بَحْدَلبن اُنَیفبن وَلْجَة بن قُنافَه، از قبیلة بَنوحارِثَةبن جَناب، معروف به «البَیْت» یا اشراف کَلْب. بحدل مانند غالب افراد قبیلهاش مسیحی بود و علت اصلی شهرت او آن است که پدرِ مَیْسون (مادرِ یزیدبنمعاویه) بود (مسعودی، ص 303). قبیلة بنوحارثه در بخش جنوبی منطقة باستانی تَدْمُر زندگی میکردند، جایی که بعدها میسونْ، یزید را در جوانی به آنجا برد و امویان نیز پیش از مجمع جابْیَه * (یوم الجابیه) و نبرد مَرْج * راهِط در این محل، دوباره با هم متحد شدند. با آنکه بحدل، خود در سیاست دخالت نمیکرد، اما سبب اصلی رونق و اعتلای کار کلبیان و دوام آن تا پایان زمامداریِ امویان بود. چون یکی از پسرانِ بحدل در دورة خلافت یزیدبن معاویه (60ـ64) به مسیحیت متهم بود، ظاهراً خود او نیز تا هنگام مرگ، مانند اغلب افراد قبیلهاش، مسیحی مانده و در سالخوردگی و احتمالاً پیش از جنگ صفین درگذشته است (در این جنگ یکی از پسرانش فرماندهی افراد قبیلة قُضاعَة دمشق را به عهده داشت). پس از مرگ بحدل، پسرانش جانشین او و از مهمترین دولتمردان اموی شدند؛ از این پس طرفدارانِ امویان را بَحْدَلیّه نیز مینامیدند. نوة او حَسّان، قیّمِ پسران یزید اول، پس از مرگ معاویة دوم سودای جانشینی او را در سر پروراند. پس از نبرد مرج راهط، اقتدار بیش از حد بحدلیان و کلبیان، در تقسیم عربها به دو گروه قَیْسیان و یمنیان بسیار مؤثر بود.منابع: ابن درید، کتاب الاشتقاق ، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بغداد 1399/1979، ص 541؛ ابن عبدربّه، العقدالفرید، قاهره 1375، ج 2، ص 305؛ حماسه ، چاپ فرایتاگ، ص 261، 318ـ319، 659؛ احمدبن داود دینوری، اخبارالطّوال ، چاپ گیرگاس، لیدن 1888، ص 184،275؛ محمدبن جریر طبری، تاریخ الرسل والملوک ، چاپ دخویه، لیدن 1879ـ1896، سلسلة دوم، ص 204، 468، 471، 577؛ علیبن حسین مسعودی، التنبیه والاشراف ، چاپ دخویه، لیدن 1967؛A. Musil, Kusair Amra ¦ , 151.