بِسطامبن قَیس بن مسعودبن قَیس، ابوالصهباء، یا ابوزیق (به نوشتة ابنکلبی، گ203، ملقّب به مُتَقَمّر: برنده در قمار)، از شجاعان عرب جاهلی، شاعر و «سیدّ»ی» از بنوشیبان. خاندان او یکی از سه خاندانی بوده است که نامدارترین و اشرافیترین خاندانهای بدوی عرب به شمار میآمدند (ابوالفرج اصفهانی، ج17، ص105). پدرش از «ذَوی الا´کال» (بهرهمندان از انعام پادشاهان بیگانه؛ ابنحبیب، ص253) بود و پادشاهان ساسانی، اُبُلّه و سرزمینهای اطراف (یعنی طَفّ صفوان) را تیول او قرار داده بودند و وی، در مقابل، مکلّف بود که اعضای قبیلة خود را از دستبرد و غارت باز دارد. اما چون قیس به علت معارضة قبیلة خود نتوانست به عهد خود وفا کند، و ضمناً به توطئهچینی با دیگر سرانِ قبایل بر ضد پادشاه ساسانی متّهم بود، گرفتار شد و در یکی از زندانهای ایران درگذشت (ابوالفرج اصفهانی، ج20، ص140).این که چرا بسطام درصدد انتقام خون پدر برنیامده نکتة مهمّی است؛ سیاست ایران به نحوی بود که علیرغم پیروزی اعراب در ذوقار، بسطام به جای انتقامجویی، به همکاری با آنان پرداخت؛ و نیز از روایتی موثق ( النقائض ، ص580) برمیآید که، «عامل» ایرانی در عینالتّمر، سپاهیان شیبانی را تجهیز میکرد. بسطام که در ربع آخر قرن ششم میلادی تولد یافته بود (نولدکه، ) اسلام ( ، ج14، ص125) در بیست سالگی به ریاست قبیلة خود رسید (ابنکلبی، همانجا) و توانست این قبیله را متّحد سازد، و ازینروست که او را از «جَرّارون» (ابنحبیب، ص250) به شمار آوردهاند. پس از آن، چون از فکر مبارزه با ایرانیان منصرف شد، همة همّ خود را صرف نبرد با همسایگانش، بنوتمیم، کرد.نخستین هجومش به بنویَربوع، یکی از شاخههای بنوتمیم، به قول بَلاذُری (ج10، گ998پ) در اَعشاش رخ داد. سپاهیان بنوشیبان شکست خوردند و خود بسطام گرفتار، و بدون تاوان آزاد شد. حملة دوم او احتمالاً در قُشاوَه رخ داد (همان، ج10، گ1003پ) و بصراحت گفتهاند که بسطام خود فرماندهی سپاه مهاجم را به عهده داشت، اما این حمله اساساً بیاهمیّت و حاصلش گرفتن چند شتر از عشیرة بنوسَلیط بود. ظاهراً در همین ایام بود که با اَقرعبن حابِس * در سلمان روبرو گردید و درنتیجه، اَقرع گرفتار شد. اما اقدام جدّیتر بسطام، نبرد غَبیطالمَدْرة بود (که به یوم بطن قَلْج معروف است). سپاهیان بسطام به اتحادیة قبایل ثعالب حمله بردند و آن را شکست دادند؛ اما چون به جانب قبیلة مالکبن حَنظله تاختند، با مقاومت آنان مواجه شدند؛ و از آنجایی که بنویربوع نیز به یاری قبیلة مالک شتافتند، لشکر بسطام ناچار به گریز شد. بسطامبه دست عُتَیبةبنالحارث به اسارت افتاد و ناچار شد هم فدیهای سنگین بپردازد و هم عهد کند که دیگر به عشیرة عُتیبه حمله نبرد (همان، ج10،گ988ر، 995پ، 996ر، 998ر)؛ با اینحال، عهدشکنی کرد و اندکی بعد به خیمهگاه فرزند عتیبه در ذوقار حمله برد (همان، ج10، گ995ر، 998ر) و موفق به گرفتن شتران قبیله شد (این حمله به یوم فَیحان نیز معروف است). بسطام که به این پیروزی راضی نبود، حملة دیگری بر بنو تمیم تدارک دید تا عُتَیبه را به چنگ آورد، اما در صَمْد (یا ذوطُلوح) شکست خورد و بزحمت جان به در برد (همان، ج10، گ998ر). نبردی که چندی بعد به یاری «عامل» ایرانی در عینالتَمر در اُفاقه رخ داد، معروف به یومالغَبیطَین یا یومالعُطالة، به شکست مهاجمان و فرار بسطام انجامید (همان، ج10، گ1004پ). آخرین جنگ بسطام در نَقَیالْحَسَن رخ داد که طی آن، مردی کمعقل به نام عاصمبن خلیفه از بنوضَبّه وی را کشت و گویند که در حضور عثمان نیز بدین کار فخر فروخت. تاریخ قتل او را میتوان حدود615 میلادی تعیین کرد.از بازماندگان بسطام اطلاع اندکی در دست است؛ نوادة او حَدراء، یعنی دختر پسرش زیق، در آستانة ازدواج با فَرَزدَقِ شاعر، درگذشت.بسطام، چنانکه گفتهاند، نصرانی و نیز «سیّد» قبیلة خود بوده است. هنگامی که خبر مرگ او به افراد قبیله رسید، همه چادرهای خود را به نشانة عزا جمع کردند؛ همچنین قصاید متعددی در رثایش سروده شد، و او این افتخار را یافت که نمونة اعلای دلاوری و شجاعت اعراب بدوی به شمار آید؛ اما در عصر جاحظ، در جامعة مختلط شهریِ شهرهای عراق، افتخارات او محو شد و عوام ترجیح دادند به قصة عنتره (جاحظ، ج1، ص34) گوش دهند که با تمایلات مساواتطلبی اجتماعی آنان سازگارتر بود ( رجوع کنید به عنتره * ).منابع: حسنبن بشر آمدی، المؤتلف و المختلف: فی اسماء و کناهم و القابهم و انسابهم و بعض شعرهم ، ص64، 141؛ ابناعرابی، اسماء خیل العرب و فرسانها ، چاپ لوی دلاویدا، ص60، 89؛ ابنحبیب، المحبّر ، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن 1361/1942، فهرست؛ ابنحزم، جمهرة أنساب العرب ، چاپ لوی ـ پرووانسال، ص306؛ ابنکلبی، جمهرة النسب ، نسخه خطی کتابخانه موزه بریتانیا، ش23297 Add ، به گزارش ابنحبیب؛ ابوالبقاء هبةالله، المناقب ، نسخهخطی کتابخانة موزه بریتانیا، ش23296، گ36ر، 38پ، 42ر، 44ر، 111پ؛ علیبن حسین ابوالفرج اصفهانی، الاغانی ؛ احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف ، نسخة خطی؛ عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین ، چاپ سندوبی، قاهره1956، فهرست؛ همو، کتاب الحیوان ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، ج1، ص330، ج2، ص104؛ محمد امین سویدی، سبائک الذهب فی معرفة قبائل العرب ، بغداد1280، ص103، 112ـ113؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام ، بغداد 1955، ص362ـ363، 370؛ محمدبن عمران مرزبانی، معجم الشعراء ، چاپ کرنکو، ص300، 324، 405؛R. Blachةre, "A propos de trios poةtes arabes d'إpoque archa « que", Arabica , IV (1957), 231-249; E. Brجunlich, Bist ¤ a m b. k ¤ ays , Leipzig 1923; W. Caskel, "Aija m al-`Arab", Islamica , III, 1-100.