بصیر، ابوعلی فضلبن جعفربن فضلبن یونس انباری کوفی نخعی کاتب، شاعر و مترسّل نابینای شیعی (ح160ـ 258). در کوفه در خاندانی ایرانی به دنیا آمد که از انبار بدانجا کوچ کرده و در محلة قبیلة بنینَخَع ساکن و از طریق ولاء * بدیشان وابسته شده بودند (مرزبانی، 1379، ص185؛ امین، ج8، ص397). سامرائی (1407، ج2، ص144) تاریخ ولادت او را در دهة هشتم از سدة دوم حدس زده است، لیکن با توجّه به قصیدة وی در مدح فضل برمکی، ولادتش را در حدود 160 میدانند ( دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ذیل «ابوعلی بصیر»). در تاریخ وفات وی نیز اختلاف است. مرزبانی وفات او را در 251، همزمان با آشوبهای داخلی حکومت عباسیان دانسته است، اما وجود شعری از او که خلافت معتّز را تبریک گفته، این قول را نفی میکند. در این میان قول ابنحجر عسقلانی (ج4، ص438) مبنی بر فوت او در ابتدای خلافت معتمد (256ـ279) با گزارشی از ابنقتیبه (ج3، ص98) حاکی از زنده بودنش در حدود 256 ( که سال تولد امام زمان است) تأیید میشود. او را به سبب نابینایی «ضریر» (نابینا) و به علّت تیزهوشی و زیرکی (و یا از باب تسمیة الشی باسم ضدّه رجوع کنید به فیشر، ص430) «بصیر» لقب دادهاند، زیرا از خردسالی که پدر را از دست داده بود، سرودن شعر را آغاز کرد (جاحظ، ج2، ص45، پانویس1؛ مرزبانی، 1379، همانجا؛ مبرد، ج1، ص14؛ ابنمعتز، ص398؛ یاقوت حموی، 1355ـ1357، ج13، ص180ـ181؛ قس دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ، همانجا؛ د. اسلام ، چاپ دوم، ذیل «بصیر»). چه در منابع، چه در اشعار خود وی به علّت و زمان نابیناییش اشاره نشده است؛ اما برخی از تشبیههای او حاکی از آن است که از رنگها تصوری نداشته است ( رجوع کنید به ابشیهی، ج2، ص292ـ293؛ سامرائی، 1407، ج2، ص144ـ145؛ امین، همانجا)؛ ازینرو یا کور مادرزاد بوده و یا در خردسالی، پیش از پیدایش تصوّر رنگ در ذهنش، نابینا شده است. با این حال، به تصریح خود او در اشعارش، از همگنان بینای خویش عقب نمانده و پیشگام ایشان و حتّی بزرگترین شاعر زمان خود نیز گردیده است (مسعودی، ج4، ص62؛ ابشیهی؛ سامرایی، 1407؛ امین، همانجاها).بصیر در قطعهسرایی، مَثَلپردازی، نادرهگویی، احاطه بر شعر جاهلی و اسلامی و نقد شعر استاد بود. بیش از همه مدحیّه، هجائیّه و شکوائیّه میسرود (مرزبانی، 1385، ص434ـ 436؛ ابنرشیق، ج1، ص188) و گاه به وصف طبیعت، محیط اطراف و چهرهها و منشهای اطرافیان میپرداخت (راغب اصفهانی، ج4، ص675؛ ابوالفرج اصفهانی، ج10، ص211؛ ثعالبی، التمثیل ، ص91؛ همو، الاعجاز ، ص263). به آلعلی و اهل بیت علیهمالسلام عشق میورزید و به شفاعت ایشان و اصل تولّی و تبرّی ایمان داشت، چنانکه برای خاندان پیامبر اکرم مدیحههایی پرشور سروده و در آنها بخصوص مضمونهای کلامی شیعی والایی به کار برده است (مرزبانی، 1379، همانجا؛ صفدی، ص225؛ ابنحجرعسقلانی، همانجا؛ ابنشهر آشوب، 1379، مناقب ، ج4، ص412؛ امین، ج8، ص397).به نظر میرسد که بصیر تحت تأثیر گرایش مذهبی عمومی قبیلة بنینخع به تشیع بوده است که رجال شیعی برجستهای چون کمیلبن زیاد، مالک اشتر و ابراهیمبن مالک از آن قبیله برآمدهاند (زرکلی، ج8، ص14). بعلاوه، با تکیه بر گزارش ابنقتیبه (همانجا) از شعر او در تهنیت مولود یکی از افراد خاندان پیامبر صلّیاللّهعلیهوآلهوسلّم که نام مولود را محمد گذاشته بوده است، محتمل دانستهاند که وی نخستین شاعری بوده که میلاد امام مهدی علیهالسلام را در حضور امامحسن عسکری علیهالسلام به ایشان تهنیت گفته است و گویا از همین روست که ابنشهرآشوب وی را از شاعران پرهیزکار یا تقیهکنندة شیعه شمرده است (1380، ص152؛ همو، 1379، همانجا؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، همانجا). پرهیزکاری، راستگویی، بزرگمنشی، فراخوانی خود و خانواده به پارسایی و نبردن حاجت به لئیمان، در خانهای محقّر با بلند همّتی زیستن و تن دادن به مشقت سفر حج با وجود نابینایی (ثعالبی، خاص ، ص126؛ همو، اللطائف ، ص95ـ96؛ همو، الاعجاز ، ص262؛ مسعودی، ج4، ص63؛ عسکری، ج1، ص121؛ ابنحجر عسقلانی، همانجا) احتمالِ «رفت و آمد ] وی [ به دیرهای کنار شهر و عیاشی و هرزگی» را ثعالبی، ثمار ، ص268ـ269؛ شابشتی، ص248ـ249) اگر منتفی نسازند، بیگفتگو کمرنگ میکنند.بصیر پس از بالندگی شخصیتش، در 218 یعنی ابتدای خلافت معتصم عباسی، کوفه را به قصد بغداد ترک گفت (صفدی، همانجا؛ زرکلی، ج5، ص147)؛ سپس در 222 که معتصم پایتخت خلافت را به سامرا منتقل کرد، وی نیز به آنجا رفت. بصیر ضمن مدح تقیّهآمیز خلفا و درباریان، با دشمنان سر سخت اهل بیت، از جمله علیبن جَهم و سعیدبن حُمید و معلّیبن ایّوب و ابنسعدان، بسختی در میافتاد و با اشعار گزنده آنان را هجو میکرد (مسعودی، ج4، ص70، 84؛ راغب اصفهانی، ج1، ص315؛ علاق، ص166؛ سامرائی، 1407، ج2، ص272ـ273، 279ـ280؛ ثعالبی، ثمار ، ص164). وی گاه مناسبتهای تاریخی مهمّی را در قصاید خود وارد کرده که به شعر وی تا حدودی ارزش تاریخی داده است (مثلاً رجوع کنید به ابنقتیبه؛ مسعودی،همانجاها؛ یاقوت حموی، 1399، ج2، ص143ـ 144). سرودههایی نیز از بصیر در مدح فتحبن خاقان (مقتول در 247) و نوهاش، عبیدالله (متوفی 263) وجود دارد که بایستی به مناسبت منصوب شدن بصیر به شغل کتابت دیوان زمام (بازرسی امور اداری و مالی) و تشکر از ایشان سروده شده باشد ( مبرد، همانجا؛ حصری، جمع ، ص247ـ 248؛ همو، زهر ، ج1، ص381ـ382؛ ابنرشیق، ج1، ص120ـ121؛ ابنشجری، ص117ـ118).بصیر کاتبی بلیغ نیز بوده است، به طوری که وی را همردیف نویسندگان بزرگی چون عبدالحمید، ابنمقفّع و جاحظ دانستهاند و گویند که وی سجعپردازی را نمیپسندیده است. چند نمونه از رسائل وی موجود است که موضوعهایی چون اعتذار، شکر، هجا، اخوانیات و ظریفهگویی را در بردارد (ابنمعتز، ص398ـ399؛ ابنندیم،ص137،139؛ مسعودی، ج4، ص62ـ63؛ خفاجی، ص206؛ صَفوَت، ج4، ص144ـ 145). مجموعة رسائل و دیوان اشعار بصیر از بین رفته است، اما سامرائی آنها را، تا حدّ ممکن، از مآخذ استخراج و در کتاب شعراء عباسیون و نیز در مقالهای چاپ شده در مجلّة المورد (ج1، ص149ـ179) گردآورده است.منابع: علاوه بر قرآن؛ احمدبن محمدابشیهی، المستطرف فی کل فن مستظرف ، قاهره 1371/1952، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنحجر عسقلانی، لسانالمیزان ، ج4، حیدرآباد دکن 1330؛ ابنرشیق، العمدة فن محاسن الشعر و آدابه و نقده ، چاپ محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت 1401/ 1981؛ ابنشجری، کتاب الحماسة ، حیدرآباد دکن 1345؛ ابنشهرآشوب، معالمالعلماء ، چاپ محمد صادق آلبحرالعلوم، نجف 1380/ 1961؛ همو، مناقب آلابیطالب ، ج4، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ] 1379 [ ؛ ابنقتیبه، کتاب عیون الاخبار ، بیروت ] بیتا. [ ؛ ابنمعتز، طبقات الشعراء ، چاپ عبدالستار احمد فراج، قاهره 1375/ 1956؛ ابنندیم، کتابالفهرست ، چاپ رضا تجدّد، تهران 1350ش؛ علیبنحسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی ، بیروت ] بیتا. [ ؛ محسن امین، اعیان الشیعة ، چاپ حسن امین، بیروت 1403/1983؛ عبدالملک بن محمد ثعالبی، الاعجاز والایجاز ، بیروت ] بیتا. [ ؛ همو، التمثیل والمحاضرة ، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، قاهره 1381/1961؛ همو، ثمار القلوب ، قاهره ] بیتا. [ ؛ همو، خاصالخاص ، چاپ حسن امین، بیروت 1966؛ همو، اللطائف والظرائف والیواقیت فیبعض المواقیت ، قاهره 1324؛ عمروبن بحر جاحظ، رسائل الجاحظ ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره 1384؛ ابراهیمبنعلی حصری، جمعالجواهر ، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره 1372/ 1953؛ همو، زهرالا´داب و ثمرالالباب ، چاپ علیمحمد بجاوی، قاهره 1372/ 1953؛ عبداللهبنمحمد خفاجی، سرّالفَصاحَة ، چاپ عبدالمتعال صعیدی، قاهره 1372/1953؛ دایرةالمعارف بزرگ اسلامی ، زیرنظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران 1367ش ـ، ذیل «ابوعلی بصیر» (نوشتة احمد بادکوبة هزاوه)؛ حسینبنمحمد راغب اصفهانی، محاضرات الادباء و محاورات الشعراءوالبلغاء ، بیروت 1961؛ خیرالدین زرکلی، الاعلام ، بیروت 1986؛ یونس احمد سامرائی، «اشعار ابیعلیالبصیر»، المورد ، ج1، ش3ـ4 (1392/1972)؛ همو، شعراء عبّاسیّون ، ج2، بیروت 1407/1987؛ خلیلبنایبک صفدی، نَکت الهِمیان فی نُکَتِ العُمیان ، قاهره 1329/1911؛ احمد زکی صَفوَت، جمهرة رسائل العرب فی عصور العربیّة الزاهرة ، قاهره 1391/1971؛ حسنبنعبدالله عسکری، دیوان المعانی ، چاپ احمد سلیمان معروف، دمشق 1984؛ حسین صبیح علاق، الشعراءالکتاب فیالعراق ، بیروت 1975؛ محمدبنیزید مبرد، الکامل ، چاپ محمدامین دالی، بیروت 1406/1986؛ محمدبنعمران مرزبانی، معجمالشعراء ، چاپ عبدالستار احمد فراج، قاهره 1379/1960؛ همو، الموشّح ، چاپ علیمحمد بجاوی، مصر 1385/1965؛ علیبنحسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر ، چاپ یوسف اسعد داغر، بیروت 1385ـ1386/1965ـ1966، چاپ افست قم 1363ش؛ یاقوت حموی، معجمالادباء ، مصر 1355ـ 1357/ 1936ـ 1938، چاپ افست بیروت ] بیتا. [ ؛ همو، معجمالبلدان ، بیروت 399/1979؛EI 2 , s.v." A l-Bas ¤ r" (by J. W. Fدck); A. Fischer, "Arab. bas ¤ r`scharfsichtig' per antiphrasin=`blind'", ZDMG , LXI (1907).