌ اقبال‌آشتیانی‌ ضمن‌ حفظ‌ استقلال‌ تاریخ‌نگاری‌ ایران‌، به‌ شیوة‌ علمی‌ تاریخ‌نگاران‌ غربی‌ پایبند بود. کتابهای‌ او، از جمله‌ تاریخ‌ مفصّل‌ ایران‌ (چاپ‌ 1312 ش‌) و خاندان‌ نوبختی‌ (چاپ‌ 1311 ش‌) و مطالعاتی‌ در بارة‌ بحرین‌ و جزایر و سواحل‌ فارس‌ (چاپ‌ 1328 ش‌)، از معتبرترین‌ تحقیقات‌ در بارة‌ تاریخ‌ ایران‌ است‌ (اقبال‌ آشتیانی‌، مقدمة‌ دبیرسیاقی‌، ص‌ پانزده‌، سی‌ودو، سی‌وچهار؛ افشار، 1344ـ 1349 ش‌، ج‌ 1، ص‌ 257ـ 263).غلامرضا رشیدیاسمی‌ نخستین‌ رساله‌ در بارة‌ اصول‌ تاریخ‌نگاری‌ را به‌ نام‌ آیین‌ نگارش‌ تاریخ‌ (1316ش‌) نوشت‌. نشر این‌ رساله‌ ضرورت‌ وجود دستورنامه‌ای‌ برای‌ نگارش‌ و تدریس‌ تاریخ‌ جدید را نشان‌ می‌دهد (رشیدیاسمی‌، مقدمه‌، ص‌21، مقدمة‌ فروزانفر، ص‌ 19ـ20؛ افشار، 1380 ش‌، ص‌424). محمدعلی‌ فروغی‌ به‌ دگرگون‌ ساختن‌ کتابهای‌ درسی‌ تاریخ‌ پرداخت‌. وی‌ در شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ خود به‌ تمدن‌ و اخلاق‌ و عادات‌ مردم‌ به‌ همراه‌ علت‌ ظهور و سقوط‌ هر سلسله‌ و به‌ عبارت‌ دیگر به‌ حکمت‌ تاریخ‌ پرداخته‌ است‌ (افشار، 1380 ش‌، ص‌ 421). نصراللّه‌ فلسفی‌ در زمینة‌ تحقیقات‌ تاریخی‌ یکی‌ از پایه‌گذاران‌ است‌ و کتاب‌ وی‌ با عنوان‌ زندگی‌ شاه‌عباس‌ از جمله‌ آثار محققانه‌ و ماندگار است‌ (افشار، 1360 ش‌، ص‌ 316).پس‌ از شهریور 1320 مورخان‌ جدید بتدریج‌ به‌ وقایع‌ دورة‌ قاجار توجه‌ نشان‌ دادند، از جمله‌ علی‌اصغر شمیم‌، استاد تاریخ‌ دانشکدة‌ ادبیات‌ دانشگاه‌ تهران‌، که‌ کتاب‌ ایران‌ در دورة‌ سلطنت‌ قاجار را تألیف‌ کرد. این‌ کتاب‌، که‌ در واقع‌ صورت‌ تکمیل‌ شدة‌ کتابی‌ است‌ که‌ وی‌ در 1329ش‌ به‌ سفارش‌ وزارت‌ فرهنگ‌ نوشته‌ بود، سالها برای‌ دانشجویان‌ رشتة‌ تاریخ‌ تدریس‌ می‌شد (مقدمه‌، ص‌6، مقدمة‌ خوشبخت‌، ص‌4). همچنین‌ حسین‌ مکی‌ در تاریخ‌ بیست‌ ساله‌ ، محمود محمود در تاریخ‌ روابط‌ سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در قرن‌ 19 میلادی‌ (چاپ‌ 1328ـ 1333 ش‌، 8 ج‌) و مهدی‌ ملک‌زاده‌ در تاریخ‌ انقلاب‌ مشروطیت‌ ایران‌ (تهران‌ 1328ـ1335 ش‌، 7 ج‌) به‌ تاریخ‌ این‌ دوره‌ پرداخته‌اند. در دو دهة‌ اخیر نیز کسانی‌ مانند محمدجواد شیخ‌الاسلامی‌ (متوفی‌ 1379) همت‌ خود را مصروف‌ تدوین‌ تاریخ‌ اواخر قاجار بر پایة‌ اسناد کرده‌اند (برای‌ نمونه‌ رجوع کنید به سیمای‌ احمدشاه‌ قاجار پس‌ از گذشت‌ هفتاد سال‌ از عقد قرارداد 1919 ایران‌ و انگلیس‌ ).پس‌ از جنگ‌ جهانی‌ دوم‌ و اشغال‌ ایران‌، تفکرات‌ سیاسی‌ چپ‌ در ایران‌ شکل‌ گرفت‌ و بینش‌ تازه‌ای‌ در عرضه‌ کردن‌ تاریخ‌ ایران‌ با بهره‌گیری‌ از مبانی‌ سوسیالیسم‌، که‌ از آن‌ به‌ جامعه‌شناسی‌ علمی‌ تعبیر می‌شد، به‌وجود آمد. احسان‌ طبری‌ و کتاب‌ ایران‌ در در دو سدة‌ پیشین‌ او نمونة‌ بارز این‌ طرز تفکر است‌ (افشار، 1380 ش‌، ص‌ 426).خاطره‌نویسی‌ نیز از سبکهای‌ جدید تاریخ‌نگاری‌ دورة‌ معاصر است‌ که‌ از عهد ناصرالدین‌شاه‌ قاجار با خاطره‌نویسی‌ خود او از سفرهایش‌ و بعضی‌ از شاهزادگان‌ و بزرگان‌ مرسوم‌ شد، با اینهمه‌ جز سفرنامه‌های‌ شاهانه‌ و چند سفرنامة‌ دیگر، کتابی‌ که‌ واقعاً خاطرات‌ باشد به‌ چاپ‌ نرسید و انتشار خاطرات‌ عملاً پس‌ از شهریور 1320 میسر شد. نخستین‌ کتاب‌ خاطرات‌ سودمند برای‌ استفادة‌ تاریخی‌، شرح‌ زندگانی‌ من‌ (چاپ‌ 1321 ش‌) نوشتة‌ عبداللّه‌ مستوفی‌ است‌ که‌ در آن‌ به‌ زندگی‌ روزانة‌ مدنی‌ و اجتماعی‌ و طبقات‌ نیمه‌اعیان‌ نیز اشاره‌ کرده‌ است‌. در همان‌ سال‌ کتاب‌ خاطرات‌ و خطرات‌ اثر مهدیقلی‌ هدایت‌، معروف‌ به‌ مخبرالسلطنه‌، منتشر شد. این‌ کتاب‌ در بارة‌ تاریخ‌ دورة‌ قاجار و پهلوی‌ از مراجع‌ اساسی‌ محسوب‌ می‌شود. افزون‌ بر این‌ از رضاشاه‌ نیز کتاب‌ خاطراتی‌ با عنوان‌ سفرنامة‌ مازندران‌ (1305 ش‌) در دست‌ است‌ که‌ در بارة‌ اوضاع‌ سیاسی‌ آن‌ دوره‌ است‌. گفتنی‌ است‌ که‌ کتابهای‌ خاطرات‌، به‌ دور از کینه‌توزی‌ و پیش‌داوری‌ و تسویه‌حسابهای‌ شخصی‌ نیست‌ (افشار، ص‌ 430).پژوهش‌ در بارة‌ اشخاص‌ بزرگ‌ تاریخ‌ ایران‌ از دیگر زمینه‌های‌ آثار تاریخی‌ در دورة‌ معاصر است‌، از آن‌ جمله‌ است‌: جهانداری‌ داریوش‌ بزرگ‌ (چاپ‌ 1350 ش‌) از علیرضا شاپور شهبازی‌، کوروش‌ کبیر در آثار هنری‌ اروپائیان‌ (چاپ‌ 1355 ش‌) از غلامعلی‌ همایون‌، یعقوب‌لیث‌ (چاپ‌ 1376 ش‌) از محمدابراهیم‌ باستانی‌پاریزی‌، زندگانی‌ شاه‌عباس‌ اول‌ (چاپ‌ 1353 ش‌) از نصراللّه‌ فلسفی‌، ناصرالدین‌ شاه‌: فراز و فرود استبداد سنّتی‌ در ایران‌ (چاپ‌ 1377ش‌) از محمد احمد پناهی‌ سمنانی‌.از میان‌ تاریخ‌نگاران‌ جدید ایران‌، بیش‌ از همه‌ فریدون‌ آدمیت‌ تاریخ‌ ایران‌ را با توجه‌ به‌ تاریخ‌ اندیشه‌ بررسی‌ کرده‌ و کتابهای‌ متعددی‌ در این‌ زمینه‌ نوشته‌ است‌، از جمله‌ اندیشة‌ ترقی‌ و حکومت‌ قانون‌ عصر سپهسالار (چاپ‌ 1356 ش‌)، اندیشه‌های‌ طالبوف‌ تبریزی‌ (چاپ‌ 1363 ش‌)، اندیشه‌های‌ میرزا آقاخان‌ کرمانی‌ (چاپ‌ 1357ش‌)، فکر دمکراسی‌ اجتماعی‌ در نهضت‌ مشروطیت‌ (چاپ‌ 1354ش‌)، امیرکبیر در ایران‌ (چاپ‌ 1354ش‌) و ایدئولوژی‌ نهضت‌ مشروطیت‌ (بی‌تا.). به‌ نظر آدمیت‌، با آنکه‌ تاریخ‌نگاری‌ ایران‌ متحول‌ گردیده‌ و به‌ تاریخ‌نگاری‌ علمی‌ توجه‌ بسیار شده‌، به‌ دلیل‌ فقر فکر و دانش‌ سیاسی‌ و فقر معرفت‌ تاریخ‌ و فهم‌ تاریخی‌، تاریخ‌نگاری‌ فقط‌ در بخش‌ تاریخ‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ رشد کرده‌ و تاریخ‌ اندیشه‌ و تاریخ‌ اجتماعی‌ رشد شایسته‌ای‌ نداشته‌ است‌ (آدمیت‌، 1363، مقدمه‌، ص‌ دو ـ سه‌).عبدالهادی‌ حائری‌ نیز به‌ تاریخ‌ اجتماعی‌ و تاریخ‌ اندیشه‌ نظر داشته‌ و در تألیف‌ تاریخ‌ شیوة‌ علمی‌ را برگزیده‌ است‌. از نوشته‌های‌ اوست‌: تشیع‌ و مشروطیت‌ (چاپ‌ 1360 ش‌)، نخستین‌ رویاروییهای‌ اندیشه‌گران‌ ایران‌ با دورویة‌ تمدن‌ بورژوازی‌ غرب‌ (چاپ‌ 1367 ش‌)، تاریخ‌ جنبشها و تکاپوهای‌ فراماسونگری‌ در کشورهای‌ اسلامی‌ (1368ش‌).تاریخ‌نگاران‌ دیگری‌ که‌ در دورة‌ معاصر به‌ شیوة‌ علمی‌ کتاب‌ تاریخی‌ نوشته‌ یا در زمینة‌ تاریخ‌ به‌ تحقیق‌ پرداخته‌اند، عباس‌ زریاب‌ خویی‌، احسان‌ یارشاطر، عبدالحسین‌ زرین‌کوب‌، عبدالحسین‌ نوائی‌ و ایرج‌ افشار در خور ذکرند.منابع‌: فریدون‌ آدمیت‌، «انحطاط‌ تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌»، سخن‌ ، سال‌ 17، ش‌ 1 (فروردین‌ 1346)؛ همو، اندیشه‌های‌ طالبوف‌ تبریزی‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛ همو، اندیشه‌های‌ میرزا آقاخان‌ کرمانی‌ ، تهران‌ 1357 ش‌؛ محمدحسن‌بن‌ علی‌ اعتمادالسلطنه‌، تاریخ‌ منتظم‌ ناصری‌ ، چاپ‌ محمداسماعیل‌ رضوانی‌، تهران‌ 1363ـ1367 ش‌؛ همو، دررالتّیجان‌ فی‌ تاریخ‌ بنی‌الاشکان‌ = تاریخ‌ اشکانیان‌ ، چاپ‌ نعمت‌ احمدی‌، تهران‌ 1371 ش‌؛ همو، المآثر و الا´ثار ، در چهل‌ سال‌ تاریخ‌ ایران‌ ، چاپ‌ ایرج‌ افشار، ج‌ 1، تهران‌ 1363 ش‌؛ همو، مرآة‌البلدان‌ ، چاپ‌ عبدالحسین‌ نوائی‌ و میرهاشم‌ محدّث‌، تهران‌ 1367ـ 1368 ش‌؛ ایرج‌ افشار، سواد و بیاض‌ ، تهران‌ 1344ـ1349 ش‌؛ همو، «نگاهی‌ گذرا به‌ تاریخ‌نگاری‌ ایرانیان‌»، در یاد پاینده‌: مجموعة‌ 46 گفتار پژوهشی‌ ، به‌ کوشش‌ رضا رضازاده‌ لنگرودی‌، تهران‌ 1380 ش‌؛ همو، «یادبود مؤلفان‌: نصراللّه‌ فلسفی‌»، آینده‌ ، سال‌ 7، ش‌ 4 (تیر 1360)؛ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌، مجموعة‌ مقالات‌ عباس‌ اقبال‌ آشتیانی‌ ، بخش‌ 1، گردآوری‌ و تدوین‌ از محمد دبیرسیاقی‌، تهران‌ 1369 ش‌؛ عباس‌ امانت‌، «پورخاقان‌ و اندیشة‌ بازیابی‌ تاریخ‌ ملی‌ ایران‌: جلال‌الدین‌ میرزا و نامة‌ خسروان‌»، در ایران‌نامه‌ ، سال‌ 17 (زمستان‌ 1377)؛ واسیلی‌ ولادیمیروویچ‌ بارتولد، ترکستان‌نامه‌: ترکستان‌ در عهد هجوم‌ مغول‌ ، ترجمة‌ کریم‌ کشاورز، تهران‌ 1366 ش‌؛ محمدتقی‌ بهار، سبک‌شناسی‌ ، تهران‌ ?] 1321 ش‌ [ ؛ ایلیاپاولوویچ‌ پطروشفسکی‌، کشاورزی‌ و مناسبات‌ ارضی‌ ایران‌ در عهد مغول‌ ، ترجمة‌ کریم‌ کشاورز، تهران‌ 1357 ش‌؛ حسن‌ پیرنیا، ایران‌ باستان‌، یا، تاریخ‌ مفصل‌ ایران‌ قدیم‌ ، تهران‌ 1369 ش‌؛ نینا ویکتوروونا پیگولوسکایا، و دیگران‌، تاریخ‌ ایران‌ از دوران‌ باستان‌ تا سدة‌ هیجدهم‌ میلادی‌ ، ترجمة‌ کریم‌ کشاورز، تهران‌ 1349 ش‌؛ ناصر تکمیل‌همایون‌، «وقایع‌نگاری‌»، در یکی‌ قطره‌ باران‌: جشن‌نامة‌ استاد دکتر عباس‌ زریاب‌خوئی‌ ، به‌ کوشش‌ احمد تفضلی‌، تهران‌ 1370 ش‌؛ فضل‌الدین‌ عبدالنبی‌ خاوری‌شیرازی‌، تاریخ‌ ذوالقرنین‌ ، نسخة‌ خطی‌ کتابخانة‌ ملی‌، ش‌ 1771، 2644، نسخة‌ عکسی‌ موجود در کتابخانة‌ بنیاد دایرة‌المعارف‌ اسلامی‌؛ محمدجعفربن‌ محمدعلی‌ خورموجی‌، حقایق‌ الاخبار ناصری‌ ، چاپ‌ حسین‌ خدیوجم‌، تهران‌ 1363 ش‌؛ غلامرضا رشیدیاسمی‌، مقالات‌ و رساله‌ها ، گردآوری‌ ایرج‌ افشار، تهران‌ 1373 ش‌؛ محمدفتح‌اللّه‌بن‌ محمدتقی‌ ساروی‌، تاریخ‌ محمدی‌ ( احسن‌التواریخ‌ )، چاپ‌ غلامرضا طباطبائی‌ مجد، تهران‌ 1371 ش‌؛ محمدتقی‌بن‌ محمدعلی‌ سپهر، ناسخ‌التواریخ‌: سلاطین‌ قاجاریه‌ ، چاپ‌ محمدباقر بهبودی‌، تهران‌ 1344ـ 1345 ش‌؛ علی‌ شریعتی‌، بازگشت‌ ، تهران‌ 1357 ش‌؛ شجاع‌الدین‌ شفا، جهان‌ ایران‌شناسی‌ ، ] تهران‌ 1348 ش‌ [ ؛ علی‌اصغر شمیم‌، ایران‌ در دورة‌ سلطنت‌ قاجار ، تهران‌ 1375 ش‌؛ عبداللّه‌ شهبازی‌، «نظریه‌ توطئه‌»، صعود سلطنت‌ پهلوی‌ و تاریخنگاری‌ جدید در ایران‌ ، تهران‌ 1377 ش‌؛ علیرضابن‌ عبدالکریم‌ شیرازی‌، تاریخ‌ زندیه‌: جانشینان‌ کریم‌خان‌ زند ، چاپ‌ ارنست‌ بیر، تهران‌ 1365 ش‌؛ منصور صفت‌گل‌، «تاریخ‌نویسی‌ در ایران‌: از دارالفنون‌ تا برافتادن‌ فرمانروایی‌ قاجاران‌»، دانشگاه‌ انقلاب‌ ، ش‌ 112 (پاییز 1378)؛ ابوالقاسم‌ طاهری‌، سیر فرهنگ‌ ایران‌ در بریتانیا، یا، تاریخ‌ دویست‌ سالة‌ مطالعات‌ ایرانی‌ ، تهران‌ 1352 ش‌؛ حافظ‌ فرمانفرمائیان‌، «تاریخنگاری‌ ایران‌ در سده‌های‌ نوزدهم‌ و بیستم‌ میلادی‌»، در تاریخنگاری‌ در ایران‌: مجموعه‌ مقالات‌ ، مترجم‌ یعقوب‌ آژند، تهران‌ 1360 ش‌؛ الی‌ ایوانوویچ‌ کالسنیکف‌، ایران‌ در آستانة‌ یورش‌ تازیان‌ ، ترجمة‌ م‌.ر. یحیایی‌، تهران‌ 1357 ش‌؛ احمد کسروی‌، تاریخ‌ مشروطة‌ ایران‌ ، تهران‌ 1363 ش‌؛ همو، در پیرامون‌ تاریخ‌ ، چاپ‌ عزیز علیزاده‌، تهران‌ 1377 ش‌؛ همو، کاروند کسروی‌ ، چاپ‌ یحیی‌ ذکاء، تهران‌ 1352 ش‌؛ مرتضی‌ مطهری‌، قیام‌ و انقلاب‌ مهدی‌ از دیدگاه‌ فلسفة‌ تاریخ‌ ، تهران‌ 1368 ش‌؛ عبدالرزاق‌بن‌ نجفقلی‌ مفتون‌ دنبلی‌، مآثر سلطانیه‌: تاریخ‌ جنگهای‌ ایران‌ و روس‌ ، تبریز 1241، چاپ‌ غلامحسین‌ صدری‌افشار، چاپ‌ افست‌ تهران‌ 1351 ش‌؛ عبدالحسین‌ میرزا آقاخان‌ کرمانی‌، آئینة‌ سکندری‌: تاریخ‌ ایران‌ از زمان‌ ماقبل‌ تاریخ‌ تا رحلت‌ حضرت‌ ختمی‌ مرتبت‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ سنگی‌ تهران‌ 1324؛ محمدبن‌ علی‌ ناظم‌الاسلام‌ کرمانی‌، تاریخ‌ بیداری‌ ایرانیان‌ ، چاپ‌ علی‌اکبر سعیدی‌سیرجانی‌، تهران‌ 1362 ش‌.8. در دورة‌ انقلاب‌ اسلامی‌. با پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و سقوط‌ حکومت‌ پهلوی‌، تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌ از لحاظ‌ کمّی‌ وسعت‌ یافت‌ و از لحاظ‌ کیفی‌ تحولی‌ عمیق‌ پیدا کرد. تاریخ‌نگاری‌ به‌ اعتبار رابطه‌ای‌ که‌ همواره‌ میان‌ سیاست‌ و تاریخ‌ و بالاخص‌ تاریخ‌ معاصر وجود دارد، در این‌ تحول‌ سیاسی‌ سخت‌ مورد توجه‌ قرار گرفت‌. با منقرض‌ شدن‌ سلطنت‌ پهلوی‌، دوران‌ پنجاه‌ و هفت‌ سالة‌ این‌ سلسله‌ به‌ صورت‌ دوره‌ای‌ تاریخی‌ در آمد و در دستور کار مورخان‌ قرار گرفت‌. برای‌ تسهیل‌ در آگاهی‌ از ویژگیهای‌ تاریخ‌نگاری‌ در دوران‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌، این‌ بررسی‌ را به‌ سه‌ بخش‌ تقسیم‌ می‌کنیم‌. در بخش‌ اول‌ تحولات‌ ناشی‌ از گشوده‌ شدن‌ عرصه‌های‌ ممنوع‌ به‌ روی‌ تاریخ‌نگاران‌ را که‌ در اثر آزادی‌ حاصل‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ پدید آمده‌ بررسی‌ می‌کنیم‌. در بخش‌ دوم‌ به‌ ذکر مباحث‌ و عناوینی‌ می‌پردازیم‌ که‌ اساساً به‌ علت‌ وقوع‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در ایران‌ واقعیت‌ پیدا کرده‌ و موضوعیت‌ تاریخی‌ یافته‌ و مورد علاقه‌ و توجه‌ مورخان‌ و خوانندگان‌ کتب‌ تاریخی‌ و سیاسی‌ قرار گرفته‌ است‌. در بخش‌ سوم‌ به‌ منابع‌ و شیوه‌ها و امکانات‌ جدیدی‌ که‌ با انقلاب‌ و پس‌ از آن‌ در اختیار محققان‌ و مورخان‌ قرار گرفته‌ اشاره‌ خواهیم‌ کرد.1) گشوده‌ شدن‌ عرصه‌های‌ ممنوع‌. در دورة‌ سلطنت‌ پهلوی‌ ابواب‌ بسیاری‌ از مباحث‌ تاریخ‌ معاصر ایران‌ به‌ روی‌ پژوهشگران‌ بسته‌ بود و انتشار تحقیقات‌ تاریخی‌ در آنها مجاز دانسته‌ نمی‌شد. از جمله‌ مهمترین‌ این‌ مباحث‌، نحوة‌ انتقال‌ سلطنت‌ از خاندان‌ قاجار به‌ رضاشاه‌ بود که‌ چون‌ با دخالت‌ دولت‌ انگلستان‌ صورت‌ گرفته‌ بود ورود در آن‌ جایز نبود. پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌، با انتشار اسنادی‌ از سوی‌ وزارت‌ امور خارجة‌ انگلستان‌ و نیز بعضی‌ منابعی‌ که‌ پیش‌ از انقلاب‌ اجازة‌ انتشار یا تجدید چاپ‌ آنها داده‌ نمی‌شد، راه‌ برای‌ تحقیق‌ و تألیف‌ در این‌ زمینه‌ هموار شد. برای‌ نمونه‌ می‌توان‌ به‌ آثاری‌ از این‌ دست‌ اشاره‌ کرد: سیاست‌ انگلیس‌ و پادشاهی‌ رضاشاه‌ اثر هوشنگ‌ صباحی‌؛ در آخرین‌ روزهای‌ رضاشاه‌: تهاجم‌ روس‌ و انگلیس‌ به‌ ایران‌ در شهریور 1320 تألیف‌ ریچارد ا. استوارت‌ ؛ تاریخ‌ روابط‌ سیاسی‌ ایران‌ و انگلیس‌ در دوره‌ رضاشاه‌ اثر علی‌اصغر زرگر؛ ایران‌: برآمدن‌ رضاخان‌، برافتادن‌ قاجار و پادشاهی‌ پهلوی‌ اثر سیروس‌ غنی‌؛ خاطرات‌ سرّی‌ آیرونساید ؛ چاپ‌ جدید از تاریخ‌ بیست‌ ساله‌ ایران‌ حسین‌ مکی‌ و تاریخ‌ مختصر احزاب‌ سیاسی‌ ایران‌ ملک‌الشعرا بهار. علاوه‌ بر این‌ تاریخ‌نگاران‌ فرصت‌ یافتند در بارة‌ شیوة‌ استبدادی‌ حکومت‌ رضاشاه‌ و حرص‌ و طمع‌ او به‌ مال‌ و زمین‌ و ظلم‌ و ستمی‌ که‌ بر مردم‌ روا داشته‌ بود و کارهایی‌ که‌ با مخالفان‌ سیاسی‌ واقعی‌ یا احتمالی‌ خود کرده‌ بود نیز بحث‌ و بررسی‌ کنند و کتابهایی‌ از این‌ قبیل‌ تألیف‌ شد: گذشته‌ چراغ‌ راه‌ آینده‌ است‌ ؛ تیمورتاش‌ در صحنه‌ سیاست‌ ایران‌ و نصرت‌الدوله‌ فیروز از رویای‌ پادشاهی‌ تا زندان‌ رضاشاهی‌ هر دو از باقر عاقلی‌. همچنین‌ بر پایة‌ اسناد نویافته‌ و در دسترس‌ قرار گرفتن‌ پرونده‌های‌ مربوط‌ به‌ حوادث‌ مهم‌ این‌ دوره‌، نظیر تجدید قرارداد نفت‌ با انگلستان‌ و کشف‌ حجاب‌ و واقعة‌ مسجد گوهرشاد مشهد و تبعید و قتل‌ آیت‌اللّه‌ سیدحسن‌ مدرس‌ و دستگیری‌ و حبس‌ گروه‌ کمونیستی‌ «پنجاه‌وسه‌ نفر» و نیز حوادث‌ و وقایع‌ شهریور 1320 که‌ به‌ کناره‌گیری‌ رضاشاه‌ از سلطنت‌ و خروج‌ وی‌ از کشور و سلطنت‌ محمدرضا پهلوی‌ منجر شد، تحلیلهای‌ جدیدی‌ ارائه‌ شد.عرصه‌های‌ ممنوع‌ تاریخ‌نگاری‌ در دورة‌ سلطنت‌ محمدرضا پهلوی‌ عمدتاً به‌ وقایع‌ و واقعیتهای‌ نهضت‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ و مبارزات‌ دکتر محمد مصدق‌ و آیت‌اللّه‌ کاشانی‌ و کودتای‌ 28 مرداد و نقش‌ دولتهای‌ امریکا و انگلیس‌ در آن‌ مربوط‌ می‌شود. بعضی‌ از کتابهایی‌ که‌ در این‌ زمینه‌ تألیف‌ شده‌ بدین‌ قرار است‌: جنبش‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌نفت‌ ایران‌ و کودتای‌ 28 مرداد 1332 و کتاب‌ مصدق‌: سالهای‌ مبارزه‌ و مقاومت‌ ، هر دو از غلامرضا نجاتی‌؛ خواب‌ آشفتة‌ نفت‌: دکتر مصدق‌ و نهضت‌ ملی‌ ایران‌ اثر محمدعلی‌ موحد؛ کتاب‌ استبداد، دموکراسی‌ و نهضت‌ ملی‌ و کتاب‌ مصدق‌ و نبرد قدرت‌ در ایران‌ هر دو از محمدعلی‌ کاتوزیان‌؛ نامه‌های‌ دکتر مصدق‌ به‌ کوشش‌ محمد ترکمان‌؛ مصدق‌، نفت‌، ناسیونالیسم‌ ایرانی‌ تألیف‌ جیمز بیل‌ و ویلیام‌ راجر لویس‌ ؛ اسناد سازمان‌ سیا در بارة‌ کودتای‌ 28 مرداد و سرنگونی‌ دکترمصدق‌ تألیف‌ غلامرضا وطن‌دوست‌. تاریخ‌ احزاب‌ سیاسی‌، از جمله‌ احزاب‌ گردآمده‌ در جبهة‌ ملی‌ و نیز حزب‌ توده‌ در سالهای‌ قبل‌ از کودتای‌ 28 مرداد و پس‌ از آن‌، نیز به‌ صورت‌ میدان‌ گسترده‌ای‌ برای‌ مورخان‌ در آمد. نمونه‌ای‌ از این‌ آثار چنین‌ است‌: حزب‌ ایران‌ به‌ کوشش‌ مسعود کوهستانی‌نژاد؛ حزب‌ پان‌ایرانیست‌ تألیف‌ علی‌اکبر رزمجو؛ اسناد احزاب‌ سیاسی‌ ایران‌ (1320ـ1330 ش‌) به‌ کوشش‌ بهروز طیرانی‌؛ احزاب‌ سیاسی‌ ایران‌ با مطالعه‌ موردی‌ نیروی‌ سوم‌ و جامعه‌ سوسیالیستها تألیف‌ محسن‌ مدیرشانه‌چی‌. نهضت‌ اسلامی‌ ایران‌ به‌ رهبری‌ امام‌ خمینی‌ و حوادث‌ سالهای‌ 1341 تا 1357 ش‌ نظیر واقعة‌ پانزدهم‌ خرداد 1342 و هفدهم‌ شهریور 1357 که‌ منجر به‌ پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ گردید، عرصة‌ دیگری‌ بود که‌ ورود به‌ آنها با پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ آزاد شد. نمونه‌ای‌ از این‌ آثار بدین‌قرار است‌: در انقلاب‌ ایران‌ چه‌ شده‌ است‌ و چه‌ خواهد شد؟ تألیف‌ رضا براهنی‌؛ ریشه‌های‌ اجتماعی‌ انقلاب‌ ایران‌ تألیف‌ میثاق‌ پارسا؛ حرکت‌ امام‌ خمینی‌ و تجدید حیات‌ اسلام‌ اثر راشدالغنوشی‌؛ درون‌ انقلاب‌ ایران‌ اثر جان‌. دی‌. استمپل‌ ؛ ایران‌ از اختلاف‌ مذهبی‌ تا انقلاب‌ تألیف‌ مایکل‌ فیشر ؛ بررسی‌ و تحلیلی‌ از نهضت‌ امام‌خمینی‌ اثر حمید روحانی‌؛ نهضت‌ روحانیون‌ ایران‌ اثر علی‌ دوانی‌؛ فلسفه‌ انقلاب‌ اسلامی‌ اثر جلال‌الدین‌ فارسی‌؛ تاریخ‌ قیام‌ پانزده‌ خرداد به‌ روایت‌ اسناد اثر جواد منصوری‌؛ درآمدی‌ بر ریشه‌های‌ انقلاب‌ اسلامی‌ اثر عبدالوهاب‌ فراتی‌. تاریخ‌ مبارزات‌ سیاسی‌ دانشجویان‌ در داخل‌ و خارج‌ کشور و مبارزات‌ سیاسی‌ احزاب‌ و گروههای‌ مذهبی‌ با تفاوت‌ در گرایشهای‌ ملی‌ و مذهبی‌ آنان‌ و نیز فعالیتهای‌ زیرزمینی‌ و مسلحانة‌ احزاب‌ و سازمانهای‌ کمونیستی‌ منشأ آثار تاریخی‌ فراوانی‌ گردید که‌ تألیف‌ و انتشار آنها همچنان‌ در داخل‌ و خارج‌ کشور ادامه‌ دارد. به‌ عنوان‌ نمونه‌ می‌توان‌ به‌ این‌ آثار اشاره‌ کرد: کنفدراسیون‌ تاریخ‌ جنبش‌ دانشجویان‌ ایرانی‌ در خارج‌ از کشور: 57 ـ1332 تألیف‌ افشین‌ متین‌؛ کنفدراسیون‌ جهانی‌ محصلین‌ و دانشجویان‌ ایرانی‌ ( اتحادیه‌ ملی‌ ) از آغاز تا انشعاب‌ تألیف‌ حمید شوکت‌؛ از نهضت‌آزادی‌ تا سازمان‌ مجاهدین‌ خاطرات‌ لطف‌اللّه‌ میثمی‌. نقد و تحلیل‌ سیاست‌ خارجی‌ و روابط‌ بین‌المللی‌ و روابط‌ اقتصادی‌ ایران‌ با کشورهای‌ غربی‌ نیز موضوع‌ شماری‌ دیگر از تحقیقات‌ تاریخی‌ منتشرشده‌ در این‌ سالهاست‌. نمونه‌ای‌ از این‌ آثار چنین‌ است‌: سیاست‌ خارجی‌ امریکا و شاه‌: ایجاد یک‌ حکومت‌ سلطه‌پذیر در ایران‌ تألیف‌ مارک‌ ج‌. گازیوروسکی‌ ؛ عقاب‌ و شیر: تراژدی‌ روابط‌ ایران‌ و آمریکا اثر جیمز بیل‌؛ اسناد روابط‌ ایران‌ و شوروی‌ ( در دوره‌ رضاشاه‌ 1304ـ 1318 ه . ش‌ ) به‌کوشش‌ محمود طاهر احمدی‌؛ 25 سال‌ حاکمیت‌ آمریکا بر ایران‌ تألیف‌ جواد منصوری‌.یکی‌ دیگر از عرصه‌هایی‌ که‌ مورخان‌ و محققان‌ را به‌ بازنگری‌ و بازنویسی‌ متون‌ و منابع‌ تاریخی‌ فراخواند و آنان‌ را در به‌دست‌ دادن‌ روایتی‌ دیگر از تاریخ‌ ترغیب‌ کرد، تاریخ‌ دورة‌ قاجار بود. بر اساس‌ این‌ نگاه‌ تازه‌، بررسی‌ علل‌ و عوامل‌ و خصوصیات‌ تاریخی‌ تجدد ایرانیان‌ و نهضت‌ و انقلاب‌ مشروطیت‌ و خصوصاً نقش‌ علمای‌ دین‌ و بالاخص‌ سرگذشت‌ و سرنوشت‌ شیخ‌فضل‌اللّه‌ نوری‌ و نیز نقش‌ روشنفکران‌ و موضع‌ دولتهای‌ روس‌ و انگلیس‌ نسبت‌به‌ آن‌ نهضت‌ موضوع‌ کتابهای‌ تاریخی‌ متعددی‌ شد. در این‌ سالها جمعی‌ از مورخان‌، تاریخ‌ دورة‌ قاجار را با قضاوتی‌ متفاوت‌ از آنچه‌ در دوران‌پهلوی‌ نوشته‌می‌شد نگاشتند. در میان‌ نویسندگان‌ اینگونه‌ کتابها، مؤلفانی‌ از وابستگان‌ به‌ خاندان‌ قاجار نیز دیده‌ می‌شوند. نمونه‌ای‌ از این‌ آثار بدین‌ قرار است‌: شیخ‌فضل‌اللّه‌ نوری‌ و مشروطیت‌ ( رویارویی‌ دو اندیشه‌ ) اثر مهدی‌ انصاری‌؛ ناسیونالیسم‌ و جنبش‌ مشروطیت‌ ایران‌ اثر ابراهیم‌ میرانی‌؛ سیمای‌ احمد شاه‌ قاجار اثر محمدجواد شیخ‌الاسلامی‌؛ اندیشه‌ سیاسی‌ و تاریخ‌ نهضت‌ بیدارگرانة‌ حاج‌آقا نوراللّه‌ اصفهانی‌ اثر موسی‌ نجفی‌؛ بازنگری‌ در تاریخ‌ قاجار و روزگار آنان‌ اثر ابونصر عضد قاجار؛ سیاق‌ معیشت‌ در عصر قاجار و کتاب‌ احزاب‌ سیاسی‌ در مجلس‌ سوم‌ هر دو از منصوره‌ اتحادیه‌.2) انقلاب‌ اسلامی‌ و پیامدهای‌ آن‌. پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ منشأ تحقق‌ وقایعی‌ در ایران‌ گردید که‌ آن‌ وقایع‌ در فهرست‌ مطالعات‌ تاریخی‌ جای‌ گرفت‌. بی‌تردید در رأس‌ عناوین‌ این‌ فهرست‌، بررسی‌ خود انقلاب‌ اسلامی‌ و بیان‌ مقدمات‌ و علل‌ و اسباب‌ دور و نزدیک‌ آن‌ و ذکر حوادث‌ گوناگونی‌ قرار داشت‌ که‌ مقارن‌ با انقلاب‌ اسلامی‌ و به‌ علت‌ آن‌، به‌ وقوع‌ پیوست‌. در این‌ زمینه‌ موافقان‌ و مخالفان‌ انقلاب‌ با دیدگاههای‌ مختلف‌ در داخل‌ و خارج‌ کشور کتابهای‌ تاریخی‌ گوناگونی‌ تألیف‌ کرده‌اند. پایان‌نامه‌های‌ دکتری‌ و کارشناسی‌ ارشد که‌ در سالهای‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در زمینة‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و امام‌ خمینی‌ در دانشگاههای‌ ایران‌ و جهان‌ تدوین‌ شده‌، در طول‌ بیست‌ سال‌ به‌ چهارصد عنوان‌ رسیده‌ است‌، گزارشی‌ از آنها در کتاب‌ چکیدة‌ پایان‌نامه‌های‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و امام‌ خمینی‌ در دانشگاههای‌ جهان‌ به‌ کوشش‌ کیومرث‌ امیری‌ و معصومه‌ خالقی‌، تهیه‌ شده‌ در مرکز بازشناسی‌ اسلام‌ و ایران‌، و در کتاب‌ چکیدة‌ پایان‌نامه‌های‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و امام‌ خمینی‌: کارشناسی‌ ارشد و دکتری‌ دانشگاهها و مراکز آموزش‌ عالی‌ کشور ، به‌ کوشش‌ علی‌ دهقان‌ و امیرحسین‌ کفائی‌ منتشر شده‌ است‌.جنگ‌ هشت‌ سالة‌ عراق‌ با ایران‌ (1359ـ1367 ش‌) ــ که‌ به‌ اعتبار طول‌ مدت‌ و گستردگی‌ جبهه‌های‌ نبرد از جمله‌ جنگهای‌ مهم‌ قرن‌ بیستم‌ محسوب‌ می‌شود ــ منشأ بررسیهای‌ تاریخی‌ فراوانی‌ گردید که‌ تحقیق‌ و تألیف‌ در آن‌ زمینه‌ها هنوز هم‌ ادامه‌ دارد. عناوین‌ مهم‌ این‌ بررسیها، تحقیق‌ در سابقة‌ اختلافات‌ دو کشور و علل‌ و عوامل‌ بروز جنگ‌ و شرح‌ عملیات‌ جنگی‌ متعدد در این‌ هشت‌ سال‌ و خاطرات‌ رزمندگان‌ و اسرای‌ جنگی‌، موضوع‌ تحقیقات‌ و بررسیهای‌ تاریخی‌ فراوانی‌ در سالهای‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ و خصوصاً سالهای‌ پس‌ از توقف‌ جنگ‌ بوده‌ است‌. مراکزی‌ چون‌ «دفتر ادبیات‌ و هنر مقاومت‌» وابسته‌ به‌ حوزة‌ هنری‌، «مرکز مطالعات‌ و تحقیقات‌ جنگ‌» وابسته‌ به‌ سپاه‌ پاسداران‌ انقلاب‌ اسلامی‌، «بنیاد حفظ‌ آثار و ارزشهای‌ دفاع‌ مقدس‌» در زمینه‌ ضبط‌ خاطرات‌ رزمندگان‌ و تحقیق‌ و تألیف‌ دربارة‌ تاریخ‌ جنگ‌ فعالیت‌ می‌کنند.نقش‌ و فعالیتهای‌ احزاب‌ و گروههای‌ اسلامی‌ و غیراسلامی‌ در سالهای‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ مقولة‌ دیگری‌ است‌ که‌ سبب‌ پیدایش‌ کتابهای‌ تاریخی‌ متعددی‌ در این‌ دوره‌ شده‌ است‌. از جملة‌ این‌ آثار است‌: تشکل‌ فراگیر: مروری‌ بر یک‌ دهه‌ فعالیت‌ حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ اثر عبداللّه‌ جاسبی‌؛ سیاستمداران‌ اهل‌ فیضیه‌ اثر علی‌ دارابی‌؛ اطلاعاتی‌ در بارة‌ احزاب‌ و جناحهای‌ سیاسی‌ ایران‌ امروز تألیف‌ عباس‌ شادلو.حوزه‌های‌ علمیه‌ و خصوصاً حوزة‌ علمیة‌ قم‌ نیز در این‌ سالها با احساس‌ نیاز به‌ ورود به‌ قلمرو تاریخ‌نگاری‌، باب‌ مطالعات‌ و تألیفات‌ تازه‌ای‌ را گشودند و به‌ تاریخ‌ صدر اسلام‌ و تاریخ‌ تشیع‌ و نیز اموری‌ از قبیل‌ رابطة‌ دین‌ و دولت‌ در عصر صفویه‌ و تاریخ‌ معاصر و سرگذشت‌ و سرنوشت‌ آن‌ دسته‌ از علمای‌ دین‌ که‌ منشأ تحولات‌ سیاسی‌ بوده‌اند علاقه‌ نشان‌ دادند. به‌ عنوان‌ نمونه‌ می‌توان‌ به‌ این‌ آثار اشاره‌ کرد: دین‌ و سیاست‌ در دورة‌ صفوی‌ و تاریخ‌ سیاسی‌ اسلام‌ هر دو از رسول‌ جعفریان‌؛ خط‌ سوم‌ در انقلاب‌ مشروطیت‌ ایران‌ اثر ابوالفضل‌ شکوری‌؛ پایداری‌ تا پای‌ دار: سیری‌ در حیات‌ پربار علمی‌، معنوی‌، اجتماعی‌ و سیاسی‌ شهید حاج‌ شیخ‌ فضل‌الله‌ نوری‌ اثر علی‌ ابوالحسنی‌.در سالهای‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ حاکمان‌ و مسئولان‌ بلندپایة‌ حکومت‌ پهلوی‌ و نیز جمهوری‌ اسلامی‌ به‌ بازگویی‌ خاطرات‌ خود از انقلاب‌ پرداختند و از این‌ طریق‌ شماری‌ از کتابهای‌ تاریخی‌ پدید آوردند. خاطرات‌ رجال‌ سیاسی‌ و مسئولان‌ بلندپایه‌ حکومت‌ پهلوی‌ غالباً به‌ قصد توجیه‌ وضع‌ دوران‌ قبل‌ از انقلاب‌ یا به‌ قصد تبیین‌ علت‌ بروز انقلاب‌ پدید آمده‌ و عموماً گویندگان‌ و نویسندگان‌ آنها می‌خواسته‌اند خود را از خطاهایی‌ که‌ منجر به‌ سقوط‌ حکومت‌ پهلوی‌ شد مبرا سازند. خاطرات‌ هاشمی‌ رفسنجانی‌، صادق‌ خلخالی‌، مهدی‌ بازرگان‌ از جمله‌ خاطرات‌ سران‌ حکومت‌ اسلامی‌ است‌ و از میان‌ خاطرات‌ رجال‌ و وابستگان‌ به‌ دربار پهلوی‌ می‌توان‌ به‌ خاطرات‌ محمدرضا پهلوی‌، اشرف‌پهلوی‌، اسداللّه‌علم‌، علی‌ امینی‌، حسین‌ فردوست‌، و نیز اشخاصی‌ مانند دکتر علی‌اکبر سیاسی‌، احمد آرامش‌، احسان‌ نراقی‌، احمدعلی‌ مسعود انصاری‌، جهانگیر تفضلی‌ اشاره‌ کرد. نویسندگان‌ خارجی‌ نیز با هدف‌ توجیه‌ اقدامات‌ کشور خود و حفظ‌ منافع‌ کشورشان‌ خاطراتی‌ نگاشته‌اند که‌ از این‌ میان‌ می‌توان‌ به‌ خاطرات‌ ویلیام‌ سولیوان‌، زبیگینو برژینسکی‌، هنری‌ کیسنجر، و کرمیت‌ روزولت‌ اشاره‌ کرد. در این‌ دوره‌ تألیف‌ تک‌نگاریهایی‌ در شرح‌حال‌ رجال‌ سیاسی‌ دورة‌ پهلوی‌ نیز رواج‌ یافت‌. نمونه‌ای‌ از تک‌نگاریها بدین‌قرار است‌: معمای‌ هویدا اثر عباس‌ میلانی‌، خاطرات‌ سیاسی‌ محمدساعد مراغه‌ای‌ ، کتاب‌ داور و عدلیه‌ هر دو از باقر عاقلی‌؛ یادنامه‌ی‌ آیة‌اللّه‌ سیدرضا فیروزآبادی‌ ( 1253 ش‌ ـ مرداد 1334 ش‌ ) اثر محمد ترکمان‌.در کنار آثار پدیدآمدة‌ مرتبط‌ با انقلاب‌ یا ناشی‌ از انقلاب‌ اسلامی‌، می‌باید به‌ آثار و کتابهای‌ تاریخی‌ دیگری‌ که‌ موضوعاً ارتباطی‌ با انقلاب‌ ندارد ولی‌ در این‌ دوره‌ به‌ ظهور رسیده‌ اشاره‌ کرد. خاطرات‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ فراوانی‌ که‌ از سلاطین‌ و رجال‌ دورة‌ قاجار به‌ چاپ‌ رسیده‌ یا با تصحیح‌ انتقادی‌ تجدید چاپ‌ شده‌ و نیز ترجمة‌ کتابهای‌ تاریخ‌ ایران‌ کمبریج‌ از جمله‌ آثار تاریخی‌ متعلق‌ به‌ این‌ دوره‌ است‌. برای‌ نمونه‌ می‌توان‌ از این‌ آثار یاد کرد: روزنامه‌ خاطرات‌ عین‌السلطنه‌ به‌ کوشش‌ مسعود سالور و ایرج‌ افشار؛ روزنامه‌ خاطرات‌ عزیزالسلطان‌ «ملیجک‌ ثانی‌» به‌ کوشش‌ محسن‌ میرزایی‌؛ خاطرات‌ تاج‌السلطنه‌ و کتاب‌ رضاقلی‌خان‌ نظام‌السلطنه‌، زندگی‌ سیاسی‌ هر دو از منصوره‌ اتحادیه‌. فراوانی‌ آثار روزنامه‌نگارانه‌ و عامه‌پسند در تاریخ‌نگاری‌ نیز از مشخصات‌ این‌ دوره‌ است‌، با این‌ تفاوت‌ که‌ این‌ آثار ارزش‌ استنادی‌ ندارد و نمی‌تواند مرجع‌ مناسبی‌ برای‌ پژوهش‌ باشد.در سالهای‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ به‌ دلیل‌ وقوع‌ حوادث‌ جهانی‌ مهمی‌ مانند فروپاشی‌ اتحاد جماهیر شوروی‌، توجه‌ تاریخ‌نگاران‌ به‌ ترجمه‌ یا تألیف‌ کتابهایی‌ در بارة‌ تاریخ‌ کشورهای‌ استقلال‌یافتة‌ آسیای‌ میانه‌ و قفقاز جلب‌ شد که‌ می‌توان‌ آن‌ را حوزه‌ای‌ جدید در عرصه‌ تألیفات‌ تاریخی‌ در ایران‌ به‌ حساب‌ آورد. آثاری‌ چون‌: ایران‌ و قفقاز اران‌ و شروان‌ به‌ کوشش‌ پرویز ورجاوند؛ قفقاز در تاریخ‌ معاصر تألیف‌ کاوه‌ بیات‌؛ چچنها در گذر تاریخ‌ اثر افسانه‌ منفرد و کاوه‌ بیات‌؛ قیام‌ باسماچیان‌ اثر احمد زکی‌ ولیدی‌ طوغان‌؛ تاریخ‌ شروان‌ و دربند و کتاب‌ پژوهشهایی‌ در تاریخ‌ قفقاز هر دو از ولادیمیر مینورسکی‌.3) شیوه‌ها و امکانات‌ تازه‌ در تاریخ‌نگاری‌. تاریخ‌نگاری‌ دورة‌ پهلوی‌ در داخل‌ و خارج‌ ایران‌ از اسناد و مدارک‌ دولتی‌ فراوانی‌ که‌ در اثر انقلاب‌ اسلامی‌ در دسترس‌ مورخان‌ قرار گرفت‌، برخوردار گشت‌. در ایران‌ مراکز و مؤسسات‌ گوناگون‌ مبادرت‌ به‌ تنظیم‌ و انتشار اسناد خود کرده‌اند، از جمله‌ مرکز بررسی‌ اسناد تاریخی‌ وزارت‌ اطلاعات‌ که‌ اسناد ساواک‌ را در اختیار دارد، نیروی‌ انتظامی‌ که‌ مجموعه‌ای‌ از اسناد شهربانی‌ را نگهداری‌ می‌کند، ادارة‌ کل‌ اسناد و آرشیو وزارت‌ امور خارجه‌، وزارت‌ امور خارجه‌، ادارة‌ کل‌ آرشیو و اسناد ریاست‌ جمهوری‌ که‌ اسناد دربار و نخست‌وزیری‌ را در اختیار دارد و واحد تاریخ‌ سازمان‌ اسناد ملی‌. مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامی‌ نیز با انتشار دهها جلد کتاب‌، اسناد فراوانی‌ را از سالهای‌ قبل‌ و بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در دسترس‌ قرار داده‌ است‌. مؤسسه‌ مطالعات‌ تاریخ‌ معاصر ایران‌، وابسته‌ به‌ بنیاد مستضعفان‌ و جانبازان‌، نیز اسناد به‌ دست‌ آمده‌ از رجال‌ و مسئولان‌ قبل‌ از انقلاب‌ را در بیست‌هزار فقره‌ منظم‌ کرده‌ و به‌ مرکزی‌ برای‌ مطالعه‌ تاریخ‌ دورة‌ پهلوی‌ مبدل‌ شده‌ است‌. علاوه‌ بر اینها، اسنادی‌ از سوی‌ دارندگان‌ آنها و نیز خاطرات‌ شخصی‌ متعددی‌ منتشر شده‌ که‌ بعضی‌ از آنها برای‌ روشن‌ کردن‌ مبهمات‌ تاریخ‌ معاصر سودمند است‌.رونق‌ تاریخ‌نگاری‌ را در ایران‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ می‌توان‌ از افزایش‌ مجلات‌ تخصصی‌ تاریخ‌ استنباط‌ کرد.بعضی‌ از مهمترین‌ این‌ مجلات‌ عبارت‌اند از: فصلنامه‌ تاریخ‌ معاصر ایران‌ ، وابسته‌ به‌ مؤسسة‌ مطالعات‌ تاریخ‌ معاصر ایران‌؛ مجلة‌ تحقیقات‌ تاریخی‌ ، وابسته‌ به‌ مؤسسة‌ مطالعات‌ تحقیقات‌ تاریخی‌ که‌ به‌ پژوهشگاه‌ علوم‌ انسانی‌ و مطالعات‌ تاریخی‌ تغییر نام‌ یافته‌؛ مجلة‌ تاریخ‌ ، وابسته‌ به‌ دانشکدة‌ ادبیات‌ و علوم‌ انسانی‌ دانشگاه‌ تهران‌؛ فصلنامة‌ تاریخ‌ روابط‌ خارجی‌ ، وابسته‌ به‌ مرکز اسناد تاریخ‌ دیپلماسی‌ وزارت‌ امورخارجه‌؛ فصلنامة‌ یاد ، وابسته‌ به‌ بنیاد تاریخ‌انقلاب‌اسلامی‌؛ تاریخ‌اسلام‌ ، فصلنامة‌ مؤسسة‌ آموزش‌ عالی‌ باقرالعلوم‌ وابسته‌ به‌ دفتر تبلیغات‌ اسلامی‌ حوزة‌ علمیة‌ قم‌؛ فصلنامة‌ تاریخ‌وفرهنگ‌ معاصر ، وابسته‌به‌مرکز بررسیهای‌اسلامی‌؛ مجلة‌ باستان‌شناسی‌ و تاریخ‌ ، وابسته‌ به‌ مرکز نشر دانشگاهی‌؛ مجلة‌ گنجینة‌ اسناد ، وابسته‌ به‌ سازمان‌ اسناد ملی‌ ایران‌؛ مجلة‌ رشدآموزش‌ تاریخ‌ ، وابسته‌ به‌ سازمان‌ پژوهش‌ و برنامه‌ریزی‌ آموزشی‌ وزارت‌ آموزش‌ و پرورش‌؛ مجلة‌ کتاب‌ ماه‌ تخصصی‌ تاریخ‌ و جغرافیا، وابسته‌ به‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و ارشاد اسلامی‌.از جمله‌ تحولات‌ شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌، گسترش‌ تاریخ‌ شفاهی‌ است‌ که‌ در آن‌ صدای‌ اشخاص‌ ضبط‌ می‌شود. بسیاری‌ از تاریخ‌نگاران‌ کتابهای‌ خود را بر اساس‌ گزارشهای‌ شفاهی‌ و خاطرات‌ اشخاص‌ نوشته‌اند. از اینگونه‌ آثار است‌: خاطرات‌ نورالدین‌ کیانوری‌ ، و خاطرات‌ بازرگان‌: شصت‌ سال‌ خدمت‌ و مقاومت‌ . نخست‌ در خارج‌ از کشور، دانشگاه‌ هاروارد با بسیاری‌ از رجال‌ و مسئولان‌ قبل‌ از انقلاب‌ ــ که‌ خارج‌ از ایران‌ اقامت‌ داشتند ــ مصاحبه‌ کرد. بعضی‌ از این‌ مصاحبه‌ها در ایران‌ انتشار یافته‌است‌. در داخل‌ کشور نیز مؤسساتی‌، مانند گروه‌ تاریخ‌ شفاهی‌ مرکز اسنادانقلاب‌اسلامی‌ و مؤسسة‌ مطالعات‌ تاریخ‌ معاصر ایران‌ و حوزة‌ هنری‌ وابسته‌ به‌ سازمان‌ تبلیغات‌ اسلامی‌، مجموعه‌هایی‌ از تاریخ‌ شفاهی‌ به‌ وجود آوردند. رادیو بی‌بی‌سی‌ نیز با مصاحبه‌ با بسیاری‌ از افراد به‌ این‌ شیوه‌ کمک‌ کرد. کتاب‌ انقلاب‌ ایران‌ به‌ روایت‌ رادیو بی‌بی‌سی‌ حاوی‌ این‌ مصاحبه‌هاست‌.افزایش‌ کمّی‌ کتابهای‌ تاریخ‌ را در ایران‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی‌ می‌توان‌ با استفاده‌ از آمار این‌ نوع‌ کتابها اثبات‌ کرد. به‌ استناد آمار تقریبی‌ مؤسسة‌ خانة‌ کتاب‌ ایران‌، از ابتدای‌ انقلاب‌ اسلامی‌ تا پایان‌ 1379 ش‌، 645 ، 6 کتاب‌ تاریخی‌ در ایران‌ تألیف‌ و 880 ، 1 کتاب‌ تاریخی‌ ترجمه‌ و منتشر شده‌ است‌. توجه‌ به‌ کتابهای‌ تاریخی‌ سبب‌ شده‌ است‌ تا بعضی‌ مؤسسات‌ انتشاراتی‌ خاص‌ کتب‌ تاریخی‌ به‌ وجود آید که‌ از جملة‌ آنها می‌توان‌ به‌ مؤسسة‌ «نشر تاریخ‌ ایران‌» خانم‌ منصوره‌ اتحادیه‌ اشاره‌ کرد.به‌ طور کلی‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ تاریخ‌نگاری‌ در ایران‌ پس‌ از پیروزی‌انقلاب‌اسلامی‌ روندی‌ پرشتاب‌ داشته‌ و این‌ روند همچنان‌ ادامه‌ دارد. با آنکه‌ انبوهی‌ از تحلیلها و تحقیقات‌ و اسناد و مدارک‌ و خاطرات‌ و مصاحبه‌ها در این‌ زمینه‌ انتشار یافته‌ است‌، هنوز کار ناکرده‌ در این‌ عرصه‌ بسیار است‌. در بسیاری‌ از کتابهایی‌ که‌ در بارة‌ تاریخ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ در داخل‌ کشور منتشر شده‌ تبعیت‌ از یک‌ نظریه‌ و یک‌ روش‌ تاریخ‌نگاری‌ به‌ چشم‌ نمی‌خورد و در کتابهایی‌ که‌ در خارج‌ از کشور تألیف‌ شده‌ فقدان‌ آگاهی‌ از واقعیتها و نداشتن‌ شناخت‌ واقعی‌ و درک‌ صحیح‌ از وضع‌ ایران‌ در سالهای‌ قبل‌ و بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ محسوس‌ است‌. همچنین‌ در بسیاری‌ از آثاری‌ که‌ در باب‌ تاریخ‌ دورة‌ پهلوی‌ و انقلاب‌ اسلامی‌ تألیف‌ شده‌، جدا کردن‌ انگیزه‌های‌ سیاسی‌ از واقعیات‌ تاریخی‌ کار آسانی‌ نیست‌ و همین‌ امر داوری‌ در باب‌ این‌ آثار و استفاده‌ از آنها را برای‌ پژوهندگان‌ دشوار می‌سازد.7) تاریخ‌نگاری‌ افریقا در دورة‌ اسلامی‌. این‌ مقاله‌ شامل‌ این‌ قسمتهاست‌:الف‌) شمال‌ افریقاب‌) غرب‌ و مرکز افریقا1. تاریخ‌نگاریهای‌ متعارفِ مؤلفانِ مشهور2. کتابهای‌ رجال‌3. گاه‌نگاریهای‌ مجهول‌المؤلف‌ محلی‌وفهرست‌ سلاطین‌ج‌) شرق‌ افریقاالف‌) شمال‌ افریقا. تاریخ‌نگاری‌ در شمال‌ افریقا از نیمة‌ اول‌ قرن‌ چهارم‌ شروع‌ شد. ظاهراً بیشتر منابع‌ اصیل‌ نخستین‌ مورخان‌ شمال‌ افریقا از بین‌ رفته‌، لذا تدوین‌ تاریخ‌ فتوحات‌ اسلامی‌ در شمال‌ افریقا تا اوایل‌ قرن‌ چهارم‌، بر اساس‌ روایات‌ مورخان‌ شرق‌ جهان‌ اسلام‌ بوده‌ است‌ (سعد زَغلول‌، ج‌ 1، ص‌ 19). شاید بخش‌ پنجم‌ کتاب‌ فتوح‌ مصر و أخبارها از عبدالرحمان‌بن‌ عبداللّه‌بن‌ عبدالحَکم‌، مشهور به‌ ابن‌عبدالحکم‌ قُرَشی‌ مصری‌ (متوفی‌ 257)، کهنترین‌ و درعین‌ حال‌ دقیقترین‌ و مهمترین‌ منبع‌ موجود در بارة‌ تاریخ‌ فتوحات‌ مسلمانان‌ در شمال‌ افریقا باشد (رجوع کنید به ابن‌عبدالحکم‌، ص‌ 327ـ 374؛ مُؤنس‌، ص‌ 301؛ عبادی‌، ص‌ 312).در قرن‌ سوم‌ برخی‌ فقهای‌ مالکی‌ تاریخهایی‌ نوشتند که‌ مورخان‌ قرنهای‌ بعد از آنها نام‌ برده‌ و نقل‌قولهایی‌ کرده‌اند، اما این‌ کتابها از بین‌ رفته‌ است‌ (مالکی‌، ج‌1، مقدمة‌ بَکوش‌، ص‌13). بعضی‌ از این‌ افراد عبارت‌اند از: عیسی‌بن‌ محمدبن‌ سلیمان‌بن‌ ابی‌مُهاجر (اواخر قرن‌ دوم‌ تا اوایل‌ قرن‌ سوم‌) ــ نوادة‌ فاتح‌ افریقیه‌، ابومهاجر دینار، بود ــ که‌ کتابی‌ در فتوح‌ افریقیه‌ نوشت‌ و ابوالعَرَب‌ تَمیمی‌ از آن‌ مطالبی‌ نقل‌ کرده‌ است‌ (سعد زَغلول‌، ج‌1، ص‌23)؛ عبداللّه‌بن‌ ابی‌حَسّان‌ یَحصُبی‌ (متوفی‌ 226 یا 227) که‌ راوی‌ اخبار بود و خود کتابی‌ تألیف‌ نکرد (قاضی‌ عیاض‌، ج‌3، ص‌310،312؛ ابن‌عِذاری‌، ج‌1،ص‌108؛ دَبّاغ‌، ج‌2، ص‌58)؛ محمدبن‌ سَحنون‌ (متوفی‌256) که‌ کتاب‌التاریخ‌ را در شش‌ مجلد نوشت‌ ( کتاب‌ العیون‌ و الحدائق‌ ، ج‌4، قسم‌1، ص‌12ـ13)؛ محمدبن‌ زیادة‌اللّه‌ اغلبی‌، مشهور به‌ ابن‌زیادة‌اللّه‌ (متوفی‌ 283) که‌ از خاندان‌ اغلبیان‌ حاکم‌ بر افریقیه‌ (حک : 184ـ 296) بود و کتابی‌ در تاریخ‌ اغلبیان‌ نوشت‌ (ابن‌ابّار، 1963ـ 1964، ج‌ 1، ص‌ 180؛ ابن‌عذاری‌، ج‌ 1، ص‌ 129)؛ ابوسهل‌ فرات‌بن‌ محمد عبدی‌ (متوفی‌ 292؛ قاضی‌ عیاض‌، ج‌ 4، ص‌ 410ـ 411)؛ حسین‌بن‌ عبدالرحمان‌ بَصری‌، معروف‌ به‌ وکیل‌ (متوفی‌ 310 یا 346)، که‌ از مورخان‌ مهم‌ قرن‌ سوم‌ در شمال‌ افریقا بود و مورخان‌ بعدی‌ همچون‌ قاضی‌ عیاض‌ و ابن‌ابّار از المُعرِب‌ عن‌ أخبار ] أفریقیة‌ [ والمغرب‌ او ــ که‌ در دسترس‌ نیست‌ ــ بهره‌ برده‌اند (قاضی‌ عیاض‌، ج‌1، ص‌119، ج‌3، ص‌66؛ ابن‌ابّار، 1963ـ1964، ج‌1، ص‌91، ج‌2، ص‌337ـ 338؛ همو، 1380، ص‌84، 107؛ مالکی‌، ج‌1، مقدمة‌ بکوش‌، ص‌14). ظاهراً اخبار الائمة‌ الرستمیـّین‌ ابن‌صغیر (متوفی‌ اواخر قرن‌ سوم‌) کهنترین‌ کتاب‌ موجود در بارة‌ تاریخ‌ شمال‌ افریقاست‌ (سعیدونی‌، ص‌15). این‌ کتاب‌ مشتمل‌ است‌ بر خلاصة‌ حوادث‌ حکومت‌ رُستمیان‌ اباضیِ تاهَرت‌ (160ـ296) از بدو تأسیس‌ تا اواخر قرن‌ سوم‌ (ابن‌صغیر، مقدمه‌، ص‌15ـ16، 20؛ سعد زغلول‌، ج‌1، ص‌37).در قرن‌ چهارم‌، که‌ فاطمیان‌ بر سراسر شمال‌ افریقا حکومت‌ داشتند، چندین‌ مورخ‌ مشهور ظهور کردند که‌ آثارشان‌ موجود است‌. بعضی‌ از آنان‌ عبارت‌اند از: احمدبن‌ سهل‌رازی‌ (متوفی‌ ح 310) مؤلف‌ اخبار فخّ در بارة‌ چگونگی‌ تأسیس‌ دولت‌ ادریسیان‌ در مغرب‌، که‌ از نخستین‌ کتابهای‌ تاریخی‌ زیدیان‌ در شمال‌ افریقاست‌ (رازی‌، مقدمة‌ ماهر جرّار، ص‌15)؛ ابوالعرب‌ محمدبن‌ تَمیم‌بن‌تَمّام‌ تمیمی‌ (متوفی‌333)، مورخ‌ مالکی‌ و مؤلف‌ کتابهای‌ تاریخی‌ متعدد در طبقات‌ مالکیه‌ و شرح‌حال‌ بزرگان‌ و فقیهان‌ افریقیه‌ و شمال‌ افریقا. آثار او اساس‌ کار مورخان‌ بعدیِ جهان‌ اسلام‌ گردید (ابوالعرب‌ تمیمی‌، مقدمة‌ شابّی‌ و یافی‌، ص‌20ـ 22؛ سعیدونی‌، ص‌ 20ـ22؛ محفوظ‌، ج‌ 3، ص‌ 361). بخشی‌ از طبقات‌ علماء اِفریقیة‌ و تونس‌ ابوالعرب‌ چاپ‌ شده‌ است‌ (تونس‌ 1968). ابوالعرب‌ ظاهراً پیش‌ از اتمام‌ این‌ کتاب‌ وفات‌ یافته‌ و شاگردش‌، ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ حارث‌بن‌ اسد خُشَنی‌ (متوفی‌ 360 یا 361)، آن‌ را به‌ پایان‌ رسانده‌ است‌ (سعیدونی‌، ص‌ 21). ابوالعرب‌ دیگر کتابهای‌ تاریخی‌اش‌ را بر اساس‌ سالشمار تنظیم‌ کرده‌ است‌ (رجوع کنید به مالکی‌، همانجا). محمدبن‌ حارث‌ خُشَنی‌، به‌ پیروی‌ از ابوالعرب‌، قُضاة‌ قُرطُبه‌ را نوشت‌ و خلاصة‌ طبقات‌ علماء افریقیة‌ و تونس‌ را در پی‌ آن‌ آورد (عبادی‌، ص‌ 318ـ319؛ خشنی‌، ص‌ 177 به‌ بعد، مقدمة‌ حسینی‌، ص‌ 6).در نیمة‌ دوم‌ قرن‌ چهارم‌، قاضی‌ نُعمان‌ (متوفی‌362)، قاضی‌القضات‌ فاطمیان‌، افتتاح‌ الدعوة‌ را نوشت‌ و در آن‌ تاریخ‌ فاطمیان‌ را از تأسیس‌ دولت‌ عبیدیان‌ تا 346، با رعایت‌ ترتیب‌ زمانی‌ و اندکی‌اغراق‌ در ستایش‌ عبیدیان‌، تدوین‌کرد (سعدزغلول‌، ج‌ 3، ص‌ 17). افتتاح‌ الدعوة‌ از منابع‌ مهم‌ تاریخی‌ عصر فاطمیان‌ است‌ و تأثیر بسزایی‌ در کتابهای‌ تاریخی‌ بعدی‌ داشته‌ است‌ (همان‌، ج‌1، ص‌48؛ قاضی‌ نعمان‌، مقدمة‌ قاضی‌، ص‌ 20، 25).در همین‌ دوره‌، استاد جوذر (متوفی‌362)، سیرة‌ الاستاذ جوذر را نوشت‌ که‌ تاریخ‌ مستند عصر عبیدیان‌ به‌ شمار می‌رود و ازینرو بسیار مهم‌ است‌ (سعد زغلول‌، ج‌3، ص‌25؛ سزگین‌، ج‌1، جزء2، ص‌240ـ241). ابوجعفراحمدبن‌ ابراهیم‌بن‌ خالد، معروف‌ به‌ ابن‌الجَزّار (متوفی‌ اواخر قرن‌ چهارم‌)، پزشکی‌ نامدار و مؤلف‌ چند اثر تاریخی‌ بود، از جمله‌ التعریف‌ بصحیح‌ التاریخ‌ در ده‌ جلد که‌ از منابعِ مورخان‌ بعدی‌ شد (ابن‌جُلجُل‌، ص‌88، 90؛ ابن‌اَبی‌اُصَیبِعه‌، ص‌ 482).در قرن‌ پنجم‌ مورخان‌ برجسته‌ای‌ با گرایشهای‌ دینی‌ گوناگون‌ تألیفاتی‌ داشته‌اند، از جمله‌: ابوبکر عَتیق‌بن‌ خَلف‌ تُجیبی‌ (متوفی‌ 422) که‌ کتابهایش‌ مفقود شده‌ است‌، ولی‌ بخشهایی‌ از آنها در کتابهای‌ کسانی‌ چون‌ ابن‌ابّار نقل‌ شده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌ابّار، 1963ـ1964، ج‌ 1، ص‌ 266)؛ ابوعبداللّه‌ حسین‌بن‌ ابی‌العباس‌ اَجدابی‌ (متوفی‌ 432) که‌ تألیفاتش‌ در مناقب‌ و فضایل‌ زاهدان‌ و فقها، اساس‌ کار شاگردش‌، ابوبکر مالکی‌، در ریاض‌ النفوس‌ گردید (رجوع کنید به مالکی‌، ج‌1، ص‌43، 202، ج‌2، ص‌297، 328 و جاهای‌ دیگر)؛ ابوالقاسم‌ عبدالرحمان‌ لَبیدی‌ (متوفی‌440)، مؤلف‌ کتابی‌ در مناقب‌ ابواسحاق‌ جُبَنیانی‌، صوفی‌ اوایل‌ قرن‌ پنجم‌ (دباغ‌، ج‌2، ص‌217ـ 218)؛ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ شرف‌ قیروانی‌ (متوفی‌460)، مؤلف‌ ذیلی‌ بر تاریخ‌ افریقیة‌ والمغرب‌ ابن‌رقیق‌ قَیْرَوانی‌ که‌ مورخان‌ بعدی‌ از آن‌ ذیل‌ استفاده‌ کرده‌اند (تجانی‌، ص‌32، 83)؛ ابراهیم‌بن‌ قاسم‌ کاتب‌ (متوفی‌ بعد از 417)، معروف‌ به‌ ابن‌رقیق‌ قیروانی‌، از بزرگترین‌ مورخان‌ شمال‌ افریقا و مؤلف‌ تاریخ‌ افریقیة‌ والمغرب‌ که‌ بخش‌ مختصری‌ از آن‌ کشف‌ و چاپ‌ شده‌ (بیروت‌ 1990) و نشان‌ می‌دهد که‌ ابن‌رقیق‌ سبک‌ ویژه‌ای‌ در تاریخ‌نگاری‌ داشته‌ است‌ و دیگر مورخان‌ به‌ او اعتماد داشته‌اند (ابن‌رقیق‌، مقدمه‌، ص‌ ل‌، ف‌؛ مالکی‌، ج‌1، مقدمة‌ بکوش‌، ص‌16) و به‌ نظر ابن‌خلدون‌، تمام‌ مورخان‌ بعد از ابن‌رقیق‌، از سبک‌ او تقلید کرده‌اند ( المقدمة‌ ، ج‌1، ص‌31؛ نیز رجوع کنید به ادریس‌، ج‌1، مقدمه‌، ص‌14)؛ ابوبکرعبداللّه‌بن‌ ابی‌ عبداللّه‌ محمدبن‌ عبداللّه‌ مالکی‌ (متوفی‌ نیمة‌ دوم‌ قرن‌ پنجم‌)، مؤلف‌ ریاض‌ النفوس‌ در بارة‌ طبقات‌ مالکیة‌ شمال‌ افریقا که‌ سرشار از اطلاعات‌ تاریخی‌ و اجتماعی‌ است‌ (مؤنس‌، ص‌314؛ سالم‌، ج‌2، ص‌98)؛ ابوزکریا یحیی‌بن‌ علی‌ (ابی‌بکر) وَرْجَلاّ نی‌ (متوفی‌ ح 500) که‌ با نگارش‌ السیرة‌ و أخبار الائمة‌ پایه‌گذار سیره‌نویسی‌ در زمان‌ اباضیان‌ گردید. مورخان‌ اباضیِ پس‌ از او، چون‌ مَقرین‌ بَغطوری‌ (اواخر قرن‌ ششم‌) در السیرة‌ (مِصراتی‌، ص‌15) و ابوالعباس‌ احمدبن‌ سعید دُرجینی‌ (متوفی‌ ح 670) در طبقات‌ مشایخ‌ المَغرب‌ (سعیدونی‌، ص‌ 105؛ محفوظ‌، ج‌ 2، ص‌ 296، 298) و احمدبن‌ سعیدبن‌ عبدالواحد شَمّاخی‌ (متوفی‌ 928) در السِّیَر (مِصراتی‌، ص‌65ـ 78؛ شماخی‌، مقدمة‌ سیابی‌، ص‌ج‌، و) از سبک‌ او پیروی‌ کرده‌اند (ورجلانی‌، ج‌1، مقدمة‌ عبدالرحمان‌ ایوب‌، ص‌ 12؛ سعد زغلول‌، ج‌ 1، ص‌ 42ـ43).از مورخان‌ قرن‌ ششم‌ ابوبکربن‌علی‌ صَنْهاجی‌، مکنی‌' به‌ بَیذَق‌ (490ـ 555)، است‌ که‌ أخبار المهدی‌بن‌ تُومَرت‌ و ابتداءِ دولة‌ الموحدین‌ را به‌ صورت‌ یادداشتهای‌ روزانه‌ نوشت‌. این‌ کتاب‌ از منابع‌ مهم‌ دولت‌ موحدون‌ به‌ شمار می‌رود (حمدی‌ عبدالمنعم‌، ص‌22ـ23؛سعیدونی‌،ص‌61ـ64). همچنین‌ ابومروان‌ عبدالملک‌ بن‌ محمد، مشهور به‌ صاحب‌ الصّلاة‌ (متوفی‌ بعد از 594)، المَنُّ بالامامةِ علی‌المُستَضعَفین‌ را تألیف‌ کرده‌ که‌ به‌ شیوة‌ سالشمار است‌ و فقط‌ بخش‌ دوم‌ آن‌ در بارة‌ حوادث‌ 554 تا 569، در دسترس‌ است‌ (ابن‌صاحب‌ الصلاة‌، مقدمة‌ تازی‌، ص‌34ـ35).در قرن‌ هفتم‌ نیز نگارش‌ تراجم‌ علما و مشایخ‌ و متصوفه‌ ادامه‌ یافت‌، از جمله‌ این‌ آثار است‌: الحُلّة‌السّیَراء اثر ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ عبداللّه‌بن‌ ابی‌بکر قُضاعی‌ معروف‌ به‌ ابن‌ابّار (متوفی‌ 658؛ عبادی‌، ص‌ 335)؛ التشوّف‌ الی‌رجال‌ التصوف‌ از یوسف‌بن‌ یحیی‌بن‌ الزیّات‌ تادْلی‌، مشهور به‌ ابن‌زیات‌ (متوفی‌ 627؛ ابن‌زیات‌، مقدمة‌ فور، ص‌ 5 ـ50)؛ طبقات‌ المَشایخ‌ بالمغرب‌ اثر ابوالعباس‌ احمدبن‌ سعید دُرجینی‌ که‌ مکمل‌ السّیر ابوزکریاست‌ (سعد زغلول‌، ج‌ 3، ص‌ 30)؛ عنوان‌ الدرایة‌ فیمن‌ عُرفَ مِن‌ العُلماء فی‌ المائة‌ السابعة‌ بِبجایة‌ از ابوالعباس‌ احمدبن‌ احمد غبرینی‌ (متوفی‌714؛ سعیدونی‌، ص‌128ـ 129)؛ معالم‌ الایمان‌ فی‌ معرفة‌ أهل‌ القیروان‌ اثر ابوزید عبدالرحمان‌بن‌ محمدبن‌ عبداللّه‌ (علی‌) انصاری‌ معروف‌ به‌ دبّاغ‌ (متوفی‌ 696) که‌ بعدها ابوالقاسم‌بن‌ عیسی‌بن‌ ناجی‌ تَنوخی‌، مشهور به‌ ابن‌ناجی‌ (متوفی‌ 837) آن‌ را تکمیل‌ کرد (مؤنس‌، ص‌ 315).از قرن‌ هفتم‌ به‌ بعد، در تاریخ‌نگاری‌ شمال‌ افریقا آثاری‌ مشهور به‌ «ثَبَتُ»، «بَرنامَج‌»، «فِهرِست‌» یا «مَشیخَه‌» پدید آمد که‌ مؤلفان‌ آنها به‌ شرح‌حال‌ استادان‌ و مشایخ‌ خویش‌ می‌پرداختند (رجوع کنید به غِبرینی‌، همان‌ مقدمه‌، ص‌14). در لابلای‌ این‌ آثار، مطالب‌ تاریخی‌ ارزشمندی‌ یافت‌ می‌شود. ابن‌سوده‌ نام‌ تعداد زیادی‌ از آنها را ثبت‌ کرده‌ است‌ (رجوع کنید به ص‌208ـ223).از کتابهای‌ مهم‌ تاریخ‌ سلسله‌ای‌ در قرن‌ هفتم‌ اینهاست‌: اخبار ملوک‌ بنی‌عُبید و سیرَتِهم‌ از ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ علی‌بن‌ حَمّاد صَنْهاجی‌ (متوفی‌ 628) در تاریخ‌ عبیدیان‌ فاطمی‌ (ابن‌حماد، مقدمة‌ جَلول‌ بَدوی‌، ص‌16، 18)؛ المُعجب‌ فی‌ تلخیص‌أخبار المَغرِب‌ اثر ابومحمد عبدالواحد بن‌ علی‌ مراکشی‌ (متوفی‌ 647) که‌ از منابع‌ تاریخی‌ عصر موحدون‌ است‌ (بغدادی‌، ج‌1، ستون‌ 635؛ مراکشی‌، مقدمة‌ عریان‌، ص‌ ج‌ ـ د)؛ نُظُم‌الجُمان‌ فی‌ اخبار الزمان‌ از ابوعلی‌حسین‌بن‌ قَطّان‌ کُتامی‌ که‌ بخشی‌ از آن‌ به‌جا مانده‌ و بر اساس‌ سالشمار است‌ (حمدی‌ عبدالمنعم‌، ص‌ 23).در قرن‌ هشتم‌ و نهم‌ مورخان‌ و سفرنامه‌نویسان‌ بسیاری‌ عامل‌ اوج‌ گرفتن‌ تاریخ‌نگاری‌ در شمال‌ افریقا بودند. ابوالعباس‌ احمد (یا ابوعبداللّه‌ محمد)بن‌ عِذاری‌ مَراکشی‌ در حدود 712 البیان‌ المُغرِب‌فی‌أخبار ] الاندلس‌ [ والمَغرب‌ را بر اساس‌ سالشمار نوشت‌ که‌ به‌ تاریخ‌ مفصّل‌ فتوح‌ در مغرب‌ و اندلس‌ تا 667 می‌پردازد و از تاریخهای‌ مهم‌ و با ارزش‌ این‌ منطقه‌ است‌ (عزالدین‌ عمر موسی‌، ص‌ 18ـ 19). ابوالحسن‌ علی‌بن‌ محمدبن‌ احمدبن‌ ابی‌زرع‌ فاسی‌ (متوفی‌ 726) مورخ‌ مشهور دیگر این‌ دوره‌ است‌ که‌ به‌ وی‌ دو کتاب‌ تاریخی‌ نسبت‌ داده‌اند: یکی‌ الاَنیس‌ المُطرِب‌ بِرَوضْ القِرطاس‌ فی‌ أَخبار مُلوک‌ المَغرب‌ و تاریخ‌ مدینةِ فاس‌ که‌ شامل‌ تاریخ‌ مغرب‌ از 145 تا 726 است‌ (ابن‌ابی‌زَرع‌، 1972 الف‌ ، مقدمة‌ ناشر، ص‌ 5 ـ 8). برخی‌ آن‌ را اثر ابومحمد صالح‌بن‌ عبدالحَلیم‌ غَرناطی‌، مشهور به‌ ابن‌عبدالحلیم‌ (متوفی‌ 708) دانسته‌اند ( Äفاسی‌، ص‌154ـ156)؛ دیگری‌ الذَخیرةِ السَّنیـّة‌ فی‌ تاریخ‌ الدَولَة‌ المَرینیـّة‌ است‌ که‌ برخی‌ آن‌ را مجهول‌المؤلف‌ دانسته‌اند (ابن‌ابی‌زرع‌، 1972 ب‌ ، مقدمة‌ ناشر، ص‌3ـ5؛ ابن‌سوده‌، ص‌100).از دیگر کتابهای‌ تاریخی‌ قرن‌ هشتم‌ است‌: الحُلَل‌ الموشِیة‌ فی‌ ذِکر الاخبار المَراکشیّة‌ که‌ نویسندة‌ ناشناسی‌ در 783 تألیف‌ کرده‌ است‌ ( کتاب‌ الحُلل‌ الموشیة‌ ، مقدمة‌ سهیل‌ زَکّار و عبدالقادر زمانه‌، ص‌3، 5)؛ مفاخرالبَربَر که‌ در 712 تألیف‌ شده‌ است‌ (ابن‌سوده‌، ص‌72)؛ بخش‌ سوم‌ کتاب‌ أعمال‌ الاعلام‌ فیمَن‌ بُوِیعَ قبلَ الاحتِلام‌ من‌ مُلوک‌ الاسلام‌ و مایجرُّ ذلک‌ من‌ شِجعون‌ الکلام‌ از لسان‌الدین‌ابن‌ خطیب‌ (متوفی‌ 776) که‌ تاریخ‌ شمال‌ افریقا را تا آغاز حکومت‌ عبدالمؤمن‌ موحدی‌ (527 ـ 558) نوشته‌ است‌ (عبادی‌، ص‌341ـ342)؛ بُغیة‌ الرُوّاد فی‌ ذِکر مُلوک‌ بنی‌عبدالواد از ابوزکریا یحیی‌بن‌ خَلدون‌ (متوفی‌ 786) که‌ از تاریخهای‌ درباری‌ و در بارة‌ تاریخ‌ بنی‌زَیّان‌ و بنی‌عبدالواد تا 776 است‌ (ابن‌خلدون‌، بغیة‌الرواد ، ج‌1، مقدمة‌ حاجِیات‌، ص‌53، 55).در قرن‌ هشتم‌ سفرنامه‌هایی‌ با اطلاعات‌ تاریخی‌ بسیار نوشته‌ شد، از جمله‌: رحلة‌ التجانی‌ از ابومحمد عبداللّه‌بن‌ محمد تِجانی‌ (متوفی‌717)؛ مِل‌ءُ العَیبَة‌ بما جُمع‌ بطولِالغَیبَة‌ فی‌ الوجهة‌ الوجیهَة‌ الی‌ الحرمین‌ مکّة‌ و طیِّبة‌ از ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ عمربن‌ محمدبن‌ عمر سَبْتی‌، مشهور به‌ ابن‌رُشَید (متوفی‌ 721؛ کتانی‌، ج‌1، ص‌443)؛ تحفة‌النُظّار فی‌ غرائب‌ الامصار و عجائب‌ الاسفار معروف‌ به‌ سفرنامة‌ ابن‌بطوطه‌ ، از ابوعبداللّه‌ محمد طنجی‌ لَوّاتی‌ (متوفی‌ 779) معروف‌ به‌ ابن‌بطوطه‌ (عبادی‌، 349).در قرن‌ نهم‌ یکی‌ از مورخان‌ نامور جهان‌ اسلام‌، عبدالرحمان‌ ابن‌خلدون‌ (متوفی‌808)، ظهور کرد. او فلسفة‌ تاریخ‌ و شیوه‌های‌ جدید تاریخ‌نگاری‌ نقادانه‌ را بر اساس‌ حقایق‌ و به‌ دور از افسانه‌ها و حوادث‌ غیرمنطقی‌ به‌ وجود آورد. در مقدمة‌ العِبَر و دیوانُ المبتدأ والخبر فی‌ تاریخ‌ العَرَب‌ و البربر و مَنْ عاصَرَهُم‌ مِن‌ ذَوِی‌ السلطان‌ الاکبر ، که‌ به‌ العبر معروف‌ است‌، اندیشه‌های‌ نو و دیدگاههایش‌ را در بارة‌ تاریخ‌ و تاریخ‌نگاری‌ بر اساس‌ اصول‌ علم‌الاجتماع‌ نوشت‌ (ابن‌خلدون‌، المقدمة‌ ، ج‌1، ص‌ 37). او در تاریخ‌نگاری‌ دگرگونی‌ ایجاد کرد و تأثیر بسیاری‌ بر مورخان‌ بعدی‌ گذاشت‌؛ ازینرو او را صاحب‌ مکتب‌ تاریخ‌نگاری‌ می‌دانند (مؤنس‌، ص‌312؛ عبادی‌، ص‌ 345ـ346).در قرن‌ نهم‌ مورخان‌ دیگری‌ نیز ظهور کردند، از جمله‌: ابوالعباس‌ احمدبن‌ حسین‌بن‌ الخطیب‌ مشهور به‌ ابن‌قُنفُذ (القنفذ) قُسَنطینی‌ (متوفی‌ 810)، مؤلف‌ الفارِسیّة‌ فی‌ مبادی‌ الدولة‌ الحَفصیّة‌ به‌ شیوة‌ سالشماری‌ که‌ جزو اصیلترین‌ منابع‌ تاریخ‌ حَفصیان‌ است‌ (ابن‌قُنفذ، ص‌99، مقدمة‌ نیفر و ترکی‌، ص‌ 65)؛ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ احمد شَمّاع‌ هَنتانی‌، معروف‌ به‌ ابن‌شمّاع‌ (متوفی‌ ح 873)، مؤلف‌ الادلّة‌ البیـّنة‌ النورانیة‌ فی‌ مَفاخر الدولة‌ الحفصیة‌ بخزانة‌ الحَضرةِ العَلیَّة‌ الاءمامیة‌ المُجاهدیة‌ المتوکلیة‌ در تاریخ‌ بنی‌حَفص‌ (کتانی‌، ج‌2، ص‌1089)؛ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ ابراهیم‌ لؤلؤی‌ زَرْکشی‌ (متوفی‌ بعد از 894)، مصنف‌ تاریخ‌ الدولَتین‌ المُوحدیة‌ والحَفصیة‌ ، به‌ شیوة‌ سالشماری‌ و دربرگیرندة‌ حوادث‌ تاریخی‌ از قرن‌ ششم‌ تا نهم‌ (برونشویگ‌، ج‌2، ص‌415ـ416)؛ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ عبداللّه‌ تنسی‌ (متوفی‌ 899) مؤلف‌ نظمُ الدر ] ر [ و العِقْیان‌ فی‌ بیان‌ شَرف‌ بنی‌ زَیّان‌ و ذکر ملوکهم‌ الاعیان‌ و من‌ مَلِک‌ مِن‌ أسلافِهم‌ فیما مَضی‌ مِنَ الزمان‌ .در اواخر قرن‌ نهم‌ و اوایل‌ قرن‌ دهم‌ برخی‌ ادیبان‌ و فقیهان‌ تألیفاتی‌ داشتند مشتمل‌ بر داده‌ها و گزارشهای‌ تاریخی‌، و آثارشان‌ از این‌ جهت‌ اهمیت‌ فراوانی‌ دارد، مانند ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ عبدالکریم‌ مُغیلی‌ (متوفی‌909) و احمدبن‌ یحیی‌ وَنْشَریسی‌ (متوفی‌914) مؤلف‌ المعیار (سعیدونی‌، ص‌266، 277، 283).در آغاز قرن‌ دهم‌ منطقة‌ شمال‌ افریقا به‌کشورهای‌ لیبی‌ و تونس‌ و الجزایر و مغرب‌ تجزیه‌ شد و در 981 شمال‌ افریقا بتمامی‌ به‌ دست‌ عثمانیها افتاد (احمد عبدالسلام‌، ص‌20، 22). در این‌ عصر تاریخ‌نگاری‌ همانند سایر علوم‌ به‌ رکود گرایید (همان‌، ص‌27ـ 28؛ خوجه‌، ص‌38). بیشتر کتابهای‌ تاریخی‌ این‌ دوره‌ و تا سه‌ قرن‌ پس‌ از آن‌، کم‌مایه‌ و تقلیدی‌ از کتابهای‌ تاریخی‌ پیشینیان‌ و مشحون‌ از واژه‌های‌ عامیانه‌ و محلی‌ و اصطلاحات‌ علمی‌ ترکی‌ و فرنگی‌ بودند (لوی‌ ـ پرووانسال‌، ص‌77). مردم‌ شمال‌ افریقا در این‌ دوره‌ توجه‌ چندانی‌ به‌ تاریخ‌ نداشتند و آن‌ را امری‌ خنده‌دار می‌دانستند و حتی‌ بعضی‌، تاریخ‌ را ضد دین‌ و اخلاق‌ می‌شمردند (وَرثیلانی‌، ص‌597؛ لوی‌ ـ پرووانسال‌، ص‌38؛ سَعداللّه‌ قماری‌، ج‌2، ص‌321ـ322). در تونس‌، تاریخ‌نگاری‌ را فعالیتی‌ تجملی‌ می‌دانستند (سعداللّه‌ قماری‌، ج‌2، ص‌322، 324). احتمالاً سبب‌ این‌ بی‌توجهی‌ به‌ تاریخ‌، گرایش‌ به‌ تصوف‌ و بیم‌ از فرمانروایان‌ حاکم‌ بر منطقه‌ بود (همان‌، ج‌2، ص‌322). این‌ ترس‌ باعث‌ شد تا اغلب‌ کسانی‌ که‌ در عصر حکومت‌ عثمانیها بر شمال‌ افریقا کتابهای‌ تاریخی‌ می‌نوشتند بیشتر به‌ ستایش‌ حاکمان‌ وقت‌ بپردازند یا در چارچوبی‌ محدود ــ شامل‌ تاریخهای‌ محلی‌، تراجم‌، سفرنامه‌ها و کتابهای‌ تقلیدی‌ ــ حرکت‌ کنند؛ ازینرو در این‌ دوره‌ مورخی‌ یافت‌ نمی‌شود که‌ به‌ تاریخ‌ عمومی‌ کشورهای‌ شمال‌ افریقا پرداخته‌ یا دید انتقادی‌ داشته‌ باشد (همان‌، ج‌2، ص‌ 322، 324).شیوة‌ کار تاریخ‌نگاران‌ شمال‌افریقا در دورة‌ حکومت‌ عثمانیها چنین‌ بود که‌ تاریخ‌ شمال‌ افریقا را از زمان‌ فتوحات‌ اسلامی‌ تا عصر مؤلف‌ در مقدمه‌ می‌آوردند و آنگاه‌ بخش‌ اعظم‌ کتاب‌ را به‌ ذکر حوادث‌ دولت‌ حاکم‌ اختصاص‌ می‌دادند (احمد عبدالسلام‌، ص‌548). به‌طور کلی‌ کتابهای‌ تاریخی‌ از قرن‌ دهم‌ به‌ بعد بسیار اندک‌اند و اغلب‌ آنها شمول‌ و وسعت‌ نظر لازم‌ را ندارند (همان‌، ص‌575). بعضی‌ از تاریخ‌نگاران‌ قرن‌ دهم‌ عبارت‌اند از: ابوعبداللّه‌ محمدبن‌احمد مِکناسی‌، مشهوربه‌ ابن‌غازی‌ (متوفی‌919)، مؤلف‌ الرّوض‌ الهَتون‌ فی‌ أخبار مِکناسة‌ الزّیتون‌ (حجّی‌، ج‌1، ص‌15) و ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ علی‌بن‌ عمر (متوفی‌969)، مشهور به‌ ابن‌عَسکر، مؤلف‌ دَوْحَةُ الناشر لِمحاسِن‌ مَن‌ کان‌ بالمَغرب‌ مِن‌ مَشایخ‌ القرن‌ العاشر (لوی‌ ـ پرووانسال‌، ص‌160، 163ـ164).بعضی‌ از مورخان‌ قرن‌ یازدهم‌ این‌ اشخاص‌ بودند: ابن‌مَریم‌ (متوفی‌1020)، مؤلف‌ البُستان‌ فی‌ ذکر الاولیاء و العُلماء بِتِلِمْسان‌ (سعیدونی‌، ص‌299ـ300)؛ ابوالعباس‌احمدبن‌محمدبن‌ قاضی‌ مِکناسی‌، مشهور به‌ ابن‌قاضی‌ (متوفی‌ 1025)، مؤلف‌ چندین‌ اثر، از جمله‌ سه‌ کتاب‌ دُرة‌ الحِجِال‌ فی‌ ] غُرَّة‌ [ أسماء الرجال‌ ، جَذوة‌ الاقتباس‌ فی‌ ذکر مَن‌ حَلَّ من‌ الاعلام‌ مَدینة‌ فاس‌ ، و لَقْطُ الفرائد من‌ لَفاظة‌ حق‌ الفوائد (ابن‌قاضی‌، قسم‌1، مقدمة‌ ناشر، ص‌ 5)؛ عبدالعزیز فَشْتالی‌ (متوفی‌1031)، مؤلف‌ مناهل‌ الصفا (لوی‌ ـ پرووانسال‌،ص‌80 ـ81)؛ ابوالعباس‌احمدبابا تُنبکتی‌ (متوفی‌1036 یا 1032)، مؤلف‌ نَیل‌ الابـْتهاج‌ بتَطریز ] بتذییل‌ [ الدیباج‌ (کتانی‌، ج‌1، ص‌113، 114)؛ عبدالکریم‌بن‌ فَکون‌ (متوفی‌1073)، مؤلف‌ مَنشورالهدایة‌ فی‌ کشف‌ حال‌ من‌ ادعی‌ العلم‌ و الولایة‌ (سعداللّه‌ قماری‌، ج‌2، ص‌355)؛ و ابوسالم‌ عبداللّه‌بن‌ محمد عَیّاشی‌ (متوفی‌1090)، مؤلف‌ سفرنامه‌ای‌ به‌ نام‌ ماءالموائد یا رحلة‌ عیاشیه‌ (کتانی‌، ج‌2، ص‌832 ـ 835).بعضی‌ از مورخان‌ قرن‌ دوازدهم‌ عبارت‌اند از: محمدبن‌ ابی‌القاسم‌ رُعَینی‌ قیروانی‌، مشهور به‌ ابن‌دینار (متوفی‌ بعد از 1110)، مؤلف‌ المؤنس‌ فی‌ أخبار افریقیة‌ و تونس‌ که‌ آن‌ را در 1092 به‌ قصد تکمیل‌ الادلة‌ البیـّنة‌ النورانیة‌ علی‌ مفاخِر الدولة‌ الحفصیة‌ اثر ابن‌شَمّاع‌ نوشت‌ (احمد عبدالسلام‌، ص‌161ـ 162)؛ محمد قُوَیسِم‌ (متوفی‌1114)، مؤلف‌ سَمط‌ اللا´ل‌ (وزیر، ج‌ 1، مقدمة‌ هیله‌، ص‌51)؛ محمدبن‌ عبدالوهاب‌ وزیر غَسّانی‌ (متوفی‌ 1119)، مؤلف‌ رِحلة‌ الوَزیر فی‌ افتکاک‌ الاسیر (ابن‌سَوده‌، ص‌235)؛ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ خلیل‌بن‌ غَلبون‌، مشهور به‌ ابن‌غَلبون‌ (متوفی‌ 1135)، مؤلف‌ التذکار فیمن‌ مَلک‌ طرابلس‌ و ماکان‌ بها من‌ الاخَبار (مصراتی‌، ص‌119ـ120)؛ احمد بِرْناز (متوفی‌ 1138)، مؤلف‌ الشُهب‌ المُحرِقَة‌ لِمَن‌ ادّعی‌ الاجتهاد لولا انقطاعهِ مِن‌ أهل‌ المَخْرَقَة‌ (وزیر، ج‌1، مقدمة‌ هیله‌، ص‌36)؛ محمد صُغَیّ ِربن‌ محمدبن‌ عبداللّه‌بن‌ علی‌ افرانی‌ مراکشی‌ (متوفی‌1139)، مؤلف‌ نُزهَة‌الحادی‌ بأخبارِ مُلوک‌ القرنِ الحادی‌ (لوی‌ ـ پرووانسال‌، ص‌89، 93)؛ محمدبن‌ محمد اندلسی‌، ملقب‌ به‌ وزیرالسرّاج‌ (متوفی‌ 1149)، مؤلف‌ الحُلَل‌ السُندُسیّة‌ فی‌ الاخبار التُونسیـّة‌ (وزیر، ج‌1، مقدمة‌ هیله‌، ص‌35ـ40)؛ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ میمون‌ زَواوی‌ جَزائری‌ (متوفی‌ بعد از 1159)، مؤلف‌ التُحفَة‌ المَرضیّة‌ فی‌ الدَولة‌ البکداشیـّة‌ ] = البکتاشیة‌ [ فی‌ بلادالجَزائر المَحْمیّة‌ (سعداللّه‌ قماری‌، ج‌ 2، ص‌ 336)؛ حسین‌ خوجه‌ (متوفی‌ 1145)، مؤلف‌ بَشائر أهل‌ الایمانِ بفتوحات‌ آل‌عثمان‌ و ذیل‌ آن‌ (خوجه‌، مقدمة‌ معموری‌، ص‌60، 69ـ70)؛ محمد سَعاده‌ (متوفی‌ 1171)، مؤلف‌ قُرة‌العَین‌ (احمد عبدالسلام‌، ص‌203)؛ ابوعبداللّه‌ محمدطیب‌بن‌ عبدالسلام‌ حَسنی‌ قادری‌ (متوفی‌1187)، مؤلف‌ دو کتاب‌ نشر المَثانی‌ لاهل‌ القَرن‌ الحادی‌ و الثانی‌ و التقاط‌ الدُرَر (لوی‌ ـ پرووانسال‌، ص‌227ـ231)؛ و حسین‌بن‌ محمد سعید وَرثیلانی‌ (متوفی‌ 1193)، نویسندة‌ سفرنامة‌ نُزهَة‌الاَنظار فی‌ فَضل‌ عِلم‌ التاریخ‌ والاخَبار یا رحلة‌ ورثیلانیة‌ (ورثیلانی‌، مقدمه‌، ص‌ 3ـ 8).در قرن‌ سیزدهم‌ مورخان‌ از شیوه‌های‌ پیشینیان‌ پیروی‌ می‌کردند و احیاناً عین‌ مطالب‌ آنان‌ را با اندکی‌ تغییر نقل‌ می‌نمودند (احمد عبدالسلام‌، ص‌525). آثار آنان‌، همانند مورخان‌ دو قرن‌ گذشته‌، حاکی‌ از نادانی‌ و مشحون‌ از تناقضات‌ تاریخی‌ و حشو و تکرار حوادث‌ روشن‌ تاریخی‌ با اشتباهات‌ فراوان‌ و شگفتی‌انگیز است‌ (همان‌، ص‌ 525 ـ 526). بیشتر مورخان‌ قرن‌ سیزدهم‌ پیش‌ از ابوالضَّیّاف‌ ( Äادامة‌ مقاله‌) به‌ طبقة‌ متوسط‌ جامعه‌ توجهی‌ نداشته‌ و به‌ اهداف‌ و اطماع‌ کشورهای‌ غربی‌ کوچکترین‌ اشاره‌ای‌ نکرده‌ و صرفاً به‌ دنبال‌ تصنیف‌ کتابهای‌ تاریخی‌ برای‌ جلب‌ رضایت‌ حاکمان‌ و گرفتن‌ پاداشهای‌ مالی‌ بوده‌اند (همان‌، ص‌533 ـ 535). بارزترین‌ مورخ‌ شمال‌ افریقا در قرن‌ سیزدهم‌ احمدبن‌ ابی‌الضَّیّاف‌ (متوفی‌ 1291) بود (احمد عبدالسلام‌، ص‌575). او، برخلاف‌ دیگران‌، تاریخ‌نگاری‌ را دارای‌ هدف‌ می‌دانست‌ و چاپلوسی‌ را در تاریخ‌نگاری‌ مذموم‌ می‌شمرد (همان‌، ص‌521). اتحاف‌ اهل‌ الزمان‌ باخبار مُلوک‌ تُونس‌ و عَهد الامان‌ تألیف‌ اوست‌ (زمرلی‌، ص‌ 71ـ 75).بتدریج‌ در اواخر قرن‌ سیزدهم‌ و اوایل‌ قرن‌ چهاردهم‌ ارتباط‌ با غربیها بر تاریخ‌نگاری‌ در شمال‌ افریقا تأثیر گذاشت‌ و نیز درک‌ سبک‌ ابن‌خلدون‌ و آشنایی‌ با کتابهای‌ او، عامل‌ رشد تاریخ‌نگاری‌ در آنجا شد. این‌ تغییر را در الکتاب‌ الباشی‌ اثر حمّودة‌بن‌ محمدبن‌ عبدالعزیز مشهور به‌ ابومحمدباشی‌ (متوفی‌ 1202) و مقدمة‌ اتحاف‌ اهل‌ الزمان‌ اثر ابن‌ابی‌الضّیّاف‌ (متوفی‌1291) می‌توان‌ دید (همان‌، ص‌524). تألیفات‌ این‌ دوره‌ با آنکه‌ تاریخ‌ محض‌ نیستند، اطلاعات‌ تاریخی‌ بسیاری‌ دارند (همان‌، ص‌291، 522 ـ523). بعضی‌ از مورخان‌ این‌ دوره‌ عبارت‌اند از: محمدبن‌ سَوده‌ مَرّی‌ (متوفی‌ 1209)، صاحب‌ الفهرسة‌ (لوی‌ ـ پرووانسال‌، ص‌ 238)؛ محمد بُوراس‌ (متوفی‌ بعد از 1222)، مؤلف‌ مؤنس‌ الاَحبّة‌ فی‌ أخبار جَرْبة‌ (سعداللّه‌ قماری‌، ج‌2، ص‌376ـ381)؛ محمود مَقدیش‌ (متوفی‌ 1228)، مؤلف‌ نُزهَة‌ الانظار فی‌ عَجائب‌ التواریخ‌ و الاخبار (ابن‌ابی‌الضّیّاف‌، ج‌7، ص‌ 85 ـ 86)؛ ابوالقاسم‌بن‌ احمدبن‌ علی‌بن‌ ابراهیم‌ زَیّانی‌ (متوفی‌ 1249)، مؤلف‌ سفرنامه‌ای‌ به‌ نام‌ الترجمان‌ الکبری‌ فی‌ أخبار المعمور براً و بحراً (کراچکوفسکی‌، ص‌848، 850)؛ محمدبنِ صالح‌بن‌ علی‌بن‌ عیسی‌ کِنانی‌ قیروانی‌ (متوفی‌ 1292)، مؤلف‌ تَکمیل‌ الصُلَحاء و الاعیان‌ لمَعالم‌ الایمان‌ فی‌ أَولیاءِالقَیروان‌ (احمدعبدالسلام‌،ص‌441ـ443)؛ محمد اِکِنْسوس‌ (متوفی‌ 1294)، مؤلف‌ الجیش‌ العَرَمرَم‌ الخُماسی‌ فی‌ دولة‌ اولاد مولانا علی‌ السجِلماسی‌ (لوی‌ ـ پرووانسال‌، ص‌136، 139، 141)؛ محمد باجی‌ مسعودی‌ (متوفی‌ 1297)، مؤلف‌ الخلاصة‌ النقیّة‌ فی‌ أُمراء افریقیـّة‌ (احمد عبدالسلام‌، ص‌353، 355)؛ خیرالدین‌ تونسی‌ چَرکَسی‌ قفقازی‌ (متوفی‌ 1307)، مؤلف‌ أقوم‌ المسالک‌ لمعرفة‌ أحوال‌ الممالک‌ (محفوظ‌، ج‌2، ص‌271، 277ـ 278)؛ محمد بَیرَم‌ پنجم‌ تونسی‌ (متوفی‌ 1307)، مؤلف‌ صَفوة‌ الاعتبار بمُستودَع‌ الامصار و الاقطار (احمد عبدالسلام‌، ص‌445، 456)؛ ابوالعباس‌ احمدبن‌ خالد ناصری‌ سَلاوی‌ (متوفی‌ 1315)، مؤلف‌ الاستقصا فی‌ أخبار دول‌ المَغرب‌ الاقصی‌' (سلاوی‌، ج‌1، ص‌40)؛ محمدبن‌عثمان‌ سُنوسی‌ (متوفی‌ 1318) مؤلف‌ دو کتاب‌ مُسامرة‌ الظَریف‌ بحُسن‌ التعریف‌ ، و الرِحلة‌ الحِجازیة‌ (احمد عبدالسلام‌، ص‌467، 475، 488)؛ محمد بن‌ یوسف‌ زَیانی‌ (متوفی‌ بعد از 1320)، مؤلف‌ دَلیل‌ الحَیران‌ و أنیس‌ السَهران‌ فی‌ أخبار مَدینة‌ وَهران‌ (مَزاری‌، ج‌1، ص‌368)؛ محمدبن‌ عثمان‌ حَشائِشی‌ (متوفی‌ 1330)، مؤلف‌ سفرنامه‌ای‌ به‌ نام‌ جَلاء الکَرب‌ عن‌ طرابلس‌ الغرب‌ (زیاده‌، ص‌254ـ 269).منابع‌: ابن‌ابّار، اِعتابُ الکُتّاب‌ ، چاپ‌ صالح‌ أشتر، دمشق‌ 1380/ 1961؛ همو، کتاب‌ الحُلة‌ السیراء ، چاپ‌ حسین‌ مؤنس‌، قاهره‌ 1963ـ1964؛ ابن‌ابی‌اصیبعه‌، عیون‌ الانباء فی‌ طبقات‌ الاطباء ، چاپ‌ نزار رضا، بیروت‌: دارمکتبة‌ الحیاة‌ ] بی‌تا. [ ؛ ابن‌ابی‌الضَّیّاف‌، اتحاف‌ اهل‌الزمان‌ باخبار ملوک‌ تونس‌ و عهد الامان‌ ، تونس‌ 1990؛ ابن‌ابی‌زرع‌، الانیس‌ المطرب‌ بروض‌ القرطاس‌ فی‌ اخبار ملوک‌ المغرب‌ و تاریخ‌ مدینة‌ فاس‌ ، رباط‌ 1972 الف‌ ؛ همو، الذخیرة‌ السنیة‌ فی‌ تاریخ‌الدولة‌ المرینیة‌ ، رباط‌ 1972 ب‌ ؛ ابن‌جلجل‌، طبقات‌ الاطبّاء و الحکماء ، چاپ‌ فؤاد سید، قاهره‌ 1955؛ ابن‌حماد، تاریخ‌ فاطمیان‌ : ترجمة‌ کتاب‌ اخبار ملوک‌ بنی‌عبید و سیرتهم‌ ، ترجمة‌ حجت‌اللّه‌ جودکی‌، تهران‌ 1378ش‌؛ ابن‌خلدون‌ (عبدالرحمان‌بن‌ محمد)، المقدّمة‌ ، تونس‌ 1989؛ ابن‌خلدون‌ (یحیی‌بن‌ محمد)، بغیة‌الرواد فی‌ ذکر الملوک‌ من‌ بنی‌عبدالواد ، ج‌1، چاپ‌ عبدالحمید حاجیات‌، الجزائر 1400/ 1980؛ ابن‌رقیق‌، قطعة‌ من‌ تاریخ‌ افریقیة‌ و المغرب‌ ، چاپ‌ عبداللّه‌ حلی‌ زیدان‌ و عزالدین‌ عمرموسی‌، بیروت‌ 1990؛ ابن‌زیات‌، التشوف‌ الی‌ رجال‌ التصوف‌ ، چاپ‌ ادولف‌ فور، رباط‌ 1958؛ ابن‌سوده‌، دلیل‌ مؤرّخ‌ المغرب‌ الاقصی‌' ، بیروت‌ 1418/ 1997؛ ابن‌صاحب‌ الصلاة‌، المنُّ بالامامة‌: تاریخ‌ بلادالمغرب‌ و الاندلس‌ فی‌ عهد الموحدین‌ ، چاپ‌ عبدالهادی‌ تازی‌، بیروت‌ 1987؛ ابن‌صغیر، اخبارالائمة‌ الرستمیین‌ ، چاپ‌ محمدناصر و ابراهیم‌ بحاز، بیروت‌ 1406/ 1986؛ ابن‌عبدالحکم‌، کتاب‌ فتوح‌ مصر و اخبارها ، چاپ‌ محمد حجیری‌، بیروت‌ 1416/ 1996؛ ابن‌عذاری‌، البیان‌ المغرب‌ فی‌ اخبار الاندلس‌ و المغرب‌ ، ج‌1، چاپ‌ کولن‌ و لوی‌ ـ پرووانسال‌، بیروت‌ 1983؛ ابن‌قاضی‌، جذوة‌الاقتباس‌ فی‌ ذکر من‌ حَلّ من‌الاعلام‌ مدینة‌ فاس‌ ، رباط‌ 1973ـ1974؛ ابن‌قُنفُذ، الفارسیة‌ فی‌ مبادی‌ الدولة‌ الحفصیة‌ ، چاپ‌ محمد شاذلی‌ نیفر و عبدالمجید ترکی‌، تونس‌ 1968؛ محمدبن‌ احمد ابوالعرب‌ تمیمی‌، طبقات‌ علماء افریقیة‌ و تونس‌ ، چاپ‌ علی‌ شابّی‌ و نعیم‌ حسن‌ یافی‌، تونس‌ 1968؛ احمد عبدالسلام‌، المورّخون‌ التونسیّون‌ فی‌ القرون‌ 17 و 18 و 19 م‌: رسالة‌ فی‌ تاریخ‌ الثقافة‌ ، نقلها من‌ الفرنسیة‌ الی‌ العربیة‌ احمد عبدالسلام‌ و عبدالرزاق‌ حلیوی‌، تونس‌ 1993؛ هادی‌ روجی‌ ادریس‌، الدولة‌ الصنهاجیة‌: تاریخ‌ افریقیة‌ فی‌ عهد بنی‌زیری‌ من‌القرن‌ 10 الی‌ القرن‌ 12 م . ، نقله‌ الی‌ العربیة‌ حمّادی‌ ساحلی‌، بیروت‌ 1992؛ روبر برونشویگ‌، تاریخ‌ افریقیة‌ فی‌العهد الحفصی‌ ، نقله‌ الی‌ العربیة‌ حمادی‌ ساحلی‌، بیروت‌ 1988؛ اسماعیل‌ بغدادی‌، هدیة‌العارفین‌ ، ج‌1، در حاجی‌خلیفه‌، ج‌5؛ عبداللّه‌بن‌ محمد تجانی‌، رحلة‌ التجانی‌ ، چاپ‌ حسن‌ حسنی‌ عبدالوهاب‌، تونس‌ 1377/ 1958؛ محمد حجّی‌، جولات‌ تاریخیّة‌ ، بیروت‌ 1995؛ حمدی‌ عبدالمنعم‌ محمدحسین‌، تاریخ‌ المغرب‌ و الاندلس‌ فی‌ عصر المرابطین‌: دولة‌ علی‌بن‌ یوسف‌ المرابطی‌ ، اسکندریه‌ 1986؛ محمدبن‌ حارث‌ خُشَنی‌، قضاة‌ قرطبة‌ و علماء افریقیة‌ ، چاپ‌ عزت‌ عطار حسینی‌، قاهره‌ 1372؛ حسین‌ خوجه‌، ذیل‌ بشائر أهل‌ الایمان‌ بفتوحات‌ آل‌عثمان‌ ، چاپ‌ طاهر معموری‌، تونس‌ 1395/ 1975؛ عبدالرحمان‌بن‌ محمد دباغ‌، معالم‌ الایمان‌ فی‌ معرفة‌ اهل‌ القیروان‌ ، اکمله‌ و علق‌ علیه‌ ابوالفضل‌بن‌ عیسی‌ تنوخی‌، چاپ‌ ابراهیم‌ شبّوح‌، ج‌1، مصر 1388/ 1968، چاپ‌ محمد احمدی‌ ابوالنور و محمد ماضور، ج‌2، قاهره‌ ] 1972 [ ؛ احمدبن‌ سهل‌ رازی‌، اخبار فخّ و خبر یحیی‌بن‌ عبدالله‌ و أخیه‌ ادریس‌بن‌ عبدالله‌: انتشار الحرکة‌ الزیدیة‌ فی‌ الیمن‌ و المغرب‌ و الدیلم‌ ، چاپ‌ ماهر جرّار، بیروت‌ 1995؛ صادق‌ زمزلی‌، اعلام‌ تونسیّون‌ ، تقدیم‌ و تعریب‌ حمادی‌ ساحلی‌، بیروت‌ 1986؛ نیکلا زیاده‌، افریقیات‌ ، لندن‌ 1991؛ سیدعبدالعزیز سالم‌، ] المغرب‌ فی‌ [ العصر الاسلامی‌ ، در المغرب‌ الکبیر ، ج‌2، ] قاهره‌ [ 1966؛ فؤاد سزگین‌، تاریخ‌ التراث‌ العربی‌ ، ج‌1، جزء2، نقله‌ الی‌العربیه‌ محمود فهمی‌ حجازی‌، ریاض‌ 1403/ 1983؛ ابوالقاسم‌ سعداللّه‌ قماری‌، تاریخ‌ الجزائر الثّقافی‌ ، بیروت‌ 1998؛ سعد زغلول‌ عبدالحمید، تاریخ‌ المغرب‌ العربی‌ ، اسکندریه‌ 1979ـ1990؛ ناصرالدین‌ سعیدونی‌، من‌ التّراث‌ التّاریخی‌ و الجغرافی‌ للغرب‌ الاسلامی‌ ، بیروت‌ 1999؛ احمدبن‌ خالد سلاوی‌، کتاب‌ الاستقصا لاخبار دول‌ المغرب‌ الاقصی‌ ، چاپ‌ جعفر ناصری‌ و محمد ناصری‌، دارالبیضاء 1954ـ1956؛ احمدبن‌ سعید شماخی‌، کتاب‌ السیر ، چاپ‌ احمدبن‌ سعود سیابی‌، مسقط‌ 1407/ 1987؛ احمدمختار عبادی‌، فی‌ تاریخ‌ المغرب‌ و الاندلس‌ ، بیروت‌ 1978؛ عزالدین‌ عمر موسی‌، الموحدون‌ فی‌ الغرب‌ الاسلامی‌: تنظیماتهم‌ و نظمهم‌ ، بیروت‌ 1411/ 1991؛ احمدبن‌ احمد غبرینی‌، عنوان‌ الدرایة‌ فیمن‌ عرف‌ من‌ العلماء فی‌ المائة‌ السابعة‌ ببجایة‌ ، چاپ‌ عادل‌ نویهض‌، بیروت‌ 1979؛ محمد فاسی‌، «المورخان‌ ابن‌ابی‌زرع‌ و ابن‌عبدالحلیم‌»، تطوان‌ ، ش‌ 5 (1960)؛ عیاض‌بن‌ موسی‌ قاضی‌ عیاض‌، ترتیب‌ المدارک‌ و تقریب‌المسالک‌ لمعرفة‌اعلام‌ مذهب‌ مالک‌ ، ج‌ 1، 3، 4، مغرب‌ 1403/ 1983؛ نعمان‌بن‌ محمد قاضی‌ نعمان‌، رسالة‌ افتتاح‌ الدعوة‌ ، چاپ‌ وداد قاضی‌، بیروت‌ 1970؛ کتاب‌ الحلل‌ الموشیة‌ فی‌ ذکر الاخبار المراکشیة‌ ، چاپ‌ سهیل‌ زکار و عبدالقادر زمانه‌، دارالبیضاء 1979؛ کتاب‌ العیون‌ و الحدائق‌ فی‌ اخبار الحقائق‌ ، ج‌4، قسم‌1، چاپ‌ عمر سعیدی‌، دمشق‌ 1972؛ محمد عبدالحی‌بن‌ عبدالکبیر کتانی‌، فهرس‌ الفهارس‌ و الاثبات‌ ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌ 1402/ 1982؛ ایگناتی‌ یولیانوویچ‌ کراچکوفسکی‌، تاریخ‌ الادب‌ الجغرافی‌ العربی‌ ، نقله‌ عن‌ الروسیة‌ صلاح‌الدین‌ عثمان‌ هاشم‌، بیروت‌ 1408/1987؛ اواریست‌ لوی‌ ـ پرووانسال‌، مؤرخو الشرفاء ، تعریب‌ عبدالقادر خلاّ دی‌، رباط‌ 1397/ 1977؛ عبداللّه‌بن‌ محمد مالکی‌، کتاب‌ ریاض‌ النفوس‌ ، چاپ‌ بشیر بکوش‌، بیروت‌ 1401ـ1403/ 1981ـ 1983؛ محمد محفوظ‌، تراجم‌ المؤلفین‌ التونسیین‌ ، بیروت‌ 1982ـ 1986؛ عبدالواحدبن‌ علی‌ مراکشی‌، المعجب‌ فی‌ تلخیص‌ اخبار المغرب‌ ، چاپ‌ محمدسعید عریان‌، قاهره‌ 1368/ 1949؛ آغابن‌ عوده‌ مزاری‌، طلوع‌ سعد السعود فی‌ اخبار وهران‌ و الجزائر و اسبانیا و فرنسا الی‌ اواخر القرن‌ التاسع‌ عشر ، چاپ‌ یحیی‌ بوعزیز، بیروت‌ 1990؛ علی‌ مصطفی‌ مصراتی‌، مؤرّخون‌ من‌ لیبیا: مؤلفاتهم‌ و مناهجهم‌ ، طرابلس‌ 1398/1977؛ حسین‌ مؤنس‌، فتح‌ العرب‌ للمغرب‌ ، قاهره‌: مکتبة‌ الثقافة‌ الدینیة‌، ] بی‌تا. [ ؛ حسین‌بن‌ محمد ورثیلانی‌، نزهة‌ الانظار فی‌ فضل‌ علم‌ التّاریخ‌ و الاخبار ، بیروت‌ 1394/ 1974؛ یحیی‌ بن‌ ابوبکر ورجلانی‌، کتاب‌السیرة‌ و اخبارالائمة‌ ، چاپ‌ عبدالرحمان‌ ایوب‌، تونس‌ 1405/ 1985؛ محمدبن‌ محمد وزیر، الحلل‌ السندسیة‌ فی‌ الاخبار التونسیة‌ ، چاپ‌ محمد حبیب‌ هیله‌، بیروت‌ 1985./ ستّار عودی‌ /ب‌) غرب‌ و مرکز افریقا. در بارة‌ فن‌ تاریخ‌نگاری‌ در افریقای‌ زیرِ صحرا اطلاعات‌ ناکافی‌ است‌. می‌توان‌ نوشته‌های‌ تاریخی‌ این‌ منطقه‌ را در سه‌ دسته‌ گنجاند: تاریخ‌نگاریهای‌ متعارفِ مؤلفانِ مشهور؛ کتابهای‌ رجال‌؛ گاه‌نگاریهای‌ مجهول‌المؤلف‌ محلی‌ و فهرست‌ سلاطین‌. احتمالاً محققان‌ بومی‌، آثار منتشرنشده‌ و مطالب‌ دست‌نویس‌ بیشتری‌ در اختیار دارند.1. تاریخ‌نگاریهای‌ متعارفِ مؤلفانِ مشهور. قدیمترین‌ تاریخ‌نگاریهای‌ منطقه‌ متعلق‌ به‌ اواخر سدة‌ دهم‌ است‌. در بورنو امام‌الکبیر احمدبن‌ فورطوا/ فورطو به‌ شرح‌ دوازده‌ سال‌ نخست‌ (972ـ984) حکومت‌ سلطان‌ اِدریس‌ آلوما، حامی‌ خود، پرداخت‌ (چاپ‌ و ترجمه‌ د. لانگه‌، ) وقایع‌نامه‌ای‌ سودانی‌: نبردهای‌ ادریس‌ آلوما در بورنو (1564ـ1576) ( ، اشتوتگارت‌ 1987). به‌ ادعای‌ مؤلف‌، اثرش‌ برگرفته‌ از نوشته‌ای‌ قدیمتر، متعلق‌ به‌ آغاز سدة‌ دهم‌، بوده‌ است‌. وی‌ همچنین‌ گزارشی‌ از لشکرکشیهای‌ این‌ سلطان‌ برای‌ جنگ‌ با کانم‌ نوشته‌ است‌ (متن‌ عربی‌، کانو 1932، ترجمة‌ ه . ر. پالمر ، در ) خاطرات‌ سودانی‌ ( ، لاگوس‌ 1928، ج‌ 1، ص‌ 15ـ74). این‌ گزارشها، به‌رغم‌ جانبداریهای‌ آشکار، ارزش‌ ویژه‌ای‌ دارند، زیرا مؤلف‌ شاهد رویدادهای‌ آن‌ دوره‌ بوده‌ است‌.در نیمة‌ سدة‌ یازدهم‌، دو اثر تاریخی‌ مهم‌ در منطقة‌ نیجر مرکزی‌ تألیف‌ شد: تاریخ‌السودان‌ نوشتة‌ عبدالرحمان‌ سعدی‌ * و تاریخ‌ الفَتّاش‌ فی‌ اخبار البلدان‌ و الجیوش‌ و اکابر الناس‌ از محمود کَعْتی‌ * . ] ابن‌ [ المختار، نوة‌ دختری‌ کعتی‌، این‌ اثر را تکمیل‌ کرد ] و هوداس‌ آن‌ را به‌ فرانسوی‌ ترجمه‌ کرد و همراه‌ با متن‌ اصلی‌ در 1361 ش‌ /1981 به‌ چاپ‌ رساند [ . این‌ دو اثر عمدتاً در بارة‌ تاریخ‌ امپراتوری‌ سُنگای‌ * از اواسط‌ قرن‌ نهم‌ تا پیروزی‌ سعدیان‌ در سال‌ 1000 است‌؛ هر چند در تاریخ‌السودان‌ شرح‌ رویدادها تا 1065 ادامه‌ یافته‌ است‌. ] این‌ کتاب‌ را نیز هوداس‌ به‌ فرانسوی‌ ترجمه‌ کرد و همراه‌ با متن‌ اصلی‌ در 1361 ش‌/1981 به‌ چاپ‌ رساند [ . تاریخ‌ پاشالق‌ تمبوکتو * از زمان‌ پیروزی‌ سعدیان‌ تا حدود 1150، در دیوان‌ الملوک‌ فی‌ سلاطین‌ السودان‌ که‌ مجهول‌المؤلف‌ است‌، شرح‌ داده‌ شده‌ است‌ (نسخة‌ خطی‌ کتابخانة‌ ملی‌ فرانسوی‌، بخش‌ عربی‌، ش‌5259، گ‌ 88 ـ152). در 1164 مؤلفی‌ گمنام‌، این‌ تاریخ‌ را با عنوان‌ تذکرة‌ النسیان‌ فی‌ اخبار ملوک‌ السودان‌ (چاپ‌ و ترجمة‌ ا. هوداس‌، پاریس‌ 1899ـ1901) دوباره‌ تدوین‌ کرد. تاریخ‌نگاری‌ این‌ دوره‌ با اثر مولای‌ قاسم‌بن‌ مولای‌ سلیمان‌ که‌ مشتمل‌ بر سالهای‌ 1160 تا 1215 است‌، پایان‌ می‌یابد (م‌. آبیتبول‌ ، متن‌ اصلی‌ و ترجمة‌ آن‌ را در ) تمبوکتو در نیمة‌ سدة‌ هجدهم‌ ( ، در 1982 در پاریس‌ به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌).سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ در منطقة‌ جنوبی‌ موریتانی‌ و درة‌ رود سنگال‌ نیز وجود داشته‌ که‌ تا زمان‌ حاضر فقط‌ بخشی‌ از آن‌ شناسایی‌ شده‌ است‌. ظاهراً، بیشتر این‌ مطالب‌ در سده‌های‌ سیزدهم‌ و چهاردهم‌/ نوزدهم‌ و بیستم‌ نوشته‌ شده‌اند. ترجمة‌ تاریخهای‌ وَلاته‌ (ایولاتن‌) و نِعمه‌ (نما) به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌ (ترجمة‌ پل‌ مارتی‌ ، پاریس‌ 1927). اسماعیل‌ هامه‌ بسیاری‌ از آثار کم‌اهمیت‌تر را ترجمه‌ و در ) تواریخ‌ موریتانی‌ سنگال‌ ( در 1329/ 1911 در پاریس‌ چاپ‌ کرده‌ است‌. یکی‌ از این‌ تواریخ‌ در بارة‌ جهاد ناصرالدین‌ الیَدالی‌ در قرن‌ یازدهم‌ و دیگری‌ در بارة‌ نسب‌شناسی‌، از موضوعات‌ رایج‌ در موریتانی‌، است‌ که‌ در آنجا ادعای‌ تبار عربی‌ و بخصوص‌ شریفی‌ موجب‌ برخورداری‌ از موقعیت‌ اجتماعی‌ برتر است‌. شیخ‌موسی‌ کَمَره‌ (متوفی‌ 1324ش‌/ 1945)، تاریخ‌ و دانشنامة‌ مفصّلی‌ از اقوام‌ درة‌ رود سنگال‌ با عنوان‌ زهور البساتین‌ فی‌ تاریخ‌ السوادین‌ نوشت‌. قسمتهایی‌ از این‌ اثر به‌ فرانسوی‌ ترجمه‌ و چاپ‌ شده‌ است‌ و قرار است‌ ژان‌ اشمیتس‌ بخش‌ عمده‌ای‌ از باقیماندة‌ این‌ اثر را در چهار مجلد انتشار دهد.در سده‌های‌ سیزدهم‌ و چهاردهم‌/ نوزدهم‌ و بیستم‌ تاریخ‌نگاری‌ در بارة‌ جهاد شیخ‌ عثمان‌بن‌ محمد فُودیه‌ ( Äعثمان‌ دان‌ فودیو * ) و حکومت‌ اسلامی‌ نشأت‌ گرفته‌ از آن‌ افزایش‌ یافت‌ (این‌ حکومت‌ گاه‌ به‌ اشتباه‌ «خلافت‌ سوکوتو» نامیده‌ شده‌ است‌). محمد بِلّو * ، پسر شیخ‌ عثمان‌ و فرمانده‌ نظامی‌، نخستین‌ تاریخ‌ را در این‌ باره‌، به‌ نام‌ انفاق‌ المیسور فی‌ تاریخ‌ بلاد التکرور ، در 1227 نوشت‌. این‌ اثر، گزارشی‌ است‌ از جهاد همراه‌ با مطالب‌ باارزشی‌ در بارة‌ تاریخ‌ اسلام‌ در ناحیة‌ مرکزی‌ بلاد سودان‌ (س‌. ا. ج‌. وایتینگ‌ ، این‌ اثر را در 1330ش‌/ 1951در لندن‌ به‌ چاپ‌ رساند). عبداللّه‌، برادر شیخ‌ عثمان‌ که‌ مرثیه‌ها و اشعار بسیاری‌ در تجلیل‌ از پیروزیهای‌ جهاد سروده‌ بود ، پس‌ از گردآوری‌ اشعارش‌، آنها را با ساختاری‌ تاریخی‌ و به‌ شیوة‌ سیرة‌ ابن‌هشام‌ در 1228 به‌ نام‌ تزیین‌ الورقات‌ تدوین‌ کرد (چاپ‌ و ترجمة‌ م‌. هسکت‌ ، ابیجان‌ 1963). از نوشته‌های‌ قدیمی‌ دیگر می‌توان‌ از کتاب‌ روضة‌الافکار نوشتة‌ عبدالقادربن‌ مصطفی‌ (متوفی‌ 1280) نام‌ برد (رجوع کنید به ) متون‌ عربی‌ افریقا ( ، ج‌ 2، ص‌ 221ـ230) که‌ شامل‌ گزارش‌ معتبری‌ از تاریخ‌ گوبر / کوبر در سدة‌ دوازدهم‌ نیز می‌شود (ترجمة‌ پالمر در ) مجلة‌ انجمن‌ افریقایی‌ ( ، ج‌ 15 ] 1915ـ1916 [ ، ص‌ 261ـ 273). بخش‌ اعظم‌ تاریخ‌ این‌ خاندان‌ را، که‌ مؤسس‌ آن‌ شیخ‌ عثمان‌ بود، وزیران‌ سلاطین‌ بعدی‌ نوشتند (رجوع کنید به لاست‌ ، 1967؛ همو، 1965، ج‌ 1، ش‌2، ص‌ 193، ش‌3، ص‌ 71). جنیدبن‌ محمد بخاری‌، آخرین‌ وزیر این‌ خاندان‌، جامعترین‌ اثر را در این‌ باره‌ به‌ نام‌ ضبط‌ المُلْتَقَطات‌ من‌ الاخبار المتفرقة‌ فی‌ المؤلَّفات‌ نوشت‌ (چاپ‌ متن‌ عربی‌ در سوکوتو ] بی‌تا. [ ؛ ترجمة‌ هوسایی‌ ، ) ترهین‌ فولانی‌ ( ، زاریا 1957). از آثاری‌ که‌ کمتر شناخته‌ شده‌اند می‌توان‌ از نوشته‌ الحاج‌ سعید با عنوان‌ تقایید ممّا وصل‌ الینا مِن‌ احوال‌ امراء المسلمین‌ سلاطین‌ حوسا ] هوسا [ یاد کرد. وی‌ به‌ شرح‌ رویدادها تا 1270 می‌پردازد (ا. هوداس‌، ] ترجمة‌ فرانسوی‌ [ بخش‌ دوم‌ این‌ اثر را با نام‌ ) تاریخ‌ سوکوتو ( در پایان‌ ترجمه‌ ] فرانسوی‌ [ اش‌ از تذکرة‌النسیان‌ آورده‌ است‌). در 1234 محمد سمبوبن‌ احمد کولاوی‌ کتاب‌ کنزالاولاد و الذراری‌ را نوشت‌ که‌ چاپ‌ نشد. این‌ کتاب‌ اثر مفصّل‌ و ناهمگونی‌ در بارة‌ تاریخ‌ عمومی‌ اسلام‌، سیرة‌ زهاد، نسب‌شناسی‌ و تاریخ‌ فولانیان‌ است‌. این‌ کتاب‌، به‌سبب‌ بی‌توجهی‌ محققان‌ سوکوتو به‌ فراموشی‌ سپرده‌ شد ( ) متون‌ عربی‌ افریقا ( ، ج‌ 2، ص‌ 230ـ 231). از میان‌ گزارشهای‌ محلی‌ در بارة‌ جهاد و تبعاتِ آن‌، دو اثر منتشرنشده‌ شایان‌ ذکر است‌: تقیید الاخبار محمد زنگی‌ در بارة‌ کانو (تألیف‌ در 1284؛ رجوع کنید به ) متون‌ عربی‌ افریقا ( ، ج‌ 2، ص‌ 342) و تألیف‌ اخبار القرون‌ احمدبن‌ ابی‌بکر، معروف‌ به‌ امو ـ ایکوکورو (تألیف‌ در 1330؛ رجوع کنید به ) متون‌ عربی‌ افریقا ( ، ج‌ 2، ص‌ 447).2. کتابهای‌ رجال‌. از کتب‌ رجالی‌ اندکی‌ که‌ برجا مانده‌، این‌ آثار شایان‌ ذکر است‌: مجموعة‌ معروفی‌ از رجال‌ فقهای‌ مالکیِ شمال‌ و غرب‌ افریقا و اندلس‌ به‌ نام‌ نیل‌ الابتهاج‌ بتطریز الدیباج‌ ، تألیف‌ احمدبابا تنبکتی‌ * (متوفی‌ 1036). این‌ اثر در حاشیة‌ الدیباج‌ المُذَهَّبِ ابن‌فرحون‌ چاپ‌ شده‌ است‌ و ضمیمة‌ آن‌ محسوب‌ می‌شود (قاهره‌ 1351/ 1932ـ1933، Äشربونو ، ص‌ 421). احمدبابا، خلاصه‌ای‌ به‌ نام‌ کفایة‌ المحتاج‌ لمعرفة‌ مَنْ لیس‌ فی‌ الدیباج‌ در 1012 نوشت‌ که‌ منتشر نشده‌ است‌. محمد عبداللّه‌بن‌ ابی‌بکرالصدیق‌ البَرِّتَیلی‌/ البَرتِلی‌، از محققان‌ ولاته‌، فتح‌الشکور فی‌ معرفة‌ اعیان‌ علماء التکرور را در 1214 نوشت‌ (چاپ‌ محمدابراهیم‌ کتّانی‌ و محمد حجّی‌، بیروت‌ 1401/ 1981) که‌ زندگینامة‌ علما و اولیای‌ موریتانی‌ جنوبی‌ و ناحیة‌ مرکزی‌ نیجر است‌. ابوبکربن‌ احمد ولاتی‌ (متوفی‌ 1335/ 1917) بر این‌ اثر ذیلی‌ با عنوان‌ مِنَح‌ الرَّب‌ الغَفور فی‌ ما اَهْمَلَهُ صاحب‌ فتح‌ الشکور نوشت‌ که‌ نسخة‌ منحصر به‌ فرد آن‌ در «مرکز اسناد و تحقیقات‌ احمدبابا» در تمبوکتو به‌ شمارة‌ 669 موجود است‌. این‌ اثر از کتاب‌ رجالی‌ فراتر است‌ و آمیزه‌ای‌ از این‌ نوع‌ تاریخ‌نگاری‌ و ضبط‌ وقایع‌ سالانه‌ («حَوْلیّات‌»)است‌. این‌ کتاب‌ در بارة‌ تاریخ‌ موریتانی‌ جنوبی‌ و مالی‌ شمالی‌ در قرن‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌ اطلاعات‌ سودمندی‌ دارد. از جمله‌ آثار این‌ مجموعه‌ است‌: ازالة‌الرَیب‌ نوشتة‌ احمدبوالاعراف‌، و السعادة‌ الابدیة‌ تألیف‌ احمد بابِر اَروانی‌.3. گاه‌نگاریهای‌ مجهول‌المؤلف‌ محلی‌ و فهرست‌ سلاطین‌. آثاری‌ از این‌ قبیل‌ در منطقة‌ سودان‌ مرکزی‌ موجود است‌ (بویژه‌ در نیجر و نیجریة‌ فعلی‌، رجوع کنید به ) متون‌ عربی‌ افریقا ( ، ج‌ 2، فصل‌ 14). اکثر این‌ نوشته‌ها به‌ عربی‌ است‌، اما مطالبی‌ نیز به‌ زبانهای‌ هوسایی‌، نوپه‌ و کنوری‌ دارد. از مشهورترین‌ این‌ آثار، گاه‌نگاریهای‌ اَغَدَس‌/ آگادس‌ متعلق‌ به‌ دورة‌ 809ـ1307 ( Äاوروی‌ ، ج‌ 4، ص‌ 145ـ177) و وقایع‌نگاریهای‌ کانوست‌. امروزه‌، چندین‌ فهرست‌ از سلاطین‌ کانو برجا مانده‌ که‌ در سدة‌ سیزدهم‌ تدوین‌ شده‌ است‌ و حداقل‌ یکی‌ از آنها مطالب‌ روایی‌ و داستانی‌ دارد (رجوع کنید به هانویک‌ ، 1993، ص‌ 95ـ130). فهرستهای‌ سلاطین‌ کانو با باگائودا (ظاهراً مربوط‌ به‌ سدة‌ پنجم‌) آغاز می‌شود و با ذکر مدت‌ حکومت‌ آنان‌، بدون‌ گاه‌شماری‌ دقیق‌، به‌ فهرست‌ سلاطینی‌ ختم‌می‌شود که‌ نامشان‌ مکتوب‌ شده‌ بوده‌ است‌.در اوایل‌ قرن‌ سیزدهم‌/ اواخر قرن‌ نوزدهم‌، نویسنده‌ای‌ گمنام‌، که‌ احتمالاً مقامی‌ درباری‌ داشته‌، مطالبی‌ نوشته‌ که‌ به‌ ) تاریخ‌ کانو ( مشهور است‌. این‌ اثر که‌ بر اساس‌ مطالب‌ فهرست‌ سلاطین‌ تنظیم‌ شده‌، فقط‌ به‌ ذکر مدت‌ حکومت‌ سلاطین‌ مختلف‌ بسنده‌ کرده‌ است‌ و ترتیب‌ زمانی‌ ندارد. ) تاریخ‌ کانو ( با داستانهای‌ افسانه‌ای‌ (احتمالاً در سدة‌ پنجم‌) آغاز می‌شود و تا حکومت‌ محمد بلّو (1300ـ1309) ادامه‌ می‌یابد. به‌ فهرست‌ سلاطین‌، مطالبی‌ در بارة‌ تشکیلات‌ اداری‌ سلطان‌نشین‌ کانو، تاریخ‌ اسلام‌ و روابط‌ خارجی‌ کانو، ضمیمه‌ شده‌ است‌. ظاهراً منبع‌ این‌ اطلاعات‌ بیشتر شفاهی‌ بوده‌ است‌ و سبک‌ فردی‌ آن‌ خاستگاه‌ هوسایی‌ مؤلف‌ را نشان‌ می‌دهد ( Äهانویک‌، 1994، ص‌ 46ـ127؛ لاوجوی‌ و دیگران‌، ص‌ 767). این‌ اثر به‌ عربی‌ برگردانده‌ نشده‌، اما پالمر آن‌ را به‌ انگلیسی‌ ( ) خاطرات‌ سودانی‌ ( ، ج‌ 3، ص‌ 92ـ132) و زیرنظر روپرت‌ ایست‌ به‌ هوسایی‌ ترجمه‌ کرده‌ است‌ (ج‌ 2، ص‌ 3ـ 58، با اضافاتی‌ متعلق‌ به‌ این‌ دوره‌ تا حدود 1305 ش‌/ 1926). آدم‌ نَهَ ـ مَعَجی‌ در الاِعلان‌ بِتَأریخ‌ کانو (1312ـ1313ش‌/ 1933ـ 1934) از منابعی‌ مشابه‌ سود جسته‌ است‌. ابوبکر دوکاجی‌ ، رویدادهای‌ 1234/ 1819 تا دهة‌ 1370ش‌/ 1950 را به‌ زبان‌ هوسایی‌ و با عنوان‌ ) تاریخ‌ کانو ( (زاریا 1959) تألیف‌ کرد.در کاتسینا نیز سنّت‌ نگارش‌ فهرست‌ سلاطین‌ وجود داشت‌ (رجوع کنید به ) متون‌ عربی‌ افریقا ( ، ج‌ 2، ص‌ 584 ـ 585)، هرچند در مقایسه‌ با ) تاریخ‌ کانو ( ، تاریخی‌ مشروح‌ در این‌ منطقه‌ نوشته‌ نشد. در بورنو نیز فهرستی‌ از سلاطین‌ قرن‌ پنجم‌ (رجوع کنید به ) متون‌ عربی‌ افریقا ( ، ج‌ 2، ص‌ 568ـ573؛ لانگه‌، 1977) و بسیاری‌ از روایتهای‌ تاریخی‌ مجهول‌المؤلف‌ و مختصر و بدون‌ تاریخ‌ در دسترس‌ است‌ که‌ برخی‌ از آنها به‌ اجبار یا به‌ درخواست‌ مقامات‌ استعماری‌ نوشته‌ شده‌ است‌. ماندارا ، همسایة‌ بورنو، نیز تاریخ‌نگاری‌ خاص‌ خود را دارد (رجوع کنید به ) متون‌ عربی‌ افریقا ( ، ج‌ 2، ص‌ 588 ـ 589؛ این‌ تاریخها در الدیریج‌ محمدو ، ) قلمرو واندالا یا ماندارا تا سدة‌ نوزدهم‌ ( ، چاپ‌ جدید، توکیو 1982، منتشر شده‌ است‌).در غرب‌ و در محلی‌ که‌ امروزه‌ جمهوری‌ غنا قرار دارد، سنّت‌ تاریخ‌نگاری‌ محلی‌ به‌ زبان‌ عربی‌ وجود دارد که‌ قدمت‌ آن‌ به‌ نیمة‌ سدة‌ دوازدهم‌/ هجدهم‌ می‌رسد. بسیاری‌ از آنها در ) تاریخ‌نگاریهای‌ گونجه‌ ( (کیمبریج‌ 1986) اثر ایور ویلکس‌ و دیگران‌ چاپ‌ شده‌ است‌. تاریخ‌نگاریهای‌ خلاصة‌ دیگر، در بارة‌ حکومتهای‌ شمال‌ غنا، در ) وا و واله‌ ( (کیمبریج‌ 1989) اثر ویلکس‌ منتشر شده‌ است‌. در 1371 ش‌/ 1992، س‌. پیلاشویچ‌ در ) فتح‌ زَبَرمه‌ در شمال‌ غنا و ولتای‌ علیا ( ، تاریخ‌نگاریهای‌ هوسایی‌ در بارة‌ هجوم‌ زبرمه‌ به‌ شمال‌ غنا در اوایل‌ سدة‌ سیزدهم‌/ اواخر سدة‌ نوزدهم‌ را در ورشو به‌ چاپ‌ رساند (اما Äویلکس‌، 1993، ج‌ 4، ص‌ 213ـ222). در منطقة‌ غرب‌ سودان‌، تاریخ‌نگاریهای‌ محلی‌ گمنامی‌ وجود دارد که‌ به‌ مناطقی‌ از قبیل‌ فوتا جالون‌ و فوتا تورو (رجوع کنید به ) فهرست‌ نسخ‌خطی‌ (IFAN ، داکار 1966: بخشهای‌ بروی‌ ، گادن‌ ، ولارد ) و مالی‌ در قرن‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌ مربوط‌ می‌شود. اکثر تاریخ‌نگاریهای‌ مالی‌ در سدة‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌ در کتابخانة‌ ملی‌ فرانسه‌ (رجوع کنید به غالی‌ و دیگران‌، 1985؛ رابینسون‌ ، 1985) و نیز در مرکز اسناد و تحقیقات‌ احمدبابا، در تمبوکتو نگهداری‌ می‌شوند ( Ä) افریقای‌ سودانی‌ ( ، ج‌ 3، ] 1992 [ ، ص‌ 173ـ 181؛ فهرسة‌ مخطوطات‌ مرکز احمدبابا للتوثیق‌ ، 1995، ج‌ 1).در منطقة‌ نیجر میانی‌ و جنوب‌ موریتانی‌ نیز سنّت‌ ثبت‌ و ضبط‌ درگذشتگان‌ و رویدادهای‌ مهم‌ وجود داشته‌ است‌ که‌ در فصول‌ متأخر تاریخ‌ السودان‌ نوشتة‌ سعدی‌ منعکس‌ است‌، در عین‌حال‌ به‌ طور مستقل‌ نیز در دسترس‌ است‌.منابع‌: فهرسة‌ مخطوطات‌ مرکز احمدبابا للتوثیق‌ ، ج‌ 1، چاپ‌ سیدی‌ عمربن‌ علی‌، لندن‌ 1995؛Arabic literature of Africa , ed. R. S. O'Fahey and J. O. Hunwick, Leiden 1993- ; A. Cherbonneau, "Essai sur la littإrature arabe au Soudan d'aprةs le Tekmilet ed- Dibad ¢j ¢e d'Ahmed Baba le ombouctien", Annales de la soc. arch. de Constantine , II [1854-1855]; Noureddine Ghali et al., Inventaire de la bibliothةque ـ Umarienne de Sإgou , Paris 1985; J. O. Hunwick, "A historical whodunit: the so-called th " Kano Chronicle " and its place in the historiography of Kano", History in Africa , XXI (1994); idem, "Not yet the Kano chronicle : king-lists with and without narrative elaboration from nineteenth- century Kano", Sudanic Africa , IV (1993); D. Lange, Le D i ¦wa ¦n des sultans du ) Ka ¦nem ) - Bornu , Wiesbaden 1977; D. M. Last, "Arabic source material and historiography in Sokoto", Research Bull . [Centre of Arabic Documentation, University of Ibadan], I/2 (1965), I/3 [1965]; idem, The Sokoto Caliphate , London 1967; P. Lovejoy et al., "C. L. Temple's `Notes on the history of Kano' [1909]: a lost chronicle on political office", Sudanic Africa , IV (1993); David Robinson, The Holy War of Umar Tal , Oxford 1985; J. Urvoy, "Chroniques d'Agadةs", J. Sociإtإ des Africanistes , IV [1934]; Ivor Wilks, in Sudanic Africa , IV [1993].ج‌) شرق‌ افریقا. پیش‌ از قرن‌ سیزدهم‌، اسلام‌ به‌ جنوب‌ دشتهای‌ واقع‌ در پایین‌ اتیوپی‌ راه‌ نیافته‌ بود. حتی‌ در بارة‌ تاریخ‌ نواحی‌ ساحلی‌ اطلاعات‌ اندکی‌ در دست‌ است‌. آگاتارخید کنیدوسی‌ ، استرابو/ استرابون‌ ، پلینی‌ ، بطلمیوس‌ ، کوسماس‌ اندیکوپلوست‌ در این‌ باره‌ به‌ اشاره‌های‌ مختصری‌ بسنده‌ کرده‌اند که‌ در ) پریپلوس‌ دریای‌ اریتره‌ ( (تألیف‌:ح پنجاه‌ میلادی‌) مفصّلتر توصیف‌ شده‌ است‌.جاحظ‌، نخستین‌ مؤلف‌ عرب‌ است‌ که‌ در عبارتهای‌ کوتاه‌ در بارة‌ مردم‌ پمبا و زنگبار گزارش‌ تاریخی‌ می‌دهد. ادریسی‌ و مسعودی‌ و ابن‌بطوطه‌، مهمترین‌ گزارشهای‌ تاریخی‌ را همراه‌ با اشاراتی‌ حکایت‌گونه‌ از بزرگ‌بن‌ شهریار رامهرمزی‌ ارائه‌ داده‌اند.قدیمترین‌ سند محلی‌ فقط‌ به‌ زبان‌ پرتغالی‌ و به‌ نام‌ ) تاریخ‌ سلسلة‌ کلوه‌ ( به‌ تدوین‌ ژوائو باروش‌ موجود است‌. این‌ تاریخ‌، گزارشی‌ از تأسیس‌ سلطان‌نشین‌ کِلوَه‌ * و سلاطین‌ آن‌ از سدة‌ چهارم‌ تا حدود 911 است‌. این‌ متن‌ در اصل‌ به‌ زبان‌ عربی‌ بوده‌ است‌. کتاب‌ السلوة‌ فی‌ اخبار کلوة‌ ، نسخة‌ خطی‌ کتابخانة‌ بریتانیا به‌ شمارة‌ 2666. Or متعلق‌ به‌ سدة‌ سیزدهم‌، مشتمل‌ است‌ بر تاریخ‌ این‌ خاندان‌ تا حدود 957. این‌ اثر را سلطان‌ بَرغاش‌ در 1294/ 1877 به‌ سر جان‌ کرک‌ اهدا کرد. این‌ اثر، که‌ مانند سند پرتغالی‌ جاافتادگی‌ دارد، گزارشی‌ از این‌ خاندان‌ است‌. بعدها، موریس‌ ، تاجر فرانسویِ برده‌، این‌ تاریخ‌ را در دهة‌ 1184/1770 نقل‌ کرد که‌ در رودس‌ هاوس‌ ، آکسفورد و در آرشیو فرانسه‌ نگهداری‌ می‌شود.بنا بر ) تاریخ‌ پایت‌ ( ، سلطان‌نشین‌ مجمع‌الجزایر لامو در 600 میلادی‌ تأسیس‌ شده‌ است‌. این‌ سند به‌ طرزی‌ نامتعارف‌ به‌ ذکر تمامی‌ اولاد ذکور هر سلطان‌ تا 1224/ 1809 می‌پردازد. دو تاریخ‌ قدیمی‌ به‌ زبان‌ عربی‌، الکواکب‌ الدُّریه‌ (منتشرنشده‌) و کتاب‌ الزُنوج‌ (چاپ‌ ا. چروللی‌ )، از گزارشهایی‌ به‌ سبک‌ و سیاق‌ عربی‌ برگرفته‌ شدند که‌ در اصل‌ مغشوش‌ و از لحاظ‌ تاریخی‌ کم‌ارزش‌ بودند و فقط‌ نمونه‌هایی‌ از تاریخ‌ گذشته‌اند. ریچی‌ که‌ ) تاریخ‌ دودمان‌ مزروعی‌ مومباسا ( را چاپ‌ کرده‌، این‌ دو تاریخ‌ را نیز به‌ چاپ‌ رسانده‌ است‌. تاریخ‌ مزروعی‌ را شیخ‌امین‌بن‌ علی‌ مزروعی‌، قاضی‌القضات‌ سابق‌ ساحل‌ کنیا، در حدود 1324ش‌/ 1945 از روی‌ اسناد خانوادگی‌ نوشته‌ است‌. در پایان‌ سدة‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌، بوتنر و ولتن‌ مطالب‌ پراکنده‌ و کوتاهی‌ به‌ زبان‌ سواحلی‌ در بارة‌ لامو، کوا و جزیرة‌ مافیا و همچنین‌ روایات‌ شفاهی‌ ساحل‌ تانزانیا را جمع‌آوری‌ کردند. در دهة‌ 1310ش‌/ 1930، به‌ فرمان‌ دولت‌، بسیاری‌ از اقوال‌ شفاهی‌ به‌ زبان‌ سواحلی‌ در تانگانیکا ، گردآوری‌ شد. ) تاریخ‌ زنگبار ( تألیف‌ سر جان‌ گری‌ ، مطالبی‌ به‌ زبان‌ سواحلی‌ قدیم‌ در بارة‌ زنگبار و پمبا دارد. در جنوب‌ این‌ منطقه‌، هیچگونه‌ سند محلی‌ در بارة‌ موزامبیک‌ گزارش‌ نشده‌ است‌، اما آلیبرت‌ برخی‌ از روایتهای‌ تاریخی‌ در بارة‌ جزایر کومور را به‌ زبان‌ عربی‌ و سواحلی‌، منتشر یا فهرست‌ کرده‌ است‌. همة‌ این‌ نوشته‌ها در بارة‌ دودمانها و سرنوشت‌ سلاطین‌ است‌ و گاه‌ در مورد شیوه‌های‌ بازرگانی‌ و تجارت‌ یا اقتصاد، مطالبی‌ اجمالی‌ در آنها آورده‌ است‌.از نظر مردم‌ سواحلی‌ زبان‌، ادبیات‌ بیشتر شامل‌ شعر، حماسه‌، تاریخ‌ و غزل‌ است‌. وایتلی‌ ، ناپرت‌ و دیگران‌ مطالب‌ بسیاری‌ از این‌ نوع‌ ادبیات‌ را منتشر کرده‌اند. آلن‌ در دهة‌ 1340ش‌/1960 از بسیاری‌ از مجموعه‌های‌ خصوصی‌ نسخ‌خطی‌ به‌ زبانهای‌ سواحلی‌ و عربی‌، عکسبرداری‌ کرد. نتایج‌ این‌ تحقیقات‌ در کتابخانة‌ دانشگاه‌ دارالسلام‌ نگهداری‌ می‌شوند و نسخه‌هایی‌ از آنها در لندن‌ در اختیار مدرسة‌ مطالعات‌ شرقی‌ و افریقایی‌ قرار گرفته‌ که‌ شامل‌ نوزده‌ مجلد بزرگ‌ است‌. این‌ نسخ‌ با وجود داشتن‌ مطالب‌ متنوع‌ توجه‌ محققان‌ را جلب‌ نکرد. بایگانی‌ زنگبار حدود سیصد نسخة‌ خطی‌ به‌ زبان‌ عربی‌ از کتابخانة‌ سلاطین‌ پیشین‌ در اختیار دارد. این‌ نسخ‌ که‌ هیچگونه‌ فهرستی‌ ندارند، تاکنون‌ بررسی‌ نشده‌اند.جان‌ واکر در مقالاتش‌ در ) گاه‌شمار سکه‌شناسی‌ ( (1936ـ 1938) مسکوکات‌ سلاطین‌ کِلوَه‌ و نیز مسکوکات‌ زنگبار و موگادیشو را در مجله‌ای‌ دیگر مشخص‌ کرد. میچل‌ براون‌ نیز سکه‌های‌ رایج‌ در پمبا را شناسایی‌ کرد. کاوشهای‌ باستان‌شناختی‌ هورتون‌ در متمبوه‌ مکو و جزیرة‌ پمبا و جزیرة‌ شانگا در نزدیکی‌ ساحل‌ لامو و جزیرة‌ تومباتو در نزدیکی‌ ساحل‌ زنگبار، رویدادهای‌ تاریخی‌ را روشنتر ساخت‌. سفالینه‌های‌ به‌ دست‌ آمده‌ از این‌ مناطق‌ حاکی‌ از پیوندهای‌ محکم‌ با ادوار ساسانی‌ ـ اسلامی‌ است‌ و سکه‌های‌ پیداشده‌ ارتباط‌ این‌ سلطان‌نشینان‌ را با امیران‌ سند در قرن‌ دوم‌ و حکام‌ فاطمی‌ قاهره‌ در سده‌های‌ چهارم‌ و پنجم‌ نشان‌ می‌دهد. دینارهایی‌ متعلق‌ به‌ فاطمیان‌ در نزدیکی‌ ساحل‌ ماداگاسکار به‌ دست‌ آمده‌ که‌ احتمالاً متعلق‌ به‌ یک‌ کشتی‌ غرق‌ شده‌ در آن‌ دوره‌ بوده‌ است‌. اکنون‌ معلوم‌ شده‌ است‌ که‌ ورود اسلام‌ به‌ کنیا و تانزانیا قطعاً حدود قرن‌ دوم‌ بوده‌ و نه‌ سه‌ یا چهار قرن‌ بعد؛ ازینرو، در گاه‌نگاریهایی‌ که‌ برمبنای‌ باستان‌شناسی‌ کرکمن‌ در کنیا و چیتیک‌ در کنیا و تانزانیا انجام‌ گرفته‌ باید تجدیدنظر شود.وجود ظروف‌ سفالین‌ ساسانی‌ ـ اسلامی‌ که‌ در بیش‌ از بیست‌ منطقة‌ لامو به‌ دست‌ آمده‌ حاکی‌ از ارتباط‌ تجاری‌ با سیراف‌ و ایران‌ است‌. از باستان‌شناسی‌ و سکه‌شناسی‌ موزامبیک‌ اطلاعات‌ چندانی‌ در دست‌ نیست‌. منابع‌ اصلی‌ در بارة‌ این‌ منطقه‌ گزارشهای‌ پرتغالیها در قرن‌ دهم‌/ شانزدهم‌ و قرنهای‌ بعد است‌ که‌ بیشتر آنها به‌ اهتمام‌ آ. دا سیلوا رگو بوده‌ است‌.منابع‌: عبداللّه‌ صالح‌ فارسی‌، سیدسعیدبن‌ سلطان‌ ، زنگبار 1942؛J. W. T. Allen, The Swahili and Arabic mss. and tapes in the Library of the University College , Dar es Salaam: a catalogue , Leiden 1970; C. Allibert, Mayotte: son histoire avant 1841 , Paris 1984 ( با ارجاعاتی‌ به‌ سایر جزایر گروه‌ کومور) ; J. de Barros, Asia , ed. A. Baiâo, Coimbra 1931; C.G. Bدttner, Anthologie aus der Suaheli Litteratur , Berlin 1894; Buzurg b. S ¢h ¢ahriya ¦r, The book of the wonders of India , ed. G.S.P. Freeman-Grenville, London 1981; L. Casson, ed. and tr. The Periplus Maris Erythraei , Princeton 1989; E. Cerulli, Somalia: scritti editi ed inediti , Rome 1958; H.N. Chittick and R. Rotberg, East Africa and the Orient , New York 1975; Freeman-Grenville, "Apropos the gold of Sofala", in Three - fold wisdom: Islam, the Arab world and Africa. Papers in honour of Ivan Hrbek , ed. O. Hulec and M. Mendel, Prague 1993; idem, ed., The East African Coast: select documents , Oxford 1962; idem, The French at Kilwa Island , Oxford 1965; Freeman - Grenville and B. G. Martin, "A preliminary handlist of the Arabic inscriptions of the eastern African coast", JRAS (1973); M.C. Horton, Shanga: the archaeology of an early Muslim trading community on the coast of East Africa , London and Nairobi 1996 (مشتمل‌ بر کتاب‌شناسی‌ مفصّلی‌ در بارة‌ ناحیه‌) ; Jnal . of the East African Swahili Committee , later Swahili yet later Ki-Swahili , Nairobi, Kampala and Dar es Salaam (مشتمل‌ بر تکمله‌هایی‌ در بارة‌ نثر و نظم‌ قرن‌ نوزدهم‌ و بیستم‌) ; J. Knappert, Epic poetry in Swahili , Leiden 1993; B.G. Martin, Muslim brotherhoods , Cambridge 1976; Oxford history of East Africa , ed. R.A. Oliver, et al ., Oxford 1962- (مشتمل‌ بر کتاب‌شناسی‌ مفصّل‌) ; J.McL. Ritchie, ed. and tr., Shaykh al-Am i ¦n b. ـ Al i ¦al-Mazru ¦ Ü i ¦, "History of the Mazrui Dynasty of Mombasa ", London 1996; G.Retter, Muslimische Inseln vor Ostafika. Eine Komoren- Chronik des 19. Jhs., Wiesbaden 1976; A. da Silva Rego and T.W. Baxter, eds., Documentes sobre os Portugues em Moµambique e na Africa Central, 1497-1840 (in Portuguese and English), Lisbon 1958-; J.S. Trimingham, Islam in East Africa , Oxford 1964; C. Velten, Prosa und Poe «sie der Suaheli , Berlin 1907; P. Vإrin, Histoire anci du Nord - Ouest de Madagascar , Antanarivo 1972.8) تاریخ‌نگاری‌ اندلس‌. نخستین‌ بار مورخان‌ مصری‌ برای‌ تدوین‌ تاریخ‌ شبه‌جزیرة‌ ایبری‌ (اندلس‌)، که‌ در سال‌ 92 جزو قلمرو اسلام‌ گردید، تلاش‌ کردند (سزگین‌، ج‌ 1، جزء 2، ص‌ 247). سعیدبن‌ کثیربن‌ عُفَیر مصری‌ (متوفی‌ 226) از نخستین‌ مورخانی‌ است‌ که‌ کتابی‌ مستقل‌ در تاریخ‌ اندلس‌ به‌ نام‌ کتاب‌ أخبارالاندلس‌ نوشت‌ که‌ مورخان‌ بعدی‌ بخشهایی‌ از آن‌ را اقتباس‌ کردند ( Äابن‌عبدالحکم‌، ص‌ 19ـ 20، 58، 63؛ مالکی‌، ج‌ 1، ص‌ 19؛ ابن‌ماکولا، ج‌ 1، ص‌ 11، ج‌ 2، ص‌ 272، ج‌ 3، ص‌ 291، ج‌ 4، ص‌ 64، 356، 534؛ اشبیلی‌، ص‌ 228).در کتابهای‌ تراجم‌، نامهای‌ افرادی‌ چون‌ شَبیب‌ اندلسی‌ (ابن‌فَرَضی‌، قسم‌ 1، ص‌ 199؛ حُمَیدی‌، ص‌ 239) و ابراهیم‌بن‌ اَبان‌بن‌ عبدالملک‌بن‌ عمربن‌ مروان‌ اندلسی‌ (حُمیدی‌، ص‌ 153) به‌ عنوان‌ راویان‌ حوادث‌ و تاریخ‌ اندلس‌ آمده‌ است‌، بی‌آنکه‌ کتابهایشان‌ ذکر شود (سزگین‌، همانجا). در بارة‌ نخستین‌ مورخ‌ اندلسی‌ و میزان‌ تأثر وی‌ از میراث‌ شرق‌ اسلامی‌، اختلاف‌نظر وجود دارد (ذنون‌طه‌، ص‌ 91). به‌ نظر اکثر مورخان‌، عبدالملک‌بن‌ حبیب‌بن‌ سلیمان‌بن‌ مرداس‌ سُلَمی‌ البیری‌ قُرطبی‌ (متوفی‌ 238 یا 239؛ ابن‌فرضی‌، قسم‌ 1، ص‌ 269ـ272؛ ابن‌عِذاری‌، ج‌ 2، ص‌ 110) نخستین‌ مورخ‌ اندلسی‌ است‌ که‌ به‌ تاریخ‌ اندلس‌ پرداخته‌ است‌ (سزگین‌، ج‌ 1، جزء 2، ص‌ 248ـ 249؛ پالنثیا، ص‌ 193). کتاب‌ التاریخ‌ وی‌ شامل‌ تاریخ‌ عمومی‌ جهان‌ و بخشی‌ راجع‌ به‌ تاریخ‌ فتح‌ اندلس‌، همراه‌ با فصلی‌ در بارة‌ فرمانروایان‌ اندلس‌ تا 275 است‌ (ابن‌حبیب‌، ص‌ 196ـ200). از آنجا که‌ تاریخ‌ فوت‌ ابن‌حبیب‌ پیش‌ از تاریخ‌ برخی‌ از مطالب‌ کتاب‌، از جمله‌ ذکر نام‌ فرمانروایان‌ اندلس‌ است‌ (همان‌، ص‌ 135ـ137)، تعدادی‌ از مورخان‌ در انتساب‌ کتاب‌ یا حداقل‌ همین‌ بخش‌ به‌ وی‌ تشکیک‌ کرده‌اند و معتقدند که‌ این‌ کتاب‌ را ابن‌ ابی‌رَقّاع‌، شاگرد ابن‌حبیب‌، به‌ نقل‌ از استادش‌ نوشته‌ و بخشهایی‌ نیز به‌ آن‌ اضافه‌ کرده‌ است‌ (ذنون‌طه‌، ص‌ 92؛ پالنثیا، ص‌ 195). این‌ دیدگاه‌ کاملاً منطقی‌ به‌ نظر می‌رسد، اما سزگین‌ ( Äج‌ 1، جزء 2، ص‌ 249) آن‌ را رد کرده‌ است‌ بی‌آنکه‌ توجیهی‌ برای‌ آن‌ ذکر کند.ابن‌حبیب‌ بیشتر مطالب‌ را از استادان‌ مصری‌ خویش‌ نقل‌ می‌کند که‌ نشان‌ می‌دهد تدوین‌ تاریخی‌ در اوایل‌ سدة‌ سوم‌ بشدت‌ متأثر از راویان‌ و فقیهان‌ مشرق‌ جهان‌ اسلام‌، بویژه‌ مصر، بوده‌ است‌ (ذنون‌طه‌؛ پالنثیا، همانجاها؛ مؤنس‌، ص‌ 27).از دیگر مورخان‌ پیشگام‌ اندلسی‌ در قرن‌ سوم‌، مُعارک‌بن‌ مروان‌ (متوفی‌ ح 250)، نوادة‌ موسی‌بن‌ نُصَیر فاتح‌ اندلس‌ است‌. وی‌ در کتاب‌ فتوح‌ اندلس‌ حوادث‌ فتح‌ اندلس‌ و اخبار موسی‌بن‌ نصیر را همراه‌ شمه‌ای‌ از عجایب‌ اندلس‌، که‌ بیشتر جنبة‌ افسانه‌ای‌ دارد، ذکر کرده‌ است‌ (حُمیدی‌، ص‌ 338؛ مؤنس‌، همانجا). به‌ نظر برخی‌ مورخان‌ معاصر، آن‌ بخش‌ از زندگینامة‌ موسی‌بن‌ نصیر که‌ در الامامة‌ والسیاسة‌ ابن‌قتیبه‌ (متوفی‌276؛ ج‌ 2، ص‌ 59 ـ103) آمده‌، از همین‌ کتاب‌ گرفته‌ شده‌ است‌ (ذنون‌طه‌، ص‌ 93؛ مؤنس‌، همانجا).خاندان‌ ایرانی‌الاصل‌ رازی‌، بویژه‌ احمدبن‌ محمدبن‌ موسی‌ رازی‌ (متوفی‌ 344)، برای‌ پایه‌گذاری‌ علم‌ تاریخ‌ در اندلس‌ تلاش‌ کردند و سهم‌ بسزایی‌ در تدوین‌ تاریخ‌ اندلس‌ داشتند (ابن‌حیّان‌، ص‌ 269؛ ذنون‌طه‌، ص‌ 95).مورخان‌ این‌ خاندان‌ عبارت‌اند از: 1) محمدبن‌ موسی‌بن‌ بشیربن‌ جَنّاد بن‌ لَقیط‌ رازی‌ (متوفی‌ 277)، نخستین‌ مورخ‌ این‌ خاندان‌ که‌ در اندلس‌ به‌ شهرت‌ رسید و کتاب‌ الرایات‌ را تألیف‌ کرد. این‌ کتاب‌ در بارة‌ ورود موسی‌بن‌ نُصَیر به‌ اندلس‌ و پرچمهای‌ قبایل‌ عرب‌ همراه‌ وی‌ است‌ که‌ بخشهایی‌ از آن‌ در کتابهای‌ دیگران‌ به‌ طور پراکنده‌ دیده‌ می‌شود (مقَّری‌، ج‌ 3، ص‌ 111؛ ذنون‌طه‌، ص‌ 96؛ پالنثیا، ص‌ 196؛ مؤنس‌، ص‌ 28ـ 29). 2) احمدبن‌ محمدبن‌ موسی‌ رازی‌ (ابن‌فرضی‌، قسم‌ 1، ص‌ 42؛ ابن‌حَیّان‌، همانجا) که‌ پدر تاریخ‌ و جغرافیای‌ اندلس‌ به‌ شمار می‌رود و به‌ «تاریخی‌» شهرت‌ دارد. وی‌ در تاریخ‌ صاحب‌ مکتب‌ بوده‌ است‌ و مورخان‌ بعدی‌ تا پایان‌ حکومت‌ اسلامی‌ در اندلس‌ از او الهام‌ می‌گرفته‌اند (مؤنس‌، ص‌ 56؛ یاقوت‌ حموی‌، ج‌4، ص‌234ـ236؛ مقّری‌، ج‌3، ص‌111، 160، 173؛ ذنون‌طه‌، ص‌ 99). مهمترین‌ کتاب‌ او اخبار ملوک‌ الاندلس‌ و الاستیعاب‌ فی‌ انساب‌ مشاهیر اهل‌الاندلس‌ در پنج‌ مجلد است‌ که‌ مورخان‌ بعدی‌ از آنها استفاده‌ کرده‌اند (ضَبّی‌، ص‌ 151؛ ابن‌ابّار، ج‌ 1، ص‌ 245 و پانویس‌4، ج‌ 2، ص‌366؛ یاقوت‌ حموی‌، همانجا؛ مقّری‌، ج‌ 3، ص‌ 173ـ174). تمام‌ آثار وی‌ از بین‌ رفته‌ و فقط‌ بخشی‌ از ترجمة‌ اسپانیایی‌ اخبار ملوک‌ الاندلس‌ موجود است‌ (ذنون‌طه‌، ص‌ 105؛ پالنثیا، ص‌ 197؛ مؤنس‌، ص‌ 71ـ72). شیوة‌ وی‌ در تدوین‌ تاریخ‌، بنابر آنچه‌ ابن‌حیّان‌ در المقتبس‌ فی‌تاریخ‌ رجال‌ الاندلس‌ از او نقل‌ کرده‌ است‌، احتمالاً بر اساس‌ دودمانها بوده‌، هرچند که‌ گاه‌ به‌ سال‌ رویدادها نیز اشاره‌ کرده‌ است‌ (ذنون‌طه‌، ص‌ 104). 3) عیسی‌بن‌ احمدبن‌ محمد رازی‌ (متوفی‌ 379) که‌ کار پدرش‌ را در تدوین‌ تاریخ‌ اندلس‌ ادامه‌ داده‌ و کتاب‌ تاریخ‌ وی‌ نیز از بین‌ رفته‌ است‌ (ابن‌ابّار، ج‌ 1، ص‌ 138؛ پالنثیا، ص‌ 198؛ د. اسلام‌ ، چاپ‌ دوم‌، ج‌ 10، ص‌ 283). ابن‌حیّان‌ در موارد متعددی‌ از عیسی‌بن‌ احمد رازی‌ نقل‌ قول‌ کرده‌ و از تاریخش‌ نام‌ برده‌ است‌ (ابن‌حیّان‌، ص‌ 265، 295، 320، 329).از دیگر مورخان‌ اندلسی‌ قرن‌ چهارم‌ عبداللّه‌بن‌ عبیداللّه‌ اَزدی‌، ملقب‌ به‌ حُکَیِّم‌ (متوفی‌ 341)، است‌ که‌ کتابی‌ به‌ نام‌ انساب‌ الداخلین‌ الی‌ الاندلس‌ من‌ العرب‌ و غیرهم‌ (انساب‌ مردم‌ عرب‌ و دیگر کسانی‌ که‌ وارد اندلس‌ شدند) نوشت‌ و در 330 آن‌ را به‌ خلیفة‌ اموی‌ اندلس‌، عبدالرحمان‌ سوم‌ (حک : 300ـ350)، اهدا کرد (زبیدی‌، ص‌ 327). این‌ کتاب‌ در دسترس‌ نیست‌، اما از روی‌ بخشهای‌ اندکی‌ که‌ دیگر مورخان‌ نقل‌ کرده‌اند و با توجه‌ به‌ تأثیر عظیم‌ احمدبن‌ محمد رازی‌ بر تاریخ‌نگاری‌ اندلس‌ و معاصر بودن‌ حُکَیِّم‌ با وی‌، می‌توان‌ گفت‌ که‌ حکیّم‌ از شیوة‌ احمدبن‌ محمد رازی‌ پیروی‌ کرده‌ است‌ (محمد مراکشی‌، سفر اول‌، قسم‌ 1، ص‌ 213).در کتاب‌ تاریخی‌ أخبار مجموعه‌ ، که‌ مؤلف‌ آن‌ شناخته‌ شده‌ نیست‌، حوادث‌ بر اساس‌ سیر تاریخی‌ اما به‌طور پراکنده‌ و از هم‌ گسسته‌ از فتح‌ اندلس‌ تا اواسط‌ حکومت‌ عبدالرحمان‌ سوم‌ اموی‌ تدوین‌ شده‌ است‌ ( أخبار مجموعة‌ ، ص‌ 9، 15 به‌ بعد، 135 به‌ بعد). این‌ کتاب‌ که‌ از اساطیر و افسانه‌ها به‌ دور است‌، نوعی‌ تاریخ‌ درباری‌ به‌ شمار می‌رود (پالنثیا، ص‌ 198، 202). بنا بر پراکندگی‌ مطالب‌ و بی‌ارتباطی‌ مباحث‌ کتاب‌، برخی‌ مورخان‌ معاصر معتقدند که‌ مؤلف‌ آن‌ بیش‌ از یک‌ تن‌ بوده‌ و احتمالاً یکی‌ از مؤلفان‌ از خاندان‌ اموی‌ اندلس‌ بوده‌ است‌ (همان‌، ص‌ 199ـ200).تاریخ‌ افتتاح‌ الاندلس‌ اثر ابوبکرمحمدبن‌ عمربن‌ عبدالعزیزبن‌ ابراهیم‌بن‌ عیسی‌بن‌ مزاحم‌ اندلسی‌ قرطبی‌، معروف‌ به‌ ابن‌قوطیه‌ (متوفی‌ 367؛ ابن‌فرضی‌، قسم‌ 2، ص‌ 76ـ77)، می‌تواند مکمل‌ أخبار مجموعه‌ باشد. ابن‌قوطیه‌ که‌ از نسل‌ سارة‌ گوتی‌ مسیحی‌ بوده‌، توجه‌ خاصی‌ به‌ موالی‌ و مولَّدون‌ داشته‌ و از طرفداران‌ متعصب‌ بنی‌امیه‌ بوده‌ و در گزارش‌ او از حوادث‌ تاریخی‌، این‌ هواداری‌ بوضوح‌ دیده‌ می‌شود (شکعه‌، ص‌ 616ـ617؛ ابن‌قوطیه‌، ص‌ 58 ـ59، مقدمة‌ اَبیاری‌، ص‌ 22). باتوجه‌ به‌ برخی‌ قراین‌ و شواهد (رجوع کنید به ابن‌قوطیه‌، ص‌ 29، 32) و اینکه‌ ابن‌فرضی‌، شاگرد ابن‌قوطیه‌، در ذکر آثار استادش‌، نامی‌ از این‌ اثر نیاورده‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌فرضی‌، قسم‌ 2، ص‌ 76ـ77)، برخی‌ مورخان‌ معاصر اعتقاد یافته‌اند که‌ این‌ اثر را یکی‌ از شاگردان‌ ابن‌قوطیه‌ از زبان‌ وی‌ و با اضافاتی‌ تدوین‌ کرده‌ است‌ (پالنثیا، ص‌ 203).عریب‌بن‌ سعد قرطبی‌ (متوفی‌370) که‌ تاریخ‌ طبری‌ را خلاصه‌ کرده‌ و حوادث‌ سالهای‌ 291 تا 320 را به‌ عنوان‌ صلة‌ تاریخ‌الطبری‌ نگاشته‌، ظاهراً فصلی‌ هم‌ در بارة‌ تاریخ‌ مغرب‌ و اندلس‌ تألیف‌ کرده‌ است‌ که‌ از آن‌ اطلاعی‌ نیست‌ (پالنثیا، ص‌ 206؛ ابن‌شبّاط‌، مقدمة‌ عبّادی‌، ص‌ 22ـ23؛ شَکْعَه‌، ص‌ 618).ابوعامربن‌ شهید (متوفی‌ 392) تاریخ‌ بزرگی‌ متجاوز از یکصد جلد به‌ شیوة‌ سالشمار از سال‌ چهل‌ تا روزگار خویش‌ نوشته‌ بوده‌ که‌ از بین‌ رفته‌ است‌ (پالنثیا، ص‌ 207).ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ حارث‌بن‌ اسد قیروانی‌ (متوفی‌ 361)، معروف‌ به‌ خُشَنی‌ (ضبّی‌، ص‌ 71)، پیشگام‌ تدوین‌ کتب‌ تراجم‌ و طبقات‌ و سرگذشت‌ بزرگان‌ اسلام‌ در اندلس‌ بوده‌ است‌. خُشَنی‌ در کنار تألیفات‌ متعدد تاریخی‌، از جمله‌ دو کتاب‌ اخبارالقضاة‌ بالاندلس‌ و اخبارالفقهاء و المحدثین‌ ، کتاب‌ مهمی‌ در طبقات‌ به‌ نام‌ قضاة‌ قرطبه‌ نوشته‌ است‌ که‌ اهمیت‌ و ارزش‌ بسیاری‌ در شناخت‌ شخصیتهای‌ اسلامی‌ و علمی‌ و ادبی‌ اندلس‌ تا اواسط‌ قرن‌ چهارم‌ دارد (خشنی‌، مقدمه‌، ص‌ ط‌ ـ ل‌؛ عبّادی‌، ص‌ 318ـ319).پس‌ از خشنی‌ تراجم‌نویسانی‌ ظهور کردند و کتابهای‌ مهمی‌ در زمینة‌ طبقات‌ نوشتند که‌ در سیر تاریخ‌نگاری‌ اندلس‌ اهمیت‌ بسیار دارد. بعضی‌ از اینان‌ عبارت‌اند از: ابوالولید عبداللّه‌بن‌ محمدبن‌ یوسف‌ ازدی‌، معروف‌ به‌ ابن‌فَرَضی‌ (متوفی‌ 403)، مؤلف‌ تاریخ‌ علماءالاندلس‌ ؛ ابن‌صاعد اندلسی‌ طُلَیْطِلی‌ (متوفی‌ 462)، مؤلف‌ طبقات‌ الامم‌ ؛ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ ابی‌نصر فتّوح‌بن‌ عبداللّه‌ ازدی‌، معروف‌ به‌ حُمَیدی‌ (متوفی‌ 488)، مؤلف‌ جَذْوة‌ المُقتبس‌ فی‌ ذکر وُلاة‌ الاندلس‌ ؛ ابوالقاسم‌ خلف‌بن‌ عبدالملک‌بن‌ مسعود انصاری‌، معروف‌ به‌ ابن‌بَشکَوال‌ (متوفی‌ 578)، مؤلف‌ کتاب‌ الصّلة‌ (ابن‌خلّکان‌، ج‌ 2، ص‌ 240ـ241)؛ احمدبن‌ یحیی‌بن‌ احمدبن‌ عُمَیره‌، معروف‌ به‌ ضَبّی‌ (متوفی‌ 599)، مؤلف‌ بُغیة‌ الملتَمِس‌ فی‌ تاریخ‌ رجال‌ اهل‌الاندلس‌ که‌ در واقع‌ منقولاتی‌ از جذوة‌ المقتبس‌ حمیدی‌ است‌ و شرح‌حال‌ رجالی‌ که‌ در تألیف‌ حمیدی‌ نیامده‌، برآن‌ افزوده‌ شده‌ است‌ (مقرّی‌، ج‌ 4، ص‌ 207)؛ محمدبن‌ عبداللّه‌بن‌ ابی‌بکر قضاعی‌، معروف‌ به‌ ابن‌ابّار (متوفی‌ 658)، مؤلف‌ التکملة‌ لکتاب‌ الصّلة‌ که‌ تراجم‌ به‌جای‌ الفبا برحسب‌ قرون‌ تدوین‌ شده‌ است‌؛ و ابن‌سعید مغربی‌ (متوفی‌ 673)، مؤلف‌ المُغْرِب‌ فی‌ حُلیِّ المَغْرب‌ .تاریخ‌نگاری‌ در نیمة‌ دوم‌ قرن‌ پنجم‌ در اندلس‌ به‌ اوج‌ خود رسید و گروهی‌ از بزرگترین‌ مورخان‌ اندلسی‌ تدوین‌ تاریخ‌ را به‌ کمال‌ رساندند و آثاری‌ به‌ جا گذاشتند که‌ مورخان‌ بعدی‌ از آنها استفاده‌ کردند.ابومحمدعلی‌بن‌ احمدبن‌ سعیدبن‌ حَزم‌ اندلسی‌ (متوفی‌ 456)، فیلسوف‌ معروف‌ اندلس‌، جزو نخستین‌ مورخان‌ اندلس‌ است‌ که‌ در علم‌ انساب‌ و تبارشناسی‌ تألیف‌ ارزشمند جَمْهَرة‌ أنساب‌ العرب‌ را نوشته‌ (ابن‌حزم‌، مقدمة‌ هارون‌، ص‌ 13ـ14؛ عبّادی‌، ص‌ 323ـ324) و در آن‌ به‌ انساب‌ اعراب‌ و بربرهای‌ مستقر در اندلس‌ پرداخته‌ است‌ (ابن‌حزم‌، ص‌ 495 به‌ بعد؛ پالنثیا، ص‌220).ابوبکر احمدبن‌ سعیدبن‌ محمدبن‌ عبداللّه‌بن‌ ابی‌فیاض‌ (متوفی‌ 459)، معروف‌ به‌ ابن‌قشّاء (ابن‌بشکوال‌، قسم‌ 1، ص‌ 60)، کتاب‌ العِبَر/ کتاب‌ العبرة‌ را نوشته‌ که‌ سند بسیار مهمی‌ در تاریخ‌ فتح‌ اندلس‌ است‌ (ابن‌ابّار، ج‌ 2، ص‌ 312؛ ابن‌شبّاط‌، ص‌ 164؛ مقّری‌، ج‌ 3، ص‌ 182). ابن‌فیاض‌ همانند سایر مورخان‌ اندلس‌ کتابش‌ را به‌ دو بخش‌ تقسیم‌ کرده‌ بود: بخش‌ نخست‌ آن‌ ــ که‌ باقی‌ نمانده‌ ــ به‌ احتمال‌ قوی‌ در جغرافیای‌ اندلس‌ بوده‌ (عبدالواحد مراکشی‌، ص‌ 346؛ مؤنس‌، ص‌ 106ـ 107) و بخش‌ دوم‌ در بارة‌ تاریخ‌ اندلس‌ تا قرن‌ پنجم‌ است‌ (عبدالواحد مراکشی‌، ص‌ 456ـ457؛ ابن‌شبّاط‌، ص‌ 122، 132، 166، 168). ابن‌فیاض‌ در جاهای‌ مختلف‌ کتابش‌ از سالهای‌ میلادی‌ در کنار سالهای‌ هجری‌ استفاده‌ کرده‌ که‌ این‌ شیوه‌ را کمتر مورخی‌ به‌ کار گرفته‌ است‌ (رجوع کنید به ابن‌ابّار، ج‌ 2، ص‌ 312 و پانویس‌ 3).ابومروان‌ حیّان‌بن‌ خلف‌بن‌ حیّان‌ (متوفی‌ 469) از مورخان‌ بزرگ‌ جهان‌ اسلام‌ و اندلس‌ به‌ شمار می‌رود (ابن‌حیّان‌، مقدمة‌ مکی‌، ص‌ 7؛ عبّادی‌، ص‌ 319؛ ذنون‌طه‌، ص‌ 198). نوشته‌های‌ وی‌ از دقت‌ زیاد و تحلیل‌ درست‌ حوادث‌ تاریخی‌ و عبارتهای‌ شیوا برخوردار است‌ و نثر و سبک‌ تاریخ‌نگاری‌ مخصوصی‌ دارد (عبّادی‌، ص‌ 320). ابن‌حیّان‌ چهار کتاب‌ مهم‌ در تاریخ‌ و حوادث‌ اندلس‌ دارد که‌ مورخان‌ بعدی‌ اصطلاحاً مجموع‌ آنها را تاریخ‌ ابن‌حیّان‌ یا التاریخ‌ الکبیر خوانده‌اند (ابن‌حیّان‌، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 82). این‌ کتابها عبارت‌اند از: 1) المُقتَبَس‌ فی‌ تاریخ‌ رجال‌ الاندلس‌ ، شامل‌ حوادث‌ اندلس‌ از 91 تا 366 (ابن‌حیّان‌، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 68، 80؛ عبّادی‌، همانجا؛ پالنثیا، ص‌ 208ـ 209)، که‌ تنها اثر به‌ جا مانده‌ از ابن‌حیّان‌ است‌. عنوان‌ آن‌ به‌ صورتهای‌ دیگری‌ نیز آمده‌ (ابن‌حیّان‌، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 66ـ67)، ولی‌ به‌ المقتبس‌ معروف‌ است‌. ابن‌حیّان‌ این‌ کتاب‌ را در ده‌ مجلد تألیف‌ کرد که‌ مایة‌ مباهات‌ ابن‌حزم‌ اندلسی‌ شد (مقَّری‌، ج‌ 3، ص‌ 174). 2) أخبار الدولة‌ العامریة‌ در بارة‌ حوادث‌ اندلس‌ از 366 تا 399 (ابن‌حیّان‌، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 76ـ79). 3) المتین‌ در بارة‌ حوادث‌ اندلس‌ از 399 تا 463 در شصت‌ مجلد که‌ اصل‌ آن‌ از بین‌ رفته‌، اما بخش‌ اعظم‌ آن‌ در الذخیرة‌ فی‌ محاسن‌ أهل‌ الجزیرة‌ اثر ابن‌بسام‌ شَنترینی‌ و چند کتاب‌ دیگر آمده‌ است‌ (همان‌ مقدمه‌، ص‌ 68ـ69). 4) البَطشَة‌ الکبری‌ در بارة‌ سرکوب‌ بنی‌ جَهْوَر (حک : 422ـ463؛ همان‌، ص‌ 82).ابن‌حیّان‌ از تمام‌ سبکهای‌ تاریخی‌ پیشینیان‌، چون‌ سالشماری‌ و موضوعی‌، بهره‌ برده‌ و با دیدی‌ عالمانه‌ برای‌ هر دورة‌ تاریخی‌ شیوة‌ نگارشی‌ مناسب‌ آن‌ به‌ کار گرفته‌ است‌ (همان‌، ص‌ 87 ـ 88). از ویژگیهای‌ تاریخ‌نگاری‌ وی‌، درستی‌ و دقت‌ فوق‌العاده‌ در ثبت‌ وقایع‌ با دید نقادانه‌، کنار گذاشتن‌ داستانهای‌ اساطیری‌، و شرح‌ رویدادها با تمام‌ جزئیات‌ ارزشمند آنهاست‌ (همان‌، ص‌ 107ـ 108؛ پالنثیا، ص‌ 211). مورخان‌ بعدی‌ اندلس‌ مطالب‌ بسیاری‌ از ابن‌حیّان‌ نقل‌ کرده‌اند و همواره‌ به‌ وی‌ استناد و اعتماد داشته‌اند (ابن‌حیّان‌، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 144).از دیگر مورخان‌ قرن‌ پنجم‌ که‌ سهم‌ بسزایی‌ در تاریخ‌نگاری‌ اندلس‌ داشت‌، احمدبن‌ عمربن‌ اُنس‌ عُذری‌ دَلائی‌ مری‌ (متوفی‌ 478؛ ضبّی‌، ص‌ 195ـ197؛ ابن‌بشکوال‌، قسم‌ 1، ص‌ 66ـ67)، مؤلف‌ ترصیع‌ الاخبار و تنویع‌ الا´ثار ، و البستان‌ فی‌غرائب‌ البلدان‌ ، و المسالک‌ الی‌ جمیع‌ الممالک‌ بود. وی‌ در کتاب‌ خود، همانند سایر مورخان‌ اندلس‌، تاریخ‌ و جغرافیا را درهم‌ آمیخته‌ و به‌ تاریخ‌ اندلس‌ از فتح‌ آن‌ تا زمان‌ خود به‌ صورت‌ موضوعی‌ و گاه‌ سالشمار پرداخته‌ است‌ (ذنون‌طه‌، ص‌ 160). ابن‌عذری‌ در ذکر تواریخ‌ رویدادها بسیار دقیق‌ بوده‌ و بعضاً سالهای‌ مسیحی‌ را نیز ثبت‌ کرده‌ و همانند اکثر مورخان‌ آن‌ عصر طرفدار خاندان‌ اموی‌ اندلس‌ بوده‌ است‌ (ابن‌عُذری‌، ص‌ 26ـ27، 30، 33، 37). ترصیع‌ الاخبار ابن‌عذری‌ که‌ فقط‌ یک‌دهم‌ آن‌ در دست‌ است‌ (ذنون‌طه‌، ص‌150)، جزو مهمترین‌ منابع‌ در بارة‌ اقامت‌ عربها و بربرها در اندلس‌ است‌ (ابن‌عذری‌، ص‌ 15ـ16).در اواخر قرن‌ پنجم‌ شاهزاده‌ عبداللّه‌بن‌ بُلُقِ ّین‌بن‌ بادیس‌بن‌ حَبوس‌بن‌ زیری‌، آخرین‌ فرمانروای‌ غرناطه‌ (متوفی‌ 483)، خاطراتش‌ را با عنوان‌ التبیان‌ عن‌الحادثة‌ الکائنة‌ بِدولة‌ بنی‌ زیری‌ فی‌ غرناطة‌ نوشت‌ که‌ شامل‌ عظیمترین‌ مجموعة‌ اسناد تاریخ‌ ملوک‌الطوایف‌ اندلس‌ است‌ و ازینرو در سیر تاریخ‌نگاری‌ اندلس‌ اهمیت‌ بسزایی‌ دارد (ابن‌بلقّین‌، مقدمة‌ لوی‌ ـ پرووانسال‌، ص‌ 8). التبیان‌ جزو تاریخهای‌ دودمانی‌ به‌ شمار می‌رود و مؤلف‌ در مسائل‌ راجع‌ به‌ خود و خاندانش‌ بی‌طرفی‌ را رعایت‌ نکرده‌ است‌ (ابن‌بلقّین‌، ص‌ 147ـ153)، اما به‌ هرحال‌ جزو معدودترین‌ منابع‌ اصیل‌ دورة‌ آشوب‌ اندلس‌ و ورود مرابطون‌ به‌ آنجاست‌ (عبّادی‌، ص‌ 327).در اواخر قرن‌ پنجم‌، اندلس‌ تابع‌ مغرب‌ شد و درنتیجة‌ بی‌توجهی‌ مغربیان‌ به‌ تاریخ‌ اندلس‌، تاریخ‌نگاری‌ در این‌ دوره‌ رو به‌ اضمحلال‌ گذاشت‌ و تابع‌ محض‌ مورخان‌ مغرب‌ و شمال‌ افریقا شد. از مورخان‌ اندلسی‌ این‌ دوره‌ که‌ آثارشان‌ تماماً از بین‌ رفته‌ است‌، می‌توان‌ به‌ این‌ افراد اشاره‌ کرد: ابوبکر یحیی‌بن‌ محمدبن‌ یوسف‌ انصاری‌ غرناطی‌، معروف‌ به‌ ابن‌صَیْرَفی‌ (متوفی‌ 557)، مؤلف‌ أخبار دولة‌ لَمْتونَة‌ ؛ ابوالحسن‌ سالمی‌، مؤلف‌ اخبار الفتنة‌ الثانیة‌ بالاندلس‌ که‌ حوادث‌ 539 تا 547 را به‌ صورت‌ سالشمار آورده‌ و ابن‌ابّار به‌ کتاب‌ وی‌ اشارات‌ بسیار کرده‌ است‌؛ اَلْیَسَعِبن‌ عیسی‌بن‌ حزم‌ غافقی‌ (متوفی‌ 575) که‌ در 560 از اندلس‌ به‌ مصر رفت‌ و در آنجا المُعْرِب‌ فی‌ محاسن‌ المَغرب‌ را برای‌ صلاح‌الدین‌ ایوبی‌ نوشت‌ و در آن‌ تاریخ‌ اندلس‌ را تدوین‌ و خطر مسیحیان‌ را گوشزد کرد (پالنثیا، ص‌ 241ـ242). به‌ گفتة‌ پالنثیا (ص‌ 242) آثار این‌ دسته‌ از مورخان‌ گمنام‌، اهمیت‌ تاریخی‌ ندارد و صرفاً تقلید کار پیشینیان‌ است‌.در دورة‌ تسلط‌ حاکمان‌ مغرب‌ بر اندلس‌، آثار مورخان‌ شامل‌ تاریخ‌ مغرب‌ و اندلس‌ گردید و استقلال‌ در تاریخ‌نگاری‌ منطقه‌ای‌ از بین‌ رفت‌. از مهمترین‌ مورخان‌ مغربی‌ ـ اندلسی‌ این‌ دوره‌اند: ابن‌صاحب‌ الصلاة‌ (متوفی‌ 577)، مؤلف‌ اَلْمَنُّ بالامامة‌ ؛ عبدالملک‌بن‌ کَرْدَبوس‌ توزَری‌ (متوفی‌ اواخر قرن‌ ششم‌)، مؤلف‌ الاکتفاء فی‌ أخبار الخلفاء ؛ عبدالواحد مراکشی‌، مؤلف‌ المُعجِب‌ فی‌ تلخیص‌ أخبار المغرب‌ ؛ ابن‌ابّار، مؤلف‌ الحُلَّة‌ السّیراء که‌ در آن‌ به‌ شرح‌حال‌ شعرا و بزرگان‌ سرشناس‌ شمال‌ افریقا و اندلس‌ بر اساس‌ قرون‌ هجری‌ و با استناد به‌ التاریخ‌ الکبیر ابن‌حیّان‌ پرداخته‌ است‌ (ابن‌ابّار، ج‌ 1، ص‌ 36، 156، ج‌ 2، ص‌ 34)؛ محمدبن‌ علی‌بن‌ شَباط‌ مصری‌ توزری‌ (متوفی‌ 681)، مؤلف‌ صِلة‌ السَمْط‌ و سِمَة‌ المَرْط‌ (ابن‌شبّاط‌، مقدمة‌ عبّادی‌، ص‌ 8، پانویس‌ 3)؛ ابن‌سعید مغربی‌ (متوفی‌ 685)، مؤلف‌ المُغْرِب‌ فی‌ حُلیِّ المَغرب‌ .در آغاز قرن‌ هشتم‌ مورخانی‌ ظهور کردند، چون‌ محمدبن‌ عبدالملک‌ مراکشی‌ (متوفی‌ 703)، مؤلف‌ الذیل‌ والتکملة‌ لکتابَیِ الموصول‌ والصلة‌ که‌ در واقع‌ ذیلی‌ بر تاریخ‌ علماء الاندلس‌ ابن‌فَرضی‌ است‌؛ و ابن‌عِذاری‌ مراکشی‌ (متوفی‌ بعد از 712)، صاحب‌ کتاب‌ بسیار باارزش‌ البیان‌ المُغرِب‌ فی‌ أخبارالاندلس‌ و المَغرب‌ که‌ در آن‌ با استفاده‌ از بسیاری‌ منابع‌ اندلسی‌ که‌ امروزه‌ در دست‌ نیست‌، به‌ تاریخ‌ اندلس‌ از زمان‌ فتح‌ تا اواخر قرن‌ پنجم‌ پرداخته‌ است‌ (ذنون‌طه‌، ص‌ 181ـ183).واپسین‌ مورخ‌ بزرگ‌ اندلس‌، لسان‌الدین‌ ابوعبداللّه‌ محمدبن‌ عبداللّه‌بن‌ سعید سلمانی‌، مشهور به‌ لسان‌الدین‌ ابن‌خطیب‌ (متوفی‌ 776) است‌. وی‌ دهها تألیف‌ تاریخی‌ دارد (پالنثیا، ص‌ 259) که‌ الاحاطة‌ فی‌ أخبار غرناطة‌ از مهمترین‌ آنهاست‌. نام‌ این‌ کتاب‌ دایرة‌المعارف‌ گونه‌، به‌ صورتهای‌ دیگری‌ چون‌ الاحاطة‌ بتاریخ‌ ] فی‌ تاریخ‌ [ غرناطة‌ نیز آمده‌ است‌ (عنان‌، 1388، ص‌ 230؛ ابن‌خطیب‌، ج‌ 1، مقدمة‌ عنان‌، ص‌ 3). در الاحاطة‌ زندگینامة‌ تعداد زیادی‌ از بزرگان‌ و مشاهیر اندلس‌ بدون‌ درنظر گرفتن‌ ترتیب‌ تاریخی‌ حوادث‌ و صرفاً بر اساس‌ حروف‌ الفبا ذکر می‌شود (ابن‌خطیب‌، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 4ـ 5).از دیگر کتابهای‌ تاریخی‌ لسان‌الدین‌ ابن‌خطیب‌ است‌: التاج‌ المُحَلّی‌' فی‌ مُساجَلة‌ القَدَح‌ المُعلّی‌' که‌ خلاصه‌ای‌ از تاریخ‌ غرناطه‌ و سرگذشت‌ بزرگان‌ آن‌ در قرن‌ هشتم‌ است‌؛ الکتیبة‌ الکامنة‌ فیمن‌ لَقِیتُهُ بالاندلس‌ من‌ شعراء المائة‌ الثامنة‌ ، در تراجم‌ و شرح‌ حال‌ شعرای‌ اندلس‌ در قرن‌ هشتم‌؛ اللَّمْحَة‌ البَدریة‌ فی‌ الدولة‌ النصریة‌ که‌ خلاصة‌ تاریخ‌ بنی‌احمر (حک : 635ـ897) از آغاز تا اوایل‌ 765 می‌باشد؛ نفاضة‌ الجراب‌ فی‌ علالة‌ الاءغتراب‌ که‌ جزو باارزشترین‌ کتابهای‌ لسان‌الدین‌ ابن‌خطیب‌ به‌ شمار می‌رود، او در آن‌ خاطرات‌ خود را از 761 تا 763 نوشته‌ است‌؛ أعمال‌ الاعلام‌ فیمن‌ بوُیِـعَ قبل‌ الاحتلام‌ من‌ ملوک‌ الاسلام‌ ، در بارة‌ تاریخ‌ اندلس‌ از حکومت‌ امویان‌ تا آغاز دولت‌ بنی‌احمر در غرناطه‌، که‌ به‌سبب‌ کشته‌ شدن‌ ابن‌خطیب‌ ناتمام‌ ماند (ابن‌خطیب‌، همان‌ مقدمه‌، ص‌ 57؛ عنان‌، 1388، ص‌ 247ـ 248).لسان‌الدین‌ ابن‌خطیب‌ ــ که‌ مانند سایر مورخان‌ تاریخ‌ را وسیله‌ای‌ برای‌ تدوین‌ سیرت‌ و روایت‌ می‌دانسته‌ ــ در تاریخ‌نگاری‌ خود به‌ جوانب‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ با دید انتقادی‌ و تحقیقی‌ توجه‌ داشته‌ است‌ (عنان‌، 1388، ص‌ 220؛ همو، 1988، ص‌ 77).اوضاع‌ سیاسی‌ اندلس‌ در قرن‌ نهم‌ و سقوط‌ شهرهای‌ اسلامی‌ یکی‌ پس‌ از دیگری‌، از لحاظ‌ علمی‌ و فرهنگی‌ و اجتماعی‌ تأثیر بسیار داشت‌، تا حدی‌ که‌ در این‌ قرن‌ و تا سقوط‌ نهایی‌ اندلس‌ در 897 به‌ دست‌ اسپانیاییها، مورخی‌ ظهور نکرد و می‌توان‌ گفت‌ که‌ سیر تاریخ‌نگاری‌ اندلس‌ با مرگ‌ لسان‌الدین‌ ابن‌خطیب‌ به‌ پایان‌ رسید.در خاتمه‌ نباید از کتاب‌ نَفْحُ الطیب‌ من‌ غُصْنِ الاندلس‌ الرَطیب‌ و ذکر وزیرها لسان‌الدین‌ ابن‌الخطیب‌ تألیف‌ ابوالعباس‌ احمدبن‌ محمدبن‌ احمد مقَّری‌ تِلمسانی‌ قرشی‌ (متوفی‌ 1041) غافل‌ ماند. هرچند مؤلف‌ این‌ دایرة‌المعارف‌ تاریخی‌ و ادبی‌ اهل‌ مغرب‌ بوده‌ است‌، اما چون‌ این‌ کتاب‌ در بارة‌ تاریخ‌ اندلس‌ و زندگینامة‌ لسان‌الدین‌ ابن‌خطیب‌ است‌، امروزه جزو مهمترین‌ منابع‌ تاریخ‌ اندلس‌ به‌ شمار می‌رود (عبّادی‌، ص‌ 355). نفح‌الطیب‌ به‌ دو بخش‌ عمده‌ تقسیم‌ می‌شود: بخش‌ اول‌ در بارة‌ تاریخ‌ و جغرافیای‌ اندلس‌، بخش‌ دوم‌ در بارة‌ زندگینامة‌ لسان‌الدین‌ ابن‌خطیب‌ است‌ (مقَّری‌، مقدمة‌ احسان‌ عباس‌، ص‌ 15).منابع‌: ابن‌ابّار، کتاب‌ الحُلة‌السیراء ، چاپ‌ حسین‌ مؤنس‌، قاهره‌ 1963ـ1964؛ ابن‌بشکوال‌، کتاب‌ الصلة‌ ، قاهره‌ 1966؛ ابن‌بلقّین‌، مذکرات‌ الامیر عبداللّه‌ ، المسمّاة‌ بکتاب‌ التبیان‌ ، چاپ‌ لوی‌ ـ پرووانسال‌، قاهره‌ ?] 1955 [ ؛ ابن‌حبیب‌، کتاب‌ التاریخ‌ ، بیروت‌ 1999؛ ابن‌حزم‌، جمهرة‌ انساب‌ العرب‌ ، چاپ‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌ ?] 1382/1962 [ ؛ ابن‌حیّان‌، المقتبس‌ من‌ انباء اهل‌ اندلس‌ ، چاپ‌ محمودعلی‌ مکی‌، بیروت‌ 1393/1973؛ ابن‌خطیب‌، الاحاطة‌ فی‌ اخبار غرناطة‌ ، چاپ‌ محمد عبداللّه‌ عنان‌، قاهره‌ 1393ـ1397/ 1973ـ1977؛ ابن‌خلّکان‌؛ ابن‌شبّاط‌، تاریخ‌ الاندلس‌ لابن‌ الکردبوس‌ ، چاپ‌ احمدمختار عبّادی‌، مادرید 1971؛ ابن‌عبدالحکم‌، فتوح‌ مصر و اخبارها ، قاهره‌ 1411/1991؛ ابن‌عذاری‌، البیان‌ المغرب‌ فی‌ اخبار الاندلس‌ و المغرب‌ ، ج‌ 2، چاپ‌ کولن‌ و لوی‌ ـ پرووانسال‌، بیروت‌ 1983؛ ابن‌عذری‌، ترصیع‌الاخبار و تنویع‌ الا´ثار و البستان‌ فی‌ غرائب‌ البلدان‌ و المسالک‌ الی‌ الممالک‌ ، مادرید 1965؛ ابن‌فرضی‌، تاریخ‌ علماء الاندلس‌ ، قاهره‌ 1966؛ ابن‌قتیبه‌، الامامة‌ و السیاسة‌، المعروف‌ بتاریخ‌ الخلفاء ، قاهره‌ 1388/ 1969، چاپ‌ افست‌ قم‌ 1363ش‌؛ ابن‌قوطیه‌، تاریخ‌ افتتاح‌ الاندلس‌ ، چاپ‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، قاهره‌ 1410/1989؛ ابن‌ماکولا، الاکمال‌ ، چاپ‌ عبدالرحمان‌بن‌ یحیی‌ معلمی‌ یمانی‌، حیدرآباد دکن‌ 1381ـ1386؛ اخبار مجموعة‌ فی‌ فتح‌ الاندلس‌ ، چاپ‌ ابراهیم‌ ابیاری‌، قاهره‌ 1401/1981؛ محمدبن‌ خیر اشبیلی‌، فهرسة‌ مارواه‌ عن‌ شیوخه‌ من‌الدّواوین‌ المصنفة‌ فی‌ ضروب‌ العلم‌ و انواع‌ المعارف‌ ، چاپ‌ فرانسیسکو کودرا و ریبرا تاراگو، ساراگوسا 1893، چاپ‌ افست‌ بیروت‌ 1399/ 1979؛ آنخل‌ گونثالث‌ پالنثیا، تاریخ‌ الفکر الاندلسی‌ ، نقله‌ عن‌ الاسپانیة‌ حسین‌ مؤنس‌، قاهره‌ 1955؛ محمدبن‌ فتوح‌ حمیدی‌، جذوة‌ المقتبس‌ فی‌ ذکر ولاة‌ الاندلس‌ ، قاهره‌ 1966؛ محمدبن‌ حارث‌ خشنی‌، قضاة‌ قرطبة‌ ، قاهره‌ 1966؛ عبدالواحد ذنون‌طه‌، دراسات‌ فی‌ التاریخ‌ الاندلسی‌ ، موصل‌ 1987؛ محمدبن‌ حسن‌ زبیدی‌، طبقات‌ النحویّین‌ و اللغویّین‌ ، چاپ‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌ 1373/ 1954؛ فؤاد سزگین‌، تاریخ‌ التراث‌ العربی‌ ، ج‌ 1، جزء 2، نقله‌ الی‌ العربیة‌ محمود فهمی‌ حجازی‌، ریاض‌ 1403/ 1983؛ مصطفی‌ شکعه‌، مناهج‌ التألیف‌ عندالعلماء العرب‌: قسم‌ الادب‌ ، بیروت‌ 1982؛ احمدبن‌ یحیی‌ ضبّی‌، بغیة‌ الملتمس‌ فی‌ تاریخ‌ رجال‌ اهل‌ الاندلس‌ ، قاهره‌ 1967؛ احمدمختار عبّادی‌، فی‌ تاریخ‌ المغرب‌ و الاندلس‌ ،بیروت‌ 1978؛ محمد عبداللّه‌ عنان‌، اندلسیات‌ ، کویت‌ 1988؛ همو، لسان‌ الدّین‌بن‌ الخطیب‌: حیاتة‌ و تراثه‌ الفکری‌ ، قاهره‌ 1388/ 1968؛ عبداللّه‌بن‌ محمد مالکی‌، کتاب‌ ریاض‌ النفوس‌ ، چاپ‌ بشیر بکوش‌، بیروت‌ 1401ـ1403/ 1981ـ1983؛ عبدالواحدبن‌ علی‌ مراکشی‌، المعجب‌ فی‌ تلخیص‌ اخبار المغرب‌ ، چاپ‌ محمدسعید عریان‌، قاهره‌ 1368/ 1949؛ محمدبن‌ محمد مراکشی‌، الذیل‌ و التکملة‌ لکتابی‌ الموصول‌ و الصـّلة‌ ، سفر اول‌، چاپ‌ محمدبن‌ شریفه‌، بیروت‌: دارالثقافه‌، ] بی‌تا. [ ؛ احمدبن‌ محمد مقَّری‌، نفح‌الطیب‌ ، چاپ‌ احسان‌ عباس‌، بیروت‌: دارصادر، ] بی‌تا. [ ؛ حسین‌ مؤنس‌، تاریخ‌ الجغرافیة‌ و الجغرافیّین‌ فی‌الاندلس‌ ، قاهره‌ 1406/ 1986؛ یاقوت‌ حموی‌، معجم‌الادباء ، بیروت‌ 1400/1980؛EI 2 , s.v. " Ta ف r II: Historical writing.1. In the Arab world. (f ) Muslim Spain" (by Manuela Marin).9) تاریخ‌نگاری‌ عثمانی‌ و ترکیه‌.سیر تحول‌ تاریخ‌نگاری‌ در امپراتوری‌ عثمانی‌ و ترکیة‌ امروزی‌ به‌ طور تقریبی‌ به‌ چهار دورة‌ اصلی‌ تقسیم‌ می‌شود: الف‌) از آغاز تا حدود 905؛ ب‌) مرحلة‌ دودمانی‌ / حکومتی‌ تاحدود 1112؛ ج‌) مرحلة‌ اواخر امپراتوری‌ که‌ تاریخ‌نگاری‌ در سیطرة‌ وقعه‌نویس‌ (مورخ‌ رسمی‌) بود؛ د) تاریخ‌نگاری‌ معاصر از حدود 1327/1909 به‌ بعد.الف‌) از آغاز تا حدود 905. نخستین‌ گزارش‌ تاریخی‌ به‌ جا مانده‌ در بارة‌ عثمانیها داستان‌ است‌ که‌ قطعه‌ای‌ است‌ کوتاه‌ و منظوم‌ در ستایش‌ این‌ دودمان‌ از احمدی‌ * شاعر (متوفی‌ 815) که‌ آن‌ را در سالهای‌ 793ـ802 سروده‌ است‌. بعدها این‌ قطعه‌ به‌ شعر مفصّلتر آموزشی‌ او اسکندرنامه‌ ضمیمه‌ شد. باقی‌ماندن‌ این‌ اشعار امری‌ اتفاقی‌ بوده‌، زیرا هیچ‌ تاریخ‌ دیگری‌ از قرن‌ نهم‌ و نیمة‌ نخست‌ سدة‌ دهم‌ باقی‌ نمانده‌ است‌. دلیل‌ آن‌، احتمالاً بی‌ثباتی‌ سیاسی‌ دیرپای‌ دولت‌ درنتیجة‌ جنگ‌ داخلی‌ میان‌ پسران‌ بایزید اول‌ (حک : 791ـ804) بوده‌ است‌. با وجود این‌، از اواخر سلطنت‌ مراد دوم‌ (824 ـ 848 ،850 ـ 855) به‌ بعد، سه‌ نوع‌ اصلی‌ تاریخ‌نگاری‌ پدیدار شد: سالنامه‌های‌ ساده‌، گاه‌شماریهای‌ توصیفیتر و سرگرم‌کننده‌تر و تاریخهای‌ عالمانه‌تر سرشار از صناعات‌ لفظی‌ که‌ به‌ سفارش‌ بایزید دوم‌ (حک : 886 ـ 918) تدوین‌ می‌شد. از اواسط‌ قرن‌ دهم‌ به‌ بعد آثاری‌ تاریخی‌ به‌ جا مانده‌ است‌ که‌ از مهمترین‌ آنهاست‌: به‌ زبان‌ ترکی‌ عثمانی‌ آثار عاشق‌ پاشازاده‌ * ، روحی‌ * ، نِشری‌ * ، اُروج‌ * و تواریخ‌ آل‌عثمان‌ (به‌ اصطلاح‌ تواریخ‌ مجهول‌المؤلف‌)؛ به‌ زبان‌ فارسی‌، تاریخ‌ عمومی‌ نوشتة‌ شکراللّه‌ که‌ بخش‌ پایانی‌ آن‌ در بارة‌ عثمانیهاست‌؛ و به‌ زبان‌ عربی‌، گزارش‌ کوتاهی‌ از تاریخ‌ آل‌عثمان‌ تألیف‌ محمدپاشا نِشانجی‌ * .اطلاعات‌ چنین‌ آثاری‌ از تقویمها ، مَناقبنامه‌ ها و غزانامه‌ ها و خاطرات‌ شخصی‌ برگرفته‌ می‌شد. قدیمترین‌ تقویم‌ برجای‌ ماندة‌ عثمانی‌ متعلق‌ به‌ سال‌ 824 است‌، اما مبنای‌ آن‌ فهرستهای‌ قدیمتر است‌. مناقبنامه‌ ها و غزانامه‌ ها مکتوب‌ یا شفاهی‌ بودند. مناقب‌ «یَخشی‌ فقیه‌»، یکی‌ از قدیمترین‌ نمونه‌های‌ مناقبنامه‌های‌ عثمانی‌ است‌ که‌ در اواخر سدة‌ هشتم‌ و اوایل‌ سدة‌ نهم‌ تألیف‌ شده‌ و به‌ طور مستقیم‌ یا غیرمستقیم‌ مورد استفادة‌ شماری‌ از وقایعنامه‌نویسان‌ بوده‌ است‌. امروزه‌ اثری‌ از این‌ متن‌ بر جا نمانده‌ است‌. هر چند غزانامه‌ ها در آغاز به‌ سبب‌ ماهیتشان‌ شفاهی‌ بودند، با افزایش‌ تأکید بر تداوم‌ موفقیتهای‌ نظامی‌ و تداوم‌ نقش‌ رهبری‌ سلطان‌ در دوران‌ سلطان‌ محمد دوم‌ (سدة‌ نهم‌) و بعدها در دوران‌ سلطان‌ سلیم‌ اول‌ (نیمة‌ نخست‌ سدة‌ دهم‌) و سلیمان‌ قانونی‌ (سدة‌ دهم‌) تألیف‌ غزانامه‌ ها به‌ یک‌ گونة‌ تثبیت‌ شدة‌ ادبی‌ ـ تاریخی‌ درآمد. یکی‌ از نخستین‌ متون‌ شاخص‌ در این‌ زمینه‌ کتاب‌ مجهول‌المؤلف‌ غزوات‌ سلطان‌ مرادبن‌ محمدخان‌ است‌ که‌ گزارشی‌ مستند از نبرد مراد دوم‌ در وارناست‌ (848).تألیف‌ کتابهای‌ ادبی‌ ـ تاریخی‌ در زمان‌ سلطنت‌ محمد دوم‌ رونق‌ گرفت‌. نویسندگان‌ این‌ دوره‌ که‌ تحت‌تأثیر زبان‌ و ادبیات‌ فارسی‌ بودند، آثاری‌ به‌ سیاق‌ شاهنامة‌ فردوسی‌ و در مدح‌ سلطان‌ تدوین‌ کردند. زبان‌ فارسی‌ و نیز تاریخهایی‌ همچون‌ تاریخ‌ جهانگشای‌ * جوینی‌ و تاریخ‌ وصاف‌ * ، تا قرن‌ دهم‌ بشدت‌ بر تاریخ‌نگاران‌ دربار عثمانی‌ نفوذ داشت‌. در اواخر قرن‌ نهم‌ نثرنویسی‌ پر از لفاظی‌ عثمانی‌ به‌ نام‌ «انشاء» جایگزین‌ زبان‌ فارسی‌ شد. طورسون‌بیگ‌ * مؤلف‌ کتاب‌ تاریخی‌ در بارة‌ زندگی‌ محمد دوم‌، نمایندة‌ این‌ شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ است‌.تاریخ‌نگاری‌ در دورة‌ حکومت‌ بایزید دوم‌ رونق‌ تازه‌ای‌ گرفت‌. در این‌ زمان‌ به‌ دستور وی‌ متونی‌ به‌ زبان‌ ترکی‌ و به‌ نثری‌ روان‌ برای‌ تودة‌ مردم‌ و متونی‌ نیز به‌ نثر پیچیده‌تر به‌ منظور استفادة‌ نخبگانِ دربار نوشته‌ شد؛ همچنین‌ به‌ فرمان‌ وی‌، ادریس‌ بدلیسی‌ * کتاب‌ هشت‌ بهشت‌ را به‌ فارسی‌ تألیف‌ کرد که‌ مورخان‌ بعدی‌ از آن‌ استفاده‌ کردند. شیخ‌الاسلام‌ کمال‌ پاشازاده‌ * نیز کتابی‌ به‌ نثر «انشای‌ عثمانی‌» نوشت‌ که‌ با اقبال‌ مواجه‌ نشد.منابع‌: غزوات‌ سلطان‌ مرادبن‌ محمدخان‌ ، چاپ‌ اینالجق‌ و اُغز، آنکارا 1978؛C.H. Imber, " The Ottoman dynastic myth ", Turcica , XIX (1987), 7-27; idem, The Ottoman empire 1300-1481 , Istanbul 1990, 1-4 and passim; H. I nalc âk, " The rise of O ¤ttoman historiography ", in B. Lewis and P.M. Holt, eds., Historians of the Middle East , London 1962, 152-67; V.L. Mإnage, "The beginnings of Ottoman historiography", in ibid., 168-179; O. Turan, I stanbul'un fethinden خnce yaz i lm i ítarih i ªtakvimler , Ankara 1954.ب‌) مرحلة‌ دودمانی‌/ حکومتی‌ تا حدود 1112. در این‌ دوره‌ تاریخ‌نگاری‌ رونقی‌ تازه‌ گرفت‌ و ادبیاتی‌ متنوع‌ و غنی‌ پدید آمد که‌ از برجسته‌ترین‌ دستاوردهای‌ فرهنگی‌ عثمانی‌ است‌. از مشهورترین‌ تاریخهای‌ عمومی‌ این‌ دوره‌ کنه‌ الاخبار مصطفی‌عالی‌ است‌ که‌ برای‌ مورخان‌ بعدی‌ منبع‌ اصلی‌ به‌ شمار می‌آمد ( Äاشمیت‌ ، 1991؛ فلایشر ، 1986)؛ همچنین‌ صحائف‌الاخبار منجم‌باشی‌ (متوفی‌ 1114) که‌ به‌ عربی‌ نوشته‌ شده‌ بود، اما در همان‌ زمان‌ به‌ ترکی‌ ترجمه‌ شد. جنابی‌ (متوفی‌998) کتابی‌ در تاریخ‌ عمومی‌ به‌ عربی‌ تدوین‌ کرد که‌ اثر تاریخی‌ کاتب‌ چلبی‌ معروف‌ به‌ حاجی‌خلیفه‌ (متوفی‌1067) ] با عنوان‌ تقویم‌التواریخ‌ [ مبتنی‌ بر کتاب‌ اوست‌. از کتابهایی‌ که‌ به‌ زبان‌ ترکی‌ تألیف‌ شده‌ است‌ زبدة‌التواریخ‌ لقمان‌ (متوفی‌1010) و آثار محمدبن‌ محمد (متوفی‌1050) و قره‌چلبی‌زاده‌ عبدالعزیز (متوفی‌ 1068) و حسین‌ هزارفنّ (متوفی‌ 1102) و به‌ زبان‌ فارسی‌ آثار لاری‌ (متوفی‌980) شایان‌ ذکرند.پیروزیهای‌ نظامی‌ و سیاسی‌ سلطان‌ سلیم‌ اول‌ و سلطان‌ سلیمان‌ دستمایة‌ تازه‌ای‌ برای‌ تألیفات‌ تاریخی‌ به‌ وجود آورد؛ رواج‌ تاریخچه‌های‌ این‌ سلسله‌، از عثمان‌ تا دوران‌ خود مؤلف‌، نظیر آنچه‌ به‌ لطفی‌پاشا (متوفی‌ 971) نسبت‌ داده‌ می‌شد و نیز، آنهایی‌ که‌ رمضان‌زاده‌ (متوفی‌979) و صولاق‌زاده‌ (متوفی‌ 1068) تألیف‌ کردند، ادامه‌ یافت‌. تاج‌التواریخ‌ تألیف‌ خواجه‌ سعدالدین‌ (متوفی‌ 1008) که‌ به‌ سبب‌ سبک‌ تألیف‌ تحسین‌ شده‌، بازنویسی‌ تاریخ‌ عثمانی‌ تا آخر حکومت‌ سلطان‌ سلیم‌ اول‌ است‌. طبقات‌ الممالک‌ و درجات‌ المسالک‌ نوشتة‌ جلال‌زاده‌ مصطفی‌ چلبی‌ (متوفی‌ 975)، «نشانجی‌» در دورة‌ حکومت‌ سلطان‌ سلیمان‌، به‌ شیوة‌ نثر «انشای‌ عثمانی‌» تألیف‌ شد و از معتبرترین‌ و مشروحترین‌ گزارشها از دوران‌ 926 تا 964 است‌ (کاپر ، 1981). مجموعه‌ای‌ از آثار تاریخی‌ در بارة‌ سلطان‌سلیم‌ اول‌، معروف‌ به‌ «سلیم‌نامه‌»، در دست‌ است‌ که‌ به‌ طور عمده‌ به‌ فرمان‌ سلیمان‌ تدوین‌ شده‌ و هدف‌ آنها تبرئة‌ سلیم‌ اول‌ از اتهامات‌ خودکامگی‌ و بی‌کفایتی‌ در حکومت‌ است‌ (قس‌ اوغور، 1985؛ تکین‌داغ‌، ص‌ 197ـ230). در زمان‌ حکومت‌ سلیمان‌ کتابهایی‌ به‌ شیوة‌ غزانامه‌ ها و در مدح‌ فتوحات‌ نظامی‌ وی‌ تألیف‌ شد. بیان‌ منازل‌ سفر عراقین‌ تألیف‌ مَطراقچی‌ نصوح‌ (متوفی‌ ح 971) حاوی‌ گزارش‌ تفصیلی‌ جنگ‌ عراق‌ در 942ـ944، از مشهورترین‌ کتابهای‌ این‌ دوره‌ است‌. همچنین‌ است‌ سلیمان‌ نامة‌ عارف‌ (یا عارفی‌، متوفی‌ 969) که‌ به‌ نظم‌ فارسی‌ و بر اساس‌ شاهنامه‌ و در مدح‌ سلطان‌ سروده‌ شده‌ است‌، و سلیمان‌نامه‌ تألیف‌ شیخ‌الاسلام‌ قره‌چلبی‌ که‌ به‌ مراد چهارم‌ (حک : 1032ـ1049) تقدیم‌ شده‌ است‌ ( Äاوزکان‌ ، ص‌ 167ـ222). در سدة‌ دهم‌ حمایت‌ سلطان‌سلیمان‌ و سلیم‌ دوم‌ و مراد سوم‌ (حک : 982ـ1003) از تاریخ‌نگاران‌، به‌ تدوین‌ آثاری‌ به‌ شیوه‌ای‌ مطنطن‌ در مدح‌ سلاطین‌ و وابستگی‌ تاریخ‌نگاری‌ به‌ دربار انجامید. از 957 تا 967 سلیمان‌، منصبی‌ به‌ نام‌ شاهنامه‌جی‌، «کاتب‌ شاهنامه‌ها»، ایجاد کرد. از مورخانی‌ که‌ این‌ منصب‌ را داشتند عارف‌، لقمان‌ و تعلیقی‌زاده‌ درخور یادآوری‌اند که‌ به‌ شرح‌ رویدادهای‌ 926ـ1003 پرداخته‌اند. این‌ آثار با ارزش‌، بویژه‌ شاهنشاه‌ نامة‌ لقمان‌ که‌ اثری‌ مصور در سه‌ جلد و به‌ نظم‌ فارسی‌ است‌، سزاوار بررسی‌ جدّی‌اند.در دوران‌ پیش‌ از معاصر که‌ بسیاری‌ از «مورخان‌» شعر نیز می‌سرودند، غالباً تاریخ‌نگاری‌ تحت‌الشعاع‌ سبک‌ ادبی‌ قرار داشت‌ و تاریخهای‌ منظوم‌ و نثر «انشاء» نیز رایج‌ بود. بسیاری‌ از تاریخهای‌ درباری‌ به‌ نقاشیهای‌ مینیاتور مزیّن‌ بودند. تألیف‌ تاریخهای‌ عمومی‌ و سلسله‌ها مرسوم‌ بود، درعین‌ حال‌ مؤلفان‌ به‌ ذکر رویدادهایی‌ که‌ خود شاهد بودند، می‌پرداختند ( Äآتاسوی‌ و چاغمان‌ ، 1974).از اواخر سدة‌ دهم‌ به‌ بعد تغییرات‌ مهمی‌ در شیوة‌ تاریخ‌نگاری‌ به‌ وجود آمد. نابسامانیهای‌ سیاسی‌ اواخر سدة‌ دهم‌ و اوایل‌ سدة‌ یازدهم‌ که‌ به‌ کاهش‌ حمایت‌ سلاطین‌ از تاریخ‌نگاران‌ انجامید رویکرد آنان‌ را به‌ اوضاع‌ دگرگون‌ کرد و رویکردی‌ «حکومتی‌» جایگزین‌ نگرش‌ «دودمانی‌» شد. مورخان‌ بیشتر به‌ شرح‌ کارهای‌ مقامات‌ نظامی‌ و قضایی‌ پرداختند و سلطان‌ چندان‌ مورد توجه‌ آنان‌ نبود؛ مؤلفان‌ متعدد، بویژه‌ مصطفی‌عالی‌ و تعلیقی‌زاده‌، آثاری‌ به‌ صورت‌ نصیحتنامه‌ نوشتند که‌ انتقادات‌ صریح‌ سیاسی‌ داشت‌.برخی‌ از تاریخهای‌ درباری‌ سدة‌ یازدهم‌ از دگرگونی‌ و تغییراتی‌ که‌ در عثمانی‌ روی‌ می‌داد و از ناامنی‌ سلطان‌نشین‌ حکایت‌ می‌کند. از این‌ دوره‌ کتاب‌ نصرت‌نامه‌ تألیف‌ فِنْدِقْلیلی‌ محمدآغا سلاحدار (متوفی‌1135) باقی‌مانده‌ که‌ در بارة‌ دوران‌ سلطنت‌ پرآشوب‌ مصطفی‌ دوم‌ (1106ـ 1115) و دورة‌ پس‌ از اوست‌. همچنین‌ باید از اثر طوغی‌ در بارة‌ خلع‌ عثمان‌ دوم‌ (1027ـ1031) یاد کرد (عز، ص‌ 119ـ164).بخش‌ عمدة‌ تاریخ‌نگاریهای‌ سدة‌ یازدهم‌ از آنِ طبقة‌ متوسط‌ کاتبان‌ است‌. در تاریخ‌ سِلانیکی‌ (متوفی‌ 1008) که‌ در بارة‌ دیوانِهمایون‌ * است‌، ارجاعات‌ متعدد به‌ افراد ردة‌ پایین‌ دیده‌ می‌شود. کنه‌الاخبار مصطفی‌ عالی‌ راجع‌ به‌ شرح‌ حال‌ وزرا و علما و شیوخ‌ و شعراست‌. ابراهیم‌ پَچَوی‌ و حسن‌ بیگ‌زاده‌ تاریخ‌ عثمانی‌ را از 926 نوشته‌اند که‌ بویژه‌ به‌ دلیل‌ ضبط‌ مشاهدات‌ شخصی‌ آن‌ دو از 1010 به‌ بعد باارزش‌ است‌. پَچَوی‌ * ، نخستین‌ مورخ‌ عثمانی‌ بود که‌ با دید انتقادی‌ از منابع‌ غیرعثمانی‌ استفاده‌ کرد (لویس‌، ص‌ 185ـ186). وجیهی‌ رویدادهای‌ 1048 تا 1071 را وقایع‌نگاری‌ کرد. فذلکة‌ کاتب‌ چلبی‌ (شامل‌ شرح‌ رخدادهای‌ 999 تا 1066) و تاریخی‌ که‌ سلاحدار نوشت‌ (مشتمل‌ بر رویدادهای‌ 1065 تا 1106) بر روی‌ هم‌ شرح‌ وقایع‌ قرن‌ یازدهم‌/ هفدهم‌اند و وقایعنامة‌ نشانجی‌ عبدی‌پاشا که‌ به‌ وقایع‌ 1058 تا 1093 پرداخته‌، مکمل‌ این‌ کتابهاست‌.از آثاری‌ که‌ از 906 تا 1112 رایج‌ بود می‌توان‌ از انواع‌ غزانامه‌ ها و سورنامه‌ ها نام‌ برد. سورنامه‌ ها شرح‌ عروسیها و ختنه‌سوریهای‌ دربار بود و سورنامة‌ همایون‌ در بارة‌ ولیعهد، سلطان‌ محمد سوم‌، از مشهورترین‌ آنهاست‌.آثاری‌ که‌ منحصراً به‌ تاریخ‌ غیرعثمانی‌ پرداخته‌ باشند نادرند، به‌ استثنای‌ آثاری‌ که‌ از عربی‌ یا فارسی‌ ترجمه‌ شده‌ و به‌ دوران‌ اولیة‌ تاریخ‌ اسلام‌ پرداخته‌اند. آثار جغرافیایی‌، مانند کتاب‌ بحریه‌ تألیف‌ پیری‌رئیس‌ * و تألیفات‌ جغرافیایی‌ و دریایی‌ کاتب‌ چلبی‌ از برخی‌ منابع‌ غیراسلامی‌ استفاده‌ کرده‌ و فراتر از جهان‌ اسلام‌ را کانون‌ توجه‌ خود قرار داده‌اند. سیاحتنامة‌ اولیا چلبی‌، مجموعه‌ای‌ غنی‌ از مطالب‌ و حکایات‌ متفرقه‌ از منابع‌ عثمانی‌ و غیرعثمانی‌ است‌. سیفی‌ (متوفی‌ پس‌ از 998) شرح‌ مبسوطی‌ از حکام‌ سدة‌ دهم‌ آسیای‌ مرکزی‌ و هند آورده‌ است‌. از سالهای‌ 988 ـ 998، دو ترجمه‌ از تاریخ‌ هند غربی‌ و تاریخی‌ از فرانسه‌ در دست‌ است‌. حسین‌ هزارفنّ برای‌ تألیف‌ تاریخ‌ جهان‌ خود از منابع‌ یونانی‌ و لاتینی‌ استفاده‌ کرد. بجز این‌ موارد، توجه‌ جدّی‌ تاریخی‌ به‌ جهان‌ غیراسلام‌ فقط‌ از سدة‌ دوازدهم‌ به‌ بعد ظاهر شد.در این‌ مرحله‌ از تکامل‌ تاریخ‌نگاری‌ در عثمانی‌، برخی‌ از مؤلفان‌ به‌ تدوین‌ کتابهای‌ تذکره‌ و مرجع‌مانند پرداختند؛ تذکرة‌ شعرای‌ سهی‌ (تألیف‌ در 945) و شقایق‌ نعمانیـّه‌ تألیف‌ طاش‌ کوپری‌زاده‌ در 965، در بارة‌ زندگی‌ علمای‌ عثمانی‌، از دستاوردهای‌ دوران‌ سلطنت‌ سلیمان‌ است‌ و آثار بسیاری‌ بر پایة‌ آنها تألیف‌ شده‌ است‌ (استوارت‌ ـ رابینسون‌، ص‌ 57 ـ 74؛ رپ‌ ، جاهای‌ متعدد). کتاب‌ مناقب‌ هنروران‌ تألیف‌ مصطفی‌ عالی‌ در بارة‌ نقاشان‌ و خوش‌نویسان‌ است‌. منبع‌ اصلی‌ کتاب‌شناسی‌ عثمانی‌، کشف‌الظنون‌ کاتب‌ چلبی‌ ] حاجی‌خلیفه‌ [ است‌ که‌ حدود 500 ، 14 اثر عربی‌ و فارسی‌ و ترکی‌ را به‌ زبان‌ عربی‌ فهرست‌ کرده‌ است‌. منشآت‌السلاطین‌ تألیف‌ فریدون‌بیگ‌، مجموعه‌ای‌ از مکاتبات‌ و فرمانهای‌ سلاطین‌ عثمانی‌ تا زمان‌ سلطان‌ سلیم‌ دوم‌، از کتابهای‌ مهم‌ و مرجع‌ تاریخی‌ است‌.در اواخر قرن‌ یازدهم‌ بیشتر آثار تاریخی‌، تاریخ‌ محلی‌ بود. انیس‌المُسامرین‌ تألیف‌ حِبری‌ (متوفی‌ 1087) به‌ توصیف‌ شهر ادرنه‌، بناهای‌ اصلی‌ آن‌ و شهروندان‌ برجستة‌ آن‌ در دورة‌ عثمانی‌ (760ـ1043) پرداخته‌ است‌. کتاب‌ گلشن‌ خلفاء ، تألیف‌ نظمی‌زاده‌ (متوفی‌ ح 1135) در بارة‌ تاریخ‌ بغداد تا 1130 است‌ که‌ برای‌ بررسی‌ دوران‌ حکومت‌ عثمانی‌ ارزشمند است‌.منابع‌:N. Atasoy and F. ´ag §man, Turkish miniature painting , Istanbul 1974; C.H. Fleischer, Bureaucrat and intellectual in the Ottoman empire: the historian Mustafa Ali, 1541-1600 , Princeton 1986; F.I z, " Hدseyin Tu ªg ªâ§: Vak ¤ Üa- âSultan Osman Han", Tدrk Dili Ara ít i rmalar i Y i ll i g § i Belleten (1967); P. Kappert, ed., Geschichte Sultan Suleyman Kanunis von 1520 bis 1557..., Wiesbaden 1981; B. Lewis, "The use by Ottoman historians of non- Ottoman sources ", in B. Lewis and P.M. Holt, eds., "Historians of the Middle East , London 1962; A. عzcan, Historiography in the reign of Sدleyman the Magnificent", in The Ottoman empire in the reign of Sدleyman the Magnificent , II , Ankara: Ministry of Culture and Tourism, 1988; R.C. Repp, The mufti of Istanbul , London 1986; J. Schmidt, Pure water for thirsty Muslims: a study of Mus ¤t ¤afa ¦ ـ A ¦l i ¦of Gallipoli's Kدnhد ف lah §ba ¦r , Leiden 1991; J.R. Stewart-Robinson, "The Ottoman biographies of poets", JNES , XXIV (1965); M. C. ìehabeddin Tekindag §, " Selim-nameler ", Tarih Enstitدsد Dergisi , I (1970); A . Ug §ur, The reign of Sel i ¦m I in the light of the Sel i ¦mna ¦me literature , Berlin 1985.ج‌) مرحلة‌ اواخر امپراتوری‌. در اوایل‌ سدة‌ دوازدهم‌/ پایان‌ سدة‌ هفدهم‌، ناکامیهای‌ عثمانی‌ در اروپا و شکست‌ محاصرة‌ وین‌ در 1094/1683 و نیاز به‌ تدوین‌ تاریخی‌ معتبر از امپراتوری‌ عثمانی‌ پس‌ از هزارة‌ هجرت‌، به‌ ظهور منصب‌ وقعه‌نویسی‌ (مورخ‌رسمی‌) انجامید که‌ تا 1301ش‌/1922 وجود داشت‌.1. تاریخهای‌ رسمی‌. نعیما (متوفی‌ 1128) را نخستین وقعه‌نویس‌ دانسته‌اند، و آثار جانشینان‌ او راشد (متوفی‌ 1148) و کوچوک‌ چلبی‌زاده‌ اسماعیل‌ عاصم‌ افندی‌ (متوفی‌ 1173) از معدود انتشارات‌ اولیة‌ مطبوعات‌ متفرقه‌ ( Äچاپ‌ و چاپخانه‌ * ) به‌ شمار می‌آیند. سامی‌ (متوفی‌ 1146)، شاکر (متوفی‌1157)، صبحی‌ (متوفی‌1183) و عزّی‌ (متوفی‌ 1168) در تداوم‌ تاریخ‌نگاری‌ رسمی‌ تا 1165 سهم‌ بسزایی‌ داشتند (سامی‌ ـ شاکر ـ صبحی‌، 1198؛ عزّی‌، 1199). نعیما، تاریخش‌ را «راهنمای‌ عمل‌» برای‌ دولتمردان‌ عثمانی‌ می‌دانست‌ و در مقدمة‌ اثرش‌ به‌ بحث‌ در ماهیت‌ تاریخ‌نگاری‌ پرداخت‌ (قس‌ توماس‌، 1972)؛ لیکن‌ برخی‌ از جانشینان‌ او در قرن‌ دوازدهم‌ صرفاً به‌ گردآوری‌ شواهد مستند اهتمام‌ داشتند. در زمان‌ سلطان‌ سلیم‌ سوم‌ (1203ـ1222)، منصب‌ وقعه‌نویسی‌ اعتبارش‌ را از دست‌ داد. حاج‌سعداللّه‌ انوری‌ (متوفی‌ 1208) و احمد واصف‌ (متوفی‌1221) از مورخان‌ رسمی‌ بودند که‌ رویدادهای‌ 1165 تا 1220 را تدوین‌ کردند. در اوایل‌ قرن‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌، تاریخ‌نگاران‌ رسمی‌ مانند عاصم‌ (متوفی‌ 1234)، شانی‌زاده‌ (متوفی‌ 1242) و اسعد افندی‌ به‌ تألیف‌ تاریخهای‌ رایج‌ و متعارف‌ پرداختند. اسعد افندی‌ به‌ درخواست‌ محمود دوم‌ (حک : 1223ـ 1255) اُس‌ ظفر را تألیف‌ کرد که‌ گزارش‌ رسمی‌ از نابودی‌ سپاه‌ ینی‌چریها در 1241 است‌.مهمترین‌ تاریخ‌ عثمانی‌ سدة‌ سیزدهم‌، تاریخ‌ احمد جِوْدَت‌پاشا (متوفی‌ 1313)، وقعه‌نویس‌ 1271ـ1283، است‌ که‌ در دوازده‌ جلد تدوین‌ شده‌ و رویدادهای‌ 1188ـ1240 را بررسی‌ می‌کند. جودت‌پاشا کتاب‌ خود را با استفاده‌ از منابع‌ متنوع‌ از جمله‌ تاریخهای‌ رسمی‌ پیش‌ از وی‌ و برخی‌ منابع‌ غربی‌ با رویکردی‌ انتقادی‌ و غیرمتعارف‌ تألیف‌ کرد و در فاصلة‌ سالهای‌ 1271 تا 1301 آن‌ را به‌ چاپ‌ رساند (قس‌ دانشگاه‌ استانبول‌. دانشکدة‌ ادبیات‌ ، 1986). لطفی‌افندی‌ (متوفی‌ 1325)، جانشین‌ او که‌ رویدادهای‌ 1242ـ1296 را بررسی‌ کرد، به‌ دلیل‌ فقدان‌ بررسی‌ تحلیلی‌ و اتکا به‌ مطالب‌ نشریة‌ رسمی‌ تقویم‌ وقایع‌ در معرض‌ انتقاد قرار گرفت‌. عبدالرحمان‌ شرف‌، آخرین‌ تاریخ‌نگار رسمی‌ عثمانی‌ (متوفی‌1344)، تاریخ‌ مهمی‌ منتشر نساخت‌، اما در رواج‌ علم‌ تاریخ‌، از طریق‌ تألیف‌ متون‌ درسی‌ پرمغز، و در امروزی‌ کردن‌ پژوهشهای‌ تاریخی‌ دانشگاهی‌ در ترکیه‌ سهم‌ بسزایی‌ داشت‌ ( د. ا. ترک‌ ، ذیل‌ «وقعه‌نویس‌»).2. تاریخ‌نگاران‌ غیررسمی‌. تاریخ‌نگاران‌ غیررسمی‌ سده‌های‌ دوازدهم‌ و سیزدهم‌، پیش‌ از دورة‌ تنظیمات‌، گرایشی‌ به‌ نوشتن‌ تاریخهای‌ حکایت‌گونه‌ بویژه‌ تاریخ‌ معاصر نداشتند، اما در این‌ مورد استثناهایی‌ وجود داشت‌: تاریخهای‌ عمومی‌ تألیف‌ شمعدانی‌زاده‌ (متوفی‌ 1193) و فرائضی‌زاده‌ ] فرائضجی‌زاده‌ [ (متوفی‌ 1251)؛ غزانامة‌ عمر نوویلی‌ (اهل‌ نووی‌ ) در بارة‌ نبردهای‌ 1149ـ1152 حکیم‌ اوغلی‌ علی‌پاشا با بوسنیاییها؛ گزارش‌ احمد رسمی‌ (متوفی‌ 1197) از جنگ‌ روسیه‌ و عثمانی‌ در 1182ـ 1188/ 1768ـ1774 ( Äاکسان‌ ، 1995)؛ تاریخهای‌ خانات‌ کریمه‌ نوشتة‌ سیدمحمدرضا (متوفی‌ 1169) و حلیم‌گرای‌ (متوفی‌ 1238)؛ و سورنامة‌ وهْبی‌ (متوفی‌ 1149).از این‌ دوره‌، مجموعه‌ تذکره‌هایی‌ در بارة‌ شعرا موجود است‌. عشاقی‌زاده‌ (متوفی‌ 1135) و مستقیم‌زاده‌ (متوفی‌ 1201) تذکره‌ای‌ در بارة‌ علما دارند؛ افزون‌ بر این‌ آثار، عثمان‌زاده‌ احمد تائب‌ (متوفی‌ 1136) در حدیقة‌الوزراء به‌ شرح‌حال‌ وزیران‌ اعظم‌ پرداخته‌ و احمد جاوید (متوفی‌ 1218) ذیلی‌ بر آن‌ نوشته‌ است‌. احمد رسمی‌ کتابی‌ به‌ نام‌ سفینة‌الرؤسا در بارة‌ «رئیس‌الکتّاب‌»ها نوشت‌ و مصطفی‌ ثاقب‌ (متوفی‌ 1148) در سفینة‌ مولویه‌ به‌ شرح‌ شیوخ‌ مولوی‌ پرداخت‌. محمد اسعد (متوفی‌ 1148) در تذکرة‌ خوانندگان‌ به‌ شرح‌حال‌ موسیقیدانان‌ و جمال‌الدین‌ محمد قارْصلی‌زاده‌ (متوفی‌ 1262) در آیینة‌ ظرفاء به‌ شرح‌حال‌ تاریخ‌نگاران‌ پرداختند (این‌ اثر به‌ نام‌ عثمانلی‌ تاریخ‌ و مورّخلَری‌ ] = تاریخ‌ و مورخان‌ عثمانی‌ [ و با تکملة‌ جودت‌پاشا در 1314/ 1896 تجدید چاپ‌ شد). حدیقة‌ الجوامعِ حسین‌بن‌ اسماعیل‌ ] ایوانسرایی‌ [ (متوفی‌ 1201)، در بارة‌ تاریخ‌ معماری‌ مساجد و دیگر بناهای‌ مذهبی‌ استانبول‌ و اطراف‌ آن‌، اثر مهم‌ دیگر از اینگونه‌ است‌. در این‌ دوره‌، پیری‌زاده‌ محمدصاحب‌ افندی‌ (متوفی‌1162) برای‌ نخستین‌ بار به‌ ترجمة‌ قسمتی‌ از مقدمة‌ ابن‌خلدون‌ همت‌ گماشت‌ که‌ بعدها جودت‌پاشا آن‌ را تکمیل‌ کرد و در 1274ـ1276 به‌ چاپ‌ رساند.در اوایل‌ قرن‌ چهاردهم‌، دو مجموعه‌ تذکره‌ پدیدار شد: سجلّ عثمانی‌ (چاپ‌ 1307ـ1317) تألیف‌ محمد ثریا و عثمانلی‌ مؤلفلری‌ (چاپ‌ 1334ـ1342) نوشتة‌ بروسه‌لی‌ محمدطاهر. در دورة‌ جمهوری‌، ابن‌الامین‌ محمود کمال‌ اینال‌ (1249ـ1336ش‌)، آثاری‌ به‌ نام‌ صون‌ عصر ترک‌ شاعرلری‌ ] = شعرای‌ قرن‌ اخیر [ (چاپ‌ 1309ـ1320 ش‌) و عثمانلی‌ دولتینده‌ صون‌ صدراعظم‌لر ] = صدراعظمهای‌ متأخر دولت‌ عثمانی‌ [ (چاپ‌ 1319ـ1332 ش‌) نوشت‌ که‌ در واقع‌ ذیلهایی‌ بر آثار پیشین‌ در بارة‌ شعرا و صدراعظمها به‌ شمار می‌آمدند.3. تاریخ‌نگاری‌ تنظیمات‌. از اواسط‌ سدة‌ سیزدهم‌، بر اثر اصلاحات‌ داخلی‌ در عثمانی‌ و امکان‌ سفر به‌ اروپا و یادگیری‌ زبانهای‌ خارجی‌، عثمانیان‌ توانستند مجموعه‌ای‌ از آثار تاریخی‌، از متون‌ درسی‌ گرفته‌ تا داستانهای‌ تاریخی‌ و متنهای‌ تحقیقی‌، پدید آورند (قس‌ اینانچ‌، ص‌573 ـ 595).از معروفترین‌ آثاری‌ که‌ از متون‌ اروپایی‌ ترجمه‌ و اقتباس‌ شده‌، تاریخ‌ عمومی‌ شش‌ جلدی‌ احمد حلمی‌ (متوفی‌ 1295) است‌ که‌ در 1283 آن‌ را بر اساس‌ ) تاریخ‌ عمومی‌ ( چمبرز تدوین‌ کرده‌ است‌؛ همچنین‌ است‌ کتاب‌ چهارده‌ جلدی‌ تاریخ‌ کشورهای‌ اروپایی‌ که‌ احمد مِدحَت‌ (1260ـ1331) از متن‌ فرانسه‌ برگرفته‌ و تلخیص‌ کرده‌ است‌. نویسندگان‌ اواخر دورة‌ عثمانی‌ از روش‌ تاریخ‌نگاری‌ غرب‌ متأثر بودند. اثر تاریخی‌ خیراللّه‌ (متوفی‌ 1283) متأثر از تاریخ‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ نوشتة‌ هامر ـ پورگشتال‌ است‌ (پست‌ ، 1243ـ1251؛ بعدها محمدعطا آن‌ را به‌ ترکی‌ ترجمه‌ کرد که‌ در ده‌ مجلد از 1330 به‌ بعد منتشر شد). وی‌ در این‌ اثر کوشیده‌ است‌ تا قالب‌ گاه‌شماری‌ را درهم‌ بشکند. مصطفی‌ نوری‌پاشا (1239ـ1307) در نتائج‌الوقوعات‌ ، تاریخ‌ عثمانی‌ را به‌ پنج‌ دوره‌ تقسیم‌ کرده‌ که‌ هر بخش‌ شامل‌ مطالبی‌ در بارة‌ نهادهای‌ نظامی‌، مالی‌ و دیگر نهادهای‌ دولتی‌ است‌. در این‌ دوره‌ توجه‌ به‌ جای‌ مضامین‌ ادبی‌ و اسناد، به‌ شواهد تاریخی‌ از قبیل‌ سکه‌ها و مهرها و تهیة‌ نمایه‌هایی‌ از این‌ مجموعه‌ها معطوف‌ شد (کوران‌ ، ص‌ 422ـ 425).با تأکید محققان‌ ترک‌شناس‌ اروپایی‌ برمیراث‌ تاریخی‌ و زبانی‌ ترکها پیش‌ و پس‌ از امپراتوری‌ عثمانی‌، مطالعات‌ تاریخی‌ عثمانی‌ به‌ مرحلة‌ جدیدی‌ وارد شد. ترک‌ تاریخی‌ ] = تاریخ‌ ترک‌ [ ترجمة‌ نجیب‌ عاصم‌ (متوفی‌ 1314ش‌) در بارة‌ تاریخ‌ ترکهای‌ آسیای‌ مرکزی‌ است‌، که‌ اصل‌ آن‌ به‌ زبان‌ فرانسه‌ بود و در تاریخ‌نگاری‌ ملی‌گرای‌ ترک‌ جایگاه‌ خاصی‌ یافت‌ (لویس‌، ص‌ 221 به‌ بعد).منابع‌: سامی‌، تاریخ‌ . شاکر، تاریخ‌ . صبحی‌، تاریخ‌ ، استانبول‌ 1198/1783؛ عزّی‌، تاریخ‌ ، استانبول‌ 1199/1784؛V. Aksan, An Ottoman statesman in war and peace: Ahmed Resmi Efendi, 1700-1783 , Leiden 1995; I A , s.v. "Veka ¦yinدvis" (by Bekir Kدtدkog §lu); I stanbul غniversitesi. Edebiyat Fakدltesi, Ahmed Cevdet Pa ía semineri 27- 28 May i s 1985 , Istanbul 1986; E. Kuran, "Ottoman historiography of the Tanzimat period", in B. Lewis and P.M. Holt, eds., Historians of the Middle East , London 1962; B. Lewis, " History and national revival in Turkey ", Middle Eastern Affairs , IV /6-7 (1953); Lewis Victor Thomas, A study of Naima , ed. Norman Itzkowitz, NewYork 1972; M.H. Y ânan µ, Tanzimattan me írutiyete kadar bizde tarih µilik , in Tanzimat , I , Istanbul 1940.د) دورة‌ معاصر. تأسیس‌ «انجمن‌ تاریخ‌ عثمانی‌» در 1327/ 1909، برچیده‌ شدن‌ بساط‌ ممیّزیِ دورة‌ حکومت‌ عبدالحمید، انتشار نخستین‌ مجلة‌ تاریخ‌ ترکی‌ ـ عثمانی‌، تاریخ‌ عثمانی‌ انجمنی‌ مجموعه‌سی‌ ] = مجلة‌ انجمن‌ تاریخ‌ عثمانی‌ [ در هجده‌ مجلد از 1289 تا 1310ش‌، رونق‌ تازه‌ای‌ به‌ تاریخ‌نگاری‌ ترکی‌ معاصر بخشید. در جریان‌ جنگ‌ جهانی‌ اول‌ و در دهة‌ 1300ش‌/ دهة‌ 1920 توجه‌ به‌ تاریخ‌ پیش‌ از عثمانی‌ ترکها افزایش‌ یافت‌ و آتاتورک‌ * نیز به‌ عنوان‌ عامل‌ تقویت‌ هویت‌ ملی‌ جدید برای‌ ترکها، این‌ توجه‌ را ترویج‌ کرد. وی‌ تاریخ‌نویسان‌ را به‌ بررسی‌ تاریخ‌ پیش‌ از عثمانی‌ آناطولی‌ تشویق‌ کرد. در اواخر این‌ دوره‌ «انجمن‌ تاریخ‌ عثمانی‌» (از 1302 ش‌/ 1923 به‌ نام‌ «انجمن‌ تاریخ‌ ترک‌») به‌ دلایل‌ سیاسی‌ برچیده‌ شد و در 1311 ش‌/ 1932 «ترک‌ تاریخ‌ کورومو» ] = نهاد تاریخ‌ ترک‌ [ با تأکید بر باستان‌شناسی‌ آناطولی‌ (رجوع کنید به مجله‌ بَلَّتَن‌ ، 1937ـ ) و آناطولی‌ در دورة‌ سلجوقیان‌ که‌ از حمایت‌ آتاتورک‌ برخوردار بود، تأسیس‌ شد. خلیل‌ ادهم‌ الدم‌ (1240ـ1317ش‌)، رئیس‌ موزة‌ باستان‌شناسی‌ استانبول‌، با انتشار مطالب‌ بسیاری‌ در بارة‌ سکه‌ها و مهرها و نقوش‌ معماری‌ پیش‌ از عثمانی‌، سهم‌ مهمی‌ در روند تاریخ‌نگاری‌ این‌ دوره‌ داشت‌. آرای‌ محمد فؤاد کوپرولو / کوپْریلی‌ (1269ـ 1345 ش‌/ 1890ـ 1969)، مورخ‌ برجسته‌، در بارة‌ ماهیت‌ جامعة‌ آناطولی‌ در قرون‌ وسطا مشوق‌ و راهنمای‌ جدیدی‌ برای‌ مورخان‌ ترک‌ در دورة‌ جمهوری‌ بود. او در ) خاستگاه‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ ( (پاریس‌ 1935؛ ترجمة‌ ترکی‌، آنکارا 1954؛ ترجمة‌ انگلیسی‌، نیویورک‌ 1992) امیرنشینهای‌ ترک‌ آناطولی‌ را عامل‌ اصلی‌ موفقیت‌ عثمانی‌ در اوضاع‌ و احوال‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ سده‌های‌ هفتم‌ و هشتم‌ دانست‌ و بدین‌ طریق‌ به‌ مقابلة‌ شدید با نظریة‌ غرب‌ پرداخت‌ که‌ قدرت‌ عثمانیها را به‌ طور عمده‌ به‌ دلیل‌ تسلط‌ آنان‌ بر بالکان‌ می‌دانستند.مورخانی‌ که‌ از موضوعات‌ راجع‌ به‌ «عصر آتاتورک‌» الهام‌ گرفته‌اند عبارت‌اند از: مُکرمین‌ خلیل‌ اینانچ‌ (1277ـ1340 ش‌/ 1898ـ1961)، عثمان‌ توران‌ (1293ـ1356ش‌/1914ـ1977)، ابراهیم‌ قفس‌اوغلو (1293ـ1363ش‌/ 1914ـ1984) که‌ در بارة‌ سلجوقیان‌ روم‌ و دیگر ترکهای‌ آناطولی‌ به‌ تحقیق‌ پرداختند؛ و زکی‌ ولیدی‌ طوغان‌ که‌ آثاری‌ در بارة‌ تاریخ‌ ترکهای‌ آسیای‌ مرکزی‌ و روش‌ تاریخی‌ نوشته‌ است‌. عبدالحق‌ عدنان‌ آدیوار (1261ـ 1334ش‌/ 1882ـ1955) کتاب‌ ) علم‌ در میان‌ ترکان‌ عثمانی‌ ( را در بارة‌ تاریخ‌ تفکر عثمانی‌ در 1319ش‌/ 1940 منتشر کرد. وی‌ نخستین‌ سر ویراستار چاپ‌ ترکی‌ اسلام‌ آنسیکلوپدیسی‌ بود.پس‌ از درگذشت‌ آتاتورک‌، تأکید بر ملی‌گرایی‌ ترکی‌ و تاریخ‌ آناطولی‌ کاهش‌ یافت‌ و مورخان‌ به‌ موضوعات‌ تاریخی‌ دیگر پرداختند. اسماعیل‌ حقی‌ اوزون‌ چارشیلی‌ (1267ـ1356ش‌/ 1888ـ 1977) در عثمانلی‌ تاریخی‌ ، به‌ نهادهای‌ اداری‌ عثمانی‌ (از نیمة‌ دهة‌ 1320ش‌/ 1940 به‌ بعد) پرداخت‌. با آزادتر شدن‌ فضای‌ سیاسی‌ در دهة‌ 1340ش‌/ 1960، محققان‌ توانستند با رویکردی‌ انتقادی‌ به‌ نوشته‌های‌ تاریخی‌ بپردازند. استفادة‌ بیشتر از بایگانیهای‌ عثمانی‌ و توجه‌ روزافزون‌ پژوهشگران‌ غربی‌ این‌ امر را تقویت‌ کرد. در دهة‌ 1370ش‌/ 1990 بررسی‌ تاریخ‌ «قرون‌ تاریک‌» یازدهم‌ و دوازدهم‌/ هفدهم‌ و هجدهم‌ رایج‌ شد. بیشتر نوشته‌های‌ تاریخی‌ ترکی‌ معاصر در بارة‌ موضوعات‌ عثمانی‌ ـ ترکی‌ ـ اسلامی‌ است‌.عمر لطفی‌ بارکان‌ (1281ـ 1358ش‌/ 1260ـ1337ش‌) از پیشگامان‌ مطالعات‌ جدید در بارة‌ تاریخ‌ اجتماعی‌ ـ اقتصادی‌ عثمانی‌ است‌. این‌ نوع‌ تاریخ‌نگاری‌ بر تاریخ‌نگاریهای‌ اخیر در ترکیه‌ غلبه‌ یافت‌ و منجر به‌ بررسی‌ ماهیت‌ «فئودالیسم‌» عثمانی‌ شد. بارکان‌ در بارة‌ مجموعة‌ قوانین‌، قانون‌ زمین‌، نظام‌ تیمار، نظام‌ استعماری‌، وقف‌ و مانند آن‌ به‌ تحقیق‌ پرداخت‌. وی‌ کتابی‌ دو جلدی‌ در بارة‌ احداث‌ مسجد سلیمانیه‌ نوشت‌ که‌ از ارزش‌ خاصی‌ برخوردار است‌ و بین‌ 1351ش‌/1972 تا 1358ش‌/ 1979 در آنکارا انتشار یافته‌ است‌. از دیگر محققان‌ بنام‌ سدة‌ چهاردهم‌/ بیستم‌، خلیل‌ اینالجق‌ (متولد 1335/ 1916) است‌. وی‌ در کلیة‌ زمینه‌ها و دوره‌های‌ تاریخ‌ عثمانی‌، بویژه‌ در مسائل‌ اجتماعی‌ ـ اقتصادی‌ و سیاسی‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ پیش‌ از سدة‌ چهاردهم‌/ بیستم‌، پژوهش‌ کرده‌ است‌. بیشتر آثار او به‌ زبان‌ انگلیسی‌ منتشر شده‌ و نفوذ و اعتبار ویژه‌ای‌ دارد. اثر برجستة‌ او به‌ نام‌ ) امپراتوری‌ عثمانی‌: عصر کلاسیک‌، 1300ـ 1600 ( در 1352ش‌/1973 در لندن‌ چاپ‌ شده‌ است‌. اکثر آثار متأخر او در بخش‌ اول‌ کتابِ ) تاریخ‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ امپراتوری‌ عثمانی‌، 1300ـ1914 ( جای‌ دارد (چاپ‌ خ‌. اینالجق‌ و د. کواتارت‌ ، کیمبریج‌، 1994، ص‌ 11ـ409).مورخان‌ برجسته‌ای‌ که‌ در بارة‌ اوایل‌ امپراتوری‌ تحقیق‌ کرده‌اند عبارت‌اند از: م‌. ج‌. شهاب‌الدین‌ تکین‌داغ‌ (1297ـ 1362ش‌/ 1918ـ1983)، م‌. طیّب‌ گوک‌ بیلگین‌ (1286ـ 1360ش‌/ 1907ـ1981)، و چنگیز اورخونلو (1306ـ 1354ش‌/ 1927ـ1975). محققان‌ صاحب‌نامی‌ که‌ به‌ بررسی‌ رویدادهای‌ سدة‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌ پرداخته‌اند عبارت‌اند از: م‌. جاوید بایسون‌ (1278ـ1346ش‌/ 1899ـ 1968) و منیر آق‌تپه‌ . بکر کوتوک‌ اوغلو در زمینة‌ تاریخ‌نگاری‌ عثمانی‌ و سماوی‌ اییجه‌ در تاریخ‌ معماری‌ متخصص‌ بودند. شریف‌ ماردین‌ ، جامعه‌شناس‌ و مورخ‌ ترک‌، تاریخ‌ تفکر اواخر دورة‌ عثمانی‌ و اوایل‌ جمهوری‌ و کمال‌ کارپات‌ تاریخ‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ پس‌ از 1215 را نوشته‌اند.10) تاریخ‌نگاری‌ در هند دورة‌ اسلامی‌.برخی‌ بر این‌ باورند که‌ تاریخ‌ همراه‌ با مسلمانان‌ به‌ هند وارد شده‌ است‌ ] محققانی‌ همچون‌ آلن‌ ، فلیت‌ و اشپرنگر به‌ تاریخ‌نگاری‌ واقعی‌ در هند باستان‌ باور ندارند (آفتاب‌ اصغر، ص‌ 2) [ ، ولی‌ برخی‌ از مورخان‌ وجود کتیبه‌های‌ پرسستیس‌ متعلق‌ به‌ سدة‌ چهارم‌ میلادی‌ و هرشچریتا تألیف‌ بانا متعلق‌ به‌ قرن‌ اول‌ و راج‌ ترنگنی‌ تألیف‌ کلهنه‌ در قرن‌ ششم‌ را نشانه‌هایی‌ از آثار تاریخی‌ پیش‌ از اسلام‌ در هند معرفی‌ می‌کنند. این‌آثار که‌ عمدتاً به‌زبان‌ سنسکریت‌اند،نفوذمشخص‌ و محسوسی‌ بر تاریخ‌نگاری‌ هند در دورة‌ اسلامی‌ نداشته‌اند. ] به‌طور کلی‌ می‌توان‌ ادعا کرد که‌ شروع‌ تاریخ‌نگاری‌ در شبه‌قارة‌ هند متأثر از تاریخ‌نگاری‌ ایرانی‌ و به‌ زبان‌ فارسی‌ بوده‌ است‌، زیرا زبان‌ فارسی‌ قرنها زبان‌ فرهنگ‌ و ادب‌ در شبه‌ قاره‌ به‌ شمار می‌رفت‌. یکی‌ از علل‌ رواج‌ زبان‌ فارسی‌ و تأثیر مستقیم‌ آن‌ بخصوص‌ بر تاریخ‌نگاری‌ در هند، مهاجرت‌ برخی‌ از محققان‌ و ادیبان‌ ایرانی‌ به‌ هند بود. این‌ تأثیر تا حدی‌ بود که‌ برخی‌ مورخان‌ هندو نیز آثار خود را به‌ فارسی‌ می‌نوشتند. تاریخ‌نگاری‌ در هند را می‌توان‌ به‌ دو دورة‌ پیش‌ از تیموریان‌ و دورة‌ تیموریان‌ تقسیم‌ کرد [ .الف‌) پیش‌ از تیموریان‌. نخستین‌ اثر به‌ جا مانده‌ از این‌ دوران‌ چچ‌نامه‌ * است‌ که‌ علی‌بن‌ حمید کوفی‌ در حدود 613 آن‌ را از متنی‌ عربی‌، بدون‌ نام‌ مؤلف‌ و عنوان‌، به‌ فارسی‌ ترجمه‌ کرد؛ متن‌ عربی‌ باقی‌ نیست‌. این‌ اثر شامل‌ دو بخش‌ است‌: بخش‌ نخست‌ گزارشی‌ از خاندانی‌ برهمن‌ در سند پیش‌ از فتوحات‌ اعراب‌ است‌ که‌ تاریخ‌ محلی‌ محسوب‌ می‌شود، بخش‌ دوم‌ و مفصّلتر کتاب‌ ذکر فتوحات‌ اعراب‌ در 92ـ95 است‌ و شامل‌ مجموعه‌ای‌ از روایتهایی‌ همانند روایتهای‌ تاریخ‌ طبری‌ است‌.تاج‌ المآثر * نوشتة‌ پُرتکلف‌ حسن‌ نظامی‌ ] نیشابوری‌ [ نخستین‌ تاریخِ فارسی‌ هند است‌ که‌ رویدادهای‌ سلطنت‌ دو سلطان‌ نخست‌ دهلی‌ را شرح‌ می‌دهد. مهمترین‌ اثر این‌ دوره‌ طبقات‌ ناصری‌ ابوعمرو جوزجانی‌ * ، مشهور به‌ منهاج‌ سراج‌، است‌ که‌ در 657 تدوین‌ شده‌ است‌. این‌ اثر در بارة‌ تاریخ‌ سلسله‌های‌ اسلامی‌ است‌ و در بارة‌ سلسلة‌ غوریان‌، نخستین‌ سلاطین‌ هند و جانشینان‌ آنان‌ و دورة‌ استیلای‌ مغول‌ در این‌ سرزمین‌ مطالب‌ باارزشی‌ دارد.مجموعه‌ای‌ از آثار تاریخی‌ امیرخسرو دهلوی‌ (متوفی‌ 725) اطلاعاتی‌ در بارة‌ تاریخ‌ این‌ دوره‌ به‌ دست‌ می‌دهد، از جمله‌ قِران‌السعدین‌ (تألیف‌ در 688) ] رویدادهای‌ زمان‌ غیاث‌الدین‌ بَلبَن‌ در هند [ ؛ مفتاح‌الفتوح‌ (690) ] جنگهای‌ مهم‌ سلطان‌ جلال‌الدین‌ خلجی‌، مؤسس‌ سلسلة‌ خلجیان‌ [ ؛ خزائن‌ الفتوح‌ (711) ] یا تاریخ‌ علائی‌ ، در بارة‌ پانزده‌ سال‌ نخست‌ حکومت‌ علاءالدین‌ خلجی‌ [ ؛ نُه‌ سپهر (718) ] شرح‌ رویدادهای‌ سلطنت‌ قطب‌الدین‌ مبارک‌ خلجی‌ [ ؛ دِوَلْرانی‌ خضرخان‌ (715) ] وقایع‌ سلطنت‌ خضرخان‌ و چگونگی‌ قتل‌ او [ و تُغلق‌ نامه‌ (720) ] در بارة‌ چگونگی‌ روی‌ کارآمدن‌ تغلقیان‌ [ . مؤلف‌ در تدوین‌ این‌ آثار از اشعار پیچیده‌ و واژه‌های‌ مجازی‌ و مغلق‌ استفاده‌ کرده‌ است‌.اثر مهم‌ این‌ دوره‌ تاریخ‌ فیروزشاهی‌ ، نوشتة‌ ضیاءالدین‌ بَرنی‌ * است‌. این‌ کتاب‌ در 758 تألیف‌ شده‌ و در بارة‌ تاریخ‌ سلطان‌نشین‌ دهلی‌ (از به‌ تخت‌ نشستن‌ بلبن‌ در 664 تا سالهای‌ اولیة‌ حکومت‌ فیروزِ تُغلق‌) است‌. از دیدگاه‌ برنی‌، ثبات‌ سیاسی‌ باید مبتنی‌ بر احترام‌ به‌ مقام‌ و جایگاه‌ موروثی‌ باشد. وی‌ به‌ دلیل‌ توصیف‌استادانة‌ شخصیت‌ افراد و اوضاع‌ و احوال‌ پیچیدة‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ و همچنین‌ دوری‌ جستن‌ از هرگونه‌ تکلف‌ در تألیف‌، یکی‌ از بزرگترین‌ استادان‌ نثر پارسی‌ هند محسوب‌ می‌شود.در مقایسه‌ با تاریخ‌ فیروزشاهی‌، دو تاریخ‌ دیگر در بارة‌ سلاطین‌ دهلی‌، منظومة‌ فتوح‌السلاطین‌ (750) تألیف‌ عصامی‌ * و تاریخ‌ مبارکْ شاهی‌ * (838) یحیی‌ سرهندی‌، اعتبار کمتری‌ دارند. شمس‌ سراج‌ عفیف‌، تاریخی‌ در بارة‌ فیروزشاه‌ (حک : 752ـ790) نوشته‌ که‌ به‌رغم‌ نثر متکلف‌ بر حقایق‌ و رویدادهای‌ واقعی‌ متکی‌ است‌.در سدة‌ نهم‌ و اوایل‌ سدة‌ دهم‌، تاریخهایی‌ در بارة‌ دودمانهای‌ محلی‌ تألیف‌ شد، از جمله‌: تاریخ‌ مظفرشاهی‌ ، مجهول‌المؤلف‌ (تألیف‌ در 889)، ضمیمة‌ مآثر محمودشاهی‌ (تألیف‌ در 916) در بارة‌ تاریخ‌ گجرات‌ و مآثر محمودشاهی‌ شهاب‌ حکیم‌ (تألیف‌ پیش‌ از 906). جای‌ بسی‌ شگفتی‌ است‌ که‌ در دوران‌ حکومت‌ دو خاندان‌ افغانیِ لودی‌ (854ـ932) و سوری‌ (945ـ962) تاریخی‌ در بارة‌ آنها نوشته‌ نشده‌ است‌. رِزق‌اللّه‌ مُشتاقی‌ (متوفی‌ 989) در کتابش‌، واقعات‌ مشتاقی‌ که‌ اثری‌ حکایت‌گونه‌ است‌، به‌ شرح‌ رویدادهای‌ سلسلة‌ لودی‌ پرداخته‌ و عباس‌ سروانی‌ در تحفة‌ اکبرشاهی‌ (تألیف‌ پس‌ از 987) به‌ رخدادهای‌ زمان‌ سوریان‌ اشاره‌ کرده‌ است‌ ] در بارة‌ ملاحظات‌ کلی‌ تاریخ‌نگاری‌ و سبک‌ نویسندگی‌ در دورة‌ پیش‌از تیموریان‌ رجوع کنید به آفتاب‌ اصغر، ص‌ 11ـ13 [ .ب‌) پس‌ از تیموریان‌ . پیروزی‌ بابر در پانی‌پت‌ * (932) سرآغاز عصر جدیدی‌ در تاریخ‌نگاری‌ هند بود. این‌ دوره‌ یکی‌ از غنیترین‌ دوره‌های‌ تاریخ‌نگاری‌ فارسی‌ محسوب‌ می‌شود. ] در این‌ دوره‌ برخی‌از مورخان‌ ایرانی‌ مانند زین‌الدین‌ خوافی‌، خواندمیر، میرزاحیدر که‌ به‌ دلایلی‌ از ایران‌ به‌ هند مهاجرت‌ کرده‌ بودند، بنیانگذار تاریخ‌نگاری‌ فارسی‌ در دورة‌ تیموریان‌ هند به‌ شمار می‌روند؛ افزون‌ بر این‌ گروه‌، مورخان‌ محلی‌ در هند، که‌ متأثر از شیوه‌ فارسی‌نویسی‌ تاریخ‌نگاری‌ ایرانی‌ بودند، تواریخی‌ به‌ این‌ شیوه‌ تدوین‌ کردند. از این‌ گروه‌ می‌توان‌ به‌ ابوالفضل‌ دکنی‌، ملااحمد تتّوی‌، ملاعبدالقادر بداؤنی‌ و شیخ‌ فیضی‌ سرهندی‌ اشاره‌ کرد (آفتاب‌ اصغر، ص‌ 26ـ27) [ .تاریخ‌نگاری‌ دورة‌ تیموریان‌ با خاطرات‌ مکتوب‌ بابر (متوفی‌ 937) به‌زبان‌ ترکی‌ ] جغتایی‌ [ آغاز شد. این‌نوشته‌ها گزارشی‌ از هند و شرح‌ صادقانة‌ رویدادهای‌مهم‌ حکومت‌ چهارسالة‌ بابر است‌. ] زین‌الدین‌ خوافی‌، خاطرات‌ بابر را به‌ فارسی‌ ترجمه‌ کرد و حوادثی‌ را که‌ شخصاً شاهد بود به‌ آن‌ افزود و آن‌ را طبقات‌ بابری‌ نامید. در زمان‌ همایون‌ (937ـ947، 962ـ963) به‌دلیل‌ نابسامانی‌ سیاسی‌، جز دو اثر تاریخی‌ با ارزش‌، اثر مهمی‌ تألیف‌ نشد. این‌ دو اثر عبارت‌اند از: تاریخ‌ رشیدی‌ * تألیف‌ میرزا حیدر کاشغری‌ در 953 و تاریخ‌ همایونی‌ تألیف‌ ابراهیم‌بن‌ جریر در 958.دورة‌ اکبری‌ (963ـ1014) را می‌توان‌ دورة‌ شکوفایی‌ تاریخ‌نگاری‌ فارسی‌ هند به‌ شمار آورد. حمایت‌ و تشویق‌ اکبر از نویسندگان‌ و برقراری‌ ثبات‌ سیاسی‌ به‌ رونق‌ تاریخ‌نگاری‌ انجامید.تاریخ‌نگاری‌ پیش‌از دورة‌اکبری‌تنوع‌ چندانی‌نداشت‌ و مشتمل‌ بر سه‌ شیوه‌ بود: تاریخ‌ عمومی‌، تاریخ‌ دودمانی‌ و تاریخ‌ منظوم‌. اما در دورة‌ اکبری‌ تاریخ‌نگاری‌ محلی‌، رسمی‌، مذهبی‌، خاطرات‌ و تذکره‌ها نیز پدید آمد (آفتاب‌ اصغر، ص‌ 124). یکی‌ از نخستین‌ تواریخی‌ که‌ در این‌ دوره‌ نوشته‌ شد، تاریخ‌ اکبری‌ بود که‌ محمدعارف‌ قندهاری‌ آن‌ را در 987 تألیف‌ کرد. نثر آن‌ اگرچه‌ گاه‌ متملقانه‌ است‌، به‌ دلیل‌ شرح‌ رویدادهای‌ زمان‌ شاهزادگی‌ و 25 سال‌ نخست‌ سلطنت‌ اکبر و اطلاع‌ از سرنوشت‌ بیرم‌خان‌، از تواریخ‌ مفید محسوب‌ می‌شود [ . مفصّلترین‌ اثر تاریخی‌ این‌ دوره‌ اکبرنامه‌ * تألیف‌ ابوالفضل‌ دکنی‌ است‌ که‌ تألیف‌ آن‌ در 1004 به‌ اتمام‌ رسیده‌ است‌. این‌ اثر که‌ متأثر از ظفرنامة‌ یزدی‌ است‌ به‌ شرح‌ رویدادهای‌ زمان‌ بابر و همایون‌ و اکبر می‌پردازد. ابوالفضل‌ دکنی‌ تاریخ‌ را فقط‌ واقعه‌نویسی‌ نمی‌دانست‌، ازینرو به‌ تاریخش‌ مطالبی‌ در بارة‌ اوضاع‌ مالی‌ و اداری‌ و نظامی‌ و جغرافیایی‌ هند افزود و آن‌ را آیین‌ اکبری‌ * نامید. ] نوآوری‌ در نثر این‌ کتاب‌ که‌ از تکلفات‌ منشیانه‌ عاری‌ است‌ تا آنجاست‌ که‌ برخی‌ آن‌ را «سبک‌ ابوالفضل‌» نامیده‌اند [ . از آثار باارزش‌ دیگر این‌ زمان‌ طبقات‌ اکبری‌ است‌ که‌ خواجه‌ نظام‌الدین‌ احمدِ ] هروی‌ در 1002 با نثری‌ ساده‌ و روان‌ نوشت‌ و نخستین‌ تاریخ‌ مدون‌ سلاطین‌ مسلمان‌ هند است‌ [ . قاسم‌ هندوشاه‌ مشهور به‌ فرشته‌، در گلشن‌ ابراهیمی‌ (تألیف‌ 1015) از وی‌ پیروی‌ کرد و تاریخ‌ هند را مفصّلتر نوشت‌. عبدالقادر بداؤنی‌ * ، منتخب‌ التواریخ‌ ] یا تاریخ‌ بداؤنی‌ [ را در 1004 به‌ پایان‌ رساند. ] این‌ اثر نخستین‌ تاریخ‌ فارسی‌ هند است‌ که‌ رویدادها را با دید انتقادی‌ بررسی‌ کرده‌ است‌. از تواریخ‌ عمومی‌ این‌ دوره‌ می‌توان‌ از تاریخِ الفی‌ * (تألیف‌ ح 1000) یاد کرد که‌ گروهی‌ از مورخان‌ از جمله‌ عبدالقادر بداؤنی‌ و ملااحمد تتوی‌، به‌ دستور اکبر، تألیف‌ کردند. محمدشریف‌ وقوعی‌ نیشابوری‌ نیز مجامع‌الاخبار را که‌ تاریخی‌ عمومی‌ است‌ در سال‌ 1000 به‌ اتمام‌ رساند. از تواریخ‌ محلی‌ این‌ دوره‌ می‌توان‌ از تاریخ‌ سند یا تاریخ‌ معصومی‌ تألیف‌ میرمحمد معصوم‌ بکَّری‌/ بَهکَری‌ در 1009 و تاریخ‌ کشمیر از شاه‌محمد شاه‌آبادی‌ یاد کرد. این‌ تاریخ‌ ترجمة‌ فارسیِ راج‌ ترنگنی‌ است‌ (برای‌ تواریخ‌ متفرقة‌ دورة‌ اکبری‌ رجوع کنید به آفتاب‌ اصغر، ص‌ 193ـ 198) [ .] در دورة‌ جهانگیری‌ (1014ـ1037) به‌ دلیل‌ حمایت‌ و توجه‌ جهانگیر از مورخان‌، تاریخ‌نگاری‌ پیشرفت‌ بسیار کرد و مورخان‌ این‌ دوره‌ نسبت‌ به‌ مورخان‌ پیشین‌ درک‌ بهتر و منطقیتری‌ از تاریخ‌ داشتند و در انتخاب‌ منابع‌ دقت‌ می‌کردند. از مهمترین‌ کتابهای‌ تاریخ‌ این‌ دوره‌ جهانگیرنامه‌ نوشتة‌ جهانگیر است‌. وی‌ در این‌ کتاب‌، خاطراتش‌ را تا 1034، و به‌ نثری‌ ساده‌ و ادبی‌ و صادقانه‌ نوشته‌ است‌. یکی‌ از کتابهای‌ تاریخ‌ عمومی‌ فارسی‌، روضة‌الطاهرین‌ یا تاریخ‌ طاهری‌ است‌ که‌ خواجه‌ طاهر محمد سبزواری‌ در 1015 آن‌ را به‌ نثری‌ ساده‌ و روان‌ نوشته‌ است‌. اقبالنامة‌ جهانگیری‌ ، تألیف‌ مورخ‌ رسمی‌ دربار معتمدخان‌ نیز از آثار تاریخی‌ مشهور این‌ دوره‌ است‌ که‌ در 1031 به‌ پایان‌ رسیده‌ و پس‌ از اکبرنامه‌ نخستین‌ تاریخ‌ رسمی‌ امپراتوری‌ هند است‌؛ زیرا متمم‌ اکبرنامه‌ و نیز متمم‌ جهانگیرنامه‌ در شرح‌ رویدادهای‌ شش‌ سال‌ آخر سلطنت‌ اوست‌.یکی‌ از ویژگیهای‌ تاریخ‌نگاری‌ دورة‌ جهانگیر، نوشتن‌ تک‌نگاری‌ در بارة‌ امیران‌ مقتدر و مشهور زمان‌ بود. از جملة‌ این‌ آثار تاریخ‌ خانجهانی‌ نوشتة‌ نعمت‌اللّه‌ هروی‌ * است‌ که‌ در 1024 نوشته‌ شده‌ است‌. وی‌ وقایع‌نویس‌ رسمی‌ دربار و رئیس‌ کتابخانة‌ عبدالرحیم‌ خانخانان‌ بود و به‌ همین‌ سبب‌ کتاب‌ او دارای‌ ارزش‌ خاصی‌ است‌. خواجه‌ عبدالباقی‌ نهاوندی‌ نیز در 1025 شرح‌حال‌ عبدالرحیم‌ خانخانان‌ را تدوین‌ کرد که‌ با وجود تعریفها و تمجیدهای‌ نامتعارف‌ او از خانخانان‌ از حقایق‌ تاریخی‌ دور نیست‌ (رجوع کنید به باقی‌ نهاوندی‌ * ). در این‌ دوره‌ به‌ تواریخ‌ محلی‌ نیز توجه‌ می‌شد. از تواریخ‌ محلی‌ شایان‌ ذکر، مرآة‌ سکندری‌ در بارة‌ تاریخ‌ گجرات‌، بیگلرنامه‌ (تاریخ‌ سند) و تاریخ‌ حیدرملک‌ (تاریخ‌ کشمیر) است‌ ( Äآفتاب‌ اصغر، ص‌ 213ـ282) [ .] در دورة‌ شاه‌جهان‌ (1037ـ 1068) به‌سبب‌ برقراری‌ امنیت‌ و رفاه‌، زمینه‌ برای‌ شکوفایی‌ آثار علمی‌ و تاریخی‌ مهیا شد و دورة‌ درخشانتری‌ برای‌ مورخان‌ این‌ عهد فراهم‌ آمد [ . در این‌ زمان‌ بعضی‌ مورخان‌ به‌ تألیف‌ مجموعه‌ای‌ از تاریخهای‌ رسمی‌، همت‌ گماشتند ] هرچند تاریخهای‌ غیررسمی‌ و مستقل‌ نیز تألیف‌ می‌شد [ . محمدامین‌ قزوینی‌ بر اساس‌ اسناد و مدارک‌ رسمی‌، پادشاه‌نامه‌ را تألیف‌ کرد که‌ گزارش‌ ده‌ سال‌ نخست‌ حکومت‌ شاه‌جهان‌ است‌. به‌ سبب‌ تغییر تقویم‌ خورشیدی‌ به‌ قمری‌، و شاید به‌ دلایل‌ دیگر، شاه‌جهان‌ از عبدالحمید لاهوری‌ خواست‌ تا تاریخ‌ این‌ ده‌ سال‌ را بار دیگر بنویسد. لاهوری‌ نیز شرح‌ مفصّلی‌ از بیست‌ سال‌ (قمری‌) حکومت‌ شاه‌جهان‌ تهیه‌ کرد و نام‌ آن‌ را همان‌ پادشاه‌نامه‌ گذاشت‌. محمد وارث‌، شاگرد لاهوری‌، در ادامة‌ این‌ تاریخ‌، تاریخ‌ سومین‌ دهه‌ را تألیف‌ کرد. ] برخی‌ از آثار تاریخی‌ مهم‌ این‌ دوره‌ عبارت‌اند از: مآثر جهانگیری‌ تألیف‌ خواجه‌ کامگار حسینی‌، ملخص‌ یا شاه‌جهان‌نامه‌ تألیف‌ محمدطاهر آشنا، مجالس‌السلاطین‌ نوشتة‌ محمدشریف‌ دکنی‌، منتخب‌التواریخ‌ تألیف‌ محمدیوسف‌ اتکی‌، تاریخ‌ سلاطین‌ افاغنه‌ یا تاریخ‌ شاهی‌ تألیف‌ احمد یادگار و ذخیرة‌ الخوانین‌ نوشتة‌ شیخ‌ فرید بکَّری‌/ بَهکَری‌ که‌ تذکرة‌ رجال‌ سیاسی‌ و نظامی‌ دوره‌های‌ اکبری‌ و جهانگیری‌ و شاه‌جهانی‌ است‌. در این‌ دوره‌ تاریخهای‌ منظوم‌ و مذهبی‌ و شرح‌حال‌ نیز نوشته‌ شد ( Äآفتاب‌ اصغر، ص‌ 358ـ382) [ .] در دورة‌ اورنگ‌زیب‌ عالمگیر ( 1068ـ 1118)، با اینکه‌ وی‌ به‌ سبب‌ جنگهای‌ داخلی‌ و علل‌ دیگر چندان‌ از مورخان‌ حمایت‌ نمی‌کرد، تاریخ‌نگاری‌ فارسی‌ همچنان‌ پررونق‌ بود [ . به‌ درخواست‌ او محمدکاظم‌ تاریخ‌ ده‌ سال‌ نخست‌ سلطنت‌ وی‌ را به‌ نام‌ عالمگیرنامه‌ تدوین‌ کرد ] و پس‌ از چندی‌، به‌ دستور اورنگ‌زیب‌ از ادامة‌ تألیف‌ دست‌ کشید و بدین‌ ترتیب‌ بساط‌ تاریخ‌نگاری‌ رسمی‌ برچیده‌ شد. ظاهراً دلیل‌ این‌ کار متدین‌ بودن‌ و امتناع‌ اورنگ‌ زیب‌ از تظاهر و خودنمایی‌ بود (آفتاب‌اصغر، ص‌ 411). [ در این‌ زمان‌ مورخان‌ شروع‌ به‌ نوشتن‌ تاریخهای‌ غیررسمی‌ کردند. مهمترین‌ این‌ آثار، نوشتة‌ بدون‌ عنوانِ ابوالفضل‌ معموری‌ است‌ که‌ تقریباً به‌ طور کامل‌ در منتخب‌اللُباب‌ (1144) خوافی‌خان‌ درج‌ شده‌ است‌. بهیم‌ سین‌ ، فرمانده‌ هندو، از رویکرد انتقادی‌ معموری‌ پیروی‌ کرد و نسخة‌ دلگشا را نوشت‌ (در 1120) که‌ تلفیقی‌ از تاریخ‌ و خاطرات‌ است‌. ساقی‌ مستعدخان‌ در 1122 مآثر عالمگیری‌ را به‌ شیوة‌ تاریخهای‌ رسمی‌ اما مختصرتر از آنها تألیف‌ کرد.] در دوره‌ اورنگ‌زیب‌، کتابهای‌ تاریخی‌ دیگری‌ نیز تألیف‌ شد. صادق‌خان‌ یزدی‌ تاریخ‌ شاه‌جهانی‌ را پس‌ از کناره‌گیری‌ شاه‌جهان‌ از سلطنت‌ نوشت‌ (ح 1068) که‌ نثری‌ روان‌ و ساده‌ دارد. محمدصالح‌ کَنْبو لاهوری‌، عمل‌صالح‌ یا شاه‌جهان‌نامه‌ را در 1070 تدوین‌ کرد. این‌ اثر یکی‌ از مشهورترین‌ و معتبرترین‌ تاریخهای‌ عهد شاه‌جهان‌ است‌. میرمحمد معصوم‌ در 1070 تاریخ‌ شاه‌شجاعی‌ را نوشت‌ که‌ در بارة‌ جنگهای‌ داخلی‌ میان‌ پسران‌ شاه‌جهان‌ است‌. در 1073 عاقل‌خان‌ خوافی‌ (اورنگ‌آبادی‌) واقعات‌ عالمگیری‌ را به‌نثری‌ ادبی‌ و روان‌ تألیف‌ کرد. تاریخ‌ آشام‌ یا فتحیة‌ عبریه‌ ، تألیف‌ شهاب‌الدین‌ طالش‌ در 1073، در بارة‌ اوضاع‌ سیاسی‌ و اجتماعی‌ و جغرافیایی‌ سرزمین‌ بنگال‌ در زمان‌ اورنگ‌زیب‌ و روابط‌ آن‌ با راجه‌نشینهای‌ مجاور آن‌ است‌ و از این‌ لحاظ‌ ارزشمند است‌. مرآة‌العالم‌ ، اثر خواجه‌ بختاورخان‌، تاریخ‌ عمومی‌ و یکی‌ از معروفترین‌ تاریخهای‌ زمان‌ اورنگ‌زیب‌ است‌ که‌ دارای‌ نثری‌ روان‌ و مطالبی‌ سودمند در بارة‌ شاهان‌ محلی‌ است‌. در زمان‌ اورنگ‌زیب‌ بسیاری‌ از مورخان‌ هندو کتابهای‌ تاریخی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ نوشتند. از جملة‌ آنان‌ می‌توان‌ از ایشور داس‌ یاد کرد که‌ فتوحات‌ عالمگیری‌ را حدود 1101 تألیف‌ کرد. رای‌ بَنْدْرا بِن‌، لب‌التواریخ‌ را در 1106 نوشت‌ که‌ شامل‌ خلاصه‌ای‌ از تاریخ‌ عمومی‌ شبه‌ قارة‌ هند از زمان‌ شهاب‌الدین‌ محمد غوری‌ تا دورة‌ اورنگ‌زیب‌ است‌. سبحان‌ رای‌ تبالوی‌ در 1107 خلاصة‌ التواریخ‌ را نوشت‌ که‌ یکی‌ از معروفترین‌ کتابهای‌ تاریخی‌ مورخان‌ هندوی‌ عهد تیموریان‌ هند است‌ (آفتاب‌اصغر، ص‌ 422ـ514) [ .تألیف‌ آثار تاریخی‌ به‌ زبان‌ فارسی‌ در سدة‌ دوازدهم‌ بیشتر شد. در این‌ زمان‌ افزون‌ بر تاریخ‌ خوافی‌خان‌، تاریخ‌ شیواجی‌ ِ مجهول‌المؤلف‌، آرای‌ مراتهه‌ را در بارة‌ شیواجی‌ شرح‌ می‌دهد.از جالبترین‌ آثار تاریخی‌ این‌ دوره‌ سِیَرالمتأخرین‌ تألیف‌ غلامحسین‌خان‌ طباطبایی‌ است‌ که‌ در 1195 به‌ پایان‌ رسیده‌ و در آن‌ رویدادهای‌ پس‌ از 1118 بتفصیل‌ شرح‌ داده‌ شده‌ و اطلاعات‌ آن‌ در بارة‌ فتوحات‌ و حکومت‌ کمپانی‌ هند شرقی‌ انگلیس‌ سودمند است‌.تاریخ‌نگاری‌ جدید در قرن‌ سیزدهم‌ آغاز شد. سیداحمدخان‌ کتاب‌ آثارالصنادید را در بارة‌ بناهای‌ دهلی‌ در 1263 به‌ زبان‌ اردو نوشت‌. ذکاءاللّه‌ نخستین‌ تاریخ‌ هند به‌ زبان‌ اردو را تألیف‌ کرد که‌ در 1316 انتشار یافت‌. شاهنوازخان‌، آزاد بلگرامی‌ و عبدالحی‌ بخش‌ عمده‌ای‌ از ذخیرة‌الخوانینِ بکَّری‌ را همراه‌ با مجموعه‌ای‌ از مطالب‌ تاریخی‌ پراکنده‌ و مکاتبات‌ و گزارشها، در مآثرالامراء گردآوردند که‌ شامل‌ بیش‌ از 730 شرح‌حال‌ است‌ (و در 1194 به‌ پایان‌ رسیده‌ است‌). کیول‌ رام‌ در 1140 تذکرة‌ الامراء را در همین‌ زمینه‌ اما بسیار مختصرتر نوشت‌.شرح‌حال‌نویسی‌ اولیای‌ مذهبی‌ با سِیَر الاولیاء تألیف‌ میرخورْد (تألیف‌ پیش‌ از 790) آغاز شد که‌ اثری‌ نسبتاً مفصّل‌ و معتبر در شرح‌حال‌ اولیای‌ چِشتی‌ هند از معین‌الدین‌ چشتی‌ (متوفی‌ 628) به‌بعد است‌. سیرالعارفین‌ شیخ‌جمالی‌ (متوفی‌942) در بارة‌ چهارده‌تن‌ از اولیای‌ چشتی‌ است‌ که‌ اعتبار کمتر اما شهرت‌ بیشتری‌ دارد. سنّت‌ تألیف‌ فرهنگهای‌ شرح‌حالِ اولیا و بزرگان‌ هند، صرف‌نظر از تعلقات‌ عرفانی‌ آنان‌، با کتاب‌ اخبارالاخیار (999) نوشتة‌ عبدالحق‌ آغاز شد. غوثی‌ شَطّاری‌ با اثری‌ مشابه‌ اما جامعتر به‌ نام‌ گلزار ابرار شرح‌حال‌ اولیای‌ قرن‌ هفتم‌ را نوشت‌.لباب‌الالباب‌ سدیدالدین‌ عوفی‌ با شرح‌حال‌ حدود سیصد شاعر، در دوران‌ ناصرالدین‌ قُباچه‌ حکمران‌ سند، و به‌ سبک‌ آثار هندی‌ روزگار او تألیف‌ شده‌ است‌ (618). نخستین‌ اثر مهم‌ در این‌ زمینه‌ نفائس‌المآثر علاءالدوله‌ کامی‌ است‌ که‌ تألیف‌ آن‌ در 973 در دوران‌ اکبر آغاز شد و در بارة‌ حدود 350 شاعر هم‌روزگار اکبر است‌. ازدیگر تذکره‌های‌شعرا می‌توان‌از مرآت‌الخیال‌ شیرخان‌ لودی‌ (1102)، سفینة‌ خوشگو (1147) تألیف‌ بَنْدْرا بِن‌ داس‌ و سرو آزاد نوشتة‌ آزاد بلگرامی‌ (1166) و آتشکدة‌ لطفعلی‌بیگ‌ آذر (آغاز در 1174) یاد کرد. محمدحسین‌ آزاد، آب‌ حیات‌ (1296) را بر اساس‌ فرهنگهای‌ مذکور به‌ زبان‌ اردو تألیف‌ کرد.یکی‌ از باارزشترین‌ کتابهای‌ شرح‌حال‌، طبقات‌ شاه‌جهانی‌ (1046) است‌ که‌ به‌ زندگی‌ و شرح‌حال‌ حدود 871 تن‌ از محققان‌ و عرفا و متکلمان‌ و شعرا می‌پردازد. میرزامحمد، تاریخ‌ محمدی‌ (1190) را که‌ شرح‌حال‌ افراد برجسته‌ و سرشناس‌ است‌ به‌ ترتیب‌ تاریخ‌ درگذشت‌ آنان‌ تألیف‌ کرده‌ است‌.ج‌) تاریخ‌نگاری‌ هندی‌ ـ اسلامی‌ معاصر. دستاوردهای‌ هندشناسان‌ و شرق‌شناسان‌ معاصر در بارة‌ تاریخ‌نگاری‌ در هند نشان‌ می‌دهد که‌ میان‌ روند تاریخ‌نگاری‌ در جنوب‌ آسیا و تاریخ‌نگاری‌ هندی‌ ـ اسلامی‌ تفاوت‌ چندانی‌ نمی‌توان‌ قایل‌ شد؛ با اینهمه‌، می‌توان‌ دو نوع‌ گرایش‌ در تاریخ‌نگاری‌ تمیز داد: ملی‌گرایی‌ هندی‌ است‌ که‌ بر مشارکت‌ مسلمانان‌ در ایجاد فرهنگ‌ ترکیبی‌ هندی‌ تأکید دارد، و جدایی‌طلبی‌ که‌ بر بررسی‌ جامعة‌ اسلامی‌ به‌عنوان‌ یک‌ مقولة‌ سیاسی‌، اجتماعی‌ و فرهنگی‌ مستقل‌ تأکید می‌ورزد. دیدگاه‌ ملی‌گرایی‌ نخستین‌ بار در محمود غزنین‌ تألیف‌ محمدحبیب‌ (1303 ش‌) و در نفوذ اسلام‌ در فرهنگ‌ هند (1301 ش‌) اثر تاراچند منعکس‌ شد، اما آرای‌ آنان‌ در کتاب‌ ) مسلمانان‌ هند ( تألیف‌ م‌. مُجیب‌ (1345 ش‌) به‌ کاملترین‌ نحو مطرح‌ شد. نوشته‌های‌ اشتیاق‌ حسین‌ قُرَشی‌، بویژه‌ ) جامعة‌ مسلمانان‌ شبه‌قارة‌ هند و پاکستان‌ (610ـ 1947) ( که‌ در 1341ش‌/1962 به‌ چاپ‌ رسیده‌، آرای‌ گروه‌ مخالف‌ را مطرح‌ کرده‌ است‌. این‌ بحث‌ به‌ اشکال‌ گوناگون‌ در نوشته‌های‌ تاریخی‌ در هند و پاکستان‌ و بنگلادش‌ ادامه‌ دارد و در این‌ میان‌ مکتب‌ تاریخ‌نگاری‌ علیگره‌ دارای‌ سهم‌ ویژه‌ و مهمی‌ است‌.منابع‌: ] آفتاب‌ اصغر، تاریخ‌نویسی‌ فارسی‌ در هند و پاکستان‌ ، لاهور 1364ش‌ [ ؛ کتابِH.M. Elliot and J. Dowson, History of India as told by its own historians , London 1867-1877که‌ مشتمل‌ بر گزیده‌هایی‌ از آثار تاریخی‌ هند و اسلامی‌ است‌، هنوز هم‌ اثری‌ اصلی‌ محسوب‌ می‌شود. منابع‌ فارسی‌ درCharles Ambrose Storey, Persian literature : a bio - bibliographical survey , London 1927-, vol. 1, Pt. 3-4بررسی‌ شده‌ است‌.سایر آثار مربوط‌ عبارت‌اند از:P. Hardy, Historians of medieval India , London 1960; Mohibbul Hasan, ed., Historians of medieval India , Meerut 1983; Harbans Mukhia, Historians and historiography during the reign of Akbar , New Delhi 1976.نیز رجوع کنید بهM. Athar Ali, " The use of sources in Mughal historiography ", JRAS , 3rd series, v/3 (1995) 361-373.11) تاریخ‌نگاری‌ اندونزی‌ و مالزی‌. در میان‌ زبانهای‌ محلی‌ متعدد، آثار ادبی‌ مهم‌ اندونزی‌ و مالزی‌ به‌ زبانهای‌ جاوه‌ای‌ و مالایایی‌ است‌. با اینکه‌ جاوه‌ای‌ قدیمتر و آراسته‌تر است‌، مالایایی‌ زبان‌ عمدة‌ تألیفات‌ اسلامی‌ و منشأ زبانهای‌ ملی‌ جدید اندونزی‌ و مالزی‌ شده‌ است‌.تاریخ‌نگاری‌ در جاوه‌ در دورة‌ پیش‌ از ورود اسلام‌ (قرن‌ دوم‌ تا نهم‌) بازتاب‌ فرهنگ‌ هندی‌ دربارهاست‌، به‌ این‌ معنا که‌ تاریخ‌ را به‌ صورت‌ توالی‌ ادواری‌ چهار دورة‌ انحطاط‌ اخلاقی‌ در نظر می‌گیرد و شاهان‌ را برطبق‌ آن‌ ارزیابی‌ می‌کند. توالی‌ سلسله‌های‌ سلطنتی‌ مهمترین‌ موضوع‌ است‌، مثلاً در کتاب‌ پاراراتن‌ (کتاب‌ شاهان‌، تألیف‌ در قرن‌ نهم‌)، حکایتی‌ از حاکمان‌ جاوة‌ شرقی‌ برحسب‌ مبدأ تاریخ‌ سکایی‌ هندی‌ تعیین‌ شده‌ است‌. ظهور مراکز تجاری‌ اسلامی‌ مانند دماک‌ در ساحل‌ شمالی‌ جاوه‌ در قرن‌ دهم‌، علاقه‌ به‌ تاریخ‌نگاری‌ را برانگیخت‌. تغییرات‌ زیاد در نظام‌ اجتماعی‌، ورود اسلام‌ و از بین‌ رفتن‌ مالکیتِ ارضیِ قدمتدار ماجاپاهیت‌ (امپراتوری‌ هند و جاوه‌) به‌ تبیین‌ تاریخی‌ نیاز داشت‌. با ورود اسلام‌ گنجینة‌ تاریخی‌ جدیدی‌ نیز وارد شد: داستانهایی‌ از پیامبران‌ با نام‌ سیرت‌ انبیا ، مجموعة‌ امیرحمزه‌ (مناک‌ ، شبیه‌ افسانه‌های‌ حماسی‌ ـ عاشقانة‌ قدیمتر در مجموعة‌ پنجی‌ که‌ خود به‌ یک‌ نوع‌ مستقل‌ ادبی‌ و نمایشی‌ تبدیل‌ شد)، روایتهای‌ عامیانه‌ در بارة‌ حضرت‌ یوسف‌، و شرح‌ زندگی‌ پیامبراکرم‌ که‌ در مولودیها خوانده‌ می‌شد. افسانه‌های‌ راجع‌ به‌ اسکندر، که‌ برای‌ توجیه‌ مشروعیت‌ سیاسی‌ رواج‌ بسیار داشت‌، در جاوه‌ به‌ داستانهای‌ مبارزات‌ اسکندر با هلندیها تبدیل‌ شد.این‌ ساختار تاریخی‌ تازه‌، در قرن‌ یازدهم‌ با نوع‌ جدیدی‌ از تاریخ‌ جهانی‌، معروف‌ به‌ «سیرت‌ کَنْضه‌» (حکایات‌)، مواجه‌ شد. در این‌ مرحله‌ سنّتهای‌ اسلامی‌ با عناصر اسطوره‌ای‌ هندی‌ و بومی‌ درآمیخت‌ و مجموعاً اساس‌ تواریخ‌ دودمانی‌ جاوه‌ گردید. داستانهای‌ کرامات‌ حکمرانان‌ پیشین‌ ــ که‌ نامشان‌ در پاراراتن‌ آمده‌ است‌ ــ در این‌ زمان‌ در بارة‌ اولیای‌ نُه‌گانه‌ (ولی‌ سنگا) گفته‌ می‌شد که‌ مؤسس‌ اسلام‌ در جاوه‌ شمرده‌ می‌شدند و برخی‌، حکمران‌ امیرنشینهای‌ شمال‌ جاوه‌ بودند. زندگی‌ و تبار آنان‌ موضوع‌ اصلی‌ این‌ تاریخهای‌ جدید شد؛ ازینرو، این‌ نوشته‌ها هرچند عناصر جدید را در خود جای‌ دادند، تقریباً بتمامی‌، همچنان‌ کانون‌ توجهشان‌ جاوه‌ بود. اوج‌ این‌ نوع‌ تاریخ‌نگاری‌، ببد تنه‌ جاوی‌ (به‌ معنای‌ «سرزمین‌ جاوه‌»)، مجموعه‌ متونی‌ در تجلیل‌ از سلسلة‌ ماتارام‌، است‌ که‌ در دورة‌ سلطان‌ اگونگ‌ در اوایل‌ قرن‌ یازدهم‌، بیشترِ جاوه‌ را متحد ساختند. در این‌ متون‌، حضرت‌ آدم‌، نخستین‌ حاکم‌ جاوه‌ قلمداد می‌شود، اما پس‌ از گذشت‌ چهار نسل‌، اخلاف‌ او به‌ عده‌ای‌ از قهرمانان‌ فرهنگی‌ جاوه‌ای‌ تبدیل‌ می‌شوند که‌ با خدایان‌ هندو درهم‌ می‌آمیزند. نفوذ عمیق‌ اسلام‌ در جاوه‌، که‌ بخش‌ جدایی‌ناپذیر این‌ تاریخ‌نگاری‌ است‌، در تقویم‌ جاوه‌ای‌ نمایان‌ می‌شود که‌ پس‌ از 1043، ماههای‌ اسلامی‌ و سال‌ قمری‌ را اتخاذ کرد، اما در شمارش‌ سالها و بیان‌ تاریخها در گاه‌شماریها، مبدأ تاریخ‌ سکایی‌ مقتبس‌ از هندی‌ حفظ‌ شد.از سایر تاریخ‌نگاریهای‌ محلی‌ می‌توان‌ از تاریخ‌نگاریهای‌ بالیها و سونداییها یاد کرد که‌ متعلق‌ به‌ دورة‌ پیش‌ از اسلام‌اند و بعدها بترتیب‌ در زمرة‌ آثار جاوه‌ای‌ قرار گرفتند. سنّت‌ مستقل‌ و مهمی‌ در میان‌ اهالی‌ بوگیس‌ و ماکاسار در سولاوسی‌ (سلب‌) جنوبی‌ شکل‌ گرفت‌ که‌ بر اساس‌ ثبت‌ دقیق‌ رویدادهای‌ تاریخی‌ با به‌کارگیری‌ تقویم‌ مسیحی‌ و اسلامی‌ بود، اما استفاده‌ از تقویم‌ مسیحی‌ رواج‌ بیشتری‌ داشت‌. تمامی‌ این‌ آثار به‌ خطوط‌ ماقبل‌ اسلامی‌ نوشته‌ شده‌اند.تاریخ‌نگاری‌ مالایایی‌ در مقایسه‌ با تاریخ‌نگاری‌ جاوه‌ای‌ به‌ طور مشخصی‌ صورت‌ و محتوای‌ اسلامی‌ دارد. هیچیک‌ از آثار تاریخی‌ و در واقع‌ هیچیک‌ از انواع‌ آثار ادبی‌ مالایایی‌، پیش‌ از پذیرش‌ اسلام‌ وجود نداشته‌ است‌؛ بنابراین‌، مالایایی‌ ابزار اصلی‌ راه‌ یافتن‌ تمدن‌ اسلامی‌ به‌ مجمع‌الجزایر شد و زبان‌ ادبی‌ و فکری‌ جوامع‌ اسلامی‌ گردید و ازینرو، مجموعه‌ای‌ از تاریخهای‌ محلی‌ یافت‌می‌شود که‌ با خصوصیات‌ بسیارمتنوع‌، تمامی‌ قلمرو ساحلی‌ مجمع‌الجزایر ــ از آچه‌ تا ترناته‌ ، شامل‌ ساحل‌ جاوة‌ شمالی‌ ــ را دربر می‌گیرند. پیش‌ از قرن‌ سیزدهم‌/ نوزدهم‌، کلیة‌ این‌ تاریخها به‌ خط‌ عربی‌ بود و در آنها تقویم‌ اسلامی‌ به‌ کار می‌رفت‌. رایجترین‌ این‌ تاریخهای‌ محلی‌، تاریخ‌ سلطان‌نشین‌ قدرتمند مالاکا بود که‌ سلالة‌السلاطین‌ یا سجره‌ ملایو (شجره‌نامة‌ مالایا) نام‌ داشت‌. این‌ کتاب‌ که‌ در حدود 1021 تألیف‌ شده‌، شجره‌نامة‌ مالایایی‌ و حکایات‌ تاریخی‌ را در قالبی‌ اسلامی‌ گذارده‌ و افسانة‌ ایرانی‌ ـ هندی‌ اسکندر را با آن‌ درآمیخته‌ است‌. سجره‌ ملایو ، مانند ببد تنه‌ جاوی‌ ، منشأ تألیف‌ تواریخ‌ محلی‌ دیگری‌ گردید که‌ به‌ توصیف‌ تاریخ‌ نیاکان‌ خاندان‌ سلطنتی‌ می‌پرداختند. سایر تاریخهای‌ محلی‌ شایان‌ ذکر عبارت‌اند از حکایت‌ اسکندر موده‌ که‌ احتمالاً تقلیدی‌ از شاهنامة‌ فردوسی‌ است‌ و حکایت‌ مرونگ‌ مهاونگسه‌ که‌ افسانة‌ اسکندر را با رامایانا ترکیب‌ کرده‌ است‌. این‌ تاریخهای‌ محلی‌ گرچه‌ به‌ هیچ‌وجه‌ در زمرة‌ آثار تحلیلی‌ یا ملتزم‌ به‌ طرفداری‌ از ارزشهای‌ معنوی‌ قرار نمی‌گیرند، نوعاً مشتمل‌ بر گزارشی‌ از پذیرش‌ اسلام‌ در این‌ مناطق‌اند و بسی‌ بیشتر از تاریخهای‌ جاوه‌ای‌، اسلام‌ را به‌ عنوان‌ اساس‌ رشد حکومت‌ و جامعه‌ می‌پذیرند.افزون‌ بر این‌ تاریخهای‌ دودمانی‌ سنّتی‌، تاریخ‌نگاری‌ بر اساس‌ تحلیل‌ شخصی‌ نیز به‌ چشم‌ می‌خورد. قدیمترین‌ نمونه‌ از این‌ تواریخ‌، بستان‌ السلاطین‌ نورالدین‌ رانیری‌ است‌ که‌ در 1048ـ1053 در هفت‌ مجلد در آچه‌ نوشته‌ شده‌ و فصلهایی‌ در بارة‌ مالاکا و آچه‌ در چارچوب‌ کلی‌ تاریخ‌ تمدن‌ اسلامی‌ دارد. هرچند، چون‌ بخشهایی‌ از مجلدات‌ منسجم‌ کتاب‌ رانیری‌ به‌ نسخه‌های‌ خطیِ جدا از هم‌ تبدیل‌ شد، تأثیر این‌ تلفیق‌ از بین‌ رفت‌. خواجه‌ علی‌ حاجی‌ با نوشتن‌ تاریخهای‌ ریائو پیشرفت‌ عمده‌ای‌ در روش‌ تاریخ‌نگاری‌ ایجاد کرد. تاریخ‌ تلفیقی‌ او با عنوان‌ سلاسله‌ ملایو دان‌ بوگیس‌ (سلسله‌های‌ مالایا و بوگیس‌؛ 1282/ 1865)، روش‌ جدیدی‌ در نقد منابع‌ عرضه‌ می‌کند که‌ در آن‌ اصول‌ توثیق‌ احادیث‌ برای‌ داوری‌ در بارة‌ گزارشهای‌ تاریخیِ متعارض‌ به‌ کار گرفته‌ شده‌ است‌.کتاب‌ سجره‌ امت‌ اسلام‌ (تاریخ‌ امت‌ اسلام‌) تألیف‌ حمکا (حاجی‌عبدالملک‌ کریم‌ امراللّه‌)، فرزند یکی‌ از علمای‌ سرشناس‌ مسلمان‌، توانست‌ جانشین‌ تاریخ‌ عمومی‌ رانیری‌ شود. این‌ اثر در 1340ش‌/ 1961 در چهار مجلد منتشر شد و بارها در اندونزی‌ و مالزی‌ به‌ چاپ‌ رسید. تاریخ‌ اسلام‌ حمکا با زندگی‌ پیامبر اکرم‌ آغاز می‌شود و با شرح‌ مقاومت‌ شاهان‌ مسلمان‌ اندونزی‌ در برابر هجوم‌ اروپاییان‌ در قرن‌ یازدهم‌/ هفدهم‌ پایان‌ می‌پذیرد. این‌ اثر آشکارا به‌ منابع‌ غربی‌ حرمت‌ می‌نهد، اظهارات‌ اروپاییان‌ را در بارة‌ عظمت‌ پیامبر اکرم‌ ذکر می‌کند، در بارة‌ اسلام‌ در اندونزی‌ به‌ پژوهشهای‌ دورة‌ استعمار بسیار استناد می‌کند و برای‌ بررسی‌ اطلاعات‌ اساطیر و افسانه‌ها روشهای‌ استقرایی‌ آنها را به‌ کار می‌گیرد. تاریخ‌ حمکا، واکنشی‌ به‌ تاریخهای‌ ملی‌گرایانة‌ جاوه‌ محور، مانند نوشته‌های‌ محمد یمین‌، بود که‌ از روزگار باستانِ پیش‌ از اسلام‌ اندونزی‌ تجلیل‌ می‌کرد.در 1353ش‌/ 1974 دولتِ تقریباً غیردینی‌ اندونزی‌، تاریخ‌ ملی‌ رسمی‌ و فراگیر اندونزی‌ به‌ نام‌ سجره‌ ناسیونال‌ اندونزی‌ را منتشر کرد. در این‌ اثر هفت‌ جلدی‌ هرچند کمابیش‌ اذعان‌ می‌شود که‌ اسلام‌ آوردن‌ بیشتر اهالی‌ اندونزی‌ گامی‌ به‌ سمت‌ پیشرفت‌ اجتماعی‌ و فرهنگی‌ این‌ قوم‌ بوده‌ است‌، نقش‌ اسلام‌ به‌ عنوان‌ نیروی‌ سیاسی‌ متحدکننده‌ کم‌اهمیت‌ جلوه‌ داده‌ می‌شود و پذیرش‌ اسلام‌ فقط‌ مقدمه‌ای‌ برای‌ تعیین‌ هویت‌ ملی‌ اندونزی‌، یعنی‌ مقاومت‌ قهرمانانه‌ در برابر حکومت‌ استعماری‌، تلقی‌ می‌گردد.منابع‌:Ann Kumar and J. McGlynn, ed., Illuminations: the writing traditions of Indonesia , New York 1966; Th. Pigeaud, Literature of Java . The Hague 1967; Soedjatmoko, ed, An introduction to Indonesian historiography , Ithaca 1965.
نظر شما
مولفان
گروه
رده موضوعی
جلد 6
تاریخ 93
وضعیت چاپ
  • چاپ شده