بدرالدین قَرافی ، محمدبن یحییبن عمر، عالم و مؤلف و قاضی مالکی مصر. 939 در قرافة، ناحیهای در قاهره، به دنیا آمد و به گفتة خودش چون روز تولدش با 27 رمضان، از شبهای قدر، مصادف بود، به بدرالدین ملقّب شد (بدرالدین قرافی، ص 211، مقدمه شتیوی، ص 8؛ محبّی، ج 4، ص 262؛ بروکلمان، ج 2، ص 411). در خانوادهای اهل علم پرورش یافت و پدرش، شمسالدین یحییبنعمر قرافی (متوفی 946)، اولین استاد او بود و بدرالدین کتاب مختصر خلیلبن اسحاق جُنْدی * ، در فقه مالکی، را نزد وی خواند. برخی از استادان او عبارتاند از: عبدالرحمانبن علی أَجهوری (متوفی 957) و شیخ زینالدین احمد الجَیزی (متوفی 979)، در فقه، در حدیث عبدالرحمان مغربیتاجوری (متوفی 960)، جمالالدین یوسفبنشیخ زکریّا و نجم الغیطی (متوفی 981) و ابوعبداللّهبن ابیالصّفا بکری (محبّی، ج 4، ص 258؛ کتانی، ج 1، ص 215ـ216؛ بدرالدین قرافی، مقدمه شتیوی ، ص 9ـ10). چنانکه از تألیفاتش برمیآید، از علوم لغت و ادب عصر خود نیز بهره داشت؛ با اینهمه هیچگاه تدریس نکرد.قرافی که محبی (ج 4، ص 258) او را رئیس علمای مصر در عصر خودش خوانده، به سبب مقام قضا، حل معضلات فقهی و تألیفاتش شهرت داشته است. در هفده سالگی به مقام قضا برگزیده شد و مدت پنجاه سال در این سمت باقی ماند (همان، ج 4، ص 259؛ بدرالدین قرافی، مقدمه شتیوی، ص 12). تُنْبَکْتی او را از مشایخی دانسته که علم و صلاح را باهم داشتهاند (بدرالدین قرافی، مقدمه شتیوی، ص 11). در 1008، یا به گفتة تنبکتی در 1009، در قاهره درگذشت (همان، مقدمه شتیوی، ص 8 ـ9؛ محبّی، ج 4، ص 262(او آثار بسیاری، به نظم و نثر، داشته و به گفتة عبدالکریم منشی تعداد کمی از آنها به ما رسیده است (محبّی، ج 4، ص 259). مهمترین اثر او، توشیح الدیباج و حلیة الابتهاج ، ذیلی است بر کتاب الدیباج المذهَّب ابن فَرحون * ابراهیمبن علیبن محمّد، در طبقات مالکیّه. دیگر آثار او عبارتاند از: در لغت، القول المأنوس بتحریر ما فیالقاموس ، حاشیه بر القاموس المحیط فیروزآبادی؛ بهجةالنفوس بینالصحاح والقاموس ؛ التحریر فی تحقیق التوکید والتأکید؛ در فقه، شرح الموطأ مالک؛ شرح مختصر خلیل بناسحاق که بغدادی (ج 2، ص 102) آن را عطاةالجلیل فی شرح مختصرالشیخ خلیل نامیده است؛ شرح التهذیب ؛ در تفسیر و حدیث، رساله «فی مخرج حدیث لولاک لما خلقت الافلاک»؛ رساله در پاسخ به سؤالهایی که از قرافی کردهاند؛ کتاب شرفالبدر بضیاء لیلةالقدر ، شامل اقوال و آرای مفسران در تفسیر سورة قدر؛ الدّر الفرید فیالکلام علی مواضع من کلام اللّه المجید . مجموعة رسالات قرافی عبارت از چند رسالة فقهی است، مانند: «الدّرة المُنیفة فیالفراغ عن الوظیفة»؛ «الجواهر المنتشرة فی هبة السیّد لاِ ُمّالولد والمدبّرة»؛ «تحقیق الابانة فی صحّة اسقاط مالم یجب من الحضانة» (حاجی خلیفه، ج 2، ص 1628؛ بروکلمان، ج 2، ص 411ـ412؛ زرکلی، ج 7، ص 141؛ کحاله، ج 12، ص 108). از قرافی دیوان یا مجموعة شعری باقی نمانده، ولی قطعههایی از اشعار او را،که بیشتر در مدح علم یا عالمان است، برخی از نویسندگان ثبت کردهاند (رجوع کنید به محبّی، ج 4، ص 261ـ262).منابع: محمدبن یحیی بدرالدین قرافی، توشیح الدیباج و حلیة الابتهاج ، تحقیق و تقدیم احمد شتیوی، بیروت 1403/1983؛ اسماعیل بغدادی، ایضاح المکنون ، چاپ محمد شرفالدین یالتقایا و رفعت بیلکه اللکیسی ] استانبول 1971ـ1972 [ ؛ مصطفیبنعبدالله حاجی خلیفه، کشفالظنون ، بیروت 1410/1990؛ خیرالدین زرکلی، اعلام ، بیروت 1986؛ محمد عبدالحیبن عبدالکبیر کتانی، فهرس الفهارس و الاثبات ، چاپ احسان عباس، بیروت 1402/1982؛ عمررضا کحاله، معجم المؤلفین ، بیروت ] تاریخ مقدمه 1376 [ ؛ محمدامینبن فضلالله محبّی، خلاصة الاثر ، بیروت ] بیتا. [ ؛Carl Brockelmann, Geschichte der arabischen Litteratur, Leiden 1943-1949.