بَدَل (3) ، (جمعِ آن: اَبدال)، در پزشکی و داروشناسی جالینوسی، یک یا چند داروی «مُفرَد» که بتوان منفرداً یا جمعاً جانشین داروی مُفرد واحدی کرد. برای آنکه بدل (مفرد یا مرکّب) اثر درمانیِ مطلوب را داشته باشد باید «مِزاج» (گرم، سرد، خشک، تَر) آن به «دَرَجة» مناسب (اول تا چهارم) و «صفات» یا «اَفعال» آن (مُلطِّف، جالی، مُفتِّح، مُنضِّج، مُجفِّف، قابض، و جز اینها) همانندِ داروی مُبَدَّلٌ مِنه باشد.پزشکان ترجیح میدادند که داروی مفرد واحدی را بدلِ داروی مفرد واحد دیگری گردانند، ولی اگر همة خواصّ مبدلٌ منه در مفردی واحد یافت نمیشد، با ترکیب دو یا سه مفرد به مطلوبِ خود میرسیدند (رجوع کنید به بَدیغورَس * ، ترجمة انگلیسی در لیوی ، ص 15؛ دربارة بدیغورس رجوع کنید به دنبالة مقاله). «قوانین» اَبدال را جالینوس (قرن دوم میلادی)، که شاید قدیمترین پزشکی باشد که توجهی خاص به این موضوع نموده، چنین بیان کرده است: «وقتی که نیاز به مفرده ] = داروی بسیطِ ساده [ ای دارید و چیزی به همان سودمندی نمییابید، آنگاه داروی ضعیفی را به دو برابر وزنِ آن به کار برید. اگر این ] بدل [ هم ضعیف باشد، دو برابرش کنید. اگر نیاز به ترکیب دارویی دارید و نمیتوانید چیز مناسبی را در میان مفردات بیابید، دو برابر مقدار داروی ضعیفتری را ترکیباً به کار برید تا مانع از کمتریِ تأثیر داروی مرکّب شوید» (به نقل محمدبن زکریای رازی، ترجمة آن در همان، ص 47ـ48).لزوم تشخیصِ «اَبدال» از ضرورت استعمال داروهای فراوانتر یا آسانیابتر و، بالتَّبَع، ارزانتر از داروهای کمیابِ وارداتی ناشی شد. هرچه پزشکان با درمان و داروهای ملتهای دیگر بیشتر آشنا میشدند، داروهای بومی بیشتری (هندی، ایرانی، افریقایی، اسپانیایی، و جز اینها)، و معمولاً با نامهای محلی آنها، به داروشناسی عمومی افزوده میشد (مثلاً جامعِ ابنبیطار، گیاه و داروشناس نامدار اندلسی ] متوفی 646 [ ، شاملِ 454 نام فارسی به عنوان نام اصلی دارو یا مترادف آن است ــ یعنی نزدیک 42% کلّ نامها و مترادفهای داروشناختیِ مذکور در جامع ، که بالاترین درصدِ نامهای غیر عربی در این تألیف است ] به شمارش بنمراد1، ج 1، ص 207 [ ). گرچه دیسقوریدس (قرن اول میلادی)، جالینوس و برخی از پزشکان سنتیِ سپسین بدلهایی را گهگاه برای برخی داروها یا منظماً برای همة آنها در تألیفات داروشناختی خود ذکر کردهاند، بعضی دانشمندان تألیف رسالة مستقلی را دربارة داروهای جایگزین ضروری دانستند. شناخت و استعمال این داروها چندان اهمیت یافت که بزرگترین پزشک جهان اسلام، محمدبن زکریای رازی (251ـ313)، معتقد شد که بیاطلاعی پزشکان از ابدال نقیصهای در صناعتِ ایشان به شمار میآید (رجوع کنید به رازی در دنباله مقاله؛ ترجمة انگلیسی لیوی، ص 47).قدیمترین تألیفات عربی در بارة ابدال ترجمة رسالة دانشمند یونانی ناشناختهای به نامِ بَدیغورَس * ، تألیفات ماسَرْجُویَه/ ماسَرْجَوَیْه (اوایل قرن هشتم میلادی) و، بویژه، تألیفات محمدبن زکریای رازی است. بررسی این آثار نشان میدهد که، در نتیجة گسترش معلومات داروپزشکی، کار دانشمندان دورة اسلامی در این زمینه، این تألیفات غنیتر و متنوعتر از نوشتههای دانشمندان یونانی قدیم است، مانند مجموعة ابدالی (در حدود 190 تا) که بولُسِ اَجانیطی * (نیمة اول قرن هفتم میلادی) از آثار گوناگون جالینوس استخراج کرده و به ایجازی تمام به صورت فصلی در تألیفِ خود آورده است، مثلاً : «به جای شَبّ ] زاج [ ، نمکِ تُرکی، ... به جای روغن کهنه، پیه کهنة خوک... بگیرند» (به نقل لیوی، ص 10).1) بَدیغورَس (یا بادیغوروس)، کتاب فیأبدال الادویة المفردة و الاشجار و الصُّموغ و الطّین (نسخة خطی ایاصوفیه، ش 4838، گ 178 پ ـ 190 پ؛ لیوی، ص 11؛ نیز رجوع کنید به سزگین ، ج 3، ص 22). این رساله که حُنَینبناسحاق * (194ـ260) احتمالاً آن را از اصلِ یونانی ترجمه کرده، در نوع خود تألیفی جالب و ارزشمند است، زیرا، همچنانکه از عنوان آن برمیآید، مؤلف داروها و ابدال آنها را به حسب نوع داروها ــ «اشجار» (در اینجا، به معنی «گیاهان»)، صَمغها، «طین» (در اینجا، به معنی «کانیها») و غیره ــ گروهبندی، و یکی از خواص درمانی مهم بسیاری از آنها را به اختصار ذکر کرده است (رجوع کنید به ترجمة انگلیسی لیوی، ص 15ـ34)، مثلاً : «عُروقِ صُفْر ] = زردچوبه [ : ] عُصارة آنها [ چشم را جلا و بینایی را حدّت میبخشد. بدل آنها نیموزنِ آنها مامیران است» (مثال برای یک بدل واحد به جای یک داروی واحد؛ لیوی، ص 21)؛ «فوفَل: برای درمان وَرَمهای غلیظِ حارّ سودمند است. بدل آن، هموزنِ آن، صندلِ سرخ و نیم وزنِ آن، گشنیز تازه است» (مثال برای یک ترکیب به جای یک داروی مفرد؛ همان، ص 18). رسالة بدیغورس شامل 163 بدل است.2) ماسَرْجَوَیْه / ماسَرْجُویَة * جُندیشاپوری، کتاب فی أبدال الادویة و ما یَقوم مَقامَ غیرها مِنها (نسخة خطی ایاصوفیه، ش 4838، گ 191 پ ـ 195 پ؛ لیوی، ص 11؛ نیز رجوع کنید به سزگین، ج 3، ص 224). این ماسرجویه را که معاصر ابونواسِ شاعر (متوفی در حدود 196؟)، محتملاً عیسوی و پدر دو پزشک معروف، عیسی * بن ماسرجویه و صَهارْبُخْت * بنماسرجویه، بود، نباید با ماسرجویة * بَصْری، پزشک کلیمی ایرانی و مترجمِ کُنّاشِ اَهْرُنِ * اسکندرانی، اشتباه کرد (چنانکه لیوی، ص 11ـ12، اشتباه کرده است؛ رجوع کنید به سزگین، ج 3، ص 206ـ207، 224ـ225). ماسرجویه در مقدمة این رسالة کوتاه، که شاملِ 111 بدل بدون ذکر خاصیت درمانی مبدلٌ منه است (ترجمة انگلیسی لیوی، ص 35ـ 45)، میگوید که محتوای آن برگرفته از آثار حکمای یونانی، هندی و ایرانی است. نمونههایی از ابدال او: «بدلِ شِکَر، آلوی سیاه خشک است» (لیوی، ص 35)؛ «بدل آلوی سیاه خشک، تَمرِ هندی است» (همان، ص 36)؛ «بدلِ کُرکُم ] زردچوبه [ ، ریواسِ چینی است» (همان، ص 37)؛ «بدل زَهرة گرگ، زَهرة کفتاراست» (همان، ص 45)؛ «بدلِ مَرهمِ تپالة گاو، مرهمی مرکّباز تپالة میش، خردل و عسلاست» (همان، ص 43).3) ابوبکر محمدبن زکریای رازی، کتاب أبدال الادویة (نسخة خطی ایاصوفیه، ش 3725، گ 40 رـ 50 پ ] ولی در سزگین، ج 3، ص 286: ش 3724، گ 40 رـ50 ر [ ؛ در بارة نسخههای خطیِ دیگر آن رجوع کنید به سزگین، همانجا؛ ترجمة انگلیسی لیوی، ص 47ـ62). رازی، به گفتة خود (ترجمة انگلیسی لیوی، ص 47)، برای تألیف این رساله، که شامل 101 بدل است، از آثار پیشینیانِ خود استفاده کرده است (این نامها در این رساله آمده: بدیغورس، دیسقوریدس، جالینوس، اُریباسیوس * ، دو بولُس ، ] یکی بولسِ اجانیطی است و دیگری نامعلوم؛ لیوی، ص 71، یادداشتِ 253 [ ماسرجویه، ابن ماسَوَیْه / ماسُویَه * ، و حنینبناسحاق) و چون در بسیاری از موارد مأخذ خود را ذکر کرده، رسالهاش از لحاظ ارجاعات تاریخی ارزش بسیاری دارد. مزیّت دیگر این تألیف بر دو رسالة پیشین ترتّب ابجدی نامهای داروهای مبدلٌ منه است. رازی خاصیت درمانی مبدلٌ منه را در همة موارد نیاورده ولی گاهی تصریح کرده است که فلان اِبدال در مورد فلان خاصیتِ مبدلٌ منه مؤثر است، مثلاً: «بَسْفایَج: بدل آن برای درمان شکمروشِ سوداوی یک برابرو نیمِ وزنِ آن،اَفیثِمون / کُشُوث و هموزن آن، نمک هندی است» (ترجمة انگلیسی لیوی، ص 49)؛ «هَیوفَقَسْطیداس: ابنماسویه میگوید که بدلِ آن، صمغِ زیتون است» (همان، ص 52)؛ «آزادْ درخت: بدل آن، برگِ گیاهِ شاهدانه (قِنَّب) است» (همان، ص 49).درمان و داروهای سنتی هنوز در هند و پاکستان، خاورمیانه نزدیک، و شمال افریقا رواج دارد و با این که گسترش بازرگانی در سطح جهانی یا منطقهای امکان دسترسی به همة داروهای سنتی اقوام مختلف آن منطقه را فراهم کرده است (مثلاً رجوع کنید به فهرست «عَقاقیر» سنتی موجود در بازار کراچی ] عثمان غنی، هوندا، و میکی، ص 1ـ13 [ ، در یکی از عطاریهای تهران ] صلاحالدین احمد، هوندا، و میکی، ص 1ـ5 [ ، یکی از عطاریهای قاهره ] همان، ص 11ـ15 [ و مراکش ] همان، ص 16ـ24 [ ، در یکی از عطاریهای استانبول ] بشیر، هوندا، و میکی، ص 1ـ6 [ ، و در یکی از عطاریهای تونس ] ابناخضر، هوندا، و میکی، ص 1ـ3 [ )، هنوز مسیلة نیاز به اَبدال کمابیش باقی است و داروپزشکان و درمانگران سنتی، که همچنان از اطلاعات تکراری و تقلیدی منابع قدیم استفاده میکنند (مثلاً، در ایران، از ذخیرة خوارزمشاهیِاسمعیل جُرجانی ، ] تألیف در 504 [ ، اختیارات بدیعیِ حاج زینِعطار ] قرن هشتم [ ، تحفة حکیم مؤمن ] متعلق به روزگار شاه سلیمان صفوی [ و جز اینها)، ابدالِ مذکور در آن منابع را محتملاً تجویز میکنند.منابع: ابن بیطار ، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة ، بولاق 1291؛ ابراهیمابن مراد، المصطلح الاعجمی فی کتب الطّب و الصیدلة العربیة ، بیروت 1985؛K. H. C. Ba í er, Gisho Honda, and Wataru Miki, Herb drugs and herbalists in Turkey , Tokyo 1986; Ibn Akhdar, Gisho Honda, and Wataru Miki, Herb drugs and herbalists in the Maghrib , Tokyo 1982; Martin Levey, Substitute drugs in early Arabic medicine , Stuttgart 1971; M. Salah Ahmed, Gisho Honda, and Wataru Miki, Herb drugs and herbalists in the Middle East , Tokyo 1979; Fuat Sezgin, Geschichte des arabischen Schrifttums , Bande ê : Medizin, Pharmazie, Zoologie, Tierheilkunde bis ca. 430 H. , Leiden 1970; Khan Usmanghani, Gisho Honda, and Wataru Miki , Herb drugs and herbalists in Pakistan , Tokyo 1986.