بختیاری(3) ، نسبت چند تن از سران بختیاری.جعفرقلیخان سردار اسعدِ سوم ، پسر ارشد حاجی علیقلیخان سردار اسعد دوم، متولّدِ 1296. در فتح تهران، در 1327 پدرش و سپاه جنوب را همراهی کرد. پس از خلع محمد علی شاه و تشکیل جلسة فوقالعاده مجلس برای ادارة کشور، به عضویت دادگاه ده نفرة انقلاب، که عدهای از مخالفان حکومت مشروطه را محاکمه و محکوم به مرگ کرد، منصوب شد. در این مدت طرفداران محمد علی شاه مخلوع تحریک شدند و شورش کردند و در سراسر آذربایجان، بویژه در نواحی اردبیل و ارسباران، به مال و جان و ناموس مردم تعدّی کردند. مجلس دوم برای سرکوبی این شورشیان، تشکیل نیرویی را ضروری دید. سرکردة این نیرو یپرمخان * بود که جعفرقلی خان و سواران بختیاری آن را همراهی میکردند. سرکوبی موفقیتآمیز شورشیان، بر محبوبیّت جعفرقلیخان افزود.جعفرقلی تا 1336، سردار بهادر لقب داشت، اما پس از مرگ پدرش، سردار اسعد لقب گرفت و در 1338 حاکم کرمان، و پس از مدت کوتاهی حاکم خراسان شد. با ظهور رضاخان (پهلوی)، جعفرقلیخان با او صمیمانه همکاری کرد و پس از آنکه تیمورتاش * از مقام خود خلع و زندانی شد، تقرب و بستگی او به رضاخان افزایش یافت؛ اما در اوایل آذر 1312، هنگامی که در دولت فروغی وزیر جنگ بود و در سفر مازندران رضاخان را همراهی میکرد، به دستور او دستگیر و زندانی شد. در 13 فروردین 1313، این خبر انتشار یافت که او در زندان فوت کرده است. شایع شد که او را در زندان مسموم یا اعدام کردهاند. هنگام مرگ، حدود 55 سال داشت. مخبرالسلطنه هدایت (ص 403) مینویسد: «سردار اسعد فوت کرده است. کار به محاکمه نکشید. گفته شد که محرمانه اسلحهای به بختیاری وارد شده بوده است. بعدها در ملاقات از شاه شنیدم «بلی، آنها میخواهند محمدحسن میرزا را بیاورند، شهوترانی که از این بیشتر نمیشود»، بیش از این چیزی نفرمودند و معلوم بود که صحبت از اسعد است». هدایت میافزاید: «من از سردار اسعد جز صمیمیت نسبت به پهلوی ندیدم و در نسبتی که به او دادند تردید دارم».منابع : مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری ، تهران 1357 ش، ج 1، ص 245-246؛ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخ اجتماعی و اداری دورة قاجاریه ، تهران 1325 ش؛ مهدیقلی هدایت، خاطرات و خطرات ، تهران 1363 ش، ص 199؛W.M. Shuster, The strangling of Persia , New York 1912.حسینقلیخان ، فرزند جعفر قلیخان از طایفة دورَکیِ هفت لَنگ، اولین ایلخان معتبر بختیاری. پس از کشته شدن پدرش در 1252، مدتی تحت سرپرستی عمویش بود و سپس به خدمت منوچهرخان معتمدالدوله درآمد. پس از آنکه معتمدالدوله، محمدتقی کَنورْسی از طایفة چهارلنگ را شکست داد و وادار به اختفا کرد، حسینقلیخان کارش بالا گرفت و منوچهرخان، به پاداش خدماتش در این عملیات، او را نایبالحکومة منطقة بختیاری کرد. حسینقلیخان بتدریج دیگر خانهای بختیاری را تحت اقتدار خود درآورد. او در سرکوبی و کشتار مخالفانش رحم نداشت و نزدیک به چهل سال ایلخان تمام منطقة بختیاری بود.مدت طولانی حکومت و گسترش نفوذ او ناصرالدین شاه را نگران کرد؛ نگرانی او بویژه از مناسبات ایلخانهای بختیاری با انگلیس و شرکتگری ـ مککنزی بود. شاه همچنین از قدرت روبهافزون ظلالسلطان در قسمتهای مرکزی و جنوبی برآشفته بود؛ بنابراین، حاجی میرزا عبدالغفارخان نجمالدوله را بظاهر برای برآورد هزینة ساخت آب بند اهواز، اما در واقع برای گردآوری اطلاع دربارة میزان و قدرت نیروهای حسینقلیخان، به منطقة بختیاری فرستاد. نجمالدوله (ص 76)، در گزارش مشروح خود به شاه، دربارة میزان قدرت ایلخان و نفوذ او در میان طوایف جنوب، اشاره کرد که حسینقلیخان بیش از هزار مادیان دارد که ارزش هر کدام بین صد تا هشتصد تومان است، و نتیجه گرفت که مقاصد او مشروع نیست، و این نیات عمیقاً در میان بختیاریها ریشه دارد. گزارش نجمالدوله گزارشهای قبلی را که فرهاد میرزا معتمدالدوله حاکم فارس برای شاه تهیّه کرده بود، تأیید میکرد. بنابراین، ناصرالدین شاه به کشتن ایلخان برانگیخته شد و به پسرش ظلالسلطان، حاکم اصفهان، دستور داد که او را به قتل رساند. ظلالسلطان ایلخان را به اصفهان فراخواند و ایلخان در مراسم بازدید از فوجهای میزبانش شرکت کرد و در پایان مراسم، اظهار داشت که یکصد سوار بختیاری برابر یک هزار از چنین نیرویی هستند، این گفته به ظلالسلطان انگیزة بیشتری برای اجرای نقشهاش داد. او پس از پایان مراسم، ایلخان و دو پسرش اسفندیارخان و علیقلیخان * را برای گفتگو به دارالحکومه برد. پس از جداکردن او از پسرانش و زندانی کردن آنان، دستور قتل ایلخان را داد و عواملش همان شب دستور را اجرا کردند (27 رجب 1299). حسینقلیخان علاوه بر بیرحمی و شجاعت که لازمة زندگی و شرایط ایلخان بود، طبعی حساس و لطیف داشت و به سبب شعرهایش به لهجة بختیاری معروف بود.منابع : مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری ، تهران 1357 ش، ج 1، ص 442؛ خسروبنحسینقلی سردار ظفر بختیاری، یادداشتها و خاطرات سردار ظفر بختیاری ، تهران 1362 ش؛ حسین سعادت نوری، ظلالسلطان ، تهران 1347 ش، ج 1، ص 156-203؛ مسعود میرزابن ناصر ظلالسلطان، تاریخ سرگذشت مسعودی ، تهران 1362 ش، ص 286-311؛ ح.س. محلاتی، سفرنامه ، تهران 1356 ش، ص 279-280؛ عبدالغفاربن علیمحمد نجمالدوله، سفرنامة خوزستان ، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران 1341 ش، ص 24، 47، 53؛G.N. Curzon, Persia and the Persian question, II, London 1892; G.R.Garthwaite, Khans and shahs: a documentary analysis of the Bakhtiyari in Iran, Cambridge 1983.غلامحسینخان شهابالسلطنه ، بعداً: سردار محتشم (1283ـ1370) از معدود سران بختیاری که پساز انقلاب مشروطه (1324ـ1327) نقشی ملیگرا داشت. او ششمین پسر امامقلیخان، مشهور به حاجی ایلخانی، مؤسس جوانترین شاخة هفت لَنگ بود که سران آن لقب «خوانین بزرگ» داشتند. غلامحسینخان بعد از هفت سال خدمت به محمّدعلیشاه، هنگامی که هنوز شاهزاده بود، بین 1323 و 1340 دوبار ایلبیگی و دوبار ایلخانی بختیاری شد و در فاصلة 1330ـ1332 که حکومت در دست سران بختیاری بود سمتی دولتی داشت. از معدود افراد خاندانش بود که در 1312 ش دستگیر و اعدام نشد. در 1329 ش در تهران درگذشت. از او به عنوان مردی ادیب، شجاع و بسیار درستکار یاد میشود.منابع:J.P. Digard, Jeux de structures. Segmentarite et pouvoir chez les nomades Baxtyari d'Iran, L'homme, 102, 27/2, (1987), 12-53; G.R. Garthwaite, Khans and shahs: a documentary analysis of the Bakhtiyari in Iran, Cambridge 1983, passim.لطفعلیخان شجاعالسلطان ، بعداً: امیر مفخَّم، خان بختیاری (1279ـ1366)، چهارمین پسر امامقلیخان، معروف به حاجی ایلخانی. فرمانده نگهبانان شخصی محمدعلی شاه قاجار، مخالف پیشروی نظامی بختیاریها به سوی تهران در رجب 1327، و از معدود سران بختیاری بود که در آن شرکت نکرد. از 1309 تا 1312 ش ایلخان بختیاری بود.محمدتقیخان ، آخرین و از مشهورترین خانهای بزرگ تیرة چهار لَنْگِ ایل بختیاری (متوفی 1267 در زندان) که در راه وحدت سیاسی بختیاریها فعالیت میکرد. فرهاد میرزا معتمدالدوله، حاکم اصفهان، او را در 1257 دستگیر کرد و میدان را برای رقیبش حسینقلیخان * ، از تیرة هفت لَنْگ، باز گذاشت. آن سال پایان تسلّط چهارلنگ بر ایل بختیاری بود.محمدرضاخان سردارِ فاتح (1263ـ1353/1313 ش)، نهمین پسر امامقلیخان، مشهور به حاجی ایلخانی، مؤسس شاخة جدیدتر هفت لَنْگ، که رؤسای آن به «خوانین بزرگ» ملقب بودند. او با یکی از دخترانِ عمویش، نجفقلیخان صمصامالسلطنه * ازدواج کرد که پدر شاپور بختیار (1292 ش در بیروت ـ 1370 ش در پاریس) آخرین نخستوزیر محمدرضا پهلوی (حک :1320ـ1357 ش) بود. لقب سردارِ فاتح با فرمان عموی دیگرش حاجی علیقلیخان سردار اسعد دوم * در زمان قشون کشی بختیاریها برای فتح تهران در تابستان 1327 به او داده شد. در 1332 فرماندار یزد، در 1300 ش فرماندار اصفهان، و در 1309 ش ایلبیگی ایل بختیاری بود. در 1309 ش به تهران بازگشت و در 1312 ش همراه با چندین تن دیگر از اعضای خانوادهاش دستگیر و در 1313 ش در زندان اعدام شد.مرتضی قلیخان (1255ـ1381/1340 ش)، از آخرین سران بختیاری که نقش سیاسی مهمی ایفا کرد. تنها پسر نجفقلیخان * صمصامالسلطنه و نوة امامقلیخان، مشهور به حاجی ایلخانی، از 1304 تا 1324 ش، ایل بیگی و ایلخانی ایل بختیاری بود. در خلال این دوره شاهد همة مراحل دگرگونی در ادارة ایل بود: ملغی شدن عنوانهای ایل بیگی و ایلخانی در 1312 ش، تقسیم شدن ناحیة بختیاری میان دو استان اصفهان و خوزستان در 1315 ش و به وجودآمدن فرمانداری چهارمحال و بختیاری در 1322 ش. مرتضیقلیخان که در 1325 ش با خواهر ناتنی صولتالدوله سرکردة ایل قشقایی ازدواج کرده بود، در کنار برادران قشقایی از رهبران شورش عشایری فارس در 1325 ش بود که به «نهضت جنوب» معروف است. این شورش به تحریک انگلیسیها و برای جداکردن استانهای ایل نشین جنوبی درگرفت که به ترمیم دولت احمد قوام نخست وزیر (قوامالسلطنه رجوع کنید به همایونپور، ص 20، 165) منجر شد. مرتضیقلیخان، که براثر مخالفت پسرعمو و رقیبش ابوالقاسمخان از ایلخانی برکنار شده بود، از آن پس از هرگونه فعالیت سیاسی بازماند.منابع : مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن 12 و 13 و 14 هجری ، تهران 1357 ش، ج 3، ص 181، ذیل «لطفعلیخان»؛J.P. Digard, "Jeux de structures. Segmentaritإ et pouvoir chez les nomades Baxtyہri d'Iran", L'homme , 102,27/2 (1987), 12-53; G.R.Garthwaite, Khans and shahs: a documentary analysis of the Bakhtiyari in Iran , Cambridge 1983, passim; P.Homayounpour, L'affaire d'Azarba i ¦ djan, Lausanne 1967 (Mortaz a ¦ qol ¦ â Khan); A.H. Layard, "A description of the Province of Khu ¦ zista ¦ n", JRGS, 16 (1846), 1-105; idem, Early adventures in Persia..., London 1887 (Moh ¤ ammad-Taq ¦ â Khan).نصیرخان صارمالملک ، بعداً: سردارِ جنگ (1243ـ 1311 ش)، از سران بختیاری، پنجمین پسر امامقلیخان، مشهور به حاجیایلخانی. از معدود سران بختیاری بود که در مقام فرمانده هنگِ سوار مستقر در تهران، در جریان انقلاب مشروطه در کنار سلسلة قاجار باقی ماند. در طول جنگ جهانی اول ایلخانی بختیاری بود، و در نظر ایشان چهرهای افسانهای و جنگجویی دلیر و تسلیم ناپذیر و سرسخت است.منابع:J.P.Digard, "Jeux de structures. Segmentaritإ et pouvoir chez les nomades Baxtyہri d'Iran", L'homme 102, 27/2 (1987), 12-53; G.R. Garthwaite, Khans and shahs : a documentary analysis of the Bakhtiyari in Iran , Cambridge 1983, passim.