بخور و بخوردان ، بخار یا دود حاصل از تبخیر یا سوزاندن مواد خوشبو و ظرف مخصوص این کار. استفاده از بخور برای ایجاد بوی خوش یا استفادههای مذهبی، درمانی و نظایر آن قدمتی تاریخی دارد. از روزگار باستان تاکنون در مراسم و آیینها مواد و روغنهای خوشبو، از جمله چوبها و صمغهایی نظیر اسپند، عود، چوب انار، سرو، صندل، عنبر، کندر، لُبان یا لوبان یا ترکیبی از آنها را میسوزانند یا تبخیر میکنند (دهخدا، ذیل «اسپند»؛ آذرگشسب، ص 41؛ رضی، ذیل «هذانئپت»؛ حکیم مؤمن، ص 477؛ گروپ، ج 2، ص 152(در دین زرتشت سوزاندن چوبهای معطر در مراسم مذهبی، جشنها و خانهها، برای خوشنودی ایزدآذر و دور کردن دیوان و شیاطین و عناصر فساد مرسوم بوده است (رضی، ذیل «آتر ـ آتش»، ج 1، ص 3، 8، ذیل «هذانئپت»، ج 3، ص 1441 به نقل از وندیداد). این رسم اکنون نیز در میان زرتشتیان رواج دارد (اورنگ، ص 49، 51، 103) و در آتشکدههای آنها، در ساعاتی معین از روز با مراسمی خاص، چوبهای خوشبو سوزانده میشود (گروپ، ج 2، ص 152). در مراسم دینی یهودیان استفاده از بخور مواد خوشبو، بویژه کندر، بسیار رایج بوده و در عبادتگاههای آنان مکانهای مخصوصی برای آمادهکردن و سوزاندن این مواد وجود داشته است (هاکس، ذیل «بخور»، «قربان»، «مجمره»، «مذبح»، «هیکَل»؛ دورانت، ج 1، ص 375). اما این کاربرد بخور، در میان یهودیان تداوم نیافته است ( آمریکانا ، ذیل « Incense »؛ ) دایرةالمعارف دین ( ، ذیل « Incense »). در کلیساهای رومی و مراسم مذهبی مسیحی تا سدة چهارم میلادی، یعنی زمان کنستانتین امپراتور روم، نشانی از این آیین دیده نمیشود ( ) دایرةالمعارف دین ( ، همانجا؛ دورانت، ج 3، ص 757). امروزه نیز مسیحیان برای خوشبو کردن کلیساها در مراسم مذهبی از مواد معطر استفاده میکنند. در دین اسلام، سوزاندن بخور اهمیت مذهبی خاصی ندارد و صرفاً برای پراکندن بوی خوش در اماکن مقدس به کار میرود. البته امروزه مسلمانان هند در مراسمی چون پیوند زناشویی، تولد و جشنوارههای مذهبی و نیز صوفیان در مراسم خود بخور میسوزانند ( ) دایرةالمعارف دین ( ، همانجا).بخوردان . در فرهنگها و متون مختلف با نامهایی چون آتشدان، بخورسوز، بخوره، بویسوز، عطرسوز، عودسوز، عودگردان، مَدْخَنِه، مذبح، مجمر، مجمره، و منقل از آن یاد شده است. از هزارة سوم تا هزارة اول قم در مناطق تحت سلطة ایلامیها، بخوردان در نقوش برجسته و بر مُهرها تصویر شده است (صراف، تصاویر 1-2، 6-7؛ آمیه، تصویر 82). از هزارة دوم ق م از شمال غرب ایران بخوردانی سفالی (گلاک، ص 46 و تصویر سمت راست ص 49 که در پانویس آن به اشتباه به هزارة اول ق م نسبت داده شده است) و از هزارة اول ق م از قزاقستان دو بخوردان مفرغی به دست آمده است (بلینتسکی، تصاویر رنگی 25 و 27). آثار دوران ماد در نیمة اول هزارة نخست ق م نیز نشان دهندة کاربرد بخور در مراسم گوناگون است (هرتسفلد، ص 204، شکل 313، ص 206، شکل 316؛ استروناخ، 1971، ص 175 و تصویر VI ). از دورة هخامنشی دو نقش برجسته از داریوش و خشایارشا در تختجمشید باقی است که در آنها دو بخوردان مشابه حجاری شده است. ظرافت حجاریها نشان میدهد که این بخوردانها از فلزی گرانبها ساخته شدهاند (تصویر 1 مقالة حاضر؛ اشمیت، لوحههای 99 و 121 و 122). آتشدانهای نقش برجستة آرامگاههای داریوش و خشایارشا در نقش رستم و تختجمشید با آتشدانهای سنگی یافت شده در پاسارگاد مشابه است (گیرشمن، ج 1، تصاویر 232 و 279؛ مظاهری، تصویر ص 41؛ هرتسفلد، تصویر LXXIV ؛ استروناخ، 1978، ص 141، 145، شکل 72، تصویر b 107). این آتشدانها از سه بخش ساخته شده و پایه و بخش فوقانی هر کدام چهار طبقه است. در بخش فوقانی یکی از آنها که به طور کامل پیدا شده، محل افروختن آتش به شکل ظرفی مخروطی گود شده است (استروناخ، 1978، شکل 72 چپ). آیین بخورپراکنی در سراسر قلمرو اشکانی نیز رواج داشته است. از نمونههای این دوره، نقش بخوردان بر مُهری از نسا (سدة اول ق م تا سدههای دوم و سوم)، بر لوحی گِلی از شوش (سدة اول و دوم ق م) و در حجاریهای مسجدسلیمان (سدة دوم ق م) و حجاری بیستون (سدة اول تا سوم م) است (تصاویر 2 و 3 مقالة حاضر؛ فرامکین، ص 239، تصویر 39؛ گیرشمن، ج 2، ص 103، تصویر 116 وسط؛ هرتسفلد، ص 289، شکل 385). گذشته از نقوش، آتشدان سنگی از کوه خواجه سیستان (سدة اول تا سوم م)، بخوردان مفرغی از لرستان (سدة اول م) نیز از جمله نمونههای به دست آمده است (هرتسفلد، ص 301، شکل 397؛ گیرشمن، ج 2، تصویر 111). بخوردانهای فلزی این دوره عموماً پایة بلند مخروطی دارند و از نظر تزیین سطح و شکل بخش فوقانی با یکدیگر متفاوتاند. برخی از آنها، نظیر نمونههای یافت شده در نقاشیهای دیواری دورائوروپوس ] در سوریه [ (سدة اولم) و نقش روی خمرة مکشوفه از آشور، علاوه برپایة بلند، سه پایة کوتاه شبیه پای جانور نیز دارند (گیرشمن، ج 2، تصویر 59؛ کالج، ص 117، تصویر A 44). از دورة ساسانی طرحی از پاپک پدر اردشیر ساسانی در تختجمشید وجود دارد که او را در حال ریختن مادة بخور در بخوردان تزیینی کوچکی نشان میدهد (هرتسفلد، ص 309، شکل 402). بر سکههای اردشیر اول و برخی سکههای شاپور دوم علاوه بر یک آتشدان بزرگ، که بر پشت کلیة سکههای ساسانی نقش شده است، دو بخوردان کوچک نیز در طرفین دیده میشود (تصویر 4 مقالة حاضر؛ پاروک، تصاویر VII و I I XXX ) در نقش برجستة اردشیر اول در فیروزآباد هم بخوردانی دیده میشود (هرتسفلد، تصویر I I I CV ). در اواخر دورة ساسانی، شکل سادة بخوردانهای این دوره تغییر یافت و به صورت مجسمة جانوران، بویژه پرندگان، درآمد. جنس آنها عموماً از مفرغ است و با استفاده از قالب ساخته شده است (اُربلی، ج 7، تصاویر A 240 و 241 و 242).از سدههای اول تا سوم هجری تاکنون بخوردانی به دست نیامده است. تنها نقشی از یک آتشدان بر قطعه پارچهای از سدة دوم تا چهارم هجری در کلیسای نوتردام دولاکوتور در فرانسه وجود دارد که نشانهای از هنر ساسانی است و احتمالاً از فلزی گرانبها بوده است (گیرشمن، ج2، تصویر 419). در نخستین سدههای اسلامی، خراسان مرکز عمدة فلزکاری ایران بود (ملکیان شیروانی، ص 24). عود سوزهای فلزی این دوران نشاندهندة تداوم هنر ساسانی در ایران و بینالنهرین پس از اسلاماست (حسن، ص255؛ الفنالاسلامی ، ص104).نمونههای معدودی از سدههای سوم و چهارم (دوره سامانی) باقیمانده است که میتوان به نمونهای ساخته شده در خراسان موجود در موزة کابل اشاره کرد (ملکیان شیروانی، ص 32، شکل 7). در دورة سلجوقی، در سدههای پنجم و ششم، خراسان اهمیت خود را به عنوان مرکز فلزکاری حفظ کرد و همچنان با تکیه بر هنر پیش از اسلام، در آنجا انواع عودسوز ساخته میشد. از این دوره نمونههای بسیار زیادی باقی مانده است.از اواخر دورة سلجوقی و اوایل دورة مغول یعنی سدة ششم و هفتم نیز تعدادی عودسوز در دست است. با یورش مغول، هنر فلزکاری سلجوقی به موصل در بینالنهرین و سپس به مصر و سوریه و در نهایت به قاهره، که از هجوم مغول در امان مانده بود، منتقل شد (پرایس، ص 66، 85).از بخوردانهایی که از سدههای اولیة اسلامی تا سدة هشتم باقی است میتوان نتیجه گرفت که اغلب از مفرغ، برنج، نقره و گاه از طلا ساخته میشدهاند. روش ساخت بیشتر آنها با استفاده از قالب با تزیینات معمول شامل مشبککاری، سیاهقلم، ترصیعکاری و کتیبهنویسی با مس و نقره و گاه طلا بوده است. عودسوزهای این دوران چهار شکل اصلی دارند: شکل اول، ظرفهای استوانهای کوتاهی با سهپایه به شکل پای جانور یا دکمه که برخی درپوشی نیمکروی و معمولاً تزیینی به شکل گل یا پرنده و جز آن در رأس دارند. این ظروف دارای دستهای بلند و یا فاقد دستهاند (تصویر 5 مقالة حاضر؛ فریر، ص 174، تصاویر 6 و 7؛ محبوبیان، تصویر 518)؛ شکل دوم شامل ظرفهای استوانهای نسبتاً بلند با کلاهک نیمگنبدی و نقش پیکرة پرنده در رأس آنهاست. این ظروفِ سهپایه، به شکل پای جانور دارند و تزیینات آنها مشابه گروه اول است (ملکیان شیروانی، ص 43، تصویر 3؛ فهرواری، تصویر 31، ش 94؛ هراری، ج 13، تصویر D 1299). نمونههایی که درپوش آنها گنبدی کامل است، ترکیبی از گروههای اول و دوم است که معمولاً از برنج مرصع به نقره و طلا ساخته شده است و کتیبه نیز دارد (تصویر 6 مقالة حاضر؛ هراری، ج 13، تصویر C 1299)؛ شکل سوم، شامل پیکرههایی است به شکل جانورانی چون شیر، خرگوش و پرندگانی چون کبوتر و شانهبهسر، که به صورت یکپارچه یا دو تکه ساخته شده و اغلب با روش «موم گمشده» مشبککاری یا قالبریزی شدهاند و فقط یک سوراخ دارند. برخی از آنها، هم مشبککاری شدهاند و هم سوراخ دارند. تزیینات قلمزنی و کتیبه نیز بر آنها دیده میشود (تصویر 7 مقالة حاضر؛ کروگر، تصاویر 220 و 221؛ فریر، ص 173، تصویر 5؛ محبوبیان، تصویر 564)؛ شکل چهارم، ظرفهایی تشت مانند هستند که لبة پهن و مسطح آنها، که به صورت مدور یا چند ضلعی، به بیرون برگشته است. این گروه معمولاً سه یا چهار پایه به شکل پیکرة جانورانی چون فیل و شیر دارند. روی لبه و بدنة آنها قلمزنی شده است و کتیبه نیز دارند. نمونههای موجودِ این دسته، که برای آنها واژههای مجمر، مجمره و منقل بیشتر کاربرد دارد، متعلق به سدههای ششم تا هشتم است (هراری، ج 13، تصاویر C 1283 و B 1287؛ الفنالاسلامی ، تصویر 123). برای مشاهدة شکل نمونههای دوران تیموری (اواخر سدة هشتم تا اوایل سدة نهم) باید به مینیاتورهای این دوره مراجعه کرد (تصویر 8 مقالة حاضر). در برخی از مینیاتورهای سدة یازدهم (دورة صفویه) ظروفی پایهبلند دیده میشود که با شمعدانهایی که در همین مینیاتورها ترسیم شده است تفاوت دارد و احتمالاً در آنها بخور میسوزاندهاند (کونل، ج 10، تصویر 922؛ بینیون، ویلکینسون، و گری، تصویر X I LXX ، ش A 106). از سدة دوازدهم، ظرف زیبایی از نقره متعلق به دورة عثمانی در مجموعة ابراهیم بیهوم ] بِهوم؟ [ وجود دارد که عطرسوز معرفی شده است (تصویر 9 مقالة حاضر). در سدة اخیر، تهران و اصفهان از مراکز عمدة مشبک کاری آثار فلزی، از جمله عودسوزهاست که با نام مشبّک قلعه معروف است (ولف، ص 37). همچنین در چند دهة اخیر، بخوردانهایی از سفال ساخته شده است و از آن جمله نمونهای از کلپورگان در سیستان و بلوچستان است (گلاک، تصویر سمت چپ ص 49) که کاملاً با الهام از ظرفی کشف شده از شمال غرب ایران متعلق به هزاره دوم ق م ساخته شده است. بخوردانهای سفالی دیگری نیز از گناباد در دست است که لعابدار و در زیر لعاب منقشاند (همان، تصویر ص 82( آتشدانهای کنونی در آتشکدههای ایران و هند، ظرفهای بزرگ دستهداری هستند با پایهای نسبتاً بلند که مواد معطر را با قاشقی مخصوص (چَمْچَه) به طول سی سانتیمتر به داخل آنها میریزند (گروپ، ج 2، تصویر 63، ش 1،3).منابع: اردشیر آذرگشسب، مراسم مذهبی و آداب زرتشتیان ، تهران 1352 ش؛ پیرآمیه، تاریخ عیلام ، ترجمة شیرین بیانی، تهران 1349 ش؛ ا.ف. اشمیت، تخت جمشید: بناها، نقشها، نبشتهها ، ترجمة عبدالله فریار، تهران 1342 ش؛ م.اورنگ، جشنهای ایران باستان ، تهران 1335 ش؛ ک.پرایس، تاریخ هنر اسلامی ، ترجمة مسعود رجبنیا، تهران 1364 ش؛ زکی محمد حسن، صنایع ایران: بعد از اسلام ، ترجمة محمدعلی خلیلی، تهران 1363 ش؛ محمدمؤمنبنمحمدزمان حکیم مؤمن، تحفة حکیم مؤمن ، تهران ] تاریخ مقدمه 1402 [ ؛ ویلدورانت، تاریخ تمدن ، ج 1: مشرق زمین گاهوارة تمدن ، ترجمة احمد آرام، ج 3: قیصر و مسیح ، ترجمة حمید عنایت، پرویز داریوش، و علیاصغر سروش، تهران 1367 ش؛ علیاکبر دهخدا، لغت نامه ، زیر نظر محمد معین، تهران 1325ـ1359 ش؛ هاشم رضی، فرهنگ نامهای اوستا ، تهران 1346 ش؛ محمدرحیم صراف، نقوش برجسته ایلامی ، تهران 1372 ش؛ گرگوار فرامکین، باستان شناسی در آسیای مرکزی ، ترجمة صادق ملک شهمیرزادی، تهران 1372 ش؛ الفنالاسلامی فیالمجموعاتاللبنانیةالخاصة ، معرض نظمه متحف نقولا ابراهیم سُرسق من 31 ابار الی 15 تموز 1974، بیروت 1974؛ رمان گیرشمن، هنر ایران ، ج 1: در دوران ماد و هخامنشی ، ترجمة عیسی بهنام، ج 2: در دوران پارت و ساسانی ، ترجمة بهرام فرهوشی، تهران 1346-1350 ش؛ جیمزهاکس، قاموس کتاب مقدس ، تهران 1349 ش؛A.Belenitsky, Asie centrale , tradui de l'anglais par P.A.Aellig et J.Marcadإ, Paris 1968; L.Biynon, J.V.S.Wilkinson and B.Gray, Persian miniature painting , London 1933; M.A.R.Colledge, Parthian art , London 1977; The Encyclopedia Americana , Danbury 1984, s.v."Incense" (by Nathaniel H.Zimskind); The Encyclopedia of religion , ed.M.Eliade, New York 1987, s.v. "Incense" (by H. Rahim); Gإza Fehervari, Islamic metalwork of the eighth to the fifteen century in the Keir collection , London 1976; R.W.Ferrier, ed., The arts of Persia , New Haven 1989; Jay and Sumi Gluck, A survey of Persian handicraft , Tehran 1977; G.Gropp, "Funktion des Feuertempels der Zoroastrier", in Archaeologische Mitteilungen aus Iran , Berlin 1969; Ralph Harari, "Metalwork after the early Islamic period", in A survey of Persian art , ed. Arthur Upham Pope, Tehran 1977, VI, XIII; E.E.Herzfeld, Iran in the Ancient East , Tehran 1976; Gladiss and Jens Kroger, Islamische Kunst, Loseblattkatalog unpublizierter Werke aus Deutschen Museen , Band 2, Mainz 1985; Ernst Khnel, "History of miniature painting and drawing", in A survey of persian art, Tehran 1977, V, X; Mehdi Mahboubian, Treasures of Persian art after Islam: The Mahboubian collection , New York 1970; A.Mazahri, Les trsors de l'Iran , Genve 1970; Assadullah Souren Melikian-Chirvani, Islamic metalwork from the Iranian world: 8th-18th centuries , London 1982; Josef Orbeli, "Sa ¦ sa ¦ nian and early Islamic metalwork", in A survey of Persian art , Tehran 1977, II, VII; D.J.Paruck, Sa ¦ sa ¦ nian coins , Bombay 1924; David Stronach, Pasargadae, a report on the excavations conducted by the British Institute of Persian Studies from 1961-1963 , Oxford 1978; idem, "Tape Nush-i Ja ¦ n", in Iran: Journal of the British Institute of Persian Studies , IX (1971); H.E.Wulff, The traditional crafts of Persia , Cambridge, Mass. 1966.