بَغوی، ابوالقاسمعبداللهبنمحمدبنعبدالعزیز، محدثبغدادیمشهور بهابنبنتمَنیع، در قرنسومو چهارم. نیاکاناو از مردمبَغشور * بودهاند (یاقوتحموی، ج1، ص694؛ سمعانی، ج1، ص375؛ ذهبی، سیَر ، ج14، ص440ـ441؛ ابنجوزی، ج13، ص286). جدّ مادریوی، ابوجعفر احمدبنمنیع، صاحبمُسنَد، و عمویش، علیبنعبدالعزیز، ورّاقو محدّثبودهاند (ابنعدی، ج4، ص1579؛ ذهبی، سیر ، ج، ص441). بغوینیز نخستنزد جدّ و عمویخود وَرّاقیمیکرد (همان، ج14، ص454؛ ابنعدی، همانجا؛ سمعانی، همانجا؛ خطیببغدادی، ج10، ص113). خانوادةبغویدر زماننامشخصبهبغداد مهاجرتکردند و ابوالقاسمدر 213یا214 در بغداد متولد شد (ابنندیم، ص288؛ خطیببغدادی، ج10، ص111؛ ذهبی، سیر ، ج14، ص441). بهتشویقجدّش، ابنمنیع، از کودکیبهشنیدنحدیثپرداختو در دهسالگینوشتنحدیثرا آغاز کرد (خطیببغدادی، ج10، ص112؛ ذهبی، همانجا؛ ابنعماد، ج2، ص275). ویمشایخبسیاریاز تابعینچوناحمدبنحَنبل، علیبنالمَدینی، خلفبنهشامبزّاز، حاجببنولید و علیبنجَعد را درککرد و از آنانحدیثشنید (ذهبی، سیر ، ج14، ص441ـ442؛ خطیببغدادی، ج10، ص110). بنابهروایتیاز بغوی، ویدر اواخر عمر از مشایخیحدیثنقلمیکرد کهجز او کسیآنانرا درکنکردهبود (همان، ج10، ص112؛ ابنجوزی، ج13، ص286ـ 290؛ ابنکثیر، ج11، ص163؛ ذهبی، سیر ، ج14، ص449؛ سمعانی، همانجا). مشایخِ ویرا بیشاز سیصد تنشمردهاند (ذهبی، تذکره، ج2، ص737ـ738).بغویپساز درکمحضر مشایخبسیار و شنیدناحادیثعالیالسّند، بهنشر شنیدههایخود پرداختو، بهبرکتعمر طولانی، نسلهایمتوالیاز ویحدیثشنیدند. بیشتر راویانو شاگردانبغویاز مشاهیر محدثانقرونچهارم و پنجمبودهاند، مانند یحییبنصاعد، ابنقانع، ابنحبّانبُستی، ابوبکر اسماعیلی، ابوبکر بغدادیمعروفبهابنشاذانو دار قُطنی(ذهبی، سیر ، ج14، ص442ـ 443؛ خطیببغدادی، ج10، ص112ـ113؛ سمعانی، همانجا؛ یاقوتحموی، ج، ص694). بهگزارشذهبی( سیر ، ج14، ص443) و ابنعماد (ج2، ص275)، احادیثبغویبهعنواناحادیثعالیالسّند نقلمیشد و رجالشناسانمعاصر و بعد از ویدر ستایشاو سخنها گفتهاند. دربارةآگاهیاو از حدیثو استواریکلامشعبارتیاز دارقطنینقلشدهکهاهمیتویرا در جامعةعلمیآنروز میرساند (کلامُهُ کالمِسْمار فیالسّاج، رجوع کنید به ذهبی، سیر ، ج14، ص453؛ سمعانی، ج، ص 376). ابنعدی(ج، ص1579)، از معاصرانبغوی، گفتهاستکهدر 297 در عراقاو را دیدهکهدر مجلسشاهلعلمگرد آمدهبودند و بغویکهدر شناختاحادیثو کتبماهر بود، برایحاضرانحدیثمیگفت. موسیبنهاروننیز ویرا ثقهدانستهو بدگویانِ او را حسود شمردهاست(خطیببغدادی، ج10، ص115؛ ذهبی، سیر ، ج، ص452؛ ابنحجر، ج3، ص340؛ ابنکثیر، ج11، ص163). ابوحاتمو دارقطنیاو را توثیقکردهاند (خطیببغدادی، ج10، ص116) و در منابعشیعینیز از بغویبهعنوانمحدثمعمّریکهچند نسلاز ویحدیثشنیدند یاد شدهاست(قمی، الکنیو الالقاب، ج2، ص78؛ همو، هدیةالاحباب، ص122ـ123). بغویدر 317 درگذشت(ابناثیر، ج7، ص207؛ ابنعماد، ج2، ص275؛ کحاله، ج6، ص126؛ زرکلی، ج4، ص119).ابوالقاسمبغویدارایتألیفاتینیز بودهاست، از جمله: المعجمالکبیر در زندگینامةصحابه؛ المعجمالصغیر ؛ مُسند در حدیث؛ معالمالتنزیلدر تفسیر قرآن؛ سنندر فقهمذاهب؛ و جعدیّاتکهمجموعةاحادیثعلیبنجعد و شرححالمشایخویاست(ابنندیم، ص288؛ ذهبی، سیر ، ج14، ص441؛ حاجیخلیفه، ج2، ص1736). کتابحکایاتشعبةبنالحجاجنیز بهویمنسوباست(کحاله، ج6، ص126؛ زرکلی، ج4، ص119).منابع: ابناثیر، الکاملفیالتاریخ، بیروت1385ـ1386/ 1965ـ1966؛ ابنجوزی، المنتظمفیتاریخالملوکو الامم، بیروت1412/ 1992؛ ابنحجر عسقلانی، لسانالمیزان، بیروت1390/1971؛ ابنعدی، الکاملفیضعفاء الرجال، بیروت1404ـ1405/ 1984ـ1985؛ ابنعماد، شذراتالذّهب، بیروت] بیتا. [ ؛ ابنکثیر، البدایةو النهایةفیالتاریخ، مصر ] بیتا. [ ؛ ابنندیم، الفهرست، چاپرضا تجدد، تهران1350ش؛ مصطفیبنعبداللهحاجیخلیفه، کشفالظنون، بیروت1410/ 1990؛ احمدبنعلیخطیببغدادی، تاریخبغداد ، بیروت1417/ 1997؛ محمدبناحمد ذهبی، تذکرةالحفاظ، حیدرآباد دکن1376ـ1378/ 1956ـ1958، چاپافستبیروت] بیتا. [ ؛ همو، سیرالاعلامالنبلاء ، ج14، چاپشعیبارنؤوطو اکرمبوشیی، بیروت1403/ 1983؛ خیرالدینزرکلی، الاعلام، بیروت1986؛ عبدالکریمبنمحمد سمعانی، الانساب، چاپعبداللهعمر بارودی، بیروت1408/ 1988؛ عباسقمی، الکنیو الالقاب، صیدا 1358، چاپافستقم] بیتا. [ ؛ همو، هدیةالاحباب، تهران1363ش؛ یاقوتحموی، معجمالبلدان، چاپفردیناند ووستنفلد، لایپزیگ1866ـ1873، چاپافستتهران1965.